پاینده ایران
جشن سده
برآمد به سنگ گرانسنگ خرد
هم آن و هم این سنگ گردید خرد
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
جهاندار پیش جهان آفرین
نیایش همی کرد و خواند آفرین
که اورا فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آن گاه قبله نهاد
یکی جشن کرد آنشب و باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده کرد
فردوسی
#جشن_سده
@paniranist_party
جشن سده
برآمد به سنگ گرانسنگ خرد
هم آن و هم این سنگ گردید خرد
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
جهاندار پیش جهان آفرین
نیایش همی کرد و خواند آفرین
که اورا فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آن گاه قبله نهاد
یکی جشن کرد آنشب و باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده کرد
فردوسی
#جشن_سده
@paniranist_party
پاینده ایران
رشد ۸ درصدی در حین فساد!
یک شرکت که گویا افشای نام آن فعلا مقدور نیست در آغاز سال ۱۴۰۱، ۱۳ میلیون دلار ارز از سهمیه ۲۰ میلیون دلاری کاغذ را با نرخ ۴۲۰۰ تومان گرفته و پس از ۳ سال تنها ۹۰۰ تن از ۱۴۰۰۰ تن کاغذ تعهد شده را وارد کشور کرده است و از ۱۳ هزار و ۱۰۰ تن کاغذ باقیمانده خبری نیست. پس از شکایت وزارت ارشاد مدیرعامل جلب و نیز ممنوعالخروج شده است!گویا تضمینی برای استرداد ارز دولتی وجود ندارد!
شهرداری تهران تعداد زیادی خودرو هیبریدی برای تاکسیرانی در تهران وارد کرده است ولی چون در کل کلانشهر تهران تنها ۲ جایگاه شارژ ویژه برای خودروهای هیبریدی وجود دارد! تاکسیرانی هم از تحویل گرفتن خودروها امتناع کرده است، لذا بیش از ۱۵۰ خودرو اکنون در پایانه فتحآباد دپو شده است!
یک بانک خصوصی از محل اموال مردم مبلغ وامی را به زیرمجموعه خود با مهلت ۶۰۰ ماهه و با نرخ بهره صفر پرداخت کرده است! همه بانکهای خصوصی زیر نظر دولت کار میکنند.
وزارت کشاورزی برای کالاهای اساسی اقدام به ثبت سفارش ویژه برای افرادی خاص میکند! سهمیه یک واردکننده برنج از ۷۵۰ تن به ۱۰ هزار تن افزایش یافته و برای یک واردکننده روغن ثبت سفارش اضافی ۷۰ هزار تن انجام شده است.
در پرونده چای دبش، وزیر وقت کشاورزی، وزیر وقت صمت و رئیس وقت سازمان توسعه تجارت متهم هستند، ولی یکی از این وزرا در برنامه زنده سیما حضور پیدا میکند و با مجیزگویی مدعی تحقق رشد ۸ درصدی میشود!
دیگر باید منتظر حضور شهردار انقلابی و واردکنندگان کاغذ و برنج و روغن و وامگیرندگان با نرخ بهره صفر بانکها در صدا و سیما بشویم که از رشد قابل توجه تخصیص ارز سخن بگویند!
حضور وزرای فاسد که تضمین شده است!
#فساد_نهادینه
#سه_سال_نعمت
۹ بهمن ۱۴۰۳
@paniranist_party
رشد ۸ درصدی در حین فساد!
یک شرکت که گویا افشای نام آن فعلا مقدور نیست در آغاز سال ۱۴۰۱، ۱۳ میلیون دلار ارز از سهمیه ۲۰ میلیون دلاری کاغذ را با نرخ ۴۲۰۰ تومان گرفته و پس از ۳ سال تنها ۹۰۰ تن از ۱۴۰۰۰ تن کاغذ تعهد شده را وارد کشور کرده است و از ۱۳ هزار و ۱۰۰ تن کاغذ باقیمانده خبری نیست. پس از شکایت وزارت ارشاد مدیرعامل جلب و نیز ممنوعالخروج شده است!گویا تضمینی برای استرداد ارز دولتی وجود ندارد!
شهرداری تهران تعداد زیادی خودرو هیبریدی برای تاکسیرانی در تهران وارد کرده است ولی چون در کل کلانشهر تهران تنها ۲ جایگاه شارژ ویژه برای خودروهای هیبریدی وجود دارد! تاکسیرانی هم از تحویل گرفتن خودروها امتناع کرده است، لذا بیش از ۱۵۰ خودرو اکنون در پایانه فتحآباد دپو شده است!
یک بانک خصوصی از محل اموال مردم مبلغ وامی را به زیرمجموعه خود با مهلت ۶۰۰ ماهه و با نرخ بهره صفر پرداخت کرده است! همه بانکهای خصوصی زیر نظر دولت کار میکنند.
وزارت کشاورزی برای کالاهای اساسی اقدام به ثبت سفارش ویژه برای افرادی خاص میکند! سهمیه یک واردکننده برنج از ۷۵۰ تن به ۱۰ هزار تن افزایش یافته و برای یک واردکننده روغن ثبت سفارش اضافی ۷۰ هزار تن انجام شده است.
در پرونده چای دبش، وزیر وقت کشاورزی، وزیر وقت صمت و رئیس وقت سازمان توسعه تجارت متهم هستند، ولی یکی از این وزرا در برنامه زنده سیما حضور پیدا میکند و با مجیزگویی مدعی تحقق رشد ۸ درصدی میشود!
دیگر باید منتظر حضور شهردار انقلابی و واردکنندگان کاغذ و برنج و روغن و وامگیرندگان با نرخ بهره صفر بانکها در صدا و سیما بشویم که از رشد قابل توجه تخصیص ارز سخن بگویند!
حضور وزرای فاسد که تضمین شده است!
#فساد_نهادینه
#سه_سال_نعمت
۹ بهمن ۱۴۰۳
@paniranist_party
پاینده ایران
فرار مغزها و فساد!
«هیچیک از ۱۲۰ نخبه دارنده مدال المپیاد جهانی سالهای ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۷ داخل کشور نیستند و مهاجرت کردهاند.»
این تنها خاطرات یک دوره است. پس از آن نیز جوانان نخبه و مردان و زنان ناامید از کشور رفتهاند و هنوز میروند.
تنها سازمانی که از وقوع چنین فاجعه تاریخی برای ایران نگران نیست حاکمیت است.
#فساد_نهادینه
#حاکم_خائن
۹ بهمن ۱۴۰۳
@paniranist_party
فرار مغزها و فساد!
«هیچیک از ۱۲۰ نخبه دارنده مدال المپیاد جهانی سالهای ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۷ داخل کشور نیستند و مهاجرت کردهاند.»
این تنها خاطرات یک دوره است. پس از آن نیز جوانان نخبه و مردان و زنان ناامید از کشور رفتهاند و هنوز میروند.
تنها سازمانی که از وقوع چنین فاجعه تاریخی برای ایران نگران نیست حاکمیت است.
#فساد_نهادینه
#حاکم_خائن
۹ بهمن ۱۴۰۳
@paniranist_party
پاینده ایران
تعبیر زیبای افغانی!
رئیس دیپلوماسی جمهوری اسلامی که اخیرا در رستورانی در کابل عصرانه خورد میگوید «طرف افغان تعبیر زیبایی در مورد حقآبه دارد، آنها موضوع را فراتر از معاهده بلکه وظیفه شرعی و انسانی میدانند.»!
به این تعبیر البته لبخند دیپلماتیک افغانی هم گفته میشود!
وظیفه شرعی و دینی را در صورت مصلحت میشود تعلیق کرد ولی معاهده را باید اجرا و از چارچوب اخلاقی خارج کرد و در غیر اینصورت باید پاسخگو بود و خسارت داد!
#طالبان
#بلاهت_طبیعی
۹ بهمن ۱۴۰۳
@paniranist_party
تعبیر زیبای افغانی!
رئیس دیپلوماسی جمهوری اسلامی که اخیرا در رستورانی در کابل عصرانه خورد میگوید «طرف افغان تعبیر زیبایی در مورد حقآبه دارد، آنها موضوع را فراتر از معاهده بلکه وظیفه شرعی و انسانی میدانند.»!
به این تعبیر البته لبخند دیپلماتیک افغانی هم گفته میشود!
وظیفه شرعی و دینی را در صورت مصلحت میشود تعلیق کرد ولی معاهده را باید اجرا و از چارچوب اخلاقی خارج کرد و در غیر اینصورت باید پاسخگو بود و خسارت داد!
#طالبان
#بلاهت_طبیعی
۹ بهمن ۱۴۰۳
@paniranist_party
پاینده ایران
جشن باستانی سَده بر همه ایرانیان خجسته باد
رویداد #جشن_سده یکی از کهنترین جشنهای ایرانی است که به افتخار شناسانده شدن آتش از سوی اهورامزدا به هوشنگشاه پیشدادی و به عنوان نمادی از روشنایی، گرما و زندگی توسط ایرانیان برگزار میشود.
شاعر ملی #فردوسی بزرگ در #شاهنامه میفرماید:
بگفتا فروغی است این ایزدی
پرستید باید اگر بخردی
شب آمد بر افروخت آتش چو کوه
همان شاه در گرد او با گروه
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار
این جشن در دهمین شب از بهمنماه (۵۰ روز مانده به نوروز) برگزار میشود و از آیینهای زرتشتی و میراث فرهنگی ایرانی است که امروزه نیز نزد ملیگرایان و ایراندوستان از جایگاه تاریخی و ویژهای برخوردار است.
