رهروان حقیقت
3.14K subscribers
4.33K photos
162 videos
71 files
344 links
📬برای شرکت در دوره های رهروان حقیقت به آیدی زیر پیام بدین :
@class_RH_admin
اینستاگرام :
instagram.com/rahrovanehaghighat
سایت رهروان حقیقت
WWw.rahrovanehaghighat.ir
Download Telegram
ما آدمها معمولا با غمگین بودن
و افسرده شدن و غصه خوردن
و در سطح زندگی کردن
خیلی راحت تر هستیم
تا شاد بودن، آرامش داشتن،
مثبت نگاه کردن و عمیق زندگی کردن

میدونید چرا؟

#اوشو خیلی زیبا بهش پاسخ داده

میگه: تموم اون حالت‌های اول به نوعی
سقوط محسوب میشن
و سقوط همیشه آسونه
و نیاز به صرف هیچ انرژی ای نداره...

اما حالتهای بعدی
از نوع صعود هستند
و صعود همیشه سخت تره و نیاز داره
که انرژی زیادی رو براش صرف کنی...

حالا خودتی که انتخاب میکنی
سقوط کنی یا صعود.


📚@rahrovanehaghighat
پدر و مادرت را ببخش.
آنها هم کودکی‌ای داشتند که از آن درمان نشده بودند.
انها نمی‌دانستند در حال انجام دادن چه کاری با تو هستند؛ چون آنها عشق بی‌قیدوشرط را تجربه نکرده بودند.
سعی نکن آنها را تغییر دهی.

حالا که تو آگاه شده‌ای، آن چرخه را بشکن.


📚@rahrovanehaghighat
اولین وادی  ,وادی شناخت نامیده می شود.

طبیعتا اولین وادی باید وادی شناخت باشد. زیرا انسان همه چیز را باشناخت آغاز می کند. 
حیوانات شناخت ندارند و این تنها انسان است که شناخت دارد.
فقط انسان است که به گردآوری شناختها می پردازد.
تنها انسان است که کتاب و نظریه دارد. پس شناخت اولین وادی است.

جنبه منفی این وادی این است :
که شما به شناخت برسید  و بعد گرفتار آن گردید یعنی هدف واقعی از شناخت را فراموش کنید. گرفتار کار خودتان شوید و  یا اینکه در خود شناخت متوقف شوید.
در این حالت شما جمع آوری کننده شناخت های بیشتر می شوید و همراه با دیگران تنها به گرد آوری شناخت ادامه می دهید.
البته در این راه ممکن است یک دانشمند بزرگ یا یک کارشناس شوید اما یک شناسنده نخواهید بود
روش شناسنده از روش شناخت کاملا متفاوت است.
هنگامی که شناخت رخ می دهد دو چیز مطرح می شود :
اول ، محتوای شناخت یعنی آن چیزی که می شناسید.
دوم خودآگاهی آیینه. شما کسی هستید که می توانید بشناسید.
اگر شما در محتوای شناخت بیشتر از ظرف شناخت متوقف شوید در این وادی گم خواهید شد. آن بخشی که شما را اسیر و گرفتار و گم می کند جنبه ی منفی شناخت نام دارد .
اگر #اسیر شناخت شوید شما در اولین وادی گم گشته اید و نمی توانید از آن عبور کنید.
شناخت بیشتر شما موجب سردرگمی شما خواهد شد. چون راهی وجود ندارد که مشخص کند چه چیزی درست است چه چیزی غلط. هر چیزی که می شنوید را اگر به طور منطقی در برابرتان قرار دهید آنرا درست خواهید پنداشت . راه دیگری برای ارزیابی وجود ندارد. به همین دلیل است که این اتفاق می افتد. شما به نزد استادی می روید به سخنانش گوش می کنید حرف او به نظرتان درست می آید سپس به سوی استادی دیگر می روید و به او گوش می سپارید و می بینید که انگار حرف او هم درست است. کتابی را می خوانید و در ارزیابی درست به نظر می رسد سپس کتاب دیگری را می خوانید که ممکن است با کتاب اول کاملا در تضاد باشد. اما آن کتاب نیز منطق خود را دارد و ممکن است درست باشد و به نظر می رسد که راهی برای اینکه بدانید کدام درست می گوید کدام نادرست وجود ندارد اگر شما به گرد آوری ادامه بدهید می بینید که کاری جز گرد آوری گزاره های متضاد و عبارات مخالف نکرده اید آنگاه میلیونها دیدگاه وجود خواهد داشت و شما دیر یا زود به یک فیلسوف یا مفسر نظام های فکری تبدیل می شوید واین کار نه تنها کمکی به شما نمی کند بلکه باعث 
سردر گمی بیشتر شما می شود
پس اولین نکته در وادی شناخت این است که انسان باید گوش به زنگ بماند و به گنجایش شناخت علاقه مند باشد نه به محتوا،
فرد باید بر تماشاچی بودن تاکید کند. باید بیشتر و بیشتر گوش به زنگ و هشیار باشد تا بعد به مرتبه شناسندگی برسد  و انسان نه با شناختن چیزهای بیشتر که با هشیار_بودن به شناسنده راستین بدل می شود

