Forwarded from تاریخ ایران و جهان
تنها انقلاب خطرناک، انقلاب گرسنگان است. من از شورشهایی که دلیل آن بی نانی باشد، بیش از نبرد با یک ارتش دویست هزار نفری بیم دارم...
👤 ناپلئون بناپارت
@tarikhdoon
👤 ناپلئون بناپارت
@tarikhdoon
📌سیر تاریخی عزاداری در ایران
✍علیرضا احمدی
کارشناس ارشد ایرانشناسی تاریخی
@tarikhandishmag
مراسم عزاداری امام حسین (ع) نخستین بار در محرم سال ۲۵۲ ه.ق معزالدوله دیلمی دستور داد که مغازهها بسته و تعطیل عمومی اعلام گردد تا مردم عزاداری کنند و مردم باحالت عزا و ماتم در خیابانها حرکت کنند. (به نقل از سید محسن الأمین در کتاب مجالس السنیه فی مناقب مصائب العتره النبویه) در قرن سوم و چهارم و پنجم و همزمان با تشکیل دولتهای شیعهی، آلبویه (۳۳۴-۴۴۷ ه.ق) و حمدانیون در سوریه و فاطمیون در مصر مذهب شیعه گسترش یافت، دولتهای شیعیمذهب در بسیاری از شهرها روز عاشورا عزا و تعطیل عمومی اعلام کردند، دولت آلبویه نخستین دولتی بود که مراسم عزاداری عاشورا را رسماً و علناً ترویج کرد. (صالحی، ۱۱۲:۱۳۷۷) ازاینپس عزای عمومی در میان شیعیان بهصورت یک سنت درآمد در این دوره اشعار در قالب قصیده سروده میشد. ستمهای بنیامیه و بنیعباس در آن ذکر و مقام و منزلت اهلبیت بیان میگردید، در این دوران درگیریهای شدیدی میان اهل سنت و شیعیان درگرفت و عزاداریها شیوه اعتراضی به خود گرفت.
پس از سقوط دولت عباسیان در بغداد و سلطهی مغولها بر بخش عظیمی از کشورهای اسلامی، شکل و محتوای عزاداری بهتدریج تغییر کرد و مراسم از حالت اعتراض سیاسی خارج و به مراسم خاص مذهبی اختصاص یافت و عزاداری بهمنظور کسب ارزش اخروی و دوستی با اهلبیت برگزار شد، در این دوره تحریفات زیادی در وقایع عاشورا واقع شد و برای بیشتر گریاندن و گریه کردن داستانهای مهیج و زبان حال نقل میشد، در این دوره مراسم عزاداری از ایام محرم به ایام دیگر نیز تعمیم داده شد و نیز روضهها برای کسب ثواب بیشتر رواج فراوانی یافت همچنین حسینیههایی برای برگزاری این مراسمات ساخته شد و بهمرورزمان بر تعداد آنها افزوده شد، در این دوره عزاداری به شکل رایج فعلی رواج یافت که برخی آغاز آن را به شکل زدن به سر و سینه به دوران آلبویه برگرداندهاند. (به نقل از محمد بن طاهر سماوی در کتاب ابصار العین فی انصار الحسین صفحه ۵۶) علیاصغر فقیهی نیز در کتاب تاریخ مذهبی قم معتقد است که بهجز حرکت ساده دستهها و قمهزنی مدارک تاریخی پیش از صفویه در خصوص اشکال پیچیده عزاداری و سمبلیک در دوره آلبویه موجود نیست. (فقیهی، ۲۹۸:۱۳۷۸)
با تشکیل دولت صفوی و به رسمیت بخشیدن به مذهب شیعه بهعنوان مذهب اصلی کشور، عزاداری ازنظر کمیت و کیفیت رشد فزایندهای کرد و عزاداریها نهفقط مختص به مراسم عاشورا بلکه در روز رحلت پیامبر و شهادت حضرت علی (ع) و شهادت فاطمه زهرا و سایر معصومین شیعه گسترش یافت. هیئتهای عزاداری به شکل امروزی در دوره صفوی تشکیل شد و مردم در گروهها و دستههای مختلف با برنامه خاص به عزاداری میپرداختند. در دوره صفویه اشعار عزاداری از عربی به ترکی و فارسی تغییر شکل میدهد و گونههای عزاداری تنوع بیشتری پیدا میکند مانند مرثیهخوانی، مقتل خوانی، روضهخوانی، زنجیرزنی، شاخ سین (شاه حسین) و سینهزنی در دستهها و گروههای بزرگ در میدانها و مراکز محلات ازجمله اینگونه عزاداریها بودند.
پس از صفویان در دورهی افشار و زندیه مراسمات به شیوهی دوره صفوی تداوم پیدا کرد و تنها فرق آن رشد تعزیهخوانی بود که تا دورهی ناصرالدینشاه قاجار به اوج خود رسید.
دوره قاجار سرآغاز تحول و شیوههای نوین عزاداری است در این دوره شبیهخوانی» به عزاداریها اضافه شد، شبیهخوانی بهنوعی تئاترهای امروز شبیه بود که وقایع عاشورا را بازسازی میکرد. تحول عمده در عزاداریهای دوره قاجار پرطمطراق شدن و تجملی شدن مراسمات عزاداری ماه محرم بود، این تشریفات و تجملات در دورهی ناصرالدینشاه به اوج خود رسید بهطوریکه شاه دستور ساخت ساختمانی باشکوه با الگوبرداری از آلبرت هال لندن داد، این ساختمان که تکیه دولت نام داشت در جوار کاخ گلستان محل برگزاری تعزیهها و عزاداریهای ماه محرم بود، در این دوره شاه با هزینههای گزاف و دعوت از سران و رجال سیاسی کشورهای مختلف مراسم عاشورا و تاسوعا را از شیوه مذهبی به سیاسی و تشریفاتی مبدل کرد. همین امر در میان مردم موجب ایجاد خرافات و جهلیات فراوان گردید بهطوریکه مراسمات از مسیر اصلی خود یعنی سوگواری وزنده نگهداشتن نهضت حسینی خارج و بهوسیله ای برای خودنمایی و عوامفریبی گردید. مستوفی دراینباره مینویسد: «اعیان و رجال مملکت روضهخوانی را وسیله تظاهر و تجمل قرار داده، روی دست همدیگر بلند شدند. کمکم جنبههای عزاداری این مجالس از بین رفت و روضهخوانی برای اعیان وسیلهی دیدوبازدید و برای توده وسیله سرگرمی شد، روضهخوانها پاپی ارشاد مردم به راه حق نبوده، هر کس صدای نعرهزنها را بیشتر درمیاورد معروفتر میشد و حتی بعضی برای جلب عدهای بیشتر شاهی سفید و پنج شاهی و ده شاهی به مردم میدادند» (مستوفی، ۳۷۶:۱۳۲۴)
با برقراری مشروطه در ای
✍علیرضا احمدی
کارشناس ارشد ایرانشناسی تاریخی
@tarikhandishmag
مراسم عزاداری امام حسین (ع) نخستین بار در محرم سال ۲۵۲ ه.ق معزالدوله دیلمی دستور داد که مغازهها بسته و تعطیل عمومی اعلام گردد تا مردم عزاداری کنند و مردم باحالت عزا و ماتم در خیابانها حرکت کنند. (به نقل از سید محسن الأمین در کتاب مجالس السنیه فی مناقب مصائب العتره النبویه) در قرن سوم و چهارم و پنجم و همزمان با تشکیل دولتهای شیعهی، آلبویه (۳۳۴-۴۴۷ ه.ق) و حمدانیون در سوریه و فاطمیون در مصر مذهب شیعه گسترش یافت، دولتهای شیعیمذهب در بسیاری از شهرها روز عاشورا عزا و تعطیل عمومی اعلام کردند، دولت آلبویه نخستین دولتی بود که مراسم عزاداری عاشورا را رسماً و علناً ترویج کرد. (صالحی، ۱۱۲:۱۳۷۷) ازاینپس عزای عمومی در میان شیعیان بهصورت یک سنت درآمد در این دوره اشعار در قالب قصیده سروده میشد. ستمهای بنیامیه و بنیعباس در آن ذکر و مقام و منزلت اهلبیت بیان میگردید، در این دوران درگیریهای شدیدی میان اهل سنت و شیعیان درگرفت و عزاداریها شیوه اعتراضی به خود گرفت.
