Forwarded from سازندگی و توسعه همدان
✅ سرمقاله: #به_نام_نان
✍: میلاد وندائی
سرپرست #سازندگی_همدان
1⃣ «اسفند 1240، #ناصر_الدین_شاه، بعد از چند روز گردش و شکار، از جاجرود باز می گشت و لابد خیال به نیش کشیدن گوشت کَلی را داشت که شکار کرده بود، اما به ارگ نرسیده، صدای هیاهویی عجیب را شنید. هیاهوی آن جمعیت سیاه پوشی که در مقابل ارگ جمع شده بودند، رویای گوشت و بازگشت به حرم را در هم شکست. از باب همایون تا ارگ، تا چشم کار می کرد، سیاهی موج می زد. جلوتر که رفت، صورت ها را دید؛ هزاران زن با چادر کمری و پیچه های بالازده، راه او همراهانش را بسته بودند. انگار قیامت شده بود که این همه زن چاقچوری یک باره حصار بسته ی خانه خود را رها کرده بودند و با دیدن کالسکه او، به سمتش می آمدند. شاه میان هیاهوی زنان یک کلمه می شنید: «نان... نان...».
45 سال پس از آن، یعنی 14 مرداد 1285 فرمان مشروطیت به قلم «احمد قوام» و به امضاء «مظفرالدین شاه قاجار» ایران را از کشوری سنتی تبدیل به کشوری کرد که قدم در مسیر دموکراسی خواهی و آزادی برداشت و اکنون با گذار بیش از ۱۱۳ سال از این امضاء، سرزمین ایران هنوز هم صحنه های اعتراضات خیابانی و شورش های مردمی را به بهانه های اقتصادی و سیاسی گهگاهی به خود می بیند؛ اما اعتراضات مردم و اصناف و اقشار طی یک سال گذشته رنگ و بویی متفاوت از جنس « #به_نام_نان» را به خود گرفته است.
2⃣ با ورود تکنولوژی، ما این روزها با پدیده مجازی شدن سیاست در ایران مواجهیم و این راهی است که مخالفان اصلاحات با ایجاد محدودیت برای سیاست واقعی، گشوده اند. در نبود احزاب و حذف و به حاشیه رفتن چهره های سیاست واقعی از عرصه سیاست ایران، حالا این چهره های مجازی اند که غاصب صندلی خالی مانده ی آن ها شده اند و تلگرام و اینستاگرام مهمترین بازیگر این دنیای به اصطلاح مدرن شده است. شورش ها و اعتراضات مردمی پیامد زوال نهاد دولت و بوروکراسی در ایران است و نمادی از بی اعتمادی به مسیر صندوق های رای برای رسیدن به #دموکراسی است. تلگرام به مردمان ناراضی از قیمت #تخم_مرغ، در دی ماه 96 شجاعت داد؛ شجاعت، شاید گاه فضیلت باشد، اما نه آن گاهی که سیاست را به صحنه ی تخلیه ی عواطف بدل سازد. سیاست نه عرصه ی تمکین یا شورش، که عرصه ی ائتلاف برای ساختن، و نه عرصه ی طرح های بزرگ، که عرصه اقدامات بزرگ است. شورش های اجتماعی هر چقدر طولانی تر و تکرارشونده تر، راه رسیدن به دموکراسی و توسعه در آخرین گام طولانی تر خواهد شد. نهاد دولت در ایران امروز بیش از هر زمان دیگری محتاج برداشتن یک گام بلند به سوی عقلانیت است، و از خود باید پرسید که آیا اکنون زمان آن است که سرنوشت خود و فرزندانمان را به عواطف بسپاریم؟
تاریخ ایران به ما نشان داده است که سیاست ورزی در این سرزمین به شکل ناخواسته ایی ریشه در تاریخ و زیر ساخت های اجتماعی سنتی دارد، و این سخن #هگل اینجا بیشتر به چشم می آید که «سیاست مفهوم تاریخی سیاست است که در قالب دولت تبلور یافته است»؛ در تاریخی بودن مساله، ماهیت انسان نیست، بلکه ماهیت دولت است. عملکرد دولت #هگلی، با حفظ و بقای انسان کالبدی نیست بلکه شکل دادن به موجودیت معنوی انسان یعنی آزادی است؛ و شاید بتوان گفت از تعجیل سیاسی ماست که ۱۱۳ سال پس از #مشروطیت، ما هنوز به حاکمیت قانون و دولتی با بوروکراسی خود بنیاد و قوی نرسیده ایم و به جای حاکمیت قانون، هنوز این افرادند که با استفاده از قانون حاکم می شوند، بر همین اساس است که جامعه به صورت ناخواسته گهگاهی دست به اعتراضات و شورش هایی می زند که در بعضی مواقع حتی ریشه اعتراضات را به طور دقیق نمی دانند و حتی به خشونت ناخواسته نیز کشیده می شود.
«تد رابرت گِر» از محققان برجسته قومی در یک نگاه کلی سه نوع خشونت سیاسی را بر می شمارد: «آشوب، توطئه و جنگ های داخلی». او منبع اولیه خشونت جمعی را «محرومیت نسبی» می داند که باعث به وجود آمدن فاصله میان انتظارات ارزشی و توانایی های ارزشی، یعنی به وجود آمدن محرومیت نسبی می داند که این باعث ناکامی، ستیزه جویی و در نتیجه خشونت جمعی می شود؛ بیکاری نسل جوان، فقر، حاشیه نشینی و عدم تحقق به شعارهایی که به ویژه در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶، آینده ی روشن اما مبهمی را نوید می داد را می توان دلایل اصلی این خشونت در نارضایتی های دو سال اخیر دانست. اما شکل اعتراض و خشونت در ایران نسبت به تمامی اعتراضات در دنیا نیز متفاوت است، از این نظر که شاید بتوان تنها در ایران شاهد این پارادوکس بود که یک بورژوا هم عاصی، نافی و به تعبیر «شاملو»، عدوی وضع موجود است. این طنز تاریخی ماست که کسی که ویلا دارد و #بنز و #پورشه سوار می شود یا به سفرهای خارجی می رود، هرگاه از او نظر خواهی شود، وضع موجود را تایید نمی کند و در قالب نافی و عدوی وضع موجود ظاهر می شود.
🔹ادامه در پست دوم 👇
#سازندگی_همدان
@hmsazandegi
✍: میلاد وندائی
سرپرست #سازندگی_همدان
1⃣ «اسفند 1240، #ناصر_الدین_شاه، بعد از چند روز گردش و شکار، از جاجرود باز می گشت و لابد خیال به نیش کشیدن گوشت کَلی را داشت که شکار کرده بود، اما به ارگ نرسیده، صدای هیاهویی عجیب را شنید. هیاهوی آن جمعیت سیاه پوشی که در مقابل ارگ جمع شده بودند، رویای گوشت و بازگشت به حرم را در هم شکست. از باب همایون تا ارگ، تا چشم کار می کرد، سیاهی موج می زد. جلوتر که رفت، صورت ها را دید؛ هزاران زن با چادر کمری و پیچه های بالازده، راه او همراهانش را بسته بودند. انگار قیامت شده بود که این همه زن چاقچوری یک باره حصار بسته ی خانه خود را رها کرده بودند و با دیدن کالسکه او، به سمتش می آمدند. شاه میان هیاهوی زنان یک کلمه می شنید: «نان... نان...».
45 سال پس از آن، یعنی 14 مرداد 1285 فرمان مشروطیت به قلم «احمد قوام» و به امضاء «مظفرالدین شاه قاجار» ایران را از کشوری سنتی تبدیل به کشوری کرد که قدم در مسیر دموکراسی خواهی و آزادی برداشت و اکنون با گذار بیش از ۱۱۳ سال از این امضاء، سرزمین ایران هنوز هم صحنه های اعتراضات خیابانی و شورش های مردمی را به بهانه های اقتصادی و سیاسی گهگاهی به خود می بیند؛ اما اعتراضات مردم و اصناف و اقشار طی یک سال گذشته رنگ و بویی متفاوت از جنس « #به_نام_نان» را به خود گرفته است.
2⃣ با ورود تکنولوژی، ما این روزها با پدیده مجازی شدن سیاست در ایران مواجهیم و این راهی است که مخالفان اصلاحات با ایجاد محدودیت برای سیاست واقعی، گشوده اند. در نبود احزاب و حذف و به حاشیه رفتن چهره های سیاست واقعی از عرصه سیاست ایران، حالا این چهره های مجازی اند که غاصب صندلی خالی مانده ی آن ها شده اند و تلگرام و اینستاگرام مهمترین بازیگر این دنیای به اصطلاح مدرن شده است. شورش ها و اعتراضات مردمی پیامد زوال نهاد دولت و بوروکراسی در ایران است و نمادی از بی اعتمادی به مسیر صندوق های رای برای رسیدن به #دموکراسی است. تلگرام به مردمان ناراضی از قیمت #تخم_مرغ، در دی ماه 96 شجاعت داد؛ شجاعت، شاید گاه فضیلت باشد، اما نه آن گاهی که سیاست را به صحنه ی تخلیه ی عواطف بدل سازد. سیاست نه عرصه ی تمکین یا شورش، که عرصه ی ائتلاف برای ساختن، و نه عرصه ی طرح های بزرگ، که عرصه اقدامات بزرگ است. شورش های اجتماعی هر چقدر طولانی تر و تکرارشونده تر، راه رسیدن به دموکراسی و توسعه در آخرین گام طولانی تر خواهد شد. نهاد دولت در ایران امروز بیش از هر زمان دیگری محتاج برداشتن یک گام بلند به سوی عقلانیت است، و از خود باید پرسید که آیا اکنون زمان آن است که سرنوشت خود و فرزندانمان را به عواطف بسپاریم؟
تاریخ ایران به ما نشان داده است که سیاست ورزی در این سرزمین به شکل ناخواسته ایی ریشه در تاریخ و زیر ساخت های اجتماعی سنتی دارد، و این سخن #هگل اینجا بیشتر به چشم می آید که «سیاست مفهوم تاریخی سیاست است که در قالب دولت تبلور یافته است»؛ در تاریخی بودن مساله، ماهیت انسان نیست، بلکه ماهیت دولت است. عملکرد دولت #هگلی، با حفظ و بقای انسان کالبدی نیست بلکه شکل دادن به موجودیت معنوی انسان یعنی آزادی است؛ و شاید بتوان گفت از تعجیل سیاسی ماست که ۱۱۳ سال پس از #مشروطیت، ما هنوز به حاکمیت قانون و دولتی با بوروکراسی خود بنیاد و قوی نرسیده ایم و به جای حاکمیت قانون، هنوز این افرادند که با استفاده از قانون حاکم می شوند، بر همین اساس است که جامعه به صورت ناخواسته گهگاهی دست به اعتراضات و شورش هایی می زند که در بعضی مواقع حتی ریشه اعتراضات را به طور دقیق نمی دانند و حتی به خشونت ناخواسته نیز کشیده می شود.
