دکتر حامد واحدی اردکانی
225 subscribers
430 photos
154 videos
10 files
710 links
Download Telegram
#مقاله
#روانشناسی_و_شبه_روانشناسی

ﻫﺮ روز ﺗﻮﺟﻪ ﻣﺮدم ﺑﻪ #روانشناسی بیشتر ﻣﻲﺷﻮد. ﻣﺮدم ﺑﻴﺶ از ﭘﻴﺶ، ﻣﺘﻮﺟﻪ اﻳﻦ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺷﺪه اﻧﺪ ﻛﻪ ذﻫﻨﻴﺖ ﻫﺎ، ﺑﺎورﻫﺎ و اﻧﺘﻈﺎرات ﻣﺎ، ﭼﻪﻗﺪر در اﺣﺴﺎس ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ و ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ ﻳﺎ ﺑﺮﻋﻜﺲ در اﻧﺪوه و ﻧﺎﻛﺎﻣﻲ ﻣﺎ ﻣﺆﺛﺮﻧﺪ درﻧﺘﻴﺠﻪ ﻋﻼﻗﻪﻣﻨﺪ ﺷﺪه اﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﻴﺶﺗﺮ در ﻣﻮرد ﺧﻮد ﺑﺪاﻧﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﺘﻮاﻧﻨﺪ «اﻓﻜﺎر نابه جا» و «ﺑﺎورﻫﺎي ﻣﺰاﺣﻢ» را در ﺧﻮدﺷﺎن ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲ ﻛﻨﻨﺪ و آن ﻫﺎ را رﻓﻊ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ. اﻣﺮوزه ﺗﻴﺮاژ ﻛﺘﺎبﻫﺎي روانﺷﻨﺎﺳﻲ، ﺗﻌﺪاد ﻣﺠﻼت روانﺷﻨﺎﺳﻲ، زﻣﺎن ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎي ﺗﻠﻮﻳﺰﻳﻮﻧﻲ ﺑﺎ ﻣﻮﺿﻮع روانﺷﻨﺎﺳﻲ و ﺗﻌﺪاد اﻓﺮادي ﻛﻪ در ﻛﻼسﻫﺎي روانﺷﻨﺎﺳﻲ ﺷﺮﻛﺖ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ ﻳﺎ ﺑﺎ روانﺷﻨﺎﺳﺎن ﻣﺸﺎوره ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ، اﺻﻼً ﻗﺎﺑﻞ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺑﺎ ده ﺳﺎل ﭘﻴﺶ ﻧﻴﺴﺖ و اﻳﻦ روﻧﺪ اﻓﺰاﻳﺶ ﮔﺮاﻳﺶ ﺑﻪ روانﺷﻨﺎﺳﻲ، روز ﺑﻪ روز بیشتر ﻣﻲﺷﻮد. اﻛﻨﻮن ﺻﺎﺣﺒﺎن ﺻﻨﺎﻳﻊ و ﻣﺪﻳﺮان ﺳﺎزﻣﺎنﻫﺎ ﻧﻴﺰ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪه اﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﺪون ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ روانﺷﻨﺎﺳﻲ، ﻧﻤﻲﺗﻮاﻧﻨﺪ اﻧﺘﻈﺎر اﻓﺰاﻳﺶ ﺑﻬﺮه وري را از ﺳﻴﺴﺘﻢ ﺧﻮد داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ.
اﻣﺎ اﮔﺮ ﻫﻤﻪي اﻳﻦ ﻋﻼﻗﻪﻣﻨﺪان ﺑﻪ اﺷﺘﺒﺎه ﺑﻪﺟﺎي ﻣﺮاﺟﻌﻪ ﺑﻪ «روانﺷﻨﺎﺳﻲ»، ﺑﻪ #شبه_روانشناسی ﻣﺮاﺟﻌﻪ ﻛﻨﻨﺪ، ﻧﻪﺗﻨﻬﺎ ﺑﻬﺮه اي از ﻣﺮاﺟﻌﻪي ﺧﻮد ﻧﻤﻲﮔﻴﺮﻧﺪ ﻛﻪ ﺧﻮد را اﺳﻴﺮ ﺧﻴﺎلﺑﺎﻓﻲﻫﺎ و ذﻫﻨﻴﺖﻫﺎي دﻳﮕﺮان ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ «ﺷﺒﻪروانﺷﻨﺎﺳﻲ» ﻳﻌﻨﻲ ﺣﺮفﻫﺎ و رﻓﺘﺎرﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﻪﻇﺎﻫﺮ ﺷﺒﻴﻪ ﮔﻔﺘﺎر و رﻓﺘﺎرﻫﺎي روان شناﺳﺎن اﺳﺖ اﻣﺎ ﺑﺮﺧﻼف روان ﺷﻨﺎﺳﻲ، ﻫﻴﭻ رﻳﺸﻪي ﻋﻠﻤﻲ ﻧﺪارد! روانﺷﻨﺎﺳﻲ، ﻳﻚ ﻋﻠﻢ ﺗﺠﺮﺑﻲ ﺳﺖ، ﻳﻌﻨﻲ ﻋﻠﻤﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﻢ ﭼﻮن ﺷﻴﻤﻲ، زﻳﺴﺖ ﺷﻨﺎﺳﻲ، زﻣﻴﻦ ﺷﻨﺎﺳﻲ و... ﺑﺮ ﭘﺎﻳﻪي ﺗﺠﺮﺑﻪ و آزﻣﺎﻳﺶ ﻗﺮار دارد.
اﮔﺮ از ﻳﻚ روانﺷﻨﺎس ﺳﺆاﻟﻲ ﺑﭙﺮﺳﻴﺪ، درﺻﻮرﺗﻲ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﭘﺎﺳﺦ ﺧﻮاﻫﺪ داد ﻛﻪ ﭘﺮﺳﺶ ﺷﻤﺎ ﻗﺒﻼً در ﻳﻚ ﭘﺮوژه ي ﺗﺤﻘﻴﻘﺎﺗﻲ، ﻣﻮرد ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻗﺮارﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ و آزﻣﺎﻳﺶ و ﺗﺠﺮﺑﻪ، ﺑﻪ ﭘﺮﺳﺶ ﺷﻤﺎ ﭘﺎﺳﺦ داده ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻣﺜﺎل اﮔﺮ از روانﺷﻨﺎﺳﻲ ﺑﭙﺮﺳﻴﺪ: «آﻳﺎ ﻣﻨﺎﺳﺐ اﺳﺖ ﻓﺮزﻧﺪم را در 3 ﺳﺎﻟﮕﻲ ﺑﻪ ﻣﻬﺪﻛﻮدك ﺑﺴﭙﺎرم ﻳﺎ ﺑﻬﺘﺮ اﺳﺖ ﺗﺎ زﻣﺎن ﭘﻴﺶ دﺑﺴﺘﺎﻧﻲ، ﻓﺮزﻧﺪم ﭘﻴﺶ ﺧﻮدم ﺑﺎﺷﺪ؟» روانﺷﻨﺎس ﭘﺎﺳﺦ ﺧﻮاﻫﺪ داد: «ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﻋﻠﻤﻲ ﻧﺸﺎن ﻣﻲدﻫﺪ ﻛﻪ ﻛﻮدﻛﺎن 3 ﺳﺎﻟﻪاي ﻛﻪ...» ﻧﻜﺘﻪي ﻣﻬﻢ ﻣﺎﺟﺮا ﻫﻤﻴﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﭘﺎﺳﺦ روانﺷﻨﺎس، ﺑﺮﻣﺒﻨﺎي ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﻋﻠﻤﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ دﻗﻴﻘﺎً راﺟﻊ ﺑﻪ ﻣﻮﺿﻮع ﻣﻮرد ﺳﺆال ﺷﻤﺎ اﻧﺠﺎم ﺷﺪه اﺳﺖ. اﮔﺮ در اﻳﻦ زﻣﻴﻨﻪ ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﻋﻠﻤﻲ اﻧﺠﺎم ﻧﺸﺪه ﺑﺎﺷﺪ ﻳﺎ ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﻋﻠﻤﻲ ﺑﻪ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻧﺮﺳﻴﺪه ﺑﺎﺷﺪ، ﭘﺎﺳﺦ روانﺷﻨﺎس اﻳﻦ اﺳﺖ؛ «نمی دانم!». اﮔﺮ ﭼﻨﻴﻦ ﻓﺮآﻳﻨﺪي را ﻣﺸﺎﻫﺪه ﻛﺮدﻳﺪ، ﺷﻤﺎ ﺑﺎ «ﻋﻠﻢ روان ﺷﻨﺎﺳﻲ» ﺳﺮوﻛﺎر دارﻳﺪ اﻣﺎ اﮔﺮ در ﭘﺎﺳﺦ ﺳﺆال ﺷﻤﺎ، ﺟﻮاب اﻳﻦ ﺑﺎﺷﺪ: «ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻦ...» «ﻳﺎ در ﻣﻮرد ﻓﺮزﻧﺪ ﺧﻮدم...» ﺷﻤﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺪاﻧﻴﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻳﻚ «ﺷﺒﻪ روانﺷﻨﺎس» ﺳﺮوﻛﺎر دارﻳﺪ. ﺷﻤﺎ ﺑﻪ روانﺷﻨﺎس ﻣﺮاﺟﻌﻪ ﻧﻤﻲﻛﻨﻴﺪ ﺗﺎ از «ﻧﻈﺮات ﺷﺨﺼﻲ» او آﮔﺎه ﺷﻮﻳﺪ ﻳﺎ «ﺗﺠﺮﺑﻪي ﺷﺨﺼﻲ و ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ» او را ﺑﺪاﻧﻴﺪ، ﺷﻤﺎ ﺑﻪ روانﺷﻨﺎس ﻣﺮاﺟﻌﻪ ﻣﻲﻛﻨﻴﺪ ﺗﺎ ﺑﺪاﻧﻴﺪ «ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﻋﻠﻤﻲ» در اﻳﻦ زﻣﻴﻨﻪ ﭼﻪ ﻣﻲﮔﻮﻳﻨﺪ.
ﻣﺘﺄﺳﻔﺎﻧﻪ ﺑﺎزار «ﺷﺒﻪ روانﺷﻨﺎﺳﻲ» ﺑﺴﻴﺎر داغ اﺳﺖ. اﻓﺮاد زﻳﺎدي ﻋﻘﺎﻳﺪ ﺷﺨﺼﻲ ﺧﻮد را در ﻟﻔﺎﻓﻪي اﺻﻄﻼﺣﺎت روانﺷﻨﺎﺳﻲ ﻣﻲﭘﻴﭽﻨﺪ و ﺑﻪ ﻣﺮدم ﻣﻲﻓﺮوﺷﻨﺪ. ﻫﻴﭻ اﺷﻜﺎﻟﻲ ﻧﺪارد ﻛﻪ اﻳﻦ اﻓﺮاد ﻫﻢ اﻇﻬﺎرﻧﻈﺮ ﻛﻨﻨﺪ اﻣﺎ اﺷﻜﺎل ﻛﺎر اﻳﻦﺟﺎﺳﺖ ﻛﻪ آﻧﺎن ﻛﺎﻻي ﺧﻮد را ﺑﻪ ﻧﺎم «روانﺷﻨﺎﺳﻲ» ﻣﻲﻓﺮوﺷﻨﺪ و در اﻳﻦ ﻣﺎﺟﺮا، روانﺷﻨﺎﺳﻲ ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ ﻣﻲﺷﻮد!
ﻣﺎﺟﺮا اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ دراﺳﺎس، اﻳﻦ ﻣﻄﺎﻟﺐ، ﭼﻪ زﺷﺖ، ﭼﻪ زﻳﺒﺎ، ﭼﻪ ﻣﻔﻴﺪ و ﭼﻪ ﻣﻀﺮ، رﺑﻄﻲ ﺑﻪ «داﻧﺶ ﺗﺠﺮﺑﻲ روانﺷﻨﺎﺳﻲ» ﻧﺪارﻧﺪ و ﺟﺪاﻛﺮدن آنﭼﻪ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ روانﺷﻨﺎﺳﻲ اﺳﺖ، از آنﭼﻪ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ روانﺷﻨﺎﺳﻲ ﻧﻴﺴﺖ، ﻳﻜﻲ از وﻇﺎﻳﻒ ﺧﻄﻴﺮ روانﺷﻨﺎﺳﺎن ﺗﺤﺼﻴﻞﻛﺮده و ﻣﺘﻌﻬﺪ ﺑﻪ اﺧﻼق ﻋﻠﻤﻲ است.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

