انسان اعتباری و قراردادی
بعد از آشنايي با #ارزش هاي تعبيري، رابطهٔ انسان با حالات #دروني خود قطع میگردد و در هر مورد آنطور عمل ميکند که "ارزشها" به او #ديکته ميکنند. بعد از اينکه کلمه "سخاوتمند" بعنوان يک صفت با ارزش و بعنوان يک پديدهء لازم و حياتي که هر کس بايد آنرا داشته باشد در #ذهن او ثبت شد، ديگر توجهي به ميل يا عدم ميل ذاتي و دروني خود نميکند؛ بلکه هميشه و در هر مورد خود را موظف ميبيند به اينکه "سخاوتمندانه" عمل کند. بعد از حاکميت "ارزشها" بر ذهن انسان، #انسان ديگر صداي #باطن خود را نميشنود، با #فطرت و #اصالت خود بيگانه ميشود، رابطهاش با حالات دروني خود قطع مي گردد و پديدهاي که از خارج بر ذهن او تحميل شدهاست حاکم بر رفتار، روابط و مجموعهٔ زندگي او ميشود. بعبارت ديگر "انسان ماهيتي" تبديل به "انسان اعتباري و قراردادي" میگردد.
After acquaintance with interpretive values, our relationship with our inner state declines and we act according to what is #dictated by values. After the word “generous” is registered in our minds as a valuable #quality that everyone should have, we no longer pay attention to our inner inclinations; we always feel obliged to act “generous.”
After the #mind is dominated by values, we no longer care to listen to our #innervoice . We alienate our own #nature, and we lose our relationship to our inner states. Then, our behavior, our relationships, and our lives are ruled by external phenomena weighing on our minds. In other words, a “natural human” is transformed into a “conventional human.”
رهروان حقیقت
@rahrovanehaghighat
www.rahrovanehaghighat.ir
بعد از آشنايي با #ارزش هاي تعبيري، رابطهٔ انسان با حالات #دروني خود قطع میگردد و در هر مورد آنطور عمل ميکند که "ارزشها" به او #ديکته ميکنند. بعد از اينکه کلمه "سخاوتمند" بعنوان يک صفت با ارزش و بعنوان يک پديدهء لازم و حياتي که هر کس بايد آنرا داشته باشد در #ذهن او ثبت شد، ديگر توجهي به ميل يا عدم ميل ذاتي و دروني خود نميکند؛ بلکه هميشه و در هر مورد خود را موظف ميبيند به اينکه "سخاوتمندانه" عمل کند. بعد از حاکميت "ارزشها" بر ذهن انسان، #انسان ديگر صداي #باطن خود را نميشنود، با #فطرت و #اصالت خود بيگانه ميشود، رابطهاش با حالات دروني خود قطع مي گردد و پديدهاي که از خارج بر ذهن او تحميل شدهاست حاکم بر رفتار، روابط و مجموعهٔ زندگي او ميشود. بعبارت ديگر "انسان ماهيتي" تبديل به "انسان اعتباري و قراردادي" میگردد.
After acquaintance with interpretive values, our relationship with our inner state declines and we act according to what is #dictated by values. After the word “generous” is registered in our minds as a valuable #quality that everyone should have, we no longer pay attention to our inner inclinations; we always feel obliged to act “generous.”
After the #mind is dominated by values, we no longer care to listen to our #innervoice . We alienate our own #nature, and we lose our relationship to our inner states. Then, our behavior, our relationships, and our lives are ruled by external phenomena weighing on our minds. In other words, a “natural human” is transformed into a “conventional human.”
رهروان حقیقت
@rahrovanehaghighat
www.rahrovanehaghighat.ir
#اصطلاحات عرفانى را بايد در جاى خود، معنى كرد تا موجب اشتباه نشود.
بعنوان مثال: #فقر يكى از منازل والاى سير و #سلوك است كه #عارفان، آن را مى ستايند. معنى اين فقر، با فقر سياه #اقتصادى و معيشتى بكلى فرق دارد .
فقرى كه برخاسته از روابط ستمبارِ اجتماعى است ، اجازه نمى دهد كه آدمى از حد غرايزِ ابتدايى خود فراتر رود و به #معنويت برسد.
