«نامۀ سرگشاده به احمد مسعود»
احمد جان سلام.
به نقشۀ افغانستان که مینگرم، هنوز کورسوی امیدی در آن تابان است که فانوسدارش تویی. یقین دارم در باورت نمیگنجد که چه امیدهایی به نام تو گره خورده است. ناگهان شب شد. شب نه، کسوف شد. همهچیز به داستانهای اساطیری شبیه شده است که ناگهان زمین میغرد و آذرخشی بر سینۀ خاک میکوبد و بادی سهمگینی تیرگی را بر همهجا میگستراند. بدان! بدان که در این شب نابهنگام، چشمهای بیشماری خیره به توست و بیشمار قلبها امروز به امید تو میتپید...
پیش از هر چیز دوست داشتم بدانی این همه همدلی و غصهداری هموطنان ایرانیام برای مردم افغانستان حیرتزدهام کرد. این همدلی دلایل متعدد دارد که از شرح آن در این نامۀ مختصر میگذرد... شاید در آیندهای نه چندان دور که از این کارزار سهمگین سربلند بیرون آمدی، حضوری دیدمت و از امروز و حال ایرانیان برایت بیشتر گفتم. اما مختصر بگویم دلیل همدلی من و جامعۀ مدنی و فرهیختۀ ایران با تو به دلیل همزبانی و همفرهنگی ما نیست.
آنچه ما را به هم پیوند میدهد، معناست؛ ارزشهای مشترکی که همۀ ما در این قلمروی دردمند و پررنج برای آن مبارزه میکنیم. آرزوهای یکسان ما را به هم پیوند میدهد و البته بیمها و نگرانیهای یکسانی که نتیجۀ پروراندن همان آرزوهاست.
احمد عزیز، دشوارترین و پرمخاطرهترین لحظهها را سپری میکنی و آنچه برایت مینویسم، اول برای بیان همدلی من و برادران و خواهر ایرانیِ هماندیشِ توست و هم برای ثبت در تاریخ. برای من تو تاریخساز شدی، فارغ از اینکه از این پس چه خواهد شد. در روزهایی که همه، به معنای واقعی کلمه همه، شرق و غرب، آشنا و غریب، به آزادی خیانت کردند، خود و دیگران را فریفتند و به جای پایبندی به انسانیت، شرافت و اصول بالندگی انسان به دامان مصلحتاندیشیهای کوتهبینانه و فریبکارانه آویختند، تو به انسان و آزادی پایبند ماندی.
در زمانهای که دولتمردان ناپاک و بیهویت نشان دادند یک کشور را با مردمانش مانند کالایی بیجان خرید و فروش میکنند، تو صدای مردم شدی. برای همین است که صدای تو صدای افغانستان نیست، صدای هر کسی است که به این صحنهگردانی اهریمنی نه میگوید.
روزگار غریبی است برادر؛ غریبتر از هر زمان... بارها گفتهام و نوشتهام که نسخۀ درمان همۀ ما در این جغرافیای دردمند یکسان است: «تقویت جوامع مدنی و پذیرش حداقلی از اصول لیبرال». امروز هم امید دارم از دل همین جامعۀ مدنیِ نوپا اما ریشهدار افغانستان جنبشی مردمی و مدنی برای مبارزه با این تاریکاندیشی و تاریککرداری برخیزد که البته نشانههای آن را هم در همین چند روز اخیر دیدهایم. چارۀ ما جنگ نیست، اما در برابر قوای اسلحهبهدستِ جهل که با اغماض و حمایت سیاستمداران پوشالیِ جهانی مدرن راه خود را با خشونت باز میکند، چاره چیست؟ جنگ تو امیدبخش و ناگزیر است زیرا برای زنده نگاه داشتن جامعۀ مدنی و ارزشهای انسانی است.
احمد عزیز، تو سربلند شدی و در صفوف روسیاهان ارزشها را نفروختی. بیش از هر چیز جان و تندرستی و بعد راه تو برای ما مهم است و یقین دارم چون فانوسدار شدی، سپاه تاریکی سخت کینهات را به دل گرفته است. عهد کردهام کتاب بعدیام را تقدیم تو کنم. پس به امید دیدار در آیندهای نزدیک. تا آن روز، هر روز اولین خبری که جویا میشوم خبر سلامتی توست.
دست حق نگهدارت
مهدی تدینی، تهران، بیستوهشتم مرداد ۱۴۰۰
پینوشت: دست به دست کنید تا برسد به دست بچهشیر پنجشیر.
احمد جان سلام.
به نقشۀ افغانستان که مینگرم، هنوز کورسوی امیدی در آن تابان است که فانوسدارش تویی. یقین دارم در باورت نمیگنجد که چه امیدهایی به نام تو گره خورده است. ناگهان شب شد. شب نه، کسوف شد. همهچیز به داستانهای اساطیری شبیه شده است که ناگهان زمین میغرد و آذرخشی بر سینۀ خاک میکوبد و بادی سهمگینی تیرگی را بر همهجا میگستراند. بدان! بدان که در این شب نابهنگام، چشمهای بیشماری خیره به توست و بیشمار قلبها امروز به امید تو میتپید...
پیش از هر چیز دوست داشتم بدانی این همه همدلی و غصهداری هموطنان ایرانیام برای مردم افغانستان حیرتزدهام کرد. این همدلی دلایل متعدد دارد که از شرح آن در این نامۀ مختصر میگذرد... شاید در آیندهای نه چندان دور که از این کارزار سهمگین سربلند بیرون آمدی، حضوری دیدمت و از امروز و حال ایرانیان برایت بیشتر گفتم. اما مختصر بگویم دلیل همدلی من و جامعۀ مدنی و فرهیختۀ ایران با تو به دلیل همزبانی و همفرهنگی ما نیست.
آنچه ما را به هم پیوند میدهد، معناست؛ ارزشهای مشترکی که همۀ ما در این قلمروی دردمند و پررنج برای آن مبارزه میکنیم. آرزوهای یکسان ما را به هم پیوند میدهد و البته بیمها و نگرانیهای یکسانی که نتیجۀ پروراندن همان آرزوهاست.
احمد عزیز، دشوارترین و پرمخاطرهترین لحظهها را سپری میکنی و آنچه برایت مینویسم، اول برای بیان همدلی من و برادران و خواهر ایرانیِ هماندیشِ توست و هم برای ثبت در تاریخ. برای من تو تاریخساز شدی، فارغ از اینکه از این پس چه خواهد شد. در روزهایی که همه، به معنای واقعی کلمه همه، شرق و غرب، آشنا و غریب، به آزادی خیانت کردند، خود و دیگران را فریفتند و به جای پایبندی به انسانیت، شرافت و اصول بالندگی انسان به دامان مصلحتاندیشیهای کوتهبینانه و فریبکارانه آویختند، تو به انسان و آزادی پایبند ماندی.
در زمانهای که دولتمردان ناپاک و بیهویت نشان دادند یک کشور را با مردمانش مانند کالایی بیجان خرید و فروش میکنند، تو صدای مردم شدی. برای همین است که صدای تو صدای افغانستان نیست، صدای هر کسی است که به این صحنهگردانی اهریمنی نه میگوید.
روزگار غریبی است برادر؛ غریبتر از هر زمان... بارها گفتهام و نوشتهام که نسخۀ درمان همۀ ما در این جغرافیای دردمند یکسان است: «تقویت جوامع مدنی و پذیرش حداقلی از اصول لیبرال». امروز هم امید دارم از دل همین جامعۀ مدنیِ نوپا اما ریشهدار افغانستان جنبشی مردمی و مدنی برای مبارزه با این تاریکاندیشی و تاریککرداری برخیزد که البته نشانههای آن را هم در همین چند روز اخیر دیدهایم. چارۀ ما جنگ نیست، اما در برابر قوای اسلحهبهدستِ جهل که با اغماض و حمایت سیاستمداران پوشالیِ جهانی مدرن راه خود را با خشونت باز میکند، چاره چیست؟ جنگ تو امیدبخش و ناگزیر است زیرا برای زنده نگاه داشتن جامعۀ مدنی و ارزشهای انسانی است.
احمد عزیز، تو سربلند شدی و در صفوف روسیاهان ارزشها را نفروختی. بیش از هر چیز جان و تندرستی و بعد راه تو برای ما مهم است و یقین دارم چون فانوسدار شدی، سپاه تاریکی سخت کینهات را به دل گرفته است. عهد کردهام کتاب بعدیام را تقدیم تو کنم. پس به امید دیدار در آیندهای نزدیک. تا آن روز، هر روز اولین خبری که جویا میشوم خبر سلامتی توست.
دست حق نگهدارت
مهدی تدینی، تهران، بیستوهشتم مرداد ۱۴۰۰
پینوشت: دست به دست کنید تا برسد به دست بچهشیر پنجشیر.
