منش و آرمان پهلوانی در #شاهنامه و حماسه های دیگر
#شاهنامه_فردوسی، بی هیچ گمان و گزافه، بزرگترین نامه پهلوانی در ادب جهانی است. ادبدانان باختر زمین سه (( در پیوسته)) را برترین آثار حماسی شمرده اند:
ایلیاد؛ ادیسه؛ آنه آید.
دو از این سه سروده #هومر، سخنور باستانی یونان است؛ و سومین سروده ویرژیل سخنسرای بزرگ لاتین که در روزگار سزار آگوست می زیست.
هومر در ایلیاد، داستان تازش یونانیان به تراوا را، در پی ربوده شدن هلن بانوی منلاس، به دست پاریس، شاهزاده تروایی می سرآید.
ادیسه دنباله ای است بر ایلیاد، انه آید نیز. در اودیسه، داستان بازگشت الویس به سرزمینش ایتاک و آنچه در این سفر پر ماجرا بر او گذشته است، سروده و باز نموده شده است.
انه اید نیز دنباله ای است بر ایلیاد. #ویرژیل، در این حماسه لاتین که حماسه ملی رومیان شمرده می شد، داستان انه را می سراید. انه بزرگزاده ای تروایی بود که از سوی مادر تباری خدایانه داشت. او به یاری مام خداییش، ونوس توانست همراه با تنی چند پریشان که از کشتار تروا جان به در برده اند، از هنگامه آتش و خون برهد؛ و در جستجوی سرزمینی که بدو نوید داده شده بود، گام در راه نهد.
اگر سنجیده و بداد داوری کنیم و بدور از هر گونه خشگ اندیشی و تنگ بینی، بی گمان، بر آن خواهیم بود که نامه ورجاوند و بی مانند #فردوسی را با هیچیک از این نامه های پهلوانی نمی توان سنجید و در یک تراز و ترازو نهاد. چه آنکه این هر سه(( در پیوسته)) پیرامون رویدادی یگانه، نبرد تروا، سروده شده اند؛ و تنها بخش کوچکی از فرهنگ باستانی یونان و افسانه های کهن آن سرزمین را باز می تابند.
لیک #شاهنامه کارنامه و تبارنامه ایرانیان و نامه فرهنگ ایران است. در آن، به زیباترین زبان و شیواترین شیوه، داستان ایران سروده شده است، از روزگار نخستین مرد ایرانی، #کیومرث تا فروپاشی فرمانروایی #ساسانی.
اگر، به هر روی، #شاهنامه را، از این دید، بخواهیم با اثری دیگر بسنجیم، شاید با تورات نامه آیینی یهود سنجیدنی باشد که در آن سرگذشت یهودیان، در درازای سده ها، نگاشته شده است.
#میرجلال_الدین_کزازی
#شاهنامه_فردوسی، بی هیچ گمان و گزافه، بزرگترین نامه پهلوانی در ادب جهانی است. ادبدانان باختر زمین سه (( در پیوسته)) را برترین آثار حماسی شمرده اند:
ایلیاد؛ ادیسه؛ آنه آید.
دو از این سه سروده #هومر، سخنور باستانی یونان است؛ و سومین سروده ویرژیل سخنسرای بزرگ لاتین که در روزگار سزار آگوست می زیست.
هومر در ایلیاد، داستان تازش یونانیان به تراوا را، در پی ربوده شدن هلن بانوی منلاس، به دست پاریس، شاهزاده تروایی می سرآید.
ادیسه دنباله ای است بر ایلیاد، انه آید نیز. در اودیسه، داستان بازگشت الویس به سرزمینش ایتاک و آنچه در این سفر پر ماجرا بر او گذشته است، سروده و باز نموده شده است.
