Peshrawcpiran
918 subscribers
28.4K photos
14.6K videos
882 files
26.8K links
کانال رسمی حزب کمونیست ایران و کومه‌له در تلگرام

✉️پيام ها و تصاويرتان را به آی‌دی زیر ارسال کنید:
@ofogh_kargar

www.instagram.com/Peshrawcpiran

www.facebook.com/Peshrawcpiran

نشانی وب‌سایت حزب کمونیست ایران
cpiran.org
نشانی وب سایت کومەلە
komala.co
Download Telegram
#ماتریالیسم_دیالکتیک

#درس_نهم حرکت
بخش اول
1 ـ حرکت چیست
2 ـ انواع حرکت
3 ـ سکون چیست
4 ـ انرژی و مقوله فلسفی حرکت


فلسفه مارکسیستی حرکت را همچون نحوه موجودیت ماده، شیوه هستی ماده مطالعه می کند برای درک بهتر و عمیق تر سرشت مادی جهان لازم است این نحوه هستی ماده را که ماده جدا از آن وجود ندارد فراگیریم زیرا که ماده همواره در حرکتی جاودان در زمان و مکان قرار دارد.
(1حرکت چیست؟علوم فعالیت پراتیک بشری و زندگی روزمره ثابت می کند که ماده جهان و هر چه در آن است تنها به صورت متحرک و در حال تغییر و تکامل وجود دارد. هر کس با ابتدایی ترین اصول فیزیک مدرن آشنایی داشته باشد می داند که همه ذرات متشکله اتم چه در هسته آن و چه در پوسته الکترونی در حال حرکتند و بدون این جنبش جاوید اتم با آن شکل وجود نخواهد داشت. همچنین در داخل ملکول ها هم اتم ها در حال حرکتند و ملکول ها به نوبه خود در داخل همه اجسام و کلیه اشیاء و موجودات هم از اتم ها و ملکول ها ترکیب یافته اند.
در موجودات زنده نیز اگر این حرکت دائمی قطع شود و یا مبادله اشیاء بین موجود زنده و محیط مجاور متوقف بماند، زندگی مبدل به مرگ خواهد شد.
برخی از فلاسفه ایده آلیست می گویند برای آن که حرکت به وجود آید، لازمست که نیرویی خارجی و بیگانه از طبیعت و ماده یک قوه قاهر و برتر از هر چیز از برون، ماده بی حرکت بی شکل و بی جان را به تکان آورد از حالت سکون بدرآورده و به جنبش وادار سازد.
این مسئله مهمی در فلسفه است که آیا ماده برای جنبیدن نیاز به نیرویی برتر و خارج از خود و دریافت تکانه (امپولس) یا تلنگری از برون دارد؟ چنین نظری در اصل ناشی از آن است که حرکت را تنها یک تغییر مکان و جابجا شدن می شمارد. همه می دانیم که تا کسی سنگی را پرتاب نکند آن سنگ در نقطه معینی که جایش بود باقی می ماند. ولی تعمیم این حالت خاص حرکت مکانیکی سنگ منجر به نظریه ضد علمی درباره حرکت می گردد. نه تنها خود همان سنگ همراه با زمین در گردش وضعی و انتقالی است بلکه در داخلش هر اتم و مولکولش شاهد حرکت دائمی الکترون ها و پروتون ها ... است. پدیده های دیگری چون زایش و مرگ سلول ها جذب و دفع مواد غذایی مبادله با محیط پیرامون نیز هر کدام نوعی حرکتند. مسئله حرکت بسیار غامض تر از آن چیزی است که در نظر اول و به طور سطحی تصور می شود. همه اشیاء بی نهایت متفاوت زمینی و آسمانی در حال حرکتند. موجودات زنده در حال تغییر دائمی و جامعه بشری نیز در حال تکامل مداوم است.
