🍹🍹🍹
#جرعه_ای_از_کتاب
هنگامی که با ویژگیای در خودتان روبرو میشوید که از آن نفرت دارید، آن را ابراز کنید. آن را با این قصد ابراز کنید که میخواهید تمامی قضاوتها، شرم، رنج و مقاومتتان را در مقابل پذیرش این ویژگی رها کنید.
📚#جوجه_اردک_زشت_درون
✍#دبی_فورد
#کتابسرای_پدرام
👇👇👇👇👇
@pedrambook
#جرعه_ای_از_کتاب
هنگامی که با ویژگیای در خودتان روبرو میشوید که از آن نفرت دارید، آن را ابراز کنید. آن را با این قصد ابراز کنید که میخواهید تمامی قضاوتها، شرم، رنج و مقاومتتان را در مقابل پذیرش این ویژگی رها کنید.
📚#جوجه_اردک_زشت_درون
✍#دبی_فورد
#کتابسرای_پدرام
👇👇👇👇👇
@pedrambook
🍹🍹🍹
#جرعه_ای_از_کتاب
میکوشد مرا متقاعد کند که رازگویی من برای کارمان ضروری است، به او کمک میکند راحتتر صحبت کند، ما را "انسانیتر" جلوه خواهد داد، انگار با هم غوطه خوردن در کثافت، به معنای انسان بودن است! میکوشم به او بیاموزم که دلباختگان حقیقت، از دریای توفانی و چرکین نمیهراسند. آنچه ما را میترساند، آب کمژرفاست!
📚#وقتی_نیچه_گریست
✍#اروین_یالوم
#کتابسرای_پدرام
👇👇👇👇👇
@pedrambook
#جرعه_ای_از_کتاب
میکوشد مرا متقاعد کند که رازگویی من برای کارمان ضروری است، به او کمک میکند راحتتر صحبت کند، ما را "انسانیتر" جلوه خواهد داد، انگار با هم غوطه خوردن در کثافت، به معنای انسان بودن است! میکوشم به او بیاموزم که دلباختگان حقیقت، از دریای توفانی و چرکین نمیهراسند. آنچه ما را میترساند، آب کمژرفاست!
📚#وقتی_نیچه_گریست
✍#اروین_یالوم
#کتابسرای_پدرام
👇👇👇👇👇
@pedrambook
🍹🍹🍹
#جرعه_ای_از_کتاب
خوبم، قربانِ شما. معلوم بود که تلفنچی پرسیده است، آقای دکتر حالتان چطور است. این جواب خوبم را معمولاً وقتی نمیخواهیم تعارض کنیم، به عنوان عادت میگوییم حتی اگر از شدت ضعف رو به موت هم باشیم، وقتی حالمان را میپرسند میگوییم خوبیم. به این کار معمولاً میگویند آبروداری و فقط در نسل بشر مشاهده شده است.
📚#کوری
✍#ژوزه_ساراماگو
#کتابسرای_پدرام
👇👇👇👇👇
@pedrambook
#جرعه_ای_از_کتاب
خوبم، قربانِ شما. معلوم بود که تلفنچی پرسیده است، آقای دکتر حالتان چطور است. این جواب خوبم را معمولاً وقتی نمیخواهیم تعارض کنیم، به عنوان عادت میگوییم حتی اگر از شدت ضعف رو به موت هم باشیم، وقتی حالمان را میپرسند میگوییم خوبیم. به این کار معمولاً میگویند آبروداری و فقط در نسل بشر مشاهده شده است.
📚#کوری
✍#ژوزه_ساراماگو
#کتابسرای_پدرام
👇👇👇👇👇
@pedrambook
🍹🍹🍹
#جرعه_ای_از_کتاب
ناگهان به این نتیجه رسیدم آدمهای رمانتیک قد خر شعور ندارند. هیچ چیز جالب و خوبی در عشق یک طرفه وجود ندارد. به نظرم کثافت است، کثافت مطلق. عشق به کسی که پاسخ احساساتت را نمیدهد ممکن است در کتابها هیجانانگیز باشد ولی در واقعیت به شکل غیر قابل تحملی خستهکننده است.
