تولد 14 آبان و چند اصل زندگی
با همه چالشها، اصل #زندگی برام لذتبخشه..
چند تا اصلی که باهاش زندگی میکنم رو مینویسم تا مرورش کنم:
یک) میدونم گرفتار جبر تاریخی/ژنتیک/جغرافیایی هستم. میدونم هرگز برخی موارد برای من دستیافتنی نیست، اما چراغ #امید درونم شغلهوره و برای حداقل فرصتها، حداکثر تلاشم رو میکنم.
و از معجزه #پذیرش برای گذر از فاصلههای ناممکن استفاده میکنم.
دو) اهل هجرتم، اهل گذاشتن و گذشتن.
یکبار نوشتم: از نقطهای که زندگی را شروع کردهام، به اندازه قرنها و به فاصله قارهها دورم (هرچند با دوچرخه و رکاب زدن بتونم بهشون برسم)، این #مهاجرت از آنجا و آنها، همچنان ادامه دارد.
سه) آنچه در ذهنم به قطعیت رسیده را قاطعانه اجرا میکنم، کمتر چیزی جلودارم هست، اما اگر ذرهای شک به باور و قطعیتم، اهل متوقف شدن، بازبینی و اصلاح یا دورریختن کامل هستم.
چهار) #کار و شغل برای من همیشه مقولهای «بسیار جدی» بوده و هست.
پنج) سر هر ایدئولوژی و باوری را به پای زندگی ذبح کردهام و میکنم. هر آنچه با زندگی و زیستن و بهبود شرایط در تضاد باشد، رد میکنم.
شش) حس خوشبختی را به دم اسبی نبستهام که نتونم ازش سواری بگیرم، پس، اغلب لحظهها حسش میکنم.
هفت) عاشق زبانها و لهجه، انسانها و فرهنگها، ترانهها و غذاهای و سبک زندگی متفاوت و گوناگون جدیدم. تنوع، را میپرستم و از یکدستسازی، بیزارم.
هشت) در چشم دیگران، بیش از تلاش برای شناخت آنها، خودم را میبینم. چشم دیگری، تکهای از پازل ِ آیینهی خودآگاهی من است.
نه) هر سال، بیشتر از سال قبل، ضعفها و ناتوانیها و نابلدیها و اشتباهاتم را کشف میکنم، خجالت میکشم و تلاش میکنم تعداد و دامنهی آنها را کاهش بدهم.
به همین دلیل، دکمه غلط کردم و اشتباه کردم را همیشه همراه خودم دارم.
من سجاد هستم،
بابای دختری به نام لارا و همسر بانویی به نام گلاره و این روزها ساکن تهران، که سال شناسنامهای جدیدی را شروع میکنم...
لینک پیج اینستاگرام
با همه چالشها، اصل #زندگی برام لذتبخشه..
چند تا اصلی که باهاش زندگی میکنم رو مینویسم تا مرورش کنم:
یک) میدونم گرفتار جبر تاریخی/ژنتیک/جغرافیایی هستم. میدونم هرگز برخی موارد برای من دستیافتنی نیست، اما چراغ #امید درونم شغلهوره و برای حداقل فرصتها، حداکثر تلاشم رو میکنم.
و از معجزه #پذیرش برای گذر از فاصلههای ناممکن استفاده میکنم.
دو) اهل هجرتم، اهل گذاشتن و گذشتن.
یکبار نوشتم: از نقطهای که زندگی را شروع کردهام، به اندازه قرنها و به فاصله قارهها دورم (هرچند با دوچرخه و رکاب زدن بتونم بهشون برسم)، این #مهاجرت از آنجا و آنها، همچنان ادامه دارد.
سه) آنچه در ذهنم به قطعیت رسیده را قاطعانه اجرا میکنم، کمتر چیزی جلودارم هست، اما اگر ذرهای شک به باور و قطعیتم، اهل متوقف شدن، بازبینی و اصلاح یا دورریختن کامل هستم.
چهار) #کار و شغل برای من همیشه مقولهای «بسیار جدی» بوده و هست.
پنج) سر هر ایدئولوژی و باوری را به پای زندگی ذبح کردهام و میکنم. هر آنچه با زندگی و زیستن و بهبود شرایط در تضاد باشد، رد میکنم.
شش) حس خوشبختی را به دم اسبی نبستهام که نتونم ازش سواری بگیرم، پس، اغلب لحظهها حسش میکنم.
هفت) عاشق زبانها و لهجه، انسانها و فرهنگها، ترانهها و غذاهای و سبک زندگی متفاوت و گوناگون جدیدم. تنوع، را میپرستم و از یکدستسازی، بیزارم.
هشت) در چشم دیگران، بیش از تلاش برای شناخت آنها، خودم را میبینم. چشم دیگری، تکهای از پازل ِ آیینهی خودآگاهی من است.
نه) هر سال، بیشتر از سال قبل، ضعفها و ناتوانیها و نابلدیها و اشتباهاتم را کشف میکنم، خجالت میکشم و تلاش میکنم تعداد و دامنهی آنها را کاهش بدهم.
به همین دلیل، دکمه غلط کردم و اشتباه کردم را همیشه همراه خودم دارم.
من سجاد هستم،
بابای دختری به نام لارا و همسر بانویی به نام گلاره و این روزها ساکن تهران، که سال شناسنامهای جدیدی را شروع میکنم...
لینک پیج اینستاگرام