نکته ها و نغزهای تربیتی
241 subscribers
31 photos
95 videos
7 files
176 links
من احمد رضا آذربایجانی(آذر)به عنوان یک فعال فرهنگی و پژوهشگر تربیتی پیش تر یادداشت هایی داشتم که در آن به مسایل و موارد تربیتی و حوزه های مرتبط می پرداختم. به نظرم رسید که هم آن یادداشت ها و هم بعضی از جستجو ها و پژوهش هایم را در اینجا به اشتراک بگذارم.
Download Telegram
🌀برنامه درسی سکوت

🙏لطفا بعد از خواندن هر واژه ای که در گیومه«» قرار دارد حداقل ۳ ثانیه خواندن مطالب را متوقف کرده و به واژه ی داخل گیومه فکر کنید و بعد از مشاهده هر علامت سوال نیز کمی توقف کرده و به پاسخ سوال از درون خودتان فکر کنید🙏

🔻«آگاهی عمیق» و «آگاهی سطحی». این دو آگاهی چه فرقی با هم دارند؟

🔻 اگر نزد پزشک بروید آیا دوست دارید که پزشک تان به صورت سطحی، شما را معاینه کند؟

🔻چه فرقی هست بین کسی که  توام با «کند و کاو» یاد می گیرد و کسی که علوم را حفظ می کند؟

🔻 اصلا چه فرقی دارد که از ما «سوال» می پرسند و وقتی که فقط بدون طرح سوال و مسأله از ما، «ابراز نظر پیاپی» می کنند؟

🔻 چرا ما بیش از آنکه به «جواب» نیاز داشته باشیم به «سوال و مسئله خوب» نیازمندیم؟

🔷وقتی موسیقی خوبی را می شنویم و یا وقتی به سخنرانی خوبی گوش میدهیم، متوجه میشویم که  در آن «توقف» های به جایی هست که زیبایی آن ها وابسته و همبسته به آن توقف ها است.
🔻بین خواندن خواننده ای که به خاطر «درک معانی»  آنچه می خواند، در جای خود «سکوت» می کند و شنونده ی حرفه ای را در بین زمین و آسمان «معلق» نگاه میدارد و آنکه با «تزئینات» و «جلوه های متعدد صوتی و کلامی» فرصت و مجال تامل نمی‌دهد فرق بسیار وجود دارد.
🔻اصلا درک «زیبایی زیبا» بدون توقف امکان دارد؟

🔻 آدمی اگر در مقابل چیزی سکوت می کند برای چیست؟

🔻 اگر معلمی در برابر شاگرد خود سکوت کند چه می شود؟

🔷«واقعیت» آن است که ما در مقابل هر چه سکوت کنیم داریم «شاگردی» آنرا می کنیم.

🔻با «تعمق» در جمله قبل یعنی آیا در هنگام سکوت، معلم شاگرد شده است؟

🔻 شاگردی کردن چه عیبی دارد؟

اگر شاگرد ما از خودش نکته ای بگوید که حاصل تعمق و کند و کاو خود او بود حق دارد در آن زمینه معلم ما باشد و اگر از خودش نبود حق ما است که از آن مطلب و سخن به دلیل تعمق بهره ببریم.

فرض کنیم شاگردی داریم که فقط حرف میزند، «حتی وقتی ساکت است هم در درونش دارد حرف میزند»، ما وقتی در او تعمق می کنیم متوجه میشویم که یا به او بها داده نشده و یا طاقت شاگردی کردن ندارد.

🌀اصلا «شاگردی کردن»  در گام اول یعنی «سکوت».

🔺کسی که نمی تواند توقف، تعمق و «اندیشه ی ژرف» و در یک کلمه سکوت کند، شاگردی بلد نیست و کسی که شاگردی هم بلد نیست پس همان بهتر که «استادی» هم نکند.

🔺«شاگرد حقیقی» هم که پس از سکوت، سوال می پرسد برای رسیدن به «درجات بالاتر آگاهی» و برای «درک آگاهی عمیق» می پرسد و باز  وقتی به جواب رسید باز در مقابل آن سکوت میکند.
🌀«انسان تجلی اسما خداوند است»، خداوند «ناطق» است.

🔺 در نظر داشته باشیم که خداوند، «ساکت» نیست ولی خداوند «عالم»، «علیم» و «حلیم» است . انسان اگر «خاشع» باشد، یعنی اگر بلد باشد در مقابل ناطق، عالم و علیم، سکوت کند، دارد «شاگردی حق» را می کند و هر چه حلیم تر( بردبار و شکیبا تر) باشد بیشتر از حق، پر می شود.

🔻«برنامه درسی سکوت» یعنی «یادگیرنده مادام العمر» باشیم.
منتهی سکوت در مقابل یک «واژه» یا سوال، معنا دارد و بر خلاف خیلی از عرفان های کاذب، «سکوت محض بی معنا و چه بسا خطرناک است».

🔻یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغزهای تربیتی بخوانید و به دوستان خود پیشنهاد کنید.
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گفت و گو بدون «موضوع» و بدون «مسأله» بی معنا است.
انتخاب موضوع گفت و گو گاه توسط تسهیل‌گر متناسب با شرایط و نیازها صورت می‌گیرد که موج دهی و تصمیم خود اعضا هم در آن نقش دارد، گاه توسط خود اعضا پیشنهاد می شود، گاهی نیز اعضا با طرح سوال از تلنگر بحث مثل طرح یک داستان، فیلم، موسیقی یا محتوا مسأله و موضوع را پیدا می‌کنند.
«موضوع» ظرفیت «تعریف» دارد و بخشی از کارگاه اندیشه با آن طی می شود و بخش «چرایی» و «هستی شناسی» هم دارد. مثلا آیا موضوع انتخاب شده گفت و گو، به واقعیت اشاره دارد یا توهم است؟
در واقع موضوعاتی انتخاب می‌شود که قابلیت پژوهیدن با هم در آن باشد و مخالف و موافق برای تعمق و افزایش دقت در کارگاه باشد.
در کارگاه اندیشه نقش تسهیل‌گر در دوره های آغازین یعنی «جستجوگری» و «تمایز» به شکل قوی و با پرسشگری سقراطی اعضا را به تعمق وا می‌دارد ولی روند حضور آشکار تسهیل‌گر در دوره های «تحلیل و نقد» به روند «تسهیل پنهان تر» تغییر وضعیت می‌دهد و در دوره «آفرینش و تولید» تقریبا تسهیل‌گر در کنار اعضای دیگر و مثل آنها است در واقع روند گفت و گوی قدرتمند که همه با هم فکر کنند از دوران آفرینش به بعد جریانش آغاز می‌شود.
🌷ارزش انسان به زیبایی هایی است که آشکار میکند(علی[ع])