آتش جانبخشی که در جشن #سده برافروخته میشود، نماد روشنایی و امید است که فروزانی آن، تاریکی و سردی زمستان را میزداید و با گرمای زندگی، نوید پیروزی دوبارهٔ نور بر تاریکی و اهریمن را به ما میدهد.
چهارشنبه، ۱۰ بهمن ۱۴۰۳
پاینده ایران
#حزب_پانایرانیست
@paniranist_party
جشن باستانی سَده بر همه ایرانیان خجسته باد
رویداد #جشن_سده یکی از کهنترین جشنهای ایرانی است که به افتخار شناسانده شدن آتش از سوی اهورامزدا به هوشنگشاه پیشدادی و به عنوان نمادی از روشنایی، گرما و زندگی توسط ایرانیان برگزار میشود.
شاعر ملی #فردوسی بزرگ در #شاهنامه میفرماید:
بگفتا فروغی است این ایزدی
پرستید باید اگر بخردی
شب آمد بر افروخت آتش چو کوه
همان شاه در گرد او با گروه
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار
این جشن در دهمین شب از بهمنماه (۵۰ روز مانده به نوروز) برگزار میشود و از آیینهای زرتشتی و میراث فرهنگی ایرانی است که امروزه نیز نزد ملیگرایان و ایراندوستان از جایگاه تاریخی و ویژهای برخوردار است.
آتش جانبخشی که در جشن #سده برافروخته میشود، نماد روشنایی و امید است که فروزانی آن، تاریکی و سردی زمستان را میزداید و با گرمای زندگی، نوید پیروزی دوبارهٔ نور بر تاریکی و اهریمن را به ما میدهد.
چهارشنبه، ۱۰ بهمن ۱۴۰۳
پاینده ایران
#حزب_پانایرانیست
@paniranist_party
پاینده ایران
تاریخ پیچیده ایران
«تاریخ ایران چه از لحاظ گستردگیِ جغرافیایی و چه از لحاظ غنای کیفی، بسیار پیچیده است، و به منزلهی کارگاهی است که اندیشههای اکنافِ عالَم به صورت موادّ خام به آن وارد شده، تبدیل و ترکیب گردیده و از سوی دیگر بیرون رفته است.
بدینگونه است که ما هم «اژدهای چین» داریم و هم «نهنگ نیل»؛ «شتر تانگ» و «ناقهی صالح»، و «آهوی ختن» و «سیمرغ خاور» و «ققنوس یونانی» و «طوطی هند»، و «اسب بالدار آشوری»؛ همهی اینها از تخیّل و افسانهی ایرانی عبور کردهاند. تصوّر کردنی نیست که پهنهای که سرزمینِ ایران خوانده میشده، چند بار خراب و آباد گردیده، نه تنها در هجومهای خارجی، بلکه از جنگهای داخل نیز: سلسلههای محلّی که هر کدام بر ایالتی حکمرانی داشتند؛ فرقههای مذهبی، پدر و پسر و برادر که به سوی هم میتاختند. هر یک از شهرهای بزرگ چون تبریز و ری و نیشابور و اصفهان و همدان و کرمان و شیراز، چه بارها که ویران شده، شهربندان شده، غارت و قتل عام شدهاند.
بنابراین ما وقتی تاریخ ایران را مینویسیم یک تاریخِ اُفت و خاست، تاریخِ بر زمین خوردنها و از نو برخاستنها را مینویسیم. جنگهای مادها را با آشوریها در نظر آوریم تا برسیم به عهدنامهی ترکمانچای. یک دورانِ دو هزار و پانصد سالهی جنگِ ناگُسستنی است، و طبیعی است که بارِ سنگینِ آن هم بر دوش مردم بینوا باشد. از مجموع حوادث، آنچه بر جای مانده تعدادی آثار است و تعدادی خاطره به صورت تاریخ. آیا کشور دیگری را میتوان یافت که با این همه جریان و با این همه برخورد روبرو بوده باشد؟ گمان نمیکنم.
نه چین و نه هند، و نه مصر و نه روم، و نه هیچ کشور کهن دیگری، زیرا همهی آنان تعدادی حفاظِ جغرافیایی و طبیعی داشتهاند. تاریخ ایران را باید تاریخِ برخورد شمشیرها و اندیشهها نامید، زیرا یا جنگ است و یا نهضتِ فکریِ مقاومت؛ این نهضتها از اردشیر دورهی ساسانی هست تا مانی و مزدک و آنگاه بعد از اسلام در شاخههای متعدّدِ سفید جامگان و سنبادیان و خرّمدینان و زندیکان و نظایر آنها، تا برسیم به اسماعیلیّه و اخوانالصّفا و سربداران، از کوچک و بزرگ به تعداد دهها. ایران چون طاسِ لغزندهای بوده است که مردم آن گاهی با زور و گاهی با چاره میکوشیدهاند تا ادامهی زندگیِ بایسته بدهند و این تلاشِ جانفرسا تا به امروز رسیده است. اکنون باید دو سؤال مطرح کرد:
یکی آنکه ایران کجاست و به چه محدودهی جغرافیاییای گفته میشود؟
دوّم آنکه منظور از ادامهی حیاتِ تاریخیِ ایران چیست؟»
(از کانال تلگرامی سرو سخنگو)
۱۰ بهمن ۱۴۰۳
@paniranist_party
تاریخ پیچیده ایران
«تاریخ ایران چه از لحاظ گستردگیِ جغرافیایی و چه از لحاظ غنای کیفی، بسیار پیچیده است، و به منزلهی کارگاهی است که اندیشههای اکنافِ عالَم به صورت موادّ خام به آن وارد شده، تبدیل و ترکیب گردیده و از سوی دیگر بیرون رفته است.
بدینگونه است که ما هم «اژدهای چین» داریم و هم «نهنگ نیل»؛ «شتر تانگ» و «ناقهی صالح»، و «آهوی ختن» و «سیمرغ خاور» و «ققنوس یونانی» و «طوطی هند»، و «اسب بالدار آشوری»؛ همهی اینها از تخیّل و افسانهی ایرانی عبور کردهاند. تصوّر کردنی نیست که پهنهای که سرزمینِ ایران خوانده میشده، چند بار خراب و آباد گردیده، نه تنها در هجومهای خارجی، بلکه از جنگهای داخل نیز: سلسلههای محلّی که هر کدام بر ایالتی حکمرانی داشتند؛ فرقههای مذهبی، پدر و پسر و برادر که به سوی هم میتاختند. هر یک از شهرهای بزرگ چون تبریز و ری و نیشابور و اصفهان و همدان و کرمان و شیراز، چه بارها که ویران شده، شهربندان شده، غارت و قتل عام شدهاند.
بنابراین ما وقتی تاریخ ایران را مینویسیم یک تاریخِ اُفت و خاست، تاریخِ بر زمین خوردنها و از نو برخاستنها را مینویسیم. جنگهای مادها را با آشوریها در نظر آوریم تا برسیم به عهدنامهی ترکمانچای. یک دورانِ دو هزار و پانصد سالهی جنگِ ناگُسستنی است، و طبیعی است که بارِ سنگینِ آن هم بر دوش مردم بینوا باشد. از مجموع حوادث، آنچه بر جای مانده تعدادی آثار است و تعدادی خاطره به صورت تاریخ. آیا کشور دیگری را میتوان یافت که با این همه جریان و با این همه برخورد روبرو بوده باشد؟ گمان نمیکنم.
نه چین و نه هند، و نه مصر و نه روم، و نه هیچ کشور کهن دیگری، زیرا همهی آنان تعدادی حفاظِ جغرافیایی و طبیعی داشتهاند. تاریخ ایران را باید تاریخِ برخورد شمشیرها و اندیشهها نامید، زیرا یا جنگ است و یا نهضتِ فکریِ مقاومت؛ این نهضتها از اردشیر دورهی ساسانی هست تا مانی و مزدک و آنگاه بعد از اسلام در شاخههای متعدّدِ سفید جامگان و سنبادیان و خرّمدینان و زندیکان و نظایر آنها، تا برسیم به اسماعیلیّه و اخوانالصّفا و سربداران، از کوچک و بزرگ به تعداد دهها. ایران چون طاسِ لغزندهای بوده است که مردم آن گاهی با زور و گاهی با چاره میکوشیدهاند تا ادامهی زندگیِ بایسته بدهند و این تلاشِ جانفرسا تا به امروز رسیده است. اکنون باید دو سؤال مطرح کرد:
یکی آنکه ایران کجاست و به چه محدودهی جغرافیاییای گفته میشود؟
دوّم آنکه منظور از ادامهی حیاتِ تاریخیِ ایران چیست؟»
(از کانال تلگرامی سرو سخنگو)
۱۰ بهمن ۱۴۰۳
@paniranist_party
حزب پان ایرانیست
پاینده ایران تاریخ پیچیده ایران «تاریخ ایران چه از لحاظ گستردگیِ جغرافیایی و چه از لحاظ غنای کیفی، بسیار پیچیده است، و به منزلهی کارگاهی است که اندیشههای اکنافِ عالَم به صورت موادّ خام به آن وارد شده، تبدیل و ترکیب گردیده و از سوی دیگر بیرون رفته است.…
پاینده ایران
پان ایرانیسم این پاسخ را، در برابر پرسشهای یاد شده به روشنی داده است:
۱-- ایرانیان آن.هایی هستند که در ایجاد فرهنگ انسانی ملت ایران به حکم تاریخ شراکت داشتهاند؛
۲-- ایرانزمین جایی است که هنوز و همواره ایرانیان در آن ساکن هستند؛
۳-- منظور از ادامهی حیات تاریخی ایران همین جوشش زندگی و حفاظت از فرهنگ انسانی ملت بزرگ و تاریخی ایران است که هنوز در جایجای ایرانشهر به روشنی و شکوه ادامه دارد.
