Forwarded from اصفهان زیبا
📌بهسان رهنوردانی که در افسانهها گویند
🔺سهیلا ترابی فارسانی از زن ایرانی در گذار به مدرنیسم میگوید
✍الهه باقری
🔸دکتر سهیلا ترابی فارسانی، دانشیار گروه تاریخ دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجفآباد است. او پژوهشهای بسیاری در حوزه زنان دارد. کتاب جدید او «زن ایرانی در گذار از سنت به مدرن» نام دارد که انتشارات نیلوفر آن را در زمستان ۱۳۹۷ به چاپ رساند...
www.isfahanziba.ir/node/102068
☑️ اصفهان زیبا، رسانه آگاهی بخش:
t.me/joinchat/AAAAADwubhq1fKcu3y6amA
🔺سهیلا ترابی فارسانی از زن ایرانی در گذار به مدرنیسم میگوید
✍الهه باقری
🔸دکتر سهیلا ترابی فارسانی، دانشیار گروه تاریخ دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجفآباد است. او پژوهشهای بسیاری در حوزه زنان دارد. کتاب جدید او «زن ایرانی در گذار از سنت به مدرن» نام دارد که انتشارات نیلوفر آن را در زمستان ۱۳۹۷ به چاپ رساند...
www.isfahanziba.ir/node/102068
☑️ اصفهان زیبا، رسانه آگاهی بخش:
t.me/joinchat/AAAAADwubhq1fKcu3y6amA
بررسی سرانجام جمشید ، پادشاه اساطیری
✍دکتر محمود جعفری دهقی
@tarikhandishmag
جمشید شخصیتی اسطوره ای است که به دلیل ارتکاب به گناهی که ماهیت آن دقیقا مشخص نیست در بیشتر روایات ایرانی، قدرت، پادشاهی ،فره و جاودانگی خویش را از دست می دهد، در جهان سرگردان و سرانجام بوسیله ضحاک دیو کشته می شود. در منابع آمده است که فرمانروایی جم عموما دورانی به شمار می رفته که در آن سعادتی مطلق عاری از آمیختگی حکمفرما بوده است، اما این شکوه و قدرت جاوید بر اثر ارتکاب به گناه ناگهان از بین می رود و چهره در خشان جمشید که به عنوان یکی از بهترین پادشاهان اساطیری قلمداد شده بود، تاریک می گردد و دوران طلایی فرمانروایی اش به پایان می رسد. روایات به جا مانده از سرانجام او و علت هبوطش تصویرهای بسیار متفاوتی از او ارائه می دهد. در یک روایت او و خاندانش یزدان پرست معرفی می شوند و در روایتهای دیگر پادشاهی کامجو و نافرمان. که گناه او دو گونه است: یکی خوردن و خوراندن گوشت و دیگری ادعای خدایی و سرکشی از بندگی اورمزد.
در حقیقت جم در تمامی منابع ودایی، اوستایی و پهلوی نشانه های یک پادشاه با ایمان، وفادار و مقدس را دارد. در هند تصور نخستین انسان نامیرا به نخستین انسانی که راه سرزمین مردگان را به دیگران نشان می دهد، تغییر می یابد و در ایران او مرتکب گناه می شود و بدین گونه افکار شومی دامنگیر جم می شود و چهره با شکوه و در خشان او، نمادی از تاریکی می گردد. گناه جم بسبار متفاوت و آن دروغ گفتن و اندیشیدن به سخن ناراست و ادعای فرمانروایی بر آفریدگان اورمزد است. این بن مایه در اسطوره ها و افسانه های همه ملتها بسبار متداول است که پیشوای نسل طلایی، خود را به لذایذ دنیا تسلیم کند و مغرور شود. توجیهی که خود به خود در مورد اینکه چرا دوران طلایی به پایان رسیده است و نامیرایی از بین رفته و فقر و بیماری و انواع دیگر بدبختی در زمین پدیدار شده است، این است که نسل دوران طلایی و به خصوص پیشوای آنها گناهی مرتکب شده و این سعادت را از بین برده است. در این فرضیه مهم نیست که گناه جم خوردن و خوراندن غذای حیوانی باشد یا ادعای فرمانروایی بر بندگان، بلکه مهم طبیعی بودن پایان دوران فرمانروایی او بعد از سعادتی در خشان است که به دنبال غرور او و تسلیم شدن در برابر لذایذ دنیوی صورت می گیرد. او با این خطا، مردمان را نیز دچار مرگ و بدبختی می کند گرچه خود بیشترین آسیب را می بیند. پس یزدان پرست بودن جم تا پایان عمر هر چند به طور مستقیم در منابع پیش از اسلام نیامده است، این منابع آثار و شواهد زیادی دال بر این مسئله باقی گذاشته اند. به عنوان مثال در دینکرد سوم آمده است که " جم شاه پارسایی است که خرد ایزدی بدو آموخته شده و فضائلش در نسل او منتشر می شود و خدا او را از همه اسرار دین و دنیا آگاه ساخته و او را با اعطاء نگین، تخت و دیهیم مفتخر ساخته است.چه او پیش از هر چیز قهرمانی مومن به دین است که وظیفه تحدید دین را پذیرفته است."
اما با وجود همه اینها، جم محبوب ترین چهره پیش از اسلام است و نه فریدون و نه هیچ کدام از پادشاهان محبوبیت او را نداشتند. دوره او دوران بسیار زیبایی بود و خاطره خوشی بر اذهان مردم از آن زمان با ز مانده است. همان گونه که در میان نژاد هند و ایرانی از زمان های بسیار قدیم به مرتبه نزدیک به الوهیت رسیده بود و دوران قدرتشان حیات جاودان حساب کرده اند. سیمای جمشید در ادب پارسی نیز سیمای یک پادشاه کامروا، قابل احترام و شکوهمند است و در شعر پارسی هیچ جا به تنزل مرتبه او اشاره نشده است. به گونه ای که او در شعر پارسی همتی سلیمان نبی قلمداد می شود. در واقع شخصیت جمشید بسبار تراژیک، اسطوره ای و خدایی به تصویر کشیده شده است. او در سنت ایرانی پادشاهی آرمانی و شخصیتی قابل ستایش و احترام باقی می ماند که "چو او نامور تخت شاهی ندید".
