بيدارزنى
4.02K subscribers
5.12K photos
1.22K videos
173 files
4.18K links
«بیدارزنی» رسانه‌ای گروهی از کنشگران حقوق زنان است که در زمینه‌ی ارتقای آگاهی جامعه نسبت به برابری جنسیتی و احقاق حقوق زنان فعالیت می‌کنند.

تماس با ما:
@bidarzanitel
ایمیل:
bidarzani@gmail.com
Download Telegram
نگاهی به مقدمه پکستون و هیوجز در حضور زنان در سیاست

زنان، سیاست و قدرت
آرام امین‌زاده

#مشارکت_سیاسی
بیدارزنی: زنان در سیاست چه سهمی دارند؟ سهم زنان از قدرت چقدر است؟ زمانی تاچر نخست وزیر بریتانیا شد، امروز دنیا آنگلا مرکل را در صدر اعظمی آلمان می‌بیند و نامزدی هیلاری کلینتون را برای ریاست جمهوری آمریکا. اما این‌ها تنها تصویری از زنان قدرتمند جهان است، چرا که میانگین جهانی حضور زنان در پارلمان ها تنها ۱۶ درصد است و در میان ۱۹۰ کشور جهان تنها ۷ درصد زنان در بالاترین سمت‌های یک کشور (رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر) قرار گرفته‌اند.

در اکثر کشورها و در دوره‌های مختلف زمانی که سخن از شهروندان و مردم می‌شود منظور امری کلی و کورجنس فرای جنسیت است و با قرار گرفتن مردان در رأس قانون‌گذاری این قوانین به شیوه‌ای مردانه تدوین و اجرا می‌شوند. در مجموع می‌توان گفت قانون‌گذاران مرد کم‌تر به منافع زنان و کودکان توجه می‌‌کنند.

زنان و مردان هر کدام نیمی از جمعیت هر کشور را تشکیل می‌دهند. بنابراین شایسته است در سمت‌های تصمیم‌گیرنده نیز این نسبت برابر باشد. اما برابری دقیقاً به چه معنا است؟ حضور برابر زن و مرد؟ تبعیض مثبت؟ خواسته‌های بیشتر در راستای منافع زنان؟ در یک دسته‌بندی می‌توان طرفداران حضور زنان در مناصب سیاسی را در چند گروه جای داد. یکی از آن موارد، «حضور رسمی» است یعنی حضور زنان در سیاست به صورت برابر با مردان مطابق با قانون. مطابق با حضور رسمی و قانونی، هر مانعی برای حضور زنان در قدرت باید ممنوع شود. بنابراین زنان و مردان باید فرصت برابری در فعالیت رسمی سیاسی داشته باشند.

نوع دیگری از حضور و بازنمایی زنان «حضور تشریحی» است. مدافعان این نظر بر این عقیده‌اند که دستیابی به برابری قانونی و رسمی تنها قدم اول این مسیر است و زنان باید فرصت برابر با مردان برای اقدام سیاسی داشته باشند. برای مثال حق رأی، حقی است که زنان سال‌ها برای آن تلاش کرده‌اند و اکنون اکثر کشورها این حق را برای زنان مسلم می‌دانند. اما داشتن فرصت برابر جهت حضور پای صندوق رأی و داشتن باور برای رأی دادن در زنان امری دیگر است. در خصوص فرصت‌های سیاسی نیز چنین است. مطابق با گفته کسانی که اعتقاد به حضور قانونی زنان در سمت‌های تصمیم‌گیرنده سیاسی دارند، نیاز است تا قوانینی برای تسهیل این امر وضع شوند؛ همچنین نیاز به زنانی که برای این سمت ها داوطلب شوند نیز احساس می‌شود. در واقع این گروه بر این ادعا هستند که زنان و مردان به صورت برابر برای فرصت‌های سیاسی جامعه‌پذیر نشده‌اند. حتی تاریخ سرکوب ایدئولوژیک در زنان موجب می‌شود که زنان و مردان علاقه مشترکی در مشارکت سیاسی نداشته باشند و شرکت در امور سیاسی و پذیرفتن این سمت‌ها امری مردانه تلقی شود. اما پذیرش تفاوت‌ها بین مردان و زنان باید به نحوی باشد که بپذیریم زنان می‌توانند ایده‌های جدیدی را به عرصه سیاست عرضه کنند یا زاویه دید جدیدی را به این عرصه بیافزایند که از دید سیاستمداران مرد غافل مانده است. محققان فمینیست بر این باورند که حضور زنان در این عرصه می‌تواند به تقاضای منافع زنان و کودکان (آنچه از دید مردانی که قوانین کورجنس تدوین کرده‌اند غافل مانده است) کمک کند.

