Peshrawcpiran
917 subscribers
28.3K photos
14.6K videos
881 files
26.7K links
کانال رسمی حزب کمونیست ایران و کومه‌له در تلگرام

✉️پيام ها و تصاويرتان را به آی‌دی زیر ارسال کنید:
@ofogh_kargar

www.instagram.com/Peshrawcpiran

www.facebook.com/Peshrawcpiran

نشانی وب‌سایت حزب کمونیست ایران
cpiran.org
نشانی وب سایت کومەلە
komala.co
Download Telegram
#شعر_پیشرو

راستی را که به دورانی سخت ظلمانی عمر می‌گذاریم

کلمات بی‌گناه
نابخردانه می‌نماید
پیشانی صاف
نشان بیعاری‌ست
آن که می‌خندد
هنوز خبر هولناک را
نشنیده است

چه دورانی!
که سخن از درختان گفتن
کم و بیش
جنایتی‌ست. _
چرا که از این گونه سخن پرداختن
در برابر وحشت‌های بی‌شمار
خموشی گزیدن است!

نیک آگاهیم
که نفرت داشتن
از فرومایگی حتا
رخساره‌ی ما را زشت می‌کند.
نیک آگاهیم
که خشم گرفتن
بر بیدادگری حتا
صدای ما را خشن می‌کند.

دریغا!
ما که زمین را آماده‌ی مهربانی می‌خواستیم کرد
خود
مهربان شدن
نتوانستیم!

چون عصر فرزانگی فراز آید
و آدمی
آدمی را یاور شود
از ما
ای شمایان
با گذشت یاد آرید!

#برتولت_برشت
ترجمه #احمد_شاملو
🆔 @peshrawcpiran
#شعر_پیشرو

‍ كجائى؟ بشنو! بشنو!
من از آن گونه با خويش به مهرم
كه بسمل شدن را به جان مى‌پذيرم
بس كه پاك مى‌خواند اين آب پاكيزه كه عطشانش مانده‌ام!
بس كه آزاد خواهم شد
از تكرار هجاهاى همهمه
در كشاكش اين جنگ بى‌شكوه!

#شاملو
🆔 @peshrawcpiran
#شعر_پیشرو

با ما گفته بودند:
«آن کلامِ مقدس را
با شما خواهیم آموخت،
لیکن به خاطرِ آن
عقوبتی جانفرسای را
تحمل می‌بایدِتان کرد.»

عقوبتِ جانکاه را
چندان تاب آوردیم
آری
که کلامِ مقدسِمان
باری
از خاطر
گریخت!


دفتر شکفتن در مه


#شاملو



🆔 @peshrawcpiran
#شعر_پیشرو


در چــنــدهزار ســال تــمــدن هنــوز جــامــعــه‌یــے بــه هم نــرســیــده ڪــه افــتــخــارش هنــروران و ســازنــدگــان مــوزه‌ها و فــرهنــگــ‌ها بــاشــد،و نــوابــغ جــنــگ را بــه‌جــاے آنــڪــه در بــاغــ‌هاے وحــش بــه زنــجــیــر بــڪــشــد،بــر ســرنــوشــت «گــوســفــنــدان خــداے مــهربــانــ» حــاڪــم نــڪــنــد.

#شاملو
🆔 @peshrawcpiran
#شعر_پیشرو

نگرد بیهده! یک سکه ی سیاه ندارم
به کاهدان زده ای ! هیچ غیر کاه ندارم

جز اینکه هیچ ثوابی تمامِ عمر نکردم،
دگر - به صاحب کتابت قسم - گناه ندارم!

خیالِ خیر مبر، من سرم به سنگ نخورده ست،
زِ توبه خسته شدم، حالِ اشتباه ندارم!

اگر به کشتنِ من آمدی چراغ نیاور،
که سالهاست به جز سایه ام سپاه ندارم

دو دست ، دورِ چراغم گرفته ام شبِ توفان،
خوشا خودم! که سری دارم و کلاه ندارم!

نه خورده ام زِ کسی لقمه ای ، نه بُرده ام از کس،
که خُرده بُرده ای از خیلِ شیخ و شاه ندارم

#حسین_جنتی
🆔 @peshrawcpiran
#شعر_پیشرو

برخیزید، دوزخیان زمین!
برخیزید، زنجیریان گرسنگی!
عقل از دهانۀ آتشفشان خویش تندر وار می‌غرد
اینک! فورانِ نهائی‌ست این.
بساط گذشته بروبیم،
به‌پا خیزید! خیل بردگان، به‌پا خیزید!
جهان از بنیاد دیگرگون می‌شود
هیچیم کنون، «همه» گردیم!

نبرد نهائی‌ست این.
به‌هم گرد آئیم
و فردا «بین‌الملل»
طریق بشری خواهد شد.

