Forwarded from اتچ بات
#باشگاه_خوانندگان
📖 یادداشت سرکار خانم زهرا محبوبی بر کتاب شرق غرب:
🔹به خواندن ادامه دادم. دفترهایی دربارهی امپریالیسم، دربارهی مسائل ارضی. اما با خواندن هر صفحه، هر ارتباطی که از طریق نامهها برقرار کرده بودم بهطور جبرانناپذیری ضعیف میشد. حق با پدربزرگ بود؛ این متنها مرا به جایی نمیرساند.
یکبار به من گفت "تو بیست و پنج سالته، خونت باید شامپاین باشه نه ماست. برو بیرون. با زندهها بچرخ، مردهها رو فراموش کن."
🔹شرق غرب عالی بود!
این کتاب روایت بلغارستان است؛ از تسلط عثمانی بر آن کشور، از جنگهای آزادسازی از دست عثمانیها، از جنگهای بالکان، از استبداد و سقوط کمونیسم. داستانهایی از این مجموعه هم از اکنونِ بلغارستان سخن میگویند، از آنهایی که به دنبال زندگی بهتر به غرب رفتهاند. اما این کتاب تاریخ نیست، کتابی است که تاریخ را از لابهلای زندگی افراد روایت میکند و داستانهایش درنهایت تصویری یکپارچه از گذشته و اکنون بلغارستان به ما میدهد. تصویری که برای خوانندهی فارسیزبان بسیار آشناست. میروسلاو پنکوف جوان در این کتاب با نثری غنی و روایتی دلنشین، شخصیتهایی فراموشنشدنی خلق کرده است تا روایتگر تاریخ و آدمهایش باشند.
کتاب شامل هفت تا داستانه، داستانهایی تکاندهنده با طنزی تلخ و روایتی غریب که در عین حال آشنا میزنه. با پایان هر داستان آرزو میکردم کاش تموم نمیشد و حریصانه میرفتم سراغ داستان بعدی. چقدر شخصیتهاش زنده بود، مخصوصا پدربزرگهایی که تقریبا تو تموم داستانها وجود داشت... چقدر کتاب خوب و شناختهنشده اینجوری وجود داره و چقدر وقت برای خوندنشون کمه 😥
ممنون از آقای واقف برای انتخاب و ترجمهی این کتاب 🌸
حتما و حتما توصیه میکنم خوندنش رو و معرفی مفصلی هم ازش برای سایت کافهبوک خواهم نوشت. بخونیدش.
پ.ن: اون حس آشنایی که با خوندن این قسمت از داستان "دزدان صلیب" به سراغم اومد: "گاهی فکر میکنم اوضاع نمیتواند از اینی که هست بدتر شود. قطعا ما تا جایی که میشود غرق شدهایم. حتما باید از کف بکَنیم، پا بزنیم و بالا بیاییم و از این باتلاق بیرون بزنیم."
امتیازم: ۵ از ۵
🔻شما همراهان عزیز هم میتوانید یادداشت خودتون در مورد کتاب های نشر روزنه یا حس و حالی که از خوندن کتاب ها دریافت کردید رو برای ما ارسال کنید تا به اسم خودتون منتشرش کنیم🔺
@rowzanehnashr
📖 یادداشت سرکار خانم زهرا محبوبی بر کتاب شرق غرب:
🔹به خواندن ادامه دادم. دفترهایی دربارهی امپریالیسم، دربارهی مسائل ارضی. اما با خواندن هر صفحه، هر ارتباطی که از طریق نامهها برقرار کرده بودم بهطور جبرانناپذیری ضعیف میشد. حق با پدربزرگ بود؛ این متنها مرا به جایی نمیرساند.
یکبار به من گفت "تو بیست و پنج سالته، خونت باید شامپاین باشه نه ماست. برو بیرون. با زندهها بچرخ، مردهها رو فراموش کن."
🔹شرق غرب عالی بود!
این کتاب روایت بلغارستان است؛ از تسلط عثمانی بر آن کشور، از جنگهای آزادسازی از دست عثمانیها، از جنگهای بالکان، از استبداد و سقوط کمونیسم. داستانهایی از این مجموعه هم از اکنونِ بلغارستان سخن میگویند، از آنهایی که به دنبال زندگی بهتر به غرب رفتهاند. اما این کتاب تاریخ نیست، کتابی است که تاریخ را از لابهلای زندگی افراد روایت میکند و داستانهایش درنهایت تصویری یکپارچه از گذشته و اکنون بلغارستان به ما میدهد. تصویری که برای خوانندهی فارسیزبان بسیار آشناست. میروسلاو پنکوف جوان در این کتاب با نثری غنی و روایتی دلنشین، شخصیتهایی فراموشنشدنی خلق کرده است تا روایتگر تاریخ و آدمهایش باشند.