آگاهی یک تیر است که دو سو دارد یک سو به شناخته شده دیگری به شناسنده اگر در این وادی در پی کشف شناخته ها باشید راه را گم می کنید اما اگر نگاه خود را به شناسنده بدوزید گم نمی شوید و در این صورت می توانید این وادی را پشت سر گذارید و هر بار که یک وادی را پشت سر می گذارید لذت بزرگی  به استقبال شما می آید.


اشو

📚@rahrovanehaghighat
دومین_وادی

دومین وادی، وادی_پشیمانی (توبه )  نامیده شده است.

هنگامی که در باره خودتان بیشتر تامل می کنید طبیعتا توبه ای بزرگ در شما ظهور می کند. چون از همه  کارهای غلطی که انجام داده اید ، آگاه می شوید و بدین ترتیب حس پشیمانی در شما ظهور می کند. در این هنگام شما به فتح قله بزرگ خود آگاهی نایل می شوید و ناگهان در اثر این خود آگاهی وجدان راستین شما بیدار می شود.
به یاد داشته باشید وجدانی که به طور معمول دارید وجدان رو راستی نیست. بلکه یک سکه ی تقلبی است . 
این وجدان را جامعه به شما داده است. مردم به شما گفته اند چه چیزی درست و چه چیزی غلط است. چه چیزی اخلاقی و چه چیزی غیر اخلاقی است. اما پس از عبور از اولین وادی شما در خواهید یافت چه چیزی  درست و چه چیزی نادرست است.  پس از آن ناگهان در خواهید یافت، چه کارهای نادرستی انجام داده اید در خواهید یافت چه تعداد از مردم  آسیب رسان ، آزارگر ، ویرانگر ، خشن ، ستیزه جو ، پرخاشگر و حسودند. 
این پیامد طبیعی آن هشیار شدنی است که در اثر وجدان_راستین به بیداری می رسد.
این وجدان هیچ رابطه ای با وجدان معمولی شما ندارد  وجدان معمولی شما چیزی عاریتی است.  شما با این وجدان می توانید کاری کنید که هیچ وقت آسیب نبینید. این وجدان به شما امکان می دهد از طریق آن دگرگون شوید. در حالت معمولی در حد متوسطی می دانید چه چیزی درست است چه چیزی غلط و به همین سبب باز به کارهای نادرست خود ادامه می دهید دانستن کارهای نادرست هیچ تفاوتی در رفتار شما به وجود نمی آورد. به عنوان نمونه شما می دانید خشم بد است اما باز خشمگین می شوید  یعنی با اینکه می دانید و در این مورد هیچ تردیدی ندارید باز عنان خود را به دست خشم می دهید. و یا با اینکه می دانید مال اندوزی چیز خوبی نیست ولی بازبه مال اندوزی ادامه می دهید و نه تنها به مال اندوزی ادامه می دهید بلکه به مالک شدن بر افراد نیز علاقه نشان می دهید شما مالک همسر و فرزند خود می شوید پنداری که آنان وسیله اند و می توانند مالکیت پذیر باشند. شما خودتان را از طریق مالکیت به هلاکت می رسانید .
اما با عبور از اولین وادی وجدان واقعی در شما بیدار می شود  و شما می دانید کدام کار اشتباه است و امکان انجام کارهایی از نوع دیگر برای شما ممکن می شود.
حال می رسیم به جنبه  منفی وادی توبه ( پشیمانی )
جنبه منفی وادی توبه به این صورت است که در می یابید درگذشته این کار و آن کار غلط را انجام داده اید و بعد می بینید اگر این شمارش را ادامه دهید سر به میلیون می زند و این امر باعث نگرانی هر چه بیشتر شما می شود شما تا این زمان ناآگاه بودید. از این پس کار نفسگیر شمردن کارهای غلط را ادامه می دهید و این وضعیت سرانجام شما را به بیماری می کشاند.
شما هر لحظه بر اشتباهات خود وقوف بیشتری می یابید و با این کار در تاریکی عمیق تری فرو می روید.
اگر به همین صورت احساس گناه در شما بیدار شود و شما گرفتار گذشته خود باشید بدیهی است در وادی دوم باقی می مانید و قادر به عبور از آن نخواهید بود.
اگر گذشته به یک مساله مهم تبدیل شود و  شما مدام بر سر خود بکوبید که من چرا فلان کار را کردم ، این کار غلط است و شما از آن نتیجه ای نخواهید گرفت.
اما جنبه مثبت آن است که به آینده علاقمند شوید نه به گذشته . اکنون به این نکته واقف شده اید که اشتباهاتی را انجام داده اید اما این را بدانید که طبیعتا به این دلیل که ناآگاه بودید این کارها را انجام می دادید ، پس نیازی به احساس گناه نیست.
به راستی چطور یک نفر می تواند درست کردار باشد در صورتی که از کار درست اطلاعی ندارد؟
شما الان به آن درجه رسیده اید که می دانید کل گذشته ی شما اشتباهی بیش نبوده است اما درک این موضوع نباید باعث شود بر سر و سینه خود بزنید.
شما از این نکته که به خود و دیگران آسیب رسانده اید افسرده اید اما در همان حال احساس شادمانی هم باید داشته باشید زیرا دیگر چنان کارهایی را انجام نخواهید داد. اکنون شما وجدان خودتان را دارید و این وجدان هر گز اجازه نخواهد داد کار اشتباه را دوباره تکرار کنید هنگامی که وجدان واقعی بیدار شود دیگر نیازی به خودداری نیست . نیازی به برنامه ریزی برای انضباط خشک وجود ندارد.  در این حالت کار درست به یک امر_طبیعی تبدیل می شود در این حالت کار درست آسان است و کار آسان درست.
دراین موقعیت وجدان بیدار شده و شما اگر هم بخواهید کار غلطی انجام دهید باید بسیار تلاش کنید و حتی تا حد زیادی هم امکان دارد به نتیجه نرسد.
این جنبه مثبت است که کسی احساس کند دگرگونی رخ داده است و نعمت فرو باریده و این بزرگترین هدیه است که خداوند به شما عطا کرده اکنون زندگی شما در حال حرکت به سوی یک بعد تماما جدید ، یک جهت کاملا تازه است.
اینجا همان جایی است که:
اخلاق_واقعی و فضیلت زاده می شود.

