صادق هدایت خیلی قشنگ عشقِ یه آدمِ درونگرا رو توصیف میکنه :
نه تنها او را میخواستم، بلکه تمام ذرات تنم ذرات تن او را لازم داشت، فریاد میکشید که لازم دارد. و آرزوی شدیدی میکردم که با او در یک جزیره گمشدهای باشم که آدمیزاد در آنجا وجود نداشته باشد، آرزو میکردم که یک زمین لرزه یا طوفان و یا صاعقهٔ آسمانی همه این رجالهها که پشت دیوار اتاقم نفس میکشیدند، دوندگی میکردند، کیف میکردند همه را میترکاند و فقط من و او میماندیم.
آرزو میکردم که یک شب را با او بگذرانم و با هم در آغوش هم میمردیم...
نه تنها او را میخواستم، بلکه تمام ذرات تنم ذرات تن او را لازم داشت، فریاد میکشید که لازم دارد. و آرزوی شدیدی میکردم که با او در یک جزیره گمشدهای باشم که آدمیزاد در آنجا وجود نداشته باشد، آرزو میکردم که یک زمین لرزه یا طوفان و یا صاعقهٔ آسمانی همه این رجالهها که پشت دیوار اتاقم نفس میکشیدند، دوندگی میکردند، کیف میکردند همه را میترکاند و فقط من و او میماندیم.
آرزو میکردم که یک شب را با او بگذرانم و با هم در آغوش هم میمردیم...
ديدى بعضيا وقتی مشکلی پیش میاد
از تهِ دلشون و با لبخند بهت کمک میکنن؟
اونا یه روزی یه جایی بد باختن و هیچکس
کنارشون نبوده...
از تهِ دلشون و با لبخند بهت کمک میکنن؟
اونا یه روزی یه جایی بد باختن و هیچکس
کنارشون نبوده...
گفتی چرا به دشمن خود میسپارمت؟!
ای دل مرا ببخش! جوابی ندارمت
ای دوست هرچه هست تویی، هرچه نیست من
مغرور، من! که هستی خود میشمارمت
بی«رنج» عشق، گنج تو ای چرخ روزگار
چندان بها نداشت که طاقت بیارمت
گر قلب من دمی بتپد جز به یاد دوست
ای بار زندگی! به زمین میگذارمت
اکنون که از بیان غم عشق عاجزم
میبوسمت به اشک و به بر میفشارمت
پروانهها به پیلۀ خود خو نمیکنند
باشد تو هم برو به خدا میسپارمت
#فاضل_نظری
#وجود
ای دل مرا ببخش! جوابی ندارمت
ای دوست هرچه هست تویی، هرچه نیست من
مغرور، من! که هستی خود میشمارمت
بی«رنج» عشق، گنج تو ای چرخ روزگار
چندان بها نداشت که طاقت بیارمت
گر قلب من دمی بتپد جز به یاد دوست
ای بار زندگی! به زمین میگذارمت
اکنون که از بیان غم عشق عاجزم
میبوسمت به اشک و به بر میفشارمت
پروانهها به پیلۀ خود خو نمیکنند
باشد تو هم برو به خدا میسپارمت
#فاضل_نظری
#وجود
نامش را گذاشتهام صبرِ غمانگیز
نام تمام روزهایی که
با اشتیاقی ناب وصال میخواستیم اما به فراق گذشت
و بعدترها ما نفسبریدهتر از آن بودیم
که رسیدن خوشبختمان کند...!
نام تمام روزهایی که قرار بود جوانی کنیم،
اما گوشهای نشستیم و به غریبترین شکل ممکن،
طوری که حتی عزیزترینهایمان ندیدند،
پیر و پیرتر شدیم...
و آن روزِ خوبِ بعد از شب و روز،
هنوز هم که هنوز است نیامده است...
