حزب پان ایرانیست
1.6K subscribers
3.08K photos
782 videos
112 files
898 links
پان ایرانیسم: یگانگی و نیرومندی ایرانیان

حزب پان ایرانیست، بنیاد گرفته بر مکتب پان ایرانیسم

زیر نظر شورای عالی رهبری حزب پان ایرانیست و دبیرکل منتخب، سرور دکتر سهراب اعظم زنگنه

مطالب خبری و فورواردی لزوماً بیان کننده نظر حزب پان
ایرانیست نمی باشد.
Download Telegram
پاینده ایران

چه کسی گفت قانون مزخرف است؟!

رئیس دستگاه قضا گفت: «رئیس‌جمهور در زمان انتخابات وعده کرده است که به قانون عمل کند، بعد از انتخاب، نمی‌تواند بگوید که قانون مزخرف است.»!

#قاچاق_سوخت
#فریاد_قاچاقچی

۲۳ اسفند ۱۴۰۳

@paniranist_party
پاینده ایران

به‌هر‌حال قدم ۲۰۰ تا ۳۰۰هزار افغانی روی چشم!

«داستان افغانان دارد به جاهای باریکش می‌رسد؛ جایی بسیار وخیم‌تر از جنایاتی که برخی افغان‌ها برای به‌دست‌آوردن پول می‌کنند: اراده‌ای در کار هست که افعان‌ها را در ایران اقلیتی خواهند ساخت مانند صهیونیست‌های نیمه‌ی اول قرن پیش در فلسطین؛ اقلیتی مسلح و صاحب حق!
ما تاکنون چندین بار از زمان بازگشت طالبان درباره‌ی خطر حکومت طالب‌ها نوشته‌ایم و بدون خارج‌شدن از جاده‌ی انصاف در مورد کارگران زحمتکش و پارسی‌گوی افغان، به حکومت پیشنهادهای منطقی در باب مهاجران و پناهجویان افغان حاضر در ایران داده‌ایم. ولی باز به این موضوع می‌پردازیم؛ چون خطر جدی‌تر شده‌است: کاملا واضح است کسانی در ایران به استخدام مزدور افغان در درگیری‌های داخلی اندیشیده‌اند.

نشانه‌ها می‌گویند سیاست بیرون راندن افعان‌ها از ایران در جریان است و الک‌کردن مهاجران سخت‌گیرانه پی‌گیری‌ می‌شود. این هفته رئیس مرکز امور اتباع وزارت کشور سیاهه‌ی شش گروه از اتباع افغان را که می‌توانند در ایران بمانند اعلام‌‌ کرد. ولی از سوی دیگر هم گویا عده‌ای از افغان‌ها برای مزدوری امنیتی مفید تشخیص داده‌شده و حفظ می‌شوند. گروهی از تبلیعاتچیانِ «وصل» هم برای فراهم‌کردن زمینه‌ی کار سخت مشغولند.
این امر بعیدی نیست؛ چون گرفتن مزدور برای شرکت در جنگ هم‌اکنون در بسیاری از جنگ‌ها جریان دارد و حتی برخی از دولت‌ها به عنوان یک فعالیت ارزآور تشویقش هم می‌کنند. در این میان حکومت‌هایی هم که با خطر ناآرامی‌های داخلی روبرویند و اعتماد متقابل میان آن‌ها و نیروهای انتظامی و نظامی‌شان رو به کاهش است ممکن است به فکر وارد کردن مزدور برای به-کار-گرفتن در سرکوب باشند؛ چون دیگر صرف سیر کردن و دادن حقوق خوب به نیروهای رسمی و یونیفرم‌پوش برای فرستادن آنان به کف خیابان کافی نیست و تعداد اوباشِ قابلِ سازماندهی به‌عنوان نیروی مؤمن (همان‌هایی که در موردشان گفته‌شده بود: «اگر بخواهیم مجاهد تربیت کنیم، باید چنین افرادی را که با تیغ و قمه سروکار دارند پای کار بیاوریم») هم به کفایت نمی‌رسد؛ بالاخره لات‌ها هم از عاقبت کار و شناخته‌شدن و انتقام می‌ترسند. این احتمال در مورد بسیاری از کشورها وجود دارد و برای ایران هم باتوجه یه شیوه‌ی برخورد حکومت با ناآرامی‌های مختلف چندسال گذشته امر بعیدی نیست.

