تاریخ اندیش
219 subscribers
434 photos
71 videos
26 files
243 links
تاریخ اندیش مجله ای اختصاصی در زمینه تاریخ است. این کانال در ارتباط با اخبار این نشریه می باشد.

ارتباط با ما 👇👇👇👇👇

info@tarikhandish.irایمیل نشریه

@tarikhandish تماس از طریق تلگرام📲

Www.tarikhandish.ir وب سایت نشریه🌐
Download Telegram
Forwarded from فرارو
مدیر انتشارات طهوری:

◽️کتابخانه‌ای که از جنگ جان سالم به در برده را در جنگ کتاب و کاغذ با همه‌چیزفروش‌ها به فروش گذاشته‌ام. دیگر نمی‌توانم ادامه بدهم و بهمن ۱۳۹۸ پایان راه کتابخانه است./ ایرنا

fararu.com
@fararunews
Forwarded from M@ry@m.f🌹
‍ از کدام شخصیت اسطوره ای ایرانی باید ترسید.و از کدام ویژگی شخصیتی ایرانیان باید دوری جست, خودکامگی یا کشتن جوانان یا هردو

گرد آوری :فرزاد کدخدایی

در اساطیر ایرانی ضحاک با مارهای روی دوش‌اش، به ظلم «عینیت» می‌بخشد و ازهمین‌رو، می‌تواند دست‌مایه‌ی آفرینش‌های نمادین باشد. بااین‌همه، ماردوشِ شاهنامه، از ابتدا ظالم نبوده اما فریب ابلیس را خورده‌ست. برخلاف عیسی که در رویارویی با شیطان، گول وسوسه‌های‌اش را نخورد، ضحاکِ ساده و خام‌دست در برابر ابلیس سپر می‌اندازد و تن می‌دهد به قتلِ پدر.
ظلم ضحاک این‌ست که مارهای دوشش نیازمند مغز جوانان‌اند؛ به‌عبارتی، او پس از «گناه نخستین» مجبور به پی‌گیریِ این ظلم‌ست. وقتی این بیداد گسترش می‌یابد و اعتراض‌هایی به همراه می‌آورد، شاهنشاه ماردوش ناگزیر می‌شود که بزرگان را گرد آورد و «محضری» بسازد. ما معمولاً از این‌جای داستان با او روبرو می‌شویم و کاری با پیشینه‌ی شخصیت‌پردازی فردوسی از او نداریم. حین همین محضرسازی‌هاست که کاوه ظهور می‌کند و خشم خویش را به نمایش می‌گذارد و محضر را لگدمال می‌کند و سراغ فریدون می‌رود و ایرانیان نجات می‌یابند؛ از چه چیز؟ از شخص ضحاک نه از بیداد شاهنشاهی –که البته نمی‌توان انتظار رهایی از شاهنشاهی داشت. نکته‌ی شگفت‌انگیزِ داستان، علاوه‌بر سادگیِ ضحاک و گناهِ نخستینش، محضرسازیِ اوست: شاهنشاه چه نیازی به آرای دیگران دارد که از بزرگان می‌خواهد تا چیزی بنویسند و مجیزش را بگویند؟
کمی پیشتر برویم و نگاهی به کیکاووس بیندازیم. کاووس مار بر دوش ندارد اما خودکامه‌ست. به اندرز بزرگان گوش نمی‌دهد و هر چه او را هواست، پی می‌گیرد. به هاماوران می‌رود و ایرانیان را به بند دچار می‌کند. تختی می‌سازد تا به آسمان‌ها پرواز کند و در بیغوله‌ای فرومی‌افتد و گم می‌شود. همسرش، سودابه، برای سیاوش دردسر می‌سازد و کاووس دم نمی‌زند. سیاوش از آتش می‌گذرد و از دست پدر، به دشمن پناه می‌برد. سیاوش در خاک دشمن کشته می‌شود. رستم و سهراب می‌جنگند و فرزند زخم می‌خورد؛ رستم از کاووس نوش‌دارو می‌خواهد اما شاهنشاه ابا می‌کند. این‌ها گوشه‌هایی‌ست از بیدادگری کاووس‌شاه. در کنار این ستمگری‌ها، می‌دانیم که پند بزرگان نزد او باد هواست. کیکاووس برخلاف ضحاک اهل محضرسازی نیست چه اعتراض‌ها نزد او پشیزی ارزش ندارند. شاید برای ضحاک هم اعتراض‌ها بی‌اهمیت باشند ولی ارزش مشروعیت‌سازی را می‌فهمد و می‌کوشد تا با کمک «پای‌مردان دیو» محضری بسازد و ادعا کند که همه از او راضی‌اند. کیکاووس حتی چنین نیازی را هم درنمی‌یابد؛ یا شاید درمی‌یابد و از روی خودکامگی، اهمیتی بدان نمی‌دهد.
ضحاک به‌خاطر مارهایش جنبه‌ای عینی دارد برای نمادپردازی؛ مارهایی که تعداد کمی از ایرانیان را می‌کشند در مقایسه با آدم‌کشی‌های کیکاووس. بیداد کیکاووس را باید در محتوای زندگیِ سیاسی‌اش جُست: او ایرانیان را به باد می‌دهد تا آرزوهای خود را جامه‌ی عمل بپوشاند. کیکاووس نمونه‌ی برجسته‌ی خودکامه‌ی ایرانی‌ست که هنوز که هنوز است تداوم دارد.
این دو شخصیت نمادین در طول تاریخ این بوم بارها تکرار شده اند و متاسفانه گاهی حاکمانی ملی یا حتی محلی به قدرت رسیده اند که هم ضحاک گونه جوان را کشته اند و هم کاووس وار خودکامه بوده اند....

