✍چالش های مسأله پردازی در آموزش و پرورش
بخش اول
🔻 مدارس که شیوه ی تدریس آنها مسأله محور است برای کودکان و نوجوانان که در سلامت یادگیری و تربیتی باشند جذاب ترین شیوه ی یادگیری و یاددهی است. اما با وضعیت موجود، این شیوه ممکنست حوصله سر بر یا خسته کننده هم باشد.
چرا؟
🔻اصلا قبل از پرداختن به چرایی ادعای بالا، لازمست شیوه ی مسأله محور را بهتر بشناسیم.
در زیر دو شیوه را نشان می دهم..
در یکی از کلاس های هفتم یا هشتم، شاگردان از معلم می پرسند که نظرشان درباره داشتن دوست غیر همجنس چیست؟
🔻آموزش معلم با شیوه ی معمول اکثرا با جهت گیری آموزش انتقال و سخنرانی است، اگر رویکرد مدرسه دینی و مذهبی باشد احتمالا از بچه ها میخواهد که سریعا به نظر مراجع دینی، رجوع کنند حتی اگر کلاس پیشرفته ای باشد کلید واژه ها را به بچه ها پیشنهاد کند، سایت های مرتبط را هم اعلام کند و از آنها بخواهد که نظر ها را بخوانند و خودشان از آن نظرات با خبر شوند .
🔻اگر معلمی باشد که سریعا پاسخ بدهد می گوید:
ببینید بچه ها این کار اصلا خوب نیست، والدین هم راضی نیستند که شما چنین بکنید، شرع و قانون هم اجازه نمیدهد، خدا و رسول او نیز راضی نیستند و...
🔻شاگردان هم اکثرا سرشان را تکان میدهند و معلم هم خوشحال است که سخنان او همه را از دوستی با غیر همجنس بر حذر داشته است.
اگر هم یک شاگردی احساس امنیت کند و بگوید پس چرا کسی رعایت نمیکند ؟
احتمالا معلم به او بگوید:
آنها گناه میکنند و خودشان را در معرض خطر قرار میدهند.
🔻در بهترین حالت، معلم در شیوه ی معمول، قبلا مقالاتی خوانده و مطالب زیادی دارد و آنها را برای شاگردان بگوید.
🌀اما در شیوهی مسأله محور
🔻یکی از شاگردان می پرسد:
خانم یا آقای معلم، دوستی با غیر همجنس چه اشکالی دارد؟
معلم: نظر خودت چیه؟
_به نظر من خیلی هم مفید است.
معلم: شما می توانی بگویی دوستی با غیر همجنس خوب است چون که...(لطفاً دلیل را هم بگویید)
🔻یکی از بچه ها می گوید: من اتفاقا با دوست(پسر ،دختر) داشتن مخالفم چون که دوستی که به جنسیت نیست. من وقتی دوستی دارم می گویم دوست من، لزومی ندارد بگویم دوست من با چه جنسیتی.
👌معلم می گوید: لطفاً یکی از شما پای تخته بیاید تا نظرات را بنویسیم و ببینیم چند نفر موافق هستند و چند نفر مخالف و چرا مخالف یا موافق هستند .
در یک سمت تخته نوشته شده موافقین و سمت دیگر مخالف مثلا
🔻مخالفان:
🔻۱. من با داشتن دوست غیر همجنس مخالفم، چون فراموش کردن دوستان برای من سخت است ولی از اطرافیان شنیده ام که وقتی افراد ازدواج میکنند باید تمام دوستی های قبلی را کنار بگذارند، اگر این رابطه خوب است چرا باید یکجا قطع شود. تازه مگر دوستی در قلب نیست، آنرا چگونه حذف کنیم.
🔻۲. من با داشتن دوست غیر همجنس مخالفم، چون بیش از آنکه در آن دوستی به روح مان فکر کنیم به جسم همدیگر متوجه هستیم.
🔻۳. من لااقل در این سنین مخالف این تجربه هستم چون تجربه ها اکثرا سخت اند و ما الان طاقت این گونه سختی ها را نداریم.
🔻 موافقان:
🔻۱.من با داشتن دوست غیر همجنس موافقم چون ما می توانیم خودمان را از منظر غیر همجنس ها ببینیم و بهتر رشد کنیم.
🔻۲. من با داشتن دوست غیر همجنس موافقم چون افراد غیر همجنس همدیگر را کامل میکنند و چون خطراتی در این دوستی ما را تهدید میکند برای همین این کار باید زیر نظر والدین ما صورت بگیرد.
🔻۳. من موافقم، چون من تک فرزند هستم ، اکثر دوستان من هم تک فرزند هستند یا همه یک جنس هستند، من فهمیده ام هر جنسیتی یک مدل برخورد و تفکر را تجربه میکند. اگر من ندانم غیر همجنس من چگونه فکر میکند ممکنست در آینده خوب انتخاب نکنم یا خوب با همسرم ارتباط برقرار نکنم و زندگی ما خراب شود.
🔻وقتی مخالفان و موافقان صحبت میکنند موضوع به مسأله تبدیل میشود و باید خود اعضا در آن اندیشه کنند. در عین حال شاگردان خواسته یا ناخواسته با مدیریت معلم مسأله پرداز از تجربیات خود پرده بر میدارند.
〰ادامه دارد.
🔻برای آنکه پیچیدگی ها و دشواری های مسأله محوری در تربیت را با من در این یادداشت ها تجربه کنید قسمت دوم و سوم را
هم بخوانید.
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
بخش اول
🔻 مدارس که شیوه ی تدریس آنها مسأله محور است برای کودکان و نوجوانان که در سلامت یادگیری و تربیتی باشند جذاب ترین شیوه ی یادگیری و یاددهی است. اما با وضعیت موجود، این شیوه ممکنست حوصله سر بر یا خسته کننده هم باشد.
چرا؟
🔻اصلا قبل از پرداختن به چرایی ادعای بالا، لازمست شیوه ی مسأله محور را بهتر بشناسیم.
در زیر دو شیوه را نشان می دهم..
در یکی از کلاس های هفتم یا هشتم، شاگردان از معلم می پرسند که نظرشان درباره داشتن دوست غیر همجنس چیست؟
🔻آموزش معلم با شیوه ی معمول اکثرا با جهت گیری آموزش انتقال و سخنرانی است، اگر رویکرد مدرسه دینی و مذهبی باشد احتمالا از بچه ها میخواهد که سریعا به نظر مراجع دینی، رجوع کنند حتی اگر کلاس پیشرفته ای باشد کلید واژه ها را به بچه ها پیشنهاد کند، سایت های مرتبط را هم اعلام کند و از آنها بخواهد که نظر ها را بخوانند و خودشان از آن نظرات با خبر شوند .
🔻اگر معلمی باشد که سریعا پاسخ بدهد می گوید:
ببینید بچه ها این کار اصلا خوب نیست، والدین هم راضی نیستند که شما چنین بکنید، شرع و قانون هم اجازه نمیدهد، خدا و رسول او نیز راضی نیستند و...
🔻شاگردان هم اکثرا سرشان را تکان میدهند و معلم هم خوشحال است که سخنان او همه را از دوستی با غیر همجنس بر حذر داشته است.
اگر هم یک شاگردی احساس امنیت کند و بگوید پس چرا کسی رعایت نمیکند ؟
احتمالا معلم به او بگوید:
آنها گناه میکنند و خودشان را در معرض خطر قرار میدهند.
🔻در بهترین حالت، معلم در شیوه ی معمول، قبلا مقالاتی خوانده و مطالب زیادی دارد و آنها را برای شاگردان بگوید.
🌀اما در شیوهی مسأله محور
🔻یکی از شاگردان می پرسد:
خانم یا آقای معلم، دوستی با غیر همجنس چه اشکالی دارد؟
معلم: نظر خودت چیه؟
_به نظر من خیلی هم مفید است.
معلم: شما می توانی بگویی دوستی با غیر همجنس خوب است چون که...(لطفاً دلیل را هم بگویید)
🔻یکی از بچه ها می گوید: من اتفاقا با دوست(پسر ،دختر) داشتن مخالفم چون که دوستی که به جنسیت نیست. من وقتی دوستی دارم می گویم دوست من، لزومی ندارد بگویم دوست من با چه جنسیتی.
👌معلم می گوید: لطفاً یکی از شما پای تخته بیاید تا نظرات را بنویسیم و ببینیم چند نفر موافق هستند و چند نفر مخالف و چرا مخالف یا موافق هستند .
در یک سمت تخته نوشته شده موافقین و سمت دیگر مخالف مثلا
🔻مخالفان:
🔻۱. من با داشتن دوست غیر همجنس مخالفم، چون فراموش کردن دوستان برای من سخت است ولی از اطرافیان شنیده ام که وقتی افراد ازدواج میکنند باید تمام دوستی های قبلی را کنار بگذارند، اگر این رابطه خوب است چرا باید یکجا قطع شود. تازه مگر دوستی در قلب نیست، آنرا چگونه حذف کنیم.
🔻۲. من با داشتن دوست غیر همجنس مخالفم، چون بیش از آنکه در آن دوستی به روح مان فکر کنیم به جسم همدیگر متوجه هستیم.
🔻۳. من لااقل در این سنین مخالف این تجربه هستم چون تجربه ها اکثرا سخت اند و ما الان طاقت این گونه سختی ها را نداریم.
🔻 موافقان:
🔻۱.من با داشتن دوست غیر همجنس موافقم چون ما می توانیم خودمان را از منظر غیر همجنس ها ببینیم و بهتر رشد کنیم.
🔻۲. من با داشتن دوست غیر همجنس موافقم چون افراد غیر همجنس همدیگر را کامل میکنند و چون خطراتی در این دوستی ما را تهدید میکند برای همین این کار باید زیر نظر والدین ما صورت بگیرد.
🔻۳. من موافقم، چون من تک فرزند هستم ، اکثر دوستان من هم تک فرزند هستند یا همه یک جنس هستند، من فهمیده ام هر جنسیتی یک مدل برخورد و تفکر را تجربه میکند. اگر من ندانم غیر همجنس من چگونه فکر میکند ممکنست در آینده خوب انتخاب نکنم یا خوب با همسرم ارتباط برقرار نکنم و زندگی ما خراب شود.
🔻وقتی مخالفان و موافقان صحبت میکنند موضوع به مسأله تبدیل میشود و باید خود اعضا در آن اندیشه کنند. در عین حال شاگردان خواسته یا ناخواسته با مدیریت معلم مسأله پرداز از تجربیات خود پرده بر میدارند.
〰ادامه دارد.
🔻برای آنکه پیچیدگی ها و دشواری های مسأله محوری در تربیت را با من در این یادداشت ها تجربه کنید قسمت دوم و سوم را
هم بخوانید.
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
Telegram
نکته ها و نغزهای تربیتی
من احمد رضا آذربایجانی(آذر)به عنوان یک فعال فرهنگی و پژوهشگر تربیتی پیش تر یادداشت هایی داشتم که در آن به مسایل و موارد تربیتی و حوزه های مرتبط می پرداختم. به نظرم رسید که هم آن یادداشت ها و هم بعضی از جستجو ها و پژوهش هایم را در اینجا به اشتراک بگذارم.
✍️چالش های مسأله پردازی در آموزش و پرورش
بخش دوم
🔻در یادداشت قبلی به یک نمونه از شیوه مسأله پردازی در کلاس درس برای تبیین مسأله اشاره کرده بودم.
در مسأله قبل آمده بود که هر چند شیوه های مسأله پردازی در کلاس درس موافق طبع شاگردان است اما مشاهدات میدانی از چند مدرسه و کلاس می گوید با وضعیت فعلی، مسأله پردازی با حوصله بخش زیادی از شاگردان سازگار نیست و حوصله ی آنرا ندارند.
🔻ضرورت مسأله محور بودن آموزش و پرورش را در طرح این پرسش اساسی میشود فهمید که:
🔻چه کسانی قرار است مشکلاتی چون تورم، آلودگی هوا، رقابت در فضای سخت جهانی، تغییرات پارادایمی و هزاران مشکل جدی را در عرصه های کوچک و کلان مدیریت کنند؟
آیا غیر از آنهایی که پژوهشگر تربیت شده اند و قدرت آنرا دارند که مشکلات را تبدیل به مسأله کنند کسی را برای مدیریت آن میشود پیدا کرد؟
🔻اولین گام پژوهش گری، تربیت افراد مسأله یاب و سپس رشد و ارتقاء آنها به افراد مسأله شناس است.
➖چرا با وضعیت فعلی تربیت شاگرد مسأله پرداز دشوار است؟
🔻تربیت شاگرد پژوهنده نیاز به معلم پژوهنده دارد. آیا بدنه ی فعلی تعلیم و تربیت این امکان را فراهم کرده است؟
🔻معلمان و مربیان علاقمندی وجود دارند که خودشان با هزینه و پیگیری شخصی توانایی معلم پژوهشگری را به عنوان معلم مسأله پرداز پیدا کرده اند ولی آنها باید بتوانند وفق برنامه درسی رسمی نیز حرکت کنند و برنامه های داده شده را محقق کنند، تازه آن مربیان، همکارانی دارند که با این شیوه های تعاملی همراه و رفیق نیستند.
👌مشکل و در واقع مسأله ی مهم من در این یادداشت متمرکز بر کم حوصلگی و بی علاقگی دانش آموزان در موضوع مسأله پردازی است.
به موارد زیر دقت کنید:
🔻۱. بخش زیادی از وقت دانش آموزان صرف تکالیفی می شود که لزوما با تمرکز بر حافظه محوری به آنها محول شده است و اوقات آنها را برای تعمق و مطالعه ی بیشتر اشغال میکند.
🔻۲. بعضی از دانش آموزان نیز گرفتار اعتیاد الکترونیک هستند و غیر از آنکه وقت پژوهش و تعمق برای خود نگذارده اند، بلکه خود بخود انگیزه یک کار پژوهشی را از خود سلب میکنند.
🔻۳. گرفتاری دانش آموزان در پیام رسان های سرگرم کننده نیز نه وقت پژوهش باقی میگذارد و نه حوصله ی پژوهش.
🔻۴. دستیابی به اطلاعات دم دستی مطابق میل افراد در گوگل و اینترنت نیز هیجان تعمق و پژوهش را از آنها سلب میکند. در نظر بگیرید گوگل و شبکه های قدرتمند در اینترنت بر اساس جستجوهای قبلی شما، یک ارزیابی از سلایق و انتخاب های شما دارند، در واقع اینترنت علیرغم ورود یک کلید واژه توسط چند نفر، لزوما چند پیشنهاد میدهد که مطابق میل افراد است.
🔻مثلا اگر دوستی با غیر همجنس را ۳ شخص متفاوت با کلید واژه (دوست پسر یا دوست دختر)جستجو کنند سه جواب متفاوت دریافت خواهند کرد مثلا:
🔻شخص مذهبی که مطالب و موارد دینی و مذهبی را در اینترنت مطالعه میکند به نظرات دینی و احکام در خصوص کلید واژه اش روبرو خواهد شد.
🔻شخصی که مدام موسیقی دانلود میکند ، موسیقی هایی که حاوی آن کلید واژه است را دریافت خواهد کرد.
🔻شخصی که در جستجوی شبکه های اجتماعی هست نیز به گروه هایی متصل میشوند که قرار است دوست یابی کنند.
خود این موضوع، راه تحقیق و پژوهش را دچار مشکل خواهد کرد، در نظر داشته باشید اگر گوگل و شبکه های قدرتمند فهمیده باشند شما پژوهشگر هستید مسیر شما را به مقالات و پژوهش ها سوق میدهند.
🔻در چنین شرایطی واقعا ما با شاگردان کم حوصله ای روبرو خواهیم بود که انگیزه ای برای پژوهش(مسأله یابی و مسأله شناسی) نخواهند داشت. اگر شاگردانی هم پژوهشگر تربیت شوند اکثرا غریب و تنها خواهند بود.
🔻با این حال شاید مسأله پردازی در تعلیم و تربیت فعلی ما خودش مسأله باشد اما برای تربیت انسانهای بزرگی که در آینده تنها و غریب نباشند و بتوانند زندگی بهتری را برای خود و جامعه ی خود رقم بزنند هر چه می توانیم در این زمینه باید کوشید. شاید بتوان سراغ مدرسه سازان رفت و از آنها خواست تا در موضوع توانمندی معلمان مسأله پرداز و خاطره ساز سرمایه گذاری کنند، چون این کار از مدرسه سازی مهم تر، ماندگار تر و موثر تر خواهد بود.
🔻در بخش سوم یادداشت من خلاصه گزارشی از تجربه ی واقعی ام را در یک کارگاه اندیشه به اشتراک خواهم گذارد.
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
بخش دوم
🔻در یادداشت قبلی به یک نمونه از شیوه مسأله پردازی در کلاس درس برای تبیین مسأله اشاره کرده بودم.
در مسأله قبل آمده بود که هر چند شیوه های مسأله پردازی در کلاس درس موافق طبع شاگردان است اما مشاهدات میدانی از چند مدرسه و کلاس می گوید با وضعیت فعلی، مسأله پردازی با حوصله بخش زیادی از شاگردان سازگار نیست و حوصله ی آنرا ندارند.
🔻ضرورت مسأله محور بودن آموزش و پرورش را در طرح این پرسش اساسی میشود فهمید که:
🔻چه کسانی قرار است مشکلاتی چون تورم، آلودگی هوا، رقابت در فضای سخت جهانی، تغییرات پارادایمی و هزاران مشکل جدی را در عرصه های کوچک و کلان مدیریت کنند؟
آیا غیر از آنهایی که پژوهشگر تربیت شده اند و قدرت آنرا دارند که مشکلات را تبدیل به مسأله کنند کسی را برای مدیریت آن میشود پیدا کرد؟
🔻اولین گام پژوهش گری، تربیت افراد مسأله یاب و سپس رشد و ارتقاء آنها به افراد مسأله شناس است.
➖چرا با وضعیت فعلی تربیت شاگرد مسأله پرداز دشوار است؟
🔻تربیت شاگرد پژوهنده نیاز به معلم پژوهنده دارد. آیا بدنه ی فعلی تعلیم و تربیت این امکان را فراهم کرده است؟
🔻معلمان و مربیان علاقمندی وجود دارند که خودشان با هزینه و پیگیری شخصی توانایی معلم پژوهشگری را به عنوان معلم مسأله پرداز پیدا کرده اند ولی آنها باید بتوانند وفق برنامه درسی رسمی نیز حرکت کنند و برنامه های داده شده را محقق کنند، تازه آن مربیان، همکارانی دارند که با این شیوه های تعاملی همراه و رفیق نیستند.
👌مشکل و در واقع مسأله ی مهم من در این یادداشت متمرکز بر کم حوصلگی و بی علاقگی دانش آموزان در موضوع مسأله پردازی است.
به موارد زیر دقت کنید:
🔻۱. بخش زیادی از وقت دانش آموزان صرف تکالیفی می شود که لزوما با تمرکز بر حافظه محوری به آنها محول شده است و اوقات آنها را برای تعمق و مطالعه ی بیشتر اشغال میکند.
