This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@doostdaran_freudianassociation
ابژه a در تئوری لکان، یک زمان همان ژوئی سانس صیغل خورده است و در عین حال همان ابژه ای است که اشتیاق از آن زاییده می شود.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
ابژه a در تئوری لکان، یک زمان همان ژوئی سانس صیغل خورده است و در عین حال همان ابژه ای است که اشتیاق از آن زاییده می شود.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation ابژه a در تئوری لکان، یک زمان همان ژوئی سانس صیغل خورده است و در عین حال همان ابژه ای است که اشتیاق از آن زاییده می شود. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
جلسه چهارم دوره اول (۱۰ خرداد ۱۳۸۰)
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
......
حال برگردیم به همان مقوله اشتیاق و این که معنی واقعی آن در پایان روند روانکاوی خود سوژه روشن میشود. اشتیاق آن چیزی است که برای دستیابی به آن و معرفت به آن طی طریق لازم است که یکی از انواع آن روانکاوی است. مقولهای فریبکارتر از اشتیاق وجود ندارد، انسان در هیچ رابطهای فریبکارتر از رابطهاش با اشتیاق خودش نیست و این دقیقاً چیزی است که سوژه در روند روانکاویاش با آن برخورد میکند، برخوردی بسیار دردناک و کمرشکن. سوژه به تدریج متوجه میشود که نه رشته تحصیلیاش را با اشتیاق انتخاب کرده است و نه کارش را، نه برخی وقتها همسرش را و نه بعضی وقتها دوستانش را و نه حتی به اصطلاح تفریحاتش را. در حالی که قبل از آن اعتقاد راسخ داشته که تمام این انتخابها بر اساس اشتیاق بوده است. در انتهای این روند برگ ریزان که سوژه به تدریج در آن از هر پوششی تهی میشود، در عریانی و بی چیزی مطلق آخر کار، در آن لحظه که سوژه خودش را همچون غریقی تنها میبیند، تخته پارهای از جایی سر بر میآورد که آن تخته پاره چیزی نیست جز ابژهای که اشتیاق از آن زاده میشود، که آن را لکان ابژه «a» مینامد. این همان چیزی است که اشتیاق روانکاو نامیده میشود و این همان هدفی است که مسیر را مشخص میکند. بنابراین تا شما به آن نقطه نرسید، نمیتوانید تصوری از آن داشته باشید. این توده آنچنان متراکم و آنچنان غیر قابل رسوخ است که برای رسیدن به آن مدت زمانی به درازای چندین سال لازم است. نکته شگفت انگیز دیگر این که دست یافتن به این توده متراکم و غیرقابل نفوذ، منجر به این میشود که دست یابنده، خودش تماماً تبدیل به آن بشود، همچنان که در افسانهها هست که شیئی این خاصیت را دارد که وقتی کسی به آن دست میزند ماهیتش تغییر میکند و خود تبدیل به همان شیء میشود. در افسانههای تمام فرهنگها هست. سنگ، طلا و یا چنین چیزی، در اینجا هم واقعاً همان اتفاق میافتد، یعنی سوژهای که به این توده متراکم دست پیدا میکند، خودش برای دیگران تبدیل به یک معما میشود، زیرا با هیچ یک از معیارهای آنها قابل تعریف نیست و هرگز آنجایی نیست که انتظارش را دارند.
ژوئی سانس در روند کار، مثل تیشه ای که یک مجسمه ساز به سنگ می زند، از مقدارش کاسته می شود. مدام تیشه می خورد و فرو می ریزد تا در آخر کار یک مجسمه صیقل یافته خیلی کوچک بر جای می ماند که حالا دیگر عذاب دهنده نیست و سوژه آن را با همان وضعیتی که هست می پذیرد و آن را می خواهد.
ابژه a در تئوری لکان، یک زمان همان ژوئی سانس صیقل خورده است و در عین حال همان ابژه ای است که اشتیاق از آن زاییده می شود. به این ترتیب است که اشتیاق و ژوئی سانس به هم وصل می شوند. گفتم که هدف از یک روانکاوی متحول کردن نوعی ژوئی سانس است. یعنی کاستراسیون ژوئی سانس و گره زدن آن به اشتیاق ناخودآگاه.
برای مطالعه متن کامل به #سایت_انجمن_فرویدی رجوع کنید.
Music: David Gilmour
انتخاب ویدئو و متن: ربابه ایلخانی زاده
@doostdaran_freudianassociation
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
......
حال برگردیم به همان مقوله اشتیاق و این که معنی واقعی آن در پایان روند روانکاوی خود سوژه روشن میشود. اشتیاق آن چیزی است که برای دستیابی به آن و معرفت به آن طی طریق لازم است که یکی از انواع آن روانکاوی است. مقولهای فریبکارتر از اشتیاق وجود ندارد، انسان در هیچ رابطهای فریبکارتر از رابطهاش با اشتیاق خودش نیست و این دقیقاً چیزی است که سوژه در روند روانکاویاش با آن برخورد میکند، برخوردی بسیار دردناک و کمرشکن. سوژه به تدریج متوجه میشود که نه رشته تحصیلیاش را با اشتیاق انتخاب کرده است و نه کارش را، نه برخی وقتها همسرش را و نه بعضی وقتها دوستانش را و نه حتی به اصطلاح تفریحاتش را. در حالی که قبل از آن اعتقاد راسخ داشته که تمام این انتخابها بر اساس اشتیاق بوده است. در انتهای این روند برگ ریزان که سوژه به تدریج در آن از هر پوششی تهی میشود، در عریانی و بی چیزی مطلق آخر کار، در آن لحظه که سوژه خودش را همچون غریقی تنها میبیند، تخته پارهای از جایی سر بر میآورد که آن تخته پاره چیزی نیست جز ابژهای که اشتیاق از آن زاده میشود، که آن را لکان ابژه «a» مینامد. این همان چیزی است که اشتیاق روانکاو نامیده میشود و این همان هدفی است که مسیر را مشخص میکند. بنابراین تا شما به آن نقطه نرسید، نمیتوانید تصوری از آن داشته باشید. این توده آنچنان متراکم و آنچنان غیر قابل رسوخ است که برای رسیدن به آن مدت زمانی به درازای چندین سال لازم است. نکته شگفت انگیز دیگر این که دست یافتن به این توده متراکم و غیرقابل نفوذ، منجر به این میشود که دست یابنده، خودش تماماً تبدیل به آن بشود، همچنان که در افسانهها هست که شیئی این خاصیت را دارد که وقتی کسی به آن دست میزند ماهیتش تغییر میکند و خود تبدیل به همان شیء میشود. در افسانههای تمام فرهنگها هست. سنگ، طلا و یا چنین چیزی، در اینجا هم واقعاً همان اتفاق میافتد، یعنی سوژهای که به این توده متراکم دست پیدا میکند، خودش برای دیگران تبدیل به یک معما میشود، زیرا با هیچ یک از معیارهای آنها قابل تعریف نیست و هرگز آنجایی نیست که انتظارش را دارند.
