Forwarded from آذریها |Azariha
اتحادیه انجمنهای علمی دانشجویی تاریخ در نامهای به رئیس مجلس شورای اسلامی در مورد نام جعلی جمهوری آذربایجان و ضرورت پرداختن به آن از جانب ایران تأکید کرد
هماکنون که سیاستهای توسعهطلبانه این جمهوری جعلی و «همپیمانان آن» برای ایران روشن گردیده است، بنابراین پیشنهاد روشن اتحادیه انجمنهای علمی دانشجویی تاریخ کشور از جنابعالی این است که نسبت به نام این جمهوری جعلی اعتراض داشته و با پیگیری و تصویب این موضوع در مجلس شورای اسلامی در شناسایی این جمهوری تجدید نظر شود. اتحادیه انجمنهای علمی دانشجویی تاریخ و جامعه علمی تاریخ ایران آماده همکاری علمی و دانشگاهی در راستای این موضوع با دولت و مجلس شورای اسلامی است.»
🆔@IR_Azariha
هماکنون که سیاستهای توسعهطلبانه این جمهوری جعلی و «همپیمانان آن» برای ایران روشن گردیده است، بنابراین پیشنهاد روشن اتحادیه انجمنهای علمی دانشجویی تاریخ کشور از جنابعالی این است که نسبت به نام این جمهوری جعلی اعتراض داشته و با پیگیری و تصویب این موضوع در مجلس شورای اسلامی در شناسایی این جمهوری تجدید نظر شود. اتحادیه انجمنهای علمی دانشجویی تاریخ و جامعه علمی تاریخ ایران آماده همکاری علمی و دانشگاهی در راستای این موضوع با دولت و مجلس شورای اسلامی است.»
🆔@IR_Azariha
@tarikhandishmag
«کتیبههای کوروش» نهمین کتاب رسمی من است که اخیرا روانه بازار شده. حالا که فشار این پژوهش سنگین به پایان رسیده و فشار روانی و استرس ناشی از سانسور احتمالی مطالب کتاب توسط دستگاههای ناظر نیز ختمبهخیر شده است، زمان مناسبیست تا کمی در باب این کتاب و محتویات آن صحبت کنم.
این کتاب همانطور که از نام آن مشخص است، متن کاملی از همه سنگنبشتهها و آثار تاریخی است که از زمان زندگی #کوروش_هخامنشی باقی مانده. این سنگنبشتهها از قرار زیر هستند:
١- استوانه کوروش
٢- رویدادنامه نبونائید و کوروش
٣- کتیبههای کوتاه و پراکنده پاسارگاد
۴- سنگنگاره مرد بالدار
۱- استوانه کوروش، همان منشور مشهوری است که به دستور کوروش پس از فتح بابل نقر گردید. این استوانه به دلیل آنکه دربردارنده متن خطابه کوروش و اعلام عفو و آزادی عمومی و احترام به تمام ادیان و مذاهب موجود در بابل میباشد، در میان پژوهشگران به «نخستین منشور حقوق بشر در تاریخ» مشهور است.
۲- کتیبه دوم در اصل لوحهای گلی متعلق به #نبونائید آخرین پادشاه #بابل بود. اما پس از شکست نبونائید از #کوروش، بابلیها عملکرد کوروش و ساختوسازهای او در مملکت بابل را در ادامهٔ این کتیبه ثبت کردند. به همین خاطر، این کتیبه به «رویدادنامه نبونائید و کوروش» مشهور است؛ زیرا هم شامل شرح وقایع پادشاهی نبونائید بوده و هم دربردارنده سالهای نخست پادشاهی کوروش پس از فتح بابل و فعالیتهای اوست.
۳- اما سومین مورد یعنی کتیبههای کوتاه و پراکنده پاسارگاد، توضیحی در باب متن دو کتیبه کوتاهی است که بر روی جرزهای کاخ بارعام و کاخ اختصاصی کوروش تا امروز باقی مانده. همچنین در این بخش، متن دو کتیبه دیگر -که متن آنها در گزارش مورخان یونان باستان آمده اما امروز در میان بقایای کاخهای کوروش در #پاسارگاد، اثری از آنها باقی نمانده است- نیز مورد پژوهش و گزارش قرار گرفته است.
۴- در نهایت آخرین بخش از این کتاب، تشریح و توضیح مفصلی در باب «سنگنگاره #مرد_بالدار» در پاسارگاد است. در این بخش برای نخستینبار به صورت علمی و پژوهشی، ثابت کردهام که نگاره مرد بالدار، تصویری مینوی و معنوی از کوروش هخامنشی است که کمی پس از مرگ وی، بر دروازه شرقی کاخها حکاکی شد.