در واقع با منطق کسی که باید به فکر گردآوردن نیروی مناسب برای سرکوب ناآرامی‌های احتمالی خیابانی در آینده باشد، بهترین نیروی میدان می‌تواند مزدور افغان باشد. ریاضیاتش جور است: به اندازه‌ی کافی فقیر و انگشت‌به‌دهانند، برای باقی‌ماندن در ایران هرکاری می‌کنند، به اندازه‌ی کافی ضدایرانی کرده‌اندشان و مناسبند برای خونریزی و پس در مقابل پول، هرگز از اطاعت کسی که فرمان کشتن بی‌مهابا بدهد امتناع نخواهند کرد. نیرویی ارزان است که هرکس بخواهد می‌تواند استخدامش کند؛ از آن «اراذل و اوباش» که «گردان» شده‌بودند هم مناسب‌ترند.
موقعیت افغان‌ها مطلوب هر کسی است که مزدور مسلح به چماق و شات‌گان بخواهد. به‌نظر برآورد این است که بین دویست تا سیصدهزار نفر از این‌گونه آدم‌ها برای کنترل شهرهای ایران و به‌خانه‌برگرداندن جمعیت در ناآرامی‌های سراسری کافی باشد که با فرض وجود حداقل سه‌نفر «نیروی پای کار» در خانوارهای افغان هزینه‌ی زیادی ندارد: سالانه حداکثر بیست‌هزارمیلیارد تومان ناقابل - هر خانوار ماهی بیست‌میلیون تومان به‌علاوه درآمد از کار آزاد در مواقع بیکاری! برای حکومتی که برای سرگرم‌کردن طرفدارانش سالانه بیش از ۱۰۰هزارمیلیارد به نهادهای تبلیغاتی می‌دهد، دادن بیست‌هزارمیلیارد تومان به بهترین نیروی سرکوب در دسترس ارزشش را حتماً دارد.
انشاء‌الله رئوس حکومت چنین خیالی در سر ندارند و این تلقین به گوششان خوش نخواهد آمد که: میلیون‌ها افغان را اخراج‌کنید، اما از بین آن‌ها حدود ۶۰هزار خانوار «پای کار» را انتخاب‌کنید و قدمشان را روی تخم چشم ملت ایران بگذارید و تا پایان به خوبی و خوشی زندگی‌کنید.»

(از کانال تلگرامی جامعه نو)


۲۴ اسفند ۱۴۰۳

@paniranist_party
پاینده ایران

۲۴ اسفند زادروز رضاشاه بزرگ

#رضا_شاه
#ایران

۲۴ اسفند ۱۴۰۳

@pniranist_party
پاینده ایران

«یک‌ مشکل در جامعه وجود دارد و آن مسئله بی‌حجابی است.»!

مرفهان بی‌درد آخوندها هستند!

#حاکم_خائن
#حجاب_اجباری

۲۴ اسفند ۱۴۰۳

@paniranist_party
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پاینده ایران