@tarikhandishmag
✍دکتر محمود جعفری دهقی
@tarikhandishmag
جمشید شخصیتی اسطوره ای است که به دلیل ارتکاب به گناهی که ماهیت آن دقیقا مشخص نیست در بیشتر روایات ایرانی، قدرت، پادشاهی ،فره و جاودانگی خویش را از دست می دهد، در جهان سرگردان و سرانجام بوسیله ضحاک دیو کشته می شود. در منابع آمده است که فرمانروایی جم عموما دورانی به شمار می رفته که در آن سعادتی مطلق عاری از آمیختگی حکمفرما بوده است، اما این شکوه و قدرت جاوید بر اثر ارتکاب به گناه ناگهان از بین می رود و چهره در خشان جمشید که به عنوان یکی از بهترین پادشاهان اساطیری قلمداد شده بود، تاریک می گردد و دوران طلایی فرمانروایی اش به پایان می رسد. روایات به جا مانده از سرانجام او و علت هبوطش تصویرهای بسیار متفاوتی از او ارائه می دهد. در یک روایت او و خاندانش یزدان پرست معرفی می شوند و در روایتهای دیگر پادشاهی کامجو و نافرمان. که گناه او دو گونه است: یکی خوردن و خوراندن گوشت و دیگری ادعای خدایی و سرکشی از بندگی اورمزد.
در حقیقت جم در تمامی منابع ودایی، اوستایی و پهلوی نشانه های یک پادشاه با ایمان، وفادار و مقدس را دارد. در هند تصور نخستین انسان نامیرا به نخستین انسانی که راه سرزمین مردگان را به دیگران نشان می دهد، تغییر می یابد و در ایران او مرتکب گناه می شود و بدین گونه افکار شومی دامنگیر جم می شود و چهره با شکوه و در خشان او، نمادی از تاریکی می گردد. گناه جم بسبار متفاوت و آن دروغ گفتن و اندیشیدن به سخن ناراست و ادعای فرمانروایی بر آفریدگان اورمزد است. این بن مایه در اسطوره ها و افسانه های همه ملتها بسبار متداول است که پیشوای نسل طلایی، خود را به لذایذ دنیا تسلیم کند و مغرور شود. توجیهی که خود به خود در مورد اینکه چرا دوران طلایی به پایان رسیده است و نامیرایی از بین رفته و فقر و بیماری و انواع دیگر بدبختی در زمین پدیدار شده است، این است که نسل دوران طلایی و به خصوص پیشوای آنها گناهی مرتکب شده و این سعادت را از بین برده است. در این فرضیه مهم نیست که گناه جم خوردن و خوراندن غذای حیوانی باشد یا ادعای فرمانروایی بر بندگان، بلکه مهم طبیعی بودن پایان دوران فرمانروایی او بعد از سعادتی در خشان است که به دنبال غرور او و تسلیم شدن در برابر لذایذ دنیوی صورت می گیرد. او با این خطا، مردمان را نیز دچار مرگ و بدبختی می کند گرچه خود بیشترین آسیب را می بیند. پس یزدان پرست بودن جم تا پایان عمر هر چند به طور مستقیم در منابع پیش از اسلام نیامده است، این منابع آثار و شواهد زیادی دال بر این مسئله باقی گذاشته اند. به عنوان مثال در دینکرد سوم آمده است که " جم شاه پارسایی است که خرد ایزدی بدو آموخته شده و فضائلش در نسل او منتشر می شود و خدا او را از همه اسرار دین و دنیا آگاه ساخته و او را با اعطاء نگین، تخت و دیهیم مفتخر ساخته است.چه او پیش از هر چیز قهرمانی مومن به دین است که وظیفه تحدید دین را پذیرفته است."
اما با وجود همه اینها، جم محبوب ترین چهره پیش از اسلام است و نه فریدون و نه هیچ کدام از پادشاهان محبوبیت او را نداشتند. دوره او دوران بسیار زیبایی بود و خاطره خوشی بر اذهان مردم از آن زمان با ز مانده است. همان گونه که در میان نژاد هند و ایرانی از زمان های بسیار قدیم به مرتبه نزدیک به الوهیت رسیده بود و دوران قدرتشان حیات جاودان حساب کرده اند. سیمای جمشید در ادب پارسی نیز سیمای یک پادشاه کامروا، قابل احترام و شکوهمند است و در شعر پارسی هیچ جا به تنزل مرتبه او اشاره نشده است. به گونه ای که او در شعر پارسی همتی سلیمان نبی قلمداد می شود. در واقع شخصیت جمشید بسبار تراژیک، اسطوره ای و خدایی به تصویر کشیده شده است. او در سنت ایرانی پادشاهی آرمانی و شخصیتی قابل ستایش و احترام باقی می ماند که "چو او نامور تخت شاهی ندید".
@tarikhandishmag
Forwarded from اتچ بات
شماره پاییزی نشریه تاریخ اندیش منتشر شد.
در این شماره می خوانید:
@tarikhandishmag
🔸بحران اقتصاد جهانی در دوران رضا شاه و واکنش های داخلی( استفاده از یک تجربه مشابه)؛ دکتر عبدالمهدی رجایی
🔸زمینه ها و عوامل موثر بر شکل گیری نهضت مشروطه؛ سعیده میرزایی سو سفیدی.
🔸مشروطه در نگاه ملا عبدالله مازندرانی؛ مسعود بهرامیان.
🔸اندیشه های روشنفکری در مطبوعات پس از انقلاب مشروطه و کودتای اسفند 1299؛ امین رضایی.
🔸عوامل تاثیرگذار بر وضعیت بهداشت اجتماعی در دوره صفوی؛ پروین صالحیان.
🔸مشاهیر ایرانی مدفون در عتبات دوره صفوی؛ نعیم لیموچی دلی.
🔸پژوهشی در باب برخی از مساجد تاریخی شهر رشت(دوره تیموری تا اوایل دوره قاجاریه)؛رسول سعیدی زاده.
