#اصطلاحات عرفانى را بايد در جاى خود، معنى كرد تا موجب اشتباه نشود.
بعنوان مثال: #فقر يكى از منازل والاى سير و #سلوك است كه #عارفان، آن را مى ستايند. معنى اين فقر، با فقر سياه #اقتصادى و معيشتى بكلى فرق دارد .
فقرى كه برخاسته از روابط ستمبارِ اجتماعى است ، اجازه نمى دهد كه آدمى از حد غرايزِ ابتدايى خود فراتر رود و به #معنويت برسد.
ازكسى كه در غم #نان_شب است، #ايمان و #اخلاق طلب كردن ، طنزی بيش نيست ! براى چنين فردى چه فرقى مى كند كه مَعاد ، جسمانى باشد يا روحانى ؟!
براى او مناقشهء فلاسفه و حكما نيز معنايى ندارد كه آيا #اصالت با وجود است يا با ماهيت؟!
چون به چشم خود مى بيند كه در دنياى #مادى امروز، اصالت نه با وجود است و نه با ماهيت، بلكه اصالت فقط با ارقام حساب هاى بانكى است.
علی (ع) در بابِ فقر و تنگدستى ، در حكمت ٣١١ نهج البلاغه به فرزند خود محمدبن حَنَفيه مى فرمايد : اى فرزندم! من بر تو از فقر بيمناكم ، از شرّ فقر به خدا پناه ببر، زيرا فقر به دين تو نقصان در مى آورد و عقل تو را پريشان مى كند و مردم را از تو مى رَماند" .
فقر عارفانه #رهايى روح است از هر آن چيزى كه او را به بند مى كشد.
#مولانا به ياران خود مى فرمود اگر به كارى مشغول نباشيد و #معاش خود را فراهم نكنيد، ارزشى نخواهيد داشت
. پس فقرِ عارفانه ، نداشتن مال و #ثروت نيست ، بلكه اسير نشدن در ظواهر دنياست. عارفانى بوده اند داراى مال همچون شاه نعمة الله و خواجه نظام الدين اولياء که ثروت خود را در راه #خدمت به #مردم بكار مى بستند
صوفى و #عارف ، كسى است كه نسبت به هيچ چيز احساس #مالكيت نكند، حتى نسبت به وجود #خويش . چون احساس مالكانه به هر چيز، ارباب او مى شود.
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
رهروان حقیقت
@rahrovanehaghighat
بعنوان مثال: #فقر يكى از منازل والاى سير و #سلوك است كه #عارفان، آن را مى ستايند. معنى اين فقر، با فقر سياه #اقتصادى و معيشتى بكلى فرق دارد .
فقرى كه برخاسته از روابط ستمبارِ اجتماعى است ، اجازه نمى دهد كه آدمى از حد غرايزِ ابتدايى خود فراتر رود و به #معنويت برسد.
ازكسى كه در غم #نان_شب است، #ايمان و #اخلاق طلب كردن ، طنزی بيش نيست ! براى چنين فردى چه فرقى مى كند كه مَعاد ، جسمانى باشد يا روحانى ؟!
براى او مناقشهء فلاسفه و حكما نيز معنايى ندارد كه آيا #اصالت با وجود است يا با ماهيت؟!
چون به چشم خود مى بيند كه در دنياى #مادى امروز، اصالت نه با وجود است و نه با ماهيت، بلكه اصالت فقط با ارقام حساب هاى بانكى است.
علی (ع) در بابِ فقر و تنگدستى ، در حكمت ٣١١ نهج البلاغه به فرزند خود محمدبن حَنَفيه مى فرمايد : اى فرزندم! من بر تو از فقر بيمناكم ، از شرّ فقر به خدا پناه ببر، زيرا فقر به دين تو نقصان در مى آورد و عقل تو را پريشان مى كند و مردم را از تو مى رَماند" .
فقر عارفانه #رهايى روح است از هر آن چيزى كه او را به بند مى كشد.