پس از سقوط دولت عباسیان در بغداد و سلطهی مغولها بر بخش عظیمی از کشورهای اسلامی، شکل و محتوای عزاداری بهتدریج تغییر کرد و مراسم از حالت اعتراض سیاسی خارج و به مراسم خاص مذهبی اختصاص یافت و عزاداری بهمنظور کسب ارزش اخروی و دوستی با اهلبیت برگزار شد، در این دوره تحریفات زیادی در وقایع عاشورا واقع شد و برای بیشتر گریاندن و گریه کردن داستانهای مهیج و زبان حال نقل میشد، در این دوره مراسم عزاداری از ایام محرم به ایام دیگر نیز تعمیم داده شد و نیز روضهها برای کسب ثواب بیشتر رواج فراوانی یافت همچنین حسینیههایی برای برگزاری این مراسمات ساخته شد و بهمرورزمان بر تعداد آنها افزوده شد، در این دوره عزاداری به شکل رایج فعلی رواج یافت که برخی آغاز آن را به شکل زدن به سر و سینه به دوران آلبویه برگرداندهاند. (به نقل از محمد بن طاهر سماوی در کتاب ابصار العین فی انصار الحسین صفحه ۵۶) علیاصغر فقیهی نیز در کتاب تاریخ مذهبی قم معتقد است که بهجز حرکت ساده دستهها و قمهزنی مدارک تاریخی پیش از صفویه در خصوص اشکال پیچیده عزاداری و سمبلیک در دوره آلبویه موجود نیست. (فقیهی، ۲۹۸:۱۳۷۸)
با تشکیل دولت صفوی و به رسمیت بخشیدن به مذهب شیعه بهعنوان مذهب اصلی کشور، عزاداری ازنظر کمیت و کیفیت رشد فزایندهای کرد و عزاداریها نهفقط مختص به مراسم عاشورا بلکه در روز رحلت پیامبر و شهادت حضرت علی (ع) و شهادت فاطمه زهرا و سایر معصومین شیعه گسترش یافت. هیئتهای عزاداری به شکل امروزی در دوره صفوی تشکیل شد و مردم در گروهها و دستههای مختلف با برنامه خاص به عزاداری میپرداختند. در دوره صفویه اشعار عزاداری از عربی به ترکی و فارسی تغییر شکل میدهد و گونههای عزاداری تنوع بیشتری پیدا میکند مانند مرثیهخوانی، مقتل خوانی، روضهخوانی، زنجیرزنی، شاخ سین (شاه حسین) و سینهزنی در دستهها و گروههای بزرگ در میدانها و مراکز محلات ازجمله اینگونه عزاداریها بودند.
پس از صفویان در دورهی افشار و زندیه مراسمات به شیوهی دوره صفوی تداوم پیدا کرد و تنها فرق آن رشد تعزیهخوانی بود که تا دورهی ناصرالدینشاه قاجار به اوج خود رسید.
دوره قاجار سرآغاز تحول و شیوههای نوین عزاداری است در این دوره شبیهخوانی» به عزاداریها اضافه شد، شبیهخوانی بهنوعی تئاترهای امروز شبیه بود که وقایع عاشورا را بازسازی میکرد. تحول عمده در عزاداریهای دوره قاجار پرطمطراق شدن و تجملی شدن مراسمات عزاداری ماه محرم بود، این تشریفات و تجملات در دورهی ناصرالدینشاه به اوج خود رسید بهطوریکه شاه دستور ساخت ساختمانی باشکوه با الگوبرداری از آلبرت هال لندن داد، این ساختمان که تکیه دولت نام داشت در جوار کاخ گلستان محل برگزاری تعزیهها و عزاداریهای ماه محرم بود، در این دوره شاه با هزینههای گزاف و دعوت از سران و رجال سیاسی کشورهای مختلف مراسم عاشورا و تاسوعا را از شیوه مذهبی به سیاسی و تشریفاتی مبدل کرد. همین امر در میان مردم موجب ایجاد خرافات و جهلیات فراوان گردید بهطوریکه مراسمات از مسیر اصلی خود یعنی سوگواری وزنده نگهداشتن نهضت حسینی خارج و بهوسیله ای برای خودنمایی و عوامفریبی گردید. مستوفی دراینباره مینویسد: «اعیان و رجال مملکت روضهخوانی را وسیله تظاهر و تجمل قرار داده، روی دست همدیگر بلند شدند. کمکم جنبههای عزاداری این مجالس از بین رفت و روضهخوانی برای اعیان وسیلهی دیدوبازدید و برای توده وسیله سرگرمی شد، روضهخوانها پاپی ارشاد مردم به راه حق نبوده، هر کس صدای نعرهزنها را بیشتر درمیاورد معروفتر میشد و حتی بعضی برای جلب عدهای بیشتر شاهی سفید و پنج شاهی و ده شاهی به مردم میدادند» (مستوفی، ۳۷۶:۱۳۲۴)
با برقراری مشروطه در ای
از مراسمات عزاداری کاسته شد تا سرانجام با به قدرت رسیدن رضاخان و دکترین مدرنیزه کردن ایران، بخش اعظمی از این مراسمات برچیده شد، رضاخان سعی داشت مراسمات سنتی عزاداری را به شیوه مدرن برگزار نماید، اعتقاد وی جلوگیری و از بین بردن خرافات مرسوم شده در دوره قاجار بود، اما از همان زمان با مخالفت روحانیون و علمای شیعه روبرو شد بهطوریکه مراسمات عزاداری مانند دوران آلبویه به شکل اعتراضی و سیاسی گردید این روند تا انقلاب اسلامی تداوم پیدا کرد بهطوریکه یکی از محرکهای مهم در بروز انقلاب اسلامی همین شیوه عزاداریها بود.