ژوئی سانس در روند کار، مثل تیشه ای که یک مجسمه ساز به سنگ می زند، از مقدارش کاسته می شود. مدام تیشه می خورد و فرو می ریزد تا در آخر کار یک مجسمه صیقل یافته خیلی کوچک بر جای می ماند که حالا دیگر عذاب دهنده نیست و سوژه آن را با همان وضعیتی که هست می پذیرد و آن را می خواهد.
ابژه a در تئوری لکان، یک زمان همان ژوئی سانس صیقل خورده است و در عین حال همان ابژه ای است که اشتیاق از آن زاییده می شود. به این ترتیب است که اشتیاق و ژوئی سانس به هم وصل می شوند. گفتم که هدف از یک روانکاوی متحول کردن نوعی ژوئی سانس است. یعنی کاستراسیون ژوئی سانس و گره زدن آن به اشتیاق ناخودآگاه.
برای مطالعه متن کامل به #سایت_انجمن_فرویدی رجوع کنید.
Music: David Gilmour
انتخاب ویدئو و متن: ربابه ایلخانی زاده
@doostdaran_freudianassociation
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@doostdaran_freudianassociation
روانکاوی در اکستانسیون از همان منطقی پیروی می کند که روانکاوی در انتانسیون، یعنی جوشش درونی.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
روانکاوی در اکستانسیون از همان منطقی پیروی می کند که روانکاوی در انتانسیون، یعنی جوشش درونی.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation روانکاوی در اکستانسیون از همان منطقی پیروی می کند که روانکاوی در انتانسیون، یعنی جوشش درونی. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
جلسه چهارم دوره اول (۱۰ خرداد ۱۳۸۰)
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
گفتیم که تدریس در مکتب لکان، در هر دو وجه مطلب، یک روند دیالکتیکی است. از آنجایی که هیچ برنامه از پیش تعیین شدهای وجود ندارد، هیچ سرفصل تکلیف شدهای موجود نیست روند تدریس را جوشش درونی خود آن تعیین میکند. روانکاوی در اکستانسیون از همان منطقی پیروی میکند که روانکاوی در انتانسیون، یعنی جوشش درونی. برای این که شما متوجه بشوید، روانکاوی در انتانسیون آن کاری است که با آنالیزان صورت میگیرد، خود روند درمان، مداوا در روانکاوی و روانکاوی در اکستانسیون این کاری است که الان ما داریم انجام میدهیم. یعنی تدریس یعنی اشاعه روانکاوی در دادن اطلاعات به یک Public وسیعتر. همانطور که در روند مداوا تنها یک کلمه ادا شده از طرف آنالیزان میتواند یک چرخش صد و هشتاد درجهای به روند کار بدهد، در روند تدریس هم همینطور است و سؤالاتی که از طرف متعلمین ابراز میشود در مسیر کار میتواند تغییر ایجاد کند. یکی از سؤالات مطرح شده در جلسه قبل سؤال خانم ملانقی بود که در مورد کلمه انتانسیون بود و این که به چه دلیل آن را «در شدت» ترجمه کردم. گفتم روانکاوی در اکستانسیون را میتوانیم بگوییم روانکاوی در گسترش و روانکاوی در انتانسیون را میتوانیم بگوییم روانکاوی در درون و در شدت. از آنجایی که زبان علمی شما زبان انگلیسی است، خود به خود هر کلمهای را که من به فرانسه ادا میکنم شما به انگلیسی بر میگردانید تا متوجه معنی آن بشوید که البته در بسیاری از موارد هم این روش کارآمد است اما نه در همه موارد. کلمه انتانسیون در فرانسه به sion- ختم میشود و نه به tion- یعنی معادل intention انگلیسی نیست. بلکه اسمی است که در انگلیسی معادل ندارد ولی در انگلیسی کلمهای است که آن کلمه یک صفت است و آن کلمه Intense است. و به معنای سخت، شدید، جدی است. بنابراین کلمه انتانسیون در فرانسه واقعاً به معنای شدت و جدیت است. حالا وقتی داشتم روی این سؤال فکر میکردم به این نتیجه رسیدم که ترجمه «جدیت» بهتر است تا «شدت». که نه تنها به این معنی است که کار جدی است بلکه نیاز به جدیت و تلاش زیادی هم دارد. انتانسیون همچنین این معنی را القا میکند که تلاش بر روی نقطه خاصی متمرکز شده است درست برخلاف اکستانسیون که تلاش در آن بر روی پهنه وسیعی گسترده شده است.
......
برای مطالعه متن کامل به #سایت_انجمن_فرویدی رجوع کنید.
#فروید #روانکاوی #دیالکتیک #انتانسیون #اکستانسیون #ژوئی_سانس #عشق #میترا_کدیور
Animator: Gustavo Torres
انتخاب ویدئو و متن: ربابه ایلخانی زاده
@doostdaran_freudianassociation
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
گفتیم که تدریس در مکتب لکان، در هر دو وجه مطلب، یک روند دیالکتیکی است. از آنجایی که هیچ برنامه از پیش تعیین شدهای وجود ندارد، هیچ سرفصل تکلیف شدهای موجود نیست روند تدریس را جوشش درونی خود آن تعیین میکند. روانکاوی در اکستانسیون از همان منطقی پیروی میکند که روانکاوی در انتانسیون، یعنی جوشش درونی. برای این که شما متوجه بشوید، روانکاوی در انتانسیون آن کاری است که با آنالیزان صورت میگیرد، خود روند درمان، مداوا در روانکاوی و روانکاوی در اکستانسیون این کاری است که الان ما داریم انجام میدهیم. یعنی تدریس یعنی اشاعه روانکاوی در دادن اطلاعات به یک Public وسیعتر. همانطور که در روند مداوا تنها یک کلمه ادا شده از طرف آنالیزان میتواند یک چرخش صد و هشتاد درجهای به روند کار بدهد، در روند تدریس هم همینطور است و سؤالاتی که از طرف متعلمین ابراز میشود در مسیر کار میتواند تغییر ایجاد کند. یکی از سؤالات مطرح شده در جلسه قبل سؤال خانم ملانقی بود که در مورد کلمه انتانسیون بود و این که به چه دلیل آن را «در شدت» ترجمه کردم. گفتم روانکاوی در اکستانسیون را میتوانیم بگوییم روانکاوی در گسترش و روانکاوی در انتانسیون را میتوانیم بگوییم روانکاوی در درون و در شدت. از آنجایی که زبان علمی شما زبان انگلیسی است، خود به خود هر کلمهای را که من به فرانسه ادا میکنم شما به انگلیسی بر میگردانید تا متوجه معنی آن بشوید که البته در بسیاری از موارد هم این روش کارآمد است اما نه در همه موارد. کلمه انتانسیون در فرانسه به sion- ختم میشود و نه به tion- یعنی معادل intention انگلیسی نیست. بلکه اسمی است که در انگلیسی معادل ندارد ولی در انگلیسی کلمهای است که آن کلمه یک صفت است و آن کلمه Intense است. و به معنای سخت، شدید، جدی است. بنابراین کلمه انتانسیون در فرانسه واقعاً به معنای شدت و جدیت است. حالا وقتی داشتم روی این سؤال فکر میکردم به این نتیجه رسیدم که ترجمه «جدیت» بهتر است تا «شدت». که نه تنها به این معنی است که کار جدی است بلکه نیاز به جدیت و تلاش زیادی هم دارد. انتانسیون همچنین این معنی را القا میکند که تلاش بر روی نقطه خاصی متمرکز شده است درست برخلاف اکستانسیون که تلاش در آن بر روی پهنه وسیعی گسترده شده است.
