#ماتریالیسم_دیالکتیک
#درس_دهم زمان و مکان
بخش اول
1 ـ توضیح مقولات زمان و مکان
2 ـ نسبی بودن زمان ومکان
3 ـ عینی بودن زمان و مکان
(1)
زمان و مکان¨ شکل های اساسی هستی ماده هستند. اشیاء نه تنها در حال حرکتند یعنی دائما در تغییرند بلکه هر یک دارای ابعاد خاص، طول و عرض و ارتفاع، سطح و حجم خاصی هستند و نسبت به یکدیگر در وضع معینی قرار گرفته اند.
مفهوم فلسفی مکان عبارت است از همین خاصیت عمومی کلیه اشیاء مادی یعنی اشغال جای خاص و داشتن بعد و وضع ویژه نسبت به سایر اشیاء. همه اشیاء در مکان وجود دارند و نمی توانند بدون آن وجود داشته باشند.
مکان شکل هستی ماده است.
به علاوه اشیاء یکی پس از دیگری و در ترتیب خاص قرار دارند. یکی جای دیگری را می گیرد و سپس جای خود را به یکی دیگر می دهد. شیئی تغییر می کند ـ دارای مدت موجودیت خاص خود ـ دارای آغاز و فرجام است. در دوران موجودیت و تکامل هر شیئی مراحل خاص دیده می شود. برخی ها از بین می روند، بعضی پدید می گردند، برخی شکوفان و بالنده و در حال رشد و نمو و برخی دیگر کهنه و فرسوده در سراشیب تباهی و زوال. همه حرکت می کنند و این حرکت در زمان صورت می گیرد. هیچ شیئی نیست که خارج از زمان و مستغنی از آن باشد.
زمان شکل دیگر هستی ماده است.
مفهوم فلسفی زمان عبارت است از همین خاصیت عمومی اشیاء و جریانات مادی که یکی پس از دیگری به وقوع می پیوندند و دارای ترتیب خاص معینی بوده و دارای مراحل تکامل هستند. به عبارت دیگر:
زمان و مکان مقولات فلسفی هستند که شکل های عینی و عام هستی ماده متحرک را بیان می کنند.
مقوله مکان نظم بین اشیاء جهان مادی و موقعیت و وضع و فاصله آن ها را نسبت به یکدیگر و بعد و شکل و حجم و گستردگی آن ها را بیان می کند.
مقوله زمان تناوب و توالی، همزمانی و جانشینی مراحل مختلف روزهای مادی و گذار یکی به دیگری را بیان می کند.
ولادیمیر ایلیچ لنین می گوید: « در سراسر گیتی چیزی به جز ماده در حال حرکت وجود ندارد و این ماده متحرک جز در زمان و مکان نمی تواند حرکت کند».
هر شیئی در هر لحظه معین در جای معین قرار دارد. زمان و مکان و موجودیت را نمی توان از هم و از ماده جدا کرد. کجا؟ کی؟ این دو سئوال همراه یکدیگرند. نه زمان بدون مکان و نه مکان بدون زمان وجود ندارد.
زمان و مکان به طورناگسستنی به هم پیوند دارند.
ابدی بودن زمان و لایتناهی بودن مکان وابسته است به ابدیت و بی انتها بودن ماده که خود واقعیت عینی مستقل از شعور است. جهان در مکان و مکان نامحدود است. آلات و دستگاه های علمی ما بیش از پیش در ژرفای کیهان به کاوش می پردازند تاکنون دانشمندان بیش از 300 هزار میلیارد برابر فاصله زمین تا خورشید را «دیده» و مطالعه کرده اند. کهکشان ما قریب به 150 میلیارد ستاره دارد. بنا به آخرین پژوهش های علمی ماوراء سحابی (متاگالاکسی) که کهکشان ما جزو آن است خود از 27 سحابی (گالاکسی) ترکیب یافته است. تاکنون میلیون ها کهکشان کشف شده و ما تازه در آغاز کشفیات بزرگ کیهان شناسی هستیم. ماده پایان ناپذیر است. همان طور که ماده را که یک مقوله فلسفی است نمی بایست با اندیشه ها و نظریات علوم طبیعی درباره شکل اشیاء مادی و خواص مشخص آن ها اشتباه کرد، مقولات فلسفی زمان و مکان را نیز نباید با خواص زمانی و مکانی اشیاء مختلف مادی که علم با تکامل خود مدام جنبه های مرتبا عمیق تری از آن را کشف می کند و یا با تصورات روزمره و عادی شده ما از ابعاد و اندازه ها و وقت قابل قیاس با زندگی و گذران معمولی بشر که با آن ها خو گرفته ایم اشتباه نمود.