📚#جزء_از_کل
✍#استیو_تولتز
#کتابسرای_پدرام
👇👇👇👇👇
@pedrambook
#جرعه_ای_از_کتاب
ناگهان به این نتیجه رسیدم آدمهای رمانتیک قد خر شعور ندارند. هیچ چیز جالب و خوبی در عشق یک طرفه وجود ندارد. به نظرم کثافت است، کثافت مطلق. عشق به کسی که پاسخ احساساتت را نمیدهد ممکن است در کتابها هیجانانگیز باشد ولی در واقعیت به شکل غیر قابل تحملی خستهکننده است.
📚#جزء_از_کل
✍#استیو_تولتز
#کتابسرای_پدرام
👇👇👇👇👇
@pedrambook
🍹🍹🍹
#جرعه_ای_از_کتاب
پیکور به ویژه این دغدغه را داشت که خود و دوستانش بیاموزند که اضطرابها و نگرانیهای خود دربارهی پول، بیماری، مرگ و امور فراطبیعی را تحلیل کنند. اگر کسی به طور عقلانی به میرایی و فناپذیر بودن بیندیشد، به نظر اپیکور، درمییابد که پس از مرگ چیزی جز فراموشی و نسیان وجود ندارد و «بیهوده است که از قبل نگران چیزی باشیم که چون فرا میرسد مشکلی نمیآفریند.» بیمعناست اگر پیشاپیش از حالتی بترسیم که هرگز تجربه نخواهیم کرد: برای کسی که واقعاً دریافته باشد در مرگ هیچ چیز هولناکی وجود ندارد، هیچ چیز هراسناکی در زندگی هم وجود ندارد.
📚#تسلیبخشیهای_فلسفه
✍#الن_دوباتن
#کتابسرای_پدرام
👇👇👇👇👇
@pedrambook
#جرعه_ای_از_کتاب
پیکور به ویژه این دغدغه را داشت که خود و دوستانش بیاموزند که اضطرابها و نگرانیهای خود دربارهی پول، بیماری، مرگ و امور فراطبیعی را تحلیل کنند. اگر کسی به طور عقلانی به میرایی و فناپذیر بودن بیندیشد، به نظر اپیکور، درمییابد که پس از مرگ چیزی جز فراموشی و نسیان وجود ندارد و «بیهوده است که از قبل نگران چیزی باشیم که چون فرا میرسد مشکلی نمیآفریند.» بیمعناست اگر پیشاپیش از حالتی بترسیم که هرگز تجربه نخواهیم کرد: برای کسی که واقعاً دریافته باشد در مرگ هیچ چیز هولناکی وجود ندارد، هیچ چیز هراسناکی در زندگی هم وجود ندارد.
📚#تسلیبخشیهای_فلسفه
✍#الن_دوباتن
#کتابسرای_پدرام
👇👇👇👇👇
@pedrambook
🍹🍹🍹
#جرعه_ای_از_کتاب
مدتی زمان صرف این کنید که بدانید چه چیزهایی را نمیخواهید بپذیرید. هنگامی که برای پذیرفتن چیزی در شما مقاومتی وجود دارد، به سادگی از آن نگذرید و آن را فراموش نکنید. به دنبال منشاء این مقاومت باشید. دقت کنید که قضاوتهایتان چه هستند.
فراموش نکنید که اگر ویژگیای خاص در فردی شما را ناراحت میکند به این دلیل است که خودتان صاحب این ویژگی هستید.
📚#جوجه_اردک_زشت_درون
✍#دبی_فورد
#کتابسرای_پدرام
👇👇👇👇👇
@pedrambook
www.pedrambook.com
#جرعه_ای_از_کتاب
مدتی زمان صرف این کنید که بدانید چه چیزهایی را نمیخواهید بپذیرید. هنگامی که برای پذیرفتن چیزی در شما مقاومتی وجود دارد، به سادگی از آن نگذرید و آن را فراموش نکنید. به دنبال منشاء این مقاومت باشید. دقت کنید که قضاوتهایتان چه هستند.
فراموش نکنید که اگر ویژگیای خاص در فردی شما را ناراحت میکند به این دلیل است که خودتان صاحب این ویژگی هستید.