🔵ما دو زیبایی داریم. زیبایی و حُسنی که آنرا به صورت قرضی و وام به ما داده اند و زمانی فرا خواهد رسید که آنرا پس می گیرند و زیبایی و حُسنی که قرض نیست و برای خود ماست .
البته دستمایه و سرمایه ی اولیه زیبایی که برای ما شده همان زیبایی قرضی بوده است. اگر در ما زیبایی و حُسنِ نگریستن و تامل نبود ما هیچ حسن و جمالی را خودمان به دست نمی آوردیم. شاید لازم باشد موضوع را با مثالی آسان تر تبیین (بازگشایی ) نمود:
🔸ممکن است در دوران جوانی زیبایی های نهفته در ما و فرزندان ما طلوع کنند. بالطبع همان گونه که طلوع می کنند غروب هم خواهند کرد. کسی که در زمان طلوع خورشید از روشنایی آن بهره ببرد و میوه بکارد و نور و انرژی خورشید را در آن ذخیره کند در زمانِ غروبِ خورشید می تواند از آن بهره ببرد.
🔹بیان آسانتر:
وقتی پسر یا دختر تازه نوجوانِ ما به کسی دلبسته می شود با او گفت و گو می کنیم مثل گفت و گوی زیر:
▪️ فرزندم چرا دلبسته این شخص شدی ؟!
فرزند : خیلی زیباست
▪️مگر همیشه باید دنبال زیبایی باشیم ؟
فرزند : بله، شما هم زیبایی را دوست دارید، اصلا چه کسی است که زیبایی را دوست نداشته باشد ؟ پریروز به دوستم میگفتم: چرا آن فرد در هنگام صحبت با آن شخصِ زیبا سرش را زیر انداخته. آیا از زیبایی بدش می آید و او جواب خوبی داده و گفت که: او به دنبال زیبایی بالاتری از آن چهره است برای همین فکر می کند دیدن آن چهره یک نافرمانی از آن زیبایی والا تر است .
▪️ببین فرزندم، تو سفسطه نمی کنی ؟! بله که همه زیبایی را دوست داریم. داعش هم که آدم می کشد فکر می کند با این کار مومن تر و زیباتر می شود ..... خودش را منفجر می کند فکر می کند در بهشت با زیبایی و زیبا ملاقات خواهد کرد، او دچار توهمی از رسیدن به زیبایی است.
فرزند: آیا شما قبول داری زیبایی خوب است ؟
▪️بله قبول دارم.
فرزند: بحث دیگری نداریم. طرفِ مقابل من زیباست .
▪️زیبایی مالِ خودش است یا قرضی است ؟
فرزند : قرضی؟ قرضی یعنی چی ؟
▪️ وقتی زیبایی اش مثل همیشه باقی بماند و همیشه مالِ او باشد قرضی نیست ولی اگر موقتا در اختیار اوست قرضی است.
فرزند: اینطوری همه زیبایی ها قرضی است ؟
▪️آیا او خودش را می شناسد ؟ مثلا احساساتش را ؟ عواطفش را ؟ او چه اجتماعی را می پسندد ؟ آیا او هنری دارد که از درونش بجوشد ؟
فرزند: مگر قرار است آدم با فروغِ فرخزاد یا حکیم فردوسی ازدواج کند ؟
▪️فرزندم الان تو با من گفت و گو می کنی و حرفها یم را گوش می کنی و حرف هایت را عاقلانه می زنی. غیر از این است ؟
فرزند: بله. من دارم حرفهای شما را گوش می کنم.
▪️آیا ممکن است با گفت و گو نظرمان عوض شود ؟
فرزند: بله، هر چیزی ممکن است .
▪️هر چیزی ؟ مثلا ممکن است عدد دو به جای "زوج" بودن "فرد" شود ؟
فرزند: نه نمی شود ولی منظورم آن است ممکن است نظرم عوض شود.
▪️ پس تو گفت و گو را بلد هستی و حرف ها را خوب گوش می دهی و خوب سخن می گویی و ممکن است با پیدا شدن یک شناخت در تو نظرت عوض شود. این طور نیست ؟
فرزند: بله. اینطور هست.
▪️این یک زیبایی است که قرض نیست. آیا طرف تو این زیبایی را دارد؟
فرزند: واقعیت این است که اهل گفت و گو نیست یعنی حرف فقط حرف خودش است ولی پوست صاف، چشمان زیبا و ...
▪️فرزندم زیبایی های قرضی لطف خدا و امانت است، کسی که از این امانت خوب استفاده کند زیبایی هایی بدست می آورد که حتی پس از مرگ هم با او هستند چون این دسته از زیبایی ها خراب نمی شوند و یا به فردِ دیگری وام داده نمی شوند .
جوانیِ ما، سلامتِ ما، سرمایه هایِ ما، و عمرِ ما زیبایی های قرضی هستند که خدا به ما ودیعه گذارده و کسانی که از این سرمایه برای کسب خوبی ها و ظهورِ حسن ها و خیر ها استفاده کنند، زیبایی هایی کسب میکنند که صرفا برای آنها است. بهشت و دوزخِ ما را این کسب ها و چکونگی ظهور شان رقم میزند.💚

🔻یادداشت های مرا در کانال نکته و نغز ها دنبال کنید و به دوستان خود پیشنهاد کنید.
https://t.me/sarveyasin
احمد رضا آذربایجانی(آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔻 زیبایی ها یا به ما قرض داده شده و یا حاصل تلاش ما است.
مطلب مرتبط در اینجا بخوانید.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔻 جلسه اندیشه ورزی و گفت و گو با مربیان و معلمان در خصوص دوست و دوستی در تاریخ ۵ مهرماه راس ساعت ۱۶.۳۰ در فضای گوگل میت بر گذار خواهد شد.

🔻این نشست یادگیرانه و فعال رایگان است.

علاقمندان به شماره 09300130635 پیام داده و با ذکر نام و نام خانوادگی و با ذکر شماره موبایل اعلام آمادگی  و ثبت نام کنند.
مرگ و معنای مرگ در تربیت

بخش اول

🔻وقتی سیذارتا به دنیا آمد، پدر و مادرش یعنی پادشاه با مشاوره ی بزرگان معبد تصمیم گرفتند او را در شهری زیبا و بزرگ با خدمه و حشم جوان و زیبا محصور کنند که 3 چیز را نبیند،
🔺 "بیماری"، "پیری" و "مرگ".

