نکته ها و نغزهای تربیتی
241 subscribers
31 photos
95 videos
7 files
176 links
من احمد رضا آذربایجانی(آذر)به عنوان یک فعال فرهنگی و پژوهشگر تربیتی پیش تر یادداشت هایی داشتم که در آن به مسایل و موارد تربیتی و حوزه های مرتبط می پرداختم. به نظرم رسید که هم آن یادداشت ها و هم بعضی از جستجو ها و پژوهش هایم را در اینجا به اشتراک بگذارم.
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
علت

🔻 یکی از برنامه های درسی ضروری برای مقاطع پایانی ابتدایی یا آغاز متوسطه، درس علت های چهارگانه ارسطو است.(هنوز در دروس مدرسه گنجانده نشده و خود والدین می توانند آنرا یاد بگیرند و سپس یاد بدهند)
این برنامه درسی شاید در درس تفکر بگنجد ولی حقیقتا یک برنامه درسی میان رشته ای است.
🔻علت های چهارگانه یا علل اربعه ارسطو چیست؟
🔻ارسطو پس از مطالعه ی بسیار به خاطر ذهن فلسفی عظیمی که داشت متوجه شد هر پدیده ای ۴ علت اصلی دارد(البته فلاسفه یا منطق دانانی بوده اند که عامل ها و علت های بیشتری هم بیان کرده اند ولی کمال تقسیم بندی ارسطو را ندارد) این علت ها عبارتند از:
🔻۱. علت مادی
🔻۲. علت صوری
🔻۳. علت فاعلی
🔻۴. علت غایی

برای کوتاه کردن تعاریف از مثال استفاده می‌کنم.

🔻مثلا یک اتومبیل علت مادی دارد، علت مادی،شامل موادی است که اتومبیل را تشکیل داده از فلز و رنگ گرفته تا پلاستیک و شیشه.
🔻علت صوری اتومبیل به صورت و شکل اتومبیل بر می‌گردد. مثلا شکل و صورت اتومبیل ها شامل اتاق و چرخ های زیر آن است. در و پنجره دارند، فرمان و ترمز دارند، بر چرخ ها حرکت می کنند، موتور دارند و..
🔻علت فاعلی اتومبیل مبدع، طراح، مهندس و سازنده اتومبیل است.
و
🔻 علت غایی اتومبیل حمل و نقل و ترابری است.
نقد سوژه ها به روش علت های چهارگانه امکان خوبی برای مرحلۀ تمیز( دوره تمایز) است. انجام این تمرین در این مرحله به عنوان یک پیش سازمان دهنده(یکی از ارکان یادگیری فعال) باعث میشود که از این به بعد شاگردان هر چیزی را که نگاه می کنند همزمان به ماده، ساختار، سازنده و هدف آن نیز توجه کنند. البته این نقادی به چندین تمرین نیازمند است و ما در این مرحله به روابط این علت ها کار نداریم و این روابط در زمان رشد تفکر کودکان در دوره تحلیل و نقد مورد کاوش قرار می گیرد.
#کارگاه_اندیشه
#گفت_و_گو
#بچه_های_تمایز
👌یادداشت زیر را چندین سال قبل در کانال مدرسه گفت و گو گذارده بودم. به نظرم رسید آنرا در اینجا به اشتراک بگذارم.👇
دلیل روابط ما

🔴 مشاهدات دگر خواهی، دگر باشی جنسی و رفتار و گفتارهای دانش آموزان در مدارس پیرامون روابط جنسی موضوعی است که با چاشنی هایی از جنس علم و روشنفکری در این روزها ایجاد مسئله کرده است. به عبارتی پا به پای تحولات در غرب، شاهد ایجاد ذائقه هایی هستیم که ممکن است روانشناسان تربیتی و مشاوران، مربیان و معلمان  ما را با سردرگمی شدیدی روبرو کند. کسانی که درگیر این فرایند( موسوم به  جامعه ی «ال، بی، جی، تی»LBGT) هستند. دلایل دینی را به شدت نقض میکنند و بعضی از افرادی که تحت تاثیر این موضوع بوده اند  ادعا میکنندکه با استدلال و برهان قوی برای واقعی بودن و یا نبودن این ذائقه های جدید قانع میشوند برای همین در ذیل تاملاتی برهانی و استدلالی برای تحلیل موضوع ذکر شده است.
🔷 اینکه مربی تربیتی در مورد روابط بین جنسی چگونه می اندیشد به مدل اندیشه ورزی او اعم از دینی، عقلی و یا علمی او مربوط است. در واقع مربی حرفه ایی بی طرف نیست و برای انتخاب خود حتما لازم است تا برهان، استدلال و توجیه لازم را داشته باشد.
🔸 رابطه ی افراد بشر بر پایه ی عاطفه بنیاد گزارده شده ولی لزوما هر عاطفه ای را نمی شود با رابطه ی جنسی پیوند داد.
🔻 پیرامون مسئله بالا به تأملات زیر توجه کنیم:
✔️ تامل اول:
🔻 روابط را می توانیم به «جانانه» و «تنانه» تقسیم کنیم.
روابطی که بین بدن افراد است را "رابطه ی تنانه" و رابطه ای که بین ذات، روح و فکر و روان افراد است را، "رابطه ی جانانه" اطلاق میکنیم.
خود رابطه ی تنانه را به جسمی و جنسی میشود تقسیم کرد.
✔️ تامل دوم:
🔻 هر رابطه ایی در طبیعت بین دو امر برای تحقق امر سومی است. مثلا رابطه ی روز و شب تحقق زمان است، یا رابطه ی بین سیاهی و سفیدی، تحقق خاکستری است. یا رابطه ی بین زن و مرد تحقق خانواده  و یا کسب آرامش است.
🔻 همانگونه که ذکر شد این رابطه لزوما در طبیعت بین اضداد مطرح است شاید این رابطه ما را به یاد دیالکتیک مادی هگل و مارکس هم بیندازد. مثلا رابطه ی بین منِ امروز و منِ دیروز باید در روابط فرا طبیعت مورد ارزیابی قرار گیرد. رابطه ی دیروز ما و امروز ما به طور طبیعی و ملموس تحقق رشد نیست ولی تلاش انسان خودشناس باعث میشود از رابطه ی دیروز و امروز خود، تجلی و ظهور من نورانی تری را درک کنیم که وجود ما وابسته به او است. به مثال زیر با پاسخ دادن به سوالات و تامل در آن توجه کنید:
آیا نَفَس های دیروز خود را داریم؟
نفَس های آینده خود را چطور؟ اگر آن نَفَس ها را داریم کجا هستند؟
🔻 حالا که فهمیدیم هیج یک از نَفَس های گذشته خود را و همچنین نَفس های آینده خود را نداریم باید بپرسیم آیا نَفَس هایِ حالِ خود را داریم؟
🔻 واقعیت آن است که به محض آمدن هر نفَس که ، سریعا به گذشته می پیوندد، خود حیات مادی ما که وابسته به جانِ ما است از رابطه ی نفَس های گذشته و آینده ی ما است.
✔️ تامل سوم:
🔻 هر فرزندی در صورت طبیعی خودش، ضرورتا و لزوما برآمده از پدر و مادری است، یعنی فرض بدون والدین برای وجود هر فرزندی در عالم طبیعت محال است( اینجا مصداق اعجاز و تولد عیسی مسیح علیه السلام یک استثناء است منتهی با مطالعه ی تامل دوم شاید برای آن نیز برهان عقلی بشود ابراز کرد) این مدعا را حتی با استدراک قلبی و اشراقی نیز میشود واقعیت اش را فهمید به این شکل که خود ما فرزند هستیم، یا فرزند داریم و برآمده از پدر و مادر بوده، یا فرزندمان برآمده از ما( زن و شوهر) هستند و لزوما فرض عقلی و مشاهده علمی برای اثبات آن نیاز نیست.
🔻 فرزند آدمی، ثمره دو رابطه ی جانانه یعنی عاطفی و رابطه ی تنانه یعنی جنسی ( لزوما زن و مرد)بوده است. در عالم طبیعت ممکن است رابطه ی تنانه هم منجر به فرزند شود ولی اینکه، این تولد چقدر امکان رشد و اعتلا دارد به موضوع این یادداشت مربوط نیست.
🔻 خود فرزند، در زبان پارسی یعنی بهترین افزون و یا بالا ترین حاشیه( زند به معنای افزون و حاشیه است و فر به معنای جلال است).
✔️ نتیجه آنکه برای توالد انسانی و بشری لازم است تا رابطه ی تنانه و در کیفیات بالاتر جانانه هم بین دو جنس مخالف زن و مرد وجود داشته باشد.
تامل چهارم:
بقیه مطلب را در اینجا بخوانید.

احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
✔️ تامل چهارم:
  🔻 روابط جانانه و عاطفی شدید بدون وجود رابطه ی تنانه و جنسی هم بوده است که ثمره و تجلی داشته است، مثلا رابطه ی ولی و تحت ولایت مانند رابطه ی پیامبر و اویس قرنی، رابطه ی استاد و شاگردی، یا رابطه ی مرید و مرادی مانند رابطه ی شمس و مولانا. منتهی این تجلی و نتیجه، ملموس و مادی نیست، بلکه از معنی و یا از جنس، محبت قلبی، معرفت و سخن بوده است.
🔻  در این رابطه، لازم نیست که دو جنس مخالف باشند تا مولود معنوی مانند معرفت و سخن داشته باشند، رابطه ی تنانه در این رابطه ملاک نیست و گاه میتواند مولود و فرزند معنوی را تحت الشعاع قرار دهد.
🔻  رابطه ی تنانه برای فرزند و مولود ملموس طبیعی و صرفا در عالم طبیعت است و حتما بین دو جنس متضاد که مکمل هم هستند یعنی زن و مرد معنا دارد.
✔️ تامل پنجم:
🔻 هر رابطه ایی برای جریان و حرکت است چه حرکت افقی و چه حرکت عمودی. مثلا از رابطه ی پای راست و چپ، جریان راه رفتن غرض است. در حقیقت اصلا رابطه ی پای راست با یک پای راست دیگر در اینجا نه آنکه جریان حرکت را رقم نمی زند بلکه مانع حرکت و جریان است. یا رابطه ی معلم و شاگرد برای جریان علم و معرفت است، حالا اگر رابطه ی معلم و معلم برقرار شود ولی یکی از آنها در بعضی جهات شاگرد نشود جریان معرفت و علم ساقط است. رابطه ی شاگرد و شاگرد اگر یکی از آنها یادگیرنده و دیگری یاددهنده نشود جریان معرفت و علم نیست.
🔻 رابطه ی زن با زن و یا رابطه ی مرد با مرد جریان خانواده را رقم نمی زند. ممکن است رابطه ی یک زن با زن دیگر یا رابطه ی دو مرد برای جریان همدلی، تعالی مادی یا معنوی و یا تعلیم و تعلم باشد ولی برچسب خانواده زدن به آن بی معنا است.
در اصل اگر رابطه ای بدون غایت جریان صورت بگیرد گویی فقط توهم رابطه بوده است.
🔻 رابطه برای جریان طبیعی جریان افقی و عرضی است و رابطه برای جریان روح و جان جریان عمودی و طولی است. فرزند ما حاصل رابطه ی ما است. او در عرض ما است ولی تربیت او در طول ما است، یعنی وجود او در طبیعت جریان طبیعی برای تکثیر ما است و زاده ی ما و زیاد بر ما است و بالطبع از ما جدا است ولی تربیت ما جنبه ی معنوی و واقعیتی است که همیشه خواهد بود.

✔️ تامل ششم:
🔻  اگر رابطه ایی به جریان حقیقی و واقعی نینجامد، توهم رابطه است. بعضی از روابط، ظاهر جریان را دارند ولی در حقیقت نزول و سقوط و به زبان ساده، مرگ جریان هستند.
✔️ تامل هفتم:
🔻 رابطه ی واقعی رابطه ای است که جریان آن مداوم باشد، این جریان مداوم در حالت طبیعی به طرف جلو و آینده( افقی) و در حال فراتر به طرف بالا و معنا صورت میگیرد. اگر برای هر رابطه مراقبت لازم صورت نگیرد، آن رابطه دچار توقف شده که اینجا اصطلاح فسق را نیز میتوان برای این راه دادن غیر به رابطه به کار برد. اگر فسق کار خود را بکند ما در یک "شبه رابطه" می افتیم( از این جهت می گوییم شبه رابطه که مداوم بودن برای آن متصور نیستیم و توهم رابطه بوده است).
افتادن در شبه رابطه یعنی افتادن در جریان فساد، فساد برای ظهور و کمال وجود نیست بلکه غایت آن برای نابودی و یا افتادن در دور باطل است.
✔️ تامل هشتم:
🔻 دلایل روابط را به سه قسم میتوان بیان کرد:
۱.  دلیل وابستگی
۲. دلیل همبستگی
۳. دلیل دلبستگی
🔻 رابطه ی طفل شیر خوار به شیر مادر یک نوع «وابستگی» است.
🔻 رابطه ی جوان مستقل با والدین و کمک به انجام کارهای یکدیگر بدون آنکه عادت کردن در بین باشد «همبستگی» است.
🔻 رابطه ی شخص یادگیرنده که ارزش علم و تجربه و مهربانی را میداند با یاددهنده ی دانای با تجربه ی مهربان، رابطه ی «دلبستگی» است.
نوشته های مرا در کانال نکته ها و نغزهای تربیتی بخوانید.
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی (آذر)پژوهشگر علوم تربیتی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پستی برای خودم
واقعیت آن است که وقتی از کارگاه اندیشه فیلم یا تصویر می گیرم لزوما به هدف انتشار آن فکر نمی‌کنم یا لااقل برایم اولویت نیست. اولویت اول من آن است که در صورت لزوم بتوانم از طریق آنها خود ارزیابی کنم.
در بعضی از کارگاه ها و گفت و گو ها به ویژه وقتی ساختارهای فکری اعضا مورد نقد قرار می‌گیرد اعضا در زمان ارزشیابی می گویند که کارگاه امروز خوب نبوده یا چیزی یاد نگرفته اند. قاعدتا من دوست ندارم کارگاه و کلاس من بی ثمر باشد از طرفی آنقدر یادگیرنده هستم که به دنبال عیب و نقصی که باعث چنین وضعیتی شده بگردم.
در چندین تجربه از کارگاه اندیشه متوجه شدم هر وقت در موضوع تفکر مراقبتی وارد شده ام، اعضا لااقل در آن جلسه خیلی راضی نبوده اند این موضوع در افراد بزرگتر حتی بعضا مربیان بارها تکرار شده است.
در مرور ویدیو کارگاه اندیشه متوجه شدم که حداقل دوازده نکته پیرامون فعال بودن، هنجار یابی، همدلی، قدرشناسی و عاطفه به عنوان پنج مولفه اساسی تفکر مراقبتی به صورت مستقیم یا غیر مستقیم بحث و گفت و گو شده است منتهی به دلیل عدم پرداختن جدی به موضوع تفکر مراقبتی در مدرسه، جامعه یا رسانه ها سخنان ما گویی در این زمینه غریب هستند.
این بخش از کارگاه که کمتر در آن گفت و گوی اعضا را می‌بینیم بخشی از درس واره های من در بین گفت و گو ها است. این ویدیو حداقل به من می گوید که پیش سازمان دهنده هایی را برای یادگیری های بعدی فراهم کرده ام.
#کارگاه_اندیشه
#گفت_و_گو
#بچه_های_تحلیل_و_نقد
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فارغ از اینکه در کارگاهی که بخشی از ویدیو آنرا تماشا می کنید من شاهد یکی از جریان‌های ویژه گفت و گو بودم. گفت و گوهایی که به خاطر ملاحظات نمی‌توانم آنها را لااقل الان نشر بدهم و فقط بخشی از آغاز بحث را به اشتراک گذاردم که نکاتی‌ را در مورد آن بیان می‌کنم:
۱. ابتدا به همه اعضا کاغذ و قلمی داده شد و درخواست شد تا سوال یا نظر خاص خود را بنویسند و سپس با قرعه کشی برای بحث انتخاب شود. در نظر داشته باشید اکثریت اعضا این کارگاه با تحلیل و نقد آشنا هستند و برای همین حتما مسایل را به نحوی طرح می‌کنند که قابلیت گفت و گو در آن باشد.
۲. موضوع کارگاه بر این موضوع انتخاب شد که چرا در ایران به دنیا آمدم.
۳. قرار شد برای آنکه همه با موضوع ارتباط برقرار کنند ابتدا بارش فکری صورت گیرد یعنی اعضا در خصوص سوال بدون نگرانی از آنکه سخن آنها در گام اول مورد نقادی قرار گیرد ابراز نظر کنند.
#کارگاه_اندیشه
#گفت_و_گو
با سلام
یادداشت زیر از یک کارگاه اندیشه در چند سال پیش نوشته بودم ولی دیدم با محتوای کارگاه بالا مرتبط بود برای همان آنرا دوباره به اشتراک می گذارم👇👇
♦️🇮🇷هویت ایرانی