......
برای مطالعه متن کامل به #سایت_انجمن_فرویدی رجوع کنید.
#فروید #روانکاوی #دیالکتیک #انتانسیون #اکستانسیون #ژوئی_سانس #عشق #میترا_کدیور
Animator: Gustavo Torres
انتخاب ویدئو و متن: ربابه ایلخانی زاده
@doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation
نام مکتب در ایران در ابتدا دبستان بود. اگر ادب با فرهنگ و دانش در ارتباط باشد، پس می توان نتیجه گرفت با تعلیم و تربیت رابطه بسیار نزدیکی دارد.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
نام مکتب در ایران در ابتدا دبستان بود. اگر ادب با فرهنگ و دانش در ارتباط باشد، پس می توان نتیجه گرفت با تعلیم و تربیت رابطه بسیار نزدیکی دارد.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
Video
نویسنده: زهرا محمودی
«آنچه از درسهای دکتر کدیور به یاد دارم»، وجود یک نظام «طلبگی» است. نام مکتب در ایران در ابتدا ادبستان بود (ضوابطی، ۱۳۵۹، ص ۳۱). اگر ادب با فرهنگ و دانش مرتبط باشد پس میتوان نتیجه گرفت با تعلیم و تربیت رابطه بسیار نزدیکی دارد. در مکتب لکان برای تربیت شدن و تربیت کردن باید طلبه بود. به طور کلی تلمذ در مکتب لکان با مفهوم طلبگی عجین است و ویژگیهایی بر یک طلبه مترتب است. به طوری که عضویت در انجمن ارتباط با جامعه جهانی، انجمن فرویدی بر اساس طلبگی به طور پیوسته و بلافصل تعریف میشود (طلبگی امری است مادام العمر و وقفه ناپذیر و حتی پس از پایان روانکاوی شخصی فرد نیز ادامه مییابد)[۱۶].
همچنین آنچه از اساسنامه انجمن فرویدی برداشت میشود این است که برای درک مفاهیم فرویدی طلبگی باید به شکل عملی و نظری باشد که یکی از وجوه تمایز آن با سایر مکاتب روانکاوی است. دکتر کدیور – روانکاو لکانی – چنین بیان میکنند: «روانکاوی هم مثل هر شاخه دیگر علمی دارای یک اساس تئوریک است که باید در عمل آزموده شود. شاید روانکاوی را بتوان از نظری «تجربیترین» علوم دانست زیرا که اساس تئوریک آن بدون یک تجربه واقعی کلماتی بی معنا بیش نیست. آزمایشگاه روانکاوی دفتر روانکاو است و موضوع مورد آزمایش خود شخص. فقط و فقط در اثر مطالعه بر روی شخص خود است که این کلمات بیمعنا کم کم دارای معنا میشوند و مطالبی که در ابتدا خیالبافی محض به نظر میرسیدند جنبه واقعیت مییابند. تا کسی رؤیاهای خود را مطالعه نکند، لغزش های زبانی و رفتاری خود را بررسی نکند، به این نتیجه نرسد که دارای افکاری است که از خودش نیز پنهان میکند و این که آنچه را که در زندگی شکست و بد اقبالی محسوب میکرده چیزی جز به تحقق رسیدن خصوصیترین تمایلاتش نبوده است، چگونه میتواند به وجود ناخودآگاه و قدرت بی حد و حصر آن پی ببرد. روانکاوی یعنی علم ناخودآگاه و این علم فقط از طریق مطالعه ناخودآگاه خود شخص قابل حصول است و بس.»(کدیور، ۱۳۸۱، ص ۵۵).
منبع: #سایت_انجمن_فرویدی
(آنچه از درس های دکتر کدیور به یاد دارم)
....
#روانکاو #دکتر_میترا_کدیور
#طلبگی #تلمذ #مکتب_روانکاوی #رؤیا #لغزش_زبانی #بد_اقبالی #خصوصی_ترین_تمایلات #علم_ناخودآگاه
#ملاصدرا #میرداماد
ویدئو: روشن تر از خاموشی
انتخاب ویدئو و متن: فاطمه حُسنی ابراهیمی
@doostdaran_freudianassociation
«آنچه از درسهای دکتر کدیور به یاد دارم»، وجود یک نظام «طلبگی» است. نام مکتب در ایران در ابتدا ادبستان بود (ضوابطی، ۱۳۵۹، ص ۳۱). اگر ادب با فرهنگ و دانش مرتبط باشد پس میتوان نتیجه گرفت با تعلیم و تربیت رابطه بسیار نزدیکی دارد. در مکتب لکان برای تربیت شدن و تربیت کردن باید طلبه بود. به طور کلی تلمذ در مکتب لکان با مفهوم طلبگی عجین است و ویژگیهایی بر یک طلبه مترتب است. به طوری که عضویت در انجمن ارتباط با جامعه جهانی، انجمن فرویدی بر اساس طلبگی به طور پیوسته و بلافصل تعریف میشود (طلبگی امری است مادام العمر و وقفه ناپذیر و حتی پس از پایان روانکاوی شخصی فرد نیز ادامه مییابد)[۱۶].