#مولانا به ياران خود مى فرمود اگر به كارى مشغول نباشيد و #معاش خود را فراهم نكنيد، ارزشى نخواهيد داشت
. پس فقرِ عارفانه ، نداشتن مال و #ثروت نيست ، بلكه اسير نشدن در ظواهر دنياست. عارفانى بوده اند داراى مال همچون شاه نعمة الله و خواجه نظام الدين اولياء که ثروت خود را در راه #خدمت به #مردم بكار مى بستند
صوفى و #عارف ، كسى است كه نسبت به هيچ چيز احساس #مالكيت نكند، حتى نسبت به وجود #خويش . چون احساس مالكانه به هر چيز، ارباب او مى شود.
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
رهروان حقیقت
@rahrovanehaghighat
📚 با وجودي كه شما تقريباً روشن ضمير زاده شده ايد،
وقتي به داستان هاي زندگي شما در قبل گوش مي دهم،
هرگز اين احساس را نمي گيرم كه شما خودتان خويش را يك سالك روحاني ديده باشيد.
آيا دنبال رسيدن به اشراق بوديد، يا كه اشراق محصولي جانبي از اين پيمان راسخ بوده كه هرگز در مورد چيزي كه احساس مي كنيد حق است، سازش نكنيد؟
📖 پاسخ:
چيزهايي هستند كه نمي توان آن ها را مستقيماً جست. هرچه چيزي باارزش تر باشد، بايد بيشتر به طور #غيرمستقيم واردش شوي. درواقع، بايد كاري ديگر انجام دهي كه #موقعيت حول و حوش تو را آماده سازد_ كه در آن موقعيت،
چيزهايي مانند اشراق و #حقيقت بتوانند رخ بدهند.
تو نمي تواني براي جستن و يافتن حقيقت جايي بروي. كجا خواهي رفت؟ هندوستان؟ آمریکا؟.... و سپس بازگشت
به وطن؟ تمام جويندگان حقيقت اين مسير را مي روند و وقتي به وطن بازمي گردند،
بيش از هميشه #احمق به نظر مي رسند. آنان هيچ چيز نيافته اند.
براي جستن حقيقت به كجا مي روي؟ راه را نمي شناسي، نقشه اي وجود ندارد، هيچ جهتي در دسترس نيست. هيچكس نمي داند امكان دريافتن حقيقت چيست، كجاست و چه وقت است.
جوينده ي واقعي حقيقت هرگز در جست و جوي حقيقت نيست. برعكس، او مي كوشد خويش را از هرگونه ناحقيقت، بي اصالتي و بي صداقتي پاك و تميز كند ، و زماني كه قلبش آماده باشد، پاك باشد، آن ميهمان فرا مي رسد.
تو نمي تواني ميهمان را پيدا كني، نمي تواني دنبال او بروي. او خودش نزدت مي آيد، تو فقط بايد آماده باشي. بايد در آن موقعيت درست باشي.
من هرگز به آن معني كه شما درك مي كنيد، روحاني نبوده ام. من هرگز به معبد و كليسا نرفته ام يا كه متون مقدس را بخوانم يا براي يافتن حقيقت، آداب و مراسمي خاص به جا بياورم يا اينكه به خداوند دعا و نيايش كرده باشم. روش من ابداً اينگونه نبوده است. بنابراين قطعاً مي توانيد بگوييد كه من هيچ كار روحاني انجام نمي دادم. ولي در نظر من روحاني بودن معنايي كاملاً متفاوت دارد. روحاني بودنspirituality به فرديتي با صداقت نياز دارد. هيچ گونه وابستگي مجاز نيست. روحاني بودن براي خودش يك #آزادي
مي آفريند، به هر قيمتي. روحاني بودن هرگز در جمعيت رخ نمي دهد، بلكه در #تنها بودن رخ مي دهد، زيرا جمعيت ها هرگز به هيچ حقيقتي دست نيافته اند. حقيقت فقط در تنهابودن افراد يافت شده است.