🔹من فقط یک گفت و گوی واقعی را برای شما با تغییر چند نام به مشارکت میگذارم. خودتان قضاوت کنید.
🔸در حاشیه یکی از کارگاه های اندیشه اخیر که در مورد پژوهش با اعضاء کار میکنیم وقتی خواستم که هر یک از اعضاء موضوع پژوهشی را برای نقد پیدا کرده و بگویند، یکی از بچه ها، موضوع اش این بود: "تاثیر داشتن هویت ایرانی (ملی) بر افزایش امید به زندگی".

چون قاعده در کارگاه اندیشه فهمیدن است، یکی از بچه ها پرسید:
🔺میشود توضیح دهید "هویت ایرانی" یعنی چه؟و چگونه این "هویت" باعث امید به زندگی میشود؟
▫️یعنی اگر کسی که هویت ایرانی (ملی) دارد، از آن طریق میتواند هم خود را بشناسد و هم خودش و سابقه اش را به دیگران بشناساند،فکر کنم منظور دوست تو این است که این خودشناسی ملی احتمالا بر این که فرد امیدش به زندگی بیشتر شود موثر است.
🔻منصور پرسید:یعنی ایرانی بودن، عمر انسان را زیاد میکند؟
▫️اینکه ایران چیز و یا چیزهای داشته باشد که مربوط به خودش باشد و بتوانیم به عنوان یک افتخار به آنها ببالیم می‌شود همان هویت ملی ما.
🔺منصور: سوال من این است که، یعنی هویت ملی واقعا امید به زندگی را افزایش میدهد؟

▫️ توجه کنید، پژوهشگر یک مسئله را پیدا میکند، سپس آنرا می شناسد و پس از آن در موردش فرضیه میدهد و بعد صحت آن فرضیه را از طرق علمی که قرار است یاد بگیریم مورد بررسی قرار میدهد،
🔸 مریم: پس پژوهشگر نمی خواهد چیزی را به زور تحمیل کند و یا اثبات کند، بلکه میخواهد حقیقت را بفهمد.
🔺 زهره: ولی فرض کنید ما خواسته باشیم هویت ایرانی را بفهمیم، آن موقع چه باید بکنیم؟
من ناخودآگاه  در دلم گفتم الان در کارگاه ما ده نفر نشسته اند، میخواهیم ببینیم هر یک از ما چقدر با هویت ملی خود آشنا هستیم،
سپس رو به اولین کسی که سمت چپ من بود کردم و سوالم را آغاز و پس از آن به ترتیب از بقیه پرسیدم،
▫️آیا ایران یعنی زبان شیرین فارسی؟

نفر اول: شیرین؟ یعنی فارسی واقعا شیرین است؟
▫️زبانی که با آن بتوانی فکر کنی و حرف بزنی و یا با بزرگان اش ارتباط برقرار کنی شیرین نیست؟

از نفر دوم پرسیدم:
▫️ ایران را به چه می شناسی؟
🔻به اسم اش.

نفر سوم:
▫️نظرت در مورد موسیقی ایرانی چیست؟
🔸خوبه.
▫️نام دو تن از موسیقیدان های ایرانی را می توانی نام ببری؟
🔺الان حضور ذهن ندارم.
نفر چهارم:
▫️**با هنر و هنرمندان ایرانی آشنایی داری؟
من خیلی پی گیر نبوده ام.**
▫️مثلا استاد فرشچیان را می شناسی؟ کارهایش را دیده ای؟**
🔸اسم ایشان آشناست ولی دقیقا نمی دونم فکر کنم طراح فرش باشند.
▫️استاد فرشچیان البته طراح فرش هم بوده، ولی تابلوی مشهور "شام غریبان" و یا "ضامن آهو" اثر ایشان است. وقتی استاد در گمرکِ یکی از فرود گاه های آمریکا مورد سوال مامور گمرک قرار گرفت که آیا  به همراهش دلار و یا طلا دارد. استاد فرشچیان دستش را به مامور نشان داد و گفت: این را دارم که از طلا بهتر است و مامور گمرک  به او گفت: اگر اشتباه نکنم شما استاد و هنرمند چیره دست"فرشچیان بزرگ" باشید؟ یعنی یک امریکایی نیز استاد فرشچیان را که هم مقیم آمریکا و هم هویت هنرش ایرانی بود را شناخت.
از نفر پنجم پرسیدم:
▫️کدام ویژگی  ایران را می توانی به یک نفر خارجی بیان کنی تا ما را بهتر بشناسد؟

🔻علی دایی و کی روش
▫️ یعنی علی دایی و کی روش ویژگی است که دال بر ایرانی بودن است؟
🔺دال بر "فوتبال ایرانی" هستند.
ادامه ی مطلب را اینجا بخوانید
ادامه مطلب از لینک

♦️🔹هرچند در مورد داشتن هویت ایرانی در نزد شاگردانم (خصوصا  با ایده فوتبال ایرانی)تردید پیدا کرده بودم و یا از عدم تمرکز و خودشناسی ملی شان در شگفت بودم ولی ادامه دادم و از نفر ششم پرسیدم:
▫️ نام آثار ادبی یا علمی و یا دانشمندان ایرانی را می توانی بگویی؟
🔸"ابن سینا" و "ابوریحان بیرونی".

▫️ می توانی بگویی این دو نفر چه کرده اند؟ و ما ایرانیان به چه چیز در مورد آنان باید افتخار  کنیم؟

🔻ابن سینا که پزشک سنتی بوده، اسم چند عطاری را هم به نام آن دیده ام. ابوریحان را هم نمیدانم. در کتاب درسی مان یک داستان در مورد او بود.
از نفر هفتم پرسیدم:
▫️ نام چند شاعر ایرانی را می توانی  بگویی؟
🔻حافظ و فردوسی.
▫️ یک شعر از آنها می توانی بخوانی؟
🔻الان حضور ذهن ندارم ولی می توانم از گوشی ام در اینترنت ببینم و بخوانم.
از نفر هشتم پرسیدم:
▫️چه چیز ایران را مهم میدانی؟

🔸نفت؛ پدرم میگوید اگر نفت نداشتیم خاک مان به سر بود.
از نفر نهم  پرسیدم:
▫️آیا به سوالاتی که از بچه ها قبل از تو پرسیدم نمی خواهی چیزی اضافه کنی؟
🔸نه. تقریبا آن چیز هایی را گفتند که من هم می خواستم بگویم. البته من اسم پروفسور حسابی را می خواستم اضافه کنم.
▫️ در مورد پروفسور حسابی چه میدانی؟
🔸در موردش یک کتاب قصه خوانده ام و از شخصیت او که با انیشتین گفت وگو هم داشته خوشم آمد.
از نفر دهم که موضوع پیشنهادی او "هویت ایرانی" بود پرسیدم:
▫️چه شد که این موضوع به نظرت رسید؟ خودت از "هویت ایرانی" چه میدانی؟