نام تمام روزهایی که در کنج #تنهایی
میخواستیم که #خسته باشیم،
که به مستاصلترین شکل ممکن #گریه کنیم،
اما خنده به لب با آدما روبرو شدیم،
و به سخت جانییمان ایمان آوردیم...
نام تمام روزهایی که
با اشتیاقی ناب وصال میخواستیم اما به فراق گذشت
و بعدترها ما نفسبریدهتر از آن بودیم
که رسیدن خوشبختمان کند...!
نام تمام روزهایی که قرار بود جوانی کنیم،
اما گوشهای نشستیم و به غریبترین شکل ممکن،
طوری که حتی عزیزترینهایمان ندیدند،
پیر و پیرتر شدیم...
و آن روزِ خوبِ بعد از شب و روز،
هنوز هم که هنوز است نیامده است...
نام تمام روزهایی که در کنج #تنهایی
میخواستیم که #خسته باشیم،
که به مستاصلترین شکل ممکن #گریه کنیم،
اما خنده به لب با آدما روبرو شدیم،
و به سخت جانییمان ایمان آوردیم...
در این دنیا یک روز بیشتر نیست،
همین یک روز است که همیشه تکرار میشود...
صبح آن را به ما میدهند
و شب از ما پس میگیرند.
#صبحتون_بخیر ☀️
همین یک روز است که همیشه تکرار میشود...
صبح آن را به ما میدهند
و شب از ما پس میگیرند.
#صبحتون_بخیر ☀️
فخر است برایش که بخوانند فقیرش
شاهی که به درگاه تو افتاد مسیرش
پیش تو که بر خاک و بر افلاک امیری
خاکش به سر آنکس که بخوانند امیرش
هرکس که به انکار تو و قدر تو پرداخت
سلطان هم اگر بود کشیدند به زیرش
بیمهر تو این گمشده سیارەی تاریک
آبستن رنج است چه دریا چه کویرش
دل سوی تو آورده پناه از غم دنیا
این طفل، یتیم است در آغوش بگیرش
پیش تو مرا پیشکشی نیست جز این شعر
منت به سر من بگذار و بپذیرش
#فاضل_نظرى
شاهی که به درگاه تو افتاد مسیرش
پیش تو که بر خاک و بر افلاک امیری
خاکش به سر آنکس که بخوانند امیرش
هرکس که به انکار تو و قدر تو پرداخت
سلطان هم اگر بود کشیدند به زیرش
بیمهر تو این گمشده سیارەی تاریک
آبستن رنج است چه دریا چه کویرش
دل سوی تو آورده پناه از غم دنیا
این طفل، یتیم است در آغوش بگیرش
پیش تو مرا پیشکشی نیست جز این شعر
منت به سر من بگذار و بپذیرش
#فاضل_نظرى
احمدشاملو میگفت:
قدرت تحمل هر کس را
از میزان سکوتش بسنجید...
آنان که هیاهو میکنند؛
بار هیچ چیزی را
به روی شانههای خود
تحمل نمیکنند..!
قدرت تحمل هر کس را
از میزان سکوتش بسنجید...
آنان که هیاهو میکنند؛
بار هیچ چیزی را
به روی شانههای خود
تحمل نمیکنند..!
جملاتی که در ابتدای آهنگ میشنوید، مربوط به آخرین لحظات زندگی هفت فضانورد فضاپیمای آمریکایی «شاتل فضایی کلمبیا» و مکالمهٔ آنها با ایستگاه کنترل مأموریت است. این هفت فضانورد که از کشورهای آمریکا، اسرائیل و هند بودند، پس از اتمام ماموریت STS 107 در فضا و در حال بازگشت به جو زمین، در روز یکم فوریه 2003 به دلیل انفجار فضاپیما، جان خود را از دست دادند.
نام قطعه (تایجین کیوفوشو/Taijin Kyofusho) نام ژاپنی یک اختلال روانی است؛ افراد مبتلا به این اختلال، ترس شدیدی از این دارند که موجب آسیب یا آزار دیگران شوند و به همین دلیل ترجیح میدهند روابط اجتماعی خود را به حداقل برسانند تا احتمال چنین وقایعی به حداقل برسد.
