حزب پان ایرانیست
1.6K subscribers
3.07K photos
775 videos
112 files
898 links
پان ایرانیسم: یگانگی و نیرومندی ایرانیان

حزب پان ایرانیست، بنیاد گرفته بر مکتب پان ایرانیسم

زیر نظر شورای عالی رهبری حزب پان ایرانیست و دبیرکل منتخب، سرور دکتر سهراب اعظم زنگنه

مطالب خبری و فورواردی لزوماً بیان کننده نظر حزب پان
ایرانیست نمی باشد.
Download Telegram
Forwarded from ایران زمین
🔥🔥 جایگاه ویژه #آذربایجان در #شاهنامه #فردوسی

@azarigram


🔴 آذربایجان که فردوسی بزرگ آن را به صورت پهلوی اش ، یعنی « آذرابادگان » میخواند ، از سرزمین های مقدس و ارزشمند در داستان های شاهنامه است. نه اینکه فردوسی خود خواسته ، که چنین مقامی به آذربایجان بدهد ، نه ! بلکه ارزشمندی آذربایجان در نزد #ایرانیان از واقعیات روشن تاریخ است و شاهنامه هم تاریخ منظوم ایران است. این بگونه ای است که یکی از سه آتشکده اصلی ایرانیان در این دیار واقع بوده ( نیایشگاه آذرگشسب ) و این سرزمین زادگاه بسیاری از بزرگان ایران از جمله زرتشت بوده است. و همین سرزمین خط مقدم جنگ با رومیان و خزران بوده است.

🔴 یکی از مهم ترین داستان های شاهنامه ، داستان کیخسرو است. کیخسرو پادشاه آرمانی ایرانیان است که در پایان نیز به آسمان عروج میکند و جاودانه میشود. در شاهنامه ، کیخسرو سه بار به #آذربایجان سفر میکند ؛ نخستين سفر كيخسرو ، فروزان كردن آذرگشسپ در آذربايجان است ، دومين سفر او به آذربايجان هنگامی است كه بر تخت می نشيند و عزم بازديد از ديگر نقاط ايران را دارد و سومين سفر وی به هنگام كين خواهی خون پدرش #سياوش از تورانيان است.

⭕️⭕️ توجه : فریدون سه فرزند داشت که دو تن از آنها #ایرج و #تورج نام داشتند. سرزمین توران ازآن تور بود و ایران ازآن ایر بود. درواقع تورانیان برادران ایرانیان بودند و از یک خون. بعدها با سرازیر شدن ترکان به فرارود ، مورخان به اشتباه تورانیان را با ترکان یکی دانستند ( از جمله فردوسی ) که پژوهشگران امروزه این را کاملا رد میکنند.

🔴 فردوسی جنبه های ارزشمند دينی و ملی خطه آذرآبادگان را كه در تواريخ آمده به طرز زيبايی بيان می كند و می گويد : بنا به فرمان كيكاوس ، ابتدا فريبرز و طوس برای تسخير دژ بهمن و برپايی آتش آذرگشسپ به آذربايجان میروند ول موفق نمیشوند. سپس کیخسرو مامور برپايی آذرگشسپ و برانداختن بت خانه اهريمنی می گردد. دژ بهمن در کنار دریاچه چیچست در آذربایجان قرار داشت و دیوان و‌ اهریمنان آن را تسخیر کرده بودند.

🔴 آذرابادگان در شاهنامه ، نماد پیروزی نیروهای اهورایی بر اهریمنی است. آذربایجان در اشعار فردوسی همیشه جایگاه آزادگان و بزرگان است :

وزین بهره بود آذرابادگان
که بخشش نهادند آزادگان

بیک ماه در آذرابادگان
ببودند شاهان و آزادگان

سپاهی گزین کرد زآزادگان
بیام سوی آذرابادگان


💢✳️💢✳️💢✳️💢✳️💢

@azarigram
Forwarded from اساطیر ایران و جهان (h mohamadyan)
☘️🌹🍃🌷🎋

سیمرغ در اساطیر ایرانی
بخش اول

#سیمرغ پرنده ای است که بر بالای درخت شگفت آور «هَرویسپ تخمک» یعنی درخت «همه تخم» یا دربردارنده همه رستنی ها،که در میان دریای #فراخکرت است، آشیان دارد. هرگاه که سیمرغ بر می خیزد هزار شاخه از آن درخت می روید و هرگاه بر آن می نشیند، هزار شاخه شکسته می شود و دانه های آن به اطراف می پراکند و از آن گیاهان گوناگون می روید. (مینوی خرد، به نقل از اوشیدری، 340) کسی که استخوان یا پری از این مرغ دلیر داشته باشد، هیچ کس نمی تواند او را براندازد و آن پر او را همیشه نزد دیگران احترام و اعتبار می بخشد. (دهخدا،لغت نامه) سیمرغ دانا و خردمند است و به رازهای نهان آگاهی دارد. و در برخی صفات با انسان مشترک است. صورتش چون صورت آدمیان است و مثل انسان دست دارد. «به زبان آدمی سخن می گوید و مامور پیام آوری و حفظ اسرار است... معروف است که پر سیمرغ زخم ها را شفا می دهد و سیمرغ خود به عنوان یک حکیم شفا بخش معرفی شده است.» (ژان شوالیه، 710)

