دچار
فریدون فروغی
دچار
با صدای #فریدون_فروغی
ترکیبی از اشعار :
نیمایوشیج/احمد شاملو /سهراب سپهری
تورا من چشم در راهم
به راستی صلت
کدام قصیده ای ای غزل
تو را چشم در راهم
با صدای #فریدون_فروغی
ترکیبی از اشعار :
نیمایوشیج/احمد شاملو /سهراب سپهری
تورا من چشم در راهم
به راستی صلت
کدام قصیده ای ای غزل
تو را چشم در راهم
Bi Mohabat
Mahasti & Sattar
«بی محبت»
#ستار و #مهستی
در دستگاه «بیات اصفهان»
آهنگ: #حبیبالله_بدیعی
کلام: #لیلا_کسری
تنظیم: #احمد_پژمان
غزل آواز: #عماد_خراسانی
اشعار متن برنامه:
#عراقی، #رهی_معیری
#حافظ، #فریدون_صلاحی
سلوویلن: #حبیبالله_بدیعی
ضرب : #رضا_ترشیزی
گوینده : #مولود_زهتاب
گوینده متن برنامه : #فریدون_توفیقی
#ستار و #مهستی
در دستگاه «بیات اصفهان»
آهنگ: #حبیبالله_بدیعی
کلام: #لیلا_کسری
تنظیم: #احمد_پژمان
غزل آواز: #عماد_خراسانی
اشعار متن برنامه:
#عراقی، #رهی_معیری
#حافظ، #فریدون_صلاحی
سلوویلن: #حبیبالله_بدیعی
ضرب : #رضا_ترشیزی
گوینده : #مولود_زهتاب
گوینده متن برنامه : #فریدون_توفیقی
نوشدارو اهنگی از میروحید رادفر شاعر فریدون مشیری
#فریدون_مشیری
(۳ آبان سالروز درگذشت «شاعر لحظه ها »)
من نیز هر صبح
اینجا کنار پنجره، پَر بسته، دلتنگ
شعری ... سرودی میسرایم....
#فریدون_مشیری شاعری است كه عشق را میستاید، انسان را مـیسـتاید و در دنیـایی كـه حریفانش غزل را فریاد میزنند، عشق را فاجعه میسازند و زیبایی را بی سیرت میكنند او همچنان نجابت احساس و صدق و صفای شاعرانه اش را كه شایسته و نـشانه ی یـك هنرمند واقعی است حفظ میكند. عشق را زمزمه میكند و از دیار دوستی، از دیار آشتی یک پیام انسانیت برای ما میخواند.
«نوشدارو»
#میروحید_رادفر
شعر #فریدون_مشیری
«مکتب تنبور باستان»
(۳ آبان سالروز درگذشت «شاعر لحظه ها »)
من نیز هر صبح
اینجا کنار پنجره، پَر بسته، دلتنگ
شعری ... سرودی میسرایم....
#فریدون_مشیری شاعری است كه عشق را میستاید، انسان را مـیسـتاید و در دنیـایی كـه حریفانش غزل را فریاد میزنند، عشق را فاجعه میسازند و زیبایی را بی سیرت میكنند او همچنان نجابت احساس و صدق و صفای شاعرانه اش را كه شایسته و نـشانه ی یـك هنرمند واقعی است حفظ میكند. عشق را زمزمه میكند و از دیار دوستی، از دیار آشتی یک پیام انسانیت برای ما میخواند.
«نوشدارو»
#میروحید_رادفر
شعر #فریدون_مشیری
«مکتب تنبور باستان»
夀愀爀攀 䐀愀戀攀猀琀愀渀椀攀 䴀愀渀
䀀刀漀猀栀愀渀昀欀爀愀渀攀
یار دبستانی من
#فریدون_فروغی
#فریدون_فروغی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
صبح از دریچه سر به درون میکشد به ناز
وز مشرقِ خیال
تو، صبح تابناکتری را
_سر در کنار من_
با چهرۀ شکفته چو گلهای نسترن
لبخند میزنی.
من ، آفتاب پاکتری را
در نوشخندِ مهر تو میبینم
در مطلعِ بلندِ شکفتن.
