Forwarded from اتچ بات
🔹حقایقی درباره جیمز جویس نویسنده مشهور ایرلندی
🔻مراسم بزرگداشت جیمز جویس هر سال در دوبلین طی مراسمی با عنوان روز بلومزدی برگزار میشود. به مناسبت این مراسم سایت منتال فلوس حقایقی درباره این نویسنده مشهور ایرلندی منتشر کرده است.
از نویسندگی با مدادقرمز تا پایاننامهای که در حیاط دانشگاه پخش شد
1. اولین نوشتههایش را در 9 سالگی منتشر کرد.
در سال 1981 جیمز جویس 9ساله شعری نوشت که توسط پدرش چاپ شد و برای دوستانش خواند. این شعر برای پاپ رهبر کاتولیکهای جهان نیز فرستاده شد. هیچ کس از وجود چنین شعری خبر ندارد ولی گفته میشود توسط یک سیاستمدار ایرلندی خوانده شده است.
2. پایاننامهاش جنجال زیادی در دانشگاه به پا کرد.
در دانشگاه دوبلین وقتی جویس سعی کرد با پایان نامه خود از حقوق اقشار پایین دست جامعه دفاع کند. او عنوان پایاننامه خود را «روز مردم فقیر» انتخاب کرد و باعث ایجاد جنجال بسیاری در جامعه آن روز ایرلند شد. ویراستار دانشگاه سعی کرد عنوان پایان نامه را تغییر دهد ولی جویس به رئیس دانشگاه اعتراض کرد. بالاخره اینکه مجبور شد با هزینه شخصی 85 نسخه از آن را چاپ کند و در حیاط دانشگاه پخش کند.
3. ایرلندیها تاریخ ازدواج جویس را روز مهمتری میدانند.
روز بلومزدی عنوان فستیوال ادبی است که هر سال در دوبلین پایتخت ایرلند برای بزرگداشت جیمز جویس برگزار میشود. روز 16 ژوئن سال 1931 روز ازدواج جیمز جویس با نورا بارنکل پیشخدمت هتلی است که جویس در آنجا اقامت داشته است. آنها 27 سال با هم زندگی کردند که حاصل آن دو فرزند بود. بارنکل جویس را با ملوانی چشم روشن اشتباه گرفته بود ولی بعد متوجه شد که او نویسنده است.
4. همیشه با مداد قرمز مینوشت.
جویس از بیماری التهاب چشم رنج میبرد و به خاطر عدم استطاعت مالی نتوانست به خوبی بیماری خود را درمان کند و به خاطر همین دارای چشمان ضعیفی بود. بعد از شهرت او 12 عمل جراحی روی چشمش انجام داد ولی نتوانست سوی چشمانش را برگرداند. به خاطر ضعیف بودن چشمانش همیشه مجبور بود روی کاغذهای بزرگ با مداد رنگی قرمز بنویسد.
5. به 17 زبان تسلط داشت
به جویس شغلی برای تدریس زبان انگلیسی پیشنهاد شد ولی این شغل خارج از کشور ایرلند بود. او همراه نورا به مدرسه «برلیتس» در کشور ایتالیا سفر کرد و این سفرها همینطور در کشورهای مختلف اروپایی ادامه داشتند. حاصل این سفرها تسلط جویس به 17 زبان زنده دنیاست.
6. در یک سینما سرمایه گذاری کرد.
زندگی در ایتالیا و نویسندگی به این زبان موجب شهرت جویس شد و بعد از رفاه مالی توانست پول خود را در عرصه فرهنگی خرج کند ولی ترجیح داد پولش را در کشورش ایرلند سرمایهگذاری کند. او سینمایی در شهر دوبلین تاسیس کرد. پیشنهاد تاسیس سینما در ایرلند توسط خواهرش «اوا» به او داده شد. خواهرش در نامهای به جویس نوشته بود که اینجا هیچ سالن سینمایی وجود ندارد.
7. از رعد و برق میترسید.
حدود 100 نامه از جویس وجود دارد که در آنها ترس خود را از رعد و برق پنهان نمیکند. بر اساس محتویات این نامهها جویس از سگ، اسب، اسلحه گرم، دریا و رعدوبرق میترسیده است.
🔻مراسم بزرگداشت جیمز جویس هر سال در دوبلین طی مراسمی با عنوان روز بلومزدی برگزار میشود. به مناسبت این مراسم سایت منتال فلوس حقایقی درباره این نویسنده مشهور ایرلندی منتشر کرده است.
از نویسندگی با مدادقرمز تا پایاننامهای که در حیاط دانشگاه پخش شد
1. اولین نوشتههایش را در 9 سالگی منتشر کرد.
در سال 1981 جیمز جویس 9ساله شعری نوشت که توسط پدرش چاپ شد و برای دوستانش خواند. این شعر برای پاپ رهبر کاتولیکهای جهان نیز فرستاده شد. هیچ کس از وجود چنین شعری خبر ندارد ولی گفته میشود توسط یک سیاستمدار ایرلندی خوانده شده است.
2. پایاننامهاش جنجال زیادی در دانشگاه به پا کرد.
در دانشگاه دوبلین وقتی جویس سعی کرد با پایان نامه خود از حقوق اقشار پایین دست جامعه دفاع کند. او عنوان پایاننامه خود را «روز مردم فقیر» انتخاب کرد و باعث ایجاد جنجال بسیاری در جامعه آن روز ایرلند شد. ویراستار دانشگاه سعی کرد عنوان پایان نامه را تغییر دهد ولی جویس به رئیس دانشگاه اعتراض کرد. بالاخره اینکه مجبور شد با هزینه شخصی 85 نسخه از آن را چاپ کند و در حیاط دانشگاه پخش کند.
3. ایرلندیها تاریخ ازدواج جویس را روز مهمتری میدانند.
روز بلومزدی عنوان فستیوال ادبی است که هر سال در دوبلین پایتخت ایرلند برای بزرگداشت جیمز جویس برگزار میشود. روز 16 ژوئن سال 1931 روز ازدواج جیمز جویس با نورا بارنکل پیشخدمت هتلی است که جویس در آنجا اقامت داشته است. آنها 27 سال با هم زندگی کردند که حاصل آن دو فرزند بود. بارنکل جویس را با ملوانی چشم روشن اشتباه گرفته بود ولی بعد متوجه شد که او نویسنده است.
4. همیشه با مداد قرمز مینوشت.
جویس از بیماری التهاب چشم رنج میبرد و به خاطر عدم استطاعت مالی نتوانست به خوبی بیماری خود را درمان کند و به خاطر همین دارای چشمان ضعیفی بود. بعد از شهرت او 12 عمل جراحی روی چشمش انجام داد ولی نتوانست سوی چشمانش را برگرداند. به خاطر ضعیف بودن چشمانش همیشه مجبور بود روی کاغذهای بزرگ با مداد رنگی قرمز بنویسد.