انه اید نیز دنباله ای است بر ایلیاد. #ویرژیل، در این حماسه لاتین که حماسه ملی رومیان شمرده می شد، داستان انه را می سراید. انه بزرگزاده ای تروایی بود که از سوی مادر تباری خدایانه داشت. او به یاری مام خداییش، ونوس توانست همراه با تنی چند پریشان که از کشتار تروا جان به در برده اند، از هنگامه آتش و خون برهد؛ و در جستجوی سرزمینی که بدو نوید داده شده بود، گام در راه نهد.
اگر سنجیده و بداد داوری کنیم و بدور از هر گونه خشگ اندیشی و تنگ بینی، بی گمان، بر آن خواهیم بود که نامه ورجاوند و بی مانند #فردوسی را با هیچیک از این نامه های پهلوانی نمی توان سنجید و در یک تراز و ترازو نهاد. چه آنکه این هر سه(( در پیوسته)) پیرامون رویدادی یگانه، نبرد تروا، سروده شده اند؛ و تنها بخش کوچکی از فرهنگ باستانی یونان و افسانه های کهن آن سرزمین را باز می تابند.
لیک #شاهنامه کارنامه و تبارنامه ایرانیان و نامه فرهنگ ایران است. در آن، به زیباترین زبان و شیواترین شیوه، داستان ایران سروده شده است، از روزگار نخستین مرد ایرانی، #کیومرث تا فروپاشی فرمانروایی #ساسانی.
اگر، به هر روی، #شاهنامه را، از این دید، بخواهیم با اثری دیگر بسنجیم، شاید با تورات نامه آیینی یهود سنجیدنی باشد که در آن سرگذشت یهودیان، در درازای سده ها، نگاشته شده است.
#میرجلال_الدین_کزازی
انسان ارزنده، انسان شرافتمند...
این روزها حرف #فردوسی زیاد به میان میآید، ولی اگر ما ارادتی به این مرد داریم، نخستین نشانۀ ابرازش آن است که خود را تا حد ادراک زبان او بالا ببریم. منظور از ادراک زبان آن نیست که لغتهای شاهنامه را معنی کنیم، یا نکتههای مشکل شعرهایش را بگشاییم، ( که اینها جای خود دارند ) منظور آن است که با دنیای #شاهنامه و #فردوسی یک حداقل تفاهم برقرار سازیم. حقیقت این است که رابطۀ ما با شاهکارهای فکری گذشتهمان و از جمله شاهنامه، گسیخته است، از عطار و سهروردی و ناصرخسرو حرف میزنیم ولی اگر عطارها و سهروردیها و ناصرها در میان ما بودند، نمی دانم که چه به روزشان میآوردیم.
... #شاهنامه کتاب ضد غوغا و ضد تفاخر است، نمایانگر نبوغ نجیب قومی است که نودولتی را پشت سر نهاده و به پختگی و بزرگمنشی رسیده.
.....عدّهای از کسانی که نان ادب فارسی را میخورند، به گواهی شیوۀ زندگیای که دارند، #شاهنامه بیشتر از دیگران برای آنها دنیای غرائب است و هرگز به اندازۀ اکنون "افسانه" نبوده است. و باز هم اگر راهی میان #فردوسی و مردم امروز باشد، باید آن را در نزد خوانندگان ناشناختۀ بیتظاهرش جست.
اینکه در وصف #فردوسی برشمرده شود که جاندهندۀ زبان فارسی است، گذشتۀ ایران و قومیّت ایرانی را زنده کرده، برانگیزانندۀ عرق ملّی و پاسدار استقلال ایران بوده، سخنان حکمت آمیز بر زبان آورده، بزرگترین حماسۀ دنیا را آفریده، و از این قبیل حرفها... همۀ اینها کم و بیش درست، امّا آنچه از همه مهمتر است آن است که #فردوسی در کتاب خود حماسۀ #انسان_ارزنده را سروده است، #انسان_شرافتمند.
