Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#ویژه_برنامه
🚩یک آلترناتیو سوسیالیستی ضروری و ممکن است!
#کنفرانس_استکهلم
#بخش_سوم
💎کانال رسمی حزب کمونیست ایران
@peshrawcpiran
@peshrawcpiran
🚩یک آلترناتیو سوسیالیستی ضروری و ممکن است!
#کنفرانس_استکهلم
#بخش_سوم
💎کانال رسمی حزب کمونیست ایران
@peshrawcpiran
@peshrawcpiran
برنامه حزب کمونيست ايران
#بخش_سوم
🔴حقوق و آزاديهای فردی، سياسی و اجتماعی
1-حق رای همگانی، برابر، مستقيم و مخفی برای تمام افراد بالاتر از 16 سال مستقل از جنسيت، تعلقات مذهبی، ملی، قومی و عقيده سياسی. حق هر فرد بالاتر از 18 سال برای انتخاب شدن در هر نهاد و ارگان نمايندگی؛
- 2-آزاديهای بی قيدو شرط سياسی، آزادی تشكيل احزاب و فعاليت سياسی، آزادی عقيده و تبليغ آن، آزادی بيان و مطبوعات، آزادی اجتماعات، تظاهرات، اعتصاب، تحصن، تشكيل سنديكا و هر نوع تشكيل صنفی و سياسی. فراهم آوردن امكان دسترسی عمومی به رسانه های جمعی، نشريات، شبكه های راديوئى و تلويزيونی، لغو هرگونه سانسور؛
3-جدائی مذهب از دولت،لغو اکید
هرگونه امتیاز و تبعیض در مشاغل دولتی و حقوق افراد بر حسب مذهب و مقام مذهبی آنان و یا اعتقاد و عدم اعتقاد آن به مذهب ،پرداخت کمکهای مالی و غیر مالی دولتی به فعالیتها و موسسات مذهبی ،و مواد درسی و رسم و آئین مذهبی در مدارس و موسسات آموزشی دولتی. هيچيك از مذاهب بعنوان مذهب رسمی کشور شناخته نمىشوند، مذهب امر خصوصی افراد تلقی مىشود و کليه افراد کشور در اختيار کردن هر مذهبی و يا نداشتن مذهب آزادند؛
4-تساوی کامل حقوق قانونی کليه افراد کشور صرف نظر از مذهب و مرام و عقيده سياسی، رفع هر گونه تبعيض و محدوديت قانونی افراد برحسب مرام و عقيده سياسی آنها ؛
5-آزادی انتخاب شغل و محل سكونت، مصونيت قانونی هر فرد و محل سكونت او، لغوکليه مقررات و قوانينی که مبتنی بر دخالت پليسی در زندگی افراد بوده و انحلال کليه نهادهائی که مجری چنين قوانينی هستند. آزادی سفر و اقامت در تمام نقاط آشور و آزادی مسافرت به خارج کشور برای کليه افراد؛
6-ايران کشوری مهاجرپذيراست. در ايران پناهندگان سياسی بدون قيد و شرط پذيرفته می شوند. هرکارگر مهاجر، و يا هر پناهنده ای در صورت تمايل می تواند به تابعيت ايران درآيد و در غير اينصورت نيز از حقوق کامل و برابر با ديگر ساکنين ايران برخوردار خواهد بود؛
7-حق نظارت کامل مردم بر سياست خارجی، لغو هرگونه ديپلماسی سری، شناسائى برابری حقوق کليه ملل، پشتيبانی از جنبشهای کارگری، سوسياليستی و آزاديخواهانه در سراسر جهان؛
8-گنجاندن حكم لغو مجازات اعدام در قانون اساسی کشور.