🔻۲. بعضی از دانش آموزان نیز گرفتار اعتیاد الکترونیک هستند و غیر از آنکه وقت پژوهش و تعمق برای خود نگذارده اند، بلکه خود بخود انگیزه یک کار پژوهشی را از خود سلب میکنند.
🔻۳. گرفتاری دانش آموزان در پیام رسان های سرگرم کننده نیز نه وقت پژوهش باقی میگذارد و نه حوصله ی پژوهش.
🔻۴. دستیابی به اطلاعات دم دستی مطابق میل افراد در گوگل و اینترنت نیز هیجان تعمق و پژوهش را از آنها سلب میکند. در نظر بگیرید گوگل و شبکه های قدرتمند در اینترنت بر اساس جستجوهای قبلی شما، یک ارزیابی از سلایق و انتخاب های شما دارند، در واقع اینترنت علیرغم ورود یک کلید واژه توسط چند نفر، لزوما چند پیشنهاد میدهد که مطابق میل افراد است.
🔻مثلا اگر دوستی با غیر همجنس را ۳ شخص متفاوت با کلید واژه (دوست پسر یا دوست دختر)جستجو کنند سه جواب متفاوت دریافت خواهند کرد مثلا:
🔻شخص مذهبی که مطالب و موارد دینی و مذهبی را در اینترنت مطالعه میکند به نظرات دینی و احکام در خصوص کلید واژه اش روبرو خواهد شد.
🔻شخصی که مدام موسیقی دانلود میکند ، موسیقی هایی که حاوی آن کلید واژه است را دریافت خواهد کرد.
🔻شخصی که در جستجوی شبکه های اجتماعی هست نیز به گروه هایی متصل میشوند که قرار است دوست یابی کنند.
خود این موضوع، راه تحقیق و پژوهش را دچار مشکل خواهد کرد، در نظر داشته باشید اگر گوگل و شبکه های قدرتمند فهمیده باشند شما پژوهشگر هستید مسیر شما را به مقالات و پژوهش ها سوق میدهند.
🔻در چنین شرایطی واقعا ما با شاگردان کم حوصله ای روبرو خواهیم بود که انگیزه ای برای پژوهش(مسأله یابی و مسأله شناسی) نخواهند داشت. اگر شاگردانی هم پژوهشگر تربیت شوند اکثرا غریب و تنها خواهند بود.
🔻با این حال شاید مسأله پردازی در تعلیم و تربیت فعلی ما خودش مسأله باشد اما برای تربیت انسانهای بزرگی که در آینده تنها و غریب نباشند و بتوانند زندگی بهتری را برای خود و جامعه ی خود رقم بزنند هر چه می توانیم در این زمینه باید کوشید. شاید بتوان سراغ مدرسه سازان رفت و از آنها خواست تا در موضوع توانمندی معلمان مسأله پرداز و خاطره ساز سرمایه گذاری کنند، چون این کار از مدرسه سازی مهم تر، ماندگار تر و موثر تر خواهد بود.
🔻در بخش سوم یادداشت من خلاصه گزارشی از تجربه ی واقعی ام را در یک کارگاه اندیشه به اشتراک خواهم گذارد.
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
Telegram
نکته ها و نغزهای تربیتی
من احمد رضا آذربایجانی(آذر)به عنوان یک فعال فرهنگی و پژوهشگر تربیتی پیش تر یادداشت هایی داشتم که در آن به مسایل و موارد تربیتی و حوزه های مرتبط می پرداختم. به نظرم رسید که هم آن یادداشت ها و هم بعضی از جستجو ها و پژوهش هایم را در اینجا به اشتراک بگذارم.
✍️چالش های مسأله پردازی در آموزش و پرورش
بخش سوم
لینک بخش دوم
https://t.me/sarveyasin/55
🔻در یکی از کارگاههای اندیشه بین شاگردان نوجوان موضوعی طرح شد مبنی بر آنکه دغدغه های نوجوانی مورد بحث قرار گیرد از جمله دوستی با غیر همجنس.
🔻آن روز کلی بحث و گفت و گو صورت گرفت تقریباً در دو جا من بیشتر از حد یک معلم به عنوان تسهیلگر صحبت کردم و اکثر گفت و گو ها بین خود اعضا بود.
1️⃣یک زمان وقتی که متوجه شدم یکی از شاگردانم ساعات زیادی را در در توییتر، تیک تاک و اینستاگرام می گذراند و آنها را دوست خود خطاب میکند
و
2️⃣در جای دیگر در زمان ارزشیابی آخر من در پاسخ یکی از بچه ها که گفت با آنکه کارگاه امروز موضوعش هیجان انگیز بود اما مثل اکثر اوقات پاسخی برای مسأله طرح شده نیافته است. البته چند همکلاسی دیگر او نیز همان نقد را داشتند.
🔻 این یادداشت من به عنوان ارزشیابی آخر بود ، چون همه ی اعضا در آخر باید ارزشیابی خود را بگویند.
🔻در اکثر کارگاه ها یا در گزارش مربیانی که با آنها کمتر میکنم اکثرا کم حوصلگی عجیبی برای کشف پاسخ در بین نسل نوجوان و جوان مشاهده می کنم، این در حالی است که آنها با هر پاسخی هم قانع نمیشوند.
🔻 قاعدتا اگر مسأله ای طرح شود که وجوه و ابعاد متعدد دارد نیاز به تعمق و دقت داریم. آنروز هم در کارگاه مسئله پیچیده ای با ارکان مختلف طرح شده بود.
🔻من در کارگاه اندیشه با مسأله مورد علاقه آنها روبرو بودم و در حین تعمق در موضوع فهمیدم این مشکل نیاز به تعمق و دقت طولانی دارد اما آنها انتظار داشتند که در یک ساعت کارگاه موضوعی که به آن مطمئن بودند و حالا دچار شک شدند را به یک باره حل کنند.
🔻مسأله طرح شده دوستی با غیر همجنس بود. در ذیل بعضی از نظرات خود بچه ها را مطالعه کنید و خودتان به پیچیدگی آن توجه کنید.
🔻۱ . دوستی با غیر همجنس اشکالی ندارد چون مثل دوستی با همجنس است.
🔻۲. در دوستی با غیر همجنس ما با یک نظر جدید و با نگاه متفاوتی روبه رو هستیم و همین به ما کمک می کند تا بهتر از این دوستی استفاده کنیم.
🔻۳. اگر دوستی با غیر همجنس خوب است پس چرا افرادی که ازدواج میکنند به همسر خود اجازه نمی دهند دوستی ها را ادامه دهند؟
🔻۴. اگر دوستی با غیر هم جنس خوب است حد و مرز دارد یا ندارد؟ چه کسی حد و مرز را معلوم میکند؟
🔻۵. دوست ها با هم مرزها را برمیدارند اگر دوستی پر از مرز و محدوده باشد که دوستی نیست آیا دوستی با غیر همجنس با این وضعیت چه میشود؟
🔻۶. اگر دوستی تحت نظارت خانواده باشد مفید است است و در غیر این صورت، خطر ناک.
🔻۷ . اگر خانواده تشخیص دهند دوستی ما باید قطع شود و ما نظرمان چیز دیگری بود چه می شود؟
🔻۸ . مگر نمی گویند دوستی و اثر دوستی تا همیشه برقرار است و در قلب ما باید جاری باشد. حالا مگر دوستی و ارتباط با غیر همجنس همیشگی است؟
🔻۹. همیشه بین ویژگی حیوانی و انسانی ما یک جنگ واقعی و جدی است خوب در این رابطه ها ممکن است خوی حیوانی یک دوست غلبه کند؟
🔻۱۰ .تجربه دوستی غیر همجنس خوب است ولی هر تجربه ای سخت و دشوار است برای همین فکر کنم بهتر است از تجربه دیگران استفاده کنم و این تجربه را بگذارم برای سنین دانشگاه چون ممکن است الان زیر بار فشار آن تلف شوم.
🔻۱۱. آیا همکاران غیر همجنس در یک اداره یا محل کار که با هم صمیمانه رفتار میکنند حکم دوستان غیر همجنس هستند؟
و...
🔻من حداقل ده ها فاکتور دیگر را که آنجا رد و بدل شده ذکر نکردم اما با خواندن همان فاکتورهای بالا به پیچیدگی مسئله پی می بریم؟
👌شاید پاسخ به یک «سوال» آسان باشد چون با یک مراجعه به اینترنت یا فرهنگ تخصصی به آن آگاه می شویم، اما پاسخ به «مسأله» نیاز به پژوهش عمیق و دقیق دارد. وقتی دانش آموزان عادت کرده اند که مسائل شان به شکل سوال طرح شود و سریعاً هم پاسخی دریافت کنند از آنان نمی شود انتظار داشت دانشمندان، هنرمندان، مدیران با کیفیت و افراد موثر ی برای رشد جامعه باشند. اما واقعاً این یک مسئله است که ما بخواهیم مسئله پردازی را در کلاس درس بیاوریم ولی آنها به دلایل مختلف از جمله تکالیف زیاد مدرسه، اعتیاد الکترونیک، تنوع طلبی، کم حوصلگی و نداشتن راهنما و تسهیلگر و عدم گفتگو پیرامون مسائل پیش آمده جستجوگری و تعمق صورت نگیرد؟
اگر دوست داشتید نوشته های من در کانال نکته ها و نغزها را بخوانید.
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی آذر پژوهشگر علوم تربیتی
بخش سوم
لینک بخش دوم
https://t.me/sarveyasin/55
🔻در یکی از کارگاههای اندیشه بین شاگردان نوجوان موضوعی طرح شد مبنی بر آنکه دغدغه های نوجوانی مورد بحث قرار گیرد از جمله دوستی با غیر همجنس.
🔻آن روز کلی بحث و گفت و گو صورت گرفت تقریباً در دو جا من بیشتر از حد یک معلم به عنوان تسهیلگر صحبت کردم و اکثر گفت و گو ها بین خود اعضا بود.
1️⃣یک زمان وقتی که متوجه شدم یکی از شاگردانم ساعات زیادی را در در توییتر، تیک تاک و اینستاگرام می گذراند و آنها را دوست خود خطاب میکند
و
2️⃣در جای دیگر در زمان ارزشیابی آخر من در پاسخ یکی از بچه ها که گفت با آنکه کارگاه امروز موضوعش هیجان انگیز بود اما مثل اکثر اوقات پاسخی برای مسأله طرح شده نیافته است. البته چند همکلاسی دیگر او نیز همان نقد را داشتند.
🔻 این یادداشت من به عنوان ارزشیابی آخر بود ، چون همه ی اعضا در آخر باید ارزشیابی خود را بگویند.
🔻در اکثر کارگاه ها یا در گزارش مربیانی که با آنها کمتر میکنم اکثرا کم حوصلگی عجیبی برای کشف پاسخ در بین نسل نوجوان و جوان مشاهده می کنم، این در حالی است که آنها با هر پاسخی هم قانع نمیشوند.
🔻 قاعدتا اگر مسأله ای طرح شود که وجوه و ابعاد متعدد دارد نیاز به تعمق و دقت داریم. آنروز هم در کارگاه مسئله پیچیده ای با ارکان مختلف طرح شده بود.
🔻من در کارگاه اندیشه با مسأله مورد علاقه آنها روبرو بودم و در حین تعمق در موضوع فهمیدم این مشکل نیاز به تعمق و دقت طولانی دارد اما آنها انتظار داشتند که در یک ساعت کارگاه موضوعی که به آن مطمئن بودند و حالا دچار شک شدند را به یک باره حل کنند.
🔻مسأله طرح شده دوستی با غیر همجنس بود. در ذیل بعضی از نظرات خود بچه ها را مطالعه کنید و خودتان به پیچیدگی آن توجه کنید.
🔻۱ . دوستی با غیر همجنس اشکالی ندارد چون مثل دوستی با همجنس است.
🔻۲. در دوستی با غیر همجنس ما با یک نظر جدید و با نگاه متفاوتی روبه رو هستیم و همین به ما کمک می کند تا بهتر از این دوستی استفاده کنیم.
🔻۳. اگر دوستی با غیر همجنس خوب است پس چرا افرادی که ازدواج میکنند به همسر خود اجازه نمی دهند دوستی ها را ادامه دهند؟
🔻۴. اگر دوستی با غیر هم جنس خوب است حد و مرز دارد یا ندارد؟ چه کسی حد و مرز را معلوم میکند؟
🔻۵. دوست ها با هم مرزها را برمیدارند اگر دوستی پر از مرز و محدوده باشد که دوستی نیست آیا دوستی با غیر همجنس با این وضعیت چه میشود؟
🔻۶. اگر دوستی تحت نظارت خانواده باشد مفید است است و در غیر این صورت، خطر ناک.
🔻۷ . اگر خانواده تشخیص دهند دوستی ما باید قطع شود و ما نظرمان چیز دیگری بود چه می شود؟
🔻۸ . مگر نمی گویند دوستی و اثر دوستی تا همیشه برقرار است و در قلب ما باید جاری باشد. حالا مگر دوستی و ارتباط با غیر همجنس همیشگی است؟
🔻۹. همیشه بین ویژگی حیوانی و انسانی ما یک جنگ واقعی و جدی است خوب در این رابطه ها ممکن است خوی حیوانی یک دوست غلبه کند؟
🔻۱۰ .تجربه دوستی غیر همجنس خوب است ولی هر تجربه ای سخت و دشوار است برای همین فکر کنم بهتر است از تجربه دیگران استفاده کنم و این تجربه را بگذارم برای سنین دانشگاه چون ممکن است الان زیر بار فشار آن تلف شوم.
🔻۱۱. آیا همکاران غیر همجنس در یک اداره یا محل کار که با هم صمیمانه رفتار میکنند حکم دوستان غیر همجنس هستند؟
و...
🔻من حداقل ده ها فاکتور دیگر را که آنجا رد و بدل شده ذکر نکردم اما با خواندن همان فاکتورهای بالا به پیچیدگی مسئله پی می بریم؟
👌شاید پاسخ به یک «سوال» آسان باشد چون با یک مراجعه به اینترنت یا فرهنگ تخصصی به آن آگاه می شویم، اما پاسخ به «مسأله» نیاز به پژوهش عمیق و دقیق دارد. وقتی دانش آموزان عادت کرده اند که مسائل شان به شکل سوال طرح شود و سریعاً هم پاسخی دریافت کنند از آنان نمی شود انتظار داشت دانشمندان، هنرمندان، مدیران با کیفیت و افراد موثر ی برای رشد جامعه باشند. اما واقعاً این یک مسئله است که ما بخواهیم مسئله پردازی را در کلاس درس بیاوریم ولی آنها به دلایل مختلف از جمله تکالیف زیاد مدرسه، اعتیاد الکترونیک، تنوع طلبی، کم حوصلگی و نداشتن راهنما و تسهیلگر و عدم گفتگو پیرامون مسائل پیش آمده جستجوگری و تعمق صورت نگیرد؟
اگر دوست داشتید نوشته های من در کانال نکته ها و نغزها را بخوانید.
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی آذر پژوهشگر علوم تربیتی
Telegram
نکته ها و نغزهای تربیتی
✍️چالش های مسأله پردازی در آموزش و پرورش
بخش دوم
🔻در یادداشت قبلی به یک نمونه از شیوه مسأله پردازی در کلاس درس برای تبیین مسأله اشاره کرده بودم.
در مسأله قبل آمده بود که هر چند شیوه های مسأله پردازی در کلاس درس موافق طبع شاگردان است اما مشاهدات میدانی…
بخش دوم
🔻در یادداشت قبلی به یک نمونه از شیوه مسأله پردازی در کلاس درس برای تبیین مسأله اشاره کرده بودم.
در مسأله قبل آمده بود که هر چند شیوه های مسأله پردازی در کلاس درس موافق طبع شاگردان است اما مشاهدات میدانی…
✍پنجره ها و درهای مجازی گشاده و باز
🌀در زمانی که کمتر از هفت سال داشتم ، پدرم پس از تعطیلی کارش در ساعت ۹ شب، مرا در مقابل یک کاباره که صدای موسیقی زنده از آن می آمد و دو نفر آدم تنومند ترسناک دم در آن ایستاده بودند برد، گاهی صدای قهقهه و شادی هم از درون آن بیرون میآمد، افراد مختلفی وارد آن می شدند و کسانی هم گاهی خارج می شدند رنگ و رخسار سرخ گونی داشتند و گویی کمی عرق روی چهره داشتند و انگار خواب شان میآید ولی خوشحال به نظر می رسیدند.
همانطور که روی موتور نشسته بودیم پدرم گفت: پسرم دوست دارم که هیچوقت اینجا نیایی، لااقل تا بیست سالگی ات اینجا نیا!.
پرسیدم چرا؟ مگر اینجا کجاست ؟
او گفت:
اینجا محلی است که بعضی آدم ها می آیند و فکر می کنند خیلی خوشحال تر می شوند ولی خوشحالی آنها کوتاه است و بعدا حالشان بد می شود...
پرسیدم:
چرا خوشحالی آنها دروغی است؟
-چون آنها یک چیزی می خورند که فکر آنها را به هم میریزد و اول کار، آنها را خوشحال می کند ولی خوشحالی آنها کوتاه است و سریعا دوباره ناراحت می شوند، خیلی وقتها داد و فریاد هم می کنند و مثل دیوانه ها می شوند.
از پدر پرسیدم:
اگر دیوانه شدند چه می شود؟
پدرم گفت:
این دو مرد قوی که دم در هستند کسانی که حال شان خراب میشود و مستی آنها زیاد می شود را از این جا بیرون می اندازند.
....
🔻این برنامه درسی که پدرم به من داد را آموزش مستقیم می گویند، در شیوه های تربیتی کودکان خصوصا برای پسران گوشزد می کنند که آموزش مستقیم نباشد، مثلا این بیم هست که صحبت کردن در مورد موارد مخدر به پسران اتفاقا باعث ماجراجویی آنها شود.
🔻پدرم در آن زمان ناچار بود که مستقیم بگوید که آنجا میخانه است ولی غیر مستقیم گفت که به مستی «نه» بگو.
😐 من آن درس پدرم را رعایت کردم.
🔻ولی مسأله اساسی این است که:
در زمانی که پدرم مرا بر حذر می داشت، اگر من در خانواده ای می بودم که همه میخواره هستند آنوقت آیا درس او چقدر تاثیر می داشت؟
🔻در زیر این موضوع را به فرآیندهای مجازی تعمیم داده ام.
🔻اگر فرزندان مان را از بازی های دیجیتالی، هجوم اطلاعات جذاب و فوق جذاب کم مغز یا بی مغز در پیام رسان های متعدد، شبکه های متعدد سرگرمی بر حذر بداریم تا از وقت و عمرشان استفاده بهتر بکنند و از تخدیر الکترونیک در امان بمانند تا در زمانی که عقل آنها رسید انتخاب آگاهانه ای داشته باشند امر خوبی است.
🔻اما مسأله این است که فرزندان ما وقتی در مهمانی ها، در مدرسه و در کنار همکلاسی ها ، وقتی از تلویزیون رسمی، تبلیغات و معرفی بازی ها و شبکه های مجازی را تماشا میکنند آنگاه اکثر تلاشهای ما برای مدیریت فضای مجازی بی اثر می شود.
