رضا جوشن
ادامه: گرچه این چشم انداز امیرعلی، بعدها دستخوش تغییراتی شد و در چند نوبت نگارش و ادبیات آن با نظر مشاورین و همکارانش عوض شد، اما این جمله به عنوان اولین آرمان که رویای دریافت تقدیرنامه از رییسجمهور را یادآوری میکرد، برای همیشه سرلوحه تصمیم گیریها و فعالیتهای…
نقشه راه (مسیر حرکت)
@rezajoshan
@rezajoshan
رضا جوشن
نقشه راه (مسیر حرکت) @rezajoshan
ادامه:
و این چنین توضیح میدهد:
بعد از تعیین مأموریت (رسالت) و چشم انداز (آرمان) متوجه شدم که برای عملیاتی کردن آن میبایست اهداف و برنامههایی را تعریف و تدوین کنم؛ بنابراین تصمیم گرفتم این اهداف و برنامهها را در سه لایه کلان، میانمدت و خرد تقسیم بندی کنم تا خودم و افرادی که قرار است در این مسیر با من همکاری نمایند کمتر گیج بشویم و در هر لحظه بتوانیم مشخص کنیم که در کجای مسیر هستیم.
اسم لایه اول را اهداف و استراتژیهای (راهبردهای) کلان گذاشتم؛ من برای چشم اندازم، زمانی را تعیین نکردم و معتقد بودم همواره باید در مسیر دستیابی به آن تلاش کنم، در واقع چشم انداز را به گونهای تدوین کرده بودم که شاید هیچگاه به طور مطلق قرار نبود به آن برسم ولی همیشه میتوانستم در آن مسیر حرکت کنم؛ چشم اندازم به میزان زیادی در من شور و هیجان و اشتیاقایجاد میکرد برای حرکت واین برایم کافی بود!
اما برای اینکه تصمیمم اجرایی شود مجبور بودم از رؤیاهایم فاصله بگیرم و پایم را روی زمین بگذارم. از همین رو چشم اندازم را در وهله اول به ۲ هدف پنج ساله تنزل دادم. میدانستم که چارهای جز این ندارم، من به یکباره نمیتوانم به رؤیاها و آرمانم برسم. ابتدا تلاش میکردم اهداف خیلی بزرگی را ظرف مدت ۱۰ سال تعریف کنم، اما با ملاحظه وضعیت مالی و منابعی که در اختیارم بود و همچنین با توجه به شرایط اقتصادی و سیاسی و اجتماعی کشور، دو هدف را ۵ ساله تعریف کردم.
اما اهداف کلان امیرعلی چه بود؟
شناسایی و فروش ۷ طرح سرمایهگذاری در حوزه منابع طبیعی استان اصفهان ظرف ۵ سال
شناسایی و فروش ۵ طرح سرمایهگذاری در حوزه منابع طبیعی استان سیستان و بلوچستان ظرف ۵ سال
امیرعلی میگوید: من این دو استان را از این لحاظ انتخاب کردم که اولاً منابع طبیعی جالب و زیادی دراین دو استان وجود داشت، ثانیاً تقریباً به کرمان نزدیک بود و هزینه کمتری صرف میشد، علاوه براینها من در هر دو استان اقوامیداشتم که میتوانستم از آنها کمکهایی بگیرم و این موارد دقیقاً همان منابع و فرصتهایی بود که من برای تعیین اهدافم به درستی از آنها بهره بردم. با توجه به همین ملاحظات من در تعیین اهدافم به اعداد ۷ و ۵ رسیده بودم. گرچه در طول مسیر مجبور شدم تغییراتی روی آنها انجام دهم.
در مرحله بعد، برای اینکه ظرف ۵ سال به این دو هدف کلان بتوانم دست یابم، باید راههای رسیدن به آنها را انتخاب میکردم؛ بنابراین راههای زیر را برای رسیدن به هدف اول در دفترچهام نوشتم:
استراتژیهای کلان
استفاده از مسیر زمینی برای رفت و آمد به اصفهان؛ (چون اولاً کرمان به اصفهان مسیر دریایی یا هوایی ندارد، ثانیاً هزینههایش برایم کمتر بود، ثالثاً امیدوار بودم در مسیر رفت و آمد هم بتوانم فرصتهای سرمایهگذاری جدیدی با موضوع منابع طبیعیاین منطقه پیدا کنم.)
برقراری ارتباط مؤثر با اداره کل منابع طبیعی و سازمان حفاظت محیط زیست استان اصفهان
برقراری ارتباط با مرکز آمار ایران و بانک مرکزی (به منظور بررسی طرحهای قبلی اجرا شده در کشور)
مراجعه به بانکهای استان اصفهان (به منظور شناسایی سرمایهگذار)
جالب بود که تا آن موقع همه چیز را در ذهنم نگه میداشتم و زیاد عادت به نوشتن نداشتم، اما حالا که برای رسیدن به رؤیاهایم در حال نوشتن اهداف و برنامههایم بودم متوجه میشدم که چقدر نوشتن بر روی تمرکز ذهنی، تأثیر دارد؛ تدوین کردن باعث میشد من در وقت و پول و انرژیم صرفه جویی کنم. چون با نوشتن متوجه میشدم که منابع محدودی در اختیار دارم و در نتیجه مجبورم بر روی اهداف معدودی تمرکز کنم. اولین دفعهای که متوجه این موضوع شدم در همین مرحله نوشتن اهداف کلان و راهبردهای مربوطه بود.
وقتی ۴ مورد استراتژی فوق را نوشتم متوجه شدم که من فعلاً نه پول زیادی دارم که بتوانم به طور موازی به دو استان بپردازم و نه گروهی از افراد در اختیارم دارم که بتوانم این کار را انجام دهم. قبل از نوشتن فکر میکردم کار زیادی ندارد و خودم به هر دو استان میتوانم برسم، اما با نوشتن بود که متوجه شدم در هر منطقهای که انتخاب کنم، فعالیتهای زیادی هست که باید انجام دهم.
ادامه👇
و این چنین توضیح میدهد:
بعد از تعیین مأموریت (رسالت) و چشم انداز (آرمان) متوجه شدم که برای عملیاتی کردن آن میبایست اهداف و برنامههایی را تعریف و تدوین کنم؛ بنابراین تصمیم گرفتم این اهداف و برنامهها را در سه لایه کلان، میانمدت و خرد تقسیم بندی کنم تا خودم و افرادی که قرار است در این مسیر با من همکاری نمایند کمتر گیج بشویم و در هر لحظه بتوانیم مشخص کنیم که در کجای مسیر هستیم.
