نکته ها و نغزهای تربیتی
241 subscribers
31 photos
95 videos
7 files
176 links
من احمد رضا آذربایجانی(آذر)به عنوان یک فعال فرهنگی و پژوهشگر تربیتی پیش تر یادداشت هایی داشتم که در آن به مسایل و موارد تربیتی و حوزه های مرتبط می پرداختم. به نظرم رسید که هم آن یادداشت ها و هم بعضی از جستجو ها و پژوهش هایم را در اینجا به اشتراک بگذارم.
Download Telegram
✍️ضرورت سواد موسیقی در تربیت

🔹آیا دانستن، شناخت و فهم موسیقی برای مربیان یا والدین یا به طور کل برای شهروندان ضرورتی دارد؟
در چه حدی؟ و چرا؟

🔻برای بررسی مسأله بالا ابتدا باید موضوع سواد و سپس سواد موسیقی را دوباره اندیشی کنیم.

🙏قبل از خواندن ادامه مطلب زیر خودتان را محک کنید و یک تعریف از سواد و سپس یک تعریف از سواد موسیقی را در ذهن جستجو کنید حتی اگر توانستید یادداشت کنید.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
🔻منظور از سواد، یعنی توانایی «خوانش» در گام اول و در گام بالاتر یعنی توانایی ثبت برای خوانش است.

🔻«خوانش» یعنی امکان جستجو، تمیز و تحلیل.
🔹مثلا کسی که سواد عاطفی دارد یعنی می تواند:
🔻در مرتبه اول با دوست داشتن یا دوست داشتنی مواجه شود و بداند که آن پدیده دوست داشتن یا دوست داشتنی است.

🔻در گام و مرتبه دوم بتواند دوست داشتن و دوست داشتنی را از غیر آن تمیز می‌دهد.
و
🔻در مرتبه بالاتر سواد عاطفی یعنی سوم
می تواند در دوست داشتن و دوست داشتنی تعمق کند و درجات و رتبه های آنرا نسبت به خودش نقد و تحلیل کند.
🔹اگر با تعریف بالا سواد موسیقی را نگاه کنیم چنین می شود:

🔻سواد در مرتبه آغازین یعنی شخص می تواند با موسیقی مواجه شده و موسیقی را جستجو کند.
مثلا:
🔸این نوایی که به عنوان تواشیح یا مداحی یا قرائت قرآن می شنوم موسیقی دارد.
🔸 لالایی مادرم هم موسیقی است.
🔸از صدای اذان موذنی که اذان او بر گوش من اثر می گذارد یا صدای همخوانی همخوانان کلیسا که خواندن آنها در من اثر می گذارد احساس می‌کنم با موسیقی مواجه شده ام.

🔻در مرتبه بالاتر سواد موسیقی یعنی شخص می تواند موسیقی را از غیر موسیقی تمیز دهد، موسیقی نو را نسبت به کهنه، موسیقی محلی را نسبت به غیر محلی تمیز و تشخیص دهد.
مثلا:
🔸این مدل از خواندن که محمود کریمی در فلان نوحه دارد مانند مدل خواندن محمدرضا شجریان در آلبوم شب، سکوت، کویر است.
🔸لالایی های مازندرانی با لالایی های بوشهری فرق دارد.
🔸اذان موذن زاده اردبیلی با اذان آقاتی فرق دارد و آنها را تمیز میدهم همانطور که آواز بنان را از گلپا تمیز میدهم.
🔸بافت صدای بنان انگار مخملین است و صدای گلپایگانی صاف و پوست کنده تر برای گوش من است.
و
🔻 در مرتبه بالاتر سواد موسیقی شخص می تواند موسیقی ها را نسبت به خودشان، تحلیل و نقد کند.
مثلا
🔸مرغ سحری که همایون شجریان خوانده نسبت به مرغ سحر فرهاد دو فضای متفاوت را عرضه می‌کند. فارغ از بافت صدای گیتار در پس زمینه خواندن فرهاد که با توقف های بیشتری در حین خواندن روبرو هستیم و گاه مخاطب را با آن توقف های به جا در بین زمین و هوا گویی معلق می گذارد اما باید قبول کنیم که سرعت خواندن همایون بیشتر با حال و هوای نسل هایی که در تکنولوژی و پیشرفت هستند سازگار است.