📗 نقل از مقدمۀ «زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه»
✍دکتر #محمدعلی_اسلامی_ندوشن
#شاهنامه
#فردوسی
#محمدعلی_اسلامی_ندوشن
این روزها حرف #فردوسی زیاد به میان میآید، ولی اگر ما ارادتی به این مرد داریم، نخستین نشانۀ ابرازش آن است که خود را تا حد ادراک زبان او بالا ببریم. منظور از ادراک زبان آن نیست که لغتهای شاهنامه را معنی کنیم، یا نکتههای مشکل شعرهایش را بگشاییم، ( که اینها جای خود دارند ) منظور آن است که با دنیای #شاهنامه و #فردوسی یک حداقل تفاهم برقرار سازیم. حقیقت این است که رابطۀ ما با شاهکارهای فکری گذشتهمان و از جمله شاهنامه، گسیخته است، از عطار و سهروردی و ناصرخسرو حرف میزنیم ولی اگر عطارها و سهروردیها و ناصرها در میان ما بودند، نمی دانم که چه به روزشان میآوردیم.
... #شاهنامه کتاب ضد غوغا و ضد تفاخر است، نمایانگر نبوغ نجیب قومی است که نودولتی را پشت سر نهاده و به پختگی و بزرگمنشی رسیده.
.....عدّهای از کسانی که نان ادب فارسی را میخورند، به گواهی شیوۀ زندگیای که دارند، #شاهنامه بیشتر از دیگران برای آنها دنیای غرائب است و هرگز به اندازۀ اکنون "افسانه" نبوده است. و باز هم اگر راهی میان #فردوسی و مردم امروز باشد، باید آن را در نزد خوانندگان ناشناختۀ بیتظاهرش جست.
اینکه در وصف #فردوسی برشمرده شود که جاندهندۀ زبان فارسی است، گذشتۀ ایران و قومیّت ایرانی را زنده کرده، برانگیزانندۀ عرق ملّی و پاسدار استقلال ایران بوده، سخنان حکمت آمیز بر زبان آورده، بزرگترین حماسۀ دنیا را آفریده، و از این قبیل حرفها... همۀ اینها کم و بیش درست، امّا آنچه از همه مهمتر است آن است که #فردوسی در کتاب خود حماسۀ #انسان_ارزنده را سروده است، #انسان_شرافتمند.
📗 نقل از مقدمۀ «زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه»
✍دکتر #محمدعلی_اسلامی_ندوشن
#شاهنامه
#فردوسی
#محمدعلی_اسلامی_ندوشن
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#شاهنامه_خوانی
هزار سال از زندگی تلخ و بزرگوار #فردوسی میگذرد. در تاریخ ناسپاس و سفلهپرور ما، بیدادی که بر او رفته است، مانندی ندارد. و در این جماعت که ماییم با هوسهای ناچیز و آرزوهای تباه، کسی را پروای کار او نیست و جهان شگفت شاهنامه همچنان بر "ارباب فضل" دربسته و ناشناخته مانده است. اما در این دوران دراز، شاهنامه زندگی صبور خود را در میان مردم عادی این سرزمین ادامه داده است، و هنوز هم صدای گرمش گاهگاه اینجا و آنجا در خانهای و قهوهخانهای شنیده میشود و در هر حال این زندگی خواهد بود، و این صدا خاموش نخواهد شد، و هر زمان به آوایی و نوایی سازگار مردم همان روزگار فراگوش میرسد.
پهلوانان شاهنامه مردان آرزویند که در جهان واقعیت به سر میبرند. چنان سربلندند که دست نیافتنی مینمایند، درختهایی راست و سر به آسمان ولی ریشه در خاک، و به سبب همین ریشهها دریافتنی و پذیرفتنی. از جنبۀ زمینی، در زمین، و بر زمین بودن، چون مایند و از جنبۀ آسمانی تجسّم آرزوهای ما و از هر دو جهت تبلور زندگی. واقعیت و گریز از واقعیت آدمی در آنهاست و از این دیدگاه کمال حقیقتند. امّا چنین حقیقتی انعکاس ساده و بیواسطۀ واقعیت نیست.
