Doostdaran_freudianassociation
39 subscribers
706 photos
116 videos
33 links
کارگروه دوستداران انجمن فرویدی

تماس با دفتر انجمن فرویدی به ریاست دکتر میترا کدیور
تنها روانکاو ایرانی عضو انجمن جهانی روانکاوی
☎️021_22025937

@freudianassociation
Download Telegram
Doostdaran_freudianassociation
Video
💬👇
منظور از رابطه جنسی عمل جنسی نیست . چون این دومی وجود دارد و خوب هم وجود دارد . منظور از رابطه جنسی ارتباط مبتنی بر هماهنگی ، تفاهم و یکدیگر را کامل کردن است . این ارتباط است که وجود ندارد . بین زن و مرد یک جدایی ساختاری وجود دارد .

فروید یک میخواره را با یک دلباخته مقایسه می کند و خاطر نشان می سازد که میخواره هر چه بیشتر می نوشد بیشتر می می طلبد ، حال آنکه دلباخته هر چه بیشتر به وصال معشوق برسد دلزده تر می شود . او این نتیجه گیری را می کند که در نهاد خود سائق چيزی است که با ارضاء كامل در تضاد است . در واقع رابطه انسان با ابژه هايش رابطه سرراستی نیست .
فرهنگ و تمدن آن چیزی است که رابطه بین زن و مرد را تنظیم می کند و قوام می بخشد . هر فرهنگی متشکل از شبکه ای از قوانین است که وظیفه آنها به تعويق انداختن ارضاء جنسی است . هر مانعی لیبیدو را افزایش می دهد و هر بار که موانع طبیعی کافی نبوده اند بشر سدهای فرهنگی به وجود آورده است تا بتواند از عشق حراست کند و از آن تمتع بگیرد .
لکان جایگاه خاصی به «عشق با نزاکت» میدهد. این نوعی رابطه عشقی در قرون وسطی بوده که در آن عاشق و معشوق ، به دلایل فرهنگی و شرعی ، در وضعیتی نبوده اند که بتوانند به وصال یکدیگر برسند . لکان عشق بانزاکت را روش ظریفی می داند که به بشر اجازه می دهد از بن بست عدم وجود رابطه جنسی خارج شود . در این روش بشر آنچه را که در هر صورت امروز قادر به تمتع از آن نیست به فردا موکول می کند . والایش نه تنها محدود به ادبیات و هنر نمی شود بلکه برای بشر خیلی راحت تر از خود سکسوالیته است .

منبع : كتاب مكتب لكان ، روانكاوی در قرن بیست ویکم #دکتر_میترا_کدیور

#سائق#ابژه#ليبيدو#تضاد#ارتباط #هماهنگی#وصال#تمتع#عشق #عمل_جنسی#رابطه_جنسی
#عاشق#معشوق #فرهنگ#تمدن
#عشق_با_نزاکت#هنر#ادبیات
#سكسواليته

Animator: Gustavo Torres
Music : Francis Lai
انتخاب ویدئو و متن : ربابه ايلخانی زاده
@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation 💬👇
لکان در کتاب بیستم سمینارهایش به نام ((هنوز)) می گوید: ((تمام احتیاجات موجود متکلم، آلوده به واقعیتی است که همانا گرفتار بودن آنها در نوع دیگری از ارضاست)). به زبان ساده تر می توان گفت که تمام احتیاجات موجود متکلم، آلوده به این واقعیت است که این احتیاجات الزاما باید از تقاضا بگذرند. یعنی تمام احتیاجات باید از دستگاه زبان بگذرند.
توجه به این واقعیت، که در عین سادگی تا قبل از لکان کمتر به آن توجه شده بود، ما را به واقعیت پیچیده تری سوق می دهد و آن اینکه تقاضا در وجود خود اعتلاء خود را به همراه دارد. تقاضا برای ارضای یک نیاز مجبور به اعتلاست زیرا که این درخواست به پاسخ دیگری وابسته است. دیگریی که دارد. دیگریی که می تواند این نیاز را ارضا کند. بنابراین پاسخ این دیگری در وهله اول ارضای نیاز را به همراه دارد، اما در مرحله بعد خود نفس پاسخ است که اهمیت می یابد. در این مرحله نفس پاسخ دیگری ارضاء را به همراه می آورد، بدون هیچگونه ارتباطی با اهدای ماده ای که نیاز را ارضاء می کند.
بنابراین در این ماورای تقاضا، ماده ارضا کننده معنویت می یابد. این ماده دیگر آبی نیست که تشنگی را فرو می نشاند، مائده ای نیست که گرسنگی را تسکین می بخشد، بلکه ماده تبدیل به دال شده است، تبدیل به علامت شده است، علامت عشق. دالِ پاسخ را بخشیدن خود کامیابی به ارمغان می آورد.
لکان این چرخشی را که به خط مستقیم نیاز_درخواست_ارضای نیاز اضافه شده است درخواست عشق می نامد که در فراسوی داد و ستد یک شی ء مادی است. لکان تاکید دارد که ارزش مادی آنچه رد و بدل می شود نیست که اهمیت دارد بلکه آنچه مهم است داد و ستد عشق است که به برکت احتیاج انجام می گیرد.

به نقل از کتاب #مکتب_لکان
(عنوان: عشق: ضرورتی برای ارتقاء ژوئی سانس تا دیالکتیک اشتیاق)
....
#روانکاو#دکتر_میترا_کدیور
#احتیاج#دستگاه_زبان#ارضای_نیاز#معنویت#داد_و_ستد#تقاضا#اعتلا#عشق

انتخاب تصویر و متن: فاطمه حُسنی ابراهیمی
@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation «بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد» @doostdaran_freudianassociation 💬👇
لکان روزی گفت: «فروید مرا می نگرد». فروید همه روانکاوان را می نگرد. اما چه کسی فروید را می نگریست؟ برای نایل شدن به هر هدف باید کسی آدم را بنگرد و این کس، کسی جز «بزرگ دیگری» نیست. لکان می گوید : «اشتیاق آدمی، اشتیاق دیگری است» و پارسی زبانان می گویند: «بيستون را عشق كند و شهرتش فرهاد برد».
.......
لکان معتقد است که در آخر روانکاوی نوعی به هم بافتگی اتفاق می افتد. اشتیاق ناخودآگاه سوژه با ژوئی سانسی که منحصر به اوست به هم متصل می شوند و این اتصال با حلقه عشق صورت می گیرد. عشقی را که شخص در آخر روانکاوی می شناسد هرگز در عمرش تجربه نکرده است. این عشقی است که بر یک تصویر نارسی سیستی (خودشیفتگانه) متکی نیست، خارج از هر گونه همانند سازی و ورای فانتاسم است.
......
وقتی که عشق با ژوئی سانس برخورد می کند خود را عقب می کشد، کم می آورد و این یعنی نشان دادن حد و مرزهای عشق در بعد واقع و در ارتباطش با ژوئی سانس.
اما لکان در سمینار «هنوز» چشم انداز دیگری در مقابل ما می گشاید که می توان آن را در این جمله خلاصه کرد : «عشق آن چیزی است که به ژوئی سانس اجازه می دهد تا حد اشتیاق متعالی گردد». عشق خود را ملزم به دوست داشتن ژوئی سانس نمی داند بلکه آن را تبدیل به ژوئی سانس در وراء می کند.