https://t.me/joinchat/AAAAAEQD0Idqo9XAH092Zw
#مقاله
#روانشناس یا #شومن؟!

این روزها فراوان میبینیم که افرادی به نام روانشناس مدتهاست که خود را به مردم معرفی کرده و با برگزاری سخنرانی ها، همایشهای کشوری و ارائه سی دی های مثلا آموزشی علاوه بر اینکه مردم را سرکیسه می کنند انها را به مسیری سوق میدهند که در بلند مدت نه تنها بهبودی از خود نشان نمی دهند بلکه غالبا حالشان خرابتر هم می شود. این افراد به اصطلاح روانشناس که بهتر است آنها را شومن های شیاد نامید با اتکا به مسائل غیر علمی ولی در ظاهر جذاب، مردم را به دنبال خود میکشند و از نااگاهی مردم به نفع خود سوء استفاده میکنند. اینها خوب حرف میزنند ولی لزوما حرفهای خوبی نمی زنند. فلانی که خود را مهندس معرفی میکند و از فلان تکنولوژی حرف میزند یا فلانی که خود را دکتر معرفی میکند و از قانون جذب و قانون خلا و برنامه راز حرف میزند و برای روابط بین دختر و پسر و انواع تربیت نسخه میپیچد اینها هیچ نیازی هم البته به سواد و تحصیلات ندارند. تنها نیاز انها فن بیان است که البته دارند، به اینها اضافه کنید مقداری خصایص ضد اجتماعی و البته افراد و مخاطبین ساده لوح یا ناآگاهی که زمان و هزینه خود را صرف این چیزها کنند. بله در این سخنرانی ها جوکی گفته میشود، بشکنی زده میشود، شاخه گلی تکان داده میشود و البته که جذاب هم هست. والبته که مخاطب گزارش میکند که حالش خوب شده است. ولی تا کی و به چه شکلی؟!

در حقیقت در اینجور برنامه ها و اینگونه سخنرانی ها هیچ چیز به درد بخور و بلند مدتی ارائه نم یشود. روی رفتارها، یا نگرشها کار نمیشود. مهارتی آموزش داده نمیشود. میگویند فکر بد نکنید. فکر منفی نکنید تا افسرده نشوید. مراجع هم ماهها تلاش میکند که فکر منفی نکند تا افسردگی اش خوب شود. ولی مگر میشود. نکته اینجاست که بسیاری از افکار چه مثبت و چه منفی خودآیند است. یعنی دست خود ما نیست خودش می آید و میرود. به این افکار میگوییم افکار خودآیند منفی. در روانشناسی اصولی طریقه شناخت افکار آموزش داده می شود. افکار به چالش کشیده میشود تا صحت و سقمش مشخص شود. سعی میشود تحریفهای فکری یا نگرشهای زیربنایی غلط شناخته و اصلاح شوند. مستقیما تلاشی در جهت حذف یک فکر نمی شود. جرات آموزی میشود و مهارتها اموزش داده می شوند. ارائه راهکارهای درمانی و مشاوره ای باید مبتنی بر پژوهش باشد. باید اصولی باشد. در غیر این صورت به قول یکی از اساتید، می شود عمه درمانی و نه رواندرمانی! اینگونه نیست که به فرد بگوییم فکر بد نکن یا فکر مثبت بکن و او هم بگوید چشم و  همه چیز روبراه شود. علتها باید ریشه یابی شوند.

در یکی از سخنرانی های یکی از همین شیادان روانشناس نما شنیدم که میگفت افسرده نباشید تا در زندگی اتفاق بدی برای شما رخ ندهد. میگفت اگر افسرده باشید تمام کائنات!! دست به دست هم میدهند تا انرژی های خود را یکی کنند در جهت اینکه برای شما اتفاق بد بیفتد یا آنچه از ان میترسید برای شما روی دهد. سوال من این است: کدام انرژی کائنات؟! اگر منظور کرات آسمانی و آسمانهاست بر فرض که انرژی هم داشته باشند مگر شعور یا خرد دارند که برای ما مشکل درست کنند. اصلا این انرژی مورد نظر شما با کدام نظریه علمی توجیه پذیر است. همین اقا پیرو سخنانش نتیجه گیری کرد که افسرده نباشید تا اتفاقات بد برای شما نیفتد. غافل از اینکه افسردگی، معلول است و نه علت. افسردگی یا معلول مستقیم بی نظمی تولید یا بازجذب برخی ناقلهای عصبی، یا در نتیجه برخی شناختهای تحریف شده است یا معلول اتفاقات بد از جمله فقدان. اینها که روی بدهد احتمالا ما افسرده می شویم. اینطور نیست که ما افسرده شویم و بعد اتفاقات بد روی دهد. حال ایشان دستور میدهند که ما افسرده نباشیم و ایکاش به همین راحتی بود. نگرانی من به عنوان یک روانشناس بالینی علاوه بر هزینه ها و زمانی که بیهوده از مردم هدر میرود، وجهه خود روانشناسی هم هست. هراس من از این است که این آقایان که فعلا بر خر مراد سوارند وجهه و آبروی روانشناسی اصولی و علمی را نیز به خطر اندازند. وظیفه هر روانشناس و روانپزشک است که در برابر اینجور پدیده ها ساکت ننشیند. در این بین آگاهی مردم نیز باید افزوده شود.

مجددا یاداور میشود که یک روانشناس خوب باید ویژگی هایی داشته باشد از قبیل حداقل مدرک کارشناسی ارشد و فارغ التحصیل شدن از یک دانشگاه معتبر. یک روانشناس باید همکاری تیمی خوبی با روانپزشک، مشاور و مددکار داشته باشد. یک روانشناس قبل از هرچیز باید سوگیریها و تعصبات خود را بشناسد و در کنترل خود درآورد و بیش از اینها مراقب حرفه خود باشد.

فرزاد فرهودی
کارشناس ارشد روان شناسی بالینی

https://t.me/joinchat/AAAAAEQD0Idqo9XAH092Zw
#مقاله
#انگ_زدایی از بیماری روانپزشکی [اختلالات روانی]

نوشته شده توسط: نیلوفر باوفا

تعریف واژه ها:

1- بیماری روانپزشکی:

وضعیت ناهنجار که به شکل اختلال در کار کردهای روانی و نشانه های عینی و ذهنی تظاهرمی کند و موجب رنج بیمار و اطرافیان و کاهش چشمگیر عملکرد وی می شود.

2- #انگ [#stigma]

اسناد ، ممیزه ، یا وضعیتی که به وسیله جامعه نامطلوب تلقی می شود. این اسناد انگ گذاری چنان مهم و متمایز کننده است که فرد به وسیله فقط همان جنبه تعریف می شود نظیر «کور ، چلاق ، دیوانه» به این ترتیب فرد کم ارزش یا بی ارزش شمرده می شود و #هویت او مخدوش می گردد.

3- انگ زدایی :

کاربرد سازمان مدار که بر پایه بررسی دقیق و پژوهشهای علمی برای رفع انگ ، به دست آمده است.

مقدمه:

ِستیگما (#داغ، اَنگ) در یونان باستان عامل متمایزکننده بردگان و جنایتکاران از مردم عادی بوده انگ انواع مختلفی دارد از جمله انگ ناشی از نقص جسمی ، انگ مرتبط با رفتار و شخصیت فرد نظیر بیکاری و بیماری روانی ، انگ جنسیتی و غیره.

انگ ناشی از بیماری روانی ، معمولا خانواده مبتلایان را هم در گیر می کند ، که خود را بصورت تمسخر و عدم مراوده همسایگان نشان می دهد که منجر به کاهش اعتماد به نفس در آنان می شود .