اما ارتباط تایجین کیوفوشو و سانحهٔ فضایی کلمبیا چیست؟
هنگام پرتاب شاتل به فضا، قطعهای از مخزن خارجی شاتل جدا میشود و به بال چپ اصابت میکند. در اثر این برخورد، شکافی در بال ایجاد میشود اما مانع پرواز و انجام مامویت نمیشود. مهندسین ناسا پس از تحلیل آسیب، متوجه احتمال وقوع حادثه حین بازگشت به جو زمین شدند. با توجه به اینکه شاتل کلمبیا امکان تعمیر فضایی را نداشت و محدودیت اکسیژن، شانس رسیدن فضاپیمایی دیگر برای نجات هم بسیار پایین به نظر میرسید. پیشبینی میشد که در صورت آگاهی فضانوردان از این وضعیت، از بازگشت به زمین خودداری کنند و در اثر اتمام اکسیژن، جان خود را از دست دهند؛ بنابراین، ناسا تصمیم میگیرد این موضوع را از فضانوردان پنهان کند. از نگاه من، این قطعه، به گونهای شنونده را به فضانوردان سرنشین شاتل نزدیک میکند که گویا آنها را میشناختهایم. اما مهمتر از آن، حال انسانی را روایت میکند که ناچار است برای دیگری تصمیم بگیرد و ناخواسته موجب آزار یا آسیب او میشود.
#موسیقی
نام قطعه (تایجین کیوفوشو/Taijin Kyofusho) نام ژاپنی یک اختلال روانی است؛ افراد مبتلا به این اختلال، ترس شدیدی از این دارند که موجب آسیب یا آزار دیگران شوند و به همین دلیل ترجیح میدهند روابط اجتماعی خود را به حداقل برسانند تا احتمال چنین وقایعی به حداقل برسد.
اما ارتباط تایجین کیوفوشو و سانحهٔ فضایی کلمبیا چیست؟
هنگام پرتاب شاتل به فضا، قطعهای از مخزن خارجی شاتل جدا میشود و به بال چپ اصابت میکند. در اثر این برخورد، شکافی در بال ایجاد میشود اما مانع پرواز و انجام مامویت نمیشود. مهندسین ناسا پس از تحلیل آسیب، متوجه احتمال وقوع حادثه حین بازگشت به جو زمین شدند. با توجه به اینکه شاتل کلمبیا امکان تعمیر فضایی را نداشت و محدودیت اکسیژن، شانس رسیدن فضاپیمایی دیگر برای نجات هم بسیار پایین به نظر میرسید. پیشبینی میشد که در صورت آگاهی فضانوردان از این وضعیت، از بازگشت به زمین خودداری کنند و در اثر اتمام اکسیژن، جان خود را از دست دهند؛ بنابراین، ناسا تصمیم میگیرد این موضوع را از فضانوردان پنهان کند. از نگاه من، این قطعه، به گونهای شنونده را به فضانوردان سرنشین شاتل نزدیک میکند که گویا آنها را میشناختهایم. اما مهمتر از آن، حال انسانی را روایت میکند که ناچار است برای دیگری تصمیم بگیرد و ناخواسته موجب آزار یا آسیب او میشود.
#موسیقی
Telegram
attach 📎
❤2
چه خوب گفت احمد شاملو :
من چنان آینهوار
در نظرگاهِ تو اِستادم پاک،
که چو رفتی ز برم
چیزی از ماحصلِ عشقِ تو بر جای نماند
در خیال و نظرم
غیرِ اندوهی در دل، غیرِ نامی به زبان،
جز خطوطِ گُم و ناپیدایی
در رسوبِ غمِ روزان و شبان.