📚#جوجه_اردک_زشت_درون
✍#دبی_فورد
#کتابسرای_پدرام
👇👇👇👇👇
@pedrambook
www.pedrambook.com
🍹🍹🍹
#جرعه_ای_از_کتاب
من بااستعداد بودم. یعنی هستم. بعضی وقتها به دستهام نگاه میکنم و فکر میکنم که میتوانستم پیانیست بزرگی بشوم. یا یک چیز دیگر. ولی دستهام چهکار کردهاند؟ یک جایم را خاراندهاند، چک نوشتهاند، بند کفش بستهاند، سیفون کشیدهاند و غیره. دستهایم را حرام کردهام. همینطور ذهنم را.
📚#عامه_پسند
✍#چارلز_بوکفسکی
#کتابسرای_پدرام
👇👇👇👇👇
@pedrambook
www.pedrambook.com
#جرعه_ای_از_کتاب
من بااستعداد بودم. یعنی هستم. بعضی وقتها به دستهام نگاه میکنم و فکر میکنم که میتوانستم پیانیست بزرگی بشوم. یا یک چیز دیگر. ولی دستهام چهکار کردهاند؟ یک جایم را خاراندهاند، چک نوشتهاند، بند کفش بستهاند، سیفون کشیدهاند و غیره. دستهایم را حرام کردهام. همینطور ذهنم را.
📚#عامه_پسند
✍#چارلز_بوکفسکی
#کتابسرای_پدرام
👇👇👇👇👇
@pedrambook
www.pedrambook.com
🍹🍹🍹
#جرعه_ای_از_کتاب
زندگي شبيه درياست.وقتي امواج با ساحل برخورد مي كنند دريا پر سر و صداست و بعد وقتي كه برميگردند دوباره سكوت ميشود..شما دوست داريد مثل امواج بي صدا و آرام خودتان را عقب بكشيد.دلتان مي خواهد برويد و زندگي را فراموش كنيد، اما ديگر موج ها همواره جلو مي آيند و هميشه اين روند ادامه دارد.چون زندگي همين است..حركت است،ريتم است.گاهي هنگام طوفان هياهوست و گاهي آرام است و صدايي جز صداي امواج نيست.به هر حال هميشه صدايي هست.
لب دريا هيچ گاه به طور مطلق آرام نيست.زندگي هم همين طور است.
#كمي_قبل_از_خوشبختي
#انيس_لوديگ
#كتابسراي_پدرام
👇👇👇👇
@pedrambook
www.pedarmbook.com
#جرعه_ای_از_کتاب
زندگي شبيه درياست.وقتي امواج با ساحل برخورد مي كنند دريا پر سر و صداست و بعد وقتي كه برميگردند دوباره سكوت ميشود..شما دوست داريد مثل امواج بي صدا و آرام خودتان را عقب بكشيد.دلتان مي خواهد برويد و زندگي را فراموش كنيد، اما ديگر موج ها همواره جلو مي آيند و هميشه اين روند ادامه دارد.چون زندگي همين است..حركت است،ريتم است.گاهي هنگام طوفان هياهوست و گاهي آرام است و صدايي جز صداي امواج نيست.به هر حال هميشه صدايي هست.
لب دريا هيچ گاه به طور مطلق آرام نيست.زندگي هم همين طور است.
#كمي_قبل_از_خوشبختي
#انيس_لوديگ
#كتابسراي_پدرام
👇👇👇👇
@pedrambook
www.pedarmbook.com
🍹🍹🍹
#جرعه_ای_از_کتاب
هرچه كه از آن تو و براي توست همانا از عشق لبريز است.موهبت تو همان قدر دوستت مي دارد كه تو دوستش مي داري.موهب تو، تو را مي جويد و پرواز كنان به سوي تو مي آيد،اگر دريابي كه آنچه را كه دوست داري، خود دوست داشتن است.
هرگاه بداني كه مردمان عشقند،همه عوض خواهند شد.ما نيز در چشم مردم عوض خواهيم شد،اگر كه بدانيم جوهر و ساختارمان از عشق است. همه چيز يعني ((عشق)) . در كل كائنات،هيچ چيز نيست الا عشق.
