Peshrawcpiran
918 subscribers
28.4K photos
14.6K videos
882 files
26.8K links
کانال رسمی حزب کمونیست ایران و کومه‌له در تلگرام

✉️پيام ها و تصاويرتان را به آی‌دی زیر ارسال کنید:
@ofogh_kargar

www.instagram.com/Peshrawcpiran

www.facebook.com/Peshrawcpiran

نشانی وب‌سایت حزب کمونیست ایران
cpiran.org
نشانی وب سایت کومەلە
komala.co
Download Telegram
#اصول_کمونیزم

#درس_دوم

سوال پنجم- اين فروش نيروی کار پرولتاريا به بورژوازی، تحت چه شرايطی صورت می گيرد؟
جواب- نيروی کار مانند چيزهای ديگر، کالا محسوب می شود و از اين جهت بهای
آن از روی همان قوانينی که برای ساير کالاها موجود است، تعيين می گردد. بهای هر
کالا در دوره ی فرمائروائی صنايع بزرگ يا رقابت آزاد- که چنانکه بعداً خواهيم ديد،
يک مفهوم دارند بطور متوسط هميشه مساوی با مخارج توليد آن می باشد. بهای نيروی کار نيز بهمين ترتيب، مساوی مخارج توليد آنست. مخارج توليد نيروی کار عبارتست از حداقل وسائل زندگی که برای حفظ قابليت کار کارگران کافی باشد و از معدوم شدن طبقه ی کارگر جلوگيری نمايد. پس، کارگر در مقابل نيروی کار به هيچوجه زيادتر از مقداری که برای منظور فوق- يعنی حفظ قابليت کار- لازم است دريافت نمی کند. از اينرو، بهای نيروی کار ( يا مزد) عبارتست از حداقل وسائل ∗ زندگی که برای ادامه حيات لازم است از آنجائيکه فصول دادوستد گاهی بهتر و گاهی بدتر هستند، کارگر نيز گاهی بيشتر و گاهی کمتر مزد دريافت می دارد، ولی همانطور که آنچه صاحب کارخانه بطور متوسط در فصول خوب و بد برای کالاهای خود بدست می آورد، نه زيادتر و نه کمتر توليد آنست، کارگر هم بطور متوسط نه بيشتر و نه کمتر از اين ∗∗ از ميزان مخارج حداقل دريافت می کند. هر اندازه که رشته های مختلف کار تحت تسلط صنايع بزرگ در آيند، اين قانون اقتصادی مزد سخت تر اجرا می گردد.

سوال ششم- قبل از انقلاب صنعتی کدام طبقات کارگری وجود داشتند؟

جواب- طبقات کارگری به نسبت درجات ترقی جامعه در شرايط مختلف زندگی می نمودند و نسبت به طبقه متصرف و حاکم، دارای وضعيت های مختلف بودند. در صاحبان املاک بودند. چنانکه ∗∗∗ زمان های قديم، کارگران به منزله ی بردگان امروزه (١٨٤٧ (هم اين وضعيت در اغلب ممالک عقب مانده و حتی در قسمت های . ∗∗∗∗ جنوبی ممالک متحده ی آمريکا ادامه دارد اشراف صاحب املاک بودند. کمااينکه اين ∗∗∗∗∗ در قرون وسطی کارگران مايملک وجود دارد. بعلاوه در قچرون ∗∗∗∗∗∗ وضعيت امروز هم در هنگری- لهستان- روسيه
وسطی و تا شروع انقلاب صنعتی در شهرها کارگران پيشه وری بودند که در خدمت استادان خرده بورژوا کار می کردند و کم کم با پيدايش و توسعه صنايع دستی، کارگران صنايع دستی بوجود آمدند که بوسيله سرمايه داران بزرگتری بکار گماشته شدند.

سوال هفتم- پرولترها با برده ها چه فرقی دارند؟

جواب- يک نفر برده يک مرتبه برای هميشه فروخته شده است. اما يکنفر پرولتر مجبور است خود را هر روز و هر ساعت بفروشد. يک نفر برده که مايملک ارباب است، در اثر اينکه مصلحت اربابش اقتضا دارد، زندگانيش- هر قدر هم توأم با بدبختی باشد- تأمين شده است. اما يک نفر پرولتر که می توان او را مايملک تمام طبقه بورژوازی دانست و فقط وقتی می تواند کار خود را بفروشد که کسی به آن احتياج داشته باشد، به هيچوجه زندگانی تأمين شده ندارد و اين تأمين زندگی فقط برای مجموع طبقه ی کارگر موجود است. برده از جريان رقابت تجارتی خارج است و حال آنکه پرولتر در ميان اين رقابت قرار دارد و تمام نوسانات اين جريان را حس می کند.
برده بمنزله ی يک کالاست، نه بمنزله ی يک عضو جامعه ی بورژوازی، و حال آنکه پرولتر مانند يک فرد و يک عضو جامعه ی بورژوازی شناخته شده است. از اينرو، يک نفر برده می تواند وضعيتی بهتر از وضعيت پرولتر داشته باشد، ولی در مقابل، پرولتر به يک درجه ی مترقی تر اجتماع تعلق دارد و خود نيز نسبت به برده در درجه بالاتری قرار گرفته است.
يک نفر برده اگر بتواند از ميان کليه روابط مالکيت فقط رابطه بردگی را از بين ببرد، آزاد خواهد شد و حال آنکه، آزادی پرلتر فقط و فقط در صورت الغاء کليه ی اصول مالکيت شخصی ميسر خواهد گرديد.
🆔 @peshrawcpiran
#اصول_کمونیزم