برای درک مفهوم حرکت در وسیع ترین معنای آن در معنای فلسفی آن، باید دانست که چه نکته ای در آن عام و اساسی است چه عاملی در همه انواع حرکت مشترک و چه مشخصه همه آن ها است. در این باره است که انگلس می نویسد: « حرکت شامل همه روندها و جریان ها و همه دگرگونی هایی می شود که در جهان ماده روی می دهد، از تغییر مکان ساده گرفته تا تفکر» نتیجه این که:
کلیه تغییراتی را که در اشیاء و پدیده ها یعنی در سراسر جهان در ماده رخ می دهد حرکت می نامیم. حرکت عبارت است از دگرگونی و تغییری به طور کلی.
مفهوم « دگرگونی» یا « تغییر» وسیع تر و عام تر از مفهوم « تحول یا تکامل» است. تغییر می تواند پیشرونده باشد یا واپس رونده باشد، ارتجاعی یا مترقی باشد، می تواند تغییر جا در فضا باشد که صفات مترقی یا پسرفت در آن مصداق ندارد. تغییر و دگرگونی می تواند به سوی بغرنج تر شدن باشد یا به سوی ساده تر شدن ، به سوی شکل گیری باشد یا به سوی فروپاشی به جلو باشد یا به واپس. در نقطه ای از گیتی لایتناهی ماده و انرژی می تواند در حال بس گسترده شدن باشد در نقطه دیگر در حال تمرکز و گرد هم آیی.
آنچه مشترک و عام است دگرگونی و تغییر است حرکت دائمی و جهان شمول است.
ماده هیچوقت نمی تواند به صورت و در حالتی باشد که در آن هیچ تغییری رخ ندهد. چه قبل و چه بعد از پیداش انسان، چه قبل و چه بعد از پیدایش موجود زنده به طور کلی همواره اشکال مختلف حرکت وجود داشته است. ماده کاملا بی حرکت، بی جنبش، بی تغییر وجود نداشته و نمی توانسته وجود داشته باشد. به این علت است که می گوییم حرکت شیوه هستی ماده است. حرکت یک خاصیت سرشتی وناگسستنی یک خصلت همیشگی و جدایی ناپذیر ماده است به قول فلاسفه «صفت ذاتی» و یا«آتریبوت» ماده است. به وسیله حرکت است که اشیاء مادی موجودیت خود را نشان می دهند و روی حواس انسانی تأثیر می گذارند. انگلس می نویسد ما اشکال و جوانب مختلف ماده را تنها از طریق حرکت آن می شناسیم. توسط حرکت است که خواص هر شیئی و پدیده تجلی می کند. اگر حرکت نباشد ما چیزی از یک شیئی نخواهیم دانست. همانطور که ماده را نمی توان نابود کرد یا آفرید حرکت را هم نمی توان از بین برد یا از هیچ بوجود آورد. ماده بدون حرکت قابل تصور نیست. اگر حرکت نباشد جهان هم نیست. به نوشته فردریک انگلس
#ماتریالیسم_دیالکتیک