رهانندۀ برتری در کار نیست،
نه آسمان، نه قیصر، نه خطیب.
خود به رهائی خویش برخیزیم، ای تولید گران!
رستگاری مشترک را برپا داریم!
تا راهزن، آنچه را که ربوده رها کند،
تا روح از بند رهائی یابد،
خود به کورۀ خویش بردمیم
و آهن را گرماگرم بکوبیم!

نبرد نهائی‌ست این.
به‌هم گرد آئیم
و فردا «بین‌الملل»
طریق بشری خواهد شد .
.
کارگران، برزگران
فرقۀ عظیم زحمتکشانیم ما
جهان جز از آن آدمیان نیست
مسکن بی‌مصرفان جای دیگری است.
تا کی از شیرۀ جان ما بنوشند؟
اما، امروز و فردا،
چندان که غرابان و کرکسان نابود شوند
آفتاب، جاودانه خواهد درخشید.

نبرد نهائی‌ست این.
به‌هم گرد آئیم
و فردا «بین‌الملل»
طریق بشری خواهد شد.

سرود انترناسیونال _

#ترجمە_شاملو
شاعر : اوژن پوتیه فران
🆔 @peshrawcpiran
#شعر_پیشرو


در تمامِ شب چراغی نیست
در تمامِ روز
نیست یک فریاد.
 
چون شبانِ بی‌ستاره قلبِ من تنهاست.
تا ندانند از چه می‌سوزم من، از نخوت زبانم در دهان بسته‌ست.
راهِ من پیداست.
پایِ من خسته‌ست...
🆔 @peshrawcpiran
#شعر_پیشرو

دست های پینه بسته مان را برافرازيم
تا نیرویی بارور تشکیل دهند.
ما برآنیم که جهان را آزاد کنيم
از ستمگری و از بیکاری و از طلا
.
پس ای سرود امیدهای بلند پرواز ،طنین افکن شو
به خاطر نیرویی که میوه ها را می رساند
به خاطر شکوفهٍ باران بی نهایتٍ دلخواهي که در آن آینده ،لرزان می درخشد
جوانی ،دردها ،آرمان ها
و بهاران ،با ملاحت اسرار آميزشان
ای ماه مه سبز ،از تبار آدميزادان !
به قلب ها شهامت و ایمان عطا کن.
.
▪️ای گروه هاي بردگان ! ترک بگوييد
کارگاه ها را ،کارخانه های پر دود و حرارت را
مزارع را رها کنید و از کٍشتی ها به زیر آیید
درنگی ،درنگی ،از عرق ریختن جاودانه !
.
گلی چند پیشکش کنید به عصيانگراني که به خاک افتاده اند
با نگاه دوخته بر سپیده دم
به دلاوری که مبارزه میکند و رنج ميبرد
و به شاعری پیامبر گونه که میمیرد !
.
پی يترو گوري ( شاعر انقلابی ایتالیایی )
ترجمه #احمدشاملو
🆔 @peshrawcpiran
#شعر_پیشرو

به نوکردنِ ماه
بر بام شدم
با عقیق و سبزه و آینه.
داسی سرد بر آسمان گذشت
که پروازِ کبوتر ممنوع است.
.
صنوبرها به نجوا چیزی گفتند
و گزمگان به هیاهو شمشیر در پرندگان نهادند.
.
ماه
برنیامد.
.
#احمدشاملو
🆔 @peshrawcpiran
#شعر_پیشرو

یکی
    از دریچه‌ی ممنوعِ خانه
       بر آن تلِّ خشکِ خاک نظر کن:
آه، اگر امید می‌داشتی
آن خُشکسار
               کنون اینگونه
                             از باغ و بهار
                                           بی‌برگ نبود
و آنجا که سکوت به ماتم نشسته
مرغی می‌خوانْد.
 .
 
نه
نومیدْمردم را
               معادی مقدّر نیست.
چاووشیِ‌ امیدانگیزِ توست
                               بی‌گمان
که این قافله را به وطن می‌رساند.
.
#احمد_شاملو
🆔 @peshrawcpiran
#شعر_پیشرو
من جوانی هستم سرشار از امید و اقتدار، که گرفتار آمده‌ام
در زنجیره‌ی بی‌پایان ِ دیرینه سال ِ
سود، قدرت، استفاده،
قاپیدن زمین، قاپیدن زر،
قاپیدن شیوه‌های برآوردن نیاز،
کار ِ انسان‌ها، مزد آنان،
و تصاحب همه چیزی به فرمان ِ آز و طمع.