5. به 17 زبان تسلط داشت
به جویس شغلی برای تدریس زبان انگلیسی پیشنهاد شد ولی این شغل خارج از کشور ایرلند بود. او همراه نورا به مدرسه «برلیتس» در کشور ایتالیا سفر کرد و این سفرها همینطور در کشورهای مختلف اروپایی ادامه داشتند. حاصل این سفرها تسلط جویس به 17 زبان زنده دنیاست.
6. در یک سینما سرمایه گذاری کرد.
زندگی در ایتالیا و نویسندگی به این زبان موجب شهرت جویس شد و بعد از رفاه مالی توانست پول خود را در عرصه فرهنگی خرج کند ولی ترجیح داد پولش را در کشورش ایرلند سرمایهگذاری کند. او سینمایی در شهر دوبلین تاسیس کرد. پیشنهاد تاسیس سینما در ایرلند توسط خواهرش «اوا» به او داده شد. خواهرش در نامهای به جویس نوشته بود که اینجا هیچ سالن سینمایی وجود ندارد.
7. از رعد و برق میترسید.
حدود 100 نامه از جویس وجود دارد که در آنها ترس خود را از رعد و برق پنهان نمیکند. بر اساس محتویات این نامهها جویس از سگ، اسب، اسلحه گرم، دریا و رعدوبرق میترسیده است.
Telegram
attach 📎
فرید قدمی در جلسهی نقد ترجمهی علیرضا بهنام از شعرهای چارلز بوکفسکی از نسل بیت و اهمیت آثارشان گفت. ترجمههای متعددی از نسل بیت توسط فرید قدمی منتشر شده است، از جمله رمان "ولگردهای دارما" از جک کروآک، و "کریسمس گردی" از ویلیام باروز در نشر روزنه. رمان "پاره های پاریسی یا پوره ی پنیر و پروست" نوشتهی فرید قدمی نیز به تازگی توسط نشر روزنه منتشر شده است.
http://p30up.ir/uploads/f775543189.jpg
https://t.me/rowzanehnashr
http://p30up.ir/uploads/f775543189.jpg
https://t.me/rowzanehnashr
در باب قیمتهای خودروی داخلی
#چند_سطر_کتاب #طنز_روز
بیست و هفتم خرداد هزار و نهصد و سه میلادی ـ «هنری فورد» کارخانهی اتومبیل سازیاش را تاسیس و برای همکارانش کلاس آموزش حقوق مشتری دایر کرده است. یکی از خودروسازان وطنی هم در کلاس حاضر است. (به شرایط زمانی ماجرا گیر ندهید بروید پی فحوای کلام!) آقای هنری فورد پای تخته ایستاده، درس را میگوید و حاضران یادداشت برمیدارند. «ما خودرو تولید میکنیم...» نماینده ما هم دارد مینویسد: ما خودرو تولییید میکنییییم...آقا اجازه ما بریم دستشویی؟»
(اینجای درس، نمایندهی خودروساز وطنی اجازه میگیرد برود دستشویی و فورد ادامه میدهد)
«...که مناسب برای خانوادهها باشد. خودرویی که ایمنی بالا وکارآیی مطمئن داشته باشد. خودرویی که ما تولید میکنیم باید نظر مشتری ما را تامین کند. چه از لحاظ ظاهر، چه از لحاظ کیفیت و خدمات. کارگران کمپانی ما باید تامین باشند تا با دل و جان کار کنند. ما ملتزم به تولید خودروی خوب هستیم. ما خودرو را مطابق با نیاز و بودجهی مشتری خود تولید میکنیم...»
(نمایندهی خودروساز داخلی برمیگردد به کلاس و فورد ادامه میدهد)
«...و پولش را از مشتری میگیریم.» نماینده مینویسد: ووو پوووولش راااا از مشترررری مییییگیییییرییییم!
ص 70 📒 #تاریخ_روی_تردمیل
📘 #پدرام_ابراهیمی
📒 #نشر_روزنه
http://p30up.ir/uploads/f59387979.jpg
https://t.me/rowzanehnashr
#چند_سطر_کتاب #طنز_روز
بیست و هفتم خرداد هزار و نهصد و سه میلادی ـ «هنری فورد» کارخانهی اتومبیل سازیاش را تاسیس و برای همکارانش کلاس آموزش حقوق مشتری دایر کرده است. یکی از خودروسازان وطنی هم در کلاس حاضر است. (به شرایط زمانی ماجرا گیر ندهید بروید پی فحوای کلام!) آقای هنری فورد پای تخته ایستاده، درس را میگوید و حاضران یادداشت برمیدارند. «ما خودرو تولید میکنیم...» نماینده ما هم دارد مینویسد: ما خودرو تولییید میکنییییم...آقا اجازه ما بریم دستشویی؟»
(اینجای درس، نمایندهی خودروساز وطنی اجازه میگیرد برود دستشویی و فورد ادامه میدهد)
«...که مناسب برای خانوادهها باشد. خودرویی که ایمنی بالا وکارآیی مطمئن داشته باشد. خودرویی که ما تولید میکنیم باید نظر مشتری ما را تامین کند. چه از لحاظ ظاهر، چه از لحاظ کیفیت و خدمات. کارگران کمپانی ما باید تامین باشند تا با دل و جان کار کنند. ما ملتزم به تولید خودروی خوب هستیم. ما خودرو را مطابق با نیاز و بودجهی مشتری خود تولید میکنیم...»
(نمایندهی خودروساز داخلی برمیگردد به کلاس و فورد ادامه میدهد)
«...و پولش را از مشتری میگیریم.» نماینده مینویسد: ووو پوووولش راااا از مشترررری مییییگیییییرییییم!
ص 70 📒 #تاریخ_روی_تردمیل
📘 #پدرام_ابراهیمی
📒 #نشر_روزنه
http://p30up.ir/uploads/f59387979.jpg
https://t.me/rowzanehnashr
Forwarded from اتچ بات
#باشگاه_خوانندگان
📖 یادداشت سرکار خانم زهرا محبوبی بر کتاب شرق غرب:
🔹به خواندن ادامه دادم. دفترهایی دربارهی امپریالیسم، دربارهی مسائل ارضی. اما با خواندن هر صفحه، هر ارتباطی که از طریق نامهها برقرار کرده بودم بهطور جبرانناپذیری ضعیف میشد. حق با پدربزرگ بود؛ این متنها مرا به جایی نمیرساند.
یکبار به من گفت "تو بیست و پنج سالته، خونت باید شامپاین باشه نه ماست. برو بیرون. با زندهها بچرخ، مردهها رو فراموش کن."
🔹شرق غرب عالی بود!
این کتاب روایت بلغارستان است؛ از تسلط عثمانی بر آن کشور، از جنگهای آزادسازی از دست عثمانیها، از جنگهای بالکان، از استبداد و سقوط کمونیسم. داستانهایی از این مجموعه هم از اکنونِ بلغارستان سخن میگویند، از آنهایی که به دنبال زندگی بهتر به غرب رفتهاند. اما این کتاب تاریخ نیست، کتابی است که تاریخ را از لابهلای زندگی افراد روایت میکند و داستانهایش درنهایت تصویری یکپارچه از گذشته و اکنون بلغارستان به ما میدهد. تصویری که برای خوانندهی فارسیزبان بسیار آشناست. میروسلاو پنکوف جوان در این کتاب با نثری غنی و روایتی دلنشین، شخصیتهایی فراموشنشدنی خلق کرده است تا روایتگر تاریخ و آدمهایش باشند.
