معرفی_کتاب_خشونت_و_نظمهای_اجتماعی.pdf
503.2 KB
📚معرفی کتاب "خشونت و نظمهای اجتماعی" اثر داگلاس سی نورث، جان جوزف والیس، باری آر. وینگاست توسط محمد فاضلی
🔸ترجمه: جعفر خیرخواهان، رضا مجیدزاده
#خشونت_و_نظم_های_اجتماعی #انتشارات_روزنه
🆔 rowzanehnashr
🔸ترجمه: جعفر خیرخواهان، رضا مجیدزاده
#خشونت_و_نظم_های_اجتماعی #انتشارات_روزنه
🆔 rowzanehnashr
🔹 نقد و بررسی کتاب "عینک سالوادور" نوشته مهدی شادکار
🔹 سرای فرهنگ چیستا
🗓 سهشنبه، 11 دی 1397
📍کرج، عظیمیه، میدان اسبی، پارک ایران زمین
🕛ساعت: 17
#انتشارات_روزنه
🆔 rowzanehnashr
🔹 سرای فرهنگ چیستا
🗓 سهشنبه، 11 دی 1397
📍کرج، عظیمیه، میدان اسبی، پارک ایران زمین
🕛ساعت: 17
#انتشارات_روزنه
🆔 rowzanehnashr
📚
.
#تازه_های_نشر
نام کتاب : گیلاسهای زرد (کمدی یک واقعیت چاق)
نویسنده : امیررضا مافی
چاپ : اول
قطع : جیبی
سال چاپ : ۱۳۹۷
تعداد صفحه : ۱۴۴
قیمت : ۱۵۵۰۰ تومان
ممکن است کسی از شما بپرسد: «تلخترین حادثهی دنیا برایتان چه بوده است؟» شما هم یکی از خاطرات تلختان را تعریف کنید، بعد او به شما بگوید: «اما تلخترین حادثهی دنیا برای من، دیدن صحنهای است که در آن یک نفر با چماقی که سرش را پر از میخ کرده بود، به کلهی یک دختر جوان کوبید، تکهای از جمجمهاش پرت شد و خون فواره زد.»
گیلاسهای زرد ماجرای همین چماق است که در یک روایت تو در تو از زبان راویان مختلف گسترش پیدا میکند و خود زیر ضربههای یک چماق چاق دیگر، دچار استحاله میشود. آنجا که واقعیت در استیلای تکثر و نشر مکرر «تصویر» از بین میرود، حاد میشود و سپس چاق. واقعیت چاقی که امر جاری را میبلعد و میتواند گیلاسهای قرمز را زرد کند. زردتر از تیتر صفحات پر از لایک.
امیررضا مافی، فارغالتحصیل فلسفه است، مینویسد و معلمی میکند. او پس از سهگانهی فلسفی «وضعیت» حالا سراغ بیان فلسفی مفهوم «واقعیت» و بسط «سوبژکتویسم» در عصر تکنولوژی آمده، و برای نخستین بار، مفهوم «واقعیت چاق» را در جهان داستان وارد کرده است.
#گیلاس_های_زرد #امیررضا_مافی
دبیر مجموعه: #فاضل_ترکمن
#رمان #داستان_ایرانی
#انتشارات_روزنه
🆔 @rowzanehnashr
https://goo.gl/4M2dLd
.
#تازه_های_نشر
نام کتاب : گیلاسهای زرد (کمدی یک واقعیت چاق)
نویسنده : امیررضا مافی
چاپ : اول
قطع : جیبی
سال چاپ : ۱۳۹۷
تعداد صفحه : ۱۴۴
قیمت : ۱۵۵۰۰ تومان
ممکن است کسی از شما بپرسد: «تلخترین حادثهی دنیا برایتان چه بوده است؟» شما هم یکی از خاطرات تلختان را تعریف کنید، بعد او به شما بگوید: «اما تلخترین حادثهی دنیا برای من، دیدن صحنهای است که در آن یک نفر با چماقی که سرش را پر از میخ کرده بود، به کلهی یک دختر جوان کوبید، تکهای از جمجمهاش پرت شد و خون فواره زد.»
گیلاسهای زرد ماجرای همین چماق است که در یک روایت تو در تو از زبان راویان مختلف گسترش پیدا میکند و خود زیر ضربههای یک چماق چاق دیگر، دچار استحاله میشود. آنجا که واقعیت در استیلای تکثر و نشر مکرر «تصویر» از بین میرود، حاد میشود و سپس چاق. واقعیت چاقی که امر جاری را میبلعد و میتواند گیلاسهای قرمز را زرد کند. زردتر از تیتر صفحات پر از لایک.
امیررضا مافی، فارغالتحصیل فلسفه است، مینویسد و معلمی میکند. او پس از سهگانهی فلسفی «وضعیت» حالا سراغ بیان فلسفی مفهوم «واقعیت» و بسط «سوبژکتویسم» در عصر تکنولوژی آمده، و برای نخستین بار، مفهوم «واقعیت چاق» را در جهان داستان وارد کرده است.
#گیلاس_های_زرد #امیررضا_مافی
دبیر مجموعه: #فاضل_ترکمن
#رمان #داستان_ایرانی
#انتشارات_روزنه
🆔 @rowzanehnashr
https://goo.gl/4M2dLd
Salvador-Chista-11.10.1397
Mahdi Shadkar
نشست معرفی و بررسی رُمان «عینک سالوادور»، چاپ ۱۳۹۶، نشر روزنه
در سرای کتاب و فرهنگ چیستا، پارک ایران زمین، عظیمیه کرج. ۱۱ دی ۱۳۹۷
گفتگوی مهدی شادکار (نویسنده)، و فؤاد شمس.
#عینک_سالوادور #مهدی_شادکار #نشر_روزنه #چیستا
در سرای کتاب و فرهنگ چیستا، پارک ایران زمین، عظیمیه کرج. ۱۱ دی ۱۳۹۷
گفتگوی مهدی شادکار (نویسنده)، و فؤاد شمس.