کتاب شامل هفت تا داستانه، داستانهایی تکاندهنده با طنزی تلخ و روایتی غریب که در عین حال آشنا میزنه. با پایان هر داستان آرزو میکردم کاش تموم نمیشد و حریصانه میرفتم سراغ داستان بعدی. چقدر شخصیتهاش زنده بود، مخصوصا پدربزرگهایی که تقریبا تو تموم داستانها وجود داشت... چقدر کتاب خوب و شناختهنشده اینجوری وجود داره و چقدر وقت برای خوندنشون کمه 😥
ممنون از آقای واقف برای انتخاب و ترجمهی این کتاب 🌸
حتما و حتما توصیه میکنم خوندنش رو و معرفی مفصلی هم ازش برای سایت کافهبوک خواهم نوشت. بخونیدش.
پ.ن: اون حس آشنایی که با خوندن این قسمت از داستان "دزدان صلیب" به سراغم اومد: "گاهی فکر میکنم اوضاع نمیتواند از اینی که هست بدتر شود. قطعا ما تا جایی که میشود غرق شدهایم. حتما باید از کف بکَنیم، پا بزنیم و بالا بیاییم و از این باتلاق بیرون بزنیم."
امتیازم: ۵ از ۵
🔻شما همراهان عزیز هم میتوانید یادداشت خودتون در مورد کتاب های نشر روزنه یا حس و حالی که از خوندن کتاب ها دریافت کردید رو برای ما ارسال کنید تا به اسم خودتون منتشرش کنیم🔺
@rowzanehnashr
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#باشگاه_خوانندگان
📖 یادداشت سرکار خانم نازنین فروغی برای کتاب تپه خرگوش
📌 فکر میکنی این مثلا مجاهدینِخلق واسهچی افتاده بودن دنبال ِ مبارزه؟ من بهت میگم. میخواستن عقب نیفتن از فداییها. هرکاری میکردن که بیشتر اسم درکنن. مَردم فکر کنن که ایناهم گُهی هستن برای خودشون. فقط اسم ِ فداییها سرِزبونها نباشه. البته اوناهم لنگهی اینا. میخواستن قهرمانبازی دربیارن که محبوب باشن توی دل ِ خلق.
🔸"تَپهی خرگوش" ماجرای یک خانواده در سهبرههی زمانی ِ حساس و تاثیرگذار ِ ایران است. انقلاب ِ اسلامی، جنگ ِ تحمیلی ِ هشتساله و حوادث ِ انتخابات ِ ریاستجمهوری ِ ایران سال ِ ۱۳۸۸.
کتاب، سه بخش دارد و هربخش، جداگانه روایت میشود.
🔹"تپهی خرگوش" روایت ِ انسانهایی است که میخواهند قهرمان باشند و همیشه در حال ِ فتح. دوست دارند تاریخ را برگردانند و ازنو اتفاقها را کنار ِ هم بچینند. اما نمیدانند این تاریخ سرِ ناسازگاری دارد نه تنها با آنها، بلکه با همه.
این قصه قربانی میدهد و آنها دختران هستند. ارغوان، قول ِ رضا، دختر ِ رضا.
این قصه یک "یوسُف" دارد. یوسُفی که نقشش کمرنگ است اما به شدت تاثیرگذار. یوسُفی که نماد ِ عشق و شور و حال و دوستداشتن و امید ِ دوباره است.
🔸 "تپهی خرگوش" همراه است با تِم ِ سیاسی-اجتماعی. موضوع ِ مورد ِ علاقهی من.
از سیاست وحشت اما نمیدانم چه لذتی در پس ِ خواندن، شنیدن و دنبال کردن ِ اخبار و حواشی ِ مربوط به آن نهفته است که من را دنبال ِ خود میکشاند. نفرت و علاقه. تضادی که رابطهاشان را هنوز کشف نکردهام.
