✳️ چرا جمهوری اسلامی نسل جدیدی از مدیران و قهرمانان تولید نکرد؟
یکی از نشانههای مرگ تدریجی هر نظام ایدئولوژیک، ناتوانی در بازتولید نسلهای کارآمد مدیریتی و فکری است.
و این دقیقاً همان چیزیست که امروز در جمهوری اسلامی میبینیم:
📌 بعد از ۴۵ سال، هنوز چهرههایی مثل شمخانی، جلیلی، قالیباف، یا حتی خامنهای – که از دههی اول انقلاب وارد سیستم شدند – همچنان در رأس ماندهاند.
📌 نه فقط بهخاطر چسبیدن به قدرت، بلکه بهخاطر اینکه جایگزینی برایشان تربیت نشده.
اما چرا این اتفاق افتاده؟
🧠 ایدئولوژی فاسد، زاینده نیست
نظامی که بر پایهی ترس، دروغ، ذهنشویی و سرکوب آزادی بنا شده باشد، نمیتواند انسانهای خلاق، شجاع یا روشنفکر را تربیت کند.
تفکر بسته، جوانان را یا حذف میکند، یا به مزدورانی منفعل تبدیل میکند.
✖️ و در چنین شرایطی، حتی فرزندان خود این مدیران، نسلی نیستند که آمادهی "قهرمانی" باشند — بلکه بچههاییاند که در رفاه مصنوعی، ترس، و بیتفاوتی رشد کردهاند.
آنها دیگر مثل نسل پدرانشان برای ایدئولوژی نمیمیرند.
👴 نسل اولِ انقلاب: حالا پیر، حالا ترسو
نکتهی جالب اینجاست که همانهایی که در دههی ۵۰ شمسی در ۱۸ یا ۲۰ سالگی با شور انقلابی وارد صحنه شدند، حالا به پیرمردهایی تبدیل شدهاند که بهرغم تجربه، وحشتزدهاند.
چرا؟ چون ضربههای دقیق اسرائیل، دروغ بزرگ شکستناپذیری نظام را در هم شکسته.
و حالا، برای حفظ باقیماندهی قدرت، ناچارند نقش شجاع را بازی کنند — ولی حقیقت این است که بسیاری از آنها از درون فروریختهاند.
🧨 اگر مردم دوباره آنها را جدی بگیرند چه؟
اگر جامعه به این بازماندگان پوسیدهی فکری، فضای تازه بدهد، آنها دوباره لباس شجاعت قلابی میپوشند و با همان منطق ذهنشویی، به بازتولید ترس و فریب مشغول میشوند.
بنابراین:
🛑 باید این نسل از قدرت کنار برود.
🛑 باید به جای قهرمانسازیهای ساختگی، مردم از درون خودشان رهبران نو بسازند.
🛑 باید این چرخهی پیرسالاری ایدئولوژیک هرچه زودتر متوقف شود.
✅ جمعبندی:
📌 جمهوری اسلامی دیگر نه بدنهی مردمی دارد، نه مدیر نسل جدید، نه قهرمان فکری.
📌 آنچه باقی مانده، چند پیرمرد خسته، ترسخورده، و متوهم است که اگر با مقاومت مردمی مواجه نشوند، میتوانند فریبهای گذشته را دوباره بازآفرینی کنند.
زمان آن رسیده که این نسل از صحنهی سیاست و قدرت کنار برود — و راه را برای نسلی بدون دروغ، بدون ترس، و بدون فریب باز کنیم.
🛑 وقتشه ج. ا. از صحنه برود
یکی از نشانههای مرگ تدریجی هر نظام ایدئولوژیک، ناتوانی در بازتولید نسلهای کارآمد مدیریتی و فکری است.
و این دقیقاً همان چیزیست که امروز در جمهوری اسلامی میبینیم:
📌 بعد از ۴۵ سال، هنوز چهرههایی مثل شمخانی، جلیلی، قالیباف، یا حتی خامنهای – که از دههی اول انقلاب وارد سیستم شدند – همچنان در رأس ماندهاند.
📌 نه فقط بهخاطر چسبیدن به قدرت، بلکه بهخاطر اینکه جایگزینی برایشان تربیت نشده.
اما چرا این اتفاق افتاده؟
🧠 ایدئولوژی فاسد، زاینده نیست
نظامی که بر پایهی ترس، دروغ، ذهنشویی و سرکوب آزادی بنا شده باشد، نمیتواند انسانهای خلاق، شجاع یا روشنفکر را تربیت کند.
