هادی گفت از وقتی برگشته ایم ایران ، مدام در تلاش و تلاطم بوده ایم و تو بیشتر . گفت این روزها مدام اخبار بد شنیده ایم و دلمان گرفته و تو بیشتر . گفت اغلب دل نگران چیزی بوده ایم و تو بیشتر... گفت : برایت کاری کرده ام! هرچند کوچک عزیزم اما می دانم که حالت را عوض می کند و خستگی ات را کمتر. این ها را گفت و از توی کلاه شعبده بازیش بلیط نمایشنامه خوانی #روز_می گذرد #محمد_رحمانیان را گذاشت توی دستم. بلیط یکنفره؟! پس خودت چی؟ گفت : من می مانم با پسرانمان تا تو بی دغدغه و آسوده در جا و مکانی که دوستش داری، کمی خوشحال تر باشی .
عیش ازین بالاتر!
نمایش #افرا را به کارگردانی خود استاد #بهرام_بیضایی به وقت بودنش، دیده بودم و می دانستم این متن حتی نمایشنامه خوانی اش هم آموزنده و لذت بخش است به خصوص با اجرای بازیگرانی که کار اغلبشان را دوست داشتم. پس به انتظار ماندم تا روز موعود! روزها گذشتند و شنبه آمد!
مثل سایر تماشاگران به موقع رسیدیم و روی صندلی هایمان به انتظار نشستیم و روبرویمان هم نمایشنامه خوانان بر جایگاهشان نشسته بودند تا ساعت از ۷ گذشت. آن روبرو آن ها خاموش به ما می نگریستند و ما پرسان و بیقرار به روبرو نگاه می کردیم. به آن ها. داشت دیر می شد!
دیر شد و اجرا آغاز نشد و به جایش آقای کارگردان آمد روی صحنه. آمد و وروبرویمان ایستاد و بین ما و آن ها فاصله انداخت. دهان باز نکرده فهمیدیم خبری شده است و خبری هم بود . خبری که بد بود . اجرایی که قرار نبود اجرا شود و اجازه ای که دیگر قرار نبود صادر شود و عیشی که دیگر نبود و کیفی که کوفت شده بود و عشقی که بغض شده بود و ریخته بود توی چشم و دل ما و آن آقای روبرویی مان و آن های پشت سرش که نمی دانستند حالا باید به کجا نگاه کنند تا عشق و امید اشک شده توی چشمشان و فریاد خفه شده توی گلویشان را ما نبینیم و بیش ازین از آینده ی تاتر کشورمان نترسیم.
برگشتم خانه . چطورش را اصلا یادم نیست . تار بود همه جا. هادی پرسید؟ نپرسید ! فهمید حالم بهتر نشده، خستگی ام کمتر نشده و... امیدم برای ماندن در وطنم بیشتر نشده، که ... به فنا رفت!
تنها خوشحالی ام اینست که چه خوب پسرانم کوچکند و هنوز لازم نیست برایشان توضیح بدهم چرا هنرمند و هنردوست در زادگاهشان محترم شمرده نمی شود و در کل هنر از هر نوعش با اینکه ماهیتی شهودی، خلاق و رها از قید و بند دارد، اسیر مجوز و سانسور و چارچوبی متحجر و سودجوست؟! این شنبه که خوش نگذشت. امان از شنبه های پیش رو... نوشین غریب دوست
اسفند۱۳۹۶
#افرا
#هنر
#هنر_نمایش
https://www.instagram.com/p/BgTAkyAHxYz/?igshid=3dby38b8bndj
عیش ازین بالاتر!
نمایش #افرا را به کارگردانی خود استاد #بهرام_بیضایی به وقت بودنش، دیده بودم و می دانستم این متن حتی نمایشنامه خوانی اش هم آموزنده و لذت بخش است به خصوص با اجرای بازیگرانی که کار اغلبشان را دوست داشتم. پس به انتظار ماندم تا روز موعود! روزها گذشتند و شنبه آمد!
مثل سایر تماشاگران به موقع رسیدیم و روی صندلی هایمان به انتظار نشستیم و روبرویمان هم نمایشنامه خوانان بر جایگاهشان نشسته بودند تا ساعت از ۷ گذشت. آن روبرو آن ها خاموش به ما می نگریستند و ما پرسان و بیقرار به روبرو نگاه می کردیم. به آن ها. داشت دیر می شد!
