« ببین تو دیروز بهجای اینکه حرفهای باشی بهجای اینکه روانشناس باشی، حرف زدی دوست بودی! خواهش میکنم به ما اعتماد نکن ما عادت کردیم از اعتماد آدما سوءاستفاده کنیم. زندان این کارو با ما کرده، زندان مارو اندازهی خودش کرده. دنیای ما کوچیک شده. دنیای هرکی به اندازهی آخرین دیوارهاییه که میبینه.»
راست میگفت. دنیای هرکس به قدر آخرین دیوارهاییست که چشمانش میبیند.
#نغمههایی_ازپشت_دیوار #آرش_رمضانی
#انتشارات_روزنه
#داستان_فارسی
http://p30up.ir/uploads/f397865841.jpeg
https://t.me/rowzanehnashr
راست میگفت. دنیای هرکس به قدر آخرین دیوارهاییست که چشمانش میبیند.
#نغمههایی_ازپشت_دیوار #آرش_رمضانی
#انتشارات_روزنه
#داستان_فارسی
http://p30up.ir/uploads/f397865841.jpeg
https://t.me/rowzanehnashr
#تازه_های_نشر
نام کتاب : کلاجان
نویسنده : سیدمحمد میرموسوی
چاپ : اول
قطع : رقعی
سال چاپ : 1397
تعداد صفحه : 410
قیمت : 44500 تومان
کلاجان؛ آئینهای است از زندگی پرمشقت و اما بسیار زیبای روستائیان خطۀ شمال. با عطری از تازگی هوا و باد و بنفشه. نمایی از جالیزها، پنبهزاران، شالیزاران و گندمزاران. و انبوهای از خاطرات کودکانهای که هنوز دور نمانده بود.
حسی که میل داشت شادمانه بدود و نیش باد به سروصورتش بورزد و با نفس عمیق عطر نِزم، خاک و آسمان را در وجودش عجین کند.
همه چیز فراهم بود، جز آب. کاریزها و چشمهسارها خشکیده بود و مزارع تکه تکه شد و بانگ یاری میجست.
میراث عظیمی در آنجا نهفته بود، اما دستانی میخواست که همتّی کند و احیا نماید.
مهاجران کم کم برگشتند. دلها یکی و دستها متحد شد. با همّت تمام آب پدید آمد و دشت تشنه لبخند زد.
اکنون همه خوشحال بودند و هیجان داشتند.
رنگ زندگی سبزشده بود و...
این اثر با نثری زیبا، جاندار، ملایم و تصویرسازیهای هنرمندانه و تعلیق مناسب و گاه رگههای طنز مطبوع، گوشههایی از زندگی مردم را به تصویر کشیده تا علاقمندان به ادبیات داستانی، از زیباییها و فرهنگ با طراوت آن بیاموزند و ...
سیدمحمد میرموسوی، نویسنده این رمان متولد 1344، روستای کلاجان سادات، گرگان است.
اوّلین اثر او مجموعه داستان آقاجان سرهنگ بود که در سال 1373منتشر شده که مورد توجه خوانندگان قرار گرفته بود و تاکنون آثار متفاوتی از ایشان منتشر شده است.
#انتشارات_روزنه #داستان #داستان_فارسی
🆔 @rowzanehnashr
https://goo.gl/yQe7tW
نام کتاب : کلاجان
نویسنده : سیدمحمد میرموسوی
چاپ : اول
قطع : رقعی
سال چاپ : 1397
تعداد صفحه : 410
قیمت : 44500 تومان
کلاجان؛ آئینهای است از زندگی پرمشقت و اما بسیار زیبای روستائیان خطۀ شمال. با عطری از تازگی هوا و باد و بنفشه. نمایی از جالیزها، پنبهزاران، شالیزاران و گندمزاران. و انبوهای از خاطرات کودکانهای که هنوز دور نمانده بود.
حسی که میل داشت شادمانه بدود و نیش باد به سروصورتش بورزد و با نفس عمیق عطر نِزم، خاک و آسمان را در وجودش عجین کند.