کتاب شامل هفت تا داستانه، داستانهایی تکاندهنده با طنزی تلخ و روایتی غریب که در عین حال آشنا میزنه. با پایان هر داستان آرزو میکردم کاش تموم نمیشد و حریصانه میرفتم سراغ داستان بعدی. چقدر شخصیتهاش زنده بود، مخصوصا پدربزرگهایی که تقریبا تو تموم داستانها وجود داشت... چقدر کتاب خوب و شناختهنشده اینجوری وجود داره و چقدر وقت برای خوندنشون کمه 😥
ممنون از آقای واقف برای انتخاب و ترجمهی این کتاب 🌸
حتما و حتما توصیه میکنم خوندنش رو و معرفی مفصلی هم ازش برای سایت کافهبوک خواهم نوشت. بخونیدش.
پ.ن: اون حس آشنایی که با خوندن این قسمت از داستان "دزدان صلیب" به سراغم اومد: "گاهی فکر میکنم اوضاع نمیتواند از اینی که هست بدتر شود. قطعا ما تا جایی که میشود غرق شدهایم. حتما باید از کف بکَنیم، پا بزنیم و بالا بیاییم و از این باتلاق بیرون بزنیم."
امتیازم: ۵ از ۵
🔻شما همراهان عزیز هم میتوانید یادداشت خودتون در مورد کتاب های نشر روزنه یا حس و حالی که از خوندن کتاب ها دریافت کردید رو برای ما ارسال کنید تا به اسم خودتون منتشرش کنیم🔺
@rowzanehnashr
📖 یادداشت سرکار خانم زهرا محبوبی بر کتاب شرق غرب:
🔹به خواندن ادامه دادم. دفترهایی دربارهی امپریالیسم، دربارهی مسائل ارضی. اما با خواندن هر صفحه، هر ارتباطی که از طریق نامهها برقرار کرده بودم بهطور جبرانناپذیری ضعیف میشد. حق با پدربزرگ بود؛ این متنها مرا به جایی نمیرساند.
یکبار به من گفت "تو بیست و پنج سالته، خونت باید شامپاین باشه نه ماست. برو بیرون. با زندهها بچرخ، مردهها رو فراموش کن."
🔹شرق غرب عالی بود!
این کتاب روایت بلغارستان است؛ از تسلط عثمانی بر آن کشور، از جنگهای آزادسازی از دست عثمانیها، از جنگهای بالکان، از استبداد و سقوط کمونیسم. داستانهایی از این مجموعه هم از اکنونِ بلغارستان سخن میگویند، از آنهایی که به دنبال زندگی بهتر به غرب رفتهاند. اما این کتاب تاریخ نیست، کتابی است که تاریخ را از لابهلای زندگی افراد روایت میکند و داستانهایش درنهایت تصویری یکپارچه از گذشته و اکنون بلغارستان به ما میدهد. تصویری که برای خوانندهی فارسیزبان بسیار آشناست. میروسلاو پنکوف جوان در این کتاب با نثری غنی و روایتی دلنشین، شخصیتهایی فراموشنشدنی خلق کرده است تا روایتگر تاریخ و آدمهایش باشند.
کتاب شامل هفت تا داستانه، داستانهایی تکاندهنده با طنزی تلخ و روایتی غریب که در عین حال آشنا میزنه. با پایان هر داستان آرزو میکردم کاش تموم نمیشد و حریصانه میرفتم سراغ داستان بعدی. چقدر شخصیتهاش زنده بود، مخصوصا پدربزرگهایی که تقریبا تو تموم داستانها وجود داشت... چقدر کتاب خوب و شناختهنشده اینجوری وجود داره و چقدر وقت برای خوندنشون کمه 😥
ممنون از آقای واقف برای انتخاب و ترجمهی این کتاب 🌸
حتما و حتما توصیه میکنم خوندنش رو و معرفی مفصلی هم ازش برای سایت کافهبوک خواهم نوشت. بخونیدش.
پ.ن: اون حس آشنایی که با خوندن این قسمت از داستان "دزدان صلیب" به سراغم اومد: "گاهی فکر میکنم اوضاع نمیتواند از اینی که هست بدتر شود. قطعا ما تا جایی که میشود غرق شدهایم. حتما باید از کف بکَنیم، پا بزنیم و بالا بیاییم و از این باتلاق بیرون بزنیم."
امتیازم: ۵ از ۵
🔻شما همراهان عزیز هم میتوانید یادداشت خودتون در مورد کتاب های نشر روزنه یا حس و حالی که از خوندن کتاب ها دریافت کردید رو برای ما ارسال کنید تا به اسم خودتون منتشرش کنیم🔺
@rowzanehnashr
Telegram
attach 📎
🔹مراسم دیدار و گفتگو با صادق زیبا کلام همراه با مراسم امضای کتاب
🔸زمان: جمعه یک تیر ۹۷ ساعت ۱۹
🔸مکان:شهرکتاب الماس،
خیابان دولت،خیابان وارسته نبش کوچه مسیح
#صادق_زیباکلام
@rowzanehnashr
🔸زمان: جمعه یک تیر ۹۷ ساعت ۱۹
🔸مکان:شهرکتاب الماس،
خیابان دولت،خیابان وارسته نبش کوچه مسیح
#صادق_زیباکلام
@rowzanehnashr
Forwarded from اتچ بات
#باشگاه_خوانندگان
📖 یادداشت سرکار خانم نازنین فروغی برای کتاب تپه خرگوش
📌 فکر میکنی این مثلا مجاهدینِخلق واسهچی افتاده بودن دنبال ِ مبارزه؟ من بهت میگم. میخواستن عقب نیفتن از فداییها. هرکاری میکردن که بیشتر اسم درکنن. مَردم فکر کنن که ایناهم گُهی هستن برای خودشون. فقط اسم ِ فداییها سرِزبونها نباشه. البته اوناهم لنگهی اینا. میخواستن قهرمانبازی دربیارن که محبوب باشن توی دل ِ خلق.
🔸"تَپهی خرگوش" ماجرای یک خانواده در سهبرههی زمانی ِ حساس و تاثیرگذار ِ ایران است. انقلاب ِ اسلامی، جنگ ِ تحمیلی ِ هشتساله و حوادث ِ انتخابات ِ ریاستجمهوری ِ ایران سال ِ ۱۳۸۸.
کتاب، سه بخش دارد و هربخش، جداگانه روایت میشود.
🔹"تپهی خرگوش" روایت ِ انسانهایی است که میخواهند قهرمان باشند و همیشه در حال ِ فتح. دوست دارند تاریخ را برگردانند و ازنو اتفاقها را کنار ِ هم بچینند. اما نمیدانند این تاریخ سرِ ناسازگاری دارد نه تنها با آنها، بلکه با همه.