#درس_دهم زمان و مکان
بخش اول
1 ـ توضیح مقولات زمان و مکان
2 ـ نسبی بودن زمان ومکان
3 ـ عینی بودن زمان و مکان
(1)
زمان و مکان¨ شکل های اساسی هستی ماده هستند. اشیاء نه تنها در حال حرکتند یعنی دائما در تغییرند بلکه هر یک دارای ابعاد خاص، طول و عرض و ارتفاع، سطح و حجم خاصی هستند و نسبت به یکدیگر در وضع معینی قرار گرفته اند.
مفهوم فلسفی مکان عبارت است از همین خاصیت عمومی کلیه اشیاء مادی یعنی اشغال جای خاص و داشتن بعد و وضع ویژه نسبت به سایر اشیاء. همه اشیاء در مکان وجود دارند و نمی توانند بدون آن وجود داشته باشند.
مکان شکل هستی ماده است.
به علاوه اشیاء یکی پس از دیگری و در ترتیب خاص قرار دارند. یکی جای دیگری را می گیرد و سپس جای خود را به یکی دیگر می دهد. شیئی تغییر می کند ـ دارای مدت موجودیت خاص خود ـ دارای آغاز و فرجام است. در دوران موجودیت و تکامل هر شیئی مراحل خاص دیده می شود. برخی ها از بین می روند، بعضی پدید می گردند، برخی شکوفان و بالنده و در حال رشد و نمو و برخی دیگر کهنه و فرسوده در سراشیب تباهی و زوال. همه حرکت می کنند و این حرکت در زمان صورت می گیرد. هیچ شیئی نیست که خارج از زمان و مستغنی از آن باشد.
زمان شکل دیگر هستی ماده است.
مفهوم فلسفی زمان عبارت است از همین خاصیت عمومی اشیاء و جریانات مادی که یکی پس از دیگری به وقوع می پیوندند و دارای ترتیب خاص معینی بوده و دارای مراحل تکامل هستند. به عبارت دیگر:
زمان و مکان مقولات فلسفی هستند که شکل های عینی و عام هستی ماده متحرک را بیان می کنند.
مقوله مکان نظم بین اشیاء جهان مادی و موقعیت و وضع و فاصله آن ها را نسبت به یکدیگر و بعد و شکل و حجم و گستردگی آن ها را بیان می کند.
مقوله زمان تناوب و توالی، همزمانی و جانشینی مراحل مختلف روزهای مادی و گذار یکی به دیگری را بیان می کند.
ولادیمیر ایلیچ لنین می گوید: « در سراسر گیتی چیزی به جز ماده در حال حرکت وجود ندارد و این ماده متحرک جز در زمان و مکان نمی تواند حرکت کند».
هر شیئی در هر لحظه معین در جای معین قرار دارد. زمان و مکان و موجودیت را نمی توان از هم و از ماده جدا کرد. کجا؟ کی؟ این دو سئوال همراه یکدیگرند. نه زمان بدون مکان و نه مکان بدون زمان وجود ندارد.
زمان و مکان به طورناگسستنی به هم پیوند دارند.
ابدی بودن زمان و لایتناهی بودن مکان وابسته است به ابدیت و بی انتها بودن ماده که خود واقعیت عینی مستقل از شعور است. جهان در مکان و مکان نامحدود است. آلات و دستگاه های علمی ما بیش از پیش در ژرفای کیهان به کاوش می پردازند تاکنون دانشمندان بیش از 300 هزار میلیارد برابر فاصله زمین تا خورشید را «دیده» و مطالعه کرده اند. کهکشان ما قریب به 150 میلیارد ستاره دارد. بنا به آخرین پژوهش های علمی ماوراء سحابی (متاگالاکسی) که کهکشان ما جزو آن است خود از 27 سحابی (گالاکسی) ترکیب یافته است. تاکنون میلیون ها کهکشان کشف شده و ما تازه در آغاز کشفیات بزرگ کیهان شناسی هستیم. ماده پایان ناپذیر است. همان طور که ماده را که یک مقوله فلسفی است نمی بایست با اندیشه ها و نظریات علوم طبیعی درباره شکل اشیاء مادی و خواص مشخص آن ها اشتباه کرد، مقولات فلسفی زمان و مکان را نیز نباید با خواص زمانی و مکانی اشیاء مختلف مادی که علم با تکامل خود مدام جنبه های مرتبا عمیق تری از آن را کشف می کند و یا با تصورات روزمره و عادی شده ما از ابعاد و اندازه ها و وقت قابل قیاس با زندگی و گذران معمولی بشر که با آن ها خو گرفته ایم اشتباه نمود.