#درس_نهم

بخش دوم
(2)
حالا مسئله انواع حرکت را بررسی می کنیم: هر نوع پیدایش و تباهی، پیشرفت یا پسرفت تغییر جا در فضا، فزونی و کاستی در مقدار، تحول و تبدل در کیفیت، انبساط یا انقباض، تغییر جوهر و ماهیت حرکت است. مفهوم حرکت شامل تمام انواع تغییر و دگرگونی ها می شود. هر شکل ویژه ماده حرکت ویژه خود را دارد. در جهان شکل و نوع حرکت ماده بی شمار است. ولی البته می توان آن ها را در گروه هایی تقسیم بندی کرد. تکامل علوم فیزیک و شیمی و بیولوژی و سپس جامعه شناسی نشان داد که حرکت چه اشکال متنوع و بغرنجی را می تواند در بر گیرد. با تکامل علوم نگرش یا دید بشر درباره حرکت که قبلا تنها به حرکت مکانیکی و جابجا شدن محدود می شد مرتبا گسترش یافت. ما پی بردیم که گرما ثمره جنبش ملکول ها است و این آگاهی به جنبشی بغرنج تر از حرکت مکانیکی جابه جا شدن بود. ما پی بردیم که جریان برق جنبش الکترون هاست و پی بردیم که تجزیه و ترکیب شیمیایی حرکت و ترکیبات عناصر و ذرات شیمیایی است یعنی بازهم آگاهی به شکل تازه و بغرنجتری از حرکت یافتیم. ما پی بردیم که زندگی خود عبارتست از تکامل مداوم و جذب و دفع پیاپی و زایش و نابودی پیاپی سلول ها و مبادله و مناسبات دائمی با محیط پیرامون یعنی باز شکل تازه تر و باز هم بغرنج تری از حرکت را شناختیم. ما پی بردیم که جامعه بشری نیز بی تغییر نیست. با روندهای مختلف آن و دگرگونی های آن آشنا شدیم، دیدیم که ساخت های اجتماعی تغییر می یابد و انسان عوض می شود با طبقات و مبارزه با آن ها آشنا شدیم که همه این ها اشکال نوین و بازهم بغرنج تری از حرکت را به ما آموخت. بنابر این، این دید و درک ما درباره اشکال و حرکت ماده با دستاوردهای علوم دم به دم غنی تر و گسترده تر می شود. با تعمیم این دستاوردهای علمی بود که فردریک انگلس در کتاب مشهور خود« دیالکتیک طبیعت» نوشت که انواع اساسی حرکت عبارتند از مکانیکی، فیزیکی، شیمیایی زیستی ( بیولوژیک ) و اجتماعی .
-حرکت مکانیکی یعنی تغییر جا در مکان که شامل کلیه موجودات مادی می شود و علم مکانیک که مانند هر علم دیگری دارای دیالکتیک درونی خویش است آن را مطالعه می کند.
-حرکت فیزیکی شامل انواع حرکات حرارتی و نورانی و برقی و مغناطیسی و داخل اتمی و داخل هسته ای و غیره می شود .
-شکل شیمیایی حرکت مربوط به ترکیب اتم ها یعنی تشکیل ملکول های مختلف است. این شکل حرکت پوسته فوقانی اتم ها در تلفیق با یکدیگر (ترکیب یون ها) یا خارجی ترین حلقه الکترونی را برای تولید مواد مختلف شیمیایی در بر می گیرد .
-شکل زیستی یا بیولوژیک حرکت مربوط به موجودات زنده است و اساس آن بر مبادله مواد بین موجود زنده و محیط قرار دارد و خصلت مهم آن نوزایی مداوم ترکیبات شیمیایی خویش است. این شکل حرکت، رشد و نمو توارث و اکتساب، جذب و دفع و غیره را در بر می گیرد. روند اجتماعی یا تاریخ جامعه بشری یک شکل عالی تر حرکت ماده است و نسبت به اشکال قبلی دارای تفاوت اساسی است. خصلت اصلی این شکل حرکت کار و فعالیت تولیدی انسان و جریان تکامل تولید نعمات مادی است که بر سایر جنبه های زندگی اجتماعی تأثیر می گذارد و پایه همه تغییرات جامعه بشری به شمار می رود. این شکل حرکت مبارزه طبقاتی، انقلاب اجتماعی و پیشرفت جامعه را در بر می گیرد. به این انواع حرکت می توان حرکت در فکر یا شکل لوژیک حرکت را اضافه کرد که خود نوعی از حرکت اجتماعی است. همه این اشکال حرکت متقابلا با یکدیگر وابسته بوده و در عین حال هیچ یک از آن ها را نمی توان با دیگری مخلوط و اشتباه کرد و قوانین مربوط به یکی را در مورد دیگری به کار برد.
یادآوری کنیم که بر اساس تکامل معاصر علوم لازم شمرده می شود که تقسیم بندی انگلس در مورد انواع حرکت تکامل می یابد. البته اساس این تقسیم بندی( یعنی قبول تفاوت های کیفی بین انواع حرکت بر اساس دستاوردهای علوم زمان ) همچنان معتبر است ولی چون معلومات ما درباره این انواع در نتیجه تازه ترین موفقیت های دانش غنی تر و عمیق تر شده، دقیق تر و کامل تر کردن طبقه بندی انگلس ضرور گردیده است. حتی لنین نوشته است که چنینتغییری را خود مارکسیسم مصرانه می طلبد. در این مورد برخی ها تقسیم به فقط سه
#ماتریالیسم_دیالکتیک