💎 کانال رسمی حزب کمونیست ایران
@peshrawcpiran
@peshrawcpiran
#بخش_سوم
🔴حقوق و آزاديهای فردی، سياسی و اجتماعی
1-حق رای همگانی، برابر، مستقيم و مخفی برای تمام افراد بالاتر از 16 سال مستقل از جنسيت، تعلقات مذهبی، ملی، قومی و عقيده سياسی. حق هر فرد بالاتر از 18 سال برای انتخاب شدن در هر نهاد و ارگان نمايندگی؛
- 2-آزاديهای بی قيدو شرط سياسی، آزادی تشكيل احزاب و فعاليت سياسی، آزادی عقيده و تبليغ آن، آزادی بيان و مطبوعات، آزادی اجتماعات، تظاهرات، اعتصاب، تحصن، تشكيل سنديكا و هر نوع تشكيل صنفی و سياسی. فراهم آوردن امكان دسترسی عمومی به رسانه های جمعی، نشريات، شبكه های راديوئى و تلويزيونی، لغو هرگونه سانسور؛
3-جدائی مذهب از دولت،لغو اکید
هرگونه امتیاز و تبعیض در مشاغل دولتی و حقوق افراد بر حسب مذهب و مقام مذهبی آنان و یا اعتقاد و عدم اعتقاد آن به مذهب ،پرداخت کمکهای مالی و غیر مالی دولتی به فعالیتها و موسسات مذهبی ،و مواد درسی و رسم و آئین مذهبی در مدارس و موسسات آموزشی دولتی. هيچيك از مذاهب بعنوان مذهب رسمی کشور شناخته نمىشوند، مذهب امر خصوصی افراد تلقی مىشود و کليه افراد کشور در اختيار کردن هر مذهبی و يا نداشتن مذهب آزادند؛
4-تساوی کامل حقوق قانونی کليه افراد کشور صرف نظر از مذهب و مرام و عقيده سياسی، رفع هر گونه تبعيض و محدوديت قانونی افراد برحسب مرام و عقيده سياسی آنها ؛
5-آزادی انتخاب شغل و محل سكونت، مصونيت قانونی هر فرد و محل سكونت او، لغوکليه مقررات و قوانينی که مبتنی بر دخالت پليسی در زندگی افراد بوده و انحلال کليه نهادهائی که مجری چنين قوانينی هستند. آزادی سفر و اقامت در تمام نقاط آشور و آزادی مسافرت به خارج کشور برای کليه افراد؛
6-ايران کشوری مهاجرپذيراست. در ايران پناهندگان سياسی بدون قيد و شرط پذيرفته می شوند. هرکارگر مهاجر، و يا هر پناهنده ای در صورت تمايل می تواند به تابعيت ايران درآيد و در غير اينصورت نيز از حقوق کامل و برابر با ديگر ساکنين ايران برخوردار خواهد بود؛
7-حق نظارت کامل مردم بر سياست خارجی، لغو هرگونه ديپلماسی سری، شناسائى برابری حقوق کليه ملل، پشتيبانی از جنبشهای کارگری، سوسياليستی و آزاديخواهانه در سراسر جهان؛
8-گنجاندن حكم لغو مجازات اعدام در قانون اساسی کشور.
💎 کانال رسمی حزب کمونیست ایران
@peshrawcpiran
@peshrawcpiran
Forwarded from اتچ بات
استراتژی حزب کمونیست ایران
مصوب کنگره یازدهم حزب کمونیست ایران
#بخش_سوم
• در مقطع انقلاب 1357 سازمانهای درون "جنبش چپ ایران" هنوز تصویر روشنی از اهداف برنامهای خود نداشتند. پراکندگی سازمانی و سلطه دیدگاههای عموم خلقی بر تفکر و عمل "جنبش چپ ایران"، اجازه نداد که استراتژی روشنی در قبال شرایط جدید در پیش بگیرد. مشکل چپ ایران در آن دوره اگر چه ظاهرا معرفتی بود، اما از یک زاویه ماتریالیستی در پایه ای ترین سطح دلیل آن بازتاب وزن اجتماعی خرده بورژوازی در جامعه ایران و حضور فعال این طبقه در عرصه مبارزات سیاسی آن دوره بود. نمایندگان فکری این طبقه در درون " چپ ایران"، حامل دیدگاههای "پوپولیستی" بودند. در همان حال طبقه کارگر هم اگرچه نتوانسته بود رهبری سیاسی خود را شکل بدهد، اما با حضور مؤثر خود در صحنه مبارزه بر علیه رژیم شاه و سرمایه داران، توانسته بود اعتبار اجتماعی غیرقابل انکاری در سطح جامعه ایران کسب کند و زمینه و امکان اجتماعی دور شدن "چپ ایران" از دیدگاههای خرده بورژوایانه مسلط را فراهم سازد. حضور طبقه کارگر در جریان انقلاب 1357 و پایداری جریان کمونیستی در کردستان در مقابل رژیم اسلامی، به "چپ رادیکال" ایران امکان داد که با اعتماد به نفس بیشتری خود را برای دوره پس از شکست انقلاب ایران آماده سازد. برنامه حزب کمونیست ایران و تشکیل حزب کمونیست ابزار این حرکت بودند. اکنون به حکم شرایط عینی مبارزه طبقاتی و تکامل چپ ایران، مفاهیم برنامه ای تا حدود زیادی بعنوان یک دستاورد در سطح جنبش چپ ایران تثبیت شده اند و کم و بیش درک مشترکی از آنها وجود دارد. به همین دلیل انشعابهای سالهای اخیر در میان نیروهای سیاسی چپ ایران هیچکدام بر سر تفاوتهای برنامه ای نبوده اند. از اینرو امروز در واقع، استراتژی آن حلقه اصلی ای است که جداییها و یا ائتلافها و نزدیکیها را میتواند توضیح بدهد.