#درس_سوم


سوال نهم- فرق بين پرولتر و پيشه ور چيست


جواب- تفاوت بين پيشه ور، يعنی کارگر پيشه وری و پرولتر جديد تنها در شکل ظاهری روابط کار آنها نيست. کارگر پيشه ور و کارگر کارخانه هر دو نيروی کار خود را به صاحب وسائل توليد می فروشند، بهر دو آنها نيز مزد پرداخته می گردد، و اين مزد در مورد کارگر پيشه ور بشکل مزد جنسی (غذا و منزل در نزد استاد کار) پرداخته می شود. ولی شاگرد پيشه ور، در روزگار خوب سابق، مدت شاگردی خود را بمنزله ی مدت آمادگی برای رسيدن به مقام استادی می دانست و اميد داشت که مانند استاد پيشه ور در محل ثابتی سکونت اختيار نمايد و شايد هم بعداً خود اونيز شاگردانی داشته ش می کرد که فعاليت خود را، که آن ايام هنوز بر روی مهارت ∗ باشد کار دستی استوار بود، تکميل نمايد و مبلغ ناچيزی را که برای تأسيس يک کارگاه مستقل لازم بود، صرفه جوئی کند و اگر فرصتی دست می داد، با دختر و يا بيوه استاد پيشه وری ازدواج می کرد و پس از گذراندن سال های شاگردی و تهيه ی «کار استادی» استاد پيشه ور محترمی می شد و هر آنچه خودش در دوره پادوئی و شاگردی تحمل کرده بود بسر پادوها و شاگردهای خود می آورد؟
تا زمانيکه ارتقاء از مقام شاگردی به مقام استادی امکان پذير بود بين استاد و شاگرد، که هر دوی آنها بر روی شيئی معينی کار می کردند و دورِ يک ميز غذا می خوردند، تضاد طبقاتی نمی توانست بوجود بيايد. روابط پدر و فرزندی، که بين استاد و شاگرد وجود داشت. به استادان يک قدرت ثانوی، علاوه بر قدرت استادی می داد. که بوسيله ی آن کليه زندگی شاگردان خود را تحت تأثير مستقيم خود قرار می دادند. از طرف ديگر، اين روابط برای شاگردانی که پيش يک استاد کار می کردند، مانند بندی بود که آنها در مقابل شاگردان استادان ديگر به هم متصل می ساخت و اين دسته ها را از هم جدا می کرد. بالاخره شاگردان پيشه ور در نتيجه همين تمايلی که از طرف ديگر چون لازم ∗∗ برای استاد شدن داشتند، بمقررات موجوده تسليم بودند بود که پيشه ورها جنس خوب تحويل بازار دهند، تعويض شاگردان چندان آسان نبود و از اين رو شاگرد می توانست در مقابل استاد خود اظهار وجود نمايد. بهمين جهت وضعيت اجتماعی شاگردان که در زمان های نخستين عده شان نسبت به عده ی استادان به هيچوجه زياد نبود، خيلی بهتر از وضعيت کارگران کارخانه های امروزی بوده است.

سوال دهم- تفاوت بين پرولتر و کارگر صنايع دستی چيست؟

جواب- کارگر صنايع دستی قرن شانزدهم تا قرن هجدهم بطور عموم در همه جا، صاحب يک افزار توليد بود، مانند کارگاه بافندگی، چرخ های ريسندگی برای يک خانواده، قطعه زمينی که در ساعات بيکاری به وسيله کارگر زراعت می شد، و حال
آنکه يک نفر پرولتر فاقد تمام اين چيزها می باشد. کارگر صنايع دستی تقريباً هميشه در دهات زندگی می نمود و با ارباب مالک و کارفرمای خود روابط پدر و فرزندی داشت و حال آنکه پرولتر غالباً در شهرهای بزرگ زندگی می کند و با کارفرما فقط روابط پولی دارد. کارگر صنايع دستی بوسيله صنايع بزرگ از علاقه های پدر و فرزندی خود کنده می شود، تمام مايملک خود را از دست می دهد و به يک پرولتر مبدل می گردد.
🆔 @peshrawcpiran
#اصول_کمونیزم

#درس_چهارم


سوال يازدهم- نخستين نتايج انقلاب صنعتی و تقسيم جامعه به بورژاها و پرولترها چه بوده است؟