🔹در ادبیات فارسی، بسیار از سیمرغ سخن رفته است ولی مهم ترین آثاری که از این پرنده سخن گفته اند یکی #شاهنامه فردوسی است و دیگری #منطق_الطیر عطار نیشابوری. سیمرغ در این دو اثر چندان شباهتی به همدیگر ندارد. در شاهنامه فردوسی، بر فراز البرز کوه آشیانه دارد و راهنما و خردمند است. به تدبیر و حمایت او، زال (پدر رستم) که پس از تولد از خانه رانده شده است، در کنار جوجه های سیمرغ می بالد و جوان دلاوری می گردد و چند پر از او به یادگار می گیرد که در زمان درماندگی، با آتش زدن آنها، سیمرغ به یاری اش بشتابد. به هنگام زادن رستم، هنگامی که مادرش در آستانه مرگ بود، به تدبیر سیمرغ پهلوی رودابه را می شکافند و رستم را بیرون می آورند و با مالیدن پر سیمرغ بر زخم پهلوی رودابه، درمانش می کنند. همچنین در گیر و دارِ جنگ رستم و اسفندیار، سیمرغ دوباره فراخانده می شود و رستم را به پیروزی راهنمایی می کند. (برخی پژوهشگران سیمرغ را توتم_نماد یا نیروی نگهبان_ خانواده زال دانسته اند.)


🔹در منطق الطیر عطار، و به دنبال آن در همه آثار عرفانی، سیمرغ در کوه قاف آشیان دارد و قاف کوهی است در دورترین نقطه گرداگرد عالم. پرندگان بسیاری در جستجوی سیمرغ راه می افتند و با تحمل رنج های فراوان و گذر از هفت وادی (بیابان) سهمناک، بسیاری از راه باز می مانند و عاقبت، سی مرغ باقی مانده به حضور سیمرغ می رسند و سیمرغ را نیز در خود می یابند. سیمرغ در منطق الطیر نماد حقیقت متعالی است که در وجود انسان نهفته است و با رنج کشیدن هویدا می گردد. و یا «ذات باری تعالی است و این که سرانجام سی مرغ یه سیمرغ می رسند، وحدت در کثرت و کثرت در وحدت را نشان داده است.» (یاحقی، 505)
#مولانا نیز در ادامه سنت عرفانی عطار، سیمرغ را نماینده عالم بالا و مظهر عالی ترین پروازهای روح و انسان کامل شناخته است. (همان)

آثار به جا مانده از دوره ساسانیان، نقش سیمرغ را بر روی ظروف و الواح زیادی نشان می دهد. شاید نقش سیمرغ مثل نماد و نشانی برای حکومت ساسانی شناخته می شده است.

❄️
#پرندگان اساطیری #عطار_نیشابوری
—------------------------------
منابع:
جهانگیر اوشیدری، دانشنامه مزدیسنا
علی اکبر دهخدا، لغت نامه
ژان شوالیه و آلن گربران، فرهنگ نمادها، ج3
محمدجعفر یاحقی، فرهنگ اساطیر در ادب فارسی
ویکی پدیا، دانشنامه آزاد
🌱 @persian_mythology
👑 کورش بزرگ

کورش بزرگ هخامنشی کسی بود که برای نخستین بار همه تبارهای بزرگ و کوچک ایرانی را گرد هم آورد و با دادگری میان آن ها نیرومندترین شاهنشاهی جهان را بنیان نهاد. نام کورش از دو بخش کور (=خورشید) و پسوند وش (=مانند) ساخته شده است و به معنی "مانند خورشید" می باشد که نشان دهنده باورهای میتراپرستی هخامنشیان است. نام #کورش_بزرگ همچنان در جای جای #ایران_بزرگ به چشم می خورد.
.
■ رود کور
رود کر بزرگ ترین رودخانه استان پارس است که از جنوب مرودشت و تخت جمشید می گذرد و نام آن از نام نامی کورش هخامنشی گرفته شده است.
.
■رود کورش (Cyrus River):
نامگذاری این رود به نام کورش بزرگ به حضور کورش در منطقه کوه کاس (قفقاز) برای عقب راندن بیابانگردان گوگ و ماگوگ (یاجوج و ماجوج) برمیگردد که قرآن نیز در سوره کهف (کهف در زبان پارسی پهلوی به معنی کوه است) از این لشگرکشی یاد کرده و کورش را ستوده است. این اقدام کورش در عقب راندن وحشی ها باعث شد تا مردم منطقه کوه کاس برای سپاسگزاری از کورش نام او را روی این رود بزرگ بگذارند. اراتوستن جغرافیدان یونانی در 250 سال پیش از میلاد نقشه ای از جهان آن روز کشیده که روی آن نقشه این رود را Cyrus نوشته است. هم اکنون این رود را به نادرستی رود "کورا" می نامند که از کشورهای تورکیه و گرجستان و آران می گذرد و به دریای کاسپین می ریزد.
.
■ روستای کورش (Куруш):
این روستا در کشور روسیه و چسبیده به مرز جمهوری آران و شیروان (جمهوری آذربایجان دروغین) جای دارد و به عنوان بلندترین و جنوبی ترین آبادی در کشور روسیه شناخته می شود.
.
■ شهر کورش کده (Керкзт):
کورش در 60 سالگی و در پایان عمرش به سوی خاور رفت و هپتال ها و ماساگت ها را از مرزهای خاوری ایران دور کرد. مردم سوگودا (تاجیکستان امروزی) به افتخار این پیروزی کورش بزرگ، شهری را در کنار رود یخشاارته (سیردریا) ساختند و آن را "کورش کده" نامیدند. این شهر که هم اکنون در تاجیکستان "کورکت" نامیده می شود در نزدیکی شهر خجند جای دارد. اراتوستن روی نقشه خود این شهر را Cyropolis به معنی "شهر کورش" نامیده است.