تفکر بسته، جوانان را یا حذف میکند، یا به مزدورانی منفعل تبدیل میکند.
✖️ و در چنین شرایطی، حتی فرزندان خود این مدیران، نسلی نیستند که آمادهی "قهرمانی" باشند — بلکه بچههاییاند که در رفاه مصنوعی، ترس، و بیتفاوتی رشد کردهاند.
آنها دیگر مثل نسل پدرانشان برای ایدئولوژی نمیمیرند.
👴 نسل اولِ انقلاب: حالا پیر، حالا ترسو
نکتهی جالب اینجاست که همانهایی که در دههی ۵۰ شمسی در ۱۸ یا ۲۰ سالگی با شور انقلابی وارد صحنه شدند، حالا به پیرمردهایی تبدیل شدهاند که بهرغم تجربه، وحشتزدهاند.
چرا؟ چون ضربههای دقیق اسرائیل، دروغ بزرگ شکستناپذیری نظام را در هم شکسته.
و حالا، برای حفظ باقیماندهی قدرت، ناچارند نقش شجاع را بازی کنند — ولی حقیقت این است که بسیاری از آنها از درون فروریختهاند.
🧨 اگر مردم دوباره آنها را جدی بگیرند چه؟
اگر جامعه به این بازماندگان پوسیدهی فکری، فضای تازه بدهد، آنها دوباره لباس شجاعت قلابی میپوشند و با همان منطق ذهنشویی، به بازتولید ترس و فریب مشغول میشوند.
بنابراین:
🛑 باید این نسل از قدرت کنار برود.
🛑 باید به جای قهرمانسازیهای ساختگی، مردم از درون خودشان رهبران نو بسازند.
🛑 باید این چرخهی پیرسالاری ایدئولوژیک هرچه زودتر متوقف شود.
✅ جمعبندی:
📌 جمهوری اسلامی دیگر نه بدنهی مردمی دارد، نه مدیر نسل جدید، نه قهرمان فکری.
📌 آنچه باقی مانده، چند پیرمرد خسته، ترسخورده، و متوهم است که اگر با مقاومت مردمی مواجه نشوند، میتوانند فریبهای گذشته را دوباره بازآفرینی کنند.
زمان آن رسیده که این نسل از صحنهی سیاست و قدرت کنار برود — و راه را برای نسلی بدون دروغ، بدون ترس، و بدون فریب باز کنیم.
🛑 وقتشه ج. ا. از صحنه برود
👍25❤5👏3🔥2
✳️ راه عبور واقعی از جمهوری اسلامی، فقط شعار نیست.
📍 قدم اول باید انزوای اجتماعی کامل برای وابستگان به رژیم باشه.
نه سلام، نه رفاقت، نه معامله.
این افراد باید بدونن تا وقتی وابستهن، جایگاهی بین مردم ندارن.
🔚 باید از "مردم عادی" بودن بیافتن،
و وارد لیست جامعهی طردشدهها بشن.
🔻 «نفی اجتماعی»، آغاز واضح تر سقوط جمهوری اسلامیست.
#انقلاب_ایران #تحریم_رژیم #نه_به_رژیم #فروپاشی
📍 قدم اول باید انزوای اجتماعی کامل برای وابستگان به رژیم باشه.
نه سلام، نه رفاقت، نه معامله.
این افراد باید بدونن تا وقتی وابستهن، جایگاهی بین مردم ندارن.
🔚 باید از "مردم عادی" بودن بیافتن،
و وارد لیست جامعهی طردشدهها بشن.
🔻 «نفی اجتماعی»، آغاز واضح تر سقوط جمهوری اسلامیست.
#انقلاب_ایران #تحریم_رژیم #نه_به_رژیم #فروپاشی
❤21👍5👏3
✳️ راه عبور از جمهوری اسلامی: تجربههایی که در جهان جواب دادهاند
عبور از یک نظام سرکوبگر فقط با شعار ممکن نیست.
باید بدانیم چه ریشهها و رفتارهای اجتماعی در کشورهای دیگر مؤثر بوده تا بفهمیم ما کجا ایستادهایم.
📌 چند درس مهم از تاریخ معاصر:
1️⃣ انزوای اجتماعی وابستگان به رژیم
نه احترام، نه تعامل. وقتی جامعه آنها را طرد کند، خودشان هم ریزش میکنند.