اشو

📚@rahrovanehaghighat
سومین_وادی

سومین وادی وادی موانع نام گرفته است.
هنگامی که وجدان بیدار می شود شما می توانید ببینید چه تعداد مانع وجود دارد.
غزالی می گوید: 
اینجا چهار مانع وجود دارد. 
نخست جهان_اغواگر، جهان اشیاء که بسیار فریبنده و شهوت انگیز است. 
اگر جهان اغوایتان کند و اشتیاق زیاد به پدیده های دنیوی داشته باشید دیگر نیروی چندانی برای معنویت نخواهید داشت. نیروی اشتیاق شما در مسیر علاقه به امور دنیوی هدر خواهد رفت.
اما پدیده های مادی درنفس خودشان بد نیستند اما شما مقداری نیرو با کیفیت و کمیت خاص در اختیار دارید. کل این نیرو باید برای تحقق یک آرزو هزینه شود.
همه آرزو ها باید به یک آرزو بدل شود.

دومین مانع مردم و دلبستگی به مردم است.
اینجا هم باید تکرار کنم صوفیان دشمن مردم نیستند بلکه می گویند که انسان نباید دلبسته ی مردم باشد.
با زن یا شوهر و فرزند و دوستانتان باشید. اما به یاد داشته باشید که ما مسافرانی هستیم که در یک راه با هم آشنا شده ایم . برای چند روز کم یا بیش کنار یکدیگر هستیم.
ما در این راه تنها چند روز باهم هستیم و این در کنار هم بودن همیشگی نیست.
با مردم باشید عاشقانه با مردم باشید. مهربانانه با مردم باشید.
اما دلبسته ی آنها نشوید.
چرا که این دلبستگی به شما اجازه نخواهد داد که با آزادی کامل از آنها دور شوید .