متاسفانه بنظر می رسد افراد متخصص و مردم عادی به یکسان به انگ بیماری روانی ، اشاره می کنند چنانکه گویی این موردی پذیرفته شده از اطلاعات عمومی است.

اثر انگ گذاری برمبتلایان :

با وجود بار چشمگیر بیماری های روانپزشکی چه در دنیا و چه در ایران ، در صد ناچیزی از مبتلایان جهت درمان مراجعه می کنند ، احتمال می رود ترس از انگ بیماری روانی ، از بزرگترین موانع استفاده از خدمات روانپزشکی باشد . بیمارانی هم که مراجعه می کنند با خوردن برچسب بیمارروانی دچار تبعیض ، پیشداوری غیر موجه ازسوی دیگران ، انزوا و محرومیت از بسیاری حقوق اجتماعی می شوند. این موضوع نه تنها درباره بیماران روانپریش بستری ، بلکه درباره بیکاران روان نژند که فقط به درمانگاه یا مطب به صورت سرپایی مراجعه می کنند ملاحظه می گرددد. گذشته از انگ گذاری اجتماعی ، انگ گذاری درونی توسط بیماران روانی موجب احساس تحقیر و سرافکندگی درآنان ، انکار بیماری و رد توصیه های درمانی توسط آنان می گردد. در انگ زدن یک موقعیت یا یک ویژگی فرد به شکل نافذ به هویت او اسناد می گردد به نحوی که فرد از آن پس با آن اسناد تعریف می شود. مانند «روانی ، دیوانه»

این مساله موجب ایجاد یک چرخه معیوب می شود ، در ابتدا شخص با صفت معیوبی انگ زده می شود ، سپس تبعیض درمورد او اعمال می گردد. این امر موجب کاهش اعتماد به نفس و ناتوانی در او می شود زیرا وی دسترسی کمتری به منابع حمایت اجتماعی ومالی دارد. با تداوم چرخه ، انگ هر چه بیشتر تقویت می شود.

تاریخچه وضعیت بیماران روانپزشکی در ایران :

در تاریخ گذشته ایران جایگاه بیماران روانپزشکی نسبت به سیار کشورهای جهان از موقعیت ممتازتری برخوردار بوده است. درحالیکه در اروپای قرون وسطی «دیوانگان» را مامن شیاطین می دانستند و برای وادار کردن ارواح خبیثه به ترک بدن «جن زده» انواع آزار و شکنجه ها را نسبت به این دردمندان بینوا روا می داشتند ، در ایران بخشی از درالشفاء یزد به این بیماران اختصاص یافته بوده. با ظهور ستارگان درخشانی در آسمان پزشکی دوران اسلامی در ایران همچون محمد زکریا رازی ، ابوعلی سینا و سید اسماعیل جرجانی طب قدیم ایران به اوج ترقی رسیده و چندین سده ، پرچمدار جهان پزشکی شد. مطالعه اثار این بزرگان به خوبی نشان می دهد که رویکردی که در اروپای قرون وسطی در مورد بیماران روانی وجود داشته ، جایگاهی در تاریخ گذشته پزشکی کشور ما نداشته است . ابن سینا در این باره می گوید : «برخی اطبا اعتقاد دارند که مالیخولیا کارجینان است ما كه طب را یاد می گیریم اهمیت نمی دهیم که از جن است یا از جن نیست. ما می گوئیم اگر مالیخولیا کارجن باشد یا نباشد مزاج بیمار به سودایی می انجامد . پس سبب نزدیکش وجود ماده سوداست . بگذارید وجود آورنده سوداجن باشد یا غیر جن به ما چه مربوط » با چنین رویکردی به خوبی روشن است که در گذشته ، بزرگان پزشکی ایران ، بیماری های عمده روانی را ناشی از اختلال مزاج ها و اثر بیماری زایی آنها بر مغز دانسته ، در همه حال مبتلایان را بیمار دانستند ، برای آنها توجیه پزشکی قائل شده اند و آنها را درطبقه بندی بیماری های جای داده ، برای بهبودشان روش های درمانی پزشکی در نظر گرفته اند. این بزرگان ، افراد بیمار را محترم شمرده از آنان دستگیری نموده ، در بیمارستان ها جای داده و به درمانشان می پرداختند. بدون تردید در آن روزگار ، اندیشه ها و اعتقادات مذهبی این اندیشمندان در شکل دادن رفتار آنان نسبت به این بیماران سهم به سزایی داشته است . به عنوان نمونه حدیثی از پیامبر اکرم (ص) منقول است که : «رسول گرامی (ص) در میان اصحاب بود که مردی گذشت ، ی
#مقاله
چرا برخی مردان با #زنان مستقل ناسازگاری دارند؟
همواره برخی مردان در بسیاری از جوامع با مفهوم استقلال زن، سازش لازم را نداشته و با بهانه های مختلف سعی در محدود ساختن و کاستن از این استقلال هستند. سوالی که در ابتدا در ذهن متبادر می گردد این است که مگر استقلال زن به نفع مرد و زن نیست؟ و آیا مرد این مهم را نمی داند؟
به منظور پاسخ به این سوالات، در ابتدا باید مفاهیم استقلال، "مردانگی و/یا نرینگی" و "زنانگی و/یا مادگی" روشن تر شود. آیا استقلال در زنان به معنای تقلید ناپخته از رفتار نرینه (و نه مردانه) است؟ به عبارتی اگر زنی تمایل به استقلال داشته باشد، لزوما بروز رفتار نرینه را ایجاب می کند؟
در برخی از زنان جامعه و نیز مراجعینی که با اختلافات زناشویی داشته ام، پاسخ این سوال به طور ناخواسته ای مثبت بوده است. در این شرایط استقلال بیمارگونه زن، نه تنها نفعی برای وی ندارد بلکه جدا از مشکلات ارتباطی، در درجه اول به خود زن آسیب می رساند. رفتارهای نرینه (کم عاطفگی و سردی در روابط، زمخت و خشن صحبت کردن، ژست ایستادن مردانه، تکه کلام های مردانه، تمایل به پرخاشگری و... که حتا لزوما در بسیاری از مردان نیز برخی از این رفتارها مشاهده نمی گردد) ناشی از چینش ژنی و ویژگی های تبارشناختی ورژن مرد است. از این رو بروز رفتاری این حالات توسط زن چیزی جز اشکال در ارتباطات بین فردی نداشته و این خود عاملی است که استقلال زن را به خطر می اندازد. این رفتار وصله شده به زن، دارای علل متعددی است که از جمله می توان بر طبق دیدگاه #کارن_هورنای به مفهوم "فرار از زنانگی" تعبیر کرد.
آنچه ذکر شد تنها یک روی سکه است. روی دیگر سکه را می توان با استفاده از مفهوم #مردسالاری تبیین کرد. کارل گوستاو #یونگ در نظریه خود با عنوان "روان شناسی تحلیلی" دارای مفهومی به نام #ناهشیار_جمعی است. این مفهوم به شرایطی اشاره دارد که افراد یک جامعه به یکسری باورهای بسیار عمقی و نیز ناخودآگاه، بی کم وکاست و بدون علتی واضح اعتقاد راسخ داشته و آن را از بدیهیات می دانند. با نگاهی روانکاوانه می توان به ناهشیار جمعی مردسالارانه در بین مردان و زنان جوامع پی برد. به طوری که در بسیاری از اموری که از لحاظ اصولی هیچ منافاتی با نقش زن ندارد، از ابتدا و به صورت سرسختانه ای سرزنش و نفی بسیاری وجود داشته است. این شرایط آنگاه پررنگ تر می شود که حتا خود زنان نیز در صف مردان با آن پدیده مخالفت می کنند. این پدیده های نکوهیده در طیف گسترده ای قرار دارند که به منظور توضیح بیشتر شاید بتوان ابتدای این طیف را حق اشتغال زن و یا تکفل فرزند دانست و انتهای آن را عدم تمایل زن برای ازدواج. حال آنکه در بسیاری فرهنگ ها ازدواج برای زن و نیز مرد به یک اجبار ناهشیار تبدیل شده است. به عبارتی زن و مردی که دارای ناهشیار جمعی مردسالارانه هستند، توان در نظر گرفتن زنان را در نقش های متعدد و متفاوت جامعه ندارند و از این رو به واسطه خلا بینشی و اطلاعاتی در این زمینه با آن مخالفت می کنند.
صحبت از این موضوع بسیار گسترده و چند بعدی است که در این مجال نمی گنجد، اما باید دانست که یکی از بدیهیاتی که برای ارتقاء سطح فرهنگ جامعه نیاز است، ارتقاء حقوق زنان بوده و این مهم نیازمند دگردیسی روانی، اجتماعی و فرهنگی زنان و مردان جامعه است. با نزدیک تر شدن زنان به استقلالی که در عین زنانگی (و نه نرینگی یا سوء استفاده از زنانگی) قدرت و توانمندی فردی را افزایش داده و نیز با آگاهی و تلاش در برطرف کردن هرچه بیشتر خرده فرهنگ ها و به دنبال آن خرده رفتارهایی که از ناهشیار جمعی مردسالارانه سرچشمه می گیرد، می توان گامی ارزنده در جهت رسیدن به جامعه ای برداشت که در آن زنان و مردان و فرزندان آنان به حداکثر معیارهای سلامت روانی و اجتماعی دست یابند.