گرد آوری :فرزاد کدخدایی
Forwarded from گروه تاریخ دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره) (M.m)
🔷نشست دوستداران ایران شناسی
🔹نکوداشت مقام علمی و فرهنگی روان شاد دکتر احسان اشراقی
🔻یکشنبه6بهمن ماه ساعت15
🔻همراه با گواهی حضور در جلسه
@ikiu_history
Forwarded from اصفهان زیبا
🔺نقش آموزش در ارتقای اجتماعی و فرهنگی زنان

🔸همراه با رونمایی از نخستین شماره‌ی نشریه‌ی «مدام» با موضوع تاریخ اجتماعی مدارس دخترانه‌ی اصفهان
🔸‌‌با سخنرانی: شیرین احمدنیا؛ نویسنده و استاد دانشگاه
‌زمان: چهارشنبه، ۱۶ بهمن، ساعت ۱۷
مکان: سیتی‌سنتر، طبقه سوم، پردیس کتاب اصفهان
@esfzibanews
📌اسطوره و تفسیر تاریخ

دکترژاله آموزگار
@tarikhandishmag

به مفهوم کل ، اسطوره بخشی از تاریخ است. زیرا اسطوره دیدگاههای انسان را درباره ی خود او و جهانش و تحول آن در بر دارد. این مطلب به ویژه در مورد اساطیر ایرانیان صدق می کند. منظور این اسطوره این است که بیان کند چگونه جهان نیک خدا می تواند پر از بدی و تاریکی و درد و رنج و مرگ شود. اما مقصود اسطوره فقط تفسیر گذشته نیست بلکه حال را نیز توصیف می کند. به گونه ای که آدمی در آرزوی آینده باشد و به آن تکیه کند.
با سقوط امپراطوری ساسانی دین زرتشتی با مشکلات بزرگی روبرو شد. فقط این نبود که انبوهی از مردم به اسلام گرویدند از روی صدق یا به امید سود یا ترس. مسئله عمیق تر از این بود. بنا بر اسطوره سنتی انتظار ظهور نخستین منجی هزار سال پس از زرتشت می رفت. با در نظر گرفتن زمان زرتشت که مورد قبول عموم دانشمندان است می بایست منجی در حدود 400 م ظهور کند اما در قرن هفتم م امپراطوری ایران و همراه آن دین نیز سقوط کرد و بحرانی برای دین پیش آمد. آیا به این سبب بود که خدا آنان را به حال خودرها کرده بود؟ آیا سبب آن بود که دین آنها تماما باطل بود؟
نویسندگان کتابهای پهلوی با این مسئله مبتلا به روزگار خود به دو طریق روبرو می شوند. در طرح تاریخ که مبتنی بر اوستا قدیم است آمده است که دوره ی آهن دوران سختی خواهد بود که دین تنزل خواهد کرد. زندگی اجتماعی و خانوادگی پراگنده می شود و بی نظمی در همه جا نه تنها در زمین بلکه در عالم به صورت خشکسالی و بیماری مسری گسترش می یابد. نویسندگان کتابهای پهلوی اشغال ایران را به انجام رسیدن یا عملی شدن چنین طرحی می دانند. مهاجمان را دیوان می نامند. آنها را از تخمه دیوان آز به شمار می آورند و حمله مهاجمان را طغیان نیروهای دیوی به شمار می آورند که در سده ی آخر هزاره انتظار آنان می رود . این متن ها مبلغ این پیام هستند که وحشتی که بسیاری با آن روبرو هستند یعنی خطر زندگی و وطن پیشبینی نشده نبود و غلبه بر آن خارج از قدرت خدا قرار نداشت. پیام این است که این دوره زمان اتمام هزاره است به زودی شهریاری می آید و ایران را باز می آراید .
@tarikhandishmag
🔸 تطهیر روسیه متجاوز، چرا و با چه هدفی؟

🔻ابتدا که موضوع را در این کانال دیدم، باورش سخت بود اما با دانلود کتاب فارسی۲ چاپ ۹۶ و چاپ ۹۷ پایه یازدهم تجربی و مقایسه سطور این درس متوجه شدم کاملا حقیقت دارد.