اسم لایه اول را اهداف و استراتژیهای (راهبردهای) کلان گذاشتم؛ من برای چشم اندازم، زمانی را تعیین نکردم و معتقد بودم همواره باید در مسیر دستیابی به آن تلاش کنم، در واقع چشم انداز را به گونهای تدوین کرده بودم که شاید هیچگاه به طور مطلق قرار نبود به آن برسم ولی همیشه میتوانستم در آن مسیر حرکت کنم؛ چشم اندازم به میزان زیادی در من شور و هیجان و اشتیاقایجاد میکرد برای حرکت واین برایم کافی بود!
اما برای اینکه تصمیمم اجرایی شود مجبور بودم از رؤیاهایم فاصله بگیرم و پایم را روی زمین بگذارم. از همین رو چشم اندازم را در وهله اول به ۲ هدف پنج ساله تنزل دادم. میدانستم که چارهای جز این ندارم، من به یکباره نمیتوانم به رؤیاها و آرمانم برسم. ابتدا تلاش میکردم اهداف خیلی بزرگی را ظرف مدت ۱۰ سال تعریف کنم، اما با ملاحظه وضعیت مالی و منابعی که در اختیارم بود و همچنین با توجه به شرایط اقتصادی و سیاسی و اجتماعی کشور، دو هدف را ۵ ساله تعریف کردم.
اما اهداف کلان امیرعلی چه بود؟
شناسایی و فروش ۷ طرح سرمایهگذاری در حوزه منابع طبیعی استان اصفهان ظرف ۵ سال
شناسایی و فروش ۵ طرح سرمایهگذاری در حوزه منابع طبیعی استان سیستان و بلوچستان ظرف ۵ سال
امیرعلی میگوید: من این دو استان را از این لحاظ انتخاب کردم که اولاً منابع طبیعی جالب و زیادی دراین دو استان وجود داشت، ثانیاً تقریباً به کرمان نزدیک بود و هزینه کمتری صرف میشد، علاوه براینها من در هر دو استان اقوامیداشتم که میتوانستم از آنها کمکهایی بگیرم و این موارد دقیقاً همان منابع و فرصتهایی بود که من برای تعیین اهدافم به درستی از آنها بهره بردم. با توجه به همین ملاحظات من در تعیین اهدافم به اعداد ۷ و ۵ رسیده بودم. گرچه در طول مسیر مجبور شدم تغییراتی روی آنها انجام دهم.
در مرحله بعد، برای اینکه ظرف ۵ سال به این دو هدف کلان بتوانم دست یابم، باید راههای رسیدن به آنها را انتخاب میکردم؛ بنابراین راههای زیر را برای رسیدن به هدف اول در دفترچهام نوشتم:
استراتژیهای کلان
استفاده از مسیر زمینی برای رفت و آمد به اصفهان؛ (چون اولاً کرمان به اصفهان مسیر دریایی یا هوایی ندارد، ثانیاً هزینههایش برایم کمتر بود، ثالثاً امیدوار بودم در مسیر رفت و آمد هم بتوانم فرصتهای سرمایهگذاری جدیدی با موضوع منابع طبیعیاین منطقه پیدا کنم.)
برقراری ارتباط مؤثر با اداره کل منابع طبیعی و سازمان حفاظت محیط زیست استان اصفهان
برقراری ارتباط با مرکز آمار ایران و بانک مرکزی (به منظور بررسی طرحهای قبلی اجرا شده در کشور)
مراجعه به بانکهای استان اصفهان (به منظور شناسایی سرمایهگذار)
جالب بود که تا آن موقع همه چیز را در ذهنم نگه میداشتم و زیاد عادت به نوشتن نداشتم، اما حالا که برای رسیدن به رؤیاهایم در حال نوشتن اهداف و برنامههایم بودم متوجه میشدم که چقدر نوشتن بر روی تمرکز ذهنی، تأثیر دارد؛ تدوین کردن باعث میشد من در وقت و پول و انرژیم صرفه جویی کنم. چون با نوشتن متوجه میشدم که منابع محدودی در اختیار دارم و در نتیجه مجبورم بر روی اهداف معدودی تمرکز کنم. اولین دفعهای که متوجه این موضوع شدم در همین مرحله نوشتن اهداف کلان و راهبردهای مربوطه بود.
وقتی ۴ مورد استراتژی فوق را نوشتم متوجه شدم که من فعلاً نه پول زیادی دارم که بتوانم به طور موازی به دو استان بپردازم و نه گروهی از افراد در اختیارم دارم که بتوانم این کار را انجام دهم. قبل از نوشتن فکر میکردم کار زیادی ندارد و خودم به هر دو استان میتوانم برسم، اما با نوشتن بود که متوجه شدم در هر منطقهای که انتخاب کنم، فعالیتهای زیادی هست که باید انجام دهم.
ادامه👇
👍2
رضا جوشن
ادامه: و این چنین توضیح میدهد: بعد از تعیین مأموریت (رسالت) و چشم انداز (آرمان) متوجه شدم که برای عملیاتی کردن آن میبایست اهداف و برنامههایی را تعریف و تدوین کنم؛ بنابراین تصمیم گرفتم این اهداف و برنامهها را در سه لایه کلان، میانمدت و خرد تقسیم بندی…
برای رسیدن به هدف به استراتژی نیاز داریم
رضا جوشن
برای رسیدن به هدف به استراتژی نیاز داریم
ادامه:
بنابراین در همین مرحله تصمیمم را عوض کردم و هدف کلان دوم را منوط به انجام هدف ۱ کردم. با خودم گفتم اگر به هدف شماره یک رسیدم، دراین صورت پول زیادی خواهم داشت که بتوانم به هدف بعدی برسم. حتی به این هم فکر کردم که اگر با یک هدف شروع کنم و همه تمرکزم را بر روی آن بگذارم، هم تجربهام در این زمینه زیاد میشود و هم برای رسیدن به اهداف بعدی سرمایه لازم را به دست میآورم و در نتیجه دیگر لازم نیست که هر ۵ سال یکبار، یکی از استانها را انتخاب کنم، بلکه همه سختی کار فقط اولین استان خواهد بود و بعد از آن با نرخ رشد بسیار تندی میتوانم به اهداف بعدی و بعدی برسم که دقیقاً همین اتفاق هم افتاد.
بگذریم ...
