ghrmzejiiigh🫀
20 subscribers
633 photos
116 videos
24 files
384 links
برای دل خودم و برای ادبیات 🎧
#پری_کوچک_غمگین #پریسا_فوجی
نوشته‌های من را این‌جا بخوانید!
http://www.parisafouji.blogfa.com
http://www.instagram.com/parisafouji
👥Join Groups:
Literature General: t.me/barayeadab
Book Club: https://t.me/+GUDI6rX8oUFhZGQ0
Download Telegram
Ezafi (Promo)
Shervin
همه‌ش یه جوری ام...
جلو تو خوبم توو خودم یه جور دیگه‌م
اما تو بمون برام
تا با صدای بی‌صدا بگم برات:
تنها امید من به این دل خراب، تویی🫶
#ارسالی 🥹
@ghrmzejiiigh
عصر امروز طی درگیری‌ای که در ماشین برایم پیش آمد، تازه کمی شرایط #مهسا_امینی و #آرمیتا_گراوند را درک کردم.
حادثه هیچ‌وقت خبر نمی‌کند.
رومینا نمی‌دانست که پدرش گردنش را با داس خواهد برید!

این وضعیت حال حاضرِ زن ایرانی ست:

نمی‌دانی چه کسی چه وقت قرار است بکشدت!
از روی کینه، حالا به خاطر زن بودنت یا به خاطر پزشک شدنت:) اگه نتوانی جلوی ضربه‌‌اش به سر و صورتت را بگیری...

نمی‌دانی از قبل که می‌توانی با تمام لاغر و کم‌زور بودنت، ساعد پیرش را فشار بدهی تا نتواند تو را بزند و این‌طور حداقل عزت نفست را حفظ کنی با این که هم‌چنان از روی ضعفش، فحش و فضیحت نثارت می‌کند.
درِ ماشین در حال حرکت را باز می‌کنی و به محض بیرون پریدن با کفش‌های زحمت‌کشی‌ات که صبح تا به شب حیاط و بخش‌های بیمارستان را گز می‌کنند، به ماشین لکنده‌ش، چندتا لگد می‌زنی که ردپایت به سیاهی رویش اضافه شود.
در آن حالت مبارزه مردم مهاباد را هم پیش چشم آوردم.(و مردم فلسطین)
مردمی که با دست خالی و تنها با مشت سنگی‌شان در برابر گلوله می‌جنگند.
شاید راه حقیقی مبارزه علیه ظلم و ظالم همین باشد: چشم در چشم، تن به تن و بی‌هیچ هراسی‌.

#برای_خواهرم_خواهرت_خواهرامون
#برای_دختری_که_آرزو_داشت_پسر_بود
#برای_زن_زندگی_آزادی
Forwarded from EMINƎM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز ۱۷ اکتبر سالروز تولد امینم هست و خدای رپ ۵۱ ساله میشه 🎂🎉

@EminemFans
🔥2👍1
Forwarded from EMINƎM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اجرای فوق‌العاده و ناگهانی چند ساعت پیش امینم در مراسم اسکار از آهنگ Lose Yourself 🔥

کیفیت 720p

@EminemFans
EMINƎM
امروز ۱۷ اکتبر سالروز تولد امینم هست و خدای رپ ۵۱ ساله میشه 🎂🎉 @EminemFans
توی کانال سرچ کنید Eminem و
به موزیک‌های موردعلاقه من از امینم
گوش فرا دهید.👂😌🎧
🌻طلوع #مهدی_یراحی و غروب آفتاب بی‌هیچ ادیتی🌻
1💋1
Shin
Toomaj
آهنگ جدید توماج
@ghrmzejiiigh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بیا که حال این دیوونه خرابه
خنده‌های روو لبم نقابه
بگو نبودنت یه سرابه بیاااا
Forwarded from 🔡study english channel🔡
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔡study english channel🔡
Video
فیلم موردعلاقه‌م با رگبار شروع میشه😍

-اونایی که دنبال من میان تاحالا چندبار
مخ صاحب اون قنادی رو زدن که
تو توو کار خمیرگیرشی😂
+صاحب قنادی مَرده ها!
-ببین اونا چی‌ان که مخ مردو تونستن بزنن:)
Forwarded from ghrmzejiiigh🫀 (Parisa)
ساعت ۷ صبح بیدار شدم و سریع کتری را گذاشتم روی گاز.تا لباس پوشیدم آب جوش آمده بود و در لیوانی کاغذی قهوهٔ فوری ریختم و اسنپ گرفتم.اسنپ آن طرف خیابان ایستاده بود.من با لیوانم که بخار از آن بیرون می‌زد، منتظر بودم تا از خیابان رد بشوم.وقتی نشستم راننده صبح بخیر گفت و اشاره کرد که مواظب باشم موقع رانندگی‌اش قهوه‌ام روی لباسم نریزد.
دیر نکرده بودم.دوسال است که دیگر هیچ‌وقت دیر نمی‌کنم و صبح‌ها رأس هشت دیگر بیمارستانم اما انگار سال‌ها ست که عقب مانده‌ام.
باعجله رفتم بخش و دیدم بیمار جدید در تخت من بستری کرده‌اند و باید شرح حال می‌نوشتم.تا رفتم از بیمارم که خانم مسنی بود شرح حالش را بگیرم، رفت سی‌تی اسکن.بی‌خیال شرح حال شدم و رفتم برای دوتا تخت دیگرم نوت بذارم.
بعدش کلاسمان از ساعت ۸ شروع شد و تا ساعت ۹ گوشی‌ام ۱۲ بار لرزید.به پدرم گفته بودم تا ساعت ۹ حداقل کلاسم و بعدش باهم قرار داشتیم برویم دانشگاه راه حلی برای مشکلات پیش آمده پیدا کنیم.آن یک ساعت هیچی از کلاس نفهمیدم.بعد از آن دیگر استادمان حرف زدن را رها نمی‌کرد.هر کلمه‌ای که می‌گفت باید تمام نکات مربوط به آن را هم توضیح می‌داد.ساعت ۱۰ شد.یک لحظه دیدم استادمان دارد ادای بیمار پارکینسونی را برای فهم بیشتر درمی‌آورد.مثل آدم آهنی از یک گوشهٔ کلاس شروع کرده بود به راه رفتن.با هرقدمی که برمی‌داشت هزارسال از استرس پیر شدم.نمی‌توانستم بیشتر از آن تحمل کنم.اجازه گرفتم و بالاخره با پدرم رفتیم دانشگاه.تا سه ساعت بعدش دکتری که با او قرار داشتیم نیامد و درنهایت هم به هیچ نتیجه‌ای نرسیدیم جز این که پدرم سه چهار بار آن‌همه پله را بالا و پایین رفت.
(از این‌جا چندین پاراگراف را حذف کردم.)
از خودم بدم آمد.از این که بغضم جلوی کسانی شکست که نانشان را در خون من و امثال من می‌زنند!
امروز باخودم فکر می‌کردم که من نه از کلاس و درسم چیزی فهمیدم نه از زندگی.از هیچ‌چیز هیچ نفهمیدم.روزها و شب‌ها تنها در راه بودم.
#روزها_و_شب‌ها_در_راه
https://t.me/ghrmzejiiigh/3403
1