Forwarded from مردمنامه (تاریخ مردم)
📌قهرمان و مردم ( با نگاهی به وضعیت افغانستان و کنش احمد مسعود)
@mardomnameh
گرچه تطهیر طالب های ستیزه جو و زمینه سازی برای مشروعیت بخشی و بازگرداندن شان به قدرت از مدت ها پیش از سه هفته اخیر آغاز شده بود اما غلبه آرام و سریع آنها بر همه بخش های افغانستان رویدادی بهت آور برای مردم این کشور و جهان بود.
مردم افغانستان به این رویداد دو واکنش آنی نشان دادند: آنهایی که تابعیت دوگانه یا سابقه همکاری با نیروهای ائتلاف را داشتند، تلاش کردند که از طریق فرودگاه کابل بگریزند. همینطور است تلاش مردم برای مهاجرت به کشورهای همسایه: از پاکستان تا ایران.تلاشی که برای همه موفقیت آمیز نبود.
واکنش دوم اما از آن اکثریت مردم بود: اکثریت خاموشی که مستاصل مانده بود و هیچ راهی به گریز نمی دید. پس ترجیح داد به زندگی پنهانی روی آورد و یا دل خوش کند به اینکه طالب تغییر کرده و همینکه قتل عام را از دروازه های شهر آغاز نکرده، باید شاکر بود. گو اینکه می دانست نه چنین است.
در میان سیاستمداران هم واکنش ها مختلف و متفاوت بود: عده ای چون اشرف غنی، ژنرال دوستم، اسماعیل خان والی هرات و ... به تناسب روابط و مناسبات خود به کشورهای همسایه گریختند، عده ای چون عبدالله عبدالله و کرزی در پایتخت ماندند و عملا به ویترین فریب طالبان تبدیل شدند. اما تنها یک نفر راه سوم را برگزید. (بعدها امرالله صالح معاون ریاست جمهور پیشین به او پیوست)
یکی از معدود چهره های اثربخش سیاسی که به محض ورود طالبان به کابل، نه شبیه عوام رفتار کرد و نه مانند خواص عمل نمود. نه گریخت، نه منفعل ماند و نه تسلیم شد.
احمد مسعود جوان، حیات سیاسی خود را دو سال پیش، پس از به پایان رساندن دوره کارشناسی ارشد مدیریت جنگ و بازگشت از انگلستان به افغانستان آغاز کرد. گرچه شاید بسیاری در آغاز این دوره جدید از تاریخ افغانستان، او را وامدار پدر و بهره مند از نام و جایگاه او می دانستند ولی در همین روزهای اندک هم کاملا مشخص شده است که او علاوه بر نام پدر، برنامه، هدف و راه روشنی در ذهن دارد که در پاره ای امور کاملا مختص اوست. احمد مسعود نماینده طبقه جوان تحصیلکرده ای است که با درک مفهوم ملیت، تلاش می کند تا از تفاوت ها، اختلاف ها و تفرقه ها گذر کند و خود را ورای قومیت، مذهب و زبان تعریف کند. علم جدید را آموخته و مستقیم و بی واسطه با جهان ارتباط برقرار می کند. ضمن آشنایی با مدرنیته، آگاه و وفادار به سنت هاست و درک درستی از فرهنگ مردم خود دارد. لباس سنتی می پوشد، با درک نقش علمای دینی در جامعه افغانستان به گفته های آنها احترام می گذارد و با علم به کاستی ها و الزامات نبرد و موضع و سیاست قدرت های همسایه و جهان، از آغاز کردن جنگ سرباز می زند. گو اینکه نباید فراموش کرد که این کار برآمده از فرهنگ اسلامی نیز هست.
این ویژگی ها و بسیاری دیگر که جای طرح آن در این مجال نیست از او چهره قهرمانی ساخته است که برخلاف عموم مردم، یکه و تنها دست به کاری شگفت می زند.
واکنش مردم در برابر قهرمانی های آمرصاحب جوان اما همراهی نبود. عموم مردم برخلاف او و بدون فهم درست از مفهوم جدید ملیت، مایوس و خاموش در خانه نشستند. عملی که به رضایت از حکومت طالبان تعبیر شد.
@mardomnameh
مشارکت پاکستان در جنگ پنجشیر شکل تازه ای به جنگ داد. مسعود جوان تا مرز شهادت رفت و نزدیک ترین یارانش را در اثر انفعال مردم از دست داد. هوش او اما زمانی بروز کرد که با تکیه بر ملت، مردم خاموش را دعوت به قیامی سراسری کرد. آنها را هوشیار کرد که جنگ میان مردم افغانستان نیست. جنگ برای کسب امتیاز و رسیدن به پست و مقام نیست. بلکه این توطئه ای است با هدایت خارجی که آینده روشنی برای مردم ترسیم نخواهد کرد.
@mardomnameh
👇
@mardomnameh
گرچه تطهیر طالب های ستیزه جو و زمینه سازی برای مشروعیت بخشی و بازگرداندن شان به قدرت از مدت ها پیش از سه هفته اخیر آغاز شده بود اما غلبه آرام و سریع آنها بر همه بخش های افغانستان رویدادی بهت آور برای مردم این کشور و جهان بود.
مردم افغانستان به این رویداد دو واکنش آنی نشان دادند: آنهایی که تابعیت دوگانه یا سابقه همکاری با نیروهای ائتلاف را داشتند، تلاش کردند که از طریق فرودگاه کابل بگریزند. همینطور است تلاش مردم برای مهاجرت به کشورهای همسایه: از پاکستان تا ایران.تلاشی که برای همه موفقیت آمیز نبود.
واکنش دوم اما از آن اکثریت مردم بود: اکثریت خاموشی که مستاصل مانده بود و هیچ راهی به گریز نمی دید. پس ترجیح داد به زندگی پنهانی روی آورد و یا دل خوش کند به اینکه طالب تغییر کرده و همینکه قتل عام را از دروازه های شهر آغاز نکرده، باید شاکر بود. گو اینکه می دانست نه چنین است.
در میان سیاستمداران هم واکنش ها مختلف و متفاوت بود: عده ای چون اشرف غنی، ژنرال دوستم، اسماعیل خان والی هرات و ... به تناسب روابط و مناسبات خود به کشورهای همسایه گریختند، عده ای چون عبدالله عبدالله و کرزی در پایتخت ماندند و عملا به ویترین فریب طالبان تبدیل شدند. اما تنها یک نفر راه سوم را برگزید. (بعدها امرالله صالح معاون ریاست جمهور پیشین به او پیوست)
یکی از معدود چهره های اثربخش سیاسی که به محض ورود طالبان به کابل، نه شبیه عوام رفتار کرد و نه مانند خواص عمل نمود. نه گریخت، نه منفعل ماند و نه تسلیم شد.
احمد مسعود جوان، حیات سیاسی خود را دو سال پیش، پس از به پایان رساندن دوره کارشناسی ارشد مدیریت جنگ و بازگشت از انگلستان به افغانستان آغاز کرد. گرچه شاید بسیاری در آغاز این دوره جدید از تاریخ افغانستان، او را وامدار پدر و بهره مند از نام و جایگاه او می دانستند ولی در همین روزهای اندک هم کاملا مشخص شده است که او علاوه بر نام پدر، برنامه، هدف و راه روشنی در ذهن دارد که در پاره ای امور کاملا مختص اوست. احمد مسعود نماینده طبقه جوان تحصیلکرده ای است که با درک مفهوم ملیت، تلاش می کند تا از تفاوت ها، اختلاف ها و تفرقه ها گذر کند و خود را ورای قومیت، مذهب و زبان تعریف کند. علم جدید را آموخته و مستقیم و بی واسطه با جهان ارتباط برقرار می کند. ضمن آشنایی با مدرنیته، آگاه و وفادار به سنت هاست و درک درستی از فرهنگ مردم خود دارد. لباس سنتی می پوشد، با درک نقش علمای دینی در جامعه افغانستان به گفته های آنها احترام می گذارد و با علم به کاستی ها و الزامات نبرد و موضع و سیاست قدرت های همسایه و جهان، از آغاز کردن جنگ سرباز می زند. گو اینکه نباید فراموش کرد که این کار برآمده از فرهنگ اسلامی نیز هست.
این ویژگی ها و بسیاری دیگر که جای طرح آن در این مجال نیست از او چهره قهرمانی ساخته است که برخلاف عموم مردم، یکه و تنها دست به کاری شگفت می زند.
واکنش مردم در برابر قهرمانی های آمرصاحب جوان اما همراهی نبود. عموم مردم برخلاف او و بدون فهم درست از مفهوم جدید ملیت، مایوس و خاموش در خانه نشستند. عملی که به رضایت از حکومت طالبان تعبیر شد.