🔹بیشک "تپهی خرگوش" را دوست داشتم.اگر از یکدست نبودن ِ زبان ِ نوشتاری چشمبپوشم، میتوانم بگویم کتابی است که ادوات ِ دستوری در آن بجا و بهموقع استفاده شده است
🔻شما دوستان گرامی هم میتونید نقد ها و یادداشت های خودتون رو در مورد کتاب های نشر روزنه به آیدی زیر ارسال کنید تا با نام خودتون بازنشرش کنیم🔺
@rowzaneh_admin
📖 یادداشت سرکار خانم نازنین فروغی برای کتاب تپه خرگوش
📌 فکر میکنی این مثلا مجاهدینِخلق واسهچی افتاده بودن دنبال ِ مبارزه؟ من بهت میگم. میخواستن عقب نیفتن از فداییها. هرکاری میکردن که بیشتر اسم درکنن. مَردم فکر کنن که ایناهم گُهی هستن برای خودشون. فقط اسم ِ فداییها سرِزبونها نباشه. البته اوناهم لنگهی اینا. میخواستن قهرمانبازی دربیارن که محبوب باشن توی دل ِ خلق.
🔸"تَپهی خرگوش" ماجرای یک خانواده در سهبرههی زمانی ِ حساس و تاثیرگذار ِ ایران است. انقلاب ِ اسلامی، جنگ ِ تحمیلی ِ هشتساله و حوادث ِ انتخابات ِ ریاستجمهوری ِ ایران سال ِ ۱۳۸۸.
کتاب، سه بخش دارد و هربخش، جداگانه روایت میشود.
🔹"تپهی خرگوش" روایت ِ انسانهایی است که میخواهند قهرمان باشند و همیشه در حال ِ فتح. دوست دارند تاریخ را برگردانند و ازنو اتفاقها را کنار ِ هم بچینند. اما نمیدانند این تاریخ سرِ ناسازگاری دارد نه تنها با آنها، بلکه با همه.
این قصه قربانی میدهد و آنها دختران هستند. ارغوان، قول ِ رضا، دختر ِ رضا.
این قصه یک "یوسُف" دارد. یوسُفی که نقشش کمرنگ است اما به شدت تاثیرگذار. یوسُفی که نماد ِ عشق و شور و حال و دوستداشتن و امید ِ دوباره است.
🔸 "تپهی خرگوش" همراه است با تِم ِ سیاسی-اجتماعی. موضوع ِ مورد ِ علاقهی من.
از سیاست وحشت اما نمیدانم چه لذتی در پس ِ خواندن، شنیدن و دنبال کردن ِ اخبار و حواشی ِ مربوط به آن نهفته است که من را دنبال ِ خود میکشاند. نفرت و علاقه. تضادی که رابطهاشان را هنوز کشف نکردهام.
🔹بیشک "تپهی خرگوش" را دوست داشتم.اگر از یکدست نبودن ِ زبان ِ نوشتاری چشمبپوشم، میتوانم بگویم کتابی است که ادوات ِ دستوری در آن بجا و بهموقع استفاده شده است
🔻شما دوستان گرامی هم میتونید نقد ها و یادداشت های خودتون رو در مورد کتاب های نشر روزنه به آیدی زیر ارسال کنید تا با نام خودتون بازنشرش کنیم🔺
@rowzaneh_admin
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#باشگاه_خوانندگان
🔰 یادداشت آقای مانی شهریر بر کتاب "ساکن برج بلند" اثر فیلیپ کی.دیک:
🔹 ...خداوند اما پشتیبان صابرین است. ماهها و فصلها گذشتند و بالاخره بهار امسال، چند روز قبل از افتتاح نمایشگاه کتاب تهران دیدم که کتاب منتشر شده و حالا رفته بالای کپهی "کتابهایی که باید بخوانم" و شده یکی از اولین اولویتهای خواندنم.
🔸وقتی داشتم اطلاعات کتاب را از اینور و آنور جمعوجور میکردم به دو نکتهی جالب برخوردم. یکی اینکه متوجه شدم علمی-تخیلیبازهای آنور آب فیلیپ ک. دیک را معمولا PKD (مخفف سه حرف ابتدای نام و نامخانوادگیاش) صدا میزنند. برایم جالب بود! و حالا دارم فکر میکنم که چرا مثلا آرتور سی. کلارک را ACC خطاب نمیکنند!