جواب- اولاً در اثر اينکه محصولات صنعتی بواسطه ی کار ماشين دائماً ارزان می شد. در کليه ی ممالک روی زمين سيستم صنايع دستی و يا صنايعی که اساس شان بر روی کاردست بود، بکلی خراب گرديد. عموم ممالک نيمه وحشی، که کم و بيش از تکامل تاريخی دور افتاده بودند و اساس صنايع آنها هنوز بر روی کار دستی استوار بود، در اثر همين موضوع از کنج انزوا بيرون کشيده شدند. اين ممالک اجناس ارزان تر انگليسی ها را خريداری کردند و صنايع دستی خود را بطرف نيستی سوق دادند؛ به اين ترتيب، ممالکی مانند هندوستان که در ظرف چندين هزار سال هيچگونه ترقی ننموده اند، در عرض مدت کوتاهی سر تا پا منقلب شده اند و حتی چين، امروز بطرف يک انقلاب صنعتی می رود.
کار بجائی رسيد که ماشين هائی، که امروز در انگلستان اختراع می شود، در ظرف مدت يک سال ميليون ها کارگر چينی را از نان خوردند می اندازد. به اين ترتيب صنايع بزرگ، تمام ملت های روی زمين را به هم متصل می سازد، کليه بازارهای محلی کوچک را به بازارهای جهانی تبديل می کند و همه جا زمينه ترقی و تمدن را تهيه می نمايد و کار را به جائی رسانيده است که هر اتفاقی که در ممالک متمدّانه رخ دهد، در تمام ممالک ديگر تأثير دارد. بطوری که اگر اکنون (١٨٤٧ (در انگلستان يا در فرانسه کارگرها خود را آزاد نمايند، اين امر در کليه ممالک ديگر انقلاباتی بر پا خواهد نمود که زود يا دير موجب آزادی کارگران آن ممالک خواهد گشت. ثانياً، در هر جا که صنايع بزرگ جای صنايع دستی را گرفت، انقلاب صنعتی باعث شد که ثروت و قدرت بورژوازی به بالاترين درجه ترقی و توسعه برسد و بورژوازی طبقه اول هر کشور بشود. نتيجه اين شد که با پيدايش اين جريان در هر جا، بورژوازی قدرت سياسی را در دست گرفت، طبقات اشراف و اصناف و هم چنين رژيم سلطنت مطلقه را که نماينده اين دو طبقه بود، بطرف نيستی سوق داد. بورژوازی قدرت اشرافی و قدرت خاندان سلطنتی، را به اين وسيله که کليه ی امتيازات طبقات عاليه را ملغی ساخت و فروش املاک زراعتی را ممنوع نمود، نابود کرد. بورژوازی با از بين بردن کليه امتيازات اصنافی، قدرت استادان صنفی را از ميان برد. بورژوازی به جای هر دو اينها، رقابت آزاد را ايجاد کرد، يعنی وضعيتی در جامعه پيش آورد، که در آن، هر کس به دلخواه خود حق انتخاب هر رشته صنعتی را داشته باشد و هيچ چيز غير از سرمايه لازم، که فقدان آن مانع انجام کار است، نتواند او را از تعقيب آن رشته ممانعت نمايد. از اين جهت، آغاز شيوع سيستم رقابت آزاد، بمنزله اعلام رسمی اين موضوع است که از اين پس عدم تساوی اعضای جامعه وابسته به عدم تساوی سرمايه های آنهاست. و به علاوه، سرمايه قدرت واقعی و مؤثر می باشد، و بالنتيجه سرمايه داران، يعنی بورژواها، طبقه اول جامعه شده اند. ولی سيستم رقابت آزاد برای مراحل اول صنايع بزرگ لازم می باشد، زيرا اين تنها دور هم جمع می سازد و بوسيله اينکه توده های عظيم را در روی يک قطعه کوچک خاک گردهم می آورد، قدرت پرولترها را به خود آنها نشان می دهد. به علاوه، هر چه اين انقلاب صنعتی کامل شود همانقدر ماشين های جديدی، که کار دستی را بيش از پيش به نيستی سوق می دهد، اختراع می شوند و بهمان نسبت هم صنايع بزرگ دستمزد کارگر را به حداقل تنزل می دهد و بالنتيجه وضع کارگران را تحمل ناپذير می گردند. باين ترتيب از يک طرف در نتيجه ناراضی بودن روزافزون و از طرف ديگر در اثر قدرت روزافزون پرولتايا، انقلاب اجتماعی بدست اين طبقه آماده می شود.


سوال دوازدهم- نتايج بعدی انقلاب صنعتی چه بوده است؟

جواب- صنايع بزرگ بوسيله ساختن ماشين بخار و ماشين های ديگر، وسائلی را
که برای ازدياد بيحد توليد صنعتی در زمان کوتاه و با مخارج کم لازم است، ايجاد نمود. رقابت آزاد که نتيجه ضروری اين صنايع بزرگ بود، بزودی در اثر اين سهولت توليد، صورت بسيار سختی بخود گرفت. عده زيادی از سرمايه دارها خودشان را بطرف صنايع پرتاب کردند و در اندک زمانی ميزان توليد از ميزان مصرف افزون تر شد. نتيجه اين گشت که محصولات ساخته شده به فروش نرسيد و يک بحران تجارتی پيش آمد، کارخانه ها محبور شدند کارها را تعطيل کنند، صاحبان کارخانه ها ورشکست شدند، و کارگران از نان خوردن افتادند، بزرگترين بدبختی در همه جا هويدا شد. بعد از چندی محصولات اضافی به فروش رسيد و کارخانه ها دوباره شروع به کار کردند، دستمزدها اضافه شد،
🆔 @peshrawcpiran
#اصول_کمونیزم

#درس_پنجم


سوال سيزدهم- از اين بحران هائی که متوالياً در پی يکديگر توليد می شوند، چه نتيجه ای حاصل می گردد؟


جواب- اولاً، صنايع بزرگ به آنکه در مراحل اوليه تکامل خود، موجب پيدايش رقابت آزاد گرديد، امروز خود آن در اثر رقابت آزاد رشد و نمو پيدا کرده است و اکنون اين رقابت آزاد، و بطور کلی اداره ی توليد صنعتی بدست افراد، برای ص?نايع مذکور به منزله ی پا بندی شده که بايد گيسخته شود و محققاً گسيخته خواهد شد. صنايع بزرگ، تا زمانی که براساس کنونی اداره شوند فقط با بی نظمی های عمومی که هفت سال به هفت سال تکرار می شوند، می توانند خود را نگهداری نمايند.
اين بی نظمی ها هر بار اساس تمدن را تهديد می کند و در اثر آن، نه فقط پرولتاريا بفلاکت می افتد، بلکه عده زيادی از بورژواها نيز به ورشکستگی سوق داده می شوند. نتيجه اين می شود که يا بايد صنايع بزرگ بکلی معدوم گردد- و اين امر مطلقاً غيرممکن است- و يا درغير اين صورت، اين صنايع بزرگ، مستلزم يک سازمان جديد اجتماعی است که در آنجا توليد صنعتی بدست افرادی که نسبت به هم رقابت کنند نباشد، بلکه کليه ی توليد بوسيله عموم جامعه، از روی نقشه ثابت و طبق ∗ احتياجات عمومی اداره شود ثانياً، صنايع بزرگ و توسعه بيحد توليد، که بوسيله ی اين صنايع بزرگ ممکن شد، وضعی از اجتماع را امکان پذير می سازد که در آن از کليه محصولات مورد احتياج زندگی بقدری توليد شود که بهر يک از اعضای جامعه، قدرت تکميل و بکار انداختن آزادانه ی تمام قوا و لياقتاش داده شود. باين ترتيب کاملاً همان خواصی از صنايع بزرگ که در اجتماع امروزی فقط فلاکت و بحران های تجارتی را ايجاد می کنند در يک سازمان اجتماعی ديگر اين فقر و نوسان های فلاکت آور را از بين خواهند برد، بقسمی که به اين ترتيب در کمال وضوح دو موضوع زير ثابت می شود:

١ -از هم اکنون به بعد مسئوليت کليه ی اين معايب فقط متوجه ی سازمان اجتماعی کنونی است که ديگر با وضع اجتماعی تناسب ندارد.
٢ -وسائل لازم برای نابود کردن کليه ی بدبختی ها بوسيله يک سازمان نوين اجتماعی در دست می باشد.


