بيدارزنى
4.03K subscribers
5.1K photos
1.22K videos
173 files
4.17K links
«بیدارزنی» رسانه‌ای گروهی از کنشگران حقوق زنان است که در زمینه‌ی ارتقای آگاهی جامعه نسبت به برابری جنسیتی و احقاق حقوق زنان فعالیت می‌کنند.

تماس با ما:
@bidarzanitel
ایمیل:
bidarzani@gmail.com
Download Telegram
مادر دیگری از مادران خاوران از میان ما رفت

منصوره بهکیش :
با اندوهی فراوان و قلبی پر از درد و عشقی بی کران، خانم معصومه دانشمند (مادر بیژن بازرگان)، یکی دیگر از مادران شجاع خاوران هم از میان ما رفت.
آخر چگونه، این همه رویای نونهال
نگشوده گل هنوز
ننشسته در بهار
می پژمرد به جان من، و خاک می شود.
آخر چگونه این همه عشاق پر شمار

در عکس دسته جمعی زیر در خانه مادرم، با مادر بازرگان نازنین و مهربان، هفت نفر از عزیزان مان از میان ما رفتند!
یادشان، عشق شان و پایداری شان برای دادخواهی گرامی و پررهرو باد!
منصوره بهکیش

۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹/ ۲ مه ۲۰۲۰
#خاوران

@bidarzani
🔴 بیانیه‌ی جمعی از فرزندان اعدام شدگان دهه شصت و قتل عام تابستان شصت و هفت

در طی چند روز گذشته چندین قبر جدید در محل گورهای دسته‌جمعی #خاوران حفر شده‌اند. این اولین بار نیست که حکومت جمهوری اسلامی تلاش می‌کند بقایای جنایاتش در سال های دهه ۶۰ و قتل‌عام تابستان ۱۳۶۷ را بپوشاند و به فراموشی تاریخ بسپارد.
ما فرزندان اعدامیان سال های دهه ۶۰ و قتل‌عام تابستان ۱۳۶۷ ادامه دهنده همان راهی هستیم که مادران، پدران و همسران دادخواه بیش از ۳۰ سال طی کرده و بسیاری از آنان دیگر در میان ما نیستند. ما تا روشن شدن وضعیت اجساد اعدام شدگان پنهانی سال ۱۳۶۷ هر تغییری در این خاک را محکوم می‌کنیم. پرچم دادخواهی ما تا همیشه برافراشته خواهد بود.

#مادران_دادخواه
👈🏽متن کامل بیانیه به همراه امضاها
@bidarzani
📌نام عزیزان ما را از صفحات تاریخ حذف نكنید!