- صالحی، نصر اله (۱۳۷۷). آلبویه: تشیع و تسامح. فصلنامه گفتگو، س ۶، ش ۱۹.
- فقیهی، علیاصغر (۱۳۷۸). تاریخ مذهبی قم: بخش اول از تاریخ جامع قم. قم: زائر.
- مستوفی، عبدالله (۱۳۲۴). شرح زندگانی من. کتابخانه ملی ایران.
@tarikhandishmag
- صالحی، نصر اله (۱۳۷۷). آلبویه: تشیع و تسامح. فصلنامه گفتگو، س ۶، ش ۱۹.
- فقیهی، علیاصغر (۱۳۷۸). تاریخ مذهبی قم: بخش اول از تاریخ جامع قم. قم: زائر.
- مستوفی، عبدالله (۱۳۲۴). شرح زندگانی من. کتابخانه ملی ایران.
@tarikhandishmag
روایت مربوط به (( فتح سیستان در روزگار عثمان عفّان)) که به فرماندهی ربیع بن زیاد در سال 30 اتفاق افتاد:
پس شاه سیستان ایران بن رستم بن آزادخو بن بختیار , موبد موبدان و بزرگان را پیش خواند و گفت: این کاری نیست که به روزی و سالی و به هزار بخواهد گذشت و این دین و این روزگار تازیان سالیان باشد و به کشتن و به حرب این کار راست نیاید و کسی قضای آسمانی نشاید گردانید. تدبیر آن است که صلح کنیم همه گفتند صواب آید. پس رسول فرستاد که صواب صلح باشد تا این کشتن از هر دو گروه برخیزد.
رسول پیغام داد. ربیع گفت : از خرد چنین واجب کند که دهقان می گوید و ما صلح دوست تر از حرب داریم. امان داد و فرمان داد سپاه را که سلاح از دست دور کنید و کسی را میازارید تا هر که خواهد همی آید و همی شود. پس فرمود صدری ساختند از کشتگان و جامه افکندند بر پشت هاشان و هم از آن کشتگان تکیه گاه ساختند. بر شد بر آن جا نشست و ایران بن رستم خود به نفس خود و بزرگان و موبد موبدان بیامدند... و ربیع مردی دراز بالا گندم گون بود و دندان های بزرگ و لب های قوی. چون ایران بن رستم او را بر آن حال بدید و صدرِ کشتگان , بازنگرید و یاران را گفت: می گویند اهرمن به روز فرادید نیاید اینک اهرمن فرادید آمد که اندرین هیچ شک نیست. ربیع پرسید که او چه می گوید؟ ترجمان باز گفت. ربیع بخندید بسیار..
بخشی از کتابِ تاریخ سیستان در کتابِ در کشاکش دین و دولت دکتر محمدعلی موحد
@tarikhandishmag
پس شاه سیستان ایران بن رستم بن آزادخو بن بختیار , موبد موبدان و بزرگان را پیش خواند و گفت: این کاری نیست که به روزی و سالی و به هزار بخواهد گذشت و این دین و این روزگار تازیان سالیان باشد و به کشتن و به حرب این کار راست نیاید و کسی قضای آسمانی نشاید گردانید. تدبیر آن است که صلح کنیم همه گفتند صواب آید. پس رسول فرستاد که صواب صلح باشد تا این کشتن از هر دو گروه برخیزد.
رسول پیغام داد. ربیع گفت : از خرد چنین واجب کند که دهقان می گوید و ما صلح دوست تر از حرب داریم. امان داد و فرمان داد سپاه را که سلاح از دست دور کنید و کسی را میازارید تا هر که خواهد همی آید و همی شود. پس فرمود صدری ساختند از کشتگان و جامه افکندند بر پشت هاشان و هم از آن کشتگان تکیه گاه ساختند. بر شد بر آن جا نشست و ایران بن رستم خود به نفس خود و بزرگان و موبد موبدان بیامدند... و ربیع مردی دراز بالا گندم گون بود و دندان های بزرگ و لب های قوی. چون ایران بن رستم او را بر آن حال بدید و صدرِ کشتگان , بازنگرید و یاران را گفت: می گویند اهرمن به روز فرادید نیاید اینک اهرمن فرادید آمد که اندرین هیچ شک نیست. ربیع پرسید که او چه می گوید؟ ترجمان باز گفت. ربیع بخندید بسیار..
بخشی از کتابِ تاریخ سیستان در کتابِ در کشاکش دین و دولت دکتر محمدعلی موحد
@tarikhandishmag
📌چرا باید تاریخ بخوانیم؟
@tarikhandishmag
تاریخ, برخلاف فیزیک یا اقتصاد وسیله پیش بینی درست حوادث نیست. تاریخ را نه به این دلیل که بتوانیم آینده را پیش بینی کنیم بلکه برای این میخوانیم که افق دیدمان را گسترش دهیم و درک کنیم که وضعیت کنونی ما نه طبیعی است نه اجنتاب ناپذیر, و در نتیجه امکانات بسیار بیشتری از آنچه تصور میکنیم و در برابر خود داریم. برای مثال مطالعه اینکه چه طور اروپاییان بر آفریقایی ها مسلط شدند ما را قادر می سازد درک کنیم که هیچ چیزِ طبیعی یا اجتناب ناپذیری در سلسله مراتب نژادی وجود ندارد و این که دنیا ممکن است به گونه ی دیگری سازمان دهی شود.
انسان خردمند
یووال نوح هراری
@tarikhandishmag
تاریخ, برخلاف فیزیک یا اقتصاد وسیله پیش بینی درست حوادث نیست. تاریخ را نه به این دلیل که بتوانیم آینده را پیش بینی کنیم بلکه برای این میخوانیم که افق دیدمان را گسترش دهیم و درک کنیم که وضعیت کنونی ما نه طبیعی است نه اجنتاب ناپذیر, و در نتیجه امکانات بسیار بیشتری از آنچه تصور میکنیم و در برابر خود داریم. برای مثال مطالعه اینکه چه طور اروپاییان بر آفریقایی ها مسلط شدند ما را قادر می سازد درک کنیم که هیچ چیزِ طبیعی یا اجتناب ناپذیری در سلسله مراتب نژادی وجود ندارد و این که دنیا ممکن است به گونه ی دیگری سازمان دهی شود.