#عینک_سالوادور #مهدی_شادکار #نشر_روزنه #چیستا
📚
.
می خواهم تو را بردارم و
از زبان فارسی فرار کنیم
به زبانی برویم
که در آن دست بالای دست بسیار نباشد و
تنها دستان من بتواند روی دست تو حرکت کند
از مجموعه شعر #استخوان_ها_و_شکارچی_بی_وقفه
سرودهی #مجتبا_پورمحسن
#انتشارات_روزنه
.
می خواهم تو را بردارم و
از زبان فارسی فرار کنیم
به زبانی برویم
که در آن دست بالای دست بسیار نباشد و
تنها دستان من بتواند روی دست تو حرکت کند
از مجموعه شعر #استخوان_ها_و_شکارچی_بی_وقفه
سرودهی #مجتبا_پورمحسن
#انتشارات_روزنه
⚔️ امروز 3 ژانویه زادروز خالق سرزمين ميانه، جان رونالد روئل تالکین تبریک را به تمام دوستداران ادبیات فانتزی
#انتشارات_روزنه #ارباب_حلقه_ها
#انتشارات_روزنه #ارباب_حلقه_ها
📚#تازه_های_نشر
🔸این کتاب زندگی نامه اولا-کارین لیندکوئیست است؛ یک گوینده اخبار بسیار مشهور سوئدی که دو سال آخر عمرش به بیماری "ای ال اس" مبتلا میشود (یک بیماری عصب حرکتی که منجر به فلج و از کار افتادگی کل بدن میشود). متن کتاب نوشتههای روزانه اوست از زمان مبتلا شدن به بیماری تا نزدیک مرگ.
🔸وقتی متن انگلیسی کتاب را شروع کردم و سه چهار صفحه خواندم فکر میکردم با کتابی رو به رو هستم پر از غم و اندوه انسانی رو به مرگ. همین. اما به زودی متوجه شدم اشتباه میکنم. پیش چشم من زنی قرار داشت نزدیک به مرگ؛ زنی که صادقانه از احساسات درونیاش حرف میزد. خودش بود نه یک راوی دیگر، پزشکش، همسر یا فرزندانش. زنی که میخواست بیشتر زنده بماند. او کم کم داشت فلج میشد اما از نوشتن احساسات، خاطرات کودکی و اتفاقاتی که برایش در طول بیماری پیش آمده، دست برنداشت. از یک جایی به بعد با دو انگشت دست چپ مینویسد و درنهایت مدت کوتاهی پس از نوشتن آخرین یادداشتش از دنیا میرود.
🔸این زن دو پسر کوچک دارد و بسیار تلاش میکند بدون این که کمترین آسیبی ببینند آنها را با این مشکل پیش آمده آشنا کند. او برای رسیدن به مقصودش از همراهی پزشکان و روان شناسان متخصص بهره میگیرد. شیوه برخورد پدر و مادر، واکنشهای کودکانش و مسائلی که در مدرسه برای آنها پیش می آید، همچنین عواطف سرشار او که هیچ کدام را از ما دریغ نمیکند از بخشهای درخور توجه این کتاب است.
#انتشارات_روزنه #مرگنامه_اولاکارین #زندگی_نامه #ای_ال_اس #قایق_راندن_بدون_پارو
🆔 @rowzanehnashr
https://goo.gl/m7vguk
🔸این کتاب زندگی نامه اولا-کارین لیندکوئیست است؛ یک گوینده اخبار بسیار مشهور سوئدی که دو سال آخر عمرش به بیماری "ای ال اس" مبتلا میشود (یک بیماری عصب حرکتی که منجر به فلج و از کار افتادگی کل بدن میشود). متن کتاب نوشتههای روزانه اوست از زمان مبتلا شدن به بیماری تا نزدیک مرگ.
🔸وقتی متن انگلیسی کتاب را شروع کردم و سه چهار صفحه خواندم فکر میکردم با کتابی رو به رو هستم پر از غم و اندوه انسانی رو به مرگ. همین. اما به زودی متوجه شدم اشتباه میکنم. پیش چشم من زنی قرار داشت نزدیک به مرگ؛ زنی که صادقانه از احساسات درونیاش حرف میزد. خودش بود نه یک راوی دیگر، پزشکش، همسر یا فرزندانش. زنی که میخواست بیشتر زنده بماند. او کم کم داشت فلج میشد اما از نوشتن احساسات، خاطرات کودکی و اتفاقاتی که برایش در طول بیماری پیش آمده، دست برنداشت. از یک جایی به بعد با دو انگشت دست چپ مینویسد و درنهایت مدت کوتاهی پس از نوشتن آخرین یادداشتش از دنیا میرود.
🔸این زن دو پسر کوچک دارد و بسیار تلاش میکند بدون این که کمترین آسیبی ببینند آنها را با این مشکل پیش آمده آشنا کند. او برای رسیدن به مقصودش از همراهی پزشکان و روان شناسان متخصص بهره میگیرد. شیوه برخورد پدر و مادر، واکنشهای کودکانش و مسائلی که در مدرسه برای آنها پیش می آید، همچنین عواطف سرشار او که هیچ کدام را از ما دریغ نمیکند از بخشهای درخور توجه این کتاب است.
#انتشارات_روزنه #مرگنامه_اولاکارین #زندگی_نامه #ای_ال_اس #قایق_راندن_بدون_پارو
🆔 @rowzanehnashr
https://goo.gl/m7vguk
#ایبنا
🖋در جلسه نقدو بررسی مجموعه شعر «استخوانها و شکارچی بیوقفه» مطرح شد:
🔸علی عبداللهی میگوید: نگاه ویراستارانه به آثار ادبی تا حدی جواب میدهد، چون در این صورت خود تبدیل به یک نوع ایدئولوژی میشود و نوعی تحلیلگری را ایجاد میکند. در ادبیات خلاقه تحلیلگری نمیتواند در همه جا جواب دهد. چون در بعضی مواقع هم باعث از بین رفتن فردیت شاعر و نویسنده میشود و هم لحن نویسنده و شاعر را ماشینی کند.