💢جهت دریافت نسخه شماره پنجم نشریه تاریخ اندیش با شماره ی 09189894082 تماس حاصل نمایید.
@tarikhandishmag
در این شماره می خوانید:
@tarikhandishmag
🔸بحران اقتصاد جهانی در دوران رضا شاه و واکنش های داخلی( استفاده از یک تجربه مشابه)؛ دکتر عبدالمهدی رجایی
🔸زمینه ها و عوامل موثر بر شکل گیری نهضت مشروطه؛ سعیده میرزایی سو سفیدی.
🔸مشروطه در نگاه ملا عبدالله مازندرانی؛ مسعود بهرامیان.
🔸اندیشه های روشنفکری در مطبوعات پس از انقلاب مشروطه و کودتای اسفند 1299؛ امین رضایی.
🔸عوامل تاثیرگذار بر وضعیت بهداشت اجتماعی در دوره صفوی؛ پروین صالحیان.
🔸مشاهیر ایرانی مدفون در عتبات دوره صفوی؛ نعیم لیموچی دلی.
🔸پژوهشی در باب برخی از مساجد تاریخی شهر رشت(دوره تیموری تا اوایل دوره قاجاریه)؛رسول سعیدی زاده.
💢جهت دریافت نسخه شماره پنجم نشریه تاریخ اندیش با شماره ی 09189894082 تماس حاصل نمایید.
@tarikhandishmag
Telegram
attach 📎
📌جشن یلدا یا چله ی بزرگ
"یلدا" یک واژه ی سُریانی، به معنای "زایش"، و در پیوند با واژه ی "تولّد" در زبان عربی است. رومیان خود واژه ی "ناتالیس"(Natalis)را به معنای زایش داشتند. مسیحیانِ سُریانی واژه ی یلدا را با خود به ایران آوردند و از آن زمان تاکنون در ایران ماندگار مانده است. البته تنها زایش ایزدمهر و هنگام زمانیِ آن نبود که در مسیحیّت داخل شد، بساکه امروزه همه ی مسیحیان جهان، که شب زادن عیسای مسیح را جشن می گیرند و تا بامداد بلندترین شب سال را بیدار مانده و با خوردن و نوشیدن به شادی می گذرانند، همان زایش ایزدمهر، و یا به سخنی درست تر جشن زایش خورشید شکست ناپذیر است و اغلب آیین ها و مراسمشان از آیین مهر گرفته شده است.
گویا پیشینه ی این جشن به پیش از هندوایرانیان می رسد. مردم روزگار باستان که پایه ی زندگی شان بر کشاورزی و دامداری بود در درازنای سال، با سپری شدن فصل ها و تضّادهای طبیعی خوی داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان با گردش خورشید و دگرگونی فصل ها و بلندی و کوتاهی روز و شب آشنایی یافتند و دریافتند که کوتاه ترین روزها، روز پایانی پاییز، یعنی روز سی اُم آذرماه و بلندترین شب ها، شب نخست زمستان، یعنی نخستین شب دی ماه است. بی درنگ پس از این بلندترین شب سال، از آغاز دی ماه، روزها اندک اندک بلندتر و شب ها کوتاه تر می شود. خورشید هر روز بیشتر در آسمان می پاید و روشنی و گرمی می پراکَنَد، از همین روی آن شب را «یلدا» نامیدند، یعنی زایش، زایش خورشید شکست ناپذیر، و آن را آغاز سال قرار دادند. در روزگار کهن فرهنگ ایرانی سال با فصل سرد آغاز می شد. واژه های "سرد" و "سال" در فارسی در معنا و بنیاد یکی هستند؛ این واژه ها در پارسی باستانØardاسم به معنای "سال" و در اوستا Sarəđa:"سال" و در سنسکریتśarádبه معنی "پاییز" است (خوشه ی همخوانیrdدر باستان، در دوره ی میانه و نوی زبان های ایرانی می تواند بهālوalدگرگون شود و نیز مقایسه کنیم:زَرد و زال، وَرد و گُل).
به هر روی، تاریکی ضدّ روشنی است. تاریکی نماینده ی اهریمن و جایگاه اوست، و روشنی و فروغ جایگاهی یزدانی دارد. در شب یلدا آتش می افروختند، گِرد هم می آمدند و خوانی ویژه می گستَرانیدند؛ هر آن چه از میوه ی تازه ی فصل نگهداری شده بود و میوه های خشک، بر این خوان می نهادند. این سفره جنبه ی دینی نیز داشت و مقدّس بود. با آتش افروزی و شب زنده داری در این شب از ایزد خورشید روشنایی و برکت درخواست می کردند تا زمستان را به خوشی سر کنند. چنان که هنوز نیز تاکنون این آیین پا برجاست و در سراسر ایران به نام «شب چلّه» برگزار می شود. چرا این شب را چلّه ی بزرگ نیز می نامند؟ از آن روی است که از یکم دی ماه تا دهم بهمن ماه، که سرما شدّت می گیرد، بدان چلّه ی بزرگ می گویند و پس آن گاه چلّه ی کوچک فرا می رسد، که از دهم بهمن ماه تا بیستم اسفند ماه، از سرما کم کم کاسته می شود.
@tarikhandishmag
"یلدا" یک واژه ی سُریانی، به معنای "زایش"، و در پیوند با واژه ی "تولّد" در زبان عربی است. رومیان خود واژه ی "ناتالیس"(Natalis)را به معنای زایش داشتند. مسیحیانِ سُریانی واژه ی یلدا را با خود به ایران آوردند و از آن زمان تاکنون در ایران ماندگار مانده است. البته تنها زایش ایزدمهر و هنگام زمانیِ آن نبود که در مسیحیّت داخل شد، بساکه امروزه همه ی مسیحیان جهان، که شب زادن عیسای مسیح را جشن می گیرند و تا بامداد بلندترین شب سال را بیدار مانده و با خوردن و نوشیدن به شادی می گذرانند، همان زایش ایزدمهر، و یا به سخنی درست تر جشن زایش خورشید شکست ناپذیر است و اغلب آیین ها و مراسمشان از آیین مهر گرفته شده است.