سوال چهاردهم- اين سازمان نوين اجتماعی چه نوع بايد باشد؟

جواب- اين سازمان قبل از همه چيز، اداره ی صنايع و تمام رشته های توليد را بطور کلی از دست افرادی که نسبت به هم رقابت می ورزند، خارج کرده، آنرا بدست عموم جامعه می سپارد که بنفع عمومی و طبق نقشه عمومی و با مداخله ی کليه ی اعضای جامعه اداره شود. اين سازمان رقابت را مرتفع می کند و مشارکت همگان را بجای آن می نشاند. از آنجائيکه اداره ی صنايع بوسيله افراد، مستلزم مالکيت شخصی است، و رقابت هم چيز ديگری غير از اداره کردن صنايع بوسيله ی افراد صاحب سرمايه نمی باشد، از اين جهت مالکيت شخصی را از اداره انفرادی صنايع و از رقابت نمی توان جدا و مجزا نمود. مالکيت شخصی بايد از بين برداشته شود و حق استفاده عمومی از وسائل توليد و تقسيم کليه محصولات طبق توافق نظر عمومی، و يا بطور خلاصه اصول اشتراک ثروت جانشين آن گردد. اگر بخواهيم تغيير شکل کليه سازمان اجتماعی را که در نتيجه تکامل صنايع ايجاد می شود بطور خلاصه بيان کنيم، کوتاه ترين و مشخص ترين بيان آن عبارت است از- الغاء مالکيت شخصی- از اين رو کمونيست ها اين امر را ادعای اصلی و تقاضای مهم خود قرار داده اند.
🆔 @peshrawcpiran
#اصول_کمونیزم

#درس_ششم


سوال پانزدهم- آيا الغاء مالکيت شخصی' پیش از این ممکن بود؟


جواب- نه، هر تغيير در سازمان اجتماعی و هر زير و زبر شدن روابط مالکيت، همواره نتيجه ضروری پيدايش قوای جديد توليد بود که با روابط سابق مالکيت وفق نمی داده است. مالکيت شخصی نيز خود بهمين ترتيب بوجود آمده است. زيرا که مالکيت شخصی هميشه وجود نداشت بلکه در اواخر قرون وسطی در اثر پيدايش صنايع دستی- که طريقه جديدی در طرز توليد بود و تحت سلطه سيستم فئودال و مالکيت صنفی قرار نمی گرفت و خود از روابط مالکيت سابق ايجاد شده بود- يک - ولی برای صنايع دستی و در ∗∗ طرز جديد مالکيت، يعنی مالکيت شخصی بوجود آمد مرحله نخستين تکامل صنايع بزرگ، هيچ طرز مالکيت غيراز مالکيت شخصی و هيچ سازمان اجتماعی ديگر غيراز سازمانی که براساس مالکيت شخصی استوار باشد، ممکن نمی شد. تا زمانی که ميزان توليد آنقدر زياد نشود که علاوه بر تکافوی احتياجات عمومی، مقداری هم محصول اضافی برای بالا بردن ثروت اجتماعی و تربيت و تهيه قوای جديد توليد باقی بماند. لازم است که يک طبقه ی حاکمه صاحب کليه وسائل توليد اجتماع باشد و يک طبقه فقير تحت فشار بماند. چگونگی پيدايش اين طبقات وابسته بدرجه ی تکامل توليد است. قرون وسطی که وابسته ی اقتصاد و سرف را آورد، شهرهای اواخر قرون ∗ کشاورزی بود، برای ما ارباب وسطی استادکاران صنفی کارگران پيشه ور و روزمزد را ايجاد کرد، قرن هفدهم صنايع دستی و کارگران صنايع دستی (نساج) را و بالاخره قرن نوزدهم کارخانه داران بزرگ و پرولتاريا را بوجود آورد- اين روشن است که تاکنون هيچ وقت وسائل توليد آنقدر تکميل نشده بود که برای همه باندازه ی کافی محصول توليد
کند و مالکيت شخصی برای قوای توليد بمنزله ی پا بند و قفل شده بود. ولی اکنون که در اثر تکامل صنايع بزرگ، اولاً سرمايه ها و قوای توليد به ميزانی، که تاکنون در هيچ زمانی نظير آن ديده نشده بود ايجاد گشته و وسائلی که به توان با آنها قوای توليد را در زمان کوتاهی بی نهايت اضافه نمود در دست است، ثانياً اين قوای توليد در دست عده معدودی بورژوا جمع شده و در عين حال دسته های بزرگ توده هر لحظه بيشتر به صورت پرولتر در می آيند و وضعيت آنان به نسبت ازدياد سرمايه ی بورژواها فلاکت بارتر و طاقت فرساتر می گردد. ثالثاً اين قوای عظيم توليد که به سهولت قابل ازدياد است به قدری از حدود قدرت مالکيت شخصی و بورژوائی خارج شده که هر لحظه در نظم اجتماعی اختلالاتی توأم با زور و فشار پيش می آورد. اکنون برای اولين بار الغاء مالکيت شخصی نه فقط ممکن، بلکه لازم شده است.