در مرغ سحر همایون شجریان هم مثل مرغ سحر فرهاد آرامش هست ولی پیوستگی و امتداد بیشتر است.

در عین حال مرغ سحر فرهاد ساده تر و مرغ سحر همایون شجریان پیچیده تر اجرا شده، تکنیک های آوازی در آن بیشتر است و..

🔻برای بررسی ضرورت سواد موسیقی یادداشت بعدی را از دست ندهید.

🔻یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغزها بخوانید.
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
#ضرورت_سواد #موسیقی
✍️ضرورت سواد موسیقی
☘️ اگر یادداشت قبلی را برای آغاز بحث بخوانید خالی از نکته نیست.
https://t.me/sarveyasin/71

🔹قدم اول تعریف مختصری از موسیقی

🔻موسیقی نوایی موزون است که چکیده و عصاره ی زبان عرضه کننده آن است، وقتی اندیشه خلاق در قالب حروف، واژگان و جملات متعادل، متناسب و دارای هماهنگی با یکدیگر به شکل موزون ظاهر می‌شوند ما شاهد شعر هستیم و وقتی اندیشه خلاق در قالب صداهای بم و زیر، ممتد و غیر ممتد، با ترکیبی متعادل، متناسب و دارای هماهنگی و به شکل موزون ظاهر می‌شوند ما شاهد موسیقی هستیم.

🔻موسیقی مانند شعر است ولی عنصر آن به جای واژه، صدا است و از همین رو انتزاعی تر و پیچیده تر است.
🔻اولین موسیقی که می شنویم صدای قلب مادر است.
از همین رو هر چه مادر ما انسان متعادل تر و زیبا شناس تر باشد، از طریق القا مدل و ریتم های ضربان قلب خودش و بعدا از طریق هارمونی برآمده از ضربان قلب که جریان خون اطراف ما و حتی درون ما را در دوران جنینی احاطه کرده ما را شکل می‌دهد و می سازد.

🔻قاعدتا ضربان قلب مادر غیر مضطرب از مادر مضطرب بهتر است و فرزند او سالم تر.

🔻اما ضربان قلب مادری که مضطرب شده ولی می تواند اضطراب خودش را مدیریت کند و آن اضطراب را به تمرکز و قوت تبدیل کند ارزش بهتری برای فرزندش ایجاد می‌کند.

👌ضربان قلب مادر یادگیرنده، ضربان قلب مادری که احساسات انسانی عالی را تجربه می‌کند، ضربان قلب مادری که در تعامل خوبی با همسر ،خانواده و اجتماع و جهان است، ضربان قلب مادری که با نظم طبیعت سازگار است هرکدام ریتم های خود را دارد.
🔻برای شناخت جریان ریتمیک متنوع و گسترده ضربان و جریان قلب خود (بخوانید موسیقی قلب و مغز) کافیست به ثبت نوارهای قلب در علم پزشکی مراجعه کنید تا با ریتم های گسترده قلب آدمی آشنا شویم.
🔻همانطور که خواندن آن ثبت شده های جریان قلب و خون نیاز به هوش و صرافت و سواد می خواهد، ادارک موسیقی نیز چنین است.
🔻برای ادامه بحث کافیست بدانیم جهان پر از موسیقی است، بعضی صداها را گوش جهان (جسم) ما و بعضی صداها را گوش جان (روح و روان)ما می شنود.
🔻وقتی ما زنده ایم در حقیقت موسیقی قلب ما بر قرار است و اگر موسیقی قلب ما از ریتم بیفتد پزشک متخصص با مونیتور کردن تپش قلب ما سعی می‌کند روند و جریان موسیقی قلب ما را بر قرار بدارد.