منبع : كتاب #مكتب_لكان ، روانكاوی در قرن بیست ویکم دکتر #میترا_کدیور

#فروید #لکان #روانکاو #روانکاوی #ناخودآگاه #سوژه #ژوئی_سانس #اشتیاق #عشق
#کلمه #فانتاسم #انتقال #بعد_واقع

Muzic : François de Roubaix
انتخاب ویدیو و متن : ربابه ايلخانی زاده

@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation سوژه معاصر کسی است که در وضعیت «هیچ ندانستن» است اما خیال می کند کنترل زندگی اش را در دست دارد. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
سوژه معاصر کسی است که در وضعیت «هیچ ندانستن» است اما خیال می کند کنترل زندگی اش را در دست دارد و این انتخاب اجباری وجود بر سه شیوه استوار است:
.....
۳- آخرین روش انتخاب وجود سناریوی «زنی برای یک مرد» است و ظاهراً آنچه در اینجا مدنظر است بدست آوردن عشق است. عشق به عنوان راه حلی موقتی علیه کاستراسیون. دوست داشته شدن یک نوع از خودبیگانگی اجباری و تشدید شده ای را به همراه دارد زیرا حرکتی در راستای اشتیاق و خواسته های شریک است. ابژه ای را که هیستریک برای دیگری است، یا در واقع سمپتومی را که او برای دیگری است، جایگاههای متفاوتی را برای او باز می کند. در یک شکل آن او در نوعی بالماسکه خود را تقدیم فانتاسم مرد می کند و در شکل دیگری وجود خود را به دست مردش می سپارد. او ژوئی سانس ناشی از سائق را فدای ژوئی سانس بی بهره گی می کند که در تمام شکایت هایش بخوبی هویداست. بعد از آنکه خود را تماماً وقف مردش كرد يا از آن شكايت دارد كه مورد سوء استفاده او قرار می گیرد و یا شکایت می کند که بدون مردش هیچ است. در چنین شرایطی از دست دادن عشق سوژه را به چنان ورطه هولناکی سوق می دهد که گاه تنها راه خروج از آن خودکشی است. برای او از دست دادن زوج مترادف از دست دادن لیبیدوست، مترادف از دست دادن هر نوع اشتیاق است و از بین بردن خود گاه تنها راه حل باقیمانده.

منبع : كتاب #مكتب_لكان ، روانكاوی در قرن بیست ویکم دکتر #میترا_کدیور

#فروید #لکان #روانکاو #روانکاوی #ناخودآگاه #سوژه #ژوئی_سانس #اشتیاق #عشق #انتقال #فانتاسم #لیبیدو #هيستریک #کاستراسیون #بالماسکه #فانتاسم #سمپتوم #زن #خودکشی

انتخاب ویدیو و متن : ربابه ايلخانی زاده

@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation جنون همان حالتی است که فرد به دلیل آسیبی که از سامانه نمادین می بیند دیگر نمی تواند برای آن احترام قائل باشد. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
آیا باید واقعیت را نزد مجانین پیدا کرد؟
نویسنده : مجتبی دهقان
 .......
جنون از دیدگاه لکان
جنون همیشه در حال زیر سوال بردن نظم نمادین است.
......
اما در ابتدا ما با نوعی انسان نورتیک روبرویم و بعد این انسان به دلایلی خود به جنون و بقول ژاک لاکان لحظه شعله ور شدن جنون نزدیک می شود. اینکه جنون دقیقا در مکتب روانکاوی چه معنایی دارد براحتی قابل توضیح نیست ولی لحظه شعله ور شدن جنون نقطه قابل توضیحی است. در واقع فردی که پتانسیل جنون دارد در موقعیت کاستراسیون به دلایلی مختلف برای نام پدر«اولین نماینده سامانه نمادین» نمی تواند احترام قائل شود. آشنایی با نام پدر کلید ورود به سامانه نمادین و قوانین زندگی اجتماعی بشر است و به هر شکلی در این مسئله خلل بوجود آید جنون مانند انرژی تعبیه شده ای در فرد رخ می نماید. اما این زمان ها مشخصند و همانطور که گفتم لاکان انرا لحظه شعله ور شدن جنون می نامد. مردان در دو موقعیت تکلیف خود را با نام پدر در زندگی روانی خود مشخص می کند :
۱- هنگام ورود به سامانه نمادین و آشنایی با نام پدر
۲- هنگامی که خود در آن وضعیت و جایگاه قرار می گیرد.
انسانی که در قدم اول نام و جایگاه نمادین نام پدر را به رسمیت نشناخته باشد در قدم دوم این روبرویی شعله ور شدن جنون را در وی باعث می شود. گاهی این مسئله اینطور فهمیده می شود که به زیر کشیده شدن نام پدر و تمامی جنبه های ظهور آن مانند قانون در دوران کودکی است که جنون را به همراه می آورد اما هر انچه که سامانه نمادین و قصر زیبایش را در ذهن شخص، به تلی از خاکستر و بیهودگی تبدیل کند، جنون را باعث می شود.
.....
جنون همان حالتی است که فرد به دلیل آسیبی که از سامانه نمادین می بیند دیگر نمی تواند برای آن احترام قائل باشد.
....
پس سامانه نمادینی که او بدان اعتقاد داشته برای او از درجه اهمیت ساقط می شود و به جنون که نوعی از نادیده گرفتن سامانه نمادین و قوانین آن است مبتلا می شود.

برای مطالعه متن کامل به #سایت_انجمن_فرویدی رجوع کنید.