سیذارتا که جوینده و کنجکاو بود در سنین نوجوانی در حین برگزاری جشنی در شهر از فرصت استفاده کرده و از درون جمعیت، خود را به دیوار شهر رساند و از آن گریخت. او پس از آن دیوار دچار شوک عجیبی شد، او با 3 وجه انسان روبرو شد «بیماری»، «پیری» و «مرگ». او چنان از رو در رویی با این 3 وجه دچار حیرت شد که سر به دشت و جنگل نهاد  و تا پایان عمر خودش هیچ گاه پا به قصر ننهاد. سالها در پی شناخت خویش حرکت کرد، او به دنبال رسیدن به «نیروانا» و کشف نور درون که هیچگاه خاموش نمی شود و اگر به آن شناخت پیدا کنیم، هر بار روشن تر می شود قدم برداشت. این شخص همان «بودا» است.

🔻خیلی از والدین همچون پدر و مادر «بودا»ی کوچک یعنی سیذارتا سعی می کنند دیواری ایجاد کنند تا فرزندشان با این وجوه انسان رویارو نشود. بخشی از آنها معتقدند آنقدر مسئله مرگ بغرنج است که پرداختن به آن را مساوی با خود مرگ می دانند.

🔻انسان وقتی به مسئله ای می رسد می خواهد آنرا حل کند. اینکه کسی صورت مسئله را پاک کند به نحوی مقهور سوال خویش شدن است، چون انسان از چیزی که بهراسد و از آن احساس هجمه و هجوم کند از آن می گریزد. فرار از مسئله نشان دهنده دو چیز است:

۱. اهمیت سوال طرح شده.
۲. ترس و درماندگی ناشی از آن.

🔹با این مقدمه اشاره می کنم که کودکان خواه ناخواه با این سه وجه روبرو می شوند و گریز از آنها باعث نمی شود که مرگ، بیماری و یا پیری از آنان رخت بر بندد. ممکن است بعضی اشاره کنند زمان فهم مرگ یا اصولاً اندیشیدن به این مقوله سن و سال خاصی دارد. همین جا و صریحاً اشاره کنیم که از زمانی که کودک عقل پیدا می کند و در کنار معنای «بقاء» (ماندگاری) معنای واژه «زوال» را نیز می فهمد مبحث مرگ نیز آغاز می شود و قطعاً اگر مجال پرسشگری داشته باشد و والدینش اهل گریز و طفره از پرسش و پرسشگری نباشند او حتماً به آنها خواهد پرداخت. این گونه سوالات اکثرا در کودکان حداقل 4 ساله در دختران و 5 ساله در پسران مشاهده می شود.

🔻بد نیست اشاره کنیم «زندگی» مقوله ایی است که با «زنده بودن» شروع می شود ولی زنده بودن دال بر زندگی نیست. گیاهان و حیوانات زنده هستند ولی زندگی آنها مانند انسان توام با "اراده" و تصمیم نیست. انسان بخش گیاهی و حیوانی دارد که زنده است ولی لزوماً زندگی او در اختیار این بخش های زنده نیست.

🔻اگر والدین و مربیان، صرفاً انسان را موجودی گیاهی و حیوانی فرض کنند، مرگ یعنی اتمام فرایند جریانی طبیعی که جریانات جذب و دفع و هاضمه اش قطع شده و دیگر حسی وجود ندارد که بدنبال کشف باشد، این اتمام به دلیل "پیری" (سرآمدن وقت آن فرایند) و یا "بیماری" (حادثه و اختلال در جریان های یاد شده) صورت گرفته.
احمد رضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی

ادامه مطلب را نیز بخوانید. ارزش خواندن دارد.
اینجا
مرگ و معنای مرگ در تربیت

بخش دوم

🔻دو دیدگاه هست که انسان را صرفاً موجودی گیاهی و حیوانی «ولو پیشرفته» نمی داند، بلکه معتقد است انسان حائز "نفس" و روح است. «نفس» ویژگی است که هدف یک موجود و وجود زنده را نشان می دهد. مثلاً «نفس» گیاهی آن است که گیاه در چه حد و حدودی رشد و بالندگی دارد و اینکه این «نفس» مقهور نفسی بالاتر بنام «نفس حیوانی» است. نفس انسانی در عقل ظاهر می شود. ما عقل داریم و خود عقل دلیل وجود نفس انسانی است. فلاسفه وجود «من» را در انسانها همان نفس می دانند. هر چیزی که متضاد داشته باشد مرگ به شکل دنیایی خودش دارد مثلاً متضادِ "شب"، "روز" است. وقتی شب بیاید روز خواهد مرد . یا سیاهی ضد سپیدی است، یا سنگینی ضد سبکی است وقتی سبکی بیاید دیگر سنگینی باید برود. نقس نباتی و جان حیوانی در انسان متضاد دارند. این نفس ها جنبه ی مادی دارند یعنی بعد دارند، گرما و طبع دارند. به محض آمدن سرما، گرمای بدن و نفس گیاهی و حیوانی رخت بر می بندد.

🔻اما «من» ضد ندارد یعنی مرگ هم ندارد. شناخت «من» به عنوان یکی از پیچیده ترین امور در فلسفه و اندیشه مورد توجه بوده است، مثلاً اگر به کسی بگوییم «من» داری یا نه؟، می گوید بله دارم، وقتی می گوییم خب آنرا نشان بده؟ او پاسخ می دهد همین بدن. به او می گوییم آیا بدنت یعنی «من»؟ (یعنی همان "تو" آیا بدن داری؟) ممکن است بگوید: من یعنی حافظه، یعنی فکر و ... به او می گوییم آیا «تو» (همان من) حافظه و فکر است یا حافظه و فکر داری؟

🔻در حقیقت این «من» یک امری است که ما به آن کاملاً علم داریم ولی علم ما از طریق دیدن یا شنیدن یا لمس کردن نیست، مثلاً اگر ما در تاریکی هوا معلق شویم، دستها و انگشتان و پاها از هم جدا باشد و هوا نزدیک حرارت بدن گرم باشد و صدایی هم نباشد آیا ما در مقابل این سوال که آیا من هستم یا نیستم تردید داریم؟ مثلاً ممکن است بگوییم که چون من خودم را حس نمی کنم پس نیستم؟ در همین لحظه که این نظر را می دهیم یک وجدان بیدار می گوید این که خودش را حس نکرد و حکم داد که پس نیست چه کسی است؟

🔻نظر دیگری که به نفس (روح یا جان) انسان توجه دارد، دیدگاه دینی و رویکرد الهی است.

🔻 بر اساس دیدگاه کتب مقدس، فرد باور دارد که حائز جان و روحی است که مسئول کارهایی است که  با بدنش انجام داده است. این جان و روح چون می فهمد مسئول است. او مسئول انتخاب های خویش است و به خاطر آنها باید پاسخگو باشد. این روح به دلیل آنکه از بهترین چیزی که در عالم هست شکل یافته اگر انتخاب های پستی بکند، قبل از آنکه بخواهند او را عذاب کنند به دلیل فهم شخصا دچار حسرت و عذاب می شود.