🔸سایه اقتصادنیا: شعر تماتیک، شاعر را محدود میکند
سایه اقتصادنیا در ابتدا درباره لزوم برگزاری جلسه نقد و بررسی شعرهای مجتبا پورمحسن گفت: من همیشه یکی از نکاتی که برایم به عنوان یک دنبالکننده جریانهای ادبی مهم بوده این است که ببینم یک شاعر یا نویسنده چقدر در کارش تداوم دارد و مجتبا پورمحسن جزو کسانی است که متداوم و مستمر در بخش ادبی حضور متداوم و پویا داشته، چه در مقام یک نویسنده چه منتقد و چه شاعر. به نظر من آن کسی که بیش از 10سال در این کار مستمر حضور دارد باید در جلسهای به بررسی کارهای او در این چندسال پرداخت. وقتش رسیده که برای آقای پورمحسن جلسه جمع و مجموعی برگزار کرد.
🔗لینک کامل خبر:
https://goo.gl/Ybk9HE
🆔 @rowzanehnashr
#استخوان_ها_و_شکارچی_بی_وقفه #مجتبا_پورمحسن #انتشارات_روزنه #مجموعه_شعر
🖋در جلسه نقدو بررسی مجموعه شعر «استخوانها و شکارچی بیوقفه» مطرح شد:
🔸علی عبداللهی میگوید: نگاه ویراستارانه به آثار ادبی تا حدی جواب میدهد، چون در این صورت خود تبدیل به یک نوع ایدئولوژی میشود و نوعی تحلیلگری را ایجاد میکند. در ادبیات خلاقه تحلیلگری نمیتواند در همه جا جواب دهد. چون در بعضی مواقع هم باعث از بین رفتن فردیت شاعر و نویسنده میشود و هم لحن نویسنده و شاعر را ماشینی کند.
🔸سایه اقتصادنیا: شعر تماتیک، شاعر را محدود میکند
سایه اقتصادنیا در ابتدا درباره لزوم برگزاری جلسه نقد و بررسی شعرهای مجتبا پورمحسن گفت: من همیشه یکی از نکاتی که برایم به عنوان یک دنبالکننده جریانهای ادبی مهم بوده این است که ببینم یک شاعر یا نویسنده چقدر در کارش تداوم دارد و مجتبا پورمحسن جزو کسانی است که متداوم و مستمر در بخش ادبی حضور متداوم و پویا داشته، چه در مقام یک نویسنده چه منتقد و چه شاعر. به نظر من آن کسی که بیش از 10سال در این کار مستمر حضور دارد باید در جلسهای به بررسی کارهای او در این چندسال پرداخت. وقتش رسیده که برای آقای پورمحسن جلسه جمع و مجموعی برگزار کرد.
🔗لینک کامل خبر:
https://goo.gl/Ybk9HE
🆔 @rowzanehnashr
#استخوان_ها_و_شکارچی_بی_وقفه #مجتبا_پورمحسن #انتشارات_روزنه #مجموعه_شعر
خبرگزاری کتاب ايران (IBNA)
نگاه ویراستاری به شعر، نباید فردیت شاعر را از بین ببرد | ایبنا
علی عبداللهی میگوید: نگاه ویراستارانه به آثار ادبی تا حدی جواب میدهد، چون در این صورت خود تبدیل به یک نوع ایدئولوژی میشود و نوعی تحلیلگری را ایجاد میکند. در ادبیات خلاقه تحلیلگری نمیتواند در همه جا جواب دهد. چون در بعضی مواقع هم باعث از بین رفتن فردیت…
📚
.
#تازه_های_نشر
نام کتاب : کلیات علم اقتصاد
نویسنده : دارون عجم اوغلو، دیوید لیبسون، جان ای. لیست
ترجمه: سید علیرضا بهشتیشیرازی، محمدحسین نعیمیپور
چاپ : اول
قطع : خشتی
سال چاپ : 1397
تعداد صفحه : 1280
قیمت : 149500 تومان
پیش از این علم اقتصاد تا این حد شیرین و ساده بیان نشده است؛ عجم اوغلو، لیبسون و لیست اساسا این کتاب را نوشته شدهاند تا سادگی این علم را مورد تاکید قرار دهند. کتاب حاضر همچنین میکوشد با مرتبط کردن مطالب خود با روبدادهایی که هر روزه با آنها سر و کار داریم سرمای مباحث نظری را از اقتصاد بگیرد و جنبههای دوستداشتنی و جالب این علم را در معرض دید و تجربه دانشجویان قرار دهند.
دارو عجم اوغلو استاد تمام کرسي اليزابت و جيمز کيليان در دانشکدۀ اقتصاد موسسۀ فناوري ماساچوست MIT، عضو آکادمي ملي علوم، آکادمي هنرها و علوم آمريکا، جامعه اقتصادسنجان، انجمن اقتصادي اروپائي، و جامعه اقتصاددانان کار، برنده جايزۀ برتر تي. دبليو. شولتز از دانشگاه شيکاگو در سال 2004، جايزۀ افتتاحيۀ شروين روزن براي خدمات فوقالعاده به اقتصاد کار در 2004، جايزۀ علمي انجمن علوم ترکيه در سال 2006، جايزۀ جان ون نويمان، کالج راجک بوداپست در سال 2007، مدال جان بيتز انجمن اقتصاد آمريکا برای بهترين اقتصاددانان زير 40 سال و جايزه اروين پِلِين نِمرز.
ديويد ليبسون استاد تمام اقتصاد در دانشگاه هاروارد، عضو دفتر ملي پژوهشهاي اقتصادي، عضو شوراي پژوهش آکادميک دفتر حفاطت مالي از مصرفکننده، جامعۀ اقتصادسنجي، آکادمي علوم و هنرها، برنده جايزه TIAA-CREF پل آ. ساموئلسون، و جايزه في بتا کاپي هاروارد.