👌ریتم ، نبض یک جریان زنده است.

🔻اساس موسیقی ریتم است و مجموعه ای هماهنگ از ریتم های گسترده، هارمونی را می سازد. یعنی وقتی قلب می‌تپد ، جریان خون برقرار است، غدد درون ریز و متابولیسم های بدن فعال اند ، پلک می زنیم، نفس می کشیم و.. یک هارمونی برقرار شده است. از این رو خود فرایند طبیعی بدن ما نیز یک موسیقی است.
🔻ادامه یادداشت را نیز بعدا بخوانید.
یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغزها بخوانید.
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
#ضرورت_سواد #موسیقی ۲
✍️در ادامه بحث ضرورت سواد موسیقی

🌀ای جانِ جانِ جانِ جان، ما نامدیم از بهر نان
🌀برجَه گدارویی مکن، در بزم سلطان ساقیا

🔻موسیقی انتزاعی ترین هنر و به دلیل نفوذ قوی آن، بالطبع از بقیه ی هنرها بیشتر مخاطب را با خود می‌برد و اکثرا اجازه انتخاب یا قطع همراهی را از او می گیرد.

به زبان ساده تر:

🔻موسیقی اکثریت و اغلب شنونده های خود را هر جا که بخواهد، با خود می‌برد.
در این بخش انتزاعی بودن و دلیل اهمیت شناخت این هنر متنفذ انتزاعی و قدرت تسلط آن، اندکی بازگشایی خواهد شد.

🔻در آغاز شعری از مولانا آمد و ممکن است بعضی از خوانندگان یا شنوندگان این یادداشت حتی از آن عبور کنند یا به ارتباط آن با متن توجه نشان دهند. در هر صورت مخاطب در خصوص آن آزاد است که بگذرد یا در آن شعر، به شکلی که معقول یا مورد علاقه اوست تعمق کند.
به زبان ساده آن شعر مخاطب را درگیر خود نخواهد کرد.
اما شما این فراز از موسیقی که با همین شعر است را گوش کنید.
..
https://t.me/sarveyas/103

🔻وقتی آنرا گوش می کنید دنبال ادامه اش هستید و چنان محکم در شما نفوذ می‌کند که گویی به نحوی شما را در اختیار می گیرد. شما گریزی از آن ندارید چون بر شما مسلط می شود.
🔸ما تسلیم چه کسانی می شویم و اجازه می دهیم بر ما مسلط شوند؟
🔹۱. تسلیم کسانی که دوستشان داریم.
🔹۲. تسلیم کسانی که به دلیل برهان و استدلال شان قبول شان داریم.
و
🔹۳. تسلیم کسانی که قدرت و زورشان از ما به شدت بالا تر است.

🔻هیجان دوست داشتن موسیقی یا قدرت موجود در موسیقی از کجا آمده؟ آیا در موسیقی برهان و استدلالی هست؟چگونه آنرا تحلیل می کنیم که در زمان شنیدنش به آن تن می دهیم؟
🔻موسیقی از ساختار ریاضی و منظم تشکیل شده است و حداقل ساختار آن مستدل و متناسب است. منتهی به دلیل انتزاعی بودن و سرعت تاثیر، امکان تحلیل نظام نهفته در آن برای هر شنونده ای مهیا نیست.

🔻اگر چند دانه از میوه ای که دوست داریم را بخوریم، هم در جویدن، هم در زمان هضم فرصت تحلیل و جداسازی خواص آن میوه را داریم. گاه در وسط جویدن احساس می کنیم باید خوردن را ادامه دهیم که قطع کنیم. اما اگر عصاره و رب آن میوه را به ما بدهند، فرصت قطع کردن آن را نداریم.