گویا پیشینه ی این جشن به پیش از هندوایرانیان می رسد. مردم روزگار باستان که پایه ی زندگی شان بر کشاورزی و دامداری بود در درازنای سال، با سپری شدن فصل ها و تضّادهای طبیعی خوی داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان با گردش خورشید و دگرگونی فصل ها و بلندی و کوتاهی روز و شب آشنایی یافتند و دریافتند که کوتاه ترین روزها، روز پایانی پاییز، یعنی روز سی اُم آذرماه و بلندترین شب ها، شب نخست زمستان، یعنی نخستین شب دی ماه است. بی درنگ پس از این بلندترین شب سال، از آغاز دی ماه، روزها اندک اندک بلندتر و شب ها کوتاه تر می شود. خورشید هر روز بیشتر در آسمان می پاید و روشنی و گرمی می پراکَنَد، از همین روی آن شب را «یلدا» نامیدند، یعنی زایش، زایش خورشید شکست ناپذیر، و آن را آغاز سال قرار دادند. در روزگار کهن فرهنگ ایرانی سال با فصل سرد آغاز می شد. واژه های "سرد" و "سال" در فارسی در معنا و بنیاد یکی هستند؛ این واژه ها در پارسی باستانØardاسم به معنای "سال" و در اوستا Sarəđa:"سال" و در سنسکریتśarádبه معنی "پاییز" است (خوشه ی همخوانیrdدر باستان، در دوره ی میانه و نوی زبان های ایرانی می تواند بهālوalدگرگون شود و نیز مقایسه کنیم:زَرد و زال، وَرد و گُل).
به هر روی، تاریکی ضدّ روشنی است. تاریکی نماینده ی اهریمن و جایگاه اوست، و روشنی و فروغ جایگاهی یزدانی دارد. در شب یلدا آتش می افروختند، گِرد هم می آمدند و خوانی ویژه می گستَرانیدند؛ هر آن چه از میوه ی تازه ی فصل نگهداری شده بود و میوه های خشک، بر این خوان می نهادند. این سفره جنبه ی دینی نیز داشت و مقدّس بود. با آتش افروزی و شب زنده داری در این شب از ایزد خورشید روشنایی و برکت درخواست می کردند تا زمستان را به خوشی سر کنند. چنان که هنوز نیز تاکنون این آیین پا برجاست و در سراسر ایران به نام «شب چلّه» برگزار می شود. چرا این شب را چلّه ی بزرگ نیز می نامند؟ از آن روی است که از یکم دی ماه تا دهم بهمن ماه، که سرما شدّت می گیرد، بدان چلّه ی بزرگ می گویند و پس آن گاه چلّه ی کوچک فرا می رسد، که از دهم بهمن ماه تا بیستم اسفند ماه، از سرما کم کم کاسته می شود.
@tarikhandishmag
📌اندیش اساطیری شب یلدا
دکترجهاندوست سبزعلیپور
@tarikhandishmag
ما امروزه بسیار خوشبختیم که از دنیای باستان فاصله گرفتهایم و به جای سوار شدن به ارابهها و چرخهای چوبی بسیار ابتدایی از تکنولوژیهای استفاده میکنم که هر ساعت در حال گسترش و بهروز شدن هستند، اما با همه این وجود هنوز شانس آن را پیدا نکردهایم که از ناخودآگاه باستانی و سیطرة رسوبات زبانی و اعتقادی دنیای باستان فاصله بگیریم. هنوز هم ناخودآگاه انسان اغلب همان ناخودآگاه انسان باستانی است، بخش خودآگاه ذهن ما است که تغییر یافته و بهروز شده است، بخش ناخودآگاه ما همان است که بود. نمونهاش خوابهایی است که میبینیم، این خوابها همان مکانیسم کهن خود را دارند، یا اعمال غیرارادی ما که در مواقعی انجام میدهیم، اغلب، همان اعمال قدیمی است، اندیشه و اعمال ما انسانهای مدرن در مورد مرگ و عروسی نیز چنین است، اگر نمادها و اعمال مراسم عروسی و مرگ، نوروز و شبِ چلّه را شناسایی و بررسی کنیم، میبینیم همان کارهای اجدادی خودمان را تکرار میکنیم.
امروز بسیار خوششانس هستیم که از دست خدایان متعدد و جنگ و دعواهای آن آسوده شدهایم و گرنه هر روز باید در زندگی خود شاهد درگیری خدایان با همدیگر میبودیم. و همانند یونانیان باستان هر روز شاهد بالا و پایین رفتن خدایان از کوه المپ میشدیم و اگر در خیابانها و کوچههایی یونان باستان قدم میزدیم، شاید تنمان به تن خدایان برخورد میکرد.
بشر باستانی از آنجایی که نمیتوانست برای اعمال طبیعی خود و طبیعت دلیلی علمی و عقلانی پیدا کند، به ناچار با مشاهده طغیان رود، خشم خدای آب را به میان میکشید و با مشاهده طوفان، خشم خدای باد را، با مشاهده زردی و خزان درختان، خشم یا غیبت خدای کشت و زرع را، و با دیدن مرگ ورود خدای مرگ را به میان میکشید و خود تنها نظارهگر ین ماجراهای خدایان مختلف بود و در ذهن او دنیا پر از خدا بود.
گاهی جنگ و دعواهایی بر سر این خداها اتفاق میافتاد، نمونهاش جنگی است که بین دیمیتر (خواهر زئوس و خدای حاصلخیزی و کشاورزی) و پرسفونه (فرزند مشترک او با زئوس) و هایدس (برادر زئوس) اتفاق میافتد. طبق این جنگ هایدس (خدای دنیای مردگان) پرسفونه را میرباید، و به زور او را دنیای زیرین برد، و پرسفونه، ملکه دنیای زیرین میشود، اما مادرش برای بازگرداندن دخترش خدایان را مجبور کرد تا هادس را متقاعد به برگرداندن پرسفونه کنند و گرنه کشت و زرع و حاصلخیزی را از جهان برخواهد داشت، با این ترفند، هادس قبول کرد، دختر دیمیتر را آزاد کند تا شش هشت ماه در دنیای زَبرین باشد، و چهار ماه پیش هادس و دنیای زیرین برگردد. اینگونه است که با برگشت پرسفونه بهار و سرسبزی شروع میشود و برگشتش را که مصادف با آغاز سال است، جشن میگیرند و آن چهار ماهی هم که به دنیای زیرین میرود، زمستان و خشکی همه جا را میگیرد. جشن چهارشنبه سوری ایران به نوعی بازگشت خدای غله به دنیای زَبَرین است.
