#اصول_کمونیزم
#درس_یازدهم (پایانی)
سوال بيست و پنجم- مناسبات کمونيست ها با احزاب سياسی ديگر عصر ما چگونه است؟
جواب- اين مناسبات در ممالک مختلف متفاوت است. در انگلستان، فرانسه، بلژيک که بورژوازی حکومت می کند، کمونيست ها فقط با احزاب مختلف دمکرات منافع مشترکی دارند و در حقيقت اين اشتراک منافع هر اندازه دمکرات ها در مقرارت سوسياليستی که خود معرف آنها هستند، به هدف کمونيست ها نزديکتر شوند- يعنی هر اندازه روشنتر و قطعی تر از منافع پرولتاريا دفاع کنند و هر اندازه اتکای آنها بر پرولتاريا بيشتر باشد- بيشتر خواهند شد؛ مثلاً در انگلستان جمعيت چارتيست ها کە از کارگران تشکيل شده است، خيلی بيشتر از سرمايه داران کوچک و يا اين راديکال ها به کمونيست ها نزديک می باشند. در آمريکا که قانون اساسی دمکراسی برقرار شده است، کمونيست ها با حزبی که اين قانون اساسی را عليه بورژوازی به کار ببرد و از آن بنفع پرولتاريا استفاده نمايد، يعنی با «حزب اصلاح طلبان ملی کشاورزی» همکاری خواهند کرد.در سويس حزب راديکال با وجود اينکه هنوز خيلی محتاط است، تنها حزبی است که همکاری با او برای کمونيست ها مقدور است. بين اين راديکال ها دستجات واتلندی و ژنوی از همه مترقی تر می باشند. در آلمان تازه مبارزه ی قطعی بين بورژوازی و سلطنت مطلقه در يش است. از آنجائيکه کمونيست ها قبل از تسلط بورژوازی بر حکومت، نمی توانند عليه اين طبقه مبارزه کنند، منافعشان در اين خواهد بود که کمک کنند تا بورژوازی زودتر روی کار بيايد تا بتوانند آن را هر چه زودتر دوباره سرنگون نمايند. کمونيست ها بايد در مقابله حکومت ها همواره با حزب بورژوازی آزاديخواه همکاری کنند و کاملاً مراقب باشند که به «خود گول- زدن های» بورژواها گرفتار نشوند و به مواعيد اغفال کننده ی اين دسته در خصوص اينکه فتح بورژوازی عواقب خوشی برای پرولتاريا دارد، باور نکنند. تنها فايده فتح بورژوازی برای کمونيست ها به قرار زير است:
١ -امتيازات مختلفی که دفاع بحث و انتشار اصول عقايد کمونيستی و در نتيجه متحد کردن پرولتاريا به صورت يک طبقه ی محکم و حاضر به مبارزه را برای کمونيست ها آسان می سازد.
٢ -اطمينان به اينکه روز سقوط حکومت مطلقه مبارزه بين بورژواها و پرولترها شروع خواهد شد. از اين روز به بعد، سياست حزبی کمونيست ها همان سياستی خواهد بود که اکنون در ممالک بورژوازی حکمفرماست.
