مجله روز گُفتار ⛾
44 subscribers
2.91K photos
465 videos
81 files
71 links
Download Telegram
ميگم شازده به نظرت يكي رو دوست داشته باشي بهتره يا يكي دوستت داشته باشه؟
ميگه يكي رو دوست داشته باشي و نتوني بگي بدتره يا يكي دوستت داشته باشه و نتونه بگه؟
ميگم اي منفي باف. نتوني چيه؟ اينا همش اداست، اگه يكي رو بخواي بايد بگي. ميگه تو گفتي؟ ميگم نه بابا من كسي رو دوست ندارم كه. ميگه داري. ميگم نه، كو؟ ميخنده.
ميگم سرده تو هم لختي بيا كنار از بغل پنجره. ميخنده ميگه نگراني سرما بخورم؟ خيال سرما نميخوره. ميگم خيال اگه برقصه و بخنده و حرف بزنه و همه چي رو بدونه، ممكنه سرما هم بخوره. ميگه قرص سبز صبحت روي ميزه. بعدم وايميسه لب پنجره، گنجيشك ميشه پر ميزنه ميره انگار نبوده هيچ وقت.
تا قرصم اثر كنه و برگردم به روزهاي ساده ممتد، به اين فكر ميكنم كه آدم تماشا بودن از همشون سخت تره. آدم خواستن و نگاه كردن و دم نزدن. بعدم وايميسم لب پنجره، گنجيشك ميشم و پر ميزنم و ميرم. هيچكس هيچ وقت تو اين خونه نبوده. يا توي دل من. يا توي آغوش تو.

حميدسليمی

@roozgoftar
خرم آن کس که در این محنت‌گاه
خاطری را سبب تسکین است

پروین اعتصامی
@roozgoftar
شب با خیال اوست که خوابم نمی‌بَرَد
غلتی بزن زمانه! به پهلویِ دیگرت


@roozgoftar
باب مارلی یه نظریه‌ی جالبی داشت. اون عقیده داشت که می‌شه نژادپرستی و نفرت رو با تزریق موسیقی و عشق به مردم درمان کرد. یه روز وقتی که قرار بود بره توی یه فستیوال صلح برنامه اجرا کنه یه مرد مسلح رفت توی خونه‌اش و بهش شلیک کرد.
دو روز بعد، باب مارلی دوباره رفت روی استیج و شروع به خوندن کرد. وقتی ازش سئوال کردن که با این حال و روزت برای چی اومدی اینجا؟ جواب داد: «آدمایی که سعی می‌کنن دنیا رو به جای بدتری تبدیل کنن، حتی حاضر نيستن یک روز به خودشون استراحت بدن. من هم همینطور. من می‌خوام نوری باشم در تاریکی.»


"من افسانه هستم (I Am Legend) / فرانسیس لارنس"
#فیلم
تاوان عشق را دل ما هرچه بود داد
چشم انتظار باش در این ماجرا توهم 

فاضل نظری
@roozgoftar
پس شاخه‌های یاس و مریم فرق دارند؟!
آری! اگر بسیار اگر کم فرق دارند

شادم تصور می‌کنی وقتی ندانی
لبخندهای شادی و غم فرق دارند

بر عکس می‌گردم طواف خانه‌ات را
دیوانه‌ها آدم به آدم فرق دارند

من با یقین کافر، جهان با شک مسلمان
با این حساب اهل جهنم فرق دارند

بر من به چشم کشتۀ عشقت نظر کن
پروانه‌های مرده با هم فرق دارند

#فاضل_نظری
#گریه‌های_امپراتور
#دیوانه‌ها

@roozgofyar
ﺑﺮﺧﯽ ﻭﻗﺖ‌ﻫﺎ ﻣﺎ ﺁﺩﻡ‌ﻫﺎﻳﯽ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﻤﺎﻥ ندارند. ﻫﻤﺎﻥ‌ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺁﺩﻡﻫﺎﻳﯽ ﻧﻴﺰ ﻳﺎﻓﺖ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﺍﻣﺎ ﻣﺎ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ. ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ، ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺩﺭ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ ﺑﺮﻣﯽﺧﻮﺭﻳﻢ ﻭ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﺮﻣﯽﺧﻮﺭﻳﻢ. ﺍﻣﺎ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﮔﻢ ﻣﯽ‌ﻛﻨﻴﻢ ﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺩﺭ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺮ نمی‌خوریم...


ﺷﻞ ﺳﯿﻠﻮﺭﺍﺳﺘﺎﯾﻦ
در آخرین نامه ‌ات از من پرسیده بودی
که چه سان تو را دوست دارم؟
عزیزکم،

همچون بهار 
که آسمان کبود را دوست دارد.
همچون پروانه ‌ای در دل کویر
یا زنبوری کوچک در عمق جنگل
که به گل سرخی دل داده است
و به آن شهد شیرین ‌اش.
آری، من این‌گونه تو را دوست دارم.
همچون برفی بر بلندای کوه
یا چشمه‌ای روان در دل جنگل
که تراوش ماهتاب را دوست دارد
عزیزکم،
آنگونه که خودت را دوست داری،
آنگونه که خودم را دوست دارم

همانگونه دوستت دارم

#شیرکو_بیکس
یاد رنگین رفیقانم را
بر زبان داشته باش
تو بخوان نغمهٔ ناخوانده من
ارغوان، شاخه همخون جدا مانده من ...

#هوشنگ_ابتهاج
@roozgoftar
ولی فايده‌اش چيست که انسان، هی از خودش بپرسد که اگر فلان لحظه يا بهمان لحظه جور ديگری برگزار شده بود، کار به کجا می‌کشيد؟! بايد برای خودت خوش باشی. بهترين قسمتِ روز، شب است. تو کار روزت را انجام داده‌ای. حالا پاهات را بگذار بالا و خوش باش. من اينجوری می‌بينم. از هرکس می‌خواهی بپرس. بهترين قسمتِ روز، شب است!


"بازمانده‌ی روز / کازوئو ايشی گورو"
#کتاب
📸 Wayne Miller, 1947
Zibaye Mani
Satin
🌵

🎼 زیبای منی
🎤 ساتین

@roozgoftar
🌵

‏وقتی بچه هستی برای این که پیرو جمع نباشی، با این جمله به تو حمله می کنند: "اگر همه از بالای پل بپرن پایین، تو هم باید بپری؟" ولی وقتی بزرگ می شوی ناگهان متفاوت بودن با دیگران جرم به حساب می آید و مردم می گویند: "هی.. همه دارن از روی پل می پرن پایین، تو چرا نمی پری؟‎"


-استیو تولتز [جز از کل]


@roozgoftar
زاده شدم تو عصر درد
تو عصر وحشی قدرت
شدم تاوان جرم این طبیعت
با عمر کوتاهم تو جنگ فرصت
زاده شدم تو عصر دزد های رویا
شدم مجرم تمام جرم های دنیا
روز تولدم روز اشک بره ها بود
زاده شدم تو عصر گرگ های دنیا

#سورنا

@roozgoftar
به نامِ "دوست" چه ناباورانه می نگریم!
چنین که تجربه کردیم دشمنی ها را...

سجاد رشیدی پور |
@roozgoftar
Forwarded from روان نویس
🍕 فریب زندگی اسلایسی را نخوریم.


یک نفر عکسی از پاهای تُپل نوزادی را در توئیتر به اشتراک گذاشته و زیرش نوشته: اگر می‌خواهید گاز بگیرید برید ته صف!

صدها نفر برای این پاهای بامزه غش و ضعف رفته‌اند. چند نفر نوشته‌اند همین فردا میرم «شوور»! می‌کنم، دو_سه نفر نوشته‌اند اصلاً من به عشق همین پاها میخوام بچه‌دار شم و...

مردی روی نوک کوهی ایستاده و دست‌هایش را باز کرده و نوشته: زندگی یعنی فتح قله‌ها!

زنی در اینستاگرام عکسی از قرمه‌سبزی که پخته منتشر کرده و نوشته: هرکی هرچی دلش میخواد بگه. من عاشق اینم که برای همسرم قرمه‌سبزی بپزم، اونم بیاد بشینه موهامو ببافه.

دهها نفر نوشته‌اند: آره خوشبختی یعنی همین! خوشبختید شما... حسودیم شد... خوش به حال جفت‌تون... دلم برای خودم سوخت و ...

مردی عکسی از سوئیچ ماشینی که خریده را منتشر کرده و نوشته «بالاخره خریدمش». جماعتی لایک کرده‌اند که خوش به حالت و مبارکه و...

اینها همه بُرش‌هایی از زندگی هستند نه تمام آن. زندگی اسلایسی! آن بخش از زندگی که دست‌چین می‌کنیم و به‌واسطه‌ی شبکه‌های مجازی به دیگران اجازه می‌دهیم آن را ببینید و بسیاری بر اساس همین «اسلایس» ما را قضاوت می‌کنند.