امیرعلی همیشه به اینجای سخنانش که میرسید، برای اینکه حوصله حاضرین سر نرود، سعی میکرد موضوع را خلاصه کند و از این رو با گفتن بگذریم بحث را اینگونه ادامه میداد:
در هر صورت من بعدها و در زمان اجرا متوجه شدم برخی از استراتژیها را باید تغییر بدهم، مثلاً مرکز آمار، اطلاعاتی که من انتظار داشتم را در اختیارم نمیگذاشت و یا بانک مرکزی همکاری لازم را نمیکرد. همچنین من متوجه شدم که بانکها در هر منطقهای، اطلاعات مشتریانشان را در اختیار کسی قرار نمیدهند و من برای شناسایی سرمایهگذاران میباید به ادارات صنعت، معدن و تجارت استانها مراجعه کنم. در هر صورت بعد از همه این تجربیات و بررسیها، هدف کلان و استراتژیهای کلان من به شرح زیر نوشته شد:
ادامه 👇
بنابراین در همین مرحله تصمیمم را عوض کردم و هدف کلان دوم را منوط به انجام هدف ۱ کردم. با خودم گفتم اگر به هدف شماره یک رسیدم، دراین صورت پول زیادی خواهم داشت که بتوانم به هدف بعدی برسم. حتی به این هم فکر کردم که اگر با یک هدف شروع کنم و همه تمرکزم را بر روی آن بگذارم، هم تجربهام در این زمینه زیاد میشود و هم برای رسیدن به اهداف بعدی سرمایه لازم را به دست میآورم و در نتیجه دیگر لازم نیست که هر ۵ سال یکبار، یکی از استانها را انتخاب کنم، بلکه همه سختی کار فقط اولین استان خواهد بود و بعد از آن با نرخ رشد بسیار تندی میتوانم به اهداف بعدی و بعدی برسم که دقیقاً همین اتفاق هم افتاد.
بگذریم ...
امیرعلی همیشه به اینجای سخنانش که میرسید، برای اینکه حوصله حاضرین سر نرود، سعی میکرد موضوع را خلاصه کند و از این رو با گفتن بگذریم بحث را اینگونه ادامه میداد:
در هر صورت من بعدها و در زمان اجرا متوجه شدم برخی از استراتژیها را باید تغییر بدهم، مثلاً مرکز آمار، اطلاعاتی که من انتظار داشتم را در اختیارم نمیگذاشت و یا بانک مرکزی همکاری لازم را نمیکرد. همچنین من متوجه شدم که بانکها در هر منطقهای، اطلاعات مشتریانشان را در اختیار کسی قرار نمیدهند و من برای شناسایی سرمایهگذاران میباید به ادارات صنعت، معدن و تجارت استانها مراجعه کنم. در هر صورت بعد از همه این تجربیات و بررسیها، هدف کلان و استراتژیهای کلان من به شرح زیر نوشته شد:
ادامه 👇
رضا جوشن
ادامه: بنابراین در همین مرحله تصمیمم را عوض کردم و هدف کلان دوم را منوط به انجام هدف ۱ کردم. با خودم گفتم اگر به هدف شماره یک رسیدم، دراین صورت پول زیادی خواهم داشت که بتوانم به هدف بعدی برسم. حتی به این هم فکر کردم که اگر با یک هدف شروع کنم و همه تمرکزم…
ادامه:
هدف کلان
شناسایی و فروش ۷ طرح سرمایهگذاری در حوزه منابع طبیعی استان اصفهان
استراتژیهای کلان
- استفاده از مسیر زمینی برای رفت و آمد به اصفهان
- برقراری ارتباط مؤثر با اداره کل منابع طبیعی و سازمان حفاظت محیط زیست استان اصفهان
- مراجعه به اداره کل صنعت، معدن و تجارت استان اصفهان و برقراری ارتباط با آنها
هدف کلان و استراتژیهای مربوط به آن مشخص شده بود، اما هنوز نمیدانستم از کجا باید شروع کنم، هنوز قدرت تصور ۵ سال بعد را نداشتم و برایم سخت بود که بتوانم خود را در آن زمان بعد از دستیابی به هدف تصور کنم، مجبور بودم باز هم هدفم را کوچکتر کنم، هم به لحاظ اندازه و هم به لحاظ زمان.
پس در دفترچهام اینگونه یادداشت کردم:
هدف یکساله
شناسایی و فروش ۱ طرح سرمایهگذاری در حوزه منابع طبیعی استان اصفهان
معتقد بودم اگر هدفم خیلی بلندپروازانه باشد، شاید به طور ذهنی دلسرد بشوم، بنابراین با توجه به اینکه شناخت زیادی از کاری که میخواستم انجام بدهم نداشتم، برای اولین سال و برای شروع، تصمیم گرفتم حداقل یک طرح سرمایهگذاری را شناسایی و یک سرمایه گذار مناسب برای آن پیدا کنم و ایدهام را به او بفروشم. دایماً با خود میگفتم اگر بتوانم چنین کاری بکنم قطعاً در سالهای بعدی با توجه به افزایش تخصص و تجربه، به تعداد بیشتر و بیشتری خواهم رسید.
همچنین برای رسیدن به این هدف یکساله به استراتژیهای کلانی که نوشته بودم نگاهی انداختم و تصمیمات زیر را گرفتم:
استراتژیهای خرد (برای دستیابی به هدف میان مدت- سالانه)
استفاده از اتوبوس (آن موقع بلیط اتوبوس از قطار ارزانتر بود، در ضمن هر روز از کرمان به اصفهان اتوبوس داشت در حالیکه قطار هفتهای دو روز بود.)
پیدا کردن مسیر ارتباطی مؤثر در اداره منابع طبیعی استان اصفهان و آشنایی با فرآیند شناسایی طرحهای منابع طبیعی
پیدا کردن مسیر ارتباطی مؤثر در اداره صنعت، معدن و تجارت استان اصفهان و آشنایی با فرآیند شناسایی سرمایه گذاران
امیرعلی همیشه به این بخش از سخنرانیاش که میرسید، اینگونه ادامه میداد:
از حضار اجازه میخواهم تا خاطرهای را برایتان تعریف کنم، یادم میآید که زمانی که در یکی از ادارهها به دنبال پیدا کردن مسیر و فرآیند شناسایی طرحهای سرمایهگذاری بودم، یکی از ارباب رجوعهای همان اداره که در رفت و آمدهای زیاد با هم آشنا شده بودیم، به من گفت اگر میخواهی زودتر به هدفت برسی باید به فلان کارشناس این اداره، هدیهای بدهی؛ در اینصورت خیلی راحت هر اطلاعاتی بخواهی در اختیارت قرار میگیرد؛ جا نخوردم، چرا که خاطرات زیادی دراین رابطه از اطرافیانم شنیده بودم، اما من همواره مأموریت و چشم اندازم جلوی چشمم بود و به خوبی میدانستم که فلسفه همه این تلاشها و زحمات و رفت و آمدها این است که مردم کشورم در همین سرزمین بمانند و کمتر به کشورهای بیگانه مهاجرت کنند و مسلماً یکی از دلایل این مهاجرتها هم همین بیقانونیهاست. چطور ممکن است که من با چنین مأموریتی دست به کاری خلاف قانون بزنم. محال است... محال ...