همه چیز فراهم بود، جز آب. کاریزها و چشمهسارها خشکیده بود و مزارع تکه تکه شد و بانگ یاری میجست.
میراث عظیمی در آنجا نهفته بود، اما دستانی میخواست که همتّی کند و احیا نماید.
مهاجران کم کم برگشتند. دلها یکی و دستها متحد شد. با همّت تمام آب پدید آمد و دشت تشنه لبخند زد.
اکنون همه خوشحال بودند و هیجان داشتند.
رنگ زندگی سبزشده بود و...
این اثر با نثری زیبا، جاندار، ملایم و تصویرسازیهای هنرمندانه و تعلیق مناسب و گاه رگههای طنز مطبوع، گوشههایی از زندگی مردم را به تصویر کشیده تا علاقمندان به ادبیات داستانی، از زیباییها و فرهنگ با طراوت آن بیاموزند و ...
سیدمحمد میرموسوی، نویسنده این رمان متولد 1344، روستای کلاجان سادات، گرگان است.
اوّلین اثر او مجموعه داستان آقاجان سرهنگ بود که در سال 1373منتشر شده که مورد توجه خوانندگان قرار گرفته بود و تاکنون آثار متفاوتی از ایشان منتشر شده است.
#انتشارات_روزنه #داستان #داستان_فارسی
🆔 @rowzanehnashr
https://goo.gl/yQe7tW
#تازه_های_نشر
نام کتاب : اسرار شیخ خجند
نویسنده : عبادس یزدی
چاپ : اول
قطع : جیبی
سال چاپ : 1397
تعداد صفحه : 158
قیمت : 16000 تومان
اسرار شیخ خجند داستانی ساده و روان است، پیچیدگیهای فنی و صنایع ادبی دشوار ندارد و میتواند شروع خوبی برای خواندن متون ادبی ایران بخصوص برای جوانان باشد. بسیاری از شخصیتهای داستان در عالم واقع وجود داشتند و باقی نیز باور پذیرند. داستان در برههای حساس از تاریخ ایران اتفاق افتاده است، در ابتدای قرن هفتم که قرار بوده در آن دوران حوادث مهمی رخ دهد و میدانیم که این مهم بوقوع پیوست.
برای اینکه از داستان لذت ببریم بهتر است کتاب را با تفکرات مردمان در آن دوره تاریخ بخوانیم، نه اینکه با اطلاعات امروز در مورد آن قضاوت کنیم.
#انتشارات_روزنه #داستان #داستان_فارسی
🆔 @rowzanehnashr
https://goo.gl/rwSRWG
نام کتاب : اسرار شیخ خجند
نویسنده : عبادس یزدی
چاپ : اول
قطع : جیبی
سال چاپ : 1397
تعداد صفحه : 158
قیمت : 16000 تومان
اسرار شیخ خجند داستانی ساده و روان است، پیچیدگیهای فنی و صنایع ادبی دشوار ندارد و میتواند شروع خوبی برای خواندن متون ادبی ایران بخصوص برای جوانان باشد. بسیاری از شخصیتهای داستان در عالم واقع وجود داشتند و باقی نیز باور پذیرند. داستان در برههای حساس از تاریخ ایران اتفاق افتاده است، در ابتدای قرن هفتم که قرار بوده در آن دوران حوادث مهمی رخ دهد و میدانیم که این مهم بوقوع پیوست.
برای اینکه از داستان لذت ببریم بهتر است کتاب را با تفکرات مردمان در آن دوره تاریخ بخوانیم، نه اینکه با اطلاعات امروز در مورد آن قضاوت کنیم.
