Forwarded from تاریخشناسی (حسن حضرتی)
📝 حداقل به اندازه مغول ها حرمت دانش تاریخ را حفظ کنید!
✍🏻 حسن حضرتی
🔹 معلم تاریخ
✅ تصمیم اخیر دولت درباره استخدام طلاب به عنوان دبیران تاریخ، ادبیات فارسی و علوم اجتماعی بنده را متعجب نکرد؛ چرا که این روزها اتخاذ تصمیماتی از این دست را پیش بینی می کنم. اما بی تردید این تصمیم اشتباه بسیار زیان بار خواهد بود. زیرا:
🔻1-پیش از این، تدریس تاریخ اسلام و تاریخ انقلاب اسلامی به غیرتاریخی ها که عموما طلبه های عزیزاند، سپرده شده است. پس از این همه سال بررسی کنید ببینید آیا تصمیم درستی بود؟ وضعیت این دروس در دانشگاه ها چگونه است؟ آیا دانشجویان از آن رضایت دارند؟ آیا این گروه توانسته اند دانش و آگاهی دانشجویان را درباره تاریخ اسلام و انقلاب افزایش بدهند؟ و مهم تر از همه، آیا در ارائه تبیین درست و عقلانی و واقع بینانه و با رویکرد علمی از تاریخ اسلام و انقلاب موفق بوده اند؟ خنده دار نیست که در دانشگاه ها، تاریخ مغول و تیمور و سلجوقیان و چلغوزیان را استادان متخصص و ماهر تاریخ شناس با اعتبار علمی بین المللی تدریس می کنند و تاریخ اسلام و انقلاب را عده ای ضعیف و ناتوان که شاید با الفبای تاریخ ورزی هم آشنا نباشند و تاکنون مقاله ای هم در این حوزه ننوشته باشند و محضر استاد تاریخ شناسی را هم درک نکرده باشند؟!!!
🔻2-مغول ها وقتی ایران را گرفتند، نگارش تاریخ خود را به عالمان تاریخ دانی مانند جوینی و رشیدالدین فضل الله همدانی سپردند. اینها نه مغولی بودند و نه شمنی ولی مغول ها نگارش تاریخ خود را به این عالمان ایرانی سپردند، بی آن که از دین و ملیت و اعتقادات شان بپرسند. زیرا می دانستند تاریخ نوشتن کار هر کسی نیست. می فهمیدند تاریخ معرفتی است خاص و نه عام. درک شان می رسید که عوام را متولی آن نکنند که این کار خواص است. اما عجیب است که ما اندازه مغول ها شان و حرمت تاریخ را رعایت نمی کنیم. چیزی که آنها در قرن 7 می فهمیدند، ما الان در قرن 15 درک نمی کنیم.
🔻3-در زمانه ای که تاریخ سازی و تاریخ دزدی رویکرد غالب بعضی از دولت ها و حکومت ها و جریان های سیاسی و قومی است، اتخاذ چنین تصمیماتی آب به آسیاب آنها ریختن است. قوم گرایان را نمی بینید که چگونه کمر به تحریف تاریخ بسته اند؟ دولت های جدیدالولاده پیرامون مان را نمی نگرید که چگونه آذربایجان و خوزستان و کردستان را مال خود می دانند؟ فارابی و مولانا و ابن سینا و فردوسی و نظامی و ... را از ایل و تبار خود می نمایانند و برایشان مراسم ها می گیرند؟ با این اوضاع و احوال برای فرزندان این مرزوبوم قرار است چه کسانی در مدرسه ها تاریخ ایران را درس بدهند؟ آنهایی که دانش آموخته تاریخ نیستند و منسجم و نظام مند تاریخ یاد نگرفته اند؟ آیا تاریخ اسلام این قدر بی اهمیت است که غیر اهل فن را متولی آن کنیم؟ آیا ضرورت زمانه اکنون جامعه ما نیست که تصویر عمیق و دقیق و عالمانه و عاقلانه از تاریخ اسلام و تاریخ تشیع به خورد فرزندان مان بدهیم؟ نمی بینید که عده ای چون داعشی ها و طالبانی ها و بوکوحرامی ها چگونه با جهل مقدس شان کمر به ریشه کنی باورهای راستین دینی ما زده اند؟ در این شرایط وانفسا آیا پسندیده است که دلواپسی های صنفی را بر دغدغه های دینی مان ارجح بشماریم؟
✅ سال هاست که ما معلمان تاریخ در دانشگاه ها با یک چالش جدی روبروییم و آن هم مسئله اشتغال دانش آموختگان مان است. حال با تصمیم اخیر، اوضاع بدتر از قبل می شود. آقایان سیاستگذار! شما را به خدا ما را بیش از این شرمنده دانشجویان مان نکنید. همین جوری روی نگاه کردن به چشمان ناامید و چهره های غمگین و افسرده آنها را نداریم، اوضاع را از اینی که هست بدتر نکنید.