✍🏽فرزانه راجی

این گونه دست‌اندازیها و محو کردن آثار جنایات پیشین تازگی ندارد، گاه به بهانه «ساماندهی» و گاه به بهانه «کمبود جا». نوشته زیر را شهریور ماه سال ١٣٨٤ نوشتم و پخش کردم، امروز هنوز همانجایم و این بار در اوضاع نابسامان مملکت که همواره برایشان «نعمت» محسوب می‌شود، وقیحانه تر کمر به نابودی نام و نشان عزیزان ما بسته‌اند.
----
ایمیل را كه خواندم دچار اضطراب شدم. جزییات آن را یادم نیست ولی مضمونش این بود كه مسئولین شهرداری و بهشت زهرا تصمیم گرفته‌اند گورستان خاوران را «ساماندهی» كنند. و دقیقا همین «ساماندهی» نگرانم كرد. باید كاری كرد. برای مرده‌ها یا برای زنده‌‌ها؟ نمی‌دانم. فرقی ندارد به هرحال به نظر می‌رسد گاهی مرده‌ها اهمیتشان از زنده‌ها بیشتر می‌شود.
شاید هم ترس از «ارواح» این زنده‌هاست كه عده‌ای را برآن‌داشته خانه‌ی ابدی آن‌ها را «ساماندهی» كنند. بر در هر«خانه»ای سنگی، پلاكی یا نشانی بگذارند و نام صاحب‌خانه را برآن بنویسند. و اگر جا كم آمد چی؟ نمی‌دانم. شاید همین باعث اضطرابم شد. حتما جا كم می‌آید. نمی‌دانم در آن گورستان چندصدمتری یا حداكثر ۱۰۰۰ متری، چند تا سنگ، پلاك یا نشان می‌شود گذاشت.
می‌دانم كه به راحتی می‌توان حق وحقوق مرده‌ها را نادیده گرفت، بویژه اگر كه صاحبی نداشته باشد. پس آن‌ها خیلی هم نگران «ارواح» مردگان نیستند، آن‌چه آن‌ها را نگران كرده زنده‌ها هستند. آن هم نه حق وحقوقشان، بلكه سوالاتشان. و ناتوانی اینان در پاسخ به این سوالات. پاسخ برای آن‌هم كشتار ویا پاسخ برای دفن دسته‌جمعی آن‌ كشته شدگان. مشكل آن‌ها زنده‌ها هستند، نه مرده‌ها. زنده‌ها هستند كه می‌دانند اگر مرده‌اشان را گوربه گور كنند و یا نشان گورش را پاك كنند دیگر پیدایش نخواهند كرد.
به خود گفتم: «خب تو كه تمام این سال‌ها یك بار بیشتر سرخاكش نرفتی، اضطرابت از چیست؟» اضطرابم نه از گور به گور شدن او است و نه از ناپدید شدن قبرش. آن‌چه مرا مضطرب می‌كند ناپدید شدن خودش است، خاطره‌اش است و پاك كردن اسمش از صفحه تاریخ. ومی‌دانم كه اگر بخواهند این كار را بكنند او خودش قادر نیست كاری بكند. تمام بار حفظ این نام به عهده من است. حفظ صفحات و یا حتی كلماتی از تاریخ.
یادم آمد اوایل دهه شصت بود كه تاریخ ایران را می‌خواندم و در هیچ كتابخانه‌ای دولتی و دانشگاهی نتوانستم نشانی از صفحات تاریخ سلسله پهلوی پیدا كنم. تمامی آن صفحات به عیان و با كمال گستاخی و بی‌مسئولیتی از كتاب‌های تاریخ كنده شده بود. مرده‌ها اینطوری حذف می‌شوند و تاریخ به اینگونه ابتر می‌شود و تحریف، بخصوص اگر كه مدعی نداشته باشد. بخصوص كه همه مخالف آن اشخاص و نام‌ها باشند، انگار كسی دلش برای تاریخ نمی‌سوزد!
خب اگر تصمیم بگیرند آن‌جا را دوباره بلدوز بیاندازند واین‌بار چمن بكارند و چندتایی هم سنگ قبر بگذارند، آن‌وقت چه كسی باور خواهد كرد كه فرشید نامی هم در آن گورستان به خاك سپرده شده یا اصلا چه كسی باور خواهد كرد كه او چگونه كشته شده‌؟ شاید هم كسانی بیایند و اساسا وجود چنین كسی در تاریخ را انكار كنند. آن‌وقت چه كسی باور خواهد كرد كه من برادری به نام فرشید داشتم كه روز ۱۷ مهر سال ۶۰، درست ۱۷ روز پس از دستگیری‌اش و حتما بدون محاكمه و دادگاه اعدام شد و هرگز ندانستیم در كدامین كنج و گوشه گورستان #خاوران با لباس‌های خونین برتنش به خاك سپرده شد؟ اضطرابم بخاطر از دست دادن دوباره او بود. بخصوص كه می‌دانستم این بار می‌توانم كاری بكنم و باید بجنبم...

👈🏽مطلب کامل در سایت «زنان ایران جهان»
@bidarzani
🟣 #بیدارزنی: «مادر شریفی» یکی دیگر از مادران دادخواه خاوران درگذشت، کسی که تا آخرین لحظه‌ی عمر بر ضرورت دادخواهی ایمان داشت.