#دکترسیدحامدواحدی_روانشناس_سلامت
#هیپنوتراپیست

https://t.me/joinchat/AAAAAEQD0Idqo9XAH092Zw

http://www.instagram.com/dr.vahedi_healthpsychologist

http://www.healthpsychologyandhypnotism.blogfa.com
#مقاله
#خالکوبی_خودزنی_هویت

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

در سال های اخیر با موجی از خالکوبی و نمایش های خودزنی در نوجوانان و جوانان جامعه مان مواجه بوده ایم.
در پاسخ به این پرسش که چه فرایندی باعث رشد تصاعدی این رفتارها شده است من به موضوع "هویّت" می پردازم.
هویّت پاسخی است که هر کدام از ما به پرسش "من کیستم؟" می دهیم. یک نفر خود را با پدرش توصیف می کند، یک نفر با میهنش، یک نفر با مذهبش و یک نفر با بدنش.
کودکان کمتر درگیر پرسش "من کیستم؟" هستند. چرا که هویّت آن ها تابعی است از والدین شان، اما از آغاز نوجوانی با رشد بدنی و تلاش برای ورود به جامعه، نوجوانان تلاش می کنند خود را مستقل از والدین تعریف کنند، اینجاست که دوران نوجوانی با "بحران هویت" مشخص می شود. یکی از راه های کنار آمدن با "خلاء هویّت" در نوجوانان و جوانان فرایند "عضویّت" است. نوجوان می کوشد عضو گروه همسالان خود شود و برای پذیرفته شدنش در گروه ، شروع به پیروی از "آیین های گروه" می کند. این آیین های نانوشته در دیالکتیک بین فرد و گروه به شکل تصاعدی بازتولید می شوند و ما با پدیدهٔ مُد مواجه می شویم. رشد بدن و بلوغ جنسی در نوجوانی باعث می شود که "بدن" یکی از هسته های مهم هویتی نوجوانان باشد؛ در نتیجه مُدهای بدنی در نوجوانی بیش از سایر سنین نمود می یابند.
نوجوانان با عکس گرفتن از خالکوبی ها و زخم های خودزنی و گذاشتن این عکس ها در شبکه های اجتماعی در پی کسب تایید از همسالان و عضویت در گروه و در نتیجه حل بحران هویت هستند.
راه حل چیست؟ اوّل این که برخوردهای مستقیم با این رفتارها و تنبیه و تحذیر و منع و پند بر ضد آن ها هیچ تأثیر اصلاحی ندارند. پرداختن مراجع قدرت (والدین - مدرسه و حکومت) به این پدیده ها، بیشتر این باور را در نوجوان تقویت می کند که توانسته اقتدار این مراجع را به چالش بکشد، چنین احساس قدرتی باعث تقویت این رفتارها می شود.
دوّم این که به تلاش نوجوانان برای کسب استقلال احترام بگذاریم، برای این تلاش ارزش قائل شویم و مسیر های سازنده ای را برای ابراز این استقلال ایجاد نماییم. اعطای حق انتخاب به دانش آموزان مدرسه برای تصمیم گیری راجع به برنامهٔ درسی و تفریحی و ساختارهای آموزشی و اجتماعی مدرسه و اعطای حق رأی به نوجوانان در خانه برای تصمیم گیری در امور خانواده مسیر امنی را برای جریان یافتن انرژی اعتراض نوجوانان فراهم می کند. 
سوّم این که آموزش "تفکّر نقّاد" به نوجوانان تلقین پذیری افراطی آن ها نسبت به گروه همسالان را کاهش می دهد و باعث می شود آن ها به شکلی گزیده و آگاهانه با آیین های گروهی همانند سازی کنند. برای این که آموزش تفکّر نقّاد نتیجهٔ عملی داشته باشد باید شجاعت این را داشته باشیم که مورد نقد قرار بگیریم. بسیاری از والدین، معلمان و مدیران مدارس و نیز نهادهای حکومتی نسبت به نقد موضع دفاعی دارند و تمایل دارند "نقد ویترینی" را جایگزین نقد واقعی کنند، به این دلیل برنامه های آموزش تفکّر نقّاد اغلب شکلی نمایشی و غیر عملی به خود می گیرند. نوجوانی که به عنوان عضو یک خانواده و یک شهروند جامعه حق رأی، اجازه نقد و حق اعتراض و مخالفت داشته باشد کمتر ممکن است برای اثبات "من هستم" ساعد خود را با تیغ بخراشد و عکس آن را چون مدالی به پروفایل خود بیاویزد.

https://t.me/joinchat/AAAAAEQD0Idqo9XAH092Zw
#مقاله
#زن_مرد_زندگی

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

آیا تفاوت های جسمانی بین زن و مرد لزوماً باعث می شود زن و مرد نحوه ی تفکر و احساسات متفاوتی داشته باشند؟ آیا برخی از امور زندگی «مردانه» و برخی از امور آن «زنانه»اند؟ شما چه فکر می کنید؟ آیا «بچه داری» کار زنان است و «خلبانی» کار مردان؟
پایه گذاران روانکاوی همچون زیگموند #فروید، کارل #یونگ و #اریک_اریکسون اعتقاد داشتند که ساختار «روان زنانه» با ساختار «روان مردانه» متفاوت است وهمان طور که نمی توان انتظار داشت مردی وظیفه ی زایمان و شیردهی را به عهده بگیرد، نمی توان سایر امور «بچه داری» را به مردان سپرد. این صاحب نظران می اندیشیدند که «طبیعت» وظایف متفاوتی را برای زنان و مردان درنظر گرفته است. فروید گفته است «آناتومی سرنوشت است». 
گرچه فروید و یونگ  افرادی تحصیل کرده و با تفکر علمی بودند، بعدها افکار آنان مورد نقد قرار گرفت و بسیاری از شاگردان آن ها به این نتیجه رسیدند که همه نظریات آن ها ساختار علمی خود را حفظ نکرده اند.
«کارن هورنای» از اولین زنان روانکاو و «مارگارت مید» مردم شناس برجسته، به این نتیجه رسیدند که فروید نقش فرهنگ و فضای اجتماعی را در نظریاتش نادیده گرفته است و بسیاری از آن چه زنانه یا مردانه پنداشته ایم نه تحت تأثیر «طبیعت» که محصول فرهنگ و تاریخ می باشد و قابل تغییر و بازنگری هستند.
تحقیقات بعدی در حیطه ی روانشناسی اجتماعی و فرهنگی نشان داد که اعتراضات «کارن هورنای»، «مارگارت مید» و دیگران به جا و درست بوده است. بسیاری از مواقع «باور ما» مبنی بر این که چیزی طبیعی یا چیز دیگری غیرطبیعی است بر «طبیعت» ما تأثیر می گذارد.
در یک کار پژوهشی، معلم در سر کلاس درس عنوان کرد که تحقیقات نشان داده است که دانش آموزانی که رنگ چشم روشن دارند بیش از دانش آموزانی که رنگ چشم تیره دارند در ریاضیات استعداد دارند. دو هفته بعد، این معلم از دانش اموزان آن کلاس امتحان ریاضی گرفت. نمرات ریاضی دانش آموزان چشم روشن به طور قابل توجهی از دانش آموزان چشم تیره بالاتر بود. معلم نمرات را اعلام نکرد. در عوض، چند روز بعد اعلام کرد که راجع به تحقیقات علمی اشتباه کرده و وقتی دوباره مقالات را مرور کرده متوجه شده که طبق تحقیقات، دانش آموزان رنگ چشم تیره استعداد بیشتری در ریاضیات دارند! دوباره دوهفته بعد این معلم از همان دانش آموزان امتحان ریاضی گرفت، این بار نمرات دانش آموزانی که رنگ چشم تیره داشتند به طور قابل توجهی بالاتر از دانش آموزانی بود رنگ چشم شان روشن بود! می بینید؟ باور ما به یک گزاره، گاهی استعداد و هوش ما را هم تحت تأثیر قرار می دهند.
هنوز هم در دنیا «تبعیض جنسی» بیداد می کند. فرهنگ های زیادی در دنیا هستند که هنوز افکار، احساسات، شغل ها، علم ها و حتی رنگ ها را نیز بر مبنای «زنانه» و «مردانه» تقسیم می کنند. چنین فرهنگ هایی گاهی منجر به این می شوند که باور متفاوت بودن جنسی، در واقع نیز افراد را تحت تأثیر قرار دهد و ما در چرخه ی معیوب نادانی خود باقی بمانیم و آن چه را که محصول سنّت ها و باورهامان است، «ناموس هستی» و «قانون الهی» بدانیم! هنوز تحت نام روانشناسی، کتاب هایی منتشر می شوند که مردان را اهل مریُخ و زنان را اهل ونوس می دانند و برای آنان چنان تفاوت ذاتی قایلند که آن ها برای فهم یکدیگر نیاز به زحمت و تلاش دارند.
واقعیت چیست؟ آیا «خلبانی» کار مردان است و «بچه داری» کار زنان؟
شما چه فکر می کنید؟! 

https://t.me/joinchat/AAAAAEQD0Idqo9XAH092Zw
#مقاله
چرا خواسته های دیگران را بر خواسته های خود ترجیح می دهیم؟

درباره #طرحواره_اطاعت بیشتر بدانیم.

کم نیستند افرادی که حاضرند برای ارضای نیاز دیگران، پا بر روی خواسته ها و نیازهای خود بگذارند. حال آنکه مگر می شود فرد دیگران را بر خود ارجحیت دهد؟
در توضیح پاسخ مثبت به این سوال می توان به چگونگی شکل گیری #سبک_های_مقابله_ای و نیز ویژگی های #شخصیتی بر اساس خاطرات_کودکی اشاره کرد. خاطراتی که بیشتر بر اساس #سبک_تربیتی والدین شکل گرفته است. #محبت_مشروط مفهوم عمقی و بنیادین این سبک تربیتی است. والدینی که به ازای رفتار مورد دلخواه خود و جامعه پسند کودک، وی را مشمول محبت خود می کرده اند و در غیر اینصورت هرچند که نیاز کودک طبیعی و برحق بوده باشد، به واسطه مغایرت با #هنجار های خانواده و یا جامعه، کودک طرد می شده است نمونه ای بارز از این سبک تربیتی است. از این فرد ناخواسته یاد می گیرد که رضایت دیگران مهم است حتا اگر به قیمت زیر پا گذاشتن نیازهای اساسی و برحق خود باشد. این افراد که به جای #خود_جهت_مندی، #دیگر_جهت_مند هستند، مدام برای کسب رضایت دیگران تلاش می کنند. هر چند در عمل این #طرحواره_ناکارآمد توسط خود افراد به صورت "تلاش برای حفظ کردن روابط بین فردی" تبلور منطقی می یابد و با این #مکانیسم_دفاعی، از اضطراب آگاهانه آن کاسته می شود. غافل از اینکه اضطراب نادیده گرفتن نیازهای بنیادین به شرط برآوردن نیازهای دیگران، نه تنها از بین نرفته، بلکه به مرور زمان با انباشت تصاعدی این اضطراب ها در حیطه ناآگاه ذهن، زمینه پیدایش و افزایش علائمی همچون رفتار #منفعل_پرخاشگر (بهانه گیری، خرده گرفتن، کنایه انداختن، مسخره کردن و ...)، طغیان های غیر قابل کنترل خشم، #انزوای_عاطفی، علائم #روان_تنی و ... را پدید می آورد. از این رو شکایت همیشگی این افراد بی وفایی و قدرنشناسی دیگران در ازای محبت های بی دریغشان است.
در پایان قابل ذکر است درصورت شدت داشتن این طرحواره، به طوری که در ابعاد مختلف روابط بین فردی، اختلال به وجود آمده و فرد را از عملکرد مستقل فردی باز دارد، مراجعه به #روان_شناس و انجام #روان_درمانی با رویکرد #طرحواره_درمانی توصیه می گردد.