#ماتریالیسم_دیالکتیک
#درس_دهم زمان و مکان
بخش دوم
(3)زمان و مکان دارای سرشت عینی، مستقل از آگاهی انسان هستند.
عینی بودن زمان و مکان اهمیت فلسفی فراوان دارد. فلاسفه ای چون هیوم و کانت زمان و مکان را فاقد هر گونه محتوی عینی می دانستند.
در حال حاضر ایده آلیست های معاصر می کوشند از برخی کشفیات علم، مثلا از فیزیک مدرن و به خصوص تئوری نسبیت، سوء استفاده کنند تا عقاید ذهن گرایانه و ایده آلیستی خویش را در مورد مقولات زمان و مکان رایج سازند ولی اگر شناخت و دانسته های ما از خواص ماده متغیر و مکان و زمان تغییر می کند و تکامل می یابد، این امر به معنای ذهنی بودن خود این مقولات نیست. بر عکس تمام کامیابی های دانش و تکنیک تنها بر شالوده بررسی و مطالعه روندهای عینی که در زمان و مکان عینی روی می دهند به دست می آیند و تنها یک چنین بررسی و مطالعه ای می تواند ثمر بخش، علمی و درست باشد.
زمان و مکان عینی هستند.
انگلس می نویسد: یک موجود خارج از زمان، همان قدر بی معنا و تهی از منطق است که یک موجود خارج از مکان و اضافه می کند «دوشکل هستی ماده» بدون ماده، البته هیچ اند».
نه زمان خارج از ماده وجود دارد و نه مکان تهی از ماده یا«خلاء مطلق». علم مدون تئوری نسبیت و به ویژه تئوری کوآنتیک میدان ها نشان می دهد که «خلاء» به معنای رایج آن وجود خارجی ندارد. می توان فضا را از همه «اجزاء اولیه» ( نظیر الکترون و پروتون و فوتون و غیره) خالی کرد ولی همیشه «چیزی» در آن باقی خواهد ماند که دارای خواص فیزیکی معینی است و این «چیز» خود بر اجزاء اولیه تأثیر می کند و از آن ها تأثیر می پذیرد. «خلا» عبارت است از حالت ویژه معین میدان های مادی فیزیکی که همواره خواص مادی مشخصی دارد.
علم به پیش می رود و عقاید و اندیشه های علمی دوباره خواص زمان و مکان تغییر می پذیرد و غنی تر و ژرف تر می شود اما این تغییر به هیچوجه اصل فلسفی عینی بودن زمان و مکان را به مثابه شکل های هستی ماده خدشه دار نمی سازد، بر عکس به ما کمک می کند که به گفته لنین، عمیق تر و صحیح تر به کنه آن ها پی بریم و زمان و مکان عینی را دقیق تر بشناسیم.
💎 کانال رسمی حزب کمونیست ایران
@peshrawcpiran
@peshrawcpiran
#درس_دهم زمان و مکان
بخش دوم
(3)زمان و مکان دارای سرشت عینی، مستقل از آگاهی انسان هستند.
عینی بودن زمان و مکان اهمیت فلسفی فراوان دارد. فلاسفه ای چون هیوم و کانت زمان و مکان را فاقد هر گونه محتوی عینی می دانستند.
در حال حاضر ایده آلیست های معاصر می کوشند از برخی کشفیات علم، مثلا از فیزیک مدرن و به خصوص تئوری نسبیت، سوء استفاده کنند تا عقاید ذهن گرایانه و ایده آلیستی خویش را در مورد مقولات زمان و مکان رایج سازند ولی اگر شناخت و دانسته های ما از خواص ماده متغیر و مکان و زمان تغییر می کند و تکامل می یابد، این امر به معنای ذهنی بودن خود این مقولات نیست. بر عکس تمام کامیابی های دانش و تکنیک تنها بر شالوده بررسی و مطالعه روندهای عینی که در زمان و مکان عینی روی می دهند به دست می آیند و تنها یک چنین بررسی و مطالعه ای می تواند ثمر بخش، علمی و درست باشد.