🔻تعمیم اعتیاد فرآیندهای مجازی به اعتیاد به الکل و مواد مخدر، ناشی از یک مطالعه ی چندین ساله است. چه بسا آثار اعتیاد به الکل و مواد مخدر خودشان را نشان بدهند و خانواده ها مراقبت کنند ولی در موضوع فضای مجازی این مراقبت تقریبا بی معنا شده.
🔻مجازی بی مدیریت یکی از خطرناکترین ضد تربیت ها است که خدا میداند چه آینده ای را برای ما فراهم خواهد کرد.
🔻 نسل های با سواد که در قبل از توسعه ی فضای مجازی تربیت شده اند و از آن هم استفاده میکنند به دلیل مراقبت درونی که دارند اکثرا متوجه تأثیرات به شدت معنا دار فضای مجازی با در و پنجره های کاملا گشوده نیستند یا کمتر آنرا جدی می گیرند.
🔻 اگر من هم به آن می پردازم به خاطر آن است که هر بار در کارگاه های اندیشه قرار میگیرم احساس می کنم به جای تسهیلگری در اندیشه باید یک تراپیست را برای تعدیل حال آن دانش آموزان دعوت کنم.
🔻 فارغ از خستگی و بی حوصلگی ناشی از اعتیاد الکترونیک بخش زیادی از بارش های اندیشه و ابراز نظر آنها معطوف به جریان های علمی و شبه علمی فضای مجازی است.
🔻در زیر لینک یکی از یادداشت های من در سالنامه اطلاعات است که در سال نود و یک منتشر شده و با موضوع فوق مرتبط است.
https://t.me/c/1347068702/277
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
🌀در زمانی که کمتر از هفت سال داشتم ، پدرم پس از تعطیلی کارش در ساعت ۹ شب، مرا در مقابل یک کاباره که صدای موسیقی زنده از آن می آمد و دو نفر آدم تنومند ترسناک دم در آن ایستاده بودند برد، گاهی صدای قهقهه و شادی هم از درون آن بیرون میآمد، افراد مختلفی وارد آن می شدند و کسانی هم گاهی خارج می شدند رنگ و رخسار سرخ گونی داشتند و گویی کمی عرق روی چهره داشتند و انگار خواب شان میآید ولی خوشحال به نظر می رسیدند.
همانطور که روی موتور نشسته بودیم پدرم گفت: پسرم دوست دارم که هیچوقت اینجا نیایی، لااقل تا بیست سالگی ات اینجا نیا!.
پرسیدم چرا؟ مگر اینجا کجاست ؟
او گفت:
اینجا محلی است که بعضی آدم ها می آیند و فکر می کنند خیلی خوشحال تر می شوند ولی خوشحالی آنها کوتاه است و بعدا حالشان بد می شود...
پرسیدم:
چرا خوشحالی آنها دروغی است؟
-چون آنها یک چیزی می خورند که فکر آنها را به هم میریزد و اول کار، آنها را خوشحال می کند ولی خوشحالی آنها کوتاه است و سریعا دوباره ناراحت می شوند، خیلی وقتها داد و فریاد هم می کنند و مثل دیوانه ها می شوند.
از پدر پرسیدم:
اگر دیوانه شدند چه می شود؟
پدرم گفت:
این دو مرد قوی که دم در هستند کسانی که حال شان خراب میشود و مستی آنها زیاد می شود را از این جا بیرون می اندازند.
....
🔻این برنامه درسی که پدرم به من داد را آموزش مستقیم می گویند، در شیوه های تربیتی کودکان خصوصا برای پسران گوشزد می کنند که آموزش مستقیم نباشد، مثلا این بیم هست که صحبت کردن در مورد موارد مخدر به پسران اتفاقا باعث ماجراجویی آنها شود.
🔻پدرم در آن زمان ناچار بود که مستقیم بگوید که آنجا میخانه است ولی غیر مستقیم گفت که به مستی «نه» بگو.
😐 من آن درس پدرم را رعایت کردم.
🔻ولی مسأله اساسی این است که:
در زمانی که پدرم مرا بر حذر می داشت، اگر من در خانواده ای می بودم که همه میخواره هستند آنوقت آیا درس او چقدر تاثیر می داشت؟
🔻در زیر این موضوع را به فرآیندهای مجازی تعمیم داده ام.
🔻اگر فرزندان مان را از بازی های دیجیتالی، هجوم اطلاعات جذاب و فوق جذاب کم مغز یا بی مغز در پیام رسان های متعدد، شبکه های متعدد سرگرمی بر حذر بداریم تا از وقت و عمرشان استفاده بهتر بکنند و از تخدیر الکترونیک در امان بمانند تا در زمانی که عقل آنها رسید انتخاب آگاهانه ای داشته باشند امر خوبی است.
🔻اما مسأله این است که فرزندان ما وقتی در مهمانی ها، در مدرسه و در کنار همکلاسی ها ، وقتی از تلویزیون رسمی، تبلیغات و معرفی بازی ها و شبکه های مجازی را تماشا میکنند آنگاه اکثر تلاشهای ما برای مدیریت فضای مجازی بی اثر می شود.
🔻تعمیم اعتیاد فرآیندهای مجازی به اعتیاد به الکل و مواد مخدر، ناشی از یک مطالعه ی چندین ساله است. چه بسا آثار اعتیاد به الکل و مواد مخدر خودشان را نشان بدهند و خانواده ها مراقبت کنند ولی در موضوع فضای مجازی این مراقبت تقریبا بی معنا شده.
🔻مجازی بی مدیریت یکی از خطرناکترین ضد تربیت ها است که خدا میداند چه آینده ای را برای ما فراهم خواهد کرد.
🔻 نسل های با سواد که در قبل از توسعه ی فضای مجازی تربیت شده اند و از آن هم استفاده میکنند به دلیل مراقبت درونی که دارند اکثرا متوجه تأثیرات به شدت معنا دار فضای مجازی با در و پنجره های کاملا گشوده نیستند یا کمتر آنرا جدی می گیرند.
🔻 اگر من هم به آن می پردازم به خاطر آن است که هر بار در کارگاه های اندیشه قرار میگیرم احساس می کنم به جای تسهیلگری در اندیشه باید یک تراپیست را برای تعدیل حال آن دانش آموزان دعوت کنم.
🔻 فارغ از خستگی و بی حوصلگی ناشی از اعتیاد الکترونیک بخش زیادی از بارش های اندیشه و ابراز نظر آنها معطوف به جریان های علمی و شبه علمی فضای مجازی است.
🔻در زیر لینک یکی از یادداشت های من در سالنامه اطلاعات است که در سال نود و یک منتشر شده و با موضوع فوق مرتبط است.
https://t.me/c/1347068702/277
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
✍رابطه ی شاه و معلم
🙏به واژه های زیر و روابط آنها نگاه کنید، کدام را گویا تر برای یک یادگیری عمیق میدانید ؟
چرا ؟
معلم و متعلم
مربی و متربی
پرورشکار و پرورش جو
استاد و شاگرد
معلم و شاگرد
معلم و دانش آموز
🔻بعید میدانم کسی به «روز معلم» بگوید «روز یاد دهنده» یا روز پرورشکار یا روز مربی.
روز معلم را «روز استاد» هم نمی گویند ولی اگر معلمی استاد باشد ارج و قرب او بیشتر میشود.
🔻برای بازگشایی موضوع به سوالات زیر هم فکر کنیم بد نیست.
🔻شاه کیست؟ به چه کسی شاه می گویند؟
🔻شاگرد کیست؟ چرا به دانش آموزان، شاگرد هم می گویند؟
🔻استاد کیست؟ این وجه تسمیه از کجا آمده؟
🔻«شاه» فرد قدرتمندی است که سر حلقه است و اطرافیان او حرف ها و سخنان و دستورات او را گوش می کنند و عمل میکنند.
در اینجا کاری به تصورات مردم در مورد شاه یا شاهان که از شاهی لزوما دیکته غیر حکیمانه بلد بوده اند یا ظاهر شاهانه داشته اند نداریم. چه بسا در نگاه توحیدی شاه ترین شاهان، خود خدا است.
🔻 واژه «شاگرد» در واقع از دو واژه «شاه» و «گرد» آمده است یعنی کسی که در اطراف شاه گرد آمده تا سخنان او را به جان و دل گوش کند و عمل کند. در واقع شاگردان گرد شاهی جمع آمده اند که بهترین یاد دهنده و بهترین ها را برای یاد دادن دارد.
🔻فارغ از آنکه واژه استاد از اوستاد و واژه اوستاد از دانای به اوستا ( درس حکمت ایرانیان در قدیم) آمده ولی از آن ایستادن هم به ذهن میرسد.
چه بسا استاد به سان همان شاه ایستاده و شاگردان گرداگرد آن بوده اند و چون سرآمد تر بوده، از او الگو می گرفته اند.
🔻استاد، الگو بوده یعنی، هم در یاددهی و هم، در یادگیری به عنوان یک نمونه در شاگردان شناخته شده بوده است.
🔻اگر معلم، شاگرد دارد یعنی باید قابلیت شاهی داشته باشد، این قابلیت شاهانه از درس و تخصص تا ویژگی های اخلاقی، علمی، پرورشی و خردورزی را شامل میشود.
مثلا یک معلم در درس علوم چنان قابلیت دارد که شاگردان او را شاه درس علوم اطلاق کنند.
تقریبا کسی نیست که در این عالم یک ویژگی شاهانه نداشته باشد ولی این ویژگی وقتی با ارزش است که آگاهانه باشد.
😐از این رو وقتی روز معلم را به من تبریک می گویند از خدا میخواهم که لااقل یک ویژگی برای داشتن شاگرد را در خودم پیدا کنم و از اینکه ویژگی قدرتمندی از یک الگو را نداشته باشم و به من معلم بگویند حقیقتا نگرانم.
🙏روز معلم را به همه ی شاهان کوچک و بزرگ تعلیم و تربیت، تبریک می گویم.
🔻یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغزهای تربیتی مطالعه کنید.
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
🙏به واژه های زیر و روابط آنها نگاه کنید، کدام را گویا تر برای یک یادگیری عمیق میدانید ؟
چرا ؟
معلم و متعلم
مربی و متربی
پرورشکار و پرورش جو
استاد و شاگرد
معلم و شاگرد
معلم و دانش آموز
🔻بعید میدانم کسی به «روز معلم» بگوید «روز یاد دهنده» یا روز پرورشکار یا روز مربی.
روز معلم را «روز استاد» هم نمی گویند ولی اگر معلمی استاد باشد ارج و قرب او بیشتر میشود.
🔻برای بازگشایی موضوع به سوالات زیر هم فکر کنیم بد نیست.
🔻شاه کیست؟ به چه کسی شاه می گویند؟
🔻شاگرد کیست؟ چرا به دانش آموزان، شاگرد هم می گویند؟
🔻استاد کیست؟ این وجه تسمیه از کجا آمده؟
🔻«شاه» فرد قدرتمندی است که سر حلقه است و اطرافیان او حرف ها و سخنان و دستورات او را گوش می کنند و عمل میکنند.
در اینجا کاری به تصورات مردم در مورد شاه یا شاهان که از شاهی لزوما دیکته غیر حکیمانه بلد بوده اند یا ظاهر شاهانه داشته اند نداریم. چه بسا در نگاه توحیدی شاه ترین شاهان، خود خدا است.
🔻 واژه «شاگرد» در واقع از دو واژه «شاه» و «گرد» آمده است یعنی کسی که در اطراف شاه گرد آمده تا سخنان او را به جان و دل گوش کند و عمل کند. در واقع شاگردان گرد شاهی جمع آمده اند که بهترین یاد دهنده و بهترین ها را برای یاد دادن دارد.
🔻فارغ از آنکه واژه استاد از اوستاد و واژه اوستاد از دانای به اوستا ( درس حکمت ایرانیان در قدیم) آمده ولی از آن ایستادن هم به ذهن میرسد.
چه بسا استاد به سان همان شاه ایستاده و شاگردان گرداگرد آن بوده اند و چون سرآمد تر بوده، از او الگو می گرفته اند.
🔻استاد، الگو بوده یعنی، هم در یاددهی و هم، در یادگیری به عنوان یک نمونه در شاگردان شناخته شده بوده است.
🔻اگر معلم، شاگرد دارد یعنی باید قابلیت شاهی داشته باشد، این قابلیت شاهانه از درس و تخصص تا ویژگی های اخلاقی، علمی، پرورشی و خردورزی را شامل میشود.
مثلا یک معلم در درس علوم چنان قابلیت دارد که شاگردان او را شاه درس علوم اطلاق کنند.
تقریبا کسی نیست که در این عالم یک ویژگی شاهانه نداشته باشد ولی این ویژگی وقتی با ارزش است که آگاهانه باشد.
😐از این رو وقتی روز معلم را به من تبریک می گویند از خدا میخواهم که لااقل یک ویژگی برای داشتن شاگرد را در خودم پیدا کنم و از اینکه ویژگی قدرتمندی از یک الگو را نداشته باشم و به من معلم بگویند حقیقتا نگرانم.
🙏روز معلم را به همه ی شاهان کوچک و بزرگ تعلیم و تربیت، تبریک می گویم.
🔻یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغزهای تربیتی مطالعه کنید.
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
Telegram
نکته ها و نغزهای تربیتی
من احمد رضا آذربایجانی(آذر)به عنوان یک فعال فرهنگی و پژوهشگر تربیتی پیش تر یادداشت هایی داشتم که در آن به مسایل و موارد تربیتی و حوزه های مرتبط می پرداختم. به نظرم رسید که هم آن یادداشت ها و هم بعضی از جستجو ها و پژوهش هایم را در اینجا به اشتراک بگذارم.
✍لازمه ی تفکر نقاد
👌نقادی ممتد و پشت سر هم برای ما آدم ها مفید نیست چون هم نقاد و هم نقد شونده را به زحمت می اندازد.
🔻بهتر است یک تعریف کلی از تفکر نقاد داشته باشیم.
🔻فوکو تعریف مهمی را از نقادی به ما میدهد ، او می گوید:
نقادی هنر ،زیر بار حاکمیت نرفتن است.
منظور او از حاکمیت، غلبه ی یک تفکر غالبی قابل تحلیل است، و البته منظور او لزوما حاکمیت سیاسی نیست.
🔻مثلا فروشندگان یک کالا با توافق هم دیگر یک قیمت را بدون دلیل بالا ببرند. فرد نقاد با بررسی خدمات تولید، مواد مصرفی، حمل و نقل و موارد مربوطه و حتی سود متعارف متوجه میشود که قیمت داده شده درست نیست و آن گاه است که زیر بار حاکمیت قیمت داده شده نمیرود.
🔻البته فوکو با آوردن واژه «هنر» گویی تفکر نقاد را به تفکر خلاق هم گره زده است. در واقع فرد نقاد پس از تمیز موارد و مواد تشکیل دهنده ی امری از طریق مقایسه با امر مشابه یا فرض تشابه و مطالعه نسبت ها، تحلیل و نقادی خود را آغاز میکند. مثلا:
🔻ما با در نظر گرفتن وضعیت اقتصادی مردم و میانگین حقوق که مستحق هر شهروند است، از طرفی با در نظر گرفتن نیاز آنها و مقایسه و تطبیق با نیازهای مشابه و قیمت آنها و سطح خدمات قیمت گذاری می کنیم و مثلا می فهمیم قیمت یک خدمات چقدر با ارزش واقعی آن سازگار و نزدیک است و اینجا در واقع ما نقادی کرده ایم.
🔻تفاوت یک فرد تعویض کار قطعات با مکانیک در قوه نقادی آنها است.
فرد تعویض کار ممکنست کل یک قطعه را برای تعمیر ماشین شما عوض کند ولی یک مکانیک که از آن وسایل و تجهیزات و کارکرد و مدل بهره برداری آن با خبر است گاه با فقط جابجا کردن یا تنظیم یک قطعه کوچک و نه کل قطعه یک تعمیر اساسی انجام می دهد.
🔻در تکمیل نظر فوکو و وام از مدل اندیشه ورزی حکمت کامل، نقادی یعنی زیر بار حاکمیت عدمی نرفتن. در واقع نقاد کسی است که عدم را از وجود تمیز میدهد.. مثلا اگر کسی بگوید که جهان از عدم پدید آمده، منتقد حکمت کامل میپرسد :چگونه ممکن است از نیستی هستی در بیاید؟
او آنقدر پرسش میکند تا ما بفهمیم لزوما از هستی امکان هست شدن قویتر وجود دارد. و یا لااقل باید علم باشد تا چیزی متحقق شود.
پس از تعریف عمومی نقادی فرض بالا را تکرار میکنیم:
👌نقادی ممتد کسل کننده و خسته کننده است.
🔻نقادی که خوب است.، چون باعث شناسایی وضعیت و واقعیت یا دامنه ی واقعیت است و این شناسایی منجر به ساختن و کیفیت میشود پس چرا امتداد آن می تواند مفید نباشد ؟
🔻اگر این نقادی در مورد یک شیء باشد شاید مفید واقع شود ولی موضوع ما -انسان- است.
اگر ما هر روز فرزند ، همسر یا شاگرد خودمان را صریحا و پیاپی نقد کنیم چه خواهد شد؟
🔻آنها عصبانی میشوند و از ما منزجر می شوند.
بر فرض که نقد شما دقیق و درست باشد فقط فرد کمال گرای آگاه پر حوصله ، دوست شما باقی خواهد ماند.
راه چاره چیست؟
🔻راه چاره در تفکر مراقبتی است. این تفکر لااقل در این روزهای کشور ما به شدت کاهش یافته حتی اگر نگاه کنیم کسانی که معلم این مدل مهم تربیتی از تفکر هستند هم گویی آنرا فراموش کرده اند.
توضیح آخر من در مورد اهمیت و ضرورت تفکر مراقبتی برای آن است که ادامه یادداشت مرا در موضوع تفکر مراقبتی هم بخوانید.
یادداشت های مرا در کانال نکته و نغزها بخوانید و اگر دوست داشتید همانجا نقطه نظرتان را به اشتراک بگذارید یا به دیگران هم سفارش کنید.
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
👌نقادی ممتد و پشت سر هم برای ما آدم ها مفید نیست چون هم نقاد و هم نقد شونده را به زحمت می اندازد.
🔻بهتر است یک تعریف کلی از تفکر نقاد داشته باشیم.
🔻فوکو تعریف مهمی را از نقادی به ما میدهد ، او می گوید:
نقادی هنر ،زیر بار حاکمیت نرفتن است.
منظور او از حاکمیت، غلبه ی یک تفکر غالبی قابل تحلیل است، و البته منظور او لزوما حاکمیت سیاسی نیست.
🔻مثلا فروشندگان یک کالا با توافق هم دیگر یک قیمت را بدون دلیل بالا ببرند. فرد نقاد با بررسی خدمات تولید، مواد مصرفی، حمل و نقل و موارد مربوطه و حتی سود متعارف متوجه میشود که قیمت داده شده درست نیست و آن گاه است که زیر بار حاکمیت قیمت داده شده نمیرود.