«تد رابرت گِر» از محققان برجسته قومی در یک نگاه کلی سه نوع خشونت سیاسی را بر می شمارد: «آشوب، توطئه و جنگ های داخلی». او منبع اولیه خشونت جمعی را «محرومیت نسبی» می داند که باعث به وجود آمدن فاصله میان انتظارات ارزشی و توانایی های ارزشی، یعنی به وجود آمدن محرومیت نسبی می داند که این باعث ناکامی، ستیزه جویی و در نتیجه خشونت جمعی می شود؛ بیکاری نسل جوان، فقر، حاشیه نشینی و عدم تحقق به شعارهایی که به ویژه در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶، آینده ی روشن اما مبهمی را نوید می داد را می توان دلایل اصلی این خشونت در نارضایتی های دو سال اخیر دانست. اما شکل اعتراض و خشونت در ایران نسبت به تمامی اعتراضات در دنیا نیز متفاوت است، از این نظر که شاید بتوان تنها در ایران شاهد این پارادوکس بود که یک بورژوا هم عاصی، نافی و به تعبیر «شاملو»، عدوی وضع موجود است. این طنز تاریخی ماست که کسی که ویلا دارد و #بنز و #پورشه سوار می شود یا به سفرهای خارجی می رود، هرگاه از او نظر خواهی شود، وضع موجود را تایید نمی کند و در قالب نافی و عدوی وضع موجود ظاهر می شود.
🔹ادامه در پست دوم 👇
#سازندگی_همدان
@hmsazandegi
Forwarded from سازندگی و توسعه همدان
✅ ادامه از پست اول☝
شاید این نافی بودن را بتوان ژستی از روشن فکر نمایی دانست، زیرا در جامعه شناسی ایران هر آنکس که بخشی از اپوزیسیون بوده مقبولیت بیشتری در بین مردم از خود داشته است، اما این نکته نشان از این مهم دارد که دولت و حکومت ما دولت داری نمی دانند؛ به قول #فوکو، گاورمنتالیتی «آن چیزی که بر ذهن حاکم است» نمی دانند. حکومتشان، تدبیرشان، و مدیریتشان معطوف به کالبد و فیزیک جامعه است و مدیریت روح، احساس، هیجانات جامعه و نگاه انسان ها را متوجه نیستند. اگر آن منتالیتی مدیریت نشود، هر چه کارکرد زیبا و مثبتی داشته باشید، مردم مثبت نمی بینند و منفی نگاه می کنند. این موردی است که ما و حکومت هایمان از آن غافل هستیم. در بعضی کشورها، مثل چین و هند یا به قول «اسلاوی ژیژک»، مجارستان دهه هفتاد که مردمش در فقر می زیستند، فاصله طبقاتی زیاد بود و مشکل تهیه مواد غذایی روزمره داشتند، اما رضایت داشتند؛ برای این که حکومت موفق بود مردمش را راضی نگاه دارد؛ اما حکومت ما اینگونه نیست، حتی جایی که حرکت مثبتی می کند و کارآمد جلوه می کند، در انظار عموم چندان جلوه نمی کند. زشتش بسیار زشت جلوه می کند، ناکارآمدی اش بسیار برجسته می شود، اما جایی که کارکرد مثبتی دارد، دیده نمی شود.
3⃣ اکنون با گذار 40 سال از روی کار آمدن جمهوری اسلامی ایران، نهاد دولت و به ویژه نهاد جامعه تغییرات بسیاری را به ویژه در ارزش ها دچار شده است. همه نیروها متوجه شده اند که نه تنها قادر به حذف یکدیگر نیستند، بلکه حتی اگر هم یکدیگر را حذف کنند، این راه پایانی ندارد و باید باقیمانده موجود را دوباره تقسیم بر دو کرد و یک گروه جدید را حذف کرد و پایان این فرآیند جز شکست و نابودی همه، چیز دیگری نیست. ما باید از فضای سنتی وحدت که هم شکلی و مشابه یکدیگر بودن است، عبور کنیم. جامعه جدید، جامعه #تفاوت_ها و #تنوع_ها است. در جامعه جدید هر چه جلو برویم، تفاوت بیشتر و بیشتر می شود، ولی برخلاف گذشته، بقای جامعه امروز، وابسته به همین تفاوت ها است. در حقیقت ما با یکدیگر فرق داریم ولی کاملاً به یکدیگر وابسته ایم و یکدیگر را تکمیل می کنیم. حذف دیگری، به معنای حذف و تضعیف خودمان است. #وحدت در عین کثرت، مهمترین نیاز امروز ماست، ولی این #کثرت باید روش های حل اختلاف وحدت داشته باشند، و تنها صندوق رای و همه پرسی است که می تواند این مهم را تحقق بخشد و اصلاحات و آینده ایی روشنتر را نمایان کند.
#سازندگی_همدان
@hmsazandegi
شاید این نافی بودن را بتوان ژستی از روشن فکر نمایی دانست، زیرا در جامعه شناسی ایران هر آنکس که بخشی از اپوزیسیون بوده مقبولیت بیشتری در بین مردم از خود داشته است، اما این نکته نشان از این مهم دارد که دولت و حکومت ما دولت داری نمی دانند؛ به قول #فوکو، گاورمنتالیتی «آن چیزی که بر ذهن حاکم است» نمی دانند. حکومتشان، تدبیرشان، و مدیریتشان معطوف به کالبد و فیزیک جامعه است و مدیریت روح، احساس، هیجانات جامعه و نگاه انسان ها را متوجه نیستند. اگر آن منتالیتی مدیریت نشود، هر چه کارکرد زیبا و مثبتی داشته باشید، مردم مثبت نمی بینند و منفی نگاه می کنند. این موردی است که ما و حکومت هایمان از آن غافل هستیم. در بعضی کشورها، مثل چین و هند یا به قول «اسلاوی ژیژک»، مجارستان دهه هفتاد که مردمش در فقر می زیستند، فاصله طبقاتی زیاد بود و مشکل تهیه مواد غذایی روزمره داشتند، اما رضایت داشتند؛ برای این که حکومت موفق بود مردمش را راضی نگاه دارد؛ اما حکومت ما اینگونه نیست، حتی جایی که حرکت مثبتی می کند و کارآمد جلوه می کند، در انظار عموم چندان جلوه نمی کند. زشتش بسیار زشت جلوه می کند، ناکارآمدی اش بسیار برجسته می شود، اما جایی که کارکرد مثبتی دارد، دیده نمی شود.
3⃣ اکنون با گذار 40 سال از روی کار آمدن جمهوری اسلامی ایران، نهاد دولت و به ویژه نهاد جامعه تغییرات بسیاری را به ویژه در ارزش ها دچار شده است. همه نیروها متوجه شده اند که نه تنها قادر به حذف یکدیگر نیستند، بلکه حتی اگر هم یکدیگر را حذف کنند، این راه پایانی ندارد و باید باقیمانده موجود را دوباره تقسیم بر دو کرد و یک گروه جدید را حذف کرد و پایان این فرآیند جز شکست و نابودی همه، چیز دیگری نیست. ما باید از فضای سنتی وحدت که هم شکلی و مشابه یکدیگر بودن است، عبور کنیم. جامعه جدید، جامعه #تفاوت_ها و #تنوع_ها است. در جامعه جدید هر چه جلو برویم، تفاوت بیشتر و بیشتر می شود، ولی برخلاف گذشته، بقای جامعه امروز، وابسته به همین تفاوت ها است. در حقیقت ما با یکدیگر فرق داریم ولی کاملاً به یکدیگر وابسته ایم و یکدیگر را تکمیل می کنیم. حذف دیگری، به معنای حذف و تضعیف خودمان است. #وحدت در عین کثرت، مهمترین نیاز امروز ماست، ولی این #کثرت باید روش های حل اختلاف وحدت داشته باشند، و تنها صندوق رای و همه پرسی است که می تواند این مهم را تحقق بخشد و اصلاحات و آینده ایی روشنتر را نمایان کند.
#سازندگی_همدان
@hmsazandegi
🔴 ﮐﻬﻦ ﺗﺮﯾﻦ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎ ...