حضور جایگزین، سومین دیدگاه در خصوص حضور زنان در عرصه سیاست است. به این معنا که علائق زنان یا منافع آنان باید در عرصه سیاست طرح شود. در واقع سیاستمداران باید در راستای منافع زنان سخن بگویند و عمل کنند. بنابراین سیاستمداران باید سخن بگویند و سر حرف خود بایستند.

ویژگی‌های زنان سیاستمدار باید چگونه باشد؟ آنان باید منافع زنان را ببینند و از آن آگاه باشند و آن را طرح کنند و خود را مسئول طرح آن بدانند. زنان سیاستمدار باید همچنین مسائل زنان را مقدم بر سایر امور بدانند. بنابراین اینجا چند مسئله مطرح می‌شود. ممکن است زنان سیاستمداری باشند که به طور اخص مسئله زنان اولویت اول آن‌ها نباشد، یا حتی مسئله تمام زنان از همه نوع نژاد و رنگ پوست و طبقه دغدغه آن‌ها نباشد. برای مثال حق سقط جنین برای زنان که جزو دغدغه های فمینیست ها است ممکن است مورد توافق تمام زنان سیاستمداران نباشد.

از سوی دیگر با وجود داشتن این دغدغه‌ها تمام راه‌ها برای زنان سیاستمدار باز نیست تا به مقاصد خود برسند. جونی لونداسکی (۱۹۹۳) به خوبی اشاره کرده است که «ممکن است نهادها زنان را تغییر دهند؛ پیش از آن که آنان بتوانند نهادها را تغییر دهند» چراکه زنان باید وارد نهادی شوند که در آن ساختار و قواعد به شیوه‌ای مردانه تدوین شده است و در این حالت زنان برای بقا ناچارند با برخی قواعد مردانه خود را تطبیق دهند.
بررسی موانع تاریخی حضور فعال زنان در مجلس شورای اسلامی توسط #حلقه_زنان
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران

✔️موانع ساختاری فعالیت زنان در عرصه سیاست بر اساس اسناد و منابع تاریخی

#شکاف_جنسیتی سد راه زنان در مسیر سیاست
#gender_gap
#plitical_participation

دکتر الهام ملک‌زاده پژوهشگر تاریخ و زنان: «پیش از بررسی و تحلیل چالش و موانع موجود بر سر راه فعالیت زنان در مجلس شورای اسلامی، باید در ضرورت حضور و کنشگری زنان در مشارکت سیاسی سخن راند. اینکه متناسب با ارتقای آگاهی سیاسی آنان و ورود به عرصه‌های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، مطالبات صنفی‌شان چگونه شکل گرفت و به رسمیت شناخته شدن تشكل‌های سیاسی زنان به صورت قانونی، چگونه طرح و درخواست شد. امری که با مخالفت برخی نمایندگان مرد به بهانه غیرضروری بودن روبه‌رو و به غیرقانونی‌ بودن این تشكل‌ها از سوی مجلس رأی داده شد. در هر صورت این موارد موجب شدند تا در فرایند تاریخی شناسنامه‌دار بودن حضور و #مشارکت_سیاسی زنان موانع مشاهده شود و در فرصت‌های برابر، توانمندی‌های فردی زنان در مقابل مردان سیاست‌ورز، به خلأ مدیریتی، سوابق رسمی مشارکت سیاسی و فقدان حضور بالفعل زنان در تشکیلات، احزاب و جمعیت‌های سیاسی متقاضی حضور در مجالس قانونگذاری، تعبیرشود. دسترسی به قدرت، بیش از هر عامل دیگری، بر سازماندهی درست احزاب بستگی دارد، مشارکت پایین زنان در سطوح بالای حزبی، می‌تواند به عنوان چالشی جدی در مطالبات سیاسی و چانه‌زنی بر سر حضور در تقسیمات قدرت دارای اهمیت باشد. اصولأ عدم حضور و طرح مسائل زنان را در پی دارد که نه فقط به عنوان خواسته‌های حزبی، بلکه در سیاست‌گذاری‌های مرتبط با تقسیم کارهای کاندیداهای نمایندگی، نه توجهی به میزان حضور و سهم زنان در این تقسیم وظایف دیده می‌شود و نه از جنس مشکلات زنان در طرح لوایح و قوانین پیشنهادی، اثری وجود خواهد داشت.