همانجا تصمیم گرفتم به محض برگشت، بیانیهای را تدوین کنم که اعتقادات و باورهای من در آن آمده باشد، میخواستم زمانی که گروه بزرگی را در اطراف خود داشتم، همه آنها بدانند که من با چنین رویکردی این مجموعه را ایجاد کردم و حاضر نیستم به هر قیمتی به اهدافم برسم. این بیانیه بعدها در بین همکارانم با عنوان بیانیه خط مشی و ارزشها معروف شد:
خط مشی و ارزشها
- کسب رضایت خداوند متعال و پایبندی به سیاستها و قوانین کشورم
- ارزش افزایی و حرکت دایمیدر مسیر رشد و تعالی
- حفظ کرامت انسانی و توانمندسازی نیروی انسانی به عنوان ارزشمندترین سرمایه
- برقراری تعامل مؤثر با ذینفعان و جلب رضایت آنها
- ارتقاء فرهنگ سازمانی به ویژه در زمینههای نظم و آراستگی، وقت شناسی، صداقت و امانت داری، ادب و احترام، انتقادپذیری و صرفه جویی
توجه به شایسته سالاری
- پایبندی به اصول اخلاقی و سلامت اداری
دانش محوری، همدلی، خلاقیت و مسیولیت پذیری
- توجه به خرد جمعی وتصمیم گیری با استفاده از مدیریت مشارکتی
- ایجاد محیطی امن و سالم و عاری از هرگونه خطرات احتمالی
ادامه 👇
هدف کلان
شناسایی و فروش ۷ طرح سرمایهگذاری در حوزه منابع طبیعی استان اصفهان
استراتژیهای کلان
- استفاده از مسیر زمینی برای رفت و آمد به اصفهان
- برقراری ارتباط مؤثر با اداره کل منابع طبیعی و سازمان حفاظت محیط زیست استان اصفهان
- مراجعه به اداره کل صنعت، معدن و تجارت استان اصفهان و برقراری ارتباط با آنها
هدف کلان و استراتژیهای مربوط به آن مشخص شده بود، اما هنوز نمیدانستم از کجا باید شروع کنم، هنوز قدرت تصور ۵ سال بعد را نداشتم و برایم سخت بود که بتوانم خود را در آن زمان بعد از دستیابی به هدف تصور کنم، مجبور بودم باز هم هدفم را کوچکتر کنم، هم به لحاظ اندازه و هم به لحاظ زمان.
پس در دفترچهام اینگونه یادداشت کردم:
هدف یکساله
شناسایی و فروش ۱ طرح سرمایهگذاری در حوزه منابع طبیعی استان اصفهان
معتقد بودم اگر هدفم خیلی بلندپروازانه باشد، شاید به طور ذهنی دلسرد بشوم، بنابراین با توجه به اینکه شناخت زیادی از کاری که میخواستم انجام بدهم نداشتم، برای اولین سال و برای شروع، تصمیم گرفتم حداقل یک طرح سرمایهگذاری را شناسایی و یک سرمایه گذار مناسب برای آن پیدا کنم و ایدهام را به او بفروشم. دایماً با خود میگفتم اگر بتوانم چنین کاری بکنم قطعاً در سالهای بعدی با توجه به افزایش تخصص و تجربه، به تعداد بیشتر و بیشتری خواهم رسید.
همچنین برای رسیدن به این هدف یکساله به استراتژیهای کلانی که نوشته بودم نگاهی انداختم و تصمیمات زیر را گرفتم:
استراتژیهای خرد (برای دستیابی به هدف میان مدت- سالانه)
استفاده از اتوبوس (آن موقع بلیط اتوبوس از قطار ارزانتر بود، در ضمن هر روز از کرمان به اصفهان اتوبوس داشت در حالیکه قطار هفتهای دو روز بود.)
پیدا کردن مسیر ارتباطی مؤثر در اداره منابع طبیعی استان اصفهان و آشنایی با فرآیند شناسایی طرحهای منابع طبیعی
پیدا کردن مسیر ارتباطی مؤثر در اداره صنعت، معدن و تجارت استان اصفهان و آشنایی با فرآیند شناسایی سرمایه گذاران
امیرعلی همیشه به این بخش از سخنرانیاش که میرسید، اینگونه ادامه میداد:
از حضار اجازه میخواهم تا خاطرهای را برایتان تعریف کنم، یادم میآید که زمانی که در یکی از ادارهها به دنبال پیدا کردن مسیر و فرآیند شناسایی طرحهای سرمایهگذاری بودم، یکی از ارباب رجوعهای همان اداره که در رفت و آمدهای زیاد با هم آشنا شده بودیم، به من گفت اگر میخواهی زودتر به هدفت برسی باید به فلان کارشناس این اداره، هدیهای بدهی؛ در اینصورت خیلی راحت هر اطلاعاتی بخواهی در اختیارت قرار میگیرد؛ جا نخوردم، چرا که خاطرات زیادی دراین رابطه از اطرافیانم شنیده بودم، اما من همواره مأموریت و چشم اندازم جلوی چشمم بود و به خوبی میدانستم که فلسفه همه این تلاشها و زحمات و رفت و آمدها این است که مردم کشورم در همین سرزمین بمانند و کمتر به کشورهای بیگانه مهاجرت کنند و مسلماً یکی از دلایل این مهاجرتها هم همین بیقانونیهاست. چطور ممکن است که من با چنین مأموریتی دست به کاری خلاف قانون بزنم. محال است... محال ...
همانجا تصمیم گرفتم به محض برگشت، بیانیهای را تدوین کنم که اعتقادات و باورهای من در آن آمده باشد، میخواستم زمانی که گروه بزرگی را در اطراف خود داشتم، همه آنها بدانند که من با چنین رویکردی این مجموعه را ایجاد کردم و حاضر نیستم به هر قیمتی به اهدافم برسم. این بیانیه بعدها در بین همکارانم با عنوان بیانیه خط مشی و ارزشها معروف شد:
خط مشی و ارزشها
- کسب رضایت خداوند متعال و پایبندی به سیاستها و قوانین کشورم
- ارزش افزایی و حرکت دایمیدر مسیر رشد و تعالی
- حفظ کرامت انسانی و توانمندسازی نیروی انسانی به عنوان ارزشمندترین سرمایه
- برقراری تعامل مؤثر با ذینفعان و جلب رضایت آنها
- ارتقاء فرهنگ سازمانی به ویژه در زمینههای نظم و آراستگی، وقت شناسی، صداقت و امانت داری، ادب و احترام، انتقادپذیری و صرفه جویی
توجه به شایسته سالاری
- پایبندی به اصول اخلاقی و سلامت اداری
دانش محوری، همدلی، خلاقیت و مسیولیت پذیری
- توجه به خرد جمعی وتصمیم گیری با استفاده از مدیریت مشارکتی
- ایجاد محیطی امن و سالم و عاری از هرگونه خطرات احتمالی
ادامه 👇
👍1
رضا جوشن
ادامه: هدف کلان شناسایی و فروش ۷ طرح سرمایهگذاری در حوزه منابع طبیعی استان اصفهان استراتژیهای کلان - استفاده از مسیر زمینی برای رفت و آمد به اصفهان - برقراری ارتباط مؤثر با اداره کل منابع طبیعی و سازمان حفاظت محیط زیست استان اصفهان - مراجعه به اداره…
ادامه:
اینها مواردی است که رویکردهای من به کسب و کار را نشان میدهد. اینها اعتقادات قلبی من بوده و همواره خودم را ملزم به رعایت آنها میدانم. این بیانیه همانند دو خط قرمز است که دو طرف جاده را برای من و همکارانم مشخص میکند و همه ما میدانیم که اگر فردی از میان ما ازاین خط قرمز عبور کرد، دیگر جایی دراین تیم نخواهد داشت.
