در ابعاد این عصر خاموش
من از طعم تصنیف
در متن ادراک یک کوچه تنهاترم
بیا
تا برایت بگویم
چه اندازه تنهایی من بزرگ است
#سهراب_سپهری
من از طعم تصنیف
در متن ادراک یک کوچه تنهاترم
بیا
تا برایت بگویم
چه اندازه تنهایی من بزرگ است
#سهراب_سپهری
من در این خانه به گم نامی نمناک علف نزدیکم
من صدای نفس باغچه را میشنوم
و صدای ظلمت را وقتی از برگی میریزد
و صدای سرفهی روشنی از پشت درخت
عطسهی آب از هر رخنهی سنگ
چکچک چلچله از سقف بهار
و صدای صاف باز و بسته شدن پنجرهی تنهایی
و صدای پاک پوست انداختن مبهم عشق
متراکم شدن ذوق پریدن در بال
و ترک خوردن خودداری روح ...
#سهراب_سپهری
من صدای نفس باغچه را میشنوم
و صدای ظلمت را وقتی از برگی میریزد
و صدای سرفهی روشنی از پشت درخت
عطسهی آب از هر رخنهی سنگ
چکچک چلچله از سقف بهار
و صدای صاف باز و بسته شدن پنجرهی تنهایی
و صدای پاک پوست انداختن مبهم عشق
متراکم شدن ذوق پریدن در بال
و ترک خوردن خودداری روح ...
#سهراب_سپهری
سووشون با آهنگسازی خلاقانه #پورناظری، صدای پرسوز و مخملین #همایون_شجریان و ترانه بیتکلف #پوریا_سوری مرثیهای است با وقار برای سوگوارانی چون همایون که همچنان در غم از دست دادن سیاوش خود یعنی #محمدرضا_شجریان شکوه دارد.
#سووشون در فرهنگ عامه به آئینی کهن در فرهنگ ایران بازمیگردد که تا امروز در نقاط مختلف ایران و حتی خارج از آن برگزار میشود. سووشون یا سوگ سیاوش، سوگواری چند هزار سالهای است که امروزه با این نام از گذشتگان ما به ارث رسیده است. نکته بسیار زیبا در ترانهسرایی #پوریا_سوری اشاره به نام مستعار محمدرضا شجریان یعنی #سیاوش_بیدکانی دارد و همچنین ظرافت دیگر او تلمیح بسیار زیبا با جمله "جان پدر کجاستی" است که به حادثه تلخ حمله به دانشگاه کابل اشاره دارد.
ترانه به غایت سهل و ممتنع است، چراکه شنیدن آن به دلیل سادگی و لطافتش احساس هر شنوندهای را بر میانگیزاند. #پورناظری با آهنگسازی اتمسفریک و در عین حال ملودی پر سوزش به سهم خود در اثربخشی این مرثیه شریک بوده است. بیش از هر چیز، اما پیوند میان شعر و موسیقی و رابطه خواننده با آن، توجه مخاطب را به این موضوع جلب میکند. گویی شنونده با چنین پیشفرضهای خودآگاه یا ناخودآگاهی با تمام وجودش اندوه نهفته در موسیقی را درک میکند.
بی شک، درگذشت #محمدرضا_شجریان ضایعه تاسف باری بود که درک و هضم آن برای شنوندگان و دوستداران وی بسیار سخت و غمناک است. در واقع سوگواری آیینی است طبیعی که کم و بیش در تمام فرهنگها وجود دارد. همانا مرثیههای بسیاری که زیر غباری از گذر زمان در حافظه تاریخی ما جا خوش کردهاند.
چنین آثار عمیقی علاوه بر همدلی و همدردی، تلنگری است برای جامعه و در نوع خود میتواند مفید باشد. با این حساب نباید فراموش کرد که سوگ و مرثیه تمام ماجرا نیست، بلکه نقطه شروع حرکتی زیبا و مدبرانه، حداقل برای فرهنگ و هنر ایران است!