اما نکته دیگری که درمورد این کتاب لازم به توضیح است، آن است که کتیبههای کوروش فقط به شرح متن این کتیبهها نپرداخته است. در این کتاب کوشیدهام تا مباحث مهم دیگری را نیز مطرح کرده و به صورت مبسوط، مورد پژوهش قرار دهم. این مباحث از قرار زیر هستند:
١- شرح کامل تاریخ زندگی و پادشاهی کوروش بزرگ.
٢- بررسی دین و آیین شخصی کوروش.
٣- جایگاه کوروش در تاریخ بشر و نظر ادیان و اقوام گوناگون در باب وی.
این کتاب در میان دیگر آثار و پژوهشهای تاریخی من تا این لحظه، بهترین اثری است که نگاشتهام. برای نگارش این اثر از حدود ۶۰ منبع تاریخی بهره بردهام و میتوانم بگویم که «کتیبههای کوروش» جامعترین کتاب پژوهشی در باب کوروش هخامنشی است که به رشته تحریر درآمده است.
برای تهیه این کتاب با انتشارات آروان در تماس باشید. تلفن جهت سفارش کتاب:
021-66962850
آدرس برای خرید حضوری:
تهران، میدان انقلاب، خیابان ۱۲ فروردین، خیابان وحید نظری، پلاک ۱۰۵، واحد ۳، انتشارات آرون.
«کتیبههای کوروش» نهمین کتاب رسمی من است که اخیرا روانه بازار شده. حالا که فشار این پژوهش سنگین به پایان رسیده و فشار روانی و استرس ناشی از سانسور احتمالی مطالب کتاب توسط دستگاههای ناظر نیز ختمبهخیر شده است، زمان مناسبیست تا کمی در باب این کتاب و محتویات آن صحبت کنم.
این کتاب همانطور که از نام آن مشخص است، متن کاملی از همه سنگنبشتهها و آثار تاریخی است که از زمان زندگی #کوروش_هخامنشی باقی مانده. این سنگنبشتهها از قرار زیر هستند:
١- استوانه کوروش
٢- رویدادنامه نبونائید و کوروش
٣- کتیبههای کوتاه و پراکنده پاسارگاد
۴- سنگنگاره مرد بالدار
۱- استوانه کوروش، همان منشور مشهوری است که به دستور کوروش پس از فتح بابل نقر گردید. این استوانه به دلیل آنکه دربردارنده متن خطابه کوروش و اعلام عفو و آزادی عمومی و احترام به تمام ادیان و مذاهب موجود در بابل میباشد، در میان پژوهشگران به «نخستین منشور حقوق بشر در تاریخ» مشهور است.
۲- کتیبه دوم در اصل لوحهای گلی متعلق به #نبونائید آخرین پادشاه #بابل بود. اما پس از شکست نبونائید از #کوروش، بابلیها عملکرد کوروش و ساختوسازهای او در مملکت بابل را در ادامهٔ این کتیبه ثبت کردند. به همین خاطر، این کتیبه به «رویدادنامه نبونائید و کوروش» مشهور است؛ زیرا هم شامل شرح وقایع پادشاهی نبونائید بوده و هم دربردارنده سالهای نخست پادشاهی کوروش پس از فتح بابل و فعالیتهای اوست.
۳- اما سومین مورد یعنی کتیبههای کوتاه و پراکنده پاسارگاد، توضیحی در باب متن دو کتیبه کوتاهی است که بر روی جرزهای کاخ بارعام و کاخ اختصاصی کوروش تا امروز باقی مانده. همچنین در این بخش، متن دو کتیبه دیگر -که متن آنها در گزارش مورخان یونان باستان آمده اما امروز در میان بقایای کاخهای کوروش در #پاسارگاد، اثری از آنها باقی نمانده است- نیز مورد پژوهش و گزارش قرار گرفته است.
۴- در نهایت آخرین بخش از این کتاب، تشریح و توضیح مفصلی در باب «سنگنگاره #مرد_بالدار» در پاسارگاد است. در این بخش برای نخستینبار به صورت علمی و پژوهشی، ثابت کردهام که نگاره مرد بالدار، تصویری مینوی و معنوی از کوروش هخامنشی است که کمی پس از مرگ وی، بر دروازه شرقی کاخها حکاکی شد.
اما نکته دیگری که درمورد این کتاب لازم به توضیح است، آن است که کتیبههای کوروش فقط به شرح متن این کتیبهها نپرداخته است. در این کتاب کوشیدهام تا مباحث مهم دیگری را نیز مطرح کرده و به صورت مبسوط، مورد پژوهش قرار دهم. این مباحث از قرار زیر هستند:
١- شرح کامل تاریخ زندگی و پادشاهی کوروش بزرگ.
٢- بررسی دین و آیین شخصی کوروش.
٣- جایگاه کوروش در تاریخ بشر و نظر ادیان و اقوام گوناگون در باب وی.