حضار محترم
به خط مشی و ارزشهای خودتان پایبند باشید و به آن احترام بگذارید تا دیگران برایتان احترام قائل باشند.
این آخرین جملهای بود که امیرعلی همیشه در رابطه با خط مشی و ارزشهایش میگفت و بعد از آن وارد آخرین مرحله از نقشه راهش میشد:
وقتی هدف یکسالهام را تعریف کردم و استراتژیهای خرد مربوط به آن را نوشتم، تصور میکردم دیگر میدانم باید چه کار کنم، بنابراین دفترچهام را بستم و رفتم بخوابم؛ با خودم میگفتم از فردا صبح شروع خواهم کرد، اما همین که در رختخواب دراز کشیدم، انواع فکرها در ذهنم پدیدار شد:
چه زمانی باید راه بیفتم؟
از کدام تعاونی بلیط اتوبوس را تهیه کنم؟
چه چیزهایی با خودم ببرم؟
در اولین سفر چند روز در اصفهان بمانم؟
چقدر پول با خودم ببرم؟
آدرس اداراتی که میخواهم سر بزنم کجاست؟
اگر اقوامیکه در ذهنم بود، در آن زمان در اصفهان نبودند، شب را کجا بگذرانم؟
اولین کارم در زمان رسیدن به ادارات مربوطه چه باید باشد؟
و ...
با این سؤالات بلند شدم و در رختخوابم نشستم. مطمئن شده بودم که مسیری که طراحی کردهام باید یک لایه دیگر هم داشته باشد، فهمیده بودم که با این مسیر نمیتوانم از فردا صبح کارم را شروع کنم.
دست به کار شدم....
باید پروژههای کوچکی تعریف میکردم که ظرف یک سال، من را به هدف یکسالهام میرساندند؛ این پروژهها برگرفته از هدف میان مدت و استراتژیهای خرد بود.
اهداف خرد (پروژهها)
- تهیه برنامه زمان بندی روزهای سفر
- پیدا کردن دو کارشناس متخصص و خوش برخورد در اداره منابع طبیعی و همچنین اداره صنعت، معدن و تجارت اصفهان که به راحتی و با اعتماد بتوانم ایدههایم را با آنها در میان بگذارم و آنها افرادی علاقمند و باحوصله باشند.
- تأمین منابع مالی برای هزینههای سفر در یک سال
به جز ۳ مورد فوق، چیز خاصی به ذهنم نمیرسید. احساس میکردم تمامی سؤالاتی که در ذهنم هست را به نحوی میتوانم دراین چهار عنوان بگنجانم. دراین مرحله از مسیر حرکت، از اقوام و دوستانی که داشتم کمک گرفتم..
هدف خرد شماره ۱: تهیه برنامه زمان بندی روزهای سفر
برنامه عملیاتی مربوطه
روزهای یکشنبه هر هفته رفت به اصفهان و چهارشنبه برگشت به کرمان (با توجه به محدودیتهای منزل اقوام در اصفهان)
از کرمان تا یزد را هر هفته با ماشین شخصی یکی از دوستان میروم و سپس از یزد به اصفهان را بلیط اتوبوس از تعاونی شماره ۱۵ تهیه میکنم (اینگونه ارزانتر تمام میشد)
لباس و خوراکی را هر هفته مادرم آماده میکرد.
هدف خرد شماره ۲: پیدا کردن دو کارشناس متخصص و خوش برخورد
برنامههای عملیاتی مربوطه:
پیدا کردن آدرس اداره منابع طبیعی از طریق اقوام اصفهانی
مذاکره با پسر بزرگ فامیل اصفهانی برای جلب همکاری وی
پرس و جو در رابطه با مدیران و کارشناسان تأثیرگذار آن اداره
و همینطور الی آخر...
در واقع برنامههای عملیاتی به ما نشان میدهد که چه کسی در چه زمانی چه فعالیتی را باید انجام دهد. در رابطه با اهداف پیشرفته این امر نیاز به مدیریت پروژه دارد که من بعدها به اهمیت آن پی بردم، اما در سالهای ابتدایی و برای اهداف اولیه که به برنامههای عملیاتی سادهای نیاز بود، من خودم آنها را یادداشت و کنترل میکردم.
همچنین یادم میآید که برای تأمین منابع مالی دست به دامان یکی از دوستانم شدم که ضامنم شد و توانستم از بانک وام بگیرم، برای دریافت وام و تهیه مدارکی که بانک از من خواسته بود، تدوین این برنامه عملیاتی بسیار مؤثر و کمک کننده بود.
امیرعلی سخنانش را با این جمله تمام میکند:
ادامه👇
اینها مواردی است که رویکردهای من به کسب و کار را نشان میدهد. اینها اعتقادات قلبی من بوده و همواره خودم را ملزم به رعایت آنها میدانم. این بیانیه همانند دو خط قرمز است که دو طرف جاده را برای من و همکارانم مشخص میکند و همه ما میدانیم که اگر فردی از میان ما ازاین خط قرمز عبور کرد، دیگر جایی دراین تیم نخواهد داشت.
حضار محترم
به خط مشی و ارزشهای خودتان پایبند باشید و به آن احترام بگذارید تا دیگران برایتان احترام قائل باشند.
این آخرین جملهای بود که امیرعلی همیشه در رابطه با خط مشی و ارزشهایش میگفت و بعد از آن وارد آخرین مرحله از نقشه راهش میشد:
وقتی هدف یکسالهام را تعریف کردم و استراتژیهای خرد مربوط به آن را نوشتم، تصور میکردم دیگر میدانم باید چه کار کنم، بنابراین دفترچهام را بستم و رفتم بخوابم؛ با خودم میگفتم از فردا صبح شروع خواهم کرد، اما همین که در رختخواب دراز کشیدم، انواع فکرها در ذهنم پدیدار شد:
چه زمانی باید راه بیفتم؟
از کدام تعاونی بلیط اتوبوس را تهیه کنم؟
چه چیزهایی با خودم ببرم؟
در اولین سفر چند روز در اصفهان بمانم؟
چقدر پول با خودم ببرم؟
آدرس اداراتی که میخواهم سر بزنم کجاست؟
اگر اقوامیکه در ذهنم بود، در آن زمان در اصفهان نبودند، شب را کجا بگذرانم؟
اولین کارم در زمان رسیدن به ادارات مربوطه چه باید باشد؟
و ...
