Forwarded from کافه تربیت | ثنا کرامتی🌱 (کرامتی)
اگه شما جزء علاقمندان به مطالعه کتاب هستید اما انگیزه کافی رو ندارید ،
اگه کتابهای خوب تربیتی و فرزندپروری رو نمیشناسید ،
به ما بپیوندید که میخوایم با هم کتاب بخونیم 📚
بله درست فهمیدید "جمع خوانی کتاب" 😍
اونم کتابهای مطرح و معتبر و عالی 👌
بخش بخش مطالعه میکنیم ، صوت برخی قسمتهای مهم رو اینجا گوش میکنیم ،
آموزه هاشو تمرین میکنیم و تجربه هامون رو به اشتراک میذاریم🤝
#جمع_خوانی_کتاب
@Keramtisana_ir
اگه کتابهای خوب تربیتی و فرزندپروری رو نمیشناسید ،
به ما بپیوندید که میخوایم با هم کتاب بخونیم 📚
بله درست فهمیدید "جمع خوانی کتاب" 😍
اونم کتابهای مطرح و معتبر و عالی 👌
بخش بخش مطالعه میکنیم ، صوت برخی قسمتهای مهم رو اینجا گوش میکنیم ،
آموزه هاشو تمرین میکنیم و تجربه هامون رو به اشتراک میذاریم🤝
#جمع_خوانی_کتاب
@Keramtisana_ir
✍«هَمّ» ما چیست؟
🔷منظور از هَمّ یعنی چیزی را مهم ، غایت و هدف دانستن به نحوی که تمام همّت مان را برایش به کار بگیریم.، مثلا هَمّ یک چارپا، چریدن و جستجوی آب و علف است یا هَمّ یک مرغ، آب و دانه است.
🔹همّ یک معلم، یاد دادن است،.اگر کسی لقب معلم دارد ولی هَمِّ او یاد دادن نیست، باید در معلم بودن او تردید کرد.
🔹همّ دانش آموز و یا دانشجو یادگیری و پژوهش است.
🔸اگر نیک بنگریم هَمّ کودکان قبل از آنکه در دایره های آموزشی بزرگترها محدود شوند، نیز یادگیری است. کافی است به هَمّ مردم بنگریم تا آنها را بشناسیم.
🔸 اگر هَمّ کسی جمع آوری مال باشد و آن جمع آوری برای امر بالاتر نباشد هَمّ این فرد ممکن است از یک چارپا نیز کمتر باشد چون اگر چارپا در جستجوی آب و علف است آنرا میخواهد به تن و بدن خود بیفزاید و از آن لذتی واقعی در راستای غریزه اش ببرد ولی شخص جمع کننده مال که برای جمع آوری اش هدف و غایتی ندارد مانند کلاغی است که در سایه درختی نشانه گذاری کرده و گردویی را مخفی کرده و در روز بعد که میخواهد گردویش را از خاک بیرون بیاورد، چون سایه مدام جابجا میشود اکنون از دسترس اش خارج و به کارش نمی آید.
🔹همّ یک حکیم، فهمِ نظر و عملِ صحیح است.
🔸همّ یک مربی، تربیت است، ممکن است از او بپرسیم: ای مربی هَمّ تو، کدام تربیت است؟ تربیتِ جسم؟ تربیتِ حس؟ تربیتِ حافظه؟، تربیتِ فکر؟ کدام نوع از فکر،؟ تربیتِ خیال؟، تربیتِ عقل، تربیتِ دین؟ ، تربیتِ بندگی؟
🔹علی(ع) در نامه به یکی از مدیرانش در بصره(عثمان بن حنیف) نوشت، مبادا جزو کسانی باشی که چونان گوسپند هَمّ شان فقط علف شان است،( آفريده نشده ام كه غذاهاى لذيذ و پاكيزه مرا سرگرم سازد، چونان حيوان پروارى كه تمام (هَمّ)همّت او علف، و يا چون حيوان رها شده كه شغلش چريدن و پر كردن شكم بوده، و از آينده خود بى خبر است؛ [نامه54])
♦️به راستی هَمّ ما چیست؟
🔸همّ ما موفقیت است؟ موفقیت در چه امری؟ اصلا خود موفقیت چیست که هَمّ ما باشد؟
✅بهتر است این واژه را به دایره ی واژگانی خودمان بیفزاییم و گاه این سوال را بپرسیم که هَمّ ما چیست؟
یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغز های تربیتی بخوانید.
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
🔷منظور از هَمّ یعنی چیزی را مهم ، غایت و هدف دانستن به نحوی که تمام همّت مان را برایش به کار بگیریم.، مثلا هَمّ یک چارپا، چریدن و جستجوی آب و علف است یا هَمّ یک مرغ، آب و دانه است.
🔹همّ یک معلم، یاد دادن است،.اگر کسی لقب معلم دارد ولی هَمِّ او یاد دادن نیست، باید در معلم بودن او تردید کرد.
🔹همّ دانش آموز و یا دانشجو یادگیری و پژوهش است.
🔸اگر نیک بنگریم هَمّ کودکان قبل از آنکه در دایره های آموزشی بزرگترها محدود شوند، نیز یادگیری است. کافی است به هَمّ مردم بنگریم تا آنها را بشناسیم.
🔸 اگر هَمّ کسی جمع آوری مال باشد و آن جمع آوری برای امر بالاتر نباشد هَمّ این فرد ممکن است از یک چارپا نیز کمتر باشد چون اگر چارپا در جستجوی آب و علف است آنرا میخواهد به تن و بدن خود بیفزاید و از آن لذتی واقعی در راستای غریزه اش ببرد ولی شخص جمع کننده مال که برای جمع آوری اش هدف و غایتی ندارد مانند کلاغی است که در سایه درختی نشانه گذاری کرده و گردویی را مخفی کرده و در روز بعد که میخواهد گردویش را از خاک بیرون بیاورد، چون سایه مدام جابجا میشود اکنون از دسترس اش خارج و به کارش نمی آید.
🔹همّ یک حکیم، فهمِ نظر و عملِ صحیح است.
🔸همّ یک مربی، تربیت است، ممکن است از او بپرسیم: ای مربی هَمّ تو، کدام تربیت است؟ تربیتِ جسم؟ تربیتِ حس؟ تربیتِ حافظه؟، تربیتِ فکر؟ کدام نوع از فکر،؟ تربیتِ خیال؟، تربیتِ عقل، تربیتِ دین؟ ، تربیتِ بندگی؟
🔹علی(ع) در نامه به یکی از مدیرانش در بصره(عثمان بن حنیف) نوشت، مبادا جزو کسانی باشی که چونان گوسپند هَمّ شان فقط علف شان است،( آفريده نشده ام كه غذاهاى لذيذ و پاكيزه مرا سرگرم سازد، چونان حيوان پروارى كه تمام (هَمّ)همّت او علف، و يا چون حيوان رها شده كه شغلش چريدن و پر كردن شكم بوده، و از آينده خود بى خبر است؛ [نامه54])
♦️به راستی هَمّ ما چیست؟
🔸همّ ما موفقیت است؟ موفقیت در چه امری؟ اصلا خود موفقیت چیست که هَمّ ما باشد؟
✅بهتر است این واژه را به دایره ی واژگانی خودمان بیفزاییم و گاه این سوال را بپرسیم که هَمّ ما چیست؟
یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغز های تربیتی بخوانید.
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
Telegram
نکته ها و نغزهای تربیتی
من احمد رضا آذربایجانی(آذر)به عنوان یک فعال فرهنگی و پژوهشگر تربیتی پیش تر یادداشت هایی داشتم که در آن به مسایل و موارد تربیتی و حوزه های مرتبط می پرداختم. به نظرم رسید که هم آن یادداشت ها و هم بعضی از جستجو ها و پژوهش هایم را در اینجا به اشتراک بگذارم.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
✍مرگ اندیشی
🔻در یکی از کارگاه های اندیشه یکی از اعضا تمرکز نداشت و پریشان بود. او برای آنکه از پریشانی در بیاید به گوشی همراه خود پناه برد و پس از چند بازدید حالش خوب تر شد.
همانجا این سوال شد که اگر همین الان بمیریم چه حسرت هایی داریم.
🔻از جمله به طنز و شوخی به همان عضو گفتیم تو پس از مرگ در این لحظه می گویی خداوندا من ناراحتم که چرا چند پیام کمتر دیدم؟چرا چند لایک دیگر به لایک های خودم اضافه نکردم؟
🔻این موضوع باعث شد تعدادی از اعضا بخواهند که به صورت بارش فکری بگویند که اگر هم اکنون از دنیا رفتند چه آرزو و حسرتی دارند.
🔻من به تناسب موضوع از بخشی از فیلم بچه های آسمان الهام گرفتم و نکاتی را در آخر کارگاه گفتم.
🔻داستان بچه های آسمان که اثر بدیع مجید مجیدی هنرمند ایرانی است جزو برنامه درسی دانش آموزان چین و هند هم هست.
🔻مرگ اندیشی ویژگی خاص انسان اندیشه ورز است. حیوانات شاید از مرگ بگریزند ولی به مرگ فکر نمی کنند. سقراط فلسفه را اندیشه در مورد مرگ هم بیان کرده است.
🔻هرگاه آسیب و اختلالات از جمله اعتیاد الکترونیک مانع اندیشه ورزی شود یاد مرگ هم در یک فرایند اندیشه ورزی میتواند تمرکز ایجاد کند.
🔻در یکی از کارگاه های اندیشه یکی از اعضا تمرکز نداشت و پریشان بود. او برای آنکه از پریشانی در بیاید به گوشی همراه خود پناه برد و پس از چند بازدید حالش خوب تر شد.
همانجا این سوال شد که اگر همین الان بمیریم چه حسرت هایی داریم.
🔻از جمله به طنز و شوخی به همان عضو گفتیم تو پس از مرگ در این لحظه می گویی خداوندا من ناراحتم که چرا چند پیام کمتر دیدم؟چرا چند لایک دیگر به لایک های خودم اضافه نکردم؟
🔻این موضوع باعث شد تعدادی از اعضا بخواهند که به صورت بارش فکری بگویند که اگر هم اکنون از دنیا رفتند چه آرزو و حسرتی دارند.
🔻من به تناسب موضوع از بخشی از فیلم بچه های آسمان الهام گرفتم و نکاتی را در آخر کارگاه گفتم.
🔻داستان بچه های آسمان که اثر بدیع مجید مجیدی هنرمند ایرانی است جزو برنامه درسی دانش آموزان چین و هند هم هست.
🔻مرگ اندیشی ویژگی خاص انسان اندیشه ورز است. حیوانات شاید از مرگ بگریزند ولی به مرگ فکر نمی کنند. سقراط فلسفه را اندیشه در مورد مرگ هم بیان کرده است.
🔻هرگاه آسیب و اختلالات از جمله اعتیاد الکترونیک مانع اندیشه ورزی شود یاد مرگ هم در یک فرایند اندیشه ورزی میتواند تمرکز ایجاد کند.
✍کدام علم به کار میآید؟
🔸«داشتن»، خوب است یا خوب نیست؟
🔻وقتی می گوییم «داشتن» یعنی دارا بودن.
ضمنأ منظور ما دارا بودن اموری است که هستند و هستی واقعی دارند. مثلا بیماری امر وجودی نیست، چون بیماری یعنی عدم سلامتی. یا جهل امری وجودی نیست، چون جهل یعنی عدم علم یا تاریکی یعنی عدم نور.
🔻برای همین ما دارایی امری مثل زیبایی، علم ، سلامتی، مال و چنین اموری را مد نظر داریم و داشتن فقر و بی چیزی، داشتن زشتی، داشتن بیماری و مواردی مثل آن منظور این یادداشت نیست.
با توضیح بالا در سوال دوباره نظر کنیم:
آیا داشتن و دارایی خوب است؟
برای پاسخ به مسأله بالا در گام اول می پرسیم:
مگر دارایی ها به کار نمی آیند؟
🔻مسلما زیبایی ، سلامتی، ثروت و اینگونه دارایی ها به کار صاحب آنها می آیند.
ممکنست این سوال در ادامه طرح شود که آیا دارایی می توانند اسباب زحمت صاحب آنها شوند، شاید داستان کفش های میرزا نوروز را شنیده باشید که همه جا دردسر و هزینه ساز بود، فرض کنید شما یک شرکت زیان ده دارید، فکر کنید که فرزندی دارید که خود مختار و خود محور است و بر مسیر غیر همگن و پر هزینه خودش حرکت میکند و لزوما برای شما هزینه، زحمت و بی آبرویی به همراه دارد ، آیا از این دارایی خرسند هستید؟
🔻بالطبع می گویید فرزند ناخلف نداشتن اش بهتر از داشتن آن است ولی چرا او وجود دارد؟ اگر ناخلف یک روز خلف شود چه اتفاقی می افتد؟ آیا داشتن او می ارزید؟
🔻پاسخ کلی تا اینجا این است:
هر داشتن که به کار بیاید خوب است
.
با این پاسخ مسأله گویی سخت تر میشود چون سوال می کنیم مگر داشتنی هست که به کار نیاید؟
پاسخ آن متأسفانه «بله» است.