همچنین آنچه از اساسنامه انجمن فرویدی برداشت میشود این است که برای درک مفاهیم فرویدی طلبگی باید به شکل عملی و نظری باشد که یکی از وجوه تمایز آن با سایر مکاتب روانکاوی است. دکتر کدیور – روانکاو لکانی – چنین بیان میکنند: «روانکاوی هم مثل هر شاخه دیگر علمی دارای یک اساس تئوریک است که باید در عمل آزموده شود. شاید روانکاوی را بتوان از نظری «تجربیترین» علوم دانست زیرا که اساس تئوریک آن بدون یک تجربه واقعی کلماتی بی معنا بیش نیست. آزمایشگاه روانکاوی دفتر روانکاو است و موضوع مورد آزمایش خود شخص. فقط و فقط در اثر مطالعه بر روی شخص خود است که این کلمات بیمعنا کم کم دارای معنا میشوند و مطالبی که در ابتدا خیالبافی محض به نظر میرسیدند جنبه واقعیت مییابند. تا کسی رؤیاهای خود را مطالعه نکند، لغزش های زبانی و رفتاری خود را بررسی نکند، به این نتیجه نرسد که دارای افکاری است که از خودش نیز پنهان میکند و این که آنچه را که در زندگی شکست و بد اقبالی محسوب میکرده چیزی جز به تحقق رسیدن خصوصیترین تمایلاتش نبوده است، چگونه میتواند به وجود ناخودآگاه و قدرت بی حد و حصر آن پی ببرد. روانکاوی یعنی علم ناخودآگاه و این علم فقط از طریق مطالعه ناخودآگاه خود شخص قابل حصول است و بس.»(کدیور، ۱۳۸۱، ص ۵۵).
منبع: #سایت_انجمن_فرویدی
(آنچه از درس های دکتر کدیور به یاد دارم)
....
#روانکاو #دکتر_میترا_کدیور
#طلبگی #تلمذ #مکتب_روانکاوی #رؤیا #لغزش_زبانی #بد_اقبالی #خصوصی_ترین_تمایلات #علم_ناخودآگاه
#ملاصدرا #میرداماد
ویدئو: روشن تر از خاموشی
انتخاب ویدئو و متن: فاطمه حُسنی ابراهیمی
@doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation
ژوئی سانس
لکان: "ژوئی سانس لحظه ای است که نمی توانم بگویم."
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
ژوئی سانس
لکان: "ژوئی سانس لحظه ای است که نمی توانم بگویم."
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation ژوئی سانس لکان: "ژوئی سانس لحظه ای است که نمی توانم بگویم." @doostdaran_freudianassociation 💬👇
در سال ۱۹۲۰، تئوری روانکاوی به نقطه ای از بسط خود می رسد که مجبور می گردد درست عکس آنچه را که در سال ۱۹۱۱ عنوان کرده بود بپذیرد:
این واقعیت که ناخودآگاه از اصل لذت پیروی نمی کند، که در راستای یک تعادل نیست، بلکه یک به هم ریختگی ساختاری است. ناخودآگاه نه به صورت لذّت بلکه به صورت رنج تجلّی می کند. در کتاب "ماورای اصل لذت" فروید از اجبار به تکرار صحبت می کند که تنشی پابرجاست. ناخودآگاه در هموستاز لذت قابل گنجیدن نیست.
...
تفاوت آشکاری است بین احساس لذّت در سطح "من" که آگاهانه است و آنچه ناخودآگاه را خرسند می کند. آنچه سوژه را در سطح ناخودآگاه خرسند می کند به احتمال زیاد با احساس ناخوشایند بودن در سطح "من" همراه است. با این تعریف شکاف بین خودآگاه و ناخودآگاه بارزتر می شود. درد و رنجی را که نوروتیک ها حس می کنند با این ترتیب لذتی است در سطح ناخودآگاهشان. فروید در تبصره ای که چند سال بعد به این کتاب اضافه می کند متذکر می شود که خوشایند و ناخوشایند بودن در هر صورت احساس های خودآگاه بوده و در ارتباط با "من" هستند و در نتیجه واژه هایی نامناسب برای ناخودآگاه محسوب می شوند. لکان با استناد به همین مطلب مقوله ی ژوئی سانس را به عنوان یکی از عمده ترین مقولات روانکاوی مطرح می کند.
...
صحبت از رضایت مندی در سطح ناخودآگاه کلّ مقوله ی رضایت مندی را به هم می ریزد. (( وقتی تو رنج می بری شاید همان وقتی است که تو بیش از همه لذّت می بری))
لکان می گوید: ((ژوئی سانس لحظه ای است که نمی توانم بگویم)). نه اینکه از شدت لذّت زبانم بند آمده باشد بلکه نمی توانم آن را تعریف کنم. خوشی ام را می توانم تعریف کنم ولی ژوئی سانس ام را ابداً.
به نقل از کتاب؛
#مکتب_لکان روانکاوی در قرن بیست و یکم
#میترا_کدیور #روانکاوی #لکان #فروید #ژوئی_سانس #اصل_لذت #ناخودآگاه #انجمن_فرویدی #دوستداران_انجمن_فرویدی
انتخاب متن و تصویر: مریم قائدرحمتی
@doostdaran_freudianassociation
این واقعیت که ناخودآگاه از اصل لذت پیروی نمی کند، که در راستای یک تعادل نیست، بلکه یک به هم ریختگی ساختاری است. ناخودآگاه نه به صورت لذّت بلکه به صورت رنج تجلّی می کند. در کتاب "ماورای اصل لذت" فروید از اجبار به تکرار صحبت می کند که تنشی پابرجاست. ناخودآگاه در هموستاز لذت قابل گنجیدن نیست.
...
تفاوت آشکاری است بین احساس لذّت در سطح "من" که آگاهانه است و آنچه ناخودآگاه را خرسند می کند. آنچه سوژه را در سطح ناخودآگاه خرسند می کند به احتمال زیاد با احساس ناخوشایند بودن در سطح "من" همراه است. با این تعریف شکاف بین خودآگاه و ناخودآگاه بارزتر می شود. درد و رنجی را که نوروتیک ها حس می کنند با این ترتیب لذتی است در سطح ناخودآگاهشان. فروید در تبصره ای که چند سال بعد به این کتاب اضافه می کند متذکر می شود که خوشایند و ناخوشایند بودن در هر صورت احساس های خودآگاه بوده و در ارتباط با "من" هستند و در نتیجه واژه هایی نامناسب برای ناخودآگاه محسوب می شوند. لکان با استناد به همین مطلب مقوله ی ژوئی سانس را به عنوان یکی از عمده ترین مقولات روانکاوی مطرح می کند.
...