🔻یک قرص می تواند انتزاعی از عصاره و رب چندین دانه از یک میوه یا میوه ها باشد و قدرت جذب و تسلط آن قرص از عصاره و رب که خودش انتزاع شده از میوه ها بود به شدت بالاتر است.
👌مثال بالا برای فهم موضوع انتزاع استفاده شد.
ما به تجربه می دانیم که انتزاع پدیده های خوراکی ما را به غذاهای خاص و سپس با داروها روبرو می کند برای همین در این زمینه از هر خوراکی استفاده نمی کنیم مگر آنکه یا آشپز آنرا بشناسیم یا خودمان آشپز در حدی که تحلیل کنیم باشیم یا اگر از حد غذا خارج شدیم نزد دارو ساز برویم یا خودمان در مورد آن دارو دانش و تجربه و بالطبع تحلیل داشته باشیم.
🔻در مورد پدیده های بصری نیز چشم مان را در هر زمان که بخواهیم می توانیم بر یک موضوع بصری ببندیم.
🔻بوها با آنکه انتزاعی هستند ولی مغز و حس ما می تواند تا حدود زیادی بر اساس طبیعت ما که خودش بر اساس ریاضی و منظم است راهنمایی کند.
🔻در مورد شنیده ها آنجا که خوشایندی و نا خوشایندی صداها است ما می توانیم مراقبت کنیم.
🔻آنجا که از شنیدن واژه و جملات، یک تصویر به دست می آوریم نیز اگر عقل یا عواطف ما بگویند مراقبت می کنیم.
🔻اما وقتی صدا به صورت ریتمیک و نوای موسیقی می آیند مراقبت تقریبا بی موضوع خواهد بود. مراقبت برای کسانی است که در مورد آن لحن و نواهای وارده دانش و تجربه ی قبلی دارند. یا یک شخص کاملا مورد اعتماد که دانش و تجربه دارد بتواند به ما راه مراقبت لازم را برای به کار بستن و تقلید متذکر شود.
این موضوع ادامه دارد.

🔻یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغزهای تربیتی بخوانید یا گوش کنید.
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی (آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
#ضرورت_سواد_ #موسیقی ۳
✍️در ادامه ی ضرورت سواد موسیقی در تربیت

🔻در یادداشت های قبلی به چگونگی قدرت نفوذ و تسلط این هنر انتزاعی پرداخته شد.
https://t.me/sarveyasin/74

🔻موسیقی این امکان را در ذات خودش دارد که مخاطب را سوار مرکب خیال بکند و هر جا که خواست ببرد.

🔸شاید این سوال طرح شود که دیگر هنرها مگر ما را سوار بر مرکب خیال نمی‌کنند؟

🔻وقتی ما در مقابل یک اثر نقاشی یک هنرمند قرار می گیریم. اتفاقات در درون تابلو که ناشی از ترکیب کیفی عناصر بصری است در ذهن ما با ما سخن می گویند و پس از تایید ما، به عقل و دل ما راه می یابند و ما اگر مایل بودیم با آن تصاویر همراه می شویم.

🔻تقریبا در مورد دیگر هنرها نیز چنین است. اما مخاطب موسیقی وقتی در مقابل آن قرار می گیرد لزوما زمانی فرصت تایید برای راهیابی به دل و عقل و حس ما می‌دهد که ما به آن موسیقی علم و آگاهی قوی داشته باشیم.موسیقی ها به دلیل تاثیر ویژه میتوانند حتی ذهنیت ما را نسبت به پدیده ها تغییر دهند. مثلا به یک نقاشی نگاه کنید و هنگام دیدن آن به یک موسیقی گوش کنید. با عوض کردن موسیقی وباز و بسته کردن چشم دوباره به آن تصویر نگاه کنید آنگاه شما می بینید که نظرتان تغییر کرده است. آیا این تغییر نظر بر اساس استدلال و بینش بوده است؟
🔻یعنی موسیقی به دلیل انتزاعی بودن و از طرفی هماهنگ بودن با ریتم ضربان قلب و تنفس ما بدون تایید و یا با تایید امکان راهیابی به عقل و قلب ما را دارد و از همان مسیر آنها را ناچار به همراهی می‌کند.