چاپ ۹۶ : «تبریز، این شهر کهن، مرکز فرماندهی خطَ مقدَمِ دفاع در برابر دست‌درازی‌های همسایهُ شمالی ایران، یعنی روسیه بود»
سال ۹۷ این جمله حذف شده است.

چاپ ۹۶: «روسیه چشم طمع بر آذربایحان دوخته‌بود.»
چاپ ۹۷ : حذف!!!

چاپ ۹۶ : "روس‌ها" مثل مور و ملخ در شهر پراکنده شدند.
چاپ ۹۷: "سپاه روس" مثل مور و ملخ...

چاپ ۹۶ : دیری نگذشت پرچم روس‌ها در خاک آغشته به خون بی‌گناهان به اهتزاز درآمد.

چاپ سال بعد: دیری نگذشت که این منطقه به تصرف سپاه روس درآمد.
چاپ ۹۶ : نگاه فزون‌خواهانه و دهشتبار روس‌ها به فراتر از این‌ها دوخته‌شده‌بود.
چاپ ۹۷ : حذف

🔸با توجه به اینکه میزان جنایت روسها در حمله به ایران بسیار فراتر از محتوای این درس بوده، سوال این است که چرا و با چه هدفی در این کتاب دست به تلطیف چهره روسیه زده اند؟!

🔻نجات بهرامی | @bahraminejat
بخش هایی از مقاله عوامل تاثیر گذار بر وضعیت بهداشت اجتماعی در دوره صفوی

پروین صالحیان
@tarikhandishmag
کمبود مواد غذایی بکی از عوامل به خطر افتادن بهداشت و سلامت اجتماعی بود. این شرایط در زمان قحطی تشدید می شد. قحطی باعث می شد که انسان به هر غذا و خوراکی غیر بهداشتی روی آورد و همین عامل باعث بروز بسیاری از بیماری ها می شد. در طول بر هه هایی از تاریخ سلسله صفوی، قحطی ایجاد شد که این قحطی عامل شیوع بسیاری از امراض گردید.
در سال 920 ق نیز در زمان شاه اسماعیل اول، قحطی در خراسان و به خصوص در هرات به وقوع پیوست و به جایی رسید که مردم گوشت همدیگر را می خوردند و زینل خان، حاکم آنجا بر آدمخوران حکومت می کرد.
در سال 1134 ق محمود افغان بعد از حمله به کرمان و تصاحب آن به یزد حمله کرد ولی موفق نشد که آنجا را تصاحب کند. بعد از آن در سال 1135 ق به دلیل بی لیاقتی شاه ایران محمود افغان موفق شد وارد اصفهان شود و آنجا را محاصره کند این محاصره 9 ماه به طول انجامید. در این مدت کار به جایی رسید که مردم از گرسنگی و قحطی، گوشت گاو و الاغ و شتر که در دسترس بود را به قیمت گزافی می خریدند. اما بعد از این که گوشت این حیوانات تمام شد مردم به مرده خواری رجوع می کردند و اجساد کسانی را که بر اثر گرسنگی می مردند می خوردند. خوردن گوشت مردار و حیوانات و انواع دیگر، باعث به وجود آمدن امراض زیادی شد. بسیاری از مردم علاوه بر گرسنگی، بر اثر امراض حاصل از قحطی جان خود را از دست دادند.
@tarikhandishmag
🔻این مقاله به طور کامل در سایت تاریخ اندیش به آدرس Www.tarikhandish.ir در دسترس است
ورود اولین خانمهای ایرانی به دانشگاه تهران درسال ۱۳۲۵ (۱۹۴۶ میلادی ) باحضور ملک الشعراء بهار و بدیع الزمان فروزانفر

@successfulwomen1
نگاه یک زوج عادی به انقلاب!