جان آ. ليست رئیس دانشکده اقتصاد دانشگاه شيکاگو، برنده جايزه کِنِت گالبريت از انجمن اقتصاد کشاورزي و کاربردي آمریکا، عضو آکادمي علوم و هنرهاي آمريکا، دستيار سردبير نشريۀ ادبيات اقتصادي Journal of Economic Literature و سردبير نشريۀ بررسي چشماندازهاي اقتصادي
Journal of Economic Perspectives Review.
#اقتصاد #علم_اقتصاد #کلیات_اقتصاد
🆔 @rowzanehnashr
https://goo.gl/KcxCSM
.
#تازه_های_نشر
نام کتاب : کلیات علم اقتصاد
نویسنده : دارون عجم اوغلو، دیوید لیبسون، جان ای. لیست
ترجمه: سید علیرضا بهشتیشیرازی، محمدحسین نعیمیپور
چاپ : اول
قطع : خشتی
سال چاپ : 1397
تعداد صفحه : 1280
قیمت : 149500 تومان
پیش از این علم اقتصاد تا این حد شیرین و ساده بیان نشده است؛ عجم اوغلو، لیبسون و لیست اساسا این کتاب را نوشته شدهاند تا سادگی این علم را مورد تاکید قرار دهند. کتاب حاضر همچنین میکوشد با مرتبط کردن مطالب خود با روبدادهایی که هر روزه با آنها سر و کار داریم سرمای مباحث نظری را از اقتصاد بگیرد و جنبههای دوستداشتنی و جالب این علم را در معرض دید و تجربه دانشجویان قرار دهند.
دارو عجم اوغلو استاد تمام کرسي اليزابت و جيمز کيليان در دانشکدۀ اقتصاد موسسۀ فناوري ماساچوست MIT، عضو آکادمي ملي علوم، آکادمي هنرها و علوم آمريکا، جامعه اقتصادسنجان، انجمن اقتصادي اروپائي، و جامعه اقتصاددانان کار، برنده جايزۀ برتر تي. دبليو. شولتز از دانشگاه شيکاگو در سال 2004، جايزۀ افتتاحيۀ شروين روزن براي خدمات فوقالعاده به اقتصاد کار در 2004، جايزۀ علمي انجمن علوم ترکيه در سال 2006، جايزۀ جان ون نويمان، کالج راجک بوداپست در سال 2007، مدال جان بيتز انجمن اقتصاد آمريکا برای بهترين اقتصاددانان زير 40 سال و جايزه اروين پِلِين نِمرز.
ديويد ليبسون استاد تمام اقتصاد در دانشگاه هاروارد، عضو دفتر ملي پژوهشهاي اقتصادي، عضو شوراي پژوهش آکادميک دفتر حفاطت مالي از مصرفکننده، جامعۀ اقتصادسنجي، آکادمي علوم و هنرها، برنده جايزه TIAA-CREF پل آ. ساموئلسون، و جايزه في بتا کاپي هاروارد.
جان آ. ليست رئیس دانشکده اقتصاد دانشگاه شيکاگو، برنده جايزه کِنِت گالبريت از انجمن اقتصاد کشاورزي و کاربردي آمریکا، عضو آکادمي علوم و هنرهاي آمريکا، دستيار سردبير نشريۀ ادبيات اقتصادي Journal of Economic Literature و سردبير نشريۀ بررسي چشماندازهاي اقتصادي
Journal of Economic Perspectives Review.
#اقتصاد #علم_اقتصاد #کلیات_اقتصاد
🆔 @rowzanehnashr
https://goo.gl/KcxCSM
📖
کی گفته گریه شأن مردان نیست
کوهی به دست آب میرفت.
از مجموعه شعر «این زین که اسب ندارد»
سطرهای برگزیده از شعرهای هرمز علیپور
بهانتخاب بهاءالدین مرشدی
#انتشارات_روزنه
دبیر مجموعه: #فاضل_ترکمن
#این_زین_که_اسب_ندارد #هرمز_علی_پور
#بهاءالدین_مرشدی
#مجموعه_شعر #شعر_امروز #گزیده_اشعار
کی گفته گریه شأن مردان نیست
کوهی به دست آب میرفت.
از مجموعه شعر «این زین که اسب ندارد»
سطرهای برگزیده از شعرهای هرمز علیپور
بهانتخاب بهاءالدین مرشدی
#انتشارات_روزنه
دبیر مجموعه: #فاضل_ترکمن
#این_زین_که_اسب_ندارد #هرمز_علی_پور
#بهاءالدین_مرشدی
#مجموعه_شعر #شعر_امروز #گزیده_اشعار
🔹نامه به جک کروآک، بخشی از رمان "پاره های پاریسی یا پوره ی پنیر و پروست"، نوشته ی فرید قدمی، نشر روزنه، چاپ اول: ۱۳۹۷
به جک کروآک
27 اوت 2016، نُرماندی
جک عزیز،
چطورهایی؟ امشب میخواستم به مارسل پروست نامه بنویسم اما نمیدانم چرا همهاش تو میآمدی توی ذهنم، همهاش تو صدام میکردی، همین شد که آخرش بیخیال پروست شدم و گفتم برای تو بنویسم که خودت گفته بودی کتابهات شبیه پروست است، با این تفاوت که تو در بستر بیماری نبودهای، در جادهها و جنگلها و خیابانها بودهای همهاش، در کافهها هم. اما اگر آن طرفها پروست را دیدی سلام مرا بهش برسان. مترجم فارسی پروست هم الان آنجاست، مهدی سحابی، مرد نازنینی که میدانم حسابی باهاش حال میکنی، کچل و عینکی است، سبیل پرپشتی هم دارد. پیداش کن حتماً، پشیمان نمیشوی.