سوال شانزدهم- آيا الغاء مالکيت شخصی از راه های صلح جويانه ممکن خواهد بود؟

جواب- اين آرزوی عموم است که انجام اين امر بطريق صلح جويانه صورت گيرد و بدون شک، کمونيست ها آخرين کسانی خواهند بود که مانع اين راه حل شوند. کمونيست ها بخوبی می دانند که کليه ی تشبثات در اين زمينه نه فقط بی فايده، بلکه حتی زيان بخش می باشد. آنان بخوبی متوجه هستند که انقلابات از روی قصد و بميل انجام نمی گيرد، بلکه در هر زمان و در همه جا نتيجه ی ضروری اوضاعی است که به هيچوجه با اراده و رهبری يک حزب و يا کليه طبقات اجتماعی ارتباطی ندارد. کمونيست ها می بينند که تکامل پرولتاريا تقريباً در تمام ممالک متمدن به کمک زور در زير فشار گذاشته شده است و باين ترتيب برای پيدايش انقلاب از طرف خود مخالفين آنها هم با تمام قوا ابراز فعاليت می شود. اگر به اين طريق پرولتاريا که تحت فشار گذاشته شده، بسوی يک انقلاب سوق داده شود، ما کمونيست ها همانطور که امروزه با زبان از منافع آن طبقه دفاع می کنيم، آنروز با عمل دفاع خواهيم کرد.
🆔 @peshrawcpiran
#اصول_کمونیزم

#درس_هفتم


سوال هفدهم- آيا از بين بردن مالکيت شخصی به يک ضربه ممکن خواهد بود؟

جواب- نه، به همان دليل که زياد کردن قوای توليد کنونی به ميزانی که برای ايجاد سيستم اشتراکی لازم می باشد به يک ضربه ممکن نخواهد بود. انقلاب ظاهراً حتی الوقوع پرولتاريا تغييرات اجتماع امروزی را تدريجاً انجام خواهد داد و پس از آن در صورتی خواهد توانست مالکيت شخصی را از بين ببرد، که وسايل توليد به ميزان لازم برای انجام اين عمل ايجاد شده باشد.


سوال هيجدهم- اين انقلاب چه سير تکاملی پيش خواهد گرفت؟


جواب- اين انقلاب قبل از همه چيز يک سيستم حکومت دموکراسی و بوسيله آن- بطور مستقيم يا غيرمستقيم- فرمانروائی پرولتاريا را بوجود خواهد آورد. ايجاد اين فرمانروائی در انگلستان که هم اکنون پرولتاريا اکثريت جامعه را تشکيل می دهد، بطور مستقيم خواهد بود. و در فرانسه و آلمان، که اکثريت ملت نه تنها از پرولترها،
بلکه هم چنين از کشاورزان کوچک و طبقه متوسط تشکيل شده است و اينها تازه امروز در حال دخول به طبقه ی پرولتاريا هستند و در کليه تمايلات سياسی خود بيش از پيش از پرولتاريا تبعيت می کنند و از اين رو مجبورند به ادعاهای پرولتاريا به پيوندند، بطور غيرمستقيم خواهد بود. شايد هم اين پيدايش غيرمستقيم فرمانروائی پرولتاريا به قيمت يک مبارزه ثانوی که قطعاً به پيروزی پرولتاريا خاتمه خواهد يافت، تمام شود. هر گاه دموکراسی بلافاصله پس از پيدايش مانند وسيله ای برای از پيش بردن مقرراتی، که مالکيت شخصی را مورد حمله مستقيم قرار می دهد و زندگانی پرولتاريا را تأمين می نمايد مورد استفاده قرار نگيرد، بکلی برای پرولتاريا بی فايده خواهد بود. بطوری که هم اکنون از نتايج ضروری روابط موجوده بدست می آيد، اساسی ترين مقررات مذکور به شرح زير می باشد:
١ -محدود کردن مالکيت شخصی بوسيله ماليات های تصاعدی، ماليات های هنگفت بر ارث، از بين بردن وراثت غيرمستقيم (برادر- برادر زاده و غيره) قرضه های اجباری و غيره.
٢ -سلب تدريجی مالکيت از مالکين اراضی مزروعی، کارخانه داران، صاحبان راه های آهن و خطوط کشتی رانی قسمتی بوسيله رقابت صنايع دولتی و قسمتی در ازای پرداخت خسارت بوسيله آسينيا
٣ -توقيف اموال کليه مهاجرين از مملکت، و ياغيان عليه اکثريت ملت.
٤ -مرتب کردن کار يا شغل پرولترها در مزارع ملی، کارخانه ها و کارگاه ها، تا در اثر اين عمل؛ رقابت ميان خود کارگران مرتفع گردد و کارخانه داران مجبور شوند همان دستمزدی را که دولت بالا برده است پرداخت نمايند.
٥ -تساوی عموم افراد اجتماع در مقابل اجبار به کار تا زمانيکه مالکيت شخصی به کلی از بين برداشته شود. تشکيل ارتش های صنعتی مخصوصاً برای کشاورزی.
٦ -تمرکز سيستم قرضه ها و تجارت پول در دست دولت بوسيله يک بانک ملی با سرمايه دولتی و از بين بردن کليه بانک ها و بانکداران.
٧ -افزايش کارخانه های ملی، کارگاه ها، راه آهن ها و کشتی ها، قابل کشت نمودن کليه اراضی و بهبود قسمتی از اراضی که تاکنون قابل کشت شده اند به نسبتی که ملت سرمايه ها و کارگران تحت اختيار خود را زياد می نمايد.
٨ -تعليم و تربيت کليه کودکان در مؤسسات ملی و به خرج ملت از لحظه ای که محتاج به پرستاری مادر نباشد
٩ -ايجاد ساختمان های بزرگ در املاک ملی برای سکونت مشترک کارمندان دولتی اعم از آنهائی که در کشاورزی يا در صنايع کار می کنند، بطوری که کليه مزايای زندگی شهری و دهاتی را خود داشته و به هيچوجه معايب و نقايص يک طرفی هر يک را دارا نباشد.
١٠ -خراب کردن کليه ی منازل و محله هائی که ناسالم و بد ساخته شده اند.
١١ -برقراری تساوی حق وراثت برای اطفال قانونی و غيرقانونی.
١٢ -تمرکز تمام قوای حمل و نقل در دست ملت.
بديهی است که تمام اين مواد به يکباره انجام پذير نيستند. ولی هر يک از آنها ديگری را به همراه خود می آورد. پس از آنکه اولين حمله عليه مالکيت شخصی انجام گيرد، پرولتاريا مجبور خواهد شد که هر لحظه قدم جلوتر بگذارد و تمامی سرمايه ها- کشاورزی، صنايع حمل و نقل- دادوستد را در دست دولت تمرکز دهد. هدف اين مقررات همين است، و هر قدر که قوای توليد کشور در اثر کار پرولتاريا افزونی يابد، بهمان نسبت اين تصميمات امکان پذير خواهد شد و نتايج متمرکز خود را توسعه خواهد داد. بالاخره هر وقت که کليه سرمايه ها، تمامی توليد و همه دادوستد در دست ملت تمرکز يابد، مالکيت شخصی بخودی خود از بين خواهد رفت، پول بی فايده خواهد گشت و توليد به حدی خواهد شد و مردم به حدی تغيير خواهند يافت، که حتی آخرين آداب معاشرت
اجتماعات قديمی می تواند از بين برود.
🆔 @peshrawcpiran
#اصول_کمونیزم