پدر و مادر من که عمری را در اختلاف با یکدیگر بر سر همۀ امور زندگی سپری کرده بودند؛ سرانجام در سال 57 موردی برای تفاهم پیدا کردند و آن مخالفت‌شان با تغییر نظام پهلوی بود!
آنها که هر دو بسیار جسور و دارای اعتماد به نفس بی‌نظیری بودند بر خلاف برخی دیگر از مخالفان انقلاب، از اظهارنظر در این باره باکی نداشتند و به همین دلیل به سرعت مواضع‌شان زبانزد این و آن شد.
دلیل طرفداری پدرم از نظام پهلوی، علاقۀ او به اقتدارِ توأم با نظم و انضباط و تجمل و تشریفات بود که آن را نوعی شکوه و عظمت می‌دانست! از همین رو، او با آنچه شلختگی‌های پس از انقلاب می‌نامید، کنار نیامد و از همین بابت، یک هفته‌ای هم به زندان افتاد. در بین مسئولان پس از انقلاب، پدرم البته دیسیپلین مهندس بازرگان را می‌پسندید اما ابوالحسن بنی‌صدر را به دلیل دادنِ سلام نظامی در لباسِ غیرنظامی هرگز نبخشید!
به نظرم دلیل عمیق‌تر علاقۀ پدرم به خاندان سلطنت پیوند آنها با ایالات متحدۀ آمریکا بود! در نگاه پدرم آمریکا مظهر قدرت و رفاه و توانایی و نظم دنیای معاصر به شمار می‌رفت. او از روزولت، آیزنهاور، کندی، نیکسون، جانسون، فورد و کارتر به گونه‌ای حرف می‌زد که پنداری در کاخ سفید با آنها حشر و نشری داشته است! پدرم با آنکه سواد خواندن و نوشتن نداشت و از مال و منال دنیا بهره‌ای بیش از آن نصیب نبرده بود، اما چنان موقعیت و ابهت غریزی داشت که در هر محفلی در صدر می‌نشست و احترام بسیار می‌دید. او در بین اربابان و خوانین زیدآباد نیز بسیار محبوب و مورد احترام بود. برخی ناآشنایان به وضع مالی‌اش او را از خوانین بزرگ منطقه می‌پنداشتند! حتی یکی گمان برده بود که او "تیمسار" است! و یکی دیگر هم گفته بود چنان رفتار می‌کند که گویی رئیس جمهور فرانسه است!
مخالفت مادرم با تغییر سلطنت اما از زوایه‌ای کاملاً متفاوت بود. او که به دست آوردن هر لقمه نانی را جز از راه تلاش و زحمت میّسر نمی‌دانست، نسبت به وعده‌های رفاهی انقلابیون به تودۀ مردم سخت بدبین بود و هر چه وعده‌های رنگین‌تر و شیرین‌تر داده می‌شد بر بدبینی‌اش می‌افزود!
مادرم دنیا را رو به پیشرفت می‌دانست و آدمیان را هم ناسپاس تصور می‌کرد. او مطالبات مادی و رفاهی افراد را متناسب با سرشت و امکانات طبیعت نمی‌دانست و دائم ازاینکه عده‌ای بدون تن دادن به رنج و زحمتِ کار خواهان رفاه بیشتر بودند، اظهار نگرانی و بیم می‌کرد. در سال های ابتدایی انقلاب او ابتدا حامیان انقلاب را با یادآوری وعده‌های رفاهی‌شان به باد ریشخند و تمسخر می‌گرفت، اما خودش به تدریج حامی نظام پس از انقلاب شد.
دلیل چرخش او در درجۀ نخست، گوش دادن دائمی به رادیوی جمهوری اسلامی بود که تنها وسیلۀ سرگرمی و تفریح و به واقع مونس دوران پیری‌اش به شمار می‌رفت، اما دلیل مهمتر به نظرم این بود که او از سخنان برخی اطرافیان به فراست دریافته بود که برخی گروه‌ها وعده‌های تازه‌ای را ساز کرده‌اند تا وضع را دوباره دگرگون کنند!
مادرم که محافظه‌کاری سرسخت بود، هر تغییر بزرگِ همراه با وعدۀ بزرگ را فریب می‌دانست و ادارۀ جوامع و تأمین آب و نان جماعت را چنان دشوار قلمداد می‌کرد که از بی‌توجهی مردم به آن همیشه ناراحت و نگران بود.
به هر حال، نگاه پدر و مادر من به انقلاب نمونه‌ای از نگاه برخی از مردم عادی به آن تحول اجتماعی بود. نگاهی که عموماً جدی گرفته نمی‌شود، اما عناصری جدی برای ژرف‌اندیشی در خود دارد.
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
ایران بیمار است

در دو سده اخیر به بیماری ایران اشارات گوناگون شده است. در نظر شماری از ناظران داخلی و خارجی این بیماری حدت و شدتی داشت که هر آینه اگر علاج نمی شد بیم مرگ و نابودی کامل وجود داشت. ناظران خارجی بر بیماری اخلاقی و روحی جامعه ایرانی تاکید بیشتری داشتند. نمونه‌های چنین اشاراتی فراوان است. یک نمونه می‌آوریم:
هرولد جی. ماینور ، دبیر سفارت امریکا ، در گزارشی که در آستانه یورش نیروهای متفقین و سقوط رضاشاه نوشته است چنین می‌آورد:
« ایران به مرضی مبتلاست که من آن را بیماری حاد « ظاهرسازی » می‌نامم. این شیفتگی زیاد به ظاهر مایه‌ی سطحی‌نگری در سیاست شده و به تخریب ارزش‌ها انجامیده و آسیب فراوان به بار آورده است. اقدامات دولت همیشه معطوف به آراستن بیرون و جلب نظر بینندگان است. اندرون همیشه مغفول می ماند و ملاحظات مربوط به رفاه مردم یا عملی بودن و نبودن طرح‌ها به باد فراموشی سپرده می‌شود.
به نظر من اگر این مملکت راه خود را عوض نکند و در مسیر سلامت عقل و ارزش‌های انسانی نیفتد امیدی به آینده آن نیست.»