یونان باستان پر از خدایان متعدد بوده: زئوس (پادشاه خدایان کوه المپ)، دیمیتر (خدای حاصلخیزی و کشاورزی) هادس (خدای دنیای زیرین)، هرا ( خدای زناشویی) پوسیدون (خدای زلزله) هستیا یا وستا (خدای خانه)، آپولون (خدای خورشید) آتنا (الاهه هنر) آفرودیت (الاهه زیبایی)، هرمس (پیام آور زئوس)، آرس (خدای جنگ). فقط یونان نبود که به چنین خدایان معتقد بود، رومیها هم به همان خدایان معتقدند، اما گاه نامشان عوض میشود، زئوس به ژوپیتر، آفرودیته به ونوس، آرس به مارس تبدیل میشود. بعدها این فرهنگ و میراث یونان به روم و از طریق امپراطوری روم به اروپا میرسد.
در ایران باستان نیز خدایان متعددی وجود داشت. خدای مهر یا میترا (خدای بزرگ قبل از اهورامزدا)، ناهید (ایزدبانوی آب) ایندرا (ایزد جنگاوری)، آذر (ایزد آتش)، بهرام (ایزد پیروزی)، وایو (ایزد باد)، تیر( ایزد نگهبان باران)، هوم (ایزد شراب). در کنار ایزدان دیوها نیز در ایران باستان وجود داشتند: اَپوش (دیو خشکسالی)، بوشاسپ (دیو خواب)، ملکوس یا مرکوس (دیو سرما).
میبینیم که ذهن بشر باستانی پر از خدایان است و خدایان تمام روزها و ماهها و فصلهای را به خود اختصاص دادهاند. بشر باستانی مجبور بود، برای ادای احترام هر یک از این همه خدایان و یا عناصر طبیعت روزی یا ساعتی و یا هفتهای را اختصاص دهد و این چنین بود که هر کدام از بخشهای زمان متناسب با خدای خود نامگذاری میشد و در آن زمان خاص باید برای آن خدای خاص قربانی و نیایش میکردند. بشر امروز از پس اعمال عبادی یک خدا واحد برنمیآید، تصور کنید بشر باستانی باید چگونه مراسم خاص هر یک از خدایان گذشته را به جا میآرود و به معابد خاص آنان سر میزد و نیایش خاص هر کدام را میخواند.
تمام روزها، هفتهها سال متعلق به خدایان بود و متناسب با آنها نامگذاری میشد. در ایران باستان هفته نبوده و به جایش ماه وجود داشت و هر روز نام خاصی د
دکترجهاندوست سبزعلیپور
@tarikhandishmag
ما امروزه بسیار خوشبختیم که از دنیای باستان فاصله گرفتهایم و به جای سوار شدن به ارابهها و چرخهای چوبی بسیار ابتدایی از تکنولوژیهای استفاده میکنم که هر ساعت در حال گسترش و بهروز شدن هستند، اما با همه این وجود هنوز شانس آن را پیدا نکردهایم که از ناخودآگاه باستانی و سیطرة رسوبات زبانی و اعتقادی دنیای باستان فاصله بگیریم. هنوز هم ناخودآگاه انسان اغلب همان ناخودآگاه انسان باستانی است، بخش خودآگاه ذهن ما است که تغییر یافته و بهروز شده است، بخش ناخودآگاه ما همان است که بود. نمونهاش خوابهایی است که میبینیم، این خوابها همان مکانیسم کهن خود را دارند، یا اعمال غیرارادی ما که در مواقعی انجام میدهیم، اغلب، همان اعمال قدیمی است، اندیشه و اعمال ما انسانهای مدرن در مورد مرگ و عروسی نیز چنین است، اگر نمادها و اعمال مراسم عروسی و مرگ، نوروز و شبِ چلّه را شناسایی و بررسی کنیم، میبینیم همان کارهای اجدادی خودمان را تکرار میکنیم.
امروز بسیار خوششانس هستیم که از دست خدایان متعدد و جنگ و دعواهای آن آسوده شدهایم و گرنه هر روز باید در زندگی خود شاهد درگیری خدایان با همدیگر میبودیم. و همانند یونانیان باستان هر روز شاهد بالا و پایین رفتن خدایان از کوه المپ میشدیم و اگر در خیابانها و کوچههایی یونان باستان قدم میزدیم، شاید تنمان به تن خدایان برخورد میکرد.
بشر باستانی از آنجایی که نمیتوانست برای اعمال طبیعی خود و طبیعت دلیلی علمی و عقلانی پیدا کند، به ناچار با مشاهده طغیان رود، خشم خدای آب را به میان میکشید و با مشاهده طوفان، خشم خدای باد را، با مشاهده زردی و خزان درختان، خشم یا غیبت خدای کشت و زرع را، و با دیدن مرگ ورود خدای مرگ را به میان میکشید و خود تنها نظارهگر ین ماجراهای خدایان مختلف بود و در ذهن او دنیا پر از خدا بود.