🔻داشتن زیبایی ولو کم هم باشد خوب است چون میشود آنرا بیشتر کرد و روی آن هم میشود حساب کرد. داشتن یک مال هم حتی اگر کم باشد بهتر از نداشتن آن است. ولی داشتن علم کم اسباب زحمت صاحب آن است.
چرا؟
🔻چون که هم به کار نمی آید و هم نمی شود آنرا نادیده گرفت. یعنی علم کم برای صاحبش، خود نمایی دارد و بخشی از موضوعاتی که با آن رو در رو می شویم را روشن میکند. (چون خاصیت علم روشن کنندگی است.)
🔻فرض کنید ما علم داریم که سرفه کردن ناشی از سرماخوردگی است و علم هم داریم که شخص سرما خورده باید تا زمانی که امکان واگیری ندارد، فاصله خودش را از دیگران باید حفظ کند.
حالا اگر شما در معرض آلودگی هوا قرار بگیرید و سرفه کنید، چون علم ندارید که سرفه دلایل دیگری هم دارد برای همین ممکنست به هر دلیلی که سرفه کردید توهم آنرا داشته باشید که سرما خورده آید و باید از دیگران فاصله بگیرید.
🔻علم نور است چه کم باشد، چه زیاد. نور یعنی قدرت روشن کردن دارد، ما با نور چیزها را پیدا میکنیم و می یابیم. حالا اگر در یک جای وسیع و پر مخاطره، مقدار نور ما به اندازه یک چراغ قوه کوچک و ضعیف باشد و نور دیگری مانند عقل نداشته باشیم، چگونه با کمک آن نور می توانیم در جایی پر مخاطره جان سالم به در ببریم.
🔻شما وقتی می خواهید اتومبیل بخرید به کدامیک از افراد زیر برای مشورت پناه می برید کدام یک افق شما را برای خرید دقیق تر و بهتر روشن تر خواهند کرد؟
۱. نگهبان خبره پارکینگ اتومبیل(که هر روز با اتومبیل های زیادی سر و کار دارد)
۲. فروشنده خبره اتومبیل(که قیمت و مختصات اتومبیل های زیادی را میداند)
۳. مکانیک خبره اتومبیل(که وضعیت داخلی و کارکرد و قیمت وسایل و کیفیت اتومبیل را میداند)
🔻طبیعتاً ما برای خرید اتومبیل سراغ فروشنده خبره می رویم ولی فروشنده خبره وقتی می تواند دقیق،مفید و موثر به ما کمک کند که آگاهی های مکانیک خبره را نیز داشته باشد. چون علم مکانیک به جزییات اتومبیل می تواند در تحلیل و نقد به ما کمک کند. یک فروشنده خواه نا خواه تحت تاثیر اطلاعات بازار و سرمایه هم هست. مثلا فراوانی خرید ها و وضعیت بورس در پیشنهادات او برای خرید ما اثر دارد ولی یک مکانیک خبره چه بسا یک اتومبیل دست دوم را به اتومبیل پر طرفدار ترجیح دهد چون او میداند که امنیت، به صرفه بودن، کارایی اتومبیل وابسته به چه اموری است.
نتیجه سخن آنکه
🔻علم کم برای جستجو خوب است.
اگر علم کمی بیشتر شود برای تمیز و تشخیص خوب است.
و اگر علم کفایت کند برای تحلیل و نقد خوب است.
و
🔻 در حقیقت همه علم ها می توانند اسباب زحمت دارنده آن علم شوند و لزوما علمی باعث زحمت صاحب آن نیست که بشود با آن تجزیه و تحلیل و نقادی کرد.
و
🔻فاجعه آن است که اکثریت مردم ما با آگاهی در حد جستجو و تمایز در حال تحلیل و نقادی هستند و برای همین اکثرا قضاوت ها و تحلیل های آنان به نوعی توهم است.
🔻یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغزهای تربیتی بخوانید و به دوستان خود پیشنهاد کنید.
https://t.me/sarveyasin
احمد رضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
🔸«داشتن»، خوب است یا خوب نیست؟
🔻وقتی می گوییم «داشتن» یعنی دارا بودن.
ضمنأ منظور ما دارا بودن اموری است که هستند و هستی واقعی دارند. مثلا بیماری امر وجودی نیست، چون بیماری یعنی عدم سلامتی. یا جهل امری وجودی نیست، چون جهل یعنی عدم علم یا تاریکی یعنی عدم نور.
🔻برای همین ما دارایی امری مثل زیبایی، علم ، سلامتی، مال و چنین اموری را مد نظر داریم و داشتن فقر و بی چیزی، داشتن زشتی، داشتن بیماری و مواردی مثل آن منظور این یادداشت نیست.
با توضیح بالا در سوال دوباره نظر کنیم:
آیا داشتن و دارایی خوب است؟
برای پاسخ به مسأله بالا در گام اول می پرسیم:
مگر دارایی ها به کار نمی آیند؟
🔻مسلما زیبایی ، سلامتی، ثروت و اینگونه دارایی ها به کار صاحب آنها می آیند.
ممکنست این سوال در ادامه طرح شود که آیا دارایی می توانند اسباب زحمت صاحب آنها شوند، شاید داستان کفش های میرزا نوروز را شنیده باشید که همه جا دردسر و هزینه ساز بود، فرض کنید شما یک شرکت زیان ده دارید، فکر کنید که فرزندی دارید که خود مختار و خود محور است و بر مسیر غیر همگن و پر هزینه خودش حرکت میکند و لزوما برای شما هزینه، زحمت و بی آبرویی به همراه دارد ، آیا از این دارایی خرسند هستید؟
🔻بالطبع می گویید فرزند ناخلف نداشتن اش بهتر از داشتن آن است ولی چرا او وجود دارد؟ اگر ناخلف یک روز خلف شود چه اتفاقی می افتد؟ آیا داشتن او می ارزید؟
🔻پاسخ کلی تا اینجا این است:
هر داشتن که به کار بیاید خوب است
.
با این پاسخ مسأله گویی سخت تر میشود چون سوال می کنیم مگر داشتنی هست که به کار نیاید؟
پاسخ آن متأسفانه «بله» است.
🔻داشتن زیبایی ولو کم هم باشد خوب است چون میشود آنرا بیشتر کرد و روی آن هم میشود حساب کرد. داشتن یک مال هم حتی اگر کم باشد بهتر از نداشتن آن است. ولی داشتن علم کم اسباب زحمت صاحب آن است.
چرا؟
🔻چون که هم به کار نمی آید و هم نمی شود آنرا نادیده گرفت. یعنی علم کم برای صاحبش، خود نمایی دارد و بخشی از موضوعاتی که با آن رو در رو می شویم را روشن میکند. (چون خاصیت علم روشن کنندگی است.)
🔻فرض کنید ما علم داریم که سرفه کردن ناشی از سرماخوردگی است و علم هم داریم که شخص سرما خورده باید تا زمانی که امکان واگیری ندارد، فاصله خودش را از دیگران باید حفظ کند.
حالا اگر شما در معرض آلودگی هوا قرار بگیرید و سرفه کنید، چون علم ندارید که سرفه دلایل دیگری هم دارد برای همین ممکنست به هر دلیلی که سرفه کردید توهم آنرا داشته باشید که سرما خورده آید و باید از دیگران فاصله بگیرید.
🔻علم نور است چه کم باشد، چه زیاد. نور یعنی قدرت روشن کردن دارد، ما با نور چیزها را پیدا میکنیم و می یابیم. حالا اگر در یک جای وسیع و پر مخاطره، مقدار نور ما به اندازه یک چراغ قوه کوچک و ضعیف باشد و نور دیگری مانند عقل نداشته باشیم، چگونه با کمک آن نور می توانیم در جایی پر مخاطره جان سالم به در ببریم.
🔻شما وقتی می خواهید اتومبیل بخرید به کدامیک از افراد زیر برای مشورت پناه می برید کدام یک افق شما را برای خرید دقیق تر و بهتر روشن تر خواهند کرد؟
۱. نگهبان خبره پارکینگ اتومبیل(که هر روز با اتومبیل های زیادی سر و کار دارد)
۲. فروشنده خبره اتومبیل(که قیمت و مختصات اتومبیل های زیادی را میداند)
۳. مکانیک خبره اتومبیل(که وضعیت داخلی و کارکرد و قیمت وسایل و کیفیت اتومبیل را میداند)
🔻طبیعتاً ما برای خرید اتومبیل سراغ فروشنده خبره می رویم ولی فروشنده خبره وقتی می تواند دقیق،مفید و موثر به ما کمک کند که آگاهی های مکانیک خبره را نیز داشته باشد. چون علم مکانیک به جزییات اتومبیل می تواند در تحلیل و نقد به ما کمک کند. یک فروشنده خواه نا خواه تحت تاثیر اطلاعات بازار و سرمایه هم هست. مثلا فراوانی خرید ها و وضعیت بورس در پیشنهادات او برای خرید ما اثر دارد ولی یک مکانیک خبره چه بسا یک اتومبیل دست دوم را به اتومبیل پر طرفدار ترجیح دهد چون او میداند که امنیت، به صرفه بودن، کارایی اتومبیل وابسته به چه اموری است.
نتیجه سخن آنکه
🔻علم کم برای جستجو خوب است.
اگر علم کمی بیشتر شود برای تمیز و تشخیص خوب است.
و اگر علم کفایت کند برای تحلیل و نقد خوب است.
و
🔻 در حقیقت همه علم ها می توانند اسباب زحمت دارنده آن علم شوند و لزوما علمی باعث زحمت صاحب آن نیست که بشود با آن تجزیه و تحلیل و نقادی کرد.
و
🔻فاجعه آن است که اکثریت مردم ما با آگاهی در حد جستجو و تمایز در حال تحلیل و نقادی هستند و برای همین اکثرا قضاوت ها و تحلیل های آنان به نوعی توهم است.
🔻یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغزهای تربیتی بخوانید و به دوستان خود پیشنهاد کنید.
https://t.me/sarveyasin
احمد رضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
Telegram
نکته ها و نغزهای تربیتی
من احمد رضا آذربایجانی(آذر)به عنوان یک فعال فرهنگی و پژوهشگر تربیتی پیش تر یادداشت هایی داشتم که در آن به مسایل و موارد تربیتی و حوزه های مرتبط می پرداختم. به نظرم رسید که هم آن یادداشت ها و هم بعضی از جستجو ها و پژوهش هایم را در اینجا به اشتراک بگذارم.
✍پوشش، سیاست ، مذهب، تربیت
آیا پوشش سیاسی است؟
آیا پوشش امری مذهبی و دینی است؟
آیا پوشش امری اجتماعی است؟
امری انسانی است ؟
تربیت و نگاه تربیتی در زمینه پوشش چه نظر یا نظراتی می تواند داشته باشد؟
🔻قاعدتاً یک اندیشمند تربیتی هم می تواند امری را از منظر سیاسی ، اجتماعی، روانشناختی یا دینی یا حتی از منظر فمینیستی مورد بررسی قرار دهد، گویی و به واقع هیچ تحلیلی بدون پیش زمینه های عاطفی و احساسی برای ما انسان ها وجود ندارد.
اما من با ذکر مثال سعی میکنم به موضوع از منظر آموزشی و تربیتی بنگرم.
🔻قبل از هر چیزی، این مقدمه را بگویم که موضوع پوشش قطعا یک موضوع سیاسی، اجتماعی و روانشناختی هم هست.
🔻به طور مثال شما می توانید کتاب انقلاب جنسی، شورش زنان ( لینک کتاب در آمازون اینجا) را که از قضا موضوع رساله دکتری یک خانم جامعه شناس ایرانی در آمریکا بوده و حدود دو دهه قبل انجام شده را مورد مطالعه قرار دهید تا متوجه شوید موضوع کاملا سیاسی است. هر نظام سیاسی می خواهد قدرت را حفظ کند ، قاعدتا این حفظ قدرت هر چه آگاهانه تر و نرم تر باشد به نفع جامعه ای است که آن قدرت سیاسی مدیریتش می کند، اما وقتی قوه حاکمه بداند که یک موضوع می تواند کل حاکمیتش را زیر سوال ببرد نظاره گر آن نخواهد بود. طرف مقابل هم که از آن پژوهش ها به نقاط ضعف یک قوه ی سیاسی یا طبقه اجتماعی آشنا شده است به راحتی از آن چشم نخواهد پوشید خصوصا اگر تجربه تاریخی و اقتصادی عمیقی هم پیش تر در آن زمینه به دست آورده باشد.
🔻اما به گفت و گوی زیر که بین مدیر یک موسسه آموزشی و مربی آن آموزشگاه بوده توجه کنید. در مقدمه بگویم که مدیر آموزشگاه که خودش خانم بوده به هنرجوی کلاس موسیقی که خانمی جوان و زیبا بوده می گوید لطفاً در زمان حضور برای یادگیری پوشش خود را بر اساس قوانین کنترل کنید. مربی می پرسد آیا این درخواست شما بی احترامی به آزادی فردی او نیست. در واقع مربی مرد در جایگاه حامی آزادی آن خانم قرار میگیرد.
🔻حالا به گفت و گوی آن مدیر و مربی پس از رفتن آن خانم توجه کنید.