ازكسى كه در غم #نان_شب است، #ايمان و #اخلاق طلب كردن ، طنزی بيش نيست ! براى چنين فردى چه فرقى مى كند كه مَعاد ، جسمانى باشد يا روحانى ؟!
براى او مناقشهء فلاسفه و حكما نيز معنايى ندارد كه آيا #اصالت با وجود است يا با ماهيت؟!
چون به چشم خود مى بيند كه در دنياى #مادى امروز، اصالت نه با وجود است و نه با ماهيت، بلكه اصالت فقط با ارقام حساب هاى بانكى است.
علی (ع) در بابِ فقر و تنگدستى ، در حكمت ٣١١ نهج البلاغه به فرزند خود محمدبن حَنَفيه مى فرمايد : اى فرزندم! من بر تو از فقر بيمناكم ، از شرّ فقر به خدا پناه ببر، زيرا فقر به دين تو نقصان در مى آورد و عقل تو را پريشان مى كند و مردم را از تو مى رَماند" .
فقر عارفانه #رهايى روح است از هر آن چيزى كه او را به بند مى كشد.
#مولانا به ياران خود مى فرمود اگر به كارى مشغول نباشيد و #معاش خود را فراهم نكنيد، ارزشى نخواهيد داشت
. پس فقرِ عارفانه ، نداشتن مال و #ثروت نيست ، بلكه اسير نشدن در ظواهر دنياست. عارفانى بوده اند داراى مال همچون شاه نعمة الله و خواجه نظام الدين اولياء که ثروت خود را در راه #خدمت به #مردم بكار مى بستند
صوفى و #عارف ، كسى است كه نسبت به هيچ چيز احساس #مالكيت نكند، حتى نسبت به وجود #خويش . چون احساس مالكانه به هر چيز، ارباب او مى شود.
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
رهروان حقیقت
@rahrovanehaghighat
بعنوان مثال: #فقر يكى از منازل والاى سير و #سلوك است كه #عارفان، آن را مى ستايند. معنى اين فقر، با فقر سياه #اقتصادى و معيشتى بكلى فرق دارد .
فقرى كه برخاسته از روابط ستمبارِ اجتماعى است ، اجازه نمى دهد كه آدمى از حد غرايزِ ابتدايى خود فراتر رود و به #معنويت برسد.
ازكسى كه در غم #نان_شب است، #ايمان و #اخلاق طلب كردن ، طنزی بيش نيست ! براى چنين فردى چه فرقى مى كند كه مَعاد ، جسمانى باشد يا روحانى ؟!
براى او مناقشهء فلاسفه و حكما نيز معنايى ندارد كه آيا #اصالت با وجود است يا با ماهيت؟!
چون به چشم خود مى بيند كه در دنياى #مادى امروز، اصالت نه با وجود است و نه با ماهيت، بلكه اصالت فقط با ارقام حساب هاى بانكى است.
علی (ع) در بابِ فقر و تنگدستى ، در حكمت ٣١١ نهج البلاغه به فرزند خود محمدبن حَنَفيه مى فرمايد : اى فرزندم! من بر تو از فقر بيمناكم ، از شرّ فقر به خدا پناه ببر، زيرا فقر به دين تو نقصان در مى آورد و عقل تو را پريشان مى كند و مردم را از تو مى رَماند" .
فقر عارفانه #رهايى روح است از هر آن چيزى كه او را به بند مى كشد.
#مولانا به ياران خود مى فرمود اگر به كارى مشغول نباشيد و #معاش خود را فراهم نكنيد، ارزشى نخواهيد داشت
. پس فقرِ عارفانه ، نداشتن مال و #ثروت نيست ، بلكه اسير نشدن در ظواهر دنياست. عارفانى بوده اند داراى مال همچون شاه نعمة الله و خواجه نظام الدين اولياء که ثروت خود را در راه #خدمت به #مردم بكار مى بستند
صوفى و #عارف ، كسى است كه نسبت به هيچ چيز احساس #مالكيت نكند، حتى نسبت به وجود #خويش . چون احساس مالكانه به هر چيز، ارباب او مى شود.
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
رهروان حقیقت
@rahrovanehaghighat