#از_دولت_عشق
#كاترين_پاندر
#کتابسرای_پدرام
👇👇👇👇
@pedrambook
www.pedrambook.com
#جرعه_ای_از_کتاب
هرچه كه از آن تو و براي توست همانا از عشق لبريز است.موهبت تو همان قدر دوستت مي دارد كه تو دوستش مي داري.موهب تو، تو را مي جويد و پرواز كنان به سوي تو مي آيد،اگر دريابي كه آنچه را كه دوست داري، خود دوست داشتن است.
هرگاه بداني كه مردمان عشقند،همه عوض خواهند شد.ما نيز در چشم مردم عوض خواهيم شد،اگر كه بدانيم جوهر و ساختارمان از عشق است. همه چيز يعني ((عشق)) . در كل كائنات،هيچ چيز نيست الا عشق.
#از_دولت_عشق
#كاترين_پاندر
#کتابسرای_پدرام
👇👇👇👇
@pedrambook
www.pedrambook.com
🍹🍹🍹
#جرعه_ای_از_کتاب
از تمام مزایایی که جوانی با خود به همراه میآورد، رویاپردازی را میتوان مهمترین آنها شمرد، مردم با رویاهایشان دیگر فقیر نیستند، هر کس به اندازهی رویاهایش ثروتمند است.
📚#سنگفرش_هر_خیابان_از_طلاست
✍#کیم_وو_چونگ
#کتابسرای_پدرام
👇👇👇👇👇
@pedrambook
#جرعه_ای_از_کتاب
از تمام مزایایی که جوانی با خود به همراه میآورد، رویاپردازی را میتوان مهمترین آنها شمرد، مردم با رویاهایشان دیگر فقیر نیستند، هر کس به اندازهی رویاهایش ثروتمند است.
📚#سنگفرش_هر_خیابان_از_طلاست
✍#کیم_وو_چونگ
#کتابسرای_پدرام
👇👇👇👇👇
@pedrambook
🍹🍹🍹
#جرعه_ای_از_کتاب
#با_ما_کتابخوان_شوید
بدبختی ها از خوشبختی ها هم متعددتر و هم قدرتمندترند. ما نسبت به موارد منفی بیشتر حساسیم تا موارد مثبت.
در خیابان هم چهره های مخوف بیشتر از چهره های خندان به چشم می آیند. ما برخورد بد را بیش از برخورد خوب به خاطر میسپاریم، البته غیر از مواقعی که برخورد خوب از جانب خودمان باشد.
📚#رولف_دوبلی
✍️#هنر_شفاف_اندیشیدن
#کتابسرای_پدرام
👇👇👇👇
@pedrambook
www.pedrambook.com
#جرعه_ای_از_کتاب
#با_ما_کتابخوان_شوید
بدبختی ها از خوشبختی ها هم متعددتر و هم قدرتمندترند. ما نسبت به موارد منفی بیشتر حساسیم تا موارد مثبت.
در خیابان هم چهره های مخوف بیشتر از چهره های خندان به چشم می آیند. ما برخورد بد را بیش از برخورد خوب به خاطر میسپاریم، البته غیر از مواقعی که برخورد خوب از جانب خودمان باشد.
📚#رولف_دوبلی
✍️#هنر_شفاف_اندیشیدن
#کتابسرای_پدرام
👇👇👇👇
@pedrambook
www.pedrambook.com
🍹🍹🍹
#جرعه_ای_از_کتاب
#با_ما_کتابخوان_شوید
خوشبختی نامه ای نیست که یک روز
نامه رسانی
زنگ در خانه ات را بزند و آنرا به دستهای منتظر تو بسپارد.
خوشبختـــی
ساختن عروسک کوچکیست از یک تکه خمیر نرم شکل پذیر...
به همین سادگی
به خدا به همین سادگی...
اما یادت باشد که جنس آن خمیر باید از عشق و ایمان باشد نه هیچ چیز دیگر...
خوشبختی را در چنان هاله ای از رمز و راز
لوازم و شرایط
اصول و قوانین پیچیده ی ادراک ناپذیر فرو نبریم که خود نیز درمانده در شناختنش شویم...
📚#چهل_نامه_ی_کوتاه_به_همسرم
✍#نادر_ابراهیمی
#کتابسرای_پدرام
👇👇👇👇👇
@pedrambook
www.pedrambook.com
#جرعه_ای_از_کتاب
#با_ما_کتابخوان_شوید
خوشبختی نامه ای نیست که یک روز
نامه رسانی
زنگ در خانه ات را بزند و آنرا به دستهای منتظر تو بسپارد.