گاهی جنگ و دعواهایی بر سر این خداها اتفاق میافتاد، نمونهاش جنگی است که بین دیمیتر (خواهر زئوس و خدای حاصلخیزی و کشاورزی) و پرسفونه (فرزند مشترک او با زئوس) و هایدس (برادر زئوس) اتفاق میافتد. طبق این جنگ هایدس (خدای دنیای مردگان) پرسفونه را میرباید، و به زور او را دنیای زیرین برد، و پرسفونه، ملکه دنیای زیرین میشود، اما مادرش برای بازگرداندن دخترش خدایان را مجبور کرد تا هادس را متقاعد به برگرداندن پرسفونه کنند و گرنه کشت و زرع و حاصلخیزی را از جهان برخواهد داشت، با این ترفند، هادس قبول کرد، دختر دیمیتر را آزاد کند تا شش هشت ماه در دنیای زَبرین باشد، و چهار ماه پیش هادس و دنیای زیرین برگردد. اینگونه است که با برگشت پرسفونه بهار و سرسبزی شروع میشود و برگشتش را که مصادف با آغاز سال است، جشن میگیرند و آن چهار ماهی هم که به دنیای زیرین میرود، زمستان و خشکی همه جا را میگیرد. جشن چهارشنبه سوری ایران به نوعی بازگشت خدای غله به دنیای زَبَرین است.
یونان باستان پر از خدایان متعدد بوده: زئوس (پادشاه خدایان کوه المپ)، دیمیتر (خدای حاصلخیزی و کشاورزی) هادس (خدای دنیای زیرین)، هرا ( خدای زناشویی) پوسیدون (خدای زلزله) هستیا یا وستا (خدای خانه)، آپولون (خدای خورشید) آتنا (الاهه هنر) آفرودیت (الاهه زیبایی)، هرمس (پیام آور زئوس)، آرس (خدای جنگ). فقط یونان نبود که به چنین خدایان معتقد بود، رومیها هم به همان خدایان معتقدند، اما گاه نامشان عوض میشود، زئوس به ژوپیتر، آفرودیته به ونوس، آرس به مارس تبدیل میشود. بعدها این فرهنگ و میراث یونان به روم و از طریق امپراطوری روم به اروپا میرسد.
در ایران باستان نیز خدایان متعددی وجود داشت. خدای مهر یا میترا (خدای بزرگ قبل از اهورامزدا)، ناهید (ایزدبانوی آب) ایندرا (ایزد جنگاوری)، آذر (ایزد آتش)، بهرام (ایزد پیروزی)، وایو (ایزد باد)، تیر( ایزد نگهبان باران)، هوم (ایزد شراب). در کنار ایزدان دیوها نیز در ایران باستان وجود داشتند: اَپوش (دیو خشکسالی)، بوشاسپ (دیو خواب)، ملکوس یا مرکوس (دیو سرما).
میبینیم که ذهن بشر باستانی پر از خدایان است و خدایان تمام روزها و ماهها و فصلهای را به خود اختصاص دادهاند. بشر باستانی مجبور بود، برای ادای احترام هر یک از این همه خدایان و یا عناصر طبیعت روزی یا ساعتی و یا هفتهای را اختصاص دهد و این چنین بود که هر کدام از بخشهای زمان متناسب با خدای خود نامگذاری میشد و در آن زمان خاص باید برای آن خدای خاص قربانی و نیایش میکردند. بشر امروز از پس اعمال عبادی یک خدا واحد برنمیآید، تصور کنید بشر باستانی باید چگونه مراسم خاص هر یک از خدایان گذشته را به جا میآرود و به معابد خاص آنان سر میزد و نیایش خاص هر کدام را میخواند.
تمام روزها، هفتهها سال متعلق به خدایان بود و متناسب با آنها نامگذاری میشد. در ایران باستان هفته نبوده و به جایش ماه وجود داشت و هر روز نام خاصی د
(ادامه متن بالا):
اندیشه اساطیری شب یلدا (۲)
1_ اورمزد، 2- بهمن، 3- اردیبهشت، 4- شهریور، 5- سپندارمذ، 6- خرداد، 7- امرداد، 8- دیبه آذر، 9- آذر 10- آبان و الی آخر. اگر نام روز با نام ماه یکسان میشد، جشن میگرفتند، مثلاً مهر نام روز شانزدهم هر ماه است و اگر این روز در ماه مهر باشد، به خاطر تقابل روز مهر و ماه مهر جشن میگرفتند. در فرهنگ اروپایی هفته بود و مثلاً در زبان فرانسه دوشنبه (Lundi) روز ماه، سهشنبه (Mardi) روز بهرام (مریخ)، چهارشنبه (Mererdi) روز تیر (عطارد)، پنجشنبه ( Jeudi) روز برجیس (عطارد)، جمعه (Venderdi) روز ناهید (زهره) است. در انگلیسی نیز یکشنبه (sunday) روز خورشید، و دوشنبه (Monda) روز ماه است. یکشنبه را در فرانسه روز خدا (Dimanche= dies dominicus) میگویند (کاروند، کسروی، 464). همانطور که پیداست تمام طول هفته متعلق به خدایان و ایزدان است.
یکی از خدایان یا ایزادان و یا الاهههایی که در بالا نام برده شد، خورشید است، خورشید یا مهر یا #میترا از ایزدان ایرانی قبل از زرتشتی است. در این شب تولد میترا را جشن میگیرند. این جشن از آسیا تا اروپا را در برگرفته به حدی که حتی اعتقاد بر این است کریسمس به نوعی صورت تازهسازی شده شب تولد و بزرگداشت مهر یا میترا بوده است و با آمدن مسیح (ع) به جای بزرگداشت میترا، شب بزرگداشت و تولد مسیح (ع) برپا میشود.
جابجاییهای #اساطیری و تغییرهای خاصی که در شکل آنها اتفاق میافتد، امری طبیعی است، در ایران بعد از اسلام هم تعدادی از ویژگیهای اساطیری به شخصیتها و بزرگان دین اسلام میرسد. مثلاً حضرت علی (ع) را با رستم مقایسه میکنند، یعنی حضرت امیر جای رستم را میگیرد (نک. محمد دهقانی، «شیر خدا و رستم دستان، جلوة انسان آرمانی در ادب فارسی و فرهنگ عامه»، 1381، مجله زبان و ادب دانشگاه تبریز)، یا به جای آناهیتا الهه آب، مسلمانان معتقدند آب مهریه حضرت زهرا (ع) است، یا نوروز جمشیدی که طبق اعتقاد کهن روز بر تخت نشستن جمشید بود، به روز به امامت رسیدن #حضرت_علی (ع) تبدیل میشود. اگر به نوروزیخوانیهای ایرانی دقت کنیم، میبینم در آنها میخوانند: «بهار آمد، بهار آمد خوش آمد، علی با ذوالفقار آمد خوش آمد». نمونه دیگرش جمعه است که در اندیشه مسلمانان متعلق به آقا امام زمان (ع) شده است.