بسیاری از آنها که برای آن پاهای تپل دوست‌داشتنی غش و ضعف می‌روند اگر همان کودک را به آنها بدهید که ساعت سه نصفه شب بیدار می‌شود، زار می‌زند، نمی‌خوابد، پوشکش نیاز به تعویض دارد، شیر می‌خواهد، خواب را از آدم می‌گیرد و... بعید است هنوز فقط به خاطر گاز گرفتن پاهایش به او وفادار بمانند و کماکان بچه بخواهند. کودک فقط گاز گرفتن نمی‌خواهد، احساس مسئولیت و مراقبت دائمی هم می‌خواهد. می‌توانید؟

این تصور که زندگی مشترک فقط آن لحظه است که بوی خوش قرمه‌سبزی در فضای خانه می‌پیچد یا مرد می‌نشیند به بافتن گیسوی زن، یک فانتزی زیباست اما وقتی عملی نمی‌شود بسیاری از همسران احساس ناکامی می‌کنند که پس چرا زن من قرمه‌سبزی نمی‌پزد؟ یا چون همسرم موهام رو نمی‌بافه پس دوستم نداره!

مردی که خسته از جدال در یک زندگی بی‌رحمانه به خانه می‌آید و هنوز ذهنش درگیر پرخاش رئیس و ضرر و زیان ناشی از معامله و ترافیک کُشنده و بی‌ثباتی بازار و ... است دل و دماغی برایش نمی‌ماند که شب‌هنگام وقتی می‌رسد بنشیند به بافتن گیسو!

البته که اگر این کار را بکند عجب مرد نیکویی است اما اگر هم حال و حوصله‌اش را نداشته‌ باشد دلیل بر فقدان عشق و دوست نداشتن همسر نیست. آن یک عکس که دیده‌اید هم نشان خوشبختی تمام‌وقت آن زوج نیست. فقط یک بُرش دست‌چین‌شده از یک زندگی است. یک اسلایس!

فتح قله‌ها لذت‌بخش است اما قبل از آنکه کسی روی نوک‌ کوهی فاتحانه عکس یادگاری بگیرد، باید رنج بالا رفتن از آن را به جان بخرد. عرق‌ ریختن، زمین‌ خوردن، تحمل سرما و گرما، تاول زدن پا و... آن عکس فقط یک بُرش است. فقط یک اسلایس لذتبخش!

مردی که عکسی از سوئیچ ماشینش را به اشتراک گذاشته هم دشواری خریدن آن را که علنی نکرده. غبطه‌ خوردن به آن لحظه گرچه واکنشی طبیعی است اما شاید اگر رنج رسیدن به این موفقیت را می‌دانستیم هرگز غبطه نمی‌خوردیم. این تنها یک بُرش از زندگی مرد است. یک اسلایس، نه تمام آن.

خلایق حق دارند هر اسلایسی از زندگی‌شان که دوست‌ دارند را به نمایش بگذارند اما ما حق نداریم آن یک اسلایس را «تمام» زندگی‌شان فرض کنیم، دست به مقایسه‌اش با زندگی خودمان بزنیم و احساس ناکامی کنیم.

زندگی اسلایسی می‌تواند آفت آرامش‌مان باشد اگر باور نکنیم که بسیاری از عکس‌هایی که می‌بینیم و حرف‌هایی که می‌شنویم تنها بُرش‌هایی گزینش‌شده‌اند، نه تمام آن!

👉 @RavanNeviss
🌵

⁣انگار دوبارہ روزِ دلخواہ رسید
نور از پس تاری شبانگاہ رسید

برخیز و بخند و زندگی کن به عشق
#صبح دگری دوبارہ از راہ رسید

@roozgoftar
هر شب آدم هایی اینجا را ترک می کنند و دیگر بر نمی گردند. یک شب من هم به آرامی با آن ها از اینجا می روم. و بعد مسیرم را عوض می کنم و در راه ناکجا به تمام بستنی هایی که خورده ام فکر خواهم کرد. و به تمام در آغوش گرفتن های دو سال اخیر. و بعد غصه خواهم خورد که در ناکجا بستنی، دوست و خانواده ای وجوذ نخواهد داشت. و بعد امیدوارانه به این احتمال فکر می کنم که در آنجا من هم وجود نخواهم داشت. و بعد لبخند می زنم.

@roozgoftar