🆔 @Hassanhazrati50
✍🏻 حسن حضرتی
🔹 معلم تاریخ
✅ تصمیم اخیر دولت درباره استخدام طلاب به عنوان دبیران تاریخ، ادبیات فارسی و علوم اجتماعی بنده را متعجب نکرد؛ چرا که این روزها اتخاذ تصمیماتی از این دست را پیش بینی می کنم. اما بی تردید این تصمیم اشتباه بسیار زیان بار خواهد بود. زیرا:
🔻1-پیش از این، تدریس تاریخ اسلام و تاریخ انقلاب اسلامی به غیرتاریخی ها که عموما طلبه های عزیزاند، سپرده شده است. پس از این همه سال بررسی کنید ببینید آیا تصمیم درستی بود؟ وضعیت این دروس در دانشگاه ها چگونه است؟ آیا دانشجویان از آن رضایت دارند؟ آیا این گروه توانسته اند دانش و آگاهی دانشجویان را درباره تاریخ اسلام و انقلاب افزایش بدهند؟ و مهم تر از همه، آیا در ارائه تبیین درست و عقلانی و واقع بینانه و با رویکرد علمی از تاریخ اسلام و انقلاب موفق بوده اند؟ خنده دار نیست که در دانشگاه ها، تاریخ مغول و تیمور و سلجوقیان و چلغوزیان را استادان متخصص و ماهر تاریخ شناس با اعتبار علمی بین المللی تدریس می کنند و تاریخ اسلام و انقلاب را عده ای ضعیف و ناتوان که شاید با الفبای تاریخ ورزی هم آشنا نباشند و تاکنون مقاله ای هم در این حوزه ننوشته باشند و محضر استاد تاریخ شناسی را هم درک نکرده باشند؟!!!
🔻2-مغول ها وقتی ایران را گرفتند، نگارش تاریخ خود را به عالمان تاریخ دانی مانند جوینی و رشیدالدین فضل الله همدانی سپردند. اینها نه مغولی بودند و نه شمنی ولی مغول ها نگارش تاریخ خود را به این عالمان ایرانی سپردند، بی آن که از دین و ملیت و اعتقادات شان بپرسند. زیرا می دانستند تاریخ نوشتن کار هر کسی نیست. می فهمیدند تاریخ معرفتی است خاص و نه عام. درک شان می رسید که عوام را متولی آن نکنند که این کار خواص است. اما عجیب است که ما اندازه مغول ها شان و حرمت تاریخ را رعایت نمی کنیم. چیزی که آنها در قرن 7 می فهمیدند، ما الان در قرن 15 درک نمی کنیم.
🔻3-در زمانه ای که تاریخ سازی و تاریخ دزدی رویکرد غالب بعضی از دولت ها و حکومت ها و جریان های سیاسی و قومی است، اتخاذ چنین تصمیماتی آب به آسیاب آنها ریختن است. قوم گرایان را نمی بینید که چگونه کمر به تحریف تاریخ بسته اند؟ دولت های جدیدالولاده پیرامون مان را نمی نگرید که چگونه آذربایجان و خوزستان و کردستان را مال خود می دانند؟ فارابی و مولانا و ابن سینا و فردوسی و نظامی و ... را از ایل و تبار خود می نمایانند و برایشان مراسم ها می گیرند؟ با این اوضاع و احوال برای فرزندان این مرزوبوم قرار است چه کسانی در مدرسه ها تاریخ ایران را درس بدهند؟ آنهایی که دانش آموخته تاریخ نیستند و منسجم و نظام مند تاریخ یاد نگرفته اند؟ آیا تاریخ اسلام این قدر بی اهمیت است که غیر اهل فن را متولی آن کنیم؟ آیا ضرورت زمانه اکنون جامعه ما نیست که تصویر عمیق و دقیق و عالمانه و عاقلانه از تاریخ اسلام و تاریخ تشیع به خورد فرزندان مان بدهیم؟ نمی بینید که عده ای چون داعشی ها و طالبانی ها و بوکوحرامی ها چگونه با جهل مقدس شان کمر به ریشه کنی باورهای راستین دینی ما زده اند؟ در این شرایط وانفسا آیا پسندیده است که دلواپسی های صنفی را بر دغدغه های دینی مان ارجح بشماریم؟
✅ سال هاست که ما معلمان تاریخ در دانشگاه ها با یک چالش جدی روبروییم و آن هم مسئله اشتغال دانش آموختگان مان است. حال با تصمیم اخیر، اوضاع بدتر از قبل می شود. آقایان سیاستگذار! شما را به خدا ما را بیش از این شرمنده دانشجویان مان نکنید. همین جوری روی نگاه کردن به چشمان ناامید و چهره های غمگین و افسرده آنها را نداریم، اوضاع را از اینی که هست بدتر نکنید.
🆔 @Hassanhazrati50
Telegram
attach 📎
وزارت توریسم مصر یک تور مجازی سهبعدی از مقبره رامسس ششم درست کرده که جزئیاتش حقیقتا حیرتانگیزه. از طریق لینک پایین مشاهده کنید.
http://bit.ly/30sppYu
http://bit.ly/30sppYu
💢گویند عبدالله بن عمر بن خطاب به وقت بیرون رفتن پدرش از دنیا، عمر بن خطاب رضی الله عنه پرسید که ای پدر ترا کی بینم؟ گفت بدان جهان، گفت زودتر می خواهم، گفت شب اول یا شب دوم یا شب سوم مرا در خواب بینی. دوازده سال برآمد که او را به خواب ندید. پس از دوازده سال به خواب دید گفت: یا پدر نگفتی بودی که پسِ سه شب ترا بینم؟ گفت : مشغول بودم که در سواد بغداد پلی بیران شده بود و گماشتگان تیمارِ آبادان کردن آن نداشته بودند. گوسفندان بر آن می گذشتند. گوسفندی را بر آن پل دست به سوراخی فروشد و بشکست. تا اکنون جواب آن می دادم.