این چند روزه توی پاریس و نُرماندی همهش در فکرت بودم. چیزهای زیادی ازت یاد گرفتهام و آنقدر دمخور کارهات بودهام که احساس میکنم رفقایی صمیمی بودهایم. هستیم البته! حسام به تو و هنری میلر اینطوری است. گاهی احساس میکنم ممکن است یکهو ببینمتان یا زنگ بزنید بهم. شمارهی ناشناس که میافتد روی موبایلم میگویم نکند جک کروآک باشد! من هم مثل شما، تو و هنری میلر، عاشق آدمهام و دوست دارم همینطور ول بچرخم توی جهان که با آدمهای تازه آشنا شوم. بهگمانم زندگی حقیقی همین است، به قول ویتمن «جهان را جادهای دانستن» و سفری بیپایان را درش پیش گرفتن، برای دیدن آدمهایی که با نگاهها، حرفها، خندهها و لمسها وجودت را پر از حیرت و لذت و حقیقت کنند، پر از خلسهای که درش چشمهات بشنوند و گوشهات ببینند، خلسهای که تو را به ریتم محشر هستی پیوند بزند، به ریتم رقصان جهان، به تُهیِ جهان.
شاید برات جالب باشد که بدانی توی ایران هم کلی طرفدار پیدا کردهای. «ولگردهای دارما» را سه چهار سال پیش به فارسی ترجمه کردم و بهمحض اینکه درآمد چاپ اولش رفت. تو که فارسی بلد نیستی، اما شاید آنجا، توی معبد دلفی، زبانها همه یکی باشند، شاید آنجا هنوز قبل ماجراهای برج بابل است، من که آنجا نبودهام، نمیدانم، چه میگفتم؟ آها! گفتم که فارسی اگر بلد بودی شاید از ترجمهام خوشت میآمد، بهنظرم خوب درآمده.
چند روز پیش که رفته بودم توی «شکسپیر و شرکا» بدجور خیالاتی شده بودم که آخ، چی میشد اگر ناگهان میآمدی دم در کتابفروشی و میگفتی نیل کسیدی پشت فرمان منتظر است و بزن برویم! احتمالاً نیل ماشین یک یاروی پولدار فرانسوی را دزدیده بوده و تا آمار پلاک ماشین دربیاید و پلیس بیفتد دنبالمان میتوانستیم برویم حومهی پاریس و خدا را چه دیدی... شاید برمیخوردیم به دستهای دختر خوشگل و اوه لا لا... وااای!... حیف شد که نیامدی، جک. خیلی بد است که نمیشود در زمان سفر کرد و همراه روحهای آزاد تاریخ شد، خیلی بد است. فکرش را بکن، من و تو و میلر و نیل و گینزبرگ میشویم دو سه تا ماشین و میرویم دنبال ونگوگ و هدایت و باروز و مارکس و سیلویا پلات و نیچه و پازولینی و آنائیس نین و فروغ و نیما و اما گلدمن و پروست و پسوآ و آخ، تصورش هم آدم را دیوانه میکند.
بگذریم! نامهی من حوصلهات را سر میبرد، جک. من که بلد نیستم مثل کسیدی نامههای معرکه بنویسم، اما خب، میدانم که این نامهی کوتاه بالاخره یکجور میرسد دستات و با اشتیاق هم میخوانیش، چون بهقول خودت جهان تهی است و ذهن تهی است و تهی همهچیز را ممکن میکند.
دمت گرم و جامت پُر مِی،
به زودی...
#انتشارات_روزنه #فرید_قدمی #جک_کروآک #پاره_های_پاریسی_یا_پوره_ی_پنیر_و_پروست
🆔 rowzanehnashr
https://goo.gl/kYHCYE
به جک کروآک
27 اوت 2016، نُرماندی
جک عزیز،
چطورهایی؟ امشب میخواستم به مارسل پروست نامه بنویسم اما نمیدانم چرا همهاش تو میآمدی توی ذهنم، همهاش تو صدام میکردی، همین شد که آخرش بیخیال پروست شدم و گفتم برای تو بنویسم که خودت گفته بودی کتابهات شبیه پروست است، با این تفاوت که تو در بستر بیماری نبودهای، در جادهها و جنگلها و خیابانها بودهای همهاش، در کافهها هم. اما اگر آن طرفها پروست را دیدی سلام مرا بهش برسان. مترجم فارسی پروست هم الان آنجاست، مهدی سحابی، مرد نازنینی که میدانم حسابی باهاش حال میکنی، کچل و عینکی است، سبیل پرپشتی هم دارد. پیداش کن حتماً، پشیمان نمیشوی.
این چند روزه توی پاریس و نُرماندی همهش در فکرت بودم. چیزهای زیادی ازت یاد گرفتهام و آنقدر دمخور کارهات بودهام که احساس میکنم رفقایی صمیمی بودهایم. هستیم البته! حسام به تو و هنری میلر اینطوری است. گاهی احساس میکنم ممکن است یکهو ببینمتان یا زنگ بزنید بهم. شمارهی ناشناس که میافتد روی موبایلم میگویم نکند جک کروآک باشد! من هم مثل شما، تو و هنری میلر، عاشق آدمهام و دوست دارم همینطور ول بچرخم توی جهان که با آدمهای تازه آشنا شوم. بهگمانم زندگی حقیقی همین است، به قول ویتمن «جهان را جادهای دانستن» و سفری بیپایان را درش پیش گرفتن، برای دیدن آدمهایی که با نگاهها، حرفها، خندهها و لمسها وجودت را پر از حیرت و لذت و حقیقت کنند، پر از خلسهای که درش چشمهات بشنوند و گوشهات ببینند، خلسهای که تو را به ریتم محشر هستی پیوند بزند، به ریتم رقصان جهان، به تُهیِ جهان.