#سووشون
خواننده #همایون_شجریان
شعر #پوریا_سوری
آهنگ #تهمورس_پورناظری
#سهراب_پورناظری نوازنده کمانچه
#سحر_محمدی و #دنیا_کمالی همخوان
#سووشون در فرهنگ عامه به آئینی کهن در فرهنگ ایران بازمیگردد که تا امروز در نقاط مختلف ایران و حتی خارج از آن برگزار میشود. سووشون یا سوگ سیاوش، سوگواری چند هزار سالهای است که امروزه با این نام از گذشتگان ما به ارث رسیده است. نکته بسیار زیبا در ترانهسرایی #پوریا_سوری اشاره به نام مستعار محمدرضا شجریان یعنی #سیاوش_بیدکانی دارد و همچنین ظرافت دیگر او تلمیح بسیار زیبا با جمله "جان پدر کجاستی" است که به حادثه تلخ حمله به دانشگاه کابل اشاره دارد.
ترانه به غایت سهل و ممتنع است، چراکه شنیدن آن به دلیل سادگی و لطافتش احساس هر شنوندهای را بر میانگیزاند. #پورناظری با آهنگسازی اتمسفریک و در عین حال ملودی پر سوزش به سهم خود در اثربخشی این مرثیه شریک بوده است. بیش از هر چیز، اما پیوند میان شعر و موسیقی و رابطه خواننده با آن، توجه مخاطب را به این موضوع جلب میکند. گویی شنونده با چنین پیشفرضهای خودآگاه یا ناخودآگاهی با تمام وجودش اندوه نهفته در موسیقی را درک میکند.
بی شک، درگذشت #محمدرضا_شجریان ضایعه تاسف باری بود که درک و هضم آن برای شنوندگان و دوستداران وی بسیار سخت و غمناک است. در واقع سوگواری آیینی است طبیعی که کم و بیش در تمام فرهنگها وجود دارد. همانا مرثیههای بسیاری که زیر غباری از گذر زمان در حافظه تاریخی ما جا خوش کردهاند.
چنین آثار عمیقی علاوه بر همدلی و همدردی، تلنگری است برای جامعه و در نوع خود میتواند مفید باشد. با این حساب نباید فراموش کرد که سوگ و مرثیه تمام ماجرا نیست، بلکه نقطه شروع حرکتی زیبا و مدبرانه، حداقل برای فرهنگ و هنر ایران است!
#سووشون
خواننده #همایون_شجریان
شعر #پوریا_سوری
آهنگ #تهمورس_پورناظری
#سهراب_پورناظری نوازنده کمانچه
#سحر_محمدی و #دنیا_کمالی همخوان
Norooz Khani
Homayoun Shajarian - Sohrab Pournazeri
نوروز خوانی
آلبوم ایران من
#همایون_شجریان
#سهراب_پورناظری
بریز ای ابر در گوشم طنین ساز باران را
برآور از دل این خاک تیره سبزه ی باغِ بهاران را
زمستان آب شد از شرم نوروز
بهاران آمده امروز
نوروز نوروز نوروز
بریز ای ماهی کوچک تمام حجم دریا را
درون تُنگ فروردین
دلم موسیقی بی وقت میخواهد
دلم موسیقی بی وقت میخواهد
از آن آوازهای مانده در گوش صدف ها
تازه کن دل بیقراران را
تازه کن دل بیقراران را
بهاری کن هوای نوروز داران را
زمستان آب شد از شرم نوروز
بهاران آمده امروز
نوروز نوروز نوروز
آلبوم ایران من
#همایون_شجریان
#سهراب_پورناظری
بریز ای ابر در گوشم طنین ساز باران را
برآور از دل این خاک تیره سبزه ی باغِ بهاران را
زمستان آب شد از شرم نوروز
بهاران آمده امروز
نوروز نوروز نوروز
بریز ای ماهی کوچک تمام حجم دریا را
درون تُنگ فروردین
دلم موسیقی بی وقت میخواهد
دلم موسیقی بی وقت میخواهد
از آن آوازهای مانده در گوش صدف ها
تازه کن دل بیقراران را
تازه کن دل بیقراران را
بهاری کن هوای نوروز داران را
زمستان آب شد از شرم نوروز
بهاران آمده امروز
نوروز نوروز نوروز
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند
و دست منبسط نور روی شانه آنهاست
همیشه فاصله ای هست
همیشه فاصله ای هست
دچار باید بود
وگرنه زمزمه حیرت میان دو حرف
حرام خواهد شد.