@mardomnameh
مشارکت پاکستان در جنگ پنجشیر شکل تازه ای به جنگ داد. مسعود جوان تا مرز شهادت رفت و نزدیک ترین یارانش را در اثر انفعال مردم از دست داد. هوش او اما زمانی بروز کرد که با تکیه بر ملت، مردم خاموش را دعوت به قیامی سراسری کرد. آنها را هوشیار کرد که جنگ میان مردم افغانستان نیست. جنگ برای کسب امتیاز و رسیدن به پست و مقام نیست. بلکه این توطئه ای است با هدایت خارجی که آینده روشنی برای مردم ترسیم نخواهد کرد.
@mardomnameh
👇
Forwarded from مردمنامه (تاریخ مردم)
جنگ مغلوبه پنجشیر با قیام عمومی مردم وارد مرحله ای تازه ای شده است. این مردم اند که با هدایت قهرمان، شرایط را در چند ساعت گذشته تغییر داده اند تا جایی که دولت های بزرگی چون ایالات متحده را از به رسمیت شناختن طالبان - که با آن فاصله ای کوتاه داشتند- پشیمان کردند.
اکنون این مردم اند که باید تصمیم بگیرند آیا به خود به مثابه ملت می نگرند و می خواهند که در سرنوشت جمعی خود تاثیرگذار باشند یا ترجیح می دهند به زندگی شخصی خود بنگرند، وطن را به چنگ طالب ها بسپارند و بگریزند. نسل جوان افغانستان نشان داده است به مانند احمد مسعود، درک جدیدی از خود دارد. حالا قومیت، جنسیت، زبان و مذهب را کنار گذاشته و فقط به وطن فکر می کند.
سرنوشت قهرمان به مردم وابسته است و آینده مردم به قهرمان. قهرمان گرچه الگوی مردم است، اما بدون همراهی و کنش فعالانه مردم، محکوم است به شکست و شهادت.
احمد مسعود با تکیه بر میراث پدر، طرح جدیدی درانداخته است. نمایندگانی در سراسر جهان تعیین کرده، زنان را به مشارکت فراخوانده و به حساب آورده، فرماندهان همراهش را به مردم و جهان معرفی کرده و از تک روی تن زده است و با تکیه بر تجربه پیشین و واقعیت روز، طرحی برای آینده افغانستان داده است که پیشتر مطرح نبود: تمرکز زدایی.
احمد مسعود در این چند هفته به چهره روز جهان بدل شده است. برای ما ایرانی ها اما او قهرمانی است که از دل شاهنامه برخاسته، در مرز ایرانشهر در برابر تاریکی جهل و تعصب قد برافراشته و با تکیه بر میراث نیاکان به نبردی مقدس دست زده است. هیچکس نمی داند سرنوشت او چیست اما بدون هیچ تردیدی نام و یادش جاودانه است.
@mardomnameh
🖋زهرا حاتمی، شانزدهم شهریور ماه 1400 خورشیدی
اکنون این مردم اند که باید تصمیم بگیرند آیا به خود به مثابه ملت می نگرند و می خواهند که در سرنوشت جمعی خود تاثیرگذار باشند یا ترجیح می دهند به زندگی شخصی خود بنگرند، وطن را به چنگ طالب ها بسپارند و بگریزند. نسل جوان افغانستان نشان داده است به مانند احمد مسعود، درک جدیدی از خود دارد. حالا قومیت، جنسیت، زبان و مذهب را کنار گذاشته و فقط به وطن فکر می کند.
سرنوشت قهرمان به مردم وابسته است و آینده مردم به قهرمان. قهرمان گرچه الگوی مردم است، اما بدون همراهی و کنش فعالانه مردم، محکوم است به شکست و شهادت.
احمد مسعود با تکیه بر میراث پدر، طرح جدیدی درانداخته است. نمایندگانی در سراسر جهان تعیین کرده، زنان را به مشارکت فراخوانده و به حساب آورده، فرماندهان همراهش را به مردم و جهان معرفی کرده و از تک روی تن زده است و با تکیه بر تجربه پیشین و واقعیت روز، طرحی برای آینده افغانستان داده است که پیشتر مطرح نبود: تمرکز زدایی.
احمد مسعود در این چند هفته به چهره روز جهان بدل شده است. برای ما ایرانی ها اما او قهرمانی است که از دل شاهنامه برخاسته، در مرز ایرانشهر در برابر تاریکی جهل و تعصب قد برافراشته و با تکیه بر میراث نیاکان به نبردی مقدس دست زده است. هیچکس نمی داند سرنوشت او چیست اما بدون هیچ تردیدی نام و یادش جاودانه است.
@mardomnameh
🖋زهرا حاتمی، شانزدهم شهریور ماه 1400 خورشیدی
Forwarded from تاریخشناسی (حسن حضرتی)
📝 آغاز تدریس درس عمومی "تاریخ ایران"
✍ حسن حضرتی
✅ خوشبختانه با پیگیری هایی که گروه تاریخ دانشگاه تهران انجام داد، درس عمومی "تاریخ ایران" به عنوان یکی از دروس عمومی اختیاری، برای ارائه به دانشجویان همه رشته ها در سامانه آموزشی دانشگاه تهران قرار گرفت و در هفته گذشته دانشجویان توانستند برای ترم مهر آن را انتخاب کنند. براساس گزارش امروز آقای دکتر رشتیانی، مدیر محترم گروه تاریخ، استقبال دانشجویان از این درس چشمگیر و شاید بی نظیر بوده است. در عرض نیم ساعت اول ارائه درس در سامانه، ظرفیت پنج درس ارائه شده تکمیل می شود. چون دانشجویان زیادی در نوبت باز شدن سامانه و انتخاب این درس باقی مانده بودند، آموزش دانشگاه مجبور می شود ظرفیت کلاس ها را تا صد نفر افزایش بدهد و به عنوان ابرکلاس تعریف کند. باز به سبب تقاضای زیاد، درخواست افزایش کلاس های این درس از پنج کلاس به ده کلاس از سوی دانشگاه به دانشکده و گروه ارائه شده است.
✅ این استقبال باشکوه دانشجویان عزیز برای گرفتن این درس حاوی پیام های زیادی است. باید به آن بیندیشیم و درس بگیریم. این اتفاق نشان می دهد که تاریخ و به ویژه تاریخ ایران برای هر دانشجوی ایرانی حائز اهمیت ویژه است. تنها به عنوان یک درس دو واحدی بدان نگاه نمی کند. میخواهد بر دانایی و آگاهی خود درباره هویت ملی و سرزمینی خویش بیفزاید و به خیلی از پرسش های بی پاسخ در این باره جوابی درخور پیدا کند.
✅ این اتفاق مسئولیت گروه های علمی تاریخ را نیز سخت سنگین می کند. آنها به عنوان متولیان این درس باید از همین حالا بنشینند و برای ارائه مطلوب آن برنامه ریزی کنند. برخی از گروه های تاریخ حتا مجبور خواهند بود علاوه بر دانشگاه خود، به دانشگاه های دیگری که گروه تاریخ ندارند، خدمات ارائه کنند. بنابراین باید مقدمات لازم را از حیث سخت افزاری و نرم افزاری فراهم کرد. لازم است برای ارائه درس چه به صورت مجازی و چه به شکل حضوری امکانات ضروری را تدارک دید. به این هم باید فکر کرد که در تدریس این درس از چند استاد می توان بهره برد. یعنی هفده جلسه براساس سرفصل بین چند استاد براساس تخصصی که دارند تقسیم شود تا کلاسها از حیث کیفی بیشترین بازدهی را داشته باشند.
✅ شاید لازم باشد مدیران محترم گروه های تاریخ کل کشور برای هماهنگی های لازم در این باره جلساتی با هم تشکیل بدهند و به تبادل نظر بپردازند. بدون تردید می تواند مفید باشد.
🆔@Hassanhazrati50
✍ حسن حضرتی
✅ خوشبختانه با پیگیری هایی که گروه تاریخ دانشگاه تهران انجام داد، درس عمومی "تاریخ ایران" به عنوان یکی از دروس عمومی اختیاری، برای ارائه به دانشجویان همه رشته ها در سامانه آموزشی دانشگاه تهران قرار گرفت و در هفته گذشته دانشجویان توانستند برای ترم مهر آن را انتخاب کنند. براساس گزارش امروز آقای دکتر رشتیانی، مدیر محترم گروه تاریخ، استقبال دانشجویان از این درس چشمگیر و شاید بی نظیر بوده است. در عرض نیم ساعت اول ارائه درس در سامانه، ظرفیت پنج درس ارائه شده تکمیل می شود. چون دانشجویان زیادی در نوبت باز شدن سامانه و انتخاب این درس باقی مانده بودند، آموزش دانشگاه مجبور می شود ظرفیت کلاس ها را تا صد نفر افزایش بدهد و به عنوان ابرکلاس تعریف کند. باز به سبب تقاضای زیاد، درخواست افزایش کلاس های این درس از پنج کلاس به ده کلاس از سوی دانشگاه به دانشکده و گروه ارائه شده است.