پاینده ایران
دکتر سهراب زنگنه
دهم دیماه ۱۴۰۳
@paniranist_party
پان ایرانیسم این پاسخ را، در برابر پرسشهای یاد شده به روشنی داده است:
۱-- ایرانیان آن.هایی هستند که در ایجاد فرهنگ انسانی ملت ایران به حکم تاریخ شراکت داشتهاند؛
۲-- ایرانزمین جایی است که هنوز و همواره ایرانیان در آن ساکن هستند؛
۳-- منظور از ادامهی حیات تاریخی ایران همین جوشش زندگی و حفاظت از فرهنگ انسانی ملت بزرگ و تاریخی ایران است که هنوز در جایجای ایرانشهر به روشنی و شکوه ادامه دارد.
پاینده ایران
دکتر سهراب زنگنه
دهم دیماه ۱۴۰۳
@paniranist_party
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پاینده ایران
فیلمی تاریخی از سخنان شادروان دکتر رکن الدین همایونفرخ، درباره فردوسی بزرگ در سال ۱۳۵۴ خورشیدی
حکیم توس فردوسی بزرگ خود به صراحت میگوید که علّت گِردآوری داستانهای شاهنامه در خداینامههای پیش از او، آن بوده که اندیشمندان ایرانی میخواستند بدانند که چرا وضعیت سیاسی ایران از آن شکوه دوران باستان، بدینجا کشیده شده است؟!
در واقع این اثر سترگ، #شاهنامه نامهی ملّت ایران است،
آنچه مسلم هست اینکه فردوسی در شاهنامه میخواهد علت سقوط سیاسی امپراتوری ایران را بررسی کند.
یونسکو شاهنامهٔ #فردوسی_بزرگ را یکی از سه اثر برجستهٔ جهان معرفی کرده است.
(از کانال تلگرامی تحلیل و رصد)
#شاهنامه
۱۰ بهمن ۱۴۰۳
@paniranist_party
فیلمی تاریخی از سخنان شادروان دکتر رکن الدین همایونفرخ، درباره فردوسی بزرگ در سال ۱۳۵۴ خورشیدی
حکیم توس فردوسی بزرگ خود به صراحت میگوید که علّت گِردآوری داستانهای شاهنامه در خداینامههای پیش از او، آن بوده که اندیشمندان ایرانی میخواستند بدانند که چرا وضعیت سیاسی ایران از آن شکوه دوران باستان، بدینجا کشیده شده است؟!
در واقع این اثر سترگ، #شاهنامه نامهی ملّت ایران است،
آنچه مسلم هست اینکه فردوسی در شاهنامه میخواهد علت سقوط سیاسی امپراتوری ایران را بررسی کند.
یونسکو شاهنامهٔ #فردوسی_بزرگ را یکی از سه اثر برجستهٔ جهان معرفی کرده است.
(از کانال تلگرامی تحلیل و رصد)
#شاهنامه
۱۰ بهمن ۱۴۰۳
@paniranist_party
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پاینده ایران
سهراب؛ نخستین پانایرانیست
گفتوگو با دکتر محمد رسولی
بررسی و تحلیل رویدادها با ایرج جمشیدی
🎞 نسخهی جداگانه
🗓 دوشنبه ( ۱۰ بهمن ۱۴۰۱)
⏰ مدت زمان برنامه : ۹ دقیقه
(از آسیا نیوز)
۱۰ بهمن ۱۴۰۳
@paniranist_party
سهراب؛ نخستین پانایرانیست
گفتوگو با دکتر محمد رسولی
بررسی و تحلیل رویدادها با ایرج جمشیدی
🎞 نسخهی جداگانه
🗓 دوشنبه ( ۱۰ بهمن ۱۴۰۱)
⏰ مدت زمان برنامه : ۹ دقیقه
(از آسیا نیوز)
۱۰ بهمن ۱۴۰۳
@paniranist_party
پاینده ایران
از «قاضی محمّدِ ما و ایران» تا «قاضی محمّدِ دیگران»!
آیا جریانِ وابسته به شوروی قابل دفاع است؟
برشهایی از یادداشت:
– آقای صالحنیک بخت، وکیل دادگستری، در کانال تلگرامی خود یادداشتی با عنوان «مقاومت، میراث درایت و تدبیر پیشوا» به مناسبت دوم بهمن، هفتادوهشتمین سالروز اعلام جمهوری مهاباد منتشر کرد و به ستایش از قاضی محمد و اعلام جمهوری مهاباد پرداخته است. او در این یادداشت با اشاراتی غیرحرفهای و برخی خطاهای آشکار تاریخی و به دور از واقعیتِ اجتماعی و فرهنگی و نادیدهگرفتن مناسباتِ اجتماعی آن دوران در مناطقِ کُردنشین ایران و چشمبستن بر اسناد و مدارک متقن تاریخی، تلاش کرده قاضی محمد را رهبر و پیشوای کُردهای ایران، خطاب کند!
– یادداشت صالح نیکبخت به نحوی تنظیم شده که گویی با سقوط حکومت پهلوی اول با آغاز جنگ جهانی دوم و بروز هرجومرج در نقاط مختلف کشور، «ژ کاف» در همان سال برای ایجاد نظم شکل گرفت. درصورتیکه «ژ کاف» یک سال بعد یعنی در سال ۱۳۲۱ و با حضور تعدادی از اعضای حزب هیوا از کُردهای عراق – نه به صورت خودجوش و برآمده از ارادۀ مردم مهاباد – و بدون حضور و نقشآفرینی قاضی محمد، فعالیتش را شروع کرد.
– همدلی صالح نیکبخت با تأسیس حزب دموکرات کردستان و قاضی محمد و خطابکردن او بهعنوان رهبر و پیشوای کُردهای ایران، گویی حکایت از علاقۀ شخصی دارد؛ نوعی علاقه که به تعمیمِ ناروا انجامیده است! بخش بزرگی از کُردهای ایران در آن دوره، قاضی محمد را نمیشناختند و بسیاری نیز اقدامات او را ادامۀ سیاست حزب توده در راستای پیگیری منافع شوروی استالینی میدانستند.
فراموش نکنیم که فرقۀ دموکرات آذربایجان با تبدیل کمیتۀ ایالتی حزب توده در تبریز به آن فرقه شکل گرفت و نیز این حزب (توده) در همان ابتدا از حرکت قاضی محمد حمایت جدی و همهجانبه کرد. مشخص نیست که آقای نیکبخت براساس کدام مطالعات تاریخی و اسناد موجود – به غیر از اسناد حزبی – قاضی محمد را پیشوای کُردهای ایران مینامد؟! از یک سو، جمهوری قاضی محمد تنها بر بخشهایی از منطقۀ مکریان (مهاباد و بوکان) که زیر چکمههای ارتش سرخ استالین بود، سلطه یافت و از سوی دیگر، او حتی نتوانست بر سردشت و پیرانشهر تسلط پیدا کند.
در آن زمان دو شهر مهاباد و بوکان کمتر از ۲۰ هزار نفر جمعیت داشتند. در سنندج که بزرگترین شهر سنینشین کُردهای ایران است، شخصیتهای ذینفوذی مانند آیتالله شیخ محمد مردوخ و آصف و دیگران، قاضی محمد را محکوم کردند و جمهوری او را نپذیرفتند. علاوه بر اینکه هم در آن تاریخ و هم در دورههای بعد، اکثریت کُردهای ایران همواره در مقابل جریانهای تجزیهطلب، مقاومت کردند و جانفشانیها داشتند. تعداد کشتهشدههای کُرد از حملات احزابِ دموکرات و کومله بیش از کشتههای دیگر نقاطِ ایران است.
– صالح نیکبخت به دلیل تسلطنداشتن به منابع تاریخی مدعی است که معتمدان مهاباد برای جلوگیری از اعدام قاضی محمد، نامهای به محمدرضا شاه نوشتند، درحالیکه اسناد منتشرشده، عکس این را نشان میدهد و افراد شاخصی از معتمدان مهاباد در نامههای پرشمار و پر امضا خواهان اعدام قاضیها بودند.
(نوشته حسین نورینیا، روزنامه شرق، از کانال تلگرامی ایران دل)
برای خواندن همه متن لینک زیر را بزنید👇
https://telegra.ph/آیا-جریان-وابسته-به-شوروی-قابل-دفاع-است-01-30
۱۱ بهمن ۱۴۰۳
@paniranist_party
از «قاضی محمّدِ ما و ایران» تا «قاضی محمّدِ دیگران»!