این قصه قربانی میدهد و آنها دختران هستند. ارغوان، قول ِ رضا، دختر ِ رضا.
این قصه یک "یوسُف" دارد. یوسُفی که نقشش کمرنگ است اما به شدت تاثیرگذار. یوسُفی که نماد ِ عشق و شور و حال و دوستداشتن و امید ِ دوباره است.
🔸 "تپهی خرگوش" همراه است با تِم ِ سیاسی-اجتماعی. موضوع ِ مورد ِ علاقهی من.
از سیاست وحشت اما نمیدانم چه لذتی در پس ِ خواندن، شنیدن و دنبال کردن ِ اخبار و حواشی ِ مربوط به آن نهفته است که من را دنبال ِ خود میکشاند. نفرت و علاقه. تضادی که رابطهاشان را هنوز کشف نکردهام.
🔹بیشک "تپهی خرگوش" را دوست داشتم.اگر از یکدست نبودن ِ زبان ِ نوشتاری چشمبپوشم، میتوانم بگویم کتابی است که ادوات ِ دستوری در آن بجا و بهموقع استفاده شده است
🔻شما دوستان گرامی هم میتونید نقد ها و یادداشت های خودتون رو در مورد کتاب های نشر روزنه به آیدی زیر ارسال کنید تا با نام خودتون بازنشرش کنیم🔺
@rowzaneh_admin
📖 یادداشت سرکار خانم نازنین فروغی برای کتاب تپه خرگوش
📌 فکر میکنی این مثلا مجاهدینِخلق واسهچی افتاده بودن دنبال ِ مبارزه؟ من بهت میگم. میخواستن عقب نیفتن از فداییها. هرکاری میکردن که بیشتر اسم درکنن. مَردم فکر کنن که ایناهم گُهی هستن برای خودشون. فقط اسم ِ فداییها سرِزبونها نباشه. البته اوناهم لنگهی اینا. میخواستن قهرمانبازی دربیارن که محبوب باشن توی دل ِ خلق.
🔸"تَپهی خرگوش" ماجرای یک خانواده در سهبرههی زمانی ِ حساس و تاثیرگذار ِ ایران است. انقلاب ِ اسلامی، جنگ ِ تحمیلی ِ هشتساله و حوادث ِ انتخابات ِ ریاستجمهوری ِ ایران سال ِ ۱۳۸۸.
کتاب، سه بخش دارد و هربخش، جداگانه روایت میشود.
🔹"تپهی خرگوش" روایت ِ انسانهایی است که میخواهند قهرمان باشند و همیشه در حال ِ فتح. دوست دارند تاریخ را برگردانند و ازنو اتفاقها را کنار ِ هم بچینند. اما نمیدانند این تاریخ سرِ ناسازگاری دارد نه تنها با آنها، بلکه با همه.
این قصه قربانی میدهد و آنها دختران هستند. ارغوان، قول ِ رضا، دختر ِ رضا.
این قصه یک "یوسُف" دارد. یوسُفی که نقشش کمرنگ است اما به شدت تاثیرگذار. یوسُفی که نماد ِ عشق و شور و حال و دوستداشتن و امید ِ دوباره است.
🔸 "تپهی خرگوش" همراه است با تِم ِ سیاسی-اجتماعی. موضوع ِ مورد ِ علاقهی من.
از سیاست وحشت اما نمیدانم چه لذتی در پس ِ خواندن، شنیدن و دنبال کردن ِ اخبار و حواشی ِ مربوط به آن نهفته است که من را دنبال ِ خود میکشاند. نفرت و علاقه. تضادی که رابطهاشان را هنوز کشف نکردهام.
🔹بیشک "تپهی خرگوش" را دوست داشتم.اگر از یکدست نبودن ِ زبان ِ نوشتاری چشمبپوشم، میتوانم بگویم کتابی است که ادوات ِ دستوری در آن بجا و بهموقع استفاده شده است
🔻شما دوستان گرامی هم میتونید نقد ها و یادداشت های خودتون رو در مورد کتاب های نشر روزنه به آیدی زیر ارسال کنید تا با نام خودتون بازنشرش کنیم🔺
@rowzaneh_admin
Telegram
attach 📎
.
🎬 ۱ تیر تولد عباس کیارستمی، اسطوره تکرار نشدنی سینمای ایران
.
#انتشارات_روزنه
https://t.me/rowzanehnashr
🎬 ۱ تیر تولد عباس کیارستمی، اسطوره تکرار نشدنی سینمای ایران
.
#انتشارات_روزنه
https://t.me/rowzanehnashr
Forwarded from اتچ بات
🔅قسمتی از کتاب شعر رگباد نوشته سپیده نیکرو به بهانه اولین روز تیر ماه:
دلخوش به حضوری ناگهانیام
در آستانهی تابستان
خرداد همه چیز را وانهاده
و تیری در چله میگذارد
پرتاب کن !
دلخوش به تصادفی ناگهانیام
در آستانهی آمدن
پرهیز
از من گذشته است
و ناگهان
گمان تازهایست
عشق تازهایست
در آستانهی آمدن
دلخوش به ناگهانیام
#رگباد
#انتشارات_روزنه
@rowzanehnashr
دلخوش به حضوری ناگهانیام
در آستانهی تابستان
خرداد همه چیز را وانهاده
و تیری در چله میگذارد
پرتاب کن !
دلخوش به تصادفی ناگهانیام
در آستانهی آمدن
پرهیز
از من گذشته است
و ناگهان
گمان تازهایست
عشق تازهایست
در آستانهی آمدن
دلخوش به ناگهانیام
#رگباد
#انتشارات_روزنه
@rowzanehnashr
Telegram
attach 📎
🔺 بریده ای از کتاب "چرا ملت ها شکست می خورند"
🔹نویسنده: داروین عجم اوغلو ، جیمز ای رابینسون
🔸ترجمه: محمد حسین نعیمی پور ، محسن میردامادی
#بریده
#انتشارات_روزنه
@rowzanehnashr
🔹نویسنده: داروین عجم اوغلو ، جیمز ای رابینسون
🔸ترجمه: محمد حسین نعیمی پور ، محسن میردامادی
#بریده
#انتشارات_روزنه
@rowzanehnashr
📌تعطیلی کتابفروشی رود واقع در زیر پل کریمخان بعد از ۲۰ سال فعالیت به دلیل مشکلات مالی!
رود دیگر جاری نخواهد بود...
"لطفا این پست رو به اشتراک بذارید"
@rowzanehnashr
رود دیگر جاری نخواهد بود...