🔻هم کسانی که به صورت عقلی و هم کسانی که به صورت دینی باور کرده اند که وجودشان یک وجه معنوی دارد و یک وجه مادی، می توانند خود را التیام دهند که از بین نمی روند. تا حدودی مثل رابطه روح و جسم آنها مثل لباس و تن است به این نحو که ما لباس عوض می کنیم ولی خودمان عوض نمی شویم. یا مثال روح و جسم مثل راننده و اتومبیل است. یک راننده ممکن است، اتومبیل خود را عوض کند ولی خود را عوض نمی کند.
احمد رضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
نوشته های مرا در کانال تربیتی نکته ها و نغزهای تربیتی بخوانید و به دوستان خود پیشنهاد کنید.

https://t.me/sarveyasin
این مطلب ادامه دارد.
✍️مرگ و معنای مرگ در تربیت

بخش سوم
🔵کودکان در دنیای حس و تجربه ی حسی به سر می برند یعنی مرگ فیزیکی را می فهمند. مثلاً اگر به آنها بگوییم اگر یک کبوتر بخوابد و ما بفهمیم خواب است مثلاً ببینیم بدن او کمی گرم است و نفس هم می کشد ولی بیدار نمی شود می توان به او فهماند که این کبوتر الان زندگی گیاهی دارد و به محض هشیاری که بتواند نگاه کند، صدا کند و بشنود و یا با دست زدن، عکس العمل نشان دهد او زنده و بیدار است و هم زندگی گیاهی دارد و هم حیوانی. ولی اگر طوری بخوابد که هر چه صدا کنیم یا ضربه بزنیم بیدار نشود، نفس هم نکشد و بدنش دیگر گرم نباشد او مرده است. او می تواند از طریق کاشت یک دانه بفهمد حیات و زندگی گیاهی چیست. وقتی آن گیاه دانه داد و آن دانه را برای او بپزیم و او بخورد، ابتدا از او می پرسیم آیا آن گیاه الان مرد؟
🔻او ممکن است چند پاسخ بدهد:

1.  نه زنده است چون آنرا خوردم.
2.  او دیگر گیاه نیست، غذا است.
3.  اگر مرده باشد که نمی شود آنرا خورد.
4.  مرده است چون دیگر نمی تواند سر سبز باشد و اگر در جایی بیفتد خواهد پوسید و پوسیدن هم مرگ است.

🔻واقعیت آن است که اگر مرده به معنای از بین رفتن باشد آنرا نمی شود خورد ولی از حالت گیاهی مرده و بخاطر خوردن یک جان بهتر و والاتر مثل حیوان یا انسان دارد تغییر پیدا می کند یعنی آن دانه تبدیل به نان یا شکر شده و من با خوردن آن جان می گیرم، بهتر می بینم، بهتر می شنوم و بهتر لمس می کنم.

🔻پس مرگ گیاه که نپوسیده و در جایی از دسترس دور نشد پیشرفت کرد و تبدیل شد به بدن و حس حیوان. حالا اگر یک حیوان مثلاً مرغ یا گوسفند به صورت معمولی بمیرند بدن آنها می پوسد و دوباره به خاک می رود و اگر در آن خاک گیاه بکارند دوباره گیاه می شود. اما اگر آن حیوان توسط یک موجود مثل انسان خورده شود از بین نمی رود، ما می توانیم با خوردن گیاه و گوشت حرف های خوب بزنیم، نقاشی های زیبا بکشیم، فکر کنیم، ماشین و صندلی بسازیم و خیلی کارهای دیگر.

با توضیح بالا دو معنی در مورد مرگ بدست می آید:
🔻1.  مرگی که در آن پیشرفت نیست و در جا زدن است**، مثل آنکه گیاه یا بدن حیوان مورد استفاده قرار نگیرد و بخاطر بیماری یا پیری بمیرند و بپوسند و از بین بروند و به نحوی در جا بزنند ( بعضی به این  در جا زدن و یا به عقب رفتن «**هلاکت»  می گویند)
🔻2.  مرگی که در آن پیشرفت است یعنی به یک چیز بالاتر تبدیل شدن**، بهترین حالت آن را در ادبیات دینی «**شهادت» می گویند. هر چند فلاسفه ایی که از طریق «خودشناسی» به توحید خدا نزدیک می شوند نیز خود را به دلیل فهم قدرت و معنایی که نمی میرد «شهید» محسوب می کنند. منتهی مقام شهادت هم دارای رتبه و درجه است. سخن مشهور امام صادق(ع) ناظر به همین نکته است که: مداد العلماء افضل من دماء شهدا. یعنی نوشته ی فهم و آگاهی دانشمندان از خون ریخته ی شهدا با ارزش تر است.

🔻مطالبی که در بالا گفته شد بیشتر رئوس کلی فهم مرگ است که ابتدا خود اولیاء و مربیان تکلیف شان را در مورد فهم آن با خودشان روشن کنند و سپس به تبیین و فهم آن در نزد شاگردان یا فرزندان خود بکوشند.

🔻این بازگشایی و تبیین از طریق داستانها و پرسش و پاسخ ها باید فراهم شود. اینکه مرگ فیزیولوژی است یا امری روحانی، اینکه «من» یعنی جسم و تن و حس و یا اینکه «من» امری جاودان از نوری جاودان که مسئول انتخاب های خویش است، اینکه مرگ یعنی زوال و انهدام یا هلاکت یا حل شدن، قربانی شدن، شهید شدن، عبور، جابجایی، تن و لباس عوض کردن و به عالم دیگر شدن. همه و همه باید ابتدا نزد مربی و والدین مورد بررسی، سوال و ارزیابی قرار گیرند و سپس در مورد شان گفت و گو صورت گیرد. در نظر داشته باشید ترس از مرگ امری طبیعی است ولی ترسیدن بخاطرِ وجودِ مرگ، طبیعی و عاقلانه نیست چون در اولی یک واقعیت پذیرفته می شود که جهان در حال تبدیل و تبدل است و اگر مرگ نبود چقدر دنیا زشت و وحشتناک می شد، چون جهان مملو از تن ها و بدن ها و شهوات می شد که خود را احیاء و نو نمی کردند.
ولی در دومی این ترس منجر به گناه شده یا منجر به فرار و یا بی مهابا سراغش رفتن می شود. کما اینکه افسردگی در دو حالت ظهور دارد یکی ترس شدید از مردن و دیگری تمایل شدید به مردن. در هر دو صورت فرد عجولانه می خواهد مسئله مرگ را حل کند. مرگ واقعیتی است که اگر نباشد «زندگی» بی معنا خواهد بود.
احمد رضا آذربایجانی(آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
🔻نوشته های مرا در کانال نکته ها و نغز ها بخوانید و به دوستان خود پیشنهاد کنید.