#فروید #لکان #روانکاو #روانکاوی #ناخودآگاه #سوژه #جنون #نمادین #ژوئی_سانس #اشتیاق #عشق #مبتلا #نوروتیک #نام_پدر #فانتاسم #لیبیدو #کاستراسیون #فانتاسم #سمپتوم #بزرگ_دیگری #نظم_نمادین #قوانین #لاکان #روانکاوی_لکان #میترا_کدیور

‎ فیلم : مستند( باغ سنگی _ پرویز کیمیاوی)
انتخاب ویدیو و متن : ربابه ايلخانی زاده

@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation در حیطه روانکاوی از هر کجا که شروع کنیم به ناچار همیشه به عشق ختم خواهیم کرد. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
گاهی وقت ها احساس می کنم که صحبت کردن از روانکاوی برای مخاطبین پارسی زبان بسیار ساده تر از مخاطبین غربی است. به این دلیل ساده که من هیچ قوم دیگری را نمی شناسم که در تاریخ و فرهنگش تا بدین حد در وادی عشق راه پیموده باشد. در این فرهنگ هر کسی که خواسته در دنیای شعر و ادب جایی برای خود باز کند چاره ای نداشته جز اینکه در وادی عشق قدم نهد یا شاید برعکس چون در وادی عشق طی طریق کرده توانسته از خود نامی بجا بگذارد.
گفتم مخاطبین پارسی زبان و نه مخاطبین ایرانی زیرا که در ناخودآگاه فقط هویت زبانی وجود دارد و یا بهتر وجود زبانی. به همین دلیل هم هست که وقتی قومی تصمیم به نابودی قوم دیگری می گیرد سعی در از بین بردن زبانش دارد. هستند ملتهایی که هیچگونه سرزمین رسمی ندارند اما چون زبان خاص خود را دارند پس وجود دارند.
.......
در حیطه روانکاوی از هر کجا که شروع کنیم به ناچار همیشه به عشق ختم خواهیم کرد. جای تعجب هم نیست، علمی که از رؤیا آغاز کرد باید هم به عشق ختم کند.

منبع : كتاب #مكتب_لكان ، روانكاوی در قرن بیست ویکم دکتر #میترا_کدیور

#فروید #لکان #روانکاو #روانکاوی #ناخودآگاه #سمپتوم #سوژه #ژوئی_سانس #اشتیاق #عشق #پارسی #پارسی_زبان #انتقال #رؤیا #فانتاسم #لیبیدو #کاستراسیون #زبان #زبانشناسی #هویت #ملت #سرزمین #تاریخ #فرهنگ #مولانا

آواز : سید خلیل عالی نژاد
انتخاب ویدیو و متن : ربابه ايلخانی زاده

@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation روانکاوی در اکستانسیون از همان منطقی پیروی می کند که روانکاوی در انتانسیون، یعنی جوشش درونی. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
جلسه چهارم دوره اول (۱۰ خرداد ۱۳۸۰)
از کلاس‌های عرصه فرویدی ـ مکتب لکان

گفتیم که تدریس در مکتب لکان، در هر دو وجه مطلب، یک روند دیالکتیکی است. از آنجایی که هیچ برنامه از پیش تعیین شده‌ای وجود ندارد، هیچ سرفصل تکلیف شده‌ای موجود نیست روند تدریس را جوشش درونی خود آن تعیین می‌کند. روانکاوی در اکستانسیون از همان منطقی پیروی می‌کند که روانکاوی در انتانسیون، یعنی جوشش درونی. برای این که شما متوجه بشوید، روانکاوی در انتانسیون آن کاری است که با آنالیزان صورت می‌گیرد، خود روند درمان، مداوا در روانکاوی و روانکاوی در اکستانسیون این کاری است که الان ما داریم انجام می‌دهیم. یعنی تدریس یعنی اشاعه روانکاوی در دادن اطلاعات به یک Public وسیع‌تر. همان‌طور که در روند مداوا تنها یک کلمه ادا شده از طرف آنالیزان می‌تواند یک چرخش صد و هشتاد درجه‌ای به روند کار بدهد، در روند تدریس هم همین‌طور است و سؤالاتی که از طرف متعلمین ابراز می‌شود در مسیر کار می‌تواند تغییر ایجاد کند. یکی از سؤالات مطرح شده در جلسه قبل سؤال خانم ملانقی بود که در مورد کلمه انتانسیون بود و این که به چه دلیل آن را «در شدت» ترجمه کردم. گفتم روانکاوی در اکستانسیون را می‌توانیم بگوییم روانکاوی در گسترش و روانکاوی در انتانسیون را می‌توانیم بگوییم روانکاوی در درون و در شدت. از آنجایی که زبان علمی شما زبان انگلیسی است، خود به خود هر کلمه‌ای را که من به فرانسه ادا می‌کنم شما به انگلیسی بر می‌گردانید تا متوجه معنی آن بشوید که البته در بسیاری از موارد هم این روش کارآمد است اما نه در همه موارد. کلمه انتانسیون در فرانسه به sion- ختم می‌شود و نه به tion- یعنی معادل intention انگلیسی نیست. بلکه اسمی است که در انگلیسی معادل ندارد ولی در انگلیسی کلمه‌ای است که آن کلمه یک صفت است و آن کلمه Intense است. و به معنای سخت، شدید، جدی است. بنابراین کلمه انتانسیون در فرانسه واقعاً به معنای شدت و جدیت است. حالا وقتی داشتم روی این سؤال فکر می‌کردم به این نتیجه رسیدم که ترجمه «جدیت» بهتر است تا «شدت». که نه تنها به این معنی است که کار جدی است بلکه نیاز به جدیت و تلاش زیادی هم دارد. انتانسیون همچنین این معنی را القا می‌کند که تلاش بر روی نقطه خاصی متمرکز شده است درست برخلاف اکستانسیون که تلاش در آن بر روی پهنه وسیعی گسترده شده است.

......
برای مطالعه متن کامل به #سایت_انجمن_فرویدی رجوع کنید.