#درس_نهم حرکت
بخش اول
1 ـ حرکت چیست
2 ـ انواع حرکت
3 ـ سکون چیست
4 ـ انرژی و مقوله فلسفی حرکت


فلسفه مارکسیستی حرکت را همچون نحوه موجودیت ماده، شیوه هستی ماده مطالعه می کند برای درک بهتر و عمیق تر سرشت مادی جهان لازم است این نحوه هستی ماده را که ماده جدا از آن وجود ندارد فراگیریم زیرا که ماده همواره در حرکتی جاودان در زمان و مکان قرار دارد.
(1حرکت چیست؟علوم فعالیت پراتیک بشری و زندگی روزمره ثابت می کند که ماده جهان و هر چه در آن است تنها به صورت متحرک و در حال تغییر و تکامل وجود دارد. هر کس با ابتدایی ترین اصول فیزیک مدرن آشنایی داشته باشد می داند که همه ذرات متشکله اتم چه در هسته آن و چه در پوسته الکترونی در حال حرکتند و بدون این جنبش جاوید اتم با آن شکل وجود نخواهد داشت. همچنین در داخل ملکول ها هم اتم ها در حال حرکتند و ملکول ها به نوبه خود در داخل همه اجسام و کلیه اشیاء و موجودات هم از اتم ها و ملکول ها ترکیب یافته اند.
در موجودات زنده نیز اگر این حرکت دائمی قطع شود و یا مبادله اشیاء بین موجود زنده و محیط مجاور متوقف بماند، زندگی مبدل به مرگ خواهد شد.
برخی از فلاسفه ایده آلیست می گویند برای آن که حرکت به وجود آید، لازمست که نیرویی خارجی و بیگانه از طبیعت و ماده یک قوه قاهر و برتر از هر چیز از برون، ماده بی حرکت بی شکل و بی جان را به تکان آورد از حالت سکون بدرآورده و به جنبش وادار سازد.
این مسئله مهمی در فلسفه است که آیا ماده برای جنبیدن نیاز به نیرویی برتر و خارج از خود و دریافت تکانه (امپولس) یا تلنگری از برون دارد؟ چنین نظری در اصل ناشی از آن است که حرکت را تنها یک تغییر مکان و جابجا شدن می شمارد. همه می دانیم که تا کسی سنگی را پرتاب نکند آن سنگ در نقطه معینی که جایش بود باقی می ماند. ولی تعمیم این حالت خاص حرکت مکانیکی سنگ منجر به نظریه ضد علمی درباره حرکت می گردد. نه تنها خود همان سنگ همراه با زمین در گردش وضعی و انتقالی است بلکه در داخلش هر اتم و مولکولش شاهد حرکت دائمی الکترون ها و پروتون ها ... است. پدیده های دیگری چون زایش و مرگ سلول ها جذب و دفع مواد غذایی مبادله با محیط پیرامون نیز هر کدام نوعی حرکتند. مسئله حرکت بسیار غامض تر از آن چیزی است که در نظر اول و به طور سطحی تصور می شود. همه اشیاء بی نهایت متفاوت زمینی و آسمانی در حال حرکتند. موجودات زنده در حال تغییر دائمی و جامعه بشری نیز در حال تکامل مداوم است.