https://t.me/sarveyasin
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
در کارگاه اندیشه دو نفر از بچه ها اصرار کردند که زمان برای آنها به صورت گفت و گوی مریخی تعریف شود، با آنکه موضوع سختی بود ولی وقتی شروع کردم و تمرکز آنها را دیدم با آنها تعمق و تفکر کردم و با هم یاد گرفتیم.
در کارگاه اندیشه بمباران اطلاعات نیستیم ولی گلباران سوالاتی هستیم که ما را به تعمق وا می‌دارد. از طرفی ما در کارگاه اندیشه سکوت هم می کنیم.
از طرفی قیافه های متحیر بچه‌ها در کارگاه اندیشه نوید بخش جستجو های بیشتر آنها در آینده خواهد بود.
همین اعضا در آخر کارگاه که شاید بخشی از آنرا در روزهای آینده به اشتراک بگذارم بدون دخالت جدی تسهیل‌گر، خودشان چنان گفت و گوی پر هیجانی انجام میدهند که حقیقتا جای شکر و تقدیر دارد.
اهداف رفتاری این کارگاه:
_تعمق کردن.
یکی از اضلاع مهم اندیشه ورزی کند و کاو و تعمق است.
_آشنایی با تعریف.
_باز اندیشی.
_همه در کارگاه اندیشه حق دارند یاد بگیرند و بقیه هم مسوول هستند. حتی اگر گاهی دیر برسند.
_مخفی نشدن پشت واژه ها.
این کار کمک می‌کند تا بفهمیم ما خیلی از چیزها را عمیقاً نمی‌دانیم و تصور محدودی از آن داریم.
_یادگیری تامل و سکوت به عنوان حلقه های مهم اندیشه ورزی.
بی تی اس، پاپ کره ای
«پاپ کره ای»، «بی تی اس» کلید واژه های مهمی هستند که حداقل حدود هشت سالی هست که در بین نوجوانان، والدین یا خانواده ها می شنوم.
نظر شما در مورد آن چیست؟ خیلی جذاب هستند. نیستند؟ واقعا این جذابیت را از کجا آورده اند؟ و این همه طرفدار به شدت جانبدار ؟ به ویژه در نوجوانان و بخشی از جوانان؟!!!!!!
آیا اینکه نوجوانان ما تا این حد شیفته آنها هستند و حتی خود را سپاه و ارتش بی تی اس (آرمی) خطاب می کنند را خوب ارزیابی می کنید؟
آیا این علاقه تاثیر مثبت یا منفی در روند تربیتی، روانی و اجتماعی فرزندان ما ندارد؟
مثلا من حداقل در ده ها کارگاه از ده ها نفر دختر حتی در خانواده های به شدت دینی و مذهبی شنیده ام که تصمیم گرفته اند خواننده شوند، آنهم به زبان کره ای.
آنها در خیال خودشان در کره با تور آمریکا و اروپا دارند به زبان کره ای یا انگلیسی با همان سیاق در صحنه می خوانند و دنیا تماشاگر آنها است.
فکر می‌کنم در یکی دو سال اخیر نزدیک به دوازده دختر و اندکی هم پسر را در کارگاه های گفت و گو مشاهده کردم که به شدت دنبال یادگیری زبان کره ای بودند.
یادگیری زبان به خودی خود عالی است خصوصا اگر با آن زبان قرار باشد ارتباط مفید و مثمر ثمری صورت بگیرد اما برای من سوال است که این دختران که می‌خواهند بروند در کره و خواننده شوند. چگونه به این نتیجه رسیده اند که با آن زبان و ساختار و آن فرهنگ بتوانند آنقدر عجین شوند که بتوانند با آن زبان و فرهنگ برون ریزی آن هم از جنس هنری آن داشته باشند؟ نکته دیگر آنها چه مقدار وقت دارند؟کدام مربی میخواهد روی آنها کار کند؟ و مهم تر از همه وقتی خود این گروه ها از بین میلیون ها شاگرد مدرسه ای گزینش شده و با شرایط سختی که کمپانی های سرمایه گذار برای آنها می گذارند کنار می آیند، این تصور همه گیر در بین به ویژه دختران ما از کجا آمده؟
این هویت سازی چرا صورت گرفته است و مسبب آن کیست؟
من در کارگاه اندیشه تحلیل و نقد اخیر لزوما سعی میکردم اعضا حرف های هم را گوش کنند و با احترام و توأم با استدلال و در روندی جامع سخن بگویند.
در پایان از آنها خواستم که گروه مدافع سه موزیک از بی تی اس بیاورند و دلیل خوب بودن و قابل دفاع بودن آنرا به عنوان یک الگو برای جانبداری بگویند و از منتقدان خواستم جای آن پیشنهاداتی بدهند.
متاسفانه به دلیل پر بودن حافظه دوربین بخش زیادی از کارگاه و گفت و گو ها را از دست دادم ولی بخشی از آنرا به اشتراک گذاردم.
لینک ویدیو اینجا
Forwarded from Mahdi Darvishi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اعتماد کردن یا اعتماد نکردن
مسأله این است.
کارگاه اندیشه اخیر با طرح این مسأله بودم که برای پشیمان نشدن چه باید کرد؟
اعضا با کمک تسهیل‌گر (تا به اینجا) به این نتیجه رسیده اند که برای پشیمان نشدن ابتدا باید تامل کرد و سپس مشورت.
الان سوال این است که طرف مشورت یا همان مشاور چه ویژگی باید داشته باشد.
اعضا فهمیده اند که مشاور باید دارای دانش و با تجربه (و داری ویژگی های دیگری که در بخش بعدی گفت و گو به آن می رسند) باشد تا بشود به او اعتماد کرد.
یکی از اعضا معتقد است به کسی نمی شود اعتماد کرد و بقیه که موافق نیستند بر سر آن گفت و گو می کنند.
#کارگاه_اندیشه
✍️رابطه یادگیری هنر و اندیشه و فروتنی

🔻کار فلسفه ظهور عقل است و کار هنر ظهور زیبایی است.

🔻هم عقل زیبایی است و هم زیبا معقول است. حالا سوال این است که پرداختن به عقل و پرداختن به هنر کجای تربیت است، نظر دانشمندان تربیت در باره اهمیت یاد دادن آن چیست؟

🔻ژان ژاک روسو یکی از فیلسوفان تربیتی بر این نظر بود که آموختن هنر و فلسفه به کودکان شاید دردسر داشته باشد. درد سری که او می گفت همان غرور و تکبری بود که کودکان ناشی از فهم فلسفی و درک هنری یا موقعیت اجتماعی ناشی از ابزار نظر و هنر سراغ آنها می آمد.