من، روز خویش را
با آفتاب روی تو،
کز مشرقِ خیال دمیدهست
آغاز میکنم.
من با تو مینویسم و میخوانم
من با تو راه میروم و حرف میزنم
وز شوقِ این محال:
_که دستم به دست توست!_
من، جای راه رفتن،
پرواز می کنم!
آن لحظهها که مات
در انزوای خویش
یا در میان جمع
خاموش مینشینم:
موسیقیِ نگاه تو را گوش میکنم.
گاهی میان مردم؛ در ازدحام شهر
غیر از تو، هر چه هست فراموش میکنم.
گویند این و آن به هم _آهسته_ :
-هان و هان!
دیوانه را ببینید!
بیخود، چو کودکان،
لبخند می زند!
با خود، چگونه گرم سخن گفتن است؟! _آه،
من، دور از این ملامت بیگاه،
همچنان،
سرمست،
در فضای پریخانههای راز
شاد از شکوه طالع و بخت موافقم.
آخر، چگونه بانگ برآرم که: -عاقلان!
دیوانه نیستم،
به خدا سخت عاشقم!
#فریدون_مشیری
#چقدر_خوبند_آدمهایی_که_تخصص_دارند_درخوب_کردن_حال_آدمها
#حال_دلتون_خوب_خوب
صبح از دریچه سر به درون میکشد به ناز
وز مشرقِ خیال
تو، صبح تابناکتری را
_سر در کنار من_
با چهرۀ شکفته چو گلهای نسترن
لبخند میزنی.
من ، آفتاب پاکتری را
در نوشخندِ مهر تو میبینم
در مطلعِ بلندِ شکفتن.
من، روز خویش را
با آفتاب روی تو،
کز مشرقِ خیال دمیدهست
آغاز میکنم.
من با تو مینویسم و میخوانم
من با تو راه میروم و حرف میزنم
وز شوقِ این محال:
_که دستم به دست توست!_
من، جای راه رفتن،
پرواز می کنم!
آن لحظهها که مات
در انزوای خویش
یا در میان جمع
خاموش مینشینم:
موسیقیِ نگاه تو را گوش میکنم.
گاهی میان مردم؛ در ازدحام شهر
غیر از تو، هر چه هست فراموش میکنم.
گویند این و آن به هم _آهسته_ :
-هان و هان!
دیوانه را ببینید!
بیخود، چو کودکان،
لبخند می زند!
با خود، چگونه گرم سخن گفتن است؟! _آه،
من، دور از این ملامت بیگاه،
همچنان،
سرمست،
در فضای پریخانههای راز
شاد از شکوه طالع و بخت موافقم.
آخر، چگونه بانگ برآرم که: -عاقلان!
دیوانه نیستم،
به خدا سخت عاشقم!
#فریدون_مشیری
#چقدر_خوبند_آدمهایی_که_تخصص_دارند_درخوب_کردن_حال_آدمها
#حال_دلتون_خوب_خوب
📚 ۲۴ آبان ، روز ملی کتاب و کتابخوانی گرامی باد
«پرندگان باغ های نور»
کتاب را که باز میکنی
دو بال یک پرنده را گشودهای
پرندهای که از زمین
تو را به شهرهای دور
تو را به باغهای نور میبرد.
ز هرکجا که بگذرد
به ارمغانی از خرد
به خانهی تو روشنی میآورد.
گشوده باد بالهای مهر او
که جاودانه بر فراز میپرد...
#فریدون_مشیری
شصت سال پیش همهچیز میدانستم؛
امروز هیچچیز نمیدانم.
#کتابخواندن، یک کشف پیشروندهی مهیج است، تا مدام به نادانیات پی ببری.
#ویل_دورانت
#روزی_یک_کتاب 👈 وقت خودمان را با گردش در سرزمین کتاب سپری سازیم
«پرندگان باغ های نور»
کتاب را که باز میکنی
دو بال یک پرنده را گشودهای
پرندهای که از زمین
تو را به شهرهای دور
تو را به باغهای نور میبرد.
ز هرکجا که بگذرد
به ارمغانی از خرد
به خانهی تو روشنی میآورد.