برای درک مفهوم حرکت در وسیع ترین معنای آن در معنای فلسفی آن، باید دانست که چه نکته ای در آن عام و اساسی است چه عاملی در همه انواع حرکت مشترک و چه مشخصه همه آن ها است. در این باره است که انگلس می نویسد: « حرکت شامل همه روندها و جریان ها و همه دگرگونی هایی می شود که در جهان ماده روی می دهد، از تغییر مکان ساده گرفته تا تفکر» نتیجه این که:
کلیه تغییراتی را که در اشیاء و پدیده ها یعنی در سراسر جهان در ماده رخ می دهد حرکت می نامیم. حرکت عبارت است از دگرگونی و تغییری به طور کلی.
مفهوم « دگرگونی» یا « تغییر» وسیع تر و عام تر از مفهوم « تحول یا تکامل» است. تغییر می تواند پیشرونده باشد یا واپس رونده باشد، ارتجاعی یا مترقی باشد، می تواند تغییر جا در فضا باشد که صفات مترقی یا پسرفت در آن مصداق ندارد. تغییر و دگرگونی می تواند به سوی بغرنج تر شدن باشد یا به سوی ساده تر شدن ، به سوی شکل گیری باشد یا به سوی فروپاشی به جلو باشد یا به واپس. در نقطه ای از گیتی لایتناهی ماده و انرژی می تواند در حال بس گسترده شدن باشد در نقطه دیگر در حال تمرکز و گرد هم آیی.
آنچه مشترک و عام است دگرگونی و تغییر است حرکت دائمی و جهان شمول است.
ماده هیچوقت نمی تواند به صورت و در حالتی باشد که در آن هیچ تغییری رخ ندهد. چه قبل و چه بعد از پیداش انسان، چه قبل و چه بعد از پیدایش موجود زنده به طور کلی همواره اشکال مختلف حرکت وجود داشته است. ماده کاملا بی حرکت، بی جنبش، بی تغییر وجود نداشته و نمی توانسته وجود داشته باشد. به این علت است که می گوییم حرکت شیوه هستی ماده است. حرکت یک خاصیت سرشتی وناگسستنی یک خصلت همیشگی و جدایی ناپذیر ماده است به قول فلاسفه «صفت ذاتی» و یا«آتریبوت» ماده است. به وسیله حرکت است که اشیاء مادی موجودیت خود را نشان می دهند و روی حواس انسانی تأثیر می گذارند. انگلس می نویسد ما اشکال و جوانب مختلف ماده را تنها از طریق حرکت آن می شناسیم. توسط حرکت است که خواص هر شیئی و پدیده تجلی می کند. اگر حرکت نباشد ما چیزی از یک شیئی نخواهیم دانست. همانطور که ماده را نمی توان نابود کرد یا آفرید حرکت را هم نمی توان از بین برد یا از هیچ بوجود آورد. ماده بدون حرکت قابل تصور نیست. اگر حرکت نباشد جهان هم نیست. به نوشته فردریک انگلس
🆔 @peshrawcpiran
#ماتریالیسم_دیالکتیک

