قدمهایم باثبات شدهاند.دیگر از روی عجز نمیگریزم.ایستادهام میان آتشت.ماندم و چیزی از خودم ساختم که نشکند.آیا کسی که یکبار شکستهاست دوباره هم میشکند؟
#پریسا_فوجی
همین الان
«در گریختن رستگاری نیست.بمان و چیزی از خودت بساز که نشکند»
#غزاله_علیزاده
@ghrmzejiiigh
#پریسا_فوجی
همین الان
«در گریختن رستگاری نیست.بمان و چیزی از خودت بساز که نشکند»
#غزاله_علیزاده
@ghrmzejiiigh
Forwarded from ghrmzejiiigh🫀 (Parisa)
قدمهایم باثبات شدهاند.دیگر از روی عجز نمیگریزم.ایستادهام میان آتشت.ماندم و چیزی از خودم ساختم که نشکند.آیا کسی که یکبار شکستهاست دوباره هم میشکند؟
#پریسا_فوجی
همین الان
«در گریختن رستگاری نیست.بمان و چیزی از خودت بساز که نشکند»
#غزاله_علیزاده
@ghrmzejiiigh
#پریسا_فوجی
همین الان
«در گریختن رستگاری نیست.بمان و چیزی از خودت بساز که نشکند»
#غزاله_علیزاده
@ghrmzejiiigh
ghrmzejiiigh🫀
قدمهایم باثبات شدهاند.دیگر از روی عجز نمیگریزم.ایستادهام میان آتشت.ماندم و چیزی از خودم ساختم که نشکند.آیا کسی که یکبار شکستهاست دوباره هم میشکند؟ #پریسا_فوجی همین الان «در گریختن رستگاری نیست.بمان و چیزی از خودت بساز که نشکند» #غزاله_علیزاده @ghrmzejiiigh
وهاب به ماه تمام، فراز کاج خیره شد:«این جماعت غربتم را به نهایت میرسانند.»
یونس تبسمی کرد:«پرتگاه انتها ندارد، مگر به فکرش نباشی.در گریختن رستگاریای نیست.بمان و چیزی از خودت بساز که نشکند.»
#خانه_ادریسی_ها
#غزاله_علیزاده
این کتاب برای من شده مثل دیوان حافظ! هرچندوقت بهش تفأل میزنم و یه فصل میخونم.
@ghrmzejiiigh
یونس تبسمی کرد:«پرتگاه انتها ندارد، مگر به فکرش نباشی.در گریختن رستگاریای نیست.بمان و چیزی از خودت بساز که نشکند.»
#خانه_ادریسی_ها
#غزاله_علیزاده
این کتاب برای من شده مثل دیوان حافظ! هرچندوقت بهش تفأل میزنم و یه فصل میخونم.
@ghrmzejiiigh
Forwarded from ghrmzejiiigh🫀 (Parisa)
وهاب به ماه تمام، فراز کاج خیره شد:«این جماعت غربتم را به نهایت میرسانند.»
یونس تبسمی کرد:«پرتگاه انتها ندارد، مگر به فکرش نباشی.در گریختن رستگاریای نیست.بمان و چیزی از خودت بساز که نشکند.»
#خانه_ادریسی_ها
#غزاله_علیزاده
این کتاب برای من شده مثل دیوان حافظ! هرچندوقت بهش تفأل میزنم و یه فصل میخونم.
@ghrmzejiiigh
یونس تبسمی کرد:«پرتگاه انتها ندارد، مگر به فکرش نباشی.در گریختن رستگاریای نیست.بمان و چیزی از خودت بساز که نشکند.»
#خانه_ادریسی_ها
#غزاله_علیزاده
این کتاب برای من شده مثل دیوان حافظ! هرچندوقت بهش تفأل میزنم و یه فصل میخونم.
@ghrmzejiiigh
ghrmzejiiigh🫀
وهاب به ماه تمام، فراز کاج خیره شد:«این جماعت غربتم را به نهایت میرسانند.» یونس تبسمی کرد:«پرتگاه انتها ندارد، مگر به فکرش نباشی.در گریختن رستگاریای نیست.بمان و چیزی از خودت بساز که نشکند.» #خانه_ادریسی_ها #غزاله_علیزاده این کتاب برای من شده مثل دیوان حافظ!…
قهرمان یونس روی صندلی جابهجا شد:«کجا میروی؟ از خودت فرار میکنی؟ همهجا آسمان همین رنگ است.»
#خانه_ادریسی_ها
#غزاله_علیزاده
@ghrmzejiiigh
#خانه_ادریسی_ها
#غزاله_علیزاده
@ghrmzejiiigh
Forwarded from ghrmzejiiigh🫀 (Parisa)
وهاب به ماه تمام، فراز کاج خیره شد:«این جماعت غربتم را به نهایت میرسانند.»
یونس تبسمی کرد:«پرتگاه انتها ندارد، مگر به فکرش نباشی.در گریختن رستگاریای نیست.بمان و چیزی از خودت بساز که نشکند.»
#خانه_ادریسی_ها
#غزاله_علیزاده
این کتاب برای من شده مثل دیوان حافظ! هرچندوقت بهش تفأل میزنم و یه فصل میخونم.
@ghrmzejiiigh
یونس تبسمی کرد:«پرتگاه انتها ندارد، مگر به فکرش نباشی.در گریختن رستگاریای نیست.بمان و چیزی از خودت بساز که نشکند.»
#خانه_ادریسی_ها
#غزاله_علیزاده
این کتاب برای من شده مثل دیوان حافظ! هرچندوقت بهش تفأل میزنم و یه فصل میخونم.
@ghrmzejiiigh