خوشبختـــی
ساختن عروسک کوچکیست از یک تکه خمیر نرم شکل پذیر...
به همین سادگی
به خدا به همین سادگی...
اما یادت باشد که جنس آن خمیر باید از عشق و ایمان باشد نه هیچ چیز دیگر...
خوشبختی را در چنان هاله ای از رمز و راز
لوازم و شرایط
اصول و قوانین پیچیده ی ادراک ناپذیر فرو نبریم که خود نیز درمانده در شناختنش شویم...
📚#چهل_نامه_ی_کوتاه_به_همسرم
✍#نادر_ابراهیمی
#کتابسرای_پدرام
👇👇👇👇👇
@pedrambook
www.pedrambook.com
🍹🍹🍹
#جرعه_ای_از_کتاب
#با_ما_کتابخوان_شوید
شما در جامعهای زندگی میکنید که کلمه نمیدانم و بلد نیستم کمتر از هر کلمه دیگری به گوشتان میخورد. چطور جماعتی تا قبل از اینکه بدانند که نمیدانند به دنبال دانستن خواهند رفت؟ مگر ممکن است؟
یکی از دوستان تعریف میکرد از بسیاری از آدمهای تحصیل کرده دور و برم پرسیدم که جزایر لانگرهانس کجاست؟ گفت: باور کردنی نبود. آنهایی که میدانستند که میگفتند، ولی باقی به جز یکی دو نفر که گفتند نمیدانیم، همه سعی کردند از اقیانوس اطلس گرفته تا مدیترانه و دریای مانش این جزایر را یک جایی بگنجانند. (جزایر لانگرهانس اصلا در دریایی وجود ندارد و جزء اعضاء ترشحی لوزالمعده است).
📚#جامعه_شناسی_خودمانی
✍️#حسن_نراقی
#کتابسرای_پدرام
👇👇👇👇👇
@pedrambook
www.pedrambook.com
#جرعه_ای_از_کتاب
#با_ما_کتابخوان_شوید
شما در جامعهای زندگی میکنید که کلمه نمیدانم و بلد نیستم کمتر از هر کلمه دیگری به گوشتان میخورد. چطور جماعتی تا قبل از اینکه بدانند که نمیدانند به دنبال دانستن خواهند رفت؟ مگر ممکن است؟
یکی از دوستان تعریف میکرد از بسیاری از آدمهای تحصیل کرده دور و برم پرسیدم که جزایر لانگرهانس کجاست؟ گفت: باور کردنی نبود. آنهایی که میدانستند که میگفتند، ولی باقی به جز یکی دو نفر که گفتند نمیدانیم، همه سعی کردند از اقیانوس اطلس گرفته تا مدیترانه و دریای مانش این جزایر را یک جایی بگنجانند. (جزایر لانگرهانس اصلا در دریایی وجود ندارد و جزء اعضاء ترشحی لوزالمعده است).
📚#جامعه_شناسی_خودمانی
✍️#حسن_نراقی
#کتابسرای_پدرام
👇👇👇👇👇
@pedrambook
www.pedrambook.com
🍹🍹🍹
#جرعه_ای_از_کتاب
اين مذهب چه بده بستانی است كه در اين دنيا يك شاهی روی آن میاندازی و در آخرت كرورها شاهی عوض میگيری؟ چه دغلبازی و رشوهخواری و حماقتی! نه، انسانی كه در اميد بهشت و ترس از جهنم است، نمیتواند آزاد باشد.
📚#گزارش_به_خاک_یونان
✍#نیکوس_کازانتزاکیس
#کتابسرای_پدرام
👇👇👇👇👇
@pedrambook
www.pedrambook.com
#جرعه_ای_از_کتاب
اين مذهب چه بده بستانی است كه در اين دنيا يك شاهی روی آن میاندازی و در آخرت كرورها شاهی عوض میگيری؟ چه دغلبازی و رشوهخواری و حماقتی! نه، انسانی كه در اميد بهشت و ترس از جهنم است، نمیتواند آزاد باشد.