"لطفا این پست رو به اشتراک بذارید"
@rowzanehnashr
مسابقه نقد و بررسی کتاب #ارتش_شش_گله
نویسنده: #ستاره_روشن
پ.ن: به بهترين نقد و بررسى هديه اى تعلق خواهد گرفت . اگر متن شما طولانى بود به آيدي تلگرام درج شده در زير ارسال بفرماييد
تلگرام:
@argoona
اینستاگرام:
arteshe_6_galle
مهلت ارسال تا آخر تابستان ٩٧
http://p30up.ir/uploads/f281928879.jpg
https://t.me/rowzanehnashr
نویسنده: #ستاره_روشن
پ.ن: به بهترين نقد و بررسى هديه اى تعلق خواهد گرفت . اگر متن شما طولانى بود به آيدي تلگرام درج شده در زير ارسال بفرماييد
تلگرام:
@argoona
اینستاگرام:
arteshe_6_galle
مهلت ارسال تا آخر تابستان ٩٧
http://p30up.ir/uploads/f281928879.jpg
https://t.me/rowzanehnashr
📌چطور بیشتر و بهتر کتاب بخوانم؟
#قسمت_اول
🔴 ۱- کتابهایی را مطالعه کنید که به آنها علاقه دارید و برای شما جذاب هستند.
شاید اولین جوابی که برای این سوال به ذهن بیشتر ما خطور کند، این باشد که: تندخوانی یاد بگیریم!
تندخوانی جواب غیرمرتبطی نیست و چه بسا خیلی هم برای مطالعه بیشتر مفید باشد اما نکتهای که وجود دارد این است که تندخوانی همیشه یک مزیت نیست و ممکن است با سلیقه بسیاری از افراد کتابخوان در تضاد باشد. (مخصوصا افرادی که برای لذت کتاب میخوانند.) همهی کتابخوانها این موضوع را تجربه کردهاند که بعضی مواقع ما کتابهایی میخوانیم که بسیار جذاب هستند و انگار نویسنده کتاب را فقط به خاطر خود ما نوشته است و اصلا دوست نداریم تمام شوند. تلاش میکنیم با حداقل سرعت کتاب را مطالعه کنیم و تکتک کلمات مزهمزه کنیم. حتی ممکن است بعد از اتمام کتاب، دوباره خواندن آن را از اول شروع کنیم. در چنین مواردی تندخوانی فقط کار را خراب میکند!
تندخوانی شاید برای مطالعه بیشتر در زمان کوتاه مفید باشد اما قطعا برای اینکه بیشتر کتاب بخواینم و به کتاب علاقهمند شویم، اولین راه مطمئن این است که کتابهایی را بخوانیم که به آنها علاقه داریم.
وقتی کتاب جذابی را برای مطالعه انتخاب کنید، علاوه بر اینکه متوجه گذر زمان نمیشوید از خواندن کتاب هم لذت میبرید و تصمیم میگیرد بیشتر و بیشتر هم بخوانید.
چند کتابی که در همین لحظه میتوانم به آن اشاره کنیم که با خواندن آنها متوجه گذر زمان نمیشویدد عبارتند از:
🔸آنک نام گل اثر اومبرتو اکو
🔸سه گانه ارباب حلقه ها اثر جی جی آر تالکین
🔸ساکن برج بلند اثر فیلیپ کی دیک
🔸چرا ملت ها شکست میخورند اثر عجم اوغلو
[ ادامه دارد...]
#عمومی
@rowzanehnashr
#قسمت_اول
🔴 ۱- کتابهایی را مطالعه کنید که به آنها علاقه دارید و برای شما جذاب هستند.
شاید اولین جوابی که برای این سوال به ذهن بیشتر ما خطور کند، این باشد که: تندخوانی یاد بگیریم!
تندخوانی جواب غیرمرتبطی نیست و چه بسا خیلی هم برای مطالعه بیشتر مفید باشد اما نکتهای که وجود دارد این است که تندخوانی همیشه یک مزیت نیست و ممکن است با سلیقه بسیاری از افراد کتابخوان در تضاد باشد. (مخصوصا افرادی که برای لذت کتاب میخوانند.) همهی کتابخوانها این موضوع را تجربه کردهاند که بعضی مواقع ما کتابهایی میخوانیم که بسیار جذاب هستند و انگار نویسنده کتاب را فقط به خاطر خود ما نوشته است و اصلا دوست نداریم تمام شوند. تلاش میکنیم با حداقل سرعت کتاب را مطالعه کنیم و تکتک کلمات مزهمزه کنیم. حتی ممکن است بعد از اتمام کتاب، دوباره خواندن آن را از اول شروع کنیم. در چنین مواردی تندخوانی فقط کار را خراب میکند!
تندخوانی شاید برای مطالعه بیشتر در زمان کوتاه مفید باشد اما قطعا برای اینکه بیشتر کتاب بخواینم و به کتاب علاقهمند شویم، اولین راه مطمئن این است که کتابهایی را بخوانیم که به آنها علاقه داریم.
وقتی کتاب جذابی را برای مطالعه انتخاب کنید، علاوه بر اینکه متوجه گذر زمان نمیشوید از خواندن کتاب هم لذت میبرید و تصمیم میگیرد بیشتر و بیشتر هم بخوانید.
چند کتابی که در همین لحظه میتوانم به آن اشاره کنیم که با خواندن آنها متوجه گذر زمان نمیشویدد عبارتند از:
🔸آنک نام گل اثر اومبرتو اکو
🔸سه گانه ارباب حلقه ها اثر جی جی آر تالکین
🔸ساکن برج بلند اثر فیلیپ کی دیک
🔸چرا ملت ها شکست میخورند اثر عجم اوغلو
[ ادامه دارد...]
#عمومی
@rowzanehnashr
Forwarded from اتچ بات
#باشگاه_خوانندگان
🔰 یادداشت آقای مانی شهریر بر کتاب "ساکن برج بلند" اثر فیلیپ کی.دیک:
🔹 ...خداوند اما پشتیبان صابرین است. ماهها و فصلها گذشتند و بالاخره بهار امسال، چند روز قبل از افتتاح نمایشگاه کتاب تهران دیدم که کتاب منتشر شده و حالا رفته بالای کپهی "کتابهایی که باید بخوانم" و شده یکی از اولین اولویتهای خواندنم.
🔸وقتی داشتم اطلاعات کتاب را از اینور و آنور جمعوجور میکردم به دو نکتهی جالب برخوردم. یکی اینکه متوجه شدم علمی-تخیلیبازهای آنور آب فیلیپ ک. دیک را معمولا PKD (مخفف سه حرف ابتدای نام و نامخانوادگیاش) صدا میزنند. برایم جالب بود! و حالا دارم فکر میکنم که چرا مثلا آرتور سی. کلارک را ACC خطاب نمیکنند!