#سهراب سپهری
اگر راهی بتواند از راهی دیگر بهتر باشد،مطمئن باش که آن راه
#طبیعت است . . .!
#چشمتان روشن به آفتاب مهربانی
#نقش خدا در نگاهتان
پگاهتان دلبرانه🙋🙋♀️
و دست منبسط نور روی شانه آنهاست
همیشه فاصله ای هست
همیشه فاصله ای هست
دچار باید بود
وگرنه زمزمه حیرت میان دو حرف
حرام خواهد شد.
#سهراب سپهری
اگر راهی بتواند از راهی دیگر بهتر باشد،مطمئن باش که آن راه
#طبیعت است . . .!
#چشمتان روشن به آفتاب مهربانی
#نقش خدا در نگاهتان
پگاهتان دلبرانه🙋🙋♀️
با سبد رفتم به میدان، صبحگاهی بود
میوهها آواز میخواندند
میوهها در آفتاب آواز میخواندند
در طبقها، زندگی روی کمال پوستها خواب سطوح جاودان میدید
اضطراب باغها درسایه هر میوه روشن بود
گاه مجهولی میان تابش به ها شنا میکرد
هر اناری رنگ خود را تا زمین پارسیان گسترش میداد
بنیش هم شهریان افسوس
بر محیط رونق نارنج ها خط مماسی بود
من به خانه بازگشتم؛
مادر پرسید:
_میوه از میدان خریدی هیچ ؟
--میوه های بینهایت را
کجا میشود میان این سبد جا داد ؟
_گفتم از میدان بخر یک من انار خوب
--امتحان کردم اناری را
انبساطش از کنار این سبد سر رفت
به چه شد، آخر خوراک ظهر...
ظهر از آیینهها، تصویر به تا دور دستِ زندگی میرفت!...
#سهراب_سپهری
#انار زرین آفتاب ارزانی پنجره بامداد نوشینتان
#اولین هفته آبان ماهتان مالامال از تندرستی و بالندگی
میوهها آواز میخواندند
میوهها در آفتاب آواز میخواندند
در طبقها، زندگی روی کمال پوستها خواب سطوح جاودان میدید
اضطراب باغها درسایه هر میوه روشن بود
گاه مجهولی میان تابش به ها شنا میکرد
هر اناری رنگ خود را تا زمین پارسیان گسترش میداد
بنیش هم شهریان افسوس
بر محیط رونق نارنج ها خط مماسی بود
من به خانه بازگشتم؛
مادر پرسید:
_میوه از میدان خریدی هیچ ؟
--میوه های بینهایت را
کجا میشود میان این سبد جا داد ؟
_گفتم از میدان بخر یک من انار خوب
--امتحان کردم اناری را
انبساطش از کنار این سبد سر رفت
به چه شد، آخر خوراک ظهر...
ظهر از آیینهها، تصویر به تا دور دستِ زندگی میرفت!...
#سهراب_سپهری
#انار زرین آفتاب ارزانی پنجره بامداد نوشینتان
#اولین هفته آبان ماهتان مالامال از تندرستی و بالندگی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
صدایی نیست که نپیچد
و پیامی نیست که نرسد
هستی مهربان تر از آن است که پنداشته ایم
من گوش به زنگِ وزش ها نشسته ام
و نگاه می کنم
زندگی را جور دیگر نمی خواهم
چنان سرشار است که دیوانه ام می کند
دست به پیرایشِ جهان نزنیم
گاه از خود می پرسم:
پس چه هنگام کاسه ها
از این آب های روشن پر می شوند؟
راستی چه هنگام؟
کارِ من تماشاست
و تماشا گواراست
من به میهمانیِ جهان آمده ام
و جهان به میهمانیِ من
اگر من نبودم، هستی چیزی کم داشت
اگر این شاخه بیدِ خانهء ما
هم اکنون نمی جنبید
جهان در چشم بِراهی می سوخت
همه چیز چنان است که می باید
#سهراب_سپهرى
#روز پاییزی تان دری زرین گشوده بر باغ آرزوها
و پیامی نیست که نرسد
هستی مهربان تر از آن است که پنداشته ایم
من گوش به زنگِ وزش ها نشسته ام
و نگاه می کنم
زندگی را جور دیگر نمی خواهم
چنان سرشار است که دیوانه ام می کند
دست به پیرایشِ جهان نزنیم
گاه از خود می پرسم:
پس چه هنگام کاسه ها
از این آب های روشن پر می شوند؟
راستی چه هنگام؟
کارِ من تماشاست
و تماشا گواراست
من به میهمانیِ جهان آمده ام
و جهان به میهمانیِ من
اگر من نبودم، هستی چیزی کم داشت
اگر این شاخه بیدِ خانهء ما
هم اکنون نمی جنبید
جهان در چشم بِراهی می سوخت
همه چیز چنان است که می باید
#سهراب_سپهرى
#روز پاییزی تان دری زرین گشوده بر باغ آرزوها
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گاه باید رویید
در کنارِ چشمه
در شکافِ یک سنگ!