ﮐﻬﻦ ﺗﺮﯾﻦ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﺟﻬﺎﻥ از شماره ۱۰ به ۱ یعنی رتبه نخست:
۱۰_ ﻫﻨﺪ 322 ﺳﺎﻝ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻣﯿﻼﺩ
۹_ ﯾﻮﻧﺎﻥ 337 ﺳﺎﻝ
۸_ ﮊﺍﭘﻦ 660 ﺳﺎﻝ
۷_ ﺳﻮﺭﯾﻪ 850 ﺳﺎﻝ
۶_ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ 858 ﺳﺎﻝ
۵_ ﮔﺮﺟﺴﺘﺎﻥ 1300 ﺳﺎﻝ
۴_ ﭼﯿﻦ 2070 ﺳﺎﻝ
۳_ ﮐﺮﻩ 2333 ﺳﺎﻝ
۲_ ﻣﺼﺮ 3500 ﺳﺎﻝ
ﻭ ﺩﺭ ﺭﺗﺒﻪ ﻧﺨﺴﺖ، ﻧﺎم کشوری است که نیاکان همه مردم منطقه در شکل گیری و شکوه و عظمت آن نقش داشته اند: 👇
🇮🇷 🇹🇯 🇦🇫 🇦🇲 🇺🇿 🇬🇪 🇵🇰 🇹🇲 🇦🇿 🇰🇬 🇰🇿
۱_ ◀️ «ﺍﯾﺮﺍﻥ»؛ 3900 ﺳﺎﻝ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻣﯿﻼﺩ
ﮐﻬﻦ ﺗﺮﯾﻦ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﺟﻬﺎﻥ از شماره ۱۰ به ۱ یعنی رتبه نخست:
۱۰_ ﻫﻨﺪ 322 ﺳﺎﻝ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻣﯿﻼﺩ
۹_ ﯾﻮﻧﺎﻥ 337 ﺳﺎﻝ
۸_ ﮊﺍﭘﻦ 660 ﺳﺎﻝ
۷_ ﺳﻮﺭﯾﻪ 850 ﺳﺎﻝ
۶_ ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ 858 ﺳﺎﻝ
۵_ ﮔﺮﺟﺴﺘﺎﻥ 1300 ﺳﺎﻝ
۴_ ﭼﯿﻦ 2070 ﺳﺎﻝ
۳_ ﮐﺮﻩ 2333 ﺳﺎﻝ
۲_ ﻣﺼﺮ 3500 ﺳﺎﻝ
ﻭ ﺩﺭ ﺭﺗﺒﻪ ﻧﺨﺴﺖ، ﻧﺎم کشوری است که نیاکان همه مردم منطقه در شکل گیری و شکوه و عظمت آن نقش داشته اند: 👇
🇮🇷 🇹🇯 🇦🇫 🇦🇲 🇺🇿 🇬🇪 🇵🇰 🇹🇲 🇦🇿 🇰🇬 🇰🇿
۱_ ◀️ «ﺍﯾﺮﺍﻥ»؛ 3900 ﺳﺎﻝ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻣﯿﻼﺩ
برای ناصرالدین شاه ،آرایشگری از فرنگ آوردند که سر و سبیل و چهره اش را پیراست و آراست و شاه قاجار از تردستی او جمالی متفاوت از گذشته یافت.پس در برابر آیینه ایستاد و چون خود را دیگرگونه دید، جمله ای گفت که برای همیشه در تاریخ ایران ماند و به ضرب المثل تبدیل شد:
"به راستی که همه چیزمان به همه چیزمان می آید."
"به راستی که همه چیزمان به همه چیزمان می آید."
Forwarded from alireza ahmadi
علیرضا احمدی:
قابل توجه دوستانی که اذهان می دارند که ما بر غربی ها تاثیر فرهنگی نگذاشتیم.
این فیلم هم سند است، نامزد رهبری حزب محافظهکار بریتانیا به خاطر تریاک کشیدن در ایران عذرخواهی کرد.
باید به عرض دولت فخیمه بریتانیای کبیر عرض کنم بنده که چندین بار فیلم را نگاه کردم حدسم بر این است که کار از کار گذشته😁😁 این اعترافات هم نتیجه متای خوب کرمان است و بس😁😁 به وقتش که از سر بپرد حاصل پشیمانی و رسوایی است، اگر غرب مدرنیزاسیون را بر ما تحمیل داشت ما هم صنایع و ادوات بافور را تا انگلیس ارسال کردیم😄باور ندارید؟ سری به خاطرات ادوارد براون شرقشناس مشهور بریتانیایی بزنید که در دوران انقلاب مشروطه در ایران بود، همان که جامع ترین و کامل ترین کتاب تاریخ ادبیات فارسی را نوشت و البته چندین کتاب در باب مشروطیت ایران، خیابانی نیز در مقابل دانشگاه تهران به نام اوست، جناب براون هم به تأثیر فرهنگی ایرانیان اعتراف کرده است:
✔️"در همان موقع که میخواستم از کرمان حرکت کنم و با چهارپاداری قرار گذاشته بودم که از راه سیرجان و خیر و نیریز به شیراز مراجعت نمایم دچار دردچشم گردیدم و بیماری مزبور نقشه مرا برهم زد و وادارم نمود که تا دو ماه در کرمان توقف نمایم. این بیماری یک اثر دیگری هم برای من داشت و آن این که مرا وارد جرگه درویش ها و قلندران و عرفا و سالکین طریق تصوف نمود زیرا من برای این که از دردچشم تسکین پیدا کنم تریاک می کشیدم.
شبی هنگام مراجعت به باغ محل سکونت خود در کرمان احساس دردچشم نمودم. آن شب چند تن از اهالی کرمان میهمانم بودند.
هنگامی که معالجه با داروهای سنتی گیاهی مؤثر واقع نمی شد یکی از میهمانان پیشنهاد کرد دردچشم را به وسیله تریاک تسکین دهم.استاد اکبر گفت اگر شما قدری تریاک بکشید من به شما قول می دهم که دردچشم شما ساکت شود زیرا شما نمی دانید که تریاک در تخفیف دردها چه اثر بزرگی دارد. از شنیدن نام تریاک حس کنجکاوی من تحریک شد زیرا من در گذشته نیز علاقه خاصی نسبت به ادارک اثر موادمخدر داشتم و هنگامی که در مریضخانه سن بارتولومو در انگلستان برای تحصیلات عملی طب کار می کردم یک مرتبه شاهدانه هندی را که نام آن کانابیس ایندیکا می باشد به کار بردم و هیچ فراموش نمی کنم در شبی که این ماده مخدر را مورد آزمایش قرار دادم چه حالی به من دست داد و چگونه زمان و مکان در نظرم توأم گردیده بود و تصور می کردم که ذرات وجود من تفکیک می شود و با زمان و مکان توأم می گردد. آن آزمایش علاقه مرا به مخدرات کم کرد اما چون مدتی از آن زمان گذشته بود آن واقعه را فراموش کرده بودم و به فکر افتادم که ببینم تریاک چه اثری دارد. بعد از قدری تفکر موافقت خود را با کشیدن تریاک ابراز نمودم و ده دقیقه بعد از کشیدن تریاک دیدم راحتی و آرامش لذت بخشی سراسر وجود مرا دربرگرفته و من در عین حال دارای نشئه نشاط آوری شده ام؛ کاملاً مختار عقل و ادارک خود هستم یعنی نشئه من مانند نشئه مشروبات الکلی نیست که قدری عقل و ادارک را تغییر بدهد و درد چشم هم تقریباً زائل گردید و آن وقت متوجه شدم که چرا ایرانی ها این ماده را به نام پادزهر (تریاک) می خوانند زیرا هر دردی را تخفیف می دهد...
از روزی که من شروع به کشیدن تریاک کردن هشت روز می گذشت و در این مدت برای تسکین درد چشم در مواقع معین تریاک می کشیدم و دو مرتبه هم نکشیدم بدون این که هیچ اثر سوئی در من بکند و گرفتار ضعف و بی حالی شوم؛ این موضوع مرا قوی دل کرد و با خود گفتم قطعاً آنچه راجع به تریاک گفته اند اغراق است و انگلیسی ها که خود تریاک را ندیده و آن را نکشیده اند، راجع به مسئله اعتیاد به تریاک مبالغه می کنند!
من فکر کردم تا وقتی که در کرمان هستم تریاک خواهم کشید و وقتی از کرمان حرکت کردم بدون هیچ زحمت تریاک را رها می کنم و در عوض وافور و سیخ و انبر آن را با خود می برم که در انگلستان به رفقا نشان بدهم و اشتباه آن ها را راجع به تریاک رفع نمایم. آن شب وقتی که از مجلس میهمانی زردشتی ها به منزل آمدم مدتی از نیمه شب می گذشت و حاجی صفر خوابیده بود و من هم خود را برای خواب آماده کردم بدون این که در آن شب تریاک کشیده باشم ولی دیدم خوابم نمی برد و حال مخصوص و عجیبی پیدا کرده ام که در من بدون سابقه بود؛ تمام اعصاب صورتم تکان می خورد و هر دو دقیقه یک مرتبه خمیازه می کشیدم.
خلاصه تا وقتی که فجر دمید و ستارگان آسمان بی رنگ شدند من نتوانستم بخوابم و نمی خواستم که حاجی صفر را بیدار کنم که برای من آتشی تهیه کند و وافور مرا بیاورد.
بالاخره راه چاره را در این دانستم که مقداری لودانوم از جعبه کوچک طبی خود بیرون بیاورم و با توتون مخلوط نمایم و بکشم زیرا لودانوم دارای ماده افیونی است و همین کار را کردم و سیگار مزبور را کشیدم.
قابل توجه دوستانی که اذهان می دارند که ما بر غربی ها تاثیر فرهنگی نگذاشتیم.
این فیلم هم سند است، نامزد رهبری حزب محافظهکار بریتانیا به خاطر تریاک کشیدن در ایران عذرخواهی کرد.