گشوده باد بالهای مهر او
که جاودانه بر فراز میپرد...
#فریدون_مشیری
شصت سال پیش همهچیز میدانستم؛
امروز هیچچیز نمیدانم.
#کتابخواندن، یک کشف پیشروندهی مهیج است، تا مدام به نادانیات پی ببری.
#ویل_دورانت
#روزی_یک_کتاب 👈 وقت خودمان را با گردش در سرزمین کتاب سپری سازیم
ناوک مژگان
نادر گلچین_ شهبازیان_حیدری
خال زلف و ناوک مژگان
زنده یاد #نادرگلچین
شاعر و آهنگساز: #علیاکبرشیدا
با همکاری :
#فریدون_شهبازیان
#محمدحیدری
#آبتین_اجلالی
زنده یاد #نادرگلچین
شاعر و آهنگساز: #علیاکبرشیدا
با همکاری :
#فریدون_شهبازیان
#محمدحیدری
#آبتین_اجلالی
از تو میپرسم، ای اهورا
ــ می توان در جهان جاودان زیست؟
« می رسد پاسخ از آسمان:»
- هر که را نام نیکو بماند،
جاودانی است
از تو میپرسم، ای اهورا
ــ تا به دست آورم نام نیکو
بهترین کار در این جهان چیست؟
« می رسد پاسخ از آسمان:»
- دل به فرمان یزدان سپردن
مشعل پر فروغ خرد را
سوی جانهای تاریک بردن
از تو میپرسم، ای اهورا
ــ چیست سرمایه رستگاری؟
« می رسد پاسخ از آسمان:»
- دل به مهر #پدر آشنا کن
دین خود را به #مادر ادا کن
ای #پدر، ای گرانمایه #مادر
جان فدای صفای شما باد
با شما از سر و زر چه گویم
هستی من فدای شما باد!
با شما، صحبت از «من» خطا رفت
من که باشم؟ بقای شما باد!
#فریدون_مشیری
#روز_مرد
#روز_پدر
#عمر_پدرانتان_بابرکت
#روح_پدران_آسمانی_تان_شاد
ــ می توان در جهان جاودان زیست؟
« می رسد پاسخ از آسمان:»
- هر که را نام نیکو بماند،
جاودانی است
از تو میپرسم، ای اهورا
ــ تا به دست آورم نام نیکو
بهترین کار در این جهان چیست؟
« می رسد پاسخ از آسمان:»
- دل به فرمان یزدان سپردن
مشعل پر فروغ خرد را
سوی جانهای تاریک بردن
از تو میپرسم، ای اهورا
ــ چیست سرمایه رستگاری؟
« می رسد پاسخ از آسمان:»
- دل به مهر #پدر آشنا کن
دین خود را به #مادر ادا کن
ای #پدر، ای گرانمایه #مادر
جان فدای صفای شما باد
با شما از سر و زر چه گویم
هستی من فدای شما باد!
با شما، صحبت از «من» خطا رفت
من که باشم؟ بقای شما باد!
#فریدون_مشیری
#روز_مرد
#روز_پدر
#عمر_پدرانتان_بابرکت
#روح_پدران_آسمانی_تان_شاد
محمد رضا شجریان، آلبوم بوی باران، ساز و آواز مخالف: بگذار که بر…
زیر بیدی بودیم
برگی از شاخه ی بالای سرم
چیدم و گفتم:
چشم را باز کنید،
"آیتی بهتر از این
می خواهید...؟!"
#سهراب_سپهری
هر صبح در آیینهی جادوییِ خورشید
چون مینگرم
او همه من، من همه اویم...
شعر: #فریدون_مشیری
آواز: #استاد_مجمدرضا_شجریان
آلبوم #بوی_باران
برگی از شاخه ی بالای سرم
چیدم و گفتم:
چشم را باز کنید،
"آیتی بهتر از این
می خواهید...؟!"
#سهراب_سپهری
هر صبح در آیینهی جادوییِ خورشید
چون مینگرم
او همه من، من همه اویم...
شعر: #فریدون_مشیری
آواز: #استاد_مجمدرضا_شجریان
آلبوم #بوی_باران
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ای مرغ آفتاب!