صحبت از رضایت مندی در سطح ناخودآگاه کلّ مقوله ی رضایت مندی را به هم می ریزد. (( وقتی تو رنج می بری شاید همان وقتی است که تو بیش از همه لذّت می بری))
لکان می گوید: ((ژوئی سانس لحظه ای است که نمی توانم بگویم)). نه اینکه از شدت لذّت زبانم بند آمده باشد بلکه نمی توانم آن را تعریف کنم. خوشی ام را می توانم تعریف کنم ولی ژوئی سانس ام را ابداً.
به نقل از کتاب؛
#مکتب_لکان روانکاوی در قرن بیست و یکم
#میترا_کدیور #روانکاوی #لکان #فروید #ژوئی_سانس #اصل_لذت #ناخودآگاه #انجمن_فرویدی #دوستداران_انجمن_فرویدی
انتخاب متن و تصویر: مریم قائدرحمتی
@doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation
"وقتی که ژوئی سانس اخته شد آنچه که باقی می ماند اشتیاق است."
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
"وقتی که ژوئی سانس اخته شد آنچه که باقی می ماند اشتیاق است."
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation "وقتی که ژوئی سانس اخته شد آنچه که باقی می ماند اشتیاق است." @doostdaran_freudianassociation 💬👇
برای فروید فرهنگ و تمدن بزرگترین مانع بر سر راه لذت بی حد و حصر است و برای لکان چیره شدن بعد سمبولیک بر انسان بزرگترین مانع بر سر راه ژوئی سانس است. کاستراسیون سمبولیک سوژه را از قسمت بزرگی از ژوئی سانس اش محروم می کند. فقط قسمت کوچکی از آن می تواند از این کاستراسیون عبور کند که لکان آن را "لذت افزوده" می نامد و بر اساس "ارزش افزوده" مارکس تعریف می کند. پی گرفتن لذت افزوده در اقتصاد روانی همان قدر مشکل است که ردیابی ارزش افزوده در اقتصاد سرمایه داری.
...
لکان دیدگاه فروید را در مورد "لیبیدو" معکوس می کند و به آن از وجه کاستراسیون نظر می اندازد. در این حال لیبیدو به صورت یک کمبود تعریف می شود.
لکان در عین حال ژوئی سانس را به صورت یک ماده، یک "سوبستانس" (جوهر) تعریف می کند و آن را در تضاد با این کمبود قرار می دهد، در تضاد با اشتیاقی که این کمبود را به نمایش می گذارد.
لکان تاکید دارد که ما نه با ژوئی سانس بلکه با پس مانده ی آن است که سر و کار داریم. پس مانده ای که از بُعد سمبولیک گذشته است. و این آن لذت افزوده است که مطلقاً جنسیتی نیست و درّه ی عمیقی آن را از ژوئی سانس جنسی جدا می کند. به خاطر همین است که رابطه ی جنسی وجود ندارد. آنچه باقی می ماند عشق است که می تواند جایگزین رابطه ی جنسی بشود که وجود ندارد. مواجه شدن با ژوئی سانس خالص بدون میانجی گری بعد سمبولیک آن چیزی است که در پسیکوز اتفاق می افتد.
...
آنچه را فروید تحت نام کاستراسیون یا اختگی تعریف کرده است همین تخلیه ژوئی سانس است. فقط تکه هایی از ژوئی سانس روی قسمت هایی از تن باقی می مانند که او آنها را "مناطق شهوت زا" نامید. اگر لکان کلمه ی لذت افزوده را به کار می برد به خاطر این است که نوعی داد و ستد کالا وجود دارد: دال در مقابل ژوئی سانس. وقتی که ژوئی سانس اخته شد آنچه که باقی می ماند اشتیاق است. اشتیاقی که به طرز والایی انسانی است و سوژه را از ژوئی سانس مهلک محافظت می کند.
به نقل از کتاب؛
#مکتب_لکان روانکاوی در قرن بیست و یکم
#روانکاو #میترا_کدیور #کاستراسیون #ژوئی_سانس #لیبیدو #اشتیاق #انجمن_فرویدی #دوستداران_انجمن_فرویدی
انتخاب متن و تصویر: مریم قائدرحمتی
@doostdaran_freudianassociation
...
لکان دیدگاه فروید را در مورد "لیبیدو" معکوس می کند و به آن از وجه کاستراسیون نظر می اندازد. در این حال لیبیدو به صورت یک کمبود تعریف می شود.
لکان در عین حال ژوئی سانس را به صورت یک ماده، یک "سوبستانس" (جوهر) تعریف می کند و آن را در تضاد با این کمبود قرار می دهد، در تضاد با اشتیاقی که این کمبود را به نمایش می گذارد.
لکان تاکید دارد که ما نه با ژوئی سانس بلکه با پس مانده ی آن است که سر و کار داریم. پس مانده ای که از بُعد سمبولیک گذشته است. و این آن لذت افزوده است که مطلقاً جنسیتی نیست و درّه ی عمیقی آن را از ژوئی سانس جنسی جدا می کند. به خاطر همین است که رابطه ی جنسی وجود ندارد. آنچه باقی می ماند عشق است که می تواند جایگزین رابطه ی جنسی بشود که وجود ندارد. مواجه شدن با ژوئی سانس خالص بدون میانجی گری بعد سمبولیک آن چیزی است که در پسیکوز اتفاق می افتد.
...
آنچه را فروید تحت نام کاستراسیون یا اختگی تعریف کرده است همین تخلیه ژوئی سانس است. فقط تکه هایی از ژوئی سانس روی قسمت هایی از تن باقی می مانند که او آنها را "مناطق شهوت زا" نامید. اگر لکان کلمه ی لذت افزوده را به کار می برد به خاطر این است که نوعی داد و ستد کالا وجود دارد: دال در مقابل ژوئی سانس. وقتی که ژوئی سانس اخته شد آنچه که باقی می ماند اشتیاق است. اشتیاقی که به طرز والایی انسانی است و سوژه را از ژوئی سانس مهلک محافظت می کند.
به نقل از کتاب؛
#مکتب_لکان روانکاوی در قرن بیست و یکم
#روانکاو #میترا_کدیور #کاستراسیون #ژوئی_سانس #لیبیدو #اشتیاق #انجمن_فرویدی #دوستداران_انجمن_فرویدی
انتخاب متن و تصویر: مریم قائدرحمتی
@doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation
«سوژه مطالعه گر در روانکاوی می بایست سالها به عنوان سوژه مطالعه گر علوم در جایگاه ابژه مورد مطالعه روانکاوی بوده باشد.»
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
«سوژه مطالعه گر در روانکاوی می بایست سالها به عنوان سوژه مطالعه گر علوم در جایگاه ابژه مورد مطالعه روانکاوی بوده باشد.»
