ghrmzejiiigh🫀
20 subscribers
629 photos
115 videos
24 files
382 links
برای دل خودم و برای ادبیات 🎧
#پری_کوچک_غمگین #پریسا_فوجی
نوشته‌های من را این‌جا بخوانید!
http://www.parisafouji.blogfa.com
http://www.instagram.com/parisafouji
👥Join Groups:
Literature General: t.me/barayeadab
Book Club: https://t.me/+GUDI6rX8oUFhZGQ0
Download Telegram
Forwarded from ghrmzejiiigh🫀 (Parisa)

#پر_پرواز -قسمت دوم(بخش سوم)
#مرگ_شادمانه ۳ و #کار_عمیق ۸-لحظهٔ حال
(بخش دوم)
.
خودم را پشت‌ سر گذاشته بودم و حالا می‌توانستم سراب رضایتشان را از دور ببینم.
انگار در رینگ با خودم مبارزه می‌کردم و آن‌ها مرا برای کوباندن و شکستن بیش‌تر خودم تشویق می‌کردند.
وقتی خودم را زمین زدم فقط خودم بودم که می‌توانستم دستم را بگیرم و بلند شوم.

دیگر زندگی برایم مفهومی نداشت چون نگاه تو بود که به آن معنا می‌بخشید.
«بدون تو دنیای من انگار تماشاگر نداشت.»
تو نگاهت را از من دزدیدی.
تو معنای زندگی‌ را از من ربودی.

زندگی‌ام شد نمایشی تک‌نفره که خودم تماشاگرش بودم.می‌دانی اگر زنده‌ام به خاطر ذره‌ای ایمان ست که هنوز در من نمرده.امیدوار نیستم اما به ناامیدی هم مشکوکم.من به شک یقین دارم.
(به «چرا»یی همیشگی مصلوب
از یقین همیشگیت به شک!
سیدمهدی‌ موسوی)
احساس می‌کنم مرا نگاه می‌کنی و مراقبم هستی.مانند آخرین‌‌ضربه‌ای که با خودم می‌گویم:«محکم‌تر بزن!»
اگر بازهم به این‌ تئاتر ابزورد ادامه داده‌ام چون از دید سوم شخص خودم را می‌نگرم.
من، هنوز هم سوم شخص است.
اول شخص، ماییم.
اول شخص، لحظه‌ای ست تاریک و نمناک.
سیاهیِ لذت است.
بی‌هیچ پیشینه و آینده‌ای.
.
برزخ . [ ب َ زَ ] (ع اِ)
حائل و بازداشت میان دو‌چیز.

از همه‌چیز و همه‌کس فاصله‌ دارم.
حتی از خودم.
این‌جا که ایستاده‌ام عشق هم طعمی برزخی دارد:
عشق، مکثی ‌ست قبل بیداری...
انتخابی میان جبر و جبر
جام سم تووی دست لرزانت،
تیغ هم روی گردنت باشد
#سید_مهدی_موسوی

برایت نوشته بودم خیلی‌وقت است فهمیده‌ام باید بمیرم تا تو هم بمیری.من می‌ترسم بمیرم.می‌ترسم تمامت کنم اما انتظار هم کم از مردن ندارد.
(سوز یک «آه»... بین مرگ و مرگ!
همهٔ زندگی من، این بود-سیدمهدی‌ موسوی)