انسان خردمند
یووال نوح هراری
📌بخشی از مقاله آیا مرزهای اورارتو تا تول تالش ادامه داشته است؟
@tarikhandishmag
✍دکتر مریم دارا
اوراتوها از قرن نهم ق.م تا حدود سه سده پادشاهی خود را در اطراف دریاچه وان، ارومیه و سوان گسترش دادند. دست بندی مفرغی از تول تالش با کتیبه ای اورارتویی توسط پژوهشگرانی بررسی شده است و آن را گاه نشان گر بسط مرزهای اورارتو تا این ناحیه یا شی ای به غنیمت گرفته شده یا انتقال یافته، به تول تالش دانسته اند. نگارنده بر این نظرست که این دستبند طبق سنتی باستانی می توانسته از محوطه ای به محوطه دیگر انتقال یابد و شاید از ابتدا از دو قسمت از دو جای مختلف از یک کتیبه ی بزرگتر ساخته شده و به هم لحیم و به شکل دستبند در آمده و تزیین شده است.
درباره چرایی به دست آمدن این دست بند در تول تالش نظرات گوناگون ارائه شده که گاه منجر به مرزبندی هایی برای اوراتوها مبنی بر این که این مکان داخل مرزهای اورارتو بوده است. نگارنده در این نوشته تلاش دارد تا این نظرات را بیاورد ودر نهایت نتیجه گیری کند که شاید فلز نبشته ای بزرگ تر هم زمان یا پس از اوراتوها ها به این منطقه به هر دلیلی آورده شده و در اینجا از کتیبه ی آن دستبند ساخته شده باشد که بعد ها همراه صاحب آن مدفون گشته است...
@tarikhandishmag
🔻ادامه این مقاله در شماره چهارم نشریه در سایت نشر یه تاریخ اندیش به آدرس Www.tarikhandish.ir قابل مطالعه می باشد.
@tarikhandishmag
✍دکتر مریم دارا
اوراتوها از قرن نهم ق.م تا حدود سه سده پادشاهی خود را در اطراف دریاچه وان، ارومیه و سوان گسترش دادند. دست بندی مفرغی از تول تالش با کتیبه ای اورارتویی توسط پژوهشگرانی بررسی شده است و آن را گاه نشان گر بسط مرزهای اورارتو تا این ناحیه یا شی ای به غنیمت گرفته شده یا انتقال یافته، به تول تالش دانسته اند. نگارنده بر این نظرست که این دستبند طبق سنتی باستانی می توانسته از محوطه ای به محوطه دیگر انتقال یابد و شاید از ابتدا از دو قسمت از دو جای مختلف از یک کتیبه ی بزرگتر ساخته شده و به هم لحیم و به شکل دستبند در آمده و تزیین شده است.
درباره چرایی به دست آمدن این دست بند در تول تالش نظرات گوناگون ارائه شده که گاه منجر به مرزبندی هایی برای اوراتوها مبنی بر این که این مکان داخل مرزهای اورارتو بوده است. نگارنده در این نوشته تلاش دارد تا این نظرات را بیاورد ودر نهایت نتیجه گیری کند که شاید فلز نبشته ای بزرگ تر هم زمان یا پس از اوراتوها ها به این منطقه به هر دلیلی آورده شده و در اینجا از کتیبه ی آن دستبند ساخته شده باشد که بعد ها همراه صاحب آن مدفون گشته است...
@tarikhandishmag
🔻ادامه این مقاله در شماره چهارم نشریه در سایت نشر یه تاریخ اندیش به آدرس Www.tarikhandish.ir قابل مطالعه می باشد.
📌تاریخ نگاری از نگاه کوروش هخامنشی
✍دکتر اسماعیل سنگاری
@tarikhandishmag
نخستین اسناد به دست آمده از ثبت تاریخی رویدادها، متعلق به عصر هخامنشی است. سندی که نمودار ثبت رویدادهای تاریخی است از سوی فرمانروایی ایرانی است، منشور کوروش بزرگ، بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی است که به زبان بابلی و به دست کاهنان بابلی نوشته شده است. این متن چگونگی فتح بابل و اقدامات کوروش را در بابل شرح می دهد. از نگاه کوروش این رویدادها ارزش ثبت شدن را داشت، زیرا وی مایل بود تمام مردم از اقدامات او آگاه شوند. سنت ثبت وقایع بر گل نوشته ها ازدواج های پیش از شاهنشاهی هخامنشی در میانرودان رواج داشته است و بی شک کوروش به تقلید از سنت بابلی دستور نوشتن این گل نوشته را داده است. اما لحن این نوشته با نمونه های پیشین میانرودانی خود متفاوت است. در حالی که نوشته های میانرودانی و به ویژه پادشاهان آشوری از نابودی قوم مغلوب به عنوان دستاورد بزرگ یک فاتح سخن می گویند، روح حاکم بر منشور کوروش فضایی دوستانه و آشتی جویانه را تداعی می کند.