به امید فرداها ...
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺮﺩ
ﺑﺎ ﮐﻤﯽ ﺣﺲ ﻧﺴﯿﻢ
ﺑﺎ ﮐﻤﯽ ﻭﺍﮊﻩﯼ ﺧﻮﺏ
در هوای خنک استغنا ...
#سهراب_سپهری
در کنارِ چشمه
در شکافِ یک سنگ!
به امید فرداها ...
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺮﺩ
ﺑﺎ ﮐﻤﯽ ﺣﺲ ﻧﺴﯿﻢ
ﺑﺎ ﮐﻤﯽ ﻭﺍﮊﻩﯼ ﺧﻮﺏ
در هوای خنک استغنا ...
#سهراب_سپهری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گاه باید رویید
در کنارِ چشمه
در شکافِ یک سنگ!
به امید فرداها ...
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺮﺩ
ﺑﺎ ﮐﻤﯽ ﺣﺲ ﻧﺴﯿﻢ
ﺑﺎ ﮐﻤﯽ ﻭﺍﮊﻩﯼ ﺧﻮﺏ
در هوای خنک استغنا ...
#سهراب_سپهری
در کنارِ چشمه
در شکافِ یک سنگ!
به امید فرداها ...
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺮﺩ
ﺑﺎ ﮐﻤﯽ ﺣﺲ ﻧﺴﯿﻢ
ﺑﺎ ﮐﻤﯽ ﻭﺍﮊﻩﯼ ﺧﻮﺏ
در هوای خنک استغنا ...
#سهراب_سپهری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
طنین بال کبوتر، حضور مبهم رفتار آدمیزاد است.
صدای همهمه میآید.
و من مخاطب تنهای بادهای جهانم.
#سهراب_سپهری
صدای همهمه میآید.
و من مخاطب تنهای بادهای جهانم.
#سهراب_سپهری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گاه باید رویید
در کنارِ چشمه
در شکافِ یک سنگ !
به امید فرداها..
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺮﺩ
ﺑﺎ ﮐﻤﯽ ﺣﺲ ﻧﺴﯿﻢ
ﺑﺎ ﮐﻤﯽ ﻭﺍﮊﻩ ﯼ ﺧﻮﺏ
در هوای خنک ...
#سهراب_سپهری
#درود_بر_نورنوشان_چشمه_سار_روشنی
#ای_آفتاب_من_همیشه_از_روزنه_های_کوچک_امید_تو_راجستجو_کردم
#هفتهای_سرشار_از_عشق_و_آگاهی_برای_شما 🫵🏻
در کنارِ چشمه
در شکافِ یک سنگ !
به امید فرداها..
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺮﺩ
ﺑﺎ ﮐﻤﯽ ﺣﺲ ﻧﺴﯿﻢ
ﺑﺎ ﮐﻤﯽ ﻭﺍﮊﻩ ﯼ ﺧﻮﺏ
در هوای خنک ...