زمان و مکان عینی هستند.
انگلس می نویسد: یک موجود خارج از زمان، همان قدر بی معنا و تهی از منطق است که یک موجود خارج از مکان و اضافه می کند «دوشکل هستی ماده» بدون ماده، البته هیچ اند».
نه زمان خارج از ماده وجود دارد و نه مکان تهی از ماده یا«خلاء مطلق». علم مدون تئوری نسبیت و به ویژه تئوری کوآنتیک میدان ها نشان می دهد که «خلاء» به معنای رایج آن وجود خارجی ندارد. می توان فضا را از همه «اجزاء اولیه» ( نظیر الکترون و پروتون و فوتون و غیره) خالی کرد ولی همیشه «چیزی» در آن باقی خواهد ماند که دارای خواص فیزیکی معینی است و این «چیز» خود بر اجزاء اولیه تأثیر می کند و از آن ها تأثیر می پذیرد. «خلا» عبارت است از حالت ویژه معین میدان های مادی فیزیکی که همواره خواص مادی مشخصی دارد.
علم به پیش می رود و عقاید و اندیشه های علمی دوباره خواص زمان و مکان تغییر می پذیرد و غنی تر و ژرف تر می شود اما این تغییر به هیچوجه اصل فلسفی عینی بودن زمان و مکان را به مثابه شکل های هستی ماده خدشه دار نمی سازد، بر عکس به ما کمک می کند که به گفته لنین، عمیق تر و صحیح تر به کنه آن ها پی بریم و زمان و مکان عینی را دقیق تر بشناسیم.
💎 کانال رسمی حزب کمونیست ایران
@peshrawcpiran
@peshrawcpiran
#ماتریالیسم_دیالکتیک
#درس_دهم زمان و مکان
بخش اول
1 ـ توضیح مقولات زمان و مکان
2 ـ نسبی بودن زمان ومکان
3 ـ عینی بودن زمان و مکان
(1)
زمان و مکان¨ شکل های اساسی هستی ماده هستند. اشیاء نه تنها در حال حرکتند یعنی دائما در تغییرند بلکه هر یک دارای ابعاد خاص، طول و عرض و ارتفاع، سطح و حجم خاصی هستند و نسبت به یکدیگر در وضع معینی قرار گرفته اند.
مفهوم فلسفی مکان عبارت است از همین خاصیت عمومی کلیه اشیاء مادی یعنی اشغال جای خاص و داشتن بعد و وضع ویژه نسبت به سایر اشیاء. همه اشیاء در مکان وجود دارند و نمی توانند بدون آن وجود داشته باشند.
مکان شکل هستی ماده است.
به علاوه اشیاء یکی پس از دیگری و در ترتیب خاص قرار دارند. یکی جای دیگری را می گیرد و سپس جای خود را به یکی دیگر می دهد. شیئی تغییر می کند ـ دارای مدت موجودیت خاص خود ـ دارای آغاز و فرجام است. در دوران موجودیت و تکامل هر شیئی مراحل خاص دیده می شود. برخی ها از بین می روند، بعضی پدید می گردند، برخی شکوفان و بالنده و در حال رشد و نمو و برخی دیگر کهنه و فرسوده در سراشیب تباهی و زوال. همه حرکت می کنند و این حرکت در زمان صورت می گیرد. هیچ شیئی نیست که خارج از زمان و مستغنی از آن باشد.
زمان شکل دیگر هستی ماده است.
مفهوم فلسفی زمان عبارت است از همین خاصیت عمومی اشیاء و جریانات مادی که یکی پس از دیگری به وقوع می پیوندند و دارای ترتیب خاص معینی بوده و دارای مراحل تکامل هستند. به عبارت دیگر:
زمان و مکان مقولات فلسفی هستند که شکل های عینی و عام هستی ماده متحرک را بیان می کنند.
مقوله مکان نظم بین اشیاء جهان مادی و موقعیت و وضع و فاصله آن ها را نسبت به یکدیگر و بعد و شکل و حجم و گستردگی آن ها را بیان می کند.
مقوله زمان تناوب و توالی، همزمانی و جانشینی مراحل مختلف روزهای مادی و گذار یکی به دیگری را بیان می کند.