#کورش #کوروش #کورش_بزرگ #کورش_هخامنشی #هفت_آبان #کردستان #شاه #شاهنشاه #شاهنامه #هخامنش #هخامنشی #هخامنشیان #ایران #تاجیکستان #دوشنبه #خجند #کورشکده #کورکت #رود_کور #رودکورش #روستای_کورش #باکو #آران #آذرپادگان #قفقاز #تخت_جمشید #پرسپولیس #زبان_شیرین_پارسی

@paniranist_party
پاینده ایران

شاهنامه نماد خرد جمعی ملت ایران

#شاهنامه در بردارنده هویت تاریخی_فرهنگی و تمدن هزاران ساله ایرانیان است. شاهنامه نماد خرد جمعی و ناخوداگاه و خوداگاه ‎#ملت_ایران است که در هزاره های پر نشیب و فراز تداوم و پیوستگی مفهوم ‎#هویت_ملی را با چنگ و دندان نگاه داشته است.
#فردوسی_بزرگ قلب تپنده ایرانزمین را احیا کرد.

#فردوسی انگشت روی مهم‌ترین مسئله یعنی هویت ملی گذاشت، تمام مبانی حکمت را در شاهنامه او می‌بینیم. لفظ ایران بیش از دو هزار بار در شاهنامه به کار رفته، فردوسی زبان ملت و خود ملی و من جمعی یا همان جوهره ملیت را در کار خود تشخص داده و تعیین کرده است. (اصغر دادبه)

@paniranist_party
پاینده ایران

حکمت خسروانی در شاهنامه

هیچ ملتی کتابی به حجم و زیبایی و ژرفای ‎#شاهنامه ندارد.
شاهنامه حماسه ای است بر بنیان اساطیر، اما شگفتا که فلسفه تاریخ ایران و حکمت خسروانی هم در آن هست.
شاهنامه بر مبنای پیچیدگی و غنای فرهنگ ایرانشهری است و ‎#فردوسی خود مهمترین نماد آن است.
(استاد جواد رنجبر درخشیلر)

@paniranist_party
پاینده ایران

کوتاه دربارۀ منظومۀ «یوسف و زلیخا»

«... استاد مجتبی مینوی: یوسف و زلیخایی که به نام فردوسی شناخته می‌شد در حدود ۴۷۶ ق. به نام شمس‌الدوله طغانشاه، پسر آلب ارسلان ساخته شده و گویندۀ آن ظاهراً شاعرکی شمس تخلص بوده است.

استاد در مقالۀ یوسف و زلیخا که یکی از بهترین مقالات دربارۀ شاهنامه است، بدون هرگونه فضل‌نمایی و حاشیه‌پردازی و با اتکا به مطالعاتِ مفصل، ثابت کرده‌اند که یوسف و زلیخا از فردوسی نیست و به احتمال بسیار زیاد فردی به نام یوسف چرکس، جامع نسخۀ یوسف و زلیخا، در سال ۸۷۷ ق. آن را به فردوسی نسبت داده است.

پیش از استاد مینوی دکتر حافظ محمود شیرانی در سال ۱۹۲۲ م. و استاد عبدالعظیم قریب، نسبت یوسف و زلیخا با فردوسی را رد کرده بودند.

استاد مینوی به صراحت ایران‌شناسان برجسته، «اته» و «نولدکه» را که یوسف و زلیخا را از فردوسی دانسته بودند زیر سؤال برده و علت این اشتباه را زبان مادری نبودن فارسی برای آنها گفته است. صراحت استاد در برابر بزرگان علم جهان ستودنی است.»

(از کانال ملی‌گرایی ایرانی و شاهنامه پژوهی)

#شاهنامه
#مجتبی_مینوی
#یوسف_و_زلیخا
#فردوسی


@paniranist_party
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پاینده ایران

آذربایجان در شاهنامه

یکی از مناطقی که به نیکی از آن در شاهنامه یاد می‌شود، آذربایجان است. در قسمت دیگری از نگاهی نو به شاهنامه با دکتر محمد رسولی به آذربایجان در شاهنامه می‌پردازیم./آسیا نیوز ایران

#شاهنامه
#فردوسی
#آذربایجان

۲۵ آذر ۱۴۰۳

@paniranist_party
پاینده ایران

نعمت ییلدریم:
«من واژه به واژه شاهنامه را خوانده و [به ترکی استانبولی] ترجمه کردم... من در هیچ‌جای شاهنامه، توهینی یا تحقیری به تُرکان ندیدم.»