بنابراين روحاني بودن من، معنايي كاملاً متفاوت با روحاني بودن شما دارد. داستان هاي دوران كودكي من ، اگر بتوانيد آن ها را درك كنيد ، به نوعي به تمام اين كيفيت ها اشاره دارد. هيچكس نمي تواند اين ها را روحاني بخواند. من آن ها را چنين مي خوانم، زيرا به نظر من آن ها هرچه را كه انسان طلب مي كند بخشيده اند.
وقتي كه به داستان هاي دوران كودكي من گوش مي دهيد، بايد سعي كنيد در آن دنبال برخي از #كيفيت ها باشيد ، نه فقط داستان، بلكه يك معناي ذاتي در آن، كه همچون نخي از ميان تمام #خاطرات من عبور مي كند.
در نظر من، روحاني بودن فقط به معني يافتن خويشتن است. من هرگز به كسي اجازه نداده ام تا از جانب من چنين كاري بكند ، زيرا اين كاري است كه هيچكس نمي تواند آن را ازجانب تو انجام دهد. تو بايد آن را شخصاً انجام دهي.
و نمي تواني مستقيماً نيز چنين كني. بايد يك محيط خاص ايجاد كني كه در آن محيط، اين امر صورت بگيرد.
اشراق، #رهايي، #بيداري، دريافتن... تمام اين ها #يك واقعه هستند.
تمام اين واژه ها مطلقاً به يك چيز اشاره مي كنند و آن چيز، يك رخدادa happening است.
همين در بسياري از #مردم توليد #ترس مي كند: "اگر يك واقعه است، آنوقت ما چه
مي توانيم بكنيم؟ هروقت اتفاق بيفتد اتفاق خواهد افتاد." چنين نيست. اين ها رويداد هستند، ولي تو مي تواني كارهاي زيادي انجام دهي كه زمينه را براي آن واقعه مهيا كند. براي كساني كه #درك نمي كنند، اين آماده سازي زمينه شايد به نظر روحاني نرسد.
ولي بايد روحاني باشد، زيرا كه اشراق رخ داده است.
نتیجه اثبات مي كند كه هروسيله اي كه مورد استفاده قرار گرفته اساساً درست بوده است.
اين همان مقصدي است كه اثبات مي كند راهي كه پيموده شده، درست بوده است.
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
رهروان حقیقت
https://telegram.me/joinchat/D28d30CId0MppNxXxoy7cA
وقتي به داستان هاي زندگي شما در قبل گوش مي دهم،
هرگز اين احساس را نمي گيرم كه شما خودتان خويش را يك سالك روحاني ديده باشيد.
آيا دنبال رسيدن به اشراق بوديد، يا كه اشراق محصولي جانبي از اين پيمان راسخ بوده كه هرگز در مورد چيزي كه احساس مي كنيد حق است، سازش نكنيد؟
📖 پاسخ:
چيزهايي هستند كه نمي توان آن ها را مستقيماً جست. هرچه چيزي باارزش تر باشد، بايد بيشتر به طور #غيرمستقيم واردش شوي. درواقع، بايد كاري ديگر انجام دهي كه #موقعيت حول و حوش تو را آماده سازد_ كه در آن موقعيت،
چيزهايي مانند اشراق و #حقيقت بتوانند رخ بدهند.
تو نمي تواني براي جستن و يافتن حقيقت جايي بروي. كجا خواهي رفت؟ هندوستان؟ آمریکا؟.... و سپس بازگشت
به وطن؟ تمام جويندگان حقيقت اين مسير را مي روند و وقتي به وطن بازمي گردند،
بيش از هميشه #احمق به نظر مي رسند. آنان هيچ چيز نيافته اند.
براي جستن حقيقت به كجا مي روي؟ راه را نمي شناسي، نقشه اي وجود ندارد، هيچ جهتي در دسترس نيست. هيچكس نمي داند امكان دريافتن حقيقت چيست، كجاست و چه وقت است.