با خود مرا ببر به دیاری که همچو باد
آزاد و شاد، پای به هر جا توان نهاد!
گنجشک پر شکستۀ باغِ محبّتم
تا کی در این بیابان، سر زیر پر نهم!
با خود مرا ببر به چمنزارهای دور
شاید به یک درخت رسم، نغمه سر دهم...!
من بیقرار و تشنۀ پروازم
تا خود کجا رسم به هم آوازم...!
امّا... بگو کجاست؟
آنجا که، زیر بال تو_ در عالم وجود
یک دم به کام دل
بالی توان گشود
اشکی توان فشاند
شعری توان سرود.
#فریدون_مشیری
#درودهـــــــــا_نازک_اندیشگان_و_نازپیشگان_حریم_پاک_همیشه_جاوید
#فرشی_گسترده_ایم_از_ابریشم_ناب_تا_آفتاب_آنک_آنـــــــک_برآید_و_به_دیدار_بامداد_همایونی_تان_از_در_آیــــــــــــد
#تا_با_شور_ندیمان_و_ملازمان_دیده_بر_نور_بگشایید_و_با_هلهله_ی_مطــــــربان_و_رقص_گلچهره_گان_در_گلستان_باز_شود_و_روزی_سرشار_از_خوشبختی_آغاز_شود...
#پگاه_مهشید_روزتان_پرنیان_پوش_پردیس_پروانگی
#فرخنده_و_شاد_زیوید
با خود مرا ببر به دیاری که همچو باد
آزاد و شاد، پای به هر جا توان نهاد!
گنجشک پر شکستۀ باغِ محبّتم
تا کی در این بیابان، سر زیر پر نهم!
با خود مرا ببر به چمنزارهای دور
شاید به یک درخت رسم، نغمه سر دهم...!
من بیقرار و تشنۀ پروازم
تا خود کجا رسم به هم آوازم...!
امّا... بگو کجاست؟
آنجا که، زیر بال تو_ در عالم وجود
یک دم به کام دل
بالی توان گشود
اشکی توان فشاند
شعری توان سرود.
#فریدون_مشیری
#درودهـــــــــا_نازک_اندیشگان_و_نازپیشگان_حریم_پاک_همیشه_جاوید
#فرشی_گسترده_ایم_از_ابریشم_ناب_تا_آفتاب_آنک_آنـــــــک_برآید_و_به_دیدار_بامداد_همایونی_تان_از_در_آیــــــــــــد
#تا_با_شور_ندیمان_و_ملازمان_دیده_بر_نور_بگشایید_و_با_هلهله_ی_مطــــــربان_و_رقص_گلچهره_گان_در_گلستان_باز_شود_و_روزی_سرشار_از_خوشبختی_آغاز_شود...
#پگاه_مهشید_روزتان_پرنیان_پوش_پردیس_پروانگی
#فرخنده_و_شاد_زیوید
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
غنچه با لبخند میگوید: تماشایم کنید!
گل بتابد چهره همچون چلچراغ:
-یک نظر در روی زیبایم کنید!
سروناز
-سرخوش و طناز- می بالد به خویش:
-گوشه ی چشمی به بالایم کنید!
باد نجوا می کند در گوش برگ:
-سر در آغوش گلی دارم،کنار چتر بید،
راه دوری نیست، پیدایم کنید!
آب گوید:
زاری ام را بشنوید!
گوش بر آوای غمهایم کنید!
پشت پرده، باغ اما،
در هراس ...
باز پاییز است و در راهند آن دژخیم و داس
سنگ ها هم حرف هایی می زنند
گوش کن!
خاموش ها گویا ترند!
از در و دیوارمی بارد سخن.
تا کجا دریابد آن را جان من.
در خموشی های من فریاد هاست.
آن که دریابد چه می گویم کجاست؟
آشنایی با زبان بی زبانانی چو ما
دشوار نیست.
چشم و گوشی هست مردم را،دریغ،
گوش ها،هشیار نه
چشم ها بیدار نیست!!
#فریدون_مشیری
#با_اکسیر_مهربانی_اندوه_از_دل_بزدایید
#و_با_اعجاز_لبخند_شادی_آفرین_باشید
گل بتابد چهره همچون چلچراغ:
-یک نظر در روی زیبایم کنید!