با این سؤالات بلند شدم و در رختخوابم نشستم. مطمئن شده بودم که مسیری که طراحی کردهام باید یک لایه دیگر هم داشته باشد، فهمیده بودم که با این مسیر نمیتوانم از فردا صبح کارم را شروع کنم.
دست به کار شدم....
باید پروژههای کوچکی تعریف میکردم که ظرف یک سال، من را به هدف یکسالهام میرساندند؛ این پروژهها برگرفته از هدف میان مدت و استراتژیهای خرد بود.
اهداف خرد (پروژهها)
- تهیه برنامه زمان بندی روزهای سفر
- پیدا کردن دو کارشناس متخصص و خوش برخورد در اداره منابع طبیعی و همچنین اداره صنعت، معدن و تجارت اصفهان که به راحتی و با اعتماد بتوانم ایدههایم را با آنها در میان بگذارم و آنها افرادی علاقمند و باحوصله باشند.
- تأمین منابع مالی برای هزینههای سفر در یک سال
به جز ۳ مورد فوق، چیز خاصی به ذهنم نمیرسید. احساس میکردم تمامی سؤالاتی که در ذهنم هست را به نحوی میتوانم دراین چهار عنوان بگنجانم. دراین مرحله از مسیر حرکت، از اقوام و دوستانی که داشتم کمک گرفتم..
هدف خرد شماره ۱: تهیه برنامه زمان بندی روزهای سفر
برنامه عملیاتی مربوطه
روزهای یکشنبه هر هفته رفت به اصفهان و چهارشنبه برگشت به کرمان (با توجه به محدودیتهای منزل اقوام در اصفهان)
از کرمان تا یزد را هر هفته با ماشین شخصی یکی از دوستان میروم و سپس از یزد به اصفهان را بلیط اتوبوس از تعاونی شماره ۱۵ تهیه میکنم (اینگونه ارزانتر تمام میشد)
لباس و خوراکی را هر هفته مادرم آماده میکرد.
هدف خرد شماره ۲: پیدا کردن دو کارشناس متخصص و خوش برخورد
برنامههای عملیاتی مربوطه:
پیدا کردن آدرس اداره منابع طبیعی از طریق اقوام اصفهانی
مذاکره با پسر بزرگ فامیل اصفهانی برای جلب همکاری وی
پرس و جو در رابطه با مدیران و کارشناسان تأثیرگذار آن اداره
و همینطور الی آخر...
در واقع برنامههای عملیاتی به ما نشان میدهد که چه کسی در چه زمانی چه فعالیتی را باید انجام دهد. در رابطه با اهداف پیشرفته این امر نیاز به مدیریت پروژه دارد که من بعدها به اهمیت آن پی بردم، اما در سالهای ابتدایی و برای اهداف اولیه که به برنامههای عملیاتی سادهای نیاز بود، من خودم آنها را یادداشت و کنترل میکردم.
همچنین یادم میآید که برای تأمین منابع مالی دست به دامان یکی از دوستانم شدم که ضامنم شد و توانستم از بانک وام بگیرم، برای دریافت وام و تهیه مدارکی که بانک از من خواسته بود، تدوین این برنامه عملیاتی بسیار مؤثر و کمک کننده بود.
امیرعلی سخنانش را با این جمله تمام میکند:
ادامه👇
👍2
رضا جوشن
Photo
ادامه:
دوستان عزیز و حضار محترم
من در طول تمامی این سالها، همواره در مسیر مشخصی که ترسیم کردهام حرکت کردم. بارها و بارها مسیر حرکتم را تغییر دادم، اما هیچگاه بدون نقشه راه حرکت نکردم و تصمیمی نگرفتهام.
امروزه همه همکاران من در تمامیشعب نیز عادت کردهاند که نقشه راه شرکت را درک کرده و در هر لحظه بدانند در کجای مسیر قرار دارند و نقششان در موفقیت تیم چیست. حتی بسیاری از همکاران ما، برای زندگی شخصی و خانوادگی خود مسیر حرکت ترسیم نمودهاند و من معتقدم داشتن نقشه راه یکی از مهمترین تفاوتهای انسانهای موفق با انسانیهای معمولی است.
باتشکر از توجه شما ...
در طولاین سالها امیر علی سه مرتبه با عناوین کارآفرین برتر، اولین مؤسسه جذب توریست سرمایه گذار در طرحهای منابع طبیعی کشور و مؤثرترین شرکت در کاهش مهاجرتایرانیان به خارج از کشور، موفق به دریافت لوح تقدیر از ریاست جمهوری شده است.
در یکی از این مراسم تقدیر، زمانی که امیرعلی برای ایراد سخنرانی در حضور رییس جمهور در پشت تریبون قرار گرفت، دفترچه یادداشتش را از جیبش بیرون آورد، آن را بالای سرش گرفت و به آرامی صفحات دفترچه را ورق زد و همچنان که دوربینهای سالن روی آن زوم کرده بودند و نوشتهها و تصاویر مربوط به نقشه راه امیرعلی را بر روی پرده نمایش سالن انداخته بودند، امیرعلیاینگونه توضیح داد:
جناب آقای رییس جمهور محترم
درد امروز جامعه ما و مردم ما، نداشتن مسیر است؛ مسیری عاشقانه و هیجان انگیز! مردم ما نمیدانند برای چه آمده اند؟ الان کجا هستند؟ از زندگی چه میخواهند؟ کجا میخواهند بروند؟ چرا میخواهند بروند؟ و ... متأسفانه اکثر سازمانهای ما هم این موارد را نمیدانند! و برای همین هم مدیران و کارکنان و پیمانکاران و... همه و همه مردم، از هم طلبکارند و دائماً همدیگر را مقصر میدانند و شرایط را بهانه میکنند.
ای کاش دستور میدادید در مدارس و دانشگاهها، این موارد هم تدریس شود، ای کاش معلمان ما در مدارس، تدوین نقشه راه و مسیر زندگی را به بچهها بیاموزند. امیدوارم با دستور حضرتعالی، واحدی به دروس دانشگاهی همه رشتهها اضافه گردد که دانشجویان ما متوجه بشوند چشم بسته و بدون هدف نباید حرکت کنند. باور بفرمایید بهرهوری پایین شرکتها، کارخانهها، صنایع و سازمانهای کشورمان به خاطر عدم وجود رسالت و آرمان است. حتی در سازمانهایی هم که این مأموریت و چشم انداز تدوین شده است، آنقدر کلیشهای تعریف شده که هیچگونه هیجان و انگیزهای را در مدیران و کارکنان آن سازمان ایجاد نمیکند و به تبع آن مسیری هم که در راستای آن مأموریت و چشم انداز ترسیم میشود، نمیتواند مسیر مؤثر و راهگشایی باشد.