🔹اولا در مدرسه وقتی سر کلاس تفکر( به سفارش شما) در مورد شعر "مرغ سحر" از ملک الشعراء بهار صحبت کردم هم مورد تمسخر همکلاسی ها قرار گرفتم و هم معلم گفت وقت کلاس را نگیر. دیدم من  و خانواده که از  خواندن ادبیات ایران و یا شنیدن موسیقی ایرانی لذت می بریم تقریبا بین اطرافیان که  همیشه از ایران و ایرانی بد میگویند انگار غریب هستیم و تافته جدا بافته به نظر میرسیم ولی یک چیزی هست و آن هم این است که به پیشرفت در این کشور امیدواریم.
یادداشت های مرا در کانال نکته و نغزهای تربیتی بخوانید.
https://t.me/sarveyasin

احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
در مرحله تمایز قرار هست که اعضا کارگاه اندیشه بتوانند موضوعات و مسایل را در دو کفه ترازوی تقابل بگذارند مثلا نسبت فوتبال به مردم چیست؟ آیا امری اضافه بر هم هستند؟آیا فوتبال با انسان در تضاد است؟
و مواردی از این دست اما در مرحله تحلیل و نقد ما دست به تمایزهای پیچیده تر می زنیم و اعضا باید بتوانند با کاوشگری عمیق تر ریشه ای تر نگاه کنند، در واقع همانطور که مقدمه «تمایز و تشخیص» در تفکر «جستجو گری» است، مقدمه «تحلیل و نقد» هم «تمایز» است.
در این کارگاه من به عنوان تسهیل‌گر تلاش می‌کنم تا به نحوی اعضا را ترغیب کنم که پرسش هایی برای تعمق بیشتر طرح کنند و از زبان آنها هم این سوالات را انجام می‌شود.
در واقع این کار یک پیش سازمان دهنده برای یادگیری فعال مدل پرسشگری عمیق تر است که در آینده برای فراگیران درونی می‌شود و به جای آنکه تسهیل‌گر در بیرون این مسوولیت را به عهده بگیرد خودشان و از درون این علاقه و هیجان را برای کاوش از درون پیدا می‌کنند.
به محض آنکه مدل پرسشگری آنها برای کاوش عمیق تر شود و تمایل آنها برای درک مراتب و ریشه های آن زیاد شود وارد مرحله تحلیل و نقد شده اند.
#کارگاه_اندیشه
#گفت_و_گو
#بچه_های_تمایز
ذهن هستی بخش یا علم هستی بخش

🔻یکی از سوالات مهم کودکان در مورد ذهن و رابطه ذهن با خداست.

🌀خیلی از کودکان در کارگاه های تفکر می پرسند آیا ما در ذهن خدا هستیم؟

🔻آنها با مقایسه خودشان با خدا که وقتی نقاشی می کشند و نقش ها و طرح ها را از ذهن خود استخراج می کنند چنین تصور و فرضی برای شأن ایجاد شده است.

🔻قاعدتا خدا ذهن ندارد ولی ذهن را آفرید. اصلا خداوند، انسان را آفرید چون انسان ذهن دارد.
🔻ذهن موضوع مشترکی است که چند شاخه از علم و هر کدام جداگانه به آن پرداخته اند. از جمله فیزیک ، روانشناسی، فلسفه، الهیات و جدیدا علوم شناختی.
🔻در حکمت اسلامی ذهن تداعی گر وهم و خیال و به خصوص خیال بوده است.

اگر امری به نام خیال و ذهن را بر داریم یعنی انسان را نا دیده گرفته ایم.

🔻 نظر آرمانگرایان مثل سقراط و افلاطون بر آن بود که «عالم» انسان کبیر و «انسان» عالم صغیر است و آنچه ما را به یکدیگر مرتبط کرده همین جریان ذهنی است. یعنی عالم فکر دارد و ما انسان ها جریان های فکری عالم هستیم. یعنی همین که ما با یکدیگر گفت و گو می کنیم، نشست و برخاست می کنیم، دعوا یا دوستی می کنیم جریان فکری عالم است که در حال رخ دادن است. برای همین یکی از اهداف آرمانگرایان، همذات سازی یادگیرنده با عالم است.

🤔 در کتب مقدس از جمله قرآن آمده است:
خدا گفت بشو، پس شد.(کن فیکون) آیا به چه کسی یا به چه چیزی گفت بشو؟

(فارغ از اینکه ممکنست در یک کارگاهی بگویند اصلا خود خدا چیست و آیا واقعیت دارد و یا سخن قرآن استدلال عقلی و برهانی دارد)
اگر فرض کنیم وجود بخشی عظیم در هستی باشد چون بدون شک موجودات، وجود دارند و قطعا هر موجودی وجود بخش دارد.(ممکنست بعضی آن وجود را هستی فرا زمان که حتی به خود زمان هم، وجود داده بشناسند و بعضی آن وجود را، حادثه ی زمان مند بیگ بانگ بدانند)
به خاطر پرانتزهای بالا جمله را از اول می گویم:
اگر فرض کنیم وجود بخشی عظیم در هستی باشد و با صدا زدن او، چیزها به وجود بیایند آیا آن صدا زننده چه کسی یا چه چیزی را صدا می‌کند؟

هنرمند که یک اثر بدیع ایجاد می‌کند باید شکل ها و صورت ها را صدا کند تا به شکل زیبا کنار هم جمع شوند.
آیا هنرمند چه کسی یا چه چیزی را مخاطب قرار می‌دهد؟
🔻در مورد انسان می گوییم آن چیزها در ذهن و خیال او هستند و او به آن ها سفر می‌کند و صدای شان می‌زند ولی:
آیا خدا هم ذهن دارد؟
چه کسی به او ذهن داده؟
اگر کسی به خدا ذهن داده آیا او لایق تر به خدایی نیست؟


🔻قاعدتا ما در علم الهی بوده ایم و خدا در علم خودش ما را صدا زده و به محض نگریستن بر ما، وجود پیدا کرده ایم. وقتی ما را صدا زده همه ی لوازم و امکانات و وجوه ما را مشاهده کرده و آنها را هستی بخشیده ، شاید ما در زمان، ناظر آن وجوه هستیم ولی آن وجوه همین الان هم برای خدا و حتی ذهن اندیشمند حاضر است. مثلا ممکنست کسی بپرسد:
آیا پسر هفت ساله من فرزند و نوه دارد و ما که لزوما به صورت زمانی فکر می کنیم اکثرا می گوییم: نه. او حتی به سن ازدواج هم نرسیده.
در حالی که واقعیت آن است که فرزند هفت ساله من حتما فرزند و نوه دارد ولی هنوز ظاهر نشده است.
وقتی می گوییم «من» در واقع از امری یاد می کنیم که دارای وجوه بسیاری است اعم از سلول ها، عضوها، نام ها، دوستان، تعلقات، جغرافیا، زمان و...
✔️ما در آگاهی و علم خدا هستیم و اگر خدا در علم خویش از ما یاد نکند ما نیست و نابود می شویم، یعنی قرار نیست بعد ها به خدا ملحق شویم همین الان با خدا هستیم. منتهی وقتی ما را یاد کرد با همه ی وجوه یاد کرد. یعنی وقتی گفت «شما»(نام خودتان را فرض کنید)، از والدین و دوستان تا حتی این گروه مجازی و.. را یاد کرد. منتهی ما انسان ها با اختیاری که داریم قصد داریم گاهی برای ظهور آن وجوه، مانع ایجاد کنیم یا امکان ظهور چیزها را تسریع و فراهم تر کنیم.

