چه چیزهای سادهای که آدمی از یاد میبرد
میبینی !
دنیا زیباست محبوب من
نمیدانستیم
برای نشستن زندگی در کنارمان
چهارپایهای نداریم.
#شمس_لنگرودی
میبینی !
دنیا زیباست محبوب من
نمیدانستیم
برای نشستن زندگی در کنارمان
چهارپایهای نداریم.
#شمس_لنگرودی
تو آب شدهای،
در اندوه اسبها،
دلتنگی درهها،
مه نمیگذارد که ببینمت...
تو هستی و نیستی.
خالق امروز من،
مه نمیگذارد که ببینمت...
#شمس_لنگرودی
در اندوه اسبها،
دلتنگی درهها،
مه نمیگذارد که ببینمت...
تو هستی و نیستی.
خالق امروز من،
مه نمیگذارد که ببینمت...
#شمس_لنگرودی
صبح
سوار بر قطار ستارگان سحرگاهی از راه رسید
تو نیامدی
گنجشک های منتظر
دور خانه ی من نشستند
و به هر سایه به خود لرزیدند
تو نیامدی
شعر از دلم به دهانم
از لب هایم به دلم پر کشید
تو نیامدی
#شمس_لنگرودی
سوار بر قطار ستارگان سحرگاهی از راه رسید
تو نیامدی
گنجشک های منتظر
دور خانه ی من نشستند
و به هر سایه به خود لرزیدند
تو نیامدی
شعر از دلم به دهانم
از لب هایم به دلم پر کشید
تو نیامدی
#شمس_لنگرودی
هژده هزار عالم عیش و مراد عرضه شد
جز به جمال تو نبود جوشش و رای نفس ما
حکایت باران بیامان است
اینگونه که من دوستت میدارم
شوریدهوار و پریشان باریدن
بر خزهها و خیزابها
به بیراهه و راهها تاختن
بیتاب، بیقرار
دریایی جستن
و به سنگچین باغ بسته دری سر نهادن
و تو را به یاد آوردن
حکایت بارانی بیقرار است
اینگونه که من دوستت میدارم ...
#شمس_لنگرودی
جز به جمال تو نبود جوشش و رای نفس ما
حکایت باران بیامان است
اینگونه که من دوستت میدارم
شوریدهوار و پریشان باریدن
بر خزهها و خیزابها
به بیراهه و راهها تاختن
بیتاب، بیقرار
دریایی جستن
و به سنگچین باغ بسته دری سر نهادن
و تو را به یاد آوردن
حکایت بارانی بیقرار است
اینگونه که من دوستت میدارم ...
#شمس_لنگرودی
موسیقی
نظم کهنۀ کهکشان است
فرشتهیی که تلاش میکند به لهجۀ انسان سخنی بگوید
شانی از نور است
که به آهی آب میشود
و تو در سیلی بیامان
باقیماندۀ زندگی را صید میکنی
حرف اول کودکی که زبان باز میکند
و نشانِ زندان پدر را میپرسد.
حرف کودک-مترسک ژندهپوشی است
که به عیدی گنجشکی کور میرود.
موسیقی
پنجههایش از باد است، از هندسۀ پنهان
و خیابانهایش
پنهانترین گوشۀ تن آدمی.
در همان روزهای نخست ازل طلسم میشدیم
موسیقی باد، باران اگر
خاکستر هابیل و گریۀ حوا را با خود نمی برد.
دریا که به خواب میرود
نگهبانانش کلید اتاقش را در کف موسیقی میگذارند
اوست که سکوت را بر گردش عصرگاهی میبرد
و به کودک طوفان یاد میدهد
سر سربازان را به سمت خاطرهها برگرداند.
نصایح او در گوش فرانکو
جیرجیر موریانۀ کور است
در کتابخانۀ لورکا.
این خانه پر از دود میشد
اگر موسیقی
صبح به صبح نمی آمد پَر اشباح را بروبد
اشباحی طلائی که به خوردن ما مشغولند.
موسیقی! موسیقی که در دل من پنهانی
و هیچکس از گم شدنت با خبر نیست
من زندانبان تو نیستم، نگهبان توام
📚گزیده ای از “کتاب موسیقی”
سرودۀ #شمس_لنگرودی
روزگارتان شاد و سراسر عشق و امید باد❤️😍
نظم کهنۀ کهکشان است
فرشتهیی که تلاش میکند به لهجۀ انسان سخنی بگوید
شانی از نور است
که به آهی آب میشود
و تو در سیلی بیامان
باقیماندۀ زندگی را صید میکنی
حرف اول کودکی که زبان باز میکند
و نشانِ زندان پدر را میپرسد.