#فروید #روانکاوی #دیالکتیک #انتانسیون #اکستانسیون #ژوئی_سانس #عشق #میترا_کدیور

Animator: Gustavo Torres

انتخاب ویدئو و متن: ربابه ایلخانی زاده

@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation برای اینکه یک زن بتواند با شرافت و افتخار عشق بورزد باید از خداوند کمک بخواهد؛ زیرا "آنچه توسط پروردگار حراست می شود، خوب حراست می شود." @doostdaran_freudianassociation 💬👇
لکان در کتاب هشتم سمینارهایش که عنوان《انتقال》را دارد می گوید《...وقتی من برای شما از والایش در راستای عشق زن صحبت می کردم آن دست نامرئی را که در دست داشتم نه دست افلاطون بود نه دست هیچ دانای دیگر، بلکه دست مارگریت دوناوار بود》.
اما این زن، مارگریت دوناوار مگر چه می گوید؟ او در قرن شانزدهم می زیست و کتابی به نام 《هپتامرون》نوشته که رساله ای کامل در مورد عشق است و از این نظر با کتاب 《ضیافت》افلاطون رقابت می کند.مارگریت دوناوار در این کتاب طریقه عشق ورزیدن را به زنان می آموزد و معتقد است برای اینکه یک زن بتواند با شرافت و افتخار عشق بورزد باید از خداوند کمک بخواهد زیرا《آنچه توسط پروردگار حراست می شود خوب حراست می شود》.
توجه کنید که گره خوردن عشق با مقوله شرافت و افتخار و با مقوله خدا در آن یک تحول اساسی به وجود می آورد. عشق از بعد تصویری به عنوان یک شیدایی به بعد واقع منتقل شده و تبدیل به عشق ناممکن می گرد. عشق نا ممکن عشقی افلاطونی نیست که متکی بر ایده آل باشد. در عشق ناممکن سر و کار ما با نوعی تکنیک به تعلیق درآوردن اشتیاق است. لکان می گوید:《عشق او را به آن تأخیری وا می دارد که بتواند ژوئی سانس بهتری را بیابد.》 همان ژوئی سانسی را که لکان می گوید مطلقاً جنسیتی نیست،
(La jouissance ńest precisément pas sexueé).

منبع: کتاب #مکتب_لکان
عنوان(عشق: ضرورتی برای ارتقاء ژوئی سانس تا دیالکتیک اشتیاق)
...
#روانکاو #دکتر_میترا_کدیور
#انتقال #والایش #عشق #مارگریت_دوناوار #ضیافت #افلاطون #شرافت #افتخار #خدا #پروردگار #حراست #عشق_ناممکن #اشتیاق #لکان

Music:Alireza Ghorbani(Joz vasle To)

ساخت کلیپ و انتخاب متن: فاطمه حُسنی ابراهیمی

@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
Video
معمای ژوئی سانس ویژگی یک زوج را به صورت یک سمپتوم دو نفره به نمایش می گذارد.
فروید خاطر نشان می‌کند که بررسی زیر و بم های عشق عمدتاََ توسط نویسندگان و شاعران انجام گرفته و علم با ناشیگری تمام فقط به گوشه های بسیار محدود از آن و آن هم به صورت بسیار جزئی پرداخته است. عشق فقط یک رابطه اجتماعی بین دو موجود انسانی نیست، بلکه رابطه ای بین اشتیاق و ژوئی سانس است و آن دو را به هم گره می زند. عشق اجازه می دهد که شخص از ژوئی سانس خود شهوانی دست بکشد و در جستجوی ابژه ای در خارج خود برآید.
به محض اینکه در صدد مطالعه عشق بر می آئیم متوجه می شویم که شرایط عشق همان شرایط ژوئی سانس است. ژوئی سانس آن پارادوکسی است که هم بوجود آورنده عشق است و هم نابودکننده رابطه. انتخاب معشوق یا ابژه بر مبنای دال انجام می گیرد اما پابرجایی یک زوج بر اساس ژوئی سانس است.

منبع: کتاب #مکتب_لکان

عنوان: (عشق: ضرورتی برای ارتقاء ژوئی سانس تا دیالکتیک اشتیاق)
....
#روانکاو #دکتر_میترا_کدیور
#میثاق #بعد_واقع #اصل_لذت #غریزه #مرگ #عشق #اشتیاق #ژوئی_سانس #خود_شهوانی #ابژه #پارادوکس #دال

ویدئو : سریال در چشم باد (قسمت۲۳)

انتخاب متن و ویدئو: فاطمه حُسنی ابراهیمی

@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation زنان و مردان حرف می زنند، آنها در دنیای گفتمان ها زندگی می کنند؛ این موضوعی تعیین کننده است. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
مصاحبه با ژک-الن میلر
برگردان سارا سمیعی

هانا وار: در مورد فانتسم مردانه چطور؟
ژک الن میلر: در مورد مردان فانتسم در لحظه‌ی وقوع عشق، نقش مهمی دارد. مثال کلاسیک را لکان تفسیر کرده است. همان مثالی که از رمان گوته می‌آورد و شور و اشتیاقی که وِرتِر جوان در نخستین دیدار با  شارلوت در خود احساس می‌کند که در حال شیر دادن به کودکی بود که در آغوش داشت. در اینجا ویژگی مادرانه‌ی زن موجب بروز عشق شده است. مثال دیگر را از تجربیات بالینی خودم می‌آورم. رئیسی که حدودا پنجاه سال داشت، از میان داوطلبانی که برای شغل منشیگری نزد او آمده بودند، به زن جوان بیست ساله‌ای درجا ابراز عشق  کرده بود. او از خود می‌پرسید که چه چیز او را وادار به این کار کرده است؟ بنابراین برای مشاوره نزد من آمد. طی جلسات روانکاوی او علت را کشف کرد:  این مرد در آن زن جوان، خصایل خود در ۲۰ سالگی را کشف کرده بود و رفتاری را که در نخستین مصاحبه‌ی شغلی از خود بروز داده بود. می‌شود گفت که او در واقع عاشق خودش شده بود. در این دو مثل می‌توان دو نظریه‌ی متمایز فروید را مشاهده کرد: ما کسی را دوست داریم که حمایت‌مان می‌کند: در این دو مثال این فرد‌: یا مادر است یا تصویری خودشیفته از خویش.

 هانا وار: انگار ما عروسک‌های خیمه‌شب بازی هستیم!