🔹نکته دوم اینکه در سایت آمازون متوجه شدم که کتاب "ساکن برج بلند" در طبقهبندی و قفسهای با عنوان Alternate History قرار گرفته. همانطور که میدانید داستان کتاب برمبنای این فرض شکل گرفته که در جنگ جهانی دوم آلمان نازی و ژاپن (متحدین) پیروز شدهاند، و نویسنده تلاش میکند به ما نشان دهد که در چنین وضعیتی دنیا چه شکلی پیدا میکرده. از قرار این طبقهبندی Alternate History به کتابها/داستانهایی اختصاص داده شده که برپایهی این مفهومِ "اگر تاریخ یکجور دیگری جلو میرفت، چه اتفاقی میافتاد!" نوشته شدهاند. مثلا داستانی را در نظر بگیرید که در ایرانی میگذرد که کودتای 28 مرداد 1332 در آن اتفاق نیافتاده و دکتر محمد مصدق همچنان بر سر قدرت باقی مانده است. یا داستان دیگری که در آن ناصرالدینشاه در آخرین لحظه از قتل امیرکبیر پشیمان میشود، او را میبخشد و اجازه میدهد تا امیر به همان روش معروف خود ایران را مدیریت و هدایت کند. واقعا اگر این اتفاقات جور دیگری افتاده بودند، الان دنیایمان چه شکل و وضعی داشت؟
🔸قفسهی Alternate History در وب سایت آمازون خیلی مفصل نیست و شاید شاخصترین کتاب در این قفسه همین "ساکن برج بلند" (به همراه اثری از استفن کینگ با عنوان 63-11-22) باشد. حدس میزنم اگر کمی بیشتر کندوکاو کنم معلوم خواهد شد که افتخار ابداع این مفهوم به نام PKD و همین کتاب "ساکن برج بلند" ثبت شده است. که اگر اینطور باشد یکی دیگر از دلایل اهمیت او در ادبیات علمی-تخیلی است.
🔹نکته آخر اینکه به نظر میرسد PKD در پایان داستانش، همانند آنچه که در سریال ساخت آمازون (حداقل تا اینجا) اتفاق افتاده (بله، سریال تلویزیونی هم محصول آمازون است!)، اجازه نداده که جولیا و دیگر قهرمانهایش تصمیم مشخصی بگیرند و آنطور که من دلم برایش تنگ شده، خوبی بر بدی پیروز شود.
#باشگاه_خوانندگان
#ساکن_برج_بلند
@rowzanehnashr
🔰 یادداشت آقای مانی شهریر بر کتاب "ساکن برج بلند" اثر فیلیپ کی.دیک:
🔹 ...خداوند اما پشتیبان صابرین است. ماهها و فصلها گذشتند و بالاخره بهار امسال، چند روز قبل از افتتاح نمایشگاه کتاب تهران دیدم که کتاب منتشر شده و حالا رفته بالای کپهی "کتابهایی که باید بخوانم" و شده یکی از اولین اولویتهای خواندنم.
🔸وقتی داشتم اطلاعات کتاب را از اینور و آنور جمعوجور میکردم به دو نکتهی جالب برخوردم. یکی اینکه متوجه شدم علمی-تخیلیبازهای آنور آب فیلیپ ک. دیک را معمولا PKD (مخفف سه حرف ابتدای نام و نامخانوادگیاش) صدا میزنند. برایم جالب بود! و حالا دارم فکر میکنم که چرا مثلا آرتور سی. کلارک را ACC خطاب نمیکنند!