فرزین شریفی، ۲۶ ساله، یکی از هزاران بازداشت شده‌ی ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ بود. سرکوب این روز با بیش از ۱۰۰ کشته در خیابان، بازداشت و اعدام قریب به ۶۰۰ نفر از معترضان و پیوند آن با موج دوم اعدام مخالفین در مهر ماه ۱۳۶۰ است.

طی ۲۴ ساعت گذشته، کاربران و خانواده‌های دادخواه این سالیان با هشتگ #خاوران_حافظه‌_تاریخی به روایت مکتوب دادخواهی و ضرورت حفظ خاوران به عنوان سندی از سرکوب و مقاومتِ توامان شدند. این مادران، نخستین پرچم‌داران استقامت، در روزهای انکار و پنهان‌کاری حاکمیت در قبال گورهای گمنام فرزندان خود بودند. کسانی که روشنایی مبارزه‌شان در دست دیگر مادران پارک لاله، مادران صلح، مادران آبان‌ماه و مجموع مادران دادخواه این سالیان قرار گرفته است.

#مادران_دادخواه
#نه_می‌بخشیم_نه_فراموش_می‌کنیم

@bidarzani
🟣 افسانه راجی، هنرمندی پر تلاش از خانواده‌های خاوران از میان ما رفت

✍🏽 منصوره بهکیش

از متن: با خواهرش فرزانه راجی از سال‌ها پیش دوست بودم و از این همه درد و رنجی که به ما و خانواده‌های ما دادند و تن و جان ما را لرزاندند و به شدت زخمی‌مان کردند، بارها درد دل کردیم و گفتیم و شنیدیم و گاه با هم خشمگین شدیم و گاه با تلخی اشک ریختیم که با ما چه کردند و حق ما از زندگی چیست و کی این همه درد پایان می‌یابد.

«فرزانه راجی در پاسخ به یکی از پرسش‌های #مادران_پارک_لاله ایران در سال ۹۲ این‌گونه گفت:

«پرسش: چه افرادی از خانواده شما مستقیم یا غیر مستقیم قربانی خشونت دولتی شده‌اند؟ این خشونت‌ها چه تاثیری بر زندگی شما و خانواده شما داشته است؟

پاسخ: همسر من در خرداد ۶۰ در شهر اصفهان دستگیر و در ۶ شهریور همان سال زیر شکنجه کشته شد. پس از اعدام همسرم من مخفی شدم. اول مهر همان سال (۶۰) تقریبا تمامی خانواده‌ام (۴ برادر، یک خواهر و مادرم) در یک یورش سپاه و کمیته به خانه پدری و خانه‌‌ی یکی از برادر‌های بزرگم (مجتبی) دستگیر شدند.

مادرم همان روز آزاد شد، خواهر کوچکم که بیمار است (اسکیزوفرن) به همراه برادر کوچکم که فقط ۱۶ سال داشت، چند روز بعد رها شدند.

بزرگترین برادرم سیاوش نیز مجبور شد مدتی مخفی شود. یکی از برادرانم فرشید راجی که در آن زمان ۱۹ سال داشت، ۱۷ مهر (به فاصله ۱۷ روز پس از دستگیری) اعدام شد.

فرزین که زمان شاه نیز (۳ سال) زندانی بود، در دی ماه همان سال، وقتی که ۲۲ سال داشت اعدام شد. برادر بزرگترم (مجتبی) که زمان شاه (۵ سال) زندانی بود و سال ۵۷ آزاد شده بود، آبان ماه همان سال آزاد شد.
من تا سال ۶۹ مخفی زندگی می‌کردم و به ناچار کار و تحصیلم را رها کردم. خرداد سال ۶۹ دستگیر و به سه سال زندان محکوم شدم و در سال ۷۱ از زندان آزاد شدم.

پس از بازگشت به رغم مراجعه برای ادامه تحصیل به من اجازه ادامه تحصیل داده نشد. کارم در آموزش و پرورش را عملا به خاطر فراری بودنم از دست داده بودم و مجبور شدم هر کاری که پیش آمد بکنم تا زندگیم را تامین کنم. من فعلا در تهران زندگی می‌کنم. شغلی ندارم و در خانه به کار ترجمه و نوشتن مشغولم».