#درس_هشتم


سوال نوزدهم- آيا ممکن است که اين انقلاب در يک کشور واحد انجام شود؟


جواب- نه، صنايع بزرگ همه ملت های روی زمين و مخصوصاً ملت های متمدن را بوسيله ايجاد بازارهای جهانی بطوری به هم متصل نموده است که هر ملت با وقايعی که در ميان ملت ديگر پيش آيد، بستگی پيدا می کند. از طرف ديگر- صنايع بزگ، تکامل اجتماعی را در عموم کشورهای متمدن، تا حدی مساوی نموده است بطوری که در کليه ی اين کشورها، بورژوازی و پرولتاريا دو طبقه اصلی اجتماعی هستند و مبارزه ی بين اين دو طبقه، مبارزه ی قطعی دوره کنونی می باشد. از اينرو انقلاب کمونيستی تنها يک انقلاب ملی نيست، بلکه انقلابی است که در تمام ممالک متمدن، يعنی اقلاً در انگلستان- آمريکا- فرانسه- آلمان در زمان واحد صورت خواهد گرفت. اين انقلاب در هر يک از اين ممالک به نسبت آنکه يک کشوری دارای صنايع کامل تر- ثروت بيشتر- قوای توليد زيادتر باشد تندتر يا آهسته تر پيشرفت خواهد نمود. اين انقلاب يک انقلاب دنيائی است و لذا يک سرزمين دنيائی نيز انجام خواهد يافت.


سوال بيستم- نتايج الغاء قطعی مالکيت شخصی چه خواهد بود؟


جواب- در نتيجه اين که اجتماع، کليه ی قوای توليد- وسائل حمل و نقل- دادوستد و تقسيم محصولات را از دست سرمايه داران خصوصی خارج، و طبق نقشه عمومی که وسايل موجوده و احتياجات همگانی اجتماع آن را ايجاب می نمايد اداره کند، قبل از هر چيز نتايج بدی که اکنون هنوز به جريان صنايع بزرگ بستگی دارد، مرتفع خواهد شد. بحران ها از بين می رود، توليد پردامنه ای که برای اجتماع کنونی يک توليد اضافی و يکی از قوی ترين علل بدبختی است، از اين به بعد کفايت نخواهد کرد و بايد خيلی بيشتر توسعه داده شود. توليد اضافی، به جای اينکه بدبختی ايجاد کند، علاوه بر رفع آن احتياجات را بوجود خواهد آورد. توليد اضافی به منزله ی شرط پيشرفت های نوين است و پيشرفت های مذکور بدون آنکه هر دفعه مانند سابق باعث اختلال نظم اجتماعی شوند، بوجود خواهد آورد. پس از آنکه صنايع بزرگ از قيد مالکيت شخصی آزاد شوند به اندازه ای توسعه خواهند يافت که صنايع امروزی در قبال آنها، به همان نسبت که صنايع دستی در قبال صنايع امروزی کوچک بنظر می آيد، بی اهميت خواهد بود. اين توسعه صنايع، برای رفع احتياجات عمومی، به ميزان کافی، محصولات در اختيار خواهد گذاشت. به همين ترتيب کشاورزی که تاکنون در زير فشار مالکيت شخصی و تقسيمات خيلی کوچک نتوانسته است از اصلاحات انجام يافته و ترقيات علمی بهره مند شود، صورت کاملاً نوينی به خود خواهد گرفت و مقدار کاملاً کافی محصولات در اختيار اجتماع خواهد گذارد. باين ترتيب جامعه قادر به تهيه ميزان کافی محصول خواهد بود. برای آنکه تنظيم تقسيم بنحوی انجام شود که احتياجات کليه افراد برآورده گردد، تقسيم جامعه به طبقاتی که نسبت به هم متضاد باشند، زائد خواهد بود. اين تقسيم نه فقط زائد، بلکه با نظم نوين اجتماعی غيرقابل تطبيق و تحمل ناپذير خواهد شد. وجود طبقات نتيجه تقسيم کار می باشد و تقسيم کار به طرز کنونی بکلی از بين خواهد رفت- زيرا که برای رسانيدن توليد صنعتی و کشاورزی به ميزان فوق، تنها وسائل صنعتی و مکانيکی تکافو نخواهد کرد. قابليت کسانی که اين وسائل را به کار می اندازند بايد به همان نسبت تکامل يافته باشد. همانطور که کشاورزان و کارگران صنايع دستی قرن هجدهم پس از آنکه بطرف صنايع بزرگ کشيده شدند، به کلی طرز زندگی خود را تغيير دادند و اصولاً مردمان جديدی شدند، به همان طريق « توليد همگانی بوسيله عموم جامعه» و تکامل توليد که از آن نتيجه می شود، به کلی اشخاص ديگری را ايجاب و ايجاد خواهد کرد. اداره کردن اشتراکی توليد بوسيله مردمانی مانند مردم امروز، که هر يکيشان به يک
رشته واحد توليد وابسته می باشند، تحت اختيار آن هستند و بوسيله آن استثمار می شوند، يعنی مردمانی که هر يکيشان فقط يکی از استعدادهای طبيعی خود را به ضرر استعدادهای ديگر خود تکميل نموده و تنها يک رشته توليد کلی را می شناسند، امکان پذير نخواهد بود. حتی هم اکنون صنايع امروزه ديگر نمی توانند از چنين اشخاصی استفاده نمايند. صنايعی که بطور اشتراکی و طبق نقشه بدست تمامی اجتماع اداره شوند، مردمانی را ايجاب می کند که استعدادهای شخصی آنها از همه جهات تکامل يافته باشد. و قادر به درک کليه سيستم توليد باشند. تقسيم کار که يکی را زارع و دومی را کفاش و سومی را کارگر و چهارمی را سفته باز بورس می کند، و هم اکنون تا حدی در اثر ماشين ها از بين برده شده، به کلی نابود خواهد شد. تعليم و تربيت وسيله آن خواهد گشت که جوانان به توانند خيلی سريع کليه دستگاه توليد را بشناسند، و به آنها موقعيت خواهد داد، که در اثر ايجاب احتياجات جامعه يا تمايل شخصی خود، مرتباً از رشته ای به رشته ديگر توليد تغيير شغل دهند.
🆔 @peshrawcpiran
#اصول_کمونیزم