سخنران ویژۀ نشست یک‌صد و دوازدهم کارگاه شاهنامه‌خوانی تبریز (چهارشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۳ خورشیدی)، نعمت ییلدریم - استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آتاتُرک شهرِ ارض‌روم تُرکیه و مترجم شاهنامۀ فردوسی به زبانِ تُرکی استانبولی - بودند.
ایشان در این نشست ضمن شرح روندِ ترجمۀ شاهنامه فردوسی به زبانِ ترکی استانبولی و استقبال گستردۀ شهروندان ترکیه‌ای از این کتاب، در پاسخ به پرسشی تأکید کردند در هیچ‌جای شاهنامه، توهینی به تُرکان نشده است.
ایشان همچنین خاطرۀ تلخی از دیدار خود با یک‌ رئیس دانشگاه تبریزی یا اردبیلی تعریف کردند که به ایشان گفته‌ بودند که چرا شاهنامه را به ترکی استانبولی ترجمه کرده‌اند؛ زیرا از ظنِّ آن مقام ایرانی، در شاهنامه به ترکان توهین شده است! و این جمله در حالی‌ بوده که اصلاً آن رئیس دانشگاه تبریزی یا اردبیلی، اصلاً شاهنامه را نخوانده بوده است!»/ایران دل

#فردوسی
#شاهنامه

۲۹ آذر ۱۴۰۳

@paniranist_party
پاینده ایران

بیست‌وهشتم دی‌ماه، زادروز میرجلال‌الدین کزّازی (۱۳۲۷):

«شاهنامه، بی‌هیچ گزافه و گمان، بی‌هیچ چون و چند، نامۀ ورجاوند و بی‌مانند فرهنگ ایران است. پلی است، سُتوار و ستبر و سترگ، برآورده بر مَغاک‌های زمان و رشتۀ پیوندی است ناگسستنی که پیشینیان را با پسینیان پیوسته و همبسته می‌دارد. از آن است که این نامۀ نامور را شیرازه و شالودۀ تاریخ و فرهنگ ایران می‌توانیم دانست؛ تاریخ و فرهنگی گَشَن‌بیخ و گران‌سنگ، برین‌پایه و فزون‌مایه که بستر و بهانۀ ناز و نازش هر ایرانی است. راستی را، اگر شاهنامه نمی‌بود، ما آنچه هستیم نمی‌توانستیم بود و همانند تیره‌ها و تبارهای دیگر، در سایه‌های دامن‌گسترِ تاریخ و گردهایِ گیتی‌نوردِ گسسته‌نشانی و شکسته‌نامی گم می‌شدیم و از یادها می‌رفتیم بر بادها.»/استاد کزازی

#شاهنامه

۳۸ دی ۱۴۰۳

@paniranist_party
پاینده ایران

شاهنامه مصادره‌پذیر نیست

آذربایجان و شاهنامه پیوندی چنان استوار با هم دارند که در گذارِ این بیش‌از یک‌هزار سال که از سرایش شاهنامه سپری شده، همواره از قلب این خطۀ ایران‌خواه، استادان و پژوهش‌گران و دانشجویان و دانش‌آموزانی عاشق برخاسته‌اند و پرچم این سند و شناسنامۀ هویت ملی ایران را بالا نگاه داشته‌اند. عاشقانی که جانانه از شاهنامه پشتیبانی کرده و نگذاشته‌اند که این شعلۀ فروزان همبستگی ملی ایرانیان کم‌فروغ شود. همه از ایران و شاهنامه ارج گرفته‌اند و به پاس زحمات خود از سوی مردم آذربایجان و ملت ایران ارج دیده‌اند.
درختِ کهن‌سال شاهنامه چنان استوار در خاک ایرانی آذربایجان ایستاده است که، هرآن‌کس یا کسان و ناکسانی که خیال خام تیشه‌زنی به این درختِ نامیرای ایران‌زمین را در سر پرورانیده‌اند، هرچه محکم‌تر خواسته‌اند تیشه بزنند، ضربه، به همان اندازه محکم‌تر به خودشان بازگشته و بر زمین‌شان کوبیده است!