شاید برات جالب باشد که بدانی توی ایران هم کلی طرفدار پیدا کردهای. «ولگردهای دارما» را سه چهار سال پیش به فارسی ترجمه کردم و بهمحض اینکه درآمد چاپ اولش رفت. تو که فارسی بلد نیستی، اما شاید آنجا، توی معبد دلفی، زبانها همه یکی باشند، شاید آنجا هنوز قبل ماجراهای برج بابل است، من که آنجا نبودهام، نمیدانم، چه میگفتم؟ آها! گفتم که فارسی اگر بلد بودی شاید از ترجمهام خوشت میآمد، بهنظرم خوب درآمده.
چند روز پیش که رفته بودم توی «شکسپیر و شرکا» بدجور خیالاتی شده بودم که آخ، چی میشد اگر ناگهان میآمدی دم در کتابفروشی و میگفتی نیل کسیدی پشت فرمان منتظر است و بزن برویم! احتمالاً نیل ماشین یک یاروی پولدار فرانسوی را دزدیده بوده و تا آمار پلاک ماشین دربیاید و پلیس بیفتد دنبالمان میتوانستیم برویم حومهی پاریس و خدا را چه دیدی... شاید برمیخوردیم به دستهای دختر خوشگل و اوه لا لا... وااای!... حیف شد که نیامدی، جک. خیلی بد است که نمیشود در زمان سفر کرد و همراه روحهای آزاد تاریخ شد، خیلی بد است. فکرش را بکن، من و تو و میلر و نیل و گینزبرگ میشویم دو سه تا ماشین و میرویم دنبال ونگوگ و هدایت و باروز و مارکس و سیلویا پلات و نیچه و پازولینی و آنائیس نین و فروغ و نیما و اما گلدمن و پروست و پسوآ و آخ، تصورش هم آدم را دیوانه میکند.
بگذریم! نامهی من حوصلهات را سر میبرد، جک. من که بلد نیستم مثل کسیدی نامههای معرکه بنویسم، اما خب، میدانم که این نامهی کوتاه بالاخره یکجور میرسد دستات و با اشتیاق هم میخوانیش، چون بهقول خودت جهان تهی است و ذهن تهی است و تهی همهچیز را ممکن میکند.
دمت گرم و جامت پُر مِی،
به زودی...
#انتشارات_روزنه #فرید_قدمی #جک_کروآک #پاره_های_پاریسی_یا_پوره_ی_پنیر_و_پروست
🆔 rowzanehnashr
https://goo.gl/kYHCYE
#ایبنا
🖋در رونمایی از ترجمه فرانسوی «گراف گربه» مطرح شد؛
🔸نویسنده رمان «گراف گربه» با اشاره به اینکه این رمان روایتی از زندگی خودش است، گفت: من از کودکی فردی منزوی و خیالپرداز بودم و در «گراف گربه» هم شخصیت خودم با نام خودم وجود دارد و تمام اتفاقاتی که درباره خودم نوشته شده، واقعیت دارد.
🔗لینک کامل خبر:
https://goo.gl/m1Jgws
🆔 @rowzanehnashr
🖋در رونمایی از ترجمه فرانسوی «گراف گربه» مطرح شد؛
🔸نویسنده رمان «گراف گربه» با اشاره به اینکه این رمان روایتی از زندگی خودش است، گفت: من از کودکی فردی منزوی و خیالپرداز بودم و در «گراف گربه» هم شخصیت خودم با نام خودم وجود دارد و تمام اتفاقاتی که درباره خودم نوشته شده، واقعیت دارد.
🔗لینک کامل خبر:
https://goo.gl/m1Jgws
🆔 @rowzanehnashr
خبرگزاری کتاب ايران (IBNA)
ایبنا - تقیزاده: من خیالپردازم و «گراف گربه» روایت زندگی خودم است
نویسنده رمان «گراف گربه» با اشاره به اینکه این رمان روایتی از زندگی خودش است، گفت: من از کودکی فردی منزوی و خیالپرداز بودم و در «گراف گربه» هم شخصیت خودم با نام خودم وجود دارد و تمام اتفاقاتی که درباره خودم نوشته شده، واقعیت دارد.
📖دست چپم داره منو میکشه!
(آخرین حرفهای محکومان به اعدام)
🔹گردآوری و ترجمه: محمود فرجامی، فرزانه احمدی
🔸بخشی از کتاب:
آه، این زمان و این لحظه برام مثل اون لحظاتیه که بر مسیح گذشت. میخوام از مسیح الگو بگیرم و با آرامش رد و بخشش در قلبم از این دنیا برم. در مورد کل این ماجرا هیچ کینهای از هیچکس به دل ندارم، فقط میخوام در حضور همه شهادت بدم که دوستتون دارم. از دلواپسی و عشقی که نسبت به من داشتین، ممنونم. عیسی مسیح پروردگار ماست.
نام و نام خانوادگی متهم: جیمز ادوارد کلیتون
تاریخ تولد: ۱۹۶۶
سن در هنگام ارتکاب به جرم: ۲۰
وی به جرم آدمربایی و قتل لری ام بارت ۲۷ ساله محکوم به اعدام شد. بنابر گزارشها کلیتون از پنجره اتاق خواب وارد آپارتمان شد و مقتول را ربود. جسد قربانی در حالی که دستها و مچ پاهایش با سیم تلفن بسته شده و داخل پتویی پیچیده شده بود در حاشیه یک جاده روستایی پیدا شد. به سر، گردن و شانه چپ وی با اسلحه کالیبر ۲۴۳ شلیک شده بود. کلیتون در سپتامبر ۱۹۸۷ دستگیر شد و در می ۲۰۰۰ اعدام شد.
🆔 rowzanehnashr
https://goo.gl/3jbeYJ
(آخرین حرفهای محکومان به اعدام)
🔹گردآوری و ترجمه: محمود فرجامی، فرزانه احمدی
🔸بخشی از کتاب:
آه، این زمان و این لحظه برام مثل اون لحظاتیه که بر مسیح گذشت. میخوام از مسیح الگو بگیرم و با آرامش رد و بخشش در قلبم از این دنیا برم. در مورد کل این ماجرا هیچ کینهای از هیچکس به دل ندارم، فقط میخوام در حضور همه شهادت بدم که دوستتون دارم. از دلواپسی و عشقی که نسبت به من داشتین، ممنونم. عیسی مسیح پروردگار ماست.