مربی:
شما می ترسید آموزشگاه شما را تعطیل کنند که به آن خانم دستورات دینی میدهید؟
➖نه لزوما. من دینی به آن نگاه نکردم.
-پس چی ؟
➖این خانم که آمده بود زیبا بود یا نبود؟
بله بود. ولی شما فکر می کنید که هر کس زیبا بود باید به او طمع کرد؟من آدم با جنبه ای هستم، جامعه هم باید جنبه پیدا کند.
➖لطفاً به من در مورد جنبه نگویید که حالم از این واژه به هم می خورد، فرزند من می گفت باید جنبه استفاده از بازی های رایانه را داشت و بقیه بی جنبه اند و الان او گرفتار است، کلی آدم گرفتار اعتیاد و الکل و هزار کوفت و زهرمار هستند و می گویند باید جنبه داشت.
یعنی چی؟ شما به آن خانم توهین نمی کنید، به من دارید توهین می کنید! تازه چه کسی گفته نباید زیبایی را نگاه کرد؟
➖صحبت سر طمع به زیبایی است. خود شما هنرمند هستید،خب خودش زیبایی است، شاگرد باید شهریه بدهد سر ساعت بیاید درس اش را بگیرد و برود. چرا شما برای شاگرد قبلی با همان موضوع درس با همان استعداد فقط ده دقیقه وقت گذاشتید ولی برای آن خانم نیم ساعت؟
این تشخیص من است،من یک مربی هستم، استعداد ها متفاوت است.
➖ لطفاً صادقانه جواب بدهید: آیا ما آدم ها غیر از روح و روان که ما هنرمندان به آن اهمیت میدهیم، جسم و تن داریم یا نه؟
بله جسم هم داریم..
➖آیا جسم و تن جزو وجوه خواستنی ما می تواند باشد یا نه؟
وجوه خواستنی؟
➖بله. یعنی تن و بدن ما خریدار دارد یا نه؟
مسلما
➖شاگرد در کلاس باید وجوه خواستنی بدنش را عرضه کند یا تمرکز و دقت اش را؟
چه اشکالی دارد هر دو را داشته باشد؟
➖خودتان را گول نزنید ، شاگرد شما هیچ تمرینی برای آمدن کلاس نکرده، وقتی را که برای آرایش خودش گذارده را می توانسته تمرین کند تازه با موهای باز که به معنای صمیمیت جنسی است آمده درس موسیقی بگیرد.
خانم مدیر !صادقانه!, شما با عینک حسودانه به موضوع نگاه نمی کنید؟
➖این طور نیست، من دلم می خواهد اینجا چند هنرمند تربیت شوند. در همان کنسرت های قوی دنیا در خود غرب، خود خانم های نوازنده یا خواننده یا کر حتی آقایان لباس سیاه و آرایش محدود دارند چون موسیقی آنها باید حرف بزند نه جلوه های بدن آنها.
آیا در این یکی دو سال اخیر ما یادگیری های مان سر این موضوع خراب نشده.
...
🔻من ادامه این گفت و گوی واقعی را که یک مدیر آموزشگاه برایم تعریف کرده نمی نویسم ولی یک نکته را میدانم و آن این است که دو گروه از اینکه آموزش هنر و اندیشه در کشور ما معطل بماند و باز نشر نشود خوشحال خواهند شد
ادامه مطلب را در یادداشت بعدی در اینجا بخوانید.
آیا پوشش سیاسی است؟
آیا پوشش امری مذهبی و دینی است؟
آیا پوشش امری اجتماعی است؟
امری انسانی است ؟
تربیت و نگاه تربیتی در زمینه پوشش چه نظر یا نظراتی می تواند داشته باشد؟
🔻قاعدتاً یک اندیشمند تربیتی هم می تواند امری را از منظر سیاسی ، اجتماعی، روانشناختی یا دینی یا حتی از منظر فمینیستی مورد بررسی قرار دهد، گویی و به واقع هیچ تحلیلی بدون پیش زمینه های عاطفی و احساسی برای ما انسان ها وجود ندارد.
اما من با ذکر مثال سعی میکنم به موضوع از منظر آموزشی و تربیتی بنگرم.
🔻قبل از هر چیزی، این مقدمه را بگویم که موضوع پوشش قطعا یک موضوع سیاسی، اجتماعی و روانشناختی هم هست.
🔻به طور مثال شما می توانید کتاب انقلاب جنسی، شورش زنان ( لینک کتاب در آمازون اینجا) را که از قضا موضوع رساله دکتری یک خانم جامعه شناس ایرانی در آمریکا بوده و حدود دو دهه قبل انجام شده را مورد مطالعه قرار دهید تا متوجه شوید موضوع کاملا سیاسی است. هر نظام سیاسی می خواهد قدرت را حفظ کند ، قاعدتا این حفظ قدرت هر چه آگاهانه تر و نرم تر باشد به نفع جامعه ای است که آن قدرت سیاسی مدیریتش می کند، اما وقتی قوه حاکمه بداند که یک موضوع می تواند کل حاکمیتش را زیر سوال ببرد نظاره گر آن نخواهد بود. طرف مقابل هم که از آن پژوهش ها به نقاط ضعف یک قوه ی سیاسی یا طبقه اجتماعی آشنا شده است به راحتی از آن چشم نخواهد پوشید خصوصا اگر تجربه تاریخی و اقتصادی عمیقی هم پیش تر در آن زمینه به دست آورده باشد.
🔻اما به گفت و گوی زیر که بین مدیر یک موسسه آموزشی و مربی آن آموزشگاه بوده توجه کنید. در مقدمه بگویم که مدیر آموزشگاه که خودش خانم بوده به هنرجوی کلاس موسیقی که خانمی جوان و زیبا بوده می گوید لطفاً در زمان حضور برای یادگیری پوشش خود را بر اساس قوانین کنترل کنید. مربی می پرسد آیا این درخواست شما بی احترامی به آزادی فردی او نیست. در واقع مربی مرد در جایگاه حامی آزادی آن خانم قرار میگیرد.
🔻حالا به گفت و گوی آن مدیر و مربی پس از رفتن آن خانم توجه کنید.
مربی:
شما می ترسید آموزشگاه شما را تعطیل کنند که به آن خانم دستورات دینی میدهید؟
➖نه لزوما. من دینی به آن نگاه نکردم.
-پس چی ؟
➖این خانم که آمده بود زیبا بود یا نبود؟
بله بود. ولی شما فکر می کنید که هر کس زیبا بود باید به او طمع کرد؟من آدم با جنبه ای هستم، جامعه هم باید جنبه پیدا کند.
➖لطفاً به من در مورد جنبه نگویید که حالم از این واژه به هم می خورد، فرزند من می گفت باید جنبه استفاده از بازی های رایانه را داشت و بقیه بی جنبه اند و الان او گرفتار است، کلی آدم گرفتار اعتیاد و الکل و هزار کوفت و زهرمار هستند و می گویند باید جنبه داشت.
یعنی چی؟ شما به آن خانم توهین نمی کنید، به من دارید توهین می کنید! تازه چه کسی گفته نباید زیبایی را نگاه کرد؟
➖صحبت سر طمع به زیبایی است. خود شما هنرمند هستید،خب خودش زیبایی است، شاگرد باید شهریه بدهد سر ساعت بیاید درس اش را بگیرد و برود. چرا شما برای شاگرد قبلی با همان موضوع درس با همان استعداد فقط ده دقیقه وقت گذاشتید ولی برای آن خانم نیم ساعت؟
این تشخیص من است،من یک مربی هستم، استعداد ها متفاوت است.
➖ لطفاً صادقانه جواب بدهید: آیا ما آدم ها غیر از روح و روان که ما هنرمندان به آن اهمیت میدهیم، جسم و تن داریم یا نه؟
بله جسم هم داریم..
➖آیا جسم و تن جزو وجوه خواستنی ما می تواند باشد یا نه؟
وجوه خواستنی؟
➖بله. یعنی تن و بدن ما خریدار دارد یا نه؟
مسلما
➖شاگرد در کلاس باید وجوه خواستنی بدنش را عرضه کند یا تمرکز و دقت اش را؟
چه اشکالی دارد هر دو را داشته باشد؟
➖خودتان را گول نزنید ، شاگرد شما هیچ تمرینی برای آمدن کلاس نکرده، وقتی را که برای آرایش خودش گذارده را می توانسته تمرین کند تازه با موهای باز که به معنای صمیمیت جنسی است آمده درس موسیقی بگیرد.
خانم مدیر !صادقانه!, شما با عینک حسودانه به موضوع نگاه نمی کنید؟
➖این طور نیست، من دلم می خواهد اینجا چند هنرمند تربیت شوند. در همان کنسرت های قوی دنیا در خود غرب، خود خانم های نوازنده یا خواننده یا کر حتی آقایان لباس سیاه و آرایش محدود دارند چون موسیقی آنها باید حرف بزند نه جلوه های بدن آنها.
آیا در این یکی دو سال اخیر ما یادگیری های مان سر این موضوع خراب نشده.
...
🔻من ادامه این گفت و گوی واقعی را که یک مدیر آموزشگاه برایم تعریف کرده نمی نویسم ولی یک نکته را میدانم و آن این است که دو گروه از اینکه آموزش هنر و اندیشه در کشور ما معطل بماند و باز نشر نشود خوشحال خواهند شد
ادامه مطلب را در یادداشت بعدی در اینجا بخوانید.
Telegram
نکته ها و نغزهای تربیتی
ادامه مطلب از لینک
۱. افراد متعصب داخلی
۲.مغرضان سود جوی خارجی
🔻آموزش هنر و اندیشه به تقویت هویت ما منجر میشود وقتی هویت داشته باشیم هزینه ها برای ما کاهش پیدا میکند چون از بودن و رشد در جهان لذت می بریم و شادکام تر هستیم از طرفی مغرض خارجی هزینه هایش بالاتر…
۱. افراد متعصب داخلی
۲.مغرضان سود جوی خارجی
🔻آموزش هنر و اندیشه به تقویت هویت ما منجر میشود وقتی هویت داشته باشیم هزینه ها برای ما کاهش پیدا میکند چون از بودن و رشد در جهان لذت می بریم و شادکام تر هستیم از طرفی مغرض خارجی هزینه هایش بالاتر…
ادامه مطلب از لینک
۱. افراد متعصب داخلی
۲.مغرضان سود جوی خارجی
🔻آموزش هنر و اندیشه به تقویت هویت ما منجر میشود وقتی هویت داشته باشیم هزینه ها برای ما کاهش پیدا میکند چون از بودن و رشد در جهان لذت می بریم و شادکام تر هستیم از طرفی مغرض خارجی هزینه هایش بالاتر میرود چون نیروی ارزان خود را از دست میدهد.
به این معنی که وقتی ما با هنر و اندیشه قرین می شویم هویت مان درونی است و هویت قرضی نیست که هر لحظه آنرا از دست بدهیم.
🔻 هویت های قرضی در زمانی رخ میدهند که ما تحت تاثیر عوامل متعدد فرهنگی و تربیتی بیگانه دچار وادادگی می شویم و به سوی آنها جلب می شویم، مثلا وقتی بین نوجوان ما و محتوای هنری خوب وطنی فاصله بیفتد آنها جلب موسیقی های ضعیف و دم دستی بیگانه می شوند سپس جذب زبان آنها می شوند و در آنجا در جستجوی خودشان می پردازند و وقتی بیدار می شوند که احتمالا دیر شده است در نظر داشته باشیم دایره زبانی ما، اندازه و مقدار ما را تعیین میکنند و هنر ها عصاره زبان هر قوم و ملتی هستند.
در واقع
🔻هویت های قرضی به این دلیل نا پایدار هستند که با زبان مادری ما که ریشه های کهن در جان ما دارند در تضاد و گاه در تقابل هستند.
این یادداشت مشروط به گفت و گوهای خوانندگان در بخش نظرات تداوم خواهد داشت.
یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغزهای تربیتی بخوانید.
https://t.me/sarveyasin
احمد رضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
۱. افراد متعصب داخلی
۲.مغرضان سود جوی خارجی
🔻آموزش هنر و اندیشه به تقویت هویت ما منجر میشود وقتی هویت داشته باشیم هزینه ها برای ما کاهش پیدا میکند چون از بودن و رشد در جهان لذت می بریم و شادکام تر هستیم از طرفی مغرض خارجی هزینه هایش بالاتر میرود چون نیروی ارزان خود را از دست میدهد.
به این معنی که وقتی ما با هنر و اندیشه قرین می شویم هویت مان درونی است و هویت قرضی نیست که هر لحظه آنرا از دست بدهیم.
🔻 هویت های قرضی در زمانی رخ میدهند که ما تحت تاثیر عوامل متعدد فرهنگی و تربیتی بیگانه دچار وادادگی می شویم و به سوی آنها جلب می شویم، مثلا وقتی بین نوجوان ما و محتوای هنری خوب وطنی فاصله بیفتد آنها جلب موسیقی های ضعیف و دم دستی بیگانه می شوند سپس جذب زبان آنها می شوند و در آنجا در جستجوی خودشان می پردازند و وقتی بیدار می شوند که احتمالا دیر شده است در نظر داشته باشیم دایره زبانی ما، اندازه و مقدار ما را تعیین میکنند و هنر ها عصاره زبان هر قوم و ملتی هستند.