#انتشارات_روزنه #داستان #داستان_فارسی
🆔 @rowzanehnashr
https://goo.gl/rwSRWG
#تازه_های_نشر
نام کتاب : دیوباد
نویسنده : ساناز حائری
چاپ : اول
قطع : رقعی
سال چاپ : 1397
تعداد صفحه : 136
قیمت : 25000 تومان
✅ نیمههای شب بود. تاریکی زبانش را بر پیکر دخترِ شب میکشید و ماه با تک چشم گِردش، از آسمان آویزان شده بود و آنها را دید میزد. ناگهان صدایی شنیدم. ترسیدم. برگشتم. برگشتم و نگاهی به لاشهی گور انداختم. سپیدی چشمش، چشمانم را کور کرد. مردمک سپید ماه، در چشم نیمه بازِ گور پیدا بود. وحشت تمام جانم را گرفت. مات و منگ دستم را به سویش دراز کردم و ندایش دادم. او که غرق در خود، خیره بر آتش نشسته بود ناگهان سربرآورد و نگاه کرد. باد میآمد و از دور، صدای موسیقی غریبی را با خود میآورد. از بلندای آسمان... گویی فرشتهای با دهانی زخم خورده آواز میخواند؛ فرشتهای که پاهایش در عمق زمین گرفتار بود و ماه بر دوشش سنگینی میکرد... آن کپهی سرد و تیره تکانی خورد و پیکر بیجانش را دیدم که پوست خاک را شکافت. به سختی از جایش بلند شد و دستانش را بر لبههای آن حفرهی نمناک گرفت و بیرون آمد. از حفرهی گور. یا حفرهی...
#انتشارات_روزنه
#داستان #داستان_فارسی
#ادبیات_داستانی #رئالیسم_جادویی
🆔 @rowzanehnashr
https://goo.gl/G5gVov
نام کتاب : دیوباد
نویسنده : ساناز حائری
چاپ : اول
قطع : رقعی
سال چاپ : 1397
تعداد صفحه : 136
قیمت : 25000 تومان
✅ نیمههای شب بود. تاریکی زبانش را بر پیکر دخترِ شب میکشید و ماه با تک چشم گِردش، از آسمان آویزان شده بود و آنها را دید میزد. ناگهان صدایی شنیدم. ترسیدم. برگشتم. برگشتم و نگاهی به لاشهی گور انداختم. سپیدی چشمش، چشمانم را کور کرد. مردمک سپید ماه، در چشم نیمه بازِ گور پیدا بود. وحشت تمام جانم را گرفت. مات و منگ دستم را به سویش دراز کردم و ندایش دادم. او که غرق در خود، خیره بر آتش نشسته بود ناگهان سربرآورد و نگاه کرد. باد میآمد و از دور، صدای موسیقی غریبی را با خود میآورد. از بلندای آسمان... گویی فرشتهای با دهانی زخم خورده آواز میخواند؛ فرشتهای که پاهایش در عمق زمین گرفتار بود و ماه بر دوشش سنگینی میکرد... آن کپهی سرد و تیره تکانی خورد و پیکر بیجانش را دیدم که پوست خاک را شکافت. به سختی از جایش بلند شد و دستانش را بر لبههای آن حفرهی نمناک گرفت و بیرون آمد. از حفرهی گور. یا حفرهی...
#انتشارات_روزنه
#داستان #داستان_فارسی
#ادبیات_داستانی #رئالیسم_جادویی
🆔 @rowzanehnashr
https://goo.gl/G5gVov
#برشی_از_کتاب
روزی از روزهای تابستان در سرداب خانه رو به سینه، دمَر در خواب و بیداری بودم، همان که خواب شیطانش گویند. صدای پایی بشنیدم که نرم نرمک از رازینه سوی پایین میشد. در آغاز پنداشتم یکی از کنیزان است و از جای برنخاستم، لیک نزدیکتر که شد، دانستم از آن کنیزکان نیست و گمان بردم شاید از اجنه باشد. آن سالها در بغداد جنی هدوک نام بر علما ظاهر میشد و به اقسام حیلتها ایشان را ریشخند میساخت. حکیمی نبود در بغداد مگر وصف این جن شنیده باشد. اما آن عطرکه در سرداب پیچید، نمییارست رایحه جن باشد. چشمانم هنوز بسته بود که دستی لطیف، چونان که نقل دست پریان کنند بر ساق پایم کشید و قبایم بالا زد.