✅ این استقبال باشکوه دانشجویان عزیز برای گرفتن این درس حاوی پیام های زیادی است. باید به آن بیندیشیم و درس بگیریم. این اتفاق نشان می دهد که تاریخ و به ویژه تاریخ ایران برای هر دانشجوی ایرانی حائز اهمیت ویژه است. تنها به عنوان یک درس دو واحدی بدان نگاه نمی کند. میخواهد بر دانایی و آگاهی خود درباره هویت ملی و سرزمینی خویش بیفزاید و به خیلی از پرسش های بی پاسخ در این باره جوابی درخور پیدا کند.
✅ این اتفاق مسئولیت گروه های علمی تاریخ را نیز سخت سنگین می کند. آنها به عنوان متولیان این درس باید از همین حالا بنشینند و برای ارائه مطلوب آن برنامه ریزی کنند. برخی از گروه های تاریخ حتا مجبور خواهند بود علاوه بر دانشگاه خود، به دانشگاه های دیگری که گروه تاریخ ندارند، خدمات ارائه کنند. بنابراین باید مقدمات لازم را از حیث سخت افزاری و نرم افزاری فراهم کرد. لازم است برای ارائه درس چه به صورت مجازی و چه به شکل حضوری امکانات ضروری را تدارک دید. به این هم باید فکر کرد که در تدریس این درس از چند استاد می توان بهره برد. یعنی هفده جلسه براساس سرفصل بین چند استاد براساس تخصصی که دارند تقسیم شود تا کلاسها از حیث کیفی بیشترین بازدهی را داشته باشند.
✅ شاید لازم باشد مدیران محترم گروه های تاریخ کل کشور برای هماهنگی های لازم در این باره جلساتی با هم تشکیل بدهند و به تبادل نظر بپردازند. بدون تردید می تواند مفید باشد.
🆔@Hassanhazrati50
بی داد رفت لاله ی برباد رفته را
یارب خزان چه بود بهار شکفته را
هر لاله ای که از دل این خاک دان دمید
نو کرد داغ ماتم یاران رفته را
جز در صفای اشک دلم وا نمی شود
باران به دامن است هوای گرفته را
وای ای مه دوهفته چه جای محاق بود
آخر محاق نیست که ماه دوهفته را
برخیز لاله ، بند گلوبند خود بتاب
آورده ام به دیده گهرهای سُفته را
ای کاش ناله های چو من بلبلی حزین
بیدار کردی آن گُل در خاک خفته را
گر سوزد استخوان جوانان شگفت نیست
تب موم سازد آهن و پولاد تَفته را
گردون برات خوشدلی کس نخوانده است
اینجا همیشه رد و نکول است سفته را
این گوژپشت، تیرقدان راست تر زند
چندین کمین نکرده کمان های چفته را
یارب چها به سینه ی این خاکدان دراست
کس نیست واقف این همه راز نهفته را
راه عدم نَرُفت کس از رهروان خاک
چون رفت خواهی این همه راه نَرفته را
لب دوخت هرکه را که بدو راز گفت دهر
تا باز نشنود ز کس این راز گفته را
لعلی نسفت کلک دُر افشان شهریار
در رشته چون کشم دُر و لعل نسفته را
استاد شهریار
یارب خزان چه بود بهار شکفته را
هر لاله ای که از دل این خاک دان دمید
نو کرد داغ ماتم یاران رفته را
جز در صفای اشک دلم وا نمی شود
باران به دامن است هوای گرفته را
وای ای مه دوهفته چه جای محاق بود
آخر محاق نیست که ماه دوهفته را
برخیز لاله ، بند گلوبند خود بتاب
آورده ام به دیده گهرهای سُفته را
ای کاش ناله های چو من بلبلی حزین
بیدار کردی آن گُل در خاک خفته را
گر سوزد استخوان جوانان شگفت نیست
تب موم سازد آهن و پولاد تَفته را
گردون برات خوشدلی کس نخوانده است
اینجا همیشه رد و نکول است سفته را
این گوژپشت، تیرقدان راست تر زند
چندین کمین نکرده کمان های چفته را
یارب چها به سینه ی این خاکدان دراست
کس نیست واقف این همه راز نهفته را
راه عدم نَرُفت کس از رهروان خاک
چون رفت خواهی این همه راه نَرفته را
لب دوخت هرکه را که بدو راز گفت دهر
تا باز نشنود ز کس این راز گفته را
لعلی نسفت کلک دُر افشان شهریار
در رشته چون کشم دُر و لعل نسفته را
استاد شهریار
دانشمندان میگویند انفجار یک شهابسنگ ۵۰ متری عامل ویرانی عظیم شهر باستانی منسوب به قوم لوط در ۳۶۰۰ سال پیش بوده است.
حفاریهای جدید باستانشناسی در شهر تلالحمام واقع در غرب اردن کنونی نشان میدهد یک حادثه کیهانی باعث شده است تا حدود ۳۶۵۰ سال پیش این شهر ساحلی در نزدیکی دریای مرده به طور کامل نابود شود. محققان تخمین میزنند انفجار این شهابسنگ قدرت تخریبی معادل ۱۰۰۰ برابر قویتر از بمب اتمی هیروشیما ایجاد کرده است.
تجزیه و تحلیل شواهد برجای مانده در ویرانههای تپه باستانی تلالحمام نشان میدهد یک شهابسنگ به عرض تقریبا ۵۰ متر در ارتفاع ۴ کیلومتر بالاتر از سطح زمین منفجر شده است و پس از یک نور خیرهکننده، موجی از گرمای ۲ هزار درجه ایجاد کرده است.
حرارت ایجاد شده به حدی بوده است که بلافاصله بدنههای چوبی خانهها را سوزانده و اشیاء فلزی مانند شمشیر، نیزه و حتی سازههای سفالی و آجری را ذوب کرده است. با این حال این همهی تخریب نبوده، چند ثانیه بعد یک موج شوک انفجار عظیم از راه رسیده و همه چیز از جمله مجموعه کاخ ۵ طبقه با دیواری مستحکم به ضخامت ۴ متر را ویران کرده است.
شهر تلالحمام با مساحتی ده برابر بزرگتر از اورشلیم در طول عصر برنز میانی برای حدود دو هزار سال بزرگترین شهر تمدن دنیای باستان در جنوب شام محسوب میشد، با این حال به یکباره از میان رفت و برای بیش از ۶۰۰ سال بدون سکنه باقی ماند.
کاوشهای اولیه باستانشناسی وجود مواد غیرمعمول نظیر سفالهای ذوبشده، ذغالسنگ، آجر «حبابدار»، دانههای سوخته و خاکستر حجمی از تخریب عظیم را نشان میداد. پژوهشگران نخست با تجزیه و تحلیلهای رسوبات و لایههای خاک مواردی همچون جنگ، آتشسوزی، فوران آتشفشانی و زمینلرزه را بررسی و رد کردند و گفتند هیچکدام از این رویدادها نمیتواند گرمایی مشابه ایجاد کند. تا اینکه سرانجام بیل مکانیکی کاوشگران تکه سنگهای کوارتز را در محل پیدا کرد که نشانهای از یک اتفاق شدید و درجه حرارت ناگهانی بالا حاصل از برخورد کیهانی بود.
دکتر جیمز کنت، استاد زمینشناسی در دانشگاه سانتا باربارا کالیفرنیا در آمریکا، میگوید: «ما سنگهای کوارتزی در این ناحیه یافتیم که با فشارهای شدیدی ضربه دیدهاند و این بسیار عجیب است. چرا که سنگ کوارتز یکی از سختترین مواد معدنی است و ضربه زدن به آن بسیار دشوار است.»
محاسبات تیم ۲۱ نفره کارشناسان نشان داد این انفجار نمیتوانسته حاصل از برخورد سیارک بوده باشد، چرا که دهانه برخوردی در محل وجود ندارد، بلکه انفجار ناشی از یک جرم آسمانی نظیر شهابسنگ بوده است. دانشمندان میگویند انفجار سطوح خارجی گلدانهای سفالی را ذوب کرده و آجرها و اسکلت انسانهای نزدیک به محل حادثه «تکهتکه» شدهاند.
دانشمندان معتقدند تلالحمام همان سدوم، یا شهر قوم لوط، است که مطابق روایات کتاب مقدس به دلیل «اعمال غیراخلاقی» ساکنانش مشمول غضب خدا شد و گزارش ویران شدنش در سفر پیدایش تورات آمده است.
دکتر کنت که در این تحقیق با فیلیپ سیلویا، استاد باستانشناسی کتب مقدس در دانشگاه ساوتوست ترینیتی آمریکا همکار بوده میگوید: «همه مشاهدات ذکر شده در سفر پیدایش عهد عتیق با یک ضربه هوایی مطابقت دارد.»