این کتاب در میان دیگر آثار و پژوهشهای تاریخی من تا این لحظه، بهترین اثری است که نگاشتهام. برای نگارش این اثر از حدود ۶۰ منبع تاریخی بهره بردهام و میتوانم بگویم که «کتیبههای کوروش» جامعترین کتاب پژوهشی در باب کوروش هخامنشی است که به رشته تحریر درآمده است.
برای تهیه این کتاب با انتشارات آروان در تماس باشید. تلفن جهت سفارش کتاب:
021-66962850
آدرس برای خرید حضوری:
تهران، میدان انقلاب، خیابان ۱۲ فروردین، خیابان وحید نظری، پلاک ۱۰۵، واحد ۳، انتشارات آرون.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نمایی از عمارت نارنجستان قوام
@tarikhandishmag
@tarikhandishmag
درد و دل یک مسئول!
امروز برایم اتفاق عجیبی افتاد. ما که به رسم عادت در گیر روزمرگی های کاری هستیم و گاهی هم نیم نگاهی به کار و عملکرد گذشته و صد راه نرفته برای آینده داریم، گویی یک اتفاق لحظه ای آدمی را در سر جای خود میخکوب می کند. که بعد از خود بپرسد چرا ؟ واقعا چرا؟؟و بعدش هم نفرین کند این روزگار تهی شده از شرافت را و با گفتن این جمله معروف که همه چیزمان به همه چیزمان می آید، این ماجرا را نیز بایگانی در گوشه ذهن نگه دارد تا شاید روز مبادایی سبک و سنگینی کند و درسی بگیرد و شاید درسی بدهد.
لابد برای شما هم جالب شد که بدانید ماجرا از چه قرار است. البته که ماجرا برای همه ما اهالی پژوهش تا حدودی تکراری و حتی عادی است، اما نمی دانم چرا این داستان برای من هیچ وقت عادی نمی شود و اما داستان: دوست نویسنده ای که چند شماره پیش مقاله ای را در مجله ما انتشار داده بود، برای بار دیگر مقاله جدیدی فرستاد که البته این را هم بگویم به شکر باری تعالی تا به امروز نویسندگان مجله دوباره و چند باره هم گاهی به ما مقاله می دهند که البته با توجه به آشنایی با نوع و سبک سیاق پژوهششان کار ما هم راحتتر می شود و فکر ما خرسندتر. اما این دوست عزیز پس از پذیرش مقاله خود، در مجله این بار در خواست جدیدی داشت و آن اینکه نام استاد خود را نیز در مقاله ذکر کند و این طور بیان می کرد که گویا استاد در این مقاله حقی دارد و خدای نکرده این حق زمین نماند و پایمال نگردد! من هم خارج از هر گونه پیش داوری و خالی کردن ذهن از هر گونه افکار منفی با کمال میل پذیرفتم که استادان بزرگان راهند و همیشه به گردنمان حق دارند و صلاح و خیری برایمان خواهانند. اما ماجرا بیش از این ادامه داشت. آن استاد پس از مدت زمانی نه چندان کوتاه با من تماس گرفت و چونان مصداق دست را پیش کشیدن که پس نیفتن ، مجله را به اینکه چرا در سر موعد، ویژه نامه اش چاپ نشده بهانه کرده و ندای وا مصیبتا و وا ضرر ها سر داد و در حالی که به قول پیشینیان می رفت جامه دران سر از بیابان در آورد، تدبیری چاره کرد که گواهی مبارک و میمونی از مجله بابت انتشار مقاله تا موعد مورد نظر دریافت دارد. استاد گواهی را گرفت و سپاس ها گفت. تا امروز که باز با همان لحن طلبکارانه پیدایش شد که هیهات که این مجله مگر آی اس آی نبود؟( عذرها بابت نوشتن فارسیش برای بهم نخوردن متن) و وزارت علومش کجاست؟ حال هر چقدر برایش می گوییم که ما اصلا در گواهی ها و روی مجله که می نویسیم این مجله تخصصی است ، گویی میخ در دیوار کوبیدن است. گوش استاد دیگر نمیشنود. حق دارد؟ به نظرم که حق دارد... آدمی وقتی رویایی را که خوابش را دیده است تباه شده ببیند ، همین طور می شود . پس دوباره استاد باید فکری کند به قول پیشینیان :جلوی ضرر را هر وقت بگیری منفعت است. پس این بار دانشجو را می فرستد با این عبارات(یه موضوعی پیش اومده نمی دونم چجوری بگم.استادم مقاله رو به یه جای دیگه داده که چاپ می خواد بشه زیر نظر وزارت علوم هست .شرمنده میشه مقاله رو چاپ نکید وکنسلش کنیم.)