ژک–الن میلر: نه! بین یک زن معین و یک مرد معین، هیچ چیز از قبل نوشته نشده است، هیچ قطب‌نما و راهنمایی در کار نیست، هیچ رابطه‌ای از پیش شکل نگرفته است. آشنایی یک زن و مرد، مثل آنچه بین اسپرماتوزویید و تخمک رخ می‌دهد، برنام‌ریزی شده نیست و هیچ چیز هم به ژن‌ها مرتبط نیست. زنان و مردان حرف می‌زنند، آنها در دنیای گفتمان‌ها زندگی می‌کنند، این موضوعی تعیین‌کننده است. سازوکار عشق به فرهنگ محیط بسیار حساس است. هر تمدن را با ساختارهایی که برای رابطه‌ی بین دو جنس تعیین می‌کند، می‌توان بازشناخت. در جوامع لیبرال غربی که در عین جوامعی تجاری و حقوقی‌اند، رابطه‌ی بین دو جنس از شکل «یکه» به شکل «چندگانه» در حال تغییر است. الگوی ایده‌آل «عشق بزرگ سراسر زندگی» به‌تدریج صحنه را به قرارملاقات‌های سریع و عشق‌های فوری و سناریو‌های جدیدِ عشق‌های آلترناتیو، متوالی و حتی همزمان واگذار می‌کند.
هاناوار: پس تکلیف عشق طولانی چه می شود؟ عشق ابدی؟
ژک الن میلر: بالزاک گفته است:
«هر اشتیاقی که ابدی نباشد زشت است.» اما آیا اشتیاق یک رابطه می تواند در تمام طول زندگی همواره حفظ شود؟ یک مرد هر چه بیشتر خود را وقف تنها یک زن می کند، آن زن بیشتر برای او دلالت مادرانه می یابد: و بیشتر از آنکه دوستش بدارد برایش متعالی و غیر قابل دستیابی می شود...

منبع: برگرفته از #سایت_انجمن_فرویدی

#روانکاو #دکتر_میترا_کدیور
#ژک_الن_میلر #هاناوار #لکان #گوته #بالزاک
#عشق #شور #اشتیاق #فرهنگ #گفت_و_گو #دوست
#مادر #خودشیفته #لیبرال #غربی #آلترناتیو #عشق_ابدی #مادرانه #متعالی

انتخاب ویدئو و متن: فاطمه حُسنی ابراهیمی

@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation عشق به این ترتیب به وعده خود پایبند نمی ماند و همانطور که دروغ بخشی از حقیقت است، عشق به گفته آراگون «به راستی دروغ گفتن است». @doostdaran_freudianassociation 💬👇
پارادوکس‌های عشق
نویسنده: رز ـ پل وینسیگورا
ترجمه (به انگلیسی): ریچارد کلین
ترجمه فارسی: منصوره اردشیرزاده
مقابله: مرجان پشت مشهدی
...

وقتی لکان در آخرین بخش آموزش‌اش، فرمول طرد گسترده رابطه جنسی را بسط می‌دهد، دیگر اصطلاح Verwerfung نیست که عشق را توصیف می‌کند بلکه [عشق] را بیشتر تلاشی برای جبران غیرممکن بودن رابطه جنسی، به خاطر معمای آن دو [می‌داند] (for the mystery of the two). عشق خارج از ریشه‌های این ناممکن متولد می‌شود. البته، عشق وعده داده است که معنای جنسی متوقف خواهد شد نه اینکه در احتمال رویارویی تحریر شده باشد و اینکه آن ضروری خواهد شد. «راه سراب»: رابطه جنسی نمی‌تواند تحریر شود، بشر از آن تبعید شده است. عشق، در حقیقت، «معنای جنسی را به تعلیق در می‌آورد.» او به خودش جلوه حقیقت داده است، اما بعد تصویری در آن حقیقت هیچ نیست جز «یک لحظه کاذب در ارتباط با بعد واقع»..عشق به این ترتیب به وعده خود پایبند نمی‌ماند و همانطور که دروغ بخشی از حقیقت است، عشق به گفته آراگون «به راستی دروغ گفتن است». بنابراین مردی باور دارد که به زنی اشتیاق دارد، زنی باور دارد که عاشق است، و این باور پارادوکسیکال، اساساً به دروغ عشق چسبیده است.
 
عشق یک پدیده مرزی است. آن محدوده‌های ناممکن را جستجو می‌کند. صرفاً، مگر اینکه «ترک‌های روی دیوار […]، تنها بتواند یک برآمدگی بر روی پیشانی ایجاد کند»

برای مطالعه کل مقاله به #سایت_انجمن_فرویدی رجوع کنید.

#عشق #لکان #دروغ #حقیقت #کاستراسیون #رابطه_جنسی #زن #مرد

انتخاب متن و تصویر: مهدی ربیعی

@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation روانکاوی به یک سوژه اجازه می دهد تا آنچه را باعث شده عاشق شود، یا آنچه میل او به دیگری را به وجود آورده، قاب بندی و بیان کند. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
نویسنده: ژک الن میلر
ترجمه: محسن منجی

 عشق در روانکاوی انتقال نامیده می‌شود.
خودِ مفهوم عشق؛ آنچه این مفهوم را در روانکاوی مسأله‌دار می‌کند، زیر سلطه‌ی مفهوم و پروبلماتیک انتقال است. از این منظر ظاهراً عشق چیزی جز یک جابه‌جایی، جز یک اشتباه نیست. من کسی را دوست دارم چون فرد دیگری را دوست دارم. به همین دلیل است که در روانکاوی عشق با یک عدمِ اصالت معین و قطعی، مشخص می‌شود. حتا به‌نظر می‌رسد روانکاوی از عشق ارزش زدایی می‌کند، به‌نظر می‌رسد روانکاوی به نوعی موجب تنزلِ مقامِ زندگی عاشقانه می‌شود. تجربه‌ی عشق چیزی هم‌چون گم کردنِ خود در یک هزارتو است. عشق خصلتی هزارتویی دارد. فرد در مسیرهای عشق راه خود را پیدا نمی‌کند؛ فرد خودش را پیدا نمی‌کند.

باوجود این، روانکاوی راه عشق را در پیش می‌گیرد. هیچ تحلیل یا روانکاوی‌ای بدون انتقال نمی‌تواند وجود داشته باشد. آن توصیه‌ی تکنیکیِ روانکاوان پست-فرویدی را به یادآورید که طبق آن روانکاو از عمل تفسیر تا زمان به وجود آمدن انتقال خودداری می‌کند.

عمل روانکاو  خودش به خصلت اتوماتیک و خودکار عشق مشروعیت می‌دهد و  آن را به‌کار می‌گیرد. عشق مبتنی بر انتقال به صورت منظم، در وضعیت روانکاوانه پدیدار می‌شود. عنصر جدیدی که روانکاوی به پروبلماتیک عشق اضافه می‌کند دقیقا ایده و مفهوم خصلت اتوماتیک عشق است. دوست داشته شدن برای روانکاو بودن کافی است.