آیا جریانِ وابسته به شوروی قابل دفاع است؟
برشهایی از یادداشت:
– آقای صالحنیک بخت، وکیل دادگستری، در کانال تلگرامی خود یادداشتی با عنوان «مقاومت، میراث درایت و تدبیر پیشوا» به مناسبت دوم بهمن، هفتادوهشتمین سالروز اعلام جمهوری مهاباد منتشر کرد و به ستایش از قاضی محمد و اعلام جمهوری مهاباد پرداخته است. او در این یادداشت با اشاراتی غیرحرفهای و برخی خطاهای آشکار تاریخی و به دور از واقعیتِ اجتماعی و فرهنگی و نادیدهگرفتن مناسباتِ اجتماعی آن دوران در مناطقِ کُردنشین ایران و چشمبستن بر اسناد و مدارک متقن تاریخی، تلاش کرده قاضی محمد را رهبر و پیشوای کُردهای ایران، خطاب کند!
– یادداشت صالح نیکبخت به نحوی تنظیم شده که گویی با سقوط حکومت پهلوی اول با آغاز جنگ جهانی دوم و بروز هرجومرج در نقاط مختلف کشور، «ژ کاف» در همان سال برای ایجاد نظم شکل گرفت. درصورتیکه «ژ کاف» یک سال بعد یعنی در سال ۱۳۲۱ و با حضور تعدادی از اعضای حزب هیوا از کُردهای عراق – نه به صورت خودجوش و برآمده از ارادۀ مردم مهاباد – و بدون حضور و نقشآفرینی قاضی محمد، فعالیتش را شروع کرد.
– همدلی صالح نیکبخت با تأسیس حزب دموکرات کردستان و قاضی محمد و خطابکردن او بهعنوان رهبر و پیشوای کُردهای ایران، گویی حکایت از علاقۀ شخصی دارد؛ نوعی علاقه که به تعمیمِ ناروا انجامیده است! بخش بزرگی از کُردهای ایران در آن دوره، قاضی محمد را نمیشناختند و بسیاری نیز اقدامات او را ادامۀ سیاست حزب توده در راستای پیگیری منافع شوروی استالینی میدانستند.
فراموش نکنیم که فرقۀ دموکرات آذربایجان با تبدیل کمیتۀ ایالتی حزب توده در تبریز به آن فرقه شکل گرفت و نیز این حزب (توده) در همان ابتدا از حرکت قاضی محمد حمایت جدی و همهجانبه کرد. مشخص نیست که آقای نیکبخت براساس کدام مطالعات تاریخی و اسناد موجود – به غیر از اسناد حزبی – قاضی محمد را پیشوای کُردهای ایران مینامد؟! از یک سو، جمهوری قاضی محمد تنها بر بخشهایی از منطقۀ مکریان (مهاباد و بوکان) که زیر چکمههای ارتش سرخ استالین بود، سلطه یافت و از سوی دیگر، او حتی نتوانست بر سردشت و پیرانشهر تسلط پیدا کند.
در آن زمان دو شهر مهاباد و بوکان کمتر از ۲۰ هزار نفر جمعیت داشتند. در سنندج که بزرگترین شهر سنینشین کُردهای ایران است، شخصیتهای ذینفوذی مانند آیتالله شیخ محمد مردوخ و آصف و دیگران، قاضی محمد را محکوم کردند و جمهوری او را نپذیرفتند. علاوه بر اینکه هم در آن تاریخ و هم در دورههای بعد، اکثریت کُردهای ایران همواره در مقابل جریانهای تجزیهطلب، مقاومت کردند و جانفشانیها داشتند. تعداد کشتهشدههای کُرد از حملات احزابِ دموکرات و کومله بیش از کشتههای دیگر نقاطِ ایران است.
– صالح نیکبخت به دلیل تسلطنداشتن به منابع تاریخی مدعی است که معتمدان مهاباد برای جلوگیری از اعدام قاضی محمد، نامهای به محمدرضا شاه نوشتند، درحالیکه اسناد منتشرشده، عکس این را نشان میدهد و افراد شاخصی از معتمدان مهاباد در نامههای پرشمار و پر امضا خواهان اعدام قاضیها بودند.
(نوشته حسین نورینیا، روزنامه شرق، از کانال تلگرامی ایران دل)
برای خواندن همه متن لینک زیر را بزنید👇
https://telegra.ph/آیا-جریان-وابسته-به-شوروی-قابل-دفاع-است-01-30
۱۱ بهمن ۱۴۰۳
@paniranist_party
Telegraph
آیا جریانِ وابسته به شوروی قابل دفاع است؟
آقای صالحنیک بخت، وکیل دادگستری، در کانالِ تلگرامی خود یادداشتی با عنوان «مقاومت، میراث درایت و تدبیر پیشوا» به مناسبت دوم بهمن، هفتادوهشتمین سالروز اعلام جمهوری مهاباد منتشر کرد و به ستایش از قاضی محمد و اعلام جمهوری مهاباد پرداخته است. او در این یادداشت…
پاینده ایران
دولت و مسئولان همیشه درخواب
حکمرانان در حال چه کاری هستند؟ آبادانی؟ سازندگی؟ رونق اقتصادی؟ تولید؟ احیای محیط زیست؟ زدودن فقر و فساد و تورم؟
معلوم است در حال تدارک جشن انقلاب شکوهمند هستند.
زمانیکه در بیدادگاهها تنها تمرکز و مجازات را برای توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام گذاشتید و مسأله حجاب را علم نمودید و هرروز بر تعداد قربانیان این اتهامات میافزایید، کشور میشود جولانگاه پانترکهای تجزیه طلب و پانکردها که تا مغز استخوان نفوذ کردهاند، دم از چه اقتداری میزنید؟ اقتدار پوشالی که هرروز بر جسارت این خائنین به خاک و ملت میافزاید؟ ورزشگاه تبدیل به سیرک پانترکها با شعار و پرچم جعلی میشود، تیم داخلی را فیفا جریمه میکند و مسئولان، هیچ و تنها نگاه!
نمایش و هنر هم که در راستای اهداف تجزیه طلبانه و تحریف تاریخ است به طوریکه در طول نمایش حتی پرچم ایران را به اهتزاز درنمیآورند و سعی در ترویج چرندیاتی واهی در مورد سردار ملی، ستارخان و القای آن موهومات به مخاطب را دارند.
کافهای در تهران با شعب مختلف و با مدیر و متصدی ایرانی، بر دیوارهای شهر عکس از شاههای عثمانی و آتاتورک را نصب میکند و خبرنگار پس از انتشار خبر از سوی پانترک ها تهدید جانی میشود، نا هنرمندان هم که تنها هنرشان به سخره گرفتن اسطوره ها و قهرمانان تاریخی ایران است واین بار هم نه دولت و نه حکومت ورود کرد و تنها مردم آگاه از خجالتشان درآمدند.
در آخرین نطق هم مهتدی جنایتکار و خائن و تجزیهطلب دم از ساخت کشورک جدیدی زد که شامل کرمانشاه و مناطق لر نشین و کرد نشین ماست. میدانیم که خیال خام است و شکر خورده و پان.ایرانیستها تا هستند کاری از پیش نمیبرد، اما تا کی میخواهید در خواب خوش باشید و چشمتان را بر روی این فجایع ببندید، تا این خاک را بیش از این قربانی بیکفایتی خود نکردید و بیش از این به ویرانی نکشاندید، بروید تا یک حکومت ملی و مقتدر بر سر کار آید. تنها در این صورت است که بسیاری از مشکلات این سرزمین حل میشود و کشور به شکوه و قدرت سابق در منطقه خواهد رسید.
آری کسی که خواب است را میتوان بیدار نمود اما کسی که خودش را به خواب زده خیر!
پانایرانیستها نمیتوانند از دیدن این همه خرابی به بار آمده خود را به ندیدن و نشنیدن بزنند و بیتفاوت باشند. مگر میشود ایرانی باشی و عاشق ایران، و خونت به جوش نیاید؟
پ. ر. طلایی
۱۱ بهمن ۱۴۰۳
@paniranist_party
دولت و مسئولان همیشه درخواب
حکمرانان در حال چه کاری هستند؟ آبادانی؟ سازندگی؟ رونق اقتصادی؟ تولید؟ احیای محیط زیست؟ زدودن فقر و فساد و تورم؟
معلوم است در حال تدارک جشن انقلاب شکوهمند هستند.
زمانیکه در بیدادگاهها تنها تمرکز و مجازات را برای توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام گذاشتید و مسأله حجاب را علم نمودید و هرروز بر تعداد قربانیان این اتهامات میافزایید، کشور میشود جولانگاه پانترکهای تجزیه طلب و پانکردها که تا مغز استخوان نفوذ کردهاند، دم از چه اقتداری میزنید؟ اقتدار پوشالی که هرروز بر جسارت این خائنین به خاک و ملت میافزاید؟ ورزشگاه تبدیل به سیرک پانترکها با شعار و پرچم جعلی میشود، تیم داخلی را فیفا جریمه میکند و مسئولان، هیچ و تنها نگاه!
نمایش و هنر هم که در راستای اهداف تجزیه طلبانه و تحریف تاریخ است به طوریکه در طول نمایش حتی پرچم ایران را به اهتزاز درنمیآورند و سعی در ترویج چرندیاتی واهی در مورد سردار ملی، ستارخان و القای آن موهومات به مخاطب را دارند.