نمی دانم بزرگ مردان عرصه مطبوعات وقتی در دقیقه چاپ و برنامه ریزی برای آن با مشکل کوچکی مواجه می شوند دقیقا چه می کنند؟ اما می دانم که هیچ کدام دوست نداشتند در چنین زمانی جای من بیچاره باشند. اصلا چاپ این مقاله به کنار که حالا با این نرخ های سر سام آور کاغذ که هر چه مقاله گویا کوچکتر کاغذ هم کمتر. اما مگر در مغز چون منی فرو می رود که چون نشریه تخصصی است و امتیازی برای حضرات دانشگاهی ندارد پس مقاله را به وادی پژوهشی بفرستیم و آن را از چاپ در یک ویژه نامه و مجموعه مقالات ارزشمند وطن دوستانه و علمی آن هم با موضوعی مشترک و مهم محروم کنیم و کل ساختار یک نشریه را در زمان چاپش بهم بریزیم آن هم فقط و فقط به خاطر نظام رتبه بندی اساتید بر پایه مقالات علمی و پژوهشی؟ آن هم فقط برای یک استاد یا شاید بهتر است بگوییم استاد نما؟! نه هرگز نمی توانم . پس به استاد اینگونه گفتم که بی گمان علت عقب ماندگی و نخبه رانی ما از پس تار یخ تا کنون ماجرای تکراری پرداختن به نفع شخصی و در نظر نگرفتن منفعت جمعی است. مصداق بارز آن کاریکاتور معروف دوره قاجار! البته ایشان هم در پاسخ مرحمتی فرمودند و گفتند که مجلات مانند شما به درد امثال من نمی خورد که بابت این فرموده یزدان را سپاس گزاریم. سرتان را درد نیاورم، آقای استاد ( البته در اینجا عذر خواهی می کنم از واژه شریف استاد برای استادان واقعی کشورم) منفعت طلبی را به مجله ما نسبت داد که چه سود ها کرده ایم و چه بازار پررونق و سکه ای از انتشار مجله زده ایم آن هم در چنین روزگار قشنگی!!! که اگر نبود هر گز ادامه نمی دادیم! پس حتما منفعتی هست که لابد نمی گوییم .
امروز برایم اتفاق عجیبی افتاد. ما که به رسم عادت در گیر روزمرگی های کاری هستیم و گاهی هم نیم نگاهی به کار و عملکرد گذشته و صد راه نرفته برای آینده داریم، گویی یک اتفاق لحظه ای آدمی را در سر جای خود میخکوب می کند. که بعد از خود بپرسد چرا ؟ واقعا چرا؟؟و بعدش هم نفرین کند این روزگار تهی شده از شرافت را و با گفتن این جمله معروف که همه چیزمان به همه چیزمان می آید، این ماجرا را نیز بایگانی در گوشه ذهن نگه دارد تا شاید روز مبادایی سبک و سنگینی کند و درسی بگیرد و شاید درسی بدهد.
لابد برای شما هم جالب شد که بدانید ماجرا از چه قرار است. البته که ماجرا برای همه ما اهالی پژوهش تا حدودی تکراری و حتی عادی است، اما نمی دانم چرا این داستان برای من هیچ وقت عادی نمی شود و اما داستان: دوست نویسنده ای که چند شماره پیش مقاله ای را در مجله ما انتشار داده بود، برای بار دیگر مقاله جدیدی فرستاد که البته این را هم بگویم به شکر باری تعالی تا به امروز نویسندگان مجله دوباره و چند باره هم گاهی به ما مقاله می دهند که البته با توجه به آشنایی با نوع و سبک سیاق پژوهششان کار ما هم راحتتر می شود و فکر ما خرسندتر. اما این دوست عزیز پس از پذیرش مقاله خود، در مجله این بار در خواست جدیدی داشت و آن اینکه نام استاد خود را نیز در مقاله ذکر کند و این طور بیان می کرد که گویا استاد در این مقاله حقی دارد و خدای نکرده این حق زمین نماند و پایمال نگردد! من هم خارج از هر گونه پیش داوری و خالی کردن ذهن از هر گونه افکار منفی با کمال میل پذیرفتم که استادان بزرگان راهند و همیشه به گردنمان حق دارند و صلاح و خیری برایمان خواهانند. اما ماجرا بیش از این ادامه داشت. آن استاد پس از مدت زمانی نه چندان کوتاه با من تماس گرفت و چونان مصداق دست را پیش کشیدن که پس نیفتن ، مجله را به اینکه چرا در سر موعد، ویژه نامه اش چاپ نشده بهانه کرده و ندای وا مصیبتا و وا ضرر ها سر داد و در حالی که به قول پیشینیان می رفت جامه دران سر از بیابان در آورد، تدبیری چاره کرد که گواهی مبارک و میمونی از مجله بابت انتشار مقاله تا موعد مورد نظر دریافت دارد. استاد گواهی را گرفت و سپاس ها گفت. تا امروز که باز با همان لحن طلبکارانه پیدایش شد که هیهات که این مجله مگر آی اس آی نبود؟( عذرها بابت نوشتن فارسیش برای بهم نخوردن متن) و وزارت علومش کجاست؟ حال هر چقدر برایش می گوییم که ما اصلا در گواهی ها و روی مجله که می نویسیم این مجله تخصصی است ، گویی میخ در دیوار کوبیدن است. گوش استاد دیگر نمیشنود. حق دارد؟ به نظرم که حق دارد... آدمی وقتی رویایی را که خوابش را دیده است تباه شده ببیند ، همین طور می شود . پس دوباره استاد باید فکری کند به قول پیشینیان :جلوی ضرر را هر وقت بگیری منفعت است. پس این بار دانشجو را می فرستد با این عبارات(یه موضوعی پیش اومده نمی دونم چجوری بگم.استادم مقاله رو به یه جای دیگه داده که چاپ می خواد بشه زیر نظر وزارت علوم هست .شرمنده میشه مقاله رو چاپ نکید وکنسلش کنیم.)