🔹نکته دوم اینکه در سایت آمازون متوجه شدم که کتاب "ساکن برج بلند" در طبقهبندی و قفسهای با عنوان Alternate History قرار گرفته. همانطور که میدانید داستان کتاب برمبنای این فرض شکل گرفته که در جنگ جهانی دوم آلمان نازی و ژاپن (متحدین) پیروز شدهاند، و نویسنده تلاش میکند به ما نشان دهد که در چنین وضعیتی دنیا چه شکلی پیدا میکرده. از قرار این طبقهبندی Alternate History به کتابها/داستانهایی اختصاص داده شده که برپایهی این مفهومِ "اگر تاریخ یکجور دیگری جلو میرفت، چه اتفاقی میافتاد!" نوشته شدهاند. مثلا داستانی را در نظر بگیرید که در ایرانی میگذرد که کودتای 28 مرداد 1332 در آن اتفاق نیافتاده و دکتر محمد مصدق همچنان بر سر قدرت باقی مانده است. یا داستان دیگری که در آن ناصرالدینشاه در آخرین لحظه از قتل امیرکبیر پشیمان میشود، او را میبخشد و اجازه میدهد تا امیر به همان روش معروف خود ایران را مدیریت و هدایت کند. واقعا اگر این اتفاقات جور دیگری افتاده بودند، الان دنیایمان چه شکل و وضعی داشت؟
🔸قفسهی Alternate History در وب سایت آمازون خیلی مفصل نیست و شاید شاخصترین کتاب در این قفسه همین "ساکن برج بلند" (به همراه اثری از استفن کینگ با عنوان 63-11-22) باشد. حدس میزنم اگر کمی بیشتر کندوکاو کنم معلوم خواهد شد که افتخار ابداع این مفهوم به نام PKD و همین کتاب "ساکن برج بلند" ثبت شده است. که اگر اینطور باشد یکی دیگر از دلایل اهمیت او در ادبیات علمی-تخیلی است.
🔹نکته آخر اینکه به نظر میرسد PKD در پایان داستانش، همانند آنچه که در سریال ساخت آمازون (حداقل تا اینجا) اتفاق افتاده (بله، سریال تلویزیونی هم محصول آمازون است!)، اجازه نداده که جولیا و دیگر قهرمانهایش تصمیم مشخصی بگیرند و آنطور که من دلم برایش تنگ شده، خوبی بر بدی پیروز شود.
#باشگاه_خوانندگان
#ساکن_برج_بلند
@rowzanehnashr
🔰 یادداشت آقای مانی شهریر بر کتاب "ساکن برج بلند" اثر فیلیپ کی.دیک:
🔹 ...خداوند اما پشتیبان صابرین است. ماهها و فصلها گذشتند و بالاخره بهار امسال، چند روز قبل از افتتاح نمایشگاه کتاب تهران دیدم که کتاب منتشر شده و حالا رفته بالای کپهی "کتابهایی که باید بخوانم" و شده یکی از اولین اولویتهای خواندنم.
🔸وقتی داشتم اطلاعات کتاب را از اینور و آنور جمعوجور میکردم به دو نکتهی جالب برخوردم. یکی اینکه متوجه شدم علمی-تخیلیبازهای آنور آب فیلیپ ک. دیک را معمولا PKD (مخفف سه حرف ابتدای نام و نامخانوادگیاش) صدا میزنند. برایم جالب بود! و حالا دارم فکر میکنم که چرا مثلا آرتور سی. کلارک را ACC خطاب نمیکنند!
🔹نکته دوم اینکه در سایت آمازون متوجه شدم که کتاب "ساکن برج بلند" در طبقهبندی و قفسهای با عنوان Alternate History قرار گرفته. همانطور که میدانید داستان کتاب برمبنای این فرض شکل گرفته که در جنگ جهانی دوم آلمان نازی و ژاپن (متحدین) پیروز شدهاند، و نویسنده تلاش میکند به ما نشان دهد که در چنین وضعیتی دنیا چه شکلی پیدا میکرده. از قرار این طبقهبندی Alternate History به کتابها/داستانهایی اختصاص داده شده که برپایهی این مفهومِ "اگر تاریخ یکجور دیگری جلو میرفت، چه اتفاقی میافتاد!" نوشته شدهاند. مثلا داستانی را در نظر بگیرید که در ایرانی میگذرد که کودتای 28 مرداد 1332 در آن اتفاق نیافتاده و دکتر محمد مصدق همچنان بر سر قدرت باقی مانده است. یا داستان دیگری که در آن ناصرالدینشاه در آخرین لحظه از قتل امیرکبیر پشیمان میشود، او را میبخشد و اجازه میدهد تا امیر به همان روش معروف خود ایران را مدیریت و هدایت کند. واقعا اگر این اتفاقات جور دیگری افتاده بودند، الان دنیایمان چه شکل و وضعی داشت؟
🔸قفسهی Alternate History در وب سایت آمازون خیلی مفصل نیست و شاید شاخصترین کتاب در این قفسه همین "ساکن برج بلند" (به همراه اثری از استفن کینگ با عنوان 63-11-22) باشد. حدس میزنم اگر کمی بیشتر کندوکاو کنم معلوم خواهد شد که افتخار ابداع این مفهوم به نام PKD و همین کتاب "ساکن برج بلند" ثبت شده است. که اگر اینطور باشد یکی دیگر از دلایل اهمیت او در ادبیات علمی-تخیلی است.
🔹نکته آخر اینکه به نظر میرسد PKD در پایان داستانش، همانند آنچه که در سریال ساخت آمازون (حداقل تا اینجا) اتفاق افتاده (بله، سریال تلویزیونی هم محصول آمازون است!)، اجازه نداده که جولیا و دیگر قهرمانهایش تصمیم مشخصی بگیرند و آنطور که من دلم برایش تنگ شده، خوبی بر بدی پیروز شود.
#باشگاه_خوانندگان
#ساکن_برج_بلند
@rowzanehnashr
Telegram
attach 📎
📌 آیا میتوان کتابی را از روی عنوانش قضاوت کرد؟
🔹همه ما میدانیم که نباید هیچ کتابی را از روی جلدش قضاوت کرد اما آیا میتوان کتابی را با توجه به عنوانش مورد ارزشیابی قرار داد؟
🔸به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از بوکسلر، چند بار کتابی را انتخاب کردهاید و عنوانش شما را مجاب به خریدنش کرد؟ یا از خریدن کتابی به خاطر عنوانش صرفنظر کردهاید؟ عنوان یک کتاب از اهمیت زیادی برخوردار است. عنوان یک کتاب به اندازه محتوای آن اهمیت دارد. اگر یک کتاب عنوان خوبی نداشته باشد خریداران از کنارش عبور و به آن بیتوجهی میکنند..
🔹نویسندگان هم برای انتخاب کتاب مشقات زیادی را متحمل میشوند و عناوین زیادی را انتخاب میکنند تا به نامی ایدهال برسند. انتخاب عنوانی مناسب اصلاً آسان نیست. مارگارت میچل نویسنده کتاب «بر باد رفته» است و پیش از انتخاب این نام، عناوینی چون «فردا روز دیگری است» و «شورشیان تحت کنترل هستند» را در نظر گرفته بود. عناوینی که بسیار بیمزه به نظر میرسند!