🔻من در سالهای فعالیتم در موضوع اندیشه و هنر به کودکان فهمیدم که یاد دادن هنر و فلسفه لزوما غرور یادگیرنده را زیاد نمی‌کند بلکه آنرا آیینه وار پدیدار می‌کند. یعنی افراد ابتدا در درون پر از غرور و نخوت بوده اند ولی هنر و اندیشه، آن بیماری ها را بیرون ریخته است. چون افرادی بودند که در زمان رشد هنر و اندیشه فروتنی شان افزون تر می شد و وقتی به خانواده و ساختار خانواده آنها توجه می کردم متوجه بودم که آنها پیش تر روی اخلاق و منش اخلاقی خود کار کرده اند.

🔻مدیریت غرور و تکبر در فرآیندهای عملی و فعالیت اجتماعی باید صورت بگیرد و لزوما نصیحت و پند و نظر کارکرد محدودی دارند.
✔️به نظر میرسد غرور ناشی از تعقل بهتر از فروتنی ناشی از جهل باشد، چه بسا عقل به دنبال خود تصحیحی است و در این صورت امکان رفع غرور وجود دارد. در عین حال فروتنی جاهلانه توهم است و لزوما پوسته ظاهری دارد.

🔻با این وصف پرداختن به هنر و اندیشه در تربیت، ولو به غرور بینجامد توجیه دارد. منتهی نقش مربیان هنر و اندیشه در توسعه ی اخلاقی شاگردان شان پر اهمیت است.
یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغزهای تربیتی بخوانید
https://t.me/sarveyasin
احمد رضا آذربایجانی(آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
✍️آموزش و پرورش بر کدامیک از منابع شناختی متمرکز است؟

🔹نقل است که بین ابن سینا و ابوسعید ابی الخیر مناظره ایی علمی بر قرار شد و شاگردان پشت در بسته منتظر آمدن اساتید خویش شدند، وقتی شاگردان ابن سینا و ابوسعید از نتیجه ی مصاحبت علمی اساتید خویش پرسیدند هر کدام یک جواب دادند ولی از دو منظر:

🔻ابن سینا پاسخ داد : آن چیزهایی که من میدانم را، ابی الخیر می بیند.
🔻ابوسعید ابی الخیر: آن چیزهایی که من می بینم را ، ابن سینا میداند.
ابوسعید اضافه کرد : "شگفت آنکه هر جا ما رفته ایم این «کورِ با عصا» هم رفته است."

🔹برای تبیین بیشتر دو نظر بالا فرض کنید شما دچار سردرد شده باشید و درد خویش را کاملا و ملموس درک کنید، اما فردی در بیرون شما و بدون آنکه شما او را از درد با خبر کرده باشید از محاسبه ی خطوط چهره و پیشانی و رنگ و رخسار شما بداند که شما دچار سردرد شده اید.

🔻 با مقدمه ی بالا به چهار منبع شناختی زیر توجه کنید:
۱. منبع مشاهدات ملموس، مانند علوم تجربی و علوم طبیعی
۲ . منبع مطالعات عقلی، مانند فلسفه، منطق و ریاضی.
۳ . منبع مشاهدات قلبی، مانند عرفان، هنر و ادبیات.
۴ . منبع مطالعات و مشاهدات دینی.
هریک از منابع شناخت، استعداد و ظرفیت خاص خود را دارد، مثلا اگر در مورد روزه گرفتن سوال شود که چرا روزه بگیریم، هریک از منابع به روش خود به موضوع می پردازند؛ به طور مثال:
🔻۱. علوم ملموس و محسوس به روش آزمون و تجربی لزوما میتوانند بگویند که روزه بر چه امری مفید یا غیر مفید است. به عنوان نمونه با مطالعه ی کسانی که روزه گرفته و مقایسه با کسانی که روزه نگرفته لزوما در یک امر یا نهایتا چند امر محسوس خاص بگویند که روزه چه آثاری داشته یا نداشته، یا دو گروه نمونه تهیه کرده و به یک گروه بگویند که روزه بگیرد و به نمونه همسان بگویند روزه نگیر آنگاه تاثیر روزه را بر یک یا چند فاکتور مورد مشاهده قرار دهند. به عنوان نمونه اثر بخشی روزه را بر کنترل چربی و قند یا سرطان مورد آزمایش قرار دهند. این منبع لزوما می تواند از همان مناظرِ موردِ مطالعه بگوید که روزه گرفتن را سفارش کند یا نکند.
🔻۲. علوم عقلی، با فرض آنکه چرا امری هست و یا باید باشد و یا چرا نبوده و نیست، مطالعه ی خود را آغاز میکند.مثلا در مورد موضوع روزه می گوید: الف: روزه برای انسانیت انسان باید باشد( و نه حیوانیت انسان، چون انسان حیوان عاقل است و حیوانات امری به نام روزه ندارند)ب: انسان دارای مراتب نفس است( نفس نباتی مانند گیاهان، نفس حسی مانند حیوانات و نفس ناطقی مانند تعقل) ج: رشدِ خوب برای انسان، آن است که در مراتبِ نازل نفسِ خود گیر نکند و آنها را مدیریت کند. د: روزه در اختیار گرفتن و کنترل شدید تر بر نفس های نباتی و حیوانی است. ه: پس روزه برای تقویت نفس ناطقی است.
🔻۳. شناخت قلبی به راحتی میسر نیست، عرفا، هنرمندان و ادباء( البته در مراتب بالا ی ادب و هنر) به دنبال این شناخت هستند. ساده ترین نمونه برای معرفی و درک این منبع، شناخت «خود» است. هر کسی وجود خودش را لزوما با معاینه در آینه یا لمس و بوییدن خود استدراک نمیکند، یا کسی با فرضیات عقلی، منطقی و ریاضی خود را استدراک نمیکند، در اصل هر کسی میداند که وجود دارد. این درکِ از بودن، استدراک قلبی است.
مولانا از طریق همین استدراک در مورد روزه می گوید که:
این دهان بستی، دهانی باز شد/ کو خورنده ی لقمه‌های راز شد.
مولانا چون روزه گرفته و دهان بدنش را از خوردن معمول بسته به چشم جان دیده که روح اش از غذایی معنوی در حال پر تر شدن است.
🔻۴. ممکن است منبع شناخت دینی بیشتر برای ما جنبه ی مطالعه در عقاید و گفته ها و شنفته های دینی داشته باشد. اما در هر دینی ابتدا یک مطالعه بنیادی یا مشاهده لازم است. مثلا شخص با مطالعه در توحید، می فهمد که خدای احد و واحد، انسان را بدون نبی نمی گذارد، برای همین انسانی که به این فهم نائل آمده، یا با مشاهده نبی( مانند صحابه و یاران زمان رسولان)، یا با درک اخبار قابل اعتنا از نبی و یا با درک عقلی و قلبی، میداند که سخن رسول پذیرفتنی است؛ درست مانند وقتی که نزد پزشک رفته ایم و او سفارشی میکند که نه علم ما، نه عقل ما توانایی استدراک اش را ندارد ولی بدلیل اعتماد و مطالعه بر عالم بودن پزشک به نظر او تن میدهیم.
انسان دیندار، در مورد دلیل روزه خود سوال نمیکند چون به منبع مطالعه ی خود یعنی کتاب و سنت نبی اعتماد دارد. منتهی دیندارانی هم هستند که در کنار این اعتماد به منبع شناخت دین، احاطه ی عقلی و علمی نیز به موضوع دارند و باز ممکن است افراد نادری باشند که هر چهار منبع شناخت را یکجا داشته باشند. زهی توفیق .

یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغزهای تربیتی بخوانید
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی(آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
هر که دانا تر مسوول تر.
این بریده کارگاه اندیشه را حیفم آمد که به اشتراک نگذارم.
عقل فعال است، پس خود بخود عاقل هم باید فعال باشد، اگر ما برای فعال بودن و رشد قدم بر نداریم احتمالا دچار انفعال شده آیم و این با خرد سازگار نیست از این رو باید با بررسی فعال بودن خود، ببینیم در خرد رشد داشته ایم یا نه.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بسم الله الرحمن الرحیم
تعمق در واژگان جزو گفت و گوهای مریخی است که پیش تر در پست های قبلی به آن اشاره شده است.
اینکه اعضا کارگاه اندیشه بتواند از ظاهر واژه ها به باطن آنها را پیدا کنند یکی از ویژگی های علم زبان شناسی و فلسفه تحلیل زبانی است.
اعضا کارگاه اندیشه قرار است واژه عادت را مورد بررسی قرار دهند تا بفهمند عادت چیست ؟رابطه آن با اعتیاد به ویژه اعتیاد الکترونیک چیست.
✍️یادگیری زبان امکانی برای نان، پُز دادن، مُد، تفکر و یا تحقیق؟؟؟

🔻محدودیت در واژه ها و محدود ساختن در یک زبان، زمینه ساز سوگیری در تفکر اند؛ یعنی تفکر آزادانه صورت نمی گیرد چون واژه ها و زبان مجالی برای اندیشه ورزی است.
✔️اگر فرزندان مان را ملزم به یادگیری واژگانی میکنیم که در آن بستر نمی توانند فکر کنند ما در حال تربیتی جبری هستیم که مجال اندیشه او را در زبان مادری اش محدود کرده ایم. برای یادگیری زبان دوم باید زمینه سازی کرد و نه اجبار. تازه چه کسی گفته است زبان دوم لزوما باید انگلیسی باشد؟ محقق برای اندیشه در ادبیات فارسی، فلسفه و یا الهیات، خود به خود به سراغ زبان عربی ممکن ست برود.  محقق برای اندیشه در تاریخ هنر معاصر و یا حقوق، ممکن است به سراغ زبان فرانسه برود و در مورد دیگر علوم نیز به همین شکل...

🔻قبل از هر چیز باید بررسی کنیم که چرا فرزند ما ناگزیر است به کلاس زبان آن هم فقط "زبان انگلیسی" برود، مثلا مواردی مثل موارد زیر را از خودمان بپرسیم:

🔸1. آیا فرزند من موظف است زبان انگلیسی را یاد بگیرد، چون زبان مادری و یا پدری او است؟
🔸2. آیا فرزند من مکلف است که زبان انگلیسی را یاد بگیرد، چون یک زبان جامع الاطراف است که لازمه تفهم و یادگیری بنیادی است؟
🔸3.آیا فرزند من موظف است زبان انگلیسی یاد بگیرد، چون در مدرسه ایی است که اساتید فرهیخته و متخصصی غیر ایرانی در آنجا حضور دارند و فقط به زبان انگلیسی صحبت میکنند؟
🔸4. آیا فرزند من موظف است زبان انگلیسی بیاموزد، چون او دائم در کتابخانه در حال مطالعه و پژوهش است و منابع مفید آن یا ترجمه نشده اند و یا  صرفا باید به زبان اصلی خوانده شوند؟
🔸5. آیا فرزند من موظف است زبان انگلیسی یاد بگیرد، چون هر لحظه قرار است مهاجرت کنیم و یا در یک مدرسه خارجی ثبت نام کند؟
🔸6. آیا فرزند من مکلف است زبان انگلیسی یاد بگیرد، چون تحت تعلیم و آموزش یک مدرسه خارجی  به صورت آنلاین است؟
🔸7. آیا فرزند من باید زبان انگیسی بیاموزد، چون همه این کار را می کنند و  چون مد روز است باید تبعیت کرد؟
🔸8. آیا باید فرزندم زبان انگلیسی بیاموزد، چون برای رتبه آوری در کنکور لازم است؟
🔸9.آیا فرزند من بخاطر آنکه زبان دین اش انگلیسی است باید زبان انگلیسی یاد بگیرد؟
🔸10. آیا در شهری توریستی هستیم و امکان درآمدی خوبی از گردشگران داریم و چون اکثر گردشگران این شهر انگلیسی بلدند، فرصت مناسبی برای کسب در آمد از طریق مکالمه زبان انگلیسی وجود دارد؟
🔸11. آیا فرزندم موظف است که زبان انگلیسی بیاموزد، چون زبان انگلیسی مربوط به کسانی است که فعلا در زمین قدرت دارند و هر کسی قدرت دارد مهم است؟ و باید خود مان را به او بچسبانیم؟
🔸12. آیا فرزندم باید زبان انگلیسی بیاموزد، چون او هوش سرشاری دارد و او را برای علاقمند شدن به کشورهای انگلیسی زبان بدون آنکه او بو ببرد باید آماده اش کرد؟
🔻سوالاتی که در بالا پرسیده شد، مشتی از خروار سوالی است که ما برای ورود به هر دوره، کلاس و یا مهارت باید از خود بپرسیم، من با انبوه کودکان و نوجوانان پرسشگر و محققی رو برو میشوم که از من می پرسند چرا باید به کلاس زبان بروم، در حالی که کاربردی را برایش قائل نیستم؟