گزارش ماینور را محمدعلی موحد در کتاب خواب آشفته نفت؛ از قرارداد دارسی تا سقوط رضاشاه، ص ۵۱۲ نقل کرده است و ما از آنجا آوردیم. بخوانیم و بیندیشیم.
@mardomnameh
Forwarded from اتچ بات
#تازه‌های_نشر

📘 «اسناد گیلان در دوره مشروطیت (مجلس دوم تا پنجم شورای ملّی)»

🖋 دکتر عباس پناهی

📝 کتاب «اسناد گیلان در دوره مشروطیت (مجلس دوم تا پنجم شورای ملّی)» پژوهش دکتر عباس پناهی، عضو هیأت علمی دانشگاه گیلان از سوی انتشارات کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی منتشر شد.

▫️کتاب حاضر، حاصل سال‌ها پژوهش نویسنده بر روی اسناد منتشر نشده گیلان در عصر مشروطه است. اسناد حاضر به جهت اینکه بازگوکننده تاریخ مردمی و توده‌ای مردم گیلان هستند، حائز اهمیت‌اند. کتاب شامل اسناد و مکاتبات مردمی به مجلس شورای ملی از سال ۱۲۸۸ تا ۱۳۰۳ خورشیدی، یکی از حساس‌ترین دوره‌های حیات تاریخی گیلان تا آغاز عصر مدرنیته است که از بین بیش از پنج‌هزار عریضه مردم به مجلس شورای ملی مورد پژوهش قرار گرفته است.

◽️انقلاب مشروطه با وجود اینکه با تلاش‌های روشنفکران و گروه‌های جدید اجتماعی به بار نشست، اما نتوانست در برابر محافظه‌کاران به یک‌باره در ساختار نظام اجتماعی و اقتصادی تغییرات اساسی ایجاد کند؛ در نتیجه، قدرت گرفتن دوباره‌ مالکان موجب فشار مضاعف بر دهقانان و گروه‌های خرده‌پایِ اجتماعی گشت. تداوم این فشارها و هم‌دستی گروه‌های ذی‌نفوذ با آنها موجب پدید آمدن انبوه عریضه‌ها به مجلس شورای ملی گردیده است؛ به‌طوری که شکوائیه‌های مِلکی بخش زیادی از عریضه‌های مورد بررسی را شامل می‌شود. اسناد و عریضه‌های مورد بررسی حاضر فاصله زمانی سال‌های ۱۲۸۸ تا حداکثر ۱۳۰۳خورشیدی را شامل می‌شود. با این حال، از نظر کمیت بیشتر عریضه‌ها مربوط به سال‌های پیش از نخست‌وزیری رضاخان است.

◽️از نظر دسته‌بندی، می‌توان اسناد حاضر را در شش محور دسته‌بندی نمود. دسته نخست اسناد مربوط به عریضه‌های ملکی است؛ بخش زیادی از اسناد حاضر، عریضه‌هایی را تشکیل می‌دهد که در آن به‌ویژه مردم عادی و رعایای بی‌سر پناه به دلیل اینکه حقوق ملکی آنها ضایع شده بود و در مرکز ایالت، گوش شنوایی برای شنیدن حرف‌های آنان وجود نداشت، به مجلس شورای ملی عریضه می‌نگاشتند و استدعای رفع مشکل‌شان را داشتند. دسته دوم اسناد مربوط به عریضه‌هایی است که مردم از مجلس شورای ملی و دوایر دولتی، دادرسی و رفع ظلم و ستم از حاکمان و مالکان را طلب می‌کردند. محور دیگر عریضه‌ها، دادخواهی اصناف، گروه‌ها، مردم و به‌ویژه بازرگانان و ماهیگیران از نفوذ اقتصادی و انحصاری روسیه در گیلان و فشار بر مردم گیلان است. در دسته دیگری از اسناد، شکوائیه مردم از ضعف مدیریت ادارات دولتی، فساد آنها، تعویق حقوق و مزایای کارمندان دولتی و به‌طور کلی نارسایی نظام بروکراسی دولت مرکزی در گیلان دیده می‌شود. بخش دیگری نیز شکایت تجارتخانه‌ها و مردم از دولت به مجلس و تقاضای دریافت طلب خود از دولت را دربرمی‌گیرد؛ زیرا دولت به بهانه‌ فقدان پول، از پرداختن بدهی خود به مردم شانه خالی می‌کرد. در بین اسناد و عریضه‌های موجود، تعداد اندکی از اسناد در ارتباط با جنبش جنگل به‌چشم می‌خورد.
◽️اسناد یاد شده می‌توانند نقش مهمی در تحلیل و توصیف اوضاع اجتماعی، فکری و اقتصادی گیلان در سال‌های پس از مشروطه تا به قدرت رسیدن رضاشاه داشته باشند.