در واقع
🔻هویت های قرضی به این دلیل نا پایدار هستند که با زبان مادری ما که ریشه های کهن در جان ما دارند در تضاد و گاه در تقابل هستند.
این یادداشت مشروط به گفت و گوهای خوانندگان در بخش نظرات تداوم خواهد داشت.
یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغزهای تربیتی بخوانید.
https://t.me/sarveyasin
احمد رضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
Telegram
نکته ها و نغزهای تربیتی
✍پوشش، سیاست ، مذهب، تربیت
آیا پوشش سیاسی است؟
آیا پوشش امری مذهبی و دینی است؟
آیا پوشش امری اجتماعی است؟
امری انسانی است ؟
تربیت و نگاه تربیتی در زمینه پوشش چه نظر یا نظرانی می تواند داشته باشد؟
🔻قاعدتاً یک اندیشمند تربیتی هم می تواند امری را از منظر سیاسی…
آیا پوشش سیاسی است؟
آیا پوشش امری مذهبی و دینی است؟
آیا پوشش امری اجتماعی است؟
امری انسانی است ؟
تربیت و نگاه تربیتی در زمینه پوشش چه نظر یا نظرانی می تواند داشته باشد؟
🔻قاعدتاً یک اندیشمند تربیتی هم می تواند امری را از منظر سیاسی…
Forwarded from رادیو آذر (احمدرضا آذر)
جان و جهان و هنر.aac
2.8 MB
من جدیدا روی مقاله ایی تحت عنوان گفت و گوی کامل دارم کار میکنم سومین وجه گفت وگو ،**گفت و گوی جان و جهان** است. در حین مقاله دست به ساز زدم. واقعیت آن است که 7 سالی هست که من ساز نزده بودم. بدون انکه بخواهم مقدمه ایی از افشاری که جان آن شکوه و اعتراض است را زدم. نوازنده نیستم ولی حس آنرا درک میکنم. در حین ساز اندکی از رابطه گفت و گوی جان و جهان و درک هنری گفته ام. در زیر بخشی از مقاله را در مورد گفت و گوی جان و جهان می آورم
در گفت وگوی جان وجهان گویی ارسطو و افلاطون دریک میز نشسته و یکی از آنان بود و وجود موضوع را و دیگری شدن و حرکت موضوع را ظاهر می کنند، درست است که طرفین با تعمق ویژه در منظر خویش هستند ولی قرار نیست دو طرف گفت و گو یکدیگر را به پوشاندن حق محکوم کنند و تلاش دارند تا سخن یکدیگر را گوش کنند.کسی که به مرحله گفت و گوی جان و جهان رسیده ذات و صفت را در کنار هم می بیند، در آن واحد هم به مفهوم و هم به معنی می نگرد. او می داند موضوعات بدون ایده نیستند و بسته به مراتب ایمانش صاحب ایده را هم ادراک می کند. ایده، «جان» و صاحب ایده، «جان جان» است و آنچه که در شدن و صیرورت خود را می نمایاند «جهان» است.
در گفت وگوی جان وجهان گویی ارسطو و افلاطون دریک میز نشسته و یکی از آنان بود و وجود موضوع را و دیگری شدن و حرکت موضوع را ظاهر می کنند، درست است که طرفین با تعمق ویژه در منظر خویش هستند ولی قرار نیست دو طرف گفت و گو یکدیگر را به پوشاندن حق محکوم کنند و تلاش دارند تا سخن یکدیگر را گوش کنند.کسی که به مرحله گفت و گوی جان و جهان رسیده ذات و صفت را در کنار هم می بیند، در آن واحد هم به مفهوم و هم به معنی می نگرد. او می داند موضوعات بدون ایده نیستند و بسته به مراتب ایمانش صاحب ایده را هم ادراک می کند. ایده، «جان» و صاحب ایده، «جان جان» است و آنچه که در شدن و صیرورت خود را می نمایاند «جهان» است.
✍بهشت و دوزخ
✔️مطالب من در زیر لزوما در موضوع تربیت است و یک تحلیل دینی محسوب نمیشود.
🔻تقریبا همه ی ما از جمله دانشمندان تعلیم و تربیت به دنبال آرمان شهر هستند.
آرمان شهر کجا است؟
آرمان شهر جایی است که انسان به دنبال شر که نیست به یکسو بلکه به دنبال خیر هم هست.
در آرمان شهر قرار است عدالت در همه شئون زندگی یک اصل باشد و اجرا شود.
🔻 آرمان شهر بسته به دیدگاه فلاسفه تربیتی ممکنست موارد زیر باشد.
رسیدن به روح عالی هستی برای تحقق و ظهور انسانی آگاه.
رسیدن به عدالتی که ثمره آن شجاعت، حکمت و پاکدامنی است.
رسیدن به جوهره طبیعی
رسیدن به تعادلی که ثمره آن الگو گیری از انسان کامل است.
رسیدن به رفاه اجتماعی
رسیدن به لذات و کامیابی های طبیعی
و...
🔻خود اینکه ما مهاجرت میکنیم به نحوی در جستجوی آرمانشهر خود هستیم.
🔻بسته به اینکه ما چه مقدار قدرت تحلیل و نقد داریم آرمانشهر ما متفاوت خواهد بود. در واقع بزرگی ما به بزرگی اندیشه ما مربوط است و بزرگی اندیشه ما به توانایی تحلیل درست ما مربوط خواهد بود.
🔻ما شهر و کشوری را می پسندیم که آب و هوای به راه، بازار به راه، اجرای عدالت، دستیابی به عالم و اندیشمند خیرخواه و مردمان همدل در آن وجود داشته باشد. به عبارتی جایی را می پسندیم که امکان نفس کشیدن، امکان کار و کسب، برقراری حق، امکان مشورتی و امنیت اجتماعی در آن باشد.
شاید تحقق موارد بالا لزوما به صورت نسبی است و دایمی نیست. چه بسا در جهان امروز که دعوای آب و غذا جدی است دولتمداران از هر امکانی برای مخدوش کردن ذهن مردمان رقیب استفاده میکنند تا منابع بیشتری را از آن خود کنند یعنی کشمکش انسان برای آب و غذا و بازار جدی است. البته تقریبا بخش نظر مشورتی برای کل بشر و نه یک سویه از بشر و همدلی با همه اجزا انسانی فعلا مغفول است و گویی از آن خبری نیست.
به عبارتی حتی وقتی قرار است یک دانشمند تربیت شود اول می پرسند این چه مقدار آب و غذا و منابع میخواهد.
🔻بهشتی که لزوما تضمین آب و غذا و بازار دارد ظاهر آن بهشتی است ولی با دوزخ فرق زیادی ندارد.
بهشت کجاست؟
دوزخ کجاست؟
🔻بهشت
بهشت فهمیدن و رشد پیاپی است.
بهشت با هم بودن است.
بهشت یعنی انسانها در حالی که هم را دوست دارند نگران هم هستند، نگران اینکه مبادا دیگری سقوط کند.
بهشت محل سبقت شادکامانه است.
بهشت محل تواضع و فروتنی. تواضع باعث میشود بینایی و گوش دادن ما قوت پیدا کند.
بهشت محل رضایت و خشنودی انسان آگاه و یادگیرنده است.
در بهشت انسان دغدغه آب و نان و کسب و کار و رفع حاجت ندارد.
بهشت امیدواری است.
بهشتدوستی بی پایاناست.
🔻اما دوزخ
دوزخ توهم و دچار دور و تسلسل شدن است.
دوزخ بی هم بودن و تنها ماندن است.
در دوزخ انسانها از هم بی خبرند. هر یک گرفتار وضعیت خویش هستند.
دوزخ محل رقابت برای نجات است در حالی که امیدی به نجات نیست.
دوزخ محل کوری و کر بودن به دلیل تکبر و خود بزرگ تر بینی است.
دوزخ محل نارضایتی و ناخشنودی است.
دوزخ ناامیدی است.
دوزخدشمنی بی پایاناست.
🔻بهشت و دوزخ برای جان و جهان ما است. شاید جسم و جان ما هم مهربانی را از نامهربانی تمیز میدهد ولی بهشت و دوزخ اول از همه در جان ما و برای جان ما است.
🔻رضایت در قلب و اندیشه ما است ولی آثار آن در جسم و جهان ما هم خود را نمایان میکند.
با این اوصاف آیا الآن جهان به دوزخ نزدیک تر است یا بهشت؟
وضعیت فعلی ما ایرانیان چگونه است؟
موضوع را در یادداشت بعدی دنبال کنید.
یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغز های تربیتی بخوانید.
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
✔️مطالب من در زیر لزوما در موضوع تربیت است و یک تحلیل دینی محسوب نمیشود.
🔻تقریبا همه ی ما از جمله دانشمندان تعلیم و تربیت به دنبال آرمان شهر هستند.
آرمان شهر کجا است؟
آرمان شهر جایی است که انسان به دنبال شر که نیست به یکسو بلکه به دنبال خیر هم هست.
در آرمان شهر قرار است عدالت در همه شئون زندگی یک اصل باشد و اجرا شود.
🔻 آرمان شهر بسته به دیدگاه فلاسفه تربیتی ممکنست موارد زیر باشد.
رسیدن به روح عالی هستی برای تحقق و ظهور انسانی آگاه.
رسیدن به عدالتی که ثمره آن شجاعت، حکمت و پاکدامنی است.
رسیدن به جوهره طبیعی
رسیدن به تعادلی که ثمره آن الگو گیری از انسان کامل است.
رسیدن به رفاه اجتماعی
رسیدن به لذات و کامیابی های طبیعی
و...
🔻خود اینکه ما مهاجرت میکنیم به نحوی در جستجوی آرمانشهر خود هستیم.
🔻بسته به اینکه ما چه مقدار قدرت تحلیل و نقد داریم آرمانشهر ما متفاوت خواهد بود. در واقع بزرگی ما به بزرگی اندیشه ما مربوط است و بزرگی اندیشه ما به توانایی تحلیل درست ما مربوط خواهد بود.
🔻ما شهر و کشوری را می پسندیم که آب و هوای به راه، بازار به راه، اجرای عدالت، دستیابی به عالم و اندیشمند خیرخواه و مردمان همدل در آن وجود داشته باشد. به عبارتی جایی را می پسندیم که امکان نفس کشیدن، امکان کار و کسب، برقراری حق، امکان مشورتی و امنیت اجتماعی در آن باشد.
شاید تحقق موارد بالا لزوما به صورت نسبی است و دایمی نیست. چه بسا در جهان امروز که دعوای آب و غذا جدی است دولتمداران از هر امکانی برای مخدوش کردن ذهن مردمان رقیب استفاده میکنند تا منابع بیشتری را از آن خود کنند یعنی کشمکش انسان برای آب و غذا و بازار جدی است. البته تقریبا بخش نظر مشورتی برای کل بشر و نه یک سویه از بشر و همدلی با همه اجزا انسانی فعلا مغفول است و گویی از آن خبری نیست.
به عبارتی حتی وقتی قرار است یک دانشمند تربیت شود اول می پرسند این چه مقدار آب و غذا و منابع میخواهد.
🔻بهشتی که لزوما تضمین آب و غذا و بازار دارد ظاهر آن بهشتی است ولی با دوزخ فرق زیادی ندارد.
بهشت کجاست؟
دوزخ کجاست؟
🔻بهشت
بهشت فهمیدن و رشد پیاپی است.
بهشت با هم بودن است.
بهشت یعنی انسانها در حالی که هم را دوست دارند نگران هم هستند، نگران اینکه مبادا دیگری سقوط کند.
بهشت محل سبقت شادکامانه است.
بهشت محل تواضع و فروتنی. تواضع باعث میشود بینایی و گوش دادن ما قوت پیدا کند.
بهشت محل رضایت و خشنودی انسان آگاه و یادگیرنده است.
در بهشت انسان دغدغه آب و نان و کسب و کار و رفع حاجت ندارد.
بهشت امیدواری است.
بهشتدوستی بی پایاناست.
🔻اما دوزخ
دوزخ توهم و دچار دور و تسلسل شدن است.
دوزخ بی هم بودن و تنها ماندن است.
در دوزخ انسانها از هم بی خبرند. هر یک گرفتار وضعیت خویش هستند.
دوزخ محل رقابت برای نجات است در حالی که امیدی به نجات نیست.
دوزخ محل کوری و کر بودن به دلیل تکبر و خود بزرگ تر بینی است.
دوزخ محل نارضایتی و ناخشنودی است.
دوزخ ناامیدی است.
دوزخدشمنی بی پایاناست.
🔻بهشت و دوزخ برای جان و جهان ما است. شاید جسم و جان ما هم مهربانی را از نامهربانی تمیز میدهد ولی بهشت و دوزخ اول از همه در جان ما و برای جان ما است.
🔻رضایت در قلب و اندیشه ما است ولی آثار آن در جسم و جهان ما هم خود را نمایان میکند.
با این اوصاف آیا الآن جهان به دوزخ نزدیک تر است یا بهشت؟
وضعیت فعلی ما ایرانیان چگونه است؟
موضوع را در یادداشت بعدی دنبال کنید.
یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغز های تربیتی بخوانید.
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
Telegram
نکته ها و نغزهای تربیتی
من احمد رضا آذربایجانی(آذر)به عنوان یک فعال فرهنگی و پژوهشگر تربیتی پیش تر یادداشت هایی داشتم که در آن به مسایل و موارد تربیتی و حوزه های مرتبط می پرداختم. به نظرم رسید که هم آن یادداشت ها و هم بعضی از جستجو ها و پژوهش هایم را در اینجا به اشتراک بگذارم.
Forwarded from انستیتو مدرسه گفتوگو
انستیتو مدرسه گفتوگو با همکاری کانون گفتوگو برگزار میکند:
نشست رایگان
«گفتوگو با کودکان؛ افقی راهگشا»
از سلسله نشستهای نجات گفتوگو
📚 درباره محتوای این نشست
گفتوگو با کودکان نقش کلیدی در ساختاردهی به جامعه و فرهنگهای مختلف دارد. این پدیده به تربیت نسل آینده کمک میکند و همچنین از اهمیت فردیت و شخصیت کودکان در جایگاه افرادی مستقل و خودآگاه حمایت میکند. گفتوگو با کودکان به آنها اجازه میدهد تا احساسات و افکار خود را بیان کنند و فرصتی فراهم میکند تا نظرها و انتظارهای خود را در مورد محیط اطرافشان به اشتراک بگذارند. این تبادل نظرها و افکار به کودکان اعتماد به نفس و احترام به دیگران را آموزش میدهد و به آنها اجازه میدهد تا در مقام شهروندانی فعال و مسئول در قبال جامعه خود مشارکتی فعال داشته باشند.
🗓 تاریخ و زمان برگزاری:
چهارشنبه ۲۴ آبانماه
ساعت ۱۶ الی ۱۸
👨🏫 سخنران:
- دکتر احمدرضا آذربایجانی
پژوهشگر و مربی تعلیم و تربیت
🏠 محل برگزاری:
حضوری و آنلاین به طور همزمان
بستر آنلاین: گوگلمیت
محل برگزاری حضوری رویداد: کانون گفتوگو به نشانی میدان هفتم تیر، بالاتر از مسجد الجواد، کوچه عبدالکریم شریعتی، پلاک ۱۰، واحد یک
🔴 این رویداد رایگان است اما ثبتنام برای حضور ضروری میباشد.
👋 ثبتنام رایگان:
https://b2n.ir/dialoguekid
انستیتو مدرسه گفتوگو
مرکز تخصصی تربیت کودک و توسعه حرفهای معلمان
این مدرسه فرق میکند!
🌐 www.dialogueschool.ir
☎️ ۰۲۱۶۶۴۵۹۱۴۳
🆔 @dialogueschool_ir
نشست رایگان
«گفتوگو با کودکان؛ افقی راهگشا»
از سلسله نشستهای نجات گفتوگو
📚 درباره محتوای این نشست
گفتوگو با کودکان نقش کلیدی در ساختاردهی به جامعه و فرهنگهای مختلف دارد. این پدیده به تربیت نسل آینده کمک میکند و همچنین از اهمیت فردیت و شخصیت کودکان در جایگاه افرادی مستقل و خودآگاه حمایت میکند. گفتوگو با کودکان به آنها اجازه میدهد تا احساسات و افکار خود را بیان کنند و فرصتی فراهم میکند تا نظرها و انتظارهای خود را در مورد محیط اطرافشان به اشتراک بگذارند. این تبادل نظرها و افکار به کودکان اعتماد به نفس و احترام به دیگران را آموزش میدهد و به آنها اجازه میدهد تا در مقام شهروندانی فعال و مسئول در قبال جامعه خود مشارکتی فعال داشته باشند.
🗓 تاریخ و زمان برگزاری:
چهارشنبه ۲۴ آبانماه
ساعت ۱۶ الی ۱۸
👨🏫 سخنران:
- دکتر احمدرضا آذربایجانی
پژوهشگر و مربی تعلیم و تربیت
🏠 محل برگزاری:
حضوری و آنلاین به طور همزمان
بستر آنلاین: گوگلمیت
محل برگزاری حضوری رویداد: کانون گفتوگو به نشانی میدان هفتم تیر، بالاتر از مسجد الجواد، کوچه عبدالکریم شریعتی، پلاک ۱۰، واحد یک
🔴 این رویداد رایگان است اما ثبتنام برای حضور ضروری میباشد.
👋 ثبتنام رایگان:
https://b2n.ir/dialoguekid
انستیتو مدرسه گفتوگو
مرکز تخصصی تربیت کودک و توسعه حرفهای معلمان
این مدرسه فرق میکند!
🌐 www.dialogueschool.ir
☎️ ۰۲۱۶۶۴۵۹۱۴۳
🆔 @dialogueschool_ir
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کارگاه اندیشه چیست؟
در بدو ورود و آغاز فعالیت در یکی از کارگاه ها، یاسمین که همراه مهمان یکی از اعضا کارگاه اندیشه بود سوال کرد که کارگاه اندیشه چیست؟
فارغ از آنکه کارگاه اندیشه یک مدل مفهومی و به عبارتی یک برنامه درسی است که خاستگاه، اهداف، شیوه و راهبرد دارد ولی من سعی کردم به صورت مختصر با ذکر یکی از اهداف و راهبرد اصلی مدل مفهومی کارگاه اندیشه آنرا توضیح دهم.
کارگاه اندیشه مجالی است برای گفت و گوی کامل و گفت و گوی کامل سه وجه دارد، گفتگوی مریخی ،گفت و گوی سقراطی و گفت و گوی جان و جهان.
چون صدای ضبط شده با کیفیت نبود سعی کردم تا آنها را زیر نویس کنم تا بهتر بشود آنرا گوش داد.
هر چند کارگاه اندیشه با راهبرد گفت و گو است و به صورت تعاملی و مشارکت با همه اعضا است ولی به فراخور پرسشهای اساسی یا جمع بندی ها، گاهی من فعال تر هستم. فعالیت من به عنوان تسهیلگر هر بار با تقویت و قوت گرفتن اعضا با آنها همسطح و حتی کمتر خواهد شد یعنی وقتی اعضا رشد پیدا کنند، فعالیت من از جنس گوش دادن خواهد شد.
#کارگاه_اندیشه
#گفتگو_ی_کامل
در بدو ورود و آغاز فعالیت در یکی از کارگاه ها، یاسمین که همراه مهمان یکی از اعضا کارگاه اندیشه بود سوال کرد که کارگاه اندیشه چیست؟
فارغ از آنکه کارگاه اندیشه یک مدل مفهومی و به عبارتی یک برنامه درسی است که خاستگاه، اهداف، شیوه و راهبرد دارد ولی من سعی کردم به صورت مختصر با ذکر یکی از اهداف و راهبرد اصلی مدل مفهومی کارگاه اندیشه آنرا توضیح دهم.
کارگاه اندیشه مجالی است برای گفت و گوی کامل و گفت و گوی کامل سه وجه دارد، گفتگوی مریخی ،گفت و گوی سقراطی و گفت و گوی جان و جهان.
چون صدای ضبط شده با کیفیت نبود سعی کردم تا آنها را زیر نویس کنم تا بهتر بشود آنرا گوش داد.
هر چند کارگاه اندیشه با راهبرد گفت و گو است و به صورت تعاملی و مشارکت با همه اعضا است ولی به فراخور پرسشهای اساسی یا جمع بندی ها، گاهی من فعال تر هستم. فعالیت من به عنوان تسهیلگر هر بار با تقویت و قوت گرفتن اعضا با آنها همسطح و حتی کمتر خواهد شد یعنی وقتی اعضا رشد پیدا کنند، فعالیت من از جنس گوش دادن خواهد شد.
#کارگاه_اندیشه
#گفتگو_ی_کامل
✍بهشت و دوزخ
بخش دوم
🔻در یادداشت قبلی فهمیدیم ، بهشت جایی است که دوستی، مهربانی، فهمیدن، با هم بودن و رشد پیاپی اساس آن است.
🔻همانطور که دوزخ جایی است پر از نزاع، توهم، در حسرت هم بودن و درجا زدن یا سقوط پیاپی.
علت این شرح، به بهانه آرمان شهر بود، در بعضی از متون آرمان شهر را ناکجاآباد گفته اند یعنی از یکسو، آباد، است و ما انسانها طالب آن هستیم و از سویی دیگر نمیدانیم کجاست، یعنی باید در طلب آن تلاش و جستجو کنیم.
🔻خیلی از متونی که میخواهند بهشت موعود را به نقد بکشند تصویری عرضه میکنند که آنجا تا ابد یعنی زمانی بی انتها لذات تکراری وجود دارد. عجیب آن است که این تشبیه بیشتر حاوی نشانه های دوزخ است. چون اهل دوزخ دچار دور و تسلسل هستند و در حسرتی مدام سر میکنند. این دوام از بیرون به آنها اجبار نشده بلکه آنها خودشان این حسرت را رقم زده اند.
🔻به طور مثال انسان متکبر ی که دیگر انسانها را حیوان یا شهروندان درجه چندم می بیند خود بخود محروم از محبت و مهربانی دیگران است، منتهی او به این حسرت و محرومیت عادت کرده است.
👌عادت، نقطه مقابل ملکه است.
🔻مثلا ممکن است ما به زمینگیر شدن، غذای متعفن، ربا خوردن، دیگر آزاری و حتی خود آزاری عادت کنیم.
🔻 ولی وقتی ما اراده می کنیم که با ورزش کردن سالم بمانیم، غذای سالم و متناسب بخوریم، پول حلال در بیاوریم، دیگران از شر ما در امان باشند ، دیگران به خیر ما امیدوار باشند، ما این فعالیت ها را از طریق عادت به دست نیاورده ایم بلکه آنقدر آنها را دنبال کرده و انجام داده ایم که برای ما ملکه شده است یعنی ریشه آنرا در خود جستجو کرده و به آن متصل هستیم.
ملکات امر بهشتی هستند و عادات از جنس دوزخ اند.
هر دو لذت بخش اند ولی یکی از آنها باعث رشد است و در جان و جهان ما است و یکی از آنها فقط در جهان با ما است و پس از گذر از جهان به خاطر آگاه شدن از آن ما را پر حسرت خواهد کرد.
🔻حسرت خودش سوزنده است.
حسرت اندوهی است جانکاه که امکان برگشت و جبران برای آن نیست یا لااقل وهم دارنده حسرت چنین است. چون تقریبا تا زمانی که انسان زنده است امید جبران وجود دارد.
🔻به طور مثال:
شما برای یک مهمانی از خانه بیرون می زنید و همسایه شما می گوید: بخاطر خدا کمکم کنید فرزندم را باید به دکتر ببرم و هزینه کرایه تاکسی را ندارم، چون بیمه هستیم نگران هزینه درمان نیستم ولی کرایه راه سریع را ندارم.
شما می گویید: من هزینه رفتن با تاکسی خطی را میدهم چون برای هدیه مهمانی کم می آورم، البته شما می توانید کادوی ارزانتری بخرید. متاسفانه وقتی از مهمانی بر می گردید متوجه می شوید فرزند همسایه به دلیل دیر رسیدن به درمانگاه، مرده است.
😔آیا شما به خاطر کمک نکردن برای کرایه تاکسی تلفنی یا اینترنتی دچار خود ملامتی نمی شوید؟ اندوهی که شما را فرا می گیرد را میشود جبران کرد؟
🔻این حسرت شما را رها نمیکند و از درون شما را می سوزاند، این حسرت دوزخ شما است که شما را رها نمیکند. حسرت، آتش بی نور است. نور یعنی چیزی که باعث پیدا شدن و روشن شدن و فهمیدن است. نور راهگشا است. آتشی که می شناسیم نور هم دارد و راهگشا است ولی حسرت آتش سوزنده ای است که راهگشا نیست.
🔻حالا اگر شما بگویید خب من برای دادن کرایه اهمال کرده ام ولی برای جبران آن یک خیریه ای راه می اندازم که هیچکس به خاطر کرایه ماشین یا هزینه درمان معطل نشود راهی برای برون رفتن از این حسرت پیدا کرده آید.
🔻در مثال بالا چند نکته نهفته است.
۱. وجدان داشته باشیم.
۲. اجازه بدهیم که دیگران از ما درخواست داشته باشند.
۳. تلاش برای خیر رساندن در حد وسع عقل و مال خود داشته باشیم.
۴. اشتباهات خود را بفهمیم و با خود فریبی از آنها، خود را دور نکنیم چون آن خطا ها در درون ما ثبت و ضبط هستند و حداقل در یک لحظه قبل از مرگ هم که شده سراغ ما می آیند و جان ما از آن ها در امان نیست یا جان ما از خیر کارهای درست ما برخوردار خواهد بود. وقتی می گوییم جان به آن بخش خود نظر داریم که فراتر از زمانی است که در دنیا می شناسیم. این جان همان است که از کودکی تا پیری بدن و جهان ما، با صلابت خود را حفظ کرده است و خواب و قطع و وصلی هم ندارد.
۵. خلاقیت داشته باشیم و از مسیر خلاقیت اشتباهات را جبران کنیم.