من چنان آینهوار
در نظرگاهِ تو اِستادم پاک،
که چو رفتی ز برم
چیزی از ماحصلِ عشقِ تو بر جای نماند
در خیال و نظرم
غیرِ اندوهی در دل، غیرِ نامی به زبان،
جز خطوطِ گُم و ناپیدایی
در رسوبِ غمِ روزان و شبان.
با چشم ها دروغ بگوید
دیوار حق نداشته باشد
بی پنجره بروید
آن روز
دیوار باغ و مدرسه کوتاه است
تنها
پرچینی از خیال
در دوردست حاشیه ی باغ می کشند
که می توان به سادگی از روی آن پرید
روز طلوع خورشید
از جیب کودکان دبستانی
روزی که باغ سبز الفبا
روزی که مشق آب، عمومی است
دریا و آفتاب
در انحصار چشم کسی نیست
روزی که آسمان
در حسرت ستاره نباشد
روزی که آرزوی چنین روزی
محتاج استعاره نباشد
ای روزهای خوب که در راهید!
ای جاده های گمشده در مه!
ای روزهای سخت ادامه!
از پشت لحظه ها به در آیید!
ای روز آفتابی
ای مثل چشم های خدا آبی!
ای روز آمدن!
ای مثل روز، آمدنت روشن!
این روزها که می گذرد، هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما
با من بگو که آیا، من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟
زنده یاد قیصر امین پور
دیوار حق نداشته باشد
بی پنجره بروید
آن روز
دیوار باغ و مدرسه کوتاه است
تنها
پرچینی از خیال
در دوردست حاشیه ی باغ می کشند
که می توان به سادگی از روی آن پرید
روز طلوع خورشید
از جیب کودکان دبستانی
روزی که باغ سبز الفبا
روزی که مشق آب، عمومی است
دریا و آفتاب
در انحصار چشم کسی نیست
روزی که آسمان
در حسرت ستاره نباشد
روزی که آرزوی چنین روزی
محتاج استعاره نباشد
ای روزهای خوب که در راهید!
ای جاده های گمشده در مه!
ای روزهای سخت ادامه!
از پشت لحظه ها به در آیید!
ای روز آفتابی
ای مثل چشم های خدا آبی!
ای روز آمدن!
ای مثل روز، آمدنت روشن!
این روزها که می گذرد، هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما
با من بگو که آیا، من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟
زنده یاد قیصر امین پور
Rahayam Kon
Mohsen Chavoshi
🎼 رهایم کن
👤✍ امید روزبه
🎤 محسن چاووشی
📝 تو اون شب بن بست که بغض کرد و شکست
شبی که ساکشو بست نگاه کردی فقط
#موسیقی
👤✍ امید روزبه
🎤 محسن چاووشی
📝 تو اون شب بن بست که بغض کرد و شکست
شبی که ساکشو بست نگاه کردی فقط
#موسیقی
❤1
داشتم فکر میکردم چقدر آدمهای امن خوبند
آدم هایی که رازدارند. آنهایی که میتوانی کنارشان خودت باشی و تمام روحت را عریان کنی. از همهچیز بیواهمه حرف بزنی، بدون هراسی از قضاوت شدن. آدمهایی که نه با لبها که با چشمها و روحشان لبخند میزنند. بدون این که زیاد بدانند، اعتماد میکنند و شاید خودشان هم هرگز ندانند در کدام روز سختت به تو رسیدهاند و چطور خورشید شدهاند وسط همه تاریکی های دلت. چقدر خورشیدها خوبند، چقدر بیمنت و چقدر خوشبو و چقدر بوسیدنی و چقدر خواستنیاند.
مهربانی هایی که انگار نهرهای بهشتند روی آتش تنهایی. درد و دریغ که کمند. بسیار کم!