در عشق عنصری پیشامدی( امکانِ خاص) وجود دارد. عشق، متکی بر مواجهه‌هایی شانسی است، با استفاده از اصطلاحات ارسطو می‌توان گفت: در عشق نوعی بخت (tyche) وجود دارد، «مواجهه‌ای شانسی». اما روانکاوی  به عنصر ضروری دیگری هم در عشق مشروعیت می‌بخشد، عنصری‌که در تقابل با شانس است :مکانیسم خودکار عشق(“automaton” ، واجد چنین معانی‌ای هم هست:ماشین، ماشین‌وارگی، خود-عمل‌گری، خودکاری، و البته نوعی بی‌احساسی. م. م)

بزرگترین اکتشافات روانکاوی در مورد عشق به این قلمروتعلق دارند.روانکاوی به یک سوژه اجازه می‌دهد تا آنچه را باعث شده عاشق شود، یا آنچه میل او به دیگری را به وجود آورده، قاب‌بندی و بیان کند. فروید این علت را «شرط عشق» می‌نامید.(Liebes Bedingung)

منبع: #سایت_انجمن_فرویدی
....
#روانکاو #دکتر_میترا_کدیور
#انتقال #عشق #عاشق #اکتشاف #مواجهه #بخت

انتخاب ویدئو و متن: فاطمه حُسنی ابراهیمی
موزیک ویدئو: آثار ونگوگ

@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation می توان گفت امکانی برای روان شناسی عشق در همان بار نخستی که سوژه، ابژه ی عشقش را می بیند وجود دارد. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
نویسنده: ژاک آلن میلر
ترجمه: محسن منجی

مطالعات فروید درباب روان‌شناسی عشق،حول تعیّن مشخص و جزئیِ شرط عشق در سوژه‌هایی معین می‌چرخد، تقریباً چیزی از جنس یک فرمول ریاضی. برای مثال، مردی که تنها قادر است به همسر مردی دیگر میل بورزد. چنین الزامی می‌تواند صورت‌های مختلفی به خود بگیرد: هم‌چون مردی که تنها قادر است به یک زن ازدواج کرده‌ی وفادار میل بورزد، یا  به زنی بی‌وفا  که تمایل دارد با «همه‌ی x»هایی که مرد اند رابطه‌ای نامشروع برقرار کند. اثرات حسادتی که سوژه از آن رنج می‌برد از همین‌جا نشأت می‌گیرد، اثراتی که روانکاو به‌مثابه‌ی جزئی از خودِ جذابیت زن، همان‌طور که از طریق موقعیت ناخودآگاهِ جذابیت او متعین شده‌اند، برای ما آشکارشان می‌سازد.

اگرچه فرد هرازگاهی شرط‌های عشق و شرط‌های میل را به‌صورتی جدای از هم  مشاهده می‌کند، باوجود این Liebe اصطلاحی‌ست که هم عشق و هم میل را پوشش می‌دهد. بنابراین، فروید گونه‌ای از مرد را مجزا می‌کند، مردی که آن‌جا که میل می‌ورزد نمی‌تواند عشق بورزد و جایی که عشق می‌ورزد نمی‌تواند میل بورزد. با دستورالعملی مشابه دستورالعمل شرط‌های عشق، می‌توان گفت امکانی برای روان‌شناسی عشق در همان بار نخستی که سوژه ابژه‌ی عشقش را می‌بیند وجود دارد؛ در همان لحظه‌ای که با شرط  عشق‌اش طوری مواجه می‌شود که گویا پیشامد و ضرورت به صورتی ناگهانی درکنار یکدیگر قرارگرفته‌اند. اگر ورتر دیوانه‌وار عاشق شارلوت شد، این عشق از آن‌جا ناشی می‌شد که ورتر شارلوت را در لحظه‌ای دیده بود که او به گروهی از بچه‌های کوچک غذا می‌داد ،شارلوتی که نقش مادری را برآورده می‌کرد  که به آن‌ها غذا می‌دهد.[۱] در این‌جا، مواجهه‌ای پیشامدی شرط‌های ضروری عاشق‌شدنِ سوژه را تحقق می‌بخشند.
ادامه دارد...

منبع: #سایت_انجمن_فرویدی
....
#روانکاو #دکتر_میترا_کدیور
#روان_شناسی_عشق #فروید #فرمول_ریاضی
#وفادار #بی_وفا #مشروع #نامشروع #حسادت #رنج
#عشق #میل #بار_نخست #شرط_عشق #مواجه #ورتر
#شارلوت #مادر #غذا #دوستداران_میترا

انتخاب ویدئو و متن: فاطمه حُسنی ابراهیمی
ویدئو: سریال از یاد رفته ها قسمت ۳
موسیقی: علیرضا قربانی

@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation برای نایل شدن به هر هدف باید کسی آدم را بنگرد و این کس، کسی جز «بزرگ دیگری» نیست. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
عشق: ضرورتی برای ارتقاء ژوئی سانس تا دیالکتیک اشتیاق

لکان روزی گفت: «فروید مرا می نگرد». فروید همه روانکاوان را می نگرد. اما چه کسی فروید را می نگریست؟ برای نایل شدن به هر هدف باید کسی آدم را بنگرد و این کس، کسی جز «بزرگ دیگری» نیست. لکان می گوید: اشتیاق آدمی اشتیاق دیگری است" و پارسی زبانان می گویند: «بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد».
روانکاوی بنایی است که از اولین سنگ آن تا آخرینش بر عشق استوار است. در ابتدا عشق به روانکاو، بعد عشق به ناخودآگاه و عشق به کلمه، بعدها عشق به کار یا انتقال کار، کار روانکاوی، عشق به فروید، عشق به لکان، عشق به Ecole و مهم تر از همه عشق به دانش.

برگرفته از کتاب: #مکتب_لکان روانکاوی در قرن بیست و یکم دکتر #میترا_کدیور

تصویر مربوط به فیلم: (2000)Cast Away

انتخاب متن و تصویر: مریم دم ثنا

#اشتیاق
#عشق
#بزرگ_دیگری
#دیالکتیک
#بیستون
#سوژه
#فانتاسم
#Ecole

@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation «هر سرمایه گذاری عاطفی راهی است برای اینکه شخص دومرتبه نارسی سیسم اش را دنبال کند.» @doostdaran_freudianassociation 💬👇
مقاله "درباره نارسی سیسم" فروید
از کلاس های عرصه فرویدی_مکتب لکان

هر سرمایه گذاری عاطفی راهی است برای اینکه شخص دومرتبه نارسی سیسم اش [را] دنبال کند. این انرژی و لیبیدو گذاشتن برای به دست آوردن رضایت است. بشر یاد می گیرد که باید یک چیزهایی را در جریان زندگی سوشیال و در جریان تمدن از دست بدهد، بعد یک چیزهای کج و معوج به جایش پیدا می کند که همان چیزها را دوباره به دست بیاورد و جایگزین کند، عشق ورزیدن و عشق به فرزند هم همین طور است.