کافهای در تهران با شعب مختلف و با مدیر و متصدی ایرانی، بر دیوارهای شهر عکس از شاههای عثمانی و آتاتورک را نصب میکند و خبرنگار پس از انتشار خبر از سوی پانترک ها تهدید جانی میشود، نا هنرمندان هم که تنها هنرشان به سخره گرفتن اسطوره ها و قهرمانان تاریخی ایران است واین بار هم نه دولت و نه حکومت ورود کرد و تنها مردم آگاه از خجالتشان درآمدند.
در آخرین نطق هم مهتدی جنایتکار و خائن و تجزیهطلب دم از ساخت کشورک جدیدی زد که شامل کرمانشاه و مناطق لر نشین و کرد نشین ماست. میدانیم که خیال خام است و شکر خورده و پان.ایرانیستها تا هستند کاری از پیش نمیبرد، اما تا کی میخواهید در خواب خوش باشید و چشمتان را بر روی این فجایع ببندید، تا این خاک را بیش از این قربانی بیکفایتی خود نکردید و بیش از این به ویرانی نکشاندید، بروید تا یک حکومت ملی و مقتدر بر سر کار آید. تنها در این صورت است که بسیاری از مشکلات این سرزمین حل میشود و کشور به شکوه و قدرت سابق در منطقه خواهد رسید.
آری کسی که خواب است را میتوان بیدار نمود اما کسی که خودش را به خواب زده خیر!
پانایرانیستها نمیتوانند از دیدن این همه خرابی به بار آمده خود را به ندیدن و نشنیدن بزنند و بیتفاوت باشند. مگر میشود ایرانی باشی و عاشق ایران، و خونت به جوش نیاید؟
پ. ر. طلایی
۱۱ بهمن ۱۴۰۳
@paniranist_party
حزب پان ایرانیست
پاینده ایران سهراب؛ نخستین پانایرانیست گفتوگو با دکتر محمد رسولی بررسی و تحلیل رویدادها با ایرج جمشیدی 🎞 نسخهی جداگانه 🗓 دوشنبه ( ۱۰ بهمن ۱۴۰۱) ⏰ مدت زمان برنامه : ۹ دقیقه (از آسیا نیوز) ۱۰ بهمن ۱۴۰۳ @paniranist_party
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پاینده ایران
متن کامل ۹ دقیقهای سخنان جناب دکتر محمد رسولی در باره:
سهراب، نخستین پانایرانیست
@paniranist_party
متن کامل ۹ دقیقهای سخنان جناب دکتر محمد رسولی در باره:
سهراب، نخستین پانایرانیست
@paniranist_party
پاینده ایران
ملاقات با طالبان چرا؟!
۱- مسیح مهاجری:
همانطور که صاحبنظران پیشبینی میکردند و هشدار هم داده بودند، سفر آقای سیدعباس عراقچی وزیر خارجه کشورمان به کابل که روز یکشنبه این هفته صورت گرفت، دستاوردی نداشت و صرفاً امتیاز مهمی بود که جمهوری اسلامی ایران بدون کمترین مابازاء به حکومت خودخوانده طالبان داد.
از اینها تأسفبارتر اینکه وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران در فرودگاه کابل با چند کارمند دونپایه وزارت خارجه افغانستان مواجه شد.نه وزیر خارجه و در دیدار رئیسالوزرای حکومت خودخوانده طالبان از پرچم جمهوری اسلامی ایران خبری نبود و آقای عراقچی زیر پرچم گروه طالبان که شرعشان هم مثل حکومتشان خودخوانده است وعدههای شرعی تکراری و بدون پشتوانه تحویل گرفت!
۲- حجتالاسلام زکریا مشکور کابلی:
در حالیکه دادگاه جنایتکاران جنگی برای رهبر طالبان حکم دستگیری صادر می کند، ترامپ از قطع کمکهای هفتگی به طالبان خبر داد و یکباره پول افغانی سقوط می کند، اما وزیر خارجه دانشمند و فهیم ایران با یک اتوبوس همراه، وارد کابل شد و توسط لطیف نظری، حسن مرتضوی و جناب یوسفی و یکی دو کارمند دون پایه طالبان استقبال شد.
در حالیکه طالبان حاضر نیستند براساس پروتکلهای دیپلماتیک پرچم شما را نصب کنند، اما امیدوارید که به جای آمریکا انتخاب اول طالبان شما باشید. جمهوری اسلامی متاسفانه به دلیل حضور افراد غیر راهبردی در حوزه افغانستان همیشه سیاست انفعالی را تعقیب کرده است.
آقای عراقچی فراموش نکنند که ایشان در حالی با حاکم کابلستان؛ مهد زبان پارسی سخن گفت که نیاز به مترجم داشت و این درد را به رهبر پارسی دوست ایران در تهران منتقل کند.
برای هزارمین بار تکرار می کنم؛ دوستان ایرانی، طالبان برادر شما نمیشوند و اگر قرار باشد طالبان و نهادهایی مثل طالبان بین شما و آمریکا، بین شما و پاکستان و یا شما و قطر و سعودی و حتی روسیه و چین انتخاب کنند، یقینا شما انتخاب آنها نخواهید بود!
فراموش نکنید که روزی ملت افغانستان این زامبی ها را به زیر می کشند و این روزها و سفرها را در تاریخ مناسبات خود با برادران خویش یادداشت میکنند.
چندین چراغ دارد و بیراهه میرود
بگذار تا بیافتد و بیند سزای خویش
#طالبان
#بلاهت_طبیعی
#حاکم_خائن
۱۱ بهمن ۱۴۰۳
@paniranist_party
ملاقات با طالبان چرا؟!
۱- مسیح مهاجری:
همانطور که صاحبنظران پیشبینی میکردند و هشدار هم داده بودند، سفر آقای سیدعباس عراقچی وزیر خارجه کشورمان به کابل که روز یکشنبه این هفته صورت گرفت، دستاوردی نداشت و صرفاً امتیاز مهمی بود که جمهوری اسلامی ایران بدون کمترین مابازاء به حکومت خودخوانده طالبان داد.
از اینها تأسفبارتر اینکه وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران در فرودگاه کابل با چند کارمند دونپایه وزارت خارجه افغانستان مواجه شد.نه وزیر خارجه و در دیدار رئیسالوزرای حکومت خودخوانده طالبان از پرچم جمهوری اسلامی ایران خبری نبود و آقای عراقچی زیر پرچم گروه طالبان که شرعشان هم مثل حکومتشان خودخوانده است وعدههای شرعی تکراری و بدون پشتوانه تحویل گرفت!
۲- حجتالاسلام زکریا مشکور کابلی:
در حالیکه دادگاه جنایتکاران جنگی برای رهبر طالبان حکم دستگیری صادر می کند، ترامپ از قطع کمکهای هفتگی به طالبان خبر داد و یکباره پول افغانی سقوط می کند، اما وزیر خارجه دانشمند و فهیم ایران با یک اتوبوس همراه، وارد کابل شد و توسط لطیف نظری، حسن مرتضوی و جناب یوسفی و یکی دو کارمند دون پایه طالبان استقبال شد.
در حالیکه طالبان حاضر نیستند براساس پروتکلهای دیپلماتیک پرچم شما را نصب کنند، اما امیدوارید که به جای آمریکا انتخاب اول طالبان شما باشید. جمهوری اسلامی متاسفانه به دلیل حضور افراد غیر راهبردی در حوزه افغانستان همیشه سیاست انفعالی را تعقیب کرده است.
آقای عراقچی فراموش نکنند که ایشان در حالی با حاکم کابلستان؛ مهد زبان پارسی سخن گفت که نیاز به مترجم داشت و این درد را به رهبر پارسی دوست ایران در تهران منتقل کند.
برای هزارمین بار تکرار می کنم؛ دوستان ایرانی، طالبان برادر شما نمیشوند و اگر قرار باشد طالبان و نهادهایی مثل طالبان بین شما و آمریکا، بین شما و پاکستان و یا شما و قطر و سعودی و حتی روسیه و چین انتخاب کنند، یقینا شما انتخاب آنها نخواهید بود!
فراموش نکنید که روزی ملت افغانستان این زامبی ها را به زیر می کشند و این روزها و سفرها را در تاریخ مناسبات خود با برادران خویش یادداشت میکنند.
چندین چراغ دارد و بیراهه میرود
بگذار تا بیافتد و بیند سزای خویش
#طالبان
#بلاهت_طبیعی
#حاکم_خائن
۱۱ بهمن ۱۴۰۳
@paniranist_party
پاینده ایران
«آیا اصلاحات ارضی سوسیالیستی بود؟»
یکی از پرسشهایی که معمولاً میشنوم همین است: «آیا اصلاحات ارضی سوسیالیستی بود؟» وقتی میپرسیم «آیا "الف" "ب" است؟» برای پاسخ باید تعریف دقیقی از «ب» داشته باشیم، آنگاه ویژگیهای «الف» را بررسی میکنیم، اگر با تعریف «ب» یکسان بود، پاسخ میدهیم: «آری». در اینجا هم اول باید تعریف دقیقی از «سوسیالیسم» داشته باشیم تا بتوانیم پرسش را پاسخ دهیم.