ولادیمیر ایلیچ لنین می گوید: « در سراسر گیتی چیزی به جز ماده در حال حرکت وجود ندارد و این ماده متحرک جز در زمان و مکان نمی تواند حرکت کند».
هر شیئی در هر لحظه معین در جای معین قرار دارد. زمان و مکان و موجودیت را نمی توان از هم و از ماده جدا کرد. کجا؟ کی؟ این دو سئوال همراه یکدیگرند. نه زمان بدون مکان و نه مکان بدون زمان وجود ندارد.
زمان و مکان به طورناگسستنی به هم پیوند دارند.
ابدی بودن زمان و لایتناهی بودن مکان وابسته است به ابدیت و بی انتها بودن ماده که خود واقعیت عینی مستقل از شعور است. جهان در مکان و مکان نامحدود است. آلات و دستگاه های علمی ما بیش از پیش در ژرفای کیهان به کاوش می پردازند تاکنون دانشمندان بیش از 300 هزار میلیارد برابر فاصله زمین تا خورشید را «دیده» و مطالعه کرده اند. کهکشان ما قریب به 150 میلیارد ستاره دارد. بنا به آخرین پژوهش های علمی ماوراء سحابی (متاگالاکسی) که کهکشان ما جزو آن است خود از 27 سحابی (گالاکسی) ترکیب یافته است. تاکنون میلیون ها کهکشان کشف شده و ما تازه در آغاز کشفیات بزرگ کیهان شناسی هستیم. ماده پایان ناپذیر است. همان طور که ماده را که یک مقوله فلسفی است نمی بایست با اندیشه ها و نظریات علوم طبیعی درباره شکل اشیاء مادی و خواص مشخص آن ها اشتباه کرد، مقولات فلسفی زمان و مکان را نیز نباید با خواص زمانی و مکانی اشیاء مختلف مادی که علم با تکامل خود مدام جنبه های مرتبا عمیق تری از آن را کشف می کند و یا با تصورات روزمره و عادی شده ما از ابعاد و اندازه ها و وقت قابل قیاس با زندگی و گذران معمولی بشر که با آن ها خو گرفته ایم اشتباه نمود.
🆔 @peshrawcpiran
#درس_دهم زمان و مکان
بخش اول
1 ـ توضیح مقولات زمان و مکان
2 ـ نسبی بودن زمان ومکان
3 ـ عینی بودن زمان و مکان
(1)
زمان و مکان¨ شکل های اساسی هستی ماده هستند. اشیاء نه تنها در حال حرکتند یعنی دائما در تغییرند بلکه هر یک دارای ابعاد خاص، طول و عرض و ارتفاع، سطح و حجم خاصی هستند و نسبت به یکدیگر در وضع معینی قرار گرفته اند.
مفهوم فلسفی مکان عبارت است از همین خاصیت عمومی کلیه اشیاء مادی یعنی اشغال جای خاص و داشتن بعد و وضع ویژه نسبت به سایر اشیاء. همه اشیاء در مکان وجود دارند و نمی توانند بدون آن وجود داشته باشند.
مکان شکل هستی ماده است.
به علاوه اشیاء یکی پس از دیگری و در ترتیب خاص قرار دارند. یکی جای دیگری را می گیرد و سپس جای خود را به یکی دیگر می دهد. شیئی تغییر می کند ـ دارای مدت موجودیت خاص خود ـ دارای آغاز و فرجام است. در دوران موجودیت و تکامل هر شیئی مراحل خاص دیده می شود. برخی ها از بین می روند، بعضی پدید می گردند، برخی شکوفان و بالنده و در حال رشد و نمو و برخی دیگر کهنه و فرسوده در سراشیب تباهی و زوال. همه حرکت می کنند و این حرکت در زمان صورت می گیرد. هیچ شیئی نیست که خارج از زمان و مستغنی از آن باشد.
زمان شکل دیگر هستی ماده است.
مفهوم فلسفی زمان عبارت است از همین خاصیت عمومی اشیاء و جریانات مادی که یکی پس از دیگری به وقوع می پیوندند و دارای ترتیب خاص معینی بوده و دارای مراحل تکامل هستند. به عبارت دیگر:
زمان و مکان مقولات فلسفی هستند که شکل های عینی و عام هستی ماده متحرک را بیان می کنند.
مقوله مکان نظم بین اشیاء جهان مادی و موقعیت و وضع و فاصله آن ها را نسبت به یکدیگر و بعد و شکل و حجم و گستردگی آن ها را بیان می کند.