#سهراب_سپهری
#درود_بر_نورنوشان_چشمه_سار_روشنی
#ای_آفتاب_من_همیشه_از_روزنه_های_کوچک_امید_تو_راجستجو_کردم
#هفتهای_سرشار_از_عشق_و_آگاهی_برای_شما 🫵🏻
07. Selseledaar
Alireza Ghorbani & The Pournazeris
#پرتو_کرمانشاهی
متولد ۶ مهر ۱۳۱۰ در کرمانشاه
درگذشته ۵ بهمن ۱۴۰۰
«سلسله دار»
#علیرضا_قربانی
شعر #پرتو_کرمانشاهی
آهنگ #کیخسرو_پورناظری
تنظیم #سهراب_پورناظری
آلبوم #قطره_های_باران
تا سر گیسوی تو شد سلسله دار عاشقان
بوی عبیر میدهد خاک و دیار عاشقان
چون به چمن گذر کنی ای گل خوش نسیم من
جوش جوانه میزند باغ و بهار عاشقان
نغمه جوی مولیان ، چنگ و چگور لولیان
به که چه خوش تنیده در پرده تار عاشقان
برجه و در فراز کن رود و ترانه ساز کن
کان مه شوخ و مهربان داده قرار عاشقان
سوسن صد زبان منم خامش و نکته دان منم
پیر منم ، جوان منم ، خاک دیار عاشقان
#چکاهنگ
متولد ۶ مهر ۱۳۱۰ در کرمانشاه
درگذشته ۵ بهمن ۱۴۰۰
«سلسله دار»
#علیرضا_قربانی
شعر #پرتو_کرمانشاهی
آهنگ #کیخسرو_پورناظری
تنظیم #سهراب_پورناظری
آلبوم #قطره_های_باران
تا سر گیسوی تو شد سلسله دار عاشقان
بوی عبیر میدهد خاک و دیار عاشقان
چون به چمن گذر کنی ای گل خوش نسیم من
جوش جوانه میزند باغ و بهار عاشقان
نغمه جوی مولیان ، چنگ و چگور لولیان
به که چه خوش تنیده در پرده تار عاشقان
برجه و در فراز کن رود و ترانه ساز کن
کان مه شوخ و مهربان داده قرار عاشقان
سوسن صد زبان منم خامش و نکته دان منم
پیر منم ، جوان منم ، خاک دیار عاشقان
#چکاهنگ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صدایی نیست که نپیچد.
و پیامی نیست که نرسد.
هستی مهربان تر از آن است که پنداشته ایم.
من گوش به زنگِ وزش ها نشسته ام.
و نگاه می کنم.
زندگی را جور دیگر نمی خواهم،
چنان سرشار است که دیوانه ام می کند.
دست به پیرایشِ جهان نزنیم.
گاه از خود می پرسم: پس چه هنگام کاسه ها،
از این آب های روشن پر می شوند؟
راستی چه هنگام؟
کارِ من تماشاست
و تماشا گواراست.
من به میهمانیِ جهان آمده ام.
و جهان به میهمانیِ من.
اگر من نبودم، هستی چیزی کم داشت.
اگر این شاخه بیدِ خانهء ما ،
هم اکنون نمی جنبید،
جهان در چشم بِراهی می سوخت.
همه چیز چنان است که می باید.
#سهراب_سپهرى
#با_آرزوی_روزهایی_روشن_و_به_دور_از_اندوه_و_ملال
و پیامی نیست که نرسد.
هستی مهربان تر از آن است که پنداشته ایم.
من گوش به زنگِ وزش ها نشسته ام.
و نگاه می کنم.
زندگی را جور دیگر نمی خواهم،
چنان سرشار است که دیوانه ام می کند.
دست به پیرایشِ جهان نزنیم.
گاه از خود می پرسم: پس چه هنگام کاسه ها،
از این آب های روشن پر می شوند؟
راستی چه هنگام؟
کارِ من تماشاست
و تماشا گواراست.
من به میهمانیِ جهان آمده ام.
و جهان به میهمانیِ من.
اگر من نبودم، هستی چیزی کم داشت.
اگر این شاخه بیدِ خانهء ما ،
هم اکنون نمی جنبید،
جهان در چشم بِراهی می سوخت.
همه چیز چنان است که می باید.