میدانید که سوسیالیسم یک اندیشۀ سیاسی چندصدساله است و انواع و اقسامی دارد. در این میان شاید اتفاقنظر سر «یک» تعریف چندان هم آسان نباشد. اما احتمالاً مقبولترین و معقولترین تعریف این است:
«سوسیالیسم واگذاری مالکیت ابزارهای تولید از مالک خصوصی به مالک عمومی است.»(۱)
سوسیالیسم در هر شکلش «مالکیت خصوصی» را شر بنیادین میانگارد و درمان آفات این شر را برچیدن بنیاد آن میداند. اینکه این «مالک عمومی» کیست، چگونه شکل میگیرد و چه اشکالی میتواند داشته باشد، طبعاً بحث دیگری است (گرچه امروز بر حسب تجربۀ دهههای متمادی میدانیم این «مالک عمومی» کسی مگر دولت نیست و در نظم سوسیالیستی در نهایت همۀ سررشتهها به دولت ختم میشود ــ بنابراین، آسودهخاطر میتوان این «مالک عمومی» را دولت نامید). اما این طرفِ قضیه روشن است: مالکیت باید از دست مالک خصوصی درآید.
حال اگر به اصلاحات ارضی بنگریم، اتفاقی که افتاده چیز دیگری است: مالکیت از یک مالک خصوصیِ کلان به مالکان خصوصیِ خُرد منتقل شده است. در اینجا صرفاً «مالک خصوصی» عوض شده؛ یک مالک به چند مالک بدل شده. اما معیار سوسیالیستیشدن از بین رفتن «نفس مالک خصوصی» است. این نوع «بازتوزیعِ» ابزار تولید (زمین) نمیتواند از مصادیق سوسیالیسم باشد ــ تعبیر «سوسیالیسم زراعی» (agrarian socialism) هم فقط در زمانی مجاز است که زمینهای تقسیمشده در تملک اشتراکی دهقانان باشد، نه در تملک فردی.
در این میان، به برخی نکات جنبی هم باید توجه کرد: اول اینکه در اصلاحات ارضی همۀ اراضی مالکان بزرگ گرفته نمیشد؛ بلکه همچنان مالک بخشی از زمینهای خود میماندند؛ دوم اینکه زمینها مصادره نمیشد، بلکه در مقابل، غرامتی به مالکان داده میشد (البته محاسبۀ قیمت متفاوت بود و چهبسا مالکان رضایت قلبی نداشتند)؛ سوم اینکه این اربابان یا مالکان بزرگ میتوانستند اراضی بایر را به جای اراضی تقسیمشدۀ خود زیر کشت گیرند؛ چهارم اینکه این مالکان بزرگ تشویق میشدند در صنایع جدید سرمایهگذاری کنند و به عبارتی از «زارع بزرگ» به «بورژوای بزرگ» تبدیل شوند ــ در یک کلام، در اینجا هیچ حملهای علیه «نهاد مالکیت» رخ نداده. بنابراین اصلاحات ارضی نمیتواند ربطی به «سوسیالیسم» داشته باشد.
جا دارد در اینجا به یک تصور رایج دیگر هم بپردازم. پیشتر در گفتاری شرح دادهام که به گمان من ارتباط مستقیمی میان اصلاحات ارضی و انقلاب نمیتوان یافت (بنگرید به این پست: «اصلاحات ارضی و انقلاب ۵۷»). اما از دیگر سو برخی استدلال میکنند نارضایتی اربابان از اصلاحات باعث بیگانگی آنها با حکومت شد و از این مهمتر اینکه ــ ادعا میشود ــ اگر قشر ملاک پابرجا میماندند یک نهاد ضدانقلابی نیرومند را میساختند و در روز مبادا جلوی امواج انقلاب را میگرفتند.
استدلال اول که نامعقول است: چطور ممکن است نارضایتی «یک» درصد جمعیت (اربابان) تأثیرگذار باشد، اما رضایت دهها درصد جمعیت (رعایا) تأثیرگذار نباشد؟ بنابراین، حتی اگر بگوییم وزنِ نارضایتی اربابان به رغم اینکه یک درصد جمعیت بودند به اندازۀ وزنِ رضایت جمعیت انبوه رعایا بوده است، در نهایت باید گفت این دو عامل همدیگر را خنثا میکرد؛ به عبارتی: این به آن در!
استدلال دوم: میگویند اگر اربابان سر جایشان میماندند به عنصر ضدانقلابی نیرومندی بدل میشدند. از کجا میتوان چنین ادعایی کرد؟ دربارۀ یک حالت فرضی که نمیتوان حکم قطعی صادر کرد. اما حالت فرضی را رها کنید و واقعیت را ببینیم: مگر صاحبان صنایع در شهرها (که به لحاظ اجتماعی معادل اربابان روستایی بودند) برای جلوگیری از انقلاب کار خاصی کردند؟ نه! هیچ! در ثانی! به گمان من حالت محتملتر این بود که در صورت عدم اجرای اصلاحات ارضی روستاها هم پابهپای شهرها انقلابی میشدند. یعنی این اربابان نه ترمز انقلاب، بلکه خود قوز بالای قوز و محرک انقلاب دهقانی میشدند و وجودشان باعث میشد چپ بهانهای برای فتح روستاها داشته باشد. اگر روستاها عمدتاً از فرایند انقلاب دور ماندند، به این دلیل بود که با اصلاحات ارضی دست چپ از روستا کوتاه شده بود.
(دنباله دارد)
«آیا اصلاحات ارضی سوسیالیستی بود؟»
یکی از پرسشهایی که معمولاً میشنوم همین است: «آیا اصلاحات ارضی سوسیالیستی بود؟» وقتی میپرسیم «آیا "الف" "ب" است؟» برای پاسخ باید تعریف دقیقی از «ب» داشته باشیم، آنگاه ویژگیهای «الف» را بررسی میکنیم، اگر با تعریف «ب» یکسان بود، پاسخ میدهیم: «آری». در اینجا هم اول باید تعریف دقیقی از «سوسیالیسم» داشته باشیم تا بتوانیم پرسش را پاسخ دهیم.
میدانید که سوسیالیسم یک اندیشۀ سیاسی چندصدساله است و انواع و اقسامی دارد. در این میان شاید اتفاقنظر سر «یک» تعریف چندان هم آسان نباشد. اما احتمالاً مقبولترین و معقولترین تعریف این است:
«سوسیالیسم واگذاری مالکیت ابزارهای تولید از مالک خصوصی به مالک عمومی است.»(۱)
سوسیالیسم در هر شکلش «مالکیت خصوصی» را شر بنیادین میانگارد و درمان آفات این شر را برچیدن بنیاد آن میداند. اینکه این «مالک عمومی» کیست، چگونه شکل میگیرد و چه اشکالی میتواند داشته باشد، طبعاً بحث دیگری است (گرچه امروز بر حسب تجربۀ دهههای متمادی میدانیم این «مالک عمومی» کسی مگر دولت نیست و در نظم سوسیالیستی در نهایت همۀ سررشتهها به دولت ختم میشود ــ بنابراین، آسودهخاطر میتوان این «مالک عمومی» را دولت نامید). اما این طرفِ قضیه روشن است: مالکیت باید از دست مالک خصوصی درآید.
حال اگر به اصلاحات ارضی بنگریم، اتفاقی که افتاده چیز دیگری است: مالکیت از یک مالک خصوصیِ کلان به مالکان خصوصیِ خُرد منتقل شده است. در اینجا صرفاً «مالک خصوصی» عوض شده؛ یک مالک به چند مالک بدل شده. اما معیار سوسیالیستیشدن از بین رفتن «نفس مالک خصوصی» است. این نوع «بازتوزیعِ» ابزار تولید (زمین) نمیتواند از مصادیق سوسیالیسم باشد ــ تعبیر «سوسیالیسم زراعی» (agrarian socialism) هم فقط در زمانی مجاز است که زمینهای تقسیمشده در تملک اشتراکی دهقانان باشد، نه در تملک فردی.
در این میان، به برخی نکات جنبی هم باید توجه کرد: اول اینکه در اصلاحات ارضی همۀ اراضی مالکان بزرگ گرفته نمیشد؛ بلکه همچنان مالک بخشی از زمینهای خود میماندند؛ دوم اینکه زمینها مصادره نمیشد، بلکه در مقابل، غرامتی به مالکان داده میشد (البته محاسبۀ قیمت متفاوت بود و چهبسا مالکان رضایت قلبی نداشتند)؛ سوم اینکه این اربابان یا مالکان بزرگ میتوانستند اراضی بایر را به جای اراضی تقسیمشدۀ خود زیر کشت گیرند؛ چهارم اینکه این مالکان بزرگ تشویق میشدند در صنایع جدید سرمایهگذاری کنند و به عبارتی از «زارع بزرگ» به «بورژوای بزرگ» تبدیل شوند ــ در یک کلام، در اینجا هیچ حملهای علیه «نهاد مالکیت» رخ نداده. بنابراین اصلاحات ارضی نمیتواند ربطی به «سوسیالیسم» داشته باشد.