#درس_نهم

بخش دوم
(2)
حالا مسئله انواع حرکت را بررسی می کنیم: هر نوع پیدایش و تباهی، پیشرفت یا پسرفت تغییر جا در فضا، فزونی و کاستی در مقدار، تحول و تبدل در کیفیت، انبساط یا انقباض، تغییر جوهر و ماهیت حرکت است. مفهوم حرکت شامل تمام انواع تغییر و دگرگونی ها می شود. هر شکل ویژه ماده حرکت ویژه خود را دارد. در جهان شکل و نوع حرکت ماده بی شمار است. ولی البته می توان آن ها را در گروه هایی تقسیم بندی کرد. تکامل علوم فیزیک و شیمی و بیولوژی و سپس جامعه شناسی نشان داد که حرکت چه اشکال متنوع و بغرنجی را می تواند در بر گیرد. با تکامل علوم نگرش یا دید بشر درباره حرکت که قبلا تنها به حرکت مکانیکی و جابجا شدن محدود می شد مرتبا گسترش یافت. ما پی بردیم که گرما ثمره جنبش ملکول ها است و این آگاهی به جنبشی بغرنج تر از حرکت مکانیکی جابه جا شدن بود. ما پی بردیم که جریان برق جنبش الکترون هاست و پی بردیم که تجزیه و ترکیب شیمیایی حرکت و ترکیبات عناصر و ذرات شیمیایی است یعنی بازهم آگاهی به شکل تازه و بغرنجتری از حرکت یافتیم. ما پی بردیم که زندگی خود عبارتست از تکامل مداوم و جذب و دفع پیاپی و زایش و نابودی پیاپی سلول ها و مبادله و مناسبات دائمی با محیط پیرامون یعنی باز شکل تازه تر و باز هم بغرنج تری از حرکت را شناختیم. ما پی بردیم که جامعه بشری نیز بی تغییر نیست. با روندهای مختلف آن و دگرگونی های آن آشنا شدیم، دیدیم که ساخت های اجتماعی تغییر می یابد و انسان عوض می شود با طبقات و مبارزه با آن ها آشنا شدیم که همه این ها اشکال نوین و بازهم بغرنج تری از حرکت را به ما آموخت. بنابر این، این دید و درک ما درباره اشکال و حرکت ماده با دستاوردهای علوم دم به دم غنی تر و گسترده تر می شود. با تعمیم این دستاوردهای علمی بود که فردریک انگلس در کتاب مشهور خود« دیالکتیک طبیعت» نوشت که انواع اساسی حرکت عبارتند از مکانیکی، فیزیکی، شیمیایی زیستی ( بیولوژیک ) و اجتماعی .
-حرکت مکانیکی یعنی تغییر جا در مکان که شامل کلیه موجودات مادی می شود و علم مکانیک که مانند هر علم دیگری دارای دیالکتیک درونی خویش است آن را مطالعه می کند.
-حرکت فیزیکی شامل انواع حرکات حرارتی و نورانی و برقی و مغناطیسی و داخل اتمی و داخل هسته ای و غیره می شود .
-شکل شیمیایی حرکت مربوط به ترکیب اتم ها یعنی تشکیل ملکول های مختلف است. این شکل حرکت پوسته فوقانی اتم ها در تلفیق با یکدیگر (ترکیب یون ها) یا خارجی ترین حلقه الکترونی را برای تولید مواد مختلف شیمیایی در بر می گیرد .
-شکل زیستی یا بیولوژیک حرکت مربوط به موجودات زنده است و اساس آن بر مبادله مواد بین موجود زنده و محیط قرار دارد و خصلت مهم آن نوزایی مداوم ترکیبات شیمیایی خویش است. این شکل حرکت، رشد و نمو توارث و اکتساب، جذب و دفع و غیره را در بر می گیرد. روند اجتماعی یا تاریخ جامعه بشری یک شکل عالی تر حرکت ماده است و نسبت به اشکال قبلی دارای تفاوت اساسی است. خصلت اصلی این شکل حرکت کار و فعالیت تولیدی انسان و جریان تکامل تولید نعمات مادی است که بر سایر جنبه های زندگی اجتماعی تأثیر می گذارد و پایه همه تغییرات جامعه بشری به شمار می رود. این شکل حرکت مبارزه طبقاتی، انقلاب اجتماعی و پیشرفت جامعه را در بر می گیرد. به این انواع حرکت می توان حرکت در فکر یا شکل لوژیک حرکت را اضافه کرد که خود نوعی از حرکت اجتماعی است. همه این اشکال حرکت متقابلا با یکدیگر وابسته بوده و در عین حال هیچ یک از آن ها را نمی توان با دیگری مخلوط و اشتباه کرد و قوانین مربوط به یکی را در مورد دیگری به کار برد.
یادآوری کنیم که بر اساس تکامل معاصر علوم لازم شمرده می شود که تقسیم بندی انگلس در مورد انواع حرکت تکامل می یابد. البته اساس این تقسیم بندی( یعنی قبول تفاوت های کیفی بین انواع حرکت بر اساس دستاوردهای علوم زمان ) همچنان معتبر است ولی چون معلومات ما درباره این انواع در نتیجه تازه ترین موفقیت های دانش غنی تر و عمیق تر شده، دقیق تر و کامل تر کردن طبقه بندی انگلس ضرور گردیده است. حتی لنین نوشته است که چنینتغییری را خود مارکسیسم مصرانه می طلبد. در این مورد برخی ها تقسیم به فقط سه
🆔 @peshrawcpiran
#اصول_کمونیزم