دیر شد و اجرا آغاز نشد و به جایش آقای کارگردان آمد روی صحنه. آمد و وروبرویمان ایستاد و بین ما و آن ها فاصله انداخت. دهان باز نکرده فهمیدیم خبری شده است و خبری هم بود . خبری که بد بود . اجرایی که قرار نبود اجرا شود و اجازه ای که دیگر قرار نبود صادر شود و عیشی که دیگر نبود و کیفی که کوفت شده بود و عشقی که بغض شده بود و ریخته بود توی چشم و دل ما و آن آقای روبرویی مان و آن های پشت سرش که نمی دانستند حالا باید به کجا نگاه کنند تا عشق و امید اشک شده توی چشمشان و فریاد خفه شده توی گلویشان را ما نبینیم و بیش ازین از آینده ی تاتر کشورمان نترسیم.
برگشتم خانه . چطورش را اصلا یادم نیست . تار بود همه جا. هادی پرسید؟ نپرسید ! فهمید حالم بهتر نشده، خستگی ام کمتر نشده و... امیدم برای ماندن در وطنم بیشتر نشده، که ... به فنا رفت!
تنها خوشحالی ام اینست که چه خوب پسرانم کوچکند و هنوز لازم نیست برایشان توضیح بدهم چرا هنرمند و هنردوست در زادگاهشان محترم شمرده نمی شود و در کل هنر از هر نوعش با اینکه ماهیتی شهودی، خلاق و رها از قید و بند دارد، اسیر مجوز و سانسور و چارچوبی متحجر و سودجوست؟! این شنبه که خوش نگذشت. امان از شنبه های پیش رو... نوشین غریب دوست
اسفند۱۳۹۶
#افرا
#هنر
#هنر_نمایش
https://www.instagram.com/p/BgTAkyAHxYz/?igshid=3dby38b8bndj
Instagram
ویروس کرونا این روزا به موضوعی داغ و منبعی برای ایجاد استرس و اضطراب تبدیل شده. تقریباً در تمامی شبکه های اجتماعی واخبار داخلی و خارجی صحبت از این موجود ذره بینیِ نادیدنی میشه که حالا بیشتر از یه غول بی شاخ و دم ، لرزه بر جان و روح مردم میندازه.
من تا به امروز خیال نوشتن دربارهش رو نداشتم نه به دلیل کم اهمیت بودن موضوع بلکه به این دلیل که به قدر کافی از کرونا مطلب گفته و نوشته شده که به نظرم مهم ترین شون دستورالعمل های مواجهه و پیشگیری ازاون و شامل دو راهکار مهمه: یکی دست شستن به شیوه درست و مکرر حدود ۲۰ ثانیه
و دوم در صورت بروز علائمناخوشی، ماندن در منزل، استفاده از ماسک و اجتناب از روبوسی و دست دادنه اما اونچه که فکر می کنم ازش کم صحبت شده نحوه مدیریت کردن استرس و اضطرابیه که به گمانم میتونه از خود ویروس کرونا خطرناک تر حتی کشنده تر باشه.
دوستان عزیزم اول اینکه لازمه بدونیم استرس به خودی خود چیز بدی نیست حتی گاهی لازمه!
مثلن وقتی امتحان داریم استرس، ما رو وادار میکنه تا درس بخونیم و برای اینکه نمره قبولی بگیریم برنامه ریزی کنیم و از زمان مون درست استفاده کنیم. اما استرس وقتی بیش از اندازه ، غیرواقع بینانه و تحریف شده باشه می تونه به شدت روی ما تاثیر منفی بذاره: یکی اثر منفی روی جسم ودیگه اثر منفی روی روان ما.
استرس بالا و منفی می تونه توان و قدرت سیستم ایمنی بدن مارو به شدت کاهش بده، هر چه ما به ترس و نگرانی هامون دامن بزنیم در واقع داریم با دست خودمون و به طور عمد بدن و جسم خودمون رو ضعیف می کنیم و قدرت مواجههی بدن مون رو برای مقابله با ویروس و بیماری کم تر می کنیم.
از طرفی استرس بالا و منفی روی روان ما هم اثرات مخربی میذاره، ما رو به شدت تحریک پذیر، بدبین و منفی نگر و گوش بزنگ میکنه و نتیجه ش اینه که روی رفتار مفید و عملکرد مثبت ما اثر منفی میزاره. یعنی به جای اینکه ما روی دست شستن مکرر و اجتناب از حضور در اماکن عمومی تمرکز کنیم به جاش، مدام دست به گوشی هستیم و داریم اخبار منفی و ترسناک مربوط به کرونا رو دنبال می کنیم. نتیجه منفی دیگه این حالت افسردگی و نا امیدی از زندگیه که دنیا رو برامون تیره و تار میکنه.