دختر ایران، دختر کوروش

#ایران
#کوروش_بزرگ

۲۴ اسفند ۱۴۰۳

@paniranist_party
پاینده ایران

واردات داروی بی‌کیفیت فیبرینوژن از هند/بیماران دچار عوارض شدید شدند

امین افشار، رئیس هیات مدیره کانون هموفیلی ایران گفت:
به دلیل بازنگشتن فرآورده‌های پلاسمایی به کشور، سازمان غذا و دارو تحت فشار قرار گرفته و مجبور به درخواست واردات فوریتی فیبرینوژن از هند شده است. در نتیجه مصرف فیبرینوژن وارد شده از سوله‌های هندی، بسیاری از بیماران دچار علائم اختلالات تنفسی و حساسیت‌های شدید شده‌اند. از طرف دیگر به دلیل نبود نظارت بهداشتی درست بر تولید دارو در هند، تداوم این روند ممکن است منجر به شیوع ویروس‌های خونی شود، همانطور که در دهه ۷۰ و ۸۰ این اتفاق افتاد
متاسفانه سیستم ناکارآمد است و افراد محدودی دارند از این عدم حکمرانی و به‌‌هم‌ریختگی سوءاستفاده می‌کنند. نظارت این روند بر عهده سازمان غذا و دارو است اما این سازمان هم هیچ نظارتی بر فرآیند واردات پلاسما و بازگشتن آن به کشور ندارد و پرونده این شرکت‌ها را هم به قوه قضاییه تحویل نمی‌دهد که مورد بازخواست قرار بگیرند

(آی مد)

#تنها_مشکل_کشور_حجاب_است
#حاکم_خائن
#مرفهان_بی‌درد

۲۵ اسفند ۱۴۰۳

@paniranist_party
پاینده ایران

یاد شهیدان بمباران شیمایی حلبچه را گرامی می‌داریم

در ۲۵ اسفند ۱۳۶۵ رژیم یعث عراق پس از ۴ روز حمله سراسری به مناطق کردنشین عراق اقدام به بمباران شیمایی حلبچه کرد که در نتیجه آن نزدیک ۵ هزار تن شهید و ۱۰ هزار تن زخمی شدند. این حمله‌های وحشیانه و ضد انسانی که در نتیجه حمایت‌های همه جانبه امپریالیسم جهانی از حکومت بعثی در یورش به ایران حاصل شد پس آن صورت گرفت که نیروهای ایرانی بخش‌هایی از مناطق کردستان عراق را آزاد کرده بودند.

حزب پان‌ایرانیست یاد شهیدان حلبچه را گرامی می‌دارد.

پاینده ایران

۲۵ اسفند ۱۴۰۳

@paniranist_party
پاینده ایران

‍ ‍ ‌چرا فردوسی سی سال از عمر خود را صرف سرودن شاهنامه و پراکندن پیام آن در میان ایرانیان کرده است؟

بیست و پنجم اسفند ماه، سالروزِ پایان سرایش شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی، گرامی باد.

«چرا فردوسی سی سال از عمر خود را صرف سرودنِ شاهنامه و پراکندن پیام آن در میان ایرانیان کرده است؟ در پاسخ باید گفت درست به همین ملاحظات، او از یک‌سو می‌دید که روح ملی ایران، پس از چهارصد سال خمودگی و خودگم‌کردگی در قالب برآمدنِ خاندان‌های ایرانی و تأسیس شهریاری‌هایی که نیم‌نگاهی به خِردِ سیاسی در گذشته‌های دور داشتند، جان تازه‌ای گرفته است. از سوی دیگر شاهد بود که خطرِ بازگشت به وضعی که در گذشته عاملِ فسادِ شهریاری شده بود همچنان وجود دارد. می‌دید در بغداد خلیفه‌ای نشسته است که مدعی حاکمیتِ برتر بر سرزمین ایران هم هست.

او در سن پنجاه و هشت سالگی در گرماگرم کار بر روی شاهنامه می‌دید که گیتی هنوز به چه روالی است به همین دلیل امیدوار بود شاید بتواند آن حکمتِ ملی را دوباره زنده کند و نشان دهد که مصلحت کشورداری یک چیز است و مصلحتِ خِرد و دین به عنوانِ مراجعِ قانون‌گذاری وجدانِ اخلاقی فرد، چیزی دیگر.

اما محمود غزنوی که با همه‌ی قدرتِ خویش، همچنان منشورِ مشروعیت از همان خلیفه‌ی بغداد می‌گرفت چگونه می‌توانست، این پیام فردوسی را به گوش جان بشنود یا جامعه‌ای که آلوده‌ی اندیشه‌های نیهیلیستی صوفیانه بود و به سیاست هم به دیده‌ی درویش‌مآبی می‌نگریست چگونه ممکن بود در سخن فردوسی، هسته‌ی درست و عقلانی یک حکمتِ سیاسی را ببیند، نه رمز و رازهای صوفیانه را همه در ذمِّ قدرت و تشویق به روی برگرداندن از آن؟!