🔹نکته دوم اینکه در سایت آمازون متوجه شدم که کتاب "ساکن برج بلند" در طبقهبندی و قفسهای با عنوان Alternate History قرار گرفته. همانطور که میدانید داستان کتاب برمبنای این فرض شکل گرفته که در جنگ جهانی دوم آلمان نازی و ژاپن (متحدین) پیروز شدهاند، و نویسنده تلاش میکند به ما نشان دهد که در چنین وضعیتی دنیا چه شکلی پیدا میکرده. از قرار این طبقهبندی Alternate History به کتابها/داستانهایی اختصاص داده شده که برپایهی این مفهومِ "اگر تاریخ یکجور دیگری جلو میرفت، چه اتفاقی میافتاد!" نوشته شدهاند. مثلا داستانی را در نظر بگیرید که در ایرانی میگذرد که کودتای 28 مرداد 1332 در آن اتفاق نیافتاده و دکتر محمد مصدق همچنان بر سر قدرت باقی مانده است. یا داستان دیگری که در آن ناصرالدینشاه در آخرین لحظه از قتل امیرکبیر پشیمان میشود، او را میبخشد و اجازه میدهد تا امیر به همان روش معروف خود ایران را مدیریت و هدایت کند. واقعا اگر این اتفاقات جور دیگری افتاده بودند، الان دنیایمان چه شکل و وضعی داشت؟
🔸قفسهی Alternate History در وب سایت آمازون خیلی مفصل نیست و شاید شاخصترین کتاب در این قفسه همین "ساکن برج بلند" (به همراه اثری از استفن کینگ با عنوان 63-11-22) باشد. حدس میزنم اگر کمی بیشتر کندوکاو کنم معلوم خواهد شد که افتخار ابداع این مفهوم به نام PKD و همین کتاب "ساکن برج بلند" ثبت شده است. که اگر اینطور باشد یکی دیگر از دلایل اهمیت او در ادبیات علمی-تخیلی است.
🔹نکته آخر اینکه به نظر میرسد PKD در پایان داستانش، همانند آنچه که در سریال ساخت آمازون (حداقل تا اینجا) اتفاق افتاده (بله، سریال تلویزیونی هم محصول آمازون است!)، اجازه نداده که جولیا و دیگر قهرمانهایش تصمیم مشخصی بگیرند و آنطور که من دلم برایش تنگ شده، خوبی بر بدی پیروز شود.
#باشگاه_خوانندگان
#ساکن_برج_بلند
@rowzanehnashr
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#باشگاه_خوانندگان
📚یادداشت سرکارخانم حسنا معروفی بر رمان آنک نام گل:
نام گل سرخ یا آنک نام گل (به ایتالیایی: Il nome della rosa) نخستین رمان اومبرتو اکو نویسندهٔ ایتالیایی است که سال ۱۹۸۰ منتشر شد. کتاب یک داستان جنایی تاریخی است که در صومعه ای در ایتالیای سال ۱۳۲۷ میلادی میگذرد؛ معمایی روشنفکرانه که نشانه شناسی در داستان را با تحلیل انجیل، مطالعات مذهبی قرون وسطی و نظریات ادبی تلفیق می کند. در سال ۱۹۸۶ بر اساس این رمان فیلمی به همین نام ساخته شد.
«ویلیام»، کشیش تیزهوش انگلیسی، به همراه «آدسو»، شاگرد جوانش، برای شرکت در مباحثهای الهی درباره عیسی مسیح، به صومعهای در شمال ایتالیا میروند. راهب بزرگ صومعه، آنان را از مرگ مرموز یکی از کتابداران کتابخانه آگاه میکند، و وقتی فردای آن روز جسد راهب دیگری که مترجم یونانی بوده در کتابخانه صومعه پیدا میشود، «ویلیام» و «آدسو» برای یافتن علت مرگ آنان به بخش کتابهای خطی کتابخانه راه مییابند...
@rowzanehnashr
📚یادداشت سرکارخانم حسنا معروفی بر رمان آنک نام گل:
نام گل سرخ یا آنک نام گل (به ایتالیایی: Il nome della rosa) نخستین رمان اومبرتو اکو نویسندهٔ ایتالیایی است که سال ۱۹۸۰ منتشر شد. کتاب یک داستان جنایی تاریخی است که در صومعه ای در ایتالیای سال ۱۳۲۷ میلادی میگذرد؛ معمایی روشنفکرانه که نشانه شناسی در داستان را با تحلیل انجیل، مطالعات مذهبی قرون وسطی و نظریات ادبی تلفیق می کند. در سال ۱۹۸۶ بر اساس این رمان فیلمی به همین نام ساخته شد.
«ویلیام»، کشیش تیزهوش انگلیسی، به همراه «آدسو»، شاگرد جوانش، برای شرکت در مباحثهای الهی درباره عیسی مسیح، به صومعهای در شمال ایتالیا میروند. راهب بزرگ صومعه، آنان را از مرگ مرموز یکی از کتابداران کتابخانه آگاه میکند، و وقتی فردای آن روز جسد راهب دیگری که مترجم یونانی بوده در کتابخانه صومعه پیدا میشود، «ویلیام» و «آدسو» برای یافتن علت مرگ آنان به بخش کتابهای خطی کتابخانه راه مییابند...
@rowzanehnashr
Telegram
attach 📎