وی اضافه کرد: «هرچند با اطمینان صددرصد علمی نمیتوان گفت که شهر ویران شده همان شهر سدوم عهد عتیق است، با این حال توصیف شاهدان عینی از این حادثه فاجعهبار در ۳۶۰۰ سال پیش احتمالا به یک سنت شفاهی تبدیل شده و در قالب یک گزارش مکتوب در کتاب مقدس تورات در مورد نابودی قوم لوط آمده است.»
ناحیه تلالحمام به لحاظ خاک منطقهای حاصلخیز محسوب میشد، با این حال محققان که از سال ۲۰۰۵ در تپهای در این ناحیه مشغول حفاری و تحقیق هستند نمیدانستند چرا ناگهان این منطقه در دورهای از تاریخ خود به شورهزار تبدیل شده است؟
حفاریهای جدید باستانشناسی در شهر تلالحمام واقع در غرب اردن کنونی نشان میدهد یک حادثه کیهانی باعث شده است تا حدود ۳۶۵۰ سال پیش این شهر ساحلی در نزدیکی دریای مرده به طور کامل نابود شود. محققان تخمین میزنند انفجار این شهابسنگ قدرت تخریبی معادل ۱۰۰۰ برابر قویتر از بمب اتمی هیروشیما ایجاد کرده است.
تجزیه و تحلیل شواهد برجای مانده در ویرانههای تپه باستانی تلالحمام نشان میدهد یک شهابسنگ به عرض تقریبا ۵۰ متر در ارتفاع ۴ کیلومتر بالاتر از سطح زمین منفجر شده است و پس از یک نور خیرهکننده، موجی از گرمای ۲ هزار درجه ایجاد کرده است.
حرارت ایجاد شده به حدی بوده است که بلافاصله بدنههای چوبی خانهها را سوزانده و اشیاء فلزی مانند شمشیر، نیزه و حتی سازههای سفالی و آجری را ذوب کرده است. با این حال این همهی تخریب نبوده، چند ثانیه بعد یک موج شوک انفجار عظیم از راه رسیده و همه چیز از جمله مجموعه کاخ ۵ طبقه با دیواری مستحکم به ضخامت ۴ متر را ویران کرده است.
شهر تلالحمام با مساحتی ده برابر بزرگتر از اورشلیم در طول عصر برنز میانی برای حدود دو هزار سال بزرگترین شهر تمدن دنیای باستان در جنوب شام محسوب میشد، با این حال به یکباره از میان رفت و برای بیش از ۶۰۰ سال بدون سکنه باقی ماند.
کاوشهای اولیه باستانشناسی وجود مواد غیرمعمول نظیر سفالهای ذوبشده، ذغالسنگ، آجر «حبابدار»، دانههای سوخته و خاکستر حجمی از تخریب عظیم را نشان میداد. پژوهشگران نخست با تجزیه و تحلیلهای رسوبات و لایههای خاک مواردی همچون جنگ، آتشسوزی، فوران آتشفشانی و زمینلرزه را بررسی و رد کردند و گفتند هیچکدام از این رویدادها نمیتواند گرمایی مشابه ایجاد کند. تا اینکه سرانجام بیل مکانیکی کاوشگران تکه سنگهای کوارتز را در محل پیدا کرد که نشانهای از یک اتفاق شدید و درجه حرارت ناگهانی بالا حاصل از برخورد کیهانی بود.
دکتر جیمز کنت، استاد زمینشناسی در دانشگاه سانتا باربارا کالیفرنیا در آمریکا، میگوید: «ما سنگهای کوارتزی در این ناحیه یافتیم که با فشارهای شدیدی ضربه دیدهاند و این بسیار عجیب است. چرا که سنگ کوارتز یکی از سختترین مواد معدنی است و ضربه زدن به آن بسیار دشوار است.»
محاسبات تیم ۲۱ نفره کارشناسان نشان داد این انفجار نمیتوانسته حاصل از برخورد سیارک بوده باشد، چرا که دهانه برخوردی در محل وجود ندارد، بلکه انفجار ناشی از یک جرم آسمانی نظیر شهابسنگ بوده است. دانشمندان میگویند انفجار سطوح خارجی گلدانهای سفالی را ذوب کرده و آجرها و اسکلت انسانهای نزدیک به محل حادثه «تکهتکه» شدهاند.
دانشمندان معتقدند تلالحمام همان سدوم، یا شهر قوم لوط، است که مطابق روایات کتاب مقدس به دلیل «اعمال غیراخلاقی» ساکنانش مشمول غضب خدا شد و گزارش ویران شدنش در سفر پیدایش تورات آمده است.
دکتر کنت که در این تحقیق با فیلیپ سیلویا، استاد باستانشناسی کتب مقدس در دانشگاه ساوتوست ترینیتی آمریکا همکار بوده میگوید: «همه مشاهدات ذکر شده در سفر پیدایش عهد عتیق با یک ضربه هوایی مطابقت دارد.»
وی اضافه کرد: «هرچند با اطمینان صددرصد علمی نمیتوان گفت که شهر ویران شده همان شهر سدوم عهد عتیق است، با این حال توصیف شاهدان عینی از این حادثه فاجعهبار در ۳۶۰۰ سال پیش احتمالا به یک سنت شفاهی تبدیل شده و در قالب یک گزارش مکتوب در کتاب مقدس تورات در مورد نابودی قوم لوط آمده است.»
ناحیه تلالحمام به لحاظ خاک منطقهای حاصلخیز محسوب میشد، با این حال محققان که از سال ۲۰۰۵ در تپهای در این ناحیه مشغول حفاری و تحقیق هستند نمیدانستند چرا ناگهان این منطقه در دورهای از تاریخ خود به شورهزار تبدیل شده است؟
عباس میرزا زمانی که نمونه هایی از نقاشی های اروپایی را دید، گروهی از نقاشان را به خدمت گرفت و آنان را به ثبت صحنه های نظامی گمارد. ثبت رویداد های تاریخی از جمله صحنه های جنگ موضوع جدیدی در نقاشی ایرانی نبود.
عباس میرزا چیزی بیشتر از ترسیم صرف پیروزی ها و ثبت رویدادها را چنان که در بین سیاستمداران پیشین معمول بود ، می خواست . او خواهان ثبت دقیق مشق نظامی سپاهیانش در یک محیط توپو گرافیک بود. مقایسه ماموریت های او با نقاشی های جنگی به جا مانده از صدر قاجار نشانگر تفاوت های اساسی بین نقاشی های صدر قاجار و دوره عباس میرزا می باشند. در حالی که نقاشی های دیواری چهل ستون با استفاده از روش های کلیشه ای ترسیم نقاشی ، شکوه گذشته را نشان می دادند، نقاشی های نقاشان عباس میرزا مستنداتی تصویری هستند که تخیل نقاش آن ها را به شکلی هنری در آورده است.
به استثنای یک مورد ما نقاشان او را به نام و مشخصات نمی شناسیم ، حتی هنرمند صحنه های جنگ قابل و بحث و ممتاز هم نداریم . ما از آموزش و زندگی آنها بعد از شکست ها و مرگ زود هنگام حامی آنها داده های زیادی نداریم. نام نقاشان عباس میرزا ، حتی معروف ترین نقاشی آن عصر ، نحوه آموزش و زندگی آنان پس از شکست های عباس میرزا و مرگ زود هنگام او، برای ما معلوم نیست. این مقاله به تنها نقاش شناخته شده گروه نقاشان عباس میرزا می پردازد و می تواند درباره اصول زیبایی شناسی رایج در دربار عباسی میرزا اطلاعات زیادی به ما بدهد . این نقاش الله وردی افشار است.
@tarikhandishmag
💢بخش هایی از مقاله الله وردی افشار نقاش دربار عباس میرزا از دکتر ایوان سانتو ترجمه محدثه هاشمیلر
🔻چاپ شده در شماره نهم فصل نامه تاریخ اندیش
عباس میرزا چیزی بیشتر از ترسیم صرف پیروزی ها و ثبت رویدادها را چنان که در بین سیاستمداران پیشین معمول بود ، می خواست . او خواهان ثبت دقیق مشق نظامی سپاهیانش در یک محیط توپو گرافیک بود. مقایسه ماموریت های او با نقاشی های جنگی به جا مانده از صدر قاجار نشانگر تفاوت های اساسی بین نقاشی های صدر قاجار و دوره عباس میرزا می باشند. در حالی که نقاشی های دیواری چهل ستون با استفاده از روش های کلیشه ای ترسیم نقاشی ، شکوه گذشته را نشان می دادند، نقاشی های نقاشان عباس میرزا مستنداتی تصویری هستند که تخیل نقاش آن ها را به شکلی هنری در آورده است.