عده‌ای مغرضانه می‌کوشند تا شاهنامه را اثری نژادپرستانه و ضدِّ آذربایجان معرفی کنند. درحالی‌که به تعبیر تمام ایران‌شناسان، شاهنامه‌پژوهان و نیز تئودور نلدکه آلمانی، «شاهنامه حماسۀ ملی ایران و متعلق به همه ایرانیان است».
کسانی عامدانه با هدف خدشه‌دار کردن وحدت ملی ایرانیان از حربه شاهنامه‌ستیزی استفاده می‌کنند. درحالی‌که در واقعیت، آذربایجان در شاهنامه دارای چنان جایگاه بزرگی‌ست که رسالت کی‌خسرو پادشاه بزرگ شاهنامه در این سرزمین مورد تأیید یزدان قرار می‌گیرد. از این دریچه، فردوسی سرزمین آذربایجان را نماد پیروزی اهورامزدا بر نیروهای اهریمنی قرار می‌دهد.
آذربایجان همان جایی‌ست که فردوسی از آن با نام «جای بزرگان و آزادگان» نام برده است (البته شگفت‌انگیز است که در تمام شاهنامه، آزادگان صفتی برای ایرانیان است).
شاهنامه پرچمدار زبان فارسی؛ شناسنامۀ ملی و سند هویت فرهنگی همه اقوام ایران زمین، در حوزۀ بزرگ فرهنگی و تمدنی است. آنان که فروتنانه کنارش ایستاده‌اند و خویشکاری ملی خود را انجام داده‌اند، توانسته‌اند نامی نیکو از خود بر جای بگذارند؛ و تاریخ گواه است که همۀ آنان که با شاهنامه گستاخانه و با تفرعن برخورد کرده‌اند، بین مردم آذربایجان و در واقع بین ملت بزرگ ایران با یک هیچ بزرگ روبه‌رو گشته‌اند. این ویژگی بزرگ ایرانیان است که در امر ملی، ناسره را از سره خوب تشخیص می‌دهند. بنابراین؛ نه سایۀ شاهنامه از سر آذربایجان کم می‌شود و نه فردوسی و زبان فارسی در این خطه احساس غربت می‌کنند. شاهنامه را با همۀ مردم تبریز و آذربایجان و ملت ایران باید شناخت. شاهنامه برای همۀ مردم آذربایجان و هموطنان آذری‌ در جای‌جای این سرزمین اهورایی‌ست. بنابراین شاهنامۀ فردوسی، نه مصادره‌پذیر است، نه معاوضه‌پذیر!

(نیما عظیمی، روزنامۀ زنگان‌امروز)

#شاهنامه

۲۹ دی ۱۴۰۳

@paniranist_party
پاینده ایران

جشن باستانی سَده بر همه ایرانیان خجسته باد

رویداد #جشن_سده یکی از کهن‌ترین جشن‌های ایرانی است که به افتخار شناسانده شدن آتش از سوی اهورامزدا به هوشنگ‌شاه پیشدادی و به عنوان نمادی از روشنایی، گرما و زندگی توسط ایرانیان برگزار می‌شود.

شاعر ملی #فردوسی بزرگ در #شاهنامه می‌فرماید:

بگفتا فروغی است این ایزدی
پرستید باید اگر بخردی
شب آمد بر افروخت آتش چو کوه
همان شاه در گرد او با گروه

یکی جشن کرد آن شب و باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار

این جشن در دهمین شب از بهمن‌ماه (۵۰ روز مانده به نوروز) برگزار می‌شود و از آیین‌های زرتشتی و میراث فرهنگی ایرانی است که امروزه نیز نزد ملی‌گرایان و ایران‌دوستان از جایگاه تاریخی و ویژه‌ای برخوردار است.

آتش جان‌بخشی که در جشن #سده برافروخته می‌شود، نماد روشنایی و امید است که فروزانی آن، تاریکی و سردی زمستان را می‌زداید و با گرمای زندگی، نوید پیروزی دوبارهٔ نور بر تاریکی و اهریمن را به ما می‌دهد.

چهارشنبه، ۱۰ بهمن ۱۴۰۳
پاینده ایران

#حزب_پان‌ایرانیست

@paniranist_party
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پاینده ایران

فیلمی تاریخی از سخنان شادروان دکتر رکن الدین همایونفرخ، درباره فردوسی بزرگ در سال ۱۳۵۴ خورشیدی

حکیم توس فردوسی بزرگ خود به صراحت می‌گوید که علّت گِردآوری داستان‌های شاهنامه در خدای‌نامه‌های پیش از او، آن بوده که اندیشمندان ایرانی می‌خواستند بدانند که چرا وضعیت سیاسی ایران از آن شکوه دوران باستان، بدین‌جا کشیده شده است؟!

در واقع این اثر سترگ، #شاهنامه نامه‌ی ملّت ایران است،
آنچه مسلم هست اینکه فردوسی در شاهنامه می‌خواهد علت سقوط سیاسی امپراتوری ایران را بررسی کند.

یونسکو شاهنامهٔ #فردوسی_بزرگ را یکی از سه اثر برجستهٔ جهان معرفی کرده است.
(از کانال تلگرامی تحلیل و رصد)

#شاهنامه

۱۰ بهمن ۱۴۰۳

@paniranist_party
پاینده ایران

افتتاح خِردسرای فردوسی در ترکیه

آیین گشایش خردسرای فردوسی در ترکیه (یالووا) برگزار می‌شود.
‍ به گزارش ایسنا، دهمین خردسرای فردوسی به مناسبت سپندارمذگان در ترکیه (یالووا) از ساعت ۱۲ (به وقت ترکیه)، ساعت ۱۲:۳۰ (به وقت ایران) روز یکشنبه ۲۸ بهمن با سخنرانی نعمت ییلدریم، محمدجعفر یاحقی و علیرضا قیامتی در فرهنگستان و انجمن ایرانیان یالووا افتتاح خواهد شد. /کانال تلگرامی آذریها

#فردوسی
#شاهنامه

۲۸ بهمن ۱۴۰۳

@paniranist_party
پاینده ایران

‍ ‍ ‌چرا فردوسی سی سال از عمر خود را صرف سرودن شاهنامه و پراکندن پیام آن در میان ایرانیان کرده است؟

بیست و پنجم اسفند ماه، سالروزِ پایان سرایش شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی، گرامی باد.