هزار سال از زندگی تلخ و بزرگوار #فردوسی میگذرد. در تاریخ ناسپاس و سفلهپرور ما، بیدادی که بر او رفته است، مانندی ندارد. و در این جماعت که ماییم با هوسهای ناچیز و آرزوهای تباه، کسی را پروای کار او نیست و جهان شگفت شاهنامه همچنان بر "ارباب فضل" دربسته و ناشناخته مانده است. اما در این دوران دراز، شاهنامه زندگی صبور خود را در میان مردم عادی این سرزمین ادامه داده است، و هنوز هم صدای گرمش گاهگاه اینجا و آنجا در خانهای و قهوهخانهای شنیده میشود و در هر حال این زندگی خواهد بود، و این صدا خاموش نخواهد شد، و هر زمان به آوایی و نوایی سازگار مردم همان روزگار فراگوش میرسد.
پهلوانان شاهنامه مردان آرزویند که در جهان واقعیت به سر میبرند. چنان سربلندند که دست نیافتنی مینمایند، درختهایی راست و سر به آسمان ولی ریشه در خاک، و به سبب همین ریشهها دریافتنی و پذیرفتنی. از جنبۀ زمینی، در زمین، و بر زمین بودن، چون مایند و از جنبۀ آسمانی تجسّم آرزوهای ما و از هر دو جهت تبلور زندگی. واقعیت و گریز از واقعیت آدمی در آنهاست و از این دیدگاه کمال حقیقتند. امّا چنین حقیقتی انعکاس ساده و بیواسطۀ واقعیت نیست.
Audio
چو آدینه هُرمَزدِ بهمن بُوَد
بر این کاخِ فرخ نشیمن بُوَد
می لعل پیش آور ای هاشمی
ز خُمّی که هرگز نگیرد کمی
چو شستوسه سالم شد و گوش کر
ز گیتی چرا جویم آیین و فَر؟
#شاهنامه #فردوسی
📚گروهی از پژوهشگران بر این باورند که امروز، یکم بهمن، زادروز فردوسی است و در این سروده از زادروز و سال(سن) خود سخن گفته است.
شعری نایاب از #ویکتور_هوگو
برای #فردوسی
پیش از این
در شهر میسور با #فردوسی آشنا شدم.
گوئی از سپیده بامدادان
شعله ابی گرفته بود تا از آن تاجی بسازد
و بر پیشانی خود نهد.
جلالی چون پادشاهان داشت
که گستاخی را بر آستانش راهی نیست.
دست اری قرمز و آراسته به یاقوتی درخشان بر سر داشت و با جامه ای ارغوانی ازین سوی شهر به سوی دیگر می رفت.
ده سال بعد,
او را سیاه پوش دیدم.
بدو گفتم
تو که پیش ازین بدیدارت می آمدند
تا با جامه و دستار ارغوانی از برابر خانه های ما گذرانت بینند,
تو که پیوسته پوششی گلگون داشتی, چرا اکنون این جامه سیاه را که گوئی با ظلمت رنگ کرده اند به تن داری؟
پاسخ داد آخر
اکنون فروغ من خاموش شده است ..
#شاهنامه_خوانی
#بانو_گردآفرید
بر این کاخِ فرخ نشیمن بُوَد
می لعل پیش آور ای هاشمی
ز خُمّی که هرگز نگیرد کمی
چو شستوسه سالم شد و گوش کر
ز گیتی چرا جویم آیین و فَر؟
#شاهنامه #فردوسی
📚گروهی از پژوهشگران بر این باورند که امروز، یکم بهمن، زادروز فردوسی است و در این سروده از زادروز و سال(سن) خود سخن گفته است.
