انتشارات ‌روزنه
2.73K subscribers
1.45K photos
163 videos
38 files
1.47K links
کسی تنهاست که کتاب نمی‌خواند

آدرس: تهران، خیابان ولیعصر، بالاتر از خیابان شهید بهشتی، کوچه نادر، پلاک 3، واحد 2
شماره تماس:
88721514
86124538
اینستاگرام:
www.instagram.com/rowzanehnashr

ارتباط با ادمین:
@rowzanehadmin
Download Telegram
امین معلوف نویسنده و تاریخ شناس نام آشنای لبنانی‌تبار رمان‌نویسی است که آثارش تا کنون به چهل زبان و ازجمله زبان شیوای پارسی ترجمه و عرضه شده است آثاری که در ایران از استقبال بسیاری از سوی خوانندگان برخوردار گشته که ازجمله آنان می‌توان به جنگ‌های صلیبی و بنادر خاورزمین و صخره طانیوس و مانی پیامبر اشاره نمود .
شاید یکی از پر پیام‌ترین آثار امین معلوف همین رمان تائهون است که این بار توسط سیدحمیدرضا مهاجرانی در زندان اوین با عنوان سرگشتگان به زبان فارسی ترجمه گشته.
سرگشتگان داستان سرگشتگی و سر در گمی نسلی است که با تمام شور و وجدی که در زمان دانشجویی و جوانی از آن برخوردار بودند و مثل تمامی جوانان پر شور آرزوی ایجاد تحولات ریشه‌ای از طریق انقلاب را برای سرزمین خود می‌پروراندند اما در آتش جنگ‌هایی گرفتار آمدند که در آن زمان گمان می‌بردند که انگیزه این جنگ پاسداشت از یک آرمان بس ارزشمند است و حضور در سنگرها و اسلحه در دست داشتن و حتی کشته شدن در آن وظیفه‌ای است که برای زنده نگاه داشتن و حفظ یک آرمان مقدس بر گردن آنان قرار دارد ولی این جوانان که بعداً به دو دسته مهاجر و ماندگار تقسیم شدند دانستند که مهاجرتشان نه به خاطر کشتن یک نهال شریف پر ثمر بوده که تنها هدفش گریز از چهره پر تهدید میهن است و برای دستیابی به یک گوشه دنج و مکان آرام بوده که دست به مهاجرت زده‌اند و اکنون پس از گذشت سالیان سال ابداً رغبتی به بازگشت ندارند و آنگاه که ناگزیر از بازگشت می‌شوند تمایلی به بیشتر ماندن ندارند چه حتی در وطن هم احساس غربت می‌کنند و از آن سو آنانی هم که ماندند شریف نزیستند چون نمی‌توانستند اینگونه زیستن را تجربه کنند و تنها راه دستیابی به آرامش و راحت زیستی را وارد شدن در زد و بندهای سیاسی و البته آغشته به خون و تجارت‌های کلان و آلوده دیدند امین معلوف در این داستان یک پیام سترگ دارد و آن اینکه:
بسیار اندکند آنان که در ظلمت شبهای شکنجه‌گاه‌ها و در آغوش مرگی خونین یک "لفظ" آلوده به ستایشی بر زبان جاری نکردند و یک "سطر" آغشته به خواهشی ننگاشتند
وی در بخشی از این رمان که گریز از چهره پر تهدید میهن را به تصویر می‌کشد می‌گوید:
هر کس حق سفر کردن و رفتن را دارد و از آن طرف سرزمینش هم حق دارد او را قانع به ماندن کند حالا هر چند که بزرگان سیاست چنین ادعا کنند که:
هیچ‌وقت سؤال نکن که سرزمینت برای تو چه کرد بلکه سؤال کن تو چه می‌توانی برای سرزمینت انجام بدهی البته برای کسی که میلیاردر باشد گفتن این حرف خیلی ساده است مضافا به اینکه در سن چهل‌و‌سه سالگی به عنوان رییس جمهور ایالات متحده انتخاب شده باشد اما وقتی قادر نباشی در کشورت یک شغل ایجاد کنی و قادر به فراهم‌آوری امکانات پزشکی و درمانی نباشی و نتوانی مسکن فراهم کنی و نتوانی نظر و اندیشه‌ات را آزادانه ابراز نمایی و حتی قادر نباشی آنطور که دوست داری و مطابق با میلت است در خیابان قدم بزنی خوب در این صورت این سخن جان اف کندی چه ارزشی دارد؟ حقیقتاً که تداعی‌کننده هیچ چیز نخواهد بود.....

#تازه_های_نشر #انتشارات_روزنه #سرگشتگان #امین_معلوف #حمیدرضا_مهاجرانی

https://ibb.co/jMkBUS

https://t.me/rowzanehnashr
جشن امضا کتاب سرگشتگان و بررسی نقش ادبیات داستانی در پیشرفت و ارتقاء فرهنگ ملل در شهر کتاب لنگرود برگزار شد.

#انتشارات_روزنه #حمیدرضا_مهاجرانی
در شرایطی که ما در محاصرۀ تحریمِ طاقت‌فرسا دست و پا می‌زدیم نه مزدوران مسیحی آلفونسو و نه آن فقیه درباریِ صاحب فتوا «ابن عرجون» هیچ‌کدام به ما نفعی نرساندند و کارمان به جایی رسید که به جای زندگی کردن با زندگی کلنجار می‌رفتیم! میوه‌های مُرسیه که روزی ارزان بود و بسیار، به حدی گران و کمیاب شد که عامّه مردم از خریدنش عاجز بودند و گوشت هم که فقط سهم و خوراک ثروتمندان می‌شد. کار بازار فرش به جایی رسید که به خاطر نبود و یا کمبود پشم و پنبه و کرک، که روزگاری به وفور از برشلونه (بارسلون)، قرناطه و تونس می‌آمد، نیمی‌از حجره‌ها و فرش‌فروشی‌ها را بستند. بازار نقره‌جات هم وضع بهتری نداشت و بیشتر کاسبان ترجیح می‌دادند این کالا را از مردم بخرند تا بفروشند. تمامی‌خیابان‌ها پر شده بود از جیب‌بر و کف‌زن. ناخدایان و ملاحان هم دست از کار کشیدند و کشتی‌هایی که روزی روی رودخانۀ شَقوره بار و مسافر جابجا می‌‌کردند کنار اسکله لنگر انداختند، چون مردم پولی برای پرداخت کرایه در بساط نداشتند!
تنها تجارت پررونقی که برای شهر باقی ماند برگزاری هر روزۀ جلسات درس در مسجد جامع بود که به خاطر حضور بسیار فقها تعدادش بالا رفت، فقهایی که کسب‌وکارشان چیزی نبود غیر از تدریس قزعبلات و صدور فتواهای کلی، یا فرمایشی، یا سفارشی! در آن زمانۀ پر از اضطراب و خفقان و محاصره، مردم برای رسیدن به مختصر آرامش روحی و سکینۀ قلب غیر از روی آوردن به آن جلسات راه دیگری پیش پایشان نمی‌دیدند.

📕 #مرگی_کوچک
✍️ نویسنده: #محمدحسن_علوان
📝 ترجمه: سید #حمیدرضا_مهاجرانی

https://bit.ly/32yzlPL

برای خرید اینترنتی کتاب اینجا کلیک کنید.