🔻یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغز های تربیتی بخوانید.

https://t.me/sarveyasin
احمد رضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
.
🌀ملاک تفکر

✍️«ملاک» به معنای پی و بنیان است.
🔻«پِی» در فارسی به معنی رگ و ریشه است. اگر تصور بر پیِ ساختمان باشد اشاره به جایی است که در آن سازه ها را بنیاد می کنیم. اگر در مورد پی ریزیِ برای تمدن باشد بستری است که فکر ها و آداب و سنن بر آن تکیه می کنند.
پی در ساختمان، ملموس است ولی در موضوع تمدن فقط گاهی ملموس است و بیشتر از جنس معنا است تا ماده.
حالا وقتی پیِ اندیشه را بخواهیم تصور کنیم ناچار آن پی باید لایق امری مثل اندیشه باشد. اندیشه از جنس معنا است هر چند به ماده هم سَرک می کشد، پس بستر و بنیان آن، بیشتر از جنس معنا است.

🔻واژه «ملاک‌» در زبان عربی واژه وزین و پر فایده ای است. از ملک و ملکات و ملکه و ملکوت می آید. وقتی می گوییم امری برای ما ملکه شده یعنی در جان ما ریشه دوانده و گویی پیِ ما شده است یا گویی پی ریزی ما بی آن دشوار است. ملکه با آگاهی ارتباط دارد و در مقابل عادات است، در موضوع عادات بیشتر غریزه در آن غلبه دارد تا آگاهی شخصی ما.
🔻وقتی به ملائکه و فرشته اشاره می کنیم، به امر لطیفی از جنس آگاهی و دانش اشاره داریم. مثلا امری به نام مرگ همیشه در عالم هست، این امر آنقدر لطیف و نرم است یا آنقدر نزدیک است که اکثر موجودات اعم از عاقل و غیر عاقل آنرا حس نمیکنند، این مرگ میداند اتم را چگونه بمیراند همانگونه که میداند میکروب را و همان گونه که میداند انسان را و ستاره را و کهکشان را و... را بمیراند. یعنی دمی نیست که فعال نباشد و در جایی و در زمانی نباشد، یعنی وقتی می گوییم مَلَک و فرشته مرگ (عزراییل) به این پی ریزی قدرتمند داریم نظر می کنیم. این مَلک از وقتی نطفه و در رحم بودیم با ما است، در طفولیت با ما بود، الان هم که داریم مطلب را می خوانیم با ما است مثل نَفَس، ما را دنبال می‌کند و مثل نَفَس، ما را تا یک زمانی همراهی می‌کند تا جایی که با او رو درو شویم. مَلَک و فرشته ی حیات بخش هم یعنی اسرافیل و مَلَک و فرشته علم هم یعنی جبراییل مانند همان فرشته مرگ از جنس آگاهی اند ، یعنی همیشه فعال اند و در رگ و پی عالم هستند.

بیاییم سر موضوع «ملاک»
✔️«ملاک» آن بنیان و پی لطیفی است که امور بر آن ساخته، پرداخته و معرفی می شوند. مثلا ملاک یک ساختمان، زمین و نقشه متناسب با آن ساختمان است.

ملاک تفکر چیست؟
🔻راحت ترین پاسخ آن است که بگوییم ملاکِ تفکر، آزمون و تجربه است. خصوصا تجربه حسی. مثلاً ما بوی گل را حس می کنیم، بوی لجن را نیز حس می کنیم، با تجربه های پیاپی بوی لجن را از بوی گل تمیز می دهیم. کم کم بوی انواع گل را نیز از یکدیگر با آزمون و تجربه حسی تمیز می دهیم.
🔻بوییدن ، شنیدن، دیدن، چشیدن و لمس کردن امکانی برای علم یافتن است. ما تا علم نداشته باشیم یعنی تا معلوماتی نداشته باشیم نمی توانیم تفکر کنیم.
یعنی اولین ملاک تفکر برای انسان ادراک حسی یا تجربه حسی است.
▫️اگر ما با دیدن چندین گل مختلف بفهمیم موجودی به نام گل در جهان هست و درک کلی از وجود گل پیدا کنیم این درک از جنس حس نیست. این تجربه در ذهن ما یعنی در وهم و خیال ما رخ داده است.

▫️تجربه در خیال یا تجربه در وهم هم که بی حساب و کتاب نمی تواند باشد، پس ناچار ملاک دیگری از تفکر برای ما خود نمایی می‌کند و آن معقول بودن است. محاسبات و مطالعات ریاضی، ناشی از تجربه حسی نیست. اگر مطالعات ما، جنبه مصور و هندسی ریاضی باشد در ادراک خیال تجربه می شود و اگر این مطالعه جنبه مقدار و عدد باشد در ادراک وهم تجربه می شود.
▫️ملاک درستی و صحت یک محاسبه خرد و عقل است.
عقل مرزها، مواضع و حدود را می‌داند این دانستن او از امری آمده که به آن واقعیت می گوییم مثلاً اینکه اعداد برآمده از واحد هستند یک واقعیت است. اینکه ما عددی نداریم که در یک زمان هم زوج باشد هم فرد یا واقعیت است. اینکه هر سر بالایی، سرا پایینی هم دارد یک واقعیت است.

🔺پس وقتی گل را لمس کرده ، بو می کنیم یا آنرا مشاهده می کنیم و بافت و بو و رنگ گل برای ما معلوم می‌شود با ملاک تجربه حسی ما شناخت صورت می‌گیرد.

🔺اگر مفهوم گل را و گیاه بودن آن برای ما معلوم می‌شود با ملاک تجربه ذهنی و با تأیید عقل این شناخت صورت گرفته شده است.

🔺اگر معنای گل و وجود گل برای ما معلوم شود ملاک این ادراک قلب ما و حضور ما بوده است. حضور ما یعنی حضور علم و آگاهی.

🔺ملاک دیگری نیز برای دینداران هست و آن «وحی» است.
یعنی آگاهی مطلق برای آنکه موانع ظهور علم را می دانسته پس برای همین کسانی را در جهان ظاهر ساخته که در آنها محدودیت حس و وهم و خیال و یا تمایلات اسباب زحمت و بد فهمی نشود و آنها سخن آگاهانه را به مردم انتقال می‌دهند.
👌مطالب بالا در پاسخ یکی از مربیان تفکر(ملاک تفکر چیست؟) در حد توان و ادراک خردم در این یادداشت پاسخ داده شد.
یادداشت‌های مرا در کانال نکته ها و نغزهای تربیتی بخوانید.
https://t.me/sarveyasin
احمد رضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گفت و گو در باره خدا
به تجربه مشاهده کرده ام که در کارگاه های اندیشه پیرامون دو موضوع، اعضا تمرکز، هیجان و انگیزه بالایی برای گفت و گو دارند:
موضوع «عشق» و موضوع «خدا».
در کارگاه اخیر دو تن از اعضا اصرار داشتند تا در مورد سوال شان گفت و گو شود.
یکی از آنها مسأله اش آن بود که از کجا آمده ایم؟ و دیگری می گفت چرا خدا انسان را آفرید؟
با همفکری اعضا قرار شد یکی از موضوعات را کار کنیم ولی گویی دو موضوع به هم گره خورده بودند.
همانطور که قبلاً هم اشاره کرده بودم چون گفت و گوی حاضر در بین بچه های دوره تمایز است فعالیت من به عنوان پرسشگر قوی تر است. وقتی آنها هم در پرسشگری مهارت و آگاهی لازم را پیدا کنند و بتوانند موضوعات را عمیق تر دنبال کنند وارد دوره تحلیل و نقد می شوند.
ویدیوی حاضر بخشی از گفت و گوی مهیج ما را نشان میدهد.
#گفت_گو
✍️چرا؟
▫️چرا بچه ها واژه ی «چرا» را به کار می گیرند ؟