نمی دانم بزرگ مردان عرصه مطبوعات وقتی در دقیقه چاپ و برنامه ریزی برای آن با مشکل کوچکی مواجه می شوند دقیقا چه می کنند؟ اما می دانم که هیچ کدام دوست نداشتند در چنین زمانی جای من بیچاره باشند. اصلا چاپ این مقاله به کنار که حالا با این نرخ های سر سام آور کاغذ که هر چه مقاله گویا کوچکتر کاغذ هم کمتر. اما مگر در مغز چون منی فرو می رود که چون نشریه تخصصی است و امتیازی برای حضرات دانشگاهی ندارد پس مقاله را به وادی پژوهشی بفرستیم و آن را از چاپ در یک ویژه نامه و مجموعه مقالات ارزشمند وطن دوستانه و علمی آن هم با موضوعی مشترک و مهم محروم کنیم و کل ساختار یک نشریه را در زمان چاپش بهم بریزیم آن هم فقط و فقط به خاطر نظام رتبه بندی اساتید بر پایه مقالات علمی و پژوهشی؟ آن هم فقط برای یک استاد یا شاید بهتر است بگوییم استاد نما؟! نه هرگز نمی توانم . پس به استاد اینگونه گفتم که بی گمان علت عقب ماندگی و نخبه رانی ما از پس تار یخ تا کنون ماجرای تکراری پرداختن به نفع شخصی و در نظر نگرفتن منفعت جمعی است. مصداق بارز آن کاریکاتور معروف دوره قاجار! البته ایشان هم در پاسخ مرحمتی فرمودند و گفتند که مجلات مانند شما به درد امثال من نمی خورد که بابت این فرموده یزدان را سپاس گزاریم. سرتان را درد نیاورم، آقای استاد ( البته در اینجا عذر خواهی می کنم از واژه شریف استاد برای استادان واقعی کشورم) منفعت طلبی را به مجله ما نسبت داد که چه سود ها کرده ایم و چه بازار پررونق و سکه ای از انتشار مجله زده ایم آن هم در چنین روزگار قشنگی!!! که اگر نبود هر گز ادامه نمی دادیم! پس حتما منفعتی هست که لابد نمی گوییم .
من در جواب این آقای استاد بی گمان می خواستم از عشق بگویم واز بی کرانه ای که جز رفتن و رفتنش نیست.حتی آنجا که از خود مایه می گذاری فقط برای چشیدن لذت دانایی آن هم ، هم برای خود و هم دیگران.اما یاد جمله بانو استاد ژاله آموزگار می افتم وزبان به کام می گیرم و مقاله را پس می دهم .
آسیه ایزدیار
@tarikhandishmag
آسیه ایزدیار
@tarikhandishmag
Forwarded from H Yaghoubi
به مناسبت صدمین سالگرد شهادت میرزا کوچک خان جنگلی، به خانه میرزا که از آثار تاریخی و میراث فرهنگی استان گیلان است سر زدیم و معرفی مختصری از این خانه قدیمی ارائه دادیم.
تهیه کننده و گوینده: زهرا خسروی و تصویربردار: معصومه سیار از کتابخانه خاتم الانبیاء رشت و تدوین این برنامه توسط خانم نرگس سلیم اسدی از کتابخانه امام حسن رشت انجام شد.
ارسالی زهرا خسروی، کتابدار
📍استان گیلان شهرستان رشت
۱۰ آذر ۱۴۰۰
#یعقوبی_رابط_فرهنگی _شهرستان_رشت
https://www.instagram.com/tv/CW6E1c5qULy/?utm_medium=share_sheet
تهیه کننده و گوینده: زهرا خسروی و تصویربردار: معصومه سیار از کتابخانه خاتم الانبیاء رشت و تدوین این برنامه توسط خانم نرگس سلیم اسدی از کتابخانه امام حسن رشت انجام شد.