در پست بعد چندتا راهکار رو باهم دنبال می کنیم که انشالله حالمون رو بهتر کنه.
#نوشین_غریب_دوست
#ویروس_کرونا
#کرونا
#استرس
#اضطراب #اضطراب_بیماری
#اخبار_کذب را دنبال نکنیم #نترس #هنر_شاد_زیستن #امید #تلاش
https://www.instagram.com/p/B9ACs9HJRpj/?igshid=1twpjideg4k0v
من تا به امروز خیال نوشتن دربارهش رو نداشتم نه به دلیل کم اهمیت بودن موضوع بلکه به این دلیل که به قدر کافی از کرونا مطلب گفته و نوشته شده که به نظرم مهم ترین شون دستورالعمل های مواجهه و پیشگیری ازاون و شامل دو راهکار مهمه: یکی دست شستن به شیوه درست و مکرر حدود ۲۰ ثانیه
و دوم در صورت بروز علائمناخوشی، ماندن در منزل، استفاده از ماسک و اجتناب از روبوسی و دست دادنه اما اونچه که فکر می کنم ازش کم صحبت شده نحوه مدیریت کردن استرس و اضطرابیه که به گمانم میتونه از خود ویروس کرونا خطرناک تر حتی کشنده تر باشه.
دوستان عزیزم اول اینکه لازمه بدونیم استرس به خودی خود چیز بدی نیست حتی گاهی لازمه!
مثلن وقتی امتحان داریم استرس، ما رو وادار میکنه تا درس بخونیم و برای اینکه نمره قبولی بگیریم برنامه ریزی کنیم و از زمان مون درست استفاده کنیم. اما استرس وقتی بیش از اندازه ، غیرواقع بینانه و تحریف شده باشه می تونه به شدت روی ما تاثیر منفی بذاره: یکی اثر منفی روی جسم ودیگه اثر منفی روی روان ما.
استرس بالا و منفی می تونه توان و قدرت سیستم ایمنی بدن مارو به شدت کاهش بده، هر چه ما به ترس و نگرانی هامون دامن بزنیم در واقع داریم با دست خودمون و به طور عمد بدن و جسم خودمون رو ضعیف می کنیم و قدرت مواجههی بدن مون رو برای مقابله با ویروس و بیماری کم تر می کنیم.
از طرفی استرس بالا و منفی روی روان ما هم اثرات مخربی میذاره، ما رو به شدت تحریک پذیر، بدبین و منفی نگر و گوش بزنگ میکنه و نتیجه ش اینه که روی رفتار مفید و عملکرد مثبت ما اثر منفی میزاره. یعنی به جای اینکه ما روی دست شستن مکرر و اجتناب از حضور در اماکن عمومی تمرکز کنیم به جاش، مدام دست به گوشی هستیم و داریم اخبار منفی و ترسناک مربوط به کرونا رو دنبال می کنیم. نتیجه منفی دیگه این حالت افسردگی و نا امیدی از زندگیه که دنیا رو برامون تیره و تار میکنه.
در پست بعد چندتا راهکار رو باهم دنبال می کنیم که انشالله حالمون رو بهتر کنه.
#نوشین_غریب_دوست
#ویروس_کرونا
#کرونا
#استرس
#اضطراب #اضطراب_بیماری
#اخبار_کذب را دنبال نکنیم #نترس #هنر_شاد_زیستن #امید #تلاش
https://www.instagram.com/p/B9ACs9HJRpj/?igshid=1twpjideg4k0v
Instagram
nooshin.gharibdoost.offical
ویروس کرونا این روزا به موضوعی داغ و منبعی برای ایجاد استرس و اضطراب تبدیل شده. تقریباً در تمامی شبکه های اجتماعی واخبار داخلی و خارجی صحبت از این موجود ذره بینیِ نادیدنی میشه که حالا بیشتر از یه غول بی شاخ و دم ، لرزه بر جان و روح مردم میندازه. من تا به…
دختر دانش آموزی صورتی زشت داشت.
روز اولی که به مدرسه آمد، هیچ دختری حاضر نبود کنار او بنشیند.
نقطه مقابل او دختر زیبارویی بود که مورد توجه همه قرار داشت. او در همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید:
میدونی زشت ترین دختر این کلاسی؟
یک دفعه کلاس از خنده ترکید.
بعضی ها هم اغراق آمیزتر می خندیدند.