در پایان سخنرانی، امیرعلی با صدایی بغض آلود در حضور رییس جمهور گفت:
جناب رییس جمهور
ضمن تشکر از توجه حضرتعالی، لازم میدانم به عرض برسانم که اگر موفقیتی بوده به خاطر تلاش همکاران متخصص و دلسوزم بوده است؛ همانهایی که من و رؤیاهایم را باور کردند و به نقشه راه من اعتماد کردند. مطمئنم من به تنهایی از پس این مسیر پر پیچ و خم و پر تلاطم بر نمیآمدم. تیم ما بارها و بارها دراین مسیر شکست خورده، اما بجای ناامیدی به یکدیگر امید دادیم، برخاستیم و نقشه دیگری ترسیم کردیم. ما به راهمان ایمان داشتیم. از شما ممنونم که راهمان را ارج نهادید و ایمانمان را قدر دانستید. باتشکر.
سکوتی عجیب کل سالن همایش را در برگرفته بود، رییس جمهور ایران، به احترام امیرعلی از جایش برخاست و او را تشویق کرد، با این حرکت رییس جمهور همه حاضرین که انگار در یک حالت خلسهای قرار گرفته بودند، ناگهان به حال خود برگشتند و پیرو رفتار رییس جمهور برخاسته و شروع به تشویق کردند.
سپس رییس جمهور در پشت تریبون قرار گرفت و بعد از ارایه سخنرانی و اهدای جوایز به عنوان آخرین جمله گفت:
به امید روزی که هرایرانی یک نقشه راه داشته باشد.
پایان
فایل صوتی این داستان در ادامه آمده است 👇
دوستان عزیز و حضار محترم
من در طول تمامی این سالها، همواره در مسیر مشخصی که ترسیم کردهام حرکت کردم. بارها و بارها مسیر حرکتم را تغییر دادم، اما هیچگاه بدون نقشه راه حرکت نکردم و تصمیمی نگرفتهام.
امروزه همه همکاران من در تمامیشعب نیز عادت کردهاند که نقشه راه شرکت را درک کرده و در هر لحظه بدانند در کجای مسیر قرار دارند و نقششان در موفقیت تیم چیست. حتی بسیاری از همکاران ما، برای زندگی شخصی و خانوادگی خود مسیر حرکت ترسیم نمودهاند و من معتقدم داشتن نقشه راه یکی از مهمترین تفاوتهای انسانهای موفق با انسانیهای معمولی است.
باتشکر از توجه شما ...
در طولاین سالها امیر علی سه مرتبه با عناوین کارآفرین برتر، اولین مؤسسه جذب توریست سرمایه گذار در طرحهای منابع طبیعی کشور و مؤثرترین شرکت در کاهش مهاجرتایرانیان به خارج از کشور، موفق به دریافت لوح تقدیر از ریاست جمهوری شده است.
در یکی از این مراسم تقدیر، زمانی که امیرعلی برای ایراد سخنرانی در حضور رییس جمهور در پشت تریبون قرار گرفت، دفترچه یادداشتش را از جیبش بیرون آورد، آن را بالای سرش گرفت و به آرامی صفحات دفترچه را ورق زد و همچنان که دوربینهای سالن روی آن زوم کرده بودند و نوشتهها و تصاویر مربوط به نقشه راه امیرعلی را بر روی پرده نمایش سالن انداخته بودند، امیرعلیاینگونه توضیح داد:
جناب آقای رییس جمهور محترم
درد امروز جامعه ما و مردم ما، نداشتن مسیر است؛ مسیری عاشقانه و هیجان انگیز! مردم ما نمیدانند برای چه آمده اند؟ الان کجا هستند؟ از زندگی چه میخواهند؟ کجا میخواهند بروند؟ چرا میخواهند بروند؟ و ... متأسفانه اکثر سازمانهای ما هم این موارد را نمیدانند! و برای همین هم مدیران و کارکنان و پیمانکاران و... همه و همه مردم، از هم طلبکارند و دائماً همدیگر را مقصر میدانند و شرایط را بهانه میکنند.
ای کاش دستور میدادید در مدارس و دانشگاهها، این موارد هم تدریس شود، ای کاش معلمان ما در مدارس، تدوین نقشه راه و مسیر زندگی را به بچهها بیاموزند. امیدوارم با دستور حضرتعالی، واحدی به دروس دانشگاهی همه رشتهها اضافه گردد که دانشجویان ما متوجه بشوند چشم بسته و بدون هدف نباید حرکت کنند. باور بفرمایید بهرهوری پایین شرکتها، کارخانهها، صنایع و سازمانهای کشورمان به خاطر عدم وجود رسالت و آرمان است. حتی در سازمانهایی هم که این مأموریت و چشم انداز تدوین شده است، آنقدر کلیشهای تعریف شده که هیچگونه هیجان و انگیزهای را در مدیران و کارکنان آن سازمان ایجاد نمیکند و به تبع آن مسیری هم که در راستای آن مأموریت و چشم انداز ترسیم میشود، نمیتواند مسیر مؤثر و راهگشایی باشد.
در پایان سخنرانی، امیرعلی با صدایی بغض آلود در حضور رییس جمهور گفت:
جناب رییس جمهور
ضمن تشکر از توجه حضرتعالی، لازم میدانم به عرض برسانم که اگر موفقیتی بوده به خاطر تلاش همکاران متخصص و دلسوزم بوده است؛ همانهایی که من و رؤیاهایم را باور کردند و به نقشه راه من اعتماد کردند. مطمئنم من به تنهایی از پس این مسیر پر پیچ و خم و پر تلاطم بر نمیآمدم. تیم ما بارها و بارها دراین مسیر شکست خورده، اما بجای ناامیدی به یکدیگر امید دادیم، برخاستیم و نقشه دیگری ترسیم کردیم. ما به راهمان ایمان داشتیم. از شما ممنونم که راهمان را ارج نهادید و ایمانمان را قدر دانستید. باتشکر.
سکوتی عجیب کل سالن همایش را در برگرفته بود، رییس جمهور ایران، به احترام امیرعلی از جایش برخاست و او را تشویق کرد، با این حرکت رییس جمهور همه حاضرین که انگار در یک حالت خلسهای قرار گرفته بودند، ناگهان به حال خود برگشتند و پیرو رفتار رییس جمهور برخاسته و شروع به تشویق کردند.