مقوله زمان تناوب و توالی، همزمانی و جانشینی مراحل مختلف روزهای مادی و گذار یکی به دیگری را بیان می کند.
ولادیمیر ایلیچ لنین می گوید: « در سراسر گیتی چیزی به جز ماده در حال حرکت وجود ندارد و این ماده متحرک جز در زمان و مکان نمی تواند حرکت کند».
هر شیئی در هر لحظه معین در جای معین قرار دارد. زمان و مکان و موجودیت را نمی توان از هم و از ماده جدا کرد. کجا؟ کی؟ این دو سئوال همراه یکدیگرند. نه زمان بدون مکان و نه مکان بدون زمان وجود ندارد.
زمان و مکان به طورناگسستنی به هم پیوند دارند.
ابدی بودن زمان و لایتناهی بودن مکان وابسته است به ابدیت و بی انتها بودن ماده که خود واقعیت عینی مستقل از شعور است. جهان در مکان و مکان نامحدود است. آلات و دستگاه های علمی ما بیش از پیش در ژرفای کیهان به کاوش می پردازند تاکنون دانشمندان بیش از 300 هزار میلیارد برابر فاصله زمین تا خورشید را «دیده» و مطالعه کرده اند. کهکشان ما قریب به 150 میلیارد ستاره دارد. بنا به آخرین پژوهش های علمی ماوراء سحابی (متاگالاکسی) که کهکشان ما جزو آن است خود از 27 سحابی (گالاکسی) ترکیب یافته است. تاکنون میلیون ها کهکشان کشف شده و ما تازه در آغاز کشفیات بزرگ کیهان شناسی هستیم. ماده پایان ناپذیر است. همان طور که ماده را که یک مقوله فلسفی است نمی بایست با اندیشه ها و نظریات علوم طبیعی درباره شکل اشیاء مادی و خواص مشخص آن ها اشتباه کرد، مقولات فلسفی زمان و مکان را نیز نباید با خواص زمانی و مکانی اشیاء مختلف مادی که علم با تکامل خود مدام جنبه های مرتبا عمیق تری از آن را کشف می کند و یا با تصورات روزمره و عادی شده ما از ابعاد و اندازه ها و وقت قابل قیاس با زندگی و گذران معمولی بشر که با آن ها خو گرفته ایم اشتباه نمود.
🆔 @peshrawcpiran
#اصول_کمونیزم
#درس_دهم
سوال بيست و چهارم- تفاوت کمونيست ها و سوسياليست ها چيست؟
جواب- کسانی که سوسياليست ناميده می شوند به سه طبقه تقسيم می شوند:
طبقه اول تشکيل شده است از وابستگان جامعه های فئودال و پدرشاهی کە در اثر صنايع بزرگ و تجارت جهانی و نتيجه ی اين دو، يعنی بورژوازی، بکلی رو به نيستی می روند و هر روز هم بيشتر نابود می شوند. اين طبقه از معايب اجتماع کنونی نتيجه می گيرند و عقيده دارند که چون جامعه فئودال و پدرشاهی سابق عاری از اين معايب بوده است، بايد دو مرتبه آن دستگاه را برقرار نمود. تمام پيشنهادهای اين دسته مستقيماً يا بطور غيرمستقيم، به سوی اين هدف معطوف می باشد. اين سوسياليست های مرتجع با وجود تظاهرات همدردی و اشک های گرمی که برای بدبختی پرولتاريا می ريزند، بدلائل زير هميشه مورد حمله ی کمونيست ها واقع خواهند شد:
١ -آنها برای انجام يک امر محال کوشش می کنند.
٢ -کوشش می کنند که دو مرتبه حکومت اشراف- استادان صنفی و صاحبان صنايع دستی و نتايج حاصله از اينها، يعنی حکومت پادشاهان مستبد يا فئودال- مأمورين دولتی، نظامی ها و کشيش ها و يا به عبارت ديگر، اجتماعی را که حقيقتاً عاری از معايب اجتماع کنونی است ولی دست کم به همان ميزان دارای عيب های ديگر است و در آن حتی اميد اينکه کارگران تحت فشار، بوسيله سازمان کمونيستی آزاد گردند، نيست- بر قرار نمايند.