نام و نام خانوادگی متهم: جیمز ادوارد کلیتون
تاریخ تولد: ۱۹۶۶
سن در هنگام ارتکاب به جرم: ۲۰
وی به جرم آدمربایی و قتل لری ام بارت ۲۷ ساله محکوم به اعدام شد. بنابر گزارشها کلیتون از پنجره اتاق خواب وارد آپارتمان شد و مقتول را ربود. جسد قربانی در حالی که دستها و مچ پاهایش با سیم تلفن بسته شده و داخل پتویی پیچیده شده بود در حاشیه یک جاده روستایی پیدا شد. به سر، گردن و شانه چپ وی با اسلحه کالیبر ۲۴۳ شلیک شده بود. کلیتون در سپتامبر ۱۹۸۷ دستگیر شد و در می ۲۰۰۰ اعدام شد.
🆔 rowzanehnashr
https://goo.gl/3jbeYJ
📚
.
#تازه_های_نشر
نام کتاب : پدران، پسران و سرزمین بینشان
نویسنده : هِشام مَطَر
ترجمه: مریم الماسی
چاپ : اول
قطع : رقعی
سال چاپ : 1397
تعداد صفحه : 276
قیمت : 33500 تومان
کتاب بازگشت مرا به گریه انداخت و چیزهایی دربارهی عشق و وطن به من آموخت. چیماماندا نگزی آدیچی
من پسر مرد عجیب و بزرگی هستم. وقتی، مثل بیشتر بچهها، در کودکی با او مخالفت میکردم به این دلیل بود که از نتایج عقایدش میترسیدم. اولین بار بود که یاد گرفتم آدم نمیتواند بقیه را از کارهای خطرناک بازدارد. در رابطه با پدرم آرزوهایی معمولی داشتم. مثل پسر مشهور ادیسه و مثل همهی پسرها، آرزو میکردم دستکم پدرم مردی خوشبخت بود که در خانهی خودش پیر میشد. اما برخلاف تلماکوس، بعد از بیستوپنج سال، هنوز باید مرگ نامعلوم و سکوت پدرم را تحمل کنم. قطعیتی که مراسم ختم به دنبال دارد آرزوی من است. آدم باید بتواند استخوانها را دست بگیرد، در قبر بگذارد، روی خاک دست بکشد و فاتحهای بخواند... از متن کتاب
هشام مطر در نیویورک در خانوادهای لیبیایی متولد شد. او کودکیاش را در طرابلس و قاهره و بیشتر بزرگسالیاش را در لندن گذرانده است. کتاب بازگشت در سال 2017 برندهی جایزهی پولیتزر شد و تا به حال به بیش از سی زبان ترجمه شده است.
#خاطرات #سرگذشتنامه #سفر #لیبی
🏆#برنده_جایزه_پولیتزر_سال_2017
🆔 @rowzanehnashr
https://goo.gl/b3XPDp
.
#تازه_های_نشر
نام کتاب : پدران، پسران و سرزمین بینشان
نویسنده : هِشام مَطَر
ترجمه: مریم الماسی
چاپ : اول
قطع : رقعی
سال چاپ : 1397
تعداد صفحه : 276
قیمت : 33500 تومان
کتاب بازگشت مرا به گریه انداخت و چیزهایی دربارهی عشق و وطن به من آموخت. چیماماندا نگزی آدیچی
من پسر مرد عجیب و بزرگی هستم. وقتی، مثل بیشتر بچهها، در کودکی با او مخالفت میکردم به این دلیل بود که از نتایج عقایدش میترسیدم. اولین بار بود که یاد گرفتم آدم نمیتواند بقیه را از کارهای خطرناک بازدارد. در رابطه با پدرم آرزوهایی معمولی داشتم. مثل پسر مشهور ادیسه و مثل همهی پسرها، آرزو میکردم دستکم پدرم مردی خوشبخت بود که در خانهی خودش پیر میشد. اما برخلاف تلماکوس، بعد از بیستوپنج سال، هنوز باید مرگ نامعلوم و سکوت پدرم را تحمل کنم. قطعیتی که مراسم ختم به دنبال دارد آرزوی من است. آدم باید بتواند استخوانها را دست بگیرد، در قبر بگذارد، روی خاک دست بکشد و فاتحهای بخواند... از متن کتاب
هشام مطر در نیویورک در خانوادهای لیبیایی متولد شد. او کودکیاش را در طرابلس و قاهره و بیشتر بزرگسالیاش را در لندن گذرانده است. کتاب بازگشت در سال 2017 برندهی جایزهی پولیتزر شد و تا به حال به بیش از سی زبان ترجمه شده است.
#خاطرات #سرگذشتنامه #سفر #لیبی
🏆#برنده_جایزه_پولیتزر_سال_2017
🆔 @rowzanehnashr
https://goo.gl/b3XPDp
📖«چرا غزل؟»/ سپیده نیکرو
🔸یادداشتی بر مجموعه شعر «غزل برای غزل»/ سرودهی احمد ابومحبوب انتشارات روزنه
ماهنامهی «تجربه» دی ۱۳۹۷
#انتشارات_روزنه
🆔 @rowzanehnashr
🔸یادداشتی بر مجموعه شعر «غزل برای غزل»/ سرودهی احمد ابومحبوب انتشارات روزنه
ماهنامهی «تجربه» دی ۱۳۹۷
#انتشارات_روزنه
🆔 @rowzanehnashr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥از صفحه زهرا بیگدلی
گپ و گپ دوستانه با افراد متفاوت از جمله نويسندهها است .به خاطر لطف دوستان به #زی_پو اولين مصاحبه با من انجام شد، اين #تيزر آن . كاملش به زودی روی آپارات منتشرمي شود. بی نهايت ممنون از #سالار_جان_خوشخو و #جناب _حسينی
#انتشارات_روزنه
گپ و گپ دوستانه با افراد متفاوت از جمله نويسندهها است .به خاطر لطف دوستان به #زی_پو اولين مصاحبه با من انجام شد، اين #تيزر آن . كاملش به زودی روی آپارات منتشرمي شود. بی نهايت ممنون از #سالار_جان_خوشخو و #جناب _حسينی
#انتشارات_روزنه
📚
گناهکاری روسیاهم
باید به قطب بروم
هفتاد کشیش یخی بتراشم
و آنقدر اعتراف کنم
تا از خجالت آب بشوند.