@tarikhandishmag
📙سیاست نامه
خواجه نظام الملک طوسی
@tarikhandishmag
📙سیاست نامه
خواجه نظام الملک طوسی
Forwarded from مردمنامه (تاریخ مردم)
تاریخ عشق
میگویند زبان فارسی زبان بینالمللی عشق است. نمیدانم این ادعا تا چه پایه درست است. اما به هرحال پایهای در واقعیت دارد. این همان زبانی است که حافظ پرورده است. همان کسی که میگوید : طفیل هستی عشقاند آدمی و پری. همان که گفته است : هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به ( ز ) عشق همان که سروده است : از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر یادگاری که درین گنبد دوار بماند . این همان زبانیست که سعدی از خداوندگاران نظم و نثر آن عشق خود به عالم و آدم را چنین به زبان آورده است : به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه از عالم از اوست. این همان زبانیست که بزرگترین منظومه عرفانی ادبیات جهان یعنی مثنویمعنوی به آن سروده شده است. همان منظومهای که از ملت و مذهب عشق و عاشقی سخن میگوید : ملت عاشق ز ملتها جداست عاشقان را ملت و مذهب خداست.
و...
خیلی سال پیش - در اوایل سنین جوانی - کتاب هنر عشق ورزیدن اثر اریک فروم را میخواندم. آثار دیگر فروم را خوانده بودم و یا در دست خواندن داشتم و او در چشم من اندیشهگر و دانشمندی بزرگ و دوستداشتنی مینمود. به عنوان یک جوان ایرانی وقتی که دیدم فروم در کتاب مستطاب خویش شاهد مثال از حضرت مولانا میآورد و عشق را از زبان او شرح و توصیف و تعریف میکند به وجد میآمدم و بر خود میبالیدم. بعدها این حس خوب را با خواندن آثار دیگر دانشمندان اروپا و امریکا بارها تجربه کردم و دانستم که ادب و اندیشه و فرهنگ ما ذخیره و میراثی بسبار غنی و ژرف و شگرف و شگفت درباره عشق - در همه انواع و اقسام و مراتب و درجات آن - دارد. ذخیره و میراثی که هم از نظر چندی ( کمیت ) و هم چونی ( کیفیت ) بیمانند - و یا دستکم ، کممانند - است. دریغا که همچون بسبار دیگر از مواریث و داشتههای ما میتوان این حکم را دربارهاش راست دانست که :
بر سر گنج از گدایی مردهایم زانکه اندر پرده و در غفلتیم
@mardomnameh
باری در سالهای دراز که جستهگریخته و افتان و خیزان در راه انحطاطشناسی گام برداشتهام گام به گام به این دیدگاه رسیدهام که راز اصلی ضعف و زوال و انحطاط جوامع را میتوان - و یا باید - در ضعف و زوال عشق - به معنی عام کلمه - جست. در پارهای از سخنرانیهای چند سال اخیر به فراخور موضوع نشست گریزی به این مساله زدهام و از قحطی عشق و درد بیعشقی و... سخن به میان آوردهام.من نه از سلطان علم که از سلطان عشق سخن میگویم. اگر آبادی و عمران و پیشرفت و تعالی میخواهیم باید این سلطان را دعوت کنیم تا پایتختش را به سرزمینهای ما بیاورد. هرکجا سلطان عشق خیمه بزند پویایی و بالندگی و پیشرفت و آبادانی به دنبال میآورد. عشق نیروی محرکهی تاریخ است. برای پارهای از مخاطبان شاید این سخنان بازی با الفاظ به نظر آید! نمیدانم. اما هرچه بیشتر پیش میروم این باور در من استوارتر میشود که باید خطر کنیم و نظریه زوال عشق را در برابر دیگر نظریههای مشابه که از زوال اندیشه و یا زوال علم و... سخن میگویند مطرح کنیم. خطر کنیم و پیه همه انتقادات و رد و انکارهای احتمالی را بر تن بمالیم.
@mardomnameh
اشاره شده که ادب ما ادب عشق است. ما ایرانیان درباره عشق بسیار گفته و نوشتهایم کاری که نکردهایم و باید بکنیم این است که تاریخ عشق را بنویسیم.عشق حتی در اندرزنامههای ما حضوری چشمگیر دارد. اندرزنامهنویسان ایرانی که میخواستم راه سعادت و فلاح را به مخاطبان خود بنمایند از آموزش هنر عشق ورزیدن غافل نبودهاند. نمونهاش بوستان وگلستان سعدی است. نمونههای جالب دیگر نیز داریم. در قابوسنامه فصل یا بابیست درباره عشق ورزیدن. همچنین است شروحی که در حدیقهالخقیقه سنایی غزنوی درباره عشق و عاشقی درج است. در این نمونهها و در نمونههای پرشمار دیگری که میتوان آورد اما حوصله تنگ این یادداشت به آن احازه نمیدهد شرح انواع و اقسام عشق درج است. و...
دست کسی که بخواهد تاریخ عشق را در ایران و ادب و اندیشه و فرهنگ ایرانی بنویسد باز است. دادههای فراوانی در متون و منابع ما درج است نوشتن دقیق و درست و روشمند تاریخ عشق یکی از نیازهای اساسی زمانه ماست...