«چرا فردوسی سی سال از عمر خود را صرف سرودنِ شاهنامه و پراکندن پیام آن در میان ایرانیان کرده است؟ در پاسخ باید گفت درست به همین ملاحظات، او از یک‌سو می‌دید که روح ملی ایران، پس از چهارصد سال خمودگی و خودگم‌کردگی در قالب برآمدنِ خاندان‌های ایرانی و تأسیس شهریاری‌هایی که نیم‌نگاهی به خِردِ سیاسی در گذشته‌های دور داشتند، جان تازه‌ای گرفته است. از سوی دیگر شاهد بود که خطرِ بازگشت به وضعی که در گذشته عاملِ فسادِ شهریاری شده بود همچنان وجود دارد. می‌دید در بغداد خلیفه‌ای نشسته است که مدعی حاکمیتِ برتر بر سرزمین ایران هم هست.

او در سن پنجاه و هشت سالگی در گرماگرم کار بر روی شاهنامه می‌دید که گیتی هنوز به چه روالی است به همین دلیل امیدوار بود شاید بتواند آن حکمتِ ملی را دوباره زنده کند و نشان دهد که مصلحت کشورداری یک چیز است و مصلحتِ خِرد و دین به عنوانِ مراجعِ قانون‌گذاری وجدانِ اخلاقی فرد، چیزی دیگر.

اما محمود غزنوی که با همه‌ی قدرتِ خویش، همچنان منشورِ مشروعیت از همان خلیفه‌ی بغداد می‌گرفت چگونه می‌توانست، این پیام فردوسی را به گوش جان بشنود یا جامعه‌ای که آلوده‌ی اندیشه‌های نیهیلیستی صوفیانه بود و به سیاست هم به دیده‌ی درویش‌مآبی می‌نگریست چگونه ممکن بود در سخن فردوسی، هسته‌ی درست و عقلانی یک حکمتِ سیاسی را ببیند، نه رمز و رازهای صوفیانه را همه در ذمِّ قدرت و تشویق به روی برگرداندن از آن؟!

اگر سخن فردوسی، هنوز بر دل ما می‌نشیند، چه دلیلی جز این می‌تواند داشته باشد که آن الگوی شهریاری او، هیچ‌گاه در ایران تحقق نیافته و روح ملی، همچنان در جست‌وجوی آن است؟ پس آن امیدی که فردوسی به بازگشت به حکمت ملی و بازیافتن مبانی خِرد سیاسی در ایران داشت، هنوز به قوت خود باقی است و بنابراین می توان گفت که عمرِ کارکردهای اجتماعیِ شاهنامه، هنوز به سر نرسیده است.

اگر ما ایرانیان دریابیم که شهریاری یا کشورداری امری وراء مصالح یک فرد، یک طایفه، یک قبیله یا یک طبقه است و گوهری عام دارد؛ اگر دریابیم که لازمه کار شهریاری این نیست که با شریعت‌مداری در آمیزد و تناقض‌های حاصل از این آمیختگی را - خدای ناکرده - به نفع شریعت و به ضرر کشور، حل کند؛ اگر دریابیم که گوهر شهریاری، برآیندِ روندِ رشدِ آزادانه‌ی جامعه مدنی است؛ می‌توان یقین داشت که آزاده‌مَردِ طوس، هزار سال پس از مرگ‌، پاداش شایسته‌ای را که محمود غزنوی از وی دریغ داشت، سرانجام به دست آورده است.»

(باقر پرهام، از کتاب «با نگاه فردوسی؛ مبانی نقد خِردِ سیاسی»)

#فردوسی
#شاهنامه

۲۵ اسفند ۱۴۰۳

@paniranist_party
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پاینده ایران

سخنرانی پرشور زنده‌یاد دکتر عزت‌الله همایون فر در باره ایران، شاهنامه، فردوسی، عشق به وطن و راز ماندگاری ایران.

#ایران
#فردوسی
#شاهنامه

۱۳ فروردین ۱۴۰۴

@paniranist_party
پاینده ایران

اساس در شاهنامه

«– امروزه برای ما، داشتنِ "قانون اساسی" امری طبیعی‌ست و تقریباً همه کشورها در دنیا "قانون اساسی" دارند. اما در گذشته این‌گونه نبوده است.