🔸نمونه دیگر «کشتن مرغ مینا» نوشته هارپر لی است. تصور کنید اگر نویسنده آمریکایی نامهایی را که پیش از «کشتن مرغ مینا» انتخاب کرده بود بر روی کتاب میگذاشت! لی تصمیم گرفته بود «آتیکوس» را به عنوان نام کتاب برگزیند. عنوانی که به نظر میرسد اگر تصویب میشد بر فروش و محبوبیت کتاب در میان خوانندگان تأثیری منفی میگذاشت.
🔹جین آستن، نویسنده انگلیسی قصد داشت داستان «غرور و تعصب» را در آغاز «احساسات اولیه» بنامد. داستان «سالار مگسها» نوشته ویلیام گلدینگ قرار بود تحت عنوان «غریبههای درون» وارد بازار کتاب شود. «تبصره 22» نوشته جوزف هلر قرار بود «تبصره 11» باشد.
🔸قطعاً انتخاب عنوان یک کتاب به گرایشات موجود در زمانه انتشار کتاب نیز مربوط است. اگر به رمانهای قرن نوزدهم دقت کنید درمییابید که نویسندگان شخصیتهای اصلی کتاب را به عنوان اسم انتخاب میکردند. «اولیور توئیست»، «مادام بواری»، «آنا کارنینا»، «سیلاس مارنر»، یا «موبی دیک چند نمونه از این دست آثار هستند. دیگر عنوان محبوب آثار در قرن نوزدهم نام مکانهایی بود که داستان در آن رخ میداد. «بلندیهای بادگیر»، «آسیاب رودخانه فلاس»، «منسفیلد پارک»، و «میدان واشنگتن» نمونههایی از این دست هستند.
🔹نویسندگان قرن بیستم علاقه زیادی به نثر شاعرانه داشتند. «موشها و آدمها»، «زنگها برای که به صدا درمیآیند»، و «لطیف است شب» نمونههایی از داستانهای قرن بیستم هستند.
🔸در نهایت اهمیت عنوانی مناسب غیرقابلانکار است. عناوین بلند خواننده را خسته میکند و توجهاش را جلب نمیکند. البته این موضوع سبب نمیشود بتوانیم کتابی را بر اساس عنوان آن قضاوت کنیم. گاهی پس از خواندن کتاب درمییابیم محتوایی بسیار جذاب دارد و عنوان کتاب حق مطلب را ادا نکرده است. عنوان خوب برای یک کتاب بسیار ضروری است اما یاد بگیریم کتابی را از روی ظاهر و عنوانش قضاوت نکنیم.
#عمومی
@rowzanehnashr
🔹همه ما میدانیم که نباید هیچ کتابی را از روی جلدش قضاوت کرد اما آیا میتوان کتابی را با توجه به عنوانش مورد ارزشیابی قرار داد؟
🔸به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از بوکسلر، چند بار کتابی را انتخاب کردهاید و عنوانش شما را مجاب به خریدنش کرد؟ یا از خریدن کتابی به خاطر عنوانش صرفنظر کردهاید؟ عنوان یک کتاب از اهمیت زیادی برخوردار است. عنوان یک کتاب به اندازه محتوای آن اهمیت دارد. اگر یک کتاب عنوان خوبی نداشته باشد خریداران از کنارش عبور و به آن بیتوجهی میکنند..
🔹نویسندگان هم برای انتخاب کتاب مشقات زیادی را متحمل میشوند و عناوین زیادی را انتخاب میکنند تا به نامی ایدهال برسند. انتخاب عنوانی مناسب اصلاً آسان نیست. مارگارت میچل نویسنده کتاب «بر باد رفته» است و پیش از انتخاب این نام، عناوینی چون «فردا روز دیگری است» و «شورشیان تحت کنترل هستند» را در نظر گرفته بود. عناوینی که بسیار بیمزه به نظر میرسند!
🔸نمونه دیگر «کشتن مرغ مینا» نوشته هارپر لی است. تصور کنید اگر نویسنده آمریکایی نامهایی را که پیش از «کشتن مرغ مینا» انتخاب کرده بود بر روی کتاب میگذاشت! لی تصمیم گرفته بود «آتیکوس» را به عنوان نام کتاب برگزیند. عنوانی که به نظر میرسد اگر تصویب میشد بر فروش و محبوبیت کتاب در میان خوانندگان تأثیری منفی میگذاشت.
🔹جین آستن، نویسنده انگلیسی قصد داشت داستان «غرور و تعصب» را در آغاز «احساسات اولیه» بنامد. داستان «سالار مگسها» نوشته ویلیام گلدینگ قرار بود تحت عنوان «غریبههای درون» وارد بازار کتاب شود. «تبصره 22» نوشته جوزف هلر قرار بود «تبصره 11» باشد.
🔸قطعاً انتخاب عنوان یک کتاب به گرایشات موجود در زمانه انتشار کتاب نیز مربوط است. اگر به رمانهای قرن نوزدهم دقت کنید درمییابید که نویسندگان شخصیتهای اصلی کتاب را به عنوان اسم انتخاب میکردند. «اولیور توئیست»، «مادام بواری»، «آنا کارنینا»، «سیلاس مارنر»، یا «موبی دیک چند نمونه از این دست آثار هستند. دیگر عنوان محبوب آثار در قرن نوزدهم نام مکانهایی بود که داستان در آن رخ میداد. «بلندیهای بادگیر»، «آسیاب رودخانه فلاس»، «منسفیلد پارک»، و «میدان واشنگتن» نمونههایی از این دست هستند.
🔹نویسندگان قرن بیستم علاقه زیادی به نثر شاعرانه داشتند. «موشها و آدمها»، «زنگها برای که به صدا درمیآیند»، و «لطیف است شب» نمونههایی از داستانهای قرن بیستم هستند.
🔸در نهایت اهمیت عنوانی مناسب غیرقابلانکار است. عناوین بلند خواننده را خسته میکند و توجهاش را جلب نمیکند. البته این موضوع سبب نمیشود بتوانیم کتابی را بر اساس عنوان آن قضاوت کنیم. گاهی پس از خواندن کتاب درمییابیم محتوایی بسیار جذاب دارد و عنوان کتاب حق مطلب را ادا نکرده است. عنوان خوب برای یک کتاب بسیار ضروری است اما یاد بگیریم کتابی را از روی ظاهر و عنوانش قضاوت نکنیم.
#عمومی
@rowzanehnashr
🎧 در اپلیکیشن "واو خوان" می توانید بسیاری از کتاب های نشر روزنه را بشنوید.
🔻قسمتی از کتاب فهم فلسفه را در پست بعد برایتان به اشتراک خواهیم گذاشت
@vavkhan
@rowzanehnashr
🔻قسمتی از کتاب فهم فلسفه را در پست بعد برایتان به اشتراک خواهیم گذاشت
@vavkhan
@rowzanehnashr
Forwarded from اتچ بات
#بریده
#غول_مدفون
...ما میترسیم تیغه شمشیر را حتی در معرض هوا قرار دهیم، مبادا بخش کوچکی از لبهاش از بین برود.»