این تفکر تلطیف شده در اسلام هم مورد پذیرش قرار میگیرد و به جای ایزد از کلمه فرشته استفاده میشود، اما با همان کارکرد. ایزد یا فرشته روزی (#میکاییل)، ایزد یا فرشته قیامت (#اصرافیل) ایزد یا فرشته پیامآوری و وحی (#جبراییل) ایزد یا فرشته مرگ (#عزراییل)، در همه این ها ایل/ ئیل به معنای خدا هست. اگر فرشته را به معنای واقعی خود (فرسته یا فرستاده و رسول و پیامبر برگردانیم، میبینم این ایزدان بعدها به درجة رسولان خدا تنزل پیدا میکنند).
این فقط نمونهای از تسلط خدایان بر ذهن بشر ابتدایی و باستانی است. بعدها کم کم بشر خود را از دست خدایان متعدد رها میکند، و آنقد خدایان را کم میکند که آن همه خدا به دو خدا تقلیل پیدا میکند: خدای خیر و خدای شر؛ اسوره و دئوه؛ اهورا و اهریمن؛ خدا و شیطان. بعدها انسان به خدای واحد معتقد میشود و همه خدایان نابود شده یا به درجهای پایینتر تنزّل پیدا میکنند و به جای اله به الاهگان، فرشتگان، ایزدان یا #امشاسپندان میرسند. از این مرحله بالاتر در دوره معاصر تفکر اومانیستی است که با توجه خاص به انسان، خدای واحد را نیز نادیده میانگارند و به بیخدایی میرسند.
در #ایران شب تولد خورشید یا مهر و میترا را جشن میگرفتند و شب یلدا، به نوعی شب تولد یکی از خدایان کهن ایرانی است که پرستش او به عنوان مهرپرستی (میترائسم) در جاهای زیادی از دنیا رواج پیدا کرد. چنین است که اندیشه احترام به خدایان کهن و به جا آوردن نیایش خاص هر کدام هنوز هم پس از گذشت قرون، همانند رسوباتی در ذهن و زبان انسان عصر جدید نشست کرده است.
اندیشه اساطیری شب یلدا (۲)
1_ اورمزد، 2- بهمن، 3- اردیبهشت، 4- شهریور، 5- سپندارمذ، 6- خرداد، 7- امرداد، 8- دیبه آذر، 9- آذر 10- آبان و الی آخر. اگر نام روز با نام ماه یکسان میشد، جشن میگرفتند، مثلاً مهر نام روز شانزدهم هر ماه است و اگر این روز در ماه مهر باشد، به خاطر تقابل روز مهر و ماه مهر جشن میگرفتند. در فرهنگ اروپایی هفته بود و مثلاً در زبان فرانسه دوشنبه (Lundi) روز ماه، سهشنبه (Mardi) روز بهرام (مریخ)، چهارشنبه (Mererdi) روز تیر (عطارد)، پنجشنبه ( Jeudi) روز برجیس (عطارد)، جمعه (Venderdi) روز ناهید (زهره) است. در انگلیسی نیز یکشنبه (sunday) روز خورشید، و دوشنبه (Monda) روز ماه است. یکشنبه را در فرانسه روز خدا (Dimanche= dies dominicus) میگویند (کاروند، کسروی، 464). همانطور که پیداست تمام طول هفته متعلق به خدایان و ایزدان است.
یکی از خدایان یا ایزادان و یا الاهههایی که در بالا نام برده شد، خورشید است، خورشید یا مهر یا #میترا از ایزدان ایرانی قبل از زرتشتی است. در این شب تولد میترا را جشن میگیرند. این جشن از آسیا تا اروپا را در برگرفته به حدی که حتی اعتقاد بر این است کریسمس به نوعی صورت تازهسازی شده شب تولد و بزرگداشت مهر یا میترا بوده است و با آمدن مسیح (ع) به جای بزرگداشت میترا، شب بزرگداشت و تولد مسیح (ع) برپا میشود.
جابجاییهای #اساطیری و تغییرهای خاصی که در شکل آنها اتفاق میافتد، امری طبیعی است، در ایران بعد از اسلام هم تعدادی از ویژگیهای اساطیری به شخصیتها و بزرگان دین اسلام میرسد. مثلاً حضرت علی (ع) را با رستم مقایسه میکنند، یعنی حضرت امیر جای رستم را میگیرد (نک. محمد دهقانی، «شیر خدا و رستم دستان، جلوة انسان آرمانی در ادب فارسی و فرهنگ عامه»، 1381، مجله زبان و ادب دانشگاه تبریز)، یا به جای آناهیتا الهه آب، مسلمانان معتقدند آب مهریه حضرت زهرا (ع) است، یا نوروز جمشیدی که طبق اعتقاد کهن روز بر تخت نشستن جمشید بود، به روز به امامت رسیدن #حضرت_علی (ع) تبدیل میشود. اگر به نوروزیخوانیهای ایرانی دقت کنیم، میبینم در آنها میخوانند: «بهار آمد، بهار آمد خوش آمد، علی با ذوالفقار آمد خوش آمد». نمونه دیگرش جمعه است که در اندیشه مسلمانان متعلق به آقا امام زمان (ع) شده است.
این تفکر تلطیف شده در اسلام هم مورد پذیرش قرار میگیرد و به جای ایزد از کلمه فرشته استفاده میشود، اما با همان کارکرد. ایزد یا فرشته روزی (#میکاییل)، ایزد یا فرشته قیامت (#اصرافیل) ایزد یا فرشته پیامآوری و وحی (#جبراییل) ایزد یا فرشته مرگ (#عزراییل)، در همه این ها ایل/ ئیل به معنای خدا هست. اگر فرشته را به معنای واقعی خود (فرسته یا فرستاده و رسول و پیامبر برگردانیم، میبینم این ایزدان بعدها به درجة رسولان خدا تنزل پیدا میکنند).