📚#گزارش_به_خاک_یونان
✍#نیکوس_کازانتزاکیس
#کتابسرای_پدرام
👇👇👇👇👇
@pedrambook
www.pedrambook.com
🍹🍹🍹
#جرعه_ای_از_کتاب
اول گفتند زنی از اهالی جورجیا همسرم باشد. خوشگل و پولدار. قرار بود خانهای در سواحل فلوریدا داشته باشیم. با یک کوروت کروکی جگری. تنها اشکالاش این بود که زنم در چهل و سه سالگی سرطان میگرفت. قبول نکردم. راستاش تحملاش را نداشتم.
بعد موقعیت دیگری پیشنهاد کردند: پاریس خودم هنرپیشه میشدم و زنم مدل لباس. قرار بود دو دختر دو قلو داشته باشیم. امّا وقتی گفتند یکی از آنها نه سالگی در تصادفی کشته میشود. گفتم حرفش را هم نزنید.
بعد قرار شد کلودیا زنم باشد. با دو پسر. قرار شد توی محلههای پایین شهر ناپل زندگی کنیم. توی دخمهای عینهو قبر. امّا کسی تصادف نکند. کسی سرطان نگیرد. قبول کردم.
حالا کلودیا مدام میگوید خانه نور کافی ندارد، بچهها کفش و لباس ندارند، یخچال خالی است. امّا من اهمیتی نمیدهم. میدانم اوضاع میتوانست بدتر از این هم باشد با سرطان و تصادف. کلودیا امّا این چیزها را نمیداند. بچهها هم نمیدانند.
📚#پرسه_در_حوالی_زندگی
✍#مصطفی_مستور
@pedrambook
#جرعه_ای_از_کتاب
اول گفتند زنی از اهالی جورجیا همسرم باشد. خوشگل و پولدار. قرار بود خانهای در سواحل فلوریدا داشته باشیم. با یک کوروت کروکی جگری. تنها اشکالاش این بود که زنم در چهل و سه سالگی سرطان میگرفت. قبول نکردم. راستاش تحملاش را نداشتم.
بعد موقعیت دیگری پیشنهاد کردند: پاریس خودم هنرپیشه میشدم و زنم مدل لباس. قرار بود دو دختر دو قلو داشته باشیم. امّا وقتی گفتند یکی از آنها نه سالگی در تصادفی کشته میشود. گفتم حرفش را هم نزنید.
بعد قرار شد کلودیا زنم باشد. با دو پسر. قرار شد توی محلههای پایین شهر ناپل زندگی کنیم. توی دخمهای عینهو قبر. امّا کسی تصادف نکند. کسی سرطان نگیرد. قبول کردم.
حالا کلودیا مدام میگوید خانه نور کافی ندارد، بچهها کفش و لباس ندارند، یخچال خالی است. امّا من اهمیتی نمیدهم. میدانم اوضاع میتوانست بدتر از این هم باشد با سرطان و تصادف. کلودیا امّا این چیزها را نمیداند. بچهها هم نمیدانند.
📚#پرسه_در_حوالی_زندگی
✍#مصطفی_مستور
@pedrambook
🍹🍹🍹
#جرعه_ای_از_کتاب
البته این طبیعت انسان است که کانون توجهش بر آنچه داشته، آنچه حالا ندارد، و چه کس دیگری آن چیزی را که ما نداریم دارد، باشد. ولی تجربه به من آموخته است که اگر کانون توجهم عمدتاً بر آنچه ندارم باشد، نمیتوانم زیاد مبتکر باشم. بیشتر اوقات، من عاجز و دلسردم. ولی اگر توجهم را تنها به آن کاری که باید انجام دهم معطوف کنم، شروع به یافتن راهحلهای جدید برای مشکلات قدیمی میکنم.
📚#غیرممکن_کمی_دیرتر_ممکن_است
✍️#آرت_برگ
@pedrambook
#جرعه_ای_از_کتاب
البته این طبیعت انسان است که کانون توجهش بر آنچه داشته، آنچه حالا ندارد، و چه کس دیگری آن چیزی را که ما نداریم دارد، باشد. ولی تجربه به من آموخته است که اگر کانون توجهم عمدتاً بر آنچه ندارم باشد، نمیتوانم زیاد مبتکر باشم. بیشتر اوقات، من عاجز و دلسردم. ولی اگر توجهم را تنها به آن کاری که باید انجام دهم معطوف کنم، شروع به یافتن راهحلهای جدید برای مشکلات قدیمی میکنم.