سروناز
-سرخوش و طناز- می بالد به خویش:
-گوشه ی چشمی به بالایم کنید!
باد نجوا می کند در گوش برگ:
-سر در آغوش گلی دارم،کنار چتر بید،
راه دوری نیست، پیدایم کنید!
آب گوید:
زاری ام را بشنوید!
گوش بر آوای غمهایم کنید!
پشت پرده، باغ اما،
در هراس ...
باز پاییز است و در راهند آن دژخیم و داس
سنگ ها هم حرف هایی می زنند
گوش کن!
خاموش ها گویا ترند!
از در و دیوارمی بارد سخن.
تا کجا دریابد آن را جان من.
در خموشی های من فریاد هاست.
آن که دریابد چه می گویم کجاست؟
آشنایی با زبان بی زبانانی چو ما
دشوار نیست.
چشم و گوشی هست مردم را،دریغ،
گوش ها،هشیار نه
چشم ها بیدار نیست!!
#فریدون_مشیری
#با_اکسیر_مهربانی_اندوه_از_دل_بزدایید
#و_با_اعجاز_لبخند_شادی_آفرین_باشید
فريدون مشیری - بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
دست ها را می گشایم
آسمان را چون قدح در دست می گیرم
و آن زلال ناب را سر می کشم
سر می کشم تا قطره آخر
می شود از روشنی سیراب
نور ، اینک نور در رگ های من جاری ست
آه اگر فریادم از این خانه تا کوی و گذر می رفت
بانگ بر می داشتم
ای خفتگان ، هنگام بیداری ست...
شعرکوچه
شاهکار زنده یاد #فریدون_مشیری
بمناسبت سالروز درگذشت یادش گرامی 🌷🕊🌷
آسمان را چون قدح در دست می گیرم
و آن زلال ناب را سر می کشم
سر می کشم تا قطره آخر
می شود از روشنی سیراب
نور ، اینک نور در رگ های من جاری ست
آه اگر فریادم از این خانه تا کوی و گذر می رفت
بانگ بر می داشتم
ای خفتگان ، هنگام بیداری ست...
شعرکوچه
شاهکار زنده یاد #فریدون_مشیری
بمناسبت سالروز درگذشت یادش گرامی 🌷🕊🌷
گفتمش ای دوست
گلپا
«در زدم و گفت کیست»
استاد #گلپا
تار : #فریدون_حافظی
شعر : #معینی_کرمانشاهی
در زدم و گفت کیست ؟ گفتمش ای دوست ، دوست
گفت در آن دوست چیست ؟ گفتمش ای دوست ، دوست
گفت اگر دوستی ! از چه در این پوستی ؟
دوست که در پوست نیست ؟ گفتمش ای دوست ، دوست
گفت در آن آب گل دیده ام از دور دل
او به چه امید زیست ؟ گفتمش ای دوست ، دوست
گفتمش اینهم دمیست ، گفت عجب عالمیست
ساقی بزم تو کیست ؟ گفتمش ای دوست ، دوست
در چو به رویم گشود ، جمله بود و نبود
دیدم و دیدم یکیست ، گفتمش ای دوست ، دوست
چکاهنگ
استاد #گلپا
تار : #فریدون_حافظی
شعر : #معینی_کرمانشاهی
در زدم و گفت کیست ؟ گفتمش ای دوست ، دوست
گفت در آن دوست چیست ؟ گفتمش ای دوست ، دوست
گفت اگر دوستی ! از چه در این پوستی ؟
دوست که در پوست نیست ؟ گفتمش ای دوست ، دوست
گفت در آن آب گل دیده ام از دور دل
او به چه امید زیست ؟ گفتمش ای دوست ، دوست
گفتمش اینهم دمیست ، گفت عجب عالمیست
ساقی بزم تو کیست ؟ گفتمش ای دوست ، دوست
در چو به رویم گشود ، جمله بود و نبود
دیدم و دیدم یکیست ، گفتمش ای دوست ، دوست
چکاهنگ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
َ
من از لطافت صبح
من از طراوت نور
من از نوازش آن مهربان
چنان سرمست؛
كه گاه، در همه افاق میگشودم بال
كه مست، بر همه افلاك می فشاند دست
چو بوی صبح، همه روزن روان روشن!