اما تازه وارد با نگاهی مملو از مهربانی و عشق در جوابش جمله ای گفت که موجب شد در همان روز اول، احترام ویژه ای درمیان همه و از جمله من پیدا کند. دختر زشت گفت:
اما بر عکس من، تو بسیار زیبا و جذاب هستی.
او با همین یک جمله نشان داد که قابل اطمینان ترین فردی است که می توان به او اعتماد کرد و کار به جایی رسید که برای اردوی آخر هفته همه می خواستند با او هم گروه باشند.
او برای هر کسی نام مناسبی انتخاب کرده بود. به یکی میگفت چشم عسلی و به یکی ابرو کمانی و ... .
به یکی از دبیران لقب خوش اخلاق ترین معلم دنیا و به مستخدم مدرسه، محبوب ترین یاور دانش آموزان را داده بود .
آری ویژگی برجسته او در تعریف و تمجید هایش از دیگران این بود که واقعاً به حرف هایش ایمان داشت و دقیقاً به جنبه های مثبت فرد اشاره می کرد.
مثلاً به من می گفت بزرگترین نویسنده دنیا و به خواهرم می گفت بهترین آشپز دنیا! و حق هم داشت.
آشپزی خواهرم حرف نداشت و من از این تعجب کرده بودم که او توی هفته اول چگونه این را فهمیده بود
سالها بعد وقتی او به عنوان شهردار شهر کوچک ما انتخاب شده بود به دیدنش رفتم و بدون توجه به صورت ظاهریاش احساس کردم شدیداً به او علاقه مندم.
پنج سال پیش وقتی برای خواستگاری اش رفتم، دلیل علاقه ام را جذابیت سحر آمیزش میدانستم.
و او با همان سادگی و وقار همیشگی اش گفت:
برای دیدن جذابیت یک چیز، باید قبل از آن جذاب بود!
در حال حاضر من از او یک دختر سه ساله دارم. دخترم بسیار زیباست و همه از زیبایی صورتش در حیرتند
روزی مادرم از همسرم سؤال کرد که راز زیبایی دخترمان در چیست؟
همسرم جواب داد: من زیبایی چهره دخترم را مدیون خانواده پدری او هستم.
و مادرم روز بعد نیمی از دارایی خانواده را به ما بخشید.
داستانی منتسب به تئودور #داستایوفسکی
#یک_فنجان_آگاهی
#داستان_آموزنده
#عزت_نفس
#اعتماد_به_نفس
#هنر_خوب_دیدن
#زاویه_دید
#خودباوری
پ.ن. نقاشی از موزه هنرهای زشت یا Museum Of Bad Art
https://www.instagram.com/p/CV9b10GLXUu/?utm_medium=share_sheet
روز اولی که به مدرسه آمد، هیچ دختری حاضر نبود کنار او بنشیند.
نقطه مقابل او دختر زیبارویی بود که مورد توجه همه قرار داشت. او در همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید:
میدونی زشت ترین دختر این کلاسی؟
یک دفعه کلاس از خنده ترکید.
بعضی ها هم اغراق آمیزتر می خندیدند.
اما تازه وارد با نگاهی مملو از مهربانی و عشق در جوابش جمله ای گفت که موجب شد در همان روز اول، احترام ویژه ای درمیان همه و از جمله من پیدا کند. دختر زشت گفت:
اما بر عکس من، تو بسیار زیبا و جذاب هستی.
او با همین یک جمله نشان داد که قابل اطمینان ترین فردی است که می توان به او اعتماد کرد و کار به جایی رسید که برای اردوی آخر هفته همه می خواستند با او هم گروه باشند.
او برای هر کسی نام مناسبی انتخاب کرده بود. به یکی میگفت چشم عسلی و به یکی ابرو کمانی و ... .
به یکی از دبیران لقب خوش اخلاق ترین معلم دنیا و به مستخدم مدرسه، محبوب ترین یاور دانش آموزان را داده بود .
آری ویژگی برجسته او در تعریف و تمجید هایش از دیگران این بود که واقعاً به حرف هایش ایمان داشت و دقیقاً به جنبه های مثبت فرد اشاره می کرد.
مثلاً به من می گفت بزرگترین نویسنده دنیا و به خواهرم می گفت بهترین آشپز دنیا! و حق هم داشت.
آشپزی خواهرم حرف نداشت و من از این تعجب کرده بودم که او توی هفته اول چگونه این را فهمیده بود
سالها بعد وقتی او به عنوان شهردار شهر کوچک ما انتخاب شده بود به دیدنش رفتم و بدون توجه به صورت ظاهریاش احساس کردم شدیداً به او علاقه مندم.