📚#غیرممکن_کمی_دیرتر_ممکن_است
✍️#آرت_برگ
@pedrambook
🍹🍹🍹
#جرعه_ای_از_کتاب
خوشحال شدم. من یک طرف الاکُلَنگ نشستم و بابام طرف دیگر آن نشست. داشتیم الاکُلَنگ میکردیم. بالا و پایین میرفتیم و لذت میبردیم که ناگهان نگهبانِ پارک آمد. همان نزدیکیها ایستاد و به ما خیره شد. بابام فوری کلاهش را از سرش برداشت و جلوی سِبیلش گرفت.
نگهبانِ پارک جلوتر آمد و به بابام گفت: "مگر نمیبینید که روی الاکُلَنگ نوشته شده است فقط مخصوص کودکان!"
بابام از خجالت خودش را مثل بچهها، کوچولو کرد. کلاهش را همانطور جلوی سبیلش گرفته بود.
📚#قصه_های_من_و_بابام
✍#اریش_ازر
@pedrambook
#جرعه_ای_از_کتاب
خوشحال شدم. من یک طرف الاکُلَنگ نشستم و بابام طرف دیگر آن نشست. داشتیم الاکُلَنگ میکردیم. بالا و پایین میرفتیم و لذت میبردیم که ناگهان نگهبانِ پارک آمد. همان نزدیکیها ایستاد و به ما خیره شد. بابام فوری کلاهش را از سرش برداشت و جلوی سِبیلش گرفت.
نگهبانِ پارک جلوتر آمد و به بابام گفت: "مگر نمیبینید که روی الاکُلَنگ نوشته شده است فقط مخصوص کودکان!"
بابام از خجالت خودش را مثل بچهها، کوچولو کرد. کلاهش را همانطور جلوی سبیلش گرفته بود.
📚#قصه_های_من_و_بابام
✍#اریش_ازر
@pedrambook
🍹🍹🍹
#جرعه_ای_از_کتاب
@pedrambook
- تو فقیری؟
دیگر نمیتوانستم بهش دروغ بگویم.
گفتم: "آره، فقیرم."
حس کردم همین الان است که ترکم کند. امّا ترکم نکرد. عوضش مرا بوسید. روی گونههایم را. گمانم لبِ فقیر بیچارهها را نمیبوسند. میخواستم بهخاطر بیجنبه بودنش سرش داد بزنم. امّا یادم آمد دوست من است. آن هم دوست خوب. برای من دلسوزی میکرد. من داشتم به اندام او فکر میکردم و او به کلِ زندگیام. پس آنکه بیجنبه بود، من بودم.
📚#خاطرات_صددرصد_واقعی_یک_سرخپوست_پارهوقت
✍#شرمن_الکسی
@pedrambook
#جرعه_ای_از_کتاب
@pedrambook
- تو فقیری؟
دیگر نمیتوانستم بهش دروغ بگویم.
گفتم: "آره، فقیرم."
حس کردم همین الان است که ترکم کند. امّا ترکم نکرد. عوضش مرا بوسید. روی گونههایم را. گمانم لبِ فقیر بیچارهها را نمیبوسند. میخواستم بهخاطر بیجنبه بودنش سرش داد بزنم. امّا یادم آمد دوست من است. آن هم دوست خوب. برای من دلسوزی میکرد. من داشتم به اندام او فکر میکردم و او به کلِ زندگیام. پس آنکه بیجنبه بود، من بودم.
📚#خاطرات_صددرصد_واقعی_یک_سرخپوست_پارهوقت
✍#شرمن_الکسی
@pedrambook
🍹🍹🍹
#جرعه_ای_از_کتاب
گیله مرد، عاقبت، فاصله را در نظر گرفت و با صدای بلند گفت: آقا! من دخترتان را میخواهم.
آذری، صدایش هم مثل جُثّهاش بود.
- ها! این را باش! عسلِ مرا میخواهد. کوهِ الماس را. همهی کندوهای عسل دنیا را، یکجا میخواهد! به همین بچّگی، دو سال در زندانِ نامردانِ ساواک بوده. میفهمی؟
- بله آقا. دو سالِ سخت، با شکنجه. میدانم.