سومین مانع ذهن است . 
غزالی آن را شیطان نامیده !
ذهنی که شما در گذشته برای خود ساخته بودید. اکنون اگر چه وجدان بیدار شده است.
اگر چه شما از همیشه هوشیار تر شده اید اما ساز وکار ذهن شما هنوز در گوشه ای از وجودتان پنهان است. 
ذهن طوری به شما نزدیک بوده که نمی توانید یکباره آنرا رها کنید. این کار نیاز به زمان دارد ، ذهن منتظر فرصت می ماند. اگر فرصتی پیش آید ناگهان می پرد و کنترل شما را به دست می گیرد.
ذهن عمری را فرمانروای شما بوده است و شما یک برده ی حلقه به گوش.
ذهن نمی تواند بپذیرد که شما ناگهان مالک او بشوید. این کار نیاز به زمان دارد.
ذهن می گوید تو از نظر روحی بزرگ هستی قدرتهای روحی تو آشکار شده است. تو می توانی هر مقدار پول و شهرت اجتماعی که بخواهی در اختیار داشته باشی. پس چرا بخاطر خدا و مذهب بر خود رنج و زحمت هموار می کنی ؟ بیا از این امکانات استفاده کن! 
در اینجا این ذهن است که وسوسه گری می کند.

و چهارمین مانع که از بزرگترین موانع در راه جستجو است  خود  است.

هنگامی که کمی هوشیار می شوید و شروع به دیدن موانع می کنید ناگهان یک خود بزرگ ظاهرا هم معلوم نیست از کجا مالکیت شما را در اختیار می گیرد.
می گوید من قدیس و حکیم شده ام من دیگر یک آدم عادی نیستم من یک موجود فوق العاده ام البته درست است شما یک موجود فوق العاده هستید همانطورکه خود هم می تواند این را  ثابت کند .
بایدآگاه باشید اگر گرفتار خود شدید گرفتار اندیشه ای شده اید که می گوید من فوق العاده هستم درسومین وادی باقی می مانید و هرگز قادر نخواهید بود که به وادی چهارم برسید.
و اینجاست که قدرتهای روحی به بزرگترین مانع بدل میشوند.
اماجنبه منفی، جنگ با این موانع است.
اگر جنگیدن راشروع کنید در  این وادی گم می شوید اصلا نیازی به جنگ نیست. همین که درک_دقیق داشته باشید کافی است.
جنگیدن به معنی سرکوب است شما می توانید خود را سرکوب کنید.
می توانید دلبستگی، تمایلات، و ذهنتان را سرکوب کنید اما در این صورت خودتان هم سرکوب شده باقی خواهید ماند و هرگز به وادی چهارم وارد نمی شوید
جنبه مثبت :
خود را دشمن نپندارید بلکه بعنوان چالشی درنظر بگیرید برای #فرا_رفتن.  درکش کنید نگاه عمیقی به آن بیاندازید به ساز و کار آن توجه کنید.
چطور کار می کند.
چطور این خود در شما بیدار می شود. چطور این ذهن به بازی باشما ادامه می دهد.
چطور شما به مردم و اشیا دلبسته می شوید بدون اینکه دشمنی ای با آن داشته باشید با یک نگاه سرد در چگونگی آن بنگرید.
اگر دشمن باشید هنوز گیر هستید.
اگر آسانگیر باشید هنوز گرفتار هستید. مردم دو کار را خوب بلدند یا چگونه دوست باشند یا چطور دشمن
دراین مرحله  حالت سوم می تواند به شماکمک کند گوش بزنگ بمانید تماشاگر باشید نه دشمن باشید نه دوست،
بی تفاوت باشید چون اگر هر نوع نگرش احساسی را از خود ابراز کنید همین احساسها به  قید_و_بندی بدل خواهد شد. 
و باز به یاد داشته باشید شما همان اندازه که گرفتار دوستتان هستید گرفتار دشمنتان نیز هستید.
پس اگراین احساسهای دست  و پاگیر دوستی و دشمنی را کنار بگذارید دقیق‌تر میتوانید همه چیز را از نظر بگذرانید می توانید بسیار بسیار تیزبین تر باشید و این کار  مثبتی است که باید انجام دهید پس
ببینید خود  چیست و با شادکامی به دنبال آن بگردید.
ببینید شهوت چیست  و با شادکامی این کار را انجام دهید.