به استثنای یک مورد ما نقاشان او را به نام و مشخصات نمی شناسیم ، حتی هنرمند صحنه های جنگ قابل و بحث و ممتاز هم نداریم . ما از آموزش و زندگی آنها بعد از شکست ها و مرگ زود هنگام حامی آنها داده های زیادی نداریم. نام نقاشان عباس میرزا ، حتی معروف ترین نقاشی آن عصر ، نحوه آموزش و زندگی آنان پس از شکست های عباس میرزا و مرگ زود هنگام او، برای ما معلوم نیست. این مقاله به تنها نقاش شناخته شده گروه نقاشان عباس میرزا می پردازد و می تواند درباره اصول زیبایی شناسی رایج در دربار عباسی میرزا اطلاعات زیادی به ما بدهد . این نقاش الله وردی افشار است.
@tarikhandishmag
💢بخش هایی از مقاله الله وردی افشار نقاش دربار عباس میرزا از دکتر ایوان سانتو ترجمه محدثه هاشمیلر
🔻چاپ شده در شماره نهم فصل نامه تاریخ اندیش
خدمات مهم یک ایرانشناس، دکتر تورج دریایی
در نیم قرن اخیر ما شاهد ترجمهها و تحقیقات مهمی از قسمتهایی از اوستا هستیم. اما این لکوک بود که کاری کارستان انجام داد و ترجمهای عالمانه و خواندنی را به جهانیان ارائه داد. پیشگفتار او دربارۀ تاریخچۀ مطالعات اوستا، خدایان، دیوان و قهرمانان ایرانی، به همراه نکات مهمی دربارۀ شخص اشو زرتشت- پیامبر ایران و جهانبینی ایرانی، مراسم مذهبی زرتشتی و همچنین مقدمه و مرور او بر هر قسمت از اوستا کاری است درخشان و قابل ستایش. مطالعۀ حواشی او که مشتمل بر نکات بغرنج و دشوار پژوهشهای اوستایی است بر هر محقق و علاقهمندی در این حوزه شایسته و بایسته است.
بهراستی چه کسی در این دوران قادر است که به این دقت و زیبایی متن اوستا و کتیبههای پارسی باستان را و یا متن شاهنامه را از فارسی به زبان دیگر ترجمه کند؟
با چنین همتی لکوک توانسته فرهنگ و تمدن ایرانزمین را به جهانیان بشناساند و بابت همین پشتکار برازندۀ دریافت بیست و هشتمین جایزۀ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار شد.
بیست و هشتمین جایزۀ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار
اهداشده به ایرانشناس بلژیکی،
پیر لکوک
@AfsharFoundation
در نیم قرن اخیر ما شاهد ترجمهها و تحقیقات مهمی از قسمتهایی از اوستا هستیم. اما این لکوک بود که کاری کارستان انجام داد و ترجمهای عالمانه و خواندنی را به جهانیان ارائه داد. پیشگفتار او دربارۀ تاریخچۀ مطالعات اوستا، خدایان، دیوان و قهرمانان ایرانی، به همراه نکات مهمی دربارۀ شخص اشو زرتشت- پیامبر ایران و جهانبینی ایرانی، مراسم مذهبی زرتشتی و همچنین مقدمه و مرور او بر هر قسمت از اوستا کاری است درخشان و قابل ستایش. مطالعۀ حواشی او که مشتمل بر نکات بغرنج و دشوار پژوهشهای اوستایی است بر هر محقق و علاقهمندی در این حوزه شایسته و بایسته است.
بهراستی چه کسی در این دوران قادر است که به این دقت و زیبایی متن اوستا و کتیبههای پارسی باستان را و یا متن شاهنامه را از فارسی به زبان دیگر ترجمه کند؟
با چنین همتی لکوک توانسته فرهنگ و تمدن ایرانزمین را به جهانیان بشناساند و بابت همین پشتکار برازندۀ دریافت بیست و هشتمین جایزۀ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار شد.
بیست و هشتمین جایزۀ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار
اهداشده به ایرانشناس بلژیکی،
پیر لکوک
@AfsharFoundation
Forwarded from اندیشه حکمت (حسین عسکری)
🔹از رستاخیزهای شورمندانه نبوی تا تعصب و تحجر باورهای موهوم طالبانی
رستاخیزهای پیامبرانه به هر میزان از سرچشمه آغازین و گوهرین و متعالی و آنسوئی و گرم و زنده و شورانگیز و نیرومند و مومنانه و انسان سازشان فاصله گرفته اند و دورتر و دورتر شده اند و بصورت ملغمه ای از عقاید سرد و منجمد تاریخی شده درآمده اند و فروکاسته شده اند و به هر میزان و بیشتر و بیشتر در ارض تاریخ و زمان تاریخی هبوط کرده اند؛ انعطاف ناپذیرتر و سردتر و منجمدتر شده اند و سر از تعصب و تحجر و خشونت و بی رحمی دنیاپرستان به نام دین برکشیده اند. آنچه اینک در شرق و غرب خاورمیانه نبوی گواهش هستیم؛ تصویری غم انگیز و واقعی از تجربه روزگار زوال تاریخی و انحطاط مدنی و معنوی جوامعیست که زمانی دست و دامنشان پر از فکر و فلسفه و حکمت و کلام و دانش و دانائی و هنر و ذوق و زیبائی بوده است و اینک تهی از اینها همه. تصادفی نیست که برای رهائی از این فروافتادگی و درماندگی و حقارت تاریخی و فقر مدنی و معنوی که گلو و گریبانشان را می فشارد؛ چنگ در دامن باورهای موهومی افکنده اند که اصلاً و اساساً قابل دفاع نیستند؛ و چه خون ها که مدعیان متعصب و هذیان باور در دفاع از باورهای موهوم غیرقابل دفاع بر زمین تاریخ نریخته و جوی های خون جاری نکرده اند و چه تجربه های سهمگین و غم انگیز را که سر نگذرانده ایم. خروج طلبه های متعصب و خِرَدستیز مدرسه های حقانی به هزینه دلارهای بادآورده نفتی در سرزمین های شرقی و داعشیان سرکوب شده و سرخُرده در غرب خاورمیانه نبوی؛ تصویری غم انگیز از تجربه روزگارِ زوال تاریخی و انحطاط مدنی و معنوی ملت هائیست که براستی و درستی بی اغراق، زمانی به غنای سرمایه های پایان ناپذیر معنوی و عشق و عرفان و اشراق و فکر و فکر و فلسفه و مروت مدارا شهره و زبانزد زمانه بودند و اینک دست و دامنشان تهی از اینها همه!
اگر تمدن دوره جدید یک امتیاز و تنها یک امتیاز و کارنامه درخشان تر از تمدن های پیشین داشته است که آن را بر مسند رفیع تر از تمدن های پیشین نشانده است، آن امتیاز و دستآورد عظیم و بی سابقه و کارنامه درخشان برسمیت شناختن حقوق برابر زنان با مردان بوده است. تفاوت جنسیت ها، بمعنای نابرابری میانشان نیست. تفاوت، نابرابری نیست. تفاوت را نابرابری تفسیری نکینم که تفسیری غلط است. اتفاقاً سوادآموزی دختران شانه به شانه پسران در مهد و مدرسه و دانشگاه از جمله دستاوردهای بی بدیل همین تمدن دروره جدید بوده است. دستآوردی بی سابقه و رخدادی بس عظیم و بس محمود و مسعود و مبارک. تا بینا شود هر آنکه نتواند دید.
✍ حکمت اله ملاصالحی
دانشگاه تهران: ۱۴۰۰/۷/۴ هجری خورشیدی.
https://t.me/andishehekmat/1239
@andishehekmat
رستاخیزهای پیامبرانه به هر میزان از سرچشمه آغازین و گوهرین و متعالی و آنسوئی و گرم و زنده و شورانگیز و نیرومند و مومنانه و انسان سازشان فاصله گرفته اند و دورتر و دورتر شده اند و بصورت ملغمه ای از عقاید سرد و منجمد تاریخی شده درآمده اند و فروکاسته شده اند و به هر میزان و بیشتر و بیشتر در ارض تاریخ و زمان تاریخی هبوط کرده اند؛ انعطاف ناپذیرتر و سردتر و منجمدتر شده اند و سر از تعصب و تحجر و خشونت و بی رحمی دنیاپرستان به نام دین برکشیده اند. آنچه اینک در شرق و غرب خاورمیانه نبوی گواهش هستیم؛ تصویری غم انگیز و واقعی از تجربه روزگار زوال تاریخی و انحطاط مدنی و معنوی جوامعیست که زمانی دست و دامنشان پر از فکر و فلسفه و حکمت و کلام و دانش و دانائی و هنر و ذوق و زیبائی بوده است و اینک تهی از اینها همه. تصادفی نیست که برای رهائی از این فروافتادگی و درماندگی و حقارت تاریخی و فقر مدنی و معنوی که گلو و گریبانشان را می فشارد؛ چنگ در دامن باورهای موهومی افکنده اند که اصلاً و اساساً قابل دفاع نیستند؛ و چه خون ها که مدعیان متعصب و هذیان باور در دفاع از باورهای موهوم غیرقابل دفاع بر زمین تاریخ نریخته و جوی های خون جاری نکرده اند و چه تجربه های سهمگین و غم انگیز را که سر نگذرانده ایم. خروج طلبه های متعصب و خِرَدستیز مدرسه های حقانی به هزینه دلارهای بادآورده نفتی در سرزمین های شرقی و داعشیان سرکوب شده و سرخُرده در غرب خاورمیانه نبوی؛ تصویری غم انگیز از تجربه روزگارِ زوال تاریخی و انحطاط مدنی و معنوی ملت هائیست که براستی و درستی بی اغراق، زمانی به غنای سرمایه های پایان ناپذیر معنوی و عشق و عرفان و اشراق و فکر و فکر و فلسفه و مروت مدارا شهره و زبانزد زمانه بودند و اینک دست و دامنشان تهی از اینها همه!