پنج سال پیش وقتی برای خواستگاری اش رفتم، دلیل علاقه ام را جذابیت سحر آمیزش میدانستم.
و او با همان سادگی و وقار همیشگی اش گفت:
برای دیدن جذابیت یک چیز، باید قبل از آن جذاب بود!
در حال حاضر من از او یک دختر سه ساله دارم. دخترم بسیار زیباست و همه از زیبایی صورتش در حیرتند
روزی مادرم از همسرم سؤال کرد که راز زیبایی دخترمان در چیست؟
همسرم جواب داد: من زیبایی چهره دخترم را مدیون خانواده پدری او هستم.
و مادرم روز بعد نیمی از دارایی خانواده را به ما بخشید.
داستانی منتسب به تئودور #داستایوفسکی
#یک_فنجان_آگاهی
#داستان_آموزنده
#عزت_نفس
#اعتماد_به_نفس
#هنر_خوب_دیدن
#زاویه_دید
#خودباوری
پ.ن. نقاشی از موزه هنرهای زشت یا Museum Of Bad Art
https://www.instagram.com/p/CV9b10GLXUu/?utm_medium=share_sheet
به بهانه August 19 روز جهانی عکاسی
عکس ها شگفت انگیزند!
چون می تونن تخیل ما رو قلقلک بدن و وادارمون کنن تا ازشون قصه بسازیم.
عکس ها میتونن اشک ما رو دربیارن یا مارو بخندونن.
گاهی عکس ها تاریخ رو ثبت می کنن و گاهی طبیعت رو پیش چشممون میارن، به همون زیبایی و بکری!
و اینروزها عکس ها می تونن واقعیت رو تاحد زیادی تحریف شده به ما نشون بدن.
عکس های فتوشاپ شده از پوست و هیکل های فیک و تفریحات قسطی و بغل های نمایشی، قادرن حسرت ما رو نشونه بگیرن و چه بسا رفتارهای بعدی ما رو کنترل کنن.
عکس ها خاموشن اما میتونن در ذهن ما صدا تولید کنن!
عکس ها می تونن طیف متنوعی از احساسات مثبت و منفی رو در ما تولید کنن و ماهیت هر هنر خلاقانهای همینه!
خوبه که حواسمون بیشتر به شناخت و درک این حس ها باشه!
روز جهانی عکاسی مبارک🌿
#یک_فنجان_آگاهی
#نوشین_غریب_دوست
#روز_عکاس
#احساسات
#هنر_عکاسی
Photo no1 by: Rachel Sela, Sweden,
1st Place, Photographer of the Year. Anti-social Distancing.
Photo no2 by: Mitchell Lewis is a National Geographic award-winning nature photographer.
Photo no3 by: nooshin
https://www.instagram.com/p/Chcylh3OaJX/?igshid=MDJmNzVkMjY=
عکس ها شگفت انگیزند!
چون می تونن تخیل ما رو قلقلک بدن و وادارمون کنن تا ازشون قصه بسازیم.
عکس ها میتونن اشک ما رو دربیارن یا مارو بخندونن.
گاهی عکس ها تاریخ رو ثبت می کنن و گاهی طبیعت رو پیش چشممون میارن، به همون زیبایی و بکری!
و اینروزها عکس ها می تونن واقعیت رو تاحد زیادی تحریف شده به ما نشون بدن.
عکس های فتوشاپ شده از پوست و هیکل های فیک و تفریحات قسطی و بغل های نمایشی، قادرن حسرت ما رو نشونه بگیرن و چه بسا رفتارهای بعدی ما رو کنترل کنن.
عکس ها خاموشن اما میتونن در ذهن ما صدا تولید کنن!
عکس ها می تونن طیف متنوعی از احساسات مثبت و منفی رو در ما تولید کنن و ماهیت هر هنر خلاقانهای همینه!
خوبه که حواسمون بیشتر به شناخت و درک این حس ها باشه!
روز جهانی عکاسی مبارک🌿
#یک_فنجان_آگاهی
#نوشین_غریب_دوست
#روز_عکاس
#احساسات
#هنر_عکاسی
Photo no1 by: Rachel Sela, Sweden,
1st Place, Photographer of the Year. Anti-social Distancing.
Photo no2 by: Mitchell Lewis is a National Geographic award-winning nature photographer.
Photo no3 by: nooshin
https://www.instagram.com/p/Chcylh3OaJX/?igshid=MDJmNzVkMjY=
Instagram
Instagram