🔻فرض کنید بیماری که اجازه ورود دارو برای درمان را نمی‌دهد ولی پزشک به خاطر سلامتی او با وارد کردن یک شوک یا یک مسکن تزریقی، سریعا عنان بدن را در اختیار بگیرد و پس از آن با دادن دارویی دیگر مقاومت بدن بیمار یا خود بیمار را برای درمان بگیرد.

🔻در عرفان و حکمت هندی سواد موسیقی را از همین رو مهم دانسته اند. به قصه زیر توجه و تامل کنیم:

🔻حکیم نادرا (nadrā) نزد یکی از وجوه الهی (در تفکر هندی) به نام شیوا (shivā) درس موسیقی برای پیامبری می خواند، او پس از سی سال یادگیری فکر میکند در موسیقی به کمال رسیده و شیوا به او می گوید تو باید ده سال دیگر شاگردی کنی. حکیم نادرا مقاومت می‌کند از همین رو شیوا کاری می‌کند تا او واقعیت را ببینند.

😳حکیم نادرا ناگاه خودش را در قلعه ای عجیب دید، قلعه ای با صدا هایی موهوم خنده های پیاپی، گریه ها و ناله ها، نمی‌دانست این قلعه سقف دارد یا ندارد بوهای عطر و تعفن در هم آمیخته بود، وقتی وارد اتاقی شد که پر از دود و غبار و تاریکی و نور نا آشنا بود، مردمان را دید که دست ها و پاها در هم شکسته جای سر و پا ها یا دیگر اعضا عوض شده، گریه و خنده و ناله شادی به هم آمیخته. او از آنان پرسید چه شده است؟

به او گفتند:
پیامبر نادرایی بوده که موسیقی را به غایت نمی دانسته و او در هنگام نواختن ساز، این حال و روز را برای شأن فراهم کرده.

با نگرانی پرسید چگونه اوضاع طبیعی می شود؟
به او گفتند:
🔻 باید کسی که موسیقی را به غایت می داند بنوازد تا ما نجات پیدا کنیم.
حکیم نادرا،با دیدن این واقعیت دهشتناک مجددا نزد شیوا برگشت و موسیقی را کامل یاد گرفت.
در این یادداشت و قصه آن تامل کنید تا در یادداشت بعدی ضرورت سواد موسیقی را ادامه دهیم.
یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغزهای تربیتی دنبال کنید.
https://t.me/sarveyasin
احمدرضا آذربایجانی (آذر ) پژوهشگر علوم تربیتی
#ضرورت_سواد_ #موسیقی ۴
✍️در تداوم ضرورت سواد موسیقی

✔️قبل از خواندن این یادداشت، بهتر است با جستجوی (هشتگ) موسیقی،ابتدا چهار یادداشت قبلی را مرور کنیم. حتی اگر قبلاً هم آنرا خوانده ایم پیشنهاد می‌کنم لااقل آنها را یک بار دیگر مرور کنیم.