#دکترسیدحامدواحدی_روانشناس_سلامت
#هیپنوتراپیست

https://t.me/joinchat/AAAAAEQD0Idqo9XAH092Zw

http://www.instagram.com/dr.vahedi_healthpsychologist

http://www.healthpsychologyandhypnotism.blogfa.com
#مقاله
#یک_جرعه_تامل
اگر حوصله دارید بخوانید👇

🔴نیم‌نگاهی به «پشت پرده ریاکاری»

کتابی می‌خوانم به نام «پشت پرده ریاکاری». در این کتاب نوشته شده که «قفل» برای این روی در قرار داده شده که آدم درستکار را درستکار نگه دارد. یک درصد از مردم ریاکار و دزد هستند، اینها به‌دنبال بازکردن قفل‌ها و دستبرد به خانه‌ها هستند. یک درصد از مردم نیز همیشه درستکار هستند و تحت هیچ شرایطی ریاکاری نمی‌کنند. باقی 98 درصد مردم تا زمانی درستکارند که همه چیز درست باشد. یعنی اگر شرایط به نحوی رقم بخورد که آنها به حد کافی وسوسه شوند ممکن است دست به خطا بزنند. معمولاً قفل‌ها برای جلوگیری از نفوذ دزدان و ریاکاران روی در نصب نمی‌شود، چون دزدها بلد هستند که چگونه قفل‌ها را باز کنند، قفل‌ها برای حفاظت از مردم نسبتاً درستکار هستند تا آنها به قدر کافی وسوسه نشوند و درستکار باقی بمانند.

ماجرای این قفل بسیار جالب و قابل تأمل است. می‌توانیم نتیجه بگیریم که در تربیت فرزندانمان باید نهایت تلاش را داشته باشیم تا شرایط برای درستکار ماندن آنها حفظ شود. در واقع (تقریباً) تمام آدم‌ها پتانسیل کج‌روی را دارند اما قیمت هر کسی با دیگری فرق دارد و آستانه وسوسه هر کسی با دیگر تفاوت دارد. یعنی هر قدر که تلاش کنیم فرزندی درستکار تربیت کنیم ممکن است تحت شرایطی که ما از آن بی‌خبریم این فرزند به مرز آستانه خطا برسد. شاید کشف و شناخت این آستانه کمی دشوار است اما همین که بدانیم این فرزندی که پیش چشم ما بسیار در چارچوب صحیح قدم برمی‌دارد، می‌تواند در صورت رسیدن به آن آستانه، خطا کند، دانستن این موضوع ما را برای برنامه‌ریزی به منظور مقابله با آن شرایط ترغیب می‌کند.

البته به نظر می‌رسد که دو کار را می‌توان انجام داد. اول اینکه باید آستانه وسوسه را در دلبندان‌مان افزایش دهیم و دوم اینکه آنها را به‌گونه‌ای از وسوسه شدن دور کنیم. البته کار به این سادگی نیست و قفل‌گذاشتن روی در، در مواجهه با فرزندان‌مان شمشیر دولبه‌ای است که اگر مراقب نباشیم نتیجه معکوس خواهد داشت.

از منظر اجتماعی نویسنده در کتاب «پشت پرده ریاکاری» آزمایش جالبی انجام داده است. او در یک رستوران به عده‌ای از مشتریان چند سؤال می‌دهد تا آنها در ازای گرفتن 5 دلار به این سؤالات پاسخ دهند، اما هنگام دادن پول به جای 5 دلار 9 دلار می‌دهد و به گونه‌ای تظاهر می‌کند حواسش نیست و اشتباهاً 9 دلار داده است. برخی ازمشتریان صادقانه 4 دلار اضافه را برمی گردانند اما عده‌ای هم به روی خود نیاورده و 9 دلار را در جیب می‌گذارند و رستوران را ترک می‌کنند.

در آزمایش دیگری همین کار تکرار می‌شود با این تفاوت که نویسنده در هنگام گفت‌و‌گو با مشتریان، تلفن همراهش زنگ می‌خورد و چند دقیقه‌ای با تلفن صحبت می‌کند و در انتها از مشتری برای اینکه وسط گفت‌و‌گو با آنها، به تلفن همراهش جواب داده عذرخواهی نمی‌کند. در این آزمایش تعداد کسانی که 4 دلار اضافه را برمی‌گردانند کمتر از آزمایش اول است.

نویسنده این‌گونه نتیجه می‌گیرد که وقتی مشتریان احساس می‌کنند نویسنده وقت آنها را بدون عذرخواهی گرفته، درصدد انتقام بر آمده و پول بیشتری که اشتباهاً نویسنده به آنها داده را باز نمی‌گردانند. این آزمایش حاوی نکته جالبی است که می‌توان از آن برای توجیه اینکه چرا در جهان آمار بالایی از ریاکاری و دزدی وجود دارد، استفاده کرد. در واقع هریک از مردم زمانی که حس می‌کنند به آنها از سوی جامعه ظلم می‌شود یا حق آنها در جایی خورده می‌شود، هرجا که دستشان برسد سعی خواهند کرد تا با ریاکاری و دزدی این حق خورده شده را جبران کنند!

در واقع این سطح از دزدی و ریاکاری در همه جوامع به نوع تعامل حکومت‌ها با مردم بازمی‌گردد. می‌توان نتیجه گرفت که رفتار دولت‌ها بشدت روی شکل‌گیری اخلاق در جامعه تأثیرگذار بوده و به‌سادگی می‌تواند مرزهای اخلاق را جابه‌جا کند. بنابراین قانونگذار باید در وضع قوانین، قوه مجریه در اجرا و سیستم قضایی در قضاوت، منافع لایه‌ها و طبقات اجتماعی مختلف را مورد نظر قرار دهد تا احساس مورد ظلم واقع شدن در میان هیچ کدام از اقشار جامعه احساس نشود، با این کار اخلاق‌مداری در جامعه پررنگ می‌شود؛ اما در صورتی که الگوهای رفتاری حاکمیت به شکلی باشد که مردم احساس ظلم کنند، مردم خود را محق به نادیده گرفتن هنجارهای اخلاقی خواهند دانست و ریاکاری در جامعه پررنگ شده و بعد از یک دوره زمانی از اخلاق تنها نامی باقی می‌ماند.

https://t.me/joinchat/AAAAAEQD0Idqo9XAH092Zw

http://www.instagram.com/dr.vahedi_healthpsychologist
#روان_حکایت_نامه
#مقاله
حکایت #فرویدالدوله (قسمت اول)

اندر حکایات آمده است که در عهدی نه چندان قدیم، طبیبی از بلاد اتریش به نام زیگموند بن ژاکوب التجار فرویدالممالک ملقب به فرویدالدوله ادعایی بس ثقیل در باب علم النفس (روان شناسی) کرد که گویی ثقل آن از ثقیل ترین جرثقیل هم ثقیل تر بود. وی گفت که منش (شخصیت) و سلوک (رفتار) آدمی در ایام بلوغ (بزرگسالی)، همانا به سبک و سیاق آنیست که والدین در ایام طفولیت و دوران نوباوگی بر وی روا داشته اند. حال آنکه میراث به ارث رسیده از طریق والد و والده و نیاکانشان که به وسیله جفت شدن طاق #خزانه_های_ژنی (اسپرم و تخمک)آنها برطبق طریقت شرمگاهی و شامگاهی ( #آمیزش_جنسی) است نیز در پدیدار گشتن آن چه در باب ایام بلوغ گفته شد تاثیری بس ژرف دارد. به علاوه فرویدالدوله از مفاهیمی بس کهن تر از ایام خود، که دارای استفاده عام بود نیز جهت وضوح بیشتر گفته خود بهره جست. #ناهشیار من جمله مفاهیم موکد، مسلم و مقدم نظریه آن طبیب بود که برای تبیین آن از مثال #کوه_یخ که در قطبین کره خاکی است یاری جست. ساختار کوه یخ به گونه ایست که بخش اعظم آن در زیر آب و قِسم اصغر آن بر روی آب است. حال آنکه محتوای ذهن همچون کوه یخ دارای بخش آگاه (قسم بالای آب) و بخش ناآگاه (قسم زیر آب) است. از این رو همانگونه که دیدگان، دیدنِ تنها بخش صغیر و روی آب کوه یخ را توان یاری است، همانا آنچه به عنوان محتوای فکر و ذهن و خاطرات از آن یاد می کنیم نیز تنها بخش هوشیار آن است و نه تمام آن. زهی خیال باطل که بخش عظیم ذهن همانند بخش زیر آب کوه مذکور در حیطه ناهشیار است. پس تو گویی هست لیک در حصار آگاهی نیست. از دیگر رو، آنچه در باب طریقت خزانه ژنی و سلوک والدین در ایام طفولیت سخن رفت، همانیست که شکل دهنده محتوای همین ناهشیار است. زیگموند بن ژاکوب از این گفته نیز پا فراتر نهاده و مدعی گردید که علت آنچه در ایام بلوغ از ما سر می زند، همان ناهشیاریست که از بودن آن ناآگاهیم.
با نقل این قول به حکیمان و ادیبان و مرشدان و مریدانشان که آری، آدمی صاحب سلوکی است که علت رخداد آن را همی ندانستندی، پس آنان برآشفتندی و جامه دریدندی و در معیت اهل طریقت بر وی بشوریدندی که این چه سخن ناصواب و نارواییست که بر زبان روانه می سازی؟ حال آنکه ما صاحب اراده بودندیم و هستندیم و خواهیم بودندیم و هر آنچه را خواستندیم در عمل جاری سازندیندیم. پس از آنجایی که آن طبیب عصب شناس (نورولوژیست) اتریشی صاحب طبیعتی بس نقدپذیر و دانش مدار بود، بَرگینه سیگاری سترگ آتش زدیدندی و با درون دادن پر مایه پُکی و برون دادن غلیظ دودی که گویی مُمِد حیات است و مفرح ذات، گفت: آقایون داداشام الکی واسه ما قاط بازی در نیارینو خودتونو به دو قسمت مساوی تقسیم نکنید، دو زار دندون رو جیگر بزارین تا حالیتون کنم.
پس با نیرویی مضاعف به جهت تبیین ادعای خویش به پا خاست و به کندوکاو بیشتر در زمینه علوم سلوک همت گماشت.