▫️چرا در اکثر بچه های ما پس از مدتی این واژه از دایره واژگانی آنها پاک یا کمرنگ می شود ؟
▫️چرا واژگانی مثل «چطوری؟» و «چگونه؟» بیشتر رایج است تا واژه ایی مثل "چرا" ؟
▫️آیا کسانی که می گویند «چرا» کار خوبی می کنند یا کار بد؟ چرا ؟
مثلا آیا والدین خوش شان می آید که فرزندشان بپرسد :
☝️پدر و مادر عزیزم چرا دعوا می کنید ؟
- چرا من به دنیا آمدم ؟
- چرا شما حرف هایی می زنید که من نمی فهمم ؟
- چرا باید نماز بخوانم ؟
✔️به نظر می رسد نه پدر و مادر، نه کسبه، نه مدیران و نه خیلی از مردم از «چرا» خوش شان بیاید؛ فرض کنید کارمندی به مدیرش بگوید :
- چرا شما سرمایه ها را هدر می دهید ؟ آیا نمی شود از این سرمایه ها بهتر استفاده کرد ؟
یا فرض کنید کسی به کاسب محل بگوید :
- چرا شما نوبت را رعایت نمی کنی؟ چرا کالای بهتر نمی آوری ؟ و.....
حالا سوال اساسی ما آغاز می شود :
🔺"چرا"در زندگی ما، باشد یا نباشد ؟ چرا ؟

🔻اگر کودکان مدام این واژه را تکرار می کنند یک پاسخ اساسی دارد و آن این است که می خواهند بدانند و بفهمند. اکثر کسانی که این واژه را به کار می برند، می خواهند بفهمند، بخشی از آنها نیز می خواهند ما را به فکر بیندازند و بخشی نیز می خواهند تشکیک ایجاد کنند. به نظر شما یک داعشی می پرسد که چرا باید با یک بمب انتحاری خودم و مردم بیگناه را به کشتن بدهم؟ آیا او گفته که چرا باید سر سه تا چهار هزار نفر را ببرم که برای تولدشان کلی زحمت کشیده شده، کلی پدر و مادر شب تا صبح برای رشد و سلامتی او بیدار مانده و نخوابیده اند، برای مدرسه رفتن و عملکردشان چقدر وقت و هزینه گذارده شده و چقدر آرزو داشته اند؟ و...
آیا قاتل علی (ع) قبل از زدن ضربه، شک کرد ؟ آیا از خودش پرسید : چرا باید این کار را بکنم و یا فقط گفت چطوری و چگونه ضربه را بزنم که کارا باشد؟
آیا کاسبی که کفه قیمتی کالاها را به نفع خودش محاسبه و دریافت میکند می پرسد چرا من کالاها را گران تر از قیمت منطقی آنها می فروشم؟
کدام عاشق دلداده ای است که بگوید : چرا من عاشق شده ام ؟ چرا عاشق می ترسد بگوید «چرا عاشق شده ام»؟ آیا ممکن است عشق بهتری پیدا کنم ؟ اصلا چرا عشق وجود دارد ؟

✔️مواردی که در بالا گفته شد چند نکته را می نمایاند :

🔻1. بخش اعظم مردم از کسانی که در جستجوی دلیلی هستند خشنود نیستند .
🔻2. بخش اعظم مردم خودشان هم در جستجوی دلیل نیستند .
🔻3. برای آنکه پاسخ چرا ها را بدهیم لازم است تا فردی عمیق و جست و جو گر باشیم و لوازم اصلی آن که علم منطق است را فرا بگیریم .
🔻4. برای پاسخ «چرا» ها باید در جستجوی اهل آن بود و این کار از حوصله ی مردم کم حوصله ی زمانه دیجیتال و اینترنت دور به نظر می رسد .
🔻5. والدین و مربیانی که جلوی این واژه را می گیرند اکثرا افراد ترسویی هستند که تلاش دارند جلوی ژرف کاوی و جستجوی کودکان و شاگردان خود را بگیرند.
🔻6. اگر مومنین از هر دینی اهل تعمق و تعقل باشند و در مقابل چرا ها پژوهنده باشند بعید است خروجی آن داعش و تکفیری و سلفی باشد .
🔻7. اگر کسبه و مدیران اهل تعمق شوند مصادیق کم فروشی و مدیریت خشن و یکسویه از جامعه رخت بر می بندد .
🔻8. اگر تمایل به استدلال و برهان در بین مردم خصوصا کودکان رشد بیابد امید است در آینده دانشمندان و مسئولانی دلسوزتر و قوی تر داشته باشیم .
🔻9. والدینی که به «چرا های» کودکان فکر می کنند خود را به روز کرده و مجبورند هم اندیشی کنند، شیوه های گفت و گو را یاد بگیرند و از طرفی نیز ناچارند مطالعه کنند و اگر فرزندان شان به فرهیختگی برسند لازم است تا مربیان پژوهنده ای برای شاگردی خود و فرزندان شان پیدا کنند .

🔸10. آگاهی بررسی سه سوال «چرا» ، «چیست» و «آیا وجود دارد» در حیطه یک تربیت است و آن "تربیت فلسفی" است . تربیت فلسفی در کنار تربیت های دیگر اعم از تربیت دینی، هنری، علمی و فنی یک امر لازم و ضروری است .
یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغزهای تربیتی بخوانید
https://t.me/sarveyasin
احمد رضا آذربایجانی(آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
نکته ها و نغزهای تربیتی
✍️چرا؟ ▫️چرا بچه ها واژه ی «چرا» را به کار می گیرند ؟ ▫️چرا در اکثر بچه های ما پس از مدتی این واژه از دایره واژگانی آنها پاک یا کمرنگ می شود ؟ ▫️چرا واژگانی مثل «چطوری؟» و «چگونه؟» بیشتر رایج است تا واژه ایی مثل "چرا" ؟ ▫️آیا کسانی که می گویند «چرا» کار خوبی…
اکثر کودکان در دو موقعیت «چرا» را مورد استفاده قرار میدهند:
یکی آنجا که می خواهند کلید یک پژوهش را بزنند و واقعیتِ موضوع را بفهمند.
دیگری آنجا که می خواهند به خواسته های خودشان برسند. کودکان به صرافت و در یک فرایند پژوهشی فهمیده اند که واژۀ «چرا»در آغاز یک سوال، تمرکز یا اکثرا استرس و فشار را بر والدین افزایش میدهد. خیلی وقت ها هم والدین حوصله و فرصت تحقیق یا حتی فرصت پاسخ ندارند و او با آغاز پرسشگری با «چرا»، آنها در تنگنا قرار میدهد. مثلا:
فرزندم باید زود بخوابی چون صبح زود باید مدرسه باشی.
- چرا برای زود بیدار شدن، باید زودتر خوابید؟
چون بدنِ تو به یک مقدار خوابِ مشخص نیاز دارد؟
-چرا؟
چون تمرکز تو خراب میشود . بد بیدار می شوی، قدِ تو رشدش کم می شود
- چرا اگر کم بخوابم تمرکزم قطع میشود؟
وقت را تلف نکن. بخواب، هی چرا؟ چرا؟ هم نکن!
-چرا؟ من نمیخواهم بخوابم. چرا به زور مرا می خوابانی؟
چون باید بخوابی. زود باش این هم رختخواب تو و با من جر و بحث نکن.
-چرا؟ چرا؟ باید جوابم را بدهی. نمی خوابم . میخواهم بیدار باشم و تلویزیون ببینم...
داد نزن و بخواب. بعدا برایت توضیح میدهم..
- چرا الان نمی گویی. الان باید بگویی..
قول میدهم بگویم. به من اعتماد کن. خواهش میکنم فعلا بخواب ..
والدین و حتی مربیان با تجربه میدانند کجا باید برای پاسخ چرایی ها گفت و گو کنند، کجا آنرا به دیگری حواله دهند و چگونه فرزند را مجاب کنند تا برای طرح چرای خود صبر کند.
به نظر شما اولین برخورد ما در مواجهه با سوالاتی که با چرا شروع میشوند چه باید باشد؟
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
یکی از یادگیری های فعال، یادگیری موسوم به یادگیری اکتشافی برونر است.
به اعتقاد او ، شاگردان را نباید در برابر دانسته ها قرار داد ، بلکه باید آنان را با مسأله روبرو کرد تا خود به کشف روابط میان امور و حل آنها اقدام کنند. برونر می گوید : " برنامه باید به قدری منظم و سازمان یافته باشد که شاگرد را به فعالیت وادارد؛ زیرا اگر ما پاسخ را مستقیماً در اختیار شاگرد قرار دهیم، آنان را به کتاب و معلم متکی می سازیم و سبب می شویم که از خود کوششی نشان ندهند و در نتیجه ، رضایت خاطر از یادگیری به دست نیاورند و انگیزه های یادگیری در آنان تضعیف شود."
برونر بر اهمیت شهود و اشراق و راز آشنایی تأکید می کند و اصرار می ورزد. او بر این باور است که حفظ کردن علوم ریاضی و کلامی هدف شایسته ای برای آموزش و پرورش نیست ، بلکه هدف آموزش و پرورش باید ارتقای سطح بینش و فهم شهودی باشد. وضعیت آموزش باید آن چنان باشد که شاگردان با یک نگاه تیز و ژرف موضوع را درک کند.
یادگیری اکتشافی برونر یکی از جنبه های جدی فعالیت در کارگاه اندیشه است. در کارگاهی که بخشی از آنرا مشاهده می‌کنید اعضا کارگاه اندیشه در سه فرم اساسی مربع، دایره و مثلث تعمق کرده و در آن اندیشه می کنند،فارغ از ویژگی های روانشناختی این فرم سه فرم ،تقریبا شکلی در عالم نیست که به این سه فرم انتزاع نشود. از طرفی اگر در فلسفه هنر حتی فلسفه یونان نگاه کنیم متوجه بحث های جدی فلاسفه در موضوع ناب بودن فرم دایره و انتزاع مربع و سپس مثلث از آن می شویم. در اندیشه های شرقی حتی اسلامی نیز توجه به این فرم ها و بحث و گفت و گوی مستقیم در آن زیاد است. اما نکته مهم آن است که من هم در کنار این بچه ها درست مثل همان اندیشمندان و فلاسفه مجددا در این موضوع به اندیشه پرداختم و تقریبا در نزدیک به دو دهه که هر بار این مدل فعالیت ها را با بچه ها داشته ام هر بار چیز تازه ای به دست آورده ام.
با دشواری ده دقیقه از فعالیت هشتاد دقیقه ای را جدا کرده ام تا آنرا ببینید.
#کارگاه_اندیشه
#گفت_و_گو
معیار زیبایی، معرفت یا مال؟