🔻البته فوکو با آوردن واژه «هنر» گویی تفکر نقاد را به تفکر خلاق هم گره زده است. در واقع فرد نقاد پس از تمیز موارد و مواد تشکیل دهنده ی امری از طریق مقایسه با امر مشابه یا فرض تشابه و مطالعه نسبت ها، تحلیل و نقادی خود را آغاز میکند. مثلا:
🔻ما با در نظر گرفتن وضعیت اقتصادی مردم و میانگین حقوق که مستحق هر شهروند است، از طرفی با در نظر گرفتن نیاز آنها و مقایسه و تطبیق با نیازهای مشابه و قیمت آنها و سطح خدمات قیمت گذاری می کنیم و مثلا می فهمیم قیمت یک خدمات چقدر با ارزش واقعی آن سازگار و نزدیک است و اینجا در واقع ما نقادی کرده ایم.
🔻تفاوت یک فرد تعویض کار قطعات با مکانیک در قوه نقادی آنها است.
فرد تعویض کار ممکنست کل یک قطعه را برای تعمیر ماشین شما عوض کند ولی یک مکانیک که از آن وسایل و تجهیزات و کارکرد و مدل بهره برداری آن با خبر است گاه با فقط جابجا کردن یا تنظیم یک قطعه کوچک و نه کل قطعه یک تعمیر اساسی انجام می دهد.
🔻در تکمیل نظر فوکو و وام از مدل اندیشه ورزی حکمت کامل، نقادی یعنی زیر بار حاکمیت عدمی نرفتن. در واقع نقاد کسی است که عدم را از وجود تمیز میدهد.. مثلا اگر کسی بگوید که جهان از عدم پدید آمده، منتقد حکمت کامل میپرسد :چگونه ممکن است از نیستی هستی در بیاید؟
او آنقدر پرسش میکند تا ما بفهمیم لزوما از هستی امکان هست شدن قویتر وجود دارد. و یا لااقل باید علم باشد تا چیزی متحقق شود.
پس از تعریف عمومی نقادی فرض بالا را تکرار میکنیم:
👌نقادی ممتد کسل کننده و خسته کننده است.
🔻نقادی که خوب است.، چون باعث شناسایی وضعیت و واقعیت یا دامنه ی واقعیت است و این شناسایی منجر به ساختن و کیفیت میشود پس چرا امتداد آن می تواند مفید نباشد ؟
🔻اگر این نقادی در مورد یک شیء باشد شاید مفید واقع شود ولی موضوع ما -انسان- است.
اگر ما هر روز فرزند ، همسر یا شاگرد خودمان را صریحا و پیاپی نقد کنیم چه خواهد شد؟
🔻آنها عصبانی میشوند و از ما منزجر می شوند.
بر فرض که نقد شما دقیق و درست باشد فقط فرد کمال گرای آگاه پر حوصله ، دوست شما باقی خواهد ماند.
راه چاره چیست؟
🔻راه چاره در تفکر مراقبتی است. این تفکر لااقل در این روزهای کشور ما به شدت کاهش یافته حتی اگر نگاه کنیم کسانی که معلم این مدل مهم تربیتی از تفکر هستند هم گویی آنرا فراموش کرده اند.
توضیح آخر من در مورد اهمیت و ضرورت تفکر مراقبتی برای آن است که ادامه یادداشت مرا در موضوع تفکر مراقبتی هم بخوانید.
یادداشت های مرا در کانال نکته و نغزها بخوانید و اگر دوست داشتید همانجا نقطه نظرتان را به اشتراک بگذارید یا به دیگران هم سفارش کنید.
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
Telegram
نکته ها و نغزهای تربیتی
من احمد رضا آذربایجانی(آذر)به عنوان یک فعال فرهنگی و پژوهشگر تربیتی پیش تر یادداشت هایی داشتم که در آن به مسایل و موارد تربیتی و حوزه های مرتبط می پرداختم. به نظرم رسید که هم آن یادداشت ها و هم بعضی از جستجو ها و پژوهش هایم را در اینجا به اشتراک بگذارم.
داستان نصف سبیل را 6سال پیش برای شروع بحث وسواس نوشتم ولی این داستان از حیث توجه نسل های جدید در اهمیت فالور هم حایز توجه است. بد نیست هر سه فصل آنرا نگاهی بیندازید.
https://t.me/dialogueschool_ir/521
https://t.me/dialogueschool_ir/521
Telegram
تربیت کودک با مدرسه گفتوگو
نکته ها، نغزها و درد و دل های تربیتی
بخش اول:
🔴 خطری واقعی، بزرگ و فراگیر
🔸 برای آنکه سایه ی این خطر سهمگین را در خود و اطراف مشاهده کنیم به داستان واقعی زیر و تحلیل آن با دقت توجه کنید:
➖ سال ها پیش به اتفاق دو نفر دیگر برای شنا به استخر رفتم، شهرام آنکه…
بخش اول:
🔴 خطری واقعی، بزرگ و فراگیر
🔸 برای آنکه سایه ی این خطر سهمگین را در خود و اطراف مشاهده کنیم به داستان واقعی زیر و تحلیل آن با دقت توجه کنید:
➖ سال ها پیش به اتفاق دو نفر دیگر برای شنا به استخر رفتم، شهرام آنکه…
✍تفکر مراقبتی
🙏سه گفت و گوی زیر را بخوانید و ببینید شما به کدام نزدیک تر هستید.
1⃣ببین تو کلا موضوعاتی که من به اون علاقمند هستم رو درک نمی کنی،چرا با من بحث می کنی ؟
🔸چون موضوعاتی که تو به اون علاقمندی یک مشت خرافات مسخره ست که توسط رسانه های زرد به خورد تو دادند.
🔹نه خیر، افکار تو بی نقص هستش که به اسم علم توسط یک عده کافر و دنیا طلب توی مغزت کردند.
🔸ببین! عیسی به دین خود، موسی به دین خود، خداحافظ.
2⃣ببین تو کلا موضوعاتی که من به اون علاقمند هستم رو درک نمی کنی،چرا با من بحث می کنی ؟
🔸چون بحث با تو حال میده.
🔹یعنی چی که بحث من با تو حال میده؟
🔸تو کلا دنیا رو یک طور دیگه می بینی.
🔹خوبه یا بده؟
🔸بعضی هاش خوبن، بعضی هاشم بی رودربایستی مزخرف هستند.
🔹هرچند از لفظ تو بدم اومد ولی کدوم اون ها مزخرف بودند ، یکی اش رو بگو!
🔸مثلا اینکه فکر میکنی، ما اگر بمیریم ممکنه در بدن یکی دیگه حلول کنیم یا زندگی قبلی ات، احتمالا یک گربه ای در توکیو بودی ولی اینکه بعضی وقتها سعی می کنی برای کارات دلیل پیدا کنی و یک کم روی حرفها فکر میکنی رو از تو پسندیدم، درک جمع این دو تا در تو برام سخته.. فکر کنم حرف زدن با تو نیاز به تمرکز خاص داره.
3⃣ببین تو کلا موضوعاتی که من به اون علاقمند هستم رو درک نمی کنی،چرا با من بحث می کنی ؟
🔸از کجا میدونی من به علاقه تو بی توجه هستم؟ من به خود تو که علاقه دارم، ضمنا موضوع مورد علاقه ات در مورد مطالعه تاریخ معاصر برای من هم جذابه، فقط من منابع دیگه رو هم غیر از نوشته های هوشنگ زاده پیشنهاد میکنم.
🔹میدونی از این همه بد اخلاقی مردم کشورم واقعا لجم می گیره، من نوشته هایی رو می خونم که فقط به این اخلاق های کثیف و مزخرف مردم ما پرداخته.
🔸من هم با تو موافقم ، شناخت بدی ها خوبند ،چونکه میشه اون ها را برطرف کرد. فقط چون نیاز به امید دارم بخش های امید بخش اخبار و تاریخ رو هم می خونم.
🔹مگه بخش خوب و امید بخشی هم هست، چی تو ی این کشور خوبه؟ یکی از اون ها را بگو؟
🔸خود تو ، خود تو خیلی خوبی، من از تو خیانت ندیدم، با حیوون ها مهربونی، به موسیقی خوب توجه داری، اگه بچه یتیم رو ببینی دلت میخواد براش یک کاری بکنی.
واقعیت اینه که من خودم عاشق فیلم های علی حاتمی هستم و فکر میکنم او هنرمند دوست داشتنی هستش ضمنا میدونم که تو هم به اون علاقمندی.
🔹من فقط سوته دلان اون رو دوست دارم.
🔸واقعا اون فیلمش هم عالیه. نظرت چیه حالا که تجریش هستیم من هم داخل کیفم یه کم نون و پنیر و خیار و گوجه دارم، بریم دربند یه کم بشینیم.
🔻قبل از هر چیزی اشاره کنم که من در بالا فرض را بر گفت و گو گذارده ام، چون افرادی هستند که در اولین گام یا سکوت می کنند یا افرادی هستند که حمله را ترجیح می دهند و کار را به نزاع می کشند ، بعضی ها بحث آغاز نشده در جدال و قضاوت هستند و حتی حرفهای یکدیگر را گوش نمیکنند.
🔻در یادداشت بعدی در مورد شیوه های تفکر در سه گفت و گوی بالا خواهم نوشت.
🔻یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغزها بخوانید.
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
🙏سه گفت و گوی زیر را بخوانید و ببینید شما به کدام نزدیک تر هستید.
1⃣ببین تو کلا موضوعاتی که من به اون علاقمند هستم رو درک نمی کنی،چرا با من بحث می کنی ؟
🔸چون موضوعاتی که تو به اون علاقمندی یک مشت خرافات مسخره ست که توسط رسانه های زرد به خورد تو دادند.
🔹نه خیر، افکار تو بی نقص هستش که به اسم علم توسط یک عده کافر و دنیا طلب توی مغزت کردند.
🔸ببین! عیسی به دین خود، موسی به دین خود، خداحافظ.
2⃣ببین تو کلا موضوعاتی که من به اون علاقمند هستم رو درک نمی کنی،چرا با من بحث می کنی ؟
🔸چون بحث با تو حال میده.
🔹یعنی چی که بحث من با تو حال میده؟
🔸تو کلا دنیا رو یک طور دیگه می بینی.
🔹خوبه یا بده؟
🔸بعضی هاش خوبن، بعضی هاشم بی رودربایستی مزخرف هستند.
🔹هرچند از لفظ تو بدم اومد ولی کدوم اون ها مزخرف بودند ، یکی اش رو بگو!
🔸مثلا اینکه فکر میکنی، ما اگر بمیریم ممکنه در بدن یکی دیگه حلول کنیم یا زندگی قبلی ات، احتمالا یک گربه ای در توکیو بودی ولی اینکه بعضی وقتها سعی می کنی برای کارات دلیل پیدا کنی و یک کم روی حرفها فکر میکنی رو از تو پسندیدم، درک جمع این دو تا در تو برام سخته.. فکر کنم حرف زدن با تو نیاز به تمرکز خاص داره.
3⃣ببین تو کلا موضوعاتی که من به اون علاقمند هستم رو درک نمی کنی،چرا با من بحث می کنی ؟
🔸از کجا میدونی من به علاقه تو بی توجه هستم؟ من به خود تو که علاقه دارم، ضمنا موضوع مورد علاقه ات در مورد مطالعه تاریخ معاصر برای من هم جذابه، فقط من منابع دیگه رو هم غیر از نوشته های هوشنگ زاده پیشنهاد میکنم.
🔹میدونی از این همه بد اخلاقی مردم کشورم واقعا لجم می گیره، من نوشته هایی رو می خونم که فقط به این اخلاق های کثیف و مزخرف مردم ما پرداخته.
🔸من هم با تو موافقم ، شناخت بدی ها خوبند ،چونکه میشه اون ها را برطرف کرد. فقط چون نیاز به امید دارم بخش های امید بخش اخبار و تاریخ رو هم می خونم.
🔹مگه بخش خوب و امید بخشی هم هست، چی تو ی این کشور خوبه؟ یکی از اون ها را بگو؟
🔸خود تو ، خود تو خیلی خوبی، من از تو خیانت ندیدم، با حیوون ها مهربونی، به موسیقی خوب توجه داری، اگه بچه یتیم رو ببینی دلت میخواد براش یک کاری بکنی.
واقعیت اینه که من خودم عاشق فیلم های علی حاتمی هستم و فکر میکنم او هنرمند دوست داشتنی هستش ضمنا میدونم که تو هم به اون علاقمندی.
🔹من فقط سوته دلان اون رو دوست دارم.
🔸واقعا اون فیلمش هم عالیه. نظرت چیه حالا که تجریش هستیم من هم داخل کیفم یه کم نون و پنیر و خیار و گوجه دارم، بریم دربند یه کم بشینیم.
🔻قبل از هر چیزی اشاره کنم که من در بالا فرض را بر گفت و گو گذارده ام، چون افرادی هستند که در اولین گام یا سکوت می کنند یا افرادی هستند که حمله را ترجیح می دهند و کار را به نزاع می کشند ، بعضی ها بحث آغاز نشده در جدال و قضاوت هستند و حتی حرفهای یکدیگر را گوش نمیکنند.
🔻در یادداشت بعدی در مورد شیوه های تفکر در سه گفت و گوی بالا خواهم نوشت.
🔻یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغزها بخوانید.
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
✍تفکر مراقبتی
🙏سه گفت و گوی زیر را بخوانید و ببینید شما به کدام نزدیک تر هستید.
1⃣ببین تو کلا موضوعاتی که من به اون علاقمند هستم رو درک نمی کنی،چرا با من بحث می کنی ؟
🔸چون موضوعاتی که تو به اون علاقمندی یک مشت خرافات مسخره ست که توسط رسانه های زرد به خورد تو دادند.
🔹نه خیر، افکار تو بی نقص هستش که به اسم علم توسط یک عده کافر و دنیا طلب توی مغزت کردند.
🔸ببین! عیسی به دین خود، موسی به دین خود، خداحافظ.
2⃣ببین تو کلا موضوعاتی که من به اون علاقمند هستم رو درک نمی کنی،چرا با من بحث می کنی ؟
🔸چون بحث با تو حال میده.
🔹یعنی چی که بحث من با تو حال میده؟
🔸تو کلا دنیا رو یک طور دیگه می بینی.
🔹خوبه یا بده؟
🔸بعضی هاش خوبن، بعضی هاشم بی رودربایستی مزخرف هستند.
🔹هرچند از لفظ تو بدم اومد ولی کدوم اون ها مزخرف بودند ، یکی اش رو بگو!
🔸مثلا اینکه فکر میکنی، ما اگر بمیریم ممکنه در بدن یکی دیگه حلول کنیم یا زندگی قبلی ات، احتمالا یک گربه ای در توکیو بودی ولی اینکه بعضی وقتها سعی می کنی برای کارات دلیل پیدا کنی و یک کم روی حرفها فکر میکنی رو از تو پسندیدم، درک جمع این دو تا در تو برام سخته.. فکر کنم حرف زدن با تو نیاز به تمرکز خاص داره.
3⃣ببین تو کلا موضوعاتی که من به اون علاقمند هستم رو درک نمی کنی،چرا با من بحث می کنی ؟
🔸از کجا میدونی من به علاقه تو بی توجه هستم؟ من به خود تو که علاقه دارم، ضمنا موضوع مورد علاقه ات در مورد مطالعه تاریخ معاصر برای من هم جذابه، فقط من منابع دیگه رو هم غیر از نوشته های هوشنگ زاده پیشنهاد میکنم.
🔹میدونی از این همه بد اخلاقی مردم کشورم واقعا لجم می گیره، من نوشته هایی رو می خونم که فقط به این اخلاق های کثیف و مزخرف مردم ما پرداخته.
🔸من هم با تو موافقم ، شناخت بدی ها خوبند ،چونکه میشه اون ها را برطرف کرد. فقط چون نیاز به امید دارم بخش های امید بخش اخبار و تاریخ رو هم می خونم.
🔹مگه بخش خوب و امید بخشی هم هست، چی تو ی این کشور خوبه؟ یکی از اون ها را بگو؟
🔸خود تو ، خود تو خیلی خوبی، من از تو خیانت ندیدم، با حیوون ها مهربونی، به موسیقی خوب توجه داری، اگه بچه یتیم رو ببینی دلت میخواد براش یک کاری بکنی.
واقعیت اینه که من خودم عاشق فیلم های علی حاتمی هستم و فکر میکنم او هنرمند دوست داشتنی هستش ضمنا میدونم که تو هم به اون علاقمندی.
🔹من فقط سوته دلان اون رو دوست دارم.
🔸واقعا اون فیلمش هم عالیه. نظرت چیه حالا که تجریش هستیم من هم داخل کیفم یه کم نون و پنیر و خیار و گوجه دارم، بریم دربند یه کم بشینیم.
🔻قبل از هر چیزی اشاره کنم که من در بالا فرض را بر گفت و گو گذارده ام، چون افرادی هستند که در اولین گام یا سکوت می کنند یا افرادی هستند که حمله را ترجیح می دهند و کار را به نزاع می کشند ، بعضی ها بحث آغاز نشده در جدال و قضاوت هستند و حتی حرفهای یکدیگر را گوش نمیکنند.
🔻در یادداشت بعدی در مورد شیوه های تفکر در سه گفت و گوی بالا خواهم نوشت.
🔻یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغزها بخوانید.
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
🙏سه گفت و گوی زیر را بخوانید و ببینید شما به کدام نزدیک تر هستید.
1⃣ببین تو کلا موضوعاتی که من به اون علاقمند هستم رو درک نمی کنی،چرا با من بحث می کنی ؟
🔸چون موضوعاتی که تو به اون علاقمندی یک مشت خرافات مسخره ست که توسط رسانه های زرد به خورد تو دادند.
🔹نه خیر، افکار تو بی نقص هستش که به اسم علم توسط یک عده کافر و دنیا طلب توی مغزت کردند.
🔸ببین! عیسی به دین خود، موسی به دین خود، خداحافظ.
2⃣ببین تو کلا موضوعاتی که من به اون علاقمند هستم رو درک نمی کنی،چرا با من بحث می کنی ؟
🔸چون بحث با تو حال میده.
🔹یعنی چی که بحث من با تو حال میده؟
🔸تو کلا دنیا رو یک طور دیگه می بینی.
🔹خوبه یا بده؟
🔸بعضی هاش خوبن، بعضی هاشم بی رودربایستی مزخرف هستند.
🔹هرچند از لفظ تو بدم اومد ولی کدوم اون ها مزخرف بودند ، یکی اش رو بگو!
🔸مثلا اینکه فکر میکنی، ما اگر بمیریم ممکنه در بدن یکی دیگه حلول کنیم یا زندگی قبلی ات، احتمالا یک گربه ای در توکیو بودی ولی اینکه بعضی وقتها سعی می کنی برای کارات دلیل پیدا کنی و یک کم روی حرفها فکر میکنی رو از تو پسندیدم، درک جمع این دو تا در تو برام سخته.. فکر کنم حرف زدن با تو نیاز به تمرکز خاص داره.
3⃣ببین تو کلا موضوعاتی که من به اون علاقمند هستم رو درک نمی کنی،چرا با من بحث می کنی ؟
🔸از کجا میدونی من به علاقه تو بی توجه هستم؟ من به خود تو که علاقه دارم، ضمنا موضوع مورد علاقه ات در مورد مطالعه تاریخ معاصر برای من هم جذابه، فقط من منابع دیگه رو هم غیر از نوشته های هوشنگ زاده پیشنهاد میکنم.