۶. در غم مردم شریک باشیم تا در شادی ها هم ما را دعوت کنند.
۷. یادگیرنده مادام العمر باشیم.
🔻 هفت موردی که در بالا آمد به نحوی جزو اهداف مهم تعلیم و تربیت ها بوده است. این اهداف می تواند ما را به آرمانشهر نزدیک تر کند و به عبارتی تعلیم و تربیت افرادی تربیت کرده که ساکنان بهشت اند نه دوزخ.
این موضوع ادامه دارد، آنرا در یادداشت های بعدی دنبال کنید.
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
بخش دوم
🔻در یادداشت قبلی فهمیدیم ، بهشت جایی است که دوستی، مهربانی، فهمیدن، با هم بودن و رشد پیاپی اساس آن است.
🔻همانطور که دوزخ جایی است پر از نزاع، توهم، در حسرت هم بودن و درجا زدن یا سقوط پیاپی.
علت این شرح، به بهانه آرمان شهر بود، در بعضی از متون آرمان شهر را ناکجاآباد گفته اند یعنی از یکسو، آباد، است و ما انسانها طالب آن هستیم و از سویی دیگر نمیدانیم کجاست، یعنی باید در طلب آن تلاش و جستجو کنیم.
🔻خیلی از متونی که میخواهند بهشت موعود را به نقد بکشند تصویری عرضه میکنند که آنجا تا ابد یعنی زمانی بی انتها لذات تکراری وجود دارد. عجیب آن است که این تشبیه بیشتر حاوی نشانه های دوزخ است. چون اهل دوزخ دچار دور و تسلسل هستند و در حسرتی مدام سر میکنند. این دوام از بیرون به آنها اجبار نشده بلکه آنها خودشان این حسرت را رقم زده اند.
🔻به طور مثال انسان متکبر ی که دیگر انسانها را حیوان یا شهروندان درجه چندم می بیند خود بخود محروم از محبت و مهربانی دیگران است، منتهی او به این حسرت و محرومیت عادت کرده است.
👌عادت، نقطه مقابل ملکه است.
🔻مثلا ممکن است ما به زمینگیر شدن، غذای متعفن، ربا خوردن، دیگر آزاری و حتی خود آزاری عادت کنیم.
🔻 ولی وقتی ما اراده می کنیم که با ورزش کردن سالم بمانیم، غذای سالم و متناسب بخوریم، پول حلال در بیاوریم، دیگران از شر ما در امان باشند ، دیگران به خیر ما امیدوار باشند، ما این فعالیت ها را از طریق عادت به دست نیاورده ایم بلکه آنقدر آنها را دنبال کرده و انجام داده ایم که برای ما ملکه شده است یعنی ریشه آنرا در خود جستجو کرده و به آن متصل هستیم.
ملکات امر بهشتی هستند و عادات از جنس دوزخ اند.
هر دو لذت بخش اند ولی یکی از آنها باعث رشد است و در جان و جهان ما است و یکی از آنها فقط در جهان با ما است و پس از گذر از جهان به خاطر آگاه شدن از آن ما را پر حسرت خواهد کرد.
🔻حسرت خودش سوزنده است.
حسرت اندوهی است جانکاه که امکان برگشت و جبران برای آن نیست یا لااقل وهم دارنده حسرت چنین است. چون تقریبا تا زمانی که انسان زنده است امید جبران وجود دارد.
🔻به طور مثال:
شما برای یک مهمانی از خانه بیرون می زنید و همسایه شما می گوید: بخاطر خدا کمکم کنید فرزندم را باید به دکتر ببرم و هزینه کرایه تاکسی را ندارم، چون بیمه هستیم نگران هزینه درمان نیستم ولی کرایه راه سریع را ندارم.
شما می گویید: من هزینه رفتن با تاکسی خطی را میدهم چون برای هدیه مهمانی کم می آورم، البته شما می توانید کادوی ارزانتری بخرید. متاسفانه وقتی از مهمانی بر می گردید متوجه می شوید فرزند همسایه به دلیل دیر رسیدن به درمانگاه، مرده است.
😔آیا شما به خاطر کمک نکردن برای کرایه تاکسی تلفنی یا اینترنتی دچار خود ملامتی نمی شوید؟ اندوهی که شما را فرا می گیرد را میشود جبران کرد؟
🔻این حسرت شما را رها نمیکند و از درون شما را می سوزاند، این حسرت دوزخ شما است که شما را رها نمیکند. حسرت، آتش بی نور است. نور یعنی چیزی که باعث پیدا شدن و روشن شدن و فهمیدن است. نور راهگشا است. آتشی که می شناسیم نور هم دارد و راهگشا است ولی حسرت آتش سوزنده ای است که راهگشا نیست.
🔻حالا اگر شما بگویید خب من برای دادن کرایه اهمال کرده ام ولی برای جبران آن یک خیریه ای راه می اندازم که هیچکس به خاطر کرایه ماشین یا هزینه درمان معطل نشود راهی برای برون رفتن از این حسرت پیدا کرده آید.
🔻در مثال بالا چند نکته نهفته است.
۱. وجدان داشته باشیم.
۲. اجازه بدهیم که دیگران از ما درخواست داشته باشند.
۳. تلاش برای خیر رساندن در حد وسع عقل و مال خود داشته باشیم.
۴. اشتباهات خود را بفهمیم و با خود فریبی از آنها، خود را دور نکنیم چون آن خطا ها در درون ما ثبت و ضبط هستند و حداقل در یک لحظه قبل از مرگ هم که شده سراغ ما می آیند و جان ما از آن ها در امان نیست یا جان ما از خیر کارهای درست ما برخوردار خواهد بود. وقتی می گوییم جان به آن بخش خود نظر داریم که فراتر از زمانی است که در دنیا می شناسیم. این جان همان است که از کودکی تا پیری بدن و جهان ما، با صلابت خود را حفظ کرده است و خواب و قطع و وصلی هم ندارد.
۵. خلاقیت داشته باشیم و از مسیر خلاقیت اشتباهات را جبران کنیم.
۶. در غم مردم شریک باشیم تا در شادی ها هم ما را دعوت کنند.
۷. یادگیرنده مادام العمر باشیم.
🔻 هفت موردی که در بالا آمد به نحوی جزو اهداف مهم تعلیم و تربیت ها بوده است. این اهداف می تواند ما را به آرمانشهر نزدیک تر کند و به عبارتی تعلیم و تربیت افرادی تربیت کرده که ساکنان بهشت اند نه دوزخ.
این موضوع ادامه دارد، آنرا در یادداشت های بعدی دنبال کنید.
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
Telegram
نکته ها و نغزهای تربیتی
من احمد رضا آذربایجانی(آذر)به عنوان یک فعال فرهنگی و پژوهشگر تربیتی پیش تر یادداشت هایی داشتم که در آن به مسایل و موارد تربیتی و حوزه های مرتبط می پرداختم. به نظرم رسید که هم آن یادداشت ها و هم بعضی از جستجو ها و پژوهش هایم را در اینجا به اشتراک بگذارم.
Audio
نسخه صوتی نشست رایگان
«گفتوگو با کودکان؛ افقی راهگشا»
از سلسله نشستهای نجات گفتوگو
این رویداد با همکاری انستیتو مدرسه گفتوگو و کانون گفتوگو برگزار شدهاست.
سخنران:
- دکتر احمدرضا آذربایجانی
پژوهشگر و مربی تعلیم و تربیت
«گفتوگو با کودکان؛ افقی راهگشا»
از سلسله نشستهای نجات گفتوگو
این رویداد با همکاری انستیتو مدرسه گفتوگو و کانون گفتوگو برگزار شدهاست.
سخنران:
- دکتر احمدرضا آذربایجانی
پژوهشگر و مربی تعلیم و تربیت
✍بهشت و دوزخ
قسمت سوم
🔻تا اینجا دانستیم بهشت، دوستی و جای دوستی و دوزخ دشمنی و محل دشمنی است.
🧐شاید این موضوع مطرح شود که مگر نه این است که انسان عادل، دشمن ظالم و ظلم است و مگر نه اینکه انسان عادل هم خودش و هم مکانش بهشت است. پس چگونه او به ظلم و ظالم که جهنمی اند دشمنی می کند در حالی که دشمنی کار اهل دوزخ است؟
🔻انسان عادل (یعنی انسان بهشتی) عاشق عدالت (یعنی عاشق بهشت) است. دشمنی او از جنس انسان ظالم نیست که با هم مقایسه شوند. مثلا شما که انسان بهشتی هستید چون دل تان می خواهد که مردم از خیر قرض الحسنه بر خوردار شوند اقدام به توسعه مادی و فرهنگی قرض الحسنه در خانواده و شهر خود می کنید. خود بخود در سایه تلاش شما، رباخواران از دست شما عصبانی شده و دشمن شما می شوند. کسانی که از جنس دوزخ اند تلاش دارند تا شهر شما را به محل اندوه و گرفتاری تبدیل کنند در حالی که شما با ترویج و تقویت قرض الحسنه شادی و گشایش ایجاد میکنید و در واقع با فردی که فکرش دوزخ شده مبارزه میکنید.
🔻شما چون به نور فکر کرده اید خود بخود تاریکی را به رسمیت نشناخته اید ولی کسی که از تاریکی سود می جسته، طاقت ندارد که نور همه جا گسترانیده شود و عامدانه و آگاهانه در جهان با شما دشمنی خواهد کرد.
🔻یعنی دشمنی شما با او از جنس دوستی با انسانها و به خود بوده و در سایه این دوستی، کسی که از دوستی ضرر کرده خود بخود دشمن شما شده است.
🔻شاید شنیده باشید که می گویند منفی در منفی می شود مثبت.
منفی یعنی نبودن و از نفی آمده و مثبت به معنای بودن و از ثابت آمده.
دشمنی با دشمنی یعنی دوستی
نا مهربانی کردن با نا مهربانی، دال بر مهربانی است.
🔻اگر شما دو فرزند داشته باشید و یکی از آنها به فرزند دیگر شما ستم کند یا نا مهربانی کند شما با ستمگری و نا مهربانی او حتما نا مهربان خواهید بود و در برابر آن ستم و نا مهربانی مقاومت خواهید کرد.
در حقیقت انسان بهشتی (یعنی انسان عادل، مهربان و اهل دوستی) با ظلم ، نامهربانی و دشمنی در ستیز است.
🔻ستیز او از طریق برقراری عدالت، توسعه مهربانی و دوستی است. یعنی دشمنی او نیز دال بر حق، محبت و عشق اوست. دشمنی او از جنس کین و عداوت متکبرانه نیست. دشمنی او از جنس وجود است.
🔻اگر انسان چیزی که «نیست» را برای خودش «هست» فرض کند و این فرض را باور کند. این باور دوزخ خودساخته او خواهد بود. دروغگو هم همین کار را می کند یعنی به چیزی که نیست لباس هست می پوشاند.
🔻انسان متکبر، به امری که نیست (یعنی بزرگی) خود را معرفی میکند. در واقع بزرگترین دروغگو انسان متکبر است.
🔻اگر شما انسان عالم و عادلی باشید وقتی در مقابل فرد متکبر قرار میگیرید او طاقت شما که به دلیل دوستی با حق و دوستی علم بزرگتر هستید را طاقت نمی آورد و عصبانی میشود.
🔻دوزخ پر است از انسانهای عصبانی که کاری از عصبانیت آنها بر نمیآید چون آن عصبانیت در جایگاه خود نیست.
🔻کسی که به «نیستی» بخواهد رنگ «وجود» بپوشاند موجودی است که میخواهد بهشت خودش و دیگران را خراب کند.
به نظر میرسد جهان کنونی به دوزخ نزدیک تر باشد.
چون در آن به عدمی ها و نیست ها رنگ وجود و بود زده اند.
اما
🔻بهشت ابتدا در جان انسان است و سپس در جهان او بروز پیدا میکند. مثل اینکه هنر ابتدا در جان هنرمند است و سپس اثر و تاثیر آن در جهان خود را می نمایاند.
🔻اگر مهم ترین هدف تعلیم و تربیت، خودشناسی باشد امید هست که جان های بهشتی یکی یکی خود را نظاره کنند و به محض شکوفایی این معانی،جهان بهشتی هم پدیدار خواهد شد.
🔻اگر جهان بهشتی نداریم چون بر جان های بهشتی ما پرده ای از جهل انداخته شده است.
🔻تعلیم و تربیت اگر درست به وظیفه خود عمل نکند و در خدمت توهم، تکبر، تفاخر، جمود و نامهربانی بیفتد وضعیت جهان بدتر از این هم خواهد شد.
🔻باید مثل کسانی بود که در میان آتش و دوزخ هستند ولی دل شان خرم و بهشتی است. یعنی ولو غلبه آموزش جهان بر مهربانی نیست ولی ما از مسیر خودشناسی مهربانی را در خود و دیگران تقویت کنیم.
یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغزهای تربیتی بخوانید
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم
تربیتی
در زیر فایل صوتی کارگاه اندیشه ای را به اشتراک گذارده ام که در آن با اعضا با میانگین یازده سال در موضوع بهشت و جهنم گفت و گو شده است.
https://t.me/sarveyasin/215
قسمت سوم
🔻تا اینجا دانستیم بهشت، دوستی و جای دوستی و دوزخ دشمنی و محل دشمنی است.