باید به عرض دولت فخیمه بریتانیای کبیر عرض کنم بنده که چندین بار فیلم را نگاه کردم حدسم بر این است که کار از کار گذشته😁😁 این اعترافات هم نتیجه متای خوب کرمان است و بس😁😁 به وقتش که از سر بپرد حاصل پشیمانی و رسوایی است، اگر غرب مدرنیزاسیون را بر ما تحمیل داشت ما هم صنایع و ادوات بافور را تا انگلیس ارسال کردیم😄باور ندارید؟ سری به خاطرات ادوارد براون شرقشناس مشهور بریتانیایی بزنید که در دوران انقلاب مشروطه در ایران بود، همان که جامع ترین و کامل ترین کتاب تاریخ ادبیات فارسی را نوشت و البته چندین کتاب در باب مشروطیت ایران، خیابانی نیز در مقابل دانشگاه تهران به نام اوست، جناب براون هم به تأثیر فرهنگی ایرانیان اعتراف کرده است:
✔️"در همان موقع که میخواستم از کرمان حرکت کنم و با چهارپاداری قرار گذاشته بودم که از راه سیرجان و خیر و نیریز به شیراز مراجعت نمایم دچار دردچشم گردیدم و بیماری مزبور نقشه مرا برهم زد و وادارم نمود که تا دو ماه در کرمان توقف نمایم. این بیماری یک اثر دیگری هم برای من داشت و آن این که مرا وارد جرگه درویش ها و قلندران و عرفا و سالکین طریق تصوف نمود زیرا من برای این که از دردچشم تسکین پیدا کنم تریاک می کشیدم.
شبی هنگام مراجعت به باغ محل سکونت خود در کرمان احساس دردچشم نمودم. آن شب چند تن از اهالی کرمان میهمانم بودند.
هنگامی که معالجه با داروهای سنتی گیاهی مؤثر واقع نمی شد یکی از میهمانان پیشنهاد کرد دردچشم را به وسیله تریاک تسکین دهم.استاد اکبر گفت اگر شما قدری تریاک بکشید من به شما قول می دهم که دردچشم شما ساکت شود زیرا شما نمی دانید که تریاک در تخفیف دردها چه اثر بزرگی دارد. از شنیدن نام تریاک حس کنجکاوی من تحریک شد زیرا من در گذشته نیز علاقه خاصی نسبت به ادارک اثر موادمخدر داشتم و هنگامی که در مریضخانه سن بارتولومو در انگلستان برای تحصیلات عملی طب کار می کردم یک مرتبه شاهدانه هندی را که نام آن کانابیس ایندیکا می باشد به کار بردم و هیچ فراموش نمی کنم در شبی که این ماده مخدر را مورد آزمایش قرار دادم چه حالی به من دست داد و چگونه زمان و مکان در نظرم توأم گردیده بود و تصور می کردم که ذرات وجود من تفکیک می شود و با زمان و مکان توأم می گردد. آن آزمایش علاقه مرا به مخدرات کم کرد اما چون مدتی از آن زمان گذشته بود آن واقعه را فراموش کرده بودم و به فکر افتادم که ببینم تریاک چه اثری دارد. بعد از قدری تفکر موافقت خود را با کشیدن تریاک ابراز نمودم و ده دقیقه بعد از کشیدن تریاک دیدم راحتی و آرامش لذت بخشی سراسر وجود مرا دربرگرفته و من در عین حال دارای نشئه نشاط آوری شده ام؛ کاملاً مختار عقل و ادارک خود هستم یعنی نشئه من مانند نشئه مشروبات الکلی نیست که قدری عقل و ادارک را تغییر بدهد و درد چشم هم تقریباً زائل گردید و آن وقت متوجه شدم که چرا ایرانی ها این ماده را به نام پادزهر (تریاک) می خوانند زیرا هر دردی را تخفیف می دهد...
از روزی که من شروع به کشیدن تریاک کردن هشت روز می گذشت و در این مدت برای تسکین درد چشم در مواقع معین تریاک می کشیدم و دو مرتبه هم نکشیدم بدون این که هیچ اثر سوئی در من بکند و گرفتار ضعف و بی حالی شوم؛ این موضوع مرا قوی دل کرد و با خود گفتم قطعاً آنچه راجع به تریاک گفته اند اغراق است و انگلیسی ها که خود تریاک را ندیده و آن را نکشیده اند، راجع به مسئله اعتیاد به تریاک مبالغه می کنند!
من فکر کردم تا وقتی که در کرمان هستم تریاک خواهم کشید و وقتی از کرمان حرکت کردم بدون هیچ زحمت تریاک را رها می کنم و در عوض وافور و سیخ و انبر آن را با خود می برم که در انگلستان به رفقا نشان بدهم و اشتباه آن ها را راجع به تریاک رفع نمایم. آن شب وقتی که از مجلس میهمانی زردشتی ها به منزل آمدم مدتی از نیمه شب می گذشت و حاجی صفر خوابیده بود و من هم خود را برای خواب آماده کردم بدون این که در آن شب تریاک کشیده باشم ولی دیدم خوابم نمی برد و حال مخصوص و عجیبی پیدا کرده ام که در من بدون سابقه بود؛ تمام اعصاب صورتم تکان می خورد و هر دو دقیقه یک مرتبه خمیازه می کشیدم.
خلاصه تا وقتی که فجر دمید و ستارگان آسمان بی رنگ شدند من نتوانستم بخوابم و نمی خواستم که حاجی صفر را بیدار کنم که برای من آتشی تهیه کند و وافور مرا بیاورد.
بالاخره راه چاره را در این دانستم که مقداری لودانوم از جعبه کوچک طبی خود بیرون بیاورم و با توتون مخلوط نمایم و بکشم زیرا لودانوم دارای ماده افیونی است و همین کار را کردم و سیگار مزبور را کشیدم.
Forwarded from alireza ahmadi
آری وضع تریاک از این قرار است که انسان چند روز آن را می کشد بدون این که گرفتار آن شود و ممکن است بدون هیچ احساس کسالت آن را ترک نماید اما بعد از این که مدتی مرتب در یک موقع کشید ناگهان متوجه می شود که گرفتار شده و دیگر قادر به ترک نیست. من روز دیگر ناچار شدم که تریاک بکشم؛ چند روز بعد که این موضوع را به یکی از آشنایان خود که میرزای حاکم وبابی ازلی بود گفتم وی با مسرت دست خود را به هم زده گفت: حالا دیگر گذشت... وافوری شدی و علت مسرت او این بود که تریاکی ها خیلی میل دارند که دیگران هم وافوری شوند تا رفیق و همقطار پیدا کنند".
📌ادوارد براون مستشرق بریتانیایی
کتاب «یکسال در میان ایرانیان»
📌ادوارد براون مستشرق بریتانیایی
کتاب «یکسال در میان ایرانیان»
Forwarded from میهننامه (امیر سیفی)
"میهننامه"
تازههای فرهنگ، اندیشه، هنر و ادبیات
📚با محوریت نشریه و کتاب📚
کانال میهننامه
t.me/mihannameh
تازههای فرهنگ، اندیشه، هنر و ادبیات
📚با محوریت نشریه و کتاب📚
کانال میهننامه
t.me/mihannameh
Forwarded from اتچ بات
📌 پول ملی ایران در عصر ساسانیان معتبر ترین ارز آسیا بود.
تورج دریایی
@tarikhandishmag
در دوره ساسانی بهخاطر امنیت نسبی و وجود حکومتی مقتدر، میتوان گفت دورانی مهم برای ایران بوده است. اقتصاد ساسانی چنان مهم بود که سکههای ساسانی از چین تا دریای مدیترانه مورد قبول بود و به عنوان پول رایج آسیا به شمار میرفت. بازارها و کاروانهای ساسانی شناخته شده بودند و برای همین هم این کلمات، وارد دیگر زبانهای آن زمان شده است. داد و ستد ابریشم و دیگر اجناس و همچنین کشاورزی، با پشتیبانی دولت ساسانی باعث رونق اقتصاد در بخش عمدهای از دوران حکمرانی ساسانیان شده بود. در مجموع میتوان گفت که اقتصاد ساسانیان، بر تجارت گسترده و محوریت ترانزیتی در شرق و غرب استوار بود و کالاهای استراتژیک و بسیار مهمی نظیر ابریشم، ادویهجات، خشکبار، ماهی و سایر کالاهای کشاورزی علاوه بر تولید و توزیع گسترده در ایران، در سیستم یکپارچه حملونقلی بینالمللی، با محوریت جاده ابریشم، فعال بود. یکی از دلایل ثبات این سلسله به مدت نزدیک به نیم هزاره، همین ثبات و رونق اقتصادی پایدار بود که دیرزمانی به طول انجامید. البته این مورد را در قبال اشکانیان نیز میتوان توصیف کرد.
@tarikhandishmag
📌 پول ملی ایران در عصر ساسانیان معتبر ترین ارز آسیا بود.
تورج دریایی
@tarikhandishmag
در دوره ساسانی بهخاطر امنیت نسبی و وجود حکومتی مقتدر، میتوان گفت دورانی مهم برای ایران بوده است. اقتصاد ساسانی چنان مهم بود که سکههای ساسانی از چین تا دریای مدیترانه مورد قبول بود و به عنوان پول رایج آسیا به شمار میرفت. بازارها و کاروانهای ساسانی شناخته شده بودند و برای همین هم این کلمات، وارد دیگر زبانهای آن زمان شده است. داد و ستد ابریشم و دیگر اجناس و همچنین کشاورزی، با پشتیبانی دولت ساسانی باعث رونق اقتصاد در بخش عمدهای از دوران حکمرانی ساسانیان شده بود. در مجموع میتوان گفت که اقتصاد ساسانیان، بر تجارت گسترده و محوریت ترانزیتی در شرق و غرب استوار بود و کالاهای استراتژیک و بسیار مهمی نظیر ابریشم، ادویهجات، خشکبار، ماهی و سایر کالاهای کشاورزی علاوه بر تولید و توزیع گسترده در ایران، در سیستم یکپارچه حملونقلی بینالمللی، با محوریت جاده ابریشم، فعال بود. یکی از دلایل ثبات این سلسله به مدت نزدیک به نیم هزاره، همین ثبات و رونق اقتصادی پایدار بود که دیرزمانی به طول انجامید. البته این مورد را در قبال اشکانیان نیز میتوان توصیف کرد.