🔹میدونی از این همه بد اخلاقی مردم کشورم واقعا لجم می گیره، من نوشته هایی رو می خونم که فقط به این اخلاق های کثیف و مزخرف مردم ما پرداخته.
🔸من هم با تو موافقم ، شناخت بدی ها خوبند ،چونکه میشه اون ها را برطرف کرد. فقط چون نیاز به امید دارم بخش های امید بخش اخبار و تاریخ رو هم می خونم.
🔹مگه بخش خوب و امید بخشی هم هست، چی تو ی این کشور خوبه؟ یکی از اون ها را بگو؟
🔸خود تو ، خود تو خیلی خوبی، من از تو خیانت ندیدم، با حیوون ها مهربونی، به موسیقی خوب توجه داری، اگه بچه یتیم رو ببینی دلت میخواد براش یک کاری بکنی.
واقعیت اینه که من خودم عاشق فیلم های علی حاتمی هستم و فکر میکنم او هنرمند دوست داشتنی هستش ضمنا میدونم که تو هم به اون علاقمندی.
🔹من فقط سوته دلان اون رو دوست دارم.
🔸واقعا اون فیلمش هم عالیه. نظرت چیه حالا که تجریش هستیم من هم داخل کیفم یه کم نون و پنیر و خیار و گوجه دارم، بریم دربند یه کم بشینیم.
🔻قبل از هر چیزی اشاره کنم که من در بالا فرض را بر گفت و گو گذارده ام، چون افرادی هستند که در اولین گام یا سکوت می کنند یا افرادی هستند که حمله را ترجیح می دهند و کار را به نزاع می کشند ، بعضی ها بحث آغاز نشده در جدال و قضاوت هستند و حتی حرفهای یکدیگر را گوش نمیکنند.
🔻در یادداشت بعدی در مورد شیوه های تفکر در سه گفت و گوی بالا خواهم نوشت.
🔻یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغزها بخوانید.
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
Telegram
نکته ها و نغزهای تربیتی
من احمد رضا آذربایجانی(آذر)به عنوان یک فعال فرهنگی و پژوهشگر تربیتی پیش تر یادداشت هایی داشتم که در آن به مسایل و موارد تربیتی و حوزه های مرتبط می پرداختم. به نظرم رسید که هم آن یادداشت ها و هم بعضی از جستجو ها و پژوهش هایم را در اینجا به اشتراک بگذارم.
✍منشا تفکر مراقبتی
🌀در یادداشت قبلی (https://t.me/sarveyasin/63 )سه گفت و گو بود که در دومی تفکر نقاد بدون مراقبت جریان داشت و گفت و گوی سوم نقادی نرم همراه با تفکر مراقبتی مشاهده می شد. همین جا باید اشاره کرد که تفکر نقاد امری دشوار است و دلیل نمی شود با طرح چند ایراد از یک موضوع ادعا کنیم که اهل اندیشه ی نقادی هستیم.
🔻در کار تربیت هم لزوما با گذراندن چند واحد و خواندن کتاب، کسی نقاد نمی شود و این کار مستلزم تمرین و رفت و برگشت بین مربی و معلم با تجربه با یادگیرنده است و تا جایی که شاگرد هم گاه نقش مربی بگیرد این مسیر باید ادامه پیدا کند.
👌اما
👌اما سخت تر از تفکر نقاد، تمرین تفکر مراقبتی است و نقادی به ویژه در گفت و گو وقتی معنای تفکر عمیق نقادی را میدهد که تفکر مراقبتی در ادامه آن می آید.
🔻حداقل لازم است چند یادداشت دیگر و نمونه های از تفکر مراقبتی را در داستان ها و فیلم ها نیز مرور کنیم و پس از آنکه در معرض آن قرار گرفتیم با تمرین مداوم جوانه های تفکر نقاد و مراقبتی در ما ظاهر و رشد پیدا کنند.
اساس تفکر مراقبتی «همدلی» است.
🔻فارغ از کلیپ ها و آموزش هایی که همدردی و همدلی را کاملا جدا کرده اند باید دانست که همدردی آغاز همدلی است. اینکه شما به درد و مسایل دیگران توجه کنید و از آنها عبور نکنید ناشی از احساس همدردی شما است و وقتی تقویت شود به همدلی هم می رسد.
😊همدلی چیست؟
🔻وقتی بتوانیم خودمان را جای دیگری بگذاریم و از منظر او به مسأله نگاه کنیم ولی در او حل و مثل او نشویم، یعنی باز خودمان باشیم همدلی رخ داده است.
🙏به این مثال توجه کنید:
🔻 دوست ما به خاطر سرمایه گذاری در یک کسب و کار پر ریسک، تمام دار و ندار خودش را از دست داده ،حالا ما با او روبرو شده ایم و چند رفتار که ناشی از تفکر ما است امکان دارد ایجاد شود:
🔻۱. دوست من حماقت کرده و دوستی با آدمی که ثروت خود را از دست داده عاقلانه نیست. او واقعا شایسته سرزنش است.
🔻۲. دوست من طمع کرده و ثروت خود را از دست داده معلوم نیست که دوباره احیا شود ولی هر چه باشد قبلا با هم دوست بوده ایم و باید لااقل برای آسیب دیدن او ابراز ناراحتی کنم.
🔻۳. دوست من اشتباه کرده و ثروت خود را از دست داده و باید خودم را جای او بگذارم ، وقتی خودم را جای او می گذارم می بینم کار او درست بوده و فقط بد شانسی آورده، من هم وارد سرمایه گذاری می شوم تا او را نجات بدهم ولی من هم دچار همان بلایی می شوم که دوستم شده بود.
🔻۴. دوست من طمع یا اشتباه کرده، خودم را که جای او می گذارم می بینم آن سود ها و فرصت ها واقعا هر کسی را به طمع می اندازد، خود من هم به طمع می افتم که وارد آن سرمایه گذاری شوم، اما ناگاه سعی میکنم خودم باشم و به آن سرمایه گذاری از منظر یک آدم عاقل تر نگاه کنم و در دامی که دوست من افتاد، قرار نگیرم. از طرفی به دوستم حق میدهم، و از طرفی نمیخواهم همان راه را بروم ، حالا که فهمیدم دوستم حق داشته به خطا بیفتد غیر از آنکه او را سرزنش نمی کنم بلکه باید به او رسیدگی کنم، اول از همه باید با دادن روحیه و حتی قرض دادن برای امور روزمره او را همراهی کنم و سپس راهی برای پیدا کردن خودش پیدا کنم.
🌀👌در چهار فاکتور بالا لزوما چهارمین فاکتور، همدلی است.
👌در فاکتور سوم،همدلی ناقص اتفاق افتاد یعنی پس از همدردی وارد هم نوایی شده ایم ولی انفعال رخ داد.
👌در فاکتور دوم همدردی رخ داد.
👌در فاکتور اول هم اصلا هیچ ورودی به همدلی مشاهده نمی شود.
🔻عنصر همدلی در عصر حاضر دستخوش بلا شده است. اگر ادراک خیال تضعیف شود همدلی هم محمل خود را از دست میدهد. یعنی اولین -نیازی- که برای گذاردن خودمان در جایگاه دیگری داریم _ادارک خیال_ است. خیال و تخیل دو امر مرتبط ولی جدا هستند.
🔻برای آنکه وجوه دیگر تفکر مراقبتی را با یکدیگر مرور و شاید تجربه کنیم. بهتر است فعلا روی همدلی بیشتر تمرکز کنیم تا در یادداشت های بعدی تفکر مراقبتی را بهتر بفهمیم.
🔻تا یادداشت بعدی دو داستان بینوایان ویکتور هوگو و داستان شیخ صنعان از منطق الطیر عطار را میشود مرور کرد و مولفه هایی از همدلی، خیال، نقادی، تفکر مراقبتی را در آنها جستجو کرد.
🔻اگر بخواهیم سریعا بگوییم منشأ تفکر مراقبتی چیست باید عنصر محبت و مهربانی را ذکر کرد، خود همدلی هم دال بر مهربانی و محبت و شاید اصلا خود محبت باشد ولی این موضوع به این راحتی ها هم نیست. تامل و تعمق لازم است.
🔻یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغزها بخوانید
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم
🌀در یادداشت قبلی (https://t.me/sarveyasin/63 )سه گفت و گو بود که در دومی تفکر نقاد بدون مراقبت جریان داشت و گفت و گوی سوم نقادی نرم همراه با تفکر مراقبتی مشاهده می شد. همین جا باید اشاره کرد که تفکر نقاد امری دشوار است و دلیل نمی شود با طرح چند ایراد از یک موضوع ادعا کنیم که اهل اندیشه ی نقادی هستیم.
🔻در کار تربیت هم لزوما با گذراندن چند واحد و خواندن کتاب، کسی نقاد نمی شود و این کار مستلزم تمرین و رفت و برگشت بین مربی و معلم با تجربه با یادگیرنده است و تا جایی که شاگرد هم گاه نقش مربی بگیرد این مسیر باید ادامه پیدا کند.
👌اما
👌اما سخت تر از تفکر نقاد، تمرین تفکر مراقبتی است و نقادی به ویژه در گفت و گو وقتی معنای تفکر عمیق نقادی را میدهد که تفکر مراقبتی در ادامه آن می آید.
🔻حداقل لازم است چند یادداشت دیگر و نمونه های از تفکر مراقبتی را در داستان ها و فیلم ها نیز مرور کنیم و پس از آنکه در معرض آن قرار گرفتیم با تمرین مداوم جوانه های تفکر نقاد و مراقبتی در ما ظاهر و رشد پیدا کنند.
اساس تفکر مراقبتی «همدلی» است.
🔻فارغ از کلیپ ها و آموزش هایی که همدردی و همدلی را کاملا جدا کرده اند باید دانست که همدردی آغاز همدلی است. اینکه شما به درد و مسایل دیگران توجه کنید و از آنها عبور نکنید ناشی از احساس همدردی شما است و وقتی تقویت شود به همدلی هم می رسد.
😊همدلی چیست؟
🔻وقتی بتوانیم خودمان را جای دیگری بگذاریم و از منظر او به مسأله نگاه کنیم ولی در او حل و مثل او نشویم، یعنی باز خودمان باشیم همدلی رخ داده است.
🙏به این مثال توجه کنید:
🔻 دوست ما به خاطر سرمایه گذاری در یک کسب و کار پر ریسک، تمام دار و ندار خودش را از دست داده ،حالا ما با او روبرو شده ایم و چند رفتار که ناشی از تفکر ما است امکان دارد ایجاد شود:
🔻۱. دوست من حماقت کرده و دوستی با آدمی که ثروت خود را از دست داده عاقلانه نیست. او واقعا شایسته سرزنش است.
🔻۲. دوست من طمع کرده و ثروت خود را از دست داده معلوم نیست که دوباره احیا شود ولی هر چه باشد قبلا با هم دوست بوده ایم و باید لااقل برای آسیب دیدن او ابراز ناراحتی کنم.
🔻۳. دوست من اشتباه کرده و ثروت خود را از دست داده و باید خودم را جای او بگذارم ، وقتی خودم را جای او می گذارم می بینم کار او درست بوده و فقط بد شانسی آورده، من هم وارد سرمایه گذاری می شوم تا او را نجات بدهم ولی من هم دچار همان بلایی می شوم که دوستم شده بود.
🔻۴. دوست من طمع یا اشتباه کرده، خودم را که جای او می گذارم می بینم آن سود ها و فرصت ها واقعا هر کسی را به طمع می اندازد، خود من هم به طمع می افتم که وارد آن سرمایه گذاری شوم، اما ناگاه سعی میکنم خودم باشم و به آن سرمایه گذاری از منظر یک آدم عاقل تر نگاه کنم و در دامی که دوست من افتاد، قرار نگیرم. از طرفی به دوستم حق میدهم، و از طرفی نمیخواهم همان راه را بروم ، حالا که فهمیدم دوستم حق داشته به خطا بیفتد غیر از آنکه او را سرزنش نمی کنم بلکه باید به او رسیدگی کنم، اول از همه باید با دادن روحیه و حتی قرض دادن برای امور روزمره او را همراهی کنم و سپس راهی برای پیدا کردن خودش پیدا کنم.
🌀👌در چهار فاکتور بالا لزوما چهارمین فاکتور، همدلی است.
👌در فاکتور سوم،همدلی ناقص اتفاق افتاد یعنی پس از همدردی وارد هم نوایی شده ایم ولی انفعال رخ داد.
👌در فاکتور دوم همدردی رخ داد.
👌در فاکتور اول هم اصلا هیچ ورودی به همدلی مشاهده نمی شود.
🔻عنصر همدلی در عصر حاضر دستخوش بلا شده است. اگر ادراک خیال تضعیف شود همدلی هم محمل خود را از دست میدهد. یعنی اولین -نیازی- که برای گذاردن خودمان در جایگاه دیگری داریم _ادارک خیال_ است. خیال و تخیل دو امر مرتبط ولی جدا هستند.
🔻برای آنکه وجوه دیگر تفکر مراقبتی را با یکدیگر مرور و شاید تجربه کنیم. بهتر است فعلا روی همدلی بیشتر تمرکز کنیم تا در یادداشت های بعدی تفکر مراقبتی را بهتر بفهمیم.
🔻تا یادداشت بعدی دو داستان بینوایان ویکتور هوگو و داستان شیخ صنعان از منطق الطیر عطار را میشود مرور کرد و مولفه هایی از همدلی، خیال، نقادی، تفکر مراقبتی را در آنها جستجو کرد.
🔻اگر بخواهیم سریعا بگوییم منشأ تفکر مراقبتی چیست باید عنصر محبت و مهربانی را ذکر کرد، خود همدلی هم دال بر مهربانی و محبت و شاید اصلا خود محبت باشد ولی این موضوع به این راحتی ها هم نیست. تامل و تعمق لازم است.
🔻یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغزها بخوانید
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم
Telegram
نکته ها و نغزهای تربیتی
✍تفکر مراقبتی
🙏سه گفت و گوی زیر را بخوانید و ببینید شما به کدام نزدیک تر هستید.
1⃣ببین تو کلا موضوعاتی که من به اون علاقمند هستم رو درک نمی کنی،چرا با من بحث می کنی ؟
🔸چون موضوعاتی که تو به اون علاقمندی یک مشت خرافات مسخره ست که توسط رسانه های زرد به خورد…
🙏سه گفت و گوی زیر را بخوانید و ببینید شما به کدام نزدیک تر هستید.
1⃣ببین تو کلا موضوعاتی که من به اون علاقمند هستم رو درک نمی کنی،چرا با من بحث می کنی ؟
🔸چون موضوعاتی که تو به اون علاقمندی یک مشت خرافات مسخره ست که توسط رسانه های زرد به خورد…
✍در جستجوی تفکر مراقبتی
🙏پیش تر خواستیم تا دو داستان بینوایان هوگو و شیخ صنعان عطار را برای جستجوی تفکر مراقبتی یا تفکر نقاد مورد کند و کاو و مطالعه قرار دهیم.
https://t.me/sarveyasin/65
🔻در داستان بینوایان ما چند شخصیت مهم داریم که هر کدام نماینده ی یک فکر و نگرش هستند.
🔹داستان بینوایان، وقتی آغاز می شود که ژان والژان ناشی از فقر و گرسنگی یک دزدی کوچک در حد یک قرص نان انجام میدهد ، او دستگیر و حکم زندان می گیرد. او برای آنکه از فشار، کار اجباری، محکومیت سخت و حداکثری در عذاب است قصد فرار میکند و از همین رو نوزده سال از بهترین زمانهای عمرش را به عنوان یک زندانی سپری میکند.
🔻در داستان بینوایان، پلیس قدرتمند و پیگیری هم به نام ژاور وجود دارد که معتقد است برای پاکسازی جامعه نباید به خلافکاران رحم کرد، آنها را باید شناخت و بی رحمانه، ریشه آنها را خشکاند، چون امیدی به اصلاح خلافکاران نیست.
🔻شخصیت های دیگر داستان عبارتند از کشیش میریل که بر این نظر است که باید همه ی انسانها را عزیز داشت و به آنها فرصت تغییر داد.
🔻شخصیت های دیگری مانند فانتین، کوزت، تناردیه و ماریوس نیز وجود دارند که هر کدام نماینده ی بخشی از افکار و احساسات انسانی هستند. از جمله مظلومیت، معصومیت، دنائت و عشق و هیجان انقلاب.
👌نکته تربیتی مهم در این داستان در دو بخش مهم قابل مشاهده است.
🔻ژاور نقادی قدرتمند برای تمیز خلافکاران از غیر خلافکاران است و بر این نظر است که یک خلافکار ذاتا خلافکار است و باید آنها را زمین محو کرد چون قابل اصلاح نیستند. او در باور خود، حاضر نیست اصلاح و خود تصحیحی داشته باشد ،مگر در اواخر داستان که گویی فکر خود را با خودکشی اش اصلاح میکند.
ژان والژان هم مرد نیرومندی است که در جایی که باور کرده فرد با ارزشی نیست و ذاتا خلافکار است به خاطر یک منش تربیتی از طرف یک کشیش دگرگون می شود و آنقدر رشد پیدا میکند که شهردار محبوب پاریس می شود، او هم کارآفرین و هم انسان خیر و نجات دهنده شده است و در درون خودش انسان متفاوتی غیر از والژان خلافکار مشاهده کرده است.
🔻شخصیت تربیتی مهم در داستان آقای عالیجناب میریل است که والژان بی پناه را که از زندان رها شده را به خانه راه میدهد. ژان والژان شبانه شمعدان های نقره کشیش که متعلق به کلیسا است را میدزدد و پلیس او را دستگیر کرده و نزد کشیش می آورد تا به دزدی اعتراف و بر اساس شکایت او دوباره راهی زندان شود. اما کشیش میریل به محض ورود آنها شمعدان دیگری را هم به والژان میدهد و در مقابل پلیس می گوید: فرزندم چرا این یکی را نبرده بودی؟
🤨🤔پلیس می پرسد یعنی او راست می گوید که شما این ها را به او هدیه داده اید؟
و کشیش می گوید:
❤️ این مرد دوست داشتنی مهمان من بود و اینها را هدیه گرفته است.
🔻تحول ژان والژان از همین جا آغاز می شود.
ولی کشمکشی سخت و دشوار بین ژاور و ژان والژان برقرار است تا او کشف شود و مبادا دوباره به جامعه برگردد.
👌نقطه ی تاکید ما بر مدل تفکری کشیش میریل است که بر خلاف ژاور معتقد به امکان تغییر و تربیت عالی انسانی است. به جرات می توانیم بگوییم قوی ترین تفکر مراقبتی ممکن را داراست.
چرا؟
🔻چونکه با یک انسان خلافکار که جامعه ی آنروز این برچسب محکم را بر او زده .«همدلی» میکند ، او را پناه و غذا میدهد، در مورد او «فعال» عمل می کند و منفعلانه مثل دیگر مردمی که تا می فهمند والژان سابقه دار است و او را می رانند عمل نمیکند. «قدر» او را به عنوان یک انسان ورزیده از حیث بدن و روحی برای تعالی ارج مینهد، «هنجار»های والژان را و جامعه آنروز فرانسه را می شناسد، عالیجناب میریل از «تفکر عاطفی» برخوردار است و حس پیوند با والژان دارد و با حمایت خودش او را به مسیری از رشد سوق میدهد که امید، ادعا و آرزوی هر تعلیم و تربیتی است.