این فقط نمونهای از تسلط خدایان بر ذهن بشر ابتدایی و باستانی است. بعدها کم کم بشر خود را از دست خدایان متعدد رها میکند، و آنقد خدایان را کم میکند که آن همه خدا به دو خدا تقلیل پیدا میکند: خدای خیر و خدای شر؛ اسوره و دئوه؛ اهورا و اهریمن؛ خدا و شیطان. بعدها انسان به خدای واحد معتقد میشود و همه خدایان نابود شده یا به درجهای پایینتر تنزّل پیدا میکنند و به جای اله به الاهگان، فرشتگان، ایزدان یا #امشاسپندان میرسند. از این مرحله بالاتر در دوره معاصر تفکر اومانیستی است که با توجه خاص به انسان، خدای واحد را نیز نادیده میانگارند و به بیخدایی میرسند.
در #ایران شب تولد خورشید یا مهر و میترا را جشن میگرفتند و شب یلدا، به نوعی شب تولد یکی از خدایان کهن ایرانی است که پرستش او به عنوان مهرپرستی (میترائسم) در جاهای زیادی از دنیا رواج پیدا کرد. چنین است که اندیشه احترام به خدایان کهن و به جا آوردن نیایش خاص هر کدام هنوز هم پس از گذشت قرون، همانند رسوباتی در ذهن و زبان انسان عصر جدید نشست کرده است.
Forwarded from تاریخ و فرهنگ
نمایشگاه « هاویر» ( واژه ای لکی به معنای به یاد مانده )
مجموعه ای از آثار گرافیکی احمد عزیزپور هنرمند دره شهری به همراه تعدادی از دانشجویان خود با موضوع یلدا ، که در گالری هرمس اصفهان با حضور علاقمندان برگزار شد .
استاد عزیزپور در این آثار به آداب شوچله و فال چلسروو در زادگاه خود پرداخته که مورد توجه بازدیدکنندگان قرار گرفت. و از طریق صداوسیمای مرکز اصفهان نیز پوشش خبری انجام شد.
✍ @CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••
مجموعه ای از آثار گرافیکی احمد عزیزپور هنرمند دره شهری به همراه تعدادی از دانشجویان خود با موضوع یلدا ، که در گالری هرمس اصفهان با حضور علاقمندان برگزار شد .
استاد عزیزپور در این آثار به آداب شوچله و فال چلسروو در زادگاه خود پرداخته که مورد توجه بازدیدکنندگان قرار گرفت. و از طریق صداوسیمای مرکز اصفهان نیز پوشش خبری انجام شد.
✍ @CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••
🔆 راه های دریافت نسخه شماره پنجم نشریه تاریخ اندیش:
⬅️ مراجعه به کتابفروشی های کشور و دریافت نسخه پنجم.
⬅️ مراجعه به سایت نشریه و وارد شدن به قسمت فروشگاه آن به آدرس :
www.tarikhandish.ir/ shop/
و خرید نسخه های نشریه به شکل پستی ( بدون هزینه پست) و تحویل در درب منزل.
⬅️ تماس با مسئول اشتراک های نشریه 09189894082 و دریافت اطلاعات لازم و ارسال نسخه نشریه (بدون هزینه پست)در درب منزل .
☑️ همچنین با اشتراک سالیانه نشریه تاریخ اندیش علاوه بر ارسال جدیدترین نسخه های نشریه به آدرس شما، می توانید از تخفیفات ویژه نشریه نیز بهره مند گردید.
💢با خرید و اشتراک نشریه تاریخ اندیش به تداوم فعالیت نشریات مستقل فرهنگی و تاریخی کشور یاری کنیم.
@tarikhandishmag
⬅️ مراجعه به کتابفروشی های کشور و دریافت نسخه پنجم.
⬅️ مراجعه به سایت نشریه و وارد شدن به قسمت فروشگاه آن به آدرس :
www.tarikhandish.ir/ shop/
و خرید نسخه های نشریه به شکل پستی ( بدون هزینه پست) و تحویل در درب منزل.
⬅️ تماس با مسئول اشتراک های نشریه 09189894082 و دریافت اطلاعات لازم و ارسال نسخه نشریه (بدون هزینه پست)در درب منزل .
☑️ همچنین با اشتراک سالیانه نشریه تاریخ اندیش علاوه بر ارسال جدیدترین نسخه های نشریه به آدرس شما، می توانید از تخفیفات ویژه نشریه نیز بهره مند گردید.
💢با خرید و اشتراک نشریه تاریخ اندیش به تداوم فعالیت نشریات مستقل فرهنگی و تاریخی کشور یاری کنیم.
@tarikhandishmag
Forwarded from همایش بین المللی بازتاب های داخلی و بین المللی جنبش جنگل
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پارچ زرین آل بویه با ابعاد
۱۶ / ۹.۴ سانتیمتر مربوط به
دوره تاریخی آل بویه به سال
۹۶۶ تا ۹۷۸ . کتیبه روی پارچ
اشاره به حاکم آل بویه عزالدوله
بختیار پسر معزالدوله دارد .
https://t.me/joinchat/AAAAAEs9n8stn7fL2mbVkQ
۱۶ / ۹.۴ سانتیمتر مربوط به
دوره تاریخی آل بویه به سال
۹۶۶ تا ۹۷۸ . کتیبه روی پارچ
اشاره به حاکم آل بویه عزالدوله
بختیار پسر معزالدوله دارد .
https://t.me/joinchat/AAAAAEs9n8stn7fL2mbVkQ
Forwarded from اتچ بات
مقالات شماره پنجم نشریه تاریخ اندیش در پایگاه مجلات تخصصی نور(نورمگز ) نمایه گردید.
https://www.noormags.ir/view/fa/magazine/2321/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B4
https://www.noormags.ir/view/fa/magazine/2321/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B4
Telegram
attach 📎