🆔 @researchguilan
موضوعی شبیه به کرونا در زمان ناصرالدین شاه از زبان خود ناصرالدین شاه:
این ناخوشیِ امسال حقیقت چیز غریبی است. اگر چه همان زکام قدیمی معمولی است ولی اسم تازه ای هم به او گذارده اند و آنفولانزا می گویند.طوری مسری و زیاد است که حالا در تمام شهر های ایران همه کس این ناخوشی را دارند و در تهران خانه نیست که چندین نفر ناخوش نباشند. سابق زکام یکی دو نفر داشت حالا همه دارند.
فرنگستان هم این مرض هست ولی همه جا بحمدالله عاقبت به خیر است.

خاطرات دست نویس ناصرالدین شاه قاجار
@tarikhandishmag
مصادره‌ی خواجه‌نصیر

✍🏻علی‌اصغر محمدخانی


خواجه نصیرالدین طوسی، متکلم، فیلسوف، ریاضی‌دان، منجم، دانشمند جامع‌الفنون شیعی ـ ایرانی است که در سال ۵۷۹ ه.‌ق در طوس به دنیا آمد. از طوس به نیشابور رفت و در آن‌جا نزد چند تن از دانشمندان آن روزگار، فلسفه و علوم دیگر آموخت. در نیشابور با عطار دیدار کرد. اهمیت خواجه در تاریخ فکر و علم در ایران و جهان اسلام به دو جهت است: یکی شخص او که نمونه‌ای است از دانشمند جامع‌الاطراف و پس از او بسیاری کوشیدند تا به او تشبه جویند و دیگر آثار او که پس از او مورد اقبال فراوان بوده است. در حدود ۱۹۰ اثر به خواجه نسبت داده شده که صحت انتساب برخی از آن‌ها مورد تردید است. از این مجموع در حدود ۱۲۰ اثر موجود است. در این آثار خواجه به بسیاری از دانش‌های زمان خود، به‌ویژه علوم عقلی پرداخته است. از آثار مهم او می‌‌توان به شرح اشارات، اخلاق ناصری، اخلاق محتشمی، اساس‌الاقتباس، رساله‌ی معینیه و ... اشاره کرد.

خواجه نصیر آثار بسیاری به فارسی دارد. برخی از آثار فارسی خواجه در نوع خود ممتاز است. اساس‌الاقتباس او پس از شفای ابن‌سینا، مفصل‌ترین متن منطق دوران اسلامی است و اخلاق ناصری او یکی از متون مهمی است که در علم اخلاق و سیاست به سنت فلسفی تالیف شده است. زبان آثار فارسی خواجه غالبا زبانی است روان و روشن. او حتا در آثار مفصل فارسی و عربی خود به ایجاز گرایش دارد و این شاید یکی از دلایلی باشد که سبب شده است که بسیاری از آثار او به صورت کتاب درسی درآید.

روز پنجم اسفند، روز بزرگداشت خواجه نصیر‌ طوسی است. روز بزرگداشت دانشمند ایرانی و کم‌نظیر در جهان اسلام. چند سالی‌ است کشور آذربایجان خواجه نصیر طوسی را از آن خود کرده است. دانشگاه‌ها، مراکز فرهنگی و مسئولان علمی و فرهنگی کشور، قدری در باب بزرگداشت و شناساندن بزرگان علمی و فرهنگی کشور در داخل ایران و جهان بیندیشند و برنامه‌های نوینی را طراحی کنند تا به سادگی هر کشور همسایه‌ای، بزرگان ایرانی را مصادره نکند. ما نباید فقط به یزرگان فرهنگ ایرانی و اسلامی افتخار کنیم بلکه درباره‌ی آنان مسئولیت هم داریم. چند نفر از دانشگاهیان، مهندسان و دانشجویان و مردم ایران می‌دانندکه امروز روز بزرگداشت خواجه نصیر طوسی است؟ صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و رسانه‌های دیگر چه برنامه‌هایی امروز برای معرفی این دانشمند بزرگ جهان اسلام دارند؟ سکوت ما در باب این بزرگان باعث شده است که به‌راحتی بزرگان فرهنگ و اندیشه و علم ایران مصادره کنند. در ایران آن‌قدر سیاست بر فرهنگ و دانش غلبه کرده است که به‌تدریج بزرگان فراموش شده و کاری در خور صورت نمی‌گیرد. خواجه‌نصیرها، ابن‌سیناها، فردوسی‌ها، سهروردی‌‌ها، نظامی‌ها، حافظ‌ها، سعدی‌ها، مولوی‌ها و ... اساس و بنیاد فرهنگ ایران اسلامی هستند.