اشو

📚@rahrovanehaghighat
غم و اندوه نمی آید تا شما را تنبیه کند یا به شما نشان دهد که شکست خورده اید 🤍

غم و اندوه نشانه این است که شما تکامل نیافته اید یا از شفا، روشنگری و حتی آرامش دور هستید.

درد شما، اندوه شما، شک شما، آرزوهای شما، افکار ترسناک شما، آنها اشتباه نیستند… آنها درخواست شفا و در آغوش کشیدن دارند.


📚@rahrovanehaghighat
ملاصدرا میگوید:
خداوند بينهايت است و لامكان و بی زمان
اما به قدر فهم تو كوچك ميشود
و به قدر نياز تو فرود می‌آيد،
و به قدر آرزوی تو گسترده ميشود
و به قدر ايمان تو كارگشا ميشود
و به قدر نخ پير زنان دوزنده باريك ميشود
و به قدر دل اميدواران گرم ميشود
پدر میشود يتيمان را
برادر ميشود محتاجانِ برادری را   
طفل ميشود عقيمان را
اميد م‌شود نااميدان را
راه ميشود گم‌گشتگان را
خداوند همه چيز ميشود به شرط طهارت روح
بشوييد قلب‌هايتان را از هر احساس ناروا
و زبان‌هايتان را از هر گفتارِ ناپاک
و بپرهيزيد از ناجوانمردی‌ها
ناراستی‌ها، نامردمی‌ها!
 
چنين كنيد تا ببينيد كه خداوند،
چگونه بر سفره‌ی شما،
با كاسه‌ یی خوراک و تكه‌ای نان مينشيند
و بر بند تاب، با كودكانتان تاب ميخورد،
و در دكان شما كفه‌های ترازويتان را ميزان ميكند 
و در كوچه‌های خلوت شب با شما آواز ميخواند
مگر از زندگی چه ميخواهيد
كه در خدایی خدا يافت نميشود؟
كه در عشق يافت نميشود،
كه به نفرت پناه ميبريد؟🦋


📚@rahrovanehaghighat
وقتی میگویم حداقل یک ساعت در روز را به خودت اختصاص بده و چشمانت را ببند و بنشین، منظورم این است که در آن یک ساعت همه امور دیگر را فراموش کن.
۲۴ ساعت زمان داری،۲۳ ساعت آن را به امور دنیا، به مردم، به کارت، به خانه ات و... اختصاص بده، هر طور که میخواهی آن را صرف کن. اما آیا اینقدر مقتدر نیستی که یک ساعت را برای خودت پس انداز کنی؟ شاید صرفه جویی تمام ۲۴ ساعت برایت سخت باشد، اما آیا نمیتوانی یک ساعت را به خودت اختصاص دهی؟
و به تو میگویم، در آخر، در لحظه رفتنت از این کالبد، خواهی دید که تمام آن ۲۳ ساعت را به هدر داده ای و همان یک ساعت را واقعا زندگی کرده ای.

راجنیش چاندرا موهان

📚@rahrovanehaghighat
🔵 خوب بودن

هر ویروسی برای آنکه خودش را تکثیر کند به بدنی محتاج است، به میزبانی که پذیرایش باشد. ویروس اگر بر در و دیوار بماند
و کسی به او دست نزند، سرانجام از بین خواهد رفت.

هر #رذیلتی نیز به #بدنی محتاج است، به تنی که آن را در خود جا بدهد.

#دروغ اگر روی زمین افتاده باشد و کسی آن را بر ندارد، خواهد مرد.
اما #دروغ را که در دهان می گذاری جان می گیرد؛ دروغ  را که می گویی زنده می شود و خودش را می سازد
و تکثیر می کند
و سرایت می کند از این دهان به آن دهان.

#نفرت اگر روی زمین افتاده باشد، خودش خواهد مرد اما وقتی آن را بر می داری و در دلت می گذاری،
از تو تغذیه می کند تا بزرگ شود.
حیات او ممات تو خواهد شد.
تنت میزبان نفرت می شود.
او تمام تو را می خورد تا زنده بماند. تو هر روز متنفرتر و متنفرتر و متنفرتر می شوی تا نفرت جان بگیرد. تو می میری تا نفرت زنده بماند.