دکتر سارا پارساخو، پژوهشگر زنان و استاد دانشگاه:« در ۱۲ مرداد ۱۲۹۰ یکی از نمایندگان مجلس دوم نخستین بار در ایران برابری زن و مرد را در مجلس شورا مطرح کرد و گفت: این مساله با مخالفت یکی از روحانیان مجلس مواجه شد. بدین‌ترتیب در سال ۱۳۳۸ شمسی بحث مفصلی در مورد حق رأی زنان شد و مساله حق رأی زنان با حذف آن در لایحه انتخابات دولت دکتر مصدق،‌ چند سالی مسکوت ماند تا این که دوباره مبارزات زنان برای دستیابی به این حق از سال‌های ۱۳۳۹ آغاز شد. اطلاعات زنان با این تیتر که «شرکت در انتخابات حق مسلم هر زن ایرانی است، اما برای دریافت این حق، باید آمادگی پیدا کرد!» مقاله‌ای را منتشر کرد.
 
او توضیح داد: این موضوع ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۳۴۱ تساوی حقوق زن و مرد به رفراندوم گذاشته شد. زنان برای نخستین بار به پای صندوق‌های رأی رفتند. انقلاب سفید شاه به پیروزی رسید و مشارکت سیاسی زنان هم امکان‌پذیر شد. با انتخابات مجلس‌های سنا و شورای ملی، زنان نیز به مجلس راه یافتند و بدین‌ترتیب حق رأی زنان در ۶ بهمن‌ماه ۱۳۴۱ به تصویب رسید. حدودا از مجلس بیست و یکم شورا ی ملی به بعد زنان اجازه حضور در رای دادن و رای گرفتن پیدا کردند و اولین زنانی که توانستند به مجلس راه یابند، مهرانگیز دولتشاهی از تهران، هاجر تربیت از تهران، فرخ‌رو پارسا از تهران، شوکت‌الملوک جهانبانی از تهران، نزهت نفیسی از بافت کرمان در مجلس بیست و یکم شورای ملی راه یافتند و پس از آن در مجلس بیست و دوم و بیست سوم و بیست چهارم که آخرین مجلس شورای ملی بود زنان متعددی راه یافتند. رهنگ جامعه در زن‌باوری و زن‌محوری بسیار دچار تزلزل و اختلاف نظر است. قدرت فکری و مدیریتی زنان هنوز به‌درستی در جامعه فرهنگ‌سازی نشده است که این فرهنگسازی را باید جدی گرفت و زنان باید اول برای خودشان دل بسوزانند و در این فرهنگ‌سازی نقش اساسی را ایفا کنند. تا نگاه غلط در جامعه‌به زن تصحیح نشود، چالش حضوز زنان در مجلس غیر‌قابل حل نخواهد بود و باید بپذیریم  که مدیریت فرهنگی فرایندی بس سخت‌تر از تصویب قوانین مجلس است. باید قبول کنیم که مدیریت فرهنگی کشور ما در این زمینه دچار اختلال‌ است. در اثر فقدان زیرساخت‌های لازم فرهنگی و اجتماعی، جامعه‌پذیری جنسیتی صورت می‌گیرد که خاص است و منجر می‌شود زنان با خصلت‌های زنانگی یا رازوری زنانه شناخته شوند و خودشان هم از خودشان چنین شناختی داشته باشند که در نهایت باعث عدم اعتماد به نفس برای حضور در عرصه عمومی می‌شود چون فکر می‌کنند عرصه عمومی جای آن‌ها نیست».

گزارش کامل در لینک زیر👇

 http://ibna.ir/fa/doc/report/270667