#سهراب_سپهرى
#با_آرزوی_روزهایی_روشن_و_به_دور_از_اندوه_و_ملال
Norooz Khani
Homayoun Shajarian - Sohrab Pournazeri
نوروز خوانی
آلبوم ایران من
#همایون_شجریان
#سهراب_پورناظری
بریز ای ابر در گوشم طنین ساز باران را
برآور از دل این خاک تیره سبزه ی باغِ بهاران را
زمستان آب شد از شرم نوروز
بهاران آمده امروز
نوروز نوروز نوروز
بریز ای ماهی کوچک تمام حجم دریا را
درون تُنگ فروردین
دلم موسیقی بی وقت میخواهد
دلم موسیقی بی وقت میخواهد
از آن آوازهای مانده در گوش صدف ها
تازه کن دل بیقراران را
تازه کن دل بیقراران را
بهاری کن هوای نوروز داران را
زمستان آب شد از شرم نوروز
بهاران آمده امروز
نوروز نوروز نوروز
آلبوم ایران من
#همایون_شجریان
#سهراب_پورناظری
بریز ای ابر در گوشم طنین ساز باران را
برآور از دل این خاک تیره سبزه ی باغِ بهاران را
زمستان آب شد از شرم نوروز
بهاران آمده امروز
نوروز نوروز نوروز
بریز ای ماهی کوچک تمام حجم دریا را
درون تُنگ فروردین
دلم موسیقی بی وقت میخواهد
دلم موسیقی بی وقت میخواهد
از آن آوازهای مانده در گوش صدف ها
تازه کن دل بیقراران را
تازه کن دل بیقراران را
بهاری کن هوای نوروز داران را
زمستان آب شد از شرم نوروز
بهاران آمده امروز
نوروز نوروز نوروز
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زندگی نوبر انجیر سیاه ،
در دهان گسِ تابستان است
زندگی ، بُعد درخت است
به چشم حشره!
زندگی گل به توان ابدیت...
#سهراب_سپهری❤️
#آفتاب_عمرتان_برقرار
#لحظاتتان_سرشار_از_عشق
🎥صبح شنبه را با صدای دلنواز طبیعت از جنگل هیرکانی شروع کنید
در دهان گسِ تابستان است
زندگی ، بُعد درخت است
به چشم حشره!
زندگی گل به توان ابدیت...
#سهراب_سپهری❤️
#آفتاب_عمرتان_برقرار
#لحظاتتان_سرشار_از_عشق
🎥صبح شنبه را با صدای دلنواز طبیعت از جنگل هیرکانی شروع کنید
Doost
Khosro Shakibaei
۱۵ مهر
#زادروز_شاعر_آب_آیینه_و_نقش
#سهراب_سپهری❣️
#سهراب شاعر آب و رنگ و آینه، شاعر لحظه های خالص زیستن در #حجم_سبزِ حیات به هنگامی که #گنجشک_محض_میخواند و #سهره_ای_پر_میشویددرچشمه_ی_نور به جست جوی خود در #پشت_هیچستان ...
#خسرو_شکیبایی
#دوست
#حجم_سبز_سهراب_سپهری
#زادروز_شاعر_آب_آیینه_و_نقش
#سهراب_سپهری❣️
#سهراب شاعر آب و رنگ و آینه، شاعر لحظه های خالص زیستن در #حجم_سبزِ حیات به هنگامی که #گنجشک_محض_میخواند و #سهره_ای_پر_میشویددرچشمه_ی_نور به جست جوی خود در #پشت_هیچستان ...
#خسرو_شکیبایی
#دوست
#حجم_سبز_سهراب_سپهری
مسافر--- سهراب سپهری با صدای احمدرضااحمدی
و عشق، تنها عشق
مرا به وسعت اندوه زندگي ها برد،
مرا رساند به امكان يك پرنده شدن..
شعر زیبای «مسافر»
سروده #سهراب_سپهرى
دکلمه #احمدرضا_احمدی
مرا به وسعت اندوه زندگي ها برد،
مرا رساند به امكان يك پرنده شدن..
شعر زیبای «مسافر»
سروده #سهراب_سپهرى
دکلمه #احمدرضا_احمدی
سهراب سپهری / روزی خواهم آمد - با دکلمه و صدای گوگوش
«روزی خواهم آمد»
با دکلمه و صدای #گوگوش
شعر #سهراب_سپهری
روزی
خوام آمد ، و پیامی خوام آورد.
در رگ ها ، نور خواهم ریخت .