اگر تمدن دوره جدید یک امتیاز و تنها یک امتیاز و کارنامه درخشان تر از تمدن های پیشین داشته است که آن را بر مسند رفیع تر از تمدن های پیشین نشانده است، آن امتیاز و دستآورد عظیم و بی سابقه و کارنامه درخشان برسمیت شناختن حقوق برابر زنان با مردان بوده است. تفاوت جنسیت ها، بمعنای نابرابری میانشان نیست. تفاوت، نابرابری نیست. تفاوت را نابرابری تفسیری نکینم که تفسیری غلط است. اتفاقاً سوادآموزی دختران شانه به شانه پسران در مهد و مدرسه و دانشگاه از جمله دستاوردهای بی بدیل همین تمدن دروره جدید بوده است. دستآوردی بی سابقه و رخدادی بس عظیم و بس محمود و مسعود و مبارک. تا بینا شود هر آنکه نتواند دید.
✍ حکمت اله ملاصالحی
دانشگاه تهران: ۱۴۰۰/۷/۴ هجری خورشیدی.
https://t.me/andishehekmat/1239
@andishehekmat
Telegram
اندیشه حکمت
یادداشت استاد دکتر حکمت اله ملاصالحی پس از مشاهده ویدئوی فوق
🔹از رستاخیزهای شورمندانه نبوی تا تعصب و تحجر باورهای موهوم طالبانی
✍ متن یادداشت
@andishehekmat
🔹از رستاخیزهای شورمندانه نبوی تا تعصب و تحجر باورهای موهوم طالبانی
✍ متن یادداشت
@andishehekmat
Forwarded from ایبنا (خبرگزاری کتاب ایران)
📚اعلام نامزدهای نهایی جایزه تاریخی کتاب کاندیل کانادا
جایزه کتابهای تاریخی کاندیل کشور کانادا اسامی نویسندگان نامزدهای نهایی دریافت این جایزه را در سال 2021 اعلام کرد.👇
b2n.ir/t84273
@ibnaibna
جایزه کتابهای تاریخی کاندیل کشور کانادا اسامی نویسندگان نامزدهای نهایی دریافت این جایزه را در سال 2021 اعلام کرد.👇
b2n.ir/t84273
@ibnaibna
مجسمه های بودا که در دل کوه های استان بامیان افغانستان در زمان رواج آیین بودایی کنده کاری شده است. این تندیس ها نشان دهنده سبک کهن هنر یونانی و بودایی بوده است و بزرگترین مجسمه های سنگی در جهان به شمار می آیند. مسلمانان عرب در زمان حجاج بن یوسف ثقفی که بر بامیان تسلط یافتند ،زیور آلات و اشیای قدیمی مجسمه ها را غارت کردند. آنها روکش طلایی صورت پیکره های بامیان را از بالای پیشانی به طرف پایین تراشیدند. همچنین چنگیز خان ،اورنگ زیب و عبدالرحمان خان هر کدام جهت تخریب این مجسمه ها تلاش کردند و صدماتی وارد ساختند. سرانجام این مجسمه ها در سال دو هزار و یک توسط طالبان و به فتوای ملا محمد عمر منفجر شدند و جای خالی آنها در حفره های کوه های بامیان جهت نمایش جهل بشر باقی ماند.
@tarikhandishmag
@tarikhandishmag
باید خریدارم شوی تا من خریدارت شوم
وزجان و دل یارم شوی تا عاشق زارت شوم
من نیستم چون دیگران بازیچه بازیگران
اول به دام آرم ترا و آنگه گرفتارت شوم
رهی معیری
@tarikhandishmag
وزجان و دل یارم شوی تا عاشق زارت شوم
من نیستم چون دیگران بازیچه بازیگران
اول به دام آرم ترا و آنگه گرفتارت شوم
رهی معیری
@tarikhandishmag
Forwarded from تاریخشناسی (حسن حضرتی)
📝 سخنی با سردار محمّدرضا نقدی
✅ سردار محمّدرضا نقدی، معاون هماهنگکننده سپاه، در یادواره ۴۵۰ شهید دفاع مقدّس شهرستان خدابنده، به مقایسه منطق شهیدان و منطق شاهان ظالم کشور پرداخت و نتیجه گرفت که منطق شاهان همانند منطق آمریکاست. همچنین یادآور شد که: «تاریخنویسان مزدور که به سرویسهای جاسوسی وابسته هستند، تلاش میکنند تاریخ کشور ما را تحریف کنند. تاریخ ۸ هزار ساله ما را به ۲۵۰۰ سال کاهش دادهاند.... منطق شاهان ظالم همانند منطق آمریکا است. تا وقتی زور دارید، زور بگویید و هر زمان که زور ندارید مقابل قدرتمندان تسلیم بشید. سلسله پلید هخامنشی که بزرگترین کشتارها و خیانتها را در کشور کرد بعد از افول قدرت، کشور را دو دستی تقدیم یونان کرد. از سوی دیگر، ساسانیان هم بعد از افول قدرت، کشور را به مغولها تقدیم کردند.»
✅ سردار محمّدرضا نقدی؛
در هشت سال دفاع مقدّس، زیباترین حماسهها و جانفشانیها به دست شهیدان پدیدار شد و بهراستی، چنانکه فرمودهاید، «همه داستانهای دفاع مقدّس، همانند افسانه است با این تفاوت که همه آنها واقعی و رخ داده است،» و در اینکه منطق شهیدان با منطق پادشاهان بیدادگر تفاوت دارد، هیچ چونوچرایی نیست و بهراستی چنین است. با این همه، بهعنوان یک معلم تاریخ یا تاریخنویس که تا کنون مزدور هیچ سرویس جاسوسی نبودهام، مگر مزدور مردم ایران و تاریخ و فرهنگ ایرانی، بایسته دیدم چند نکته کوتاه را یادآوری کنم، باشد که سودمند افتد؛
۱. هخامنشیان نه پلید بودند و نه بزرگترین کشتارها و خیانتها را در کشور انجام دادهاند. چرا پلید؟ کدام کشتارها و خیانتها؟ اگر شما خودتان تاریخ هخامنشیان میخواندید ـ که گویا نخواندهاید ـ و از تاریخ جنگهای ایران و یونان و نیز دین و فرهنگ و هنر و اقتصاد و سیاست هخامنشیان آگاهی درستی به دست میآوردید، هرگز چنین سخنی نمیگفتید. این سخن شما، بارها و بارها از زبان قومیتگراها و تجزیهطلبها شنیده شده است و دریغ که شما توجهی به اهداف شوم پنهان در پشت اینگونه سخنها نداشتهاید. بیم آن دارم که تحت تأثیر سخنان فردی ناخیرخواه و یا ناآگاه از تاریخ ایران قرار گرفته باشید. در شگفتم که چرا در چنین زمانی و در یادواره شهیدان دفاع مقدّس به یکباره به نکوهش هخامنشیان پرداختهاید!
۲. تاریخ ایران البته بیش از دو هزار و پانصد سال ـ بهگفتة شما ۸ هزار سال ـ کهنگی دارد، اما کدام تاریخنویس مزدور یا غیرمزدور را میشناسید که باور ندارد ما چند هزار سال پیش از هخامنشیان نیز تاریخ نداشتهایم؟ دادههای باستانشناختی و تاریخی فراوان، گواه این گهنگی تاریخ ایران هستند، اما برخی قومیتگراها که دچار توهم توطئهاند و تلاش دارند با جعل تاریخ برای خود تاریخی کهنتر از هخامنشیان بتراشند، بدون هیچگونه منبعی و با دروغگویی و خیانتی آشکار به تاریخ و فرهنگ ایران، این چنین تبلیغ میکنند که تاریخنویسان مزدور تاریخ پیشاهخامنشی ایران را آگاهانه و با هدف نابودی تاریخ این قومیتها حذف کردهاند! یعنی همه تاریخنویسان مزدور در یک توطئه جهانی، چند هزار سال از تاریخ ایران را کاستهاند! و البته این قومیتگراها که دیگران را مزدور مینامند، به همین هم بسنده نکردهاند و هخامنشیان را پلید و جنایتکار هم میخوانند.