لکان کار را آسان کرده و صحبت از نیاز، تقاضا و اشتیاق می کند. هر چیزی که خارج از نیاز باشد (نیاز آن چیزی است که برای ادامه حیات لازم است) اسمش اشتیاق است و آن را در واژه نامه فروید می گویند:”Sexuality”. بنابراین هر کاری که می کنیم غیر از آن کاری که برای زنده ماندن لازم است، اسمش”Sexuality” است. حتی آن تارک دنیایی هم که توی معابد برای خودش زندگی می کند، “Sexuality” او به این نحو است. برای فروید Sublimation یکی از راه های موفقیت آمیز خرج کردن لیبیدو است. راهی که Repression توی آن کمتر است. هدر رفتن انرژی کمتر است. یک رضایت و Satisfaction می آورد که هم فردی و هم اجتماعی است. پس Sublimation یک راه خوب خرج کردن لیبیدوست، که البته همه اینها برای به دست آوردن Satisfaction است. منتها یک راههائی هم دارد که ریاکارانه تر است (عشق و علاقه والدین به فرزند). و یک راههایی هم هستند که بعضی وقت ها مخرب هستند. مثال بارز پدر و مادرهایی که اصرار دارند بچه هایشان زندگی خوبی داشته باشند، خودشان قادر نشده اند و حالا این فشار را روی بچه ها می آورند، و تازه آن هم پیچیده شده در لفافه محبت.

اما Sublimation ریاکارانه نیست. فردی که خودش این والایش را کرده و این زحمت را کشیده، یک نارسی سیسمی برایش فراهم میشود و دیگر این فشار را به بچه هایش نمی آورد.

برگرفته از: #سایت_انجمن_فرویدی

نقاشی: دگردیسی نارسیس
اثری از: سالوادور دالی

انتخاب متن و تصویر: مریم دم ثنا

#نارسیسیسم
#لیبیدو
#انرژی
#عشق
#تقاضا
#اشتیاق
#والایش
#ابژه
#سکسوالیتی

#Sexuality
#Sublimation
#Satisfaction
#Repression

@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
Photo
پارادوکس‌های عشق
نویسنده: رز ـ پل وینسیگورا
ترجمه (به انگلیسی): ریچارد کلین
ترجمه فارسی: منصوره اردشیرزاده
مقابله: مرجان پشت مشهدی

باور یک مرد به یک زن، همانند این است که کسی به سمپتوم‌اش باور داشته باشد.

منبع: London Society of the NLS
From Psychoanalytical Notebooks 3, 1999 : Love.
...
این متن در اصل درشماره ۴۰La
Cause freudienne،۱۹۹۹ به چاپ رسیده است.
کپی رایت © رزـپل وینسیگورا. این متن از وبسایت جامعه لندنی در NLShttp://www.londonsociety-nls.org.ukاست.
برای استفاده مطالب این سایت باید از LS-NLSاجازه گرفته شود. تمامی حقوق آن محفوظ است.لطفاً این بخش از متن را در هر نسخه چاپی از این مقاله قرار دهید.

منبع: وب سایت انجمن فرویدی

برگرفته از پیج کارگروه لینکدین دوستداران انجمن فرویدی
انتخاب متن و تصویر: مائده پورطرق

#عشق #پارادکس #انجمن_فرویدی #میترا_کدیور #فروید #لکان #زن #مرد #روانکاوی
#Freud #love #lacan #paradox #internet_for_mitra_now

@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
Photo
هزارتوهای عشق
نویسنده: ژاک آلن میلر
ترجمه: محسن منجی

سوال اساسی در رابطه‌ی میان عاشق با معشوقش، واداشتن فقدان موجود در معشوق به پدیدارشدن است. این همان فرمول هیستری است. چه چیزی حامی (مؤید) این عملیات است؟ خیلی ساده، درخواستِ عشق. تقاضای عشق تا آن‌جا که درخواستی برای دوست داشته‌شدن باشد ،درخواستی‌که دیگری بزرگ فقدانش را آشکار می‌کند.
واردکردن اختگی در نظریه‌ی عشق به ساختارها‌/تفاسیر نامتقارن متنوعی حیات می‌بخشد، تفاسیری هم‌چون تمایز فرویدی میان عشق نارسیستی و عشق مبتنی بر دیگری (anaclitic). عشق نارسیستی عشق به امر همسان است، درحالی‌که عشق مبتنی بر دیگری، درباره‌ی عشق به دیگری بزرگ است. اگر عشق نارسیستی در محور خیالی جای می‌گیرد، عشق مبتنی بر دیگری در محور نمادین جای می‌گیرد، جایی که اختگی به‌کار می‌افتد.
به این صورت، تفاوت میان عشق و رانه واضح می‌شود. چرا فروید اصطلاح رانه را ابداع کرد؟زیرا برای سوژه، درخواستی وجود دارد که هیچ ربطی به درخواست عشق ندارد. درخواستی‌که گرچه سخن نمی‌گوید، با وجود این درخواستی مصرانه و پایدار است، درخواستی که دیگری بزرگ را هدف نمی‌گیرد،که فقدان موجود در دیگری بزرگ را هدف نمی‌گیرد، کاملاً برعکس، این درخواست مستلزم حضور به‌مثابه‌ی شرطی مطلق است.

برگرفته از: سایت انجمن فرویدی

ویدئو اثری از: William Cobbing

انتخاب متن و ویدئو: مریم دم ثنا

#هزارتو_های_عشق #عشق #عاشق #معشوق #روانکاوی #فروید #لکان #ژاک_آلن_میلر #میترا_کدیور #روانکاو #هیستری #درخواس_عشق #بزرگ_دیگری #فقدان #اختگی #عشق_نارسیستی #عشق_مبتنی_بر_دیگری #محور_خیالی #محور_نمادین #سوال #رانه