2️⃣ اتحاد اقشار مختلف
دانشجو، کارگر، زن، روشنفکر... همه با هم، نه جدا جدا.
3️⃣ بیاعتبار کردن شعارهای فریبنده
رژیمهایی مثل جمهوری اسلامی با شعارهایی مانند «عدالت و دین»، «دفاع از مظلوم»، و «حمایت از مستضعفین» خود را تطهیر میکنند.
اما اینها فقط ابزار کنترلاند.
وقتی مردم واقعیت را ببینند — گرسنگی در جامعه، فساد مسئولان، و وابستگی به چین و روسیه — دیگر این شعارها اثر نمیکند.
📍 مثال: شوروی با شعار «برابری» فقر را گسترش داد. وقتی مردم فهمیدند عدالت فقط تظاهر است، نظام فروپاشید.
4️⃣ حرکت از ترحم به خشم آگاهانه
نقطهی انفجار همینجاست. ترحم، دیگر کافی نیست.
5️⃣ اطلاعرسانی و افشاگری دائمی
طبقهی خاکستری فقط با حقیقت بیدار میشود.
6️⃣ وجود چهره یا گروه قابل اعتماد
مثل لهوالسا، گاندی یا ماندلا.
ایران هم صدای قابل اعتماد خودش را دارد: #شاهزاده_رضا_پهلوی
7️⃣ تظاهرات منظم، نه فقط احساسی
موجهای مداوم، رژیم را خسته میکنند. نه حرکتهای لحظهای و یکباره.
8️⃣ امید واقعی به آینده
فقط نفرت کافی نیست. باید بدانیم دنبال چه هستیم و به چه کسی میخواهیم اعتماد کنیم.
🔸 تجربهی تونس، مصر، آلمان شرقی، گرجستان و لهستان این موارد را ثابت کرده.
🟢 اگر مسیر را با آگاهی برویم، نه فقط با احساس،
ایران هم میتواند.
✋ یک پیام به اونایی که از ادارهها و نهادها زیر پستهام فحاشی میکنن:
واقعاً ممنونم! 🙏
شما با هر کامنتتون، مثل یه شات اسپرسوی صبحگاهی، من رو بیدارتر، هوشیارتر و پرانرژیتر میکنید!
هرچه بیشتر بیادبی کنید، انگیزهی من برای روشنگری بیشتر میشه.
فحشهای شما نه تنها منو نمیسوزونه، بلکه بهم سوخت میده.
ممنون که یادم میدین راهی که انتخاب کردم، درسته.
من ادامه میدم — حتی پررنگتر از قبل.
ماچ به همتون 😘
✊
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#آگاهی_یعنی_قدرت
عبور از یک نظام سرکوبگر فقط با شعار ممکن نیست.
باید بدانیم چه ریشهها و رفتارهای اجتماعی در کشورهای دیگر مؤثر بوده تا بفهمیم ما کجا ایستادهایم.
📌 چند درس مهم از تاریخ معاصر:
1️⃣ انزوای اجتماعی وابستگان به رژیم
نه احترام، نه تعامل. وقتی جامعه آنها را طرد کند، خودشان هم ریزش میکنند.
2️⃣ اتحاد اقشار مختلف
دانشجو، کارگر، زن، روشنفکر... همه با هم، نه جدا جدا.
3️⃣ بیاعتبار کردن شعارهای فریبنده
رژیمهایی مثل جمهوری اسلامی با شعارهایی مانند «عدالت و دین»، «دفاع از مظلوم»، و «حمایت از مستضعفین» خود را تطهیر میکنند.
اما اینها فقط ابزار کنترلاند.
وقتی مردم واقعیت را ببینند — گرسنگی در جامعه، فساد مسئولان، و وابستگی به چین و روسیه — دیگر این شعارها اثر نمیکند.
📍 مثال: شوروی با شعار «برابری» فقر را گسترش داد. وقتی مردم فهمیدند عدالت فقط تظاهر است، نظام فروپاشید.
4️⃣ حرکت از ترحم به خشم آگاهانه
نقطهی انفجار همینجاست. ترحم، دیگر کافی نیست.
5️⃣ اطلاعرسانی و افشاگری دائمی
طبقهی خاکستری فقط با حقیقت بیدار میشود.
6️⃣ وجود چهره یا گروه قابل اعتماد
مثل لهوالسا، گاندی یا ماندلا.