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
مصوب کنگره یازدهم حزب کمونیست ایران
#بخش_سوم
• در مقطع انقلاب 1357 سازمانهای درون "جنبش چپ ایران" هنوز تصویر روشنی از اهداف برنامهای خود نداشتند. پراکندگی سازمانی و سلطه دیدگاههای عموم خلقی بر تفکر و عمل "جنبش چپ ایران"، اجازه نداد که استراتژی روشنی در قبال شرایط جدید در پیش بگیرد. مشکل چپ ایران در آن دوره اگر چه ظاهرا معرفتی بود، اما از یک زاویه ماتریالیستی در پایه ای ترین سطح دلیل آن بازتاب وزن اجتماعی خرده بورژوازی در جامعه ایران و حضور فعال این طبقه در عرصه مبارزات سیاسی آن دوره بود. نمایندگان فکری این طبقه در درون " چپ ایران"، حامل دیدگاههای "پوپولیستی" بودند. در همان حال طبقه کارگر هم اگرچه نتوانسته بود رهبری سیاسی خود را شکل بدهد، اما با حضور مؤثر خود در صحنه مبارزه بر علیه رژیم شاه و سرمایه داران، توانسته بود اعتبار اجتماعی غیرقابل انکاری در سطح جامعه ایران کسب کند و زمینه و امکان اجتماعی دور شدن "چپ ایران" از دیدگاههای خرده بورژوایانه مسلط را فراهم سازد. حضور طبقه کارگر در جریان انقلاب 1357 و پایداری جریان کمونیستی در کردستان در مقابل رژیم اسلامی، به "چپ رادیکال" ایران امکان داد که با اعتماد به نفس بیشتری خود را برای دوره پس از شکست انقلاب ایران آماده سازد. برنامه حزب کمونیست ایران و تشکیل حزب کمونیست ابزار این حرکت بودند. اکنون به حکم شرایط عینی مبارزه طبقاتی و تکامل چپ ایران، مفاهیم برنامه ای تا حدود زیادی بعنوان یک دستاورد در سطح جنبش چپ ایران تثبیت شده اند و کم و بیش درک مشترکی از آنها وجود دارد. به همین دلیل انشعابهای سالهای اخیر در میان نیروهای سیاسی چپ ایران هیچکدام بر سر تفاوتهای برنامه ای نبوده اند. از اینرو امروز در واقع، استراتژی آن حلقه اصلی ای است که جداییها و یا ائتلافها و نزدیکیها را میتواند توضیح بدهد.
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
Telegram
attach 📎
کارل مارکس، انسان شناس
#بخش_سوم
برایان موریس
برگردان حسام حسین زاده
منتشر شده در انسانشناسي و فرهنگ
2. جامعه
نکته مهم، البته این است که انسان ها تنها موجوداتی طبیعی نیستند بلکه مارکس اصرار داشت که انسان ها موجوداتی طبیعی، متفکر، اجتماعی و خودآگاه هستند. بنابراین همانطور که مارکس به طور مداوم تاکید کرد، انسان موجودی اجتماعی است که همواره در شبکه ای پیچیده از روابط اجتماعی گرفتار می باشد. او می گوید: «زندگی اجتماعی انسان، تاریخ طبیعی واقعی انسان است.» (1975: 191) بنابراین رابطه ما با طبیعت همیشه ذاتاً اجتماعی است، و حتی نگرش ما نسبت به طبیعت به واسطه اجتماع و فرهنگ است، هرچند به طور کامل توسط فرهنگ ما تعیین نمی گردد.