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation «سوژه مطالعه گر در روانکاوی می بایست سالها به عنوان سوژه مطالعه گر علوم در جایگاه ابژه مورد مطالعه روانکاوی بوده باشد.» @doostdaran_freudianassociation 💬👇
نویسنده: زهرا نوعی
روانشناسی برای «تکه تکه کردن»[۱۰] مفاهیم روانکاوی و رد کردن برخی مفاهیم ناخوشایند آن، آنها را بدون فراهم کردن شرایط لازم و کافی، به اصطلاح مورد آزمایش و بررسی تجربی! قرار داد و به صورت عجولانه ای از رد شدن برخی مفاهیم روانکاوی از بوته آزمایش سخن گفت! می توان به آسانی حدس زد مفاهیمی که برای بشر ناخوشایندتر بودند، بیشتر در مطالعات! رد شدند و سیلی از انتقادات از سوی روانشناسان به سمت روانکاوی روانه شد تحت این عنوان که «روانکاوی تنها شاخه مهم دانش و درمان است که از درخواست تمدن غرب برای اثبات منظم دیدگاه ها و استدلال هایش پیروی نمیکند.»[۱۱]
روانشناسی شرایط ویژه روانکاوی را به فراموشی سپرد؛ «گفتگویی که در درمان روانکاوی است هیچ شنوندهای را بر نمیتابد؛ نمیتواند در معرض گذاشته شود… اطلاعات به دست آمده از آنالیز فقط به شرط داشتن یک وابستگی هیجانی بیمار به پزشکش از طریق او ارائه میشود؛ به محض این که او فقط یک شاهد را مشاهده کند که نسبت به او احساس بی تفاوت داشته باشد، سکوت خواهد کرد. برای این که این اطلاعات شامل خصوصیترین چیزها در زندگی روانیاش است، تمام چیزهایی که، به عنوان یک شخص مستقل از نظر اجتماعی، او بایستی از دیگران پنهان سازد، و، فراتر از آن، هر چیزی که، به عنوان یک شخصیت متجانس، او نمیخواهد برای خودش بپذیرد.»[۱۲]
فروید در پیشگفتار خود بر سخنرانیهای آشنایی با روانکاوی، در پاسخ به این سؤال می گوید: «اگر هیچ تأیید عینیای از روانکاوی وجود ندارد، و احتمال اثبات آن نیست، پس چگونه کسی میتواند روانکاوی را در کل فرا بگیرد، و در مورد حقیقت ادعاهای آن خود را متقاعد سازد؟ این واقعیت است که روانکاوی به سادگی نمیتواند فرا گرفته شود و افراد زیادی وجود ندارند که آن را به طور مناسب آموخته باشند. البته با این وجود یک روش عملی وجود دارد. شخص روانکاوی را بر روی خودش، یعنی با مطالعه شخصیت خودش یاد میگیرد.»
«آموزش روانکاوی» و تحقیق در مورد «حقیقت ادعاهای آن»، همه و همه نتیجه همین اصل اساسی روانکاوی است که فرد باید خود مورد روانکاوی واقع شود. «سوژه مطالعه گر در روانکاوی می بایست سالها به عنوان سوژه مطالعه گر علوم در جایگاه ابژه مورد مطالعه روانکاوی بوده باشد.»
منبع: #سایت_انجمن_فرویدی
....
#روانکاو #دکتر_میترا_کدیور
#روانکاوی #دانش #درمان #مطالعات #آموزش_روانکاوی #علوم #ابژه
انتخاب متن و تصویر: مهدی ربیعی
@doostdaran_freudianassociation
روانشناسی برای «تکه تکه کردن»[۱۰] مفاهیم روانکاوی و رد کردن برخی مفاهیم ناخوشایند آن، آنها را بدون فراهم کردن شرایط لازم و کافی، به اصطلاح مورد آزمایش و بررسی تجربی! قرار داد و به صورت عجولانه ای از رد شدن برخی مفاهیم روانکاوی از بوته آزمایش سخن گفت! می توان به آسانی حدس زد مفاهیمی که برای بشر ناخوشایندتر بودند، بیشتر در مطالعات! رد شدند و سیلی از انتقادات از سوی روانشناسان به سمت روانکاوی روانه شد تحت این عنوان که «روانکاوی تنها شاخه مهم دانش و درمان است که از درخواست تمدن غرب برای اثبات منظم دیدگاه ها و استدلال هایش پیروی نمیکند.»[۱۱]
روانشناسی شرایط ویژه روانکاوی را به فراموشی سپرد؛ «گفتگویی که در درمان روانکاوی است هیچ شنوندهای را بر نمیتابد؛ نمیتواند در معرض گذاشته شود… اطلاعات به دست آمده از آنالیز فقط به شرط داشتن یک وابستگی هیجانی بیمار به پزشکش از طریق او ارائه میشود؛ به محض این که او فقط یک شاهد را مشاهده کند که نسبت به او احساس بی تفاوت داشته باشد، سکوت خواهد کرد. برای این که این اطلاعات شامل خصوصیترین چیزها در زندگی روانیاش است، تمام چیزهایی که، به عنوان یک شخص مستقل از نظر اجتماعی، او بایستی از دیگران پنهان سازد، و، فراتر از آن، هر چیزی که، به عنوان یک شخصیت متجانس، او نمیخواهد برای خودش بپذیرد.»[۱۲]
فروید در پیشگفتار خود بر سخنرانیهای آشنایی با روانکاوی، در پاسخ به این سؤال می گوید: «اگر هیچ تأیید عینیای از روانکاوی وجود ندارد، و احتمال اثبات آن نیست، پس چگونه کسی میتواند روانکاوی را در کل فرا بگیرد، و در مورد حقیقت ادعاهای آن خود را متقاعد سازد؟ این واقعیت است که روانکاوی به سادگی نمیتواند فرا گرفته شود و افراد زیادی وجود ندارند که آن را به طور مناسب آموخته باشند. البته با این وجود یک روش عملی وجود دارد. شخص روانکاوی را بر روی خودش، یعنی با مطالعه شخصیت خودش یاد میگیرد.»
«آموزش روانکاوی» و تحقیق در مورد «حقیقت ادعاهای آن»، همه و همه نتیجه همین اصل اساسی روانکاوی است که فرد باید خود مورد روانکاوی واقع شود. «سوژه مطالعه گر در روانکاوی می بایست سالها به عنوان سوژه مطالعه گر علوم در جایگاه ابژه مورد مطالعه روانکاوی بوده باشد.»
منبع: #سایت_انجمن_فرویدی
....