🌀در گفت و گو ها با کودکان و نوجوانان به ویژه دختران، چالش هایی را تجربه میکنم که وقتی نتایج آن افکار را با مشاوره های ناشی از آستانگی طلاق یا بحران در زندگی زناشویی، مورد مطالعه قرار می دهم همبستگی و رابطه ی علت و معلولی معنا داری را بین شکست در زندگی مشترک و زیباشناسی افراد مشاهده می‌کنم .

🔻زیباشناسی افراد بخش مهمی از مدل اندیشه ورزی  و فلسفی هر کسی است. اینکه ما چه چیزی را زیبا می بینیم یا زیبایی در نظر ما چیست با مدل اندیشه ورزی ما کاملا مرتبط است.

🔻سالها پیش وقتی در موزه هنرهای معاصر تهران در مقابل تابلوی نقاشی از ون گوک نقاش مشهور هلندی با دقت و احترام ایستاده بودم، متوجه شدم تعدادی از هنرجویان من از آنکه من آنرا زیبا می‌دیدم متعجب بودند، وقتی توضیح من کارگر نبود، یکی از اعضاء با تجربه گروه به آنها گفت در اهمیت این تابلو همین بس که اگر دو تا از آنرا داشته باشید می توانید یک بیمارستان میلاد را  با پول آن بخرید. پس از این صحبت، آن افراد چنان احترامی به آن هنرمند و آثارش کردند که مثال زدنی بود.
🔹به بخشی از گفت و گوی واقعی زیر که در یک کارگاه اندیشه در بین تسهیلگر و شاگردان ده تا دوازده سال بوده توجه کنید.
اسامی تغییر یافته اند،

🔻مهرناز گفت: من فکر می کنم که این ثروت و قدرت مالی افراد است که آنها را منحصر به فرد می‌کنه.

🔸فاطمه: پول واقعا مهمه.

🔺تسهیلگر رو به سمیه و مرضیه و از آنها  می پرسد: شما نظرتان چیه؟

🔹سمیه گفت: زیبایی چهره و بدن هم در کنار مال و ثروت مهم است  (بقیه هم او را تایید کردند.)

🔸مرضیه گفت: پدرم می گوید که کسی که مال و منال دارد، به خاطر آبرو داری و عزت آنرا به دست آورده، همه هم به ثروت و دارایی ما نگاه می‌کنند تا فکر ما، پس این مال و ثروت است که ارزش ما را ایجاد می کند .

🔺تسهیلگر اندکی فکر کرد و گفت: یک مسئله دارم، می خواهم به دقت به آن گوش کنید و نظرتان را بگویید:
      دو نفر آدم در آینده به خواستگاری شما می آیند، یکی از آن ها کارتن خواب بوده و تازه از آن دارد رها می شود و دیگری تخت طلا دارد. شما به کدامیک برای ازدواج احتمالا جواب مثبت خواهید داد؟ چرا؟

🔻مهرناز بی درنگ در حین آنکه شادی در چهره اش موج میزد گفت: معلوم است، تخت طلا.
بقیه هم جز فاطمه که نظرش هیچکدام بود، با اندکی تاخیر گفتند: تخت طلا اولویت بالاتری برای جواب مثبت آنها دارد.

🔹🔺تسهیلگر: شخصی که کارتن خواب بوده با اصرار به شما می گوید، لطفا حرف های من را هم بشنو و بعد تصمیم بگیر.
تقریبا همه ی آنها گفتند اجازه ی صحبت به این شخص عاقلانه نیست.

🔺تسهیلگر: اما شخص کارتن خواب با دلیل و سند به ما ثابت میکند، همان شخصی که تخت طلا دارد و خواستگار شما است، اموال او را به ناحق بالا کشیده و کلاهبرداری کرده و او را به این روز انداخته، او برای شما توضیح میدهد که:
🔻 ضمنا چون من دانشجوی جامعه شناسی بوده ام مدتی از این فقر پیش آمده استفاده کردم و در حین کارتن خوابی به پژوهش مشغول بودم حتی عده ای را نجات داده ام و الان یک کسب و کار جدید راه انداخته ام که همین الان چند میلیارد ارزش دارد.
🔻مهرناز: باز هم ارزشی ندارد، شما می‌دانید طلا کیلویی چند است؟ یک تخت طلا شاید صد میلیارد هم بیرزد.

🔹🔺تسهیلگر: بقیه نظرشان چیه؟

🔻فاطمه:  نظرم تغییر کرد فکر میکنم من به کارتن خواب بیشتر توجه کنم .

🔸مرضیه: نظرم هیچکدام است ولی باز تخت طلا زرنگ تر بوده.

🔻سمیه: اگر دادگاه حق کارتن خواب را بگیرد و به او بدهد چه؟

🔶وقتی سمیه این نظر را داد گل از گل مهرناز شکفته شد و گفت، این شدنی است و بهترین کار است، من هم انتخابم عوض شد.