🔻 تفکر مراقبتی در داستان شیخ صنعان را در یادداشت بعدی دنبال کنید.
🔻یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغزها بخوانید.
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
🙏پیش تر خواستیم تا دو داستان بینوایان هوگو و شیخ صنعان عطار را برای جستجوی تفکر مراقبتی یا تفکر نقاد مورد کند و کاو و مطالعه قرار دهیم.
https://t.me/sarveyasin/65
🔻در داستان بینوایان ما چند شخصیت مهم داریم که هر کدام نماینده ی یک فکر و نگرش هستند.
🔹داستان بینوایان، وقتی آغاز می شود که ژان والژان ناشی از فقر و گرسنگی یک دزدی کوچک در حد یک قرص نان انجام میدهد ، او دستگیر و حکم زندان می گیرد. او برای آنکه از فشار، کار اجباری، محکومیت سخت و حداکثری در عذاب است قصد فرار میکند و از همین رو نوزده سال از بهترین زمانهای عمرش را به عنوان یک زندانی سپری میکند.
🔻در داستان بینوایان، پلیس قدرتمند و پیگیری هم به نام ژاور وجود دارد که معتقد است برای پاکسازی جامعه نباید به خلافکاران رحم کرد، آنها را باید شناخت و بی رحمانه، ریشه آنها را خشکاند، چون امیدی به اصلاح خلافکاران نیست.
🔻شخصیت های دیگر داستان عبارتند از کشیش میریل که بر این نظر است که باید همه ی انسانها را عزیز داشت و به آنها فرصت تغییر داد.
🔻شخصیت های دیگری مانند فانتین، کوزت، تناردیه و ماریوس نیز وجود دارند که هر کدام نماینده ی بخشی از افکار و احساسات انسانی هستند. از جمله مظلومیت، معصومیت، دنائت و عشق و هیجان انقلاب.
👌نکته تربیتی مهم در این داستان در دو بخش مهم قابل مشاهده است.
🔻ژاور نقادی قدرتمند برای تمیز خلافکاران از غیر خلافکاران است و بر این نظر است که یک خلافکار ذاتا خلافکار است و باید آنها را زمین محو کرد چون قابل اصلاح نیستند. او در باور خود، حاضر نیست اصلاح و خود تصحیحی داشته باشد ،مگر در اواخر داستان که گویی فکر خود را با خودکشی اش اصلاح میکند.
ژان والژان هم مرد نیرومندی است که در جایی که باور کرده فرد با ارزشی نیست و ذاتا خلافکار است به خاطر یک منش تربیتی از طرف یک کشیش دگرگون می شود و آنقدر رشد پیدا میکند که شهردار محبوب پاریس می شود، او هم کارآفرین و هم انسان خیر و نجات دهنده شده است و در درون خودش انسان متفاوتی غیر از والژان خلافکار مشاهده کرده است.
🔻شخصیت تربیتی مهم در داستان آقای عالیجناب میریل است که والژان بی پناه را که از زندان رها شده را به خانه راه میدهد. ژان والژان شبانه شمعدان های نقره کشیش که متعلق به کلیسا است را میدزدد و پلیس او را دستگیر کرده و نزد کشیش می آورد تا به دزدی اعتراف و بر اساس شکایت او دوباره راهی زندان شود. اما کشیش میریل به محض ورود آنها شمعدان دیگری را هم به والژان میدهد و در مقابل پلیس می گوید: فرزندم چرا این یکی را نبرده بودی؟
🤨🤔پلیس می پرسد یعنی او راست می گوید که شما این ها را به او هدیه داده اید؟
و کشیش می گوید:
❤️ این مرد دوست داشتنی مهمان من بود و اینها را هدیه گرفته است.
🔻تحول ژان والژان از همین جا آغاز می شود.
ولی کشمکشی سخت و دشوار بین ژاور و ژان والژان برقرار است تا او کشف شود و مبادا دوباره به جامعه برگردد.
👌نقطه ی تاکید ما بر مدل تفکری کشیش میریل است که بر خلاف ژاور معتقد به امکان تغییر و تربیت عالی انسانی است. به جرات می توانیم بگوییم قوی ترین تفکر مراقبتی ممکن را داراست.
چرا؟
🔻چونکه با یک انسان خلافکار که جامعه ی آنروز این برچسب محکم را بر او زده .«همدلی» میکند ، او را پناه و غذا میدهد، در مورد او «فعال» عمل می کند و منفعلانه مثل دیگر مردمی که تا می فهمند والژان سابقه دار است و او را می رانند عمل نمیکند. «قدر» او را به عنوان یک انسان ورزیده از حیث بدن و روحی برای تعالی ارج مینهد، «هنجار»های والژان را و جامعه آنروز فرانسه را می شناسد، عالیجناب میریل از «تفکر عاطفی» برخوردار است و حس پیوند با والژان دارد و با حمایت خودش او را به مسیری از رشد سوق میدهد که امید، ادعا و آرزوی هر تعلیم و تربیتی است.
🔻 تفکر مراقبتی در داستان شیخ صنعان را در یادداشت بعدی دنبال کنید.
🔻یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغزها بخوانید.
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
Telegram
نکته ها و نغزهای تربیتی
✍منشا تفکر مراقبتی
🌀در یادداشت قبلی (https://t.me/sarveyasin/63 )سه گفت و گو بود که در دومی تفکر نقاد بدون مراقبت جریان داشت و گفت و گوی سوم نقادی نرم همراه با تفکر مراقبتی مشاهده می شد. همین جا باید اشاره کرد که تفکر نقاد امری دشوار است و دلیل نمی شود…
🌀در یادداشت قبلی (https://t.me/sarveyasin/63 )سه گفت و گو بود که در دومی تفکر نقاد بدون مراقبت جریان داشت و گفت و گوی سوم نقادی نرم همراه با تفکر مراقبتی مشاهده می شد. همین جا باید اشاره کرد که تفکر نقاد امری دشوار است و دلیل نمی شود…
✍️در جستجوی تفکر مراقبتی
قسمت اول
🌀داستان شیخ صنعان یکی از قوی ترین داستان های عرفانی و حکمی ایران است.
🔻عطار در کتاب خود منطق الطیر مراحل رشد انسان را با نگاهی عرفانی تبیین کرده است. اولین مرتبه «نیت» و جستجوگری است. دومین مرتبه «عشق» است و سومین مرتبه «معرفت» و این مراحل تا خود حقیقت شدن در هفت مرتبه ادامه دارد.
🔻او برای فهم هر مرحله داستان ها و سخنان نغزی را آورده است. در بخش «عشق», داستان شیخ صنعان به صورت نظم آمده است. خلاصه زیر برای یادآوری کلیت این داستان است و محقق دانا می تواند با کند و کاو در آن، به فهم موضوع نزدیک تر شود.
🔻شیخ صنعان عارفی پیر است که کتاب مقدس را از حفظ دارد، مقیم خانه خداست، چهارصد پیرو دارد که در کلاس درس او حاضر هستند، اهل مراقبت و تهجد است و حتی سخن و دستش برای مردم شفاست.
🔻او سه شب متوالی در رویا می بیند که به روم رفته و بر بتی سجده میکند. از این رو راهی سفر روم میشود ، تعداد زیادی از مریدان هم، او را همراهی میکنند.
👌صنعان دوست دانا و وفاداری دارد که در کعبه می ماند.
🔻وقتی شیخ صنعان وارد رم پایتخت روم میشود چشمانش ناگاه به پنجره ای می افتد، دختری تازه جوان و مسیحی (دختر ترسا) که به شدت زیباست پرده را باز میکند تا بیرون را مشاهده کند. این پرده گشودن همانا و بند بند وجود شیخ صنعان از هم گسستن همانا.
دختر ترسا چو برقع بر گرفت
بند بند شیخ را آتش گرفت
🔻شیخ حالش خراب شده و وقتی در خانه ای اقامت میکنند حتی دل و دماغ ذکر و نماز معمولی را هم از دست میدهد ، مریدان گرد شیخ جمع شده و هر یک درس هایی که بلد هستند را به پیرشان متذکر میشوند تا او از خر شیطان پایین بیاید و از این حالت خارج شود.
وقتی از او میخواهند به کعبه باز گردد می گوید جایی که دختر ترسا نباشد که حج گذاردن خطاست ، از او خواستند تا ذکر خدای به جای بیاورد، گفت ذکر من دختر ترسا است و....
شیخ همسایه سگ های کوچه مشرف به خانه دختر شد.
🔻دختر فهمید و به نحوی او را به سخره گرفت. از جمله اینکه گفت پیرمرد اینجا چه میکنی؟گفت عاشق تو شده ام. دختر او را به بازی گرفت و گفت تو فکر گور و کفن کن ،چه به عشق من؟
صنعان آنقدر ادامه داد که گویی دختر را تحت تاثیر قرار داد.
شیخ به او گفت عشق من مثل عشق پسر بچه های نوجوان نیست و از سر پیری و تعمق است و...
🔻دختر گفت مهریه و کابین من گران است و تازه شروطی هم دارم. گفت هر چه باشد می پذیرم، دختر ترسا گفت اول از همه باید از اسلام خارج شوی، به بت عیسی سجده کنی، قرآن را بسوزانی و شراب هم بخوری.
🔻صنعان گفت از این چهار شرط فقط شراب را انتخاب میکنم. وقتی شراب خورد و مست شد هر سه کار دیگر را هم انجام داد. کم کم مریدان بسته به میزان ارادت، به تدریج از او جدا شدند.
پیر گفت من آماده ام.
دختر گفت مهریه من زیاد است ، شیخ با گریه و لابه گفت حالا که از دین دست کشیده ام و شرط های تو را انجام دادم روا نیست من فقیر را از خودت برنجانی.
دختر ترسا گفت پس دو سال باید برایم خوک بانی کنی.
🔻او خوک بانی را شروع کرد. مریدان ناامید به شهرشان برگشتند ، یار غار شیخ صنعان گفت پیر کجاست و مریدان هم ما وقع را گفتند. او عصبانی شد، حتی خواست آنها را بزند. او گفت چرا پیرتان را تنها گذاردید؟ اگر او هر چه می کرد شما نیز باید چنین می کردید ، باید نزد بزرگان و کلیسای آنها می رفتید و التماس میکردید که شیخ ما را پس دهید. درس ها و محبت های او را فراموش کردید؟
او و مریدان راهی روم شدند. در کنار شهر چادر زدند و نماز و گریه و استغاثه پرداختند تا روز چهلم یار غارِ صنعان، پیامبر را در رویا دید و به او التماس کرد که شیخ را نجات دهد، پیامبر گفت مژده که او از آن دام خارج شد. در همان لحظه شیخ که در کنار تازه عروس شده خود خوابیده بود در رویا دید که خورشید از آسمان کنار او افتاد ،او بیدار شد و همه ی آگاهی و علوم او برگشت. او آرام برخواست و از آن خانه گریخت و به طرف مریدان آمد ولی از آنطرف دختر ترسا بیدار شد و شیخ خودش را ندید. حالا او عاشق شیخ شده بود و از وحشت و نگرانی پا برهنه به دنبال شیخ در کوچه می دوید.
ادامۀ یادداشت را در صفحه بعد بخوانیدhttps://t.me/sarveyasin/68
قسمت اول
🌀داستان شیخ صنعان یکی از قوی ترین داستان های عرفانی و حکمی ایران است.
🔻عطار در کتاب خود منطق الطیر مراحل رشد انسان را با نگاهی عرفانی تبیین کرده است. اولین مرتبه «نیت» و جستجوگری است. دومین مرتبه «عشق» است و سومین مرتبه «معرفت» و این مراحل تا خود حقیقت شدن در هفت مرتبه ادامه دارد.
🔻او برای فهم هر مرحله داستان ها و سخنان نغزی را آورده است. در بخش «عشق», داستان شیخ صنعان به صورت نظم آمده است. خلاصه زیر برای یادآوری کلیت این داستان است و محقق دانا می تواند با کند و کاو در آن، به فهم موضوع نزدیک تر شود.
🔻شیخ صنعان عارفی پیر است که کتاب مقدس را از حفظ دارد، مقیم خانه خداست، چهارصد پیرو دارد که در کلاس درس او حاضر هستند، اهل مراقبت و تهجد است و حتی سخن و دستش برای مردم شفاست.
🔻او سه شب متوالی در رویا می بیند که به روم رفته و بر بتی سجده میکند. از این رو راهی سفر روم میشود ، تعداد زیادی از مریدان هم، او را همراهی میکنند.
👌صنعان دوست دانا و وفاداری دارد که در کعبه می ماند.
🔻وقتی شیخ صنعان وارد رم پایتخت روم میشود چشمانش ناگاه به پنجره ای می افتد، دختری تازه جوان و مسیحی (دختر ترسا) که به شدت زیباست پرده را باز میکند تا بیرون را مشاهده کند. این پرده گشودن همانا و بند بند وجود شیخ صنعان از هم گسستن همانا.
دختر ترسا چو برقع بر گرفت
بند بند شیخ را آتش گرفت
🔻شیخ حالش خراب شده و وقتی در خانه ای اقامت میکنند حتی دل و دماغ ذکر و نماز معمولی را هم از دست میدهد ، مریدان گرد شیخ جمع شده و هر یک درس هایی که بلد هستند را به پیرشان متذکر میشوند تا او از خر شیطان پایین بیاید و از این حالت خارج شود.
وقتی از او میخواهند به کعبه باز گردد می گوید جایی که دختر ترسا نباشد که حج گذاردن خطاست ، از او خواستند تا ذکر خدای به جای بیاورد، گفت ذکر من دختر ترسا است و....
شیخ همسایه سگ های کوچه مشرف به خانه دختر شد.
🔻دختر فهمید و به نحوی او را به سخره گرفت. از جمله اینکه گفت پیرمرد اینجا چه میکنی؟گفت عاشق تو شده ام. دختر او را به بازی گرفت و گفت تو فکر گور و کفن کن ،چه به عشق من؟
صنعان آنقدر ادامه داد که گویی دختر را تحت تاثیر قرار داد.
شیخ به او گفت عشق من مثل عشق پسر بچه های نوجوان نیست و از سر پیری و تعمق است و...
🔻دختر گفت مهریه و کابین من گران است و تازه شروطی هم دارم. گفت هر چه باشد می پذیرم، دختر ترسا گفت اول از همه باید از اسلام خارج شوی، به بت عیسی سجده کنی، قرآن را بسوزانی و شراب هم بخوری.
🔻صنعان گفت از این چهار شرط فقط شراب را انتخاب میکنم. وقتی شراب خورد و مست شد هر سه کار دیگر را هم انجام داد. کم کم مریدان بسته به میزان ارادت، به تدریج از او جدا شدند.
پیر گفت من آماده ام.
دختر گفت مهریه من زیاد است ، شیخ با گریه و لابه گفت حالا که از دین دست کشیده ام و شرط های تو را انجام دادم روا نیست من فقیر را از خودت برنجانی.
دختر ترسا گفت پس دو سال باید برایم خوک بانی کنی.
🔻او خوک بانی را شروع کرد. مریدان ناامید به شهرشان برگشتند ، یار غار شیخ صنعان گفت پیر کجاست و مریدان هم ما وقع را گفتند. او عصبانی شد، حتی خواست آنها را بزند. او گفت چرا پیرتان را تنها گذاردید؟ اگر او هر چه می کرد شما نیز باید چنین می کردید ، باید نزد بزرگان و کلیسای آنها می رفتید و التماس میکردید که شیخ ما را پس دهید. درس ها و محبت های او را فراموش کردید؟
او و مریدان راهی روم شدند. در کنار شهر چادر زدند و نماز و گریه و استغاثه پرداختند تا روز چهلم یار غارِ صنعان، پیامبر را در رویا دید و به او التماس کرد که شیخ را نجات دهد، پیامبر گفت مژده که او از آن دام خارج شد. در همان لحظه شیخ که در کنار تازه عروس شده خود خوابیده بود در رویا دید که خورشید از آسمان کنار او افتاد ،او بیدار شد و همه ی آگاهی و علوم او برگشت. او آرام برخواست و از آن خانه گریخت و به طرف مریدان آمد ولی از آنطرف دختر ترسا بیدار شد و شیخ خودش را ندید. حالا او عاشق شیخ شده بود و از وحشت و نگرانی پا برهنه به دنبال شیخ در کوچه می دوید.
ادامۀ یادداشت را در صفحه بعد بخوانیدhttps://t.me/sarveyasin/68
Telegram
نکته ها و نغزهای تربیتی
✍️در جستجوی تفکر مراقبتی
قسمت دوم
🔻شیخ در آغوش یاران و مریدان بود و آنها خوشحال که شیخ شان برگشته. وقتی دیدند که دختر ترسا سراسیمه میآید دوباره نگران شدند ولی شیخ گفت او به من پناه آورده، دختر خودش را در آغوش شیخ انداخت، از آنکه او را نفهمیده و شیخ را آزار…
قسمت دوم
🔻شیخ در آغوش یاران و مریدان بود و آنها خوشحال که شیخ شان برگشته. وقتی دیدند که دختر ترسا سراسیمه میآید دوباره نگران شدند ولی شیخ گفت او به من پناه آورده، دختر خودش را در آغوش شیخ انداخت، از آنکه او را نفهمیده و شیخ را آزار…
✍️در جستجوی تفکر مراقبتی
قسمت دوم
🔻شیخ در آغوش یاران و مریدان بود و آنها خوشحال که شیخ شان برگشته. وقتی دیدند که دختر ترسا سراسیمه میآید دوباره نگران شدند ولی شیخ گفت او به من پناه آورده، دختر خودش را در آغوش شیخ انداخت، از آنکه او را نفهمیده و شیخ را آزار داده به شدت عذرخواهی نمود، از شیخ خواست تا او نیز مسلمان شود و وقتی شیخ شهادتین را برای ورود او به اسلام خواند ، دختر ترسا پس از خواندن آن در آغوش شیخ جان داد.🔻شاید نقاد ترین شخصیت در داستان شیخ صنعان خود دختر ترسا باشد که بنیاد های فکری شیخ را به چالش میکشد یا حداقل به واسطه ی عشق او نقد ها هم از این سو و از آن سو سراغ شیخ می آید.
🔻نقادی مریدان که یکی از نقاط قابل تامل داستان است نیز ناشی از عشق شیخ به دختری است که هم سن نوه او است.
🔻تفکر مراقبتی پنج وجه دارد
همدلی، عاطفه ، ارزش و قدر شناسی، درک هنجار ،فعال بودن.
🔻شیخ نسبت به دختر همدلی دارد ولی به نظر همدلی او انفعالی میشود، یعنی از بس عاطفه به دختر ترسا دارد هنجارهای او را می شنود و زمانی که به یکی از آنها تن میدهد انفعال آغاز می شود. در آغاز داستان در زمان وادادگی شیخ، فعال بودن او زیر سوال است ولی دوست وفادار او که تفکر مراقبتی اش باعث میشود دوست خود را فراموش نکند. باعث بازگشت شیخ می شود.