نسيم را گفتم:
اگر حقيقت خورشيد را حجابی هست
هميشه در پس هر ابر، آفتابی هست
هميشه، آن سوی ديوار های نوميدی
اميد هست و
افق های بيكران روشن ...!
#فریدون_مشیری
صحبتون_پراز عشق وامید
من از لطافت صبح
من از طراوت نور
من از نوازش آن مهربان
چنان سرمست؛
كه گاه، در همه افاق میگشودم بال
كه مست، بر همه افلاك می فشاند دست
چو بوی صبح، همه روزن روان روشن!
نسيم را گفتم:
اگر حقيقت خورشيد را حجابی هست
هميشه در پس هر ابر، آفتابی هست
هميشه، آن سوی ديوار های نوميدی
اميد هست و
افق های بيكران روشن ...!
#فریدون_مشیری
صحبتون_پراز عشق وامید
گل سرخ_فریدون فرخزاد
@jarasmusic
سرشارم
از شعرهای نچیده
روزهای نیامده
اتوبوسهایی مملو آدمیانی که به تعطیلی میروند
قلبی که روی دست بهار مانده است
کفهای پر کشیده بر پر مرغانی که به سمت شمال میروند
سرشارم
از شکایت سنگها
وقتی که در ترنم رودخانه ترک میخورند
سرشارم از برف
از ترنم انگور
نور
و در انتظارم
از بُن تاریکی آفاقم را روشن کنی
من برخیزم
و در درخشش روزی دیگر
باقی زندگی را پی گیرم.
#شمس_لنگرودی
«گل سرخ» (هفت)
خواننده آهنگساز: #فریدون_فرخزاد
ترانهسرا: #سعید_محمدی
از شعرهای نچیده
روزهای نیامده
اتوبوسهایی مملو آدمیانی که به تعطیلی میروند
قلبی که روی دست بهار مانده است
کفهای پر کشیده بر پر مرغانی که به سمت شمال میروند
سرشارم
از شکایت سنگها
وقتی که در ترنم رودخانه ترک میخورند
سرشارم از برف
از ترنم انگور
نور
و در انتظارم
از بُن تاریکی آفاقم را روشن کنی
من برخیزم
و در درخشش روزی دیگر
باقی زندگی را پی گیرم.
#شمس_لنگرودی
«گل سرخ» (هفت)
خواننده آهنگساز: #فریدون_فرخزاد
ترانهسرا: #سعید_محمدی
Audio
«در بهار امید»
با صدای #زرین
شعر #امیرجاهد
نوازندگان :
#محمدرضا_روحبخش تار
#فریدون_احتشامی تار
#جودکی ویولن
#پدرام_درخشانی سنتور
#کارگشا تنبک
با صدای #زرین
شعر #امیرجاهد
نوازندگان :
#محمدرضا_روحبخش تار
#فریدون_احتشامی تار
#جودکی ویولن
#پدرام_درخشانی سنتور
#کارگشا تنبک
Audio
«در بهار امید»
با صدای #زرین
شعر #امیرجاهد
نوازندگان :
#محمدرضا_روحبخش تار
#فریدون_احتشامی تار
#جودکی ویولن
#پدرام_درخشانی سنتور
#کارگشا تنبک
با صدای #زرین
شعر #امیرجاهد
نوازندگان :
#محمدرضا_روحبخش تار
#فریدون_احتشامی تار
#جودکی ویولن
#پدرام_درخشانی سنتور
#کارگشا تنبک
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من از لطافت صبح
من از طراوت نور
من از نوازش آن مهربان
چنان سرمست؛
كه گاه، در همه آفاق میگشودم بال
كه مست، بر همه افلاك می فشاند دست
چو بوی صبح، همه روزن روان روشن!
نسيم را گفتم:
اگر حقيقت خورشيد را حجابی هست
هميشه در پس هر ابر، آفتابی هست
هميشه، آن سوی ديوار های نوميدی
اميد هست و
افق های بيكران روشن ...!