🧐شاید این موضوع مطرح شود که مگر نه این است که انسان عادل، دشمن ظالم و ظلم است و مگر نه اینکه انسان عادل هم خودش و هم مکانش بهشت است. پس چگونه او به ظلم و ظالم که جهنمی اند دشمنی می کند در حالی که دشمنی کار اهل دوزخ است؟
🔻انسان عادل (یعنی انسان بهشتی) عاشق عدالت (یعنی عاشق بهشت) است. دشمنی او از جنس انسان ظالم نیست که با هم مقایسه شوند. مثلا شما که انسان بهشتی هستید چون دل تان می خواهد که مردم از خیر قرض الحسنه بر خوردار شوند اقدام به توسعه مادی و فرهنگی قرض الحسنه در خانواده و شهر خود می کنید. خود بخود در سایه تلاش شما، رباخواران از دست شما عصبانی شده و دشمن شما می شوند. کسانی که از جنس دوزخ اند تلاش دارند تا شهر شما را به محل اندوه و گرفتاری تبدیل کنند در حالی که شما با ترویج و تقویت قرض الحسنه شادی و گشایش ایجاد میکنید و در واقع با فردی که فکرش دوزخ شده مبارزه میکنید.
🔻شما چون به نور فکر کرده اید خود بخود تاریکی را به رسمیت نشناخته اید ولی کسی که از تاریکی سود می جسته، طاقت ندارد که نور همه جا گسترانیده شود و عامدانه و آگاهانه در جهان با شما دشمنی خواهد کرد.
🔻یعنی دشمنی شما با او از جنس دوستی با انسانها و به خود بوده و در سایه این دوستی، کسی که از دوستی ضرر کرده خود بخود دشمن شما شده است.
🔻شاید شنیده باشید که می گویند منفی در منفی می شود مثبت.
منفی یعنی نبودن و از نفی آمده و مثبت به معنای بودن و از ثابت آمده.
دشمنی با دشمنی یعنی دوستی
نا مهربانی کردن با نا مهربانی، دال بر مهربانی است.
🔻اگر شما دو فرزند داشته باشید و یکی از آنها به فرزند دیگر شما ستم کند یا نا مهربانی کند شما با ستمگری و نا مهربانی او حتما نا مهربان خواهید بود و در برابر آن ستم و نا مهربانی مقاومت خواهید کرد.
در حقیقت انسان بهشتی (یعنی انسان عادل، مهربان و اهل دوستی) با ظلم ، نامهربانی و دشمنی در ستیز است.
🔻ستیز او از طریق برقراری عدالت، توسعه مهربانی و دوستی است. یعنی دشمنی او نیز دال بر حق، محبت و عشق اوست. دشمنی او از جنس کین و عداوت متکبرانه نیست. دشمنی او از جنس وجود است.
🔻اگر انسان چیزی که «نیست» را برای خودش «هست» فرض کند و این فرض را باور کند. این باور دوزخ خودساخته او خواهد بود. دروغگو هم همین کار را می کند یعنی به چیزی که نیست لباس هست می پوشاند.
🔻انسان متکبر، به امری که نیست (یعنی بزرگی) خود را معرفی میکند. در واقع بزرگترین دروغگو انسان متکبر است.
🔻اگر شما انسان عالم و عادلی باشید وقتی در مقابل فرد متکبر قرار میگیرید او طاقت شما که به دلیل دوستی با حق و دوستی علم بزرگتر هستید را طاقت نمی آورد و عصبانی میشود.
🔻دوزخ پر است از انسانهای عصبانی که کاری از عصبانیت آنها بر نمیآید چون آن عصبانیت در جایگاه خود نیست.
🔻کسی که به «نیستی» بخواهد رنگ «وجود» بپوشاند موجودی است که میخواهد بهشت خودش و دیگران را خراب کند.
به نظر میرسد جهان کنونی به دوزخ نزدیک تر باشد.
چون در آن به عدمی ها و نیست ها رنگ وجود و بود زده اند.
اما
🔻بهشت ابتدا در جان انسان است و سپس در جهان او بروز پیدا میکند. مثل اینکه هنر ابتدا در جان هنرمند است و سپس اثر و تاثیر آن در جهان خود را می نمایاند.
🔻اگر مهم ترین هدف تعلیم و تربیت، خودشناسی باشد امید هست که جان های بهشتی یکی یکی خود را نظاره کنند و به محض شکوفایی این معانی،جهان بهشتی هم پدیدار خواهد شد.
🔻اگر جهان بهشتی نداریم چون بر جان های بهشتی ما پرده ای از جهل انداخته شده است.
🔻تعلیم و تربیت اگر درست به وظیفه خود عمل نکند و در خدمت توهم، تکبر، تفاخر، جمود و نامهربانی بیفتد وضعیت جهان بدتر از این هم خواهد شد.
🔻باید مثل کسانی بود که در میان آتش و دوزخ هستند ولی دل شان خرم و بهشتی است. یعنی ولو غلبه آموزش جهان بر مهربانی نیست ولی ما از مسیر خودشناسی مهربانی را در خود و دیگران تقویت کنیم.
یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغزهای تربیتی بخوانید
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم
تربیتی
در زیر فایل صوتی کارگاه اندیشه ای را به اشتراک گذارده ام که در آن با اعضا با میانگین یازده سال در موضوع بهشت و جهنم گفت و گو شده است.
https://t.me/sarveyasin/215
Telegram
نکته ها و نغزهای تربیتی
من احمد رضا آذربایجانی(آذر)به عنوان یک فعال فرهنگی و پژوهشگر تربیتی پیش تر یادداشت هایی داشتم که در آن به مسایل و موارد تربیتی و حوزه های مرتبط می پرداختم. به نظرم رسید که هم آن یادداشت ها و هم بعضی از جستجو ها و پژوهش هایم را در اینجا به اشتراک بگذارم.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سخنرانی به شیوه کارگاه اندیشه
یکی از تمرین هایی که در کارگاه اندیشه صورت می گیرد، سخنرانی است. اما این سخنرانی ها حاوی چند موضوع هستند.
۱. سخنرانی ها دال بر اندیشه ورزی سخنران باشند.
۲. سخنرانی در تعامل شکل بگیرد و سخنران یا با طرح سوالات یا ایجاد ابهام های خلاقانه اعضا را به گوش دادن و تفکر ترغیب کند.
۳. سخنران مسوول سخنان خویش است و باید پاسخگوی ابهامات ایجاد شده باشد و به اعضا در حد قابل مدیریت فرصت ابراز نظر یا طرح ابهام دهد.
۴. سخنرانی فضای گفت و گو داشته باشد یا فضای گفت و گو ایجاد کند.
۵. مطالب باید واضح و گویا باشد و مخاطبان در لحظه می توانند تقاضای ایضاح مطلب داشته باشند.
در این بریده از کارگاه اندیشه از اعضا خواسته شده پیرامون مطلبی اعم از شعر، نوشته، یا متن یا محتوای که برای شان جذاب بوده و مسأله ایجاد کرده به شیوه کارگاه اندیشه سخنرانی کنند.
سخنران این بخش سینا طاهر نیا است.
یکی از تمرین هایی که در کارگاه اندیشه صورت می گیرد، سخنرانی است. اما این سخنرانی ها حاوی چند موضوع هستند.
۱. سخنرانی ها دال بر اندیشه ورزی سخنران باشند.
۲. سخنرانی در تعامل شکل بگیرد و سخنران یا با طرح سوالات یا ایجاد ابهام های خلاقانه اعضا را به گوش دادن و تفکر ترغیب کند.
۳. سخنران مسوول سخنان خویش است و باید پاسخگوی ابهامات ایجاد شده باشد و به اعضا در حد قابل مدیریت فرصت ابراز نظر یا طرح ابهام دهد.
۴. سخنرانی فضای گفت و گو داشته باشد یا فضای گفت و گو ایجاد کند.
۵. مطالب باید واضح و گویا باشد و مخاطبان در لحظه می توانند تقاضای ایضاح مطلب داشته باشند.
در این بریده از کارگاه اندیشه از اعضا خواسته شده پیرامون مطلبی اعم از شعر، نوشته، یا متن یا محتوای که برای شان جذاب بوده و مسأله ایجاد کرده به شیوه کارگاه اندیشه سخنرانی کنند.
سخنران این بخش سینا طاهر نیا است.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سخنرانی به شیوه کارگاه اندیشه
می توان به تحقیق گفت هر زیبایی با هر زشتی که ما انسانها داریم با مدل اندیشه ورزی ما گره خورده است.
اینکه ما به نحوی فکر کنیم که نباید رنج کشید حتی اگر در مسیر نادانی بیفتیم خودش یک مدل فکر است.
اعضایی که در کارگاه اندیشه موضوعی برای سخنرانی انتخاب میکنند، دغدغههایی را دنبال میکنند که حقیقتا برای آنها مسأله است و در این سخنرانی آیناز موضوعی را طرح میکند که چالش بخش زیادی از نسل جدید است، او چون به این موضوع فکر میکند امید هست که بتواند خطرات ناشی از فرار از رنج ناشی از آگاهی را مدیریت کند.
سخنران این بخش آیناز حیدری است.
با آنکه ایناز مدل ارایه خود را نپسندید ولی او بیان مسأله خوبی داشت و اعضا را به تعمق وا داشت.
از آنکه به دلیل آلرژی، صدا و تنفس من خوب نبود عذرخواهی میکنم.
#کارگاه_اندیشه
می توان به تحقیق گفت هر زیبایی با هر زشتی که ما انسانها داریم با مدل اندیشه ورزی ما گره خورده است.
اینکه ما به نحوی فکر کنیم که نباید رنج کشید حتی اگر در مسیر نادانی بیفتیم خودش یک مدل فکر است.
اعضایی که در کارگاه اندیشه موضوعی برای سخنرانی انتخاب میکنند، دغدغههایی را دنبال میکنند که حقیقتا برای آنها مسأله است و در این سخنرانی آیناز موضوعی را طرح میکند که چالش بخش زیادی از نسل جدید است، او چون به این موضوع فکر میکند امید هست که بتواند خطرات ناشی از فرار از رنج ناشی از آگاهی را مدیریت کند.
سخنران این بخش آیناز حیدری است.
با آنکه ایناز مدل ارایه خود را نپسندید ولی او بیان مسأله خوبی داشت و اعضا را به تعمق وا داشت.
از آنکه به دلیل آلرژی، صدا و تنفس من خوب نبود عذرخواهی میکنم.
#کارگاه_اندیشه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سخنرانی به شیوه کارگاه اندیشه
وقتی ما از دیگران سوال میکنیم به نحوی در حال برقراری یک ارتباط فعال و یادگیرانه هستیم. خود سوال طرح کردن توسط یک سخنران یا معلم می تواند دال بر فروتنی او باشد و تقریبا کسی نیست که از دوستی با افراد فروتن خوشش نیاید.
نرگس درویشی، اندیشه ورز تحلیل و نقد با آنکه متن سخنرانی اش بر اساس شعری از هوشنگ ابتهاج است ولی در آغاز سوالاتی طرح میکند و با مخاطب ارتباط برقرار میکند. البته سخن رانی که می تواند سوال و مسأله طرح کند و اوضاع را در دست بگیرد باید مهارت هایی برای مدیریت آن ارایه داشته باشد، یعنی ثبت از وجوه متعدد به مسأله خودش نگاه کرده باشد و بر آن متمرکز باشد و پاسخ ها را نیز دقیق گوش کند و در لحظه کنش لازم را انتخاب کند.
این اندیشه ورز با همین تسلط این کار را کرد یعنی در عین آنکه متواضع بود و با مخاطب ارتباط برقرار کرد و به احترام گذارد ولی تحلیل خودش را نیز در هنگام و پس از خواندن شعر بیان کرد.
تجربه من،نشان میدهد که هر بار ارایه ها بهتر از قبل هستند، چون اعضا از هم یاد میگیرند و یکی از اهداف کارگاه اندیشه یادگیری با هم است.
مجددا به خاطر آنکه ناشی از آلرژی صدا و تنفس من خوب نبود عذرخواهی میکنم.
#گفت_گو
#کارگاه_اندیشه
#سخنرانی_به_شیوه_کارگاه_اندیشه
#بچه_های_تحلیل_و_نقد
وقتی ما از دیگران سوال میکنیم به نحوی در حال برقراری یک ارتباط فعال و یادگیرانه هستیم. خود سوال طرح کردن توسط یک سخنران یا معلم می تواند دال بر فروتنی او باشد و تقریبا کسی نیست که از دوستی با افراد فروتن خوشش نیاید.
نرگس درویشی، اندیشه ورز تحلیل و نقد با آنکه متن سخنرانی اش بر اساس شعری از هوشنگ ابتهاج است ولی در آغاز سوالاتی طرح میکند و با مخاطب ارتباط برقرار میکند. البته سخن رانی که می تواند سوال و مسأله طرح کند و اوضاع را در دست بگیرد باید مهارت هایی برای مدیریت آن ارایه داشته باشد، یعنی ثبت از وجوه متعدد به مسأله خودش نگاه کرده باشد و بر آن متمرکز باشد و پاسخ ها را نیز دقیق گوش کند و در لحظه کنش لازم را انتخاب کند.