🔻 تفاسیر متعددی در مورد این داستان می شود کرد. مثلا اگر اسلام دین کامل تری از مسیحیت است لزوما با همدلی و تفکر مراقبتی می تواند مسیحیت را به طرف خود جلب کند. همین تفسیر را میشود در مورد شرق و غرب کرد. اگر دوستی داریم که نجات بخش ما باشد و ما را نفروشد و رها نکند همان دوست نقادی است که به دلیل تفکر مراقبتی به ما عاطفه دارد، هم قدر ما را میداند، هم هنجار شناس است و هم فعال؛ برای همین به خاطر همدلی راهی برای نجات ما پیدا میکند. پیدا شدن راه از مسیر تفکر خلاق صورت میگیرد.
بعضی از سوالاتی که برای ما در زمان جستجوی تفکر مراقبتی و نقاد پیش می آید:
۱. آیا دوست متفکر نقاد بهتر است یا دوست متفکر مراقبتی؟
۲. اگر دوستی باشد که حایز هر دو باشد چه؟
۳. تفکر شرقی پیش تر بر کدامیک از دو تفکر نقاد و مراقبتی استوار بوده؟
۴. گفت و گوی بین دو متفکر نقاد و مراقبتی چه نتیجه ای خواهد داشت؟
۵. جامعه جهانی و جامعه ایرانی به کدام یک از تفکر ها بیشتر نیازمند هستند؟
۶. کدام تفکر اخلاق را نیز مورد توجه و دقت قرار میدهد؟ در واقع کدام به روح انسانی نزدیک تر است؟
۷. آیا تفکر مراقبتی به تنهایی نجات بخش است؟
🔻نوشته های مرا در کانال نکته ها و نغز ها دنبال کنید.
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم
قسمت دوم
🔻شیخ در آغوش یاران و مریدان بود و آنها خوشحال که شیخ شان برگشته. وقتی دیدند که دختر ترسا سراسیمه میآید دوباره نگران شدند ولی شیخ گفت او به من پناه آورده، دختر خودش را در آغوش شیخ انداخت، از آنکه او را نفهمیده و شیخ را آزار داده به شدت عذرخواهی نمود، از شیخ خواست تا او نیز مسلمان شود و وقتی شیخ شهادتین را برای ورود او به اسلام خواند ، دختر ترسا پس از خواندن آن در آغوش شیخ جان داد.🔻شاید نقاد ترین شخصیت در داستان شیخ صنعان خود دختر ترسا باشد که بنیاد های فکری شیخ را به چالش میکشد یا حداقل به واسطه ی عشق او نقد ها هم از این سو و از آن سو سراغ شیخ می آید.
🔻نقادی مریدان که یکی از نقاط قابل تامل داستان است نیز ناشی از عشق شیخ به دختری است که هم سن نوه او است.
🔻تفکر مراقبتی پنج وجه دارد
همدلی، عاطفه ، ارزش و قدر شناسی، درک هنجار ،فعال بودن.
🔻شیخ نسبت به دختر همدلی دارد ولی به نظر همدلی او انفعالی میشود، یعنی از بس عاطفه به دختر ترسا دارد هنجارهای او را می شنود و زمانی که به یکی از آنها تن میدهد انفعال آغاز می شود. در آغاز داستان در زمان وادادگی شیخ، فعال بودن او زیر سوال است ولی دوست وفادار او که تفکر مراقبتی اش باعث میشود دوست خود را فراموش نکند. باعث بازگشت شیخ می شود.
🔻 تفاسیر متعددی در مورد این داستان می شود کرد. مثلا اگر اسلام دین کامل تری از مسیحیت است لزوما با همدلی و تفکر مراقبتی می تواند مسیحیت را به طرف خود جلب کند. همین تفسیر را میشود در مورد شرق و غرب کرد. اگر دوستی داریم که نجات بخش ما باشد و ما را نفروشد و رها نکند همان دوست نقادی است که به دلیل تفکر مراقبتی به ما عاطفه دارد، هم قدر ما را میداند، هم هنجار شناس است و هم فعال؛ برای همین به خاطر همدلی راهی برای نجات ما پیدا میکند. پیدا شدن راه از مسیر تفکر خلاق صورت میگیرد.
بعضی از سوالاتی که برای ما در زمان جستجوی تفکر مراقبتی و نقاد پیش می آید:
۱. آیا دوست متفکر نقاد بهتر است یا دوست متفکر مراقبتی؟
۲. اگر دوستی باشد که حایز هر دو باشد چه؟
۳. تفکر شرقی پیش تر بر کدامیک از دو تفکر نقاد و مراقبتی استوار بوده؟
۴. گفت و گوی بین دو متفکر نقاد و مراقبتی چه نتیجه ای خواهد داشت؟
۵. جامعه جهانی و جامعه ایرانی به کدام یک از تفکر ها بیشتر نیازمند هستند؟
۶. کدام تفکر اخلاق را نیز مورد توجه و دقت قرار میدهد؟ در واقع کدام به روح انسانی نزدیک تر است؟
۷. آیا تفکر مراقبتی به تنهایی نجات بخش است؟
🔻نوشته های مرا در کانال نکته ها و نغز ها دنبال کنید.
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم
Telegram
نکته ها و نغزهای تربیتی
من احمد رضا آذربایجانی(آذر)به عنوان یک فعال فرهنگی و پژوهشگر تربیتی پیش تر یادداشت هایی داشتم که در آن به مسایل و موارد تربیتی و حوزه های مرتبط می پرداختم. به نظرم رسید که هم آن یادداشت ها و هم بعضی از جستجو ها و پژوهش هایم را در اینجا به اشتراک بگذارم.
https://aparat.com/v/GkXnr
قبلا در یادداشتی (https://t.me/sarveyasin/57)پیرامون چالش های مساله پردازی، مثالی از گفت وگوی اعضا یک کلاس یا کارگاه زده بودم که موضوع آن دوستی با غیر همجنس بود. در زیر لینک ویدیوی آن را که در آپارات بارگزاری شده را به اشتراک میگذارم:
https://aparat.com/v/GkXnr
قبلا در یادداشتی (https://t.me/sarveyasin/57)پیرامون چالش های مساله پردازی، مثالی از گفت وگوی اعضا یک کلاس یا کارگاه زده بودم که موضوع آن دوستی با غیر همجنس بود. در زیر لینک ویدیوی آن را که در آپارات بارگزاری شده را به اشتراک میگذارم:
https://aparat.com/v/GkXnr
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
گفت و گو در باره دوستی با غیر همجنس
این ویدیو مربوط به گفت و گو در باره دوستی با غیر همجنس در یکی از کارگاه های اندیشه است. در کارگاه اندیشه نوجوانان از طریق یک موضوع قابل تامل گفت وگو و اندیشه ورزی را شروع می کنند و من اینجا نقش تسهیلگر و گاه مربی تربیتی را بر عهده دارم.کارگاه اندیشه لزوما…
در خصوص سواد مالی
سال گذشته این امکان ایجاد شد که سرپرست تیم پژوهشی باشم با موضوع سواد مالی. من و همکارانم در این پژوهش با مطالعه ی سواد مالی در جهان به ویژه کشورهای با سواد تر از حیث مالی، عناصر اصلی برای سنجش و ارتقا سواد مالی را شناسایی و برای رسیدن به یک مدل مفهومی سواد مالی نسبتا جامع فاز اول پژوهش خود را انجام دادیم. ناشی از این فعالیت نکات حایز توجهی را در خصوص این سواد مهم به دست آوردیم که سعی میکنم هربار به بعضی از آنها اشاره کنم.
فعلا آمار مایل بودید در زیر لینک خلاصه معرفی این پژوهش که توسط مرکز پژوهش، توسعه و مطالعات اسلامی سازمان بورس و اوراق بهادار منتشر شده است را مطالعه فرمایید.
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
*💠 متن خلاصه طرح پژوهشی برونسپاری شده سازمان بورس و اوراق بهادار با عنوان "طراحی الگوی جامع سواد مالی؛ فاز اول: مدل مفهومی جامع سواد مالی با رویکرد مطالعه تطبیقی" منتشر شد.
📝 طرح پژوهشی برونسپاری شده با عنوان "طراحی الگوی جامع سواد مالی؛ فاز اول: مدل مفهومی جامع سواد مالی با رویکرد مطالعه تطبیقی" توسط آقای دکتر احمدرضا آذربایجانی و همکاران و با نظارت خانم دکتر قربانی نگارش شده است و در تاریخ اسفند ماه 1401 در کمیته راهبری پژوهش مرکز پژوهش، توسعه و مطالعات اسلامی سازمان بورس دفاع گردیده است.
🔗 دریافت لینک دانلود متن خلاصه طرح پژوهشی: https://rdis.seo.ir/fa/common/pub-detail/343/
➖➖➖➖➖
.
سال گذشته این امکان ایجاد شد که سرپرست تیم پژوهشی باشم با موضوع سواد مالی. من و همکارانم در این پژوهش با مطالعه ی سواد مالی در جهان به ویژه کشورهای با سواد تر از حیث مالی، عناصر اصلی برای سنجش و ارتقا سواد مالی را شناسایی و برای رسیدن به یک مدل مفهومی سواد مالی نسبتا جامع فاز اول پژوهش خود را انجام دادیم. ناشی از این فعالیت نکات حایز توجهی را در خصوص این سواد مهم به دست آوردیم که سعی میکنم هربار به بعضی از آنها اشاره کنم.
فعلا آمار مایل بودید در زیر لینک خلاصه معرفی این پژوهش که توسط مرکز پژوهش، توسعه و مطالعات اسلامی سازمان بورس و اوراق بهادار منتشر شده است را مطالعه فرمایید.
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
*💠 متن خلاصه طرح پژوهشی برونسپاری شده سازمان بورس و اوراق بهادار با عنوان "طراحی الگوی جامع سواد مالی؛ فاز اول: مدل مفهومی جامع سواد مالی با رویکرد مطالعه تطبیقی" منتشر شد.
📝 طرح پژوهشی برونسپاری شده با عنوان "طراحی الگوی جامع سواد مالی؛ فاز اول: مدل مفهومی جامع سواد مالی با رویکرد مطالعه تطبیقی" توسط آقای دکتر احمدرضا آذربایجانی و همکاران و با نظارت خانم دکتر قربانی نگارش شده است و در تاریخ اسفند ماه 1401 در کمیته راهبری پژوهش مرکز پژوهش، توسعه و مطالعات اسلامی سازمان بورس دفاع گردیده است.
🔗 دریافت لینک دانلود متن خلاصه طرح پژوهشی: https://rdis.seo.ir/fa/common/pub-detail/343/
➖➖➖➖➖
.
✍️ضرورت سواد موسیقی در تربیت
🔹آیا دانستن، شناخت و فهم موسیقی برای مربیان یا والدین یا به طور کل برای شهروندان ضرورتی دارد؟
در چه حدی؟ و چرا؟
🔻برای بررسی مسأله بالا ابتدا باید موضوع سواد و سپس سواد موسیقی را دوباره اندیشی کنیم.
🙏قبل از خواندن ادامه مطلب زیر خودتان را محک کنید و یک تعریف از سواد و سپس یک تعریف از سواد موسیقی را در ذهن جستجو کنید حتی اگر توانستید یادداشت کنید.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
🔻منظور از سواد، یعنی توانایی «خوانش» در گام اول و در گام بالاتر یعنی توانایی ثبت برای خوانش است.
🔻«خوانش» یعنی امکان جستجو، تمیز و تحلیل.
🔹مثلا کسی که سواد عاطفی دارد یعنی می تواند:
🔻در مرتبه اول با دوست داشتن یا دوست داشتنی مواجه شود و بداند که آن پدیده دوست داشتن یا دوست داشتنی است.
🔻در گام و مرتبه دوم بتواند دوست داشتن و دوست داشتنی را از غیر آن تمیز میدهد.
و
🔻در مرتبه بالاتر سواد عاطفی یعنی سوم
می تواند در دوست داشتن و دوست داشتنی تعمق کند و درجات و رتبه های آنرا نسبت به خودش نقد و تحلیل کند.
🔹اگر با تعریف بالا سواد موسیقی را نگاه کنیم چنین می شود:
🔻سواد در مرتبه آغازین یعنی شخص می تواند با موسیقی مواجه شده و موسیقی را جستجو کند.
مثلا:
🔸این نوایی که به عنوان تواشیح یا مداحی یا قرائت قرآن می شنوم موسیقی دارد.
🔸 لالایی مادرم هم موسیقی است.
🔸از صدای اذان موذنی که اذان او بر گوش من اثر می گذارد یا صدای همخوانی همخوانان کلیسا که خواندن آنها در من اثر می گذارد احساس میکنم با موسیقی مواجه شده ام.
🔻در مرتبه بالاتر سواد موسیقی یعنی شخص می تواند موسیقی را از غیر موسیقی تمیز دهد، موسیقی نو را نسبت به کهنه، موسیقی محلی را نسبت به غیر محلی تمیز و تشخیص دهد.
مثلا:
🔸این مدل از خواندن که محمود کریمی در فلان نوحه دارد مانند مدل خواندن محمدرضا شجریان در آلبوم شب، سکوت، کویر است.
🔸لالایی های مازندرانی با لالایی های بوشهری فرق دارد.
🔸اذان موذن زاده اردبیلی با اذان آقاتی فرق دارد و آنها را تمیز میدهم همانطور که آواز بنان را از گلپا تمیز میدهم.
🔸بافت صدای بنان انگار مخملین است و صدای گلپایگانی صاف و پوست کنده تر برای گوش من است.
و
🔻 در مرتبه بالاتر سواد موسیقی شخص می تواند موسیقی ها را نسبت به خودشان، تحلیل و نقد کند.
مثلا
🔸مرغ سحری که همایون شجریان خوانده نسبت به مرغ سحر فرهاد دو فضای متفاوت را عرضه میکند. فارغ از بافت صدای گیتار در پس زمینه خواندن فرهاد که با توقف های بیشتری در حین خواندن روبرو هستیم و گاه مخاطب را با آن توقف های به جا در بین زمین و هوا گویی معلق می گذارد اما باید قبول کنیم که سرعت خواندن همایون بیشتر با حال و هوای نسل هایی که در تکنولوژی و پیشرفت هستند سازگار است.
در مرغ سحر همایون شجریان هم مثل مرغ سحر فرهاد آرامش هست ولی پیوستگی و امتداد بیشتر است.
در عین حال مرغ سحر فرهاد ساده تر و مرغ سحر همایون شجریان پیچیده تر اجرا شده، تکنیک های آوازی در آن بیشتر است و..
🔻برای بررسی ضرورت سواد موسیقی یادداشت بعدی را از دست ندهید.
🔻یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغزها بخوانید.
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
#ضرورت_سواد #موسیقی
🔹آیا دانستن، شناخت و فهم موسیقی برای مربیان یا والدین یا به طور کل برای شهروندان ضرورتی دارد؟
در چه حدی؟ و چرا؟
🔻برای بررسی مسأله بالا ابتدا باید موضوع سواد و سپس سواد موسیقی را دوباره اندیشی کنیم.
🙏قبل از خواندن ادامه مطلب زیر خودتان را محک کنید و یک تعریف از سواد و سپس یک تعریف از سواد موسیقی را در ذهن جستجو کنید حتی اگر توانستید یادداشت کنید.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
🔻منظور از سواد، یعنی توانایی «خوانش» در گام اول و در گام بالاتر یعنی توانایی ثبت برای خوانش است.
🔻«خوانش» یعنی امکان جستجو، تمیز و تحلیل.
🔹مثلا کسی که سواد عاطفی دارد یعنی می تواند:
🔻در مرتبه اول با دوست داشتن یا دوست داشتنی مواجه شود و بداند که آن پدیده دوست داشتن یا دوست داشتنی است.
🔻در گام و مرتبه دوم بتواند دوست داشتن و دوست داشتنی را از غیر آن تمیز میدهد.
و
🔻در مرتبه بالاتر سواد عاطفی یعنی سوم
می تواند در دوست داشتن و دوست داشتنی تعمق کند و درجات و رتبه های آنرا نسبت به خودش نقد و تحلیل کند.
🔹اگر با تعریف بالا سواد موسیقی را نگاه کنیم چنین می شود:
🔻سواد در مرتبه آغازین یعنی شخص می تواند با موسیقی مواجه شده و موسیقی را جستجو کند.
مثلا:
🔸این نوایی که به عنوان تواشیح یا مداحی یا قرائت قرآن می شنوم موسیقی دارد.
🔸 لالایی مادرم هم موسیقی است.
🔸از صدای اذان موذنی که اذان او بر گوش من اثر می گذارد یا صدای همخوانی همخوانان کلیسا که خواندن آنها در من اثر می گذارد احساس میکنم با موسیقی مواجه شده ام.
🔻در مرتبه بالاتر سواد موسیقی یعنی شخص می تواند موسیقی را از غیر موسیقی تمیز دهد، موسیقی نو را نسبت به کهنه، موسیقی محلی را نسبت به غیر محلی تمیز و تشخیص دهد.
مثلا:
🔸این مدل از خواندن که محمود کریمی در فلان نوحه دارد مانند مدل خواندن محمدرضا شجریان در آلبوم شب، سکوت، کویر است.
🔸لالایی های مازندرانی با لالایی های بوشهری فرق دارد.
🔸اذان موذن زاده اردبیلی با اذان آقاتی فرق دارد و آنها را تمیز میدهم همانطور که آواز بنان را از گلپا تمیز میدهم.
🔸بافت صدای بنان انگار مخملین است و صدای گلپایگانی صاف و پوست کنده تر برای گوش من است.
و
🔻 در مرتبه بالاتر سواد موسیقی شخص می تواند موسیقی ها را نسبت به خودشان، تحلیل و نقد کند.
مثلا
🔸مرغ سحری که همایون شجریان خوانده نسبت به مرغ سحر فرهاد دو فضای متفاوت را عرضه میکند. فارغ از بافت صدای گیتار در پس زمینه خواندن فرهاد که با توقف های بیشتری در حین خواندن روبرو هستیم و گاه مخاطب را با آن توقف های به جا در بین زمین و هوا گویی معلق می گذارد اما باید قبول کنیم که سرعت خواندن همایون بیشتر با حال و هوای نسل هایی که در تکنولوژی و پیشرفت هستند سازگار است.
در مرغ سحر همایون شجریان هم مثل مرغ سحر فرهاد آرامش هست ولی پیوستگی و امتداد بیشتر است.
در عین حال مرغ سحر فرهاد ساده تر و مرغ سحر همایون شجریان پیچیده تر اجرا شده، تکنیک های آوازی در آن بیشتر است و..
🔻برای بررسی ضرورت سواد موسیقی یادداشت بعدی را از دست ندهید.
🔻یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغزها بخوانید.
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
#ضرورت_سواد #موسیقی
Telegram
نکته ها و نغزهای تربیتی
من احمد رضا آذربایجانی(آذر)به عنوان یک فعال فرهنگی و پژوهشگر تربیتی پیش تر یادداشت هایی داشتم که در آن به مسایل و موارد تربیتی و حوزه های مرتبط می پرداختم. به نظرم رسید که هم آن یادداشت ها و هم بعضی از جستجو ها و پژوهش هایم را در اینجا به اشتراک بگذارم.