جوينده ي واقعي حقيقت هرگز در جست و جوي حقيقت نيست. برعكس، او مي كوشد خويش را از هرگونه ناحقيقت، بي اصالتي و بي صداقتي پاك و تميز كند ، و زماني كه قلبش آماده باشد، پاك باشد، آن ميهمان فرا مي رسد.
تو نمي تواني ميهمان را پيدا كني، نمي تواني دنبال او بروي. او خودش نزدت مي آيد، تو فقط بايد آماده باشي. بايد در آن موقعيت درست باشي.
من هرگز به آن معني كه شما درك مي كنيد، روحاني نبوده ام. من هرگز به معبد و كليسا نرفته ام يا كه متون مقدس را بخوانم يا براي يافتن حقيقت، آداب و مراسمي خاص به جا بياورم يا اينكه به خداوند دعا و نيايش كرده باشم. روش من ابداً اينگونه نبوده است. بنابراين قطعاً مي توانيد بگوييد كه من هيچ كار روحاني انجام نمي دادم. ولي در نظر من روحاني بودن معنايي كاملاً متفاوت دارد. روحاني بودنspirituality به فرديتي با صداقت نياز دارد. هيچ گونه وابستگي مجاز نيست. روحاني بودن براي خودش يك #آزادي
مي آفريند، به هر قيمتي. روحاني بودن هرگز در جمعيت رخ نمي دهد، بلكه در #تنها بودن رخ مي دهد، زيرا جمعيت ها هرگز به هيچ حقيقتي دست نيافته اند. حقيقت فقط در تنهابودن افراد يافت شده است.
بنابراين روحاني بودن من، معنايي كاملاً متفاوت با روحاني بودن شما دارد. داستان هاي دوران كودكي من ، اگر بتوانيد آن ها را درك كنيد ، به نوعي به تمام اين كيفيت ها اشاره دارد. هيچكس نمي تواند اين ها را روحاني بخواند. من آن ها را چنين مي خوانم، زيرا به نظر من آن ها هرچه را كه انسان طلب مي كند بخشيده اند.
وقتي كه به داستان هاي دوران كودكي من گوش مي دهيد، بايد سعي كنيد در آن دنبال برخي از #كيفيت ها باشيد ، نه فقط داستان، بلكه يك معناي ذاتي در آن، كه همچون نخي از ميان تمام #خاطرات من عبور مي كند.
در نظر من، روحاني بودن فقط به معني يافتن خويشتن است. من هرگز به كسي اجازه نداده ام تا از جانب من چنين كاري بكند ، زيرا اين كاري است كه هيچكس نمي تواند آن را ازجانب تو انجام دهد. تو بايد آن را شخصاً انجام دهي.
و نمي تواني مستقيماً نيز چنين كني. بايد يك محيط خاص ايجاد كني كه در آن محيط، اين امر صورت بگيرد.
اشراق، #رهايي، #بيداري، دريافتن... تمام اين ها #يك واقعه هستند.
تمام اين واژه ها مطلقاً به يك چيز اشاره مي كنند و آن چيز، يك رخدادa happening است.
همين در بسياري از #مردم توليد #ترس مي كند: "اگر يك واقعه است، آنوقت ما چه
مي توانيم بكنيم؟ هروقت اتفاق بيفتد اتفاق خواهد افتاد." چنين نيست. اين ها رويداد هستند، ولي تو مي تواني كارهاي زيادي انجام دهي كه زمينه را براي آن واقعه مهيا كند. براي كساني كه #درك نمي كنند، اين آماده سازي زمينه شايد به نظر روحاني نرسد.
ولي بايد روحاني باشد، زيرا كه اشراق رخ داده است.
نتیجه اثبات مي كند كه هروسيله اي كه مورد استفاده قرار گرفته اساساً درست بوده است.
اين همان مقصدي است كه اثبات مي كند راهي كه پيموده شده، درست بوده است.
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
رهروان حقیقت
https://telegram.me/joinchat/D28d30CId0MppNxXxoy7cA