من کشاورزم ــ بنده‌ی خاک ــ
کارگرم، زر خرید ماشین.
سیاهپوستم، خدمتگزار شما همه.
من مردمم: نگران، گرسنه، شوربخت،
که با وجود آن رویا، هنوز امروز محتاج کفی نانم.
هنوز امروز درمانده‌ام. ــ آه، ای پیشاهنگان!
من آن انسانم که هرگز نتوانسته است گامی به پیش بردارد،
بینواترین کارگری که سال‌هاست دست به دست می‌گردد.
با این همه، من همان کسم که در دنیای کُهن
در آن حال که هنوز رعیت شاهان بودیم
بنیادی‌ترین آرزومان را در رویای خود پروردم،
رویایی با آن مایه قدرت، بدان حد جسورانه و چنان راستین
که جسارت پُرتوان آن هنوز سرود می‌خواند
در هر آجر و هر سنگ و در هر شیار شخمی که این وطن را
سرزمینی کرده که هم اکنون هست.
آه، من انسانی هستم که سراسر دریاهای نخستین را
به جست‌وجوی آنچه می‌خواستم خانه‌ام باشد درنوشتم

لنگستون هیوز
ترجمە؛ شاملو
🆔 @peshrawcpiran
آری ...

اگر چه پیراهن ات

غیاب یک تن را در انتظار شلاق ،

حکایت می کند

اما وارث معجزتی از فردا

اهریمن !

نخواهد بود

📝 برشی کوتاه از #شعر ( پرچم های نیمه افراشته )

#امید_آدینه

#برای #توماج_صالحی

https://t.me/peshrawcpiran
www.facebook.com/Peshrawcpiran
www.instagram.com/Peshrawcpiran
به نامِ صُلح
به نامِ حدیثِ غم بر الیافِ شاخه‌ها و آیینِ جوانه‌ها
به نامِ آزادی
به نامِ زلالِ اندیشه در رنگینْ کمانِ بشر
به نامِ آنانی که :
نمک فرسودهِ‌شان می‌کند
و نمک،
همان اشکْ‌هاشان است
به نامِ رفیق
به نامِ زنانِ بی‌وطن بر فلاتِ بی‌نشانِ تبعید
به نامِ مردانِ آونگْ شده بر خاطراتِ گنگِ زندان
به نامِ یارانِ لالهْ‌گون در انعکاسِ رعشه و
بر احکامِ شومِ وحشت

به نامِ واژه :
واژگانی
که چونان اشکال و اعماق
بکر و پهناوراَند
واژگانی که
در هیأتِ ستارگان
بر می‌خیزند … قیام می‌کنند
و در امتدادِ متروک ،
و بیاتِ شب
از خونینْ وسعتِ جاده‌هایِ خصم
می‌گذرند و
وقتِ سحر: هنگامه‌یِ نهال و نیاز
الفبایِ یک سرزمین را
بر فرازِ هر بام و کوچه و خیابان
می‌سُرایند

📚 برشی کوتاه از #شعر #پل_الوار

#ترجمه_امید_آدینه

👤#عباس_دریس

#اعدام_نکنید
#نه_به_اعدام
#اعدام_قتل_عمد_دولتی_است

یکشنبه ۱۸ تیر

https://t.me/peshrawcpiran
www.facebook.com/Peshrawcpiran
www.instagram.com/Peshrawcpiran
وقتی آدمی

قتل پروانه را در پیله اش ،

احکام طبیعت می پندارد

یا چونان خاطره ای دور :

به خودکشی نهنگ ها می خندد

یعنی تیتر روزنامه ها ...

و تقوای تو

حتا یقین من

غباری بر هیأت جانان است

وقتی چمدان

مملو از تصاویر و خاک ،

می شود

یعنی وطن :

عطش تبعید دارد

وقتی زنان فاحشه به اجبار !

قانون را در پرتو گنگ معابد

یا بر رخوت سست مناره ها

می جویند

یعنی شیاطین تا حاشیه نگار پرندگان

کوچیده اند

وقتی معلم ...

با آفاق مترسک در جوهر فصول

به خواب می رود

یعنی آسیابان در امتداد آب ریز بلوط

بیدار و پیدا ،

نیست

برشی کوتاه از #شعر ( مجله ی انقلابی )

#برای #هستی_نارویی

#امید_آدینه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#شعر : شعله شکیب
اجرا : آرزو بیکس
به یاد جانباختگان جنبش مهسا (ژینا)


https://t.me/peshrawcpiran
*و آنها تازه در آغاز زندگی بودند ، داشتند زندگی را با مزه مزه کردن میشناختند ...دخترکان و پسرکانی سرشار از شور زندگی که نمی خواستند و نمی توانستند بختک حضور منحوس شما را روی زندگی و جان عزیزشان تحمل کنند نمیخواستند که بمیرند زیرا که آنها سرشار از زیبایی و امید و زندگی بودند)
#برای آرمیتا و آرمیتاهایمان

من نمی‌خواهم
بوسه را بفروشند،
خون را بفروشند،
و نسیم خریداری شود
و باد را به اجاره دهند.