٣ -اين طبقه سوسياليست ها هر بار که پرولتاريا انقلابی و کمونيستی شود، با بورژوازی عليه پرولتاريا متحد شده و بدين ترتيب مقاصد اصلی خود را آشکار می سازند. طبقه ی دوم از اعضاء اجتماع کنونی، که در اثر معايب ضروری اين اجتماع دچار وحشت شده و درباره ی بقای اين اجتماع نگران گشته اند، تشکيل می شود. اينها کوشش می کنند که جامعه ی امروزی را باقی نگهدارند و معايب وابسته به آن را از بين ببرند و برای اين منظور بعضی از آنها امور خيريه و برخی ديگر اصلاحات پر آب و تاب اجتماعی را پيشنهاد می کنند و به بهانه ی اصلاح سازمان کلی اجتماع، همان اساس کهنه ی جامعه کنونی را نگاه می دارند. اين سوسياليست های بورژوا نيز بايد همواره طرف حمله کمونيست ها قرار گيرند، زيرا که آنها به دشمنان کمونيست ها خدمت می کنند و از همان جامعه که کمونيست ها مصمم به سرنگون کردنش هستند دفاع می نمايند. تشکيل می شود. اين دسته بالاخره طبقه سوم از سوسياليست های مشروطه خواه از همان طريق کمونيست ها قسمتی از مواد مذکور در سوال هجدهم را خواستارند ولی عقيده ندارند که اجرای مواد مذکور فقط به عنوان واسطه برای گذشتن از اجتماع امروزی به اجتماع کمونيستی می باشد، بلکه تصور می کنند که اجرای همان قسمت مواد برای از بين بردن بدبختی و نابود کردن معايب اجتماع کنونی کافی خواهد بود. اين سوسياليست های دمکرات بطور کلی يا پرولترهائی هستند که هنوز از شرايط رهائی طبقه خود باندازه ی کافی اطلاع ندارند و يا نمايندگان طبقه سرمايه داران کوچک هستند که تا وقتی که دموکراسی و مقرارت سوسياليستی منتج از آن بدست نيآمده است، در اغلب موضوعات همان تمايلات کمونيست ها را دارا می باشند. از اين رو، کمونيست ها بايد در هر موقع که دست به اقدام می زنند با اين سوسياليست های دمکرات همکاری کنند و اصولاً در اين لحظات تا زمانی که اينها در خدمت بورژوازی داخل نشده و به کمونيست ها حمله نکرده اند، حتی المقدور سياست مشترکی را تعقيب نمايند. واضح است که اين مشارکت و همکاری، مباحثات در اطراف اختلافات ما بين آنها را از بين نخواهد برد.
🆔 @peshrawcpiran
#درس_دهم
سوال بيست و چهارم- تفاوت کمونيست ها و سوسياليست ها چيست؟
جواب- کسانی که سوسياليست ناميده می شوند به سه طبقه تقسيم می شوند:
طبقه اول تشکيل شده است از وابستگان جامعه های فئودال و پدرشاهی کە در اثر صنايع بزرگ و تجارت جهانی و نتيجه ی اين دو، يعنی بورژوازی، بکلی رو به نيستی می روند و هر روز هم بيشتر نابود می شوند. اين طبقه از معايب اجتماع کنونی نتيجه می گيرند و عقيده دارند که چون جامعه فئودال و پدرشاهی سابق عاری از اين معايب بوده است، بايد دو مرتبه آن دستگاه را برقرار نمود. تمام پيشنهادهای اين دسته مستقيماً يا بطور غيرمستقيم، به سوی اين هدف معطوف می باشد. اين سوسياليست های مرتجع با وجود تظاهرات همدردی و اشک های گرمی که برای بدبختی پرولتاريا می ريزند، بدلائل زير هميشه مورد حمله ی کمونيست ها واقع خواهند شد:
١ -آنها برای انجام يک امر محال کوشش می کنند.
٢ -کوشش می کنند که دو مرتبه حکومت اشراف- استادان صنفی و صاحبان صنايع دستی و نتايج حاصله از اينها، يعنی حکومت پادشاهان مستبد يا فئودال- مأمورين دولتی، نظامی ها و کشيش ها و يا به عبارت ديگر، اجتماعی را که حقيقتاً عاری از معايب اجتماع کنونی است ولی دست کم به همان ميزان دارای عيب های ديگر است و در آن حتی اميد اينکه کارگران تحت فشار، بوسيله سازمان کمونيستی آزاد گردند، نيست- بر قرار نمايند.
