ghrmzejiiigh🫀
19 subscribers
628 photos
115 videos
24 files
380 links
برای دل خودم و برای ادبیات 🎧
#پری_کوچک_غمگین #پریسا_فوجی
نوشته‌های من را این‌جا بخوانید!
http://www.parisafouji.blogfa.com
http://www.instagram.com/parisafouji
👥Join Groups:
Literature General: t.me/barayeadab
Book Club: https://t.me/+GUDI6rX8oUFhZGQ0
Download Telegram
بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست
در خود بطلب هرآن‌چه خواهی که تویی
#مولوی
.
بعد از شش‌ماه متصل به شارژر کار کردن، بالاخره چند روز پیش باتری گوشی‌ام را عوض کردم و حالا می‌توانم با اعصابی آرام و به دور از دلهرۀ مواجه شدن با صفحه‌ای تاریک آن هم درحال ثبت یک لحظۀ دوست‌داشتنی گذرا‌، عکس بگیرم، کتاب الکترونیکی بخوانم و لذت استفاده از یک وسیلۀ کارا را ببرم.

اگر می‌دانستم که تعمیر آن فقط یک نیم‌روز طول می‌کشد و درعوض احساس رضایت روزمرۀ من افزایش می‌یابد، قطعا به خودم احترام می‌گذاشتم و همان شش‌ماه گذشته فقط یک نیم‌روز حوصله می‌کردم!

دلیل این اهمال‌کاری، در درجۀ اول ترس بوده است.من خودم را می‌شناسم.از این می‌ترسیدم که اگر مشکل جدی‌تر از تعویض باتری باشد، مجبور می‌شوم اطلاعاتم را به لپ‌تاپ منتقل کنم و وای ! چه کار پرزحمتی! (من حتی نمی‌دانستم مشکل از چیست و با خودم به گزینه‌های مختلف فکر می‌کردم و اجازه می‌دادم «اگر»ها کنترل نیم‌سال از زندگی مرا در دست بگیرند.)

دلیل دوم، تنبلی است و تنبلی جز احترام نگذاشتن به خود نیست.

هربار که فکر کنیم تنبلیم و کاری را به خاطر تنبلی به موقع انجام نداده‌ایم، در حقیقت به خود احترام نگذاشته‌ایم، فراتر از خود به دیگران نیز.

من بارها و در زمینه‌های مختلف به خودم احترام نگذاشته‌ام.متأسفم چون درهمان حال می‌دانستم که دارم حرمت خود را می‌شکنم.

با انجام ندادن به موقع کارهای ضروری مهم و ایجاد نکردن عادات غیرضروری مهم.

حالا حق ندارم بارش برف را مقصر بدانم چون خودم تا امروز سرم را زیر برف فرو برده بودم.

اما بعضی اتفاقات مانند آفتاب تموز به روی کبک بودن ما می‌تابند وگوشۀ امن ته‌نشینی ما را تکان می‌دهند.

من هم سال‌ها ست به منبع تغذیه‌ای بیرونی متصلم.سال‌ها خوشحالی‌ام وابسته به موفقیت‌هایم و دوست‌داشته شدن بوده است.

جالب این که هروقت هم به چیزی رسیده‌ام، کبوتر شادی از روی بام پریده است!

حال می‌فهمم که چرا همیشه از رها شدن این اتصال می‌ترسیدم.از دوست داشته نشدن می‌ترسیدم و پس زده شدم، زمانی که از عشق خالصم اطمینان داشتم.
#پریسا_فوجی
تیرماه۱۳۹۹

سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد
وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد
#حافظ
www.parisafouji.com/post/19
گرچه هرروزی به هجران هم‌چو سالی می‌بود
چونک از هجران گذشتی لیل یا ایام کو

#مولوی #دیوان_شمس
@ghrmzejiiigh
اصلا فلسفهٔ قرمز جیغ همینه:
بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست
در خود بطلب هرآن‌چه خواهی که تویی
#مولوی
یا
سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد
وان‌چه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد
#حافظ
🔻
https://parisafouji.com/در-خود-بطلب-هرآن‌چه-خواهی-که-تویی/
زین قدح‌های صور کم ‌باش مست
تا نگردی بت‌تراش و بت‌پرست!(ایول)
از قدح‌های صور بگذر مه‌ای ست
باده در جام ست لیک از جام نیست

#مولوی
@ghrmzejiiigh
هرقدم که با تو برمی‌داشتم، احساس می‌کردم کیلومترها به مقصود نزدیک‌تر می‌شوم.فکر می‌کردم به تو نزدیک‌تر می‌شوم و همین‌طور هم شد.من به تو رسیدم و تو شدم و ماندم و تو رفتی.
اما من اگر ماندم و تو رفتی دیگر از یک نقطه آغاز نخواهیم کرد.
تو همراه مسافر دیگری شدی و من برای قطار رفته دست تکان دادم.من جا ماندم.من فرو رفتم و قطار زندگی که تو سوار بر آن به سوی آینده پیش می‌رفتی، لحظه‌ای برای من نایستاد.چون مقصودش فقط خودت بودی.آن منی که شیفته‌اش بودی و نه کسی که در آینهٔ من می‌دیدی!