جا دارد در اینجا به یک تصور رایج دیگر هم بپردازم. پیشتر در گفتاری شرح دادهام که به گمان من ارتباط مستقیمی میان اصلاحات ارضی و انقلاب نمیتوان یافت (بنگرید به این پست: «اصلاحات ارضی و انقلاب ۵۷»). اما از دیگر سو برخی استدلال میکنند نارضایتی اربابان از اصلاحات باعث بیگانگی آنها با حکومت شد و از این مهمتر اینکه ــ ادعا میشود ــ اگر قشر ملاک پابرجا میماندند یک نهاد ضدانقلابی نیرومند را میساختند و در روز مبادا جلوی امواج انقلاب را میگرفتند.
استدلال اول که نامعقول است: چطور ممکن است نارضایتی «یک» درصد جمعیت (اربابان) تأثیرگذار باشد، اما رضایت دهها درصد جمعیت (رعایا) تأثیرگذار نباشد؟ بنابراین، حتی اگر بگوییم وزنِ نارضایتی اربابان به رغم اینکه یک درصد جمعیت بودند به اندازۀ وزنِ رضایت جمعیت انبوه رعایا بوده است، در نهایت باید گفت این دو عامل همدیگر را خنثا میکرد؛ به عبارتی: این به آن در!
استدلال دوم: میگویند اگر اربابان سر جایشان میماندند به عنصر ضدانقلابی نیرومندی بدل میشدند. از کجا میتوان چنین ادعایی کرد؟ دربارۀ یک حالت فرضی که نمیتوان حکم قطعی صادر کرد. اما حالت فرضی را رها کنید و واقعیت را ببینیم: مگر صاحبان صنایع در شهرها (که به لحاظ اجتماعی معادل اربابان روستایی بودند) برای جلوگیری از انقلاب کار خاصی کردند؟ نه! هیچ! در ثانی! به گمان من حالت محتملتر این بود که در صورت عدم اجرای اصلاحات ارضی روستاها هم پابهپای شهرها انقلابی میشدند. یعنی این اربابان نه ترمز انقلاب، بلکه خود قوز بالای قوز و محرک انقلاب دهقانی میشدند و وجودشان باعث میشد چپ بهانهای برای فتح روستاها داشته باشد. اگر روستاها عمدتاً از فرایند انقلاب دور ماندند، به این دلیل بود که با اصلاحات ارضی دست چپ از روستا کوتاه شده بود.
(دنباله دارد)
(دنباله)
تنها موردی که به نظر جا برای بحث جدی دارد این است که روحانیون چقدر از اصلاحات ارضی ناراضی بودند؟ آیا این نارضایتی عمومی یا استثنایی بود و در نهایت چقدر در کنش نهایی آنها تأثیر داشت؟
۱. بنگرید به:سوسیالیسم، لودویگ ون میزس
(از کانال تلگرامی تاریخ اندیشی، مهدی تدینی)
۱۲ بهمن ۱۴۰۳
@paniranist_party
تنها موردی که به نظر جا برای بحث جدی دارد این است که روحانیون چقدر از اصلاحات ارضی ناراضی بودند؟ آیا این نارضایتی عمومی یا استثنایی بود و در نهایت چقدر در کنش نهایی آنها تأثیر داشت؟
۱. بنگرید به:سوسیالیسم، لودویگ ون میزس
(از کانال تلگرامی تاریخ اندیشی، مهدی تدینی)
۱۲ بهمن ۱۴۰۳
@paniranist_party
پاینده ایران
در بیابان نیرنگ، واحهی روشنگری!
«در حالی که بخش بزرگی از اطلاعات مرتبط به امنیت کشور هرروز بهعمد و یا در اثر نادانی بر سر بازار رسانهای بیرون میریزد، سیاست مربوط به مهاجران حکومت در لایهی ضخیمی از پنهانکاری دور از دسترس مانده و اطلاعات ضد و نقیض نیز احتمالا برای ایجاد اغتشاش اطلاعاتی همان پوشش پنهانکارانه بیرون داده میشود.
این شیوهی برخورد مقامات حکومت در موضوع افغانهای ساکن ایران بسیار آسیبزا و احمقانه است. اخیراً دوباره یک کارمند حکومت در مجلس گفته افغانها ۶۷هزار میلیارد تومان خرج روی دست ایران میگذارند. بیبیسی هم با گردآوری انواع اخبار راست و دروغ در یک گزارش، سهم خود را در ساختن آشوب خبری در این زمینه ادا کرده بود. همهی اینها دودی غلیظ است که در نهایت به چشم کشور خواهد رفت: علائمی از اینکه یک مسئلهی امنیتی واضح، عمداً و بهتدریج به یک مشکل ضدامنیتی تبدیل میشود.
مختصات مسئلهی افاغنه در ایران بسیار روشن است و ما در مطالب متعدد به آنها پرداختهایم. خلاصهی آنها به قرار زیر است:
- رقمدادن دربارهی زیان اقتصادی حضور افاغنه در ایران اشتباه است؛ چون وقتی شمار آنان مشخص نیست، بقیه محاسبات کاری سردستی و احمقانه است که اصل مشکل را از چشم دور میکند. افغانان در برابر آنچه در ایران مصرف میکنند، کار میکنند و مجموع دستمزد و ارزشافزوده کار آنها حتما از مصرفشان بالاتر است. اگر یک افغان در ایران هست ولی کار نمیکند یا از طالبان حقوق میگیرد و یا از حکومت ایران. در اولی جاسوس است و تروریست قطعا (مأمور دولت بیگانه بدون پاسپورت دیپلماتیک) و یا مزدور حکومت؛ چون حکومت ایران هیچ صنمی با شهروندان افغان نمیتواند داشتهباشد مگر استخدام آنها بهعنوان مزدور امنیتی.
- کنترل حضور افاغنه در ایران از طریق مرزبانی اشتباه است و صرفا از طریق محل کار آنها توسط سازمانهای اداری و امنیت شهری باید صورت گیرد. افغان غیرشاغل در ایران بمب ساعتی است. کارفرمایی که کارگر افغانش را پنهان میکند مجرم امنیتی است و باید پاسخگو باشد و جرایم بسیار سنگین مالی متحمل شود.
- رعایت شأن انسانی افاغنه وظیفهی مردم و حکومت ایران است. افعانی که در ایران کار میکند باید حق بیمه و مالیات بپردازد و در عوض از خدمات بهداشت و درمان و آموزش برخوردار باشد. امتناع از رعایت این حقوق و رفتار غیرمحترمانه با آنها، پائینکشیدن سطح درک و شعور انسانی ایرانیان بهطور عام است.
- افاغنهی شمال افغانستان همزبان و رابط اتصال ما با حوزهی فرهنگی مایند که تا مرزهای شمال چین و سراسر تاجیکستان ادامه دارد. در واقع آنها زمانی بخشی از ایران بزرگ بودهاند که با سیاست بریتانیا در دو قرن پیش اکنون جدا افتادهاند.
- باید حکومت را وادار کرد به صراحت بگوید که هدفش از رفتار متناقض دربارهی حضور افغانها چیست: جبران کاهش زاد و ولد؟ تشکیل گروههای جهادی برای مداخله در کشورهای دیگر؟ جلب نظر مساعد طالبان؟ تشکیل گردانهای سرکوب شورشهای داخلی؟
- از زمان روی کار آوردن طالبان به کارداری ایالاتمتحده در افغانستان مسئلهی افغانها در ایران از موضوعی اقتصادی-اجتماعی به یک مشکل امنیتی بزرگ تعییر ماهیت داده است. حکومت که سیاستهای امنیتساز آن در غرب آسیا بهکلی پوچ از کار درآمده و شکست خورده و هیچ توضیح قابلقبولی هم برای این شکستهای متوالی و پرهزینه ندارد، نمیتواند به تخیلات امنیتی در شرق کشور ادامه دهد. استخدام افغانان بهعنوان مداخلهگر در مسائل امنیتی کشور و حفظ سلطه بر فضای داخلی، پرتابکردن نارنجک به فضای کشور است و امنیت داخلی را نیز از دو سو به ارادهی طالبان گره میزند: از یک سو مجاز کردن طالبان به کاشتن هستههای تروریستی تا اعماق شهرها و روستاهای کشور است و از سوی دیگر ایجاد امکان تحرکات جمعی در کلنیهای افغاننشین در هنگام مقتضی. انگلیسیها که استاد سیاستهای مهاجرتیاند مهاجران را در کشور خودشان کامل پخش میکنند تا روند حلشدن و جذب بدون خطر داشته باشند و بهشدت جلوی کلنیسازی در خاک خودشان را میگیرند. نتایج سیاست یا بیسیاستی حکومت بیدانش ایران در این زمینه وحشتناک است.
- در دهههای اخیر ملت ایران به سرعت معیارهای اجتماعی خود را تغییر داده و از هنجارهای ایدئولوژیک-مذهبی حکومت فاصله گرفته است. عیار ملیگرایی (و حتی شکل افراطی شوونیستی آن) در حال جانشینی همذاتپنداریهای مذهبی در ذهن ایرانیان است. حکومت باید سیاست خود را در زمینهی اتکا به شیعهی افعان و عرب و پاکستانی تغییر دهد و یک عامل مهم تصادم خود با مردم را حذفکند.»
(از کانال تلگرامی جامعه نو)
۱۲ بهمن ۱۴۰۳
@paniranist_party
در بیابان نیرنگ، واحهی روشنگری!