📖 #اسرار_شیخ_خجند
✍️#عبادس_یزدی
#انتشارات_روزنه #داستان #داستان_فارسی
🆔 @rowzanehnashr
https://goo.gl/Zn38Hh
روزی از روزهای تابستان در سرداب خانه رو به سینه، دمَر در خواب و بیداری بودم، همان که خواب شیطانش گویند. صدای پایی بشنیدم که نرم نرمک از رازینه سوی پایین میشد. در آغاز پنداشتم یکی از کنیزان است و از جای برنخاستم، لیک نزدیکتر که شد، دانستم از آن کنیزکان نیست و گمان بردم شاید از اجنه باشد. آن سالها در بغداد جنی هدوک نام بر علما ظاهر میشد و به اقسام حیلتها ایشان را ریشخند میساخت. حکیمی نبود در بغداد مگر وصف این جن شنیده باشد. اما آن عطرکه در سرداب پیچید، نمییارست رایحه جن باشد. چشمانم هنوز بسته بود که دستی لطیف، چونان که نقل دست پریان کنند بر ساق پایم کشید و قبایم بالا زد.
📖 #اسرار_شیخ_خجند
✍️#عبادس_یزدی
#انتشارات_روزنه #داستان #داستان_فارسی
🆔 @rowzanehnashr
https://goo.gl/Zn38Hh
📚#تازه_های_نشر
.
📖
مهدی ابراهیمیلامع، کارشناس ارشد رشتهی پژوهش هنر، بیش از پانزده سال است که در زمینهی داستاننویسی، پژوهش و نقد ادبی فعالیت مستمر و مستقل داشته است. از این نویسنده تا کنون چند کتاب داستانی و بیش از پنجاه نقد و مقالهی تخصصی در مجلات معتبر ادبی به چاپ رسیده است. مجموعه داستان نیمهی تاریک و نیمهی روشن، واپسین اثر نویسنده است که با نگاهی نو به زبان فارسی، فرهنگ بومی ایران و روابط و دغدغههای انسانی، بر بستری از واقعیت و خیالِ ملموس به نگارش در آمده است.
حس میکردم بزرگ شدهام؛ جس میکردم چشمِ سومی در آوردهام که به کمک آن میتوانم هیولای نادیدنی درونم را ببینم و با او گلاویز شوم؛ حس میکردم برای یکبار هم که شده میخواهم با خودم روراست باشم و پس از سالها خویستنداری، بیزاریآم را از هر آنچه که زندگیام را به گند کشیده بود آشکار کنم... (از متن کتاب)
نام کتاب: نیمهی تاریک نیمهی روشن
نویسنده: مهدی ابراهیمیلامع
قطع: جیبی
چاپ اول: 1398
تعداد صفحات : 156
قیمت: 22000 تومان
#داستان #داستان_کوتاه #داستان_فارسی
🛒برای خرید اینترنتی کتاب اینجا کلیک کنید
.
📖
مهدی ابراهیمیلامع، کارشناس ارشد رشتهی پژوهش هنر، بیش از پانزده سال است که در زمینهی داستاننویسی، پژوهش و نقد ادبی فعالیت مستمر و مستقل داشته است. از این نویسنده تا کنون چند کتاب داستانی و بیش از پنجاه نقد و مقالهی تخصصی در مجلات معتبر ادبی به چاپ رسیده است. مجموعه داستان نیمهی تاریک و نیمهی روشن، واپسین اثر نویسنده است که با نگاهی نو به زبان فارسی، فرهنگ بومی ایران و روابط و دغدغههای انسانی، بر بستری از واقعیت و خیالِ ملموس به نگارش در آمده است.