🔹در یادداشت قبلی با موضوع ضرورت سواد موسیقی داستان حکیم نادره را گفتیم، او موسیقی را به غایت نمی‌دانست و وقتی موسیقی نواخت دست و پای و بدن شنوندگان آن از حال خود خارج شد، تاب و توان راه رفتن نداشتند، ناله و گریه و خنده و ضجه آنها در هم آمیخته بود، بوی عطر و لجن و تعفن در هم آمیخته، و گریزی هم از آن نبود.
🔻موسیقی زور مندی لطیف است که ما را با خود به ساختمان و ساختار خودش می برد. اگر ساختمان آن سقف اش کوتاه یا بلند یا راهرو های اش در هم تنیده ، تنگ و باریک یا گاه روشن و گاه تاریک باشد، چاره ای نداریم جز آنکه از آن راه برون رفت یا محل امنی پیدا کنیم. با اولین نوای موسیقی سوار مرکبی می شویم که ما را اکثرا و به یکباره درون جایی می برد که اراده ایی برای رفتن آنجا نداشتیم(مگر آنکه نقاد موسیقی به معنای واقعی نقاد باشیم)
🔻آن ساختمان می تواند مثل پازل های تو بر تو باشد و ما را متحیر کند و آنقدر دور خودمان بپیچیم که از خود بی خود شویم، می تواند تاریک یا روشن باشد، می تواند پنجره داشته باشد و اجازه بدهد نفس بکشیم و می تواند نفس ما را به شماره بیندازد، کمتر هنرمند موسیقی‌دانی است که مدام در را به شما نشان دهد و بگوید مختار هستی از در خارج شوید. کسی که مدام در خروج را نشان مان دهد یا استاد کم نظیر و حکیم موسیقی است یا بر اساس الگو گیری از یک منبع الهام چنین عمل کرده است و دلیل و اهمیت آن را نمی داند.
🔻البته استاد عالی موسیقی نیز بسته به آن معنایی که در اختیار دارد گاه ما را در وادی و سرزمین موسیقی خود مهمان می‌کند و چه بسا این تصور باشد که تا میانه های گوش دادن ما، دری برای برون رفت نیست.
🔻 اگر یک موسیقی را گوش کنیم و علیرغم حس تعلق و زیبایی، امکان رهایی از آن فراهم باشد در واقع آن موسیقی از دری عیان و پیدا شما را وارد خودش کرده است. به این معنی که شاید موسیقی ها قدرت القا و هیبنوز (مقدمه هیپنوتیزم)دارند ولی به مخاطب این حق را میدهند که در آن گیر نکند و از آن بتواند رها شود. یادمان باشد که بین گیر کردن و امکان تعمق تفاوت قایل شویم.
🔹موسیقی های کلاسیک جهان اکثرا چنین هستند. در موسیقی ملی ایران می توان تصنیف مرغ سحر، را مثال زد. اصلا موسیقی سنتی ایران ساختاری دارد که باید از دروازه های آن، که به آن «درآمد» می گویند آغاز کرد. در آخر هم باید به همان در اصطلاحا فرود کرد.
🔻موسیقی ایرانی مانند کشوری است که هفت ایالت دارد، این ایالت ها را دستگاه می گویند، پایتخت این موسیقی نامش شور است، در این کشور هفت استان مستقل بزرگ هم هست. هر ایالت یا هر استان یا هر شهر آن دروازه ای دارد که به آن درآمد می گویند. در واقع درآمد با شیب ملایم ما را با چهره آن شهر و دیار آشنا می کند. در موسیقی کلاسیک دیگر فرهنگ ها نیز شبیه به این موضوع که بیان شد وجود دارد.
👌برای ارتقاء سواد موسیقی بهتر است از موسیقی کلاسیک آغاز کرد. موسیقی کلاسیک را به بتهوون، موتزارت، هایدن و... نباید محدود کرد بلکه خود موسیقی ملی ایران نیز یک موسیقی کلاسیک ایرانی محسوب می شود.
🔻کلاسیک همان‌طور که از نامش پیداست یعنی دارای کلاس و طبقه ای است که زیبایی یا خوبی و درستی آن بر اهل فن و عموم معلوم شده و می شود با آن زندگی کرد و حداقل از آسیب آن در امان بود. در یادداشت بعدی نمونه هایی از اثر گذاری موسیقی را بدون آنکه ما بتوانیم در مقابل اثر گذاری آن ها مقاومتی کنیم را شاهد مثال خواهم آورد.
🔻اگر بعد از خواندن این یاداشت ها در موسیقی ها عمیق تر و با تامل تر نگاه می کنید به نحوی با بازخورد خود مرا اگاه کنید. بازخورد شما خواهد گفت که تعمق در موضوع سواد موسیقی تا چه حد باشد.
🔻یادداشت های مرا در کانال نکته ها و نغزهای تربیتی بخوانید یا به دوستان خود پیشنهاد کنید. ضمنا شما میتوانید در بخش گفت و گوهای کانال نقد ها و نظرات خودتان را به اشتراک بگذارید:
https://t.me/sarveyas

احمد رضا آذربایجانی(آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
#ضرورت_سواد #موسیقی 5