https://t.me/joinchat/AAAAAEQD0Idqo9XAH092Zw

http://www.instagram.com/dr.vahedi_healthpsychologist
#روان_حکایت_نامه
#مقاله
حکایت #فرویدالدوله (قسمت دوم و پایانی)

برای اینکار دست به انجام سبک مداوای روانی ( #روان_درمانی) با عنوان #روان_کاوی زد. مکتبی که در آن از طریق فنون عدیده ای همچون #تحلیل_رویا و یا #تداعی_آزاد و ... به محتوای ناهشیار افراد دست یازیده و با آشکارا نمودن آن به فرد، به مداوای دردها و زخم ها و آسیب های روانی، همچون پادزهری بر زهر اقدام نمود. گویی با هشیار گشتن ناهشیار، آدمی از بند اسارت گذشته خویش آزاد گشتیدندی و با تولدی دوباره، به شناختی نو از خویش نائل می گردد. مداوای مریضان لاعلاجی که همچون گِردالویی چمن فرسا (توپ فوتبال)، از این مریضخانه به آن مریضخانه مشایعت می گشتند (پاس داده میشدن) و یکباره فرصت زندگانی را تلف می کردند، گواهی بس کافی و وافی بر ادعای خویش و نیز مُهری بود بر کام منتقدان. از آن پس هر آنکه در جهت موافقت یا مخالفت با مکتب ابوآنا (آنا فروید دختر زیگموند فروید بود که خود صاحب سبک در روان کاوی شد) به تحقیق و تفحص پرداخت، فارغ از هرآنچه به دست آورد، خواسته یا ناخواسته به پیشرفت علم النفس همت گماشت. چیزی که فرویدالدوله همچون نوستراداموس زمانه به پیشگویی آن اقدام نموده بود. او در پاسخ به سوالی که از وی شده بود تا ناهشیار را به طور کامل برای مریدان خویش توضیح دهد، اینگونه سخن روانه داشت که: همی این پرسش را پاسخی از من نخواهید شنید. چرا که با نگفتن آن، دو رخ داد، رخ خواهد داد. نخست اینکه برای اثبات یا رد سخن من، اجبار در انجام تحقیق و تفحص علمی خواهید داشت که اگر این بنده حقیر پاسخ این پرسش را بیان دارم گویی به علم و معرفت خیانت کردیدندم و پیشرفت آن را بازداری خواهم نمود و دوم آنکه با نگفتن آن، تا سال های سال نام و مرام و مسلک من در حافظه آیندگان زنده خواهد ماند.
فی الحال هشتاد و اندی سال است که از پس این سخن، روز و ماه و سال گشته است و این بنده حقیر روان شناس در گوشه ای از این کره خاکی به نام ایران زمین، در وصف ژرفای بحر علم آن دانشمند فرزانه با این سبک و سیاق همچون قطره ای در جهت مشروب ساختن تشنگان از شراب آن دریای علم در این اینترنت مجال دل آشوب و سرگردان با قلم ورزی مجازی، سیاه مشق می نمایم. در عجبم گویی آن طبیب دانا، به واقع پیشگویی نیز می دانست.
امید دارم این مقاله پرایراد با این سبک و سیاقِ حتی المقدور طنزگونه که صرفا جهت پذیرش بیشتر در اذهانی به تحریر درآمده که شاید از فزونی اطلاعات این زمانه سریع و صریح و شاید خشن مشوش گردیده، همچون برگ سبزی تحفه درویش، سهمی در نهادینه کردن و نیز افزایش آگاهی مردم ایران زمین، از لزوم شناخت ابعاد ناشناخته خود در جهت افزایش #سلامت_روان داشته باشد. بسی نمی دانم که در جهت نیل به این هدف، چقدر پیروز بوده ام.
اما این را می دانم که بهتر است بدانیم و بخواهیم که بشناسیم خویش را بیش از پیش...

به امید روزگاران بهتر

#دکتر_سید_حامد_واحدی
#متخصص_روان_شناسی_سلامت

http://www.instagram.com/dr.vahedi_healthpsychologist

https://t.me/joinchat/AAAAAEQD0Idqo9XAH092Zw
Forwarded from اتچ بات
#فرهنگ_زایی/ #فرهنگ_زدایی
#یک_جرعه_تامل
#مادر_خوب #پدر_خوب
#مقاله

🛑گر پدر تاج سر است
سلطان غم ها مادر است؟؟!!!

سوالی که پیش میاد اینه که چرا برای بزرگداشت والدین، باید از این مضمون استفاده بشه و حتا در شرایطی روی بدن #خالکوبی بشه (عکسی که به این متن اتچ کردم).
فارغ از اینکه این مفهوم روی بدن خالکوبی شده و این خود معیارهای دریافت تشخیص اختلال روانی رو میتونه داشته باشه، نمیدونم چرا پدر باید تاج سر باشه تا عزیز و محترم شمرده بشه. مگه تاج چیزی نیست که یه روزی از دیگری غصب میشه و روز دیگه به غصب دیگری درمیاد. چرا در فرهنگ ما جا افتاده که پدر باید روی سر باشه؟! و اینکه چرا نباید کنار فرزند باشه؟!
مگر نه اینه که با نگاه بالا به پایین نمیشه انتظار #همدلی، #رفاقت، #مشورت و... رو داشت؟
پس چرا پدر باید روی سر باشه که نه اون بتونه زیر پاشو ببینه و نه فرزند بالای سرشو؟
فکر میکنم یکی از علت هایی که همین مدل تاج سرها، بعد از مدتی نه اینکه غصب بشن بلکه توسط خود فرد کنار گذاشته میشن همینه که ماهیتشون، تاج بودنه و نه همدوش بودن. پدر بالغ برای حفظ اقتدارش نیازی به روی سر بودن نداره و با همدوش بودن، اقتدارش رو در عین رفاقت، به فرزند منتقل و در نهایت بهش یاد میده...

و اما اندر حکایات مادر خوب بودن به واسطه سلطان غم بودن!!!
مشخصه که این میزان غم، احتمالا از کیسه خلیفه بخشیده شده که تو این مورد، مادر "سلطان" غم شده...
واقعا جای سواله که چرا مادر باید سلطان غم باشه تا مادر خوبی باشه و نه یک مدیری که بتونه #مسئله_مدارانه، مشکلات خانواده رو مدیریت کنه؟ آیا #مادر_منفعلی که در خانواده به عنوان صرفا غمخوار (و اون هم در حد و اندازه یک سلطنت و امپراطوری) ایفای نقش میکنه و به عنوان مشاغل جانبی نیز به پخت و پز و سایر امور جاری منزل میرسه، میتونه فرزندی با #اعتماد_به_نفس و #بالغ و آگاه تربیت کنه؟؟ یادمون باشه #همدلی، #رفاقت، #مشورت... ارتباطی با سلطان غم بودن نداره.

یادمون باشه با سلطان و تاج سر بودن، انگار که آگاهانه داریم جای همدوش و رفیق رو برای فرزندمون خالی میزاریم. جایی که معلوم نیست چه کسی (یا شاید "نا" کسی) قراره اون رو پر کنه...

#دکتر_سید_حامد_واحدی
#متخصص_روان_شناسی_سلامت
#هیپنوتراپیست

https://t.me/dr_hamedvahedi

http://www.instagram.com/dr.vahedi_healthpsychologist
سلام دوستان
در این متن میخوام درمورد حکایتی بنویسم که خیلی هامون تو کتاب ادبیات دوران دبیرستان خوندیم. هرچند شاید از جهت درس و نمره مجبور بودیم.
ولی الان این حکایت برای من انگار معنای واقعیش رو پیدا کرده (شایدم هنوز نه) و از جمله موارد کاربردش برای خودم، استعاره ای هست که به وسیله اون، مفهوم #منبع_کنترل_درونی رو واسه مراجعینم توضیح میدم. اگه دوست داشتید حکایت رو بخونید تا بعد از اون یه توضیحی هم درباره "منبع کنترل" بدم.