- از تو خیلی سَر است؛ از هر لحاظ.
- میدانم. شاید برای همین هم میخواهمش.
- قدّش، دو برابر توست.
- امّا من، خودش را میخواهم، نه قدّش را.
- قدّش را چطور از خودش جُدا میکنی؟
- قصد جُدا کردن ندارم آقا! هلو را با هسته میخرند. اگر بخواهند هسته را جدا کنند و بخرند، خیلی زشت میشود؛ امّا کسی هم هلو را بهخاطر هستهاش نمیخرد.
📚#یک_عاشقانه_آرام
✍#نادر_ابراهیمی
@pedrambook
#جرعه_ای_از_کتاب
گیله مرد، عاقبت، فاصله را در نظر گرفت و با صدای بلند گفت: آقا! من دخترتان را میخواهم.
آذری، صدایش هم مثل جُثّهاش بود.
- ها! این را باش! عسلِ مرا میخواهد. کوهِ الماس را. همهی کندوهای عسل دنیا را، یکجا میخواهد! به همین بچّگی، دو سال در زندانِ نامردانِ ساواک بوده. میفهمی؟
- بله آقا. دو سالِ سخت، با شکنجه. میدانم.
- از تو خیلی سَر است؛ از هر لحاظ.
- میدانم. شاید برای همین هم میخواهمش.
- قدّش، دو برابر توست.
- امّا من، خودش را میخواهم، نه قدّش را.
- قدّش را چطور از خودش جُدا میکنی؟
- قصد جُدا کردن ندارم آقا! هلو را با هسته میخرند. اگر بخواهند هسته را جدا کنند و بخرند، خیلی زشت میشود؛ امّا کسی هم هلو را بهخاطر هستهاش نمیخرد.
📚#یک_عاشقانه_آرام
✍#نادر_ابراهیمی
@pedrambook
🍹🍹🍹
#جرعه_ای_از_کتاب
نقل است در حین صحبت این دو شخصیت تاریخی، چشم آغامحمدشاه به انگشتر زیبای زمردین این حاجی میرزا مهدی افتاده، خواجهی تاجدار با رؤیت آن انگشتر زیبا رشتهی کلام از دستش خارج شد و سریعاً درخواست مشاهدهی آن را کرد. میرزا مهدی نیز رسم ادب را به جا آورد و انگشتر زمرد خویش را در اختیار آغامحمدشاه قرار داد.
شاه حیلهگر پس از وارسی فراوان انگشتر، با انبر مخصوصی که همیشه در جیب داشت(!) نگین آن را جدا کرد و تنها حلقهاش را به مجتهد برگرداند و سپس افزود: حاج آقا!... خیلی زمرد قشنگی است! بنده این را به رسم یادگاری از شما قبول کردم!... البته شما که خودتان روحانی هستید و خوب ملتفتید که برای شما انگشتری عقیق شایستهتر از انگشتر زمرد است!... خدا بده برکت!
📚#آب_دوغ_خیار
✍#رضا_بهرامپور
@pedrambook
#جرعه_ای_از_کتاب
نقل است در حین صحبت این دو شخصیت تاریخی، چشم آغامحمدشاه به انگشتر زیبای زمردین این حاجی میرزا مهدی افتاده، خواجهی تاجدار با رؤیت آن انگشتر زیبا رشتهی کلام از دستش خارج شد و سریعاً درخواست مشاهدهی آن را کرد. میرزا مهدی نیز رسم ادب را به جا آورد و انگشتر زمرد خویش را در اختیار آغامحمدشاه قرار داد.
شاه حیلهگر پس از وارسی فراوان انگشتر، با انبر مخصوصی که همیشه در جیب داشت(!) نگین آن را جدا کرد و تنها حلقهاش را به مجتهد برگرداند و سپس افزود: حاج آقا!... خیلی زمرد قشنگی است! بنده این را به رسم یادگاری از شما قبول کردم!... البته شما که خودتان روحانی هستید و خوب ملتفتید که برای شما انگشتری عقیق شایستهتر از انگشتر زمرد است!... خدا بده برکت!
📚#آب_دوغ_خیار
✍#رضا_بهرامپور
@pedrambook