#درس_نهم


سوال بيست ويکم- نظم اجتماعی کمونيستی در خانواده چه تأثيری خواهد داشت؟

جواب- اين نظم ارتباط بين دو جنس، يعنی مرد و زن را بکلی به يک ارتباط شخصی و خصوصی که فقط مربوط بدو شحص می باشد و اجتماع حق هيچگونه مداخله ای در آن نخواهد داشت، مبدل می سازد. اين امر به توسط نظم کمونيستی انجام پذير است، زيرا اين نظم است که مالکيت شخصی را از بين می برد و اطفال را با هم تربيت می کند و باين وسيله دو اصل زناشوئی کنونی، يعنی تبعيت «زن از مرد» و «اطفال از پدر و مادر» را که در اثر مالکيت شخصی بوجود آمده است، از بين خواهد برد. ضمن توضيح بالا جواب کليه ی فريادهای اين آقايان پولدار خيلی اخلاقی در خصوص اشتراکی بودن زنان در جامعه ی کمونيستی، داده شده است. در حقيقت، اين در جامعه ی بورژوازی است که تمام زنان به تمام معنی اشتراکی هستند و اين امر امروز به صورت فحشاء بطور کاملی وجود دارد، ولی فحشاء خود متکی به اصول مالکيت شخصی می باشد و با آن از بين خواهد رفت. پس سازمان کمونيستی، فحشاء را به هيچوجه ادامه نمی دهد؛ بلکه آنرا بکلی از بين خواهد برد.


سوال بيست و دوم- سازمان کمونيستی با مليت های موجود چه رفتاری خواهد داشت؟


جواب - جدائی و اختلافات ملی ملت ها هم اکنون در اثر تکامل بورژوازی، آزادی تجارت، بازارهای جهانی، تشابه محصولات صنعتی و شرايط زندگی متناسب با آن هر چه بيشتر از بين می روند. حکومت پرولتاريا نيز در اين امر بيشتر کمک خواهد کرد. دست کم اقدام متحد ممالک متمدن استثمار فردی به توسط فرد ديگر از بين برود، استثمار ملت ها به توسط ملت ديگر نيز از بين خواهد رفت. وضع دشمنانه ی ملت ها نسبت به يکديگر، در اثر از بين رفتن طبقات در داخل هر ملت، محو خواهد شد.

سوال بيست و سوم- سازمان کمونيستی با مذاهب موجود چه رفتاری خواهد داشت؟

جواب- آيا فهميدن اينکه با تغيير روابط زندگی اقتصادی انسان، کليه عقايد و افکار و يا بطور خلاصه وجدان او نيز تغيير می کند، محتاج بغور بيشتری است؟... زمانی که دنيای قديم از بين می رفت، مذاهب قديم نيز از مذاهب مسيح شکست خوردند. زمانی که مذهب مسيح در قرن هجدهم تحت تأثير افکار روشن تری قرار گرفت؛ جامعه فئودال عليه بورژوازی انقلابی آن زمان، گرفتار مبارزه زندگی و مرگ بود. مقصود اصلی از آزادی وجدان و مذهب فقط «فرمانروايی رقابت آزاد» در صفحه وجدان بود. انقلاب کمونيستی به منزله اساسی- ترين قطع رابطه با مالکيت قديمی است- جای تعجب نيست که اين انقلاب در جريان سير تکاملی خود با کليه ی عقايد قديمی نيز بطور اساسی قطع رابطه نمايد.
🆔 @peshrawcpiran
#اصول_کمونیزم

#درس_دهم


سوال بيست و چهارم- تفاوت کمونيست ها و سوسياليست ها چيست؟


جواب- کسانی که سوسياليست ناميده می شوند به سه طبقه تقسيم می شوند:
طبقه اول تشکيل شده است از وابستگان جامعه های فئودال و پدرشاهی کە در اثر صنايع بزرگ و تجارت جهانی و نتيجه ی اين دو، يعنی بورژوازی، بکلی رو به نيستی می روند و هر روز هم بيشتر نابود می شوند. اين طبقه از معايب اجتماع کنونی نتيجه می گيرند و عقيده دارند که چون جامعه فئودال و پدرشاهی سابق عاری از اين معايب بوده است، بايد دو مرتبه آن دستگاه را برقرار نمود. تمام پيشنهادهای اين دسته مستقيماً يا بطور غيرمستقيم، به سوی اين هدف معطوف می باشد. اين سوسياليست های مرتجع با وجود تظاهرات همدردی و اشک های گرمی که برای بدبختی پرولتاريا می ريزند، بدلائل زير هميشه مورد حمله ی کمونيست ها واقع خواهند شد:

١ -آنها برای انجام يک امر محال کوشش می کنند.

٢ -کوشش می کنند که دو مرتبه حکومت اشراف- استادان صنفی و صاحبان صنايع دستی و نتايج حاصله از اينها، يعنی حکومت پادشاهان مستبد يا فئودال- مأمورين دولتی، نظامی ها و کشيش ها و يا به عبارت ديگر، اجتماعی را که حقيقتاً عاری از معايب اجتماع کنونی است ولی دست کم به همان ميزان دارای عيب های ديگر است و در آن حتی اميد اينکه کارگران تحت فشار، بوسيله سازمان کمونيستی آزاد گردند، نيست- بر قرار نمايند.