من نمی‌خواهم
که در خانه‌ها سرما باشد،
در کوچه‌ها ترس
و در چشم‌ها خشم.

من نمی‌خواهم
که در میان لب‌ها حقیقت دربند باشد،
در گاوصندوق‌ها میلیون‌ها ثروت
و در زندان‌ها، آزادگان گرفتار باشند.

من نمی‌خواهم
که روستایی بدون آب کار کند،
در کارخانه از نشاط خبری نباشد،
و در معادن، سپیده‌دم در نگاه ننشیند
و در مدرسه معلم نخندد.

من نمی‌خواهم
که مادرها بی عطر باشند،
دخترها بی‌عشق بمانند
و پدران بی توتون.

من نمی‌خواهم
سرزمین‌ها را از فراز سر مردم
تقسیم کنند،
در دریاها امپراتوری تشکیل دهند
و در آسمان‌ها پرچم‌ها برافروزند
و بر لباس‌ها، نشان بدوزند.

من نمی‌خواهم
پسرم رژه برود،
و پسران دیگر مادرها
رژه بروند
و تفنگ و مرگ را به‌دوش بکشند.

من نمی‌خواهم
کسی گلوله‌ای شلیک کند،
و تفنگی ساخته شود.

من نمی‌خواهم
نهانی دوست بدارم،
نهانی بگریم
و در خفا آواز سر دهم.

من نمی‌خواهم تا دهانم را ببندند،
آن زمانی که می‌گویم: «من نمی‌خواهم»

#شعر ارسالی از غریبی در وطن...

💢يكشنبه ٧ آبان ۱۴۰۲
https://t.me/peshrawcpiran
www.facebook.com/Peshrawcpiran
www.instagram.com/Peshrawcpirn
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎼آن هنگام که زخم‌ها
بر چهره‌ی جهان التیام یابد،
آن هنگام که چاله‌ی بمب‌های خورده بر تنش را
درخت بکاریم،
آن هنگام که اولین شکوفه‌های امید
بر قلب‌های سوخته در حریق
جوانه زند،
آن هنگام که مرده‌ها بر پهلوهای خویش بغلطند
و بی هیچ گلایه‌ای به خواب روند
و آسوده‌خاطر باشند که خون‌شان
بیهوده ریخته نشده،
آن هنگام،
درست آن هنگام صلح است.

✍️یانیس ریتسوس


♦️کاری زیبا از گروه موسیقی نواک
"در بند" ‎#شعر فارسی و عربی: سعدی

*صدای: #مهدی عباسی و مینا دریس ‎

💢شنبه ۱۳ آبان ۱۴۰٢
https://t.me/peshrawcpiran
www.facebook.com/Peshrawcpiran
www.instagram.com/Peshrawcpirn
📝 به یاد شهید رفیق #فرزاد_کمانگر ، که در سال ۱۳۸۹ ، توسط وحوش سرمایه داری اسلامی ایران ، اعدام شد ... !



صلح

الیاف کدامین دیار است؟

که حدیث اش

این گونه تاریک

می‌روید از دهان قناری

وقتی شهر را

سربازان به یغما بردند

آزادی نام زنی بود با بقچه‌ی فصول

... با اشارتی رو به زنگار خانه‌اش

سالیان

از خلوت ییلاق

گذشت

ولی عاقبت !

کوچ باغ‌بان از دره‌های قحطی

گرته‌ی خون را بر بال پرنده

فریاد نکرد و

لب ریختگی‌های عریانی

فاش نشد



🔎 برشی کوتاه از #شعر تخته سیاه ( مجموعه اشعار محاکات )


❤️ #فرزاد_کمانگر

#امید_آدینه

#انقلاب_ادامه_دارد

💢چهار شنبه ١٩ اردیبهشت ۱۴۰٣

https://t.me/peshrawcpiran
www.facebook.com/Peshrawcpiran
www.instagram.com/Peshrawcpiran1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🖍احمدشاملو

بگذار
          آفتابِ من
                          پیرهنم باشد
و آسمانِ من
                     آن کهنه‌کرباسِ بی‌رنگ.

بگذار
بر زمینِ خود بایستم
بر خاکی از بُراده‌ی‌ الماس و رعشه‌ی‌ درد.

بگذار سرزمینم را
                     زیرِ پای خود احساس کنم

و صدای رویشِ خود را بشنوم:
رُپ‌رُپه‌ی طبل‌های خون را
                                            در چیتگر
و نعره‌ی ببرهای عاشق را
                                            در دیلمان.

وگرنه چه هنگام می‌زیسته‌ام؟
کدام مجموعه‌ی پیوسته‌ی روزها و شبان را من؟

#شعر_ادبیات_پیشرو