این حکومت نه تنها فعالان سیاسی را کشت، بلکه تمام خانواده‌ها را به همراه عزیزان ما کشت و شکنجه کرد. به خانه‌‌ی هر زخم خورده‌ای که وارد شویم، می‌بینیم که چه به حال و روز ما آورده‌اند و می‌آورند. پس از کشته شدن #کیانوش_آسا در سال ۱۳۸۸، حال و روز این خانواده زخم خورده نیز دگرگون شد...

#مادران_دادخواه #خاوران

ادامه‌ی متن در لینک زیر در دسترس است:


https://bit.ly/3iaqX2c


@bidarzani
🟣 امروز شنبه اول شهریورماه ۱۴۰۰، هفته سوم دادگاه «حمید نوری» از عاملان کشتار زندانیان سیاسی ۶۷ در دادگاه مرکزی استکهلم در حال برگزاری است.

در هفته‌های گذشته، محاکمه «حمید نوری» با نام مستعار حمید عباسی، دادیار سابق قوه قضائیه و شکنجه‌گر زندان گوهردشت در دهه شصت، به دلیل دست داشتن در کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت و مشخصاً تابستان سال ۱۳۶۷ آغاز شد. این اولین بار است که طی بیش از سه دهه پس از کشتار جمعی زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷، یکی از متهمان به دست داشتن در این جنایت در دادگاه محاکمه می‌شود. در این دادگاه در مرحله اول ۳۵ شاکی و ۲۵ شاهد که همه از خانواده‌های قربانیان کشتار ۶۷ یا جان به دربردگان بودند، روایت‌های خود را بازگو کردند.

ایرج مصداقی، زندانی سیاسی سابق در دهه ۶۰ و از شاکیان پرونده حمید نوری، در جریان سومین هفته دادگاه، توضیحاتی درباره‌ی روند دادگاه به زمانه می‌دهد.

#جنبش_دادخواهی_ایران
#خاوران #دادخواهی

@RadioZamaneh
@bidarzani

https://t.me/radiozamaneh/83747
بيدارزنى
Photo
🟣 بخشی از گفتگو با «پرستو فروهر» درباره فصل دادخواهی قتل‌های سیاسی پاییز ۷۷


#بیدارزنی : آیا در تمام این سال‌ها شما تجربه مشترکی هم داشتید؟ یعنی جایی بوده که در واقع این پیوند، بین خانواده‌ها یا نهادهایی که در این دوره‌های مختلف برای همین حق دادخواهی ایجاد شدند، برقرار شود؟

___«نهاد نه، ولی ارتباط‌های ارگانیک بسیاری وجود داشته است. در واقع، درد مشترک ما را اینجا و آنجا کنار هم قرار‌ داده است. یادم است که در سالگردهای قتل پدر و مادر من، #مادر_لطفی به عنوان یک چهره درخشان و نیروبخش در جنبش دادخواهی، حاضر بود. از او به عنوان چهره‌ای شاخص نام بردم که یادآور طیف مادران و خانواده‌های #خاوران است. ما همدیگر را در مسیر تلاش برای یادآوری و دادخواهی، پیدا‌ کرده‌ایم، در مناسبت‌های گوناگون.

برای مثال وقتی #مادر_میلانی از دنیا رفت، پروانه میلانی عزیز در خانه‌اش مراسمی گرفت. آن موقع من تهران بودم و وظیفه‌ام بود که در آن جمع باشم. طیف‌های گوناگونی آمده بودند. یعنی این ارتباط بر مبنای همدردی و همدلی بنا و در طی زمان حفظ شده است  جابجا هم باعث همراهی و همدستی شده است. بعد از ما خانواده‌های قربانیان قتل‌های سیاسی پاییز ۷۷، دادخواهانی مانند #اکرم_نقابی، #پروین_فهیمی مادر سهراب، #شهناز_اکملی مادر مصطفی کریم‌بیگی، #گوهر_عشقی مادر ستار بهشتی و … به این جمع‌ها اضافه شدند.