@tarikhandishmag
Telegram
attach 📎
Forwarded from اخبار تاریخ
به نام خدا
اعضاي محترم شوراي اسلامي شهر رشت
با سلام و احترام
همان طور كه مستحضريد با توجّه به نقش گيلانيان در مبارزات مشروطه خواهي و استقرار حكومت قانون در كشور، تأسيس خانه مشروطه در رشت خواسته چندين و چند ساله فرهنگيان و فرهيختگان گيلان بوده و هست. چهره هاي فرهنگي استان هم بارها كتباً در رسانه ها و شفاهاً در جلسات و ملاقات ها اين خواسته را به گوش مسئولان كشوري و استاني و نيز اعضاي محترم شوراي شهر رشت رسانده اند.
اكنون ماه هاست كه علي رغم تعيين محل خانه مشروطه كه همان خانه حاج ميرزا خليل رفيع است، اين امر به عهده تعويق افتاده است. هر كس اندك آشنايي با تاريخ گيلان و ايران داشته باشد، مي داند كه همه گيلانيان بلكه ايرانيان وامدار مجاهدت هاي مبارزان راه آزادي و شهداي مظلوم و بي نام و نشان مشروطيت اند. يكايك ما گيلانيان تشكيل خانه مشروطه گيلان را به نياكان باهمّت و از خودگذشته و حق طلبمان بدهكاريم، لذا مصرّاً از اعضاي محترم شوراي شهر رشت درخواست مي كنيم، در اسرع وقت نسبت به مرمّت و تجهيز و راه اندازي خانه مشروطيت گیلان اقدام مقتضي را مبذول دارند و چشم و دل همشهريان و موكلين خود را به افتتاح اين اساس قويم كه نماد ارزشمند هويّت فرهنگي و مبارزات ملّي گيلانيان خواهد بود، در سالروز صدور فرمان مشروطيت روشن دارند. براي يكايك اعضاي محترم شوراي شهر رشت در انجام اين وظيفه ملّي آرزوي توفيق داريم.
١٤ خرداد ١٣٩٨
لطفاً دوستانی كه با متن نامه موافقند اسم خود را به آی دی زیر اعلام بفرمايند👇
@khalilifar
@akhbartarikh
اعضاي محترم شوراي اسلامي شهر رشت
با سلام و احترام
همان طور كه مستحضريد با توجّه به نقش گيلانيان در مبارزات مشروطه خواهي و استقرار حكومت قانون در كشور، تأسيس خانه مشروطه در رشت خواسته چندين و چند ساله فرهنگيان و فرهيختگان گيلان بوده و هست. چهره هاي فرهنگي استان هم بارها كتباً در رسانه ها و شفاهاً در جلسات و ملاقات ها اين خواسته را به گوش مسئولان كشوري و استاني و نيز اعضاي محترم شوراي شهر رشت رسانده اند.
اكنون ماه هاست كه علي رغم تعيين محل خانه مشروطه كه همان خانه حاج ميرزا خليل رفيع است، اين امر به عهده تعويق افتاده است. هر كس اندك آشنايي با تاريخ گيلان و ايران داشته باشد، مي داند كه همه گيلانيان بلكه ايرانيان وامدار مجاهدت هاي مبارزان راه آزادي و شهداي مظلوم و بي نام و نشان مشروطيت اند. يكايك ما گيلانيان تشكيل خانه مشروطه گيلان را به نياكان باهمّت و از خودگذشته و حق طلبمان بدهكاريم، لذا مصرّاً از اعضاي محترم شوراي شهر رشت درخواست مي كنيم، در اسرع وقت نسبت به مرمّت و تجهيز و راه اندازي خانه مشروطيت گیلان اقدام مقتضي را مبذول دارند و چشم و دل همشهريان و موكلين خود را به افتتاح اين اساس قويم كه نماد ارزشمند هويّت فرهنگي و مبارزات ملّي گيلانيان خواهد بود، در سالروز صدور فرمان مشروطيت روشن دارند. براي يكايك اعضاي محترم شوراي شهر رشت در انجام اين وظيفه ملّي آرزوي توفيق داريم.
١٤ خرداد ١٣٩٨
لطفاً دوستانی كه با متن نامه موافقند اسم خود را به آی دی زیر اعلام بفرمايند👇
@khalilifar
@akhbartarikh
Forwarded from تاریخ و فرهنگ
شوق وصل
اثری زیبا از هنرمند #احمد_عزیزپور
این هنرمند دره شهری ساکن اصفهان هستند و امروز بعد از دیدن شور و شوق ایجاد شده در بین مردم دره شهر بعد از افتتاح پُل آنرا طراحی کرده است ...
@CEYMARIAN
اثری زیبا از هنرمند #احمد_عزیزپور
این هنرمند دره شهری ساکن اصفهان هستند و امروز بعد از دیدن شور و شوق ایجاد شده در بین مردم دره شهر بعد از افتتاح پُل آنرا طراحی کرده است ...
@CEYMARIAN
📌آغاز سیاست سلطه گری دولت تزاری روس در دریای مازندران
✍دکتر علاء الدین آذری
@tarikhandishmag
در اواخر حکومت صفویان و مقارن با فتنه افاغنه، روس ها موقع را برای دست اندازی به کرانه های جنوبی دریای مازندران از هر جهت مناسب دیدند. شاه طهماسب دوم جانشین شاه سلطان حسین، برای بیرون راندن افاغنه از خاک ایران و دفع تجاوزات عثمانیان، سفیری از خود به دربار روسیه فرستاد نام این سفیر اسماعیل بیک بود که در 21 ماه اوت 1723 به سن پطرزبورگ رسید، دربار تزار به بهترین وضعی از این فرستاده پذیرایی کرد و قرار دادی با او منعقد نمود که کاملا بر علیه منافع دولت صفوی بود. تزار روسیه پطر کبیر از این قرار داد سو استفاده نمود و حتی قبل از عقد آن بسیاری از نواحی غرب و جنوب دریای مازندران را اشغال نظامی نمود .او برای اینکه متن این قرار داد تحمیلی را به تایید شاه طهماسب دوم برساند به یکی از شاهزادگان روسی ماموریت داد که به ایران برود و آن را به تصویب نهایی شاه برساند. بر اساس ماده 2 قرار داد به عنوان اینکه ایالات ساحلی را طهماسب الی الابد به روس ها واگذار کرده، لواشف را به حکومت گیلان منصوب کرد. اما شاه طهماسب عهد نامه را نپذیرفت. سال بعد هم که نماینده دیگری بنام آورامف به دیدن شاه طهماسب رفت، باز هم شاه طهماسب دوم به قرار داد صحه نگذاشت. این قرار داد به حکم زور و سر نیزه روسی عملا اجرا شد تا اینکه با ظهور نادر و مشاهده برق شمشیر وی، روس ها سرنیزه ها را جمع کردند و طبق قرار داد رشت1732/ 11 45 ایالات ساحلی جنوب دریای مازندران و بر اساس قرار داد گنجه 1735/1148 ایالات و مناطقی را که در قفقاز تصرف کرده بودند بالاجبار رها کردند. بنابراین نادر به تسلط روس های تزاری بر مناطق غربی و جنوبی دریای مازندران پایان داد. گفتنی است که نادر استرداد ایالات اشغالی را از دولت سن پطرزبورگ بورگ در خواست کرده بود. خوشبختانه با مرگ پطر کبیر و روی کار آمدن ملکه آنا Anna امپراتوریس صلح جو که تشخیص داده بود وضع ایران به کلی عوض شده است، ایالات مازندران را مسترد داشت.
@tarikhandishmag
✍دکتر علاء الدین آذری
@tarikhandishmag
در اواخر حکومت صفویان و مقارن با فتنه افاغنه، روس ها موقع را برای دست اندازی به کرانه های جنوبی دریای مازندران از هر جهت مناسب دیدند. شاه طهماسب دوم جانشین شاه سلطان حسین، برای بیرون راندن افاغنه از خاک ایران و دفع تجاوزات عثمانیان، سفیری از خود به دربار روسیه فرستاد نام این سفیر اسماعیل بیک بود که در 21 ماه اوت 1723 به سن پطرزبورگ رسید، دربار تزار به بهترین وضعی از این فرستاده پذیرایی کرد و قرار دادی با او منعقد نمود که کاملا بر علیه منافع دولت صفوی بود. تزار روسیه پطر کبیر از این قرار داد سو استفاده نمود و حتی قبل از عقد آن بسیاری از نواحی غرب و جنوب دریای مازندران را اشغال نظامی نمود .او برای اینکه متن این قرار داد تحمیلی را به تایید شاه طهماسب دوم برساند به یکی از شاهزادگان روسی ماموریت داد که به ایران برود و آن را به تصویب نهایی شاه برساند. بر اساس ماده 2 قرار داد به عنوان اینکه ایالات ساحلی را طهماسب الی الابد به روس ها واگذار کرده، لواشف را به حکومت گیلان منصوب کرد. اما شاه طهماسب عهد نامه را نپذیرفت. سال بعد هم که نماینده دیگری بنام آورامف به دیدن شاه طهماسب رفت، باز هم شاه طهماسب دوم به قرار داد صحه نگذاشت. این قرار داد به حکم زور و سر نیزه روسی عملا اجرا شد تا اینکه با ظهور نادر و مشاهده برق شمشیر وی، روس ها سرنیزه ها را جمع کردند و طبق قرار داد رشت1732/ 11 45 ایالات ساحلی جنوب دریای مازندران و بر اساس قرار داد گنجه 1735/1148 ایالات و مناطقی را که در قفقاز تصرف کرده بودند بالاجبار رها کردند. بنابراین نادر به تسلط روس های تزاری بر مناطق غربی و جنوبی دریای مازندران پایان داد. گفتنی است که نادر استرداد ایالات اشغالی را از دولت سن پطرزبورگ بورگ در خواست کرده بود. خوشبختانه با مرگ پطر کبیر و روی کار آمدن ملکه آنا Anna امپراتوریس صلح جو که تشخیص داده بود وضع ایران به کلی عوض شده است، ایالات مازندران را مسترد داشت.