#حسادت هم همین است،
خشمگینی و کینه ورزی و بدخواهی و حیله گری و دسیسه چینی و بی رحمی و بد اندیشی هم همین طور است.
همه شان بدن می خواهند،
میزبان می خواهند. جسمی می خواهند تا آن را بخورند، روحی می خواهند تا سوارش شوند.

آنها تنت را می خورند،
روحت را می خورند،
قلبت را می خورند،
جانت را می خورند.
بعدها جنازه ات را هم خواهند خورد.

حالت خوش نیست؟
شاید که بیماری.
بدنت را نگاه کن،
روحت را،
جانت را،
روانت را،
قلبت را،
بین کدام رذیلت در تو جا خوش کرده است. ببین میزبان کدامینی ؟

#خوب بودن،  ماجرای ترس از دوزخ و طمع بهشت نیست. قصه ثواب و عقاب نیست.
شریعت نیست،
طریقت هم نیست.
#خوب بودن همان #عقلانیت است. همان سلامت است.
#خوب بودن این است که نگذاری رذیلت ها در تنت تکثیر شوند،
این است که نگذاری روحت میزبان ناراستی ها باشد.

حالت خوب می شود اگر  جانت مزرعه پلشتی ها نباشد.

✍️#عرفان_نظرآهاری


📚@rahrovanehaghighat
زبانت معمار است
و حرفهایت خشت خام

مبادا کج بچینی دیوار سخن را
که فرو خواهد ریخت
بنای شخصیتت.


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌📚@rahrovanehaghighat
هرگز نه از دزدان بترسیم؛
نه از آدمکشان!
آنها خطرات بیرونی اند ..
خطرات کوچکند ..
از خودمان بترسیم!
دزدان واقعی، پیش داوری های ما هستند.
آدمکش های واقعی، نادرستی های ما هستند.
چه اهمیتی دارد آنچه سرهای ما را،
یا کیسه های پولمان را تهدید می کند ..
نیندیشیم جز در آنچه که روحمان را تهدید می کند ...
بینوایان
ویکتور هوگو

📚@rahrovanehaghighat
زندگی دو راه بیشتر نداره
یا بیدار شی و پرواز کنی
یا بخوابی وتکرار شی …🌱


📚@rahrovanehaghighat
زمانی که از تماشای یک گل ، حیرت نمی کنی ...

و از دیدن باران ، شگفت زده نمی شوی ...

سراغ معصومیت از دست رفته ات را بگیر ...

نیاز هست نوازش شوی ، اولین نوازشگرت در آینه ، منتظر توست ...

خویش را با عشق در آغوش بگیر ...
عشق غوغا میکند ...



📚@rahrovanehaghighat
⚘گلستان فضیلت های شکوفا

⚘ ⚘زنبور فقط به دنبال گلهایی است که عسل خالص می دهند. شما نیز باید یک زنبور الهی باشید که جز از شیرینی و شهد خوبی عسل خداوند  چیزی نچشید.

⚘هر آنچه که خوب است خداوند است. چه در طبیعت ظاهر شود و چه در صفات والا در انسان نمایان گردد، همه خداوند است که ما می بینیم.

⚘کسی که دنبال بدی است همه جا بدی می بیند. کسی که به دنبال خوبی است همه جا خوبی می بیند. بگذار چشمانت فقط آنچه را زیباست ببیند تا زشتی بدی از ضمیرت محو گردد.

⚘با نیکی خواهی و نیک بودن و تایید نیکی، این دنیا را همچون گلستانی سرشار از زیبایی می بینید.

⚘پس در این دنیا فقط به دنبال آنچه باشید که خوب است، آنچه را عمل کنید که نیک است. به جای افراط در افکار و اعمال منفی، پیوسته به دنبال خداوند باشید و بدین سان در زندگی خود به آرامش و خوشبختی دست یابید.

زمانی می رسد که باید خود را از شر شر خلاص کنید. چرا الان نه؟

پاراماهانسا یوگاناندا


📚@rahrovanehaghighat
پاداش تلاش های ما، همیشه آنچه بدست می آوریم نیست، بلکه گاهی کسی است که به آن تبدیل میشویم...