نگذارید شناخت این بنیادها سست شود همه‌ی ایرانی‌ها، فرد به فرد مسئول هستند. اگر تلاش جدی نکنیم، خطر فراموشی این بزرگان ایران جدی است.
لاف عشق و عاشقی را وه چه آسان میزنیم
خود خزانیم و دم از شوقِ بهاران میزنیم

بر زبان جاری همه مهر است و عهد است و وفا
لیڪ جمله در عمل خنجر به یاران میزنیم

#مولانا
@tarikhandishmag
‍ ‍ ‍ «کرونا و پرتاب به اعماق تاریخ»
مهدی تدینی

در این بیم و نگرانی، در این فرار از ویروسی که پیدا نیست و انگار همه‌جا قربانیان را تعقیب می‌کند، در این فرار از هیولای نامرئی، در این وسواسی که به جان بسیاری از ما افتاده است، یکی از خاص‌ترین وجوه زندگی بشر را تجربه می‌کنیم. ما ناگهان پرتاب شدیم به اعصار گذشته، پرتاب شدیم به اعماق تاریخ، پرتاب شدیم به دنیایی که امروز کاملاً فراموش شده است و حتی در موزه‌ها هم چیزی از آن به درستی روایت نمی‌شود. ما اکنون همان حسی را داریم که وقتی «مرگ سیاه» (طاعون) به شهرها می‌زد مردم تجربه می‌کردند. ما اکنون احساساتی قرون‌وسطایی داریم، ما ناگهان به اعصار پیشامدرن پرتاب شده‌ایم. این تجربه چیست؟ ماجرا از چه قرار است؟ چه شده است؟

پاسخ ساده است: «ما سپر حفاظتی علم را از دست داده‌ایم». شک نداریم دیر یا زود واکسن کرونا و درمان آن پیدا می‌شود، اما امروز در برابر آن کم‌وبیش بی‌دفاعیم. و چرا این تجربه مهم است؟ مهم است! از جهت ادراک بشری مهم است. ما به مرحله‌ای پرتاب شده‌ایم که دیگر از حافظۀ بشر پاک شده است. بشر مدرن و مدرن‌تر شد، بر طبیعت حاکم شد! وبا را شکست داد! طاعون را شکست داد! علم برج‌وبارویی ایمن از هر دشمنی برای ما آفرید. علم انسان را از طبیعت جدا کرد. از بازیچۀ دست طبیعت به ارباب طبیعت تبدیلش کرد. انسان سفره‌اش را از سایر مخلوقات جدا کرد. بی‌همتا شد. دیگر در برابر نیروهای اهریمنی و ناپیدا دست‌بسته نبود.

بیایید برویم به قرن چهاردهم میلادی. بدترین خاطره‌ای که از بیماری همه‌گیر در حافظۀ بشر مانده است، طاعون فراگیری بود که از آسیای میانه به اروپا رسید و هولناک‌ترین صحنه‌ها را در شهر به شهر اروپا رقم زد. بیایید پای صحبت یکی از شاهدان عینی بنشینیم. بوکاچو، نویسندۀ ایتالیایی قرن چهاردم که معروف‌ترین اثرش «دِکامرون» نام دارد. او طاعون سیاه را از نزدیک تجربه کرد.

اما پیش از آنکه از بوکاچو نقل کنم، برای اینکه بدانیم انسان آن زمان چه موجود دست‌بسته و بیچاره‌ای بود، مروری کنیم بر «نظریۀ میاسما». طاعون که می‌آمد، مردم یک‌به‌یک بی‌پناه و بی‌گناه می‌مردند. حتماً «چیزی» آمده بود و مردم را گرفتار این مرگ سیاه کرده بود. عامل بیماری چه بود؟ آن زمان کسی از «ویروس» و «انتقال بیماری از حیوان به انسان» خبر نداشت. تصور عمومی این بود که چیزی به نام «میاسما» عامل بیماری است. «میاسما» به تصور مردم آن زمان بخارات متعفنی بود که از گورستان یا از لاشۀ مردگان برمی‌خاست و وقتی باد این بخارات مسموم‌کننده را به شهر می‌آورد، مردم می‌مردند.

اما تجربۀ اجتماعی آن را در کلام بوکاچو می‌یابیم. می‌نویسد:

«کسی از این نمی‌گوید که شهروند از دیگری دوری می‌کرد، هیچ همسایه‌ای به همسایه‌اش رسیدگی نمی‌کرد. خویشاوندان دیگر هرگز همدیگر را نمی‌دیدند، اگر هم می‌دیدند از دور. این بلای وحشتناک چنان آشفتگی و درماندگی در قلب مردان و زنان کاشته بود که برادر برادر را، عمو برادرزادگان و خواهرزادگان را، خواهر برادر را و اغلب زن شوهر را ترک می‌کرد؛ و حتی آنچه به مراتب عجیب‌تر و باورنکردنی‌تر می‌نمود اینکه پدر و مادر پروا می‌کردند از اینکه فرزندانشان را ببینند و از آن‌ها مراقبت کنند؛ انگار که اینان فرزندانشان نبودند...»