🌹🌷
اندر حكايات يافتم كه شيخ ابو طاهر- حرمي رضي الله عنه - روزي بر خري نشسته بود و مريدي از آنِ وي، عنان خرِ وي گرفته بود، اندر بازار همي رفت؛ يكي آواز داد كه "اين پير زنديق (نامسلمان) آمد" آن مريد چون آن سخن بشنيد، از غيرتِ ارادتِ خود، قصد رجم (سنگ زدن، راندن) آن مرد كرد و اهل بازار نيز جمله بشوريدند. شيخ گفت مر مريد را: اگر خاموش باشي من تو را چيزي آموزم كه از اين مِحَن باز رهي. مريد خاموش بود. چون به خانقاه خود باز رفتند، اين مريد را گفت: آن صندوق بيار. چون بياورد، درزه هايي (نامه ها) بيرون گرفت و پيش افكند. گفت: نگاه كن از همه كسي به من نامه است كه فرستاده اند؛ يكي مخاطبه ي "شيخِ امام" كرده است و يكي "شيخ زكيّ" و يكي  "شيخ زاهد" و يكي "شيخ الحرمين" و مانند اين و اين همه، القاب است نه اسم و من اين همه نيستم؛ هر كس بر حَسَب اعتقاد خود سخن گفته اند و مرا لقبي نهاده اند. اگر آن بيچاره نيز بر حسب عقيدت خود سخني گفت و مرا لقبي نهاد، اين همه خصومت چرا انگيختي؟

#کشف_المحجوب

🌹🌷
تو این حکایت می بینیم که ابوسعید ابوالخیر دارای یک خود تعریف شده ای هست که بیانگر ویژگی های فردی هست که منبع کنترلش درونیه و نه بیرونی. به عبارتی در رویارویی با مسائل از درون خودش دستور میگیره. از درونی که باهاش رو راست بوده و گولشو نخورده و گولش نمیزنه و با تمام خوبی ها و بدی هاش، اونو پذیرفته و دوسش داره. این فرد دیگه کسی نیست که با هر بادی بلرزه و برآشفته بشه. چونکه خودش خوب خودشو میشناسه.
برای شکل گیری یا تقویت منبع کنترل درونی، خودشناسی باید انجام بشه و این خودشناسی باید دو تا ویژگی داشته باشه: ۱- واقعی بودن ۲- منصفانه بودن
از این جهت میگم واقعی که فرد با شناخت هرچه بیشتر نقاط ضعف و قوت خودش، با خودش رو راست تره و میدونه کی هست. به عبارتی دیگه نقاط ضعف خودش رو انکار نمیکنه. بلکه اونو می پذیره و در جهت رفعش تلاش میکنه. هرچند شاید هیچ وقت نتونه اونو به صفر برسونه. ولی مهم اون تلاش و سیر صعودی هست و نه لزوما رسیدن به حد اعلا. به عبارتی #کمال_گرا نیست (ویژگی دیگه ای از فرد دارای منبع کنترل درونی). طی این فرآیند دیگه فرد با هر حرفی برآشفته نمیشه.
برعکس این موضوع رو ما در افراد زیادی می بینیم که سریع حرف دیگران رو به منظور میگیرن و سوء برداشت میکنن و یا به خودشون شک میکنن. در پاسخ به چرایی این موضوع هم جوابشون اینه که "من میییدونم که منظورش من بودم". فارغ از #تحریف_های_شناختی که در این طرز فکر وجود داره، صحبت من اینه که حتا اگر این حرف به طور واقعی و به منظور گفته شده باشه، آیا لزوما درمورد ما صدق میکنه؟؟؟ اینجا هست که ابوسعید سال ها پیش در پاسخ به این سوء تعبیر، این جواب رو داده: "هر كس بر حَسَب اعتقاد خود سخن گفته اند و مرا لقبي نهاده اند".
منصف بودن مولفه ضروری دیگه ای هست که ما باید داشته باشیم. معمولا ما آدما تو دادگاه درونی خودمون قاضی عادلی نیستیم. به طوری که وقتی یک اشتباهی توسط یک فرد انجام میشه و مشابه همون اشتباه رو خودمون انجام میدیم، اجرای حکم ما به این صورته که واسه دیگران "داس" و برای خودمون "تبر" هستیم. چرایی این طرز فکر ناکارآمد که به اون "استاندارد دوگانه" میگن رو در پست دیگه ای توضیح میدم. ولی بهتره که #خودملامتگری و #خودسرزنشی کمتری داشته باشیم و با خودمون منصف تر و مهربون تر باشیم. اون موقع هست که خودمون متوجه میشیم که منبع کنترلمون درونی شده...
شاد باشید

#دکترسیدحامدواحدی
#مقاله #خودمان_باشیم #سایه #یک_جرعه_تامل #اندیشه

@dr_hamedvahedi

http://www.instagram.com/dr.vahedi_healthpsychologist
بیخیال، بیرون رو بچسب!
(اندر احوالات بازار داغ کلینیک های جراحی و سالن های زیبایی)

#دکترسیدحامدواحدی

سلام دوستان
موضوعی که باعث شد این مطلب رو بنویسم، چیز جدیدی نیست. هر چند که این موضوع همچنان پویا، کاملا به روز، طبق آخرین متد و با حداکثر توان داره انجام میشه و البته به واسطه حضور پرشور مردم همیشه در صحنه، مصداق های زیادی برای اون تو جامعه ما وجود داره و قابل ذکر هست که در این حوزه #زنان جامعه گوی سبقت رو از #مردان ربودن و با حداکثر سرعت، پیشتاز و قافله سالار هستند (هرچند مردها هم دست روی دست نگذاشتن و به نفرات اول دارن نزدیک و نزدیک تر میشن). ولی در جواب این سوال احتمالی (که البته شاید فقط به ذهن خودم رسیده) که چه اتفاقی افتاده که الان دارم این مطلب رو می نویسم، جوابی هم که علی القاعده فقط میتونه به ذهن خودم برسه اینه که شب عیده و وقت تحویل سال و حال...
به احتمال زیاد منظورمو متوجه شدید. منظورم حضور پرشور خانم ها در سالن های زیبایی و اخذ نوبت های طولانی برای دریافت خدمات بهینه جهت بهینه سازی حال و سال هست. و اینجا نکته جالب، ارتباط دوطرفه بین حال خوب و ظاهر خوبه که برای منِ روان شناس اهمیت داره. معمولا در پاسخ به سوال من که می پرسم چرا فکر میکنید اگه ظاهرتون خوب بشه حالتون هم خوب میشه، فارغ از پاسخی که توسط برخی از عزیزان داده میشه (به شما چه ارتباطی دارد، مگر شما کنجکاو مردم هستید) و مشخصا من رو کاملا قانع میکنه، سایر اون عزیزان، میگن اینکه چرا حالمون خوب میشه رو نمیدونم ولی میدونم که واقعا حالم خوب میشه، حالا اگه شده به صورت مقطعی.
و این جواب من رو دلگرم تر و امیدوارتر به آینده #سلامت_روان مملکتم میکنه. از طرفی برای مداوم نگه داشتن این مدل حال خوبِ مقطعی، چاره ای به جز تکرار این مقاطع جهت تشکیل یک پیوستار حال خوب نیست. به عبارتی تکرار بهینه سازی ظاهری جهت ایجاد حال خوب باطنی. سوء تعبیری که از این کلام من و همفکران من میشه اینه که چرا شماها میگید به ظاهر نباید اهمیت داد؟ چه ایرادی داره آدم به خودش برسه تا حالش خوب بشه؟
در پاسخ باید گفت که ما هیچ ایرادی به رسیدگی به ظاهر نمی گیریم، بلکه "فقط" رسیدگی به ظاهر، بدون رسیدگی به باطن مورد ایراد ماست. فکر کنید بریم باشگاه و فقط روی عضلات یکی از دستامون وزنه بزنیم، درحالیکه اون یکی دستمون هم توی گچ باشه و هیچ حرکتی نکنه. بعد از یه مدت که میگذره چه اتفاقی میوفته؟ اندام اون فرد رو تصور کنید!
این رو بدونیم عدم رسیدگی به درون و فقط رسیدگی به بیرون، نه تنها حالمون رو خوب نمیکنه و ای کاش تغییری هم نمیداد، ولی متاسفانه میبینیم که بدتر میکنه. برای راستی آزمایی این حرف من، به چند تا از افرادی که با عمل های جراحی زیبایی متعدد در قسمت های متعدد بدن و پای ثابت بودن سالن های زیبایی، مدام در حال بهینه سازی بیرون هستن، خوب نگاه کنید و ببینید که "واقعاً" حالشون خوبه؟
این خیلی خوبه که به پوستمون، موهامون، انداممون و تیپمون برسیم ولی به شرطی که همراه با اون به سلامت روانمون هم اهمیت بدیم: با مطالعه کتاب های مفید، هوش هیجانیمون رو ارتقاء بدیم و به زندگی با دیدی روشن و منطقی نگاه کنیم. با خودشناسی و خودکاوی اصولی #سایه هامون رو بشناسیم و با خودمون رو راست باشیم. با رو راستی با خودمون، خودمون رو بیشتر دوست داشته باشیم. مدیریت استرس و خشم یاد بگیریم. مدیریت تعارض و روابط بین فردی رو یاد بگیریم. ورزش کنیم (البته نه از جمله ورزش هایی که کل وقت توی باشگاه بدنسازی جلو آینه و استایل گرفتن میگذره) و... و البته برای حفظ ظاهر و پوست خوب، کرم ضدآفتاب هم بزنیم...
زیاد اتفاق میوفته که تمام این حرف ها رو به برخی عزیزان میزنم و اونا هم ظاهراً، تا آخر صحبت هام میشینن و گوش میدن، ولی به علت جاذبه های قدرتمندی که تبلیغات در زمینه "زیباسازی بیرونی" ایجاد کردند و انگیزه و اهداف واهی زیادی رو به جامعه القا میکنن و علت های بیشمار دیگه ای که از حوصله این متن خارجه، معمولا دوباره این جمله رو در پایان صحبت هام میشنوم:

بیخیال، بیرون رو بچسب...