در واقع کوروش برای دستیابی به موقعیتی هم تراز آشور و بابل که در عمل هم لازم بود، همان گزینه زورگویی و ویرانی را در پیش نگرفت. تاریخ گواهی می دهد که پارسیان کوروش راهی دیگر را در پیش گرفتند. روشی که آنان در پیش گرفتند به مفهوم تازه ای در تاریخ نگاری انجامید. به بیان ساده آنان عدالت گستری خود را که رنگ تبلیغاتی و تقریبا دیندارانه داشت در برابر ظلم و بیداد اسلاف و مخالفان خود به کار گرفتند. پیام آنها اگر چه برای نسل هم عصرشان بود به تدریج در نظر نسل های بعدی خوشایند و متقاعد کننده ظاهر شد. همچنین پیوندی که در این منشور کوروش میان خود و خدایان بر قرار می کند از جنبه تاریخ نگری جالب توجه است. وی پیروزی اش را محصول عنایت خدایان می داند، به طوری که تمام اعمال کوروش تحت اراده ی ایزد انجام شده است. است که کوروش را انتخاب می کند و پادشاهی در جهان را به وی اعطا می کند. است که تمام پیروزی ها کوروش را نصیبش می کند و تمام اقوام را به فرمانبرداری از او وا می دارد و همچنین اوستا که کوروش را بر می انگیزاند تا فاتحانه وارد بابل شود. این اعتقاد به وجود اراده ای فراتر از اراده انسان در تاریخ را برای رقم زدن رویدادها از نگاه کوروش آشکار می کند. کوروش تنها وسیله ای است در دست خدایان تا توسط او گناهکاران را به مجازات بر سانند و شادی و داد را به مردم ارزانی کنند. پیروزی فقط با عنایت و دستگیری خدایان میسر است و فقط با اراده انسان ها محقق نمی شود. بدین سان از نگاه کوروش تاریخ محصول اراده خدایان است. خدایان هر گونه که بخواهند می توانند تاریخ را شکل دهند و مسیر آن را مشخص کنند. قدرت پادشاهی از جانب خداست و پادشاه فقط در برابر خداوند مسئول است، اما خداوند مسئولیت تکالیف بزرگ را بر عهده پادشاه می گذارد. اگر نبونید مورد خشم خدای بزرگ مردوک قرار می گیرد به این علت است که او پرستش مردوک را بی ارزش کرده و آیین های وی را پاس نداشته است. از این رو دست خداوند از آستین کوروش بیرون آمده و وی را گرفتار ساخته است. او تاریخ را به مثابه امری مقدس نگاه می کند. خدا هر لحظه به بقای این جهان کمک می کند و اهدافش را در این جهان عملی می سازد. ولی نکته جالب اینجاست که آن کسی که پیروزی را به کوروش ارزانی می کند و او را بر دشمنانش برتری می دهد، خدای خود کوروش نیست بلکه خدای دشمن کوروش است. کوروش با این عمل خود می خواهد به خواننده این متن بفهماند که وی به عنوان فاتح این قوم به شهر بابل وارد نشده است. بلکه او به عنوان نجات دهنده قوم مغلوب شناسانده می شود که به دنبال مشروعیت حاکمیت خود نزد اقوام مغلوب بوده است. همراهی کوروش با سنت های بابلی و پاس داشت مقام خدای مردوک شاید حاکی از حساسیت وی نسبت به واکنش عموم باشد. زیرا وی به دنبال تثبیت حاکمیت خود بر مناطق مفتوح است. از این رو با نشان دادن خود به عنوان پاسدار ارزش های فرهنگی و مذهبی هر قوم، باید جلوی شورش های احتمالی و خطرات ناشی از آن را بگیرد.
@tarikhandishmag
✍دکتر اسماعیل سنگاری
@tarikhandishmag
نخستین اسناد به دست آمده از ثبت تاریخی رویدادها، متعلق به عصر هخامنشی است. سندی که نمودار ثبت رویدادهای تاریخی است از سوی فرمانروایی ایرانی است، منشور کوروش بزرگ، بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی است که به زبان بابلی و به دست کاهنان بابلی نوشته شده است. این متن چگونگی فتح بابل و اقدامات کوروش را در بابل شرح می دهد. از نگاه کوروش این رویدادها ارزش ثبت شدن را داشت، زیرا وی مایل بود تمام مردم از اقدامات او آگاه شوند. سنت ثبت وقایع بر گل نوشته ها ازدواج های پیش از شاهنشاهی هخامنشی در میانرودان رواج داشته است و بی شک کوروش به تقلید از سنت بابلی دستور نوشتن این گل نوشته را داده است. اما لحن این نوشته با نمونه های پیشین میانرودانی خود متفاوت است. در حالی که نوشته های میانرودانی و به ویژه پادشاهان آشوری از نابودی قوم مغلوب به عنوان دستاورد بزرگ یک فاتح سخن می گویند، روح حاکم بر منشور کوروش فضایی دوستانه و آشتی جویانه را تداعی می کند.
در واقع کوروش برای دستیابی به موقعیتی هم تراز آشور و بابل که در عمل هم لازم بود، همان گزینه زورگویی و ویرانی را در پیش نگرفت. تاریخ گواهی می دهد که پارسیان کوروش راهی دیگر را در پیش گرفتند. روشی که آنان در پیش گرفتند به مفهوم تازه ای در تاریخ نگاری انجامید. به بیان ساده آنان عدالت گستری خود را که رنگ تبلیغاتی و تقریبا دیندارانه داشت در برابر ظلم و بیداد اسلاف و مخالفان خود به کار گرفتند. پیام آنها اگر چه برای نسل هم عصرشان بود به تدریج در نظر نسل های بعدی خوشایند و متقاعد کننده ظاهر شد. همچنین پیوندی که در این منشور کوروش میان خود و خدایان بر قرار می کند از جنبه تاریخ نگری جالب توجه است. وی پیروزی اش را محصول عنایت خدایان می داند، به طوری که تمام اعمال کوروش تحت اراده ی ایزد انجام شده است. است که کوروش را انتخاب می کند و پادشاهی در جهان را به وی اعطا می کند. است که تمام پیروزی ها کوروش را نصیبش می کند و تمام اقوام را به فرمانبرداری از او وا می دارد و همچنین اوستا که کوروش را بر می انگیزاند تا فاتحانه وارد بابل شود. این اعتقاد به وجود اراده ای فراتر از اراده انسان در تاریخ را برای رقم زدن رویدادها از نگاه کوروش آشکار می کند. کوروش تنها وسیله ای است در دست خدایان تا توسط او گناهکاران را به مجازات بر سانند و شادی و داد را به مردم ارزانی کنند. پیروزی فقط با عنایت و دستگیری خدایان میسر است و فقط با اراده انسان ها محقق نمی شود. بدین سان از نگاه کوروش تاریخ محصول اراده خدایان است. خدایان هر گونه که بخواهند می توانند تاریخ را شکل دهند و مسیر آن را مشخص کنند. قدرت پادشاهی از جانب خداست و پادشاه فقط در برابر خداوند مسئول است، اما خداوند مسئولیت تکالیف بزرگ را بر عهده پادشاه می گذارد. اگر نبونید مورد خشم خدای بزرگ مردوک قرار می گیرد به این علت است که او پرستش مردوک را بی ارزش کرده و آیین های وی را پاس نداشته است. از این رو دست خداوند از آستین کوروش بیرون آمده و وی را گرفتار ساخته است. او تاریخ را به مثابه امری مقدس نگاه می کند. خدا هر لحظه به بقای این جهان کمک می کند و اهدافش را در این جهان عملی می سازد. ولی نکته جالب اینجاست که آن کسی که پیروزی را به کوروش ارزانی می کند و او را بر دشمنانش برتری می دهد، خدای خود کوروش نیست بلکه خدای دشمن کوروش است. کوروش با این عمل خود می خواهد به خواننده این متن بفهماند که وی به عنوان فاتح این قوم به شهر بابل وارد نشده است. بلکه او به عنوان نجات دهنده قوم مغلوب شناسانده می شود که به دنبال مشروعیت حاکمیت خود نزد اقوام مغلوب بوده است. همراهی کوروش با سنت های بابلی و پاس داشت مقام خدای مردوک شاید حاکی از حساسیت وی نسبت به واکنش عموم باشد. زیرا وی به دنبال تثبیت حاکمیت خود بر مناطق مفتوح است. از این رو با نشان دادن خود به عنوان پاسدار ارزش های فرهنگی و مذهبی هر قوم، باید جلوی شورش های احتمالی و خطرات ناشی از آن را بگیرد.