و صدا خواهم در داد: ای سبدهاتان پر خواب! سیب
آوردم ، سیب سرخ خورشید.
خواهم آمد ، گل یاسی به گدا خواهم داد.
زن زیبای جذامی را ، گوشواره ای دیگر خواهم بخشید.
کور را خواهم گفت : چه تماشا دارد باغ!
دوره گردی خواهم شد ، کوچه ها را خواهم گشت . جار
خواهم زد: ای شبنم ، شبنم ، شبنم.
رهگذاری خواهد گفت : راستی را ، شب تاریکی است،
کهکشانی خواهم دادش ......
با دکلمه و صدای #گوگوش
شعر #سهراب_سپهری
روزی
خوام آمد ، و پیامی خوام آورد.
در رگ ها ، نور خواهم ریخت .
و صدا خواهم در داد: ای سبدهاتان پر خواب! سیب
آوردم ، سیب سرخ خورشید.
خواهم آمد ، گل یاسی به گدا خواهم داد.
زن زیبای جذامی را ، گوشواره ای دیگر خواهم بخشید.
کور را خواهم گفت : چه تماشا دارد باغ!
دوره گردی خواهم شد ، کوچه ها را خواهم گشت . جار
خواهم زد: ای شبنم ، شبنم ، شبنم.
رهگذاری خواهد گفت : راستی را ، شب تاریکی است،
کهکشانی خواهم دادش ......
محمد رضا شجریان، آلبوم بوی باران، ساز و آواز مخالف: بگذار که بر…
زیر بیدی بودیم
برگی از شاخه ی بالای سرم
چیدم و گفتم:
چشم را باز کنید،
"آیتی بهتر از این
می خواهید...؟!"
#سهراب_سپهری
هر صبح در آیینهی جادوییِ خورشید
چون مینگرم
او همه من، من همه اویم...
شعر: #فریدون_مشیری
آواز: #استاد_مجمدرضا_شجریان
آلبوم #بوی_باران
برگی از شاخه ی بالای سرم
چیدم و گفتم:
چشم را باز کنید،
"آیتی بهتر از این
می خواهید...؟!"
#سهراب_سپهری
هر صبح در آیینهی جادوییِ خورشید
چون مینگرم
او همه من، من همه اویم...
شعر: #فریدون_مشیری
آواز: #استاد_مجمدرضا_شجریان
آلبوم #بوی_باران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آسمان، آبیتر،
آب آبیتر.
من در ایوانم، رعنا سر حوض.
رخت میشوید رعنا.
برگها میریزد.
مادرم صبحی میگفت: موسم دلگیری است.
من به او گفتم: زندگانی سیبی است، گاز باید زد با پوست.
زن همسایه در پنجرهاش، تور میبافد، میخواند.
من ودا میخوانم، گاهی نیز
طرح میریزم سنگی، مرغی، ابری.
آفتابی یکدست.
سارها آمدهاند.
تازه لادنها پیدا شدهاند.
من اناری را، میکنم دانه، به دل میگویم:
خوب بود این مردم، دانههای دلشان پیدا بود.
میپرد در چشمم آب انار: اشک میریزم.
مادرم میخندد.
رعنا هم.
#سهراب_سپهری
#لطف_بیکران_خدا
#نصیب_لحظه_های_امروزتان_باد
آب آبیتر.
من در ایوانم، رعنا سر حوض.
رخت میشوید رعنا.
برگها میریزد.
مادرم صبحی میگفت: موسم دلگیری است.
من به او گفتم: زندگانی سیبی است، گاز باید زد با پوست.
زن همسایه در پنجرهاش، تور میبافد، میخواند.
من ودا میخوانم، گاهی نیز
طرح میریزم سنگی، مرغی، ابری.
آفتابی یکدست.
سارها آمدهاند.
تازه لادنها پیدا شدهاند.
من اناری را، میکنم دانه، به دل میگویم:
خوب بود این مردم، دانههای دلشان پیدا بود.
میپرد در چشمم آب انار: اشک میریزم.
مادرم میخندد.
رعنا هم.
#سهراب_سپهری
#لطف_بیکران_خدا
#نصیب_لحظه_های_امروزتان_باد