@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
Photo
فردا اول مهر است. و برای من از وقتی مطالعاتم را به سوی «کودکی و توسعه» برده‌ام، دیگر اولِ مهر، اولِ مهر نیست، اول خلقت است. همه چیز از اول مهر آغاز می‌شود. سرنوشت یک ملت، اقتدار یک ملت، رفاه یک ملت، دین یک ملت، دموکراسی یک ملت، آزادی یک ملت و عدالت یک ملت، از اول مهر آغاز می‌شود. همان‌گونه که در طبیعتِ زمین، همه چیز از مهر آسمان شروع می‌شود و بدون خورشید، طبیعت زمین عقیم خواهد ماند، در جامعه انسانی نیز همه چیز از مهر شروع می‌شود. ماه مهر آغاز کشت‌وکار در مزرعه‌ی وجود کودکانی است که اگر در دلشان مهر بکاریم، سرنوشت‌مان مهر‌آگین خواهد شد…
آی معلم‌های عزیز، ما می دانیم که شما در این زنگ زدگی بی تقصیرید شما هم در دام یک نظام تدبیر زنگ زده، گرفتار شدید و زنگ زدید، اما شما مراقب کودکان ما باشید مبادا آنان زنگ بزنند. باور کنید مشق شب شیوه ای زنگ زده است، باور کنید املا مغز کودکان ما را زنگ زده می‌کند، باور کنید ارزیابی کودکان بر اساس نمره، سمی است که شخصیت کودکان ما را زنگ نمی‌زند بلکه متلاشی می‌کند، باور کنید رقابت‌هایی که بر سر نمره ایجاد می‌کنید از ترکش‌های جنگی مخرب‌تر است. لطف کنید دیگر به کودکان ما درس ندهید. ما چهل سال است بخش اعظم جوانانمان را درس دادیم و به دانشگاه فرستادیم، اما همه چیز بدتر شد. تصادفات رانندگی‌مان بیشتر شد، ضایعات نان‌مان بیشتر شد، آلودگی‌ هوای‌‌مان بیشتر شد، شکاف طبقاتی مان بیشتر شد، پرونده‌های دادگستری‌مان بیشتر شد، تعداد زندانیان‌مان بیشتر شد و مهاجرت نخبگانمان بیشتر شد. پس دیگر دست از درس دادن بردارید. آموزش کودکان ما ساده است ما دیگر به دانشمند نیازی نداریم ما اکنون دچار کمبود مفرط آدم‌های توانمند هستیم.
پس لطفا به کودکان ما فقط زندگی کردن را یاد بدهید. به آنها گفت‌وگو کردن را، تخیل را، خلاقیت را، مدارا را، صبر را، گذشت را، دوستی با طبیعت را، دوست داشتن حیوان را، لذت بردن از برگ درخت را، دویدن و بازی کردن را، رقصیدن و شاد بودن را، از موسیقی لذت بردن را، آواز خواندن را، بوییدن گل را، سکوت کردن را...
ادامه در کامنت اول

محسن رنانی / ۳۱ شهریور ۱۳۹۶
منبع:وب سایت انجمن فرویدی
...

گردآورنده:فاطمه حُسنی ابراهیمی

#روانکاو #روانکاوی #روانشناس #روان_شناسی
#فروید #لکان #کدیور #دکتر_میترا_کدیور
#روانکاوی_در_رسانه_ها_و_در_جامعه
#مهر #خورشید #معلم #آموزگار #مدرسه
#رفاه #دین #کلاس #درس
#آفرینش #علم #سرنوشت
#دوستداران_انجمن_فرویدی
#روانکاوی_در_انجمن_فرویدی
#عشق #عشق_ورزیدن
#فر_ایران_را_می_ستائیم
#اینترنت_برای_میترا
#Internet_For_Mitra_Now

@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
Photo
درسنامه های دکتر کدیور

جلسه اول دوره اول (۳۰ فروردین ۱۳۸۰)
از کلاس‌های عرصه فرویدی ـ مکتب لکان

لکان می‌گوید: «انتقال عشقی است که معطوف به دانش است». اثربخشی برق‌آسا محصول برقرار شدن یک ارتباط میان سوژه و دانش است. دانشی که علت مخفی سمپتوم را در بر می‌گیرد. پس اثربخشی درمانی در نتیجه چیزی نیست جز اثربخشی برقرار شدن انتقال، همین. و باید تأکید کنم که این اثربخشی الزاماً منجر به یک پسیکانالیز به معنای واقعی نمی‌شود. این اثربخشی فقط در نتیجه استقرار سوژه‌ای است که فرض می‌شود می‌داند و علت العلل ثمربخشی درمانی در پراتیک‌های مختلف اعم از شمنیسم [۵] تا انواع روان درمانی‌ها. این آن اثربخشی است که تلقین هم از آن بهره می‌گیرد. بدیهی است که در تمام این پراتیک‌ها با دقت تمام از نزدیک شدن به آن قضیه اساسی حذر می‌شود. قضیه اساسی نادیده گرفته شده و از آن پرهیز می‌شود و همین که اثرات درمانی ظاهر شدند کار خاتمه یافته تلقی می‌شود. این کاری است که نه تنها از طرف درمانگران و شفاگران صورت می‌گیرد بلکه بسیاری از بیماران یا متقاضیان هم به آن مبادرت می‌کنند یعنی همین که اثرات درمانی ظاهر شدند کار را خاتمه یافته تلقی می‌کنند، چون‌که بیماران به نوعی، می‌توان گفت «غریزی»، در می‌یابند که از مرزی به بعد قدم در راه بی‌بازگشت می‌گذارند و از گذاشتن قدم در این مرز اجتناب می‌کنند. آیا می‌توان به خاطر این امتناع از آن‌ها خرده گرفت؟ آیا از این‌که آن‌ها به این خوشبختی ناچیز دل خوش می‌دارند به آن‌ها ایرادی است؟ آیا همه باید ببینند که آسمان در هرکجا آیا همین رنگ است؟ فقط اشکال کار این است که «هرچه زود برآید دیر نپاید» و این تنها دلیلی است که آنالیزان را مجبور می‌کند از حیطه ثمربخشی تراپوتیک گذشته و به سوی ثمربخشی اتیک گام بردارد و درد و رنج او که در اوان کار کاملاً تخفیف یافته بود به صورت مضاعف برگردد.

❊پایان درسنامه اول دوره اول❊

منبع: وب سایت انجمن فرویدی

...

گردآورنده: فاطمه حُسنی ابراهیمی

#روانکاوی #روان_شناسی #روانشناسی #روانپزشکی
#انتقال #عشق #سوژه #اثربخشی #محصول #بازگشت
#تراپوتیک #اتیک #غریزه #غریزی #اجتناب
#فروید #لکان #کدیور #دکتر_میترا_کدیور
#درسنامه #درسنامه_ها_ی_دکتر_کدیور
#کلاس_ها_ی_عرصه_فرویدی
#مکتب_لکان #آنالیز #آنالیزان
#دوستداران_انجمن_فرویدی
#فر_ایران_را_می_ستائیم
#اینترنت_برای_میترا

#Internet_For_Mitra_Now

@doostdaran_freudianassociation