#داریوش_رحمانیان
دوم آبان نود و هشت
@mardomnameh
میگویند زبان فارسی زبان بینالمللی عشق است. نمیدانم این ادعا تا چه پایه درست است. اما به هرحال پایهای در واقعیت دارد. این همان زبانی است که حافظ پرورده است. همان کسی که میگوید : طفیل هستی عشقاند آدمی و پری. همان که گفته است : هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به ( ز ) عشق همان که سروده است : از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر یادگاری که درین گنبد دوار بماند . این همان زبانیست که سعدی از خداوندگاران نظم و نثر آن عشق خود به عالم و آدم را چنین به زبان آورده است : به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه از عالم از اوست. این همان زبانیست که بزرگترین منظومه عرفانی ادبیات جهان یعنی مثنویمعنوی به آن سروده شده است. همان منظومهای که از ملت و مذهب عشق و عاشقی سخن میگوید : ملت عاشق ز ملتها جداست عاشقان را ملت و مذهب خداست.
و...
خیلی سال پیش - در اوایل سنین جوانی - کتاب هنر عشق ورزیدن اثر اریک فروم را میخواندم. آثار دیگر فروم را خوانده بودم و یا در دست خواندن داشتم و او در چشم من اندیشهگر و دانشمندی بزرگ و دوستداشتنی مینمود. به عنوان یک جوان ایرانی وقتی که دیدم فروم در کتاب مستطاب خویش شاهد مثال از حضرت مولانا میآورد و عشق را از زبان او شرح و توصیف و تعریف میکند به وجد میآمدم و بر خود میبالیدم. بعدها این حس خوب را با خواندن آثار دیگر دانشمندان اروپا و امریکا بارها تجربه کردم و دانستم که ادب و اندیشه و فرهنگ ما ذخیره و میراثی بسبار غنی و ژرف و شگرف و شگفت درباره عشق - در همه انواع و اقسام و مراتب و درجات آن - دارد. ذخیره و میراثی که هم از نظر چندی ( کمیت ) و هم چونی ( کیفیت ) بیمانند - و یا دستکم ، کممانند - است. دریغا که همچون بسبار دیگر از مواریث و داشتههای ما میتوان این حکم را دربارهاش راست دانست که :
بر سر گنج از گدایی مردهایم زانکه اندر پرده و در غفلتیم
@mardomnameh
باری در سالهای دراز که جستهگریخته و افتان و خیزان در راه انحطاطشناسی گام برداشتهام گام به گام به این دیدگاه رسیدهام که راز اصلی ضعف و زوال و انحطاط جوامع را میتوان - و یا باید - در ضعف و زوال عشق - به معنی عام کلمه - جست. در پارهای از سخنرانیهای چند سال اخیر به فراخور موضوع نشست گریزی به این مساله زدهام و از قحطی عشق و درد بیعشقی و... سخن به میان آوردهام.من نه از سلطان علم که از سلطان عشق سخن میگویم. اگر آبادی و عمران و پیشرفت و تعالی میخواهیم باید این سلطان را دعوت کنیم تا پایتختش را به سرزمینهای ما بیاورد. هرکجا سلطان عشق خیمه بزند پویایی و بالندگی و پیشرفت و آبادانی به دنبال میآورد. عشق نیروی محرکهی تاریخ است. برای پارهای از مخاطبان شاید این سخنان بازی با الفاظ به نظر آید! نمیدانم. اما هرچه بیشتر پیش میروم این باور در من استوارتر میشود که باید خطر کنیم و نظریه زوال عشق را در برابر دیگر نظریههای مشابه که از زوال اندیشه و یا زوال علم و... سخن میگویند مطرح کنیم. خطر کنیم و پیه همه انتقادات و رد و انکارهای احتمالی را بر تن بمالیم.
@mardomnameh
اشاره شده که ادب ما ادب عشق است. ما ایرانیان درباره عشق بسیار گفته و نوشتهایم کاری که نکردهایم و باید بکنیم این است که تاریخ عشق را بنویسیم.عشق حتی در اندرزنامههای ما حضوری چشمگیر دارد. اندرزنامهنویسان ایرانی که میخواستم راه سعادت و فلاح را به مخاطبان خود بنمایند از آموزش هنر عشق ورزیدن غافل نبودهاند. نمونهاش بوستان وگلستان سعدی است. نمونههای جالب دیگر نیز داریم. در قابوسنامه فصل یا بابیست درباره عشق ورزیدن. همچنین است شروحی که در حدیقهالخقیقه سنایی غزنوی درباره عشق و عاشقی درج است. در این نمونهها و در نمونههای پرشمار دیگری که میتوان آورد اما حوصله تنگ این یادداشت به آن احازه نمیدهد شرح انواع و اقسام عشق درج است. و...
دست کسی که بخواهد تاریخ عشق را در ایران و ادب و اندیشه و فرهنگ ایرانی بنویسد باز است. دادههای فراوانی در متون و منابع ما درج است نوشتن دقیق و درست و روشمند تاریخ عشق یکی از نیازهای اساسی زمانه ماست...
#داریوش_رحمانیان
دوم آبان نود و هشت
@mardomnameh
📌نقد و بررسی منابع یونانی و رومی تاریخ ایران باستان
@tarikhandishmag
اسماعیل پهلوان ، کارشناس ارشد ایران باستان
بخش هفتم؛
🔻پلینی(۲۳م)
پلینی معروف به پلینی بزرگ است و همزمان با دوره اشکانیان در روم زندگی میکرده است .مهمترین اثر وی کتابی بنام تاریخ طبیعی است که میتوان این اثر را دایره المعارف علوم طبیعی دوره باستان نامید .کتاب او حاوی اطلاعات گسترده ایی درباره گیاه شناسی ،جانور شناسی ،ستاره شناسی ،فیزیک،پزشکی و جغرافیاست .اثر وی بجهت پرداختن به جغرافیای بین النهرین و ایران و تاریخ شرق باستان در شناسایی بهتر تاریخ ایران از اهمیت بسزایی برخوردار است .نویسنده در اثر خود شرحی از چگونگی سفر دریایی نئارخوس در خلیج فارس دارد.علاوه بر اطلاعات تاریخی و جغرافیایی او در اثر خود توجه خاصی نیز به وضعیت اقلیمی و انواع گیاهان هر منطقه و نظام معیشتی آنجا معطوف ساخته است کتاب پلینی تا کنون به فارسی ترجمه نشده است.