این اندیشه ورز با همین تسلط این کار را کرد یعنی در عین آنکه متواضع بود و با مخاطب ارتباط برقرار کرد و به احترام گذارد ولی تحلیل خودش را نیز در هنگام و پس از خواندن شعر بیان کرد.
تجربه من،نشان میدهد که هر بار ارایه ها بهتر از قبل هستند، چون اعضا از هم یاد میگیرند و یکی از اهداف کارگاه اندیشه یادگیری با هم است.
مجددا به خاطر آنکه ناشی از آلرژی صدا و تنفس من خوب نبود عذرخواهی میکنم.
#گفت_گو
#کارگاه_اندیشه
#سخنرانی_به_شیوه_کارگاه_اندیشه
#بچه_های_تحلیل_و_نقد
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سخنرانی به شیوه کارگاه اندیشه
🔻با آنکه یاسمین کم سابقه تر از هم کارگاهی هایش است ولی چون یادگیرنده ی خوبی است، سرعت خوبی در یادگیری دارد.
در این ویدیو چند نکته مهم وجود دارد:
۱. شیوه های «کارگاه»ی این فرصت را میدهد که یادگیرنده ولو در جلسات قبل نبوده باشد بهره ببرد و یادگیری داشته باشد. البته یادگیری عمیق تر و دقیق تر برای کسانی است که تجربه یادگیری عمیق و دقیق را به صورت متوالی و متراکم داشته اند. موضوع متوالی و متراکم یکی از شیوه های برنامه درسی به ویژه در نزد مکتب آرمانگرا و تا حدودی واقع گرا بوده است به این معنی که یادگیری باید پی در پی باشد و هر بار ارتقا یابد شدت آن بیشتر شود. در حالی که در فرایند اداره به صورت «کلاس»، شاگرد گویی در حال چیدن پازل است و به محض عدم حضور در یک کلاس گویی هیچ چیز قابل توجهی برای یادگیری نداشته است.
۲. وقتی یاسمین آمار میدهد که سرانه مطالعه دو دقیقه است صدای اعضا کارگاه شنیده میشود که
واقعا؟!
دو دقیقه در روز؟
دو دقیقه در ۲۴ ساعت؟
چگونه ممکنست من اگر در روز خودم دو ساعت مطالعه نکنم..!
🔻این که ادعا را با خودشان می سنجند یا می خواهند مطمئن شوند یا دقیق تر بشنوند جزو یادگیری های قبلی بوده است.
نکته حایز اهمیت آن است که هفته بعد یکی از اعضا به من گفت در جستجوهای او متوجه شده که سرانه مطالعه ایرانیان بالاتر است و خوشبختانه او درست می گفت و سرانه مطالعه کتاب ایرانیان به صورت میانگین به روزانه نیم ساعت افزایش یافته است و با آنکه هنوز خیلی کم است ولی فضای مجازی در این موضوع هنوز آغشته به اطلاعات قبلی است.
۳. نقدهای نرم ولی موثر در کارگاه اندیشه بدون اینکه باعث کدورت و ناراحتی نقد شونده شود او را رشد خواهد داد. نقد شونده که متواضع باشد، به نقدها گوش می کند و روی آن نقدها فکر کرده ، آنها را تحلیل و اگر لازم باشد خود تصحیحی میکند.
#کارگاه_اندیشه
#گفت_و_گو
#بچه_های_تحلیل_و_نقد
🔻با آنکه یاسمین کم سابقه تر از هم کارگاهی هایش است ولی چون یادگیرنده ی خوبی است، سرعت خوبی در یادگیری دارد.
در این ویدیو چند نکته مهم وجود دارد:
۱. شیوه های «کارگاه»ی این فرصت را میدهد که یادگیرنده ولو در جلسات قبل نبوده باشد بهره ببرد و یادگیری داشته باشد. البته یادگیری عمیق تر و دقیق تر برای کسانی است که تجربه یادگیری عمیق و دقیق را به صورت متوالی و متراکم داشته اند. موضوع متوالی و متراکم یکی از شیوه های برنامه درسی به ویژه در نزد مکتب آرمانگرا و تا حدودی واقع گرا بوده است به این معنی که یادگیری باید پی در پی باشد و هر بار ارتقا یابد شدت آن بیشتر شود. در حالی که در فرایند اداره به صورت «کلاس»، شاگرد گویی در حال چیدن پازل است و به محض عدم حضور در یک کلاس گویی هیچ چیز قابل توجهی برای یادگیری نداشته است.
۲. وقتی یاسمین آمار میدهد که سرانه مطالعه دو دقیقه است صدای اعضا کارگاه شنیده میشود که
واقعا؟!
دو دقیقه در روز؟
دو دقیقه در ۲۴ ساعت؟
چگونه ممکنست من اگر در روز خودم دو ساعت مطالعه نکنم..!
🔻این که ادعا را با خودشان می سنجند یا می خواهند مطمئن شوند یا دقیق تر بشنوند جزو یادگیری های قبلی بوده است.
نکته حایز اهمیت آن است که هفته بعد یکی از اعضا به من گفت در جستجوهای او متوجه شده که سرانه مطالعه ایرانیان بالاتر است و خوشبختانه او درست می گفت و سرانه مطالعه کتاب ایرانیان به صورت میانگین به روزانه نیم ساعت افزایش یافته است و با آنکه هنوز خیلی کم است ولی فضای مجازی در این موضوع هنوز آغشته به اطلاعات قبلی است.
۳. نقدهای نرم ولی موثر در کارگاه اندیشه بدون اینکه باعث کدورت و ناراحتی نقد شونده شود او را رشد خواهد داد. نقد شونده که متواضع باشد، به نقدها گوش می کند و روی آن نقدها فکر کرده ، آنها را تحلیل و اگر لازم باشد خود تصحیحی میکند.
#کارگاه_اندیشه
#گفت_و_گو
#بچه_های_تحلیل_و_نقد
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تمام دعواهای جهان بین انسان ها از دو امر زیر ایجاد شده است:
۱. درست نگفتن.
۲. درست گوش ندادن
ممکنست کسی بگوید که دعواهایی است که ناشی از طمع، بخل یا حسد به وجود آمده باشند که همین جا اشاره باید کرد که خود وجود حسد یا طمع هم ناشی درست گوش ندادن و درست نگفتن به خود ایجاد شده و اصلا خود این رذیلت ها آغاز هر دعوا و نزاعی است.
یکی از اهداف مهم کارگاه اندیشه رسیدن به گفت و گوی کامل است و بالطبع لازم است در آن «درست گفتن» و «درست گوش دادن» یک اصل اساسی باشد.
زهرا دختر متفکر و اهل مطالعه ای است. او در سخنرانی خودش از شعری بسیار عمیق و قوی استفاده میکند ولی او با توجه به پرسشگری اعضا می فهمد که باید آنچه برای فهم درست تر و بهتر آن شعر لازم است را استفاده کند تا منظورش بهتر فهمیده شود. و با هم فهمیدن به معنای گفت و گو تحقق یابد.
#کارگاه_اندیشه
#گفت_و_گو
#بچه_های_تحلیل_و_نقد
۱. درست نگفتن.
۲. درست گوش ندادن
ممکنست کسی بگوید که دعواهایی است که ناشی از طمع، بخل یا حسد به وجود آمده باشند که همین جا اشاره باید کرد که خود وجود حسد یا طمع هم ناشی درست گوش ندادن و درست نگفتن به خود ایجاد شده و اصلا خود این رذیلت ها آغاز هر دعوا و نزاعی است.
یکی از اهداف مهم کارگاه اندیشه رسیدن به گفت و گوی کامل است و بالطبع لازم است در آن «درست گفتن» و «درست گوش دادن» یک اصل اساسی باشد.
زهرا دختر متفکر و اهل مطالعه ای است. او در سخنرانی خودش از شعری بسیار عمیق و قوی استفاده میکند ولی او با توجه به پرسشگری اعضا می فهمد که باید آنچه برای فهم درست تر و بهتر آن شعر لازم است را استفاده کند تا منظورش بهتر فهمیده شود. و با هم فهمیدن به معنای گفت و گو تحقق یابد.
#کارگاه_اندیشه
#گفت_و_گو
#بچه_های_تحلیل_و_نقد
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سخنرانی به شیوه کارگاه اندیشه
وقتی سخنران بداند که لازمست برای هر واژه یا گزاره باید پاسخگو باشد، قاعدتا موضوع و متن سخنرانی اش را به نحوی انتخاب میکند که به آن مسلط باشد و هر گاه مورد سوال قرار گرفت بتواند پاسخگو باشد.
فاطمه نیز شعری را انتخاب کرده که به آن تا حدود زیادی شناخت پیدا کرده به نحوی که وقتی در مورد آن پرسش می شود با تسلط پاسخگو است.
اهالی گفت و گو به زبان واژه در کنار زبان بدن نیز توجه دارند، انتخاب شعر و گفت و گو در باره آن برای فعالیت کارگاه اندیشه حایز چند نکته است:
۱. کسی که شعر را جستجو میکند باید بتواند در آن تعمق کند و بتواند با طرح سوال یا توضیح کوتاه تعمق شنونده را نیز تقویت کند.
۲. شعر ها نتیجه و عصاره زبان(سخن) هستند و پلی بین واژگان ملفوظ و واژگان موسیقیایی هستند برای همین تمرکز و توجه در آن تمرکز و دقت بالاتری را می طلبد.
۳. گفت و گوی خوب منجر به کشف و ظهور سخن می شود و اهل گفت و گو از آنکه به آنان سخنی برسد احساس قوت و شادکامی دارند، شعرها نیز نتیجه «جستجو» و «تمیز» و «تحلیل» و «تولید» و «تحقق» مفاهیم و معانی در درون شاعر هستند و برای اهالی گفت و گو می تواند راه های میان بر در فهمیدن و شعور عالم را ایجاد کند.
۴. ذایقه کسی که با هنر دوست است با کسی که با هنر و شعر بیگانه است به شدت متفاوت است و گویی دو انسان هستند. در نظر بگیرید با شعور می تواند بی شعور را بفهمد ولی بی شعور هیچگاه با شعور را درک نمی کند چون انسان با شعور می تواند، بی شعوری را فرض کند ولی فرد نا آگاه تصوری از آگاهی ندارد که بخواهد نبود آن آگاهی را تصور و تجسم کند.
در نظر بگیرید بی شعور محض وجود ندارد و منظور از بی شعور در مطلب بالا یعنی کسی که تلاش برای آگاهی نمیکند یا در بعضی جهات نا آگاه است.
#کارگاه_اندیشه
#گفت_و_گو
#بچه_های_تحلیل_و_نقد
وقتی سخنران بداند که لازمست برای هر واژه یا گزاره باید پاسخگو باشد، قاعدتا موضوع و متن سخنرانی اش را به نحوی انتخاب میکند که به آن مسلط باشد و هر گاه مورد سوال قرار گرفت بتواند پاسخگو باشد.
فاطمه نیز شعری را انتخاب کرده که به آن تا حدود زیادی شناخت پیدا کرده به نحوی که وقتی در مورد آن پرسش می شود با تسلط پاسخگو است.
اهالی گفت و گو به زبان واژه در کنار زبان بدن نیز توجه دارند، انتخاب شعر و گفت و گو در باره آن برای فعالیت کارگاه اندیشه حایز چند نکته است:
۱. کسی که شعر را جستجو میکند باید بتواند در آن تعمق کند و بتواند با طرح سوال یا توضیح کوتاه تعمق شنونده را نیز تقویت کند.
۲. شعر ها نتیجه و عصاره زبان(سخن) هستند و پلی بین واژگان ملفوظ و واژگان موسیقیایی هستند برای همین تمرکز و توجه در آن تمرکز و دقت بالاتری را می طلبد.
۳. گفت و گوی خوب منجر به کشف و ظهور سخن می شود و اهل گفت و گو از آنکه به آنان سخنی برسد احساس قوت و شادکامی دارند، شعرها نیز نتیجه «جستجو» و «تمیز» و «تحلیل» و «تولید» و «تحقق» مفاهیم و معانی در درون شاعر هستند و برای اهالی گفت و گو می تواند راه های میان بر در فهمیدن و شعور عالم را ایجاد کند.
۴. ذایقه کسی که با هنر دوست است با کسی که با هنر و شعر بیگانه است به شدت متفاوت است و گویی دو انسان هستند. در نظر بگیرید با شعور می تواند بی شعور را بفهمد ولی بی شعور هیچگاه با شعور را درک نمی کند چون انسان با شعور می تواند، بی شعوری را فرض کند ولی فرد نا آگاه تصوری از آگاهی ندارد که بخواهد نبود آن آگاهی را تصور و تجسم کند.
در نظر بگیرید بی شعور محض وجود ندارد و منظور از بی شعور در مطلب بالا یعنی کسی که تلاش برای آگاهی نمیکند یا در بعضی جهات نا آگاه است.
#کارگاه_اندیشه
#گفت_و_گو
#بچه_های_تحلیل_و_نقد