#پریسا_فوجی

https://www.instagram.com/tv/CZXPiNvhZ44erK7Mct5XjAvqrB3ndMLKUHAmXw0/?igshid=NTU1Mzc3ZGM=
ghrmzejiiigh🫀
#پر_پرواز -قسمت دوم(بخش سوم) #مرگ_شادمانه ۳ و #کار_عمیق ۸-لحظهٔ حال (بخش دوم) . خودم را پشت‌ سر گذاشته بودم و حالا می‌توانستم سراب رضایتشان را از دور ببینم. انگار در رینگ با خودم مبارزه می‌کردم و آن‌ها مرا برای کوباندن و شکستن بیش‌تر خودم تشویق می‌کردند.…
نوشته بودم تو مانند آخرین ضربه‌ای
که با خودم می‌گویم:"بزن! محکم‌تر بزن!"
نوشته بودم باید بمیرم تا تو بمیری.
من از مردن می‌هراسیدم‌، از تمام شدن تو
ولی انتظار هم کم از مردن نداشت.
حالا من سوخته‌ام و منی تازه از خاکسترم بلند شده.
هربار که به یادت می‌افتم انگار خنجری در قلبم فرو می‌بری و برمی‌آوری اما می‌دانم می‌دانم که این‌بار هم تاب می‌آورم.
زنده می‌مانم و تو مدت‌ها ست که مرده‌ای.
#پریسا_فوجی @ghrmzejiiigh
👏1
Creep
Radiohead
امروز یاد گرفتم این آهنگو با گیتار بزنم🤘
Your skin makes me cry💔
@ghrmzejiiigh
1🥰1👏1
ghrmzejiiigh🫀
Radiohead – Creep
عمیقا درک می‌کنم راوی دارد از چه شرمی حرف می‌زند!
از خودت شرمگینی چون حالا فهمیده‌ای
چه احمقانه منتظر رسیدن آن روزی بودی که می‌بینی‌اش!
مضطرب بودی و نمی‌دانستی کدام لباست را انتخاب کنی.
بهترین لباست را که برای خودت هم نپوشیده بودی، برتن کردی و
تمام اجزای استایلت‌ را با رنگ آبی آسمان هماهنگ.
همان آبی‌ای که داشت از شیشه ماشین غروب می‌کرد و می‌دانم که تو هم مرا
با دیدن گرگ و میش هوا به خاطر می‌آوری.
با دیدن آبی دریا، با دیدن آبی آسمانی که بالای سرت
هرجا بروی همین رنگ است.
اما من، تو را با آن جاده طولانی که برایت پیمودم؛
راهی که هیچ‌ پایانی نداشت...با آن سگ‌لرز زدن‌‌های دم صبح به یاد می‌آورم.
آن‌روز من زیباترین پری دنیا بودم تا قبل از این که بایستی و سیگاری بگیرانی. یک‌لحظه خودم را در آینه‌ای قدی دیدم: پری کوچک زیبای سرخورده
غمگین
#هزاران_خورشید_تابان ☀️
#athousandsplendidsuns ☀️
🤯1
جاتون خالی😌
با اولین مهمون هاستلم‌ نیلو از تهران🥹🫶
.
فنجون جدیدم که امروز از بازار بیهق خریدم.🧡
🥰3🔥1😍1
Audio
Audio
Audio
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from SUT Twitter
ایرانی!
تِراپی بر تو اثر نداره، تو باید از نو متولد شی. :))))

^روانشناسِ روانی^

@sut_tw
SUT Twitter
ایرانی! تِراپی بر تو اثر نداره، تو باید از نو متولد شی. :)))) ^روانشناسِ روانی^ @sut_tw
عمری دگر بباید بعد از فراق ما را
کاین عمر صرف کردیم اندر امیدواری
#سعدی
@ghrmzejiiigh
👍2
امشب داشتم می‌رفتم بیرون که یکی از بیمارای‌ بخش روان مردان بهم گفت‌ خانم دکتر میشه باهاتون حرف بزنم؟ گفتم آره برو یه صندلی بیار بشین حرف بزنیم.
-من یه کار جبران ناپذیر دیشب انجام دادم.شما محرم اسراری دیگه نه؟
-آره خب چه کاری؟ به خودت آسیب رسوندی یا دیگران؟
-به خودم...نمی‌دونم چجوری بگم‌ خیلی جبران ناپذیره.
-هرچی هست بگو.
-میشه یه کاغذ و قلم بدید براتون بنویسم.
-فقط حرف زشت ننویسی:)))
و دقیقا نوشت و در ادامه‌ش نوشته بود که انگیزه‌ای برای ادامه زندگی نداره.
-خانم دکتر به نظرت دختر خوبه یا زن؟بنظرت من می‌تونم یه روزی زن بگیرم بچه دار بشم؟
-تو فعلا روی خودت کار کن.بعد که ازین‌جا مرخص بشی میتونی.فعلا به فکر زن و اینا نباش مغزتو درست کن:))))
.
یک‌لحظه آدم می‌ترسه یا یه حس بدی پیدا می‌کنی وقتی یه مرد ۳۰ ساله داره در این مورد باهات درد دل می‌کنه یا برات روی کاغذ چیزی نوشته و میگه انگیزه ادامه زندگی نداره
ولی بعدش یادت میوفته تو این‌جایی برای همین که بیان دقیقا همین حرفا رو بهت بزنن! بره به کی بگه خب؟
یادت میوفته درآینده هم اگر این رشته رو ادامه دادی همینه که الان می‌بینی.
یا هرکی قبلا بهت همچین‌حرفایی زده یه بیماری بوده که تو داشتی به درد دلش گوش می‌دادی...آره به عنوان یه کیس روان بهش نگاه کن...
👍1🤯1
Forwarded from SUT Twitter
اون لحظه‌ای که داری تایپ می‌کنی، یهو به خودت میای میگی «آخه به کی دارم چی میگم» و پاک می‌کنی…

×روانشناسِ روانی×

@sut_tw
ghrmzejiiigh🫀
جاتون خالی😌 با اولین مهمون هاستلم‌ نیلو از تهران🥹🫶 . فنجون جدیدم که امروز از بازار بیهق خریدم.🧡
دوست دارم هایلایت اینستاگرام هاستلم
کامل بشه و لینکشو بذارم این‌جا.🥲
1👍1
Begoo Bazam
Behzad Leito
انقدر تکست نده بذار بره یادم
حرفامونم بذار بره یادم
خاطره‌هامون بذار بره یادم
چقدر انتظار داری از یه آدم تو؟
@ghrmzejiiigh