      ✔️گفت و گوی بالا کاملا واقعی است و تامل در آن به ما نشان میدهد که زیباشناسی بخش زیادی از فرزندان ما ناشی از مال و ظاهر افراد است.
🔹نگارنده این سطور علیرغم تسلط به موضوع و طرح سوالات و مثال هایی که خود فراگیران واقعیت را کشف کنند، لزوما شاهد خودتصحیحی های بسیار اندک، آنهم در طول زمان بوده است. یعنی ملاک های وارده از خانواده و جامعه برای زیبا دیدن یا ندیدن ولو عقلانی نباشند اما به راحتی هم تصحیح نمی شوند مگر انکه تفکر نقاد به طرز چشمگیری در فرزندان ما رشد پیدا کند.
🔺 حافظ نیز زیبایی شناسی اش منطبق بر معرفت و آگاهی بوده است:
🌀گوهر معرفت اندوز که با خود ببری
که نصیب دگران است نصاب زر و سیم
یاداشت های مرا در کانال نکته ها و نغزهای تربیتی بخوانید
https://t.me/sarveyasin

احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
  باور به امر قدسی و تعلیم و تربیت

🔻حدود دو هفته پیش یکی از اعضای کارگاه اندیشه که دیگر یاد گرفته اند که نباید حرفی را بدون دلیل و استناد بزنند اشاره کرد من در کلاس مدرسه غریب هستم؛ وقتی دلیل آن را پرسیدم متوجه شدم فقط او در بین 40 همکلاسی اش باور دارد که خدای یکتا عالم را آفریده است و مابقی معتقدند که عالم از حادثه و بیگ بنگ حاصل شده است. جالب آن بود که معلم دینی او به دلیل پرسشگری همین فرد او را غیر مومن تلقی کرده و نمره او در درس دینی از دیگر اعضاء کلاس مدرسه که در زمان درس سکوت را بر گفت و گو ترجیح داده و طریقه نمره آوری را بلد بودند بسیار کمتر بود.

🔻اعضاءِ دیگر کارگاه نیز تا حدودی با چنین مواردی دست و پنجه نرم می‌کردند، با خود اندیشیدم که این مسئله می تواند یک اتفاق و پژوهش موردی باشد و  احتمالا نتیجه آن زیاد قابل تعمیم نیست پس به بهانه‌هایی در دیگر کارگاه ها از وضعیت نگرش معنوی همکلاسی هایشان در مدرسه جویا شدم؛ آن چه فهمیدم تکان دهنده بود.

بخش اندکی از شاگردان مومنانه رفتار کرده ولی ترجیح می‌دهند بحث نکنند و تنها دارایی شان را در معرض آسیب قرار ندهند؛

بخشی نیز بی ایمانی خود را به مبداء از خانواده و مدرسه مخفی کرده و لزوماً همکلاسی هایی که با ایشان همدلی کرده در جریان آن هستند.

بخشی هم فکر می‌کنند رسالت دارند تا از تجربیاتشان در اینترنت کتب و فیلم‌ها و اطلاعات دیگران را باخبر کرده تا آنها هم در مورد خالق ومبداء عالم به تشکیک بیفتند

🌀فارغ از اینکه این موضوع یک مسئله است  و نمی شودآن را به راحتی پاسخ گفت ولی می‌توان اذعان داشت که چند عامل مهم در این تشکیک و پوشاندن حقیقت و یا وارونه جلوه یافتن حقیقت موثر باشد:

1. پررنگ شدن و اصیل شدن نقش «علوم تجربی» و علوم ملموس و در حالت پیشرفته «علوم ریاضی» نسبت به «علوم عقلی» و «علوم فراطبیعت»در زندگی شاگردان و حتی خانواده ها.

۲ نسبت دادن فساد اقلیت ریاکار دینی به همه دینداران و مومنان، هیجانات معنوی و جستجوی معنوی را تحت الشعاع قرار داده است.

3. در گذشته مردمان علی‌رغم فقر، دغدغه ی اصلی شان کسبِ عاقبت خیر، بوده است. قاعدتاً هر انسان عاقلی می داند که بین عاقبت هرچیزی و آغاز آن رابطه است برای همین اکثر مردم علیرغم فقیر بودن نسبت به زمان کنونی،  دغدغه شان درک توحید و مبدا بوده است در حالی که در زمان حاضر علیرغم رشد ثروت و رفاه معنادار نسبت به گذشته، دغدغه های مردم بیشتر حفظ و کسب فرصت‌های معیشتی و رفاهِ افزون‌تر بوده است و لزومی به تحقیق و مطالعه در علوم فراتر از معیشت و رفاه نمی بینند.

4. مربیان توانا در حوزه های علوم الهی و علوم عقلی کمتر در میان مردم حاضر شده و تلاش شان برای همدلی و ارتباط با مردم کمتر بوده است شاید آنها هم مانند «کانت» فیلسوف شهیر آلمانی عالمِ آسمان و زمین را جدا کرده باشند و زمینیان را به زمین سپرده باشند و کاری به آسمان و معنویت شان نداشته باشند.

5.  مربیان ناتوان و یک وجه نگر ، ماموریت هدایت توحیدی را به دست گرفته اند و به دیگر منابع شناخت چنان حمله می کنند که متوجه نیستند مخاطبان آنها حتی اگر دانش آموزان کم سن و سال باشند، حرف آنها را تماما نمی پذیرند آنها بدون آنکه متوجه باشند به دلیل عدم تسلط و دقت، تیشه به ریشه ی  خودشان نیز زده اند؛ به طور مثال بعضی از معلمان دینی حتی به علامه طباطبایی نیز به دلیل گرایش فلسفی یا عرفانی او حمله کرده اند فارغ از اینکه دانش آموزان در عصر اطلاعات وقتی نتوانند از چشمه های عقلانی و استدلالی بنوشند حتما به آب راهه های علمی و اطلاعاتی پناه خواهند برد.

6.  غلبه و بمباران رسانه‌ها از جمله ماهواره، تلویزیون و پیام رسان های خارجی و داخلی اجازه خلوت کردن و کشف و تفکر را به فراگیران نمی دهد یعنی ذهن اکثر افراد خلاصه می شود در همین جلوه ها و بس.

7. «گفت وگو» به صورت کلی و «گفت وگو »به صورت خاص در مورد مصادیق معنوی در خانواده ها به شدت کاهش یافته. شاید در خانواده هایی که کودکان شان بمباران بازی‌های رایانه‌ای و تلویزیون نیستند جریان پرسشگری وجود داشته باشد . کودکان آیینه وار آنچه والدین در درونشان به عنوان یک نقص دارند را با سوال و طرح مسئله بیان میکنند ولی تقریبا کمتر کسی است که از این خیر بهره میبرد.

🔻یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغزهای تربیتی بخوانید
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▫️کارگاه اندیشه و موضوع عشق

🔻همیشه موضوع عشق، یکی از عجیب ترین ها و پیچیده ترین ها برای کاوشگری گروهی بوده است.
🔻همه چیز در عالم بازی است به جز عشق.
اگر در خود واژه «بازی» دقت کنیم متوجه ترکیب جالب توجهی می شویم «باز»+«ی» یعنی دوباره ای و تکراری. البته ما در اندیشه، واقعیتی به نام تکرار در بیرون نداریم و بیشتر این موضوع امر ذهنی است.
🔻شاید شنیده باشید که در زمانی که عنکبوت ها مگس را در تارهای خود گرفتار می کنند و او را کنسرو می‌کنند تا بعداً آنرا بخورند به نظر در حال انجام فرایند تکراری هستند.
🔘جلال الدین بلخی از این موضوع استفاده کرده و دو مدل از اندیشه ورزی سطحی و عمیق را با هم مقایسه کرده است. او می گوید در حالی که عنکبوت ها در فرایندی گرفتار شده اند که مگس را برای خوردن فردا آماده می‌کنند و روزمره شده اند ما متفکرانی داریم که در هر نفس چنان رشد می کنند که گویی دو سال گذشته است.

عارفان به هر نفس دو عید کنند
عنکبوتان مگس قدید کنند.

🔻با آنکه نسل های جوان تر دنبال موضوعات متنوع هستند ولی در کارگاه تحلیل و نقد، سه هفته ای هست که خودشان موضوع را حول عشق پیش می برند من هم همراه آنها یاد میگیرم.
#کارگاه_اندیشه
📌📚#144🔹Shorer, A., & Quinn, K. (2023). Philosophy for children across the primary curriculum: inspirational themed planning. Taylor & Francis.

🔸فلسفه برای کودکان در برنامه درسی دوره ابتدایی: برنامه ریزی با مضمون الهام بخش (شورر و کوین، 2023).

🔘فصل های 11 تا 15

♦️کانال منبع شناسی مطالعات برنامه درسی:
🆔
@RICS_mmm1959
🌐
http://mehrmohammadi.ir