حس میکردم بزرگ شدهام؛ جس میکردم چشمِ سومی در آوردهام که به کمک آن میتوانم هیولای نادیدنی درونم را ببینم و با او گلاویز شوم؛ حس میکردم برای یکبار هم که شده میخواهم با خودم روراست باشم و پس از سالها خویستنداری، بیزاریآم را از هر آنچه که زندگیام را به گند کشیده بود آشکار کنم... (از متن کتاب)
نام کتاب: نیمهی تاریک نیمهی روشن
نویسنده: مهدی ابراهیمیلامع
قطع: جیبی
چاپ اول: 1398
تعداد صفحات : 156
قیمت: 22000 تومان
#داستان #داستان_کوتاه #داستان_فارسی
🛒برای خرید اینترنتی کتاب اینجا کلیک کنید
Telegraph
انتشارات روزنه
📚#تازه_های_نشر . 📖 مهدی ابراهیمیلامع، کارشناس ارشد رشتهی پژوهش هنر، بیش از پانزده سال است که در زمینهی داستاننویسی، پژوهش و نقد ادبی فعالیت مستمر و مستقل داشته است. از این نویسنده تا کنون چند کتاب داستانی و بیش از پنجاه نقد و مقالهی تخصصی در مجلات معتبر…
انتشارات روزنه
📚
.
#تازه_های_نشر
مظفر گلوی تو را سفت نگه میدارد. اکبر پاهایت را. با چشمهای سیاهت حتی تا لحظات آخر هم به من زل میزنی. از بین این همه آدم چرا به من کینه داری؟ گمانم هیچ ابزاری نتواند شدت سیاهی این چشمها را دقیق بسنجد. مظفر زیر لب بسمالله میگوید و کارد را به گلویت میکشد. تا چند ثانیه هنوز خرخر میکنی. اکبر پاهایت را راها میکند تا برای خودت هرچقدر خواستی دست و پا بزنی. چشمهایت سیاهی خود را دارند، اما دیگر شفاف و تیز نیستند. نفس عمیقی میکشم. از شر چشمهای سیاهت خلاص شدم. پروانه تو را نذر حاجاتش کرده. میتوانست از محتشم اسماعیل حاجاتش را درخواست کند. بدون خونریزی و صرف پول. اما از آنجایی که همیشه فانوس بهدست در تاریکی، هر کجا که مظفر گفته او هم رفته، پس اینبار هم دعایش را با این روش به درگاه خدای خودش میخواند.
نام کتاب: چرا تاریکی را خدای خود نکنم؟
نویسنده: معصومه جعفری
قطع: رقعی
چاپ : اول
تعداد صفحات: 122
قیمت: 39500 تومان
#انتشارات_روزنه #نشر_روزنه
#داستان #داستان_فارسی #داستان_کوتاه
#کتاب_خوب_بخوانیم #پیشنهاد_کتاب
#کسی_تنهاست_که_کتاب_نمیخواند
🛒برای خرید اینترنتی کتاب👈 اینجا👉 کلیک کنید
☎️02188853730
🌍 www.rowzanehnashr.com
instagram: rowzanehnashr
📚
.
#تازه_های_نشر
مظفر گلوی تو را سفت نگه میدارد. اکبر پاهایت را. با چشمهای سیاهت حتی تا لحظات آخر هم به من زل میزنی. از بین این همه آدم چرا به من کینه داری؟ گمانم هیچ ابزاری نتواند شدت سیاهی این چشمها را دقیق بسنجد. مظفر زیر لب بسمالله میگوید و کارد را به گلویت میکشد. تا چند ثانیه هنوز خرخر میکنی. اکبر پاهایت را راها میکند تا برای خودت هرچقدر خواستی دست و پا بزنی. چشمهایت سیاهی خود را دارند، اما دیگر شفاف و تیز نیستند. نفس عمیقی میکشم. از شر چشمهای سیاهت خلاص شدم. پروانه تو را نذر حاجاتش کرده. میتوانست از محتشم اسماعیل حاجاتش را درخواست کند. بدون خونریزی و صرف پول. اما از آنجایی که همیشه فانوس بهدست در تاریکی، هر کجا که مظفر گفته او هم رفته، پس اینبار هم دعایش را با این روش به درگاه خدای خودش میخواند.