سپس رییس جمهور در پشت تریبون قرار گرفت و بعد از ارایه سخنرانی و اهدای جوایز به عنوان آخرین جمله گفت:
به امید روزی که هرایرانی یک نقشه راه داشته باشد.
پایان
فایل صوتی این داستان در ادامه آمده است 👇
👍5
رضا جوشن
ادامه: دوستان عزیز و حضار محترم من در طول تمامی این سالها، همواره در مسیر مشخصی که ترسیم کردهام حرکت کردم. بارها و بارها مسیر حرکتم را تغییر دادم، اما هیچگاه بدون نقشه راه حرکت نکردم و تصمیمی نگرفتهام. امروزه همه همکاران من در تمامیشعب نیز عادت کردهاند…
نقشه راه امیرعلی
reza joshan
👍2
اپیزود ۸۱ #آکادمی_بهره_وری
برنامه ریزی برای موفقیت
(چگونه برنامه ریزی کنیم تا به هدف برسیم و موفق شویم؟)
برنامه، ابزاریست که ما را به هدف مان می رساند؛
اگر برای هدف مان برنامه ای نداشته باشیم، هدف در سطح رؤیا و آرزو باقی می ماند؛
برنامه ریزی متناسب با هدف، یعنی تعیین اقداماتی که به صورت فاز به فاز باید انجام گیرد و ما را به سمت هدف مان پیش ببرد.
در بسیاری از کلاسهای انگیزشی که مدرسین بحث قانون جذب و انرژی کائنات و . . . را مطرح می کنند، از نقش، جایگاه و اهمیت برنامه در دستیابی به موفقیت صحبتی نمی کنند
و بسیاری از مخاطبین در این کلاسها، گمراه می شوند و فکر می کنند تنها همسو شدن با کائنات و تمرکز کردن روی هدف، کافیست!
من در این برنامه سعی می کنم توضیح دهم که یک برنامه ریزی خوب و مناسب چه ویژگی هایی دارد و در این رابطه چه مواردی را باید بدانیم و رعایت کنیم.
محورهای ارائه شده در این برنامه:
۱- تعریف طرح و برنامه
۲- پیش نیازهای برنامه ریزی
۳- ویژگی های یک برنامه مناسب
۴- مدیریت برنامه
#مهارت_های_فردی
کد f20
مقدمه👇
برنامه ریزی برای موفقیت
(چگونه برنامه ریزی کنیم تا به هدف برسیم و موفق شویم؟)
برنامه، ابزاریست که ما را به هدف مان می رساند؛
اگر برای هدف مان برنامه ای نداشته باشیم، هدف در سطح رؤیا و آرزو باقی می ماند؛
برنامه ریزی متناسب با هدف، یعنی تعیین اقداماتی که به صورت فاز به فاز باید انجام گیرد و ما را به سمت هدف مان پیش ببرد.
در بسیاری از کلاسهای انگیزشی که مدرسین بحث قانون جذب و انرژی کائنات و . . . را مطرح می کنند، از نقش، جایگاه و اهمیت برنامه در دستیابی به موفقیت صحبتی نمی کنند
و بسیاری از مخاطبین در این کلاسها، گمراه می شوند و فکر می کنند تنها همسو شدن با کائنات و تمرکز کردن روی هدف، کافیست!
من در این برنامه سعی می کنم توضیح دهم که یک برنامه ریزی خوب و مناسب چه ویژگی هایی دارد و در این رابطه چه مواردی را باید بدانیم و رعایت کنیم.
محورهای ارائه شده در این برنامه:
۱- تعریف طرح و برنامه
۲- پیش نیازهای برنامه ریزی
۳- ویژگی های یک برنامه مناسب
۴- مدیریت برنامه
#مهارت_های_فردی
کد f20
مقدمه👇
👍1
رضا جوشن
اپیزود ۸۱ #آکادمی_بهره_وری برنامه ریزی برای موفقیت (چگونه برنامه ریزی کنیم تا به هدف برسیم و موفق شویم؟) برنامه، ابزاریست که ما را به هدف مان می رساند؛ اگر برای هدف مان برنامه ای نداشته باشیم، هدف در سطح رؤیا و آرزو باقی می ماند؛ برنامه ریزی متناسب با هدف،…
مقدمه برنامه ریزی برای موفقیت
reza joshan
👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دوست دارید در دنیای مدرن چه چیزی باشید؟
#کلیپ_آموزشی
#کلیپ_آموزشی
👎2
#معرفی_فیلم
همه مکانهای روشن
All the Bright Places
(عنوان فیلم با جایی که عاشق بودیم هم ترجمه شده است)
کشور: آمریکا
ژانر: رمانتیک
کارگردان: برت هیلی
سال: 2020
این فیلم داستان وایولت و تئودور را روایت میکند. آنها پس از ملاقات با هم، زندگی یکدیگر را تا ابد تغییر میدهند. آنها با زخمهای احساسی و جسمی گذشتهشان دست و پنجه نرم میکنند و متوجه میشوند که حتی بیارزشترین مکانها و کوچکترین لحظات میتوانند معنی خاصی پیدا کنند.
همه مکانهای روشن
All the Bright Places
(عنوان فیلم با جایی که عاشق بودیم هم ترجمه شده است)
کشور: آمریکا
ژانر: رمانتیک
کارگردان: برت هیلی
سال: 2020
این فیلم داستان وایولت و تئودور را روایت میکند. آنها پس از ملاقات با هم، زندگی یکدیگر را تا ابد تغییر میدهند. آنها با زخمهای احساسی و جسمی گذشتهشان دست و پنجه نرم میکنند و متوجه میشوند که حتی بیارزشترین مکانها و کوچکترین لحظات میتوانند معنی خاصی پیدا کنند.
👍1
رضا جوشن
#بهره_وری شجاعت مسیر حرکت #هدف #موفقیت
بهره وری جعبه ابزاریست برای حل مسئله و برداشتن موانع در مسیر دستیابی به اهداف.
#بهره_وری
#مدیریت #موفقیت
#بهره_وری
#مدیریت #موفقیت
👍1
ایده آل گرایی
reza joshan
ایده آل گرایی
می دونم که توی این فایل، خیلی یواش و یکنواخت حرف زدم، اما شنیدنش خالی از لطف نیست 😅
#بهره_وری
#موفقیت
#رادیو_بهره_وری
می دونم که توی این فایل، خیلی یواش و یکنواخت حرف زدم، اما شنیدنش خالی از لطف نیست 😅
#بهره_وری
#موفقیت
#رادیو_بهره_وری
👍6
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آنست که مجنون باشی
هدف هیجان انگیز ما را به موفقیت میرسونه !
#موفقیت
#کلیپ_آموزشی
شرط اول قدم آنست که مجنون باشی
هدف هیجان انگیز ما را به موفقیت میرسونه !
#موفقیت
#کلیپ_آموزشی
👍3