«هر آشنایی تازه، اندوهی تازه است.مگذارید که نام شما را بدانند و به نام بخوانندتان.هر سلام سرآغاز دردناک یک خداحافظی است.»#نادر_ابراهیمی

غریبه! سلام!
آدم‌ها مرا مثل خودشان آب کردند.من آب شدم، شفاف و آدم‌ها چون آب روان از من عبور می‌کنند.
دیگر نمی‌خواهم به این توصیهٔ آقای ابراهیمی عمل کنم‌.می‌خواهم آن‌قدر به غریبه‌ها سلام بدهم تا زهر خداحافظی‌ها را بگیرم.می‌خواهم آن‌قدر مرا به نام کوچکم بخوانند تا دیگر تشنهٔ شنیدن آن از زبان تو نباشم.
«هرکسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد!»#فاضل_نظری
آن‌ها فقط از ظن خود مرا صدا می‌زنند نه من حقیقی را.تکه‌ای از من که تنها با ندای آن‌ها برمی‌خیزد و با رفتنشان دفن می‌شود.
«هرکسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من»#مولوی
چون با سلام‌های شیرین و خداحافظی‌های تلخ، ذره‌ای از تلخی نبودن تو نه زیاد می‌شود نه کم پس چرا زندگی را در تنهایی بگذرانم؟ چرا وقتی می‌توانم زندگی‌های تازه‌ای را با آدم‌های مختلف شروع کنم، به مردن با صدای تو دل خوش کنم؟ به دوست‌داشتنی ناملموس، به چیزی که وجود ندارد.
«در هیئت هوا دائم مراقبتم می‌کند
او هست هرجا هوا که هست
نه می‌گریزم می‌خواهم
نه می‌توانم بگریزم»#یدالله_رویایی

در هرنفس تویی که به درونم می‌کشم.تا هروقت تو هستی من زنده‌ ام و تا وقتی زنده ام تو هستی.میان آدم‌ها قدم می‌زنم و دیگر احساس تنهایی نمی‌کنم چون می‌دانم که تو جایی بیرون از ذهن من نیستی و درونم دفنی.پس دیگر جایی نیست که وقتی در جمعم دلم آن جا باشد.
#پریسا_فوجی
@ghrmzejiiigh
Forwarded from ghrmzejiiigh🫀 (Parisa)
هرقدم که با تو برمی‌داشتم، احساس می‌کردم کیلومترها به مقصود نزدیک‌تر می‌شوم.فکر می‌کردم به تو نزدیک‌تر می‌شوم و همین‌طور هم شد.من به تو رسیدم و تو شدم و ماندم و تو رفتی.
اما من اگر ماندم و تو رفتی دیگر از یک نقطه آغاز نخواهیم کرد.
تو همراه مسافر دیگری شدی و من برای قطار رفته دست تکان دادم.من جا ماندم.من فرو رفتم و قطار زندگی که تو سوار بر آن به سوی آینده پیش می‌رفتی، لحظه‌ای برای من نایستاد.چون مقصودش فقط خودت بودی.آن منی که شیفته‌اش بودی و نه کسی که در آینهٔ من می‌دیدی!

«هر آشنایی تازه، اندوهی تازه است.مگذارید که نام شما را بدانند و به نام بخوانندتان.هر سلام سرآغاز دردناک یک خداحافظی است.»#نادر_ابراهیمی