اگر سخن فردوسی، هنوز بر دل ما می‌نشیند، چه دلیلی جز این می‌تواند داشته باشد که آن الگوی شهریاری او، هیچ‌گاه در ایران تحقق نیافته و روح ملی، همچنان در جست‌وجوی آن است؟ پس آن امیدی که فردوسی به بازگشت به حکمت ملی و بازیافتن مبانی خِرد سیاسی در ایران داشت، هنوز به قوت خود باقی است و بنابراین می توان گفت که عمرِ کارکردهای اجتماعیِ شاهنامه، هنوز به سر نرسیده است.

اگر ما ایرانیان دریابیم که شهریاری یا کشورداری امری وراء مصالح یک فرد، یک طایفه، یک قبیله یا یک طبقه است و گوهری عام دارد؛ اگر دریابیم که لازمه کار شهریاری این نیست که با شریعت‌مداری در آمیزد و تناقض‌های حاصل از این آمیختگی را - خدای ناکرده - به نفع شریعت و به ضرر کشور، حل کند؛ اگر دریابیم که گوهر شهریاری، برآیندِ روندِ رشدِ آزادانه‌ی جامعه مدنی است؛ می‌توان یقین داشت که آزاده‌مَردِ طوس، هزار سال پس از مرگ‌، پاداش شایسته‌ای را که محمود غزنوی از وی دریغ داشت، سرانجام به دست آورده است.»

(باقر پرهام، از کتاب «با نگاه فردوسی؛ مبانی نقد خِردِ سیاسی»)

#فردوسی
#شاهنامه

۲۵ اسفند ۱۴۰۳

@paniranist_party
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پاینده ایران

شهرداد روحاني موسیقیدان ایرانی:

كاري كرديم كه گروه ١٧٠ نفره كُر كه همه انگليسي زبان بودند بخوانند "خليج فارس و تا ابد خليج فارس"

همين كار را در امريكا تكرار كرديم.

#خلیج_فارس
#ایران

۲۵ اسفند ۱۴۰۳

@paniranist_party
حلبچه بقول سرورپندار بزرگ " شیران شهر"👆
پاینده ایران

اگر بی‌وطنی چهره داشت

آخوندی در سخنرانی مسجدی خود می‌گوید ملیت و ملی‌گرایی خلاف اسلام و خلاف قران است! سرود ملی مطرب‌بازی است! مگر خاک، مقدس می‌شود؟! پرچم، یک تکه پارچه است، مقدس نیست! این‌‌ور مرز و سیم خاردار، با آن‌ور مرز و سیم خاردار چه تفاوتی دارد؟!

تا زمانی که چنین کسان متعلق به ۱۴۰۰ سال پیش که از گور سر درآورده‌اند در ایران صدا دارند در واقع کشور ما اشغال‌شده است.

#ایران_آزاد
#خاک_مقدس_ایران
#کوروش_بزرگ
#رضا_شاه
#ایران_بزرگ_آرمان_بزرگ_می‌خواهد
#جهان_وطنی

۲۵ اسفند ۱۴۰۳

@paniranist_party
پاینده ایران


آقا مهدیِ ایران

چهل سال پیش در چنین روزی، سردار ایران، ‎مهدی باکری رفت تا سربازانِ وطن را در ‎عملیات بدر نجات دهد. رفت ولی بازنگشت، همچو برادرش، ‎حمید باکری.

رفتند که پیکرش را بیابند، آنان نیز برنگشتند.
دو برادر، دو سردارِ بی‌پیکر؛ همه رفتند و بازنگشتند تا ایران بماند؛ و ایران ماند!

#یاشاسین_ایران

همت، باکری و اسکندری که در برابر عراق ایستادند؛
برادران بایندر که در برابر بریتانیا و روس ایستادند؛
خان محمد استاجلو که در برابر عثمانی ایستاد؛
رستم فرخزاد که در برابر اعراب ایستاد؛
آریوبرزن که در برابر اسکندر ایستاد؛
میانشان تفاوتی است؟ خیر؛
چرا که دفاع از ایران و ایرانیان،‌ اوجب واجبات است!