@tarikhandishmag
📌درباره کاسپیان و کاسپیان
دکتر مهرداد ملکزاده
@tarikhandishmag
کاسپیان (یونانی: Κάσπιοι)، مردمی که دریای شمال ایران از آنان نام میگیرد، یکی از اقوام کمشناخته شدهترِ اقلیم جغرافیایی ایرانزمین در روزگار ماد و هخامنشی هستند. از اینان آگاهیهای روشن تاریخی و باستانشناختی پُرشماری در دست نیست، اما، گویی این مردمان چندان در جای جای پهنۀ جغرافیایی ایران پراکنده بودند که بر پایۀ دانستههای جغرافیای تاریخی، دریایی (دریای مازندران)، کوهساری (البرز کوه)، و دربندی (دربند کاسپی) در نواحی شمالیتر مرکز فلات ایران، به نام اینان خوانده میشده است. دربارۀ چیستی نژادی و زبانی کاسپیان پرسشها بسیار است و دربارۀ کجایی زادبوم اینان، کاسپیانِ (یونانی: Κασπιανή). نام کاسپیان و کاسپیانِ در یک چند نبشتۀ جغرافیایی متقدم (کلاسیک) یونانی و لاتین همچون جغرافیای بطلمیوس و جغرافیای استرابُن آمده است و از خلال همان نبشتههاست که میتوانیم دربارۀ ریشۀ نژادی و زبانی کاسپیان و موضع و موقع زیستگاه آنان داوری کنیم؛ این نبشتههای جغرافیایی حاکی از آن است که شاید کاسپیان از بومیان (اَنیرانیزبان) باستانی ایرانزمین پیش از درآمدن نورسیدگان ایرانیزبان به فلات ایران بودند و در جای جای آن نشیمن میداشتند و پراکنده میبودند.
منابع باستانی مشرقزمینی آگاهیهای بیشتری هم ارائه میکنند؛ چنین به نظر میرسد که کاسیان (کاشیان) و کاسپیان و یکچند قوم و قبیلۀ کمشناختهشدهترِ لبۀ غربی فلات ایران که در نام آنان عنصر واژهشناختی کاس/کاش دیده میشود با یکدیگر پیوندهای خویشاوندی بسیار نزدیکی میداشتند. چنین به نظر میرسد که درست پیش از لحظۀ تاریخی چیرگی مردمان ایرانیزبان و ایرانیتبار در نیمۀ غربی و شمال غرب فلات ایران بیشترینۀ ساکنان ماد آینده را کاسیان و کاسپیان و یا مردمانی در پیوند نزدیک با آنان تشکیل می دادند. البته پرداختن به تاریخ دیرینۀ کاسیان (کاشیان) و خصوصاً روزگار پادشاهی آنان در بابلزمین (حدود 1746-1171 قم) خود مجال دیگری میخواهد و از حوصلۀ این مقاله خارج است، در این مقاله ما به کاسپیان و زادبوم آنان کاسپیانِ در دورههای متأخرتری میپردازیم. پارهای شواهد زبانشناختی باقیمانده از دورۀ هخامنشی گویای آن است که در این دوره دیگر، کاسپیان یکی از مردمان ایرانیزبان به شمار میآمدند و نه اَنیرانیزبان چنان که نامهای اینان در زبانهای ایرانی باستان (مادی- پارسی) ریشهشناسی غالباً روشنی دارد و این مهم نشاندهندۀ تکمیل تقریبی روند ایرانیشدن (Iranization) ساکنان بومی مادستان طی دورۀ ماد و هخامنشی است.
@tarikhandishmag
دکتر مهرداد ملکزاده
@tarikhandishmag
کاسپیان (یونانی: Κάσπιοι)، مردمی که دریای شمال ایران از آنان نام میگیرد، یکی از اقوام کمشناخته شدهترِ اقلیم جغرافیایی ایرانزمین در روزگار ماد و هخامنشی هستند. از اینان آگاهیهای روشن تاریخی و باستانشناختی پُرشماری در دست نیست، اما، گویی این مردمان چندان در جای جای پهنۀ جغرافیایی ایران پراکنده بودند که بر پایۀ دانستههای جغرافیای تاریخی، دریایی (دریای مازندران)، کوهساری (البرز کوه)، و دربندی (دربند کاسپی) در نواحی شمالیتر مرکز فلات ایران، به نام اینان خوانده میشده است. دربارۀ چیستی نژادی و زبانی کاسپیان پرسشها بسیار است و دربارۀ کجایی زادبوم اینان، کاسپیانِ (یونانی: Κασπιανή). نام کاسپیان و کاسپیانِ در یک چند نبشتۀ جغرافیایی متقدم (کلاسیک) یونانی و لاتین همچون جغرافیای بطلمیوس و جغرافیای استرابُن آمده است و از خلال همان نبشتههاست که میتوانیم دربارۀ ریشۀ نژادی و زبانی کاسپیان و موضع و موقع زیستگاه آنان داوری کنیم؛ این نبشتههای جغرافیایی حاکی از آن است که شاید کاسپیان از بومیان (اَنیرانیزبان) باستانی ایرانزمین پیش از درآمدن نورسیدگان ایرانیزبان به فلات ایران بودند و در جای جای آن نشیمن میداشتند و پراکنده میبودند.
منابع باستانی مشرقزمینی آگاهیهای بیشتری هم ارائه میکنند؛ چنین به نظر میرسد که کاسیان (کاشیان) و کاسپیان و یکچند قوم و قبیلۀ کمشناختهشدهترِ لبۀ غربی فلات ایران که در نام آنان عنصر واژهشناختی کاس/کاش دیده میشود با یکدیگر پیوندهای خویشاوندی بسیار نزدیکی میداشتند. چنین به نظر میرسد که درست پیش از لحظۀ تاریخی چیرگی مردمان ایرانیزبان و ایرانیتبار در نیمۀ غربی و شمال غرب فلات ایران بیشترینۀ ساکنان ماد آینده را کاسیان و کاسپیان و یا مردمانی در پیوند نزدیک با آنان تشکیل می دادند. البته پرداختن به تاریخ دیرینۀ کاسیان (کاشیان) و خصوصاً روزگار پادشاهی آنان در بابلزمین (حدود 1746-1171 قم) خود مجال دیگری میخواهد و از حوصلۀ این مقاله خارج است، در این مقاله ما به کاسپیان و زادبوم آنان کاسپیانِ در دورههای متأخرتری میپردازیم. پارهای شواهد زبانشناختی باقیمانده از دورۀ هخامنشی گویای آن است که در این دوره دیگر، کاسپیان یکی از مردمان ایرانیزبان به شمار میآمدند و نه اَنیرانیزبان چنان که نامهای اینان در زبانهای ایرانی باستان (مادی- پارسی) ریشهشناسی غالباً روشنی دارد و این مهم نشاندهندۀ تکمیل تقریبی روند ایرانیشدن (Iranization) ساکنان بومی مادستان طی دورۀ ماد و هخامنشی است.
@tarikhandishmag
Forwarded from اخبار تاریخ
3.pdf
229.2 KB
📌نخستین کشتی های تجاری دریای مازندران در زمان نادرشاه افشار
✍دکتر علاء الدین آذری
@tarikhandishmag
نادرشاه افشار به اهمیت نیروی دریایی جهت پیشبرد اهداف خود واقف بود به ویژه در نبرد با لزگی ها در داغستان واقع در قفقاز که برادر او را کشته بودند نیاز به ناوگان جنگی داشت . از این رو در صدد تهیه ناوگان جنگی و بازرگانی در دریای مازندران بر آمد، او نخست از سفیر اعزامی روسیه به ایران به نام کالوشکین که خبر جلوس الیزابت پتروونا را آورده بود در خواست نمود که چندین کشتی به رسم عاریت در اختیار دولت ایران قرار دهد، اما روسیه که از اهداف نادر در دریای مازندران بیمناک بود از این امر طفره رفت. نادرشاه که در کار تاسیس نیروی دریایی شمال مصمم بود از یک ناخدای انگلیسی کار کشته و فعال که با روس ها همکاری داشت جهت نیروی دریایی کمک گرفت نام این ناخدا جان التون ( john Elton ) بود. او در تابستان سال 1742 با یک فروند کشتی که در بندر غازان روسیه ساخته بود همراه با عده ای ملوان روسی و انگلیسی به فرماندهی سروان وودرف به بندر انزلی رسید. تا موقعی که جان التون در خدمت دولت ایران بود، دریای مازندران شاید برای نخستین بار جولانگاه کشتی های ایرانی بود و همه جا پرچم ایران بر براز کشتی ها از این سو به آن سو در اهتزاز بود . در آن زمان مرکز استقرار نیروی دریایی ایران در دریای مازندران در شهر لنگرود در گیلان شرقی بود. جان التون مورد توجه و عنایت نادر قرار گرفت و به ساختن کشتی های متعدد برای ایران پرداخت. دولت ایران به او لقب جمال بیک داد و التون انگلیسی به عنوان دریا بیگی یعنی فرمانده نیروی دریایی به استخدام رسمی حکومت ایران در آمد. او بنا به نوشته لرد کرزن : توانست با استفاده از الوار های جنگل شمال و تهیه بادبانی از پنبه و طنابی از الیاف کتان یک کشتی با 23 پارو به آب اندازد و در این کار عظیم وی تنها یک نجار انگلیسی داشت و چند نجار روسی و هندی. التون در پهنه دریای خزر از بندری به بندر دیگر می رفت. کشتی ها را ملاحان روسی و هندی و انگلیسی هدایت می کردند و بر فراز دکل آن پرچم ایران در اهتزاز بود.