#حمید_سلیمی
آدم هایی که رازدارند. آنهایی که میتوانی کنارشان خودت باشی و تمام روحت را عریان کنی. از همهچیز بیواهمه حرف بزنی، بدون هراسی از قضاوت شدن. آدمهایی که نه با لبها که با چشمها و روحشان لبخند میزنند. بدون این که زیاد بدانند، اعتماد میکنند و شاید خودشان هم هرگز ندانند در کدام روز سختت به تو رسیدهاند و چطور خورشید شدهاند وسط همه تاریکی های دلت. چقدر خورشیدها خوبند، چقدر بیمنت و چقدر خوشبو و چقدر بوسیدنی و چقدر خواستنیاند.
مهربانی هایی که انگار نهرهای بهشتند روی آتش تنهایی. درد و دریغ که کمند. بسیار کم!
#حمید_سلیمی
حرص و جوش زیاد مساوی است با بیماری " ام اس "
براساس تحقیقات استرس، فشار عصبی و حرص و جوش خوردن زیاد در هر سنی که باشید شما را مستعد ابتلا به بیماری MS میکند.
تو عصبانیت، بدن در بدترین حالت ضعفه
برای چیزای الکی حرص نخورید
براساس تحقیقات استرس، فشار عصبی و حرص و جوش خوردن زیاد در هر سنی که باشید شما را مستعد ابتلا به بیماری MS میکند.
تو عصبانیت، بدن در بدترین حالت ضعفه
برای چیزای الکی حرص نخورید
آقا ما همینجوریش انقدر استرسِ اینو داریم که قراره دوروز دیگه چی به سرمون بیاد،که عمقِ لذت هیچی رو درک نمیکنیم،بعد تو میای میپرسی:پس اندازم داری این همه کارمیکنی؟
این درسی که میخونی شغل میشه بعدا برات؟
زن نمیخوای بگیری؟ پس کی میخوای شوهر کنی؟
اصلا فکر میکنی به آینده..؟
بیخیالشو بزار زندگیمون رو بکنیم عزیز همینکه داریم ادامه میدیم تویِ این وضعیت،خیلی پوست کُلفتیم…!
این درسی که میخونی شغل میشه بعدا برات؟
زن نمیخوای بگیری؟ پس کی میخوای شوهر کنی؟
اصلا فکر میکنی به آینده..؟
بیخیالشو بزار زندگیمون رو بکنیم عزیز همینکه داریم ادامه میدیم تویِ این وضعیت،خیلی پوست کُلفتیم…!
"همه چیز درست میشه."
این جمله رو همیشه وقتی کلافهام یا دلم شور میزنه پشتِ سرِ هم تو دلم میگم...
من فکر میکنم شاید ما آدما خیلی چیزارو ندونیم،
یا از خیلی چیزا سردرنیاریم،
یا حتی نتونیم خیلی چیزارو حدس بزنیم و پیشبینی کنیم؛
اما اینو مطمئنم که خدا همیشه هست،
و همینه که منو به جملهی «همه چیز درست میشه»، امیدوار میکنه.
میخوام بگم، نگران نباش.
تو نمیبینی،
ولی خدا داره نگات میکنه،
تو نمیدونی،
ولی یکی داره بخاطرت با خدا حرف میزنه ...
#ساغر_سردشتی
این جمله رو همیشه وقتی کلافهام یا دلم شور میزنه پشتِ سرِ هم تو دلم میگم...
من فکر میکنم شاید ما آدما خیلی چیزارو ندونیم،
یا از خیلی چیزا سردرنیاریم،
یا حتی نتونیم خیلی چیزارو حدس بزنیم و پیشبینی کنیم؛
اما اینو مطمئنم که خدا همیشه هست،
و همینه که منو به جملهی «همه چیز درست میشه»، امیدوار میکنه.
میخوام بگم، نگران نباش.
تو نمیبینی،
ولی خدا داره نگات میکنه،
تو نمیدونی،
ولی یکی داره بخاطرت با خدا حرف میزنه ...
#ساغر_سردشتی