این فقط گوشه‌ای از بلایی بود که بیماری همه‌گیر بر سر جامعۀ پیشامدرن می‌آورد و ما از آن بی‌خبریم. یکی به الکل و عیاشی و میل جنسی پناه می‌برد تا پیش از مرگ میگساری و شهوترانی کند؛ دیگرانی که گمان می‌کردند این عذاب الهی است دسته راه می‌انداختند، در خیابان‌ها می‌چرخیدند و به خود شلاق می‌زدند (شبیه زنجیرزنی در دوران ما). گروهی دیگر که دنبال مقصر می‌گشتند می‌گفتند علت بیماری یهودیانند که چاه‌ها را مسموم کرده‌اند و در خیابان یهودی‌کشی راه می‌انداختند...

اما همۀ این‌ها فلاکت بشر در دوران پیشامدرن، در دورانی که هنوز سپر و کلاهخود علم را بر تن نکرده و رویین‌تن نشده بود، نشان می‌دهد. علم ما را اشرف مخلوقات کرد. علم ما را بر جهان مسلط کرد. ما هیچ بودیم. سرگین دود دادن و پنبۀ روغنی در مقعد چپاندن را بشر از هزار سال پیش بلد بود، اما این علم بود که موجود فلاکت‌زدۀ خودشلاق‌زن و میاسماباور را از دهشت و بی‌خبری سیاهش نجات داد و بشر فهمید همان موشی که سر در کیسۀ گندمش می‌کند ناقل بیماری است.

ما این روزها دورانی از هستی بشری را تجربه می‌کنیم که صد و اندی سال است کاملاً فراموشمان شده است. ما امروز خود موزه شده‌ایم تا سیر تکامل بشر را درک کنیم...

در پیوست «میاسما» را می‌بینید که به سوی شهر می‌رود و آدمیان را می‌کشد.
Forwarded from زنان امروز
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#روایت_کرونا

دکتر منصوره اتحادیه (پژوهشگر و تاریخ‌نگار) از پیشینه‌ء بیماری‌های واگیردار در تاریخ معاصر ایران می‌گوید.
Forwarded from Bukharamag
پیام استاد دکتر محمّدعلی موحّد به مناسبت روز پدر
18/12/1398

به دوستانی که در چنین روزی از دیدارشان محروم هستم.
دوستان!
جنگی دهشتناک درگرفته است با دشمنی که شما او را نمی‌بینید و او شما را می‌بیند. در جبهه‌ای به وسعت و گستردگی عالم و عالمیان، مشرق تا به مغرب. همه‌کس از زن و مرد و پیر و برنا درگیر این جنگند. پزشکان و پرستاران البته قهرمانانِ خط مقدم جبهه‌اند که به نشان شجاعت سرافرازند و از هر سو غریو مرحبا و آفرین می‌شنوند و صدالبته که سزاوار هرگونه سپاس و ستایشند. امّا هرچه هست آنان لباس رزم بر تن دارند و سازوبرگ کارزار در اختیار دارند و از آموزشهای لازم برخوردارند. غمِ آن انبوه جماعتی بر دل من نشسته است که برای ادامة زندگی محتاج کار روزانه‌اند. کارگران دستمزدبگیر، در سطوح مختلف، پشت میز اداره، پشت فرمان خودرو، پای ماشینِ کارگاه، کارگرانی که باید تمام روز را با خاک و گِل و سنگ و سیمان پنجه درافکنند تا بتوانند دَم غروب قوت لایموتی برای زن و بچه خود ببرند. یقین دارم که توقف فعالیتها عرصه را بر آنان تنگتر خواهد کرد. به فکر آنان باشیم. مردان و زنان باشرف و آبروداری را که در تنگنا افتاده‌اند فراموش نکنیم. روزگار بدی است. اما اصلا و ابدا شک نکنید که در جنگ میان مرگ و زندگی زندگی پیروز خواهد شد. مبادا که جوانها بی‌حوصله شوند و بی‌تابی نمایند. به نظرم جهان آبستن حوادث شگرفی است. امروز که هستیم به وظیفة وجدانی خود عمل کنیم و امید را از دست ندهیم. فردای روشن‌تری در راه است. چه باک اگر من نبینمش، دیگرانش خواهند دید. به خدا می‌سپارمتان دوستان عزیز
محمدعلی موحد
Forwarded from بینام
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پیام استاد موحد به مناسبت روز پدر