«در حالی که بخش بزرگی از اطلاعات مرتبط به امنیت کشور هرروز بهعمد و یا در اثر نادانی بر سر بازار رسانهای بیرون میریزد، سیاست مربوط به مهاجران حکومت در لایهی ضخیمی از پنهانکاری دور از دسترس مانده و اطلاعات ضد و نقیض نیز احتمالا برای ایجاد اغتشاش اطلاعاتی همان پوشش پنهانکارانه بیرون داده میشود.
این شیوهی برخورد مقامات حکومت در موضوع افغانهای ساکن ایران بسیار آسیبزا و احمقانه است. اخیراً دوباره یک کارمند حکومت در مجلس گفته افغانها ۶۷هزار میلیارد تومان خرج روی دست ایران میگذارند. بیبیسی هم با گردآوری انواع اخبار راست و دروغ در یک گزارش، سهم خود را در ساختن آشوب خبری در این زمینه ادا کرده بود. همهی اینها دودی غلیظ است که در نهایت به چشم کشور خواهد رفت: علائمی از اینکه یک مسئلهی امنیتی واضح، عمداً و بهتدریج به یک مشکل ضدامنیتی تبدیل میشود.
مختصات مسئلهی افاغنه در ایران بسیار روشن است و ما در مطالب متعدد به آنها پرداختهایم. خلاصهی آنها به قرار زیر است:
- رقمدادن دربارهی زیان اقتصادی حضور افاغنه در ایران اشتباه است؛ چون وقتی شمار آنان مشخص نیست، بقیه محاسبات کاری سردستی و احمقانه است که اصل مشکل را از چشم دور میکند. افغانان در برابر آنچه در ایران مصرف میکنند، کار میکنند و مجموع دستمزد و ارزشافزوده کار آنها حتما از مصرفشان بالاتر است. اگر یک افغان در ایران هست ولی کار نمیکند یا از طالبان حقوق میگیرد و یا از حکومت ایران. در اولی جاسوس است و تروریست قطعا (مأمور دولت بیگانه بدون پاسپورت دیپلماتیک) و یا مزدور حکومت؛ چون حکومت ایران هیچ صنمی با شهروندان افغان نمیتواند داشتهباشد مگر استخدام آنها بهعنوان مزدور امنیتی.
- کنترل حضور افاغنه در ایران از طریق مرزبانی اشتباه است و صرفا از طریق محل کار آنها توسط سازمانهای اداری و امنیت شهری باید صورت گیرد. افغان غیرشاغل در ایران بمب ساعتی است. کارفرمایی که کارگر افغانش را پنهان میکند مجرم امنیتی است و باید پاسخگو باشد و جرایم بسیار سنگین مالی متحمل شود.
- رعایت شأن انسانی افاغنه وظیفهی مردم و حکومت ایران است. افعانی که در ایران کار میکند باید حق بیمه و مالیات بپردازد و در عوض از خدمات بهداشت و درمان و آموزش برخوردار باشد. امتناع از رعایت این حقوق و رفتار غیرمحترمانه با آنها، پائینکشیدن سطح درک و شعور انسانی ایرانیان بهطور عام است.
- افاغنهی شمال افغانستان همزبان و رابط اتصال ما با حوزهی فرهنگی مایند که تا مرزهای شمال چین و سراسر تاجیکستان ادامه دارد. در واقع آنها زمانی بخشی از ایران بزرگ بودهاند که با سیاست بریتانیا در دو قرن پیش اکنون جدا افتادهاند.
- باید حکومت را وادار کرد به صراحت بگوید که هدفش از رفتار متناقض دربارهی حضور افغانها چیست: جبران کاهش زاد و ولد؟ تشکیل گروههای جهادی برای مداخله در کشورهای دیگر؟ جلب نظر مساعد طالبان؟ تشکیل گردانهای سرکوب شورشهای داخلی؟
- از زمان روی کار آوردن طالبان به کارداری ایالاتمتحده در افغانستان مسئلهی افغانها در ایران از موضوعی اقتصادی-اجتماعی به یک مشکل امنیتی بزرگ تعییر ماهیت داده است. حکومت که سیاستهای امنیتساز آن در غرب آسیا بهکلی پوچ از کار درآمده و شکست خورده و هیچ توضیح قابلقبولی هم برای این شکستهای متوالی و پرهزینه ندارد، نمیتواند به تخیلات امنیتی در شرق کشور ادامه دهد. استخدام افغانان بهعنوان مداخلهگر در مسائل امنیتی کشور و حفظ سلطه بر فضای داخلی، پرتابکردن نارنجک به فضای کشور است و امنیت داخلی را نیز از دو سو به ارادهی طالبان گره میزند: از یک سو مجاز کردن طالبان به کاشتن هستههای تروریستی تا اعماق شهرها و روستاهای کشور است و از سوی دیگر ایجاد امکان تحرکات جمعی در کلنیهای افغاننشین در هنگام مقتضی. انگلیسیها که استاد سیاستهای مهاجرتیاند مهاجران را در کشور خودشان کامل پخش میکنند تا روند حلشدن و جذب بدون خطر داشته باشند و بهشدت جلوی کلنیسازی در خاک خودشان را میگیرند. نتایج سیاست یا بیسیاستی حکومت بیدانش ایران در این زمینه وحشتناک است.
- در دهههای اخیر ملت ایران به سرعت معیارهای اجتماعی خود را تغییر داده و از هنجارهای ایدئولوژیک-مذهبی حکومت فاصله گرفته است. عیار ملیگرایی (و حتی شکل افراطی شوونیستی آن) در حال جانشینی همذاتپنداریهای مذهبی در ذهن ایرانیان است. حکومت باید سیاست خود را در زمینهی اتکا به شیعهی افعان و عرب و پاکستانی تغییر دهد و یک عامل مهم تصادم خود با مردم را حذفکند.»
(از کانال تلگرامی جامعه نو)
۱۲ بهمن ۱۴۰۳
@paniranist_party
پاینده ایران
آیا برای جلوگیری از فرونشست باید نوبت گرفت؟!
«سازمان زمینشناسی نرخ فرونشست زمین را بین ۴ تا ۱۸ سانتی متر در سال تعیین کرد. اصفهان تنها استانی است که اثرات فرونشست زمین در آن تا بدنههای شهر هم آمده و به ساختمانهای مسکونی رسیده است. ما گزارشهایی از نشست زمین در اراضی کشاورزی، جادهها و بروز ترک و شکاف در ساختمانها داشتیم.
۲۰۰ مدرسه در اصفهان، فلاورجان و برخوار تحت تاثیر فرونشست قرار گرفته است. پایش ایمنی انجام شد؛ ۴۲ مدرسه خطرپذیر بودند که تخلیه شدند، و بازسازی ۲۲ مدرسه در حال انجام است. ابلاغ شد که سازمان برنامه و بودجه ۲۰۰ میلیارد تومان برای بازسازی مدارس تخلیه شده به استان بدهد و هنوز بعد از ۲ سال این مبلغ پرداخت نشده است!»
«طرح «کنترل فرونشست زمین و کاهش اثرات آن در کشور» در نوبت بررسی صحن علنی مجلس قرار دارد. امیدواریم این طرح تصویب شود تا شاهد رفع این بحران باشیم.»! /هردو خبر از ایران تایمز
گویا عوامل «نفوذ» نه تنها سبب فرونشست شدهاند بلکه مانع از تخصیص اعتبار برای بازسازی، و یا تصویب طرح در مجلس میشوند!
برای جلوگیری از فرونشست آیا نیاز به قانون هست؟! وزارتخانهها و سازمانها و شهرداریها چه وظایفی در این باره دارند؟!
#حاکم_خائن
۱۲ بهمن ۱۴۰۳
@paniranist_party
آیا برای جلوگیری از فرونشست باید نوبت گرفت؟!
«سازمان زمینشناسی نرخ فرونشست زمین را بین ۴ تا ۱۸ سانتی متر در سال تعیین کرد. اصفهان تنها استانی است که اثرات فرونشست زمین در آن تا بدنههای شهر هم آمده و به ساختمانهای مسکونی رسیده است. ما گزارشهایی از نشست زمین در اراضی کشاورزی، جادهها و بروز ترک و شکاف در ساختمانها داشتیم.
۲۰۰ مدرسه در اصفهان، فلاورجان و برخوار تحت تاثیر فرونشست قرار گرفته است. پایش ایمنی انجام شد؛ ۴۲ مدرسه خطرپذیر بودند که تخلیه شدند، و بازسازی ۲۲ مدرسه در حال انجام است. ابلاغ شد که سازمان برنامه و بودجه ۲۰۰ میلیارد تومان برای بازسازی مدارس تخلیه شده به استان بدهد و هنوز بعد از ۲ سال این مبلغ پرداخت نشده است!»
«طرح «کنترل فرونشست زمین و کاهش اثرات آن در کشور» در نوبت بررسی صحن علنی مجلس قرار دارد. امیدواریم این طرح تصویب شود تا شاهد رفع این بحران باشیم.»! /هردو خبر از ایران تایمز
گویا عوامل «نفوذ» نه تنها سبب فرونشست شدهاند بلکه مانع از تخصیص اعتبار برای بازسازی، و یا تصویب طرح در مجلس میشوند!
برای جلوگیری از فرونشست آیا نیاز به قانون هست؟! وزارتخانهها و سازمانها و شهرداریها چه وظایفی در این باره دارند؟!
#حاکم_خائن
۱۲ بهمن ۱۴۰۳
@paniranist_party