#روانکاو #دکتر_میترا_کدیور
#روانکاوی #دانش #درمان #مطالعات #آموزش_روانکاوی #علوم #ابژه
انتخاب متن و تصویر: مهدی ربیعی
@doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation
سوژه از خواب بیدار می شود تا به خوابیدن ادامه دهد.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
سوژه از خواب بیدار می شود تا به خوابیدن ادامه دهد.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation سوژه از خواب بیدار می شود تا به خوابیدن ادامه دهد. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
فکرش را بکنید! فروید برای احترام به کرامت انسانی هیپنوتیزم را به کناری گذاشت فقط برای این که با هیولای دیگری به نام نوروز انتقال مصادف شود! این یعنی که در وجود آدمی اصولاً نکبتی است که لیاقت احترام را ندارد و خود نکبتش هم چیزی از کرامت انسانی نمی داند. نوروز انتقال به فروید فهماند که سوژه انسانی اساساً در طلب انقیاد روانی است و این ربطی هم به خواب یا بیداری ندارد. کما این که سالها بعد لکان گفت: سوژه از خواب بیدار می شود تا به خوابیدن ادامه دهد.
همچنین گفتیم که فروید معتقد بود که در نوروز عادی روزمره تعقل بیشتری وجود دارد تا نوروز انتقال.
بگذارید نکته دیگری را هم اضافه کنم و آن این که به گفته خود فروید حداقل در حالت خواب امکان کنش عضلانی وجود ندارد حال آن که در حالت بیداری این ملغمه نفرت انگیز امکان کنش هم دارد!!
در نتیجه یک سوژه تحت هیپنوز به مراتب قابل کنترل تر است تا یک سوژه مبتلا به نوروز انتقال!
می توان نتیجه گیری کرد که هر آنچه از این ملغمه ادرارات اربعه آغشته به تراوشات روانکاو وحشی – که خودش هم در نوروز انتقال است – سر می زند چیزی است که حتی فاضلاب شهری هم آن را برنمی تابد و بخاطر رعایت نظافت و بهداشت و احترام به چارچوب های تعیین شده توسط فرهنگ و تمدن می بایست سرکوب شود.
من قبلاً از اصطلاح زباله های اتمی برای آنها استفاده کرده ام و این که نمی توان اجازه داد که آنها در طبیعت رها شوند. فروید در نامه ای اذعان کرده که همه شکیبائی خودش را در مقابل نوروز در جلسات آنالیزش خرج می کند و در خارج از این جلسات هیچ گونه مسامحه ای با نوروز ندارد. تازه منظور فروید نوروز عادی روزمره است که او نمی تواند خارج از جلسات آنالیز به آن اجازه جولان دهد، نوروز انتقال که اساساً مبحث دیگری است.
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
....
جدیدترین معجون جادوگری “صن-هما-فر” – بخش سه
منبع: #سایت_انجمن_فرویدی
#میترا_کدیور #معجون_جادوگری #صن_هما_فر #خواب #نوروز_انتقال
انتخاب متن و عکس: مهدی ربیعی
@doostdaran_freudianassociation
همچنین گفتیم که فروید معتقد بود که در نوروز عادی روزمره تعقل بیشتری وجود دارد تا نوروز انتقال.
بگذارید نکته دیگری را هم اضافه کنم و آن این که به گفته خود فروید حداقل در حالت خواب امکان کنش عضلانی وجود ندارد حال آن که در حالت بیداری این ملغمه نفرت انگیز امکان کنش هم دارد!!
در نتیجه یک سوژه تحت هیپنوز به مراتب قابل کنترل تر است تا یک سوژه مبتلا به نوروز انتقال!
می توان نتیجه گیری کرد که هر آنچه از این ملغمه ادرارات اربعه آغشته به تراوشات روانکاو وحشی – که خودش هم در نوروز انتقال است – سر می زند چیزی است که حتی فاضلاب شهری هم آن را برنمی تابد و بخاطر رعایت نظافت و بهداشت و احترام به چارچوب های تعیین شده توسط فرهنگ و تمدن می بایست سرکوب شود.
من قبلاً از اصطلاح زباله های اتمی برای آنها استفاده کرده ام و این که نمی توان اجازه داد که آنها در طبیعت رها شوند. فروید در نامه ای اذعان کرده که همه شکیبائی خودش را در مقابل نوروز در جلسات آنالیزش خرج می کند و در خارج از این جلسات هیچ گونه مسامحه ای با نوروز ندارد. تازه منظور فروید نوروز عادی روزمره است که او نمی تواند خارج از جلسات آنالیز به آن اجازه جولان دهد، نوروز انتقال که اساساً مبحث دیگری است.
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
....
جدیدترین معجون جادوگری “صن-هما-فر” – بخش سه
منبع: #سایت_انجمن_فرویدی
#میترا_کدیور #معجون_جادوگری #صن_هما_فر #خواب #نوروز_انتقال
انتخاب متن و عکس: مهدی ربیعی
@doostdaran_freudianassociation
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@doostdaran_freudianassociation
هر کسی از درون فانتاسم خودش با واقعیت برخورد می کند.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
هر کسی از درون فانتاسم خودش با واقعیت برخورد می کند.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation هر کسی از درون فانتاسم خودش با واقعیت برخورد می کند. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
جلسه دهم دوره اول (۲ امرداد ۱۳۸۰)
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
.........
پاسخ به پرسشها
از نظر روانکاوی سلامت روانی نداریم تأکید کردهام که سمپتوم ضروری است و هر بشری سمپتومی دارد و سمپتوم یک راه نجات، یک راه چاره است که در آن بعد واقع توسط بعد سمبولیک احاطه میشود و این وقتی است که بعد سمبولیک درست کار میکند. سمپتوم نوروتیک بر اساس نوع خاصی است و سمپتوم پسیکوتیک، چون بعد سمبولیک درست کار نمیکند، نوع دیگری است که حالا به آن خواهیم پرداخت. ولی بالاخره برای این که بشر بتواند جوری با بعد واقع کنار بیاید، نیاز به سمپتوم دارد. حالا بر این اساس که این سمپتوم از نام پدر استفاده کرده باشد یا نکرده باشد، طبیعت ساختاری افراد فرق میکند. برای فروید اصلاً چیزی به نام reality testing وجود ندارد. در روانکاوی چیزی به نام reality وجود ندارد. خوب است که شما به همان مقاله «واقعیت و عینیت در روانکاوی» مراجعه کنید. از دست دادن احساس reality در نوروز و پسیکوز، که در هر دو مختل است، زمانی نوشته شده است که هنوز فروید به چیزی به عنوان سلامت روانی معتقد بوده است. امروز که ما به چنین چیزی معتقد نیستیم. یعنی در همه مردم reality testing مختل است. و در روانکاوی اصل بر این است که از درون فانتاسم با واقعیت برخورد میکنیم. هر کسی از درون فانتاسم خودش با واقعیت برخورد میکند. پس این reality testing یک کریتری است که در روانکاوی اصلاً ارزشی ندارد.