نکته مهم این است که مانند جامعه شناسان بعدی، مارکس نیز تاکید کرد که درک، افکار و اعمال بشر، تا حد زیادی به وسیله الگوهای روابط اجتماعی، و فرهنگی که انسان ها در آن به دنیا می آیند، و فرهنگی که آن ها کمک به تحقق، حفظ و یا تغییر شکل آن می کنند، شکل می گیرد. نظر معروف مارکس می گوید انسان ها تاریخ خود را می سازند، اما نه آنگونه که خود می خواهند، سنت های گذشته همواره زندگی انسان را تحت تاثیر قرار می دهند. بنابراین، مارکس یکی از اولین دانشمندان علوم اجتماعی بود که آنچه بعد ها تحت عنوان «دوگانگی» بین ساختارهای اجتماعی (روابط) و عامل انسانی شناخته شد را شرح داد. از نظر مارکس، این رابطه بین اشکال اجتماعی و فردیت انسان همیشه به هم وابسته و دیالکتیکی بوده است.
بنابراین مارکس همیشه از دو افراط در نزدیک شدن به این «دوگانگی» انتقاد می کرد. افراط اول، که بعدها در جامعه شناسی دورکیمی[19] و نظریه فرهنگ (در صورت های مختلف آن) منعکس شد، عملاً عامل انسانی را تا حد نابودی تقلیل می دهد، تفکر و عمل بشر را تا حد زیادی تعیین شده یا «متاثر» از فرهنگ نمادین (مانند لسلی وایت[20] و بسیاری از پست مدرنیست ها) یا ایدئولوژی (مانند آلتوسر[21]) یا قدرت (مانند فوکو[22]) می داند. مارکس منتقد این نوع جبر جامعه شناختی بود و اظهار داشت: «تاریخ (که زندگی اجتماعی است)، هیچ چیزی ندارد، دارای ثروت بسیار زیاد نیست، مصاف و مبارزه ای ندارد! این انسان های زندگی واقعی هستند که تمامی این ها را انجام می دهند… تاریخ چیزی نیست جز فعالیت انسان ها برای دستیابی به اهداف خود.» (1956: 93)
از سوی دیگر، مارکس به همین اندازه منتقد افراط دیگر بود، که تمایل به تاکیدی اساسی بر فرد، و بی اهمیت جلوه دادن یا چشم پوشی از اهمیت تاریخ، روابط اجتماعی و فرهنگ داشت. بنابراین او همیشه منتقد فردیت «مطلق» فیلسوفان کلاسیک بود، کسانی که ظاهراً فردیت انسان را خارج از طبیعت و جامعه فرض می کردند. او به این ترتیب انتقاداتی نافذ بر انسان گرایی فوئرباخ[23]، فردگرایی رادیکال استرنر[24]، که بر «خود[25]» منحصر به فرد انسان تاکید می کرد و فرد انسان را به عنوان «روح[26]» رد می کرد، و فردگرایی ملکی اجتماعی هابز[27] و اقتصاددانان سیاسی بورژوازی وارد کرد. اقتصاددانان سیاسی (ریکاردو[28] و آدام اسمیت[29])، مارکس تجزیه و تحلیل آن ها که با مفهوم فرد جداشده منطقی، منفصل از پیوندهای اجتماعی، آغاز می شد و فرض بر اینکه این بازتابی بود از طبیعت انسان را رد کرد.
از لحاظ نظریه اجتماعی معاصر، مارکس هم «جمع گرایی جامعه شناختی[30]» و هم «فردگرایی روش شناختی[31]» را رد کرده است.
ادامە دارد...