۳. در این هنگامه که بیش از هر روزگار دیگری نیازمند یکپارچگی مردم و حفظ هویت تاریخی و ملّی خود هستیم و کشورهایی که هزاران سال استانهایی از ایران بزرگ بودهاند، اکنون توهم رویارویی با جمهوری اسلامی ایران دارند، انتظار میرود که شما بهعنوان یک کهنهسرباز ایرانی، شناخت و آگاهی بیشتری از تاریخ ایران و نغمههای شوم تحریف تاریخ ایران داشته باشید و مبادا که ناخواسته سخنی از زبان شما شنیده شود که بدخواهان ایران خشنود شوند. اشاره نادرست شما به همزمانی سقوط ساسانیان با حمله مغولان به جای عربهای مسلمان نیز نشان میدهد که مطالعات تاریخی گستردهای نداشتهاید.
۴. تاریخ چند هزار ساله ایران، تنها سرگذشت شاهان بیدادگر نیست، که البته چنین شاهان و امپراتوران و حکّام و خلیفههایی در تاریخ جهان بسیار بودهاند، بلکه تاریخ شاهان آبادگر و دادگر و نگهبان مرزهای ایران نیز هست و فراتر از آن، تاریخ دلاوریها و جانفشانیهای مردم ایران در برابر دشمنان است. تاریخ رزمندگانی که در دورترین سالهای تاریخ ایران، مثلاً در دوره هخامنشیان و در جنگ با یونانیان و سپس اسکندر مقدونی برای حفظ این آب و خاک، مرد میدان بودهاند و دلاورانه جان باختهاند و من همه آنها را شهید راه میهن میخوانم و البته منطق آنها هم با شاهان بیدادگر تفاوت داشته است. شما آگاهید که راه آنها تا کنون پُر رهرو بوده است و خواهد بود و هیچگاه این سرزمین تهی از مرد میدان نخواهد شد.
با احترام
شهرام جلیلیان
دانشگاه شهید چمران اهواز
🆔@Hassanhazrati50
✅ سردار محمّدرضا نقدی، معاون هماهنگکننده سپاه، در یادواره ۴۵۰ شهید دفاع مقدّس شهرستان خدابنده، به مقایسه منطق شهیدان و منطق شاهان ظالم کشور پرداخت و نتیجه گرفت که منطق شاهان همانند منطق آمریکاست. همچنین یادآور شد که: «تاریخنویسان مزدور که به سرویسهای جاسوسی وابسته هستند، تلاش میکنند تاریخ کشور ما را تحریف کنند. تاریخ ۸ هزار ساله ما را به ۲۵۰۰ سال کاهش دادهاند.... منطق شاهان ظالم همانند منطق آمریکا است. تا وقتی زور دارید، زور بگویید و هر زمان که زور ندارید مقابل قدرتمندان تسلیم بشید. سلسله پلید هخامنشی که بزرگترین کشتارها و خیانتها را در کشور کرد بعد از افول قدرت، کشور را دو دستی تقدیم یونان کرد. از سوی دیگر، ساسانیان هم بعد از افول قدرت، کشور را به مغولها تقدیم کردند.»
✅ سردار محمّدرضا نقدی؛
در هشت سال دفاع مقدّس، زیباترین حماسهها و جانفشانیها به دست شهیدان پدیدار شد و بهراستی، چنانکه فرمودهاید، «همه داستانهای دفاع مقدّس، همانند افسانه است با این تفاوت که همه آنها واقعی و رخ داده است،» و در اینکه منطق شهیدان با منطق پادشاهان بیدادگر تفاوت دارد، هیچ چونوچرایی نیست و بهراستی چنین است. با این همه، بهعنوان یک معلم تاریخ یا تاریخنویس که تا کنون مزدور هیچ سرویس جاسوسی نبودهام، مگر مزدور مردم ایران و تاریخ و فرهنگ ایرانی، بایسته دیدم چند نکته کوتاه را یادآوری کنم، باشد که سودمند افتد؛
۱. هخامنشیان نه پلید بودند و نه بزرگترین کشتارها و خیانتها را در کشور انجام دادهاند. چرا پلید؟ کدام کشتارها و خیانتها؟ اگر شما خودتان تاریخ هخامنشیان میخواندید ـ که گویا نخواندهاید ـ و از تاریخ جنگهای ایران و یونان و نیز دین و فرهنگ و هنر و اقتصاد و سیاست هخامنشیان آگاهی درستی به دست میآوردید، هرگز چنین سخنی نمیگفتید. این سخن شما، بارها و بارها از زبان قومیتگراها و تجزیهطلبها شنیده شده است و دریغ که شما توجهی به اهداف شوم پنهان در پشت اینگونه سخنها نداشتهاید. بیم آن دارم که تحت تأثیر سخنان فردی ناخیرخواه و یا ناآگاه از تاریخ ایران قرار گرفته باشید. در شگفتم که چرا در چنین زمانی و در یادواره شهیدان دفاع مقدّس به یکباره به نکوهش هخامنشیان پرداختهاید!
۲. تاریخ ایران البته بیش از دو هزار و پانصد سال ـ بهگفتة شما ۸ هزار سال ـ کهنگی دارد، اما کدام تاریخنویس مزدور یا غیرمزدور را میشناسید که باور ندارد ما چند هزار سال پیش از هخامنشیان نیز تاریخ نداشتهایم؟ دادههای باستانشناختی و تاریخی فراوان، گواه این گهنگی تاریخ ایران هستند، اما برخی قومیتگراها که دچار توهم توطئهاند و تلاش دارند با جعل تاریخ برای خود تاریخی کهنتر از هخامنشیان بتراشند، بدون هیچگونه منبعی و با دروغگویی و خیانتی آشکار به تاریخ و فرهنگ ایران، این چنین تبلیغ میکنند که تاریخنویسان مزدور تاریخ پیشاهخامنشی ایران را آگاهانه و با هدف نابودی تاریخ این قومیتها حذف کردهاند! یعنی همه تاریخنویسان مزدور در یک توطئه جهانی، چند هزار سال از تاریخ ایران را کاستهاند! و البته این قومیتگراها که دیگران را مزدور مینامند، به همین هم بسنده نکردهاند و هخامنشیان را پلید و جنایتکار هم میخوانند.
۳. در این هنگامه که بیش از هر روزگار دیگری نیازمند یکپارچگی مردم و حفظ هویت تاریخی و ملّی خود هستیم و کشورهایی که هزاران سال استانهایی از ایران بزرگ بودهاند، اکنون توهم رویارویی با جمهوری اسلامی ایران دارند، انتظار میرود که شما بهعنوان یک کهنهسرباز ایرانی، شناخت و آگاهی بیشتری از تاریخ ایران و نغمههای شوم تحریف تاریخ ایران داشته باشید و مبادا که ناخواسته سخنی از زبان شما شنیده شود که بدخواهان ایران خشنود شوند. اشاره نادرست شما به همزمانی سقوط ساسانیان با حمله مغولان به جای عربهای مسلمان نیز نشان میدهد که مطالعات تاریخی گستردهای نداشتهاید.
۴. تاریخ چند هزار ساله ایران، تنها سرگذشت شاهان بیدادگر نیست، که البته چنین شاهان و امپراتوران و حکّام و خلیفههایی در تاریخ جهان بسیار بودهاند، بلکه تاریخ شاهان آبادگر و دادگر و نگهبان مرزهای ایران نیز هست و فراتر از آن، تاریخ دلاوریها و جانفشانیهای مردم ایران در برابر دشمنان است. تاریخ رزمندگانی که در دورترین سالهای تاریخ ایران، مثلاً در دوره هخامنشیان و در جنگ با یونانیان و سپس اسکندر مقدونی برای حفظ این آب و خاک، مرد میدان بودهاند و دلاورانه جان باختهاند و من همه آنها را شهید راه میهن میخوانم و البته منطق آنها هم با شاهان بیدادگر تفاوت داشته است. شما آگاهید که راه آنها تا کنون پُر رهرو بوده است و خواهد بود و هیچگاه این سرزمین تهی از مرد میدان نخواهد شد.
با احترام
شهرام جلیلیان
دانشگاه شهید چمران اهواز
🆔@Hassanhazrati50
بیستم مهرماه روز بزرگداشت حافظ شیرازی گرامی باد.
منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافری است رنجیدن
@tarikhandishmag
منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافری است رنجیدن
@tarikhandishmag