زبان وسیله ایی برای ارتباط است،  ارتباط می تواند تجارت و یا کسب باشد و یا می تواند برای اندیشه و تفکر باشد. زبان به طور کلی ویژگی خاص انسان است که بستر تفکر ما و هویت ما را تشکیل میدهد. اینکه دانشجوی کارشناسی ارشد و یا دکترا بسته به نیاز پژوهشی اش دو یا چند زبان دیگر را فرا بگیرد امر درستی است ولی دال بر این نیست که لزوما زبان انگلیسی محور اساسی و درون مایه تفکر و پژوهش ما را تشکیل بدهد.
🔻لازم نیست تا ما فرزندان مان را به زور و به خاطر مُد و نظر دیگران به کلاس زبان بفرستیم ولی لازم است تا او را به کتاب خواندن، تفکر، گفت و گو و همدلی سوق بدهیم. ما می توانیم از داستان ملل که ترجمه شده به او پیشنهاد کنیم یا می توانیم از فیلم و کارتون هایی که با زبان های مختلف هست به او پیشنهاد بدهیم تا او خودش را از لحاظ ذهنی با دیگر منش ها و تفکرات و زبان ها نیز رو در رو ببیند.
فرزندان ما می توانند یک سال قبل از کنکور با متخصصین و اهل فنی  که بستر های زبانی را خوب میشناسند کار کنند و ساعات مفید آنها را به امور مفید تری که به آینده حقیقی آنان کمک کند اختصاص دهیم.
یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغزهای تربیتی بخوانید
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی(آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
سابقه کودک کشی

🔻فراعنه مصر هوش سرشاری داشتند، بعضی از مسایل ریاضی طرح شده توسط یکی از آن فراعنه در بین ریاضی دان ها مطرح است که تا قرن بیست و یکم هنوز که هنوز است لاینحل باقی مانده است.

🔻اما دلیل نمی‌شود کسی که هوش بالایی دارد دچار توهم و خطاهای شناختی نشود، یکی از آن خطا ها آن بود که فرعون ها خود را خدا فرض می کردند و هر ستمی که از دست شأن بر می آمد را روا می دانستند.

🔻گاه آنقدر ستم می کردند که ادراکی به آنها می گفت الان است که فرزندانی متولد شوند و انتقام این ستم ها را بگیرند و چون لزوما خود را خدا فرض می کردند برای آنکه فرض خود را برای خودشان اثبات کنند دست به کشتن کودکان ، نوزادان و اطفال داخل شکم مادران باردار می زدند.

🔻یکی از همان کودکان به دنیا آمد و در قصر خود فرعون بزرگ شد و هستی فرعون بزرگ را به باد داد و انتقام همه ستمدیدگان را آنان گرفت.

🔻جزو اقوام بسیار باهوش در زمین می توان به یهودیان اشاره کرد، در بین آنها گروهی هستند که احساس می‌کنند از دیگر یهودیان برگزیده تر و خاص تر هستند، ثروت و رسانه های قدرتمندی را در زمین در اختیار دارند، به ارزش استنادات تاریخی از دیرباز آشنا بوده اند، جزو اولین کسانی هستند که بانکداری را در جهان راه اندازی کرده اند. اولین بانک آنها در ونیز چنان آه مردم را برآورد که مردم آنها را به دریا ریختند و آنها پس از آن بانکداری را در جاهای دیگر راه اندازی کردند، شکسپیر، نمایش تاجر ونیزی را بر اساس یکی از همان رباخواران یهودی نوشته است.

🔻حداقل می توان گفت که چند دانشمند مهم اثر گذار قرن حاضر از این قوم بوده است، صاحب کمپانی های عظیم موثر مانند والت دیزنی و ستون های قوی هالیوود بوده اند.
🔻 رسانه های قدرتمند جهان مستقیماً یا غیر مستقیم با آنها سروکار دارد، حتی چند پلتفرم اصلی شبکه های اجتماعی در جهان مالکیت یهودی یا مرتبط با صهیونیزم دارند.

🔻همه اینها دال بر هوش خدا دادی آنها است. راه دور نرویم حتی در قرآن کریم هم آنها را جزو اقوام برگزیده نام برده است(نه فقط آنها بلکه اقوام دیگری را نیز قرآن کریم در زمین برگزیده اعلام کرده است)
اما
🔻اما این قوم راه فراعنه را پیش گرفته اند و کودک کشی را به صورت علنی آغاز کرده اند.
🔻قاعدتاً رسانه های قدرتمند آنها به گونه ای دیگر خواهند گفت ولی وقتی اخبار اعراب منطقه که حتما نگران مراودات اقتصادی خود با اسراییل هم هستند را مشاهده می کنیم متوجه می‌شویم ستمی عظیم در کار است.

🔻کودکان به حق لطافت محض هستند، آنها هنوز در معرض دروغ و نخوت و تعلیم و تربیت فریب و... قرار نگرفته اند که زشت شوند،
🔻کسانی که کودکان را به هر دلیلی به خاک و خون می کشند حقیقتا نا پاک و برای زمین خطرناک هستند، آنها با رسانه ها و ثروت و بنگاه های علمی و پژوهشی که دارند می توانند سیاه را سپید و سپید را سیاه جلوه دهند. آنها می توانند مردم کشورها را چند قطبی کرده و به جان هم بیندازند.

#من_از_کودک_کش_بیزارم

شما نیز

#بیزار_باشید_از_این_سخافت

احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
محتوای نشست
«فکرپروری کودکان در آینه تعلیم و تربیت هنری»

این محتوا به صورت صوتی-تصویری در آپارات قرار دارد.
نسخه صوتی قابل دانلود روز شنبه در کانال مدرسه گفت‌وگو قرار خواهد گرفت.

سخنرانی اول: دکتر یحیی قائدی
نقش و جایگاه تربیت هنری در برنامه فلسفه برای کودکان
https://www.aparat.com/v/pU2aJ

سخنرانی دوم: دکتر احمدرضا آذربایجانی
نقش و جایگاه هنر در تربیت ذهن اندیشه‌ورز
با تمرکز بر هنرهای تجسمی و موسیقی
https://www.aparat.com/v/sYoxH

سخنرانی سوم: دکتر بهارک اعظمی
نقش و جایگاه هنرهای نمایشی در فکرپروری کودکان
https://www.aparat.com/v/FnOhj

بخش پایانی: پرسش و پاسخ
https://www.aparat.com/v/6qihN


#فلسفه_برای_کودکان
#تربیت_هنری


انستیتو مدرسه گفت‌وگو
مرکز تخصصی تربیت کودک و توسعه حرفه‌ای معلمان
این مدرسه فرق می‌کند! 🌱

🌐 www.dialogueschool.ir
۰۲۱۶۶۴۵۹۱۴۳
🆔 @dialogueschool_ir