نام کتاب: چرا تاریکی را خدای خود نکنم؟
نویسنده: معصومه جعفری
قطع: رقعی
چاپ : اول
تعداد صفحات: 122
قیمت: 39500 تومان
#انتشارات_روزنه #نشر_روزنه
#داستان #داستان_فارسی #داستان_کوتاه
#کتاب_خوب_بخوانیم #پیشنهاد_کتاب
#کسی_تنهاست_که_کتاب_نمیخواند
🛒برای خرید اینترنتی کتاب👈 اینجا👉 کلیک کنید
☎️02188853730
🌍 www.rowzanehnashr.com
instagram: rowzanehnashr
Telegraph
انتشارات روزنه
انتشارات روزنه 📚 . #تازه_های_نشر مظفر گلوی تو را سفت نگه میدارد. اکبر پاهایت را. با چشمهای سیاهت حتی تا لحظات آخر هم به من زل میزنی. از بین این همه آدم چرا به من کینه داری؟ گمانم هیچ ابزاری نتواند شدت سیاهی این چشمها را دقیق بسنجد. مظفر زیر لب بسمالله…
انتشارات روزنه
📚
.
#تازه_های_نشر
چهرهی خندان بهمن را دید که برای او دست تکان داد، جمشید را دید که وقتی تیشتر اپوش را شکست داد، بر زانو افتاد و خدای را سجده کرد. پیرزن را دید که رقصان به میدان ده دوید و فریاد زد: «شهرزادکم، شهرزادکم!» مارهای ضحاک را دید که از صدای کوبش گرزها و شمشیرها در نبرد اپوش و تیشتر، گوشهی تالارهایشان کز کردهاند
نام کتاب: آخرین شهرزاد
نویسنده: سوگل خلخالیان
قطع: جیبی
چاپ : اول
تعداد صفحات: 136
قیمت: 35000 تومان
#انتشارات_روزنه #نشر_روزنه
#داستان #داستان_فارسی
#کتاب_خوب_بخوانیم #پیشنهاد_کتاب
#کسی_تنهاست_که_کتاب_نمیخواند
🛒برای خرید اینترنتی کتاب اینجا کلیک کنید
☎️02188853730
🌍 www.rowzanehnashr.com
instagram: rowzanehnashr
📚
.
#تازه_های_نشر
چهرهی خندان بهمن را دید که برای او دست تکان داد، جمشید را دید که وقتی تیشتر اپوش را شکست داد، بر زانو افتاد و خدای را سجده کرد. پیرزن را دید که رقصان به میدان ده دوید و فریاد زد: «شهرزادکم، شهرزادکم!» مارهای ضحاک را دید که از صدای کوبش گرزها و شمشیرها در نبرد اپوش و تیشتر، گوشهی تالارهایشان کز کردهاند
نام کتاب: آخرین شهرزاد
نویسنده: سوگل خلخالیان
قطع: جیبی
چاپ : اول
تعداد صفحات: 136
قیمت: 35000 تومان
#انتشارات_روزنه #نشر_روزنه
#داستان #داستان_فارسی
#کتاب_خوب_بخوانیم #پیشنهاد_کتاب
#کسی_تنهاست_که_کتاب_نمیخواند
🛒برای خرید اینترنتی کتاب اینجا کلیک کنید
☎️02188853730
🌍 www.rowzanehnashr.com
instagram: rowzanehnashr
Telegraph
انتشارات روزنه
Hadi Ad, [۱۳.۰۷.۲۱ ۱۱:۲۵] انتشارات روزنه 📚 . #تازه_های_نشر چهرهی خندان بهمن را دید که برای او دست تکان داد، جمشید را دید که وقتی تیشتر اپوش را شکست داد، بر زانو افتاد و خدای را سجده کرد. پیرزن را دید که رقصان به میدان ده دوید و فریاد زد: «شهرزادکم، شهرزادکم!»…