🆔 @peshrawcpiran
#بخش_سوم
برایان موریس
برگردان حسام حسین زاده
منتشر شده در انسانشناسي و فرهنگ
2. جامعه
نکته مهم، البته این است که انسان ها تنها موجوداتی طبیعی نیستند بلکه مارکس اصرار داشت که انسان ها موجوداتی طبیعی، متفکر، اجتماعی و خودآگاه هستند. بنابراین همانطور که مارکس به طور مداوم تاکید کرد، انسان موجودی اجتماعی است که همواره در شبکه ای پیچیده از روابط اجتماعی گرفتار می باشد. او می گوید: «زندگی اجتماعی انسان، تاریخ طبیعی واقعی انسان است.» (1975: 191) بنابراین رابطه ما با طبیعت همیشه ذاتاً اجتماعی است، و حتی نگرش ما نسبت به طبیعت به واسطه اجتماع و فرهنگ است، هرچند به طور کامل توسط فرهنگ ما تعیین نمی گردد.
نکته مهم این است که مانند جامعه شناسان بعدی، مارکس نیز تاکید کرد که درک، افکار و اعمال بشر، تا حد زیادی به وسیله الگوهای روابط اجتماعی، و فرهنگی که انسان ها در آن به دنیا می آیند، و فرهنگی که آن ها کمک به تحقق، حفظ و یا تغییر شکل آن می کنند، شکل می گیرد. نظر معروف مارکس می گوید انسان ها تاریخ خود را می سازند، اما نه آنگونه که خود می خواهند، سنت های گذشته همواره زندگی انسان را تحت تاثیر قرار می دهند. بنابراین، مارکس یکی از اولین دانشمندان علوم اجتماعی بود که آنچه بعد ها تحت عنوان «دوگانگی» بین ساختارهای اجتماعی (روابط) و عامل انسانی شناخته شد را شرح داد. از نظر مارکس، این رابطه بین اشکال اجتماعی و فردیت انسان همیشه به هم وابسته و دیالکتیکی بوده است.
بنابراین مارکس همیشه از دو افراط در نزدیک شدن به این «دوگانگی» انتقاد می کرد. افراط اول، که بعدها در جامعه شناسی دورکیمی[19] و نظریه فرهنگ (در صورت های مختلف آن) منعکس شد، عملاً عامل انسانی را تا حد نابودی تقلیل می دهد، تفکر و عمل بشر را تا حد زیادی تعیین شده یا «متاثر» از فرهنگ نمادین (مانند لسلی وایت[20] و بسیاری از پست مدرنیست ها) یا ایدئولوژی (مانند آلتوسر[21]) یا قدرت (مانند فوکو[22]) می داند. مارکس منتقد این نوع جبر جامعه شناختی بود و اظهار داشت: «تاریخ (که زندگی اجتماعی است)، هیچ چیزی ندارد، دارای ثروت بسیار زیاد نیست، مصاف و مبارزه ای ندارد! این انسان های زندگی واقعی هستند که تمامی این ها را انجام می دهند… تاریخ چیزی نیست جز فعالیت انسان ها برای دستیابی به اهداف خود.» (1956: 93)
از سوی دیگر، مارکس به همین اندازه منتقد افراط دیگر بود، که تمایل به تاکیدی اساسی بر فرد، و بی اهمیت جلوه دادن یا چشم پوشی از اهمیت تاریخ، روابط اجتماعی و فرهنگ داشت. بنابراین او همیشه منتقد فردیت «مطلق» فیلسوفان کلاسیک بود، کسانی که ظاهراً فردیت انسان را خارج از طبیعت و جامعه فرض می کردند. او به این ترتیب انتقاداتی نافذ بر انسان گرایی فوئرباخ[23]، فردگرایی رادیکال استرنر[24]، که بر «خود[25]» منحصر به فرد انسان تاکید می کرد و فرد انسان را به عنوان «روح[26]» رد می کرد، و فردگرایی ملکی اجتماعی هابز[27] و اقتصاددانان سیاسی بورژوازی وارد کرد. اقتصاددانان سیاسی (ریکاردو[28] و آدام اسمیت[29])، مارکس تجزیه و تحلیل آن ها که با مفهوم فرد جداشده منطقی، منفصل از پیوندهای اجتماعی، آغاز می شد و فرض بر اینکه این بازتابی بود از طبیعت انسان را رد کرد.
از لحاظ نظریه اجتماعی معاصر، مارکس هم «جمع گرایی جامعه شناختی[30]» و هم «فردگرایی روش شناختی[31]» را رد کرده است.
ادامە دارد...
🆔 @peshrawcpiran