@tarikhandishmag
اسماعیل پهلوان ، کارشناس ارشد ایران باستان
بخش هفتم؛
🔻پلینی(۲۳م)
پلینی معروف به پلینی بزرگ است و همزمان با دوره اشکانیان در روم زندگی میکرده است .مهمترین اثر وی کتابی بنام تاریخ طبیعی است که میتوان این اثر را دایره المعارف علوم طبیعی دوره باستان نامید .کتاب او حاوی اطلاعات گسترده ایی درباره گیاه شناسی ،جانور شناسی ،ستاره شناسی ،فیزیک،پزشکی و جغرافیاست .اثر وی بجهت پرداختن به جغرافیای بین النهرین و ایران و تاریخ شرق باستان در شناسایی بهتر تاریخ ایران از اهمیت بسزایی برخوردار است .نویسنده در اثر خود شرحی از چگونگی سفر دریایی نئارخوس در خلیج فارس دارد.علاوه بر اطلاعات تاریخی و جغرافیایی او در اثر خود توجه خاصی نیز به وضعیت اقلیمی و انواع گیاهان هر منطقه و نظام معیشتی آنجا معطوف ساخته است کتاب پلینی تا کنون به فارسی ترجمه نشده است.
Forwarded from همایش بین المللی بازتاب های داخلی و بین المللی جنبش جنگل
⭕️ #همایش_ملی نقش آل بویه در تاریخ و فرهنگ ایران و جهان اسلام به اهتمام پژوهشکده گیلانشناسی دانشگاه گیلان، انجمن ایرانی تاریخ (شعبه گیلان) برگزار خواهد شد.
گفتنی است، مقالات پذیرش شده در این همایش در پایگاه استنادی علوم جهان اسلام ISC نمایه خواهد شد.
ضمن اینکه مقالات پذیرش شده در مجموعه الکترونیکی همایش منتشر میشود.
همچنین منتخبی از مقالات همایش، در مجلههای علمی _تحقیقی بررسی نوین تاریخی و فصلنامه تخصصی تاریخ اندیش منتشر خواهد شد.
◽️دبیر علمی همایش: دکتر عباس پناهی
◽️دبیر اجرایی همایش: دکتر رضا علیزاده
◽️ دبیرخانه: نادیا ره، فرشته رحمانینژاد
Forwarded from ایران 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 گهوارهٔ تمدن
ایرانشناسی و تاریخ
گفتگو با
دکتر محمود جعفری دهقی
رئیس انجمن ایرانشناسی
🗓 پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹
🕰 ساعت ۲۱
پخش زنده در
اینستاگرام انجمن ایرانشناسی
گفتگو با
دکتر محمود جعفری دهقی
رئیس انجمن ایرانشناسی
🗓 پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹
🕰 ساعت ۲۱
پخش زنده در
اینستاگرام انجمن ایرانشناسی
📌میزان تاثیر پذیری تاریخ نگاری مسلمانان از نهضت ترجمه در عصر عباسیان
📝قاسم قریب
@tarikhandishmag
دوره حاکمیت مامون عباسی شکوفاترین عصر فرهنگ اسلامی از منظر گفتگوی میان فرهنگ ها، تضارب آراء اندیشمندان و آشنایی مسلمانان با میراث ادبی، علمی و فلسفی سترگ تمدن باستانی یونان، ایران و هند است. تاسیس بیت الحکمه در عهد هارون سبب آشنایی اندیشمندان مسلمان با علوم و دستاوردهای فاخر تمدن های باستانی شد که به ترجمه بعضی از آنها منتهی شد و در نتیجه در حکم زمینه ای برای تحقق نهضت بزرگ ترجمه در عصر مامون عباسی شد.
اما پرسش اینجاست نهضت ترجمه که در مدت کوتاهی توانست پارادایم فکری جهان اسلام را تغییر دهد؛ آیا بر نگرش و روش تاریخ نگاری مسلمانان هم توانست اثر در خور بگذارد ؟
با اینکه در نهضت ترجمه عصر عباسیان، گونه های مختلف معارف و دانش های جهان آن روز مورد توجه مسلمانان واقع و ترجمه شد اما گزارشی از ترجمه کتاب های تاریخ یونانی و رومی توسط مترجمان مسلمان در دست نیست. تضاد فرهنگی میان جهان اسلام و دنیای یونانی و رومی به عنوان بلاد کفر و فقدان سرنوشت مشترک تمدنی یکی از عوامل بی علاقگی ترجمه کتب تاریخی اروپایی توسط مسلمانان بود. یکی از مهم ترین اهداف تاریخ نگاری در نظر مسلمانان، پند گرفتن از حوادث امت های پیشین و یافتن مشیت الهی در تاریخ بود؛ در حالیکه چنین امری در محتوای تاریخ نگاری های اروپایی تقریبا بی معنا بود. شاید این نظر مطرح شود که ممکن است کتاب های تاریخی اروپایی در نهضت ترجمه مورد توجه مترجمان قرار گرفته باشند اما مانند خداینامه ایرانیان برجای نمانده باشند. باید گفت که اگر چنین متونی ترجمه شده بود و از بین می رفت حداقل نام آنان باید در کتبی مانند الفهرست ابن ندیم ثبت و ضبط می شد. بر این اساس، به دلیل عدم ترجمه متون تاریخ نگاری یونانی و رومی، هرگونه تأثیرگذاری نگرشی و روشی تاریخ نگاری های مزبور بر تاریخ نگاری مسلمانان بلاموضوع است.