– مفهومی داریم به نام "پولیتیا" در یونان که به واژۀ "پولیس" یعنی شهر، ربط دارد. پولیتیا، انگار یک ظرفی‌ست که مظروفِ سیاسیِ یونان در آن، شکل می‌گیرد. در روم این می‌شود "کنسطیطوسیون"؛ مفهوم آشنایی که از مشروطه در ایران معروف شده و در مورد آن صحبت می‌شود، این همان قانون اساسی‌ست؛ آنچه که برای رابطۀ ملت و دولت (با تسامح در بکارگیری واژۀ ملت و دولت) و رابطۀ حاکمان و محکومان، یک اساس تعیین می‌کند که امروزه بدان "قانون اساسی" می‌گوییم (کنسطیطوسیون و پولیتیای یونانی).
مرحوم استاد محمدعلی فروغی، اسم این را "اساس" گذاشتند. عرضم در این سخنرانی از "اساس"، این است. هر حکومتی اساس دارد،‌ هر جامعه‌ای، اساس دارد، روابط محکومان و حاکمان، براساس این "اساس" شکل می‌گیرد؛ همان‌چیزی که امروزه بدان، "قانون اساسی" می‌گوییم.

– اگر از همگان بپرسیم، خواهند گفت که ما "اساس" را در دورۀ مشروطه، از بلژیک و فرانسه گرفته‌ایم. از منظری و تاحدوی این قولِ معروف، درست است؛ ولی آیا ما تا مشروطه، "بی‌اساس" بوده‌ایم و در این ۱۲۰ سال، صاحبِ آیین شده‌ایم؟! به‌نظر نمی‌رسد که در این ۲۵۰۰ سالی که از کوروش بزرگ تا مشروطه، ما دولت داشته‌ایم، "بی‌اساس" بوده باشیم.

– حتی اصناف ما در تاریخ، هر صنفی برای خود "فتوّت‌نامه" داشته است؛ مایی که برای بقال، دلّاک و عطار، فتوّت‌نامه و آیین‌نامه‌های دقیق داشته‌ایم، آیا می‌شود که برای حکومت و شاهان، "اساس" نداشته باشیم؟!

– ایرانی بودن یک نظمِ اهورایی‌ست. هنگامِ کاویدنِ پایه‌های ایرانی بودن، به یک نظمِ اهورایی می‌رسیم که اسمش، "داد" است. نظمی که همه عناصر بشری و فرابشری در یک حالت منسجمی هستند. چطور می‌شود که در این نظم‌ِ اهوراییِ ایرانی همه‌چیز تعریف و حسابی داشته باشد، اما حکومت، تعریفی و حسابی نداشته باشد؟!

– اگر چنین تعریفی و حسابی نبوده، چگونه هخامنشیان، چنین شاهنشاهی بزرگی را اداره می‌کردند؟ آیا می‌شود بدون "اساس" اداره کرد؟ آیا دورۀ معظم ساسانی، می‌شود بدون "اساس" اداره شود؟! و ...

– پس اگر بپذیریم که ما "اساس" داشته‌ایم،‌ شاهنامۀ فردوسی چه کمکی برای فهم این "اساس" می‌کند؟

– این "اساس" یک بنیانِ هستی‌شناختی دارد. هر اساسی در دنیا مثل قانون اساسی آمریکا، یک بنیانِ هستی‌شناختی دارد. "اساس" ما هم یک بنیانِ هستی‌شناختی دارد که در شاهنامه از گیومرت (پادشاه اساطیری) تا یزگردِ شهریار (پادشاه تاریخی)، می‌شود آن "اساس" را شناسایی کرد.

– بنیان هستی‌شناختی یک کارکردِ بسیار قوی در این "اساس" دارد. علم حقوق اساسی، رابطۀ حاکمان و محکومان را توضیح می‌دهد. بنیان‌های هستی‌شناختی این رابطه را تنظیم می‌کند.

– در شاهنامه هر شاهی که بر تخت می‌نشیند می‌گوید که من چه خواهم کرد و چه نخواهم کرد. این چه خواهم کرد و چه نخواهم کردها، "اساس" را توضیح می‌دهد. سپس بزرگان و نخبگان بر شاه، آفرین می‌‌خواندند و به نوعی تأيید می‌کردند.

– مفهوم "داد" در شاهنامه یک "اساس" است و پیوندش با مفهومِ "خرد" است. یعنی "داد" با "خرد" و عقل سلیم پذیرفته و فهمیده می‌شود.

– در دایرۀ آگاهی سنتی ما، "اساس" کارکردی کاملاً طبیعی داشته است. مسئله از جایی شروع می‌شود که ما می‌خواهیم این آگاهی طبیعی و مربوط به زندگی روزمرۀ را به یک متن، به نام "قانون اساسی" تبدیل کنیم.»

(بخشی از سخنرانی دکتر جواد رنجبر درخشیلر در ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴ با عنوان «اساس در شاهنامه» در خانه اندیشمندان علوم انسانی، همایش «شاهنامه و مطالعاتِ بین رشته‌ای در علوم انسانی»، برگفته از کانال تلگرامی ملی‌گرایی ایرانی/ شاهنامه‌پژوهی)

#ایران
#شاهنامه
#فردوسی

۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴

@paniranist_party
پاینده ایران

بیست و پنجم اردیبهشت ماه، روز بزرگداشتِ حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی و پاسداشتِ زبانِ ملّی فارسی را گرامی می‌داریم.