✍️ضرورت سواد موسیقی
☘️ اگر یادداشت قبلی را برای آغاز بحث بخوانید خالی از نکته نیست.
https://t.me/sarveyasin/71
🔹قدم اول تعریف مختصری از موسیقی
🔻موسیقی نوایی موزون است که چکیده و عصاره ی زبان عرضه کننده آن است، وقتی اندیشه خلاق در قالب حروف، واژگان و جملات متعادل، متناسب و دارای هماهنگی با یکدیگر به شکل موزون ظاهر میشوند ما شاهد شعر هستیم و وقتی اندیشه خلاق در قالب صداهای بم و زیر، ممتد و غیر ممتد، با ترکیبی متعادل، متناسب و دارای هماهنگی و به شکل موزون ظاهر میشوند ما شاهد موسیقی هستیم.
🔻موسیقی مانند شعر است ولی عنصر آن به جای واژه، صدا است و از همین رو انتزاعی تر و پیچیده تر است.
🔻اولین موسیقی که می شنویم صدای قلب مادر است.
از همین رو هر چه مادر ما انسان متعادل تر و زیبا شناس تر باشد، از طریق القا مدل و ریتم های ضربان قلب خودش و بعدا از طریق هارمونی برآمده از ضربان قلب که جریان خون اطراف ما و حتی درون ما را در دوران جنینی احاطه کرده ما را شکل میدهد و می سازد.
🔻قاعدتا ضربان قلب مادر غیر مضطرب از مادر مضطرب بهتر است و فرزند او سالم تر.
🔻اما ضربان قلب مادری که مضطرب شده ولی می تواند اضطراب خودش را مدیریت کند و آن اضطراب را به تمرکز و قوت تبدیل کند ارزش بهتری برای فرزندش ایجاد میکند.
👌ضربان قلب مادر یادگیرنده، ضربان قلب مادری که احساسات انسانی عالی را تجربه میکند، ضربان قلب مادری که در تعامل خوبی با همسر ،خانواده و اجتماع و جهان است، ضربان قلب مادری که با نظم طبیعت سازگار است هرکدام ریتم های خود را دارد.
🔻برای شناخت جریان ریتمیک متنوع و گسترده ضربان و جریان قلب خود (بخوانید موسیقی قلب و مغز) کافیست به ثبت نوارهای قلب در علم پزشکی مراجعه کنید تا با ریتم های گسترده قلب آدمی آشنا شویم.
🔻همانطور که خواندن آن ثبت شده های جریان قلب و خون نیاز به هوش و صرافت و سواد می خواهد، ادارک موسیقی نیز چنین است.
🔻برای ادامه بحث کافیست بدانیم جهان پر از موسیقی است، بعضی صداها را گوش جهان (جسم) ما و بعضی صداها را گوش جان (روح و روان)ما می شنود.
🔻وقتی ما زنده ایم در حقیقت موسیقی قلب ما بر قرار است و اگر موسیقی قلب ما از ریتم بیفتد پزشک متخصص با مونیتور کردن تپش قلب ما سعی میکند روند و جریان موسیقی قلب ما را بر قرار بدارد.
👌ریتم ، نبض یک جریان زنده است.
🔻اساس موسیقی ریتم است و مجموعه ای هماهنگ از ریتم های گسترده، هارمونی را می سازد. یعنی وقتی قلب میتپد ، جریان خون برقرار است، غدد درون ریز و متابولیسم های بدن فعال اند ، پلک می زنیم، نفس می کشیم و.. یک هارمونی برقرار شده است. از این رو خود فرایند طبیعی بدن ما نیز یک موسیقی است.
🔻ادامه یادداشت را نیز بعدا بخوانید.
یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغزها بخوانید.
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
#ضرورت_سواد #موسیقی ۲
☘️ اگر یادداشت قبلی را برای آغاز بحث بخوانید خالی از نکته نیست.
https://t.me/sarveyasin/71
🔹قدم اول تعریف مختصری از موسیقی
🔻موسیقی نوایی موزون است که چکیده و عصاره ی زبان عرضه کننده آن است، وقتی اندیشه خلاق در قالب حروف، واژگان و جملات متعادل، متناسب و دارای هماهنگی با یکدیگر به شکل موزون ظاهر میشوند ما شاهد شعر هستیم و وقتی اندیشه خلاق در قالب صداهای بم و زیر، ممتد و غیر ممتد، با ترکیبی متعادل، متناسب و دارای هماهنگی و به شکل موزون ظاهر میشوند ما شاهد موسیقی هستیم.
🔻موسیقی مانند شعر است ولی عنصر آن به جای واژه، صدا است و از همین رو انتزاعی تر و پیچیده تر است.
🔻اولین موسیقی که می شنویم صدای قلب مادر است.
از همین رو هر چه مادر ما انسان متعادل تر و زیبا شناس تر باشد، از طریق القا مدل و ریتم های ضربان قلب خودش و بعدا از طریق هارمونی برآمده از ضربان قلب که جریان خون اطراف ما و حتی درون ما را در دوران جنینی احاطه کرده ما را شکل میدهد و می سازد.
🔻قاعدتا ضربان قلب مادر غیر مضطرب از مادر مضطرب بهتر است و فرزند او سالم تر.
🔻اما ضربان قلب مادری که مضطرب شده ولی می تواند اضطراب خودش را مدیریت کند و آن اضطراب را به تمرکز و قوت تبدیل کند ارزش بهتری برای فرزندش ایجاد میکند.
👌ضربان قلب مادر یادگیرنده، ضربان قلب مادری که احساسات انسانی عالی را تجربه میکند، ضربان قلب مادری که در تعامل خوبی با همسر ،خانواده و اجتماع و جهان است، ضربان قلب مادری که با نظم طبیعت سازگار است هرکدام ریتم های خود را دارد.
🔻برای شناخت جریان ریتمیک متنوع و گسترده ضربان و جریان قلب خود (بخوانید موسیقی قلب و مغز) کافیست به ثبت نوارهای قلب در علم پزشکی مراجعه کنید تا با ریتم های گسترده قلب آدمی آشنا شویم.
🔻همانطور که خواندن آن ثبت شده های جریان قلب و خون نیاز به هوش و صرافت و سواد می خواهد، ادارک موسیقی نیز چنین است.
🔻برای ادامه بحث کافیست بدانیم جهان پر از موسیقی است، بعضی صداها را گوش جهان (جسم) ما و بعضی صداها را گوش جان (روح و روان)ما می شنود.
🔻وقتی ما زنده ایم در حقیقت موسیقی قلب ما بر قرار است و اگر موسیقی قلب ما از ریتم بیفتد پزشک متخصص با مونیتور کردن تپش قلب ما سعی میکند روند و جریان موسیقی قلب ما را بر قرار بدارد.
👌ریتم ، نبض یک جریان زنده است.
🔻اساس موسیقی ریتم است و مجموعه ای هماهنگ از ریتم های گسترده، هارمونی را می سازد. یعنی وقتی قلب میتپد ، جریان خون برقرار است، غدد درون ریز و متابولیسم های بدن فعال اند ، پلک می زنیم، نفس می کشیم و.. یک هارمونی برقرار شده است. از این رو خود فرایند طبیعی بدن ما نیز یک موسیقی است.
🔻ادامه یادداشت را نیز بعدا بخوانید.
یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغزها بخوانید.
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
#ضرورت_سواد #موسیقی ۲
Telegram
نکته ها و نغزهای تربیتی
✍️ضرورت سواد موسیقی در تربیت
🔹آیا دانستن، شناخت و فهم موسیقی برای مربیان یا والدین یا به طور کل برای شهروندان ضرورتی دارد؟
در چه حدی؟ و چرا؟
🔻برای بررسی مسأله بالا ابتدا باید موضوع سواد و سپس سواد موسیقی را دوباره اندیشی کنیم.
🙏قبل از خواندن ادامه مطلب…
🔹آیا دانستن، شناخت و فهم موسیقی برای مربیان یا والدین یا به طور کل برای شهروندان ضرورتی دارد؟
در چه حدی؟ و چرا؟
🔻برای بررسی مسأله بالا ابتدا باید موضوع سواد و سپس سواد موسیقی را دوباره اندیشی کنیم.
🙏قبل از خواندن ادامه مطلب…
در آرشیو به این بخش از فیلم کارگاه اندیشه روبرو شدم و حیفم آمد که انرا انتشار ندهم. در این بریده کوتاه من سعی کرده ام تا فرایند گفت وگوی انجمنی (Community Inquiry) را با رویکرد کاوشگری فلسفی در اعضا تسهیل کنم. این کارگاه در سال 1395 برگزار شده است. هیجان بچه ها برایم خاطره انگیز است. شاید هیجان شاگردان اخیرم هم خوب باشد ولی به پای هیجانات قبل از کرونا و تغییرات اخیر نمی رسد.
لینک ویدیو:
https://aparat.com/v/xeKEU
لینک ویدیو:
https://aparat.com/v/xeKEU
✍️در ادامه بحث ضرورت سواد موسیقی
🌀ای جانِ جانِ جانِ جان، ما نامدیم از بهر نان
🌀برجَه گدارویی مکن، در بزم سلطان ساقیا
🔻موسیقی انتزاعی ترین هنر و به دلیل نفوذ قوی آن، بالطبع از بقیه ی هنرها بیشتر مخاطب را با خود میبرد و اکثرا اجازه انتخاب یا قطع همراهی را از او می گیرد.
به زبان ساده تر:
🔻موسیقی اکثریت و اغلب شنونده های خود را هر جا که بخواهد، با خود میبرد.
در این بخش انتزاعی بودن و دلیل اهمیت شناخت این هنر متنفذ انتزاعی و قدرت تسلط آن، اندکی بازگشایی خواهد شد.
🔻در آغاز شعری از مولانا آمد و ممکن است بعضی از خوانندگان یا شنوندگان این یادداشت حتی از آن عبور کنند یا به ارتباط آن با متن توجه نشان دهند. در هر صورت مخاطب در خصوص آن آزاد است که بگذرد یا در آن شعر، به شکلی که معقول یا مورد علاقه اوست تعمق کند.
به زبان ساده آن شعر مخاطب را درگیر خود نخواهد کرد.
اما شما این فراز از موسیقی که با همین شعر است را گوش کنید.
..
https://t.me/sarveyas/103
🔻وقتی آنرا گوش می کنید دنبال ادامه اش هستید و چنان محکم در شما نفوذ میکند که گویی به نحوی شما را در اختیار می گیرد. شما گریزی از آن ندارید چون بر شما مسلط می شود.
🔸ما تسلیم چه کسانی می شویم و اجازه می دهیم بر ما مسلط شوند؟
🔹۱. تسلیم کسانی که دوستشان داریم.
🔹۲. تسلیم کسانی که به دلیل برهان و استدلال شان قبول شان داریم.
و
🔹۳. تسلیم کسانی که قدرت و زورشان از ما به شدت بالا تر است.
🔻هیجان دوست داشتن موسیقی یا قدرت موجود در موسیقی از کجا آمده؟ آیا در موسیقی برهان و استدلالی هست؟چگونه آنرا تحلیل می کنیم که در زمان شنیدنش به آن تن می دهیم؟
🔻موسیقی از ساختار ریاضی و منظم تشکیل شده است و حداقل ساختار آن مستدل و متناسب است. منتهی به دلیل انتزاعی بودن و سرعت تاثیر، امکان تحلیل نظام نهفته در آن برای هر شنونده ای مهیا نیست.
🔻اگر چند دانه از میوه ای که دوست داریم را بخوریم، هم در جویدن، هم در زمان هضم فرصت تحلیل و جداسازی خواص آن میوه را داریم. گاه در وسط جویدن احساس می کنیم باید خوردن را ادامه دهیم که قطع کنیم. اما اگر عصاره و رب آن میوه را به ما بدهند، فرصت قطع کردن آن را نداریم.
🔻یک قرص می تواند انتزاعی از عصاره و رب چندین دانه از یک میوه یا میوه ها باشد و قدرت جذب و تسلط آن قرص از عصاره و رب که خودش انتزاع شده از میوه ها بود به شدت بالاتر است.
👌مثال بالا برای فهم موضوع انتزاع استفاده شد.
ما به تجربه می دانیم که انتزاع پدیده های خوراکی ما را به غذاهای خاص و سپس با داروها روبرو می کند برای همین در این زمینه از هر خوراکی استفاده نمی کنیم مگر آنکه یا آشپز آنرا بشناسیم یا خودمان آشپز در حدی که تحلیل کنیم باشیم یا اگر از حد غذا خارج شدیم نزد دارو ساز برویم یا خودمان در مورد آن دارو دانش و تجربه و بالطبع تحلیل داشته باشیم.
🔻در مورد پدیده های بصری نیز چشم مان را در هر زمان که بخواهیم می توانیم بر یک موضوع بصری ببندیم.
🔻بوها با آنکه انتزاعی هستند ولی مغز و حس ما می تواند تا حدود زیادی بر اساس طبیعت ما که خودش بر اساس ریاضی و منظم است راهنمایی کند.
🔻در مورد شنیده ها آنجا که خوشایندی و نا خوشایندی صداها است ما می توانیم مراقبت کنیم.
🔻آنجا که از شنیدن واژه و جملات، یک تصویر به دست می آوریم نیز اگر عقل یا عواطف ما بگویند مراقبت می کنیم.
🔻اما وقتی صدا به صورت ریتمیک و نوای موسیقی می آیند مراقبت تقریبا بی موضوع خواهد بود. مراقبت برای کسانی است که در مورد آن لحن و نواهای وارده دانش و تجربه ی قبلی دارند. یا یک شخص کاملا مورد اعتماد که دانش و تجربه دارد بتواند به ما راه مراقبت لازم را برای به کار بستن و تقلید متذکر شود.
این موضوع ادامه دارد.
🔻یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغزهای تربیتی بخوانید یا گوش کنید.
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
#ضرورت_سواد_ #موسیقی ۳
🌀ای جانِ جانِ جانِ جان، ما نامدیم از بهر نان
🌀برجَه گدارویی مکن، در بزم سلطان ساقیا
🔻موسیقی انتزاعی ترین هنر و به دلیل نفوذ قوی آن، بالطبع از بقیه ی هنرها بیشتر مخاطب را با خود میبرد و اکثرا اجازه انتخاب یا قطع همراهی را از او می گیرد.
به زبان ساده تر:
🔻موسیقی اکثریت و اغلب شنونده های خود را هر جا که بخواهد، با خود میبرد.
در این بخش انتزاعی بودن و دلیل اهمیت شناخت این هنر متنفذ انتزاعی و قدرت تسلط آن، اندکی بازگشایی خواهد شد.
🔻در آغاز شعری از مولانا آمد و ممکن است بعضی از خوانندگان یا شنوندگان این یادداشت حتی از آن عبور کنند یا به ارتباط آن با متن توجه نشان دهند. در هر صورت مخاطب در خصوص آن آزاد است که بگذرد یا در آن شعر، به شکلی که معقول یا مورد علاقه اوست تعمق کند.
به زبان ساده آن شعر مخاطب را درگیر خود نخواهد کرد.
اما شما این فراز از موسیقی که با همین شعر است را گوش کنید.
..
https://t.me/sarveyas/103
🔻وقتی آنرا گوش می کنید دنبال ادامه اش هستید و چنان محکم در شما نفوذ میکند که گویی به نحوی شما را در اختیار می گیرد. شما گریزی از آن ندارید چون بر شما مسلط می شود.
🔸ما تسلیم چه کسانی می شویم و اجازه می دهیم بر ما مسلط شوند؟
🔹۱. تسلیم کسانی که دوستشان داریم.
🔹۲. تسلیم کسانی که به دلیل برهان و استدلال شان قبول شان داریم.
و
🔹۳. تسلیم کسانی که قدرت و زورشان از ما به شدت بالا تر است.
🔻هیجان دوست داشتن موسیقی یا قدرت موجود در موسیقی از کجا آمده؟ آیا در موسیقی برهان و استدلالی هست؟چگونه آنرا تحلیل می کنیم که در زمان شنیدنش به آن تن می دهیم؟
🔻موسیقی از ساختار ریاضی و منظم تشکیل شده است و حداقل ساختار آن مستدل و متناسب است. منتهی به دلیل انتزاعی بودن و سرعت تاثیر، امکان تحلیل نظام نهفته در آن برای هر شنونده ای مهیا نیست.
🔻اگر چند دانه از میوه ای که دوست داریم را بخوریم، هم در جویدن، هم در زمان هضم فرصت تحلیل و جداسازی خواص آن میوه را داریم. گاه در وسط جویدن احساس می کنیم باید خوردن را ادامه دهیم که قطع کنیم. اما اگر عصاره و رب آن میوه را به ما بدهند، فرصت قطع کردن آن را نداریم.
🔻یک قرص می تواند انتزاعی از عصاره و رب چندین دانه از یک میوه یا میوه ها باشد و قدرت جذب و تسلط آن قرص از عصاره و رب که خودش انتزاع شده از میوه ها بود به شدت بالاتر است.
👌مثال بالا برای فهم موضوع انتزاع استفاده شد.
ما به تجربه می دانیم که انتزاع پدیده های خوراکی ما را به غذاهای خاص و سپس با داروها روبرو می کند برای همین در این زمینه از هر خوراکی استفاده نمی کنیم مگر آنکه یا آشپز آنرا بشناسیم یا خودمان آشپز در حدی که تحلیل کنیم باشیم یا اگر از حد غذا خارج شدیم نزد دارو ساز برویم یا خودمان در مورد آن دارو دانش و تجربه و بالطبع تحلیل داشته باشیم.
🔻در مورد پدیده های بصری نیز چشم مان را در هر زمان که بخواهیم می توانیم بر یک موضوع بصری ببندیم.
🔻بوها با آنکه انتزاعی هستند ولی مغز و حس ما می تواند تا حدود زیادی بر اساس طبیعت ما که خودش بر اساس ریاضی و منظم است راهنمایی کند.
🔻در مورد شنیده ها آنجا که خوشایندی و نا خوشایندی صداها است ما می توانیم مراقبت کنیم.
🔻آنجا که از شنیدن واژه و جملات، یک تصویر به دست می آوریم نیز اگر عقل یا عواطف ما بگویند مراقبت می کنیم.
🔻اما وقتی صدا به صورت ریتمیک و نوای موسیقی می آیند مراقبت تقریبا بی موضوع خواهد بود. مراقبت برای کسانی است که در مورد آن لحن و نواهای وارده دانش و تجربه ی قبلی دارند. یا یک شخص کاملا مورد اعتماد که دانش و تجربه دارد بتواند به ما راه مراقبت لازم را برای به کار بستن و تقلید متذکر شود.
این موضوع ادامه دارد.
🔻یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغزهای تربیتی بخوانید یا گوش کنید.
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
#ضرورت_سواد_ #موسیقی ۳
Telegram
نکته ها و نغزهای تربیتی(بخش گفت و گو ها)
بخشی از تصنیف ساقیا
ای جان جان
ای جان جان