حرف کودک-مترسک ژندهپوشی است
که به عیدی گنجشکی کور میرود.
موسیقی
پنجههایش از باد است، از هندسۀ پنهان
و خیابانهایش
پنهانترین گوشۀ تن آدمی.
در همان روزهای نخست ازل طلسم میشدیم
موسیقی باد، باران اگر
خاکستر هابیل و گریۀ حوا را با خود نمی برد.
دریا که به خواب میرود
نگهبانانش کلید اتاقش را در کف موسیقی میگذارند
اوست که سکوت را بر گردش عصرگاهی میبرد
و به کودک طوفان یاد میدهد
سر سربازان را به سمت خاطرهها برگرداند.
نصایح او در گوش فرانکو
جیرجیر موریانۀ کور است
در کتابخانۀ لورکا.
این خانه پر از دود میشد
اگر موسیقی
صبح به صبح نمی آمد پَر اشباح را بروبد
اشباحی طلائی که به خوردن ما مشغولند.
موسیقی! موسیقی که در دل من پنهانی
و هیچکس از گم شدنت با خبر نیست
من زندانبان تو نیستم، نگهبان توام
📚گزیده ای از “کتاب موسیقی”
سرودۀ #شمس_لنگرودی
روزگارتان شاد و سراسر عشق و امید باد❤️😍
🎙 #شعر_و_دكلمه
📝 شعر و صدای: #شمس_لنگرودی
📚 از کتاب "ملاح خیابانها"
زنده باد بال خدا...
که فرو میافتد
و درست روی شانهی من مینشیند،
زنده باد!
زنده باد آفتاب سحر
که سرش را میچرخاند، پیدایت میکند
و تلالو اولش را برای تو پست میکند،
زنده باد!
زنده باد دفتر مشق من
که بین این همه کاغذ
فقط برای تو شعر جذب میکند،
زنده باد!
زنده باد سنگهای خیابان
که بین این همه کفش
فقط از کفش تو عکس میگیرند
و برای عارفان برهنه پای روز جزا میفرستند.
زنده باد عشق تو محبوبم زنده باد
که خیالم را آنقدر دور میبرد
که برای حیات این مردم
معنایی پیدا کند.
آی زندگی، دیدی چه سرت آوردیم.
📝 شعر و صدای: #شمس_لنگرودی
📚 از کتاب "ملاح خیابانها"
زنده باد بال خدا...
که فرو میافتد
و درست روی شانهی من مینشیند،
زنده باد!
زنده باد آفتاب سحر
که سرش را میچرخاند، پیدایت میکند
و تلالو اولش را برای تو پست میکند،
زنده باد!
زنده باد دفتر مشق من
که بین این همه کاغذ
فقط برای تو شعر جذب میکند،
زنده باد!
زنده باد سنگهای خیابان
که بین این همه کفش
فقط از کفش تو عکس میگیرند
و برای عارفان برهنه پای روز جزا میفرستند.
زنده باد عشق تو محبوبم زنده باد
که خیالم را آنقدر دور میبرد
که برای حیات این مردم
معنایی پیدا کند.
آی زندگی، دیدی چه سرت آوردیم.
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آفریدگارا
بگذار
دهان تو را ببوسم
غبار ستاره ها را از پلك فرشتگانت بروبم
كف خانه ات را
با دمب بریده ی شیطان جارو كنم
متولد شدم
در مرز نازك نیستی
سگ های شما
از دهان فرشتگان دورو نجاتم دادند.
پروردگارا
نه درخت گیلاس، نه شراب به
از سر اشتباهی
آتش را
به نطفه های فرشتهای آمیختی
و مرا آفریدی.
اما تو به من نفس بخشیدی عشق من!
دهانم را تو گشودی
و بال مرا كه نازك و پرپری بود
تو به پولادی از حریر
مبدل كردی.
سپاسگزارم خدای من
خنده را برای دهان او
او را به خاطر من
و مرا
به نیت گم شدن آفریدی...
#شمس_لنگرودی
#خنیاگری_های_خزان_تان_خاطره_خیز
بگذار
دهان تو را ببوسم
غبار ستاره ها را از پلك فرشتگانت بروبم
كف خانه ات را
با دمب بریده ی شیطان جارو كنم
متولد شدم
در مرز نازك نیستی
سگ های شما
از دهان فرشتگان دورو نجاتم دادند.
پروردگارا
نه درخت گیلاس، نه شراب به
از سر اشتباهی
آتش را
به نطفه های فرشتهای آمیختی
و مرا آفریدی.
اما تو به من نفس بخشیدی عشق من!
دهانم را تو گشودی
و بال مرا كه نازك و پرپری بود
تو به پولادی از حریر
مبدل كردی.