(آرش رئیسی‌نژاد)

#ایران

۲۶ اسفند ۱۴۰۳

@paniranist_party
پاینده ایران

‌ یا مرگ یا آزادی!

دو سرباز کره شمالی که توسط نیروهای مسلح اوکراین اسیر شده بودند به کره جنوبی تحویل داده شدند!

خودت را اسیرکن تا آزاد شوی!

۲۷ اسفند ۱۴۰۳

@paniranist_party
پاینده ایران

جشن چارشنبه سوری خجسته باد

سیاوش چنین گفت با شهریار، که:
«دوزخ مرا زین سخن گشت خوار!

اگر کوهِ آتش بُوَد، بسپْرم.
از این، تنگِ خوار است اگر، بگذرم.

مگر آتشِ تیز، پیدا کند
گنه کرده را زود رسوا کند!

چو بخشایشِ پاکْ یزدان بُوَد
دَمِ آتش و آب یکسان بُوَد!»

در شاهنامه، پیوندی میان گذر سیاوش از آتش با جشن چارشنبه سوری کنونی نیامده است، اما پریدن از روی آتش را در این جشن می‌توان استعاره از اثبات پاکدامنی سیاوش در آزمون «ورِ گرم» گرفت.

عنصر بنیادین آیین جشن چهارشنبه سوری، عنصر آتش است. در مناطق گوناگون ایران در شب چهارشنبه سوری گاه سه کپه آتش (به نشانه سه پند بزرگ ایرانیان باستان: اندیشه نیک و کردار نیک و گفتار نیک) و یا هفت کپه آتش (به نشانه هفت امشاسپندان) فراهم می‌کنند.

#ایران
#چارشنبه_سوری

۲۷ اسفند ۱۴۰۳

@paniranist_party
‍ ‍ ‍ پاینده ایران

چهارشنبه‌سورى

آتش‌افروزى ايرانيان در پيشبازى نوروز از آيين ديرين است و همۀ جشن‌هاى باستانى با آتش كه فروغ ايزدى است، پيشباز می‌شود. آن‌چنان‌كه در اوستا آمده، فروردين (جشن نوروز) هنگامى است كه فرورهاى نياكان از براى سركشى بازماندگان از آسمان فرود آيند و ده شبانه‌روز در خانمان پيشين خود به سر برند. اين ده روز، همان آخرين پنج روز از آخرين ماه سال و پنج روزى است كه به سال مى‌افزودند تا سال خورشيدى، درست داراى ۳۶۵ روز باشد. ناگزير روزهايى كه از براى پيشامد آغاز سال آتش مى‌افروختند و شادمانى مى‌كردند، بيرون از اين ده روز نبود. شک نيست كه افتادن اين آتش‌افروزی به شب آخرين چهارشنبۀ سال، پس از اسلام است؛ چه ايرانيان شنبه و آدينه نداشتند. هر يک از دوازده ماه نزد آنان بی‌كم‌وبيش سى روز بود و هر روز به نام يكى از ايزدان خوانده مى‌شد، چون هرمزروز، بهمن‌روز، ارديبهشت‌روز و جز اينها.
روز چهارشنبه يا يوم الارباع نزد عرب‌ها روز شوم و نحسى است. جاحظ در المحاسن و الاضداد آورده «و الاربعاء يوم ضنک و نحس». شعر منوچهرى گوياى همين روز تنگى (ضنک) و سختى و شومى است:

چهارشنبه كه روز بلاست باده بخور
به ساتكين مى خور تا به عافيت گذرد

اين است كه ايرانيان آيين آتش‌افروزى پايان سال خود را به شبِ آخرين چهارشنبه انداختند تا با پيشامد سال نو از آسيب روز پليدى چون چهارشنبه بركنار مانند.