⚪️ درست است که این زنانی که نام بردم، انگشت‌شمارانی هستند از طیف گسترده‌ای ‌از مادران و خانواده‌های قربانیان سرکوب حکومتی، ولی این افراد، چهره‌هایی ‌شدند برای دردی که طیف گسترده‌ای در ‌آن شریک هستند. این چهره‌ها نقش مهمی در رویت‌پذیر کردن ستم و خواست دادخواهی در عرصه اجتماعی ایفا‌ می‌کنند. منتها بایستی همیشه به یاد داشت که اینان تنها خودشان نیستند؛ بلکه مانند همه چهره‌های نمادین، یک طیف را نمایندگی‌ می‌کنند. هم خودشان باید بر این نکته آگاه باشند و هم مایی که با آنها برخورد‌ می‌کنیم باید بدانیم که آنها چهره‌ای از یک جریان هستند نه تنها فرد خودشان».


▪️تصویر اول: شهناز اکملی (مادر مصطفی کریم‌بیگی از کشته‌شدگان ۸۸ و از دادخواهان ۸۸)، منصوره بهکیش (خواهر ۴ برادر و یک خواهر کشته شده در سرکوب دهه ۶۰ و از دادخواهان خاوران)، پرستو فروهر، اکرم نقابی (مادر سعید زینالی از ناپدیدشدگان ۱۸ تیر ۷۸) و … در مراسم مادر میلانی از مادران خاوران


▪️تصویر دوم: گوهر عشقی مادر ستار بهشتی از کشته‌شدگان ۸۸ و پرستو فروهر در سالروز به قتل رسیدن پروانه اسکندری و داریوش فروهر


ادامه‌ی متن در وبسایت بیدارزنی در دسترس است.


@bidarzani
ما از مادران داغدار به مادران آبان و پس از آن به مادران دادخواه تبدیل شدیم
گفتگو با مادران دادخواه آبان ۹۸

کارِ مستندِ درخشانِ گروه بیدارزنی دقیقا نقطه‌ی مقابلِ قربانی‌سازی و ابژه‌‌سازی از #مادران_دادخواه است‌. گفتگوهای ثبت شده بر مسیری پرتو می‌افکند که نمونه‌اش را در سازمان‌دهی مادران میدان مایو در آرژانتین شاهد هستیم. امیدواریم چنین رویکردی در نقضِ منویاتِ #صنعت_حقوق_بشر مستمر باشد و از دلِ زمینِ مبارزه امکان‌های مقاومت/مبارزه را استخراج کند.

به نوبه‌ی خود از گردانندگان سایت بیدارزنی بابت انجام این گفتگوها و مستندسازی‌های فوقِ ارزشمند قدردانی می‌کنیم.



فرازی از سخنان یکی از مادران:

امیدوارم بتوانیم مثل آنها صبور باشیم ولی خب من این صبوری را دوست ندارم. من می‌گویم شاید مادر ۸۸ صبوری کرد که ۹۶ پیش آمد. مادر ۹۶ صبوری کرد که ۹۸ آمد. من دوست ندارم که ما صبوری کنیم و یک سال دیگری بوجود بیاید. من دوست دارم ما فریاد بزنیم تا چند سال دیگر یک مادر مثل من محبوبه نیاید و بشود مادر پژمان و بگوید که من نمی‌دانستم ۹۸ چه خبر بوده. مثل منی که می‌گفتم من ۸۸ و ۹۶ را نمی‌دانستم. وقتی فرزند من کشته شد فهمیدم که چه خبر بوده. من می‌گویم اگر ۸۸ یا ۹۶ مادرها بلند فریاد می‌زدند شاید به گوش من می‌رسید و ۹۸ پیش نمی‌آمد. کاش خانواده‌های ۹۸ آنقدر بلند فریاد بزنند تا هیچ سالی مثل ۹۸ نباشد.


https://bidarzani.com/43831



#آبان_ادامه_دارد #دادخواهی #علیه_فراموشی #علیه_سکوت #خاوران_هنوز_سرخ_است


@Blackfishvoice