شعری نایاب از #ویکتور_هوگو
برای #فردوسی
پیش از این
در شهر میسور با #فردوسی آشنا شدم.
گوئی از سپیده بامدادان
شعله ابی گرفته بود تا از آن تاجی بسازد
و بر پیشانی خود نهد.
جلالی چون پادشاهان داشت
که گستاخی را بر آستانش راهی نیست.
دست اری قرمز و آراسته به یاقوتی درخشان بر سر داشت و با جامه ای ارغوانی ازین سوی شهر به سوی دیگر می رفت.
ده سال بعد,
او را سیاه پوش دیدم.
بدو گفتم
تو که پیش ازین بدیدارت می آمدند
تا با جامه و دستار ارغوانی از برابر خانه های ما گذرانت بینند,
تو که پیوسته پوششی گلگون داشتی, چرا اکنون این جامه سیاه را که گوئی با ظلمت رنگ کرده اند به تن داری؟
پاسخ داد آخر
اکنون فروغ من خاموش شده است ..
#شاهنامه_خوانی
#بانو_گردآفرید
شاهنامه خوانی
رضاسقایی
جایگاه #زن در #شاهنامه
وصف های فردوسی دربارۀ زن، پرصلابت است و ظرافتی دلنشین دارد. وی زنان را گاه مقام و منزلت فرشتگان و گاه جایگاهی مانند اهریمن می دهد.
فردوسی آگاهانه زنان را برتر و شایستۀ تحسین می نمایاند. زنان شاهنامه #دوستدار_فرهنگ_کشور خود، #شجاع در اندیشه و رفتار، #ایثارگر در عشق، #وفادار به همسر و فرزند و آگاه و متفکرند. فردوسی در شاهنامه جایگاه ها و مقام هایی برای زن قائل شده است که جایگاه زن با عنوان مادر، برترین مقامی است که فردوسی برای زن برشمرده است. مادر در شاهنامه، مقامی بس ارجمند و در حد اعلای #فداکاری و سرشار از #دانایی و #درایت و خردمندی است و همه جا محرم اسرار و غمخوار فرزند است.
در شاهنامه مادر و زن با عالی ترین صفات انسانی وصف شده است؛ صفاتی چون خردمندی، وفاداری، شرم و حیا، پوشیده رویی و ... که این صفات، به گونه ای در وجود مادرانی چون: «فرانک» مادر فریدون و «سیندخت» مادر رودابه و «تهمینه» مادر سهراب و«کتایون» مادر اسفندیار و ...کاملا مشهود است.
وصف های فردوسی دربارۀ زن، پرصلابت است و ظرافتی دلنشین دارد. وی زنان را گاه مقام و منزلت فرشتگان و گاه جایگاهی مانند اهریمن می دهد.
فردوسی آگاهانه زنان را برتر و شایستۀ تحسین می نمایاند. زنان شاهنامه #دوستدار_فرهنگ_کشور خود، #شجاع در اندیشه و رفتار، #ایثارگر در عشق، #وفادار به همسر و فرزند و آگاه و متفکرند. فردوسی در شاهنامه جایگاه ها و مقام هایی برای زن قائل شده است که جایگاه زن با عنوان مادر، برترین مقامی است که فردوسی برای زن برشمرده است. مادر در شاهنامه، مقامی بس ارجمند و در حد اعلای #فداکاری و سرشار از #دانایی و #درایت و خردمندی است و همه جا محرم اسرار و غمخوار فرزند است.
در شاهنامه مادر و زن با عالی ترین صفات انسانی وصف شده است؛ صفاتی چون خردمندی، وفاداری، شرم و حیا، پوشیده رویی و ... که این صفات، به گونه ای در وجود مادرانی چون: «فرانک» مادر فریدون و «سیندخت» مادر رودابه و «تهمینه» مادر سهراب و«کتایون» مادر اسفندیار و ...کاملا مشهود است.