@tarikhandishmag
اولین امپراتوری که راجع به آن اطلاعات قطعی داریم امپراتوری اَکَد به حاکمیت سارگون کبیر حدود 2250 قبل از میلاد است. قلمرو او از خلیج فارس تا مدیترانه امتداد داشت و عراق و سوریه امروزی به علاوه قسمت هایی از ایران و ترکیه امروز را در برمیگرفت. امپراتوری اکد بعد از مرگ بناید گذارش خیلی نپایید. در طول 1700 سال بعد شاهان آشور و بابل و حِتّی شیوه حکموتی سارگون را الگو قرار دادند. در حدود 550 قبل از میلاد کوروش کبیر با فخر و مباهات باز هم بیشتری پا به میدان گذاشت.
شاهان آشور همیشه شاهان آشور باقی ماندند حتی هنگامی که ادعای فرمانروایی بر تمام جهان را داشتند برای شکوه و جلال بیشتر آشور بود و از این بابت نداتمی هم نداشتند اما کوروش نه تنها ادعای فرمانروایی بر تمام جهان را داشت بلکه این حاکمیت را مردمی هم می دانست. پارسیان میگفتند:((ما بخاطر خود شما بر شما حکومت می کنیم.)) کوروش شایق بود که مردم تحت حاکمیتش به او عشق بورزند و خرسند باشند که خادم پارسی ها هستند. معروف ترین نمونه ی تلاش های نوآورانه ی کوروش برای برخورداری از ستایش ملت تحت سلطه اش این بود که اجازه داد یهودیان تبعیدی به بابل به سرزمین مادری شان بازگردند و معبدشان را بازسازی کنند. حتی به آنها کمک مالی داد. کوروش خود را فقط شاه پارسی نمی دانست که بر یهودیان حکم می راند. بلکه همچنین شاه یهودیان و مسئول رفاه آنها هم بود.
جسارت(( حاکمیت بر کل جهان به خاطر خودِ ساکنانش)) شگفت انگیز بود. انسان خردمند از روی غریزه ابنای بشر را به دو بخش ((ما)) و ((آنها)) تقسیم می کند . ما مردمی مثل من و شما هستند که زبان و دین و آداب و رسوم مشترک داریم و همه در قبال هم مسئولیم. اما در قبال ((آنها)) مسئول نیستیم . ما همیشه از آنها جدا بوده ایم و هیچ دِینی به انها نداریم حتی نمی شود اسم ((آنها)) را آدم گذاشت.
بر خلاف این انحصارطلبی قومی, ایدئولوژی امپراتوری ها از زمان کوروش به بعد به در برگیر بودن متمایل بوده است. حتی اگر بر تفاوت های نژادی و فرهنگی میان حاکمان و اتباعشان تاکید داشته است.
@tarikhandishmag
انسان خردمند
یووال نوح هراری
شاهان آشور همیشه شاهان آشور باقی ماندند حتی هنگامی که ادعای فرمانروایی بر تمام جهان را داشتند برای شکوه و جلال بیشتر آشور بود و از این بابت نداتمی هم نداشتند اما کوروش نه تنها ادعای فرمانروایی بر تمام جهان را داشت بلکه این حاکمیت را مردمی هم می دانست. پارسیان میگفتند:((ما بخاطر خود شما بر شما حکومت می کنیم.)) کوروش شایق بود که مردم تحت حاکمیتش به او عشق بورزند و خرسند باشند که خادم پارسی ها هستند. معروف ترین نمونه ی تلاش های نوآورانه ی کوروش برای برخورداری از ستایش ملت تحت سلطه اش این بود که اجازه داد یهودیان تبعیدی به بابل به سرزمین مادری شان بازگردند و معبدشان را بازسازی کنند. حتی به آنها کمک مالی داد. کوروش خود را فقط شاه پارسی نمی دانست که بر یهودیان حکم می راند. بلکه همچنین شاه یهودیان و مسئول رفاه آنها هم بود.
جسارت(( حاکمیت بر کل جهان به خاطر خودِ ساکنانش)) شگفت انگیز بود. انسان خردمند از روی غریزه ابنای بشر را به دو بخش ((ما)) و ((آنها)) تقسیم می کند . ما مردمی مثل من و شما هستند که زبان و دین و آداب و رسوم مشترک داریم و همه در قبال هم مسئولیم. اما در قبال ((آنها)) مسئول نیستیم . ما همیشه از آنها جدا بوده ایم و هیچ دِینی به انها نداریم حتی نمی شود اسم ((آنها)) را آدم گذاشت.
بر خلاف این انحصارطلبی قومی, ایدئولوژی امپراتوری ها از زمان کوروش به بعد به در برگیر بودن متمایل بوده است. حتی اگر بر تفاوت های نژادی و فرهنگی میان حاکمان و اتباعشان تاکید داشته است.
@tarikhandishmag
انسان خردمند
یووال نوح هراری
Forwarded from اتچ بات
📌نگاهی به کتاب سقوط و زوال امپراتوری ساسانیان
✍دکتر پروانه پور شریعتی
@tarikhandishmag
برای فهم علل پیروزی اعراب در ایران در اوایل قرن هفتم و پیش از آن، شکست ساسانیان از بیزانس نیازمند باز اندیشی در وضعیت تاریخ متاخر ساسانیان هستیم. در واقع تصور غالب و مسلطی که ما از شاهنشاهی ساسانیان داریم مخدوش و نادرست است. در این تصور شاهنشاهی ساسانیان پس از شکست اشکانیان، نظام حکومتی مقتدر و مرکز گرا بنا کردند. در اواخر قرن ششم و پس از سلطنت سلطنت انوشیروان دو قیام عمده، حکومت مرکز گرای شاهان ساسانی را هدف قرار داد : یکی قیام بهرام چوبین و دیگری وستهم و جالب اینکه هر دوی آنها از خاندان پارتی بودند و مشروعیت شاهان ساسانی را زیر سئوال بردند و حتی در مقطعی شاهی را نیز غصب کردند.