كهن‌ترين جايى كه از آتش‌افروزى سورى ياد شده، در تاريخ بخاراست، تأليف ابوجعفر نرشخى (۲۴۸-۲۶۸ق). اين كتاب را ابونصر احمد بن محمد بن نصر القباوى در سال ۵۷۲ق از عربى به فارسى گردانيده است.
دربارۀ جشن سورى گويد:
«و چون امير سديد منصور بن نوح به ملک بنشست، اندر ماه شوال، به سال سيصد و پنجاه، به جوى موليان، فرمود تا آن سرای‌ها را ديگر بار عمارت كردند و هرچه هلاک و ضايع شده بود، بهتر از آن به حاصل كردند. آنگاه امير سديد به سراى بنشست. هنوز سال تمام نشده بود كه چون شب ‌سورى- چنان‌كه عادت قديم است- آتشى عظيم افروختند، پارۀ آتش بجست و سقف سراى درگرفت و ديگر باره جمله سراى بسوخت و امير سديد هم در شب به جوى موليان رفت...».

چنان‌كه ديده می‌شود، در سخن از آتش‌افروزى شب‌ سورى گفته شده «عادت قديم است» ديگر اينكه گفته شده «شب سورى» بدون چهارشنبه. شک نيست كه اين آتش‌افروزى در پايان سال، همان جشن چهارشنبه‌سورى كنونى است.

اينكه اين جشن در سه‌شنبه‌‌شب گرفته مى‌شود، از‌اين‌روست كه نزد ايرانيان شب پيش از روز به شمار مى‌رود. بسا در اوستا گفته شده: «در هنگام سه شب يا در هنگام نُه شب به جاى سه روز و نُه روز.»

در فروردين‌يشت، پارۀ ۴۹ آمده:
«فرورهاى نيک تواناى پاكان در هنگام (جشن گهنبار) همسپتمدم از آرامگاهان خود به سوى زمين فرود آيند و ده شب پى‌درپى از براى آگاهى يافتن از بازماندگان در اينجا به سر برند».

شنبه يا شنبد

به فال نيک و به روز مبارک شنبد
نبيذ گير و مده روزگار خويش به بد
منوچهری

یک واژۀ بابلى است که به دستيارى تازيان به ايران رسيده است. آن‌چنان‌كه در آغاز گفتم، نزد ايرانيان، ماه به چهار هفته بخش نمى‌شده. شباتو Shabbatu كه در عربى، سبت شده، روز پانزدهم (پرماه) و روز آسايش بود.

اما سورى كه به جاى جشن به كار رفته، به اين واژه چندين بار در اوستا برمى‌خوريم: سوئيريه Suirya و به معنى چاشت به كار رفته، در پهلوى و پارسى به معنى مهمانى بزرگ گرفته شده:

در سور جهان شدم وليكن
بس لاغر بازگشتم از سور

زين سور ز من بسى بتر رفت
اسكندر و اردشير و شاپور

گر تو سوى سور مى‌روى رو
روزت خوش باد و سعى مشکور
ناصرخسرو

سورناى، نايى است كه در مهمانى و عروسى نوازند.

در پايان بايد يادآور شد: در جشن چهارشنبه‌سورى از روى شعلۀ آتش جستن و ناسزايى چون «سرخى تو از من و زردى من از تو» گفتن از روزگارانى است كه ديگر ايرانيان مانند نياكان خود، آتش را نمايندۀ فروغ ايزدى نمى‌دانستند، آن‌چنان‌كه در آتش‌افروزى جشن سده كه به گفتۀ گروهى از پيشينيان، پرندگان و چارپايان را به قير و نفت اندوده، آتش مى‌زدند، از روزگاران پس از اسلام است.

(منبع: کتاب آناهیتا،. زنده‌یاد استاد ابراهیم پورداوود)

#چارشنبه_سوری

۲۷ اسفند ۱۴۰۲

@paniranist_party
پاینده ایران

هرجا نوروز را جشن می‌گیرند و گرامی می‌دارند، آنجا ایران است.

#نوروز
#ایران_بزرگ_فرهتگی

۲۸ اسفند ۱۴۰۳

@paniranist_party