#فردوسی
#شاهنامه
#زبان_فارسی

۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

@paniranist_party
پاینده ایران

زن و کودک و مرد بردند اسیر
کس آن رنجها را نبد دستگیر

پر از غارت و سوختن شد جهان
چو بیکار شد تخت شاهنشهان

پس آگاهی آمد به روم و به چین
به ترک و به هند و به مکران زمین

که شد تخت ایران ز خسرو تهی
کسی نیست زیبای شاهنشهی

همه تاختن را بیاراستند
به بیدادی از جای برخاستند

چو از تخم شاهنشهان کس نبود
که یارست تخت کیی را بسود

به ایران همی هرکسی دست آخت
به شاهنشهی تیز گردن فراخت

(شاهنامه فردوسی)

#فردوسی
#شاهنامه
#زبان_فارسی

۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴

@paniranist_party
پاینده ایران

شاهنامه مصادره‌پذیر نیست

«آذربایجان و شاهنامه پیوندی چنان استوار با هم دارند که در گذارِ این بیش‌از یک‌هزار سال که از سرایش شاهنامه سپری شده، همواره از قلب این خطۀ ایران‌خواه، استادان و پژوهش‌گران و دانشجویان و دانش‌آموزانی عاشق برخاسته‌اند و پرچم این سند و شناسنامۀ هویت ملی ایران را بالا نگاه داشته‌اند. عاشقانی که جانانه از شاهنامه پشتیبانی کرده و نگذاشته‌اند که این شعلۀ فروزان همبستگی ملی ایرانیان کم‌فروغ شود. همه از ایران و شاهنامه ارج گرفته‌اند و به پاس زحمات خود از سوی مردم آذربایجان و ملت ایران ارج دیده‌اند.
درختِ کهن‌سال شاهنامه چنان استوار در خاک ایرانی آذربایجان ایستاده است که، هرآن‌کس یا کسان و ناکسانی که خیال خام تیشه‌زنی به این درختِ نامیرای ایران‌زمین را در سر پرورانیده‌اند، هرچه محکم‌تر خواسته‌اند تیشه بزنند، ضربه، به همان اندازه محکم‌تر به خودشان بازگشته و بر زمین‌شان کوبیده است!

عده‌ای مغرضانه می‌کوشند تا شاهنامه را اثری نژادپرستانه و ضدِّ آذربایجان معرفی کنند. درحالی‌که به تعبیر تمام ایران‌شناسان، شاهنامه‌پژوهان و نیز تئودور نلدکه آلمانی، «شاهنامه حماسۀ ملی ایران و متعلق به همه ایرانیان است».
کسانی عامدانه با هدف خدشه‌دار کردن وحدت ملی ایرانیان از حربه شاهنامه‌ستیزی استفاده می‌کنند. درحالی‌که در واقعیت، آذربایجان در شاهنامه دارای چنان جایگاه بزرگی‌ست که رسالت کی‌خسرو پادشاه بزرگ شاهنامه در این سرزمین مورد تأیید یزدان قرار می‌گیرد. از این دریچه، فردوسی سرزمین آذربایجان را نماد پیروزی اهورامزدا بر نیروهای اهریمنی قرار می‌دهد.
آذربایجان همان جایی‌ست که فردوسی از آن با نام «جای بزرگان و آزادگان» نام برده است (البته شگفت‌انگیز است که در تمام شاهنامه، آزادگان صفتی برای ایرانیان است).
شاهنامه پرچمدار زبان فارسی؛ شناسنامۀ ملی و سند هویت فرهنگی همه اقوام ایران زمین، در حوزۀ بزرگ فرهنگی و تمدنی است. آنان که فروتنانه کنارش ایستاده‌اند و خویشکاری ملی خود را انجام داده‌اند، توانسته‌اند نامی نیکو از خود بر جای بگذارند؛ و تاریخ گواه است که همۀ آنان که با شاهنامه گستاخانه و با تفرعن برخورد کرده‌اند، بین مردم آذربایجان و در واقع بین ملت بزرگ ایران با یک هیچ بزرگ روبه‌رو گشته‌اند. این ویژگی بزرگ ایرانیان است که در امر ملی، ناسره را از سره خوب تشخیص می‌دهند. بنابراین؛ نه سایۀ شاهنامه از سر آذربایجان کم می‌شود و نه فردوسی و زبان فارسی در این خطه احساس غربت می‌کنند. شاهنامه را با همۀ مردم تبریز و آذربایجان و ملت ایران باید شناخت. شاهنامه برای همۀ مردم آذربایجان و هموطنان آذری‌ در جای‌جای این سرزمین اهورایی‌ست. بنابراین شاهنامۀ فردوسی، نه مصادره‌پذیر است، نه معاوضه‌پذیر!»

(نیما عظیمی، روزنامۀ زنگان‌امروز)

#شاهنامه
#آذربایجان
#زبان_فارسی

۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴

@paniranist_party