#درس_نهم


سوال بيست ويکم- نظم اجتماعی کمونيستی در خانواده چه تأثيری خواهد داشت؟

جواب- اين نظم ارتباط بين دو جنس، يعنی مرد و زن را بکلی به يک ارتباط شخصی و خصوصی که فقط مربوط بدو شحص می باشد و اجتماع حق هيچگونه مداخله ای در آن نخواهد داشت، مبدل می سازد. اين امر به توسط نظم کمونيستی انجام پذير است، زيرا اين نظم است که مالکيت شخصی را از بين می برد و اطفال را با هم تربيت می کند و باين وسيله دو اصل زناشوئی کنونی، يعنی تبعيت «زن از مرد» و «اطفال از پدر و مادر» را که در اثر مالکيت شخصی بوجود آمده است، از بين خواهد برد. ضمن توضيح بالا جواب کليه ی فريادهای اين آقايان پولدار خيلی اخلاقی در خصوص اشتراکی بودن زنان در جامعه ی کمونيستی، داده شده است. در حقيقت، اين در جامعه ی بورژوازی است که تمام زنان به تمام معنی اشتراکی هستند و اين امر امروز به صورت فحشاء بطور کاملی وجود دارد، ولی فحشاء خود متکی به اصول مالکيت شخصی می باشد و با آن از بين خواهد رفت. پس سازمان کمونيستی، فحشاء را به هيچوجه ادامه نمی دهد؛ بلکه آنرا بکلی از بين خواهد برد.


سوال بيست و دوم- سازمان کمونيستی با مليت های موجود چه رفتاری خواهد داشت؟


جواب - جدائی و اختلافات ملی ملت ها هم اکنون در اثر تکامل بورژوازی، آزادی تجارت، بازارهای جهانی، تشابه محصولات صنعتی و شرايط زندگی متناسب با آن هر چه بيشتر از بين می روند. حکومت پرولتاريا نيز در اين امر بيشتر کمک خواهد کرد. دست کم اقدام متحد ممالک متمدن استثمار فردی به توسط فرد ديگر از بين برود، استثمار ملت ها به توسط ملت ديگر نيز از بين خواهد رفت. وضع دشمنانه ی ملت ها نسبت به يکديگر، در اثر از بين رفتن طبقات در داخل هر ملت، محو خواهد شد.

سوال بيست و سوم- سازمان کمونيستی با مذاهب موجود چه رفتاری خواهد داشت؟

جواب- آيا فهميدن اينکه با تغيير روابط زندگی اقتصادی انسان، کليه عقايد و افکار و يا بطور خلاصه وجدان او نيز تغيير می کند، محتاج بغور بيشتری است؟... زمانی که دنيای قديم از بين می رفت، مذاهب قديم نيز از مذاهب مسيح شکست خوردند. زمانی که مذهب مسيح در قرن هجدهم تحت تأثير افکار روشن تری قرار گرفت؛ جامعه فئودال عليه بورژوازی انقلابی آن زمان، گرفتار مبارزه زندگی و مرگ بود. مقصود اصلی از آزادی وجدان و مذهب فقط «فرمانروايی رقابت آزاد» در صفحه وجدان بود. انقلاب کمونيستی به منزله اساسی- ترين قطع رابطه با مالکيت قديمی است- جای تعجب نيست که اين انقلاب در جريان سير تکاملی خود با کليه ی عقايد قديمی نيز بطور اساسی قطع رابطه نمايد.
🆔 @peshrawcpiran
مارکس و انگلس و اصل خودرهانی پرولتاریا

#درس_نهم

 هال دریپر


دولت خادم و «آکادمیا»

مارکس بعدها، جریان گذار از دموکراسی رادیکال به کمونیسم (1843) و همه‌ی این دوره را در بازبینی گذشته چنین خلاصه کرد: «تراوشات و سخنرانی لیبرال‌منشانه» شاه «نشانه‌ی آرزوی دمیدن حیات به دولت» بود. اگرچه این صرفاً نوعی حیات واپس‌گرایانه‌ی خود او نیز محسوب می‌شد، یعنی رؤیاهای کهن آلمانی. اما وقتی حتی این نوع تغییر، خطر آن را به‌وجود می‌آورد که در پروس نتیجه‌ی دیگری به بار آورد، نظام خودکامه‌ی بوروکراتیک قدیمی «این نوع تحولات غیرآلمانی را نابود می‌کند». بنابراین معنای عبارت این بود: «ناکامی اقدام مبنی بر تحول دولت بی‌فرهنگ بر بنیاد خود آن»




https://telegra.ph/Marxism-07-18-2
🆔 @peshrawcpiran