روس ها که منافع خود را در دریای مازندران در خطر می دیدند با کارشکنی و توقیف کالاهایی که برای التون فرستاده می شد، مانع ادامه خدمت وی شدند . در گیری التون با روس ها ممکن بود که برای بازرگانان انگلیسی در دریای مازندران خسارت فراوان به بار آورد. از این رو نماینده ای از طرف شرکت انگلیسی در پطرزبورگ به ایران فرستاده شد که التون را از ادامه کاری که خشم روس ها را بر انگیخته و ممکن است به منافع تجار انگلیسی لطمه فراوان بزند باز دارد. نام این نماینده جوناس هانوی بود. وقتی نادر در سال 1160 کشته شد ورق بر گشت و همه اقدامات او درباره ایرانی کردن دریای مازندران نقش بر آب شد و دوباره روسی کردن دریا آغاز گردید .
@tarikhandishmag
✍دکتر علاء الدین آذری
@tarikhandishmag
نادرشاه افشار به اهمیت نیروی دریایی جهت پیشبرد اهداف خود واقف بود به ویژه در نبرد با لزگی ها در داغستان واقع در قفقاز که برادر او را کشته بودند نیاز به ناوگان جنگی داشت . از این رو در صدد تهیه ناوگان جنگی و بازرگانی در دریای مازندران بر آمد، او نخست از سفیر اعزامی روسیه به ایران به نام کالوشکین که خبر جلوس الیزابت پتروونا را آورده بود در خواست نمود که چندین کشتی به رسم عاریت در اختیار دولت ایران قرار دهد، اما روسیه که از اهداف نادر در دریای مازندران بیمناک بود از این امر طفره رفت. نادرشاه که در کار تاسیس نیروی دریایی شمال مصمم بود از یک ناخدای انگلیسی کار کشته و فعال که با روس ها همکاری داشت جهت نیروی دریایی کمک گرفت نام این ناخدا جان التون ( john Elton ) بود. او در تابستان سال 1742 با یک فروند کشتی که در بندر غازان روسیه ساخته بود همراه با عده ای ملوان روسی و انگلیسی به فرماندهی سروان وودرف به بندر انزلی رسید. تا موقعی که جان التون در خدمت دولت ایران بود، دریای مازندران شاید برای نخستین بار جولانگاه کشتی های ایرانی بود و همه جا پرچم ایران بر براز کشتی ها از این سو به آن سو در اهتزاز بود . در آن زمان مرکز استقرار نیروی دریایی ایران در دریای مازندران در شهر لنگرود در گیلان شرقی بود. جان التون مورد توجه و عنایت نادر قرار گرفت و به ساختن کشتی های متعدد برای ایران پرداخت. دولت ایران به او لقب جمال بیک داد و التون انگلیسی به عنوان دریا بیگی یعنی فرمانده نیروی دریایی به استخدام رسمی حکومت ایران در آمد. او بنا به نوشته لرد کرزن : توانست با استفاده از الوار های جنگل شمال و تهیه بادبانی از پنبه و طنابی از الیاف کتان یک کشتی با 23 پارو به آب اندازد و در این کار عظیم وی تنها یک نجار انگلیسی داشت و چند نجار روسی و هندی. التون در پهنه دریای خزر از بندری به بندر دیگر می رفت. کشتی ها را ملاحان روسی و هندی و انگلیسی هدایت می کردند و بر فراز دکل آن پرچم ایران در اهتزاز بود.
روس ها که منافع خود را در دریای مازندران در خطر می دیدند با کارشکنی و توقیف کالاهایی که برای التون فرستاده می شد، مانع ادامه خدمت وی شدند . در گیری التون با روس ها ممکن بود که برای بازرگانان انگلیسی در دریای مازندران خسارت فراوان به بار آورد. از این رو نماینده ای از طرف شرکت انگلیسی در پطرزبورگ به ایران فرستاده شد که التون را از ادامه کاری که خشم روس ها را بر انگیخته و ممکن است به منافع تجار انگلیسی لطمه فراوان بزند باز دارد. نام این نماینده جوناس هانوی بود. وقتی نادر در سال 1160 کشته شد ورق بر گشت و همه اقدامات او درباره ایرانی کردن دریای مازندران نقش بر آب شد و دوباره روسی کردن دریا آغاز گردید .
@tarikhandishmag
📌ایران را از یاد نبریم!🇮🇷🇮🇷
دکتر محمّدعلی اسلامیندوشن
ایران سرزمین شگفتآوری است. تاریخ او از نظر رنگارنگی و گوناگونی کمنظیر است. بزرگترین مردان و پَستترین مردان در این آب و خاک پرورده شدهاند، حوادثی که بر سر او آمده بدانگونه است که در خورِ کشور برگزیده و بزرگی است؛ فتحهای درخشان داشته است و شکستهای شرمآور، مصیبتهای بسیار و کامرواییهای بسیار. گویی روزگار همهی بلاها و بازیهای خود را بر ایران آزموده است. او را بارها بر لب پرتگاه برده و باز از افتادن بازش داشته.
ایران شاید سخت جانترین کشورهای دنیا است. دورههایی بوده است که با نیمهجانی زندگی کرده امّا از نفس نیفتاده؛ و چون بیمارانی که میخواهند نزدیکانِ خود را بیازمایند درست در همان لحظه که همه از او امید برگرفته بودند، چشم گشوده است و زندگی را از سرگرفته.
بهرغم تلخ کامیها، ما حق داریم که به کشور خود بنازیم. کمرِ ما در زیر بار تاریخ خم شده است ولی همین تاریخ به ما نیرو میدهد و ما را باز میدارد که از پای درافتیم. کسانی که در زندگیِ خویش رنج نکشیدهاند سزاوارِ سعادت نیستند. تراژدی همواره در شأن سرنوشتهای بزرگ بوده است. ملّتها نیز چنینند. آنچه ملّتی را آبدیده و پخته و شایستهی احترام میکند تنها فیروزیها و گردنفرازیهای او نیست؛ مصیبتها و نامُرادیهای او نیز هست. از حاصلِ دوران خوش و ناخوشِ زندگی است که ملّتی شکیبایی و فرزانگی میآموزد. قوم ایرانی در سراسر تاریخِ خود از اندیشیدن و چاره جستن باز نایستاده. دلیل زنده بودنِ ملّتی نیز همین است. آنهمه مردان غیرتمند، آنهمه گوینده و نویسنده و حکیم و عارف، آنهمه سرهای ناآرام، پروردهی این آب و خاکند و به تولّای نام اینان است که ما به ایرانی بودن خود مینازیم.
چه موهبتی از این بزرگتر که کسی بتواند فردوسی و خیّام و حافظ و مولوی را به زبانِ خودِ آنان بخواند؟ برای آنکه بتوان آنان را تا مغزِ استخوان احساس کرد همان بس نیست که فارسی بیاموزند، باید ایرانی بود.
نباید بگذاریم که مشکلهای گذرنده و نهیبهای زمانه، گذشته را از یاد ما ببرند. ما امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند آنیم که از شکوه و غنای تاریخیِ خود الهام بگیریم زیرا در آستانهی تحوّلی هستیم. خوشبختانه ضربههایی که بر سرِ ایران فرود آمدهاند هرگز بدانگونه نبوده که او را از گذشتهی خود جدا سازند. حملهی تازیان شاهنشاهیِ ساسانی را از هم فرو ریخت، کاخها خراب شدند و گنجها بر باد رفتند؛ امّا روحِ ایرانی مسخّر نگردید. ایــران طیّ قرنها به دست فرمانروایان غیرایرانی حکمگذاری شده است. ولی چه باک؟ عرب و ترک و غُز و مغول و تاتار چون میهمانانی بودند که چند صباحی بر سر سفرهی ایــران نشستند؛ آمدند و رفتند بی آنکه بتوانند ایران را با خود ببرند. در همان زمانهایی که پیکر ایران لختهلخته شده بود و هر پارهی آن در سلطهی حاکم خودی یا بیگانهای بود، روحِ او پهناور و تجزیه ناپذیر مانده بود.
ایرانِ واقعی تا بدانجا گسترده میشد که تمدّن و فرهنگ و زبانِ او در زیر نگین داشت. ایران همواره استوارتر و ریشهدارتر از آن بوده است که به نژاد یا مسلکِ سلطان یا خان یا فاتحی اعتنا کند؛ قلمروی ایران قلمروی فرهنگی بوده و تمدّن و زبان مرزهای او را مشخّص میداشتهاند. تاریخِ جاودانیِ هر ملّتی تاریخ تمدّن و فکر او است، مابقی وقایعِ گذرندهای هستند که ارزشِ آنها سنجیده نمیشود مگر در کمکی که به بهبود زندگی و تأمین رفاه مردم زمان خود کردهاند. تاریخ واقعی تاریخ سِیر بشریّت به سوی ارتقا است. از اینرو، ما چون به گذشتهی خود نگاه میافکنیم چندان بدان کاری نداریم که در فلان عهد چه کسی بر ایران فرمان میرانده یا مرزبانانِ این سرزمین در کدام خط پاسداری میکردهاند. سِیر معنویِ قوم ایرانی و جنبشها و کوششهای او برای ما مهمّ هستند. ما دورانِ اعتلای ایران را دورانی میدانیم که تمدّن و فرهنگ به شکُفتگی گراییده، و دورانِ انحطاط او را دورانی که تمدّن و فرهنگ دستخوش رکود و فساد گردیده.
ایران را از یاد نبریم، دکتر محمّدعلی اسلامیندوشن، انتشارات یزدان، ۱۳۹۶.