٣ -اين طبقه سوسياليست ها هر بار که پرولتاريا انقلابی و کمونيستی شود، با بورژوازی عليه پرولتاريا متحد شده و بدين ترتيب مقاصد اصلی خود را آشکار می سازند. طبقه ی دوم از اعضاء اجتماع کنونی، که در اثر معايب ضروری اين اجتماع دچار وحشت شده و درباره ی بقای اين اجتماع نگران گشته اند، تشکيل می شود. اينها کوشش می کنند که جامعه ی امروزی را باقی نگهدارند و معايب وابسته به آن را از بين ببرند و برای اين منظور بعضی از آنها امور خيريه و برخی ديگر اصلاحات پر آب و تاب اجتماعی را پيشنهاد می کنند و به بهانه ی اصلاح سازمان کلی اجتماع، همان اساس کهنه ی جامعه کنونی را نگاه می دارند. اين سوسياليست های بورژوا نيز بايد همواره طرف حمله کمونيست ها قرار گيرند، زيرا که آنها به دشمنان کمونيست ها خدمت می کنند و از همان جامعه که کمونيست ها مصمم به سرنگون کردنش هستند دفاع می نمايند. تشکيل می شود. اين دسته بالاخره طبقه سوم از سوسياليست های مشروطه خواه از همان طريق کمونيست ها قسمتی از مواد مذکور در سوال هجدهم را خواستارند ولی عقيده ندارند که اجرای مواد مذکور فقط به عنوان واسطه برای گذشتن از اجتماع امروزی به اجتماع کمونيستی می باشد، بلکه تصور می کنند که اجرای همان قسمت مواد برای از بين بردن بدبختی و نابود کردن معايب اجتماع کنونی کافی خواهد بود. اين سوسياليست های دمکرات بطور کلی يا پرولترهائی هستند که هنوز از شرايط رهائی طبقه خود باندازه ی کافی اطلاع ندارند و يا نمايندگان طبقه سرمايه داران کوچک هستند که تا وقتی که دموکراسی و مقرارت سوسياليستی منتج از آن بدست نيآمده است، در اغلب موضوعات همان تمايلات کمونيست ها را دارا می باشند. از اين رو، کمونيست ها بايد در هر موقع که دست به اقدام می زنند با اين سوسياليست های دمکرات همکاری کنند و اصولاً در اين لحظات تا زمانی که اينها در خدمت بورژوازی داخل نشده و به کمونيست ها حمله نکرده اند، حتی المقدور سياست مشترکی را تعقيب نمايند. واضح است که اين مشارکت و همکاری، مباحثات در اطراف اختلافات ما بين آنها را از بين نخواهد برد.
🆔 @peshrawcpiran
#اصول_کمونیزم

#درس_یازدهم (پایانی)



سوال بيست و پنجم- مناسبات کمونيست ها با احزاب سياسی ديگر عصر ما چگونه است؟

جواب- اين مناسبات در ممالک مختلف متفاوت است. در انگلستان، فرانسه، بلژيک که بورژوازی حکومت می کند، کمونيست ها فقط با احزاب مختلف دمکرات منافع مشترکی دارند و در حقيقت اين اشتراک منافع هر اندازه دمکرات ها در مقرارت سوسياليستی که خود معرف آنها هستند، به هدف کمونيست ها نزديکتر شوند- يعنی هر اندازه روشنتر و قطعی تر از منافع پرولتاريا دفاع کنند و هر اندازه اتکای آنها بر پرولتاريا بيشتر باشد- بيشتر خواهند شد؛ مثلاً در انگلستان جمعيت چارتيست ها کە از کارگران تشکيل شده است، خيلی بيشتر از سرمايه داران کوچک و يا اين راديکال ها به کمونيست ها نزديک می باشند. در آمريکا که قانون اساسی دمکراسی برقرار شده است، کمونيست ها با حزبی که اين قانون اساسی را عليه بورژوازی به کار ببرد و از آن بنفع پرولتاريا استفاده نمايد، يعنی با «حزب اصلاح طلبان ملی کشاورزی» همکاری خواهند کرد.در سويس حزب راديکال با وجود اينکه هنوز خيلی محتاط است، تنها حزبی است که همکاری با او برای کمونيست ها مقدور است. بين اين راديکال ها دستجات واتلندی و ژنوی از همه مترقی تر می باشند. در آلمان تازه مبارزه ی قطعی بين بورژوازی و سلطنت مطلقه در يش است. از آنجائيکه کمونيست ها قبل از تسلط بورژوازی بر حکومت، نمی توانند عليه اين طبقه مبارزه کنند، منافعشان در اين خواهد بود که کمک کنند تا بورژوازی زودتر روی کار بيايد تا بتوانند آن را هر چه زودتر دوباره سرنگون نمايند. کمونيست ها بايد در مقابله حکومت ها همواره با حزب بورژوازی آزاديخواه همکاری کنند و کاملاً مراقب باشند که به «خود گول- زدن های» بورژواها گرفتار نشوند و به مواعيد اغفال کننده ی اين دسته در خصوص اينکه فتح بورژوازی عواقب خوشی برای پرولتاريا دارد، باور نکنند. تنها فايده فتح بورژوازی برای کمونيست ها به قرار زير است:

١ -امتيازات مختلفی که دفاع بحث و انتشار اصول عقايد کمونيستی و در نتيجه متحد کردن پرولتاريا به صورت يک طبقه ی محکم و حاضر به مبارزه را برای کمونيست ها آسان می سازد.

٢ -اطمينان به اينکه روز سقوط حکومت مطلقه مبارزه بين بورژواها و پرولترها شروع خواهد شد. از اين روز به بعد، سياست حزبی کمونيست ها همان سياستی خواهد بود که اکنون در ممالک بورژوازی حکمفرماست.
🆔 @peshrawcpiran