ساسانیان دقیقا زمانی که سودا تسلط بر سراسر جهان را در سر می پروراندند ناگهان از رومیان شکست خوردند و بلافاصله بعد از آن در برابر اعراب به هزیمت دچار شدند. اگر چه ساسانیان مانند هر دولت دیگری رویای یک دولت متمرکز و مقتدر را در سر داشتند، اما با وجود تلاش های گذرا و ناموفق تمرکز گرایی عملا با یک نظام خاندانی تمرکز زدا decentralized بر قلمرو خویش فرمان می راندند که سنگ بنای آن اتحادیه ساسانی_ پارتی بود. در دوره ساسانی یک دو گانگی همیشگی میان پارس ( همان پارت) و پهلوی وجود داشته که خاندان ساسانی را وادار به تشکیل اتحادیه با خاندان های نیرومند پارتی ساکن قلمرو خود می کرده است.یعنی خاندان های پارتی: کارن، مهران، سورن، اسپهبدان و.. شریکان ساسانیان در حکومت بودند و در نهایت آنچه سبب فرو پاشی و زوال ساسانیان شد، از میان رفتن این شراکت و از هم گسستن این اتحادیه بود. اگر پا پس کشیدن پارت ها از اتحادیه ساسانی و پارتی در سال های پایانی پادشاهی خسرو پرویز رخ نمی داد، بیزانس به تبعه دولت ساسانی در می آمد. پیامد مهم تر گسست این اتحادیه ساسانیان از سپاهيان عرب و بر چیده شدن شاهنشاهی آنان در قرن هفتم میلادی بود. در این صورت زمان نگاری فتوحات عرب، تغییر می کند که معمولا تاریخ فتوحات اولیه اعراب را پس از بر تخت نشستن یزدگرد سوم می دانند. در حالی که بنا بر این نظریه زمان فتوحات را باید به زمان درگیری ها ی میان پارت ها و ساسانیان همزمان دانست. این در گیری و منازعات علل اصلی ناتوانی سپاهیان ایران برای اتحاد و مقابله با اعراب بود.
@tarikhandishmag
✍دکتر پروانه پور شریعتی
@tarikhandishmag
برای فهم علل پیروزی اعراب در ایران در اوایل قرن هفتم و پیش از آن، شکست ساسانیان از بیزانس نیازمند باز اندیشی در وضعیت تاریخ متاخر ساسانیان هستیم. در واقع تصور غالب و مسلطی که ما از شاهنشاهی ساسانیان داریم مخدوش و نادرست است. در این تصور شاهنشاهی ساسانیان پس از شکست اشکانیان، نظام حکومتی مقتدر و مرکز گرا بنا کردند. در اواخر قرن ششم و پس از سلطنت سلطنت انوشیروان دو قیام عمده، حکومت مرکز گرای شاهان ساسانی را هدف قرار داد : یکی قیام بهرام چوبین و دیگری وستهم و جالب اینکه هر دوی آنها از خاندان پارتی بودند و مشروعیت شاهان ساسانی را زیر سئوال بردند و حتی در مقطعی شاهی را نیز غصب کردند.
ساسانیان دقیقا زمانی که سودا تسلط بر سراسر جهان را در سر می پروراندند ناگهان از رومیان شکست خوردند و بلافاصله بعد از آن در برابر اعراب به هزیمت دچار شدند. اگر چه ساسانیان مانند هر دولت دیگری رویای یک دولت متمرکز و مقتدر را در سر داشتند، اما با وجود تلاش های گذرا و ناموفق تمرکز گرایی عملا با یک نظام خاندانی تمرکز زدا decentralized بر قلمرو خویش فرمان می راندند که سنگ بنای آن اتحادیه ساسانی_ پارتی بود. در دوره ساسانی یک دو گانگی همیشگی میان پارس ( همان پارت) و پهلوی وجود داشته که خاندان ساسانی را وادار به تشکیل اتحادیه با خاندان های نیرومند پارتی ساکن قلمرو خود می کرده است.یعنی خاندان های پارتی: کارن، مهران، سورن، اسپهبدان و.. شریکان ساسانیان در حکومت بودند و در نهایت آنچه سبب فرو پاشی و زوال ساسانیان شد، از میان رفتن این شراکت و از هم گسستن این اتحادیه بود. اگر پا پس کشیدن پارت ها از اتحادیه ساسانی و پارتی در سال های پایانی پادشاهی خسرو پرویز رخ نمی داد، بیزانس به تبعه دولت ساسانی در می آمد. پیامد مهم تر گسست این اتحادیه ساسانیان از سپاهيان عرب و بر چیده شدن شاهنشاهی آنان در قرن هفتم میلادی بود. در این صورت زمان نگاری فتوحات عرب، تغییر می کند که معمولا تاریخ فتوحات اولیه اعراب را پس از بر تخت نشستن یزدگرد سوم می دانند. در حالی که بنا بر این نظریه زمان فتوحات را باید به زمان درگیری ها ی میان پارت ها و ساسانیان همزمان دانست. این در گیری و منازعات علل اصلی ناتوانی سپاهیان ایران برای اتحاد و مقابله با اعراب بود.
@tarikhandishmag
Telegram
attach 📎
Forwarded from مطالعات ایرانی- گیلانشناسی/ Iran - Guilan Research
کتاب عریضه های مردم گیلان به مجلس شورای ملی از سال ۱۳۰۳ تا ۱۳۰۹ را شامل می شود. اسناد یادشده عریضه های لایه های زیرین جامعه است که تحت فشارهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی خوانین، ماموران دولتی و دیگر گروههای سیاسی و اجتماعی بودند و از آنجایی که هیچگونه نهاد قانونی در ایالت گیلان فریادرس آنان نبوده است، لذا شکوائیههای خود را با مشکلات فراوان خطاب به مجلس شورای ملی مینگاشتند. مجلس نیز دایرهای تحتعنوان ادارۀ عرایض تشکیل داده و شکایات را بر اساس محتوا و مضمونِ خواهان آن به وزارت متبوعه ارسال میکرد. اسناد و نوشتههای یادشده بهترین نمونۀ تاریخ تودهها در این دوره بهشمار میرود. در این اسناد و عریضه ها نکات ارزشمند مردمشناسی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی گیلان در سال های آغازین شکل گیری سلطنت رضاشاه به تفکیک شهرهای گیلان به چشم میخورد.
اسناد و عریضههای مردم گیلان در مجلس شورای ملی دورۀ پهلوی اول (مجلس ششم تا سیزدهم شورای ملی) تازه ترین کار پژوهشی دکتر عباس پناهی است که به همت نشر ایلیا منتشر شده است.
اسناد و عریضههای مردم گیلان در مجلس شورای ملی دورۀ پهلوی اول (مجلس ششم تا سیزدهم شورای ملی) تازه ترین کار پژوهشی دکتر عباس پناهی است که به همت نشر ایلیا منتشر شده است.
نظر به در خواست های مکرر، زمان ارسال مقالات در ارتباط با موضوع تاریخ اساطیر ایران به نشریه تاریخ اندیش تا پایان آذر ماه تمدید شد.