ایران هم صدای قابل اعتماد خودش را دارد: #شاهزاده_رضا_پهلوی
7️⃣ تظاهرات منظم، نه فقط احساسی
موجهای مداوم، رژیم را خسته میکنند. نه حرکتهای لحظهای و یکباره.
8️⃣ امید واقعی به آینده
فقط نفرت کافی نیست. باید بدانیم دنبال چه هستیم و به چه کسی میخواهیم اعتماد کنیم.
🔸 تجربهی تونس، مصر، آلمان شرقی، گرجستان و لهستان این موارد را ثابت کرده.
🟢 اگر مسیر را با آگاهی برویم، نه فقط با احساس،
ایران هم میتواند.
✋ یک پیام به اونایی که از ادارهها و نهادها زیر پستهام فحاشی میکنن:
واقعاً ممنونم! 🙏
شما با هر کامنتتون، مثل یه شات اسپرسوی صبحگاهی، من رو بیدارتر، هوشیارتر و پرانرژیتر میکنید!
هرچه بیشتر بیادبی کنید، انگیزهی من برای روشنگری بیشتر میشه.
فحشهای شما نه تنها منو نمیسوزونه، بلکه بهم سوخت میده.
ممنون که یادم میدین راهی که انتخاب کردم، درسته.
من ادامه میدم — حتی پررنگتر از قبل.
ماچ به همتون 😘
✊
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#آگاهی_یعنی_قدرت
❤30👍2😘1
:چرا همیشه میگوییم✳️
«ما ایرانیها...»؟»
🔻در لحظههای بحران، ناراحتی یا شکایت، یک عبارت پرتکرار از دهان خیلی از ما بیرون میآید:
«ما ایرانیها فلانیم... ما ایرانیها بهمانیم...»
ولی این عبارت ساده، فقط یک گلایهی فرهنگی نیست — یک نشانهی ریشهدار از الگوهای ذهنی ماست. اما چرا؟
مغز ما دنبال مقصر میگردد 🧠
در هر وضعیت بحرانی، مغز انسان بهصورت طبیعی به دنبال دلیل میگردد. دلیل داشتن یعنی "کنترل داشتن". چون وقتی بفهمیم چرا یک اتفاق افتاده، احساس میکنیم شاید بتوانیم دفعه بعد جلویش را بگیریم.
حتی در کودکی هم این مکانیزم را تمرین میکنیم:
وقتی بچه زمین میخورد، بزرگترها بلافاصله میگویند:
«آخ! تقصیر زمین بود!» یا «دیدی گفتم مواظب باش؟!»
ما به جای آموزش تحلیل شرایط یا درک پیامدها، از همان ابتدا سرزنش را یاد میگیریم — یا خودمان را، یا دیگری را
👥👥 وقتی دلیل شخصی نمییابیم، میرویم سراغ جمع
در بزرگسالی، وقتی از یک موقعیت راضی نیستیم ولی دلیل مشخص یا جرأت ابراز دلیل واقعی را نداریم، به یک الگوی عمومی پناه میبریم:
«ما ایرانیها فلانیم...»
نه آنقدر خطرناک است که کسی با ما بحث کند،
و نه آنقدر بیدلیل که از نظرمان غیرمنطقی برسد.
ولی آیا این فقط خاص ماست؟ 🤔
نه. در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، مردم در لحظهی شکایت اجتماعی، نوعی خودسرزنشی گروهی دارند:
• در هند: «ما هندیها همیشه فقط حرف میزنیم...»
• در مصر: «ما عربها فقط دنبال احساساتیم...»
• در ترکیه: «ما ترکها همیشه دو دسته میشیم...»
این نشان میدهد که در هر جامعهای که از تغییر بزرگ ناامید شده، مردم بهجای بروز خشم یا تحلیل واقعی، سراغ "ناراحتی از خود" میروند. یک نوع درونریزی سیاسی و فرهنگی.
راه حل چیه؟ 🟢
1 یاد بگیریم دیدمان را گسترش بدهیم
وقتی فقط یک زاویه میبینیم، به سرعت سرزنش میکنیم. با دیدن لایههای مختلف، مقصرها گم میشوند، و مسئله تبدیل به تحلیل میشود، نه شکایت.
2 خودمان را از جمع جدا نکنیم
وقتی میگوییم «ما ایرانیها...»، در واقع داریم خودمان را هم میزنیم. این حس #شرم، جلوی حرکت ما را میگیرد. بهتر است بگوییم:
«در فرهنگ ما، این ضعف وجود دارد، ولی میشود اصلاحش کرد.»