سپاسگزارم خدای من
خنده را برای دهان او
او را به خاطر من
و مرا
به نیت گم شدن آفریدی...
#شمس_لنگرودی
#خنیاگری_های_خزان_تان_خاطره_خیز
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جز روزگار من
همه چیز را
سفید کرده برف.....
#شمس_لنگرودی
☃️فیلمی از بارش رویایی برف در مشهد الان 🤌🏻😍
۱۴۰۲/۱۲/۱۰
❄️بختتان به سفیدی برف...
📽 فیلم از روابط عمومی باشگاه چکاد
☃️ @Chakadclub
همه چیز را
سفید کرده برف.....
#شمس_لنگرودی
☃️فیلمی از بارش رویایی برف در مشهد الان 🤌🏻😍
۱۴۰۲/۱۲/۱۰
❄️بختتان به سفیدی برف...
📽 فیلم از روابط عمومی باشگاه چکاد
☃️ @Chakadclub
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بر نمی گردند شعرها
به خانه نمی روند
تا برگردی و دست تکان دهی
روبانهای سفید را در کف شعرها ببین
که چگونه در باران می لرزند
روبانهای سفید پیچیده بر گل سرخهای بی تاب را ببین
بر نمی گردند شعرها، پراکنده نمی شوند
به انتظار تو در بارانی ایستاده اند
و به لبخندی، به تکان دستی دلخوشند
هیچ چیز با تو شروع نشد
همه چیز با تو تمام می شود
کوهستانهایی که قیام کرده اند
تا آمدنت را پیش از همگان ببینند
اقیانوسها که کف بر لب می غرند و به جویبار تو راهی ندارند
باد و هوا که در اندیشه اند، چرا انسان نیستند که با تو سخن بگویند
و تو! سوسن خاموش
همه چیزت را در ظرفی گذاشته به من داده ای
تا بین واژگان گرسنه قسمت کنم
هیچ چیز با تو شروع نشد
همه چیز با تو تمام می شود
جز نامم
#شمس_لنگرودی
#خنیاگری_های_خزان_تان_خاطره_خیز
به خانه نمی روند
تا برگردی و دست تکان دهی
روبانهای سفید را در کف شعرها ببین
که چگونه در باران می لرزند
روبانهای سفید پیچیده بر گل سرخهای بی تاب را ببین
بر نمی گردند شعرها، پراکنده نمی شوند
به انتظار تو در بارانی ایستاده اند
و به لبخندی، به تکان دستی دلخوشند
هیچ چیز با تو شروع نشد
همه چیز با تو تمام می شود
کوهستانهایی که قیام کرده اند
تا آمدنت را پیش از همگان ببینند
اقیانوسها که کف بر لب می غرند و به جویبار تو راهی ندارند
باد و هوا که در اندیشه اند، چرا انسان نیستند که با تو سخن بگویند
و تو! سوسن خاموش
همه چیزت را در ظرفی گذاشته به من داده ای
تا بین واژگان گرسنه قسمت کنم
هیچ چیز با تو شروع نشد
همه چیز با تو تمام می شود
جز نامم
#شمس_لنگرودی
#خنیاگری_های_خزان_تان_خاطره_خیز
گل سرخ_فریدون فرخزاد
@jarasmusic
سرشارم
از شعرهای نچیده
روزهای نیامده
اتوبوسهایی مملو آدمیانی که به تعطیلی میروند
قلبی که روی دست بهار مانده است
کفهای پر کشیده بر پر مرغانی که به سمت شمال میروند
سرشارم
از شکایت سنگها
وقتی که در ترنم رودخانه ترک میخورند
سرشارم از برف
از ترنم انگور
نور
و در انتظارم
از بُن تاریکی آفاقم را روشن کنی
من برخیزم
و در درخشش روزی دیگر
باقی زندگی را پی گیرم.
#شمس_لنگرودی
«گل سرخ» (هفت)
خواننده آهنگساز: #فریدون_فرخزاد
ترانهسرا: #سعید_محمدی
از شعرهای نچیده
روزهای نیامده
اتوبوسهایی مملو آدمیانی که به تعطیلی میروند
قلبی که روی دست بهار مانده است
کفهای پر کشیده بر پر مرغانی که به سمت شمال میروند
سرشارم
از شکایت سنگها
وقتی که در ترنم رودخانه ترک میخورند
سرشارم از برف
از ترنم انگور
نور
و در انتظارم
از بُن تاریکی آفاقم را روشن کنی
من برخیزم
و در درخشش روزی دیگر
باقی زندگی را پی گیرم.
#شمس_لنگرودی
«گل سرخ» (هفت)
خواننده آهنگساز: #فریدون_فرخزاد
ترانهسرا: #سعید_محمدی