تنها فرهنگی که توانست بخشی از تاریخ نگاری خود را در قالب نهضت ترجمه به عالم اسلام متقل نماید فرهنگ ایرانی بود. خدای نامه متن محوری تاریخ نگاری ایرانی بود که از زبان پهلوی به عربی بازگردان شد و گرچه متن اصلی آن بر اثر حوادث روزگار یا دشمنی جناح ضد ایرانی خلافت اسلامی برجای نماند اما گزارش های آن به صورت پراکنده در شاهنامه های منثور و منظوم دوره های پسین و حتی کتاب های تاریخ عمومی عربی باقی ماند. تاریخ طبری به عنوان مهم ترین تاریخ عمومی جهان اسلام در سده سوم بخشی از گزارش های خدای نامه را بی آنکه نامی از منبع آن ببرد در متن خود بازتاب داده است. ترجمه میراث ایرانی فقط به کتب تاریخی محدود نماند و نخبگان جریان شعوبی به ترجمه کتاب هایی همچون آیین نامه ها، گاهنامه ها و تاج نامه ها نیز همت گماردند که بخشی از آن ها در میراث مکتوب عربی باقی ماند و به دست ما رسید.
📝قاسم قریب
@tarikhandishmag
دوره حاکمیت مامون عباسی شکوفاترین عصر فرهنگ اسلامی از منظر گفتگوی میان فرهنگ ها، تضارب آراء اندیشمندان و آشنایی مسلمانان با میراث ادبی، علمی و فلسفی سترگ تمدن باستانی یونان، ایران و هند است. تاسیس بیت الحکمه در عهد هارون سبب آشنایی اندیشمندان مسلمان با علوم و دستاوردهای فاخر تمدن های باستانی شد که به ترجمه بعضی از آنها منتهی شد و در نتیجه در حکم زمینه ای برای تحقق نهضت بزرگ ترجمه در عصر مامون عباسی شد.
اما پرسش اینجاست نهضت ترجمه که در مدت کوتاهی توانست پارادایم فکری جهان اسلام را تغییر دهد؛ آیا بر نگرش و روش تاریخ نگاری مسلمانان هم توانست اثر در خور بگذارد ؟
با اینکه در نهضت ترجمه عصر عباسیان، گونه های مختلف معارف و دانش های جهان آن روز مورد توجه مسلمانان واقع و ترجمه شد اما گزارشی از ترجمه کتاب های تاریخ یونانی و رومی توسط مترجمان مسلمان در دست نیست. تضاد فرهنگی میان جهان اسلام و دنیای یونانی و رومی به عنوان بلاد کفر و فقدان سرنوشت مشترک تمدنی یکی از عوامل بی علاقگی ترجمه کتب تاریخی اروپایی توسط مسلمانان بود. یکی از مهم ترین اهداف تاریخ نگاری در نظر مسلمانان، پند گرفتن از حوادث امت های پیشین و یافتن مشیت الهی در تاریخ بود؛ در حالیکه چنین امری در محتوای تاریخ نگاری های اروپایی تقریبا بی معنا بود. شاید این نظر مطرح شود که ممکن است کتاب های تاریخی اروپایی در نهضت ترجمه مورد توجه مترجمان قرار گرفته باشند اما مانند خداینامه ایرانیان برجای نمانده باشند. باید گفت که اگر چنین متونی ترجمه شده بود و از بین می رفت حداقل نام آنان باید در کتبی مانند الفهرست ابن ندیم ثبت و ضبط می شد. بر این اساس، به دلیل عدم ترجمه متون تاریخ نگاری یونانی و رومی، هرگونه تأثیرگذاری نگرشی و روشی تاریخ نگاری های مزبور بر تاریخ نگاری مسلمانان بلاموضوع است.
تنها فرهنگی که توانست بخشی از تاریخ نگاری خود را در قالب نهضت ترجمه به عالم اسلام متقل نماید فرهنگ ایرانی بود. خدای نامه متن محوری تاریخ نگاری ایرانی بود که از زبان پهلوی به عربی بازگردان شد و گرچه متن اصلی آن بر اثر حوادث روزگار یا دشمنی جناح ضد ایرانی خلافت اسلامی برجای نماند اما گزارش های آن به صورت پراکنده در شاهنامه های منثور و منظوم دوره های پسین و حتی کتاب های تاریخ عمومی عربی باقی ماند. تاریخ طبری به عنوان مهم ترین تاریخ عمومی جهان اسلام در سده سوم بخشی از گزارش های خدای نامه را بی آنکه نامی از منبع آن ببرد در متن خود بازتاب داده است. ترجمه میراث ایرانی فقط به کتب تاریخی محدود نماند و نخبگان جریان شعوبی به ترجمه کتاب هایی همچون آیین نامه ها، گاهنامه ها و تاج نامه ها نیز همت گماردند که بخشی از آن ها در میراث مکتوب عربی باقی ماند و به دست ما رسید.