#مقاله #اندیشه #یک_جرعه_تامل #خودمان_باشیم #کمال_گرایی

t.me/dr_hamedvahedi

http://www.instagram.com/dr.vahedi_healthpsychologist
#نیازهای_هیجانی اساسی #دوران_کودکی و نقش آنها در شکل گیری #طرحواره های ناکارآمد اولیه

این نیازها در #انسان، کاملا غریزی و قابل انتظار است. از این رو شناخت و تلاش برای ارضاء آنها امری لازم است. چراکه درصورت عدم برآورده شدن آنها، اثرات ناگواری را در بزرگسالی شاهد خواهیم بود. به عبارتی طرحواره های ناکارآمد اولیه که در دوران کودکی تثبیت شده و در دوران بزرگسالی باعث بروز مشکلات مزمن درون فردی و بین فردی می گردد، نتیجه ای ناخوشایند به عدم برآورده شدن این نیازها است.
نیازهای هیجانی اساسی عبارتند از:
۱. نیاز به داشتن #دلبستگی_ایمن به دیگران (شامل نیاز به امنیت، ثبات، محبت و پذیرش)
۲. نیاز به داشتن خودمختاری، کفایت و هویت
۳. نیاز به تجربه کردن محدودیت های واقع بینانه و خویشتن داری
۴. نیاز به خودانگیختگی و تفریح
۵. نیاز به داشتن آزادی در بیان نیازها و هیجانات سالم
(در پیام های بعدی درباره این نیازها بیشتر توضیح خواهم داد)

شاد باشید
#دکتر_سید_حامد_واحدی
#فرزندپروری #مقاله

@dr_hamedvahedi

instagram.com/dr.vahedi_healthpsychologist

drhamedvahedi.blogfa.com

pezeshkekhoob.com/doctor/16986-seyyedhamed-vahedi-ardakani
#روان_حکایت_نامه
#مقاله

نگاهی روان شناختی به داستان روباه و آغامحمدخان قاجار با نیم نگاهی به نظریه رشد اخلاقی کلبرگ

سلام دوستان
می خوام در مورد حکایتی صحبت کنم که شاید قبلا هم شنیده باشید ولی علت این که این مطلب تو کانال روان شناسی چیکار میکنه و من روانشناس درباره اون چه بحثی دارم رو اجازه بدید بعد از #حکایت عرض کنم.
#ژان_گور نویسنده فرانسوی که در کتابش به نام "خواجه تاجدار" به شرح زندگی "آغا محمد خان"، پرداخته میگه که یکی از سرگرمی های این شاه قاجار این بوده که به شکار روباه بره. ولی نه برای کشتن اون؛ بلکه اول با اسب حسابی دنبال این حیوون زبون بسته می افتاده و اون رو اونقدر میدوونه که دیگه بی رمق روی زمین می افتاده و اون وقت بدون اینکه هیچ آسیبی بهش برسونه فقط یه زنگوله به گردن اون روباه می بسته و رهاش می کرده و خودش هم برمی گشته...

تصور کنید یک حیوانی که ذاتا شکارچیه و باید بی سر و صدا برای شکار خودش کمین کنه، با این شرایط جدید دیگه هیچ غذایی گیرش میاد؟ یا امکانش هست که بتونه روباه دیگه ای رو نترسونه و بلکه باهاش جفتگیری کنه؟...

به عبارتی اون روباه بدون اینکه هیچ #آسیب جسمی بهش وارد بشه محکوم به #انزوا و #مرگ میشه...

و اما علت نوشتن این مطلب:
در روان شناسی نظریه ای داریم به نام نظریه #رشد_اخلاقی کُلبِرگ. #رشد اخلاقی #انسان از نظر کلبرگ (احتمالا میخواسته فامیلیشو گلبرگ بزاره ولی ثبت احوال اشتباه زده😅😉) در شش مرحله طبقه بندی میشه (برای اطلاع از این نظریه به #کلبرگ یا کتاب نظریه های رشد، نوشته ویلیام کرین، انتشارات رشد مراجعه کنید) و افراد به میزان #رشد_اجتماعی_روانی و نه فقط #جسمی که می کنند، این مراحل رو پشت سر می‌گذارند.
می خوام به طور خاص روی مرحله دوم تمرکز کنم که علی القاعده در #دوران_کودکی رخ میده. یعنی مرحله #فردگرایی و مبادله(individualism and exchange). در این مرحله کودک هر رفتاری که باهاش میشه رو لزوماً باید مقابل به مثل کنه و این از نظر اخلاقی براش یک ارزشه: "اگه کسی منو زد پس من هم باید بزنمش".
حال اینکه این #رفتار صرفا در این رده سنی جواب میده و البته که طبیعی هم هست. ولی مشکل اینجاست که بسیاری از افراد علیرغم #رشد_جسمی، از لحاظ #روانی و #اخلاقی در این مرحله #تثبیت میشن. اطرافمون کم افرادی نیستند که رفتاری "آغامحمدخان وار" دارن و چون در #گذشته آسیب های فراوانی دیدن پس باید به سر دیگران هم این مشکلات رو بیارن: "چون همسایه آشغالاشو در خونه من گذاشت من هم ماشینمو جلوی در پارکینگ اون گذاشتم تا کلی معطل بشه"، "چون که میوه فروش سر کوچه همیشه جنس بنجول و گرونشو به من میندازه منم هرموقع از کنار مغازش رد میشم بی هوا یه تنه به میوه هاش میزنم که همه میوه‌های تازه ش پخش زمین بشه"، "چون که من کلاه سرم رفته من هم کلاه سر همه میزارم"، "چون که همه دارن #اختلاس میکنن و در میرن من هم ...

فارغ از گرایشات سادیستیک و #اختلالات_روانی که بر اساس این داستان میشه برای آغامحمدخان قاجار متصور بود، می‌بینیم که این رفتار ابتدایی تلافی جویانه و خصومت طلبانه در بسیاری از افراد وجود داره و حالا سوال من اینه که
آیا با انجام رفتارهای #خصمانه، از #خشم و #غم ما کم میشه؟
آیا با #تلافی کردن یک رفتار اشتباه، اصل قضیه درست میشه؟
آیا با انجام رفتاری اشتباه مثل رفتار طرف مقابل، اون شخص به اشتباهش پی میبره؟ ...

یادمه موقعی که بچه بودم، یه آهنگ قدیمی رو پدرم گاهی اوقات با خودش زمزمه می کرد که تو یه قسمتی از شعرش می گفت:
آخه دردت به جونم خونو که با خون نمیشورن...
🌹🌹🌹
شاد باشید
#دکتر_سید_حامد_واحدی

t.me/dr_hamedvahedi

drhamedvahedi.blogfa.com

instagram.com/dr_hamed.vahedi

pezeshkekhoob.com/doctor/16986-seyyedhamed-vahedi-ardakani
#drhamedvahedi
#والدین ما و پدر بزرگ و مادر بزرگ های ما هر موقع که #خنده شان می گرفت راحت می خندیدند. اصلا فکر نمی کردند که آیا موقع خندیدن #زشت می شوند یا نه و چه کنند که موقع خندیدن #زیبایی شان حفظ شود. اصلا چکار کنند که #زیبا بخندند. هر کس هم خنده خودش را داشت و این تفاوت ها #زندگی را قشنگ تر و متنوع تر می کرد.

گاهی اوقات باید این #سوال را طرح کرد که به راستی چه کسانی با چه #رسانه هایی و با چه تبلیغاتی و با چه منافع #آشکار و #پنهانی حتی خندیدن را تبدیل به #برند کردند و می کنند؟ نحوه خندیدن را تبدیل به کالایی کردند که می توان خرید و فروش کرد. کسانی که صنعت زیباسازی خنده راه انداختند. #بلیچینگ دندان، چال گونه، عمل چانه دراز و .... آنان میلیاردر شدند و بر ما خندیدند ولی ما که #جراحی کردیم هرگز از ته دل نخندیدیم. ای کاش پولی که در این کشور صرف زیبا خندیدن میشود صرف خندیدن از ته دل می شد. #خندیدن_از_ته_دل

#دکتر_فردین_علیخواه

#مقاله #دکتر_سید_حامد_واحدی #drhamedvahedi

@dr_hamedvahedi

instagram.com/dr_hamed.vahedi

pezeshkekhoob.com/doctor/16986-seyyedhamed-vahedi-ardakani

drhamedvahedi.blogfa.com
سلام دوستان
به منظور دسترسی آسان و هدفمند به مطالب کانال، تعدادی از هشتگ های کلیدی رو لیست کردم که با انتخابشون، به مجموعه مطالب مرتبط با اون هشتگ دست پیدا می کنید.
در انتها نیز لینک فایل هیپنوتیزم برای کاهش استرس و اضطراب رو قرار دادم.

#خودشناسی

#طرحواره

#تله_های_ذهنی

#نقص

#دیگر_جهت_مندی

#دیگرجهت_مندی

#شکست

#موسیقی

#کودکی

#ازدواج

#وسواس

#خودهیپنوتیزم

#هیپنوتیزم

#فرزندپروری

#فرزند_پروری

#زناشویی

#دلبستگی

#طلاق

#درد

#زنان

#زن

#آسیب

#سرزنش

#معنویت

#دلبستگي_ناايمن

#آهنگ

#ناهشیار

#اضطراب
#روان_کاوی

#روانکاوی

#کتابخانه

#خودسرزنشی

#ناخودآگاه

#سخت_رویی

#فردیت

#صمیمیت

#افسردگی

#تاب_آوری

#ترس

#استرس

#کمالگرایی

#اعتماد_بنفس

#تنهایی

#نعمت_درد

#یک_جرعه_تامل

#عزت_نفس

#چندهمسری

#کودک_همسری

#خودت_باش

#لطفااگرحوصله_دارید_بخوانید

#سرکوب

#دین

#فرهنگ

#زنان_نر

#حضور

#انسان

#فروید

#عشق

#روان_شناسی

#تنها

#پادکست

#مقاله

#خدا

#واقعیت

#لذت

#مادر

#مشاوره

#واقعیت

#کارل_گوستاو_یونگ

#معرفی_کتاب

#عشق_آتشین

#تربیت

#زندگی_روزمره

#هوش_هیجانی


#مردان

#کتاب

#پسر

#جامعه

#حقوق_بشر

#جوان

#خرد_جنسی

#انسانیت

#نوجوان

#خوشبختی

#آزادی

#غم

#فوبیا

#هدف

#احساس

#قضاوت

#روان_درمانی

#بیشتر_بدانیم

#فایل_صوتی

#ویدیو

#جدایی

#پذیرش

#کودک_آزاری

#فلسفه

#سلن_دیون

لینک فایل هیپنوتیزم:
https://t.me/dr_hamedvahedi/1423