@tarikhandishmag
@tarikhandishmag
Forwarded from گیلانی ها وان
وقتی گیلانیان پایتخت ایران را تصاحب کردند
تصویری تاریخی از مجاهدین مشروطه خواه گیلانی در بهارستان تهران بعد از فتح این شهر در تیر ماه سال ۱۲۸۸خورشیدی
✔️برترینرسانه گیلانی
@GILANIHA1 💯گیلانیهاوان
تصویری تاریخی از مجاهدین مشروطه خواه گیلانی در بهارستان تهران بعد از فتح این شهر در تیر ماه سال ۱۲۸۸خورشیدی
✔️برترینرسانه گیلانی
@GILANIHA1 💯گیلانیهاوان
به صورت رسمی کسی به اتهام مارکسیست بودن زندانی یا کشته نشد
عفو عمومی در روزهای اول صادر عفو عمومی به تقاضای آمر صاحب( لقب احمدشاه مسعود بین مجاهدین افغان) توسط آقای صبغت الله مجددی( اولین رییس جمهور موقت دولت مجاهدین پس از سقوط حکومت کمونیستی دکتر نجیب در سال 1371) اعلام شد و همه ی کسانی که با حکومت های قبلی همکاری داشتند, چه بالا رتبه بودند و چه پایین رتبه شامل عفو شدند و هیچ شخصی حق نداشت آن ها را اذیت کند. گلبدین حکمتیار تاکید می کرد که باید کمونیست ها مجازات شوند و می گفت که آن ها در حق مردم افغانستان خیانت کرده اند. این ها( برهان الدین ربانی و مسعود) حمایت و با آن ها کار می کنند.
تعدادی از ژنرال های دکتر نجیب تا مدت ها بعد با آمر صاحب همکاری داشتند مثلا اقای نبی عظیمی اقای دلاور و ژنرال بابِ جان. این ها از افراد بلند مرتبه ی آن زمان بودند که با آمر صاحب همکاری می کردند و آمر صاحب نیز از آن ها تقاضای همکاری داشت و از آن ها خواست که افغانستان را ترک نکنند و وظیفه ی خود را انجام دهند. این تفاوت دیدگاه آمرصاحب با سایر مجاهدین بود.
بخشی از کتاب فرمانده مسعود
@tarikhandishmag
عفو عمومی در روزهای اول صادر عفو عمومی به تقاضای آمر صاحب( لقب احمدشاه مسعود بین مجاهدین افغان) توسط آقای صبغت الله مجددی( اولین رییس جمهور موقت دولت مجاهدین پس از سقوط حکومت کمونیستی دکتر نجیب در سال 1371) اعلام شد و همه ی کسانی که با حکومت های قبلی همکاری داشتند, چه بالا رتبه بودند و چه پایین رتبه شامل عفو شدند و هیچ شخصی حق نداشت آن ها را اذیت کند. گلبدین حکمتیار تاکید می کرد که باید کمونیست ها مجازات شوند و می گفت که آن ها در حق مردم افغانستان خیانت کرده اند. این ها( برهان الدین ربانی و مسعود) حمایت و با آن ها کار می کنند.
تعدادی از ژنرال های دکتر نجیب تا مدت ها بعد با آمر صاحب همکاری داشتند مثلا اقای نبی عظیمی اقای دلاور و ژنرال بابِ جان. این ها از افراد بلند مرتبه ی آن زمان بودند که با آمر صاحب همکاری می کردند و آمر صاحب نیز از آن ها تقاضای همکاری داشت و از آن ها خواست که افغانستان را ترک نکنند و وظیفه ی خود را انجام دهند. این تفاوت دیدگاه آمرصاحب با سایر مجاهدین بود.
بخشی از کتاب فرمانده مسعود
@tarikhandishmag
Forwarded from شوکران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آیا انقلاب اسلامی شکست دیگری برای مردم است و تاریخ ایران تکرار میشود؟
🔺امشب دکتر منصوره اتحادیه، «بانوی تاریخ ایران» در شوکرانِ بیستوسوم به سوالات سردبیر برنامه پاسخ میدهد:
▫️چرا همه شخصیتها را از صحنه تاریخ به در کردهایم؟ چرا زنان از تاریخ ما حذف شدهاند؟ آیا میخواستند زنان با سواد نشوند تا نامه عاشقانه ننویسند یا فعالیت سیاسی نکنند؟
▫️چگونه امام خمینی که در ابتدا مخالف حق رای زنان بود، در انقلاب اسلامی زنان را به مشارکت فراخواند؟ آیا این یک تناقض نیست؟
▫️آیا «توهم توطئه» بر ما غلبه کرده و آگاهیهای تاریخی ما کاذب است؟
چگونه میتوان یک «تاریخ مردمی» نوشت، از آگاهیهای تاریخی درس گرفت و «اشتباهات گذشته» را تکرار نکرد؟
📺 پخش: امشب، دوشنبه، ۱۸ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۲۱، شبکه چهار سیما
باز پخشها: سهشنبه ۱۰، جمعه ۱۴، شنبه ۱
🔺
متولد ۱۳۱۲ در لالهزار تهران؛ دانشآموخته رشته تاریخ در اسکاتلند، دکترای تاریخ از دانشگاه ادینبورگ بریتانیا و استاد بازنشسته دانشگاه تهران است.
📱بیوگرافی و کتب در اینستا
instagram.com/p/B51pDaOp_bK/?igshid=1wa73dcu41adc
@ShokaranTV
🔺امشب دکتر منصوره اتحادیه، «بانوی تاریخ ایران» در شوکرانِ بیستوسوم به سوالات سردبیر برنامه پاسخ میدهد:
▫️چرا همه شخصیتها را از صحنه تاریخ به در کردهایم؟ چرا زنان از تاریخ ما حذف شدهاند؟ آیا میخواستند زنان با سواد نشوند تا نامه عاشقانه ننویسند یا فعالیت سیاسی نکنند؟
▫️چگونه امام خمینی که در ابتدا مخالف حق رای زنان بود، در انقلاب اسلامی زنان را به مشارکت فراخواند؟ آیا این یک تناقض نیست؟
▫️آیا «توهم توطئه» بر ما غلبه کرده و آگاهیهای تاریخی ما کاذب است؟
چگونه میتوان یک «تاریخ مردمی» نوشت، از آگاهیهای تاریخی درس گرفت و «اشتباهات گذشته» را تکرار نکرد؟
📺 پخش: امشب، دوشنبه، ۱۸ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۲۱، شبکه چهار سیما
باز پخشها: سهشنبه ۱۰، جمعه ۱۴، شنبه ۱
🔺
متولد ۱۳۱۲ در لالهزار تهران؛ دانشآموخته رشته تاریخ در اسکاتلند، دکترای تاریخ از دانشگاه ادینبورگ بریتانیا و استاد بازنشسته دانشگاه تهران است.
📱بیوگرافی و کتب در اینستا
instagram.com/p/B51pDaOp_bK/?igshid=1wa73dcu41adc
@ShokaranTV
Forwarded from مطالعات ایرانی- گیلانشناسی/ Iran - Guilan Research
@researchguilan مدال ها و نشان های عصر قاجار.سخنران: دکتر قربانعلی کنارودی