دکتر محمّدعلی اسلامیندوشن
ایران سرزمین شگفتآوری است. تاریخ او از نظر رنگارنگی و گوناگونی کمنظیر است. بزرگترین مردان و پَستترین مردان در این آب و خاک پرورده شدهاند، حوادثی که بر سر او آمده بدانگونه است که در خورِ کشور برگزیده و بزرگی است؛ فتحهای درخشان داشته است و شکستهای شرمآور، مصیبتهای بسیار و کامرواییهای بسیار. گویی روزگار همهی بلاها و بازیهای خود را بر ایران آزموده است. او را بارها بر لب پرتگاه برده و باز از افتادن بازش داشته.
ایران شاید سخت جانترین کشورهای دنیا است. دورههایی بوده است که با نیمهجانی زندگی کرده امّا از نفس نیفتاده؛ و چون بیمارانی که میخواهند نزدیکانِ خود را بیازمایند درست در همان لحظه که همه از او امید برگرفته بودند، چشم گشوده است و زندگی را از سرگرفته.
بهرغم تلخ کامیها، ما حق داریم که به کشور خود بنازیم. کمرِ ما در زیر بار تاریخ خم شده است ولی همین تاریخ به ما نیرو میدهد و ما را باز میدارد که از پای درافتیم. کسانی که در زندگیِ خویش رنج نکشیدهاند سزاوارِ سعادت نیستند. تراژدی همواره در شأن سرنوشتهای بزرگ بوده است. ملّتها نیز چنینند. آنچه ملّتی را آبدیده و پخته و شایستهی احترام میکند تنها فیروزیها و گردنفرازیهای او نیست؛ مصیبتها و نامُرادیهای او نیز هست. از حاصلِ دوران خوش و ناخوشِ زندگی است که ملّتی شکیبایی و فرزانگی میآموزد. قوم ایرانی در سراسر تاریخِ خود از اندیشیدن و چاره جستن باز نایستاده. دلیل زنده بودنِ ملّتی نیز همین است. آنهمه مردان غیرتمند، آنهمه گوینده و نویسنده و حکیم و عارف، آنهمه سرهای ناآرام، پروردهی این آب و خاکند و به تولّای نام اینان است که ما به ایرانی بودن خود مینازیم.
چه موهبتی از این بزرگتر که کسی بتواند فردوسی و خیّام و حافظ و مولوی را به زبانِ خودِ آنان بخواند؟ برای آنکه بتوان آنان را تا مغزِ استخوان احساس کرد همان بس نیست که فارسی بیاموزند، باید ایرانی بود.
نباید بگذاریم که مشکلهای گذرنده و نهیبهای زمانه، گذشته را از یاد ما ببرند. ما امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند آنیم که از شکوه و غنای تاریخیِ خود الهام بگیریم زیرا در آستانهی تحوّلی هستیم. خوشبختانه ضربههایی که بر سرِ ایران فرود آمدهاند هرگز بدانگونه نبوده که او را از گذشتهی خود جدا سازند. حملهی تازیان شاهنشاهیِ ساسانی را از هم فرو ریخت، کاخها خراب شدند و گنجها بر باد رفتند؛ امّا روحِ ایرانی مسخّر نگردید. ایــران طیّ قرنها به دست فرمانروایان غیرایرانی حکمگذاری شده است. ولی چه باک؟ عرب و ترک و غُز و مغول و تاتار چون میهمانانی بودند که چند صباحی بر سر سفرهی ایــران نشستند؛ آمدند و رفتند بی آنکه بتوانند ایران را با خود ببرند. در همان زمانهایی که پیکر ایران لختهلخته شده بود و هر پارهی آن در سلطهی حاکم خودی یا بیگانهای بود، روحِ او پهناور و تجزیه ناپذیر مانده بود.
ایرانِ واقعی تا بدانجا گسترده میشد که تمدّن و فرهنگ و زبانِ او در زیر نگین داشت. ایران همواره استوارتر و ریشهدارتر از آن بوده است که به نژاد یا مسلکِ سلطان یا خان یا فاتحی اعتنا کند؛ قلمروی ایران قلمروی فرهنگی بوده و تمدّن و زبان مرزهای او را مشخّص میداشتهاند. تاریخِ جاودانیِ هر ملّتی تاریخ تمدّن و فکر او است، مابقی وقایعِ گذرندهای هستند که ارزشِ آنها سنجیده نمیشود مگر در کمکی که به بهبود زندگی و تأمین رفاه مردم زمان خود کردهاند. تاریخ واقعی تاریخ سِیر بشریّت به سوی ارتقا است. از اینرو، ما چون به گذشتهی خود نگاه میافکنیم چندان بدان کاری نداریم که در فلان عهد چه کسی بر ایران فرمان میرانده یا مرزبانانِ این سرزمین در کدام خط پاسداری میکردهاند. سِیر معنویِ قوم ایرانی و جنبشها و کوششهای او برای ما مهمّ هستند. ما دورانِ اعتلای ایران را دورانی میدانیم که تمدّن و فرهنگ به شکُفتگی گراییده، و دورانِ انحطاط او را دورانی که تمدّن و فرهنگ دستخوش رکود و فساد گردیده.
ایران را از یاد نبریم، دکتر محمّدعلی اسلامیندوشن، انتشارات یزدان، ۱۳۹۶.
عبارت "روزگارِ خوش گذشته" به آن معنی نیست که اتفاقات بد در گذشته کمتر رخ میدادند، فقط معنیاش این است که مردم به آسانی آن اتفاقات را از یاد بردهاند
از کتابِ تونل
ارنستو ساباتو
از کتابِ تونل
ارنستو ساباتو
📌سفرنامه یوهان اشترویس از معدود سفرنامه های دوره صفویه است که به شکل مبسوط به دریای کاسپین و جغرافیا و اقتصاد نواحی مجاور آن می پردازد. وی مدتی در این دریا سفر کرد. بنابراین اطلاعات ارزشمندی در مورد وضعیت تجاری و نقش ملل مختلف از جمله هندی ها و هلندی ها در تجارت این دریا و شهرهای مجاور آن اراءه داده است. اکنون بخشی از این کتاب با عنوان" ماهی دریای کاسپین" را با هم می خوانیم:
ماهی دریای کاسپین
@tarikhandishmag
در این دریا مقدار زیادی ماهی وجود دارد. پادشاه ایران از ماه فروردین تا شهریور صید ماهی رابه مقاطعه می دهد. در آمد زیادی از این راه به دست می اورد.بخش هایی از دریا با میله مرزبندی شده اند و هیچ کس در این محدوده حق ماهیگیری ندارد. مگر این که مجوز گرفته باشد. کسی که این قانون را نقض کند، با مجازات مرگ مواجه می شود.خارج از این محدوده ماهی بسیار اندک وجود دارد. مگر ماهیانی که در بعضی از فصول سال در قالب دسته های کوچک و بزرگ در جاهای مختلف دیده می شود. وجود این دسته ها مسلم و حتمی نیست. با پایان مقاطعه، ماهیگیری داخل آن مرزها برای همگان آزاد است.
در این دریا مقدار حیرت انگیزی ماهی سالمون، کپور،سیم، اوزون برون و دیگر ماهی ها یافت می شود و ارزش زیادی دارند. ماهیان این دریا از ماهیانی که ما در سواحل هلند و جاهای دیگر اروپا صید می کنیم، بزرگ تر و فربه ترند. وقتی ماهی کپور به رشد کامل برسد، طول آن بیش از چهار فوت است. اما خیلی خوشمزه نیست.
در دریای کاسپین ماهیان عجیب زیادی وجود دارند که ما آنها را نمی شناسیم. بیشتر به این دریا اختصاص دارند. گونه ای ماهی وجود دارد که به خاطر عدم تناسب سرو بدنش هم وطنان ما در آستراخان به آن تیخپاتی می گفتند. ایرانی ها آن را ناچای می نامند. این ماهی از قدرت خارق العاده ای بر خوردار است. در مواقعی یک قایق کوچک را با یک ضربه دم سرنگون می کند.
@tarikhandishmag
ماهی دریای کاسپین
@tarikhandishmag
در این دریا مقدار زیادی ماهی وجود دارد. پادشاه ایران از ماه فروردین تا شهریور صید ماهی رابه مقاطعه می دهد. در آمد زیادی از این راه به دست می اورد.بخش هایی از دریا با میله مرزبندی شده اند و هیچ کس در این محدوده حق ماهیگیری ندارد. مگر این که مجوز گرفته باشد. کسی که این قانون را نقض کند، با مجازات مرگ مواجه می شود.خارج از این محدوده ماهی بسیار اندک وجود دارد. مگر ماهیانی که در بعضی از فصول سال در قالب دسته های کوچک و بزرگ در جاهای مختلف دیده می شود. وجود این دسته ها مسلم و حتمی نیست. با پایان مقاطعه، ماهیگیری داخل آن مرزها برای همگان آزاد است.
در این دریا مقدار حیرت انگیزی ماهی سالمون، کپور،سیم، اوزون برون و دیگر ماهی ها یافت می شود و ارزش زیادی دارند. ماهیان این دریا از ماهیانی که ما در سواحل هلند و جاهای دیگر اروپا صید می کنیم، بزرگ تر و فربه ترند. وقتی ماهی کپور به رشد کامل برسد، طول آن بیش از چهار فوت است. اما خیلی خوشمزه نیست.
در دریای کاسپین ماهیان عجیب زیادی وجود دارند که ما آنها را نمی شناسیم. بیشتر به این دریا اختصاص دارند. گونه ای ماهی وجود دارد که به خاطر عدم تناسب سرو بدنش هم وطنان ما در آستراخان به آن تیخپاتی می گفتند. ایرانی ها آن را ناچای می نامند. این ماهی از قدرت خارق العاده ای بر خوردار است. در مواقعی یک قایق کوچک را با یک ضربه دم سرنگون می کند.
@tarikhandishmag
Forwarded from Nafis
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مستندی از زندگی هلن کلر ..
فیلم به زبان انگلیسی است 🌹🌹
فیلم به زبان انگلیسی است 🌹🌹