٣ -اين طبقه سوسياليست ها هر بار که پرولتاريا انقلابی و کمونيستی شود، با بورژوازی عليه پرولتاريا متحد شده و بدين ترتيب مقاصد اصلی خود را آشکار می سازند. طبقه ی دوم از اعضاء اجتماع کنونی، که در اثر معايب ضروری اين اجتماع دچار وحشت شده و درباره ی بقای اين اجتماع نگران گشته اند، تشکيل می شود. اينها کوشش می کنند که جامعه ی امروزی را باقی نگهدارند و معايب وابسته به آن را از بين ببرند و برای اين منظور بعضی از آنها امور خيريه و برخی ديگر اصلاحات پر آب و تاب اجتماعی را پيشنهاد می کنند و به بهانه ی اصلاح سازمان کلی اجتماع، همان اساس کهنه ی جامعه کنونی را نگاه می دارند. اين سوسياليست های بورژوا نيز بايد همواره طرف حمله کمونيست ها قرار گيرند، زيرا که آنها به دشمنان کمونيست ها خدمت می کنند و از همان جامعه که کمونيست ها مصمم به سرنگون کردنش هستند دفاع می نمايند. تشکيل می شود. اين دسته بالاخره طبقه سوم از سوسياليست های مشروطه خواه از همان طريق کمونيست ها قسمتی از مواد مذکور در سوال هجدهم را خواستارند ولی عقيده ندارند که اجرای مواد مذکور فقط به عنوان واسطه برای گذشتن از اجتماع امروزی به اجتماع کمونيستی می باشد، بلکه تصور می کنند که اجرای همان قسمت مواد برای از بين بردن بدبختی و نابود کردن معايب اجتماع کنونی کافی خواهد بود. اين سوسياليست های دمکرات بطور کلی يا پرولترهائی هستند که هنوز از شرايط رهائی طبقه خود باندازه ی کافی اطلاع ندارند و يا نمايندگان طبقه سرمايه داران کوچک هستند که تا وقتی که دموکراسی و مقرارت سوسياليستی منتج از آن بدست نيآمده است، در اغلب موضوعات همان تمايلات کمونيست ها را دارا می باشند. از اين رو، کمونيست ها بايد در هر موقع که دست به اقدام می زنند با اين سوسياليست های دمکرات همکاری کنند و اصولاً در اين لحظات تا زمانی که اينها در خدمت بورژوازی داخل نشده و به کمونيست ها حمله نکرده اند، حتی المقدور سياست مشترکی را تعقيب نمايند. واضح است که اين مشارکت و همکاری، مباحثات در اطراف اختلافات ما بين آنها را از بين نخواهد برد.
🆔 @peshrawcpiran
مارکس و انگلس و اصل خودرهانی پرولتاریا
هال دریپر
#درس_دهم
ترجمهی: سارا روستایی
مارکس: روح پرومته
اگر برای مارکس راه ارتقای حرفهای به سوی قدرت غیرممکن بود، این بهمعنای آن نیست که حکم تاریخ یا نیروهای اجتماعی به هیچرو برای این یا آن فرد چیزی را تعیین نمیکند. آن چه مارکس را به این تصمیم واداشت، ترکیبی از کل شخصیت و هوش او بود که هر دو مشروط به زمان خود بودند.
https://telegra.ph/Marxism-07-20
🆔 @peshrawcpiran
هال دریپر
#درس_دهم
ترجمهی: سارا روستایی
مارکس: روح پرومته
اگر برای مارکس راه ارتقای حرفهای به سوی قدرت غیرممکن بود، این بهمعنای آن نیست که حکم تاریخ یا نیروهای اجتماعی به هیچرو برای این یا آن فرد چیزی را تعیین نمیکند. آن چه مارکس را به این تصمیم واداشت، ترکیبی از کل شخصیت و هوش او بود که هر دو مشروط به زمان خود بودند.
https://telegra.ph/Marxism-07-20
🆔 @peshrawcpiran
Telegraph
Marxism
مارکس و انگلس و اصل خودرهانی پرولتاریا هال دریپر ترجمهی: سارا روستایی مارکس: روح پرومته اگر برای مارکس راه ارتقای حرفهای به سوی قدرت غیرممکن بود، این بهمعنای آن نیست که حکم تاریخ یا نیروهای اجتماعی به هیچرو برای این یا آن فرد چیزی را تعیین نمیکند. آن…