Forwarded from همایش بین المللی بازتاب های داخلی و بین المللی جنبش جنگل
همایش ملی نقش آل بویه در فرهنگ و تاریخ ایران و جهان اسلام در روز چهارشنبه ۱۶ مهرماه ۱۳۹۹، ساعت ۹ صبح به صورت وبینار برگزار خواهد شد. نحوه ورود به وبینار:
https://rooydad.guilan.ac.ir/ch/al-e-buye
https://rooydad.guilan.ac.ir/ch/al-e-buye
Forwarded from همایش بین المللی بازتاب های داخلی و بین المللی جنبش جنگل
عناوین_برنامه_های_همایش_نقش_آل_بویه_در_تاریخ_و_فرهنگ_ایران_و_جهان.pdf
369.1 KB
عناوین برنامه های همایش نقش آل بویه در تاریخ و فرهنگ ایران و جهان اسلام.pdf
Forwarded from مردمنامه (تاریخ مردم)
📌سه راهی جنگ آذربایجان و ارمنستان
🖋یادداشتی از تورج اتابکی؛ پژوهشگر ارشد پژوهشکده تاریخ اجتماعی و استاد کرسی تاریخ اجتماعی خاورمیانه و آسیای مرکزی در دانشگاه لیدن هلند
@mardomnameh
👇👇👇
http://www.radiofarda.com/a/30874460.html
🖋یادداشتی از تورج اتابکی؛ پژوهشگر ارشد پژوهشکده تاریخ اجتماعی و استاد کرسی تاریخ اجتماعی خاورمیانه و آسیای مرکزی در دانشگاه لیدن هلند
@mardomnameh
👇👇👇
http://www.radiofarda.com/a/30874460.html
رادیو فردا
سهراهی جنگ آذربایجان و ارمنستان
یادداشتی از تورج اتابکی: اگر از جایگاه روسیه و ترکیه در جنگ آذربایجان و ارمنستان بگذریم، چه گزینههایی را میتوان برای این رویارویی نظامی که همچنان جاری است، پیشبینی کرد؟
Forwarded from کانون ایرانشناسی دانشآموختگان دانشگاه تهران
📜 برگی از نسخه خطی مصور کتاب ارداویراز نامه به زبان پهلوی ساسانی با ترجمه منظوم پارسی (تصویری است از فرگرد ۵، بند ۳: ارداویراز در پیشگاه مهر و سروش و رشن و ترازوی سنجش کرفه و گناه) ⚖
@utiranshenasi
@utiranshenasi
Forwarded from کی شعر تر انگیزد ... (Mahmoud Jafari)
سلام و نور. بدینوسیله پوستر وبینار بزرگداشت حافظ
چنان مستم من امشب چنان هستم چنان هستم من امشب که در خاطر نیاید.
صدای سرزمین رنجورمان مست و مستانه رفت.
@tarikhandishmag
صدای سرزمین رنجورمان مست و مستانه رفت.
@tarikhandishmag
شجریان نمیمیرد
شجریان نمیمیرد. آن که در دل مردمش نشسته و صدای کشورش شده نمیمیرد. مگر فردوسی مُرد؟ گیرم که فردوسی مطرود شده بود. گیرم که جهان به کام عنصری و فرخی و عسجدی و فلان و فلان میرفت. گیرم سلطانمحمود قدرش را نشناخت و با او ناسپاسی کرد. گیرم که مظلوم و رنجیده در کنج تنهایی و اندوه و تهیدستی گذشته شد. گیرم که اجازه ندادند پیکرش را در گورستان مسلمانان به خاک بسپارند. سرانجام چه شد؟هیچ! فردوسی در باغ خود به خاک رفت اما نمرد؛ مردم نگذاشتند بمیرد. مردم نگذاشتند نام و یاد شاعر ملّیشان گم و کم شود. اگر فردوسی عمر و مال و جان و جهان خود را فدای نگاهبانی از هویت ملّی ایرانیان و زبان فارسی کرد ملّت ایران هم از ذکر جمیل فردوسی و شاهنامه مثل آتش مقدّس نگاهبانی کرد. شاهنامه ماند و در متن زندگی ایرانی روزبهروز بالندهتر شد. اکنون نیز فردوسی، نزد مردم، عزیز است و شاهنامه کتاب بزرگ و زندگیساز ایرانیان است.
سلطانمحمود اما از هماندم که در باغ پیروزی دفن شد مُرد. از هماندم که مرد مُلکش دوپاره شد. میراثخوارانش به جان هم افتادند. ده سال از مرگش نگذشت که دولتش بر باد خواری رفت. پسرش مسعود شکستخورده و مُلکومالباخته در قلعتی دوردست زجرکش شد. آنهمه قالوقیل و منممنمِ شاه غازی - گشایندۀ هند و قمعکنندۀ قرمطیان- مثل برف آب شد. مرگ مُهر خاتمت زد بر نامۀ خودکامهای که هنر و ادب و علم را هم یکسره زیر سیطرۀ خود میخواست و از هنرمندان و دانشمندان توقع داشت که سخن بر مراد قدرت او بگویند نه به مقتضای سلطنت علم و هنر خویش. سلطانمحمود که مدیحهسرایانش او را جاودان میدانستند،اکنون کجاست؟ مُرد مُرد او مُرد. با مرگش هم تمام شد. امروز هیچ تأثیری بر جهان ما ندارد. شده است آینۀ عبرت. شده است نماد سلطانی که به قول سعدی در گور هم نگران است که مُلکش با دگران است. بیت زیر فشردۀ تاریخ است. داوری تاریخ است در منازعت میان هنری محبوب که روی به مردم دارد و سیاستی که صرفاً پشت به سرنیزه دارد:
برفت شوکت محمود و در زمانه نماند
جز این فسانه که نشناخت قدر فردوسی
شجریان هم مثل فردوسی ماندگار است. اگر فردوسی شاعر ملّی ایران است شجریان خوانندۀ ملّی ایران است.