.......
برای مطالعه متن کامل به #سایت_انجمن_فرویدی رجوع کنید.
#فروید #لکان #روانکاو #روانکاوی #ناخودآگاه #بعد_سمبولیک #بعد_واقع #سوژه #نوروز #پسیکوز #ژوئی_سانس #اشتیاق #واقعیت #ابژه_a #فانتاسم #سمپتوم #لاکان #روانکاوی_لکان #طبیعت_ساختاری #میترا_کدیور
فیلم: «نظم/ همه چیز روبراه است-سهراب شهیدثالث»
انتخاب ویدئو و متن : ربابه ايلخانی زاده
@doostdaran_freudianassociation
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
.........
پاسخ به پرسشها
از نظر روانکاوی سلامت روانی نداریم تأکید کردهام که سمپتوم ضروری است و هر بشری سمپتومی دارد و سمپتوم یک راه نجات، یک راه چاره است که در آن بعد واقع توسط بعد سمبولیک احاطه میشود و این وقتی است که بعد سمبولیک درست کار میکند. سمپتوم نوروتیک بر اساس نوع خاصی است و سمپتوم پسیکوتیک، چون بعد سمبولیک درست کار نمیکند، نوع دیگری است که حالا به آن خواهیم پرداخت. ولی بالاخره برای این که بشر بتواند جوری با بعد واقع کنار بیاید، نیاز به سمپتوم دارد. حالا بر این اساس که این سمپتوم از نام پدر استفاده کرده باشد یا نکرده باشد، طبیعت ساختاری افراد فرق میکند. برای فروید اصلاً چیزی به نام reality testing وجود ندارد. در روانکاوی چیزی به نام reality وجود ندارد. خوب است که شما به همان مقاله «واقعیت و عینیت در روانکاوی» مراجعه کنید. از دست دادن احساس reality در نوروز و پسیکوز، که در هر دو مختل است، زمانی نوشته شده است که هنوز فروید به چیزی به عنوان سلامت روانی معتقد بوده است. امروز که ما به چنین چیزی معتقد نیستیم. یعنی در همه مردم reality testing مختل است. و در روانکاوی اصل بر این است که از درون فانتاسم با واقعیت برخورد میکنیم. هر کسی از درون فانتاسم خودش با واقعیت برخورد میکند. پس این reality testing یک کریتری است که در روانکاوی اصلاً ارزشی ندارد.
.......
برای مطالعه متن کامل به #سایت_انجمن_فرویدی رجوع کنید.
#فروید #لکان #روانکاو #روانکاوی #ناخودآگاه #بعد_سمبولیک #بعد_واقع #سوژه #نوروز #پسیکوز #ژوئی_سانس #اشتیاق #واقعیت #ابژه_a #فانتاسم #سمپتوم #لاکان #روانکاوی_لکان #طبیعت_ساختاری #میترا_کدیور
فیلم: «نظم/ همه چیز روبراه است-سهراب شهیدثالث»
انتخاب ویدئو و متن : ربابه ايلخانی زاده
@doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation
"آخرین دستاورد تمدن وقتی است که در آن حکومت، قانون بر تمام افراد اجتماع به یک نحو عمل می کند."
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
"آخرین دستاورد تمدن وقتی است که در آن حکومت، قانون بر تمام افراد اجتماع به یک نحو عمل می کند."
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation "آخرین دستاورد تمدن وقتی است که در آن حکومت، قانون بر تمام افراد اجتماع به یک نحو عمل می کند." @doostdaran_freudianassociation 💬👇
"قدم بعدی تمدن در این است که قانون در انحصار گروه کوچکی از افراد یعنی یک قشر، طبقه و یا نژاد نباشد که آنها بتوانند به صورت قدرت مطلقه درمقابل بقیه افراد جامعه، که تعدادشان هم بیشتر است، عمل کنند".
در نتیجه فروید معتقد است: "آخرین دستاورد تمدن وقتی است که در آن حکومت قانون بر تمام افراد اجتماع به یک نحو عمل می کند. افرادی که همگی با قربانی کردن قسمتی از کامیابی های غریزی خود در ایجاد آن سهیم بوده اند و اینکه حکومت قانون هیچکس را به حال خود و به دلخواه یک قدرت مطلقه وانمی گذارد.
آزادی فردی هدیه تمدن نیست. این آزادی قبل از اینکه تمدنی باشد بسیار بیشتر بوده است. اگرچه در آن وقت ارزشی هم نداشته، زیرا فرد در وضعیتی نبوده که بتواند از آن دفاع کند.
پیشرفت تمدن ایجاب میکند که آزادی های فردی محدود شوند و عدالت ایجاب میکند که هیچکس نتواند از زیر بار
این محدود شدن شانه خالی کند".
به نقل از کتاب؛
#مکتب_لکان روانکاوی در قرن بیست و یکم
#میترا_کدیور #روانکاوی #انجمن_فرویدی #عدالت #تمدن #فروید #آزادی
انتخاب متن و تصویر: زهرا شمسعلی
@doostdaran_freudianassociation
در نتیجه فروید معتقد است: "آخرین دستاورد تمدن وقتی است که در آن حکومت قانون بر تمام افراد اجتماع به یک نحو عمل می کند. افرادی که همگی با قربانی کردن قسمتی از کامیابی های غریزی خود در ایجاد آن سهیم بوده اند و اینکه حکومت قانون هیچکس را به حال خود و به دلخواه یک قدرت مطلقه وانمی گذارد.
آزادی فردی هدیه تمدن نیست. این آزادی قبل از اینکه تمدنی باشد بسیار بیشتر بوده است. اگرچه در آن وقت ارزشی هم نداشته، زیرا فرد در وضعیتی نبوده که بتواند از آن دفاع کند.
پیشرفت تمدن ایجاب میکند که آزادی های فردی محدود شوند و عدالت ایجاب میکند که هیچکس نتواند از زیر بار
این محدود شدن شانه خالی کند".
به نقل از کتاب؛
#مکتب_لکان روانکاوی در قرن بیست و یکم
#میترا_کدیور #روانکاوی #انجمن_فرویدی #عدالت #تمدن #فروید #آزادی
انتخاب متن و تصویر: زهرا شمسعلی
@doostdaran_freudianassociation