«جدی؟ تیغ تیز موضوع مهمی است جناب ویستن، دراینباره بحثی ندارم؛ اما خیلی شلوغش نکردهاند؟ گامهای درست، تدبیر جنگی صحیح، شجاعت و آرامش. و آن سرکشی اندک که پیشبینی حرکات یک جنگجو را سخت میکند. این چیزهایی است که سرنوشت یک مصاف را تعیین میکند آقا، و آگاهی از اینکه اراده خدا است که باعث پیروزی فرد میشود.»
📌در مورد غول مدفون:
غول مدفون جایی شروع میشود که زوجی به امید پیدا کردن پسرشان که سالهاست او را ندیدهاند رهسپار سفر به سرزمینی آشفته، پر از مه و باران میشوند. سفری پر از خطر و اتفاقات عجیب، نکته دیگر این است که در این سفر گوشههای تاریک و فراموش شدهای از عشقشان را به هم آشکار میکنند.
📚 @rowzanehnashr
#غول_مدفون
...ما میترسیم تیغه شمشیر را حتی در معرض هوا قرار دهیم، مبادا بخش کوچکی از لبهاش از بین برود.»
«جدی؟ تیغ تیز موضوع مهمی است جناب ویستن، دراینباره بحثی ندارم؛ اما خیلی شلوغش نکردهاند؟ گامهای درست، تدبیر جنگی صحیح، شجاعت و آرامش. و آن سرکشی اندک که پیشبینی حرکات یک جنگجو را سخت میکند. این چیزهایی است که سرنوشت یک مصاف را تعیین میکند آقا، و آگاهی از اینکه اراده خدا است که باعث پیروزی فرد میشود.»
📌در مورد غول مدفون:
غول مدفون جایی شروع میشود که زوجی به امید پیدا کردن پسرشان که سالهاست او را ندیدهاند رهسپار سفر به سرزمینی آشفته، پر از مه و باران میشوند. سفری پر از خطر و اتفاقات عجیب، نکته دیگر این است که در این سفر گوشههای تاریک و فراموش شدهای از عشقشان را به هم آشکار میکنند.
📚 @rowzanehnashr
Telegram
attach 📎
🎭 #مجموعه_هزارتو
نام کتاب : پنج نمایشنامه تکپردهای
نویسنده : لوییجی پیراندللو
مترجم : ایرج انور
چاپ : اول
قطع : وزیری
سال چاپ : 1397
تعداد صفحه : 140
قیمت : 145,000 ریال
وقتی نام لوییجی پیراندِللو آورده میشود در وهلهی اول به نقش او در نوشتن نمایشنامههای بسیار و تأثیرش در تحول تئاترِ قرن بیستم فکر میکنیم. اما او، پیش از پرداختن به کار تئاتر، سالها دستاندرکار نوشتنِ آثار غیرتئاتری بود و چند رمان و صدها داستان کوتاه نوشته بود و شهرتی زیاد در آن زمینه داشت. نخستین کار تئاتریِ بسیار موفق او با عنوانِ «خوب فکر کن، جاکومینو! » گام بزرگش به سوی نمایشنامهنویسی محسوب میشود. این کار در ژوئیهی سال ۱۹۱۶ به صحنه رفت. در این باره در نامهای به پسرش استفانو مینویسد: « نمایش خوب فکر کن، جاکومینو! چندین اجرا با موفقیت فراوان داشته و مطمئنا پیروزمندانه در تمام شبه جزیره (ایتالیا) خواهد گردید. ... تعهد دادهام که کار دیگری برای ماه اکتبر آینده تحویلش بدهم و امیدوارم به قولم وفا کنم، اما خودت میدانی که تئاتر زیاد مرا وسوسه نمیکند » در واقع پیراندللو نسبتا دیر و بر خلاف میل خودش به تئاتر رو آورد. در حالیکه میتوان گفت که شکوفاییِ طبیعیِ هنر پیراندللو را تئاتر به کمال میرساند. به هرحال داستانهای او هم اساس و ساختار نمایشی داشتند و شامل گفتگو های پرشور و تئاتری بودند. در واقع میتوانیم این کتاب و باقیِ تک پردهایهای پیراندللو را مدرک زندهای برای اثبات این ادعا حساب کنیم چونکه تمام این تک پردهایها، به جز «چِه چِه»، سالها قبل به صورت داستان کوتاه منتشر شده بودهاند که نویسنده بعدا با تغییرات بسیار کوچکی آنها را بدل به نمایشنامه کرده است.
#انتشارات_روزنه #نمایشنامه #ایرج_انور
http://farsiup.com/images/zqc5bj9us3litlrx9qxv.jpg
https://t.me/rowzanehnashr
نام کتاب : پنج نمایشنامه تکپردهای
نویسنده : لوییجی پیراندللو
مترجم : ایرج انور
چاپ : اول
قطع : وزیری
سال چاپ : 1397
تعداد صفحه : 140
قیمت : 145,000 ریال
وقتی نام لوییجی پیراندِللو آورده میشود در وهلهی اول به نقش او در نوشتن نمایشنامههای بسیار و تأثیرش در تحول تئاترِ قرن بیستم فکر میکنیم. اما او، پیش از پرداختن به کار تئاتر، سالها دستاندرکار نوشتنِ آثار غیرتئاتری بود و چند رمان و صدها داستان کوتاه نوشته بود و شهرتی زیاد در آن زمینه داشت. نخستین کار تئاتریِ بسیار موفق او با عنوانِ «خوب فکر کن، جاکومینو! » گام بزرگش به سوی نمایشنامهنویسی محسوب میشود. این کار در ژوئیهی سال ۱۹۱۶ به صحنه رفت. در این باره در نامهای به پسرش استفانو مینویسد: « نمایش خوب فکر کن، جاکومینو! چندین اجرا با موفقیت فراوان داشته و مطمئنا پیروزمندانه در تمام شبه جزیره (ایتالیا) خواهد گردید. ... تعهد دادهام که کار دیگری برای ماه اکتبر آینده تحویلش بدهم و امیدوارم به قولم وفا کنم، اما خودت میدانی که تئاتر زیاد مرا وسوسه نمیکند » در واقع پیراندللو نسبتا دیر و بر خلاف میل خودش به تئاتر رو آورد. در حالیکه میتوان گفت که شکوفاییِ طبیعیِ هنر پیراندللو را تئاتر به کمال میرساند. به هرحال داستانهای او هم اساس و ساختار نمایشی داشتند و شامل گفتگو های پرشور و تئاتری بودند. در واقع میتوانیم این کتاب و باقیِ تک پردهایهای پیراندللو را مدرک زندهای برای اثبات این ادعا حساب کنیم چونکه تمام این تک پردهایها، به جز «چِه چِه»، سالها قبل به صورت داستان کوتاه منتشر شده بودهاند که نویسنده بعدا با تغییرات بسیار کوچکی آنها را بدل به نمایشنامه کرده است.
#انتشارات_روزنه #نمایشنامه #ایرج_انور
http://farsiup.com/images/zqc5bj9us3litlrx9qxv.jpg
https://t.me/rowzanehnashr