3 شجاعانه ولی با مهربانی نقد کنیم
نقد بدون تحقیر، میتواند آگاهی بسازد. تحقیر، فقط فرار از ناراحتی است.
جمعبندی: ✅
عبارت «ما ایرانیها...» در لحظهی خشم، ابزاری است برای کنترل روانی شرایط.
اما اگر یاد بگیریم این جمله را از سر آگاهی و نه خشم بگوییم، میتوانیم به مرور از این الگوی خودتخریبی عبور کنیم.
و به جای سرزنش دائم خود، به درمان فرهنگی برسیم.
پاینده ایران
منصور
«ما ایرانیها...»؟»
🔻در لحظههای بحران، ناراحتی یا شکایت، یک عبارت پرتکرار از دهان خیلی از ما بیرون میآید:
«ما ایرانیها فلانیم... ما ایرانیها بهمانیم...»
ولی این عبارت ساده، فقط یک گلایهی فرهنگی نیست — یک نشانهی ریشهدار از الگوهای ذهنی ماست. اما چرا؟
مغز ما دنبال مقصر میگردد 🧠
در هر وضعیت بحرانی، مغز انسان بهصورت طبیعی به دنبال دلیل میگردد. دلیل داشتن یعنی "کنترل داشتن". چون وقتی بفهمیم چرا یک اتفاق افتاده، احساس میکنیم شاید بتوانیم دفعه بعد جلویش را بگیریم.
حتی در کودکی هم این مکانیزم را تمرین میکنیم:
وقتی بچه زمین میخورد، بزرگترها بلافاصله میگویند:
«آخ! تقصیر زمین بود!» یا «دیدی گفتم مواظب باش؟!»
ما به جای آموزش تحلیل شرایط یا درک پیامدها، از همان ابتدا سرزنش را یاد میگیریم — یا خودمان را، یا دیگری را
👥👥 وقتی دلیل شخصی نمییابیم، میرویم سراغ جمع
در بزرگسالی، وقتی از یک موقعیت راضی نیستیم ولی دلیل مشخص یا جرأت ابراز دلیل واقعی را نداریم، به یک الگوی عمومی پناه میبریم:
«ما ایرانیها فلانیم...»
نه آنقدر خطرناک است که کسی با ما بحث کند،
و نه آنقدر بیدلیل که از نظرمان غیرمنطقی برسد.
ولی آیا این فقط خاص ماست؟ 🤔
نه. در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، مردم در لحظهی شکایت اجتماعی، نوعی خودسرزنشی گروهی دارند:
• در هند: «ما هندیها همیشه فقط حرف میزنیم...»
• در مصر: «ما عربها فقط دنبال احساساتیم...»
• در ترکیه: «ما ترکها همیشه دو دسته میشیم...»
این نشان میدهد که در هر جامعهای که از تغییر بزرگ ناامید شده، مردم بهجای بروز خشم یا تحلیل واقعی، سراغ "ناراحتی از خود" میروند. یک نوع درونریزی سیاسی و فرهنگی.
راه حل چیه؟ 🟢
1 یاد بگیریم دیدمان را گسترش بدهیم
وقتی فقط یک زاویه میبینیم، به سرعت سرزنش میکنیم. با دیدن لایههای مختلف، مقصرها گم میشوند، و مسئله تبدیل به تحلیل میشود، نه شکایت.
2 خودمان را از جمع جدا نکنیم
وقتی میگوییم «ما ایرانیها...»، در واقع داریم خودمان را هم میزنیم. این حس #شرم، جلوی حرکت ما را میگیرد. بهتر است بگوییم:
«در فرهنگ ما، این ضعف وجود دارد، ولی میشود اصلاحش کرد.»
3 شجاعانه ولی با مهربانی نقد کنیم
نقد بدون تحقیر، میتواند آگاهی بسازد. تحقیر، فقط فرار از ناراحتی است.
جمعبندی: ✅
عبارت «ما ایرانیها...» در لحظهی خشم، ابزاری است برای کنترل روانی شرایط.
اما اگر یاد بگیریم این جمله را از سر آگاهی و نه خشم بگوییم، میتوانیم به مرور از این الگوی خودتخریبی عبور کنیم.
و به جای سرزنش دائم خود، به درمان فرهنگی برسیم.
پاینده ایران
منصور
❤23🔥2👏1