نمیرم ازین پس که من زندهام
که تخم «هنر» را پراکندهام
هر آن کس که دارد هش و رای و دین
پس از مرگ بر من کند آفرین
https://t.me/n00re30yah
شجریان نمیمیرد. آن که در دل مردمش نشسته و صدای کشورش شده نمیمیرد. مگر فردوسی مُرد؟ گیرم که فردوسی مطرود شده بود. گیرم که جهان به کام عنصری و فرخی و عسجدی و فلان و فلان میرفت. گیرم سلطانمحمود قدرش را نشناخت و با او ناسپاسی کرد. گیرم که مظلوم و رنجیده در کنج تنهایی و اندوه و تهیدستی گذشته شد. گیرم که اجازه ندادند پیکرش را در گورستان مسلمانان به خاک بسپارند. سرانجام چه شد؟هیچ! فردوسی در باغ خود به خاک رفت اما نمرد؛ مردم نگذاشتند بمیرد. مردم نگذاشتند نام و یاد شاعر ملّیشان گم و کم شود. اگر فردوسی عمر و مال و جان و جهان خود را فدای نگاهبانی از هویت ملّی ایرانیان و زبان فارسی کرد ملّت ایران هم از ذکر جمیل فردوسی و شاهنامه مثل آتش مقدّس نگاهبانی کرد. شاهنامه ماند و در متن زندگی ایرانی روزبهروز بالندهتر شد. اکنون نیز فردوسی، نزد مردم، عزیز است و شاهنامه کتاب بزرگ و زندگیساز ایرانیان است.
سلطانمحمود اما از هماندم که در باغ پیروزی دفن شد مُرد. از هماندم که مرد مُلکش دوپاره شد. میراثخوارانش به جان هم افتادند. ده سال از مرگش نگذشت که دولتش بر باد خواری رفت. پسرش مسعود شکستخورده و مُلکومالباخته در قلعتی دوردست زجرکش شد. آنهمه قالوقیل و منممنمِ شاه غازی - گشایندۀ هند و قمعکنندۀ قرمطیان- مثل برف آب شد. مرگ مُهر خاتمت زد بر نامۀ خودکامهای که هنر و ادب و علم را هم یکسره زیر سیطرۀ خود میخواست و از هنرمندان و دانشمندان توقع داشت که سخن بر مراد قدرت او بگویند نه به مقتضای سلطنت علم و هنر خویش. سلطانمحمود که مدیحهسرایانش او را جاودان میدانستند،اکنون کجاست؟ مُرد مُرد او مُرد. با مرگش هم تمام شد. امروز هیچ تأثیری بر جهان ما ندارد. شده است آینۀ عبرت. شده است نماد سلطانی که به قول سعدی در گور هم نگران است که مُلکش با دگران است. بیت زیر فشردۀ تاریخ است. داوری تاریخ است در منازعت میان هنری محبوب که روی به مردم دارد و سیاستی که صرفاً پشت به سرنیزه دارد:
برفت شوکت محمود و در زمانه نماند
جز این فسانه که نشناخت قدر فردوسی
شجریان هم مثل فردوسی ماندگار است. اگر فردوسی شاعر ملّی ایران است شجریان خوانندۀ ملّی ایران است.
نمیرم ازین پس که من زندهام
که تخم «هنر» را پراکندهام
هر آن کس که دارد هش و رای و دین
پس از مرگ بر من کند آفرین
https://t.me/n00re30yah
Telegram
نور سیاه
یادداشتهای ایرانشناسی میلاد عظیمی
@MilaadAzimi
@MilaadAzimi
Forwarded from ایران 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 گهوارهٔ تمدن
مردی است میسراید؛ خورشید در گلویش
تیر تبار تهمت هر سو روان به سویش
ای دلقکان تاریخ! مشاطگان ابلیس!
کامروز میهراسید ز آواز گرمپویش
سرخیل عاشقانش خواهید بود فردا
روزی که گل برآید از باغ آرزویش
خاشاکِ چشمِ اویید، امروز و روز دیگر
همچون خسی بر امواج، در جویِ جستجویش
ماییم چون غباران، در چارچارِ باران
او پرشکوه کوهی؛ بنشسته بر سکویش
استاد محمدرضا #شفیعی_کدکنی
تیر تبار تهمت هر سو روان به سویش
ای دلقکان تاریخ! مشاطگان ابلیس!
کامروز میهراسید ز آواز گرمپویش
سرخیل عاشقانش خواهید بود فردا
روزی که گل برآید از باغ آرزویش
خاشاکِ چشمِ اویید، امروز و روز دیگر
همچون خسی بر امواج، در جویِ جستجویش
ماییم چون غباران، در چارچارِ باران
او پرشکوه کوهی؛ بنشسته بر سکویش
استاد محمدرضا #شفیعی_کدکنی
Forwarded from علی دهباشی
آواز ابوعطا (مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم)
آلبوم: عشق داند (در آواز ابوعطا)
شعر: حافظ
آواز: استاد محمدرضا شجریان
تار: استاد محمدرضا لطفی
تاریخ اجرا: 1359
آلبوم: عشق داند (در آواز ابوعطا)
شعر: حافظ
آواز: استاد محمدرضا شجریان
تار: استاد محمدرضا لطفی
تاریخ اجرا: 1359