انتشارات ‌روزنه
2.73K subscribers
1.45K photos
163 videos
38 files
1.47K links
کسی تنهاست که کتاب نمی‌خواند

آدرس: تهران، خیابان ولیعصر، بالاتر از خیابان شهید بهشتی، کوچه نادر، پلاک 3، واحد 2
شماره تماس:
88721514
86124538
اینستاگرام:
www.instagram.com/rowzanehnashr

ارتباط با ادمین:
@rowzanehadmin
Download Telegram
🔹نامه به جک کروآک، بخشی از رمان "پاره های پاریسی یا پوره ی پنیر و پروست"، نوشته ی فرید قدمی، نشر روزنه، چاپ اول: ۱۳۹۷


به جک کروآک
27 اوت 2016، نُرماندی
جک عزیز،
چطورهایی؟ امشب می‌خواستم به مارسل پروست نامه بنویسم اما نمی‌دانم چرا همه‌اش تو می‌آمدی توی ذهنم، همه‌اش تو صدام می‌کردی، همین شد که آخرش بی‌خیال پروست شدم و گفتم برای تو بنویسم که خودت گفته بودی کتاب‌هات شبیه پروست است، با این تفاوت که تو در بستر بیماری نبوده‌ای، در جاده‌ها و جنگل‌ها و خیابان‌ها بوده‌ای همه‌اش، در کافه‌ها هم. اما اگر آن طرف‌ها پروست را دیدی سلام مرا به‌ش برسان. مترجم فارسی پروست هم الان آن‌جاست، مهدی سحابی، مرد نازنینی که می‌دانم حسابی باهاش حال می‌کنی، کچل و عینکی است، سبیل پرپشتی هم دارد. پیداش کن حتماً، پشیمان نمی‌شوی.
این چند روزه توی پاریس و نُرماندی همه‌ش در فکرت بودم. چیزهای زیادی ازت یاد گرفته‌ام و آنقدر دمخور کارهات بوده‌ام که احساس می‌کنم رفقایی صمیمی بوده‌ایم. هستیم البته! حس‌ام به تو و هنری میلر این‌طوری است. گاهی احساس می‌کنم ممکن است یک‌هو ببینم‌تان یا زنگ بزنید به‌م. شماره‌ی ناشناس که می‌افتد روی موبایلم می‌گویم نکند جک کروآک باشد! من هم مثل شما، تو و هنری میلر، عاشق آدم‌هام و دوست دارم همین‌طور ول بچرخم توی جهان که با آدم‌های تازه آشنا شوم. به‌گمانم زندگی حقیقی همین است، به قول ویتمن «جهان را جاده‌ای دانستن» و سفری بی‌پایان را درش پیش گرفتن، برای دیدن آدم‌هایی که با نگاه‌ها، حرف‌ها، خنده‌ها و لمس‌ها وجودت را پر از حیرت و لذت و حقیقت کنند، پر از خلسه‌ای که درش چشم‌هات بشنوند و گوش‌هات ببینند، خلسه‌ای که تو را به ریتم محشر هستی پیوند بزند، به ریتم رقصان جهان، به تُهیِ جهان.
شاید برات جالب باشد که بدانی توی ایران هم کلی طرفدار پیدا کرده‌ای. «ولگردهای دارما» را سه چهار سال پیش به فارسی ترجمه کردم و به‌محض این‌که درآمد چاپ اولش رفت. تو که فارسی بلد نیستی، اما شاید آن‌جا، توی معبد دلفی، زبان‌ها همه یکی باشند، شاید آن‌جا هنوز قبل ماجراهای برج بابل است، من که آنجا نبوده‌ام، نمی‌دانم، چه می‌گفتم؟ آها! گفتم که فارسی اگر بلد بودی شاید از ترجمه‌ام خوشت می‌آمد، به‌نظرم خوب درآمده.
چند روز پیش که رفته بودم توی «شکسپیر و شرکا» بدجور خیالاتی شده بودم که آخ، چی می‌شد اگر ناگهان می‌آمدی دم در کتابفروشی و می‌گفتی نیل کسیدی پشت فرمان منتظر است و بزن برویم! احتمالاً نیل ماشین یک یاروی پولدار فرانسوی را دزدیده بوده و تا آمار پلاک ماشین دربیاید و پلیس بیفتد دنبال‌مان می‌توانستیم برویم حومه‌ی پاریس و خدا را چه دیدی... شاید برمی‌خوردیم به دسته‌ای دختر خوشگل و اوه لا لا... وااای!... حیف شد که نیامدی، جک. خیلی بد است که نمی‌شود در زمان سفر کرد و همراه روح‌های آزاد تاریخ شد، خیلی بد است. فکرش را بکن، من و تو و میلر و نیل و گینزبرگ می‌شویم دو سه تا ماشین و می‌رویم دنبال ون‌گوگ و هدایت و باروز و مارکس و سیلویا پلات و نیچه و پازولینی و آنائیس نین و فروغ و نیما و اما گلدمن و پروست و پسوآ و آخ، تصورش هم آدم را دیوانه می‌کند.
بگذریم! نامه‌ی من حوصله‌ات را سر می‌برد، جک. من که بلد نیستم مثل کسیدی نامه‌های معرکه بنویسم، اما خب، می‌دانم که این نامه‌ی کوتاه بالاخره یک‌جور می‌رسد دست‌ات و با اشتیاق هم می‌خوانیش، چون به‌قول خودت جهان تهی است و ذهن تهی است و تهی همه‌چیز را ممکن می‌کند.
دمت گرم و جامت پُر مِی،
به زودی...

#انتشارات_روزنه #فرید_قدمی #جک_کروآک #پاره‌_های_پاریسی_یا_پوره_ی_پنیر_و_پروست

🆔 rowzanehnashr


https://goo.gl/kYHCYE