از مجموعه شعر «هفتاد کشیش یخی»
سرودهی علی نجفی (۱۳۸۸-۱۳۴۳)
گردآورنده: #احسان_گرایلی
#انتشارات_روزنه دبیر مجموعه: #فاضل_ترکمن
#هفتاد_کشیش_یخی #علی_نجفی
#مجموعه_شعر #شعر_امروز
گناهکاری روسیاهم
باید به قطب بروم
هفتاد کشیش یخی بتراشم
و آنقدر اعتراف کنم
تا از خجالت آب بشوند.
از مجموعه شعر «هفتاد کشیش یخی»
سرودهی علی نجفی (۱۳۸۸-۱۳۴۳)
گردآورنده: #احسان_گرایلی
#انتشارات_روزنه دبیر مجموعه: #فاضل_ترکمن
#هفتاد_کشیش_یخی #علی_نجفی
#مجموعه_شعر #شعر_امروز
#تازه_های_نشر
نام کتاب : کلاجان
نویسنده : سیدمحمد میرموسوی
چاپ : اول
قطع : رقعی
سال چاپ : 1397
تعداد صفحه : 410
قیمت : 44500 تومان
کلاجان؛ آئینهای است از زندگی پرمشقت و اما بسیار زیبای روستائیان خطۀ شمال. با عطری از تازگی هوا و باد و بنفشه. نمایی از جالیزها، پنبهزاران، شالیزاران و گندمزاران. و انبوهای از خاطرات کودکانهای که هنوز دور نمانده بود.
حسی که میل داشت شادمانه بدود و نیش باد به سروصورتش بورزد و با نفس عمیق عطر نِزم، خاک و آسمان را در وجودش عجین کند.
همه چیز فراهم بود، جز آب. کاریزها و چشمهسارها خشکیده بود و مزارع تکه تکه شد و بانگ یاری میجست.
میراث عظیمی در آنجا نهفته بود، اما دستانی میخواست که همتّی کند و احیا نماید.
مهاجران کم کم برگشتند. دلها یکی و دستها متحد شد. با همّت تمام آب پدید آمد و دشت تشنه لبخند زد.
اکنون همه خوشحال بودند و هیجان داشتند.
رنگ زندگی سبزشده بود و...
این اثر با نثری زیبا، جاندار، ملایم و تصویرسازیهای هنرمندانه و تعلیق مناسب و گاه رگههای طنز مطبوع، گوشههایی از زندگی مردم را به تصویر کشیده تا علاقمندان به ادبیات داستانی، از زیباییها و فرهنگ با طراوت آن بیاموزند و ...
سیدمحمد میرموسوی، نویسنده این رمان متولد 1344، روستای کلاجان سادات، گرگان است.
اوّلین اثر او مجموعه داستان آقاجان سرهنگ بود که در سال 1373منتشر شده که مورد توجه خوانندگان قرار گرفته بود و تاکنون آثار متفاوتی از ایشان منتشر شده است.
#انتشارات_روزنه #داستان #داستان_فارسی
🆔 @rowzanehnashr
https://goo.gl/yQe7tW
نام کتاب : کلاجان
نویسنده : سیدمحمد میرموسوی
چاپ : اول
قطع : رقعی
سال چاپ : 1397
تعداد صفحه : 410
قیمت : 44500 تومان
کلاجان؛ آئینهای است از زندگی پرمشقت و اما بسیار زیبای روستائیان خطۀ شمال. با عطری از تازگی هوا و باد و بنفشه. نمایی از جالیزها، پنبهزاران، شالیزاران و گندمزاران. و انبوهای از خاطرات کودکانهای که هنوز دور نمانده بود.
حسی که میل داشت شادمانه بدود و نیش باد به سروصورتش بورزد و با نفس عمیق عطر نِزم، خاک و آسمان را در وجودش عجین کند.
همه چیز فراهم بود، جز آب. کاریزها و چشمهسارها خشکیده بود و مزارع تکه تکه شد و بانگ یاری میجست.
میراث عظیمی در آنجا نهفته بود، اما دستانی میخواست که همتّی کند و احیا نماید.
مهاجران کم کم برگشتند. دلها یکی و دستها متحد شد. با همّت تمام آب پدید آمد و دشت تشنه لبخند زد.
اکنون همه خوشحال بودند و هیجان داشتند.
رنگ زندگی سبزشده بود و...
این اثر با نثری زیبا، جاندار، ملایم و تصویرسازیهای هنرمندانه و تعلیق مناسب و گاه رگههای طنز مطبوع، گوشههایی از زندگی مردم را به تصویر کشیده تا علاقمندان به ادبیات داستانی، از زیباییها و فرهنگ با طراوت آن بیاموزند و ...
سیدمحمد میرموسوی، نویسنده این رمان متولد 1344، روستای کلاجان سادات، گرگان است.
اوّلین اثر او مجموعه داستان آقاجان سرهنگ بود که در سال 1373منتشر شده که مورد توجه خوانندگان قرار گرفته بود و تاکنون آثار متفاوتی از ایشان منتشر شده است.
#انتشارات_روزنه #داستان #داستان_فارسی
🆔 @rowzanehnashr
https://goo.gl/yQe7tW