غریبه! سلام!
آدم‌ها مرا مثل خودشان آب کردند.من آب شدم، شفاف و آدم‌ها چون آب روان از من عبور می‌کنند.
دیگر نمی‌خواهم به این توصیهٔ آقای ابراهیمی عمل کنم‌.می‌خواهم آن‌قدر به غریبه‌ها سلام بدهم تا زهر خداحافظی‌ها را بگیرم.می‌خواهم آن‌قدر مرا به نام کوچکم بخوانند تا دیگر تشنهٔ شنیدن آن از زبان تو نباشم.
«هرکسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد!»#فاضل_نظری
آن‌ها فقط از ظن خود مرا صدا می‌زنند نه من حقیقی را.تکه‌ای از من که تنها با ندای آن‌ها برمی‌خیزد و با رفتنشان دفن می‌شود.
«هرکسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من»#مولوی
چون با سلام‌های شیرین و خداحافظی‌های تلخ، ذره‌ای از تلخی نبودن تو نه زیاد می‌شود نه کم پس چرا زندگی را در تنهایی بگذرانم؟ چرا وقتی می‌توانم زندگی‌های تازه‌ای را با آدم‌های مختلف شروع کنم، به مردن با صدای تو دل خوش کنم؟ به دوست‌داشتنی ناملموس، به چیزی که وجود ندارد.
«در هیئت هوا دائم مراقبتم می‌کند
او هست هرجا هوا که هست
نه می‌گریزم می‌خواهم
نه می‌توانم بگریزم»#یدالله_رویایی

در هرنفس تویی که به درونم می‌کشم.تا هروقت تو هستی من زنده‌ ام و تا وقتی زنده ام تو هستی.میان آدم‌ها قدم می‌زنم و دیگر احساس تنهایی نمی‌کنم چون می‌دانم که تو جایی بیرون از ذهن من نیستی و درونم دفنی.پس دیگر جایی نیست که وقتی در جمعم دلم آن جا باشد.
#پریسا_فوجی
@ghrmzejiiigh
Forwarded from ghrmzejiiigh🫀 (Parisa)
هرقدم که با تو برمی‌داشتم، احساس می‌کردم کیلومترها به مقصود نزدیک‌تر می‌شوم.فکر می‌کردم به تو نزدیک‌تر می‌شوم و همین‌طور هم شد.من به تو رسیدم و تو شدم و ماندم و تو رفتی.
اما من اگر ماندم و تو رفتی دیگر از یک نقطه آغاز نخواهیم کرد.
تو همراه مسافر دیگری شدی و من برای قطار رفته دست تکان دادم.من جا ماندم.من فرو رفتم و قطار زندگی که تو سوار بر آن به سوی آینده پیش می‌رفتی، لحظه‌ای برای من نایستاد.چون مقصودش فقط خودت بودی.آن منی که شیفته‌اش بودی و نه کسی که در آینهٔ من می‌دیدی!

«هر آشنایی تازه، اندوهی تازه است.مگذارید که نام شما را بدانند و به نام بخوانندتان.هر سلام سرآغاز دردناک یک خداحافظی است.»#نادر_ابراهیمی

غریبه! سلام!
آدم‌ها مرا مثل خودشان آب کردند.من آب شدم، شفاف و آدم‌ها چون آب روان از من عبور می‌کنند.
دیگر نمی‌خواهم به این توصیهٔ آقای ابراهیمی عمل کنم‌.می‌خواهم آن‌قدر به غریبه‌ها سلام بدهم تا زهر خداحافظی‌ها را بگیرم.می‌خواهم آن‌قدر مرا به نام کوچکم بخوانند تا دیگر تشنهٔ شنیدن آن از زبان تو نباشم.
«هرکسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد!»#فاضل_نظری
آن‌ها فقط از ظن خود مرا صدا می‌زنند نه من حقیقی را.تکه‌ای از من که تنها با ندای آن‌ها برمی‌خیزد و با رفتنشان دفن می‌شود.
«هرکسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من»#مولوی
چون با سلام‌های شیرین و خداحافظی‌های تلخ، ذره‌ای از تلخی نبودن تو نه زیاد می‌شود نه کم پس چرا زندگی را در تنهایی بگذرانم؟ چرا وقتی می‌توانم زندگی‌های تازه‌ای را با آدم‌های مختلف شروع کنم، به مردن با صدای تو دل خوش کنم؟ به دوست‌داشتنی ناملموس، به چیزی که وجود ندارد.
«در هیئت هوا دائم مراقبتم می‌کند
او هست هرجا هوا که هست
نه می‌گریزم می‌خواهم
نه می‌توانم بگریزم»#یدالله_رویایی

در هرنفس تویی که به درونم می‌کشم.تا هروقت تو هستی من زنده‌ ام و تا وقتی زنده ام تو هستی.میان آدم‌ها قدم می‌زنم و دیگر احساس تنهایی نمی‌کنم چون می‌دانم که تو جایی بیرون از ذهن من نیستی و درونم دفنی.پس دیگر جایی نیست که وقتی در جمعم دلم آن جا باشد.
#پریسا_فوجی
@ghrmzejiiigh