ارسالی زهرا خسروی، کتابدار
📍استان گیلان شهرستان رشت
۱۰ آذر ۱۴۰۰
#یعقوبی_رابط_فرهنگی _شهرستان_رشت
https://www.instagram.com/tv/CW6E1c5qULy/?utm_medium=share_sheet
به مناسبت گرامیداشت سالگرد شهادت میرزاکوچک خان جنگلی، نشستی با حضور چند تن از صاحب نظران و علاقمندان در مجتمع فرهنگی و هنری خاتم الانبیای رشت برگزار شد.
🌐اعتمادآنلاین
به مناسبت گرامیداشت سالگرد شهادت میرزاکوچک خان جنگلی، نشستی با حضور چند تن از صاحب نظران و علاقمندان در مجتمع فرهنگی و هنری خاتم الانبیای رشت برگزار شد. «آسیه ایزدیار» (مدیر مسئول فصلنامه تاریخ اندیش) نخستین سخنران این نشست بود که با اشاره به اوضاع ایران در برهه زمانی بعد از مشروطه و در دوره جنگ بین الملل اول؛ به جهل و بی توجهی سیاستمداران کشور نسبت به روابط بین الملل و تحولات جهانی، اظهار داشت: «دنیا به سرعت در حال پوست اندازی بود و قدرت های جهانی به خوبی و مهارت هرچه تمام تر از ابزارهای دیپلماتیک برای تامین منافع خود استفاده می کردند در حالی که در کشور ما همچنان می خواستند از راه لوله تفنگ مشکلات خود را با یکدیگر حل کنند.»
وی با بیان تاریخچه ای از نفوذ و حضور بلامنازع روسیه تزاری در گیلان گفت: «در ریشه یابی ظهور جنبش جنگل و مبارزات میرزا کوچک خان می بایست به زمینه های این قیام که پیامش مبارزه با سلطه و استعمار بیگانه و اعاده آرمان های مشروطه خواهی بود بایست توجه کرد.»
«مجید علیپور» (تاریخ پژوه و سردبیر تارنمای مورخان) دیگر سخنران این نشست بود که با اشاره به تعدد نشست ها، جلسات و همایش های نقد و بررسی و گرامیداشت نهضت جنگل در یکصدمین سالگرد شهادت میرزاکوچک عنوان کرد: «به نظر می رسد امسال با رکورد جالبی از نظر برگزاری برنامه ها و نشست ها مواجهیم که از سویی نشان از قدرشناسی گیلانیان نسبت به مفاخر خود دارد و از سوی دیگر مثل هر امر دیگری که کمیت آن رو به افزایش می رود، چه بسا در معرض سطحی نگری و کم مایگی میل کند که می بایست نسبت به آن دقت داشت.»
علیپور با اشاره به مفهوم «رویداد» در تاریخ گفت: «به یاد دارم چندی پیش خبری از کشف یک سند مربوط به دوره قاجار منتشر شده بود که براساس آن میزان مواد غذایی مورد نیاز آشپزخانه دربار مشخص شده بود. عده ای از دانشجویان با دست به دست کردن این خبر از این کشف ذوق زده شده و نسبت به کشف آن ابراز خوشحالی غیرمعمولی داشتند. طبعا این پرسش به وجود می آمد که تعریف مان از تاریخ و اسناد تاریخی چیست؟ آیا هر شی و وسیله تاریخ گذشته ای واجد ارزش تاریخنگارانه است؟ آیا می توانیم راهنمایان تورهای گردشگری که بازدید کنندگان را به دیدار محله ها و قلعه ها و سازه های قدیمی می برند و برایشان مختصری از تاریخ آن بنا و ... می گویند را مورخ یا تاریخ پژوه خواند؟ آیا کسانی که اشیا تاریخی را نگهداری و اصطلاحا کلکسیونر هستند را می توان جزوی از جامعه تاریخ پژوه دانست؟» وی در پاسخ به این پرسش ها عنوان کرد: «با اندکی تامل در این پرسش ها به این نتیجه می رسیم که هرچند میان کار و علایق آنها با کار تاریخ پژوها و تاریخنگاران اشتراکاتی وجود دارد اما کاری که آنها می کنند از جنس تاریخ پژوهی نیست.»