#فریدون_مشیری.
#درودتان_باد_یاران
#بهار_چهارفصل_از_آن_وجودتان_باد_یاران!
🎥 تدوین آقای سید امین یاسینی دره سیب فریزی
من از طراوت نور
من از نوازش آن مهربان
چنان سرمست؛
كه گاه، در همه آفاق میگشودم بال
كه مست، بر همه افلاك می فشاند دست
چو بوی صبح، همه روزن روان روشن!
نسيم را گفتم:
اگر حقيقت خورشيد را حجابی هست
هميشه در پس هر ابر، آفتابی هست
هميشه، آن سوی ديوار های نوميدی
اميد هست و
افق های بيكران روشن ...!
#فریدون_مشیری.
#درودتان_باد_یاران
#بهار_چهارفصل_از_آن_وجودتان_باد_یاران!
🎥 تدوین آقای سید امین یاسینی دره سیب فریزی
.
«من معلّم هستم»
زندگی ، پشت نگاهم جاریست
سرزمین کلمات ، تحت فرمان منست
قاصدک های لبانم هر روز سبزه ی نام خدا را به جهان می بخشد
«من معلّم هستم»
گرچه بر گونه ی من سرخی سیلی صد درد ، درخشش دارد
آخرین دغدغه هایم اینست :
نکند حرف مرا هیچ کس امروز نفهمید اصلاً؟
نکند حرفی ماند؟
نکند مجهولی روی رخساره ی تن سوخته ی تخته سیاه جا مانده ست؟
«من معلّم هستم»
هر شب از آينه ها میپرسم :
به کدامين شيوه؟
وسعت ِيادِ خدا را
بکشانم به کلاس؟
بچه ها را ببرم تا لب ِدرياچه یِ عشق؟
غرق ِدریایِ تفکّر بکنم؟
با تبسّم يا اخم؟
با یکی بود و نبود، زیر یک طاق کبود؟
یا کلاغی که به خانه نرسید؟
قصّه گویی بکنم؟
تک به تک یا با جمع؟
بدوم یا آرام ؟
«من معلّم هستم»
نيمکت ها نفس گرم ِقدمهایِ مرا میفهمند
بال هایِ قلم و تخته سياه
رمز ِپرواز ِمرا میدانند
سيب ها دست ِمرا میخوانند….
«من معلّم هستم»
درد ِفهميدن و فهماندن و مفهوم شدن
همگی مال من است….
#فریدون_مشیری
روز معلم بر هم نوردان فرهنگی چکاد خجسته باد 🌺
«من معلّم هستم»
زندگی ، پشت نگاهم جاریست
سرزمین کلمات ، تحت فرمان منست
قاصدک های لبانم هر روز سبزه ی نام خدا را به جهان می بخشد
«من معلّم هستم»
گرچه بر گونه ی من سرخی سیلی صد درد ، درخشش دارد
آخرین دغدغه هایم اینست :
نکند حرف مرا هیچ کس امروز نفهمید اصلاً؟
نکند حرفی ماند؟
نکند مجهولی روی رخساره ی تن سوخته ی تخته سیاه جا مانده ست؟
«من معلّم هستم»
هر شب از آينه ها میپرسم :
به کدامين شيوه؟
وسعت ِيادِ خدا را
بکشانم به کلاس؟
بچه ها را ببرم تا لب ِدرياچه یِ عشق؟
غرق ِدریایِ تفکّر بکنم؟
با تبسّم يا اخم؟
با یکی بود و نبود، زیر یک طاق کبود؟
یا کلاغی که به خانه نرسید؟
قصّه گویی بکنم؟
تک به تک یا با جمع؟
بدوم یا آرام ؟
«من معلّم هستم»
نيمکت ها نفس گرم ِقدمهایِ مرا میفهمند
بال هایِ قلم و تخته سياه
رمز ِپرواز ِمرا میدانند
سيب ها دست ِمرا میخوانند….
«من معلّم هستم»
درد ِفهميدن و فهماندن و مفهوم شدن
همگی مال من است….
#فریدون_مشیری
روز معلم بر هم نوردان فرهنگی چکاد خجسته باد 🌺