پائولو کوئیلو

📚@rahrovanehaghighat
قربان حقیقی از نظر مولانا
و تشریح چهار مرغ شوم درون:

مولانا در تحلیل سقوط اخلاقی انسان‌ها، چهار عامل درونی را به چهار مرغ شوم تشبیه می‌کند:

۱. اردک (نماد زیاده‌خواهی و طمع): نشان‌دهنده افرادی است که هرگز از خواسته‌های مادی خود سیر نمی‌شوند و همیشه در جستجوی بیشتر هستند.

۲. خروس (نماد قدرت و شهوت): بیانگر قدرت‌طلبی و شهوت‌رانی آدم‌هاست که گویی از منبعی پایان‌ناپذیر تغذیه می‌شود.

۳. طاووس (نماد زیبایی ظاهری): نمایانگر خودنمایی، چشم و هم‌چشمی و فریبندگی است که افراد را به دروغ‌گویی و رفتارهای غیرواقعی سوق می‌دهد.

۴. کلاغ (نماد بلندپروازی کاذب): اشاره به افرادی خودپرست دارد که آرزو دارند در مقام بالاتری قرار گیرند اما بدون تلاش واقعی برای رسیدن به آن.

مولانا تأکید می‌کند که برای دستیابی به اخلاقیات و معنای واقعی زندگی، باید این چهار مرغ شوم درون را قربانی کرد و خود حقیقی و سرتاسر عشق را آزادانه زیست.

🕊

📚@rahrovanehaghighat
از شیخ بهایی پرسیدند:
"سخت می گذرد"
چه باید کرد؟
گفت: خودت که می گویی
سخت "می گذرد"
سخت که "نمی ماند"!
پس خدارا شکر که "می گذرد" و "نمی ماند".

امروزت خوب یا بد "گذشت"
و فردا روز دیگری است...

قدری شادی با خود به خانه ببر...
راه خانه ات را که یاد گرفت،
فردا با پای خودش می آید..‌.


📚@rahrovanehaghighat
کارل یونگ «پرسونا» را بخش مهمی از روان انسان می‌داند.
پرسونا همان نقابی‌ست که ما برای زندگی در جامعه بر چهره می‌زنیم —
نقابی که مطابق انتظارات دیگران، فرهنگ، نقش‌ها و ارزش‌های بیرونی ساخته می‌شود.

ما از کودکی یاد می‌گیریم که چه چیزی «مقبول» است،
چه رفتاری «دوست‌داشتنی» تلقی می‌شود،
و برای پذیرفته شدن، چه چیزهایی را باید پنهان یا نمایشی کنیم.

به مرور، این نقاب‌ها از ما جدا نمی‌شوند… بلکه جزئی از ما می‌شوند.
ما آن‌قدر با آن‌ها یکی می‌شویم که فراموش می‌کنیم چهره‌ی اصلی‌مان پشتشان چه بوده.
پرسونا تبدیل می‌شود به نماینده‌ی ما در جامعه —
اما نه نماینده‌ی حقیقت روان ما، بلکه تصویری ساختگی از آن.

یونگ هشدار می‌دهد:
خطر این‌جاست که اگر فرد، بیش از حد با نقش اجتماعی‌اش یکی شود،
رابطه‌اش با بخش‌های عمیق‌تر روان — با ناخودآگاه، با سایه، با «خود» واقعی — قطع می‌شود.

در این حالت، انسان هرچند ممکن است ظاهر موفق یا دوست‌داشتنی داشته باشد،
اما در درون، از خودش دور شده است.

نتیجه‌گیری:

یونگ ما را به سفری درونی دعوت می‌کند:
سفری برای شناخت نقاب‌هایی که از آنِ ما نیستند، اما سال‌ها بر چهره‌مان مانده‌اند.
او نمی‌گوید نقاب نزنیم، بلکه می‌گوید بدانیم که نقاب داریم.
و مهم‌تر از آن، بتوانیم گاه‌گاهی آن را برداریم، و با خودِ واقعی‌مان روبه‌رو شویم.

آگاهی از پرسونا، آغاز صداقت با خویشتن است.
در جهانی پر از نقش، کسی که خود را بشناسد، آرام‌تر زندگی می‌کند.

#یونگ

📚@rahrovanehaghighat
سر نهان
ماندانا خضرایی
من پریشان‌تر از آنم که تو می‌پنداری
شده آیا تهِ یک شعر تَرَک برداری؟

فاضل نظری


📚@rahrovanehaghighat