«علیپور» علاقه و کارویژه تاریخ پژوهان را توجه به رویدادهای تاریخی دانست. رویداد هایی که بر سرنوشت یک ملت یا جامعه اثر داشته اند و هرچه رویدادی از تاثیرات عمیق تر و دامنه دارتری برخوردار شود ارزش و توجه بیشتری را از سوی مورخان به خود جلب می کند. وی نهضت جنگل را یکی از رویدادهای مهم و اثرگذار تاریخ معاصر نامید که هرچند سرنوشت محتومش شکست و ناکامی بود اما این واقعیت باعث نمی شود تا ارزش مجاهدت ها، تلاش ها و فداکاری های میرزا و یارانش را در راه اصلاح حکومت و مبارزه با سلطه خارجی را ناچیز بشماریم و نسبت به آنها ابراز قدردانی نکنیم.
این نشست با شعرخوانی «اکبرزاده باغبان» از شعرای گیلکی سرای گیلان در وصف مبارزات و مجاهدت های میرزاکوچک جتگلی به پایان رسید.
https://etemadonline.com/content/525078/%D8%A8%D9%87-%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B3%D8%A8%D8%AA-%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D8%B3%D8%A7%D9%84%DA%AF%D8%B1%D8%AF-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%DA%A9%D9%88%DA%86%DA%A9-%D8%AE%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D9%86%DA%AF%D9%84%DB%8C
🌐اعتمادآنلاین
به مناسبت گرامیداشت سالگرد شهادت میرزاکوچک خان جنگلی، نشستی با حضور چند تن از صاحب نظران و علاقمندان در مجتمع فرهنگی و هنری خاتم الانبیای رشت برگزار شد. «آسیه ایزدیار» (مدیر مسئول فصلنامه تاریخ اندیش) نخستین سخنران این نشست بود که با اشاره به اوضاع ایران در برهه زمانی بعد از مشروطه و در دوره جنگ بین الملل اول؛ به جهل و بی توجهی سیاستمداران کشور نسبت به روابط بین الملل و تحولات جهانی، اظهار داشت: «دنیا به سرعت در حال پوست اندازی بود و قدرت های جهانی به خوبی و مهارت هرچه تمام تر از ابزارهای دیپلماتیک برای تامین منافع خود استفاده می کردند در حالی که در کشور ما همچنان می خواستند از راه لوله تفنگ مشکلات خود را با یکدیگر حل کنند.»
وی با بیان تاریخچه ای از نفوذ و حضور بلامنازع روسیه تزاری در گیلان گفت: «در ریشه یابی ظهور جنبش جنگل و مبارزات میرزا کوچک خان می بایست به زمینه های این قیام که پیامش مبارزه با سلطه و استعمار بیگانه و اعاده آرمان های مشروطه خواهی بود بایست توجه کرد.»
«مجید علیپور» (تاریخ پژوه و سردبیر تارنمای مورخان) دیگر سخنران این نشست بود که با اشاره به تعدد نشست ها، جلسات و همایش های نقد و بررسی و گرامیداشت نهضت جنگل در یکصدمین سالگرد شهادت میرزاکوچک عنوان کرد: «به نظر می رسد امسال با رکورد جالبی از نظر برگزاری برنامه ها و نشست ها مواجهیم که از سویی نشان از قدرشناسی گیلانیان نسبت به مفاخر خود دارد و از سوی دیگر مثل هر امر دیگری که کمیت آن رو به افزایش می رود، چه بسا در معرض سطحی نگری و کم مایگی میل کند که می بایست نسبت به آن دقت داشت.»
علیپور با اشاره به مفهوم «رویداد» در تاریخ گفت: «به یاد دارم چندی پیش خبری از کشف یک سند مربوط به دوره قاجار منتشر شده بود که براساس آن میزان مواد غذایی مورد نیاز آشپزخانه دربار مشخص شده بود. عده ای از دانشجویان با دست به دست کردن این خبر از این کشف ذوق زده شده و نسبت به کشف آن ابراز خوشحالی غیرمعمولی داشتند. طبعا این پرسش به وجود می آمد که تعریف مان از تاریخ و اسناد تاریخی چیست؟ آیا هر شی و وسیله تاریخ گذشته ای واجد ارزش تاریخنگارانه است؟ آیا می توانیم راهنمایان تورهای گردشگری که بازدید کنندگان را به دیدار محله ها و قلعه ها و سازه های قدیمی می برند و برایشان مختصری از تاریخ آن بنا و ... می گویند را مورخ یا تاریخ پژوه خواند؟ آیا کسانی که اشیا تاریخی را نگهداری و اصطلاحا کلکسیونر هستند را می توان جزوی از جامعه تاریخ پژوه دانست؟» وی در پاسخ به این پرسش ها عنوان کرد: «با اندکی تامل در این پرسش ها به این نتیجه می رسیم که هرچند میان کار و علایق آنها با کار تاریخ پژوها و تاریخنگاران اشتراکاتی وجود دارد اما کاری که آنها می کنند از جنس تاریخ پژوهی نیست.»