🆔 @peshrawcpiran
#درس_یازدهم (پایانی)
سوال بيست و پنجم- مناسبات کمونيست ها با احزاب سياسی ديگر عصر ما چگونه است؟
جواب- اين مناسبات در ممالک مختلف متفاوت است. در انگلستان، فرانسه، بلژيک که بورژوازی حکومت می کند، کمونيست ها فقط با احزاب مختلف دمکرات منافع مشترکی دارند و در حقيقت اين اشتراک منافع هر اندازه دمکرات ها در مقرارت سوسياليستی که خود معرف آنها هستند، به هدف کمونيست ها نزديکتر شوند- يعنی هر اندازه روشنتر و قطعی تر از منافع پرولتاريا دفاع کنند و هر اندازه اتکای آنها بر پرولتاريا بيشتر باشد- بيشتر خواهند شد؛ مثلاً در انگلستان جمعيت چارتيست ها کە از کارگران تشکيل شده است، خيلی بيشتر از سرمايه داران کوچک و يا اين راديکال ها به کمونيست ها نزديک می باشند. در آمريکا که قانون اساسی دمکراسی برقرار شده است، کمونيست ها با حزبی که اين قانون اساسی را عليه بورژوازی به کار ببرد و از آن بنفع پرولتاريا استفاده نمايد، يعنی با «حزب اصلاح طلبان ملی کشاورزی» همکاری خواهند کرد.در سويس حزب راديکال با وجود اينکه هنوز خيلی محتاط است، تنها حزبی است که همکاری با او برای کمونيست ها مقدور است. بين اين راديکال ها دستجات واتلندی و ژنوی از همه مترقی تر می باشند. در آلمان تازه مبارزه ی قطعی بين بورژوازی و سلطنت مطلقه در يش است. از آنجائيکه کمونيست ها قبل از تسلط بورژوازی بر حکومت، نمی توانند عليه اين طبقه مبارزه کنند، منافعشان در اين خواهد بود که کمک کنند تا بورژوازی زودتر روی کار بيايد تا بتوانند آن را هر چه زودتر دوباره سرنگون نمايند. کمونيست ها بايد در مقابله حکومت ها همواره با حزب بورژوازی آزاديخواه همکاری کنند و کاملاً مراقب باشند که به «خود گول- زدن های» بورژواها گرفتار نشوند و به مواعيد اغفال کننده ی اين دسته در خصوص اينکه فتح بورژوازی عواقب خوشی برای پرولتاريا دارد، باور نکنند. تنها فايده فتح بورژوازی برای کمونيست ها به قرار زير است:
١ -امتيازات مختلفی که دفاع بحث و انتشار اصول عقايد کمونيستی و در نتيجه متحد کردن پرولتاريا به صورت يک طبقه ی محکم و حاضر به مبارزه را برای کمونيست ها آسان می سازد.
٢ -اطمينان به اينکه روز سقوط حکومت مطلقه مبارزه بين بورژواها و پرولترها شروع خواهد شد. از اين روز به بعد، سياست حزبی کمونيست ها همان سياستی خواهد بود که اکنون در ممالک بورژوازی حکمفرماست.
🆔 @peshrawcpiran
مارکس و انگلس و اصل خودرهانی پرولتاریا
هال دریپر _ #درس_یازدهم
ترجمهی: سارا روستایی
انتخاب و شخصیت
این وضعیت جامعه و تاریخ در سال 1841 بود که مارکس را در برابر انتخاب قرار داد: تسلیم به قدرت یا جدایی از آن. اما این شخصیت مارکس بود که نتیجهی غیر قابلاجتنابی را در برابر این انتخاب قرار داد. چنین شخصیتی طبیعتاً همیشه واکنشهای متفاوتی را برمیانگیزد. در مجموع، بسیاری از تماشاچیان در موقعیت هفاستوس قرار میگیرند، در حالی که اشکهای شورانگیز لیبرالی میریزند، هم او است که عملاً زنجیر بهپای قهرمان میبندد، «در همان حال اعتراض میکند که این علیرغم میل اوست. او نزد قدرت مینالد: «این کار کثیف باید صورت گیرد، اما مرا بیش از حد هل ندهید».
https://telegra.ph/Marxism-07-23
🆔 @peshrawcpiran
هال دریپر _ #درس_یازدهم
ترجمهی: سارا روستایی
انتخاب و شخصیت
این وضعیت جامعه و تاریخ در سال 1841 بود که مارکس را در برابر انتخاب قرار داد: تسلیم به قدرت یا جدایی از آن. اما این شخصیت مارکس بود که نتیجهی غیر قابلاجتنابی را در برابر این انتخاب قرار داد. چنین شخصیتی طبیعتاً همیشه واکنشهای متفاوتی را برمیانگیزد. در مجموع، بسیاری از تماشاچیان در موقعیت هفاستوس قرار میگیرند، در حالی که اشکهای شورانگیز لیبرالی میریزند، هم او است که عملاً زنجیر بهپای قهرمان میبندد، «در همان حال اعتراض میکند که این علیرغم میل اوست. او نزد قدرت مینالد: «این کار کثیف باید صورت گیرد، اما مرا بیش از حد هل ندهید».
https://telegra.ph/Marxism-07-23
🆔 @peshrawcpiran
Telegraph
Marxism
مارکس و انگلس و اصل خودرهانی پرولتاریا هال دریپر ترجمهی: سارا روستایی انتخاب و شخصیت این وضعیت جامعه و تاریخ در سال 1841 بود که مارکس را در برابر انتخاب قرار داد: تسلیم به قدرت یا جدایی از آن. اما این شخصیت مارکس بود که نتیجهی غیر قابلاجتنابی را در برابر…