«علیپور» علاقه و کارویژه تاریخ پژوهان را توجه به رویدادهای تاریخی دانست. رویداد هایی که بر سرنوشت یک ملت یا جامعه اثر داشته اند و هرچه رویدادی از تاثیرات عمیق تر و دامنه دارتری برخوردار شود ارزش و توجه بیشتری را از سوی مورخان به خود جلب می کند. وی نهضت جنگل را یکی از رویدادهای مهم و اثرگذار تاریخ معاصر نامید که هرچند سرنوشت محتومش شکست و ناکامی بود اما این واقعیت باعث نمی شود تا ارزش مجاهدت ها، تلاش ها و فداکاری های میرزا و یارانش را در راه اصلاح حکومت و مبارزه با سلطه خارجی را ناچیز بشماریم و نسبت به آنها ابراز قدردانی نکنیم.
این نشست با شعرخوانی «اکبرزاده باغبان» از شعرای گیلکی سرای گیلان در وصف مبارزات و مجاهدت های میرزاکوچک جتگلی به پایان رسید.
https://etemadonline.com/content/525078/%D8%A8%D9%87-%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B3%D8%A8%D8%AA-%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D8%B3%D8%A7%D9%84%DA%AF%D8%B1%D8%AF-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%DA%A9%D9%88%DA%86%DA%A9-%D8%AE%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D9%86%DA%AF%D9%84%DB%8C
اعتمادآنلاین
به مناسبت گرامیداشت سالگرد شهادت میرزاکوچک خان جنگلی
به مناسبت گرامیداشت سالگرد شهادت میرزاکوچک خان جنگلی، نشستی با حضور چند تن از صاحب نظران و علاقمندان در مجتمع فرهنگی و هنری خاتم الانبیای رشت برگزار شد.
Forwarded from آذریها |Azariha
💢28 آذرماه، سالروز درگذشت خادم بزرگ فرهنگ ایران، استاد فرهیخته، دکتر محمود افشار
💠بخشی از یادکرد دکتر ژاله آموزگار در رثای محمود افشار:
▪️کجایند محمود افشارها؟
آنهایی که داراییهایشان را ارز نکردند که میتوانستند بکنند. به کشورهای دیگر منتقل نکردند که میتوانستند بکنند. در کشورهای همسایه ویلا نخریدند که میتوانستند بخرند. دغدغهٔ آنها ایران بود. اگر تلاش کردند، اگر نوشتند، در این راستا گام برداشتند. آیا ایران باز هم از این فرزندان خواهد داشت؟!
آیا هنوز ققنوسهایی خواهند بود که دوباره از آتش برخیزند، به داد فرهنگ ایران و به داد زبان فارسی و به داد آزاداندیشان برسند؟!
چرا ایراندوستی گناه شد؟!
چه شد که ارزشها سقوط کردند؟!
علم واقعی بیرنگ شد و در لابهلای مقالههای فرمایشی و نمرههای ارتقا دست و پا زد؟!
چه شد که جوانان ما دل از این دیار میکَنند و استعدادهای درخشانشان را بر دوش میگذارند و راهِ سفر در پیش؟!
چه شد که ثروتمندانِ ما راه محمود افشارها را فراموش کردند؛ به این آرمانها پوزخند میزنند؟! نه غم ایران دارند و نه غم زبان پارسی.
ایرانِ دوستداشتنی ما داد میزند:
کجایید محمود افشارها؟
🆔@Ir_Azariha
💠بخشی از یادکرد دکتر ژاله آموزگار در رثای محمود افشار:
▪️کجایند محمود افشارها؟
آنهایی که داراییهایشان را ارز نکردند که میتوانستند بکنند. به کشورهای دیگر منتقل نکردند که میتوانستند بکنند. در کشورهای همسایه ویلا نخریدند که میتوانستند بخرند. دغدغهٔ آنها ایران بود. اگر تلاش کردند، اگر نوشتند، در این راستا گام برداشتند. آیا ایران باز هم از این فرزندان خواهد داشت؟!
آیا هنوز ققنوسهایی خواهند بود که دوباره از آتش برخیزند، به داد فرهنگ ایران و به داد زبان فارسی و به داد آزاداندیشان برسند؟!
چرا ایراندوستی گناه شد؟!
چه شد که ارزشها سقوط کردند؟!
علم واقعی بیرنگ شد و در لابهلای مقالههای فرمایشی و نمرههای ارتقا دست و پا زد؟!
چه شد که جوانان ما دل از این دیار میکَنند و استعدادهای درخشانشان را بر دوش میگذارند و راهِ سفر در پیش؟!
چه شد که ثروتمندانِ ما راه محمود افشارها را فراموش کردند؛ به این آرمانها پوزخند میزنند؟! نه غم ایران دارند و نه غم زبان پارسی.
ایرانِ دوستداشتنی ما داد میزند:
کجایید محمود افشارها؟
🆔@Ir_Azariha